گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سيزدهم
فصل پنجم : امامت اهل بیت علیهم السلام


5 / 1استدلال بر امامت اهل بیت علیهم السلام

3664.امام علی علیه السلام :کتاب سُلَیم بن قیس :یک سال پیش از مرگ معاویه ، حسین بن علی علیه السلام حج گزارد و عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن جعفر نیز با او بودند . امام حسین علیه السلام همه هاشمیان ، مرد و زن ، و وابستگان و پیروانشان را که به حج آمده بودند ، گِرد آورد و نیز هر کس از انصار را که امام حسین علیه السلام و خاندانش را می شناخت . سپس ، پیک هایی فرستاد که : «همه یاران پیامبر خدا را که امسال حج گزارده اند و به شایستگی و درستکاری معروف هستند ، برایم گِرد آورید و کسی را فرو مگذارید» .

بیش از هفتصد تن، در خیمه و خرگاه امام علیه السلام در مِنا گِرد آمدند که بیشترِ آنان از تابعیان و حدود دویست مرد هم از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و غیر ایشان بودند . امام حسین علیه السلام در میان ایشان به سخن گفتن ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «امّا بعد ، این سرکش (یزید) ، کارهایی با ما و پیروانمان کرده که دیده اید و می دانید و گواهید . من می خواهم از شما چیزی بپرسم . اگر راست گفتم ، تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم ، تکذیبم کنید . از شما می خواهم که به حقّ خدا بر شما و حقّ پیامبر خدا و حقّ نزدیکی ام با پیامبرتان ، چون از این جا رفتید و گفته مرا باز گفتید و همه یارانتان را از قبیله هایتان ، آنانی را که مورد اطمینان و وثوق شما هستند ، فرا خواندید ، به آنچه از حقّ ما می دانید ، دعوت کنید . من ، بیم آن دارم که این امر ، کهنه شود و حق ، برود و مغلوب شود ، و البته خداوند ، تمام کننده نور خود است ، هر چند کافران را خوش نیاید» .

امام علیه السلام ، هیچ آیه ای از قرآن را که در حقّ ایشان نازل شده بود ، وا نگذارد ، جز آن که آن را تلاوت و تفسیر کرد ، و هیچ سخنی از پیامبر صلی الله علیه و آله در حقّ پدر و برادر و مادر و خود و خاندانش نبود ، جز آن که روایت کرد .

در همه آنها ، یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می گفتند : به خدا ، آری ! شنیدیم و گواه بودیم . هر تابعی ای نیز می گفت : به خدا ، آن را فردی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله که تصدیقش می کنم و به او اطمینان دارم ، برایم نقل کرده است .

امام علیه السلام فرمود : «شما را به خدا سوگند می دهم که این مطالب را برای کسی که به خود و دینش اعتماد دارید ، باز گویید» .

در میان آنچه امام حسین علیه السلام سوگندشان داد و به یادشان آورد ، این بود : «شما را سوگند می دهم ، آیا می دانید هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله میان یارانش پیمان برادری بست ، علی بن ابی طالب ، برادرِ پیامبر خدا شد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را برادرِ خود خواند و فرمود : «تو برادر منی و من ، برادر تو در دنیا و آخرتم ؟».

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «شما را به خدا سوگند می دهم ، آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، جای مسجد و منزل هایش را خرید و آن را با ده اتاق ساخت که نُه اتاق برای خودش بود و دهمین اتاق را که در میان آنها بود برای پدرم قرار داد. سپس، جز درِ اتاق (خانه) پدرم، هر دری را که به مسجدْ راه داشت ، بست . برخی در این میان ، چیزهایی گفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : من ، درهای [خانه های] شما را نبستم و درِ [خانه] او را نگشودم ؛ بلکه خداوند ، مرا به بستن در[ِ خانه]های شما و باز گذاشتن درِ [خانه] او فرمان داد . سپس ، مردم را جز او، از خوابیدن در مسجد ، نهی کرد و علی علیه السلام در مسجد جُنُب می شد و خانه اش در خانه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و فرزندانی برای پیامبر خدا و او [از نسل فاطمه علیهاالسلام] به وجود آمد ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که عمر بن خطّاب ، مشتاق بود که سوراخی کوچک به اندازه چشمش از اتاقش (خانه اش) به مسجد داشته باشد ، امّا پیامبر صلی الله علیه و آله نپذیرفت و به سخن گفتن ایستاد و فرمود : خداوند ، به موسی علیه السلام فرمان داد که مسجدی پاکیزه بسازد و کسی را جز خود و هارون و دو پسرش در آن جای ندهد . خداوند، به من هم فرمان داده است تا مسجدی پاکیزه بسازم که کسی را جز خودم و برادرم (علی) و دو پسرش، در آن، جای ندهم ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «شما را به خدا سوگند می دهم ، آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، او را روز غدیر خم، بر پا داشت و به ولایتِ او ندا داد و فرمود : حاضر به غایب برساند ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «شما را به خدا سوگند می دهم ، آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در غزوه تبوک به او فرمود: تو برای من ، به منزله هارون برای موسی علیه السلام هستی و تو ولیّ هر مؤمن پس از منی ؟ » .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «شما را به خدا سوگند می دهم ، آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، هنگامی که مسیحیان نَجران را به مُباهله فرا خوانْد ، فقط با او و همسرش (فاطمه علیهاالسلام) و دو پسرش آمد ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «شما را به خدا سوگند می دهم ، آیا می دانید که پرچم را در جنگ خیبر به او سپرد و فرمود : آن را به مردی می سپارم که خدا و پیامبرش او را دوست دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد ؛ باز گردنده است، نه گریزنده . خداوند، بر دستان او فتح را به ارمغان می آورد ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، او را برای برائت جُستن [از مشرکان] روانه کرد و فرمود : از جانب من ، جز خودم یا مردی از [خاندان] من ، ابلاغ نمی کند ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، هیچ سختی ای به او نرسید ، جز آن که او را از سرِ اعتمادی که به وی داشت ، پیش انداخت و هیچ گاه ، او را به نامش نخواند و فقط می فرمود : ای برادر من ! و برادرم را برایم بخوانید ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، میان او و جعفر و زید ، قضاوت کرد و به او فرمود : ای علی ! تو از منی و من ، از تو اَم و تو ، ولیّ هر مرد و زن مؤمن پس از منی ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که او ، هر روز ، با پیامبر صلی الله علیه و آله خلوت می کرد و هر شب ، ساعتی بر او وارد می شد و چون از پیامبر صلی الله علیه و آله می خواست ، به او عطا می کرد و چون ساکت می شد ، پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز [به سخن] می کرد؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، او را بر جعفر و حمزه ، برتری داد ، هنگامی که به فاطمه علیهاالسلام فرمود : تو را به همسری بهترین فرد خاندانم در آوردم ؛ اسلام آوردنش از همه پیش تر ، بردباری اش از همه بیشتر و دانشش از همه فراوان تر است ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من ، سرورِ فرزندان آدمم و برادرم علی ، سَرورِ عرب است و فاطمه ، سرورِ زنان بهشتی است و پسرانم، حسن و حسین ، سَرور جوانان بهشتی اند ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، او را به غسل خویش [پس از درگذشت ]فرمان داد و به او خبر داد که جبرئیل علیه السلام به او کمک می کند ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

