گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد نوزدهم
سوره نَمْل




سوره نَمْل
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 طسآ تَلْکَ ایاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبینٍ
طسآ ، این آیات قرآن و کتاب مبین است .
2 هُدًي وَ بُشْري لِلْمُؤْمِنینَ
وسیله هدایت و بشارت براي مؤمناناست .
قرآن برخورد میکنیم و با توجه به اینکه بلافاصله بعد از آن از عظمت قرآن سخن « حروف مُقَطَّعَۀ » در آغاز این سوره باز به
میگوید به نظر میرسد که یکی از اسرار آن این باشد که این کتاب بزرگ و آیات مبین از حروف ساده الفباء تشکیل یافته و
زیبنده ستایش ، آن آفریدگاري است که چنین اثر بدیعی را از چنان مواد سادهاي به وجود آورده و ما در این زمینه بحثهاي
مشروحی در آغاز سوره بقره و آل عمران و اعراف داشتهایم .
( جزء نوزدهم ( 109
. « تَلْکَ ایاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبینٍ » : سپس میافزاید
صفحه 42 از 63
تأکیدي است بر اینکه قرآن ، هم آشکار « مُبین » اشاره بهدور (با لفظ " تِلْکَ) " برايبیان عظمت این آیات آسمانی است و تعبیربه
است و هم آشکار کننده حقایق . علاوه بر آن قرآن مایه هدایت و بشارت براي مؤمنان است .
3 اَلَّذینَیُقیمُونَالصَّلوةَوَیُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ بِالاْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ
همان کسانیکه نمازرا برپامیدارند و زکات را ادا میکنند و به آخرت یقین دارند .
و به این ترتیب ، هم اعتقاد آنها به مبدأ و معاد محکم است و هم پیوندشان با خدا و خلق ، بنابراین اوصاف فوق اشارهاي به
اعتقاد کامل و برنامه عملی جامع آنها است .
زشتیها را زیبا تصور نکنید
4 اِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ زَیَّنّا لَهُمْ اَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ
110 ) سوره نَمل )
کسانی که ایمان به آخرت ندارند ، اعمال ( سوء ) آنها را براي آنان زینت میدهیم، به طوري که آنها سرگردان
میشوند .
آري چنین است حال کسانی که در طریق غلط گام مینهند و بر آن ادامه میدهند ، واضح است وقتی انسان کار زشت و نادرستی
را انجام داد تدریجا قبح و زشتیش در نظر او کم میشود و به آن عادت میکند، پس از مدتی که به آن خو گرفت ، توجیهاتی
براي آن میتراشد ، کمکم به صورت زیبا و حتی به عنوان یک وظیفه در نظرش جلوه میکند و چه بسیارند افراد جنایتکار و
آلودهاي که به راستی به اعمال خود افتخار میکنند و آن را نقطه مثبتی میشمرند .
نسبت داده شده است ، درحالی که « خدا » به « تزیین » جالب اینکه در آیه مورد بحث و یکی دیگر از آیات قرآن ( 108 /انعام) این
و در ده مورد به صورت فعل مجهول ( زُیِّن ) آمدهاست و اگر درست بیندیشیم همه بیانگر یک واقعیت « شیطان » در هشت مورد به
است .
( جزء نوزدهم ( 111
در عالم هستی است و هر موجودي تأثیري دارد « لاسْبابِ 􀂙 مُسَ بِّبُ ا » اما اینکه به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است که او
به خدا منتهی میشود ، آري این خاصیت را خداوند در تکرار عمل قرار داده که انسان تدریجا به آن خو میگیرد و
حس تشخیص او دگرگون میشود ، بی آنکه مسؤولیت انسان از بین برود و یا براي خدا ایراد و نقصی باشد .
و اگر به شیطان یا هواي نفس نسبت داده شود به خاطر این است که عامل نزدیک و بدون واسطه ، آنها هستند .
لاخْسَرُونَ 􀂙 5 اوُلئِکَ الَّذینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِی الاْخِرَةِ هُمُ ا
آنها کسانی هستند که عذاب بد (و دردناك) براي آنها است و آنها در آخرت زیانکارترین مردم هستند .
چه زیانی از این بالاتر که انسان اعمال زشتش را زیبا ببیند و تمام نیرويخود را براي آن به کارگیرد به گمان اینکه کار مثبتی
انجاممیدهد، اما سرانجام ببیند جز بدبختی و سیهروزي ببار نیاورده است .
112 ) سوره نَمل )
6 وَ اِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ
وبطورمسلماینقرآنازسويحکیموداناییبرتوالقاءمیشود.
« علم » معمولًا جنبههاي عملی را بیان میکند و « حکمت » هر دو اشاره به دانایی پروردگار است ، ولی « علیم » و « حکیم » گرچه
از نظر و حساب و هدفی که در « حَکیم » از آگاهی بیپایان خدا خبر میدهد و « عَلیم » جنبههاي نظري را ، به تعبیر دیگر
صفحه 43 از 63
ایجاد این عالم و نازل کردن قرآن به کار رفته است .
و چنین قرآنی که از ناحیه چنان پروردگاري نازل میشود ، باید کتاب مبین و روشنگر باشد و مایه هدایت و بشارت مؤمنان و
داستانهایش خالی از هرگونه خرافه و تحریف .
حکومت داود و سلیمان
15 وَ لَقَدْ اتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْما وَ قالَاالْحَمْدُلِلّهِالَّذي
( جزء نوزدهم ( 113
فَضَّلَنا عَلی کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ
ما بهداود و سلیمان علم قابلملاحظهاي بخشیدیم و آنها گفتند حمد از آن خداوندي است که ما را بر بسیاري از بندگان
مؤمنش برتري بخشید .
