گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد نوزدهم
سوره فُرقان




سوره فُرقان
27 وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِیاتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلًا
و بهخاطربیاور روزيرا که ظالم دست خویش را از شدت
12 ) سوره فُرقان )
حسرت به دندان میگزد و میگوید : اي کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم .
به معنی گازگرفتن با دندان است و معمولاً این تعبیر در مورد کسانی که از شدت حسرت و تأسف « عَضّ » از ماده « یَعَضُّ »
ولی در ) « انگشت حسرت به دندان میگزید » ناراحتند به کار میرود ، چنانکه در فارسی نیز ضربالمثل است که فلانکس
عرب به جاي انگشت ، دست گفته میشود ) .
گفت ، چنانکه در قرآن از روز قیامت نیز به همین عنوان یاد شده است ( 39 / مریم ) چرا « یَوْم الْحَسَرةِ » به راستی آن روز را باید
که افراد خطاکار خودرا در برابر یکزندگی جاویدان در بدترینشرایط میبینند ، درحالی کهمیتوانستند باچند روز صبر و
شکیبایی و مبارزه با نفس و جهاد و ایثار، آن را به یک زندگی پرافتخار و سعادتبخش مبدّل سازند.
حتی براي نیکوکاران هم روز تأسف است ، تأسف از اینکه چرا بیشتر از این نیکی نکردند ؟
( جزء نوزدهم ( 13
28 یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ اَتَّخِذْ فُلانا خَلیلًا
اي واي بر من کاش فلان ( شخص گمراه ) را دوست خود انتخاب نکرده بودم .
به معنی دوست خاص و صمیمی گفته میشود که انسان او را مشاور خود قرار میدهد . « خَلیل »
همان شخصی است که او را به گمراهی کشانده : شیطان یا دوست بد یا خویشاوند « فُلان » روشن است که منظور از
گمراه .
29 لَقَدْ اَضَلَّنی عَنِالذِّکْرِ بَعْدَ اِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلاِْنْسانِ خَذُولًا
او مرا از یاد حق گمراه ساخت ، بعد از آنکه آگاهی به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه مخذول کننده انسان بوده است
.
در جمله بالا معنی وسیعی دارد و تمام آیات الهی را که در کتب آسمانی نازل شده شامل میشود ، بلکه هرچیز که موجب « ذِکْر »
بیداري و آگاهی انسان باشد در آن جمع است .
14 ) سوره فُرقان )
صیغه مبالغه و به معنی بسیار مخذول کننده است . « خَذُول »
نقش دوست در سرنوشت نوجوانان
صفحه 12 از 63
بدون شک عامل سازنده شخصیت انسان بعد از اراده و خواست و تصمیم او ، امور مختلفی است که از اهم آنها همنشین و دوست
معاشر است ، چرا که انسان خواه و ناخواه تأثیرپذیر است و بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق
دوستانشمیگیرد، این حقیقت هم از نظر علمی و هم از طریق تجربه و مشاهدات حسی به ثبوت رسیده است .
لا» : این تأثیرپذیري از نظر منطق اسلام تا آن حدّ است که در روایات اسلامی از پیامبر خدا حضرت سلیمان چنین نقل شده است
تَحْکُمُوا عَلی رَجُلٍ بِشَ یْءٍ حَتّی تَنْظُرُوا اِلی مَنْ یُصاحِبُ ، فَاِنَّما یُعْرَفُ الرَّجُلُ بِاَشْکالِه وَ اَقْرانِه وَ یُنْسَبُ اِلی اَصْحابِهِ وَ اَخْدانِهِ : درباره
(1) .« کسی قضاوت نکنید تا به دوستانش نظر بیفکنید چراکه انسان بوسیله دوستان و یاران و رفقایش شناخته میشود
( جزء نوزدهم ( 15
روز قیامت پیامبر از بیتوجهی مردم به قرآن شکایت میکند
30 وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ اِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْانَ مَهْجُورا
پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! این قوم من از قرآن دوري جستند .
اینسخن و این شکایتپیامبر صلیاللهعلیهوآله امروز نیز همچنان ادامهدارد ، که از گروه عظیمی از مسلمانان به پیشگاه خدا شکایت
میبرد که این قرآن را به دست فراموشی سپردند ، قرآنی که رمز حیات است و وسیله نجات ، قرآنی که عامل پیروزي و حرکت و
ترقی است ، قرآنی که مملو از برنامههاي زندگی میباشد ، این قرآن را رها ساختند و حتی برايقوانین مدنی و جزاییشاندست
گدایی به سوي دیگران دراز کردند .
جلد 2 ، صفحه 27 ( ماده صدق ) . ، « سفینۀ البحار » -1
16 ) سوره فُرقان )
31 وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّا مِنَالْمُجْرِمینَ وَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیا وَ نَصیرا
و اینگونه براي هر پیامبري دشمنی از مجرمان قرار دادیم، اما همین بس که خدا هادي و یاور تو است .
گاه از این جمله چنین به نظر میرسد که خداوند براي دلداري پیامبر صلیاللهعلیهوآله میگوید : تنها تو نیستی که دشمن داري
بلکه براي هر پیامبري دشمنی از سوي ما قرارداده شده و لازمه این سخن استناد وجود دشمنان انبیاء به خدا است که نه با حکمت
خدا سازگار است و نه بااصل آزادي اراده انسانها .
در پاسخ باید گفت : تمام اعمال انسانها از یک نظر منتسب به خدا است ، زیرا از ناحیه اواست ، بنابراین وجود این دشمنان را براي
انبیاء میتوان از این نظر به خدا نسبت داد ، بیآنکه مستلزم جبر و سلب اختیار گردد و به مسؤولیت آنها در مقابل
کارهایشان خدشهاي وارد شود .
( جزء نوزدهم ( 17
درمقابل گلها ، خارها میروید و در برابر نیکان ، بدان قرار دارند ، بیآنکه مسؤولیت هیچیک از دو دسته از میان برود تا
آزمایش الهی در مورد همگان تحقّق یابد .
قرآن را با تأمّل و تفکّر بخوانید
32 وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرانُ جُمْلَۀًواحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِه فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرتیلًا
و کافران گفتند : چرا قرآن یک جا نازل نمیشود ؟ این به خاطرآن استکه قلب تو را بر آن محکم داریم و آن را تدریجا
بر تو خواندیم .
صفحه 13 از 63
به معنی منظم بودن و مرتب بودن است ، لذا کسی که دندانهایش خوب و منظم و مرتب باشد ، عرب « رَتَل » از ماده « تَرْتیل » واژه
میگوید ، روياین جهت ترتیل به معنی پی درپیآوردن سخنان یا آیات روي نظام و حساب گفته شده « لاسْنان 􀂙 رَتَل ا » به او
است .