فرمود : «آیا می دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در آخرین سخنرانی اش فرمود : ای مردم ! من در میان شما، دو چیز گران سنگ به جا نهادم : کتاب خدا و خاندانم . پس بدان ها چنگ بزنید تا هرگز گم راه نشوید ؟» .

گفتند : به خدا ، چرا !

امام حسین علیه السلام هیچ چیز را از آنچه خدا در باره علی بن ابی طالب علیه السلام و خاندانش در قرآن و بر زبان پیامبرش نازل کرده بود ، وا نگذاشت ، جز آن که آنان را به [قبول ]آن سوگند داد و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله هم می گفتند : «به خدا ، چرا ! آن را شنیده ایم» ؛ و هر تابعی ای می گفت : «به خدا ، آن را فلانی یا فلانی که به او اطمینان دارم برایم نقل کرده است» .

سپس ، آنان را سوگند داد که آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده اند که فرمود : هر کس ادّعا کند که مرا دوست می دارد ، ولی علی را دشمن بدارد ، دروغ می گوید . نمی شود مرا دوست بدارد ، ولی علی را دشمن بدارد و شخصی به ایشان گفت : ای پیامبر خدا! این ، چگونه می شود ؟ فرمود : «چون او از من است و من ، از اویم . هر کس او را دوست بدارد ، مرا دوست خواهد داشت و هر کس مرا دوست بدارد ، خدا را دوست خواهد داشت و هر کس او را دشمن بدارد ، مرا دشمن داشته است و هر کس مرا دشمن بدارد ، خدا را دشمن داشته است ؟» .

همه گفتند : به خدا ، چرا ! شنیده ایم .

سپس ، متفرّق شدند . .




3663.امام علی علیه السلام :الإرشاد فی ذِکرِ مَسیرِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام إلی کَربَلاءَ : ثُمَّ أمَرَ مُنادِیَهُ فَنادی بِالعَصرِ وأقامَ ، فَاستَقدَمَ (1) الحُسَینُ علیه السلام فَصَلّی بِالقَومِ ، ثُمَّ سَلَّمَ وَانصَرَفَ إلَیهِم بِوَجهِهِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ :

أمّا بَعدُ : أیُّهَا النّاسُ ، فَإِنَّکُم إن تَتَّقُوا اللّهَ وتَعرِفُوا الحَقَّ لِأَهلِهِ یَکُن أرضی للّهِِ عَنکُم ، ونَحنُ أهلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ ، وأولی بِوِلایَهِ هذَا الأَمرِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم ، وَالسّائِرینَ فیکُم بِالجَورِ وَالعُدوانِ ، وإن أبَیتُم إلّا کَراهِیَهً لَنا وَالجَهلَ بِحَقِّنا ، فَکانَ رَأیُکُمُ الآنَ غَیرَ ما أتَتنی بِهِ کُتُبُکُم وقَدِمَت بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُم ، انصَرَفتُ عَنکُم . (2) .

1- .. فی الطبعه المعتمده : «فاستقام» ، وما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار وبعض النسخ الخطّیّه للمصدر .
2- .الإرشاد : ج 2 ص 79 ، إعلام الوری : ج 1 ص 448 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 377 ؛ تاریخ الطبری : ج 5 ص 402 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 552 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 232 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 380 وراجع : روضه الواعظین : ص 198 .



3667.عنه علیه السلام :الإرشاد در یادکردِ حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا : سپس به جارچی اش فرمان داد تا [اذان] نماز عصر را ندا دهد و اقامه بگوید . آن گاه ، امام حسین علیه السلام جلو رفت و با مردم ، نماز گزارد .

سپس سلام داد و رویش را به سوی آنها کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود : «امّا بعد ، ای مردم ! اگر شما از خدا پروا کنید و حق را از آنِ صاحبش بدانید ، خدا از شما راضی تر خواهد بود . ما خاندان محمّد صلی الله علیه و آله هستیم و برای عهده دار شدن سرپرستی شما از این مدّعیان به ناحق که رفتارشان با شما ظالمانه و متجاوزانه است سزاوارتریم و اگر تنها به جهت ناخوش داشتن ما و جهل به حقّ ما نمی پذیرید ، اکنون ، رأیتان غیر از آن چیزی است که نامه هایتان و فرستادگان شما به من گفته اند . از شما روی می گردانم» . .




راجع : ص 334 (الفصل الحادی عشر / إتمام الحجّه علی أعدائه) .

5 / 2وُجوبُ الاِئتِمامِ بِأَهلِ البَیتِ علیهم السلام3663.الإمام علیّ علیه السلام :عیون أخبار الرضا علیه السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام :حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ مِن وُلدی ماتَ میتَهً جاهِلِیَّهً ، ویُؤخَذُ بِما عَمِلَ فِی الجاهِلِیَّهِ وَالإِسلامِ . (1)5 / 3وُجوبُ طاعَهِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام3661.امام باقر علیه السلام :الاحتجاج عن موسی بن عقبه عن الحسین علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ : نَحنُ حِزبُ اللّهِ الغالِبونَ ، وعِترَهُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الأَقرَبونَ ، وأهلُ بَیتِهِ الطَّیِّبونَ ، وأحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَینِ جَعَلَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثانِیَ کِتابِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالَی ، الَّذی فیهِ تَفصیلُ کُلِّ شَیءٍ ، لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ ولا مِن خَلفِهِ ، وَالمُعَوَّلُ عَلَینا فی تَفسیرِهِ ، لا یُبطِئُنا تَأویلُهُ ، بَل نَتَّبِعُ حَقائِقَهُ .