در اینجا معنی گسترده و وسیعی دارد که علم و توحید و اعتقادات مذهبی و قوانین دینی و همچنین علم قضاوت و تمام « عِلْم »
علومی را که براي تشکیل چنان حکومت وسیع و نیرومندي لازم بوده است دربرمیگیرد ، زیرا تأسیس یک حکومت الهی بر اساس
عدل وداد ، حکومتی آباد و آزاد ، بدون بهرهگیري از یک علم سرشار امکان پذیر نیست و به این ترتیب قرآن مقام علم را در
جامعه انسانی و در تشکیل حکومت به عنوان نخستین سنگ زیربنا مشخص ساخته است .
. « وَ قالَا الْحَمْدُلِلّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلی کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ » : و به دنبال این جمله از زبان داود و سلیمان چنین نقل میکند
به میان آمده ، تا روشن شود هر نعمتی را شکري لازم « شکر » سخن از ، « عِلْم » جالب اینکه بلافاصله بعد از بیان موهبت بزرگ
است و حقیقت شکر آن است که از آن نعمت در همان راهی که براي آن آفریده شده است استفاده شود و این دو پیامبر بزرگ از
نعمت علمشان در نظام بخشیدن به یک حکومت الهی حداکثر بهره را گرفتند .
114 ) سوره نَمل )
خلاصه کردند ، نه در قدرت و حکومت و شکر و سپاس را نیز در برابر علم « عِلْم » ضمنا آنها معیار برتري خود را بر دیگران در
شمردند نه بر مواهب دیگر چرا که هر ارزشی است براي علم است و هر قدرتی است از علم سرچشمه میگیرد .
این نکته نیز قابل توجه است که آنها از حکومت بر یک ملت باایمان شکر میکنند چرا که حکومت بر
گروهی فاسد و بیایمان افتخار نیست .
در اینجا سؤالی پیش میآید و آن اینکه چرا آنها در مقام شکرگزاري گفتند ما را بر بسیاري از مؤمنان فضیلت بخشیده ، نه بر
همه مؤمنان ؟ با اینکه آنها پیامبرانی بودند که افضل مردم عصر خویش بودند .
( جزء نوزدهم ( 115
این تعبیر ممکن است براي رعایت اصول ادب و تواضع باشد که انسان در هیچ مقامی خود را برتر از همگان نداند .
و یا به خاطر این است که آنها به یک مقطع خاص زمانی نگاه نمیکردند ، بلکه کل زمانها در نظر داشتند و میدانیم
پیامبرانی از آنها بزرگتر در طول تاریخ بشریت بودهاند .
16 وَ وَرِثَ سُلَیْمنُداوُدَ وَ قالَ یااَیُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَاُوتینامِنْکُلِّ شَیْءٍاِنَهذالَهُوَالْفَضْلُ الْمُبینُ
و سلیمان وارث داود شد و گفت اي مردم به ما سخن گفتن پرندگان تعلیم داده شده است و از هرچیز به ما عطا گردیده این
فضیلت آشکاري است .
در این جا ارث چه چیز است ؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است . « ارث » در این که منظور از
صفحه 44 از 63
« اُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ » ولی با توجه به اینکه آیه مطلق است و در جملههاي بعد هم سخناز علم به میان آمده و هم از تمام مواهب
بنابراین باید گفت سلیمان وارث همه مواهب پدرش داود شد .
116 ) سوره نَمل )
. « ... وَ قالَ یا اَیُّهَا النّاسُ » : سپس قرآن میافزاید
گرچه بعضی مدعی هستند که تعبیر نطق و سخن گفتن در مورد غیر انسانها جز به عنوان مجاز ممکن نیست ، ولی اگر غیر انسان
هر لفظی « نطق » نیز اصوات و الفاظی از دهان بیرون بفرستد که بیانگر مطالبی باشد دلیل ندارد که آن را نطق نگوییم ، چراکه
است که بیانگر حقیقتی و مفهومی باشد .
این نشان میدهد که حیوانات علاوه بر اصواتی که بیانگر حالات آنها است توانایی دارند که به فرمان خدا در شرایط خاصی
در آیات آینده خواهد آمد . « مورچه » سخن بگویند ، همچنین است بحثی که درباره سخن گفتن
برخلاف محدودیتهایی که گروهی از مفسران براي آن قایل شدهاند ، « اُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ:ازهمهچیز بهمادادهشده » اما جمله
مفهوم
( جزء نوزدهم ( 117
وسیع و گستردهاي دارد و تمام وسایلی را که از نظر معنوي و مادي براي تشکیل آن حکومت الهی لازم بوده است شامل میشود و
اصولًا بدون آن اینکلام ناقص خواهد بود و پیوند روشنی با گذشته نخواهد داشت .
رابطه دین و سیاست
برخلاف آنچه بعضی از کوتهبینان میاندیشند دین مجموعهاي از اندرزها و نصایح و یا مسایل مربوط به زندگیشخصی و
خصوصی نیست ، دین مجموعهاي از قوانین حیات و برنامه فراگیري است که تمام زندگی انسانها مخصوصا مسایل
اجتماعی را در بر میگیرد .
است ( 25 / حدید ) . « اقامه قسط و عدل » بعثت انبیاء براي
دین براي گسستن زنجیرهاي اسارت انسان و تأمین آزادي بشر است ( 157 / اعراف ) .
و پایان دادن به دوران سلطه آنها است . « ظالمان و ستمگران » از چنگال « مستضعفان » دین براي نجات
و بالاخره دین مجموعهاي است از تعلیم و تربیت در مسیر تزکیه و ساختن انسان کامل ( 2 / جمعه ) .