18 ) سوره فُرقان )
اشاره به این واقعیت است که آیات قرآن گرچه تدریجا و در مدت 23 سال نازل شده است اما این « وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلًا » بنابراین جمله
نزول تدریجی روي نظم و حساب و برنامهاي بوده ، به گونهاي که در افکار ، رسوخ کند و دلها را مجذوب خود
سازد .
روایات جالبی نقل شده که به یکی از آنها ذیلًا اشاره میکنیم : « تَرْتیل » در تفسیر کلمه
از پیامبر صلیاللهعلیهوآله چنین نقل شده که به ابن عباس فرمود : اِذا قَرَأْتَ الْقُرْانَ فَرَتِّلْهُ تَرْتیلًا : هنگامی « مجمع البیان » در تفسیر
. « که قرآن را خواندي آن را با ترتیل بخوان
ابن عباس میگوید پرسیدم : ترتیل چیست ؟
حروف و کلمات آن را کاملًا روشن ادا کن ، نه همچون خرماي خشکیده ( یا ذرات شن ) آن را » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
پراکنده کن و نه همچون شعر آن را با سرعت پشت سر هم بخوان ، به هنگام برخورد با عجایب قرآن توقف کنید و بیندیشید و
بلکه مهم اندیشه و تدبر و ) « دلها را با آن تکان دهید و هرگز نباید همت شما این باشد که به سرعت سوره را بهپایان رسانید
( بهرهگیري از قرآن است ) .( 1
( جزء نوزدهم ( 19
اگر خورشید و سایه نبود؟!
45 اَلَمْ تَرَ اِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِنا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلًا
آیا ندیدي چگونه پروردگارت سایه را گسترده ؟ و اگر میخواست آن را ساکن قرار میداد ؟ سپس خورشید را بر وجود آن
دلیل قرار دادیم .
قسمت اول از آیه اشارهاي است به اهمیت نعمت سایههاي گسترده و متحرك ، سایههایی که یک نواخت باقی نمیماند بلکه در
حرکت است و نقل مکان میدهد ، همان سایهاي است که بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع آفتاب بر زمین حکمفرما است و
لذتبخشترین
ذیل آیه مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
20 ) سوره فُرقان )
سایهها و ساعات همان است ، این نور کم رنگ و سایهگستر ، از لحظه طلوع فجر شروع میشود و به هنگام طلوع آفتاب
روشنایی جایگزین آن میگردد .
. « ثُمَّ جَعَلنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلًا » : به دنبال آن میفرماید
معمولًا به « سایه » اشاره به اینکه اگر آفتاب نبود مفهوم سایه روشن نمیشد ، اصولاً سایه از پرتو آفتاب به وجود میآید ، زیرا
تاریکی کم رنگی گفته میشود که براي اشیاء پیدا میشود واین در صورتی است که نور به جسمی که قابل عبور از آن نباشد بتابد
سایه را با نور باید تشخیص داد بلکه « لاشْیاءُ بِاَضْدادِها 􀂙 تُعْرَفُ ا » و در طرف مقابل سایه آشکار شود ، بنابراین نه فقط طبق قانون
وجود آن نیز از برکت نور است .
صفحه 14 از 63
46 ثُّمَ قَبَضْناهُ اِلَیْنا قَبْضا یَسیرا
سپس آن را آهسته جمع میکنیم .
میدانیم هنگامی که خورشید طلوع میکند تدریجا سایهها برچیده
( جزء نوزدهم ( 21
میشود تا بههنگام ظهر کهدر بعضی از مناطق سایه به کلی معدوم میشود ، زیرا آفتاب درست بالاي سر هر موجودي قرار میگیرد
و در دیگر مناطق به حداقل خود میرسد و به این ترتیب سایهها نه یک دفعه ظاهر میگردند و نه یک دفعه برچیده میشوند و این
خود یکی از حکمتهاي پروردگار است ، چرا که اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعکس ناگهانی صورت میگرفت براي همه
موجودات زیانآور بود ، اما این نظام تدریجی در این حالت انتقالی چنان است که بیشترین فایده را براي موجودات دارد بی
آن که ضرري داشته باشد .
47 وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَکُمْ اللَّیْلَ لِباسا وَ النَّوْمَ سُباتا وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُورا
و او کسی است که شب را براي شما لباس قرارداد و خواب را براي شما مایه راحت و روز را مایه حرکت و حیات قرار
داد .
» به معنی قطع نمودن است ، سپس به معنی تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده و این که « سَبْت » در لغت از ماده « سُبات »
مینامند به خاطر آن است که نامگذاري آن از برنامه یهود گرفتهشده « یَوْمُ السَّبْت » را در لغت عرب « روز شنبه
چراکه روز شنبه، روز تعطیلی آنها بود .
22 ) سوره فُرقان )
در اصل از نشر به معنی گستردن ، در مقابل پیچیدن است . « نُشُور » واژه
پرده ظلمانی شب نه تنها انسانها که تمام موجودات روي زمین را در خود مستور میسازد و آنها را همچون لباس ، محفوظ
میدارد و همچون پوششی که انسان به هنگام خواب براي ایجاد تاریکی و استراحت از آن استفاده میکند، او را
دربرمیگیرد .
. « وَالنَّوْمَ سُباتا » : بعد اشاره به نعمت خواب میکند
در حقیقت این تعبیر اشارهاي به تعطیل تمام فعالیتهاي جسمانی به هنگام خواب است ، زیرا میدانیم در موقع خواب ، قسمت
مهمی از کارهاي بدن به کلی تعطیل میشوند و قسمت دیگر همچون کار قلب و دستگاه تنفس ، برنامه عادي خود رابسیار کم
کرده و به صورت آرامتر ادامه میدهند تا رفع خستگی و تجدید قوا شود .
( جزء نوزدهم ( 23
بادها پیامآور باران و برکاتالهی
48 وَهُوَالَّذیاَرْسَلَالرِّیاحَ بُشْرابَیْنَیَدَيْرَحْمَتِه وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُورا
و او کسی است که بادها را بشارت گرانی پیشاز رحمتش فرستاد و از آسمان آبی پاك کننده نازل کردیم .