فَأَطیعونا فَإِنَّ طاعَتَنا مَفروضَهٌ ، إذ کانَت بِطاعَهِ اللّهِ ورَسولِهِ مَقرونَهً ، قالَ اللّهُ عز و جل : «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَزَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ» (2) وقالَ : «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَإِلَی أُوْلِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنمبِطُونَهُو مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُو لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَنَ إِلَا قَلِیلاً» (3) . (4) .

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 58 ح 214 عن الحسن بن عبد اللّه الرازی عن الإمام الرضا عن آبائه: ، کنز الفوائد : ج 1 ص 327 عن الحسن بن محمّد الرازی عن الإمام الرضا عن آبائه: عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 23 ص 81 ح 18 .
2- .النساء : 59 .
3- .النساء : 83 .
4- .الاحتجاج : ج 2 ص 95 ح 165 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 67 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 205 ح 1 ، وفی الأمالی للمفید : ص 349 ح 4 والأمالی للطوسی : ص 121 ح 188 و ص 691 ح 1469 والعُدد القویّه : ص 34 ح 26 عن الإمام الحسن علیه السلام .



ر.ک : ص 335 (فصل یازدهم / اتمام حجّت بر دشمنان) .

5 / 2وجوب انتخاب امام از میان اهل بیت علیهم السلام

3660.عنه علیه السلام :عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش ، از امام حسین علیه السلام : پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «هر کس بمیرد ، ولی امامی از فرزندان من نداشته باشد ، به مرگ جاهلی مرده است و بدانچه در جاهلیت و اسلامْ عمل کرده است ، مؤاخذه می شود» .

5 / 3وجوب فرمانبَری از اهل بیت علیهم السلام

3657.امام علی علیه السلام :الاحتجاج به نقل از موسی بن عُقبه ، از امام حسین علیه السلام : ما حزب چیره خداییم و خاندان و نزدیکان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت پاک او و یکی از دو چیز گران بهایی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در کنار کتاب خدای متعال و پس از آن قرار داد ؛ کتابی که بیان هر چیز در آن هست و باطل ، از پس و پیش ، به آن راه ندارد و در تفسیر آن ، بر ما اعتماد می شود و در تأویلش در نمی مانیم ؛ بلکه حقایقش را دنبال می کنیم .

از ما اطاعت کنید که اطاعت از ما واجب است ؛ زیرا با اطاعت خدا و پیامبرش همراه است . خداوند عز و جل فرموده است : «از خدا و پیامبر و اختیارداران خود ، اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید ، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید» و فرمود : «و اگر به پیامبر و اختیارداران خود باز می گرداندند ، بی تردید ، به حقیقت آن پی می بردند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، همه شما ، جز اندکی ، از شیطان پیروی می کردید » . .




3658.الإمام علیّ علیه السلام :التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام :قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام : مَن عَرَفَ حَقَّ أبَوَیهِ الأَفضَلَینِ : مُحَمَّدٍوعَلِیٍّ علیهماالسلام ، وأطاعَهُما حَقَّ الطّاعَهِ ، قیلَ لَهُ : تَبَحبَح (1) فی أیِّ الجِنانِ شِئتَ . (2)5 / 4اِستِمرارُ إمامَهِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام3850.اُسد الغابه :الاستنصار بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّی وَاثنَی عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام أوتادُ الأَرضِ الَّتی أمسَکَهَا اللّهُ بِها أن تَسیخَ (3) بِأَهلِها ، فَإِذا ذَهَبَتِ الاِثنا عَشَرَ مِن أهلی ساخَتِ الأَرضُ بِأَهلِها . (4) .

1- .تبحبح الدارَ : إذا توسّطها وتمکّن منها (تاج العروس : ج 4 ص 6 «بحح») .
2- .التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری7 : ص 330 ح 193 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 9 ح 11 .
3- .ساخت فی الأرض : دخلت فیها وغابت (الصحاح : ج 1 ص 424 «سوخ») .
4- .الاستنصار : ص 8 عن أبی الجارود عن الإمام الباقر عن الإمام زین العابدین8.



3851.فضائل الصحابه لابن حنبل عن سعید بن عمرو القرشی عنالتفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام :حسین بن علی علیه السلام فرمود : «هر کس حقّ دو پدر برترش محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را بشناسد و از آنان به تمام و کمالْ اطاعت کند ، به او گفته می شود : هر جای بهشت را که می خواهی ، انتخاب کن و در آن، قرار بگیر» .

5 / 4استمرار امامت اهل بیت علیهم السلام

3848.کنز الفوائد ( به نقل از خلف بن ابی هارون عبدی ) الإستنصار به سندش، از امام حسین علیه السلام : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «من و دوازده نفر از اهل بیتم که نخستینِ آنها علی بن ابی طالب است ، از اَوتاد (میخ های) زمین هستیم که خدا ، زمین را به خاطر آنان ، از فرو کشیدن ساکنانش نگاه می دارد ، و هر گاه [همه] دوازده نفر از خاندانم بروند ، زمین ، ساکنانش را فرو می بَرَد» . .




5 / 5عَدَدُ الأَئِمَّهِ مِن أهلِ البَیتِ علیهم السلام3845.شواهد التنزیل ( به نقل از ابن عمر ) کفایه الأثر عن إبراهیم بن یزید السمّان عن أبیه عن الحسین بن علیّ علیهماالسلام :دَخَلَ أعرابِیٌّ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُریدُ الإِسلامَ ومَعَهُ ضَبٌّ قَدِ اصطادَهُ فِی البَرِّیَّهِ وجَعَلَهُ فی کُمِّهِ ، فَجَعَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَعرِضُ عَلَیهِ الإِسلامَ .

فَقالَ : لا اُؤمِنُ بِکَ یا مُحَمَّدُ أو یُؤمِنَ بِکَ هذَا الضَّبُّ . ورَمَی الضَّبَّ مِن کُمِّهِ ، فَخَرَجَ الضَّبُّ مِنَ المَسجِدِ یَهرُبُ .

فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یا ضَبُّ ، مَن أنَا ؟

قالَ : أنتَ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ بنِ هاشِمِ بنِ عَبدِ مَنافٍ .

