زمینههای تغییر در موازنه جنگ
اشاره
حملات پیدرپی و گسترده عراق در بهار 1367 روند تحولات جنگ را به گونهای ناگهانی و غافل گیرانه، به زیان ایران و به سود عراق تغییر داد. کارشناسان و تحلیل گران مختلف، نظرات متعددی در توضیح عوامل وقوع این رخداد ارائه کردند و در این میان «حضور نظامی امریکا در خلیج فارس»، «اقدام نظامی امریکا علیه ایران»، حمایت گسترده شوروی (پیشین) [7] از عراق» و «افزایش توانایی نظامی عراق» به عنوان بخشی از این عوامل مورد تأکید قرار گرفت [8] .
در واقع، نبودن چشمانداز روشن نسبت به پایان یافتن جنگ و نگرانیهای موجود درباره فرآیند تحولات جنگ باعث شد تا نوعی اجماع جهانی برای تشدید فشار بر ایران و تغییر اساسی در موازنه نظامی به سود عراق به عنوان نخستین شرط پایان سریع جنگ به وجود آید.
[ صفحه 19]
در همین راستا، «مایکل آرماکاست»، معاون وقت وزارت خارجه امریکا با یادآوری ضرورت تهیه طرح مشترک با شوروی برای پایان دادن به جنگ، تأکید کرد:
«هر دو ابرقدرت علاقهمند به جلوگیری از پیروزی ایران هستند.» [9] .
«کسینجر» نیز طی مقالهای در روزنامه «لوس آنجلس تایمز» به وحدت نظر امریکا و شوروی در کوتاه مدت درباره ضرورت ممانعت از شکست عراق تأکید کرد [10] «کلودسشون»، وزیر خارجه سابق فرانسه نیز در مصاحبهای گفته بود:
«اعضای دائمی شورای امنیت در یک تصمیم اعلام نشده در زمینه حمایت از عراق در برابر جمهوری اسلامی ایران به توافق رسیده بودند.» [11] .
اجماع بینالمللی برای حمایت از عراق در مقابله با ایران، نقش مؤثر و تعیین کنندهای در تحولات سیاسی - نظامی جنگ داشت، اما منشأ تحولات ماههای پایانی جنگ را باید در جبهههای جنگ و وضعیت نظامی ایران و عراق جست و جو کرد. با توجه به این که هسته مرکزی و نقطه ثقل تحولات نظامی در جبهههای جنگ بوده است، به نظر میرسد نتایج حاصله از تغییر در موازنه نظامی و «به دست گرفتن ابتکار عمل نظامی عراق بر روی زمین» را باید عامل اصلی در تغییر روند جنگ و در نهایت، پاسخ مثبت ایران به قطعنامه 598 دانست. این تحول چشمگیر و تعیین کننده مهمترین سؤالی است که فراروی محققان قرار دارد. به عبارت دیگر، عراق تحت چه شرایطی و در چه روندی موفق به انجام تغییرات و اقدامات اساسی برای تغییر در موازنه جنگ شد؟
در یک پاسخ کوتاه، میتوان بر این موضوع تأکید کرد که برتری نظامی عراق، حاصل تغییر در استراتژی نظامی از دفاع به حمله و سلسله اقداماتی بود که این کشور به طور مشخص در سال 1366 و در چارچوب این استراتژی انجام داد.
[ صفحه 20]
تغییر استراتژی نظامی عراق
ناکامی اولیه ارتش عراق پس از تجاوز به ایران و ادامه آن با شکستهای پیاپی و عقب نشینی از مناطق اشغالی، چند عارضه اساسی برای کشور و ارتش عراق در پی داشت. فقدان روحیه تهاجمی، انهدام بخشی از توان و سازمان رزم ارتش عراق، از دست دادن اعتبار سیاسی و نظامی، از دست دادن قدرت به دست آمده از این اعتماد به نفس و مهمتر از همه پیدایش نوعی تزلزل در ارکان قدرت عراق از جمله این عوارض بود. بر همین اساس، ارتش عراق علاوه بر ضرورت کسب آمادگی برای دفاع در برابر حملات ایران، با نوعی چالش احتمالی امنیتی در داخل کشور متبوعش روبهرو بود. در این مرحله جدید، عراقیها در اولویت نخست با اتخاذ استراتژی دفاعی به تحکیم مواضع و استحکامات خود پرداختند. این استراتژی میتوانست شکست ناپذیری عراق را در برابر حملات پیدرپی ایران تضمین کند. در سالهای پس از فتح خرمشهر، ابتکار عمل در دست نیروهای ایران بود و عراق بدون داشتن روحیه تهاجمی در انفعال و لاک دفاعی به سر میبرد. در این مدت آن چه عراق را شکست ناپذیر کرده بود و مانع از پیروزی قطعی نظامی ایران میشد، قدرت دفاعی ارتش عراق با تکیه بر برتری کمی نیروی انسانی و سلاح بود. عراق در استراتژی دفاعی خود از «قانون تعداد» که به گفته «کلاوز ویتس» تعیین کننده صریح و بدون ابهام نظریه جنگ است پیروی میکرد [23] «بلیاکوف» روسی (1979) در این باره میگوید:
«ارتباط نیرو و ابزار، شاخص عینی قدرت جنگی طرفهای متخاصم و میزان برتری[یکی]را بر دیگری نشان میدهد. این ارتباط با مقایسه اطلاعات کمی و کیفی موجود در نیروهای متخاصم تعیین میشود.» [13] .
مبتنی بر این نظر، میتوان استنباط کرد که تعداد نیروها به اضافه کیفیت
[ صفحه 21]
آنها و با در نظر گرفتن شرایط متغیر، نقش تعیین کنندهای دارد و عراقیها به دلیل تأثیر پذیری از روش آموزش شورویها، قدرت دفاعی خود را در برابر ایران به تدریج بهبود بخشیدند. با وجود مزیت دفاع، نظر به این که پیروزی تنها با تهاجم حاصل میشود، عراق طی سالهایی که در موضع دفاع قرار داشت، مترصد استفاده از برتری دفاعی در فرصت مناسب بود، ولی «قدرت تصمیم گیری» و «ریسک پذیری با برخورداری از روحیه تهاجمی» دو عنصری بود که ارتش عراق به آنها نیاز داشت، ولی فاقد آنها بود.
استراتژی دفاعی عراق در این دوره ضمن این که مواضع دفاعی این کشور را پس از فتح خرمشهر همچنان محفوظ نگه داشت، در عین حال سبب شد تا ایران با اجتناب از رویارویی در مناطقی که عراق دفاعی مستحکم داشت، در پی انتخاب زمین مناسب و استفاده از اصل غافل گیری باشد که انتخاب منطقه «هور» در عملیات خیبر و بدر در این راستا بود.
در این روند، فتح فاو بسیار برجسته بود و تأثیرات تعیین کنندهای را در روند جنگ بر جای نهاد. وجه تمایز عملیات والفجر 8 با تلاشهای پس از فتح خرمشهر، حصول توانایی برای ایران در تأمین و تثبیت مناطق تصرف شده بود، امری که پیش از این حاصل نمیشد. این عملیات یک پیام نظامی داشت [14] و به دلیل تأثیر آن در تغییر توازن به سود ایران، در واقع نقطه آغاز بازنگری عراق در خصوص ضرورت تغییر روند نظامی جنگ بود.
سرهنگ «الکساندر کولیکو»، کارشناس برجسته شوروی در مقالات مستندی که در مجله ارتش سرخ شوروی در ماه آوریل و مه 1986 منتشر شد [15] ، اهمیت پیروزی فاو را از نظر نظامی مورد توجه قرار داد. به نظر وی این پیروزی محدود به کسب امتیاز جغرافیایی و روانی نبوده، بلکه یک پیام نظامی داشت؛ بدین معنا که، گرچه ایران قادر نبود به تهاجم نهایی و سرنوشتساز دست بزند ولی نشان داد که اگر به این کشور اجازه داده شود، میتواند از
[ صفحه 22]
کارآیی سیستم دفاع متحرک عراق از طریق یک رشته عملیات برنامه ریزی شده بکاهد [16] وی سپس در مورد کارآیی این گونه استراتژی برای دفاع در برابر عملیاتی شبیه عملیات ایران در فاو ابراز تردید کرده [17] و تأکید میکند که ممکن است عراق مجبور شود استراتژی خود را از دفاع متحرک به استراتژی تهاجمی تغییر دهد [18] کولیکو با توجه به ناتوانی عراق در بیرون راندن ایران از فاو و ناکامی در استراتژی دفاع متحرک، به این نتیجه رسید که نیروهای عراق و شیوه فرماندهی در جنگ برای اجرای یک استراتژی تهاجمی کافی نیست [19] با توجه به این تحلیل، رخدادهای نظامی جنگ در آغاز سال 1986 نشان داد که نیروهای عراق نه تنها در موضع دفاعی قادر به مهارت تهاجمات نظامی ایران نیستند، بلکه در موضع تهاجمی نیز نمیتوانند بخشهای هر چند محدودی از خاک ایران را تصرف کنند. پیدایش این وضعیت بیانگر مشکلات ساختاری ارتش عراق در موضع تهاجم و دفاع بود. تحلیل نظامی شورویها در این زمینه به تدریج مورد پذیرش برخی از افسران ارشد عراق قرار گرفت. ادامه این وضعیت با توجه به کاهش روحیه نیروهای عراقی ضربهای سنگین بر اعتبار نظامی بغداد بود [20] ارزیابیهای موجود از ناتوانی عراق و در مقابل، افزایش نگرانی از برتری ایران و نتایج احتمالی برخواسته از آن، زمینه تهاجم گسترده هوایی عراق به مراکز صنعتی و اقتصادی و پایانههای نفت ایران را فراهم ساخت [21] این حملات به لحاظ ماهیت آن گر چه نقش مؤثری در کاهش توان نظامی - اقتصادی ایران داشت، لیکن فاقد نقش تعیین کننده برای تغییر موازنه به سود عراق و یا پایان دادن به جنگ بود. ضمن این که ایران در این مدت علاوه بر بازپس گیری برخی از مناطق که عراق در چارچوب استراتژی دفاع متحرک تصرف کرده بود - از جمله شهر مهران - توانست عملیات کربلای 5 را طرحریزی و اجرا کند. در هم شکستن
[ صفحه 23]
مواضع دفاعی و استحکامات عراق در منطقه با اهمیت شرق بصره همان نتایجی را در پی داشت که با فتح فاو به دست آمد. به همین دلیل، به نظر برخی از کارشناسان نظامی بصره «نقطه چرخش» جنگ بود [22] برابر اخبار موجود، صدام پس از عملیات کربلای 5 و ناامیدی از بازپس گیری منطقه تصرف شده در این عملیات، در جلسهای پنج ساعته با فرماندهان ارتش عراق، بحثهایی را در مورد خطر شکست تدریجی عراق در «جنگ فرسایشی» انجام داد. در این جلسه احتمالا در مورد گسترش بیشتر سازمان گارد ریاست جمهوری، تدارک نیروهای بیشتر برای ضد حمله، تشدید جنگ نفت کشها و استفاده بیشتر از گازهای شیمیایی، بحث و تصمیم گیری شده است [23] .
افزایش خرید و انباشت سلاح
اشاره
بر اساس گزارشهای موجود، در سال 1366 برنامههای تسلیحاتی عراق [24] شتاب بیسابقهای پیدا کرد به گونهای که از آن به عنوان «انقلاب در تأسیسات و نهاد نظامی عراق» یاد میشود. ضمن این که، شبکه تدارکاتی عراق نیز از این سال به نحو بیسابقه و چشم گیری فعال شد. «نگرانی ناشی از گسترش دامنه جنگ» و «ضرورت مقابله با برتری ایران» سبب شد که بر اساس یک «تصمیم همگانی»، عراق به طور برجسته و بیسابقهای تجهیز شود. در این مرحله در کمتر از دو سال، فرانسه [25] حدود 6 / 5 میلیارد دلار و شوروی [26] حدود 3 / 9 میلیارد دلار اسلحه و تجهیزات نظامی به عراق فروختند. افزون بر این، زیربنای صنعتی فوق العاده عراق از سال 1984 میلادی به بعد با 2 / 14
[ صفحه 24]
میلیارد دلار هزینه تقویت شد. عراقیها توانستند در این روند از شوروی، امریکا، فرانسه و آلمان تجهیزات و تکنولوژی پیشرفته خریداری کنند.
کمکهای شوروی به عراق
در این مرحله روسها علاوه بر ارسال سلاح به عراق، با ارزیابی از ضعفهای ساختاری ارتش آن کشور در وضعیت دفاع و حمله، در توسعه نیروهای مسلح عراق [27] و طرح ریزی استراتژی تهاجمی عراق نیز نقش فعال و محوری داشتند. کمکهای شوروی به عراق در این مرحله در مقایسه با کمک سایر کشورها بسیار برجستهتر و نمایانتر بود و تا اندازهای، تأثیرات سرنوشتساز بر روند تحولات جنگ داشت [28] یکی از مسئولان حزب کمونیست شوروی درباره علل ارسال سلاح به عراق گفت:
«شوروی ارسال سلاح به عراق را به خاطر بازگرداندن موازنه نظامی و سیاسی میان ایران و عراق از سر گرفت و نه به خاطر این که جنگ ادامه یابد. ایرانیان امیدهای زیادی به برتری قدرت نیروی انسانی خود دارند و ممکن است این برتری به توازن نظامی اخلال وارد آورد و از اینرو، شوروی ارسال سلاح به عراق را آغاز کرده است و این کار همچنان ادامه دارد [29] ... هدف از چنین معاملات، آن است که از پیروزی مهاجم کنونی یعنی جمهوری اسلامی ایران جلوگیری شود. طرف مهاجم تا زمانی که معتقد باشد پیروزی نظامیاش امکان پذیر است، حاضر نخواهد شد در گفت و گوهای صلح و پایان دادن به نبرد شرکت جوید.» [30] .