118 ) سوره نَمل )
بدیهی است این هدفهاي بزرگ بدون تشکیل حکومت امکانپذیر نیست . چه کسی میتواند با توصیههاي اخلاقی اقامه قسط و
عدل کند و دست ظالمان را از گریبان مظلومان کوتاه سازد ؟
17 وَ حُشِرَ لِسُلَیْمنَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ
لشکریانسلیماناز جن و انس و پرندگاننزداو جمع شدند آنقدر زیادبودندکه باید توقف کنند تا به هم ملحق شوند.
از این تعبیر استفاده میشود که لشکریان سلیمان ، هم بسیار زیاد بودند و هم تحت نظام خاص .
به معنی بیرون ساختن جمعیت از قرارگاه و حرکت دادن آنها به سوي میدان مبارزه و مانند آن است ، از « حَشْر » از ماده « حُشِرَ »
این تعبیر و همچنین از تعبیري که در آیه بعد میآید استفادهمیشود که سلیمان بهسوي نقطهاي لشکرکشی کردهبود ، اما این
کدامیک از لشکرکشیهاي سلیمان است ؟
( جزء نوزدهم ( 119
صفحه 45 از 63
سرزمین مورچگان ) میگوید چنین ) « وادي نمل » به درستی معلوم نیست ، بعضی از آیه بعد که سخن از رسیدن سلیمان به
استفاده کردهاند که آن منطقهاي بوده است در نزدیکی طائف و بعضی گفتهاند منطقهاي بوده است در نزدیک شام .
ولی به هرحال چون بیان این موضوع تأثیري در جنبههاي اخلاقی و تربیتی آیه نداشته ، سخنی از آن به میان نیامده است .
18 حَتّی اِذا اَتَوْا عَلی وادِالنَّمْلِ قالَتْ نَمْلَۀٌ یا اَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمنُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ
تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچهاي گفت: اي مورچگان به لانههاي خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند
در حالی که نمیفهمند .
از جمله پایانی آیه استفاده میشود که عدالت سلیمان حتی بر مورچگان ظاهر و آشکار بود چرا که مفهومش این است که اگر
آنها متوجه باشند حتی مورچه ضعیفی را پایمال نمیکنند و اگر پایمال کنند بر اثر عدم توجه آنها است .
120 ) سوره نَمل )
سلیمان در سرزمین مورچگان
19 فَتَبَسَّمَ ضاحِکا مِنْقَوْلِها وَ قالَ رَبِّ اَوْزِعْنی اَنْ اَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی اَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَيَّ وَ اَنْ اَعْمَلَ صالِحا تَرْضهُ وَ
اَدْخِلْنی بِرَحْمَتِکَ فی عِبادِكَ الصّالِحینَ
(سلیمان)ازسخناو تبسمیکردو خندید و گفت: پروردگارا شکرنعمتهاییراکه بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهاي
بهمنالهامفرماو توفیق مرحمتکنتاعملصالحیکهموجب رضاي تو گردد انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت
داخلنما.
در اینجا به معنی الهام است . « ایزاع » از ماده « اُوْزِعْنی »
( جزء نوزدهم ( 121
در اینکه چه چیز سبب خنده سلیمان شد مفسران سخنان گوناگونی دارند :
ظاهرایناست که نفساین قضیه مطلب عجیبی بودکه مورچهاي همنوعان خود را از لشکر عظیم سلیمان برحذر دارد و آنها را به
عدم توجه نسبت دهد ، این امر عجیب سبب خنده سلیمان شد .
بعضی نیز گفتهاند این خنده شادي بود چراکه سلیمان متوجه شد حتی مورچگان به عدالت او و لشکریانش معترف
هستند و تقواي آنها را میپذیرند .
و بعضی گفتهاند شادي او از این جهت بود که خداوند چنین قدرتی به او داده بود که در عین شور و هیجان عظیم لشکر از
صداي مورچهاي نیز غافل نمیماند .
بههرحال دراینجاسلیمان رو بهدرگاه خدا کرد و چند تقاضا نمود .
عرضه داشت پروردگارا راه و رسم شکر نعمتهایی را که برمن و پدر و مادرم ارزانی داشتهاي به من الهام فرما : وَ » نخست اینکه
.« قالَ رَبِّ اَوْزِعْنی اَنْاَشْکُرَ نِعْمَتَکَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَيَّ
122 ) سوره نَمل )
تا بتوانم این همه نعمتهاي عظیم را در راهی که تو فرمان دادهاي و مایه خشنودي تو است به کارگیرم و از مسیر حق منحرف
نگردم که اداي شکر این همه نعمت جز به مدد و یاري تو ممکن نیست .
. « مرا موفق دار تا عمل صالحی به جاي آورم که تو از آن خشنود میشوي : وَ اَنْ اَعْمَلَ صالِحا تَرْضهُ » دیگر اینکه
اشاره به اینکه آنچه براي من مهم است بقاي این لشکر و عسکر و حکومت و تشکیلات وسیع نیست ، مهم این است که عمل
صفحه 46 از 63
فعل مضارع است دلیل آن است که او تقاضاي استمرار این « اَعْمَلَ » صالحی انجام دهم که مایه رضاي تو گردد و از آنجا که
توفیق را داشت .
داستان هدهد و ملکه سبا
20 وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ مالِیَ لا اَرَي الْهُدْهُدَ اَمْ کانَ مِنَالْغائِبینَ
( سلیمان ) در جستجوي پرنده ( هدهد ) برآمد و گفت چرا هدهد را نمیبینم یا اینکه او از غایبان است .
