گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سيزدهم
1 / 7شناخت صفات خدا


3283.عنه صلی الله علیه و آله :التوحید به نقل از عِکْرِمه ، از امام حسین علیه السلام : خدایم را آن گونه توصیف می کنم که خود ، توصیف کرده است و او را آن گونه می شناسانَم که خود ، شناسانده است ؛ به حواس، درک نمی شود و با مردم ، سنجیده نمی گردد ؛ نزدیک است ، امّا نه چسبیده ؛ و دور است ، امّا در دسترس است ؛ یگانه و بی جزء است ؛ با آیه ها شناخته شده و با نشانه ها توصیف شده است . خدایی جز او که بزرگ و والاست ، نیست .3282.عنه صلی الله علیه و آله ( لِفاطِمَهَ علیهاالسلام ) تحف العقول از امام حسین علیه السلام : ای مردم ! از این بیرون رفتگان از دین که خدا را به خود شبیه می کنند و مانند کافرانِ اهل کتابْ سخن می گویند ، بپرهیزید ، که او خدایی بی نظیر ، شنوا و بیناست . دیده ها او را در نمی یابند و او دیده ها را در می یابد ، و اوست باریک بینِ آگاه .

یگانگی و شُکوه را ویژه خود ساخته، و خواست و اراده و قدرت و علم به کائنات را تثبیت کرده است . هیچ هماوردی در هیچ یک از کارهایش ندارد ؛ نه همتایی که با او برابری کند، نه مقابلی که با او بستیزد ، نه همنامی که به او مانَد و نه مانندی که شکل او باشد .

کارها، او را دست به دست نمی کنند و دچار دگرگونی نمی شود و پیشامدها، بر او فرود، نمی آیند و توصیفگران، به ژرفای عظمت او نمی رسند و اندازه شکوه او، بر دل ها ره نمی یابد ؛ زیرا چیزی همسنگ او نیست و عالمان، با خِردهایشان و اندیشمندان، با اندیشه شان به او نمی رسند ، جز با تحقیق و باور داشتن غیب ؛ زیرا به هیچ یک از صفات آفریدگان ، متصّف نمی شود . اوست یگانه بی خلل و هر چه در اندیشه ها بیاید ، جز اوست .

آن که به زیر مِهمیز اندیشه در آید ، خدا نیست و آن که در فضا یا جز آن یافت شود ، معبود نیست . او در اشیاست ، امّا نه در محاصره آنها ، و از آنها جداست ، امّا نه غایب از آنها . توانا نیست آن که ضدّی همراه دارد و یا همتایی برابر .

دیرینگی او به زمان و قصدش، به معنای توجّه به این سو و آن سو نیست . بر خِردها پوشیده است ، همان سان که از دیده ها نهان است و از دیدِ آسمانیان نیز به مانند زمینیان ، ناپیداست .

نزدیکی اش، کرامت او و دوری اش، بی توجّهی اوست . نه مکان به او راه دارد ، نه زمان محدودش می سازد و نه شرط می پذیرد . والایی او، بدون بالا آمدن است . می آید ، امّا جابه جا نمی شود . نابود را بود می کند و بود را نابود و این دو صفت، برای جز او ، در یک زمان ، گِرد نمی آیند . اندیشه تا باور به وجودش می رسد ؛ امّا باور به وجودش ، به فهم چگونگی اش نمی رسد .

صفت ها به او توصیف می شوند ، نه او به صفت ها ، و شناخت ها به او شناخته می شوند ، نه او به آنها . این ، آن خدای بی همنام ، پاک و بی مانند ، شنوا و بیناست . .


3281.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( لِفاطِمَهَ علیهاالسلام ) تفسیر العیّاشی عن یزید بن رویان :دَخَلَ نافِعُ بنُ الأَزرَقِ (1) المَسجِدَ الحَرامَ وَالحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ جالِسانِ فِی الحِجرِ ، فَجَلَسَ إلَیهِما ثُمَّ قالَ : یَابنَ عَبّاسٍ ، صِف لی إلهَکَ الَّذی تَعبُدُهُ .

فَأَطرَقَ ابنُ عَبّاسٍ طَویلاً مُستَبطِئا بِقَولِهِ ، فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : إلَیَّ یَابنَ الأَزرَقِ المُتَوَرِّطَ فِی الضَّلالَهِ ، المُرتَکِسَ (2) فِی الجَهالَهِ ؛ اُجیبُکَ عَمّا سَأَلتَ عَنهُ .