گسترش مناسبات همه جانبه عراق و شوروی این امکان را فراهم ساخت تا روسها اهداف جدید سیاست خارجی خود را در منطقه و در برابر ایران پیگیری کرده و در مقابل، عراقیها نیز با برخورداری از حمایت سیاسی - نظامی شوروی، تجهیزات نظامی و کمکهای مستشاری دریافت
[ صفحه 25]
کنند. «طه یاسین رمضان»، از مسئولان وقت دولت عراق در مصاحبهای با مجله «الدستور» ضمن انتقاد از امریکا و تأکید بر این مسئله که «موضع امریکا پر از تضاد است»، با اشاره به موضع شوروی گفت:
«اتحاد شوروی موضع خود را روشن ساخته است... روابط فعلی عراق با اتحاد شوروی در تمامی جنبهها رو به گسترش میرود.» [31] .
چند ماه پس از آن، وی به مسکو سفر کرد و در بازگشت به بغداد گفت:
«در این دیدار صورت جلسه هجدهمین دوره کمیته همکاری مشترک عراق و شوروی در زمینههای اقتصادی، علمی و فنی به امضا رسید.» [32] .
وی در قاهره نیز رسما اعلام کرد:
«شورویها در کنار ما هستند و در توسعه نیروهای مسلح ما شرکت دارند.» [33] .
بر اساس گزارش هفتهنامه «فارین ریپورت» چاپ لندن در مورد کمکهای تسلیحاتی شوروی به عراق، روسها از اول ماه ژانویه 1987 یک قطار هوایی به منظور تحویل اسلحه به عراق به کار انداختند و موشکهای زمین به زمین با برد متوسط از نوع اسکاد - B، تانکهای جدید تی - 72، هواپیماهای میگ 23 و میگ 25 که به صورت قطعات جداگانه حمل میشد و موشکهای ضد هواپیما از انواع گوناگون همراه با تکنسینهای روسی را به عراق فرستاد. علاوه بر آن، حکومت مسکو چهار فروند هواپیمای سوخترسان از نوع توپولف 72 برای سوخت رسانی از آسمان به هواپیماهای جنگی و بمب افکنهای عراق به آن کشور تحویل داد [34] .
«جیمزبیل» یکی از محققان امریکایی، طی مقالهای در مورد کمکهای شوروی به عراق نوشت:
«شوروی با عراق روابط بسیار نزدیک دارد و حدود 60 درصد از تجهیزات نظامی آن کشور را تأمین میکند و علاوه بر هواپیماهایی مانند میگ 23، 21 و 25 در حال حاضر میگ 29 و هزاران فروند موشک زمین به زمین اسکاد فواگ در
[ صفحه 26]
عراق گذاشته است. مستشاران شوروی با مقامات نظامی عراق بر اساس یک برنامه منظم، همکاری میکنند. شکی وجود ندارد که اتحاد جماهیر شوروی بزرگترین قدرت خارجی است که از عراق حمایت میکند.» [35] .
با توجه به شواهد، قرائن و اطلاعات موجود، آقای هاشمی به عنوان فرمانده عالی جنگ طی سخنانی در مورد کمک تسلیحاتی شوروی به عراق [36] و دلایل آن گفت:
«ما میدانیم که 70 تا 80 درصد تسلیحات عراق از آن روسهاست.» [37] .
کمکهای امریکا به عراق
اقدامات امریکا نیز علیه ایران به موازات افزایش پیشروی نیروهای نظامی ایران در مواضع عراقیها، با هدف جلوگیری از پیروزی ایران و شکست عراق تشدید شده و گسترش مییافت [38] ، زیرا پیروزی ایران بر عراق برای امریکا غیر قابل قبول بود. [39] صدام با فرستادن «نزار حمدون» به عنوان سفیر عراق در امریکا علاوه بر اهدافی که در سطوح مختلف پیگیری میکرد، زمینه تحکیم عراق و امریکا را فراهم ساخت و به تدریج عراق به یک متحد امریکا در منطقه تبدیل گردید، و بازارش برای امریکا، بازار پر سودی ارزیابی شد [40] به همین دلیل، جامعه تجاری و صنعتی امریکا به عنوان بزرگترین پشتیبان عراق، از روابط تجاری با این کشور حمایت میکرد [41] .
سیاست جانب دارانه امریکا از عراق نیز با آغاز سال 1366 و بر اساس
[ صفحه 27]
ارزیابی جدید شکل جدیدتری به خود گرفت. به گونهای که «ریچارد آرمیتیج»، معاون وزیر جنگ امریکا، در کنگره اظهار کرد:
«پیروزی ایران در جنگ با عراق استقلال کشورهای عربی و اسلامی را متزلزل خواهد کرد.» [42] .
به همین دلیل، «مورفی»، وزیر خارجه امریکا اعلام کرد:
«هدف نهایی امریکا مقابله با انقلاب اسلامی میباشد.» [43] .
در این حال، تصورات امریکاییها، در مورد توان نظامی ایران و برتری این کشور بر عراق، نقشی اساسی در گرایش امریکا به عراق داشت. ضمن این که سرخوردگی دولت امریکا از ماجرای «مک فارلین» و تلاش برای جبران این ماجرا و اثبات نزدیکی خود به عراق نیز در این گرایش بیتأثیر نبود. [44] بر همین اساس، امریکاییها در سال 1366 با سازماندهی «فشار دیپلماتیک» به ایران از جمله با تصویب قطعنامه 598، همزمان با حضور نظامی گسترده در منطقه خلیج فارس، حفاظت از نفتکشهای کویت را بر عهده گرفت [45] بدین وسیله، امریکا با ایجاد «چتر حمایت استراتژیک»، فرصت و امکان مناسب را برای حملات ویران کننده عراق به پایانههای نفت ایران و مراکز صنعتی و اقتصادی ایران، فراهم ساخت.
کمک اطلاعاتی [46] امریکا به عراق که از سال 1359 خورشیدی آغاز شد و
[ صفحه 28]
در سالهای پایانی جنگ نیز بیش از هر چیز دیگر مورد نیاز و درخواست عراق بود [47] ، سبب گردید تا سازمان «سیا» اطلاعات فوق العاده محرمانهای از مراکز استراتژیک ایران در اختیار عراق قرار دهد. حتی برابر برخی گزارشها، «ویلیام کیسی» رئیس سیا، بارها عراق را در حمله به تأسیسات اقتصادی و حیاتی ایران تشویق کرده بود و نمونه آن حمله هواپیماهای عراقی به «جزیرهی سیری» که در چارچوب همآهنگی دقیق اطلاعاتی میان سیا و ارتش عراق انجام گرفت [48] .
امریکاییها علاوه بر فروش سلاح به عراق، در بسیاری از زمینهها تسهیلات لازم را برای تأمین نیازمندیهای تسلیحاتی عراق فراهم میکردند. بعدها «هوارد تایچر»، عضو شورای امنیت ملی امریکا در دولت ریگان، طی اظهاراتی فاش کرد که رئیس وقت سازمان سیا (ویلیام کیسی)، شخصا برای اطمینان از این که عراق تسلیحات، مهمات و خودروهای مورد نیازش را دریافت میکند، بر این همکاری نظارت میکرد [49] برابر گزارشهای موجود، امریکا در پنج سال گذشته (1361 تا 1366) معادل 5 / 1 میلیارد دلار تجهیزات الکترونیکی، انواع ماشین آلات، دستگاههای حساس و رایانههای فوقالعاده قوی در زمینه تولید سلاحهای شیمیایی، موشکی و هستهای را به دولت عراق فروخت [50] بعدها، یک بازپرس کنگره امریکا که مسئول بررسی عمل کرد دولت امریکا در برابر عراق بود، گفت:
«دامنه وسعت انواع تجهیزات تکنولوژی حساسی که از طرف دولت امریکا به عراق ارسال شده است، آدم را شوکه میکند.» [51] .
همچنین، در گزارشی که بعدها در تلویزیون «ای. بی. سی» امریکا پخش شد، بر این مسئله تأکید شد که شرکتهای امریکا به طور قانونی و غیر قانونی
[ صفحه 29]
نوعی فنآوری را در اختیار عراق قرار داده بودند که این کشور را قادر میساخت، برنامههای ساخت پیشرفتهترین جنگ افزارها را ادامه دهد. [52] به گزارش روزنامه «تایمز مالی»، چاپ انگلیس، شرکت امریکایی «اینترنشنال سیکنالاند کنترل» نیز در انتقال مخفیانه تکنولوژی ساخت بمبهای خوشهای به عراق دست داشت [53] .
کمکهای فرانسه به عراق
فرانسویها در مقایسه با سایر کشورهای غربی بیشترین تسلیحات مورد نیاز عراق را به این کشور واگذار کردند. فرانسویها منابع استراتژیک و انگیزههای مالی لازم را برای تقویت عراق داشتند، به همین دلیل از شهریور سال 1359 [54] فروش تسلیحات نظامی فرانسه به عراق به 6 / 5 میلیارد دلار رسید و 7 / 4 میلیارد دلار نیز قراردادهای بازرگانی و غیرنظامی میان دو کشور منعقد شد. دست کم، هفت میلیارد دلار از مجموع این معاملات به صورت وام و اعتبارات بود. [55] در سال 1982 میلادی، 40 درصد از صادرات تسلیحاتی فرانسه به عراق ارسال شد؛ میراژ اف - 1، موشکهای هوا به هوای ماژیک - 1، موشکهای اگزوست 39- AM، [56] و پس از آن، هواپیماهای سوپر اتاندارد علاوه بر تقویت قدرت هوایی عراق، این کشور را برای حمله به نفتکشها و پایانههای نفتی ایران از موقعیت برتری برخوردار کرد. همچنین، عراقیها یک قرارداد 5 / 6 میلیارد دلاری تحت عنوان «پروژه فاو» با سه شرکت خصوصی فرانسوی امضا کردند. عراقیها پیش بینی کرده بودند که طی سه مرحله، از ساخت هواپیما و صنعت فضایی برخوردار شوند و به جای تعمیر و ارائه خدمات به میراژهای اف - 1 در فرانسه، در کشور خود به این کار اقدام کنند.
[ صفحه 30]
همچنین، عراقیهای امیدوار بودند با احداث کارخانه هواپیما سازی «سعد 25» و با انتقال تکنولوژی، هواپیمای آموزشی آلفا جت 134، محصول مشترک آلمان و فرانسه را تولید کنند. عراق در مرحله پایانی میتوانست هواپیمای میراژ 2000 اس را به عنوان بمبافکن جدید که در ارتفاع پایین پرواز میکرد و دستگاه رادار آن میتوانست دفاع هوایی را گمراه کند، تولید کند. [57] افزون بر این، فرانسویها در ساخت رآکتور اتمی و فراهم کردن زمینه دستیابی عراق به سلاح اتمی نقش برجستهای داشتند.
کمکهای انگلیس به عراق
رونق ناگهانی بازار عراق برای صنایع ابزارسازی انگلیس نیز کارساز بود. براساس برآورد انجمن تکنولوژی ابزارهای ماشین (MTAA)، فروش ابزار ماشین انگلیس به عراق از 9 / 2 میلیون دلار در 1987 میلادی به 5 / 31 میلیون دلار در سال 1988 میلادی افزایش یافت. [58] از سوی دیگر برخی از کارخانههای انگلیس در پی فروش سلاح به عراق سودآور شدند و حتی در سال 1988 میلادی فروش این اقلام به 2 / 1 میلیارد دلار رسید. [59] همزمان، انگلیسها دفتر خرید ایران در خیابان ویکتوریای لندن را از طریق سازمان اطلاعاتی 15 - M کنترل کرده و اطلاعات آن را در اختیار عراق قرار میدادند [60] .
کمکهای آلمان به عراق
آلمانها همانند فرانسه و انگلیس تجهیزات نظامی فراوانی در اختیار عراق قرار دادند. فنآوری آلمانها در زمینه تولید سلاحهای شیمیایی [61] و موشکی بیش
[ صفحه 31]
از سایر بخشها به کار گرفته شد. آلمانها مانند فرانسویها نوعی اتحاد استراتژیک با عراق داشتند، اما این اتحاد با موانعی روبهرو بود. آنها نمیتوانستند روابط خود را کاملا علنی سازند. یکی از دلایل پنهان کاری آلمانها، جلوگیری از خشمگین شدن ایران بود [62] ، زیرا شرکتهای آلمانی روابط اقتصادی نسبتا گستردهای با ایران داشتند و مایل نبودند بر اثر افشای کمکهای آلمان به عراق، این روابط دچار آسیب شود.
در این حال، آلمانها در چارچوب سیاستهای خود و با هدف کاهش خشم صدام نسبت به روابط بازرگانی آلمان با ایران، صادرات خود را در سال 1988 میلادی نسبت به سال قبل با جهش چشم گیری ادامه داند.
در چهار حوزه کلیدی: شیمیایی [63] ، کالاهای ساخته شده، ماشینهای سنگین و کنترل ابزار دقیق ماشینی و ابزارهای علمی، فروش آلمان به عراق در فاصله یک دوره 12 ماهه دو برابر شد. ارزش فنآوری پیشرفته آلمان به عراق از 8 / 374 میلیون دلار در سال 1987 میلادی به 8 / 826 میلیون دلار در سال 1988 میلادی رسید. بخشی از کارخانههای آلمان نیز به صورت انحصاری، سلاحهای مورد نیاز صدام را میساختند [64] .
