گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد نوزدهم
سوره شُعَراء




سوره شُعَراء
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 طسآمآ
طسم .
نقل شده که همه نشان میدهد این « طسآمآ » روایات متعددي از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله یا بعضی از صحابه در تفسیر
حروف علامتهاي اختصاري از نامهاي خدا ، نامهاي قرآن و یا مکانهاي مقدس و یا بعضی از درختان بهشتی و
مانند آن است .
2 تِلْکَ ایاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ
صفحه 26 از 63
این آیات کتاب مبین است .
میباشد در کلام عرب و گاه در زبان فارسی براي « آنها » یا « آن » از نظر ادبیات عرب اشاره به دور است و به معنی « تِلْکَ »
بیان عظمت چیزي از اسم اشاره دور استفاده میشود ، یعنی موضوع به قدري مهم و بلند مرتبه است که گویی از
دسترس ما بیرون و در اوج آسمانها قرار دارد .
60 ) سوره شُعراء )
نیز آمده است و در همه این موارد « قصص » و « یوسف » قابل توجه اینکه این آیه به همین صورت بیکم و کاست در آغاز سوره
است . « عظمت قرآن » با « حروف » بعد از حروف مقطعه واقع شده ، که نشان دهنده ارتباط این
است اشاره به آشکار بودن عظمت و اعجاز آن میباشد که هرچه انسان در « بیان » که در اصل از ماده « مبین » به « قرآن » توصیف
محتواي آن بیشتر دقت کند به معجزه بودنش آشناتر میشود .
دلسوزي غیرقابل وصف پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نسبت به مردم
3 لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ
گویی میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست دهی به خاطر این که آنها ایمان نمیآورند .
به معنی هلاك کردن خویشتن از شدت غمواندوهاست. اینتعبیرنشانمیدهدکهتاچهاندازه پیامبراسلام « بَخْع » از ماده « باخِعٌ »
صلیاللهعلیهوآله نسبت به مردم دلسوز و در انجام رسالت خویش اصرار و پافشاري داشت و از اینکه میدید تشنه کامانی در کنار
چشمه آب زلال قرآن و اسلام نشستهاند و باز از تشنگی فریاد میکشند ناراحت بود .
( جزء نوزدهم ( 61
آري همه پیامبران الهی این چنین دلسوز بودند مخصوصا پیامبر اسلامکه اینتعبیر کرارا درقرآن درمورد او آمده است .
قانون زوجیّت عمومی موجود است
لارْضِ کَمْ اَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ 􀂙 7 اَوَلَمْیَرَوْ اِلَی ا
آیا آنهابه زمین نگاه نکردند ، چه اندازه در آن از انواع گیاهان آفریدیم .
» در اصل به معنی چیز پرارزش است ، گاه در مورد انسان به کار میرود و گاه گیاهان و گاهی حتی نامه توصیف به « کَریم » واژه
29 / نمل ) . ) « اِنّی اُلْقِیَ اِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ » : میشود مانند سخن ملکه سبأ در مورد نامه سلیمان « کَریم
62 ) سوره شُعراء )
در گذشته انسانها کم و بیش فهمیده بودند که بعضی از گیاهان داراي نوع نر و نوع ماده است و براي بارور ساختن گیاهان از
دانشمند و گیاهشناس « لینه » طریق تلقیح استفاده میکردند این مسأله در مورد درختان نخل کاملًا شناخته شده بود ، ولی نخستین بار
معروف سوئدي، در اواسط قرن 18 میلادي ، موفق به کشف این واقعیت شد که مسأله زوجیت در دنیاي گیاهان تقریبا یک
قانون عمومی است و گیاهان نیز همانند غالب حیوانات از طریق آمیزش نطفه نر و ماده بارور میشوند و سپس میوه میدهند
.
ولی قرآن مجید قرنها قبل از این دانشمند ، کرارا در آیات مختلف به زوجیت در جهان گیاهان اشاره کرده ( در آیه مورد
بحث و در سوره رعد آیه 4 و لقمان آیه 10 و سوره ق آیه 7 ) و این خود یکی از معجزات علمی قرآن است .
و منظور از گیاه کریم گیاهان پرفایده است و البته هر گیاهی داراي فوایدي است که با پیشرفت علم این حقیقت
روز به روز آشکارتر میشود .
صفحه 27 از 63
( جزء نوزدهم ( 63
8 اِنَّ فی ذلِکَ لَایَۀً وَ ما کانَ اَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ
در این نشانهروشنی است ( بر وجود خدا ) ولی اکثر آنها هرگز مؤمن نبودهاند .
آري توجه به این واقعیت که این خاك ظاهرا بیارزش با داشتن یک ترکیب معین مبدأ پیدایش انواع گلهاي زیبا و
درختان پرثمر و میوههاي رنگارنگ با خواص کاملاً متفاوت است بیانگر نهایت قدرت خدا است ، اما این کوردلان
آنچنان غافل و بیخبرند که اینگونه آیات الهی را میبینند ، بازهم در غفلت هستند ، چرا که کفر و لجاج در قلب
آنها رسوخ کرده است .
9 وَ اِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ
پروردگار تو عزیز و رحیم است .
به معنی قدرتمندي است که شکست ناپذیر است ، هم توانایی بر ارائه آیات بزرگ دارد و هم درهم کوبنده « عَزیز »
است و رحمت واسعهاش همه جا را فراگرفته و بازگشت جدي به سوي او در یک « رحیم » تکذیبکنندگان است ، ولی با این حال
لحظه کوتاه کافی است که تمامنظر لطفاورامتوجهانسانسازد و بر گناهان گذشتهاش قلم عفوکشد.
64 ) سوره شُعراء )
69 وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ اِبْرهیمَ
و بر آنها خبر ابراهیم را بخوان .
خداوند در این آیات بهسرگذشت الهامبخش ابراهیم و مبارزاتش با مشرکان میپردازد و این مطلب را از گفتگوي
ابراهیم به عمویش آزر و قوم گمراه آغاز میکند .
70 اِذْ قالَ لَاِبیهِ وَ قَوْمِه ما تَعْبُدُونَ
هنگامیکهبهپدرشوقومشگفت:چهچیزراپرستشمیکنید؟
در لغت عرب و در قرآن مجید گاه به پدر اطلاق شده و گاه به عمو و در اینجا معنی دوم صحیح است . « اَب » واژه
مسلما ابراهیم میدانست آنها چه میپرستند هدفش این بود که آنها را به سخن درآورد و به کار خود اعتراف کنند ، ضمنا
تعبیر به
( جزء نوزدهم ( 65
چه چیز ) بیانگر یک نوع تحقیر است . ) « ما »
71 قالُوا نَعْبُدُ اَصْناما فَنَظَلُّ لَها عاکِفینَ
گفتند:بتهاییرامیپرستیموهمهروز ملازم عبادتآنانیم.
به معنی مجسمهاي بوده است که از طلا و نقره یا چوب و مانند آن میساختند و به پرستش آن میپرداختند « صَ نَم » جمع « اَصْ نام »
و آن را مظهر مقدّسین و مقدّسات میپنداشتند .