فَقالَ : ما إیّاکَ سَأَلتُ فَتُجیبَنی !

فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ : مَهْ ، عَنِ (3) ابنِ رَسولِ اللّهِ ، فَإِنَّهُ مِن أهلِ بَیتِ النُّبُوَّهِ ومَعدِنِ الحِکمَهِ (4) .

فَقالَ لَهُ : صِف لی .

فَقالَ لَهُ : أصِفُهُ بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ ، واُعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفسَهُ : لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ ، ولا یُقاسُ بِالنّاسِ ، قَریبٌ غَیرُ مُلتَزِقٍ ، وبَعیدٌ غَیرُ مُقصیً (5) ، یُوَحَّدُ ولا یَتَبَعَّضُ ، لا إلهَ إلّا هُوَ الکَبیرُ المُتَعالِ .

قالَ : فَبَکَی ابنُ الأَزرَقِ بُکاءً شَدیدا ، فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : ما یُبکیکَ ؟

قالَ : بَکَیتُ مِن حُسنِ وَصفِکَ .

قالَ : یَابنَ الأَزرَقِ ، إنّی اُخبِرتُ أنَّکَ تُکَفِّرُ أبی وأخی وتُکَفِّرُنی !

قالَ لَهُ نافِعٌ : لَئِن قُلتُ ذاکَ لَقَد کُنتُمُ الحُکّامَ ومَعالِمَ الإِسلامِ ، فَلَمّا بُدِّلتُمُ استَبدَلنا بِکُم .

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : یَابنَ الأَزرَقِ ، أسأَ لُکَ عَن مَسأَلَهٍ فَأَجِبنی عَن قَولِ اللّهِ لا إلهَ إلّا هُوَ : «وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا» إلی قَولِهِ «کَنزهُمَا» (6) مَن حُفِظَ فیهِما ؟ [قالَ : أبوهُما] . (7)

قالَ : فَأَیُّهُما أفضَلُ ؛ أبوهُما (8) أم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وفاطِمَهُ ؟

قالَ : لا ، بَل رَسولُ اللّهِ وفاطِمَهُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

قالَ : فَما حَفِظَهُما حَتّی حیلَ (9) بَینَنا وبَینَ الکُفرِ .

فَنَهَضَ [ابنُ الأَزرَقِ] (10) ثُمَّ نَفَضَ بِثَوبِهِ ، ثُمَّ قالَ : قَد نَبَّأَنَا اللّهُ عَنکُم مَعشَرَ قُرَیشٍ أنتُم قَومٌ خَصِمونَ . (11) .

1- .نافع بن الأزرق ، من رؤساء الخوارج ، وکان مصاحبا لابن عبّاس فی مکّه ، فسأله عن بعض الآیات التی کان یتوهّم اختلافها (لسان المیزان: ج 6 ص 145 الرقم 506).
2- .. فی الطبعه المعتمده : «المرتکن» ، والتصویب من طبعه مؤسّسه البعثه وبحار الأنوار .
3- .فی بحار الأنوار : «سَلْ» بدل «عن» .
4- .فی الطبعه المعتمده : «ومعه من الحکمه» ، والتصویب من طبعه مؤسّسه البعثه .
5- .فی الطبعه المعتمده : «مقص» ، والتصویب من طبعه مؤسّسه البعثه .
6- .الکهف: 82.
7- .ما بین المعقوفین سقط من الطبعه المعتمده وأثبتناه من طبعه مؤسّسه البعثه وبحار الأنوار .
8- .فی الطبعه المعتمده : «أبویهما» ، والتصویب من طبعه مؤسّسه البعثه وبحار الأنوار .
9- .فی بحار الأنوار : «فما حُفِظنا حتّی حال . . .» .
10- .ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار .
11- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 337 ح 64 ، التوحید : ص 80 ح 35 ، روضه الواعظین : ص 43 کلاهما عن عکرمه نحوه ولیس فیهما ذیله من «فبکی» ، بحار الأنوار : ج 33 ص 423 ح 631 ؛ تاریخ دمشق : ج 14 ص 183 عن عکرمه نحوه .