نقش بادها به عنوان پیش قراولان نزول رحمت الهی بر کسی پوشیده نیست چرا که اگر آنها نبودند هرگز قطره بارانی بر سرزمین
خشکی نمیبارید ، درست است که تابش آفتاب ، آب دریاها را تبخیر کرده به بالا میفرستد و تراکم اینبخارها درقشر سردبالاي
هوا تشکیل ابرهاي باران زا میدهد ، ولی اگر بادها اینابرهاي پربار را ازبالاي اقیانوسها بهسوي زمینهاي خشک نرانند، باردیگر
ابرها تبدیل به باران میگردد و در همان دریا فرومیریزد.
صفحه 15 از 63
24 ) سوره فُرقان )
خلاصه وجود این مبشران رحمت که به طور دایم در سرتاسر زمین در حرکتند سبب آبیاري خشکیهاي روي زمین و نزول باران
حیاتبخش و تشکیل رودها و چشمهها و چاههاي پرآب و پرورش انواع گیاهان میگردد .
همیشه قسمتی از این بادها که در پیشاپیش تودههاي ابر در حرکتند و آمیخته با رطوبت ملایمی هستند ، نسیم دلانگیزيایجاد
میکنند کهاز درون آن بوي باران به مشام میرسد ، اینان همچون بشارت دهندهاي هستند کهاز قدوم مسافر عزیزي خبر
میدهند .
بادها ) به صورت جمع شاید اشاره به انواع مختلف آنها باشد که بعضی شمالی ، بعضی جنوبی ، بعضی از شرق ) « رِیاح » تعبیر به
به غرب و بعضی از غرب به شرق میوزد و طبعا سبب گسترش ابرها در کلّ مناطق روي زمین میشود .
49 لِنُحِیْیَ بِه بَلْدَةً مَیْتا وَ نُسْقِیَهُ مِمّا خَلَقْنا اَنْعاما وَ اَناسِیَّ کَثیرا
( جزء نوزدهم ( 25
تابهوسیلهآنسرزمینمردهرازندهکنیم و آنرابراي نوشیدن دراختیارمخلوقاتیکه آفریدهایم چهارپایان و انسانهاي بسیار
بگذاریم .
در اینجا به معنی بیابان و صحرا است . « بَلْدَةً »
چنانکه راغب در مفردات و بعضی دیگر از مفسران گفتهاند ، این ، « سَ قْی » است و تفاوت آن با « اِسْقاء » از ماده « نُسْقِیَهُ » جمله
است که اِسْقاء به معنی آماده ساختن آب و دراختیار گذاردن است که هر موقع انسان اراده کند از آن بنوشد ، درحالی که مادّه
به معنی آن است که ظرف آب را به دست کسی بدهند ، تا بنوشد و به تعبیر دیگر اِسْقاء معنی وسیعتر و « سَ قْی »
گستردهتري دارد .
در این آیه سخن از چهارپایان و انسانهاي بسیار به میان آمده ، هرچند تمام حیوانات و انسانها از آب باران استفاده میکنند
.
این به خاطر آن است که اشاره به بیابانگردان و چادرنشینانی کند که مطلقا آبی در اختیار ندارند و به طور مستقیم از آب باران
استفاده میکنند ، این نعمت بزرگ براي آنها محسوستر است ، هنگامی که قطعه ابري در آسمان ظاهر میشود ، رگباري میزند
و گودالها پر از آب زلال باران میشود حیواناتشان سیراب و خودشان نیز از آن مینوشند ، جنبش حیات و زندگی را در وجود
خود و چهارپایانشان به خوبی احساس میکنند .
26 ) سوره فُرقان )
50 وَلَقَدْصَرَّفْناهُبَیْنَهُمْلِیَذَّکَّرُوافَاَبیاَکْثَرُالنّاسِاِلاّ کُفُورا
ما اینآیات را بهصورتهاي گوناگون در میان آنها قرار دادیم تا متذکّر شوند ولی بیشتر مردم جز انکار و کفرکاري
نکردند.
به قرآن و آیات آن باز میگردد چرا که این تعبیر ( به صورت فعل ماضی و مضارع ) در ده مورد از قرآن « صَرَّفْناهُ » ضمیر در جمله
یا مانند آن ، « لِیَذَکَّرُوا » مجید آمده که در 9 مورد صریحا به آیات قرآن و بیانات آن بازمیگردد و در موارد متعددي جمله
پشت سر آن قرار گرفته است .
( جزء نوزدهم ( 27
که به معنی تغییر دادن و دگرگون ساختن است با آیات قرآن که در لباسهاي مختلف ، گاه به صورت وعد « تصریف » اصولًا ماده
و گاهی به صورت وعید ، گاه به صورت امر و گاهی به صورت نهی و گاه به صورت سرگذشت پیشینیان میآید تناسب
صفحه 16 از 63
دارد .
دو دریاي آب شیرین و شور در کنارهم
53 وَ هُوَ الَّذي مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ اُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخا وَ حِجْرا مَحْجُورا
و او کسیاستکه دو دریارا درکنار هم قرار داد یکی گوارا و شیرین و دیگريشور و تلخ و درمیان آنها برزخی قرار داد تا با
هم مخلوط نشوند ( گویی هریک بهدیگري میگوید ) دور باش و نزدیک نیا .
به معنی مخلوط کردن و یا ارسال و رها نمودن است و در اینجا به معنی درکنار هم قرار گرفتن آب « مَرَجْ » از ماده « مَرَجَ »
شیرین و شور است .
28 ) سوره فُرقان )
» به معنی شور و « مِلْح » ، به معنی خوش طعم و خوشگوار است « فُراتٌ » به معنی گوارا و پاکیزه و خنک و « عَذْبٌ »
به معنی تلخ و گرم است ( بنابراین ملح و اجاج نقطه مقابل عذب و فرات است ) . « اُجاجٌ
به معنی حجاب و حایل میان دو چیز است . « بَرْزَخ »
جملهاي بوده است که در میان عرب به هنگامی که با کسی روبرو میشدند و از او وحشت داشتند براي « حِجْرا مَحْجُورا » و جمله
. « ما را معاف و در امان دارید و از ما دور باشید » گرفتن امان ، این جمله را میگفتند ، یعنی
این آیه یکیدیگر از مظاهر شگفتانگیز قدرت پروردگار را در جهان آفرینش ترسیم میکند که چگونه یک حجاب نامریی و
حایل ناپیدا در میان دریاي شور و شیرین قرار میگیرد و اجازه نمیدهد آنها با هم آمیخته شوند .
تفاوت » البته امروز ما این را میدانیم که این حجاب نامریی همان
( جزء نوزدهم ( 29
آنها است که سبب میشود تا مدت مدیدي به هم « وزن مخصوص » و به اصطلاح تفاوت « درجه غلظت آب شور و شیرین
نیامیزند .
