گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سيزدهم
فصل پانزدهم : کرامت های امام واجابت دعاهایش


15 / 1رها شدن دست مردی در طواف

3722.عنه علیه السلام :تهذیب الأحکام به نقل از ایّوب بن اَعیَن ، از امام صادق علیه السلام : زنی در حال طواف بود و مردی پشتِ او طواف می کرد . زن ، ساعدش را بیرون آورده بود، که مرد، دست خود را کج کرد و بر ساعد او نهاد . خداوند ، دستِ مرد را بر ساعد آن زن ، چنان چسبانْد که ناچار ، طواف را قطع کرد.

به سوی امیر [مکّه] فرستادند و مردم ، گِرد آمدند. فقیهان را خبر کردند . آنان گفتند : دست مرد را قطع کن ؛ زیرا او مرتکب جنایت شده است.

امیر گفت : آیا این جا کسی از فرزندان محمّد ، پیامبر خدا ، هست؟

گفتند : آری . حسین بن علی علیه السلام دیشب آمده است .

به سوی او فرستاد و او را فرا خواند و گفت : ببین این دو چه شده اند!

او رو به قبله ، دستانش را بلند کرد و مدّتی طولانی دعا کرد . سپس ، نزد زن آمد و دست مرد را از دست زن ، جدا کرد.

امیر گفت : آیا این مرد را به سبب آنچه کرده ، کیفر ندهیم؟

فرمود : «نه» . (1) .

1- .عدم موافقت امام علیه السلام با مجازات آن مرد ، شاید بدین جهت باشد که رسوایی پیش آمده برای او ، در واقع ،کیفر الهی بوده و همین مجازات ، برای او کافی بوده است .



15 / 2اِخضِرارُ النَّخلَهِ الیابِسَهِ3721.امام صادق علیه السلام :دلائل الإمامه عن محمّد الکنانی عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام فی بَعضِ أسفارِهِ ومَعَهُ رَجُلٌ مِن وُلدِ الزُّبَیرِ بنِ العَوّامِ یَقولُ بِإِمامَتِهِ ، فَنَزَلوا فی طَریقِهِم بِمَنزِلٍ تَحتَ نَخلَهٍ یابِسَهٍ قَد یَبِسَت مِنَ العَطَشِ ، فَفُرِشَ لِلحُسَینِ علیه السلام (1) تَحتَها ، وبِإِزائِهِ نَخلَهٌ اُخری [لَیسَ] (2) عَلَیها رُطَبٌ . قال : فَرَفَعَ یَدَهُ ودَعا بِکَلامٍ لَم أفهَمهُ ، فَاخضَرَّتِ النَّخلَهُ وعادَت إلی حالِها ، وأورَقَت وحَمَلَت رُطَبا .

فَقالَ الجَمّالُ الَّذِی اکتَری مِنهُ : هذا سِحرٌ وَاللّهِ !

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : وَیلَکَ ، إنَّهُ لَیسَ بِسِحرٍ ، ولکِن دَعوَهُ ابنِ نَبِیٍّ مُستَجابَهٌ . قالَ : ثُمَّ صَعِدُوا النَّخلَهَ فَجَنَوا مِنها ما کَفاهُم جَمیعا . (3)15 / 3إحیاءُ المَیِّتِ3724.عنه علیه السلام ( فی زِیارَهِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام ) الخرائج والجرائح عن یحیی بن اُمّ الطویل :کُنّا عِندَ الحُسَینِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ شابٌّ یَبکی ، فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : ما یُبکیکَ ؟ قالَ : إنَّ والِدَتی تُوُفِّیَت فی هذِهِ السّاعَهِ ولَم توصِ ، ولَها مالٌ ، وکانَت قَد أمَرَتنی ألّا اُحدِثَ فی أمرِها شَیئا حَتّی اُعلِمَکَ خَبَرَها .

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : قوموا بِنا حَتّی نَصیرَ إلی هذِهِ الحُرَّهِ .

فَقُمنا مَعَهُ حَتَّی انتَهَینا إلی بابِ البَیتِ الَّذی فیهِ المَرأَهُ وهِیَ مُسَجّاهٌ (4) ، فَأَشرَفَ عَلَی البَیتِ ودَعَا اللّهَ لِیُحیِیَها حَتّی توصِیَ بِما تُحِبُّ مِن وَصِیَّتِها ، فَأَحیاهَا اللّهُ ، وإذَا المَرأَهُ جَلَسَت وهِیَ تَتَشَهَّدُ ، ثُمَّ نَظَرَت إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَقالَت : اُدخُلِ البَیتَ یا مَولایَ ومُرنی بِأَمرِکَ .