معمولًا به کارهایی که در روز انجام میشود اطلاق میگردد و ذکر آنبهصورت صیغهمضارع اشاره به استمرار و دوام « نَظَلّ » جمله
است.
است که بهمعنی توجهبهچیزي و ملازمت آمیخته با احترام نسبت به آن است و تأکید بیشتري بر معنی سابق « عُکُوف » ازماده « عاکِف »
است .
اینتعبیر نشانمیدهدکه آنها نهتنها احساسشرمندگی از کار خود نداشتند بلکه بسیار به کار خود افتخار میکردند که بعد از جمله
صفحه 28 از 63
فَنَظَلُّ لَها عاکِفینَ : ما همه » : که براي بیان مقصودشان کافی بود اضافه کردند « نَعْبُدُ اَصْ ناما : ما بتهایی را میپرستیم »
. « روز سر بر آستان آنها میساییم
66 ) سوره شُعراء )
72 قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ اِذْ تَدْعُونَ
گفت: آیا هنگامی که آنان را میخوانید صداي شما را میشنوند ؟
73 اَوْ یَنْفَعُونَکُمْ اَوْ یَضُرُّونَ
یا سودي به شمامیرسانند، یا زیانی ؟
حداقل چیزي که در معبود لازم است این است که نداي عابد خویش را بشنود و در گرفتاريها به یاریش بشتابد ، یا لااقل از
مخالفت فرمان او واهمهاي باشد .
اما در این بتها چیزي که نشان دهد آنها کمترین درك و شعوري دارند و یا کمترین تأثیري در سرنوشت انسانها ، به چشم
نمیخورد . فلزات یا سنگ و چوبهاي بیارزشی هستند که خرافات و نیرويتوهم و پندار به آنها چنین موقعیتی بخشیده است
.
74 قالُوا بَلْ وَجَدْنا اباءَنا کَذلِکَ یَفْعَلُونَ
( جزء نوزدهم ( 67
گفتند : فقط ما نیاکان خود را یافتیم که چنین میکنند .
اینپاسخکه بیانگرتقلید کورکورانه آنهااز نیاکان جاهل و نادانشان بود تنها پاسخیبود که میتوانستندبهگفتهابراهیم بدهند،
پاسخیکه دلیلبطلانش درآننهفتهاست و هیچ عاقلی بهخود اجازه نمیدهد چشم و گوش بسته به دنبال دیگران بیفتد، به
خصوص اینکه معمولًا تجربیات آیندگان از گذشتگان بیشتر است و دلیلی بر تقلید کورکورانه از آنان وجود ندارد .
75 قالَ اَفَرَاَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ
گفت: آیادیدید چیزيراکهشما عبادتمیکردید ؟
لاقْدَمُونَ 􀂙 76 اَنْتُمْ وَ اباؤُکُمُ ا
شما و پدران پیشین شما .
77 فَاِنَّهُمْ عَدُوٌّ لی اِلاّ رَبَّ الْعالَمینَ
همه آنها دشمن منند مگر پروردگار عالمیان .
هرچند « آنها با من دشمنند » : قابل توجه این که ابراهیم میگوید
68 ) سوره شُعراء )
لازمه آن این است که من نیز با آنها عداوت دارم ، ولی این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که عبادت بتها مایه بدبختی و
گمراهی و عذاب دنیا و آخرت انسان است .
و این در حکم عداوت آنها محسوب میشود ، به علاوه از آیات متعددي از قرآن استفاده میشود که بتها در قیامت از عابدان
خود بیزاري میجویند و به دشمنی آنها برمیخیزند ، به فرمان خدا به سخن درمیآیند و تنفر خود را ابراز
( میدارند.( 1
چه کسی مرا آفرید و هدایت کرد
صفحه 29 از 63
78 اَلَّذي خَلَقَنی فَهُوَ یَهْدینِ
آن کسی که مرا آفرید و هدایت میکند .
هم در عالم تکوین هدایت کرده و وسایل حیات مادي و معنوي در اختیارم گذارده و هم در عالم تشریع ، وحی و کتاب
آسمانی ، براي من فرستاده است .
جلد 13 ، ذیل آیه 82 سوره مریم . ، « تفسیر نمونه » -1
( جزء نوزدهم ( 69
بعد از آفرینش ، اشاره به این است که هدایت از خلقت جدا نیست و دوش به دوش آن ، همه جا پیش میرود و « فاء » ذکر کلمه
آمده است دلیل روشنی بر استمرار هدایت و نیاز انسان به او در تمام « فعل مضارع » که به صورت « یَهْدینِ » جمله
عمر است .
گویی ابراهیم با این سخن ، بیانگر این حقیقت است که من از لحظه خلقتم ، همیشه با او بودهام و در همه حال با اویم ، حضور او را
در زندگی خود احساس میکنم ، او دوستی است که رشتهاي در گردنم افکنده و میبرد هرجا که خاطر خواه او است .
79 وَ الَّذي هُوَ یُطْعِمُنی وَ یَسْقینِ
و کسی که مرا غذا میدهد و سیراب مینماید .
آري من همه نعمتها را از او میبینم ، پوست و گوشت من ، آب و غذاي من ، همه از برکات او است .
80 وَ اِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ
70 ) سوره شُعراء )
و هنگامی که بیمار شوم مرا شفا میدهد .
با این که بیماري نیز گاهی از ناحیه او است ، اما براي رعایت ادب در سخن آن را به خود نسبت میدهد .
81 وَ الَّذي یُمیتُنی ثُمَّ یُحْیینِ
و کسی که مرا میمیراند و سپس زنده میکند .
سپس از مرحله زندگی دنیا پا را فراتر گذارده ، به زندگی جاویدان در سراي آخرت میپردازد تا روشن سازد که من همهجا بر
سرخوان نعمت او نشستهام نه فقط در دنیا که در آخرت نیز هم
82 وَ الَّذي اَطْمَعُ اَنْ یَغْفِرَلی خَطیئَتی یَوْمَ الدّینِ
و کسی که امید دارم گناهانم را در روز جزا ببخشد .
بدون شک پیامبران معصومند و گناهی ندارند که بخشوده شود ، ولی گاهی حسنات نیکان ، گناه مقربان محسوب میشود و در
مقام والاي آنان گاه انجام یک کار خوب نیز قابل بازخواست است ، چرا که از کار نیکوتري جلوگیري کرده و لذا ترك
اولایش مینامند .
( جزء نوزدهم ( 71
او هرگز تکیه بر اعمال نیک خود نمیکند که اینها در جنب کرمالهی ، هیچ است و در مقابل نعمتهایش قابل ذکر نیست ، بلکه
تنها تکیهاش بر لطف است و این آخرین مرحله انقطاع الیاللّه است .
پروردگار میرود ، سپس مقام « خالقیت » کوتاه سخن اینکه : ابراهیم براي مشخص ساختن معبود حقیقی ، نخست به سراغ
ربوبیت او را در همه مراحل روشن سازد .