3280.تاریخ بغداد عن ابن عبّاس :تفسیر العیّاشی به نقل از یزید بن رویان : نافع بن اَزرَق ، (1) وارد مسجد الحرام شد . حسین بن علی علیه السلام با عبد اللّه بن عبّاس در حجر [اسماعیل] نشسته بودند . کنار آنان نشست و گفت : ای ابن عبّاس ! خدایی را که می پرستی ، برایم توصیف کن .

ابن عبّاس ، مدّتی دراز در باره گفته ابن اَرزَق به فکر فرو رفت . پس حسین علیه السلام به او فرمود : «ای ابن اَرزَق ! ای فرو رفته در گم راهی و افتاده در نادانی! به سوی من بیا ، تا از آنچه پرسیدی ، به تو پاسخ دهم» .

گفت : از تو نپرسیدم تا پاسخم را بدهی !

ابن عبّاس به او گفت : خاموش باش و از زاده پیامبر خدا بپرس که او از خاندان نبوّت و معدن حکمت است .

نافع به حسین علیه السلام گفت : [خدا را] برایم توصیف کن .

فرمود : «او را همان گونه توصیف می کنم که خود را توصیف کرده است و همان گونه می شناسانَم که خود را شناسانده است . با حواس ، درک و با مردم ، سنجیده نمی شود . نزدیک است ، امّا نه چسبیده ، و دور است ، امّا در دسترس است . یگانه جزءناپذیر است . خدایی جز او که بزرگ والاست نیست» .

ابن اَزرَق ، سخت گریست . حسین علیه السلام به او فرمود : «چه باعث گریه ات شد ؟» .

گفت : از توصیف خوبت گریستم .

حسین علیه السلام فرمود : «ای پسرِ اَزرَق ! به من رسیده که تو، پدر و برادرم و مرا تکفیر می کنی؟» .

نافع گفت : اگر چه چنین می گفتم ؛ [امّا الآن می گویم] شما فرمان روایانِ اسلام و نشانه های آنید . چون دیگران را به جای شما نهادند ، ما نیز چنین پنداشتیم .

حسین علیه السلام به او فرمود : «ای پسر ازرق ! از تو سؤالی می پرسم . به من در باره این گفته خدای یگانه پاسخ ده که فرمود : «و امّا دیوار ، از آنِ دو پسر یتیم در شهر بود که زیر آن، گنجی داشتند» تا آن جا که می فرماید : «گنج آن دو» . [خداوند ، ]گنج آن دو را برای چه کسی حفظ کرد ؟» .

ابن ازرق گفت : برای پدرشان [که فرد خوبی بود] .

حسین علیه السلام فرمود : «کدام یک برترند ؟ پدر آن دو یا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام ؟

ابن ازرق گفت : نه ؛ بلکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه دختر پیامبر خدا [برترند] .

فرمود : « [قریش ، در کار ما] حرمت این دو را نیز نپاییدند تا آن جا که ما را کافر دانستند» .

ابن اَزرَق، برخاست و لباسش را تکانْد و سپس گفت : ای قریشیان ! خدا ، از شما خبر داده است که قومی ستیزه جوی هستید . .

1- .نافع بن اَزرَق ، از سران خوارج و همنشین ابن عبّاس در مکّه بود و از او سؤال هایی در باره توهّمات خود ، مبنی بر اختلاف برخی آیات قرآن می پرسید.


1 / 8تَفسیرُ صِفَهِ الصَّمَدِ3277.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :التوحید عن وهب بن وهب القرشی عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبیه الباقر عن أبیه [زین العابدین] علیهم السلام :إنَّ أهلَ البَصرَهِ کَتَبوا إلَی الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیه السلام یَسأَلونَهُ عَنِ الصَّمَدِ ، فَکَتَبَ إلَیهِم :

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، أمّا بَعدُ فَلا تَخوضوا فِی القُرآنِ ، ولا تُجادِلوا فیهِ ، ولا تَتَکَلَّموا فیهِ بِغَیرِ عِلمٍ ، فَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «مَن قالَ فِی القُرآنِ بِغَیرِ عِلمٍ فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ» .

وإنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَد فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقالَ : «اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ » ، ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقالَ : «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ » .

لَم یَلِد : لَم یَخرُج مِنهُ شَیءٌ کَثیفٌ ؛ کَالوَلَدِ وسائِرِ الأَشیاءِ الکَثیفَهِ الَّتی تَخرُجُ مِنَ المَخلوقینَ ، ولا شَیءٌ لَطیفٌ کَالنَّفسِ ، ولا یَتَشَعَّبُ مِنهُ البَدَواتُ کَالسِّنَهِ وَالنَّومِ ، وَالخَطرَهِ وَالهَمِّ ، وَالحُزنِ وَالبَهجَهِ ، وَالضِّحکِ وَالبُکاءِ ، وَالخَوفِ وَالرَّجاءِ ، وَالرَّغبَهِ وَالسَّأمَهِ ، وَالجوعِ وَالشِّبَعِ ؛ تَعالی أن یَخرُجَ مِنهُ شَیءٌ ، وأن یَتَوَلَّدَ مِنهُ شَیءٌ کَثیفٌ أو لَطیفٌ .

ولَم یولَد : لَم یَتَوَلَّد مِن شَیءٍ ، ولَم یَخرُج مِن شَیءٍ کَما یَخرُجُ الأَشیاءُ الکَثیفَهُ مِن عَناصِرِها ؛ کَالشَّیءِ مِنَ الشَّیءِ ، وَالدّابَّهِ مِنَ الدّابَّهِ ، وَالنَّباتِ مِنَ الأَرضِ ، وَالماءِ مِنَ الیَنابیعِ ، وَالثِّمارِ مِنَ الأَشجارِ ، ولا کَما یَخرُجُ الأَشیاءُ اللَّطیفَهُ مِن مَراکِزِها ؛ کَالبَصَرِ مِنَ العَینِ ، وَالسَّمعِ مِنَ الاُذُنِ ، وَالشَّمِّ مِنَ الأَنفِ ، وَالذَّوقِ مِنَ الفَمِ ، وَالکَلامِ مِنَ اللِّسانِ ، وَالمَعرِفَهِ وَالتَّمییزِ (1) مِنَ القَلبِ ، وکَالنّارِ مِنَ الحَجَرِ .

لا ، بَل هُوَ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذی لا مِن شَیءٍ ، ولا فی شَیءٍ ، ولا عَلی شَیءٍ ، مُبدِعُ الأَشیاءِ وخالِقُها ، ومُنِشئُ الأَشیاءِ بِقُدرَتِهِ ، یَتَلاشی ما خَلَقَ لِلفَناءِ بِمَشِیَّتِهِ ، ویَبقی ما خَلَقَ لِلبَقاءِ بِعِلمِهِ ، فَذلِکُمُ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذی لَم یَلِد ولَم یولَد ، عالِمُ الغَیبِ وَالشَّهادَهِ الکَبیرُ المُتعالِ ، ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ . (2) .

1- .فی المصدر : «والتمیّز» ، والتصویب من بحار الأنوار .
2- .التوحید : ص 90 ح 5 ، مجمع البیان : ج 10 ص 861 عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن أبیه الباقر8 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 223 ح 14 .

1 / 8معنای صفت «صَمَد»

3278.تاریخ بغداد عن رُشید مولی المنصور :التوحید به نقل از وَهْب بن وَهْب قُرَشی ، از امام صادق ، از امام باقر ، از امام زین العابدین علیهم السلام : بصریان به حسین به علی علیه السلام نامه نوشتند و از معنای «صمد» پرسیدند .

ایشان، [در پاسخ] نگاشت :

«به نام خداوند بخشنده مهربان . امّا بعد ، در قرآن ، فرو نروید و در آن با هم مستیزید و ناآگاهانه ، در باره اش سخن مرانید که شنیدم جدّم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آن که ناآگاهانه در باره قرآن چیزی بگوید ، باید جایگاهش را از آتش [دوزخ ]برگیرد .

و خداوند سبحان ، خود ، صمد را تفسیر کرده و فرموده است : «خدا، یکتاست . خدا، صمد است» و سپس آورده است : «نه زاده و نه زاده شده است و نه کسی همانند اوست» . «نزاده است» ، یعنی هیچ چیز جِرم داری ، مانند بچّه و دیگر اجرامی که از آفریدگان خارج می شود ، از او خارج نشده است، و نه چیز بی جِرمی مانند جان [از او خارج شده] ، و چُرت و خواب و خُطورات ذهنی و اندیشناکی و غم و شادی و خنده و گریه و بیم و امید و رغبت و نفرت و گرسنگی و سیری، از او سر نمی زند . خداوند، والاتر از آن است که چیزی از او خارج شود و چیزی جسمانی یا لطیف از او زاده شود .