قالَ : یا ضَبُّ ، مَن تَعبُدُ ؟

قالَ : أعبُدُ الَّذی خَلَقَ الحَبَّهَ وبَرَأَ النَّسَمَهَ ، وَاتَّخَذَ إبراهیمَ خَلیلاً ، وناجی موسی کَلیما ، وَاصطَفاکَ یا مُحَمَّدُ .

فَقالَ الأَعرابِیُّ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّکَ رَسولُ اللّهِ حَقّا ، فَأَخبِرنی یا رَسولَ اللّهِ هَل یَکونُ بَعدَکَ نَبِیٌّ ؟

قالَ : لا ، أنَا خاتَمُ النَّبِیّینَ ، ولکِن یَکونُ بَعدی أئِمَّهٌ مِن ذُرِّیَّتی ، قَوّامونَ بِالقِسطِ کَعَدَدِ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ ، أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، فَهُوَ الإِمامُ وَالخَلیفَهُ بَعدی ، وتِسعَهٌ مِنَ الأَئِمَّهِ مِن صُلبِ هذا ووَضَعَ یَدَهُ عَلی صَدری وَالقائِمُ تاسِعُهُم ؛ یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ .

قالَ : فَأَنشَأَ الأَعرابِیُّ یَقولُ :


ألا یا رَسولَ اللّهِ إنَّکَ صادِقٌفَبورِکتَ مَهدِیّا وبورِکتَ هادِیا شَرَعتَ لَنَا الدّینَ الحَنیفِیَّ (1) بَعدَماعَبَدنا کَأَمثالِ الحَمیرِ الطَّواغِیا فَیا خَیرَ مَبعوثٍ ویا خَیرَ مُرسَلٍإلَی الإِنسِ ثُمَّ الجِنِّ لَبَّیکَ داعِیا وبورِکتَ فِی الأَقوامِ حَیّا ومَیِّتاوبورِکتَ مَولودا وبورِکتَ ناشِیا .


فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا أخا بَنی سُلَیمٍ ! هَل لَکَ مالٌ ؟

فَقالَ : وَالَّذی أکرَمَکَ بِالنُّبُوَّهِ وخَصَّکَ بِالرِّسالَهِ ، إنَّ أربَعَهَ آلافِ بَیتٍ فی بَنی سُلَیمٍ ما فیهِم أفقَرُ مِنّی ! فَحَمَلَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی ناقَهٍ .

فَرَجَعَ إلی قَومِهِ فَأَخبَرَهُم بِذلِکَ ، قالوا : فَأَسلَمَ الأَعرابِیُّ طَمَعا فِی النّاقَهِ !

فَبَقِیَ یَومَهُ فِی الصُّفَّهِ (2) لَم یَأکُل شَیئا ، فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ تَقَدَّمَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ :


یا أیُّهَا المَرءُ الَّذی لا نَعدَمُهأنتَ رَسولُ اللّهِ حَقّا نَعلَمُ ودینُکَ الإِسلامُ دینا نُعظِمُهنَبغی (3) مَعَ الإِسلامِ شَیئا نَقضِمُه (4) قَد جِئتَ بِالحَقِّ وشَیئا نَطعَمُه .


فَتَبَسَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وقالَ : یا عَلِیُّ! أعطِ الأَعرابِیَّ حاجَتَهُ .

فَحَمَلَهُ عَلِیٌّ علیه السلام إلی مَنزِلِ فاطِمَهَ وأشبَعَهُ ، وأعطاهُ ناقَهً وجُلَّهَ (5) تَمرٍ . (6) .

1- .. فی المصدر : «الحنفی» ، والتصویب من بحار الأنوار .
2- .الصُّفّه : سقیفه فیمسجدرسول اللّه 9 ، کانت مسکن الغرباءوالفقراء (مجمع البحرین : ج2 ص1036 «صفف») .
3- .فی المصدر : «سعی» ، والتصویب من بحار الأنوار .
4- .القَضم : الأکل بأطراف الأسنان . وما ذُقتُ قضاما : أی شیئا (الصحاح : ج 5 ص 2013 «قضم») .
5- .الجُلّه : قُفّه کبیره للتمر (تاج العروس : ج 14 ص 113 «جلل») .
6- .کفایه الأثر : ص 172 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 342 ح 208 وراجع : الصراط المستقیم : ج 2 ص 130 .



5 / 5تعداد امامان اهل بیت علیهم السلام

3847.خصائص أمیر المؤمنین للنسائی عن سعد بن عبیده :کفایه الأثر به نقل از ابراهیم بن یزید سَمّان ، از پدرش ، از امام حسین علیه السلام : عربی بادیه نشین بر پیامبر خدا در آمد و می خواست مسلمان شود و مارمولکی داشت که از صحرا صید کرده و در آستین خود ، جای داده بود . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، اسلام را بر آن بادیه نشین، عرضه کرد .

او گفت : ای محمّد! به تو ایمان نمی آورم تا این که این مارمولک ، به تو ایمان بیاورد .

سپس، مارمولک را از آستینش پرتاب کرد . مارمولک، از مسجد بیرون پرید و گریخت . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای مارمولک ! من کیستم ؟» .

گفت : تو محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف هستی .

فرمود : «ای مارمولک ! چه کسی را می پرستی ؟» .

گفت : کسی را می پرستم که دانه را آفرید و خلق را پدید آورد و ابراهیم را خلیل خود گرفت و با موسی راز گفت و تو را ای محمّد برگزید .

بادیه نشین گفت : گواهی می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو ، پیامبرِ برحقّ خدایی . پس ای پیامبر خدا! به من بگو آیا پیامبری پس از تو هست ؟

فرمود : «نه . من ، آخرین پیامبرم ؛ امّا پس از من ، امامانی از نسل من هستند که به عدالت ، قیام می کنند و به عدد نقیبان بنی اسرائیل اند . نخستین آنها ، علی بن ابی طالب است که امام و جانشین پس از من است و نُه تن از امامان از پشتِ او هستند» و دستش را بر سینه من (حسین علیه السلام ) نهاد.

سپس افزود : «و نهمین آنان ، قائم است و در آخِرْزمان ، به دینْ قیام می کند ، همان گونه که من در اوّلْ زمان به آن قیام کردم» .