» اعم از ایجاد شرایط و دفع موانع و سرانجام مرحله « نعمتهاي مادي » نخست مرحله هدایت است ، سپس مرحله
صفحه 30 از 63
در سراي دیگر که در آنجا نیز ربوبیتش در چهره بخشش مواهب و آمرزش گناه جلوهگر « زندگی جاودانی
میشود و به این ترتیب بر پندار خرافی خدایان متعدد و ارباب انواع خط بطلان میکشد و سر تعظیم بر آستان پروردگار فرود
میآورد .
دعاهاي پربار ابراهیم
83 رَبِّ هَبْ لی حُکْما وَ اَلْحِقْنی بِالصّالِحینَ
72 ) سوره شُعراء )
پروردگارا! به من علم و دانش مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق کن .
از یک ریشه است و حکمت همانگونه که راغب در مفردات گفته رسیدن به حق از طریق علم و آگاهی « حکمت » و « حکم »
است و شناخت موجودات و افعال نیک و به تعبیر دیگر معرفت ارزشها و معیارهایی که انسان به وسیله آن بتواند ، حق را هرکجا
کمال قوه » هست بشناسد و باطل را در هرلباس تشخیص دهد ، این همان چیزي است که بعضی از فلاسفه از آن به عنوان
تعبیر کردهاند . « نظریه
خیر » 12 /لقمان ) و به عنوان ) « وَ لَقَدْ اتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَۀَ » : از ناحیه خدا دریافت داشته بود « لقمان » این همان حقیقتی است که
« حکم » و به نظر میرسد که « وَ مَنْ یُؤْتَ الحِکْمَۀَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرا کَثیرا » : در آیه 269 سوره بقره از آن یاد شده است « کثیر
داشته باشد ، یعنی آگاهی توأم با آمادگی براي اجرا و به تعبیر دیگر قدرت بر داوري « حکمت » مفهومی برتر از
صحیح که خالی از هواپرستی و خطا باشد .
( جزء نوزدهم ( 73
توأم با حاکمیت تقاضا میکند ، چرا که هیچ برنامه عملی « شناخت عمیق و صحیح » آري ابراهیم قبل از هرچیز از خدا
بدون چنین زیربنایی امکانپذیر نیست .
است، « حکمت عملی » و به دنبال آن ملحق شدن به صالحین را از خدا تقاضا میکند که اشارهبه جنبههاي عملی و بهاصطلاح
بود . « حکمت نظري » درمقابل تقاضاي قبل که ناظر به
پس چرا چنین تقاضایی از خدا میکند ؟ « صالحان » بود و هم در زمره « حکم » بدون شک ابراهیم هم داراي مقام
پاسخایناستکه نه حکمتداراي حد معینیاست و نه صالحبودن، او تقاضامیکند روزبهروز به مراتب بالاتر و والاتر از علم و عمل
برسد، حتی به موقعیت یک پیامبر اولواالعزم در این جنبهها قانع نیست .
به علاوه او میداند همه اینها از ناحیه خدا است و هرلحظه امکان لغزش و سلب این مواهب وجود دارد ، لذا ادامه آن را علاوه بر
» تکامل از خدا میطلبد ، همانگونه که ما با اینکه انشاءاللّه در صراط مستقیم ایمان گام برمیداریم همهروز از خدا هدایت به
را در نمازهایمان میطلبیم و تقاضاي ادامه این راه و تکامل داریم . « صراط مستقیم
74 ) سوره شُعراء )
تلاش براي بجا ماندن نام نیک از آدمی
84 وَ اجْعَلْ لی لِسانَ صِدْقٍ فِیالاخِرینَ
و براي من در میان امتهاي آینده زبان صدق ( و ذکر خیر ) قرارده .
و الگویی باشم که به من اقتدا « اسوه » ، آنچنان کن که یاد من در خاطرهها بماند و خط و برنامه من در میان آیندگان ادامه یابد
صفحه 31 از 63
کنند و پایهگذار مکتبی باشم که به وسیله آن راه تو را بیاموزند و در خط تو حرکت کنند .
وَ جَعَلنا لَهُمْ لِسانَ صِ دْقٍ عَلِیّا : ما براي ابراهیم و » : خداوند این دعاي ابراهیم را نیز به اجابت رساند همانگونه که قرآن میگوید
50 / مریم ) . ) « اسحاق و یعقوب ذکر خیر و لسان صدق برجسته و والایی قرار دادیم
( جزء نوزدهم ( 75
رَبَّنا وَ ابْعَثْ » : بعید نیست که این تقاضا شامل همان چیزي باشد که ابراهیم بعد از بناي خانه کعبه از خدا خواست و عرض کرد
فیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ایاتِکِ وَ یُعَلِّمُهُمْ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ یُزَکّیهِمْ : پروردگارا در میان فرزندان ما ( من و اسماعیل ) پیامبري
/ 129 ) « مبعوث کن که آیات تو را بر آنها بخواند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و آنها را پاکیزه کند و رشد دهد
بقره ) .
و میدانیم این تقاضا با ظهور پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله تحقق یافت و ذکر خیر ابراهیم از این طریق در این امت بزرگ تداوم
گرفت .
85 وَ اجْعَلْنی مِنْ وَرَثَۀِ جَنَّۀِ النَّعیمِ
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان .
بهشتی که نعمتهاي معنوي و مادي در آن موج میزند ، نعمتهایی که نه زوالی دارد و نه ملالی ، نعمتهایی که براي ما زندانیان
جهان دنیا حتی قابل درك نیست نه از مغزهایمان گذشته و نه چشمهایمان دیده و نه گوشهایمان شنیده است .
76 ) سوره شُعراء )
در مورد بهشت یا به خاطر آن است که ارث به معنی دستیابی به نعمتی است بیرنج و تعب و مسلما آنهمه « اِرْث » تعبیر به
نعمتهاي بهشتی در برابر طاعات ناچیز ما موهبتی بیرنج و تعب است و یا به خاطر آناست که طبق روایات هرانسانی خانهاي در
بهشت و خانهاي در دوزخ دارد هنگامی که دوزخی شود خانه بهشتیش به دیگران میرسد .
86 وَاغْفِرْ لَاِبی اِنَّهُ کانَ مِنَ الضّالّینَ
و پدرم ( عمویم ) را بیامرز که او از گمراهان بود .
قبلًا به عمویش آذر « وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ اِبْراهیمَ لَاِبیهِ اِلاّ عَن مَوْعِدَةٍ وَعَدَها اِیّاهُ » این وعده را ابراهیم طبق صریح آیه 114 سوره توبه
داده بود و هدفش این بود که از این طریق بتواند در قلب او نفوذ کند و او را به سوي ایمان بکشاند ، لذا به او چنین قولی داد و به
در حال کفر « آزر » استغفار نمود ، اما هنگامی که « آزر » این قول نیز عمل کرد و طبق روایتی از ابن عباس نقل شده کرارا براي
از دنیا رفت و دشمنی او در برابر آیین حق مسلم شد ابراهیم استغفار را قطع کرد .