و «زاده نشده است» ، یعنی از چیزی متولّد نشده و از چیزی بیرون نیامده است ، آن گونه که اجرام از عناصر خود بیرون می آیند ، مانند چیزی از چیزی ، حیوانی از حیوانی ، گیاه از زمین ، آب از چشمه ها و میوه ها از درختان ؛ نه آن گونه که چیزهای لطیف و بی جِرم از کانون های خود بیرون می آیند ، مانند دیدن از چشم ، شنیدن از گوش ، بوییدن از بینی ، چشیدن از دهان ، سخن از زبان ، شناخت و تشخیص از دل ، و آتش از سنگ .

نه [هیچ یک نیست] ؛ بلکه او خدایِ صمدی است که نه از چیزی است و نه در چیزی و نه بر چیزی . نوآور و آفریدگارِ چیزهاست و پدید آورنده آنها به نیروی خویش . آنچه برای نابودی آفریده ، به خواستِ او متلاشی می شود و آنچه برای ماندن آفریده ، به علم او می مانَد . پس این ، خدای صمدی است که نه زاده و نه زاده شده است ؛ دانا به غیب و حضور ، بزرگ و والاست و همتایی برای او نیست . .


3277.عنه صلی الله علیه و آله :التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهماالسلام :الصَّمَدُ الَّذی لا جَوفَ لَهُ ، وَالصَّمَدُ الَّذی قَدِ انتَهی سُؤدَدُهُ ، وَالصَّمَدُ الَّذی لا یَأکُلُ ولا یَشرَبُ ، وَالصَّمَدُ الَّذی لا یَنامُ ، وَالصَّمَدُ الدّائِمُ الَّذی لَم یَزَل ولا یَزالُ . (1)1 / 9جَزاءُ المُوَحِّدِ3274.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( به علی علیه السلام ) التوحید بإسناده عن الحسین علیه السلام :حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ : سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ : قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ :

إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا فَاعبُدونی ، مَن جاءَ مِنکُم بِشَهادَهِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ بِالإِخلاصِ دَخَلَ فی حِصنی ، ومَن دَخَلَ فی حِصنی أمِنَ مِن عَذابی . (2)1 / 10صِفَهُ العارِفِ3271.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جامع الأخبار :کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إذا تَوَضَّأَ تَغَیَّرَ لَونُهُ ، وَارتَعَدَت مَفاصِلُهُ ، فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ فَقالَ : حَقٌّ لِمَن وَقَفَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ المَلِکِ الجَبّارِ أن یَصفَرَّ لَونُهُ ، وتَرتَعِدَ مَفاصِلُهُ . (3) .

1- .التوحید : ص 90 ح 3 ، معانی الأخبار : ص 7 ح 3 ولیس فیه «الدائم» وکلاهما عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه: ، مجمع البیان : ج 10 ص 861 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 223 ح 12 .
2- .التوحید : ص 25 ح 22 ، عیون أخبار الرضا7 : ج 2 ص 134 ح 1 کلاهما عن عبد السلام بن صالح أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج 49 ص 122 ح 3 .
3- .جامع الأخبار : ص 166 ح 397 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 14 وفیه «إنّ الحسن بن علیّ8 ...» .


3275.تاریخ دمشق عن عائشه :التوحید به سندش ، از امام حسین علیه السلام : صمد ، یعنی بی خلل و یعنی نهایتِ سَروری . صمد ، کسی است که نه می خورَد و نه می آشامد و نه می خوابد . صمد ، یعنی موجود جاودانی که همیشه بوده و خواهد بود .

1 / 9پاداش یکتاپرست

3272.عنه صلی الله علیه و آله :التوحید به سندش ، از امام حسین علیه السلام : پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام برایم حدیث کرد که : شنیدم پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید : «خداوندِ بزرگ بِشْکوه می فرماید : تنها، من خدای یکتا هستم و جز من، خدایی نیست . پس مرا بپرستید. هر کس از شما بیاید و بر یگانگی خداوند ، مخلصانه گواهی دهد ، به دژِ من در آمده است و هر کس به دژ من در آید ، از عذاب من، ایمن است » .

1 / 10ویژگی عارف

3269.معانی الأخبار ( به نقل از عایشه ) جامع الأخبار :حسین بن علی علیه السلام ، هر گاه وضو می گرفت ، رنگش دگرگون می شد و اندامش به لرزه می افتاد . راز آن را جویا شدند . فرمود : «کسی که در پیشگاه خداوندِ فرمان روایِ جبّار می ایستد ، سزاوار است که رُخش زرد شود و بندْبندش بلرزد» . .