فَدَخَلَ وجَلَسَ عَلی مِخَدَّهٍ ثُمَّ قالَ لَها : وَصّی یَرحَمُکِ اللّهُ .

فَقالَت : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ لی مِنَ المالِ کَذا وکَذا فی مَکانِ کَذا وکَذا ، وقَد جَعَلتُ ثُلُثَهُ إلَیکَ لِتَضَعَهُ حَیثُ شِئتَ مِن أولِیائِکَ ، وَالثُّلُثانِ لِابنی هذا إن عَلِمتَ أنَّهُ مِن مَوالیکَ وأولِیائِکَ ، وإن کانَ مُخالِفا فَخُذهُ إلَیکَ ، فَلا حَقَّ لِلمُخالِفینَ فی أموالِ المُؤمِنینَ .

ثُمَّ سَأَلَتهُ أن یُصَلِّیَ عَلَیها وأن یَتَوَلّی أمرَها ، ثُمَّ صارَتِ المَرأَهُ مَیِّتَهً کَما کانَت . (5) .

1- .فی الطبعه المعتمده : «ففرش الحسینُ» ، والتصویب من طبعه النجف .
2- .الزیاده من طبعه النجف .
3- .دلائل الإمامه : ص 186 ح 105 ، وفی الکافی : ج 1 ص 462 ح 4 والعدد القویّه : ص 36 ح 31 «خرج الحسن بن علیّ7 . . .» .
4- .سُجِّی : أی غُطّی ، والمُتَسجِّی : المتغطّی (النهایه : ج 2 ص 344 «سجا») .
5- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 245 ح 1 ، الثاقب فی المناقب : ص 344 ح 290 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 180 ح 3 وراجع : الصراط المستقیم : ج 2 ص 178 ح 10 .



15 / 2سبز شدن درخت خرمای خشکیده

3723.امام صادق علیه السلام ( در وصف علی علیه السلام ) دلائل الإمامه به نقل از محمّد کِنانی ، از امام صادق علیه السلام : حسین بن علی علیه السلام یک بار که به سفر می رفت، مردی از فرزندان زبیر بن عوّام که به امامت ایشان معتقد بود ، همراه او بود . در میان راه ، در منزلگاهی ، زیر درخت خرمای خشکی که به علّت بی آبی خشک شده بود فرود آمدند .

برای حسین علیه السلام زیر آن درخت، فرش گستردند. درخت رو به روی او هم، خشک و بی خرما بود .

[آن نواده زبیر] گفت: امام علیه السلام دستش را بالا برد و دعایی کرد که نفهمیدم . درخت خرما ، سبز شد و به حال اوّلش باز گشت و برگ در آورد و خرما داد .

ساربانی که شتر از او کرایه کرده بود ، گفت : به خدا سوگند، این ، سِحر است.

حسین علیه السلام فرمود : «وای بر تو! این، سِحر نیست ؛ بلکه دعای اِجابت شده فرزند پیامبر است» .

سپس ، کاروانیان از درخت ، بالا رفتند و آن قدر خرما چیدند که همه آنها را کفایت کرد .

15 / 3زنده شدن مُرده

3726.امام صادق علیه السلام ( در زیارت علی علیه السلام ) الخرائج و الجرائح به نقل از یحیی بن اُمّ طُوَیل : نزد امام حسین علیه السلام بودیم که جوانی گریان بر ایشان وارد شد . امام حسین علیه السلام به او فرمود : «چرا می گریی؟» .

گفت : مادرم ، همین الآن ، مُرده و وصیّت نکرده است و مالی دارد که به من ، امر کرده که با آن ، کاری نکن تا آن که خبرش را به تو بدهم.

امام حسین علیه السلام فرمود : «همراه ما بیایید تا به سوی این زنِ آزاد برویم ».

با او برخاستیم تا به درِ خانه ای(/ اتاقی) که زن در آن بود و رویش را پوشانده بود، رسیدیم . امام علیه السلام بر درِ خانه ایستاد و از خدا خواست که آن زن را زنده کند ، تا بدانچه می خواهد ، وصیّت کند . خدا هم او را زنده کرد و زن نشست ، در حالی که «شهادتین» می گفت . سپس به امام حسین علیه السلام نگریست و گفت: ای مولای من! به خانه بیا و مرا فرمان ده.

امام علیه السلام داخل شد و بر پشتی ای تکیه کرد . سپس به او فرمود : «وصیّت کن، خدایت بیامرزد!» .