( جزء نوزدهم ( 77
87 وَ لا تُخْزِنی یَوْمَ یُبْعَثُونَ
ومرادرروزيکهمردممبعوث میشوند، شرمندهورسوامکن.
شرمساري ) است که یا از ناحیه ) « شکست روحی » به طوري که راغب در مفردات گوید به معنی « خِزْي » از ماده « لا تُخْزِنی »
خود انسان است که به صورت حیاء مفرط جلوهگر میشود و یا از ناحیه دیگري است که بر انسان تحمیل میکند .
این تعبیر از ناحیه ابراهیم ، علاوه بر اینکه درس و سرمشقی است براي دیگران ، نشانه احساس مسؤولیت و اعتماد
بر لطف پروردگار است .
88 یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ
در آن روزي که مال و فرزندان سودي نمیبخشد .
صفحه 32 از 63
در حقیقت این دو سرمایه مهم زندگی دنیا ، اموال و نیروهاي انسانی در آنجا کمترین نتیجهاي براي صاحبانش نخواهد داشت و به
طریق اولی سایر سرمایههاي این جهان که در رتبههاي بعد از این دو قرار دارند سودي نخواهد بخشید .
78 ) سوره شُعراء )
بدیهی است منظور در اینجا از مال و فرزندان ، مال و فرزندانی نیست که در طریق جلب رضاي خدا به کار گرفته شده باشند ،
بلکه تکیه روي جنبههاي مادي مسأله است ، منظور این است که سرمایههاي مادي در آن روز مشکلی را حل نمیکند ، اما در
» صورتی که در طریق اطاعتفرمان پروردگار قرارگیرند سرمایه مادي نخواهند بود ، رنگ الهی و صبغۀاللّه به خود میگیرند و
محسوبمیشوند. « اَلْباقِیاتُ الصّالِحاتُ
89 اِلاّ مَنْ اَتَی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ
مگر کسیکه باقلب سلیم به پیشگاه خدا آید .
و به این ترتیب تنها سرمایه نجاتبخش در قیامت ، قلب سلیم است ( سالم از هرگونه شرك و کفر و آلودگی به گناه )، چه تعبیر
جامع و جالبی ؟ تعبیري که هم ایمان خالص و نیت پاك در آن وجوددارد و هم هرگونه عمل صالح ، چراکه چنین قلبپاکی ،
ثمرهاي جز عمل پاك
( جزء نوزدهم ( 79
نخواهد داشت و به تعبیر دیگر همانگونه که قلب و روح انسان در اعمال انسان مؤثر است اعمال او نیز بازتاب وسیعی در قلب و
جان دارد و آن را به رنگ خود ( خواه رحمانی یا شیطانی ) در میآورند .
90 وَ اُزْلِفَتِ الْجَنَّۀُ لِلْمُتَّقینَ
( درآن روز ) بهشت براي پرهیزکاران نزدیک میشود .
91 وَ بُرِّزَتِ الْجَحیمُ لِلْغاوینَ
و دوزخ براي گمراهان آشکار میگردد .
به معنی قرب و نزدیکی است . « زُلْفی » از ماده « اُزْلِفَتِ »
این در حقیقت قبل از ورود آنها به بهشت و دوزخ است که هر یک از این دو گروه منظره جایگاه خود را از نزدیک میبینند
: مؤمنان مسرور و گمراهان وحشت زده میشوند و این نخستین برنامههاي پاداش و کیفر آنها است .
جالب این که نمیگوید : پرهیزکاران را به بهشت نزدیک میکنند ، بلکه میگوید بهشت را به آنها نزدیک میسازند و این
اشاره به مقام بسیار با عظمت و پرارزش آنها است .
80 ) سوره شُعراء )
92 وَ قیلَ لَهُمْ اَیْنَما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ
و به آنها گفته میشود کجا هستند معبودانی که آنها را پرستش میکردید ؟
93 مِنْ دُونِ اللّهِ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ اَوْ یَنْتَصِرُونَ
معبودهایی غیر از خدا ، آیا آنها شما را یاري میکنند؟ یا کسی به یاري آنها میآید ؟
سپس به گفتگوهاي سرزنش بار و عتابآمیزي که در این هنگام با این گروه گمراه میشود پرداخته است .
ولی آنها جوابی ندارند و کسی هم چنین انتظاري از آنها ندارد .
94 فَکُبْکِبُوا فیها هُمْ وَالْغاوُنَ
در این هنگام همه آن معبودان با عابدان ( گمراه ) به دوزخ افکنده میشوند .
صفحه 33 از 63
( جزء نوزدهم ( 81
95 وَ جُنُودُ اِبْلیسَ اَجْمَعُونَ
و همچنین لشکریان ابلیس عموما .
آن نوع جهل و گمراهی است که ، « مفردات » در « راغب » گرفته شده و به گفته « غَیّ » از ماده « غاوُون »
از فساد عقیده سرچشمه گیرد .
به معنی افکندن چیزي به صورت در گودال آمده است و تکرار آن ( کَبْکَبَ ) ، تکرار این « کَبّ » در اصل ازماده « کُبْکِبُوا » چون
سقوط را میرساند و این نشان میدهد که آنها به هنگام سقوط در دوزخ همانند سنگی میباشند که از بالاي بلندي به درهاي
( پرتاب میشود نخستبهنقطهايافتاده و ازآنجا بهنقطه دیگر تا در قعر درهقرارگیرد.( 1
در حقیقت این سه گروه، بتها و پرستشکنندگان بتها و لشکریان شیطان که دلالان این گناه و انحراف بودند، همگی در دوزخ
جمع میشوند ، اما به این صورت که آنها را یکی پس دیگري به آن میافکنند .
به گروهی از سواران یا صداي پاي ستوران و آدمیان به طور دستهجمعی گفته میشود و کنایه از « کُبْکُبه » -1 در فارسی امروز
جاه و جلال و شکوه و شوکت است .( فرهنگ معین ) .
82 ) سوره شُعراء )
هُمْ قَوْمٌ وَصَ فُوا » : رسیده چنین میخوانیم « فَکُبْکِبُوا فیها هُمْ وَالْغاوُنَ » در روایات متعددي که از امام باقر و امام صادق در ذیل آیه
عَدْلًا بِاَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خالَفُوهُ اِلی غَیْرِه : این آیه درباره کسانی است که حق و عدالتی را با زبان توصیف میکنند اما در عمل مخالف
(1). « آن را انجام میدهند
96 قالُوا وَ هُمْ فیها یَخْتَصِمُونَ
آنها در آنجا بهمخاصمه برمیخیزند و میگویند :
97 تَاللّهِ اِنْ کُنّا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ
به خدا سوگند که ما در گمراهی آشکار بودیم .
. « تفسیر علی بن ابراهیم » ، « اصول کافی » ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء نوزدهم ( 83
98 اِذْ نُسَوّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمینَ
چون شما را با پروردگار عالمیان برابر میشمردیم .