کمکهای کویت و عربستان به عراق
کشورهای عربی به ویژه کویت و عربستان نیز با کمکهای مالی به عراق بخشی از هزینههای این کشور را متحمل شدند. برابر گزارش «کردزمن»، دو کشور یاد شده در مجموع 25 تا 50 میلیارد دلار به صورت قرض یا وام بلاعوض در اختیار عراق قرار دادند. [65] بعدها، پس از بروز اختلاف میان عراق و کویت و اظهارات مقامهای عراقی مبنی بر «جنگ با ایران به تنهایی»، ابوغزاله،
[ صفحه 32]
معاون اسبق رئیس جمهور و وزیر دفاع مصر ادعای عراق را به عنوان یک دروغ بزرگ تعبیر کرد و گفت:
«تنها کویت و عربستان بیش از 60 میلیارد دلار به عراق کمک کردند» [66] .
فهد پادشاه عربستان نیز در سخنانی گفت:
«اگر عراق میگوید افراد خود را فدا کرده است، ما نیز با پول، سلاحهای پیشرفته و همکاری بین المللی در این فداکاری سهیم بودهایم.»
وی سپس اقدامات رهبری عراق را نشان ناسپاسی نسبت به حمایتهای نظامی عربستان ذکر کرد. [67] همزمان، شیخ «الصباح» سفیر کویت در واشنگتن در پاسخ به اظهارات عراقیها گفت:
«کویت 14 میلیارد دلار کمکهای نقدی و بیش از 16 میلیارد دلار از طریق کمکهای خدماتی و غیره به ماشین جنگی عراق مساعدت نموده است... و طی جنگ، کویت بیش از نیاز نفت صادر میکرد تا به صدام در جنگ کمک کند.» [68] .
بعدها کویتیها اذعان داشتند، افزون بر کمکهای مالی، پایگاه نیروی هوایی در اختیار عراق دادند که همین امر به عراقیها برای حمله به جزیره خارک و پایانههای نفت ایران و نفتکشها کمک شایانی کرده بود [69] .
عراقیها تجهیزات و مواد خامی را که برای مقاصد نظامی نیاز داشتند از دویست شرکت در 21 کشور جهان به دست میآوردند. [70] غربیها در نظر داشتند با کمک به عراق از برتری نظامی ایران و تغییر موازنه به سود این کشور جلوگیری کنند. [71] در نتیجه، این کمکها همراه با حمایتهای مالی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان [72] ، و سلاحهای روسی، قدرت زمینی عراقیها را بهبود بخشید و آنها توانستند با تکیه بر سلاحهای فرانسوی و روسی توان هوایی خود را افزایش دهند. قدرت توپخانه این کشور نیز با خرید جنگافزار از کشورهای مختلف افزایش یافت و قدرت ایجاد
[ صفحه 33]
زیرساخت صنعتی برای تولید موشک و سلاحهای شیمیایی با کمک آلمانها به وجود آمد و تقویت شد.
به دنبال پیدایش چنین وضعیتی، صدام در مهرماه 1366 در مصاحبه با روزنامه کویتی «السیاسه»، برتری عراق را این چنین مورد تأکید قرار داد:
«عراق در تمام زمینههای سیاسی و نظامی در حال حاضر قویتر از سالیان گذشته است و امکانات نظامی آن حداقل نسبت به شش ماه قبل دو برابر شده است.» [73] .
وی همچنین در مصاحبه با روزنامه «بوربا» چاپ عراق با توجه با تشدید درگیری در خلیج فارس گفت:
«روند تمام عواملی که احتمالا موجب خاتمه بخشیدن به جنگ ایران و عراق خواهد شد، اخیرا به طور رضایت بخشی به نفع عراق در حرکت میباشد.»
صدام این عوامل را شامل: «اوضاع جهان عرب»، «روابط بین المللی»، «موقعیت قویتر عراق از لحاظ نظامی» و «افکار عمومی مردم ایران» ذکر کرد. وی در این مصاحبه در مورد مواضع و نظرات ابرقدرت نسبت به جنگ گفت که آنها بیشتر در فکر به دست آوردن صلح میباشند. [74] مدتی بعد، در پی تصویب قطعنامه 598 و حضور امریکا در خلیج فارس و درگیری میان ایران و امریکا، صدام در مصاحبه با روزنامه کویتی السیاسه درباره روند جنگ گفت:
«اهداف ایران در سالهای اول تا هشتم جنگ تحقق پیدا نکرده است و پیش بینی هم نمیشود که در سالهای هشتم، نهم و دهم تحقق یابد.»
وی همچنین تأکید کرد:
«پیروزی بر عراق به طور قطع غیر ممکن است.» [75] .
[ صفحه 34]
تحولات ارتش عراق
ایجاد زیرساخت فنآوری تولید موشک
انتشار متن نامه رئیس گروه تحقیقات موشکی عراق به صدام در مرداد سال 1366 [76] مبنی بر کسب موفقیت در آزمایش موشک با برد 600 کیلومتر، به دلیل فضای ناشی از حضور امریکا در خلیج فارس و اسکورت نفتکشها و همچنین تصویب قطعنامه 598 در سازمان ملل، با بیتوجهی مواجه شد، حال آن که این مسأله نشان دهنده یک تحول اساسی در صنایع موشکی عراق و آغاز شکل گیری مرحله جدیدی از حملات ارتش این کشور به مردم بیدفاع و غیر نظامی ایران در شهرها بود.
در نخستین واکنش نسبت به اعلام رسمی عراق مبنی بر دستیابی به موشک «الحسین» [77] با دو برابر برد بیشتر نسبت به موشک اسکاد - B، خبرگزاری آلمان به نقل از یک منبع نظامی عرب اعلام کرد که عراق بدون کمک خارجی نمیتواند چنین موشکهایی تولید کند. [78] بعدها، با اصابت نخستین موشک عراق به تهران که با غافل گیری و حیرت همراه بود، مسکو و واشنگتن تحویل این نوع موشک را به عراق تکذیب کردند و به تدریج، هنگامی که موشکهای بیشتری به تهران اصابت کرد، معلوم شد که عراق از قابلیت تولید موشک برخوردار شده است. بعدها نمایش بخشی از قطعات موشکهای منفجر نشده در تلویزیون ایران، قابلیت عراق را در تولید موشک تأیید کرد. تعویض دستگاههای سوخت، بر برد موشکهای اسکاد افزوده بود و برابر برخی از گزارشها، عراقیها با اصلاحات گوناگون در موشکهای اسکاد، از هر سه موشک اسکاد، دو موشک الحسین تولید میکردند. [79] پروژه افزایش برد موشک اسکاد تحت عنوان پروژه 1728 انجام میشد و فنآوری آلمانها
[ صفحه 35]
این امکان را برای عراق فراهم میساخت تا به تدریج تولید و ساخت قطعات موشک از جمله بدنه آن را آغاز کند. [80] بعدها، بازرسان سازمان ملل به مخازن ترکیب اکسیژن سیستم مراقبت فشار و یا شاسیهای پرتاب موشک دست پیدا کردند که همگی آنها ساخت آلمان بود. [81] مجله اشپیگل چاپ آلمان با آشکار شدن نقش این کشور در انتقال تکنولوژی و کمکهای فنی به عراق نوشت:
«امروز، دیگر ثابت شده است که بدون تکنولوژی آلمان، عراق قادر به تولید موشکهای دور برد اسکاد - B نبوده است. تکنولوژی پیشرفته آلمان، به بغداد این امکان را داد که برد موشکهای اسکاد - B را به 600 کیلومتر افزایش دهد.» [82] .
دلایل و انگیزههای عراق برای دستیابی به زیرساخت صنعت بهسازی و تولید موشک، ترکیبی از ناکامی عراق برای دریافت موشک اس.اس.12 از شوروی [83] و استراتژی جدید این کشور برای پایان دادن به جنگ با برخورداری از سلاح جدید برای حمله به شهرها و مراکز غیرنظامی به منظور فشار مستقیم بر مردم و غیرمستقیم بر تصمیم گیرندگان در ایران بود. به گفته «عامر رشید العبیدی»، یکی از مسئولان صنایع نظامی وقت عراق:
«عراق به سلاحی نیاز داشت که جنگ را به میان مردم ایران ببرد و تنها، موشک دوربرد چنین فرصتی را در اختیار ما قرار میداد.» [84] .
عراقیها به تدریج زیرساخت مناسبی [85] را فراهم ساختند که منجر به
[ صفحه 36]
تولید موشک «العباس» با برد 860 کیلومتر شد. این موشک بر خلاف موشک الحسین، نوع بهسازی شده موشک اسکاد - B نبود، بلکه با آن طرح شباهتهایی داشت. بلند پروازترین برنامه موشکی عراق پروژه 359 بود که زیر نظر عامر العبیدی اداره میشد. وی در نظر داشت، تکنولوژی پیشرفته و پیچیده موشک کندور 2 را با طرح ساده و بهسازی شده موشک اسکاد ترکیب کند [86] که به دلیل مخالفت غربیها و بعدها در پی حمله عراق به کویت، منتفی شد.
حمله موشکی عراق به تهران
حملات موشکی عراق به تهران و بازتابهای آن در جلد چهارم (از شلمچه تا حلبچه)، مورد بررسی قرار گرفته است.
برخورد نخستین موشک عراق به تهران در 19 اسفند 1366 به منزله آغاز چهارمین مرحله از حملات عراق به مردم بیدفاع و اماکن غیر نظامی ایران بود. استفاده عراق از موشک، وجه تمایز مرحله چهارم جنگ شهرها با مراحل پیشین به شمار میرفت که موجب شگفتی ایران و کارشناسان اطلاعاتی غرب شد [87] و سؤالها و ابهامات بسیاری را درباره نحوه دستیابی عراق به موشک و مشخصات این جنگافزار، مطرح کرد. روزنامه «واشنگتن پست» در مقالهای نوشت، عراق به موشکهای اس.اس.12 ساخت شوروی دست یافته است ولی مقامات شوروی اجازه استفاده از آن را به عراق نمیدادند. [88] برخی از تحلیل گران نظامی نیز بر این مسئله تأکید کردند که این موشکها همان موشکهای اسکاد - B ساخت شوروی هستند که در داخل عراق تغییر شکل یافتهاند. [89] ادعای عراق مبنی بر تولید این موشکها سبب شد تا کمک فنی روسها و واگذاری لوازم و سایر نیازمندیها برای ساخت موشک در رسانهها
[ صفحه 37]
مورد تأیید قرار گیرد. [90] دستیابی ایران به قطعات برخی از موشکهای شلیک شده که به دلایل فنی منفجر نشده بودند، و مشاهده ردپای روسها و اعلام آن از طریق رسانههای عمومی، به تدریج این موضوع را آشکار کرد که عراق با کمک فنی آلمان و شوروی موفق به تولید موشک جدید با برد 650 کیلومتر شده است [91] واکنش افکار عمومی ایران درباره شورویها به دلیل تجهیز عراق به موشک و نگرانی روسها از عواقب این مسئله سبب شد، «گنادی گراسیموف» سخنگوی وقت وزارت خارجه شوروی طی مصاحبهای اعلام کند، این ادعا کاملا بیاساس است و شوروی تاکنون از این نوع سلاح به هیچ یک از دو طرف متخاصم نفروخته است. [92] نماینده وقت شوروی در سازمان ملل نیز اعلام کرد که شوروی این سلاحها را در اختیار عراق قرار نداده است [93] .
اگر چه روسها اعلام کردند که در این زمینه که در این زمینه نقشی نداشتهاند، ولی اظهارات مقامات رسمی این کشور در مذاکرات، بیانگر چراغ سبز شوروی به عراق برای حمله موشکی به تهران بود. بعدها آقای ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران گفت:
«در اوج بمبارانهای عراق[موشک باران تهران]، به قائممقام وزیر خارجه شوروی گفتم: «چرا به عراقیها موشک میدهید؟» گفت: «شما دست از حمایت مجاهدان افغانی [94] بردارید تا ما هم موشک ندهیم، معامله خوبی نیست؟» [95] .
آقای هاشمی رفسنجانی نیز در مراسم اختتامیه کنفرانس بین المللی «تجاوز و دفاع»، در مورد سیاست شورویها در برابر ایران گفت:
[ صفحه 38]
«آنها[شورویها]با داعیه همسایگی و بسیاری مسائل دیگر به دلیل آن که ما حاضر نیستیم از حکومت دست نشانده افغانستان حمایت کنیم و مردم آواره افغانستان را پناه میدهیم، از ما عصبانی هستند و به صراحت نیز به ما میگویند که: «افغانستان در برابر عراق» [96] .
در این مرحله، نوعی پیوستگی [97] بین رفتار عراق و سیاست روسها وجود داشت. در واقع، روسها برای به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ ایران و عراق و خروج از بحران افغانستان نیاز به همکاری ایران داشتند و برای دستیابی به آن، از طریق عراق به ایران فشار میآوردند. پیدایش این وضعیت بیانگر دشواری و پیچیدگیهای حاکم بر جنگ و ابعاد رو به گسترش فشار امریکا و شوروی به ایران بود.
اهداف عراق از حملات موشکی به تهران متفاوت بود؛ برخی از موارد آن رسما از سوی مقامات این کشور مورد تأکید قرار گرفت که به آن اشاره میشود. صدام در مصاحبه با سر دبیر روزنامه مصری «الاهرام» در مورد زمان پایان جنگ به مسئلهای اشاره کرد که در واقع دلیل تشدید فشار به ایران و حملات موشکی به تهران را روشن میکرد. وی گفت:
«هر گاه ایران درک کند که خسارات ناشی از جنگ برایش هولناک است، دست صلح را دراز خواهد کرد.» [98] .