( جزء نوزدهم ( 123
در اینکه سلیمان از کجا متوجه شد که هدهد در جمع او حاضرنیست ؟ بعضی گفتهاند به خاطر این بود که به هنگام حرکت کردن
او ، پرندگان بر سرش سایه میافکندند و او از وجود روزنهاي در این سایبان گسترده از غیبت هدهد آگاه شد .
و بعضی دیگر مأموریتی براي هدهد در تشکیلات او قایل شدهاند و او را مأمور یافتن مناطق آب میدانند و به هنگام نیاز به
جستجوگري براي آب او را غایب دید .
ممکناست اشارهبه اینباشد کهآیا « یا اینکه او از غایبان است » : سپس افزود « من او را نمیبینم » : به هرحال اینتعبیرکه ابتداگفت
او بدون عذر موجهی حضور ندارد و یا با عذر موجهی غیبت کرده است ؟
در هر صورت یک حکومت سازمان یافته و منظم و پرتوان ، چارهايندارد جزاینکه تمام فعل و انفعالاتی راکهدر محیط کشور و
قلمرو او واقعمیشود زیرنظربگیرد و حتی بود و نبود یک پرنده ، یک مأمور عادي را از نظر دور ندارد و این یک درس
بزرگاست .
124 ) سوره نَمل )
21 لَاُعَذِّبَنَّهُ عَذابا شَدیدا اَوْلََا ذْبَحَنَّهُ اَوْلَیَأْتِیَنّی بِسُلْطانٍ مُبینٍ
من اورا قطعا کیفرشدیدي خواهمداد و یا اورا ذبح میکنم و یا دلیل روشنی ( براي غیبتش ) براي من بیاورد .
براي این « مُبین » در اینجا ، دلیلی است که مایه تسلط انسان ، بر اثبات مقصودش گردد و تأکید آن به وسیله « سُلْطان » منظور از
است کهاینفرد متخلف حتما باید دلیل کاملًا روشنی بر تخلف خود اقامهکند.
در حقیقت سلیمان بیآنکه غائبانه داوري کند تهدید لازم را در صورت ثبوت تخلف نمود و حتی براي تهدید خود دو مرحله قایل
شد که متناسب با مقدار گناه بودهباشد: مرحله مجازات بدون اعدام و مرحله مجازات اعدام .
ضمنا نشاندادکهاو حتی دربرابر پرنده ضعیفی تسلیم دلیل و منطق است و هرگز تکیه بر قدرت و تواناییش نمیکند .
( جزء نوزدهم ( 125
22 فَمَکَثَ غَیْرَ بَعیدٍ فَقالَ اَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِه وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَأٍ بِنَبَأٍ یَقینٍ
چندانطولنکشید(که هدهد آمد و)گفت منبرچیزي آگاهی یافتم که تو برآن آگاهینیافتی من از سرزمین سبایک خبر قطعی
براي تو آوردهام .
لشکریان سلیمان و حتی پرندگانی که مطیع فرمان او بودند آنقدر عدالت سلیمان به آنها آزادي و امنیت و جسارت داده بود ، که
من به چیزي آگاهی یافتم که تو از آن آگاه » : هدهد بدون ترس بیپرده و با صراحت به او میگوید
. « نیستی
برخورد او با سلیمان ، همچون برخورد درباریان چاپلوس با سلاطین جبار نبود ، که براي بیان یک واقعیت ، نخست مدتی تملق
میگویند و خود را ذره ناچیزي قلمداد کرده سپس به خاكپاي ملوکانه ، مطلب خود را در لابلاي صدگونه چاپلوسی عرضه
صفحه 47 از 63
میدارند و هرگز در سخنان خود صراحت به خرج نمیدهند و همیشه از کنایههاي نازكتر از گل استفاده میکنند ، مبادا گرد
و غباري بر قلب سلطان بنشیند .
126 ) سوره نَمل )
آري هدهد با صراحت گفت : غیبت من بیدلیل نبوده ، خبر مهمی آوردهام که تو از آن باخبر نیستی .
ضمنا این تعبیر درس بزرگی است براي همگان که ممکن است موجود کوچکی چون هدهد مطلبی بداند که داناترین انسانهاي
عصرخویشازآن بیخبرباشد تاآدمی به علم و دانش خود مغرورنگردد، هرچند سلیمان باشد و با علم وسیع نبوت .
23 اِنّی وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ وَ اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَلَهاعَرْشٌ عَظیمٌ
من زنی را دیدم که بر آنها حکومت میکند و همهچیز در اختیار داشت ( مخصوصا ) تخت عظیمی دارد .
با این سه جمله تقریبا تمام مشخصات کشور سبا و طرز حکومت آن را براي سلیمان بازگو کرد . « هدهد »
نخست این که کشوري است آباد داراي همه گونه مواهب و امکانات .
( جزء نوزدهم ( 127
دیگر اینکه یک زن بر آن حکومت میکند و درباري بسیار مجلل دارد حتی شاید مجللتر از تشکیلات سلیمان چرا که هدهد
یاد میکند . « عرش عظیم » تخت سلیمان را مسلما دیده بود ، با این حال از تخت ملکه سبا به عنوان
و بااینسخن بهسلیمانفهمانید مبادا تصورکنیتمامجهان در قلمرو حکومت تو است و تنها عظمت و تخت بزرگ در گرو تو
میباشد .
24 وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِاللّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ
(اما) من او و قومش را دیدم که براي غیر خدا، خورشید، سجدهمیکنند و شیطاناعمالشانرا در نظرشان زینت داده آنها را از راه
بازداشته و آنها هدایت نخواهند شد .