1 / 11ما لَیسَ للّهِِ وما لَیسَ عِندَ اللّهِ وما لا یَعلَمُهُ اللّهُ3266.المعجم الأوسط ( به نقل از انس بن مالک ) التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهماالسلام :إنَّ یَهودِیّا سَأَلَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَقالَ : أخبِرنی عَمّا لَیسَ للّهِِ ، وعَمّا لَیسَ عِندَ اللّهِ ، وعَمّا لا یَعلَمُهُ اللّهُ ؟

فَقالَ علیه السلام : أمّا ما لا یَعلَمُهُ اللّهُ عز و جل فَذلِکَ قَولُکُم یا مَعشَرَ الیَهودِ : إنَّ عُزَیرا ابنُ اللّهِ ، وَاللّهُ لا یَعلَمُ لَهُ وَلَدا . وأمّا قَولُکَ : ما لَیسَ للّهِِ ، فَلَیسَ للّهِِ شَریکٌ ، وقَولُکَ : ما لَیسَ عِندَ اللّهِ ، فَلَیسَ عِندَ اللّهِ ظُلمٌ لِلعِبادِ .

فَقالَ الیَهودِیُّ : أنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ . (1) .

1- .التوحید: ص377 ح23 عن علیّبن مهرویه القزوینی عن الإمام الرضا عن آبائه:، عیون أخبار الرضا7: ج 2 ص 46 ح 172 و ج 1 ص 141 ح 40 عن داوود بن سلیمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه: ، الأمالی للطوسی : ص 275ح 527 عن الإمام الصادق عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج 10 ص 11 ح 5 .



1 / 11آنچه خدا ندارد و آنچه نزد او نیست و آنچه نمی داند

3268.المستدرک علی الصحیحین عن عائشه :التوحید به سندش ، از امام حسین علیه السلام : فردی یهودی از علی بن ابی طالب علیه السلام پرسید : مرا از آنچه خدا ندارد و آنچه نزد او نیست و آنچه نمی داند ، باخبر کن .

فرمود : «امّا آنچه را خدای عز و جل نمی داند ، گفته شما یهودیان است که عُزَیر، پسر خداست و خدا، پسری برای خود نمی شناسد ؛ و امّا این که گفتی : خدا، چه ندارد؟ ، خدا ، شریک ندارد ؛ و گفته ات : چه چیز نزد خدا نیست ؟ ، نزد خداوند، ستم بر بندگان نیست» .

یهودی گفت : من ، گواهی می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و محمّد ، پیامبر خداست . .



الفَصلُ الثّانی : الإیمان والإسلام2 / 1مَعنَی الإِیمانِ3264.امام حسن علیه السلام :الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهماالسلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الإِیمانُ قَولٌ وعَمَلٌ . (1)3263.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الأمالی للمفید بإسناده عن الحسین بن علیّ الشهید عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهماالسلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الإِیمانُ قَولٌ مَقولٌ، وعَمَلٌ مَعمولٌ ، وعِرفانُ العُقولِ. (2)3262.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الإِیمانُ مَعرِفَهٌ بِالقَلبِ ، وإقرارٌ بِاللِّسانِ ، وعَمَلٌ بِالأَرکانِ (3) . (4) .

1- .الخصال : ص 53 ح 68 ، عیون أخبار الرضا7 : ج 1 ص 228 ح 6 کلاهما عن أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج 49 ص 270 ح 13 .
2- .الأمالی للمفید : ص 275 ح 2 ، الأمالی للطوسی : ص 36 ح 39 کلاهما عن أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج 69 ص 67 ح 20 .
3- .الأرْکانُ : الجَوارِحُ (النهایه : ج 2 ص 260 «رکن») .
4- .الخصال : ص 178 ح 239 و ص 179 ح 241 ، عیون أخبار الرضا7 : ج 1 ص 227 ح 2 ، عوالی اللآلی : ج 1 ص 83 ح 6 کلّها عن أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه: ، الأمالی للطوسی : ص 448 ح 1001 عن علیّ بن مهدی بن صدقه عن الإمام الرضا عن آبائه عنه: ، بحار الأنوار : ج 69 ص 64 ح 11 .