فشار عراق در این مرحله با حمله موشکی به تهران و شایعه استفاده مستقیم از سلاحهای شیمیایی [99] بر علیه مردم متمرکز بود و هدف از آن، دستیابی به صلح عنوان شد. [100] وزیر فرهنگ و اطلاعات عراق در همین زمینه
[ صفحه 39]
تأکید کرد که قصد عراق گسترش کانون صلح طلبان و منادیان خاتمه جنگ و تضعیف کوششهایی است که برای بسیج داخلی به عمل میآید [101] .
با توجه به این که حمایتهای مردمی، هسته مرکزی دفاعی و قدرت تهاجمی ایران را تشکیل میداد، نوعی گرایش و توجه به این تحلیل به وجود آمد که تغییر در روحیه مردم ایران تنها عاملی است که میتواند باعث شکست جمهوری اسلامی ایران شود. [102] بر این اساس، هدف عراق از حمله به مردم بیدفاع و مراکز غیر نظامی در شهرها، درگیر کردن مردم به صورت مستقیم با نتایج خسارتبار جنگ بود [103] .
با فشار روانی ناشی از این حملات دشمن امیدوار شد که باور و اعتقادات مردم در خصوص جنگ و ادامه آن به تدریج تغییر کرده و در بستر این تحول، شرایط لازم برای پایان جنگ فراهم شود.
عراق، جز این در پی اهداف دیگری نیز بود. «شائول بخاش» در روزنامه واشنگتن پست درباره بخشی از این اهداف نوشت:
«عراق به تشدید جنگ ادامه میدهد، زیرا از آن وحشت دارد که جامعه بین المللی جنگ را فراموش کند و یا به این نتیجه برسد که میتوان خصومتها را با توافقی کمتر از آن چه عراق خواستار است، پایان دهد.» [104] .
«شیرین هانتر»، معاون بخش خاورمیانه در مرکز بین المللی و استراتژیک دانشگاه «جرج تاون» نیز بر این باور بود که هدف عراق بین المللی کردن جنگ و وارد کردن دیگر کشورها به این معرکه بر علیه ایران است [105] .
عراق افزون بر «تضعیف روحیه مردم ایران و دامن زدن به مخالفت آنان با
[ صفحه 40]
جنگ»، و همچنین «تحت فشار قرار دادن جوامع بین المللی برای اتخاذ اقدامات مؤثر جهت خاتمه دادن به جنگ»، هدفی دیگر را نیز دنبال میکرد و آن «تحریک ایران برای انجام عملیات زمینی» بود.
به نظر میرسد افزایش توانایی نظامی عراق با خرید تجهیزات و سلاحهای پیشرفته و گسترش سازمان رزم، این اطمینان را برای نیروهای عراقی فراهم ساخته بود که از آمادگی بیشتری برای مقابله با تهاجمات قوای نظامی ایران برخوردار شدهاند. بر همین اساس روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک مقام آگاه عراقی مینویسد:
«برای اولین بار در تاریخ عراق، ما میخواهیم ایرانیها حمله کنند.» [106] .
رادیو امریکا طی تحلیلی با بیان نظریه موجود در مورد حمله موشکی عراق تأکید میکند:
«عراقیها میخواهند ایران دست به حمله زمینی بزند، زیرا میدانند که قادرند آن را بشکنند» [107] .
استراتژی عراق در جنگ شهرها بر این مبنا بود که ایران قادر به مقابله با برتری موشکی عراق نخواهد بود. [108] و در نتیجه ایران برای خروج از فشار روانی ناشی از حملات موشکی به تهران اقدام به انجام عملیات زمینی خواهد کرد. چنان که با گذشت یک هفته متوالی از حملات موشکی عراق، آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی گفت:
«ایران پاسخ نهایی خود به موشکهای عراقی را با عملیات در جبههها خواهد داد.» [109] .
عراقیها همواره در فصل زمستان تحت فشار روانی ناشی از انجام عملیات گسترده ایران که به صورت سالانه انجام میشد قرار داشتند. بنابراین تحریک ایران به انجام حمله زمینی میتوانست خیال عراقیها را در مورد ابعاد و منطقه عملیات، آسوده کند، ضمن این که در این مرحله عراقیها استراتژی
[ صفحه 41]
تهاجمی جدیدی را طرحریزی کرده بودند که نقطه آغاز آن حمله به فاو بود. بنابراین انجام حمله زمینی به وسیله ایران، زمینه مناسب را برای اجرای استراتژی تهاجمی عراق فراهم میساخت.
بازسازی و تحول در سازمان رزم
«کردزمن» در کتاب درسهایی از جنگ ایران و عراق، معتقد است که هنوز ماهیت قطعی تغییرات صورت گرفته نامعلوم است، ولی به نظر میرسد که عراق مبادرت به سازمان دهی مجدد «شورای عالی دفاع» خود در سالهای 1986 - 1987 میلادی (1365 - 66) کرده است تا فرماندهان و افسران واحدهای رزمی امکان اظهار نظر بیشتری بیابند و تمرکز گرایش در ساختار فرماندهی عراق کاهش یافته و حرفه گرایی از بهای بیشتری در مقابل سیاست گرایی برخوردار شود. (ص 393).
استراتژی نظامی عراق در سال 1366 از دو مشخصه برخوردار بود. در بعد پدافندی فراهم کردن آمادگیهای لازم برای مقابله با تهاجم قوای نظامی ایران و در بعد آفندی کسب توانایی برای بازپس گیری مناطق از دست رفته در منطقه جنوب بود. [110] نظر به این که بسیاری از یگانهای دشمن در دو عملیات کربلای 5 و 8 شرکت کرده و خسارات و تلفات قابل ملاحظهای را متحمل شده بودند، لذا بازسازی یگانها با فراخوانیهای مجدد عمومی و نیروهای شهربانی به همراه عفو عمومی زندانیان و فراریها آغاز شد. [111] فرصت حاصله از تغییر استراتژی ایران از جنوب به منطقه شمال غرب این امکان را برای عراقیها فراهم ساخت تا طی این مدت با فراغت کامل بازسازی، آموزش و تجدید سازمان ارتش عراق را دنبال نمایند. [112] پیش از این با توجه به ناتوانی عراق برای مقابله با تهاجم قوای نظامی ایران، به وسیله کارشناسان نظامی چنین پیش بینی میشد که ارتش عراق از آموزش کافی یا روحیه تهاجمی برای دست زدن به حمله برخوردار نیست. اما با توجه به اقدامات عراق در سال 1366 تحلیل گران پنتاگون به وجود تحولات عمده در ارتش عراق پی بردند و در ارزیابی خود تجدید نظر کردند [113] .
[ صفحه 42]
عراقیها نخست برای برخورداری از آمادگی لازم در چارچوب استراتژی پدافندی در منطقه جنوب، اقدامات زیر را به عمل آوردند:
1- افزایش ردهها و موانع جلوی خطوط پدافندی خود.
2- عمق بخشیدن به خطوط پدافندی [114] .
3- ایجاد خطوط مواصلاتی متعدد برای تحرک بخشیدن به مانور و پشتیبانی نیروها.
4- به کارگیری و افزایش سازمانهای احتیاط محلی تیپها و لشکرها و سپاهها.
5- پیروی کردن از تاکتیکهای منطقهای به ویژه در مناطق سپاههای سوم، ششم و هفتم.
6- اعزام و انتقال یگانهای مانوری از قبیل: لشکرهای گارد و تیپهای نیروی مخصوص با در نظر گرفتن میزان حساسیتهای نیروهای ایرانی در هر منطقه به صورت «احتیاط نزدیک» [115] .
7- اجرای مانورهای دفاعی (بازدارنده) و تمرین پاتک (بازپس گیری). [116] .
8- فعال شدن کلیه عناصر اطلاعاتی عراق جهت کسب اطلاعات از چگونگی و زمان دقیق تک نیروهای ایرانی در جنوب [117] .
9- بازدید و توجیه فرماندهان عراق با برنامهریزیهای خاص از بالاترین ردهها (مثل شخص صدام) تا رده فرماندهی تیپها از مناطق جنوب.
10- تشکیل جلسات گوناگون درباره آگاهی از نحوه اجرای دستورات و تاکتیکهای اجرا شده بنابر دکترین اتخاذ شده قبلی.
11- انجام مانور آتش کلیه جنگافزارها بر علیه نیروهای ایرانی و ارزیابی
[ صفحه 43]
فرماندهان دشمن از این آتشها به هنگام اجرا که در بسیاری از مناطق جنوب مشاهده میشد.
12- اعلام آمادهباشهای مکرر در تمام مناطق جنوب برای حفظ هوشیاری و آمادگی نیروها که در فصل پاییز و زمستان 1366 به طور چشمگیر انجام شد [118] .
روند جنگ در آخرین سال به گونهای بود که دشمن در منطقه جنوب در سال 1366 با هیچ گونه تهدیدی مواجه نشد، لذا فرصت لازم را به دست آورد تا برای ایجاد استحکام در ردههای پدافندی خود، دست به احداث سنگرهای جدید و ترمیم سنگرهای قدیمی بزند [119] .
تلاش مهندسی عراق
فعالیت مهندسی دشمن در سال 1366 در منطقه جنوب از بیشترین حجم برخوردار بود که به دلیل اهمیت آن به تفکیک مناطق به آنها اشاره میشود: [120] .
الف) شلمچه: حساسیت و اهمیت شهر بصره و همچنین شکسته شدن دژهای مستحکم شلمچه در عملیات کربلای 5 باعث شد تا عراق بیشترین، حجم فعالیت مهندسی خود را در این منطقه متمرکز کند. تصرف پنج ضلعی، «نهر دو عیجی»، «نهر جاسم» و همچنین بخشهایی از شرق و غرب کانال ماهیگیری و جزایر «بوارین»، «ماهی» و «امالطویل» به دست نیروهای ایرانی، وضعیت بغرنجی را از نظر پدافندی برای عراق به وجود آورد. حضور رزمندگان اسلام در جنوب کانال زوجی و از سوی دیگر در شرق و غرب کانال ماهیگیری مانع آن شده بود که عراق ردههای مناسب پدافندی ایجاد کند و به همین خاطر، عراق تقریبا مجبور بود، از یک سو خطوط ایجاد شده خود را
[ صفحه 44]
پاک کرده و از سمت دیگر اقدام به احداث رده دفاعی کند. به هر صورت، پس از عملیات کربلای 8 دشمن تمرکز فعالیتهای خود را در رده اول تا پنجم جنوب کانال زوجی و غرب کانال ماهیگیری قرار داده و یک رده جدید نیز در شمال آب گرفتگی بوبیان احداث کرد. عراق در این مدت، حدود 60 کیلومتر خاکریز در منطقه شرق بصره احداث و ترمیم کرد. در همین مدت شمال کانال تا رودخانه دجله و شهر بصره که تا آن زمان از موانع و ردههای پدافندی زیادی برخوردار نبود، حجم بالایی از کار مهندسی دشمن را به خود اختصاص داد.
ب- جنوب اروند و شبه جزیره فاو: دشمن به لحاظ فعالیت فراوان مهندسی بعد از عملیات والفجر 8 در این منطقه با مشکل عمدهای روبهرو نبود به ویژه این که مانع بزرگی همچون رودخانه اروند در برابر رزمندگان اسلام قرار داشت. به طور کلی دشمن برای نقل و انتقال آسان یگانها و نیروهایش در منطقه یاد شده، عمده فعالیتهای مهندسی خود را در طول سال 1366 به احداث و ترمیم خاکریزها و جادهها و حفر کانالهای فراوان نفررو در خطوط مقدم اختصاص داد.
ج) هور: سیاست پدافندی دشمن در منطقه هورالهویزه بیشتر به ایجاد و ترمیم ردههای دفاعی دوم و سوم مربوط بود و بالاترین حجم فعالیت مهندسی عراق در این زمینه به جزیره جنوبی اختصاص داشت.
دشمن در ادامه تلاشهای گذشته خود موفق شد جزیره را از دو سمت شرق و غرب به منطقه طلائیه و پد الهویدی متصل و خطوط مواصلاتی متعددی را در آن احداث کند. از 1600 کیلومتر سیل بند و خاکریز که دشمن در این منطقه احداث کرده بوده حدود 100 کیلومتر به جزیره جنوبی اختصاص داشت که همین مسئله بیانگر میزان حساسیت و توجه دشمن به این محور بود.
[ صفحه 45]
سیاست جدید عراق در این باره، واگذاری مسئولیت پدافند جزیره از سپاه سوم به سپاه ششم بود که این تصمیم پس از اتصال جزیره به پد الهویدی به مرحله اجرا درآمد. هدف عمده و اصلی فعالیتهای دشمن در این منطقه را میتوان در دو چیز خلاصه کرد: یکی تسهیل در امر ارتباط یگانها با عقبههایشان و دیگری کاستن از خطوط پدافندی و آزاد کردن یگانهای درگیر خود.
د) شرق عماره - غرب فکه: این منطقه به لحاظ وضعیت جغرافیایی خاص خود، از عملیات والفجر مقدماتی به بعد به منطقهای آرام و پدافندی تبدیل شد و نسبت به دیگر مناطق از کمترین فعالیتهای مهندسی دشمن برخوردار بود. آرامش نسبی حاکم بر منطقه شرق عماره و عدم تلاش و تحرک جمهوری اسلامی در آنجا باعث شد تا به محل امن برای بازسازی و آموزش یگانهای تازه تأسیس و ضربه دیده دشمن تبدیل شود.