پس بادیه نشین چنین سرود :


هان ، ای پیامبر خدا ! تو راستگوییپس بر مهدی و هادی ات (ره یافته و راه نمایت) مبارک باد! دین حنیف را برای ما آوردیپس از آن که طاغوت هایی همچون الاغ را می پرستیدیم. ای بهترین برانگیخته و ای بهترین فرستادهبه سوی اِنس و جِن ! دعوتت را اجابت کردیم . در زندگی و مرگ ، میان همه مبارک باشیولادت و آمدنت مبارک باد!


پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «ای مَرد بنی سُلَیمی ! آیا مالی داری ؟» .

گفت : به آن که تو را به نبوّت ، گرامی داشت و به رسالت ، اختصاص داد ، میان چهار هزار خانه بنی سُلَیم ، فقیرتر از من نیست .

پیامبر صلی الله علیه و آله او را بر ماده شتری سوار کرد و او نیز به سوی قومش باز گشت و ماجرا را بازگو کرد .

[برخی به طعنه] گفتند : عرب ، به طمع شتر ، اسلام آورد !

پس او بقیّه روز را در صُفّه (1) ماند و چیزی نخورد و صبحِ فردا به نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت :


ای مردی که او را از دست نمی دهیم!تو پیامبرِ بر حقّ خدایی . این را می دانیم . و دین تو ، اسلام ، دینی است که آن را بزرگ می داریمامّا با اسلام ، چیزی هم می خواهیم که بخوریم. تو حقیقت را آوردی و [نیز] چیزی برای خوراندن .پیامبر صلی الله علیه و آله لبخندی زد و فرمود : «ای علی ! نیاز این بادیه نشین را بر آور» .


علی علیه السلام او را به منزل فاطمه علیهاالسلام برد و سیرش کرد و ماده شتری و مقدار فراوانی خرما به او بخشید . .

1- .صُفّه به ایوان مسجد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفته می شد که یک پلّه از سطح زمین، بالاتر بود ومحلّ زندگی فقیران و غریبان بود .



3846.تاریخ دمشق عن سعد بن عبیده :کفایه الأثر عن موسی بن عبد ربّه :سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ فی مَسجِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وذلِکَ فی حَیاهِ أبیهِ عَلِیٍّ علیه السلام : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : أوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ عز و جلحُجُبَهُ فَکَتَبَ عَلی أرکانِهِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ، عَلِیٌّ وَصِیُّهُ» ، ثُمَّ خَلَقَ العَرشَ فَکَتَبَ عَلی أرکانِهِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ» ، ثُمَّ خَلَقَ الأَرَضینَ فَکَتَبَ عَلی أطوادِها (1) : «لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ» ، ثُمَّ خَلَقَ اللَّوحَ فَکَتَبَ عَلی حُدودِهِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ» ، فَمَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّ النَّبِیَّ ولا یُحِبُّ الوَصِیَّ فَقَد کَذَبَ ، ومَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ النَّبِیَّ ولا یَعرِفُ الوَصِیَّ فَقَد کَفَرَ .

ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله : ألا إنَّ أهلَ بَیتی أمانٌ لَکُم ، فَأَحِبّوهُم لِحُبّی ، وتَمَسَّکوا بِهِم لَن تَضِلّوا .

قیلَ : فَمَن أهلُ بَیتِکَ یا نَبِیَّ اللّهِ ؟

قالَ : عَلِیٌّ وسِبطایَ وتِسعَهٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ ، أئِمَّهٌ اُمناءُ مَعصومونَ ، ألا إنَّهُم أهلُ بَیتی وعِترَتی مِن لَحمی ودَمی . (2)3845.شواهد التنزیل عن ابن عمر :کفایه الأثر عن یحیی بن یعمن :کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَهِ ، فَسَلَّمَ ورَدَّ الحُسَینُ علیه السلام ، فَقالَ : . . . أخبِرنی عَن عَدَدِ الأَئِمَّهِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

قالَ : اِثنا عَشَرَ ؛ عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ .

قالَ : فَسَمِّهِم لی .

قالَ : فَأَطرَقَ الحُسَینُ علیه السلام مَلِیّا ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ : نَعَم اُخبِرُکَ یا أخَا العَرَبِ ، إنَّ الإِمامَ وَالخَلیفَهَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام وَالحَسَنُ وأنَا وتِسعَهٌ مِن وُلدی ، مِنهُم عَلِیٌّ ابنی ، وبَعدَهُ مُحَمَّدٌ ابنُهُ ، وبَعدَهُ جَعفَرٌ ابنُهُ ، وبَعدَهُ موسَی ابنُهُ ، وبَعدَهُ عَلِیٌّ ابنُهُ ، وبَعدَهُ مُحَمَّدٌ ابنُهُ ، وبَعدَهُ عَلِیٌّ ابنُهُ ، وبَعدَهُ الحَسَنُ ابنُهُ ، وبَعدَهُ الخَلَفُ المَهدِیُّ هُوَ التّاسِعُ مِن وُلدی ، یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ . (3) .

1- .الطَّوْدُ : الجبلُ العظیم (الصحاح : ج 2 ص 502 «طود») .
2- .. کفایه الأثر : ص 171 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 341 ح 207 .
3- .کفایه الأثر : ص 232 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 384 ح 5 .



3844.الأمالی ، طوسی ( به نقل از ابن عمر ) کفایه الأثر به نقل از موسی بن عبد ربّه : شنیدم که امام حسین علیه السلام در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و در زمان حیات پدرش امام علی علیه السلام می فرمود : از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «نخستین چیزی که خداوند عز و جل آفرید ، حجاب هایش بود که بر ستون های آن نوشت: لا إله إلّا اللّه ، محمّد رسول اللّه ، و علی وصیّ رسول اللّه .

سپس ، عرش را آفرید و بر ستون هایش نوشت : لا إله إلّا اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علی وصیّ رسول اللّه .

سپس زمین ها را آفرید و بر کوه های بزرگ آن نوشت : لا إله إلّا اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علی وصیّ رسول اللّه .

سپس لوح را آفرید و بر کرانه های آن نوشت : لا إله إلّا اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علی وصیّ رسول اللّه .

پس هر کس ادّعا می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست می دارد ، امّا وصی (علی علیه السلام ) را دوست ندارد ، دروغ می گوید و هر کس ادّعا می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله را می شناسد ، ولی وصی را نمی شناسد ، کفر ورزیده است» .

سپس فرمود : «اهل بیت من ، [مایه] امان شمایند . پس آنها را به سبب محبّت من ، دوست بدارید و بدیشان ، چنگ در زنید تا هرگز گم راه نشوید» .