و به این ترتیب وضع مذهبی و معنوي آنها را نیز مشخص ساخت که آنها سخت در بتپرستی فرو رفتهاند و حکومت ترویج
آفتابپرستی میکند و مردم بر دین ملوکشان هستند .
128 ) سوره نَمل )
بتکدههاي آنها و اوضاع دیگرشان چنان نشان میدهد که آنان در این راه غلط پافشاري دارند و به آن عشق میورزند و مباهات
میکنند و در چنین شرایطی که توده مردم و حکومت در یک خط قرار گرفتهاند هدایت یافتن آنها بسیاربعیداست .
لارْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ 􀂙 25 اَلاّ یَسْجُدُوا لِلّهِ الَّذي یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمواتِ وَا
چرابراي خداوندي سجدهنمیکنندکهآنچه در آسمانها و زمین پنهان است خارج میکند؟ و آنچه را مخفی میکنید و
آشکار نمیسازید، میداند ؟
بر وزن صبر ) به معنی هرچیز پنهانی و پوشیده است و در اینجا اشاره به احاطه علم پروردگار به غیب آسمان ) « خَبْأ » واژه
و زمین است ، یعنی چرا براي خداوندي سجده نمیکنند که غیب آسمان و زمین و اسرار نهفته آن را میداند .
( جزء نوزدهم ( 129
اما اینکه چرا هدهد از تمام صفات پروردگار روي مسأله عالم بودن او به غیب و شهود در جهان کبیر و صغیر ، تکیه کرد، ممکن
با آن ویژگیهایش بیخبر بود ، او میگوید « سبا » است به تناسب این باشد که سلیمان با همه توانایی قدرتش از وجود کشور
باید دست به دامن لطف خدایی زد که چیزي از او پنهان نیست .
و یا به تناسب این که هدهد داراي حس ویژهاي بود که از وجود آب در درون زمین باخبر میشد ، لذا سخن از خداوندي
صفحه 48 از 63
میگوید که از همه آنچه در عالم هستی پنهان است آگاهی دارد.
26 اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ
خداوندي که معبودي جز او نیست و پروردگار و صاحب عرش عظیم است .
پروردگار و نفی هرگونه شرك تأکیدکرده و سخن خود را به پایان « توحید ربوبیت » و « توحید عبادت » و به این ترتیب روي
میبرد.
130 ) سوره نَمل )
27 قالَ سَنَنْظُرُ اَصَدَقْتَ اَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبینَ
( سلیمان ) گفت : ما تحقیق میکنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی ؟
این سخن به خوبی ثابت میکند که در مسایل مهم و سرنوشتساز باید حتی به اطلاعی که از ناحیه یک فرد کوچک میرسد
توجه کرد و به زودي ( همانگونه که سین در جمله " سَنَنْظُر " اقتضا میکند ) پیرامون آن تحقیقات لازم را به
عمل آورد .
سلیمان نه هدهد را متهم ساخت و محکوم کرد و نه سخن او را بیدلیل تصدیق نمود بلکه آن را پایه تحقیق قرار داد .
28 اِذْهَبْ بِکِتابی هذا فَأَلْقِهْ اِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ماذا یَرْجِعُونَ
این نامه مرا ببر و بر آنهابیفکن سپسبرگرد ( و در گوشهاي توقف کن ) ببین آنها چه عکسالعملی نشان میدهند .
چنین استفاده « اَلْقِهْ اِلَیْهِمْ : به سوي آنهابیفکن » از تعبیر
( جزء نوزدهم ( 131
میشود که آن را هنگامی که ملکه سبا درمیان جمع خویش حضور دارد بر آنها بیفکن ، تا جاي فراموشی و کتمان
باقی نماند .
29 قالَتْ یا اَیُّهَا الْمَلَؤُا اِنّی اُلْقِیَ اِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ
(ملکه سبا) گفت : اي اشراف نامه پرارزشی به سوي من افکنده شده .
ملکه سبأ نامه را گشود و از مضمون آن آگاهی یافت و چون قبلًا اسم و آوازه سلیمان را شنیده بود و محتواي نامه نشان میداد که
سلیمان تصمیم شدیدي درباره سرزمینسبأگرفته، سخت در فکر فرو رفت و چون در مسایل مهم مملکتی با اطرافیانش به شور
مینشست از آنها براي همفکري دعوت کرد .
آیا به راستی ملکه سبأ پیک نامهرسان را ندیده بود ، ولی از قراین که در نامه وجود داشت اصالت نامه را احساس کرد و
هیچ احتمال نداد که نامه مجعولی باشد ؟
و یا به چشم خودش پیک را دید و وضع اعجاب آور او خود دلیل بر این بود که واقعیتی در کار است و مسأله یک مسأله عادي
نیست ، هرچه بود با اطمینان روي نامه تکیه کرد .
132 ) سوره نَمل )
و اینکه ملکه میگوید ، این نامه کریم و پرارزشی است ممکن است به خاطر محتواي عمیق آن ، یا اینکه آغازش به نام خدا و
پایانش به مهر و امضاي صحیح بود یا فرستنده آن که شخص بزرگواري بوده و یا همه اینها زیرا هیچگونه منافاتی بین این امور
نیست و ممکن است همه در این مفهوم جامع جمع باشد .
30 اِنَّهُ مِنْ سُلَیْمنَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
این نامه از سلیمان است و چنین میباشد : به نام خداوند بخشنده مهربان ... .