مجموعه تلاشهای پدافندی عراق در سال 1366 برای افزایش قابلیتهای بازدارندگی و دفاعیاش سبب شد که نوعی اطمینان از آمادگی برای دفاع و عدم غافل گیری در زمان و مکان برای خود حاصل کند [121] .
فراخوانی و آموزش
ضربات پیدرپی رزمندگان اسلام بر قوای نظامی دشمن در سال 1365 سبب شد تا عراقیها متحمل تلفات و خسارات فراوانی شده و فرصت لازم را برای بازسازی نیابند. نیازمندی عراق به یگانهای پیاده و بازسازی یگانهای زرهی و مکانیزه باعث شد، تا با فراخوانی و آموزش و جای گزینی تجهیزات به تقویت بنیه دفاعی و تهاجمی خود اقدام کند.
پیش از این، ارتش عراق هر سال تنها یک نوبت فراخوانی داشت، ولی با تشدید روند تحولات جنگ و کاستیهای موجود در سازمان رزم عراق،
[ صفحه 46]
فراخوانی به سه نوبت در سال افزایش یافت و در ماههای چهارم، هشتم و دوازدهم سال، نیروها فراخوانی میشدند. در هر نوبت صدهزار تن از مشمولان جدید، خود را به حوزههای نظام وظیفه معرفی کرده و در مجموع حدود 300 هزار نیرو در پادگانها دوره آموزشی را طی کرده و سپس به یگانها معرفی میشدند. [122] عراق برای جبران کمبود نیروی خود، اقدامات زیر را در فراخوانیها انجام میداد:
- به حداقل رساندن شمار افسران و نیروهای گارد پادگانهای آموزشی، پشتیبانی و غیره در پشت جبهه.
- استفاده از افسران مجروح معالجه شده، در مناطق عملیاتی.
- گرفتن نیرو از شهربانی و پلیس.
- کاهش استعداد گردانهای دفاع الواجبات (نیروهای حفاظت کننده از مراکز نظامی).
- اعلام عفو عمومی.
- احضار متولدان سالهای 67، 68، 1969 میلادی (19 تا 20 ساله) و متولدان سال های 45 تا 1953 (36 تا 44 ساله) به خدمت.
- به کارگیری سربازان وظیفه دیپلم به جای درجه داران و تکمیل کادر درجه داری.
- جمعآوری گروهانهای کماندویی و تبدیل آنها به تیپهای جدید.
- جمعآوری افسران توجیه سیاسی از گردانها.
- جمعآوری فراریان در هور.
- تعطیل برخی از کارخانهها به بهانه نبود مواد اولیه (با هدف جذب نیروها به جبههها).
- ادغام بعضی از وزارتخانهها و یا انحلال آنها به منظور استفاده از نیروی اضافی آنها.
[ صفحه 47]
- قطع کمک هزینههای تحصیلی و مجبور شدن استفاده کنندگان آنها به خدمت سربازی.
- کاهش عمومی ظرفیت دانشگاهها و مجبور شدن دانشجویان برای خدمت سربازی.
- جذب 30 درصد از نیروی ادارات در جبهه [123] .
یکی از تحلیل گران در گزارش خود درباره تمرینات آموزشی گسترده عراق نوشت:
«در طول سال 1987 میلادی (1366) این کشور نیروهای نخبه خود را برای انجام آموزشهای رزم مرکب، از خطوط مقدم عقب کشید. این نوع آموزش که به نیروهای زرهی و پیاده داده میشد، به فرماندهان تمام سطوح به ویژه در واحدهای گارد ریاست جمهوری اجازه آزادی عمل بیشتری در تمرینات میداد. همچنین مانورهایی در سطح سپاه با تاکتیکهای دفاع و ضد حمله انجام میشد. این اصلاحات، بهبود عمدهای در تعدادی از سپاهها و لشکرهای کلیدی عراق به وجود آورد» [124] .
گسترش سازمان رزم عراق
ناکامی عراق پس از تهاجم اولیه به ایران در 31 شهریور 1359 و پس از آن، حملات پیدرپی و گسترده ایران برای آزاد کردن مناطق اشغالی و نامطلوب شدن وضعیت ارتش عراق، آن کشور را به گسترش سازمان رزم خود مصمم ساخت. بدین ترتیب عراق که در آستانه تجاوز به ایران، 12 لشکر را در قالب سه سپاه سازمان دهی کرده بود، دست به تشکیل یگانهای جدید زد [125] .
[ صفحه 48]
به گونهای که در سال 1366 (سال هشتم تجاوز) 59 لشکر متشکل از 51 لشکر پیاده، 6 لشکر زرهی و 2 لشکر مکانیزه را در 9 سپاه سازمان دهی کرد که با توجه به وضعیت عراق امری فوقالعاده به شمار میرفت. تشکیل سپاههای عراق، عکس العمل آن کشور در برابر موفقیت نیروهای جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ هشت ساله بود و بدین ترتیب دشمن میکوشید نقاط ضعف خود را با بسیج نیرو و امکانات پوشش دهد. در همین راستا عراق، 6 سپاه جدید را به ترتیب زیر تشکیل داد:
سپاه چهارم را در منطقه عماره به نام نیروهای «حطین» در 30 مهر 1360 (قبل از آغاز عملیات فتحالمبین) و سپاه پنجم را در منطقه شرق دجله به نام نیروهای «عمودیه» در تیر 1364 (پس از عملیات خیبر) و سپاه ششم را در منطقه شرق دجله به نام نیروهای «الحکم» در 11 شهریور 1364 (پس از عملیات بدر) و سپاه هفتم را در منطقه غرب اروند به نام نیروهای «ذیقار» در 11 شهریور 1364 (پس از عملیات بدر) و سپاه یکم ویژه را در منطقه کوت به نام نیروهای «الله اکبر» در 20 شهریور 1365 (پس از عملیات والفجر 8) و سپاه گارد ریاست جمهوری را در بغداد به نام نیروهای «الفاریس» در 21 دی 1365 (پس از عملیات والفجر 8) سازمان دهی کرد [126] .
با توجه به نگرانی دشمن نسبت به منطقه جنوب (فاو تا چنگوله)، این منطقه با چهار سپاه به نامهای سپاه هفتم، سوم، ششم و چهارم پدافند میشد. [127] در ترکیب کلی سپاهها و لشکرها هر سپاه یک تیپ کماندویی و هر لشکر یک گردان کماندویی در اختیار داشت. البته در برخی از مناطق به دلیل عدم امکان استفاده از یگانهای زرهی و احساس نیاز دشمن، نیروهای
[ صفحه 49]
کماندویی یک سپاه از یک تیپ به دو تیپ و گردانهای کماندویی یک لشکر از یک گردان به دو گردان افزایش مییافت [128] .
استعداد نیروهای دشمن در منطقه جنوب در مجموع بالغ بر دو لشکر پیاده، دو لشکر مکانیزه و چهار لشکر زرهی بود. هر سپاه یک لشکر زرهی در «احتیاط» داشت که در مجموع چهار لشکر در احتیاط سپاههای چهارگانه دشمن در منطقه جنوب قرار داشتند. [129] مجموع نیروهای درگیر عراق بر حسب گردان 225 گردان پیاده، 33 گردان زرهی، 4 گردان مکانیزه، 34 گردان کماندویی و مجموع گردانهای احتیاط آن 6 گردان پیاده، 11 گردان زرهی، 6 گردان مکانیزه، 42 گردان و 3 گروهان کماندویی و مجموع نیروهای درگیر و احتیاط دشمن بالغ بر 361 گردان پیاده، زرهی، مکانیزه و کماندویی بود. [130] افزایش توان نظامی عراق علاوه بر این که قدرت دفاعی را تقویت میکرد، زمینههای لازم را برای اجرای استراتژی آفندی با هدف بازپس گیری مناطق تحت تصرف ایران فراهم میساخت، به همین منظور عراقیها اقداماتی را شامل مانور بازپس گیری منطقه فاو، همراه با حملات محدود در منطقه جنوب به اجرا گذاشتند.
مانورهای دشمن
مانورها و تاکتیکهای یگانهای دشمن در منطقه جنوب به تناسب استراتژی عراق شامل دفاع (پدافند) و تهاجم (آفند) بود. به همین دلیل بیشترین تلاش این یگانها اتخاذ مواضع پدافندی و غیرقابل نفوذ (پدافند منطقهای) و در همان حال، برخورداری از آمادگی لازم برای تغییر موضع از پدافند به آفند بود. [131] عراق افزایش آمادگی و تکمیل آموزش یگانهای رزمی خود را در نقاط حساس آفندی و پدافندی پیگیری میکرد. [132] تلاشهای نظامی ایران در منطقه فاو در اواخر پاییز و زمستان 1366 سبب افزایش حساسیت دشمن
[ صفحه 50]
در آن منطقه بود. دشمن هم در اندیشه اتخاذ مواضع پدافندی مناسب در منطقه بود و هم به دنبال کسب آمادگی لازم تا در فرصتی به هنگام، با تغییر موضع، منطقه فاو را بازپس گیرد. بر پایه همین مسئله، میزان آموزش یگانهای دشمن در این منطقه بسیار قابل ملاحظه بود، چنان که حدود 20 یگان در منطقه غرب رودخانه اروند دورههای آموزشی را گذراندند. [133] بدین ترتیب که از اوایل بهمن سال 1366 عراق یگانهای یاد شده را از مناطق جنوب با هدف آمادگی برای عملیات آفندی و بازپس گیری فاو به این منطقه، در کنار «خور عبدالله» منقل کرد. [134] دشمن ماکت منطقه فاو را در زمینی وسیع در منطقه زبیر احداث کرده و آخرین وضعیت خاکریزها و میادین مین نیروهای ایرانی در منطقه فاو را در آن ماکت پیاده کرده بود و بر اساس آن نیروهایش را آموزش میداد. نظر به اهمیت مانور آموزشی و اهدافی که پیگیری میشد، در دهم اسفند 1366 ارتشبد «عبدالکریم نزار الخزرجی» از منطقه بازدید کرد و پس از آن، «ماهر عبدالرشید»، فرمانده سپاه هفتم در بازدید از منطقه گفت:
«ما به شما سربازان عراقی امید زیادی داریم و امن از شما میخواهم کلیه سرزمینهای عراق را که به تصرف ایرانیها درآمده است بازپس گیرید... ما منتظر نیروهای ایرانی نمینشینیم بلکه خود را آماده مینماییم تا منطقه فاو را بازپس بگیریم.» [135] .
اجرای عملیات محدود در منطقه جنوب
ارتش عراق با کسب آمادگی دفاعی و تهاجمی، به عملیات ایذایی محدودی در منطقه جنوب با اهداف چندگانه دست زد. بازداشتن نیروهای ایرانی از ادامه تهاجم در منطقه اروندرود، تقویت روحیه نیروهای عراقی و مهمتر از همه، به دست گرفتن ابتکار عمل نظامی در جنوب، بخشی از این اهداف بود [136] .
[ صفحه 51]
بدین منظور، ارتش عراق نقل و انتقال و جابهجاییهای زیادی را در منطقه جنوب انجام داد و از تابستان 1366 آغاز به عملیات محدود کرد و در همین راستا در 20 تیر 1366 در جزیره مجنون با دو گروهان اقدام به تک کرد که در ضلع غربی جزیره جنوبی 1200 متر و در ضلع شرقی 300 تا 400 متر پیشروی کرد. [137] همچنین در 29 تیر 1366 دشمن در منطقه فاو با استعداد یک گردان در محور «امالقصر» دست به تک زد، اما موفقیتی به دست نیاورد. [138] به طور کامل، دشمن بعد از عملیات کربلای 5 طی یک سال، 19 عملیات محدود در منطقه غرب اروندرود و شرق عماره و یک عملیات در منطقه شرق بصره انجام داد [139] .
در کنار فعالیتهای عراقیها، منافقین نیز بر فعالیتهای خود در منطقه جنوب (چنگوله تا فاو) افزودند و جمعا هشت مورد عملیات در منطقه قره تپه، غرب میمه، غرب دوبرج، منطقه بیات، دیواره مرگ و کوشک انجام دادند. بیشترین تلاش منافقین در خطوط پدافندی ارتش ایران و با هدف گرفتن اسیر و تخلیه اطلاعاتی آنها انجام میشد. [140] در ماههای پایانی سال 1366 آمادگی دفاعی و تهاجمی عراق سبب گردید مسئولان عراق بر آمادگی خود در مقابله با جمهوری اسلامی تأکید کنند. در همین باره «عدنان خیرالله» وزیر دفاع وقت عراق اعلام کرد:
«عراق برای رویارویی با حمله آینده ایران از کمال خونسردی و آرامش خاطر بهره میبرد و در این زمینه تمامی امکانات و آمادگی رزمی خود را بسیج کردهایم» [141] .
[ صفحه 52]
او همچنین در مورد آمادگی عراق برای انجام عملیات آفندی گفت:
«عراق تصمیم دارد ایرانیان را از تمامی سرزمینهای اشغالی خود خارج سازد و ایران به زودی جاپای به دست آورده در خاک عراق را از دست خواهد داد» [142] .
روزنامه عراقی «الجمهوریه» نیز بر تصمیم عراق به تصرف این مناطق اشاره کرد. [143] پیش از این عدنان خیرالله تصرف مجدد فاو را مشروط به برقراری توازن روحیه و توان کرده بود. [144] صدام نیز با تأکید بر این که نیروهای ایرانی در سال 1366 در مقایسه با سال 1365 - که از نیروهای سپاه محمد صلی الله علیه و آله و سلم استفاده کرد - از توان و نیروی کمتری برخوردار است، خطاب به ارتش عراق اعلام کرد:
«شما تعدادتان از همه نظر بیشتر است» [145] .