گرچه جمعی از مفسران براي پیدا کردن چنین دو دریایی در روي کره زمین به زحمت افتادهاند که درکجا دریاي آب شیرین در
کنار آب شور قرارگرفته و مخلوط نمیشود، ولی این مشکل نیز براي ما حل شدهاست ، زیرا میدانیم تمام رودخانههاي عظیم آب
شیرین که به دریاها میریزند در کنار ساحل ، دریایی از آب شیرین تشکیل میدهند و آبهاي شور را به عقب میرانند و تا مدت
» زیادي این وضع ادامه دارد و به خاطر تفاوت درجه غلظت آنها از آمیخته شدن با یکدیگر ابا دارند و هریک به دیگري
میگوید . « حِجْرا مَحْجُورا
جالب اینکه بر اثر جزر و مد آب دریاها که در شبانهروز دومرتبه بر اثر جاذبه ماه صورت میگیرد سطح آب دریا به مقدار زیادي
بالا و پایین میرود ، این آبهاي شیرین که دریایی را تشکیل دادهاند در مصب همان رودخانهها و نقاط اطراف آن در خشکی
پیش میروند و انسانها از زمانهاي قدیم از این موضوع استفاده کرده ، نهرهاي زیادي در اینگونه مناطق دریا کندهاند و
زمینهاي فراوانی را زیر کشت درختان بردهاند که وسیله آبیاري آنها همین آب شیرین است که به وسیله جزر و مد بر
مناطق وسیع گسترش مییابد .
30 ) سوره فُرقان )
هم اکنون در جنوب ایران شاید میلیونها نخل وجود دارد که ما قسمتی از آن را از نزدیک مشاهده کردهایم که تنها به همین وسیله
آبیاري میشوند و در فاصله زیادي از ساحل دریا قرار گرفتهاند ، در سالهایی که بارندگی کم و آب رودخانههاي عظیمی که به
صفحه 17 از 63
دریا میریزد تقلیل پیدا کند گاهی آب شور غلبه میکند که مردم کشاورز این سامان از آن سخت نگران میشوند زیرا به زراعت
آنها لطمه میزند .
قرار گرفته ، به آن آمیخته نمیشود ، « ملح و اجاج » که در کنار آن آب « عذب و فرات » ولی معمولاً چنین نیست و این آب
سرمایه بزرگی براي آنها محسوب میشود .
جالب اینکه هنگامی که انسان با هواپیما از این مناطق میگذرد ، منظره این دوآب که رنگهاي متفاوتی دارند و باهم آمیخته
نمیشوند به خوبی نمایان است که انسان را به یاد این نکته قرآنی میاندازد .
( جزء نوزدهم ( 31
برجهاي آسمانی
61 تَبارَكَ الَّذي جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجا وَ جَعَلَ فیها سِراجا وَ قَمَرا مُنیرا
جاودانوپربرکتاستآنخداییکهدرآسمانهابرجهایی قرار داد و درمیان آن چراغ روشن و ماه نوربخشی آفرید .
است و لذا آن قسمت از دیوار اطراف شهر یا محل اجتماع لشکر را که بلندتر و « ظهور » دراصل به معنی « بُرْج » جمع « بُروُج »
« تَبَرَّجَتِ الْمَرْئَۀُ » مینامند و نیز به همین دلیل هنگامی که زن زینت خود را آشکار سازد « بُرْج » آشکارتر است
میگویند .
به هرحال برجهاي آسمانی اشاره به صورتهاي مخصوص فلکی است که خورشید و ماه در هر فصل و هر موقعی از سال
« صورت فلکی حمل » قرار گرفته ، یعنی محاذي « حمل » در برابر یکی از آنان قرار میگیرند مثلًا میگویند خورشید در برج
واقع شده ( صور فلکی به مجموعهاي از « عقرب » است ، یعنی کره ماه برابر صورت فلکی « عقرب » در « قمر » میباشد و یا
ستارگان گفته میشود که شکل خاصی در نظر ما دارند ) .
32 ) سوره فُرقان )
و در این برجها چراغ روشن و » : به این ترتیب آیه اشاره به منزلگاههاي آسمانی خورشید و ماه کرده و به دنبال آن اضافه میکند
.« ماه نوربخشی قرار داد : وَ جَعَلَ فیها سِراجا وَ قَمَرا مُنیرا
در حقیقت این آیه بیانگر نظم دقیق سیر خورشید و ماه در آسمان و نظام فوقالعاده دقیقی است که میلیونها سال بیکم و کاست بر
آنها حکمفرما است به گونهاي که منجمان آگاه میتوانند از صدها سال قبل وضع حرکت خورشید و ماهرادر روز و ساعت معین
نسبت به صدها سال بعد پیشبینی کنند ، این نظامی که حاکم براین کرات عظیمآسمانیاست شاهد گویایی بر وجود پروردگاري
است که مدبر و ادارهکننده عالم بزرگ هستی میباشد .
( جزء نوزدهم ( 33
؟ « مَا الرَّحْمانُ » : آیا با اینهمه نشانههاي روشن ، با این منازل بدیع و دقیق خورشید و ماه باز او را نمیشناسید و میگویید
به « سِراج » همراه نموده ؟ ممکن است دلیلش این باشد که « مُنیر » نامیده ؟ و ماه را با صفت « سِراج » اما اینکه چرا خورشید را
معنی چراغ است که نور از درون خودش سرچشمه میگیرد و این متناسب با وضع خورشید است که طبق تحقیقات مسلم علمی
« روشنیبخش » توصیف کرده ، یعنی « مُنیر » نورش از خود او است ، برخلاف ماه که نورش از پرتو خورشید است و لذا آن را با
هرچند نورش از دیگري گرفته شده باشد .
تشکر از خدا به خاطر خلقت شب و روز
صفحه 18 از 63
62 وَ هُوَالَّذي جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَۀً لِمَنْ اَرادَ اَنْ یَذَّکَّرَ اَوْ اَرادَ شُکُورا
او کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد براي آنها که بخواهند متذکر شوند یا شکرگزاري کنند .
34 ) سوره فُرقان )
این نظام بدیع که بر شب و روز حاکم است و متناوبا جانشین یکدیگر میشوند و میلیونها سال این نظم ادامه دارد ، نظمی که اگر
نبود زندگی انسان بر اثر شدت نور و حرارت یا تاریکی و ظلمت به تباهی میکشید ، براي آنها که میخواهند خدا را بشناسند
دلیل جالبی است .