گفته شد : اهل بیت تو چه کسانی اند ، ای پیامبر خدا ؟

فرمود: «علی و دو نوه من و نُه تن از فرزندان حسین ، که امامانی امین و معصوم اند . آگاه باشید که ایشان، اهل بیت و عترت من، و از گوشت و خون من اند » .3843.المناقب ، ابن مغازلی ( به نقل از نافع ، آزاد شده ابن عمر ) کفایه الأثر به نقل از یحیی بن یَعمُن : نزد امام حسین علیه السلام بودم که مردعرب نقابداری که به شدّت گندمگون بود ، بر او در آمد و سلام کرد . امام حسین علیه السلام پاسخ سلامش را داد . آن مرد پرسید : . . . تعداد امامان پس از پیامبر خدا را به من بگو .

فرمود : «دوازده نفرند ، به عدد نقیبان بنی اسرائیل» .

گفت : آنان را برایم نام ببر .

امام حسین علیه السلام مدّتی سر به زیر افکند و سپس ، سر برداشت و فرمود : «باشد ، ای برادر عرب ! خبرت می کنم . امام و جانشین پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، امیر مؤمنان علی علیه السلام و حسن علیه السلام و من و نُه فرزند من اند که از جمله آنها ، پسرم علی است و پس از او پسرش محمّد ، و پس از او پسرش جعفر ، و پس از او پسرش موسی ، و پس از او پسرش علی ، و پس از او پسرش محمّد ، و پس از او پسرش علی ، و پس از او پسرش حسن ، و پس از او جانشین ، مهدی است که نهمین نفر از نسل من است و در آخرْزمان ، دین را بر پا می دارد . .




3844.الأمالی للطوسی عن ابن عمر :الأمالی للصدوق بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قُلتُ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أخبِرنی بِعَدَدِ الأَئِمَّهِ بَعدَکَ ؟ فَقالَ : یا عَلِیُّ ، هُمُ اثنا عَشَرَ ، أوَّلُهُم أنتَ وآخِرُهُمُ القائِمُ . (1)3843.المناقب لابن المغازلی عن نافع مولی ابن عمر :کفایه الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أخیه الحسن بن علیّ علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الأَئِمَّهُ بَعدی عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ وحَوارِیِّ (2) عیسی ، مَن أحَبَّهُم فَهُوَ مُؤمِنٌ ، ومَن أبغَضَهُم فَهُوَ مُنافِقٌ ، هُم حُجَجُ اللّهِ فی خَلقِهِ وأعلامُهُ فی بَرِیَّتِهِ . (3)3842.تاریخ دمشق ( به نقل از کثیر النواء ، از جمیع بن عمیر ) کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهماالسلام :دَخَلتُ أنَا وأخیعَلی_'feجَدّیرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَجلَسَنی عَلی فَخِذِهِ ، وأجلَسَ أخِی الحَسَنَ عَلی فَخِذِهِ الاُخری ، ثُمَّ قَبَّلَنا وقالَ :

بِأَبی أنتُما مِن إمامَینِ صالِحَینِ اختارَکُمَا اللّهُ مِنّی ومِن أبیکُما واُمِّکُما ، وَاختارَ مِن صُلبِکَ یا حُسَینُ تِسعَهَ أئِمَّهٍ تاسِعُهُم قائِمُهُم ، وکُلُّکُم فِی الفَضلِ وَالمَنزِلَهِ عِندَ اللّهِ تَعالی سَواءٌ . (4) .

1- .الأمالی للصدوق : ص 728 ح 998 عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی عن الإمام الصادق عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج 36 ص 232 ح 15 .
2- .الحواریّون : أصحاب المسیح علیه السلام ، أی خلصانه وأنصاره (النهایه : ج 1 ص 458 «حور») .
3- .کفایه الأثر : ص166 عن إسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج36 ص340 ح203 .
4- .کمال الدین : ص 269 ح 12 ، دلائل الإمامه : ص 447 ح 423 وفیه «یا ابنیّ ، أنعم بکما» بدل «بأبی أنتما» ، کشف الغمّه : ج 3 ص 301 ، إعلام الوری : ج 2 ص 191 کلّها عن أبی حمزه الثمالی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهماالسلام ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 129 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 255 ح 72 .



3841.مسند ابن حنبل ( به نقل از ابن عمر ) الأمالی ، صدوق به سندش ، از امام حسین علیه السلام : علی علیه السلام فرمود : به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفتم : از تعداد امامان پس از خودت ، مرا آگاه کن .

فرمود : «ای علی ! آنان ، دوازده نفرند که نخستین آنان ، تویی و آخرین آنها ، قائم است» .3842.تاریخ دمشق عن کثیر النواء عن جمیع بن عمیر عن ابنکفایه الأثر به سندش ، از امام حسین علیه السلام ، از امام حسن علیه السلام : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «امامانِ پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و حواریان (یاران خاص) عیسی علیه السلام هستند . هر کس آنان را دوست بدارد ، مؤمن است و هر کس دشمنشان بدارد ، منافق است . آنان ، حجّت های خدا میان خلقش و نشانه های او میان آفریده هایش هستند» .3841.مسند ابن حنبل عن ابن عمر:کمال الدین به سندش ، از امام حسین علیه السلام : من و برادرم ، خدمت جدّم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدیم. پیامبر صلی الله علیه و آله مرا بر یک زانوی خود و حسن را بر زانوی دیگرش نشانْد . سپس ما را بوسید و فرمود : «پدرم فدای شما دو امامِ نیکو گردد! خداوند ، شما دو تن را از [نسل ]من و پدر و مادرتان برگزیده است و از پشتِ تو ای حسین نُه امامْ برگزیده است که نهمینِ آنها، قائمِ ایشان است و همه شما در فضیلت و منزلت ، نزد پروردگار متعال ، یکسانید» . .