[ صفحه 58]
آغاز تحولات و تغییر در موازنه جنگ
اشاره
عراقیها برای تغییر در این موازنه، علاوه بر بین المللی کردن جنگ و تشدید فشار بر ایران، بر این باور بودند که صحنه اصلی تغییر در موازنه جنگ بر روی زمین است [146] و در صورت تغییر استراتژی از پدافند به آفند، میتواند با به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ و بازستاندن مناطق تحت تصرف ایران، شرایط لازم را برای پایان [147] جنگ فراهم کند. بر پایه همین ملاحظه، در سال 1366 توان رزمی عراق با گسترش سازمان و خرید و تولید تجهیزات نظامی افزایش یافت. به گونهای که در نیمه دوم همین سال عراق تنها در منطقه جنوب، از فاو تا چنگوله 435 گردان نیروی پیاده، زرهی و مکانیزه در اختیار داشت که 130 گردان آن در احتیاط و 305 گردان درگیر بودند، در حالی که مجموع نیروهای ایران در این منطقه کمتر از 100 گردان بود.
[ صفحه 59]
پیدایش وضعیت جدید در صحنه جنگ با افزایش توان عراق و در مقابل کاهش تدریجی توان ایران، به دلیل خودداری از بسیج نیرو در سال 1366 [148] و زمینگیر شدن نیروهای سپاه در مواضع پدافندی (در منطقه فاو، جزایر مجنون، شلمچه و...) نگرانیهای جدیدی را نسبت به نتایج تهاجم احتمالی عراق به وجود آورد، به گونهای که در دی ماه سال 1366، طی جلساتی که فرماندهان برای بررسی وضعیت دشمن تشکیل دادند، بر این مسئله و ضرورت هوشیاری نسبت به آن تأکید شد. به نظر میرسد برداشتی که نسبت به قدرت هجومی عراق بر اساس تجربه سالهای قبل به ویژه نتایج استراتژی موسوم به دفاع متحرک به وجود آمده بود، احتمال از سرگیری حملات گسترده عراق در مناطق مختلف و موفقیت آن همانند آنچه که تحقق یافت، پیشبینی نمیشد. اما تهاجم دشمن به فاو به دلیل اهمیت این منطقه همچنان مورد بحث و توجه قرار داشت.
در آستانه سال 1367 به دلیل وضعیت حاکم بر جنگ و نگرانیهای موجود نسبت به گسترش دامنه جنگ، روند احتمالی رخدادهای سیاسی - نظامی آن بیش از گذشته مورد توجه کارشناسان و رسانههای خبری قرار گرفت. در این میان، به دلیل این که عملیات والفجر 10 [149] همانند سایر عملیاتهای گسترده پیشین منجر به درگیری عمیق نیروهای خودی با نیروهای اصلی ارتش عراق نشد و علاوه بر این، مردم بیدفاع و غیر نظامی حلبچه در معرض حملات شیمیایی هواپیماهای عراقی قرار گرفتند، لذا این عملیات بازتاب گسترده و تعیین کنندهای در روند جنگ نداشت، در نتیجه
[ صفحه 60]
همچنان این احتمال وجود داشت که ایران دست به عملیات گستردهای بزند. عدم تحقق این امر و توجه به تجهیزات خریداری شده عراق در مقابل محدودیتهایی که به رهبری امریکا در زمینه خرید تجهیزات برای ایران اعمال میشد [150] و نیز تأثیر آن بر خرید تکنولوژی پیشرفته و سیستمهای نظامی مدرن و تأمین قطعات یدکی سلاحهای موجود [151] ، این باور را در کارشناسان و تحلیل گران نظامی بیش از گذشته تقویت کرد که شرایط برای دستیابی ایران به پیروزی، دشوارتر شده است.
بر پایه همین ملاحظات و با وجود این که عملیات والفجر 10 انجام شده بود، این موضوع مورد اشاره قرار میگرفت که «نشانهای از حمله زمینی بزرگ ایران وجود ندارد». [152] در روزنامه «واشنگتن پست» نیز کارشناسان نظامی بر این مساله تأکید کردند که، «احتمال نمیرود در آیندهای نزدیک، حمله بزرگ و دیر انتظار ایران علیه عراق آغاز شود». [153] .
در واقع، عملیات والفجر 10 به دلیل منطقه عملیات و نتایج آن، انتظارات موجود را برآورده نکرده بود، زیرا در گذشته، تحرکات نظامی ایران به ویژه عملیات گسترده که تأثیرات قابل ملاحظهای بر روند جنگ داشت، اساسا در منطقه جنوب انجام میشد. عدم تحقق این مهم، به منزله عدم تأثیر گذاری بر روند جنگ بود و در نتیجه، وجود نوعی انتظار برای انجام عملیات، سبب شد تا دلایل آن مورد بررسی قرار گیرد. «شائول بخاش»، یکی از کارشناسان، درباره ایران معتقد بود:
«ایران علاوه بر مشکلاتش برای خرید تسلیحات، به رغم تلفات سنگین در ژانویه 1987 میلادی[کربلای 5]بر استحکامات عراق صدمه قابل ملاحظهای وارد نکرده است» [154] .
برابر این تحلیل، تمرکز درگیری ایران با امریکا در سال 1366 در خلیج فارس و آسیب نرساندن قابل ملاحظهای به سازمان و استحکامات عراق،
[ صفحه 61]
سبب شد تا عراق بر اثر فرصت به دست آمده، ضمن بازسازی و حفظ قوای خود، بر حجم و کارایی آنها نیز بیفزاید. در این باره، «کردزمن» معتقد است که مشکلات ایران در انجام حملات بزرگ در نیمه دوم سال 1987 میلادی (1366) برای عراق «فضای تنفس حیاتی»، فراهم آورد که از آن برای سازمان دهی کامل نیروها و قابلیتهای جدیدش بهره گرفت. [155] همچنین در آن هنگام برخی از کارشناسان نظامی تلفات وارد شده به ایران در عملیات کربلای 5 را ملاک قرار داده و اظهار کردند که ایران در حمله به بصره فراتر از آنچه که انتظار میرفت، متحمل هزینه و صدمه به تدارکات خود شد و نتوانست به آن چه که میخواست دست یابد.
علاوه بر این، تأثیر حملات هوایی عراق بر زیرساختهای اقتصادی ایران، همراه با کاهش تولید نفت که موجب تضعیف بنیه اقتصادی این کشور شد، به عنوان عامل تأثیر گذار در انجام عملیات نظامی مورد توجه قرار داشت. در این راستا، یکی از دیپلماتهای ایران در بغداد در دیدار با یک دیپلمات خارجی گفت:
«دلایلی وجود دارد که انسان باور کند، خرابی اقتصادی ایران به خاطر جنگ و کاهش قیمت نفت [156] ، توانایی ایران را برای انجام نوعی هجوم که موجب پیروزی نظامی شود، تضعیف کرده است.» [157] .
این موضع به اندازهای اهمیت داشت که فرمانده نظامی نیروهای امریکا در خلیج فارس نیز به آن اشاره کرد. [158] .
در پارهای از تحلیلها «عدم جذب نیروی کافی» به عنوان عامل اصلی ناتوانی ایران در انجام دادن یک رشته عملیات گسترده مورد توجه و تأکید قرار گرفت. [159] به عقیده کردزمن، نخستین شکست ایران این بود که نتوانست
[ صفحه 62]
یک بسیج ملی که برتری قاطع از لحاظ نیروی انسانی آموزش دیده را نصیب آن کشور میکرد، عملی سازد. [160] روزنامه «نیویورک تایمز» ضمن توجه به این عامل، علت آن را «نگرانی و نارضایتی از محرومیتهای اقتصادی ناشی از جنگ» ذکر کرد [161] .
در فروردین سال 1367 به دلیل تحولاتی که به تدریج در حال وقوع بود، ساختار الگوهای موجود از کنش و واکنشهای حاکم بر جنگ دست خوش تغییر شد. صاحبنظران و تحلیل گران رسانههای خبری نیز برخلاف ظاهر فریبنده وضعیت حاکم بر جنگ که اوضاع را به سود ایران نشان میداد، معتقد شدند که تحولات رخ داده نشانههای آشکاری از تغییر اوضاع به سود عراق است و از این پس عامل تعیین کننده در روند تحولات جنگ پیش از آن که متأثر از برتری ظاهری ایران باشد، متکی بر علل برتریساز عراق خواهد بود [162] .
صرف نظر از ملاحظات سیاسی و نظامی که به طور آشکاری به سود عراق در حال تغییر بود، اوضاع داخلی ایران نیز به دلیل افزایش اختلاف نظرات سیاسی و مناقشات جناحی در آستانه فرا رسیدن انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در نیمه دوم فروردین، از حساسیت خاصی برخوردار بود. فضای داخلی کشور عمیقا درگیر انتخابات مجلس و فارغ از وضعیت حساس و نگران کننده روند جنگ بود، چرا که پیروزی در عملیات والفجر 10، نوعی احساس آرامش نسبت به جبههها ایجاد کرده بود. طبیعتا، عراقیها همان گونه که به ملاحظات نظامی توجه داشتند، اوضاع داخلی ایران را نیز در طرح ریزی تهاجم به فاو نادیده نگرفتند.
سرانجام، سومین دوره انتخابات در 19 فروردین 1367 و زیر موشک باران تهران و سایر شهرها برگزار شد، اما با توجه به حساسیتهای موجود در جبههها، امام خمینی (ره) در آستانه این انتخابات فرمودند:
«امروز روز مقاومت است، امروز روز درنگ نیست، امروز روز صیقل انسانیت
[ صفحه 63]
انسانهاست، روز جنگ است،... درنگ امروز، فردای اسارت باری را به دنبال دارد.» [163] .
آقای هاشمی نیز در خطبههای نماز جمعه تهران تأکید کرد:
«زمان پر کردن جبههها است و جوانها باید به سوی جبهه بشتابند... ما در یکی از حساسترین مقاطع جنگیمان هستیم. اگر جبههها پر از جوانها باشد، هر شرارتی را که دیدیم، میتوانیم فورا پاسخ بدهیم.»
وی سپس با استناد به سخنان امام (ره) در پیام نوروزی مبنی بر این که «حسینیان آماده باشید»، خطاب به جوانان گفت:
«شما همه مخاطب امام هستید و ما باید در جبهه حاضر باشیم» [164] .
تهاجمات استراتژیک عراق
سقوط فاو
در حالی که ایران در آستانه برگزاری انتخابات مجلس سوم و فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بود و نیروهای خودی پس از انجام عملیات والفجر 10 به شهرهای خود بازگشته بودند، ارتش عراق در ساعت 5 بامداد روز یکشنبه 28 فروردین 1367 با اجرای آتش تهیه سنگین در سراسر خطوط و عقبه یگانهای خودی در فاو و اجرای حمله شیمیایی به صورت گسترده، تهاجم خود را به فاو آغاز کرد. [165] عراق برای حمله به فاو، 26 ماه زیرسازیهای [166] لازم را به عمل آورده بود [167] و ضمن انجام تلاشهای گسترده، در انتظار فرصت مناسب برای حمله به فاو بود [168] .
[ صفحه 64]
استعداد نیروهای دشمن در این عملیات بالغ بر 48 تیپ، بیش از 1200 تانک و نفربر و 35 گردان توپخانه با سازمان سپاه هفتم و سپاه گارد بود [169] .
با توجه به نگرانیهایی که نسبت به هجوم احتمالی دشمن به منطقه فاو وجود داشت، از یک هفته قبل از تهاجم دشمن، قرارگاه سیدالشهدا علیهالسلام [170] به یگانهای پدافند کننده در خط فاو آماده باش صد در صد داده بود، اما به دلیل تحرکات نسبتا مداوم دشمن در این منطقه طی دو سال گذشته و اعلام آماده باشهای مکرر، یگانهای یاد شده، اعلام آماده باش جدید را نیز همچون گذشته ارزیابی کردند، علاوه بر آن استحکامات خطوط پدافندی خودی در منطقه فاو، نوعی اطمینان به وجود آورده بود. [171] بخشی از نیروهای یگانهای مستقر در خط فاو نیز که در منطقه عملیات والفجر 10 شرکت داشتند، در مرخصی به سر میبردند و غیر از نیروهای موجود در خط، نیروی دیگر وجود نداشت [172] .
در غروب روز 27 فروردین 1367 فرمانده یکی از گردانهای لشکر امام حسین علیهالسلام، مشاهده میکند که یک گردان از نیروهای دشمن با کلاه آهنی و برانکارد در حال حرکت بودند. علایم نشان میداد که نیروهای عراقی در حال آفند به سر میبردند. با افزایش احتمال حمله دشمن، تنها کمتر از 12 ساعت قبل از آن، بار دیگر به نیروها اطلاع داده شد که عراق میخواهد حمله کند. [173] با تاریک شدن هوا در ساعت 24، آتش تهیه جلوی خط لشکرهای امام حسین علیهالسلام و ثارالله اجرا شد. به دلیل نگرانیهای موجود، نیروها
[ صفحه 66]
تا صبح بیدار بودند و سیستم ارتباطی فعال بود. [174] در این زمان استعداد نیروهای خودی در خط شش تا هفت گردان و در احتیاط پنج گردان بودند و استعداد توپخانه نیز 15 گردان بود. [175] به عبارت دیگر، استعداد نیروهای خودی از یک لشکر تجوز نمیکرد، حال آن که دشمن با دو سپاه و با استعدادی بیش از 12 لشکر آماده حمله بود.