بر اثر گردش زمین به دور خورشید است و تغییرات تدریجی و منظم آن که دایما از یکی « روز » و « شب » میدانیم پیدایش نظام
کاسته و بر دیگري افزوده میشود به خاطر تمایل محور آن نسبت به مدارش میباشد که باعث وجود فصلهاي چهارگانه
است .
اگر کره زمین ما در حرکت دورانی تندتر و یا کندتر از امروز میچرخید در یک صورت شبها آنقدر طولانی میشد که همه چیز
منجمد میگشت و روزها آنقدر طولانی که نور آفتاب همهچیز را میسوزاند و در صورت دیگر فاصله کوتاه شب و روز تأثیر
آنها را خنثی میکرد ، به علاوه قوه گریز از مرکز آنقدر بالا میرفت که موجودات زمینی رابه خارج از کره زمین پرتاب
مینمود .
( جزء نوزدهم ( 35
مطالعه این نظام از یک سو فطرت خداشناسی را در انسان بیدار میسازد و از سوي دیگر روح شکرگزاري را در او زندهمیکند .
صفات دوازدهگانه نوجوانان خداپرست
لارْضِ هَوْنا وَ اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما 􀂙 63 وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی ا
بندگان خاص خداوند رحمن آنها هستند که با آرامش و بیتکبر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب
سازند به آنها سلام میگویند ( و با بیاعتنایی و بزرگواري میگذرند ) .
مصدراست و بهمعنی نرمش و آرامشوعدمتکبر میباشد. « هَوْنَ »
آیات 63 تا 74 دوازده صفت از صفات ویژه بندگان خاص خدا را بیان میکند که بعضی به جنبههاي اعتقادي ارتباط دارند و
برخی اخلاقی و پارهاي اجتماعی ، قسمتی جنبه فردي دارد و بخش دیگري جمعی است و رويهم رفته مجموعهاي است از والاترین
ارزشهاي انسانی .
36 ) سوره فُرقان )
نفی غرور و خودخواهی
شده است ، نفی کبر و غرور و خودخواهی است که درتمام اعمال انسان و حتی در کیفیت « عِبادُ الرَّحْمنِ » نخستین توصیفی که از
راه رفتن او آشکار میشود زیرا ملکات اخلاقی همیشه خود را در لابلاي اعمال و گفتار و حرکات انسان نشان میدهند، تا آنجا
که از چگونگی راه رفتن یک انسان میتوان با دقت و موشکافی به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پیبرد .
در حدیث جالبی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که روزي از کوچهاي عبور میکردند جمعی از مردم را در یک نقطه مجتمع
دیدند ازعلت آن سؤال کردند عرض کردند دیوانهاي است که اعمال جنونآمیز و خندهآورش مردم را متوجه خود ساخته آنهارا
به سوي خود فراخواند و فرمود : میخواهید دیوانه واقعی را به شما معرفی کنم ؟ همه خاموش بودند و با تمام وجودشان
گوش میدادند .
صفحه 19 از 63
( جزء نوزدهم ( 37
اَلْمُتَبَخْتِرُ فی مَشْیِه ، اَلنّاظِرُ فی عِطْفَیْهِ ، اَلْمُحِرِّكُ جَنْبَیْهِ بِمِنْکَبَیْهِ الَّذي لایُرْجی خَیْرُهُ وَ لا یُؤْمَنُ شَرُّهُ ، فَذلِکَ الْمَجْنُونُ وَ هذا » : فرمود
مُبْتَلًی : کسی که با تکبر و غرور راه میرود و پیوسته به دوطرف خود نگاه میکند ، پهلوهاي خود را با شانه خودحرکت میدهد (
غیر از خود نمیبیند و اندیشهاش از خودش فراتر نمیرود ) کسی که مردم به خیر او امید ندارند و از شر او درامان نیستند دیوانه
. « واقعی او است اما این را که دیدید تنها یک بیمار است
بردباري و بزرگواري
.« وَ اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما » : دومین وصف آنها حلم و بردباري است چنانکه قرآن در ادامه همین آیه میگوید
سلامی که نشانه بیاعتنایی تؤام با بزرگواري است ، نه ناشی از ضعف ، سلامی که دلیل عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و
سبک مغزان است ، سلام وداع گفتن با سخنان بیرویه آنها است ، نه سلام تحیت که نشانه محبت و پیوند دوستی است ، خلاصه
سلامی که نشانه حلم و بردباري و بزرگواري است .
38 ) سوره فُرقان )
64 وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدا وَ قِیاما
آنها کسانی هستند که شبانگاه براي پروردگارشان سجده و قیام میکنند .
نماز شب
است . « قائِم » جمع « قِیام » و « ساجِد » جمع « سُجَّد »
در این آیه به سومین ویژگی آنها یعنی عبادت خالصانه پروردگار پرداخته است .
در ظلمت شب که چشم غافلان در خواب است و جایی براي تظاهر و ریا وجود ندارد خواب خوش را بر خود حرام کرده و به
خوشتر از آن که ذکر خدا و قیام و سجود در پیشگاه با عظمت او است میپردازند ، پاسی از شب را به مناجات با محبوب
میگذرانند و قلب و جان خود را با یاد و نام او روشن میکنند .
( جزء نوزدهم ( 39
65 وَالَّذینَیَقُولُونَرَبَّنَااصْرِفْعَنّا عَذابَجَهَنَّمَ اِنَّ عَذابَها کانَ غَراما
آنهاکسانی هستندکه میگویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و پردوام است .
66 اِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرّا وَ مُقاما
آن بدجایگاه و بد محل اقامتی است .
ترساز مجازاتالهیدرصورتارتکابگناه
دراصلبهمعنی مصیبت و ناراحتی شدیدي است که دست از سر انسان برندارد، اطلاق این واژه بر جهنم به خاطر آن « غَرام » واژه
است که عذابش شدید ، پیگیر و پردوام است .
چهارمینصفتویژهآنانخوف و ترسازمجازاتوکیفر الهی است.
با اینکه آنها شبها به یاد خدا هستند و به عبادتش مشغول و روزها در مسیر انجام وظیفه گام برمیدارند باز هم قلوبشان مملو از
ترس مسؤولیتها است ، همان ترسی که عامل نیرومندي براي حرکت به سوي انجام وظیفه بیشتر و بهتر است ، همان ترسی که
بهسان یک پلیس نیرومند از درون ، انسان را کنترلمیکند و بیآنکه مأمور و مراقبی داشته باشد وظایف خود را به نحو احسن
انجام میدهد و در عین حال خود را در پیشگاه خدا مقصّر میشمرد .