زن گفت : ای فرزند پیامبر خدا! من ، فلان مال و فلان مال را در این جا و آن جا دارم و اختیارِ یکْ سومش را به تو دادم تا به هر یک از دوستانت که خواستی ، بدهی و دو سومِ آن هم برای این پسرم باشد ، اگر دانستی که از ولایت مَداران و دوستان توست ؛ ولی اگر مخالف بود، آن را برای خود بردار که مخالفان، حقّی در اموال مؤمنان ندارند.

سپس از امام علیه السلام خواست که بر او نماز بگزارد و کارهای کَفْن و دفنش را به عهده بگیرد . آن گاه، زن مُرد ، به همان گونه که پیش تر مُرده بود. .



15 / 4بَرَکَهُ ماءِ البِئرِ3729.عنه علیه السلام :الطبقات الکبری عن أبی عون :لَمّا خَرَجَ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِنَ المَدینَهِ یُریدُ مَکَّهَ ، مَرَّ بِابنِ مُطیعٍ وهُوَ یَحفِرُ بِئرَهُ ، فَقالَ لَهُ : أینَ فِداکَ أبی واُمّی ؟

قالَ : أرَدتُ مَکَّهَ وذَکَرَ لَهُ أنَّهُ کَتَبَ إلَیهِ شیعَتُهُ بِها .

فَقالَ لَهُ ابنُ مُطیعٍ : أینَ (1) فِداکَ أبی واُمّی ! مَتِّعنا بِنَفسِکَ ولا تَسِر إلَیهِم . فَأَبی حُسَینٌ علیه السلام ، فَقالَ لَهُ ابنُ مُطیعٍ : إنَّ بِئری هذِهِ قَد رَشَّحتُها (2) ، وهذَا الیَومُ أوانُ ما خَرَجَ إلَینا فِی الدَّلوِ شَیءٌ مِن ماءٍ ، فَلَو دَعَوتَ اللّهَ لَنا فیها بِالبَرَکَهِ .

قالَ : هاتِ مِن مائِها .

فَأَتی مِن مائِها فِی الدَّلوِ ، فَشَرِبَ مِنهُ ، ثُمَّ مَضمَضَ ثُمَّ رَدَّهُ فِی البِئرِ ، فَأَعذَبَ وأمهی (3) . (4) .

1- .فی المصدر : «إنّی» ، والصواب ما أثبتناه کما فی المصادر الاُخری .
2- .التَّرشیح : التَّهیئه للشیء (لسان العرب : ج 2 ص 450 «رشح») .
3- .ماهَتِ الرَّکِیَّهُ [البئرُ] : کثُر ماؤها . وأماهَها اللّه ُ : أکثر ماءَها (المصباح المنیر : ص 587 «موه») .
4- .الطبقات الکبری : ج 5 ص 144 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 182 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 5 ص 8 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2592 عن ابن عون .


15 / 4برکت یافتن آب چاه

3727.امام صادق علیه السلام ( هنگامی که از فضیلتی ویژه امیر مؤمنان که دی ) الطبقات الکبری به نقل از ابو عون : چون حسین بن علی علیه السلام از مدینه به سوی مکّه بیرون رفت ، بر ابن مطیع گذشت که چاهی می کَنْد . وی به ایشان گفت : پدر و مادرم فدایت ! کجا ؟

فرمود : «به سوی مکّه می روم» و از نامه هایی که پیروانش از آن جا فرستاده بودند ، یاد کرد .

ابن مطیع به ایشان گفت : پدر و مادرم فدایت ! ما را از خود ، بهره مند کن و به سوی آنان مرو .

امّا حسین علیه السلام خودداری ورزید . ابن مطیع به ایشان گفت : این چاه را آماده کرده ام و امروز ، نخستین دَلْو آب را به ما می دهد . کاش برای برکت آن ، دعا کنی !

حسین علیه السلام فرمود : «از آب آن ، بیاور» .

دلوی از آب آن چاه را آورد . حسین علیه السلام از آن نوشید و سپس ، مَضمَضه کرد و بقیّه آب را به چاه باز گرداند . چاه ، شیرین و پُرآب شد . .



15 / 5وِلادَهُ غُلامٍ3730.امام صادق علیه السلام :فرج المهموم عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام إلی مَکَّهَ فی سَنَهٍ ماشِیا ، فَوَرِمَت قَدَماهُ ، فَقالَ لَهُ بَعضُ مَوالیهِ : لَورَکِبتَ لَیَسکُنُ الوَرَمُ هذا مِنکَ ؟

فَقالَ : کَلّا ، إذا أتَینا هذَا المَنزِلَ فَإِنَّهُ یَستَقبِلُکَ أسوَدُ ومَعَهُ دُهنٌ فَاشتَرِهِ .