3840.فضائل الصحابه ، ابن حنبل ( به نقل از ابو صالح ) کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهماالسلام :سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، عَن مَعنی قَولِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ : کِتابَ اللّهِ وعِترَتی» ، مَنِ العِترَهُ ؟

فَقالَ : أنَا وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالأَئِمَّهُ التِّسعَهُ مِن وُلدِ الحُسَینِ ، تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم وقائِمُهُم ، لایُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ ولایُفارِقُهُم حَتّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَوضَهُ . (1)3839.الأمالی، طوسی ( به نقل از عبد الوارث ) الصراط المستقیم عن الإمام الحسین علیه السلام :عَهِدَ إلَینا نَبِیُّنا کَونَ الأَئِمَّهِ بَعدَهُ عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ . (2)3840.فضائل الصحابه لابن حنبل عن أبی صالح :کفایه الأثر عن إسماعیل بن عبد اللّه عن الحسین بن علیّ علیهماالسلام :لَمّا أنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی هذِهِ الآیَهَ : «وَأُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ» (3) سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن تَأویلِها ، فَقالَ :

وَاللّهِ ما عَنی غَیرَکُم ، وأنتُم اُولُو الأَرحامِ ، فَإِذا مِتُّ فَأَبوکَ عَلِیٌّ أولی بی وبِمَکانی ، فَإِذا مَضی أبوکَ فَأَخوکَ الحَسَنُ أولی بِهِ ، فَإِذا مَضَی الحَسَنُ فَأَنتَ أولی بِهِ .

قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ! فَمَن بَعدی أولی بی ؟

فَقالَ : اِبنُکَ عَلِیٌّ أولی بِکَ مِن بَعدِکَ ، فَإِذا مَضی فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضی فَابنُهُ جَعفَرٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ بِمَکانِهِ ، فَإِذا مَضی جَعفَرٌ فَابنُهُ موسی أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضی موسی فَابنُهُ عَلِیٌّ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضی عَلِیٌّ فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضی مُحَمَّدٌ فَابنُهُ عَلِیٌّ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضی عَلِیٌّ فَابنُهُ الحَسَنُ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضَی الحَسَنُ وَقَعَتِ الغَیبَهُ فِی التّاسِعِ مِن وُلدِکَ ، فَهذِهِ الأَئِمَّهُ التِّسعَهُ مِن صُلبِکَ ، أعطاهُم عِلمی وفَهمی ، طینَتُهُم مِن طینَتی . ما لِقَومٍ یُؤذُونّی فیهِم؟ لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی ! (4) .

1- .کمال الدین : ص 240 ح 64 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 57 ح 25 ، قصص الأنبیاء : ص 360 ح 435 ، إعلام الوری : ج 2 ص 180 کلّها عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن آبائه: ، کشف الغمّه : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 373 ح 2 .
2- .الصراط المستقیم : ج 2 ص 130 عن علیّ بن محمّد القمّی بإسناده إلی الإمام زین العابدین علیه السلام .
3- .الأنفال : 75 .
4- .کفایه الأثر : ص 175 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 155 نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 344 ح 209 .



3839.الأمالی للطوسی عن عبد الوارث :کمال الدین به سندش ، از امام حسین علیه السلام : از امیر مؤمنان علیه السلام ، در باره این سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که : «من در میان شما، دو چیز گران سنگ به یادگار می نهم: کتاب خدا و عترتم» ، پرسیده شد که «عترت»، چه کسانی هستند؟

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «من و حسن و حسین و امامان نُه گانه از فرزندان حسین ، که نهمین آنها، مهدیِ ایشان و قائمِ آنهاست . آنان ، هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از ایشان، جدا نمی شود تا در کنار حوض [ِ کوثر ] بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد شوند».3838.الأمالی ، صدوق ( به نقل از سعید بن جُبَیر ) الصراط المستقیم از امام حسین علیه السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله به ما سفارش نمود که امامانِ پس از او، به عدد نقیبان بنی اسرائیل اند .3837.الأمالی ، صدوق ( به نقل از ضحّاک بن مُزاحم ) کفایه الأثر به نقل از اسماعیل بن عبد اللّه ، از امام حسین علیه السلام : چون خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل کرد : «و خویشان ، نسبت به یکدیگر سزاوارترند» ، تأویل آن را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم . فرمود : «به خدا سوگند ، غیر از شما را منظور نداشت و شما، همان خویشان هستید . چون در گذشتم ، پدرت علی به من و به جایگاهم سزاوارتر است و چون پدرت در گذشت ، برادرت حسن ، بدان، سزاوارتر است و چون حسن در گذشت ، تو بِدان، سزاوارتری» .

گفتم : ای پیامبر خدا ! پس از من ، چه کسی نسبت به من ، سزاوارتر است ؟

فرمود : «پسرت علی ، پس از تو به جایگاهت سزاوارتر است و چون در گذشت ، پسرش محمّد ، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون او در گذشت ، پسرش جعفر ، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون جعفر در گذشت ، پسرش موسی ، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون موسی در گذشت ، پسرش علی ، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون علی در گذشت ، پسرش محمّد ، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون محمّد در گذشت ، پسرش علی ، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون علی در گذشت ، پسرش حسن ، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون حسن در گذشت ، غیبت نهمین فرزندت واقع می شود و این نُه امام ، از پشتِ تو هستند . خداوند ، علم و فهم مرا به آنان عطا کرد . سرشت آنها از سرشتِ من است . چرا مردمی مرا با [آزردنِ] آنان، آزار می دهند ؟ خداوند ، شفاعت مرا شامل ایشان نکند!» . .




3836.علل الشرائع ( به نقل از عَبایه بن ربعی ) کفایه الأثر عن محمّد بن مسلم :دَخَلتُ عَلی زَیدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقُلتُ : إنَّ قَوما یَزعُمونَ أنَّکَ صاحِبُ هذَا الأَمرِ !

قالَ : [لا] (1) ، ولکِنّی مِنَ العِترَهِ .

قُلتُ : فَمَن یَلی هذَا الأَمرَ بَعدَکُم ؟

قالَ : سَبعَهٌ (2) مِنَ الخُلَفاءِ وَالمَهدِیُّ مِنهُم .

قالَ ابنُ مُسلِمٍ : ثُمَّ دَخَلتُ عَلَی الباقِرِ علیه السلام فَأَخبَرتُهُ بِذلِکَ ، فَقالَ : صَدَقَ أخی زَیدٌ ، سَیَلی هذَا الأَمرَ بَعدی سَبعَهٌ مِنَ الأَوصِیاءِ وَالمَهدِیُّ مِنهُم . ثُمَّ بَکی علیه السلام وقالَ : کَأَنّی بِهِ وقَد صُلِبَ فِی الکُناسَهِ (3) .