40 ) سوره فُرقان )
صفحه 20 از 63
67 وَ الَّذینَ اِذا اَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواما
آنها کسانی هستند که هرگاه انفاقکنند نه اسراف میکنند و نهسختگیري، بلکه در میان این دو حد اعتدالی دارند.
رعایت اعتدال و میانهروي در مصرف
بر وزن کتاب ) به معنی چیزي ) « قِوام » در لغت به معنی عدالت و استقامت و حد وسط میان دو چیز است و « قَوام » واژه
است که مایه قیام و استقرار بوده باشد .
که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونی دارند که روحهمه بهیک امر بازمیگردد و « اِقْتار » و « اِسْراف » در تفسیر
آناستکه کمتر از حق و مقدار لازم بوده « اقتار » آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرفگردد و « اسراف » آناینکه
باشد .
( جزء نوزدهم ( 41
و حد اعتدال شده است و آن اینکه هنگامی که امام صادق این « اقتار » و « اسراف » در یکی از روایات اسلامی تشبیه جالبی براي
و سختگیري است ، « اقتار » آیه را تلاوت فرمود مشتی سنگ ریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود این همان
است، بارسوم « اسراف » سپس مشت دیگري برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن به روي زمین ریخت و فرموداین
مشتدیگري برداشت وکمی دستخودراگشود بهگونهاي که مقداري فروریخت و مقداري در دستش بازماند و فرمود این
( است.( 1 « قَوام » همان
68 وَالَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللّهِ اِلها اخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَالنَّفْسَ
. جلد 4 ، صفحه 29 ، « تفسیر نُورُالثَّقَلَیْن » -1
42 ) سوره فُرقان )
الَّتی حَرَّمَاللّهُ اِلاّبِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ اَثاما
آنها کسانی هستند که معبود دیگري را با خداوند نمیخوانند و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده جز به حق بهقتل
نمیرسانند و زنانمیکنند و هرکس چنین کند مجازاتش را خواهد دید .
توحید خالص
در اصل به معنی اعمالی است که انسان را از رسیدن به ثواب دور میسازد ، سپس به هرگونه گناه اطلاق شده « اَثام » و « اِثْم »
است ، ولی در اینجا به معنی جزاي گناه است .
که در آیه مورد بحث آمده توحید خالص است که آنها را از هرگونه شرك و دوگانه و یا « عِبادُ الرَّحْمنِ » ششمین ویژگی
چندگانه پرستی دور میسازد .
( جزء نوزدهم ( 43
رعایت حرمت جان مردم
. « وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالْحَقِّ » : هفتمین صفت ، پاکی آنها از آلودگی به خون بیگناهان است
از آیه فوق به خوبی استفاده میشود که تمام نفوس انسانی دراصل محترمند و ریختن خون آنها ممنوع است ، مگر عواملی پیش
آید که این احترام ذاتی را تحتالشعاع قرار دهد و مجوز ریختن خون گردد .
69 یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیمَۀِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهانا
چنینکسیعذاباودرقیامت مضاعفمیگردد و با خواري همیشه درآن خواهد ماند.
در این جا دو سؤال پیش میآید : نخست این که چرا عذاب اینگونه اشخاص مضاعف میگردد ؟ چرا به اندازه
صفحه 21 از 63
گناهشان مجازات نشوند ؟ آیا این با اصول عدالت سازگار است ؟
دیگر این که در این جا سخن از خلود و عذاب جاویدان است ، در حالی که میدانیم خلود تنها مربوط به کفار است و از سه
گناهی که در این آیه ذکر شده تنها گناه اول کفر میباشد و اما قتل نفس و زنا نمیتواند سبب خلود گردد ؟
44 ) سوره فُرقان )
مفسران در پاسخ سؤال اول گفتهاند : منظور از مضاعف شدن عذاب این است که بر هریک از این گناهان سهگانه که دراین آیه
مذکور است مجازات جداگانهاي خواهد شد که مجموعا عذاب مضاعفاست.
از این گذشته گاه یک گناه سرچشمه گناهان دیگر میشود ، مانند کفر که سبب ترك واجبات و انجام محرمات میگردد و
این خود موجب مضاعف شدن مجازات الهی است .
و اما درپاسخ سؤال دوم میتوان گفت که بعضی از گناهان به قدري شدید است که سبب بیایمانازدنیا رفتنمیشود، همانگونه
( که درباره قتلنفس درذیل 93 سورهنساء گفتهایم .( 1
در مورد زنا مخصوصا اگر زناي محصنه باشد نیز ممکن است چنین باشد .
. جلد 4 ، صفحه 68 ، « تفسیر نمونه » -1
( جزء نوزدهم ( 45
تبدیل سیئات به حسنات
70 اِلاّ مَنْتابَ وَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صالِحا فَاُولئِکَ یُبَدِّلُاللّهُ سَیِّاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُورا رَحیما
مگر کسیکه توبهکند و ایمانآورد و عملصالح انجامدهد که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل میکند و
خداوند آمرزنده و مهربان است .
خداوند به لطف و کرمش و فضل و انعامش بعد از توبه کردن سیئات اعمال او را محومیکند و به جاي آن حسنات مینشاند ،
روز قیامت که میشود بعضی از افراد را حاضر میکنند » : چنانکه درروایتی از ابوذر از پیامبراسلام صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
خداوند دستور میدهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیرهها را بپوشانید ، به او گفته میشود گناهان صغیره او را به او
عرضه کنید و کبیرهها را بپوشانید ، به او گفته میشود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادي و او به آن اعتراف
میکند ، ولی قلبش از کبائر ترسان و لرزان است .
46 ) سوره فُرقان )
در اینجا هرگاه خدا بخواهد به او لطفی کند دستور میدهد به جاي هر سیئه حسنهاي به او بدهید ، عرض میکند پروردگارا !
. « من گناهان مهمی داشتم که آنها را در این جا نمیبینم
ابوذر میگوید : در این هنگام پیامبر صلیاللهعلیهوآله تبسم کرد که دندانهایش آشکار گشت سپس این آیه را
(1). « فَاُولئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِئاتِهِمْ حَسَناتٍ » : تلاوت فرمود
71 وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحا فَاِنَّهُ یَتُوبُ اِلَی اللّهِ مَتابا
و کسیکه توبه کند و عمل صالح بجا آورد به سوي خدا بازگشت میکند ( و پاداش خود را از او میگیرد ) .
مصدر میمی به معنی توبه است و چون در اینجا مفعول مطلق است تأکید را بیان میکند . « مَتاب »
. جلد 4،صفحه 33 ،« نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء نوزدهم ( 47
صفحه 22 از 63
یعنی توبه و ترك گناه باید تنها به خاطر زشتی گناه نباشد بلکه علاوه بر آن انگیزهاش خلوص نیت و بازگشت به سوي پروردگار
باشد .