99 وَ ما اَضَلَّنا اِلاَّالْمُجْرِمُونَ
اما کسی جز مجرمان ما را گمراه نکرد .
ولی سخن به اینجا پایان نمیگیرد بلکه به دنبال آن صحنهاي از نزاع و جدال این سهگروه دوزخی را مجسم میسازد
:
به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاري بودیم : تَاللّهِ اِنْ کُنّا لَفی ضَ لالٍ مُبینٍ » : آري عابدان گمراه میگویند
(1).«
. « زیرا شما معبودان دروغین را با پروردگار عالمیان برابر میپنداشتیم »
. « اما هیچکس ما را گمراه نکرد مگر مجرمان »
همان مجرمانی که رؤساي جامعه ما بودند و براي حفظ منافع خویش ما را به این راه کشاندند و بدبخت کردند .
صفحه 34 از 63
بوده است . « اِنّا کنّا » مخففه از مثقله است و در اصل « اِنْ کُنّا » در « اِنْ » -1
84 ) سوره شُعراء )
100 فَما لَنا مِنْ شافِعینَ
( افسوس که امروز ) شفاعت کنندگانی براي ما وجود ندارد .
101 وَ لا صَدیقٍ حَمیمٍ
و نه دوست گرم و پر محبتی .
نه معبودان به شفاعت ما میپردازند ، آنچنان که ما در دنیا میپنداشتیم و نه دوستان قدرت یاري ما را دارند .
بهصورت مفردآمده، این تفاوت ممکناست به خاطر آن باشد که این گروه از گمراهان با « صَدیق » بهصورت جمع و « شافِعین »
چشم خود میبینند مؤمنانی که لغزشهایی داشتهاند از شفاعت جمعی از شفاعتکنندگان همچون انبیاء و اوصیاء و
فرشتگان و شفاعت بعضی از دوستان صالح برخوردار میشوند ، آنها نیز آرزو میکنند که اي کاش شفاعت کننده و
دوستی داشتند .
در حدیثی از جابر بن عبداللّه میخوانیم که از رسولخدا صلیاللهعلیهوآله
( جزء نوزدهم ( 85
بعضی از بهشتیان میگویند چه بر سر دوست ما آمد ، درحالی که دوستشان در جهنم است ، خداوند » : چنین شنیدم که میفرمود
براي اینکه قلب این مؤمن را شاد کند فرمان میدهد دوستش را از دوزخ خارج کنند و به بهشت بفرستند ، اینجا است که باقی
(1). « ماندگان در دوزخ میگویند واي برما که نه شفاعت کنندهاي داریم نه دوست مهربانی
بدیهی است نه شفاعت بدون معیار و ملاك است و نه تقاضا درباره دوستشان بیحساب ، باید یک نوع پیوند و ارتباط
معنوي در میان شفاعت کننده و شفاعت شونده وجود داشته تا این هدف تحقق یابد .
مفهوم واقعی شفاعت
به معنی تک و تنها « وَتْر » گرفته شده و نقطه مقابل آن « ضَمُّ الشَّیْءِ اِلی مِثْلِه » به معنی جفت و « شَ فْع » از ریشه « شَ فاعَۀ » کلمه
است،
ذیل آیه مورد بحث . « مجمعالبیان »-1
86 ) سوره شُعراء )
سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قويتري ، براي کمک به فرد ضعیفتر اطلاق گردیده است و این لفظ در عرف و شرع ، به دو
معنی متفاوت گفته میشود :
شفاعت در لسان عامّه به این گفته میشود که شخص شفیع از موقعیّت و شخصیّت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب
قدرتی را درمورد مجازات زیردستانخود عوض کند، گاهی با استفاده از نفوذ خود یا وحشتیکه از نفوذ او دارند و زمانی با
پیشکشیدن مسائل عاطفی و تحتتأثیر قرار دادن عواطف طرف .
و زمان دیگري با تغییر دادن مبانی فکري او ، درباره گناه مجرم و استحقاق او و مانند اینها ... .
بهطور خلاصه شفاعت طبق این معنی ، هیچگونه دگرگونی در روحیّات و فکر مجرم یا متّهم ایجاد نمیکند ، تمام تأثیرها و
دگرگونیها ، مربوط به شخصی است که شفاعت نزد او میشود .
این نوع شفاعت در بحثهاي مذهبی ، مطلقا معنی ندارد ، زیرا نه
صفحه 35 از 63
( جزء نوزدهم ( 87
خداوند اشتباهی میکند که بتوان نظر او را عوض کرد و نه عواطفی به این معنی که در انسان است دارد که بتوان آن را
برانگیخت و نه از نفوذ کسی ملاحظه میکند و وحشتی دارد و نه پاداش و کیفرش ، بر محوري غیر از عدالت دور میزند
.
دور میزند ، یعنی شخص شفاعتشونده ، موجباتی فراهم « شفاعتشونده » مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونی و تغییر موضع
میسازد که از یک وضع نامطلوب و درخور کیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع ، خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که
شایسته و مستحقّ بخشودگی گردد ، ایمان به این نوع شفاعت ، در واقع یک مکتب عالی تربیت و وسیله اصلاح افراد گناهکار و
آلوده و بیداري و آگاهی است و شفاعت در منطق اسلام ، از نوع اخیر است .
و خواهیم دید که تمام ایرادها ، خردهگیريها و حملهها ، همه متوجّه تفسیر اوّل ، براي شفاعت میشود ، نه مفهوم دوّم که یک
معنی منطقی و معقول و سازنده است .
88 ) سوره شُعراء )
. « سازنده » و « تخدیري » این بود تفسیر اجمالی شفاعت ، در دو شکل
شفاعت در عالم تکوین
آنچه درمورد شفاعت ، بهتفسیر صحیح و منطقی آن گفتیم، در جهان تکوین و آفرینش ( علاوه بر عالم تشریع ) نیز فراوان دیده
میشود ، نیروهاي قويّتر این جهان به نیروهاي ضعیفتر ضمیمه شده و آنها را در مسیر هدفهاي سازنده پیش میبرند، آفتاب
میتابد و باران میبارد و بذرها را در دل زمین آماده میسازد تا استعدادهاي درونی خود را به کار گیرند و نخستین جوانه حیات را
بیرون فرستند ، پوست دانهها را بشکافند و از ظلمتکده خاك سربرآورده ، بهسوي آسمان که از آن نیرو دریافت
داشتهاند ، پیش بروند .
این صحنهها در حقیقت یک نوع شفاعت تکوینی در رستاخیز زندگی و حیات است و اگر با اقتباس از این الگو ، نوعی از
قائل شویم ، راه مستقیمی را پیش گرفتهایم که توضیح آن را به زودي خواهیم خواند . « تشریع » شفاعت در صحنه
( جزء نوزدهم ( 89
مدارك شفاعت
اکنون به مدارك اصلی و دست اوّل، در مورد مسأله شفاعت میپردازیم :
به همین عنوان ) در حدود 30 مورد، بحث شدهاست ( البته بحثهاو اشارات دیگري به این ) « شفاعت » در قرآن درباره مسأله
مسأله بدون ذکر این عنوان ، نیز دیده میشود ) .