با وجود آمادگی نیروهای خودی، سلاحها و ادوات موجود در خط دوم بر اثر حجم گسترده آتش دشمن منهدم و بر اثر حملات شیمیایی [176] نیز نیروهای مسئول و خدمه یگانهای ادوات، ضد زره و توپخانه زخمی و شهید شدند و امکان پشتیبانی آتش از نیروهای درگیر در خط، در همان آغاز عملیات از میان رفت. [177] یگانهای زرهی و پیاده دشمن از ساعت 5:30 دقیقه بامداد از معابری که پیش از این شناسایی شده بودند، هجوم خود را آغاز کردند. به همراه یگانهای زرهی، دستگاههای مهندسی دشمن نیز در حرکت بودند و بریدگیهای موجود بر روی جاده را پر کرده و موانع را به سرعت برطرف میکردند و به پیشروی خود ادامه میدادند. [178] در این عملیات، یگانهای سپاه گارد عراق در حد فاصل جاده «استراتژیک» تا «خور عبدالله» و یگانهای سپاه هفتم عراق در حد فاصل اروند تا جاده استراتژیک گسترش یافته و به اجرای عملیات پرداختند. [179] در این حال، فشار دشمن بر روی جاده استراتژیک برای ایجاد رخنه در خط خودی متمرکز بود. تانکها و نفربرهای دشمن که بر روی جاده منهدم شده بودند، بلافاصله از روی جاده خارج شده و پیشروی ادامه یافت. بر اثر این فشارها، سرانجام نیروهای دشمن خطوط پدافندی نیروهای خودی بر روی جاده استراتژیک و وسط کارخانه نمک را شکستند. [180] بخشی از نیروهای دشمن که لباسی شبیه لباس بسیج به تن داشتند و برخی نیز به زبان فارسی صحبت میکردند، به داخل نیروهای خودی رخنه
[ صفحه 67]
کردند. [181] [182] علیرغم برتری قابل ملاحظه نیروهای دشمن که خط دفاعی نیروهای خودی را بر اثر آتش و فشار نیروی زرهی درهم شکسته و پیشروی میکردند، اما بر اثر مقاومت نیروهای خودی بار دیگر به عقب رانده شدند و رخنهها ترمیم شد. [183] سماجت نیروهای عراقی در پیشروی با وجود تلفاتی که بر آنها وارد آمده بود، نشان میداد که از وضعیت خطوط خودی و نیروهای موجود در آنها اطلاعات کافی داشته و بر این باور هستند که این مقاومتها شکسته خواهد شد [184] .
ساعت 7 صبح، خبر حمله به فاو از منطقه عملیاتی به آگاهی مسئولان و فرماندهان سپاه رسید و تلاش برای آزاد کردن یگانهای سپاه از سایر مناطق به ویژه ماووت و حلبچه در شمال غرب - که تا فاو 1000 کیلومتر فاصله داشت - با جایگزین کردن یگانهای ارتش در آن مناطق آغاز شد. همچنین، برای به کارگیری هلیکوپتر و هواپیما و فعال کردن سیستم ضد هوایی «هاگ» ارتش، تماس با تهران نیز شروع شد. [185] فرماندهانی که برای همایش در کرمانشاه حضور داشتند، به سرعت به سمت منطقه فاو حرکت کردند و از ساعت 8:30 صبح به تدریج در منطقه حضور یافتند. [186] به دلیل نبودن اطلاعات و ارزیابی صحیح از حرکت دشمن، احتمال داده میشد که حرکتی شبیه حرکات متکی به استراتژی دفاع متحرک در حال اجراست؛ لذا برخی فرماندهان در خصوص هدف نهایی دشمن و احتمال این که میخواهد تمامی فاو را تصرف کند تردید داشتند [187] .
به موازات پیشروی نیروهای دشمن در فاو، 50 فروند قایق و تعدادی ناو و ناوچه عراقی در خور عبدالله آماده شدند تا در ساحل فاو نیرو پیاده کنند. [188] بر اثر فشار دشمن، در حوالی ظهر تقریبا رخنه نیروهای دشمن در برخی از محورها با شکسته شدن خط کامل شد و سپس، در پشت مواضع نیروهای
[ صفحه 68]
خودی به پیشروی ادامه دادند. [189] در پی موفقیت دشمن در این مرحله، رادیو عراق در ساعت 15:15 دقیقه بعد از ظهر اعلام کرد که عملیات «رمضان المبارک» برای آزاد سازی فاو با شرکت سپاه هفتم و سپاه گارد آغاز شده است. [190] بدین ترتیب، از بعد از ظهر همان روز تقریبا جمع بندی نسبتا روشنی از اهداف دشمن به دست آمد و بر دامنه نگرانیها افزود.
از عصر روز 28 فروردین 1367 ارتش عراق همزمان با پیشروی در منطقه فاو، در منطقه شلمچه اقدام به تحرک زرهی و استفاده از سلاح شیمیایی و در منطقه خرمشهر اوایل شب مبادرت به اجرای آتش شدید کرد. به نظر میرسید، دشمن دو هدف را پیگیری میکرد، نخست از بین بردن تمرکز فرماندهی و ایجاد تشتت در افکار فرماندهانی که به منظور مقابله با دشمن در فاو متمرکز شده بودند و دوم جلوگیری از انتقال نیرو و امکانات از مناطق نزدیک، به منطقه فاو. [191] وضعیت نیروهای خودی با وجود حضور فرماندهان سپاه، همچنان به دلیل فقدان نیرو و آتش پشتیبانی، نامطلوب بود. در پی تهاجم شیمیایی دشمن و تلفات وارده به توپخانه از ساعت 11 صبح روز اول عملا هیچ گونه آتشی علیه دشمن وجود نداشت. [192] در مقابل، آتش توپخانه دشمن با هلی کوپتر هدایت میشد و دارای حجم بسیار بالایی بود. از ساعت 17: 30 آتش دشمن به تدریج کاهش یافت و این موضوع، نشان دهنده تغییر مواضع توپخانه به سمت جلو بود [193] .
با تاریک شدن هوا در پایان روز 28 فروردین 1367، فشار دشمن همچنان تا نیمه شب ادامه یافت. به نظر میرسید نیروهای دشمن تلاش میکنند در مواضع پدافندی مناسبی مستقر شوند. [194] وضعیت حاکم در صحنه درگیری و گزارشهای واصله در پایان روز نشان میداد که حفظ فاو بسیار دشوار است. در این شرایط، ضرورت حمله به دشمن بر همگان روشن بود [195] ، زیرا نیروهای دشمن با وجود پیشرویهای انجام شده، همچنان گیج و
[ صفحه 69]
آسیبپذیر بودند، لذا تهاجم شبانه به دشمن میتوانست علاوه بر تحمیل تلفات بر دشمن، از توان آنها برای تهاجم در روز بعد بکاهد. بر پایه این ملاحظه، پیگیری برای انتقال نیرو، هلیکوپتر، هواپیما، توپخانه، ضد زره و پدافند هوایی در دستور کار مسئولان و فرماندهان خودی قرار گرفت. [196] و طرح مانور برای حمله به دشمن نیز آماده شد. [197] تأخیر در اعزام نیرو باعث شد تا عملیات نیز ساعت 4 تا 4:30 بامداد روز 29 فروردین 1367 با تأخیر انجام شود. در این عملیات نیروهای سه لشکر نجف، کربلا و امام حسین علیهالسلام به دشمن حمله کرده و شمار زیادی از نیروهای آنان را کشته و امکاناتشان را منهدم کردند [198] .
با روشن شدن هوا، مرحله سوم عملیات دشمن از ساعت 5 صبح 29 فروردین 1367 و با اجرای آتش تهیه آغاز شد. برابر گزارش شنود رادیویی [199] و دستور اجرای مرحله سوم عملیات در روز دوم حمله دشمن، این مسئله روشن شد که طرح دشمن در سه مرحله به شرح زیر بوده است: مرحله اول، شکستن خط بود که پیش از ظهر روز اول انجام گرفت. مرحله دوم، پیشروی تا دروازه شهر فاو بود که در بعد از ظهر روز اول تا اندازهای تأمین شد و مرحله سوم، تصرف شهر فاو و پیشروی تا دهانه اروند بود [200] .
نیروهای دشمن در روز دوم با روحیه مضاعف پیشروی خود را آغاز کردند، اما هنوز درخواست نیروهای خودی برای هواپیما و هلیکوپتر که از 24 ساعت قبل آغاز شده بود، به نتیجه نرسیده بود. [201] سرانجام، ساعت 6:40 دقیقه فرمانده نیروی هوایی ارتش اعلام کرد، جادههای دشمن را دو بار بمباران کردهاند [202] .
عراقیها که در آستانه ورود به شهر فاو بودند، پل بعثت را که تنها پل ثابت و اصلیترین راه تدارک نیروهای خودی در منطقه بود، هدف راکت قرار دادند و چند نقطه از آن را تخریب کردند. بر اثر ادامه حملات، پل دچار آسیب
[ صفحه 70]
زیادی شد به گونهای که امکان ترمیم آن وجود نداشت، در پی این حادثه تردد خودی از روی پل به تدریج کند شد و به موازات آن، تلاش نیروهای خودی برای خروج از شهر فاو افزایش یافت. [203] در واقع، ورود دشمن به شهر فاو به منزله آغاز شمارش معکوس برای سقوط منطقه فاو بود، زیرا کلیه خطوط دفاعی درهم شکسته شده بود و تشکیل خط دفاعی جدید نیز به امکانات مهندسی و زمان نیاز داشت. تشدید حملات هوایی دشمن به پل بعثت بیش از پیش بر مشکلات پشتیبانی و تردد نیروها افزود. عوامل روانی ناشی از این وضعیت به تدریج زمینه تخلیه شهر فاو را فراهم ساخت.
با وجود تلاش فرماندهان و گرفتن قول مساعد برای استقرار سیستم موشکی هاگ در منطقه به منظور مقابله با تهاجم هوایی دشمن به پل بعثت، تا نزدیک ظهر هیچ گونه اقدامی صورت نگرفت.
فرماندهان سپاه تلاشهای زیادی برای دریافت امکانات اعم از نیرو، هلیکوپتر، هواپیما، سیستم پدافندی هاگ انجام دادند، ولی همانند سایر نیازمندیهای سپاه، این درخواستها نیز تأمین نشد. فرماندهی سپاه طی روز اول و دوم تلاش زیادی برای متقاعد ساختن مسئولان به منظور اعلان بسیج عمومی انجام داد، ولی به نتیجه نرسید و تنها در ساعت 11:20 دقیقه روز دوم امام خمینی (ره) به مسئولان کشوری دستور لازم را برای در اختیار گذاشتن امکانات به سپاه صادر کردند و فرمودند که همانند عملیات کربلای 5 هر چه را که سپاه نیاز دارد در اختیار قرار دهند [204] .
در گام بعدی دشمن با پیشروی در شهر فاو به ساحل اروندرود نزدیک شد و با تصرف اسکله فاو، امکان تردد قایقهای خودی را برای پشتیبانی نیروها و یا تخلیه آنها از منطقه فاو از میان برد. با روشن شدن وضعیت منطقه، همه تلاشها برای نجات نیروهای محاصره شده متمرکز شد. [205] در این وضعیت که عملا امکان درگیری وجود نداشت، تنها راه عقب نشینی، این بود
[ صفحه 71]
که نیروها از طریق چولانها [206] به ساحل رسیده و با شنا از رودخانه اروند عبور کنند. [207] محل قرارگاه فرماندهی سیدالشهدا علیهالسلام نیز از نزدیکی شهر فاو به نزدیکی پل بعثت منتقل و اسناد آن تخلیه شد [208] .
بعد از ظهر روز دوم، به دلیل از هم پاشیدگی نیروهای خودی و فقدان خط دفاعی و به موازات آن، وسعت و حجم پیشروی نیروهای دشمن، امکان مهار و اداره اوضاع به کلی از میان رفت [209] و به همین دلیل، دستور عقبنشینی و تخلیه منطقه رسما صادر شد. [210] با تاریک شدن هوا، تلاش برای ترمیم پل بعثت تا ساعت 24 به طول انجامید و همچنان تلاش برای تخلیه نیرو و امکانات ادامه داشت. [211] هر چند نیروهای دشمن - با وجود تسلط بر منطقه - از نزدیک شدن به پل بعثت وحشت داشتند اما امکان ادامه حضور نیروهای خودی وجود نداشت و منطقه فاو پس از دو سال و سه ماه به طور کامل تخلیه شد [212] [213] .