بنابراین فیالمثل ترك شراب یا دروغ به خاطر ضررهایی که دارد هرچند خوب است ولی ارزش اصلی این کار در صورتی است
که از انگیزه الهی سرچشمه گیرد .
72 وَالَّذینَلایَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ اِذامَرُّوابِالَّلغْوِ مَرُّواکِراما
آنها کسانی هستند که شهادت به باطل نمیدهند (و در مجالسباطلشرکتنمیکنند) و هنگامیکهبا لغو و بیهودگی برخورد کنند
بزرگوارانه از آن میگذرند .
مفسران بزرگ این آیه را دوگونه تفسیر کردهاند :
پرهیز از حضور در مجالس باطل
در لغت به معنی تمایل و « زُور » دانسته ، زیرا « شهادت به باطل » را به معنی « زُور » بعضی همانگونهکه در بالا گفتیم ، شهادت
گفته میشود . « زُور » انحراف است و از آنجا که دروغ و باطل و ظلم از امور انحرافی است ، به آن
48 ) سوره فُرقان )
است ، یعنی بندگان خاص خداوند در مجالس باطل ، حضور پیدا « حضور » همان « شهود » تفسیر دیگراینکه : منظور از
نمیکنند .
تفسیر شده، همان مجالسیکه در آنها « غناء » و در بعضی از روایات که از طرق ائمه اهل بیت علیهمالسلام رسیده است به مجلس
خوانندگیلهوي توأم با نواختن آلات موسیقی یا بدون آن انجام میگیرد.
کند بلکه غنا یکی از مصادیق روشن آن « غنا » را محدود به « زُور » بدون شک منظوراز اینگونه روایات این نیست که مفهوم وسیع
است و سایر مجالس لهو و لعب و شرب خمر و دروغ و غیبت و امثال آن را نیز دربرمیگیرد .
به این ترتیب عباد الرحمان و بندگان خاص خدا نه شهادت دروغمیدهند و نه درمجالس لهو و باطل و گناه حضور مییابند ،
چراکه حضور دراین مجالس علاوه بر امضاي گناه ، مقدمه آلودگی قلب و روح است .
( جزء نوزدهم ( 49
فرار از بیهودگی
وَ اِذا مَرُّوا بِالّلَغْوِ » : سپس در ذیل آیه به نهمین صفت برجسته آنان که داشتن هدف مثبت در زندگی است اشاره کرده میگوید
. « مَرُّوا کِراما
درحقیقتآنها نهدرمجلس باطل حضور پیدامیکنند و نهآلوده لغو و بیهودگی میشوند .
شامل هرکاري که هدف عاقلانهاي در آن نباشد میگردد ، نشان میدهد که آنها در زندگی همیشه « لَغْو » و با توجه به اینکه
هدف معقول و مفید و سازندهاي را تعقیب میکنند و از بیهودهگرایان و بیهودهکاران متنفرند و اگر اینگونه کارها در مسیر زندگی
آنان قرار گیرد، چنان از کنار آن میگذرند که بیاعتنایی آنها خود دلیل عدم رضاي باطنیشان به این اعمال است و آنچنان
بزرگوارند که هرگز محیطهاي آلوده در آنان اثر نمیگذارد و رنگ نمیپذیرند .
بدون شک بی اعتنایی به این صحنهها در صورتی است که راهی براي مبارزه با فساد و نهی از منکر ، بهتر از آن نداشته باشند
وگرنه بدون شک آنها میایستند و وظیفه خود را تا آخرین مرحله انجام میدهند .
50 ) سوره فُرقان )
73 وَ الَّذینَ اِذا ذُکِّرُوا بِایاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمّا وَ عُمْیانا
صفحه 23 از 63
آنها کسانیهستندکه هرگاه آیات پروردگارشان به آنها گوشزد شود کر و کور روي آن نمیافتند .
داشتن گوش شنوا و چشم بینا
دهمین توصیف این گروه از بندگان خاص خدا ، داشتن چشم بینا و گوش شنوا بههنگام برخورد با آیات پروردگار است .
راهخدارا باچشم و گوش بستهنمیتوان پیمود، قبلاز هرچیز گوششنوا و چشمبینا براي پیمودن این راه لازم است ، چشمی باطننگر
و ژرف بین و گوشی حساس و نکتهشناس .
و اگر درست بیندیشیم زیان این گروه که چشم و گوش بسته به گمان خود دنبال آیات الهی میروند کمتر از زیان دشمنانی که
آگاهانه ضربه بر پایه آیین حق میزنند نیست بلکه گاه به مراتب بیشتر است .
( جزء نوزدهم ( 51
مُسْتَبْصِ رینَ لَیْسُوا » : در حدیثی از امام صادق میخوانیم هنگامی که از تفسیر این آیه از محضرش سؤال کردند فرمود
(1). « بِشَکّاكٍ : منظور این است که آنها از روي آگاهی گام برمیدارند نه از روي شک و تردید
74 وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قَرَّةَ اَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِماما
آنهاهستند که میگویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما،مایهروشنی چشمماقراردهوماراپیشوايپرهیزکارانبنما.
توجه ویژه به تربیت و رشد خانواده
معادل نور چشم است که در فارسی میگوییم ، کنایه از کسی که مایه سرور و خوشحالی است این تعبیر در اصل از « قَرَّةَ عَیْنٍ »
گرفته شده که به معنی سردي و خنکی است و از آنجاکه معروف است اشک شوق همواره خنک و اشکهاي غم و « قُرّ » کلمه
اندوه داغ و سوزان است ، لذا قرةعین به معنی چیزي است که مایه خنک شدن چشم انسان میشود ، یعنی اشک شوق از
دیدگان او فرومیریزد و این کنایه زیبایی است از سرور و شادمانی .
. جلد 4 ، صفحه 43 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
52 ) سوره فُرقان )
یازدهمین ویژگی این مؤمنان راستین آن است که توجه خاصی به تربیت خانواده خویش دارند و براي خود در برابر آنها
مسؤولیت فوقالعادهاي قایلند .
بدیهیاست منظور ایننیستکهتنهادرگوشهاي بنشینند و دعاکنند ، بلکهدعادلیلشوقوعشقدرونیشان براینامراست و رمزتلاشو
کوشش.