فَقالَ لَهُ مَولاهُ : بِأَبی أنتَ واُمّی ، ما قُدّامَنا مَنزِلٌ یَبیعُ فیهِ أحَدٌ هذَا الدُّهنَ ؟

فَقالَ : بَلی ، أمامَکَ دونَ المَنزِلِ .

فَسارَ میلاً فَإِذا هُوَ بِالأَسوَدِ ، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام لِمَولاهُ : دونَکَ الرَّجُلَ فَخُذ مِنهُ الدُّهنَ وأعطِهِ الثَّمَنَ .

فَقالَ الأَسوَدُ لِلمَولی : لِمَن أرَدتَ هذَا الدُّهنَ ؟ فَقالَ : لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ : اِنطَلِق بِنا إلَیهِ . فَصارَ نَحوَهُ فَسَلَّمَ وقالَ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ أنَا مَولاکَ فَلا آخُذُ مِنکَ ثَمَنا ، ولکِنِ ادعُ اللّهَ أن یَرزُقَنی وَلَدا ذَکَرا سَوِیّا یُحِبُّکُم أهلَ البَیتِ ، فَإِنّی خَلَّفتُ امرَأَتی تَمخَضُ (1) .

فَقالَ : اِنطَلِق إلی مَنزِلِکَ فَإِنَّ اللّهَ قَد وَهَبَ لَکَ وَلَدا سَوِیّا . فَذَهَبَ فَوَجَدَهُ ، ثُمَّ عادَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَدَعا لَهُ بِالخَیرِ لِوِلادَهِ الغُلامِ لَهُ .

ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام مَسَحَ مِنَ الدُّهنِ ، فَما قامَ مِن مَوضِعِهِ حَتّی ذَهَبَ الوَرَمُ عَنهُ . (2) .

1- .مَخَضَت : أی تحرّک الولد فی بطنها للولاده ، فضربها المخاض (النهایه : ج 4 ص 306 «مخض») .
2- .فرج المهموم : ص 226 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 185 ح 13 ، وفی الکافی : ج 1 ص 463 ح 6 ودلائل الإمامه : ص 172 ح 93 والعُدد القویّه : ص 30 ح 20 «خرج الحسن بن علیّ7 . . .» .


15 / 5ولادت فرزند پسر

3733.شرح نهج البلاغه عن زراره :فرج المهموم از امام صادق علیه السلام : حسین علیه السلام سالی پیاده به مکّه رفت و پاهایش وَرَم کرد . یکی از وابستگانش به ایشان گفت : کاش سوار می شدی تا این وَرَمت ، فرو بنشیند.

فرمود : «هرگز! چون به این منزلگاه در آمدیم، مردی سیاه ، با روغنی به پیشواز تو می آید . آن را از او بخر» .

او گفت : پدر و مادرم فدایت! پیشِ رو ، منزلگاهی نیست که در آن ، کسی این روغن را بفروشد.

حسین علیه السلام فرمود : «چرا . پیشِ روی تو و قبل از رسیدن به منزلگاه ، می آید» .

او یک میلْ حرکت کرد که مرد سیاه را دید . حسین علیه السلام به او فرمود : «این ، همان مرد است. روغن را از او بگیر و بهایش را بپرداز» .

مرد سیاه به او گفت : این روغن را برای چه کسی می خواهی؟

گفت : برای حسین بن علی .

گفت : ما را به سوی او ببر .

مرد سیاه، به سوی حسین علیه السلام آمد و سلام داد و گفت : ای فرزند پیامبر خدا! من ، غلام تو ام و از تو پولی نمی گیرم ؛ امّا دعا کن که خدا ، فرزندی پسر و سالم روزی ام کند که شما اهل بیت را دوست بدارد ؛ چرا که همسرم در حال زایمان است .

حسین علیه السلام فرمود : «به خانه ات برو که خدا به تو پسری سالم بخشیده است» .

او رفت و چنان یافت . سپس به سوی حسین علیه السلام باز گشت و ایشان، به خاطر ولادت پسرش برای او دعای خیر کرد.

حسین علیه السلام از روغن به پایش مالید و از جایش برنخاسته بود که وَرَم پاهایش خوابید. .



15 / 6إرشادُهُ إلی ضالَّهِ الأَعرابِیِّ3734.الإمام الکاظم علیه السلام :إثبات الهداه عن عبد اللّه بن عبّاس :کُنتُ جالِسا عِندَ الحُسَینِ علیه السلام فَجاءَهُ أعرابِیٌّ ، وقالَ : ضَلَّ بَعیری ولَیسَ لی غَیرُهُ ، وأنتَ ابنُ رَسولِ اللّهِ أرشِدنی إلَیهِ .