آیاتی که در قرآن پیرامون این مسأله بحث میکند، در حقیقت به چند دسته تقسیم میشود ؛
اَنْفِقُوامِمّارَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْیَأْتِیَ یَوْمٌ لابَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّۀٌ وَ » ؛ گروه اول آیاتیاستکهبهطور مطلق، شفاعت را نفیمیکند، مانند
48 /بقره) . )« وَ لایُقْبَلُمِنْها شَفاعَۀٌ » ؛ 254 /بقره) و مانند ) « لاشَفاعَۀٌ
در این آیات راههاي متصوّر براي نجات مجرمان ، غیر از ایمان و عمل صالح ، چه از طریق پرداختن عوض مادّي یا پیوند و سابقه
دوستی و یا مسأله شفاعت ، نفی شده است .
90 ) سوره شُعراء )
صفحه 36 از 63
48 ) « فَماتَنْفَعُهُمْ شَ فاعَۀُ الشّافِعینَ : شفاعت شفاعتکنندگان ، به حال آنها سودي ندارد » : درباره برخی مجرمان آمده
/ مُدَّثِّر ) .
ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاشَ فیعٍ : غیر از » ؛ را منحصرا خدا ، معرّفی میکند ، مانند « شفیع » گروه دوم آیاتی است که
44 / زمر ) . ) « قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَۀُ جَمیعا : همه شفاعتها ، مخصوص خدا است » 4 / سجده ) و ) « خدا ولیّ و شفیعی نداریم
مَنْ ذَا الَّذي یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ : چه کسی » ؛ گروه سوم آیاتی است که شفاعت را مشروط بهاذن و فرمان خدا میکند ، مانند
وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَۀُ عِنْدَهُ اِلاّلِمَنْ اَذِنَلَهُ:شفاعت جز برايکسانیکه » 255 / بقره ) و ) « میتواند جز به اذن خدا ، شفاعت نماید
23 / سبأ) . ) « خدااجازه دهد، سودي ندارد
گروه چهارم آیاتی است که شرایطی براي شفاعت شونده بیان کرده، گاهی این شرط را رضایت و خشنودي خدا معرفی
28 / انبیاء ) . ) « وَ لا یَشْفَعُونَ اِلاّ لِمَنِ ارْتَضی » ؛ میکند، مانند
( جزء نوزدهم ( 91
یعنی پذیرفته شدن در پیشگاه ، « اِرْتِضاء » طبق این آیه شفاعت شفیعان، منحصرا شامل حال کسانی است که به مقام
خداوند، رسیدهاند .
) « لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَۀَ اِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا » ؛ و گاه نیز شرط آن را گرفتن عهد و پیمان نزد خدا معرفی میکند ، مانند
87 / مریم ) ( منظور از این عهد و پیمان ، ایمان به خدا و پیامبران الهی است ) .
ما لِلظّالِمینَ مِنْ » و زمانی صلاحیّت شفاعتشدن را از بعضی از مجرمان سلب میکند ، مانند سلب شفاعت از ظالمان ، در آیه
18 / غافر ) . ) « حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاعُ
و به این ترتیب داشتن عهد و پیمان الهی ، یعنی ایمان و رسیدن به مقام خشنودي پروردگار و پرهیز از گناهانی چون ظلم و
ستم ، جزء شرایط حتمی شفاعت است .
92 ) سوره شُعراء )
شرایط گوناگون شفاعت
خلاصه اینکه آیات شفاعت ، بهخوبی نشان میدهد که مسأله شفاعت ، از نظر منطق اسلام ، یک موضوع بیقید و شرط نیست،
بلکه قیود و شرایطی از نظر جرمیکه درباره آن شفاعت میشود ، از یک سو ، شخص شفاعتشونده از سوي دیگر و شخص
شفاعتکننده از سوي سوم دارد که چهره اصلی شفاعت و فلسفه آن را روشن میسازد .
« شفیع مطاعی » مثلًا گناهانی همانند ظلم و ستم ، بهطور کلی از دایره شفاعتبیرون شمرده شده و قرآن میگوید : ظالمان
ندارند .
و اگر ظلم را به معنی وسیع کلمه آنچنانکه در بعضی از احادیث ، بعدا خواهد آمد تفسیر کنیم ، شفاعت منحصر به مجرمانی
خواهد بود که از کار خود نادمند و پشیمان و در مسیر جبران و اصلاحند و در این صورت شفاعت پشتوانهاي خواهد بود ، براي
توبه و ندامت از گناه ( و اینکه بعضی تصوّر میکنند با وجود ندامت و توبه نیازيبهشفاعت نیست،
اشتباهیاستکهپاسخآنرابهزوديخواهیم داد ).
( جزء نوزدهم ( 93
رسیدهاند « اِرتِضاء » از طرف دیگر طبق آیه 28 سوره انبیاء تنها کسانی مشمول بخشودگی از طریق شفاعت میشوند که به مقام
هستند . « عهد الهی » و طبق آیه 87 سوره مریم داراي
صفحه 37 از 63
این دوعنوان ، همانگونه که از مفهوم لغوي آنها و از روایاتی که در تفسیر این آیات وارد شده ، استفاده میشود ، به معنی
ایمان به خدا و حساب و میزان و پاداش و کیفر و اعتراف به حسنات و سیئات نیکی اعمال نیک و بدي اعمال بد و گواهی به
درستی تمام مقرّراتی است که از سوي خدا نازل شده ، ایمانی که در فکر و سپس در زندگی آدم انعکاس یابد و نشانهاش این
است که خود را از صفت ظالمان طغیانگر ، که هیچ اصل مقدّسی را به رسمیّت نمیشناسند ، بیرون آورد و به تجدیدنظر
در برنامههاي خود وادارد .
وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَ هُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ » : در آیه 64 سوره نساء در مورد آمرزش گناهان در سایه شفاعت آمده است
در این آیه ، توبه و استغفارمجرمان، مقدّمهاي برايشفاعتپیامبر صلیاللهعلیهوآله « اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَ دُوا اللّهَ تَوّابا رَحیما
شمرده شدهاست.
94 ) سوره شُعراء )
قالُوا یا اَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اِنّا کُنّا خاطِئینَ ، قالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَبّی اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ » : ودر آیه 97 و 98 سوره یوسف آمده
/ نیز آثار ندامت و پشیمانی از گناه ، در تقاضاي برادران یوسف از پدر بهخوبی خوانده میشود. در مورد شفاعت فرشتگان ( در 7 «
وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ » مؤمن ) میخوانیم که : استغفار و شفاعت آنها ، تنها براي افراد باایمان و تابعان سبیل الهی و پیروان حقّ است
باز در اینجا این سؤال که با وجود .« امَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَۀً وَ عِلْما فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ
توبه و تبعیّت از سبیل الهی و گام نهادن در مسیر حقّ ، چه نیازي به شفاعت است ، مطرح میشودکه در بحث حقیقت شفاعت ،
« اِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ » پاسخ آن را خواهیم گفت. درمورد شفاعتکنندگان نیزاینشرط را ذکرکرده که باید گواه بر حقّ باشند
( جزء نوزدهم ( 95
86 / زُخْرُف ) وبهاینترتیب شفاعتشونده باید یک نوع ارتباط و پیوند با شفاعتکننده ، برقرار سازد ، پیوندي از طریق توجّه به )
حقّ و گواهی قولی و فعلی به آن ، که این خود نیز عامل دیگري براي سازندگی و بسیج نیروها ، در مسیر
حقّ است .