تلاش درجهت رهبري و مدیریت شایسته برشایستگان
و بالاخره دوازدهمین وصف برجسته این بندگان خالص خدا که از یک نظر مهمترین این اوصاف است اینکه آنها هرگز به این
قانع نیستند که خود راه حق را بسپرند بلکه همتشان آنچنان والا است که میخواهند امام و پیشواي جمعیت مؤمنان باشند و دیگران
را نیز به این راه دعوت کنند .
( جزء نوزدهم ( 53
. « وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِماما » : لذا در پایان آیه میفرماید
پاداش بندگان ویژه خدا
75 اُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَۀَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّۀً وَ سَلاما
آنهاهستندکه درجات عالی بهشت در برابر شکیباییشان به آنان پاداش داده میشود و در آن با تحیت و سلام روبرو
صفحه 24 از 63
میشوند .
76 خالِدینَ فیها حَسُنَتْ مُسْتَقَرّا وَ مُقاما
جاودانه درآن خواهندماند، چه قرارگاه خوب و چه محل اقامت جالبی .
به معنی برداشتن چیزي و تناول آن است و غُرْفَۀ به چیزي میگویند که بر میدارند و تناول میکند ( مانند « غَرْف » از ماده « غُرْفَه »
آبی که انسان از چشمه براي نوشیدن برمیگیرد ) سپس به قسمتهاي فوقانی ساختمان و طبقات بالاي منازل اطلاق شده است و در
اینجا کنایه از برترین منزلگاههاي بهشت است .
54 ) سوره فُرقان )
با داشتن این اوصاف در صف اول مؤمنان قرار دارند درجه بهشتی آنان نیز باید برترین درجات « عِبادُ الرَّحْمنِ » و از آنجا که
باشد .
قابل توجه اینکه میگوید : این مقام عالی به خاطر این به آنها دادهمیشود که در راه خدا صبر و استقامت به خرج دادند ، ممکن
است چنین تصور شودکه این وصف دیگري از اوصاف آنان است ، ولی در حقیقت این وصف تازهاي نیست بلکه ضامن اجراي
تمام اوصاف گذشته است ، مگر بندگی پروردگار ، مبارزه با طغیان شهوات ، ترك شهادت زور ، قبول تواضع و فروتنی و غیر از
این صفات بدون صبر و استقامت ، امکانپذیر است ؟
بنابراین صبر در اینجا مفهوم وسیعی دارد که شکیبایی و استقامت در برابر مشکلات راه اطاعت پروردگار و جهاد
و مبارزه با هوسهاي سرکش و ایستادگی در مقابل عوامل گناه همه در آن جمع است .
( جزء نوزدهم ( 55
. « وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّۀً وَ سَلاما » : سپس اضافه میکند
بهشتیان به یکدیگر تحیت و سلام میگویند و فرشتگان به آنها واز همه بالاتر خداوند به آنها سلام و تحیت میگوید ، چنانکه
و در آیه 23 و 24 « سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ : براي آنها سلامی است از سوي پروردگار رحیم » : در آیه 58 سوره یس میخوانیم
وَ الْمَلاْئِکَۀُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلاْمٌ عَلَیْکُ مْ : فرشتگان از هر دري بر آنها وارد » : سوره یونس میخوانیم
. « میشوند و به آنها میگویند سلام بر شما
» در این جا دو معنی دارد یا یک معنی ؟ در میان مفسران گفتگو است ، ولی با توجه به اینکه « سلام » و « تحیّت » در این که آیا
از ماده سلامت است و به معنی دعا براي کسی « سلام » در اصل به معنی دعا براي زندگی و حیات دیگري است و « تحیّت
است ، بنابراین
56 ) سوره فُرقان )
چنین نتیجه میگیریم که واژه اول به عنوان درخواست حیات است و واژه دوم براي توأم بودن این حیات با سلامت است ،
هرچند گاهی ممکن است این دو کلمه به یک معنی بیاید .
اگر دعاي شما نبود ارزشی نداشتید
77 قُلْ مایَعْبَؤُابِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاما
بگو پروردگار من براي شما ارجی قایل نیست اگر دعاي شما نباشد ، شما ( آیات خدا و پیامبران را ) تکذیب کردید و دامان شما
را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد .
این آیه که آخرین سوره فرقان است در حقیقت نتیجهاي است براي تمام سوره و هم براي بحثهایی که در زمینه اوصاف
صفحه 25 از 63
بگو پروردگار من براي شما ارج » : در آیاتگذشته آمدهاست، رويسخنرابه پیامبر صلیاللهعلیهوآله کرده میگوید « عِبادُالرَّحْمنِ »
. « و وزنی قایل نیست اگر دعاي شما نباشد : قُلْ ما یَعْبَؤُبِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ
( جزء نوزدهم ( 57
یعنی وزنی قایل نیست و به تعبیر دیگر اعتنایی « لایَعْبأُ » بر وزن عبد ) بهمعنی سنگینی است ، بنابراین جمله ) « عَبْأ » ازماده « یَعْبُؤ »
نمیکند .
گرچه درباره معنی دعا در اینجا احتمالات زیادي داده شده ولی ریشه همه تقریبا به یک اصل باز میگردد که همان ایمان و توجه
به پروردگار است .
بنابراین مفهوم آیه چنین میشود : آنچه به شما وزن و ارزش و قیمت در پیشگاه خدا میدهد همان ایمان و توجه به پروردگار و
بندگی او است .
. « فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاما » : سپس میافزاید
ممکن است چنین تصور شود که میان آغاز و پایان آیه تضادي وجود دارد و یا حداقل ارتباط و انسجام لازم دیده نمیشود ، ولی با
کمی دقت روشن میشود که منظور اصلی این است شما در گذشته آیات خدا و پیامبران او را تکذیب کردید اگر به سوي خدا
نیایید و راه
58 ) سوره فُرقان )
ایمان و بندگی او را پیش نگیرید هیچ ارزش و مقامی نزد او نخواهید داشت و کیفرهاي تکذیبتان قطعا دامانتان را خواهد
گرفت .
کَثْرَةُ » : از جمله شواهد روشنی که این تفسیر را تأیید میکند حدیثی است که از امام باقر نقل شده : از آن حضرت سؤال کردند
کَثْرَةُ الدُّعْاءِ » : امام در پاسخ فرمود . « ؟ الْقَرائَۀِ اَفْضَلُ اَوْ کَثْرَةُ الدُّعاءِ ؟ : آیابسیار تلاوت قرآنکردن افضلاست یا بسیار دعانمودن
. « اَفْضَلُ وَ قَرَءَ هذِهِ الاْیَۀَ : بسیار دعا کردن افضل است و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود
پایان سوره فُرقان
( جزء نوزدهم ( 59
سوره