صفحه 49 از 63
31 اَلاّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونی مُسْلِمینَ
توصیه من این است برتري جویی نسبت به من نکنید و به سوي من آیید درحالی که تسلیم حق هستید .
مضمون این نامه در واقع سه جمله بیش نبود :
( جزء نوزدهم ( 133
یک جمله نام خدا و بیان وصف رحمانیت و رحیمیت او .
جمله دوم توصیه به کنترل هواي نفس و ترك برتري جویی که سرچشمه بسیاري از مفاسد فردي و اجتماعی است .
و سوم تسلیم در برابر حق شدن .
و اگر دقتکنیمچیزدیگري وجودنداشتکه نیاز بهذکر داشته باشد .
32 قالَتْ یا اَیُّهَا الْمَلَؤُا اَفْتُونی فی اَمْري ما کُنْتُ قاطِعَۀً اَمْرا حَتّی تَشْهَدُونِ
(سپس) گفت : اي اشراف ( و اي بزرگان ) نظرخود را در اینامر مهمبازگوکنیدکه من هیچکار مهمی را بدون حضور شما انجام
ندادهام.
با این تعبیر ، هم « ملکه سبأ » ، در اصل به معنی حکم کردن دقیق و صحیح در مسایل پیچیده است « فَتْوا » از ماده « اَفْتُونی »
پیچیدگی مسأله را به آنها گوشزد کرد و هم آنها را به این نکته توجه داد که باید در اظهارنظر دقت به خرج دهند تا راه
خطا نپویند .
134 ) سوره نَمل )
است ، حضوري که توأم با همکاري و مشورت بوده باشد . « حضور » به معنی « شُهُود » از ماده « تَشْهَدُون »
لامْرُ اِلَیْکِ فَانْظُري ماذا تَأْمُرینَ 􀂙 33 قالُوا نَحْنُ اُولُوا قُوَّةٍ وَ اُولُوا بَأْسٍ شَدیدٍ وَا
گفتند: ما داراي نیروي کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم،ولی تصمیمنهایی باتواستببین چهدستورمیدهی؟
به این ترتیب هم تسلیم خود در برابر دستورهاي او نشان دادند و هم تمایل خود را به تکیه بر قدرت و حضور در میدان
جنگ .
پادشاهان ویرانگرند
34 قالَتْ اِنَالْمُلُوكَ اِذادَخَلُواقَرْیَۀًاَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا اَعِزَّةَ اَهْلِها اَذِلَّۀً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ
گفت: پادشاهان هنگامیکه واردمنطقه آباديشوند آنرا به فساد و تباهیمیکشند و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند، (آري) کار
آنها همینگونه است .
( جزء نوزدهم ( 135
فساد و » : در حقیقت ملکه سبأ که خود پادشاهی بود ، شاهان را خوب شناخته بود که برنامه آنها در دو چیز خلاصه میشود
چرا که آنها به منافع خود میاندیشند ، نه به منافع ملتها و آبادي و سربلندي آنها و ، « ذلیل ساختن عزیزان » و « ویرانگري
همیشه این دو برضد یکدیگرند .
35 وَ اِنّی مُرْسِلَۀٌاِلَیْهِمْبِهَدِیَّۀٍفَناظِرَةٌبِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ
و من (اکنون جنگرا صلاح نمیبینم) هدیه گرانبهایی براي آنها میفرستمتا ببینم فرستادگان من چه خبر میآورند .
دارند و نقطه ضعف و زبونی آنها نیز همین جا است ، آنها را میتوان با هدایاي گرانبها « هدایا » پادشاهان علاقه شدیدي به
است ، در برابر او میایستیم و تکیه بر قدرت میکنیم « شاه » تسلیم کرد ، اگر دیدیم سلیمان با این هدایا تسلیم شد ، معلوم میشود
صفحه 50 از 63
که ما نیرومندیم و اگر بیاعتنایی به ما نشان داد و بر سخنان خود و پیشنهادهایش اصرار ورزید معلوم میشود ، پیامبر خدا
است دراین صورت باید عاقلانه برخورد کرد .
136 ) سوره نَمل )
عظمت آن را نشان « هدیه » چه هدایایی براي سلیمان فرستاد ، قرآن سخنینگفته و تنها بانکرهآوردن کلمه « ملکه سبأ » در اینکه
داده ، ولیمفسرانمسایلزیاديذکرکردهاند،که گاهخالیازاغراقوافسانه نیست.
بعضی نوشتهاند پانصد غلام و پانصد کنیز ممتاز براي سلیمان فرستاد، درحالی که به غلامها لباس زنانه و به کنیزها لباسمردانه
پوشانیده بود ، در گوش غلامان گوشواره و در دستشان دستبند و بر سر کنیزان کلاههاي زیبا گذارده بود و در نامه خود
تأکید کرده بود تو اگر پیامبري غلامان را از کنیزان بشناس .
و آنها را بر مرکبهاي گرانبها که با زر و زیور آراسته بودند سوارکرد و مقدار قابل ملاحظهاي از جواهرات نیز همراه آنها
فرستاد.
ضمنا به فرستاده خود سفارش کرد ، اگر به محض ورود نگاه سلیمان را به خود خشمآلود دیدي بدان این ژست پادشاهان است
واگر با خوشرویی و محبت باتو برخوردکرد بدان پیغمبراست .
( جزء نوزدهم ( 137
مردان خدا را نمیتوان با مال دنیا فریب داد
36 فَلَمّا جاءَ سُلَیْمنَ قالَ اَتُمِدُّنَنِ بِمالٍ فَما اتانِیَ اللّهُخَیْرٌ مِمّا اتیکُمْ بَلْ اَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ
هنگامی که (فرستادگان ملکه سبأ) نزدسلیمان آمدند گفت: میخواهید مرا با مال کمک کنید ( و فریب دهید ) آنچه خدا به من
داده از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما هستید که به هدایایتان خوشحال میشوید .