ارزیابی علل سقوط فاو
سقوط فاو در مدت 36 ساعت [214] و تأثیرات ناشی از وقوع این حادثه در تغییر توازن قوا به سود عراق، سئوالات و ابهامات بسیاری را در آن زمان مطرح کرد که تاکنون پاسخ روشنی برای آنها ارائه نشده است. سرعت سقوط فاو با توجه به ذهنیت موجود در جامعه در مورد توانایی قوای نظامی ایران و ضعف و ناتوانی نیروهای دشمن باعث شد، حتی برخی اشخاص و محافل با تحلیلی هر چند غیر منطقی و عجولانه، این واقعه را به عنوان اقدام عمدی ایران، با هدف پایان بخشیدن به جنگ ارزیابی کنند. این تحلیل نشان دهنده حیرت و
[ صفحه 72]
شگفتی از سقوط فاو و اجتناب از پذیرش برتری عراق بود. [215] چنین ذهنیتی بیش از آن که متأثر از واقعیات حاکم بر جنگ باشد، ناشی از تبلیغاتی بود که به طور پیوسته از موقعیت خودی و دشمن، ترسیم میشد و ذهنیت جامعه را شکل میداد. به عبارت دیگر، شکاف موجود میان واقعیات جنگ و درک مردم از آن، برداشت و تحلیلهای متفاوت و گاه غیر واقع بینانه را در جامعه به وجود آورد که تنها با تداوم حملات دشمن در سایر مناطق و پیشروی به سمت خرمشهر و اهواز درهم شکسته شد، هر چند با تشدید نگرانی و احساس خطر از وضعیت جدید بار دیگر نیروهای داوطلب به سمت جبههها گسیل شدند. در هر صورت، اکنون با گذشت بیش از 11 سال از زمان سقوط فاو و تغییر شرایط، تا اندازهای زمینه تجزیه و تحلیل علل سقوط سریع فاو فراهم شده است که به اجمال در این بخش به آن اشاره خواهد شد.
سقوط فاو در یک نگاه اجمالی و کلی حاصل برتری کمی فوق العاده عراق از نظر نیرو و تجهیزات و نیز تغییر استراتژی آن کشور از پدافند به آفند در پایان جنگ بود. حضور نیروهای ایران در شمال غرب [216] در فاصله 1000 کیلومتری از فاو و غافل بودن جمهوری اسلامی ایران از تغییر استراتژی عراق، علل مؤثر دیگری در سقوط فاو بودند. [217] البته تاکنون به دلیل نگاه سطحی برخی تحلیل گران داخلی و با تأثیر پذیری از تحلیل رسانههای خارجی آنچه در مورد علل سقوط فاو به صورت محوریتر مورد تأکید قرار گرفته است، غافل گیری ایران و استفاده عراق از سلاح شیمیایی میباشد، حال آن که این مسئله در مقایسه با برتری عراق و تغییر استراتژی این کشور - که با حمایت
[ صفحه 73]
گسترده جهانی همراه بود - نقش و تأثیر کمتری داشته است.
پدیده غافل گیری ایران نیاز به بررسی بیشتری دارد. چنان که پیش از این اشاره شد و اسناد و مدارک آن موجود است، حساسیت و اهمیت منطقه فاو و تلاشهای مکرر عراق برای بازپس گیری آن، سبب شده بود که احتمال حمله دشمن به این منطقه و نگرانی نسبت به نتایج آن همواره وجود داشته باشد و حتی در زمستان سال 1366 نیز بار دیگر بر این مسئله تأکید شد.
در اسفند سال 1366 برادر غلامعلی رشید، معاونت طرح و برنامه قرارگاه خاتم 1 (سپاه) اظهار داشت:
«امسال، سالی است که هم ما باید از حمله دشمن در جنوب خوف داشته باشیم، و هم او خوف دارد مثل هر سال.»
وی با توجه به این که در سالهای گذشته همواره دشمن نگران هجوم بزرگ ما بود، تأکید کرد:
«امسال به عکس، ما بایستی مثل او خوف داشته باشیم» [218] .
برادر رضایی، فرمانده کل سپاه نیز با توجه به حملات مکرر منافقین و سایر ملاحظات، در 2 فروردین 1367 گفت:
«ما نگران خطوط پدافندی هستیم» [219] .
وی همچنین پیش بینی کرد:
«با توجه به شرایطی که وجود دارد، از جمله مشکلات جذب نیرو، بودجه، زمینگیر شدن نیروهای سپاه در خطوط پدافندی، عدم انطباق مأموریت سپاه با وسعت سازمان آن و سایر عوامل، یک سال طول میکشد تا از خطوط پدافندی اطمینان حاصل کنیم و طی این مدت، احتمالا دو تا سه ضربه محکم خواهیم خورد.» [220] .
با وجود این حساسیتها، هوشیاری و دقت همراه با ارائه تحلیل و پیش بینی لازم درباره احتمال تغییر استراتژی عراق از پدافند به آفند وجود
[ صفحه 74]
نداشت [221] سردار «غلامعلی رشید» در مصاحبه اخیر خود در 23 مهر 1367، در توضیح این مسئله گفت: تمام حرکتهای عراق به عنوان یک استراتژی، در ذهن ما نبود. سه مسئله بر تفکر ما سایه افکنده بود: نخست، تحلیل غلط از تلفات دشمن در سال 1365 و 1366 که بیشترین خسارت را متوجه ما کرد. دوم، بنبست در جنوب و رفتن به شمال غرب و مهمتر از همه، عدم تصور از تغییر استراتژی دشمن بود. [222] در این میان، حضور نیروهای ایران در شمال غرب با فاصله 1000 کیلومتری از فاو که به منزله تغییر استراتژی ایران بود، مسئله بسیار مهمی محسوب میشد، زیرا شبکه فرماندهی، لجستیک و نیروهای ایران در جنوب مستقر بود.
مسطح بودن زمین، نزدیکی فواصل جبههها، تکرار یک سلسله عملیات آفندی و پدافندی در این زمین و رفع ضعفها و کاستیها موجب برتری ایران بر عراق شده بود. حال آن که این برتریها در منطقه شمال غرب نبود [223] .
در نتیجه، زمان لازم و مناسب برای عراق به منظور انتقال نیروها و امکانات و استقرار آن در منطقه جنوب فراهم شد. این همان فرصتی بود که این کشور همواره مترصد بهره برداری از آن بود که در عمل حاصل شد. حال با این ملاحظه کلی جای سؤال وجود دارد که «با وجود نگرانیهای موجود به برتری عراق و احتمال تهاجم عراق به فاو، چرا همچنان نیروهای ایران در منطقه شمال غرب به حملات خود ادامه میدادند؟». پس از پاسخ به این سؤال مسلما سؤال دیگری وجود دارد که باید به آن پاسخ داد؛ «آیا حضور نیروهای ایران در منطقه جنوب میتوانست علاوه بر حفظ فاو، تهاجمات دشمن را در سایر مناطق مهار کند؟»
حضور نیروهای ایران در منطقه شمال غرب در پاییز و زمستان سال 1366
[ صفحه 75]
و بهار سال 1367 حاصل بنبست در منطقه جنوب بود. مهمتر آن که چنین پیش بینی میشد، با تداوم پیشروی در منطقه غرب و تهدید شهرهای کرکوک و تصرف سلیمانیه، نیروهای عراقی سرانجام از جنوب جا کن شده و به غرب خواهند آمد. در زمستان سال 1366 و به هنگام انجام عملیات بیت المقدس 2 بر روی ارتفاعات «قمیش»، «دولبشک» و سایر ارتفاعات مشرف به «سلیمانیه»، برادر رضایی گفت:
«ما پیشروی میکنیم و این جا دو احتمال وجود دارد: یا دشمن به منطقه غرب میآید یا وقتی مشاهده کند ما در جنوب نیستیم، حمله میکند» [224] .
پیروزی در عملیات والفجر 10 و ستون کشی دشمن به غرب در اسفند سال 1366 (برابر گزارش قرارگاه کربلا) [225] صحت این تحلیل را نمایاند و به خوشبینی موجود دامن زد و این تصور وجود داشت که نیروهای لشکر گارد نیز به منطقه غرب آمدهاند. حملات دشمن در منطقه سپاه یکم و دوم در 26 فروردین 1367 بر روی شاخ شمیران و در 28 فروردین 1367 بر روی ارتفاعات «ریشن»، در تداوم این خوشبینیها تأثیر داشت [226] .
با توجه به وضعیت حاکم بر صحنه نظامی جنگ در منطقه جنوب، اساسا سه راه کار [227] فرا روی ایران قرار داشت: نخست، بر پایه این احتمال که دشمن سرانجام به منطقه جنوب حمله خواهد کرد، با پدافند در این منطقه برای مقابله با تهاجم احتمالی عراق، آمادگی لازم حاصل شود. این راه حل با توجه به این که منطقه مورد تهاجم در جنوب مشخص نبود، تأثیر چندانی بر ممانعت از غافلگیری ایران نداشت، ضمن این که انجام ندادن عملیات خودی نیز زیانهای خاص خود را در پی داشت، به ویژه این که عادت نیروهای بسیجی
[ صفحه 76]
حضور در آفند و مراجعت به شهرها در هنگام پدافند بود بنابراین، در صورت اتخاذ استراتژی پدافندی، حداقل در کوتاه مدت امکان استفاده وسیع از نیروهای بسیج وجود نداشت. راه دوم، انجام عملیات در منطقه شمال غرب با امیدواری به جا کن شدن دشمن از جنوب بود که این کار انجام شد ولی به نتیجه نرسید. راه حل آخر، برقراری صلح بود که تلاش برای انجام آن با چانهزنی سیاسی در مورد تغییر بندهای قطعنامه 598 به وسیله وزارت خارجه ایران پیگیری میشد.
بر پایه این ملاحظات به دلیل افزایش توان رزمی ارتش عراق، حضور یا عدم حضور در منطقه جنوب تأثیر تعیین کنندهای در روند تحولات جنگ - در صورت آغاز تهاجم عراق - به سود ایران نداشت. حتی با فرض تمرکز نیروهای ایران در منطقه فاو، سقوط این منطقه تنها با تأخیر صورت میگرفت. [228] به همین دلیل، پس از استماع گزارش فرماندهان از سقوط فاو، آقای هاشمی رفسنجانی گفت:
«اگر 40 گردان هم نیرو داشتیم، باز دشمن فاو را میگرفت.» [229] .
به نظر میرسد ریشه مشکلات و آن چه ایران را در وضعیت نامطلوب و شبیه به بنبست قرار داده بود در واقع متأثر از عقب ماندگی استراتژیک ایران در برابر عراق طی شش سال - پیش از سقوط فاو - بود. آن چه در سالهای قبل و پس از فتح خرمشهر انجام گرفت با وجود تلاشها، رشادتهای ممکن و موفقیتهای بزرگ، در سطح نظامی فاقد ویژگی جنگ تمام عیار و همه جانبه بود و در بعد سیاسی نیز از مشخصه تلاش جدی و زمینه ساز برای صلح برخوردار نبود. [230] حال آن که عراق با اصلی پنداشتن جنگ تمام عیار،
[ صفحه 77]
استراتژی نظامی را اتخاذ کرد. ترسیم چگونگی استقرار ایران در وضعیت دو گانه تا اندازهای میتواند مشکلات و چالشهای ایران را روشن کند. به همین دلیل، پس از سقوط فاو، برخی از فرماندهان با بررسی شرایط و دشواریهای موجود پیشنهادهایی را برای پایان جنگ ارائه کردند، زیرا شرط ادامه جنگ، آمدن همه و بسیج کلیه امکانات بود. با این وضعیت، ادامه جنگ عملی نبوده و راهی جز اتمام جنگ وجود نداشت. [231] در جلسهای که در قرارگاه امام علی علیهالسلام در 10 کیلومتری شمال شلمچه برگزار شد، ضرورت بسیج امکانات و آمدن نیروها به عنوان یک ضرورت مطرح شد [232] .
دیگر دلایل سقوط فاو
صرف نظر از ملاحظات کلی که مورد تأکید قرار گرفت، در سطوح پایینتر، آن چه که به پیروزی عراق در فاو کمک کرد، عمدتا ناشی از عوامل زیر بود:
1- برنامهریزی دقیق و دراز مدت برای بازپس گیری فاو؛ چنان که در فرصتهای مختلفی عراق در این زمینه تلاش کرد که به نتیجه نرسید، ولی سرانجام با گسترش سازمان و برگزاری مانورهای مناسب بر روی ماکت منطقه فاو از آمادگی لازم برخوردار شد. پیش از این عدنان خیرالله، وزیر دفاع وقت عراق اعلام کرده بود، تصرف دوباره فاو مشروط به برقراری توازن روحیه و توان است. [233] این امر در ارتش عراق پس از دو سال و اندی حاصل شد.
2- جمعآوری اطلاعات بسیار دقیق از مواضع استقرار نیروهای ایران در منطقه فاو [234] با استفاده از عکسهای هوایی، ماهوارهای و کمک اطلاعاتی امریکا و منافقین.
3- رعایت حفاظت به نحو مطلوب با جابهجایی نیروها در تاریکی شب؛ [235] در شرایطی که دشمن در 27 فروردین 1367 تا صبح روز بعد بالغ بر
[ صفحه 78]
1500 دستگاه خودرو وارد وفا کرد [236] ، لیکن تحرکات خود را کاملا عادی نشان میداد و حتی آتش دشمن کاهش یافته بود. به همین دلیل، هیچ گزارش اطلاعاتی در مورد تقویت دشمن در فاو منتشر نشد [237] .
4- اجرای طرح فریب با تظاهر به ستون کشی به غرب و اجرای تک در منطقه سپاه اول و دوم.
5- طرح ریزی عملیاتی مناسب و استفاده از گاز سیانور در بمباران شیمیایی پشت خطوط، توپخانهها و خمپاره اندازهای خودی که از همان آغاز عملیات، آتش توپخانه ایران را از کار انداخت.
6- بهره برداری از فرصت با توجه به غافل گیری ایران که دشمن با توجه به حضور نیروهای ایران در منطقه شمال غرب در مدت 12 ساعت با استفاده از فرصت توانست با تکیه بر برتری توان، اوضاع را به طور کامل به سود خود تثبیت کند.
7- استعداد اندک نیروهای ایرانی در منطقه فاو که کمتر از یک لشکر بود و تمرکز اصلی نیروها در منطقه غرب در فاصله 1000 کیلومتری از منطقه فاو.