احادیث اسلامی و شفاعت
در روایات اسلامی ، نیز تعبیرات فراوانی میبینیم که مکمّل مفاد آیات فوق است و گاهی صریحتر از آن ، از جمله ؛
از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیدم " ؛ شَ فاعَتی لَاِهْلِ الْکَبائِرِ مِنْ » : از امام کاظم از علی نقل شده که میفرماید « برهان » در تفسیر
است ، میگوید : از امام کاظم پرسیدم : « ابنابیعُمَیْر » راوي حدیث که ، « اُمَّتی : " ...شفاعت من براي مرتکبین گناهان کبیره است
چگونه براي مرتکبان گناهان کبیره ، شفاعت ممکن است ، در حالی که خداوند میفرماید " : وَ لا یَشْفَعُونَ اِلاّ لِمَنِ ارْتَضی »
. « ، "مسلّم است کسی که مرتکب کبائر شود ، مورد اِرْتِضاء و خشنودي خدا نیست
96 ) سوره شُعراء )
هر فرد باایمانی که مرتکب گناهی میشود ، طبعا پشیمان خواهد شد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرموده ، » : امام در پاسخ فرمود
پشیمانی از گناه ، توبه است ... و کسی که پشیمان نگردد ، مؤمن واقعی نیست و شفاعت براي او نخواهد بود و عمل
(1").« او" ظلم "است و خداوند میفرماید"؛ ظالمان دوست و شفاعتکنندهاي ندارند
مضمون صدر حدیث ، این است که شفاعت شامل مرتکبان کبائر میشود .
ولی ذیل حدیث روشن میکند که شرط اصلی پذیرش شفاعت، واجدبودن ایمانیاستکه مجرم را به مرحله ندامت و خودسازي و
جبران برساند و از ظلم و طغیان و قانون شکنی برهاند .
صفحه 38 از 63
. جلد 3 ، صفحه 57 ، « تفسیر برهان » -1
( جزء نوزدهم ( 97
از امام صادق در نامهاي که به صورت متّحد المآل ، براي اصحابش نوشت ، چنین نقل شده « کافی » در کتاب
. « مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَنْفَعَهُ شَفاعَۀُ الشّافِعینَ عِنْدِ اللّهِ فَلْیَطْلُبْ اِلَی اللّهِ اَنْ یَرْضی عَنْهُ » : است
لحن این روایت نشان میدهد که براي اصلاح اشتباهاتی که در زمینه شفاعت، برايبعضیاز یارانامام، خصوصا و جمعی از
»: مسلمانان ، عموما رخ داده است ، صادر شده و باصراحت شفاعتهاي تشویقکننده به گناه ، در آن نفی شده است و میگوید
(1). « هرکس دوست دارد مشمول شفاعت گردد ، باید خشنودي خدا را جلب کند
باز در حدیث پرمعنی دیگري از امام صادق
جلد 3 ، صفحه 304 ( چاپ قدیم ) . ، « بِحار الانوار » -1
98 ) سوره شُعراء )
در روز رستاخیز ، خداوند" عالِم "و" عابِد "را برمیانگیزد ، به عابد میگوید تنها به سوي بهشت رو ، اما به عالم » : میخوانیم
و شفاعتاو، نسبت به « تأدیب عالم » 1) دراین حدیث پیوندي در میان ). « میگوید ، براي مردمی که تربیت کردي ، شفاعت کن
شاگردانش که مکتب او را درك کردهاند ، دیده میشود که میتواند پرتوي به روي بسیاري از موارد تاریک این بحث بیفکند.
بهعلاوه اختصاص شفاعت کردن به عالم و نفی آن از عابد ، نشانه دیگري است ، از اینکه شفاعت در منطق اسلام ، یک مطلب
قراردادي و یا پارتیبازي نیست ، بلکه یک مکتب تربیتی است و تجسّمی است ، از تربیت در این جهان .
102 فَلَوْ اَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ
اگر بار دیگر ( به دنیا ) باز گردیم از مؤمنان خواهیم بود .
درست است که آنها در آنجا و در آن روز ، ایمان پیدا کردهاند ، ولی این یک نوع ایمان اضطراري است ، ایمانی مؤثّر
و سازنده است که اختیاري و در این جهان باشد ، ایمانیکه سرچشمه هدایت و اعمال صالح گردد .
. جلد 3 ، صفحه 305 ، « بِحار الانوار » -1
( جزء نوزدهم ( 99
ولی به هر حال این آرزو نیز مشکلی را حل نمیکند و سنتالهی اجازه بازگشت را به هیچکس نمیدهد و خود آنها نیز این
( دلیل بر آن است .( 1 « لَوْ » حقیقت را میدانند و کلمه
103 اِنَّ فی ذلِکَ لَایَۀً وَ ما کانَ اَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ
در این ماجرا آیت ( و عبرتی ) است ولی اکثر آنها مؤمن نبودند .
سرانجام در پایان این بخش از سرگذشت ابراهیم و گفتگوهایش با قوم گمراه و دعاهایش در پیشگاه خدا و توصیفهایش
از وضع روز قیامت ، خداوند به عنوان یک نتیجهگیري
حرف شرطی است که غالبا در مواردي که شرط محال است به کار میرود . « لَوْ »-1
100 ) سوره شُعراء )
براي همه بندگان ، همان دو آیه تکان دهنده را که در پایان داستان موسی و فرعون آمده بود و در پایان
داستان انبیاء دیگر نیز در همین سوره خواهد آمد ، تکرار میفرماید .
104 وَ اِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ
و پروردگارتو عزیز و رحیم است .
صفحه 39 از 63
تکرار این جملهها دلداري مؤثري است براي پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمناناندك در آنروز و همچنیناقلیتهايمؤمن در هر
عصر و زمان تا از اکثریت گمراه وحشت نکنند و به عزت و رحمت الهی دلگرم باشند و هم تهدیدي است براي گمراهان و
اشارهاي است به اینکه اگر مهلتی بهآنها دادهمیشود، نهاز جهت ضعف است بلکه بهخاطر رحمت است.
شعر و شاعري در نگاه قرآن
224 وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُنَ
( پیامبر شاعر نیست ) شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروي میکنند .
( جزء نوزدهم ( 101
خط مشی پیامبر از خط شعرا جدا است ، اکثر شعرا در عالم خیال و پندار حرکت میکنند و او در عالمی مملو از واقعبینی
براي نظام بخشیدن به جهانی انسانی .