آري شما هستید که هرگاه یک چنین هدایاي پر زرق و برق و گرانقیمتی براي هم بفرستید ، چنان مسرور میشوید که برق شادي
در چشمانتان ظاهر میگردد اما اینها در نظر من کم ارزش بیمقدار است .
و به این ترتیب سلیمان ، معیارهاي ارزش را در نظر آنها حقیر کرد و روشن ساخت که معیارهاي دیگري براي ارزش درکار است ،
که معیارهاي معروف نزد دنیاپرستان در برابر آن ، بیرنگ و بیبها است .
قابل توجه اینکه زهد در منطق ادیان الهی این نیست که انسان از مال و ثروت و امکانات دنیا ، بیبهره باشد ، بلکه زهد آن است
بر آن باشد و سلیمان این پیامبر بزرگ الهی با ردّ کردن هدایاي گرانبهاي ملکه « امیر » اینها نگردد ، بلکه « اسیر » که
. « اسیر » است نه « امیر » سبأ نشان داد که
138 ) سوره نَمل )
اَلدُّنْیا اَصْ غَرُ قَدْرا عِنْدَاللّهِ وَ عِنْدَ اَنْبِیائِهِ وَ اَوْلِیائِهِ مِنْ اَنْ یَفْرَحُوا بِشَ یْءٍ مِنْها ، اَوْ یَحْزَنُوا عَلَیْهِ فَلا » : در حدیثی از امام صادق میخوانیم
یَنْبَغی لِعالِمٍ وِ لا لِعاقِلٍ اَنْ یَفْرَحَ بِعَرَضِالدُّنْیا : دنیا در پیشگاه خدا و نزد انبیاء و اولیاي الهی کوچکتر از آن است که آنها را
خوشحال و ذوق زده کند ، یا با از دست رفتن آن غمگین شوند ، بنابراین براي هیچ عالم و عاقلی سزاوار نیست کهاز متاع
. « ناپایدار دنیا خوشحال گردد
37 اِرْجِعْ اِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها اَذِلَّۀً وَ هُمْ صاغِرُونَ
به سوي آنها بازگرد (و اعلام کن) با لشکرهایی به سراغ آنها میآییم که قدرت مقابله با آنرا نداشته باشند و آنها را از آن
(سرزمین آباد) به صورت ذلیلان و در عین حقارت بیرون میرانیم .
صفحه 51 از 63
( جزء نوزدهم ( 139
حال دوم ، اشاره به اینکه نه تنها آنها را از سرزمینشان بیرون میرانیم بلکه با ، « هُمْ صاغِرُونَ » در حقیقت حال اول است و « اَذِلَّۀً »
وضع ذلت بار و توأم باحقارت ، به گونهاي که تمام کاخها و اموال و جاه و جلال خود را از دست خواهند داد ، چرا که در برابر
آیین حق ، تسلیم نشدند و از در مکر و فریب وارد گشتند .
البته این تهدید ، براي فرستادگانی که وضع سلیمان را از نزدیک دیدند و لشکر و عسکر او را تماشا کردند ، یک تهدید جدي و
قابل ملاحظه بود .
و « تسلیم در برابر حق » ، « ترك برتري جویی » با توجه به آنچه در آیات قبل خواندیم که سلیمان دو چیز از آنها خواسته بود
پاسخ ندادن آنها به این دو امر و توسل به ارسال هدیه دلیل بر امتناع آنها از پذیرش حق و ترك استعلاء بود و به این دلیل آنها
را تهدید به فشار نظامی میکند .
140 ) سوره نَمل )
هرگاه ملکه سبأ و اطرافیان او ، تقاضاي دلیل و مدرك یا معجزه و مانند آن کرده بودند ، به آنها حق میداد که بیشتر تحقیق
کنند ، اما فرستادن هدیه ، ظاهرش این بود که آنها در مقام انکارند .
این را نیز میدانیم که مهمترین خبر ناگواري که هدهد به سلیمان درباره این قوم و جمعیت داد ، این بود که آنها آفتابپرست
هستند و خداوندبزرگ راکه بر غیب و شهود آسمان و زمین سلطه دارد رها کرده ، در برابر مخلوقی به خاك میافتند
.
سلیمان از این مسأله ناراحت شد و میدانیم بتپرستی چیزي نیست که آیینهاي الهی در برابر آن سکوت کند و یا
بتپرستان را به عنوان یک اقلیت مذهبی تحمل نماید ، بلکه در صورت لزوم با توسل به زور بتکدهها را ویران
خواهد کرد و آیین شرك و بتپرستی را برمیچیند .
( جزء نوزدهم ( 141
تضادي ندارد که بتپرستی « لا اِکْراهَ فِیالدّین » از توضیحاتی که در بالا دادیم روشن میشود که تهدید سلیمان با اصل اساسی
دین نیست بلکه یک خرافه و انحراف است .
دریک چشم برهم زدن تخت او حاضراست
38 قالَ یا اَیُّهَا الْمَلَؤُا اَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها قَبْلَ اَنْ یَأْتُونی مُسْلِمینَ
( سلیمان ) گفت : اي بزرگان کدام یک از شما توانایی دارید تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من آیند براي من
بیاورید ؟
و اطرافیان او « ملکه » سرانجام فرستادگان ملکه سبأ هدایا و بساط خود را برچیدند و به سوي کشورشان بازگشتند و ماجرا را براي
شرح دادند ، همچنین عظمت اعجازآمیز ملک سلیمان و دستگاهش را بیان داشتند که هریک از اینها دلیلی بود بر اینکه او یک
فرد عادي و پادشاه نیست ، او به راستی فرستاده خدا است و حکومتش نیز یک حکومت الهی است .