فَقالَ : اِذهَب إلی مَوضِعِ کَذا فَإِنَّهُ فیهِ وفی مُقابِلِهِ أسَدٌ .

فَذَهَبَ إلی ذلِکَ المَوضِعِ فَوَجَدَهُ کَما قالَ علیه السلام . (1)15 / 7اخباره عن جَنابَهِ الأَعرابِیِّ3861.المناقب للخوارزمی عن عمر بن الخطّاب :الخرائج والجرائح عن جابر الجعفی عن زین العابدین علیه السلام :أقبَلَ أعرابِیٌّ إلَی المَدینَهِ لِیَختَبِرَ الحُسَینَ علیه السلام لِما ذُکِرَ لَهُ مِن دَلائِلِهِ ، فَلَمّا صارَ بِقُربِ المَدینَهِ خَضخَضَ (2) ودَخَلَ المَدینَهَ ، فَدَخَلَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام وهُوَ جُنُبٌ .

فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ الحُسَینُ علیه السلام : أما تَستَحی یا أعرابِیُّ أن تَدخُلَ إلی إمامِکَ وأنتَ جُنُبٌ ؟! وقالَ : أنتُم مَعاشِرَ العَرَبِ ، إذا خَلَوتُم خَضخَضتُم . (3) .

1- .إثبات الهداه : ج 2 ص 591 ح 85 نقلاً عن کتاب التحفه فی الکلام .
2- .الخَضخَضَه : الاستِمناء ، وهو استنزال المَنیِّ فی غیر الفَرج . وأصل الخضخضه التحریک (النهایه : ج 2 ص 39 «خضخض») .
3- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 246 ح 2 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 178 ح 2 نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 181 ح 4 .


15 / 6راه نمایی مرد بادیه نشین به گم شده اش

3737.عنه علیه السلام ( لَمّا سَأَلَهُ مُحَمَّدُ بنُ الفُضَیلِ عَن قَول ) إثبات الهداه به نقل از عبد اللّه بن عبّاس : نزد امام حسین علیه السلام نشسته بودم که عربی بادیه نشین آمد و گفت : تنها شترم، گم شده است و تو فرزند پیامبر خدایی . مرا به آن ، راه نمایی کن .

امام علیه السلام فرمود : «به فلان جا برو که در آن جاست و شیری هم در برابرش ایستاده است» .

بادیه نشین، رفت و او را در همان جا و به همان گونه که امام علیه السلام فرموده بود، یافت.

15 / 7خبر دادن از جُنُب بودن اَعرابی

3737.امام کاظم علیه السلام ( وقتی محمّد بن فُضَیل درباره سخن خداوند پرسید که ) الخرائج و الجرائح به نقل از جابر جُعفی ، از امام زین العابدین علیه السلام : عربی بادیه نشین به مدینه رفت تا آنچه را از دلایل [امامت پدرم] حسین علیه السلام شنیده بود ، بیازماید. چون نزدیک مدینه رسید ، استمنا کرد و داخل مدینه شد و با همان حالِ جنابت ، بر حسین علیه السلام وارد شد.

حسین علیه السلام به او فرمود : «ای بادیه نشین! آیا شرم نمی کنی که با حال جنابت ، بر امام خود، وارد می شوی؟! شما عرب های بادیه ، چون خلوت می کنید ، استمنا می کنید» . .


البابُ الرّابِعُ : الحکم العبادیّهالفَصلُ الأَوَّلُ : العباده1 / 1ثَمَرَهُ العِبادَهِ3742.الکافی عن أحمد بن عمر الحلّال:تنبیه الخواطر عن الإمام الحسین علیه السلام :مَن عَبَدَ اللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ ، آتاهُ اللّهُ فَوقَ أمانِیِّهِ وکِفایَتِهِ . (1)1 / 2أنواعُ العِبادَهِ3742.الکافی ( از احمد بن عمر الحلّال ) تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام :إنَّ قَوما عَبَدُوا اللّهَ رَغبَهً فَتِلکَ عِبادَهُ التُّجّارِ ، وإنَّ قَوما عَبَدُوا اللّهَ رَهبَهً فَتِلکَ عِبادَهُ العَبیدِ ، وإنَّ قَوما عَبَدُوا اللّهَ شُکرا فَتِلکَ عِبادَهُ الأَحرارِ ؛ وهِیَ أفضَلُ العِبادَهِ . (2) .

1- .تنبیه الخواطر : ج 2 ص 108 ، التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری7 : ص 327 ح 179 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 184 ح 44 .
2- .تحف العقول : ص 246 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 117 ح 5 .