شعراء غالبا طالب عیش و نوشند و در بند زلف و خال یار ( مخصوصا شاعرانی که در آن عصر و در محیط حجاز میزیستند
چنانکه از نمونه اشعارشانپیدا است ) .
آنها در حقیقت میخواستند مذمت کنند ، اما با این سخن مدح میکردند و این گفتارشان سند زندهاي بود بر نفوذ
خارقالعاده قرآن در افکار و دلها .
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ مایَنْبَغی لَهُ اِنْ هُوَاِلاّ ذِکْرٌ وَ قُرْانٌمُبینٌ لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیّا : » : قرآن درباره پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرماید
ما شعر به او نیاموختیم و شعر و شاعري شایسته او نیست ، بلکه این ذکر و بیداري است و قرآن است آشکار تا افرادي را که روح
69 / یس) . ) « حیات در کالبدشان است انذار کند
102 ) سوره شُعراء )
225 اَلَمْ تَرَ اَنَّهُمْ فی کُلِّ وادٍ یَهیمُونَ
آیا نمیبینی آنها در هر وادي سرگردانند ؟
به معنی راه رفتن بدون هدف است . « هِیام » از ماده « یَهیمُونَ »
آنها غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویش هستند ، حتی گاهی که قافیهها آنها را به این سمت و آن سمت بکشاند ، در هر
وادي سرگردان میشوند .
آنها غالبا در بند منطق و استدلال نیستند و اشعارشان از هیجاناتشان تراوش میکند و این هیجانات و جهشهاي خیالی هر زمان
، آنان را به وادي دیگري سوق میدهد .
226 وَ اَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ
و سخنانی میگویند که عمل نمیکنند .
به علاوه شاعران معمولًا مردان بزمند نه جنگاوران رزم ، اهل سخنند نه عمل .
اما پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله سر تا پا عمل است و حتی دشمنان
( جزء نوزدهم ( 103
او وي را به عزم راسخ و استقامت عجیبش و اهمیت دادن به جنبههاي عملی مسایل میستایند شاعر کجا و پیامبر اسلام
کجا ؟
صفحه 40 از 63
نشانههاي سهگانه شعراء غیر متعهد از دیدگاه قرآن
از جمع بندي بیانات فوق چنین استفاده میشود که قرآن سه نشانه براي این گروه از شعراء بیان کرده است :
نخست اینکه پیروان آنها گروه گمراهانند و با الگوهاي پنداري و خیالی از واقعیتها میگریزند .
دیگر آنکه آنها مردمی بیهدفند و خط فکري آنها به زودي دگرگون میشود و تحت تأثیر هیجانها به آسانی تغییر
میپذیرند .
سوم اینکه آنها سخنانی میگویند که به آن عمل نمیکنند ، حتی درآنجا که واقعیتی را بیان میدارند خود مرد عمل
نیستند .
اما هیچیک از این اوصاف سهگانه بر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله تطبیق نمیکند ، او درست نقطه مقابل این
حرفها است .
نشانههاي چهارگانه شعراء متعهد از دیدگاه قرآن کریم
104 ) سوره شُعراء )
227 اِلاَّالَّذینَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثیرا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُالَّذینَ ظَلَمُوا اَيَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ
مگر کسانیکه ایمانآوردهاند و عمل صالح انجام میدهند و یاد خدا بسیار میکنند و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند بهدفاع
از خویشتن (مؤمنان) برمیخیزند ( و از ذوق شعري خود کمک میگیرند ) و به زودي آنها که ستم کردند میدانند که
بازگشتشان به کجاست .
ولی از آنجاکه در میان شاعران افراد پاك و هدفداري پیدا میشوند که اهل عمل و حقیقت هستند و دعوت کننده به راستی و
پاکی ( هرچند از این قماش شاعران در آن محیط کمتر یافت میشد ) قرآن براي این که حق این هنرمندان با ایمان و تلاشگران
صادق ، ضایع نگردد ، با یک استثناء صف آنها را از دیگران جدا میکند .
شاعرانی که هدف آنها تنها شعر نیست ، بلکه در شعر ، ایمان و عمل صالح و هدفهاي انسانی میجویند ، شاعرانی که غرق در
وَ ذَکَرُوا اللّهَ » و اشعارشان مردم را به یاد خدا وامیدارد « خدا را بسیار یاد میکنند » اشعار نمیشوند و غافل از خدا ، بلکه
. « کَثیرا
( جزء نوزدهم ( 105
و بههنگامیکه مورد ستم قرار میگیرند ، از این ذوق خویش ، براي دفاعازخویشتن و مؤمنان بهپامیخیزند:وَانْتَ َ ص رُوا مِنْبَعْدِما »
. « ظُلِمُوا
و اگر به هجو و ذمّ گروهی با اشعارشان میپردازند ، به خاطر این است که از حق در برابر حمله و هجوم شعري آنان دفاع
میکنند .
در » و « بسیار یاد خدا بودن » ، « عمل صالح » ، « ایمان » : و به این ترتیب چهار صفت براي این شاعران با هدف بیان کرده
است . « برابر ستمها بپاخواستن و از نیروي شعر براي دفعآن کمکگرفتن
و از آنجا که بیشتر آیات این سوره دلداري به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان اندك آن روز در برابرانبوه دشمناناست و نیزاز
آنجاکه بسیاريازآیات اینسوره در مقام دفاع از پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر تهمتهاي ناروا نازل شده ، سوره را با یک جمله
پرمعنی تهدید آمیز به
صفحه 41 از 63
106 ) سوره شُعراء )
به زودي آنها که ستم کردند میدانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان » : این دشمنان لجوج پایان داده ، میگوید
.« چگونه است : وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَيَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ
ذکر خدا
در آیات فوق خواندیم که یکیاز ویژگیهاي شاعران با هدف این است که خدا را بسیار یاد میکنند .
تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام است ( که مشتمل بر « ذکر کثیر » در حدیثی از امام صادق میخوانیم که فرمود : مراد از
تکبیر و حمد و تسبیح است ) .
یکی از سختترین و مهمترین اموري که خدا بر خلق ، فرض کرده » : و در حدیث دیگري از همان امام میخوانیم که فرمود
منظورم این نیست که " سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلاَّاللّهِ وَ اللّهُ اَکْبَرُ " بگویند » : سپس فرمود « است ، ذکر کثیر خدا است
، اگرچه این هم جزیی از آناست و لکن ": ذِکْرُ اللّهِ عِنْدَ ما اَحَلَّ وَ حَرَّمَ ،
( جزء نوزدهم ( 107
فَاِنْ کانَ طاعَۀً عَمِلَ بِها وَ اِنْ کانَ مَعْصِ یِۀً تَرَکَها : منظور یاد کردن خدا است به هنگامی که انسان با حلال و حرام مواجه میشود ،
(1"). « اگر اطاعت خدا باشد آن را انجام دهد و اگر معصیت باشد ترك گوید
پایان سوره شُعَراء
. « اصول کافی » -1
108 ) سوره شُعراء )
سوره