یَابنَ مُسلِمٍ ، حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ الحُسَینِ علیه السلام قالَ : وَضَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدَهُ عَلی کَتِفی وقالَ : یا بُنَیَّ ، یَخرُجُ مِن صُلبِکَ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ : زَیدٌ ، یُقتَلُ مَظلوما ، إذا کانَ یَومُ القِیامَهِ حُشِرَ إلَی الجَنَّهِ . (4) .

1- .ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار .
2- .فی بعض نسخ المصدر : «ستّه» بدل «سبعه» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار .
3- .الکُنَاسَهُ : هی محلّه بالکوفه ، عندها واقع یوسف بن عمر الثقفی زید بن علیّ بن الحسین8 (معجم البلدان : ج 4 ص 481) .
4- .کفایه الأثر : ص 306 ، بحار الأنوار : ج 46 ص 200 ح 74 وراجع : عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 250 ح 2 والأمالی للصدوق : ص 409 ح 529 وکفایه الأثر : ص 303 .



3838.الأمالی للصدوق عن سعید بن جبیر :کفایه الأثر به نقل از محمّد بن مسلم : بر زید بن علی [بن الحسین علیه السلام ] وارد شدم و گفتم : برخی ادّعا می کنند که تو، صاحب این امر (امامت) هستی .

گفت : نه ؛ امّا من از اهل بیتم .

گفتم : پس از شما ، چه کسی این امر را عهده دار می شود ؟

گفت : هفت نفر از جانشینان ، و مهدی هم از آنان است .

سپس بر امام باقر علیه السلام در آمدم و آنچه را گذشته بود، به ایشان رساندم. فرمود : «برادرم زید ، راست گفته است . این امر را پس از من ، هفت نفر از اوصیا به عهده می گیرند و مهدی هم از آنان است» .

سپس گریست و فرمود : «گویی او (زید) را می بینم که در کُناسه (1) به دار آویخته شده است .

ای فرزند مسلم ! پدرم از پدرش حسین علیه السلام برایم نقل کرد که : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، دستش را بر شانه ام نهاد و فرمود : ای فرزند عزیزم ! از پشتِ تو مردی به نام زید بیرون می آید که مظلوم ، کشته می شود و چون روز قیامت شود ، به سوی بهشت ، برانگیخته می شود » . .

1- .کُناسه ، محلّی در کوفه بوده است که یوسف بن عمر ثقفی در آن جا با زید بن علی بن الحسین علیه السلام جنگید .



5 / 6إمامَهُ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیٍّ علیه السلام3835.تفسیر فرات :عیون أخبار الرضا علیه السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهماالسلام :قالَ لی بُرَیدَهُ : أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن نُسَلِّمَ (1) عَلی أبیکَ بِإِمرَهِ المُؤمِنینَ . (2)3835.تفسیر فرات :الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهماالسلام :حَدَّثَنی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ : قالَ لِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یا عَلِیُّ ، خَلَقَنِیَ اللّهُ تَعالی وأنتَ مِن نورِ اللّهِ حینَ خَلَقَ آدَمَ ، وأفرَغَ ذلِکَ النّورَ فی صُلبِهِ ، فَأَفضی بِهِ إلی عَبدِ المُطَّلِبِ ، ثُمَّ افتَرَقا مِن عَبدِ المُطَّلِبِ ؛ أنَا فی عَبدِ اللّهِ وأنتَ فی أبی طالِبٍ ، لا تَصلُحُ النُّبُوَّهُ إلّا لی ، ولا تَصلُحُ الوَصِیَّهُ إلّا لَکَ ، فَمَن جَحَدَ وَصِیَّتَکَ جَحَدَ نُبُوَّتی ، ومَن جَحَدَ نُبُوَّتی أکَبَّهُ اللّهُ عَلی مَنخِرَیهِ فِی النّارِ . (3)3834.المناقب ، خوارزمی ( به نقل از عیسی بن عبد اللّه ، از پدرش ، از جدّش ) التوحید عن الأصبغ بن نباته :لَمّا جَلَسَ عَلِیٌّ علیه السلام فِی الخِلافَهِ وبایَعَهُ النّاسُ ، خَرَجَ إلَی المَسجِدِ مُتَعَمِّما بِعِمامَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، لابِسا بُردَهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، مُتَنَعِّلاً نَعلَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، مُتَقَلِّدا سَیفَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَصَعِدَ المِنبَرَ فَجَلَسَ علیه السلام عَلَیهِ مُتَمَکِّنا . . . .

ثُمَّ قالَ لِلحَسَنِ علیه السلام : یا حَسَنُ ! قُم فَاصعَدِ المِنبَرَ فَتَکَلَّم . . . .

ثُمَّ قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام : یا بُنَیَّ! قُم فَاصعَدِ المِنبَرَ وتَکَلَّم بِکَلامٍ لا تُجَهِّلُکَ قُرَیشٌ مِن بَعدی ، فَیَقولونَ : إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ لا یُبصِرُ شَیئا ، وَلیَکُن کَلامُکَ تَبَعا لِکَلامِ أخیکَ .

فَصَعِدَ الحُسَینُ علیه السلام المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، وصَلّی عَلی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله صَلاهً موجَزَهً ، ثُمَّ قالَ : مَعاشِرَ النّاسِ ! سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ یَقولُ : «إنَّ عَلِیّا هُوَ مَدینَهُ هُدیً ، فَمَن دَخَلَها نَجا ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ» .

فَوَثَبَ إلَیهِ عَلِیٌّ علیه السلام فَضَمَّهُ إلی صَدرِهِ وقَبَّلَهُ ، ثُمَّ قالَ : مَعاشِرَ النّاسِ ! اشهَدوا أنَّهُما فَرخا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ووَدیعَتُهُ الَّتِی استَودَعَنیها ، وأنَا أستَودِعُکُموها . مَعاشِرَ النّاسِ ! ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سائِلُکُم عَنهُما . (4) .

1- .فی المصدر : «اُسلّم» ، والصواب ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار .
2- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 68 ح 312 عن داوود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج 37 ص 290 ح 1 .
3- .الأمالی للطوسی : ص 295 ح 577 عن عیسی بن أحمد بن عیسی بن المنصور عن الإمام الهادی عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج 15 ص 12 ح 15 .
4- .التوحید : ص 305 307 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 422 425 ح 560 ، الاختصاص : ص 235 238 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 202 ح 6 .