142 ) سوره نَمل )
در اینجا براي آنها روشن شد که نه تنها قادر بر مقابله نظامی با او نیستند بلکه اگر فرضا بتوانند مقابله کنند به احتمال قوي
مقابله با یک پیامبر پرقدرت الهی است .
لذا ملکه سبأ با عدهاي از اشراف قومش تصمیم گرفتند به سوي سلیمان بیایند و شخصا این مسأله مهم را بررسی کنند تا
صفحه 52 از 63
معلوم شود سلیمان چه آیینی دارد ؟
این خبر از هر طریق که بود به سلیمان رسید و سلیمان تصمیم گرفت در حالی که ملکه و یارانش در راهند قدرت نمایی شگرفی
کند تا آنها را بیش از پیش به واقعیت اعجاز خود آشنا و در مقابل دعوتش تسلیم سازد .
گفت : کدام یک از شما توانایی دارید تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من بیایند و » لذا سلیمان رو به اطرافیان خود کرد و
«؟ تسلیم شوند براي من بیاورید
( جزء نوزدهم ( 143
39 قالَ عِفْریتٌ مِنَالْجِنِّ اَنَااتیکَ بِهقَبْلَ اَنْتَقُومَ مِنْمَقامِکَ وَ اِنّی عَلَیْهِ لَقَوِيٌّ اَمینٌ
عفریتی از جن گفت: من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزي و من نسبت بهآن توانا و امینم .
در این جا دو نفر اعلام آمادگی کردند که یکی از آنها عجیب و دیگري عجیبتر بود .
که از جهات مختلفی توأم با تأکید است نیز نشان « وَ اِنّی عَلَیْهِ لَقَوِيٌّ اَمینٌ » به معنی فرد گردنکش و خبیث است و جمله « عِفْریت »
میدهد که بیم خیانت در این عفریت میرفته ، لذا در مقام دفاع از خود برآمده و قول امانت و وفاداري داده است .
به هرحال سرگذشت سلیمان مملو است از شگفتیها و خارق عادات و جاي تعجب نیست که عفریتی این چنین بتواند در یک مدت
کوتاه یعنی یک یا چند ساعت که سلیمان در مجلس خویش براي داوري میان مردم ، یا رسیدگی به امور مملکت ، یا نصیحت و
ارشاد ، نشسته است چنین امر مهمی را انجام دهد .
144 ) سوره نَمل )
قدرت و امانت شرط پذیرفتنمسئولیت
مهمترین شرط براي یک کارمند یا کارگر نمونه دوچیز بیان شده : نخست « آیه 26 سوره قصص » در آیه فوق و همچنین
قوت و توانایی و دیگر امانت و درستکاري .
البته گاه مبانی فکري و اخلاقی انسان ایجاب میکند که داراي این صفت باشد ( همانگونه که در مورد موسی در سوره قصص
آمده است ) و گاه نظام جامعه و حکومت صالح ایجاب میکندکه حتی عفریت جن به این دو صفت الزاما متصف شود ، اما به
هرحال هیچ کار بزرگ و کوچکی در جامعه بدون دارا بودن این دو شرط انجام پذیر نیست ، خواه از تقوا سرچشمه گیرد و
خواه از نظام قانونی جامعه .
40 قالَالَّذي عِنْدَهُعِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ اَنَا اتیکَ بِه قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَاهُ مُسْتَقِرّا عِنْدَهُ قالَهذا مِنْ فَضْلِ رَبّی لِیَبْلُوَنی ءَاَشْکُرُ
اَمْاَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَاِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِه وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ رَبّی غَنِیٌّ کَریمٌ
( جزء نوزدهم ( 145
(اما) کسیکه دانشیاز کتاب (آسمانی) داشت گفت :من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنی نزد تو خواهم آوردو هنگامی که (
سلیمان ) آن را نزد خود مستقر دید گفت : اینازفضل پروردگار من استتا مرا آزمایشکندکه آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران
میکنم ؟ و هرکس شکر کند، بهنفع خود شکرمیکند و هرکس کفراننماید (به زیان خویش نموده است ، که) پروردگار من ،
غنیّ و کریم است .
داشت . « کتاب الهی » دومین نفر مرد صالحی بود که آگاهی قابل ملاحظهاي از
در اینکه این شخص که بوده ؟ و این قدرت عجیب را از کجا به دست آورده ؟ و منظور از علم کتاب چیست ؟ مفسران
بسیار گفتگو کردهاند .
صفحه 53 از 63
آصف بن » ولیظاهر ایناست کهاینشخص یکیازنزدیکانبا ایمان و دوستان خاص سلیمان بوده است و غالبا در تواریخ نام او را
نوشتهاند و میگویند وزیر سلیمان و خواهرزاده او بوده است . « برخیا
146 ) سوره نَمل )
منظور آگاهی او بر کتب آسمانی است ، آگاهی عمیقی که به او امکان میداد که دست « علم کتاب » و اما
به چنین کار خارق عادتی بزند و بعضی احتمال دادهاند منظور لوح محفوظ است ، همان لوح علم خداوند که این مرد به
را در یک چشم برهم زدن نزد سلیمان حاضر « ملکه سبأ » گوشهاي از آن علم آگاهی داشت و به همین دلیل توانست تخت
کند .
باخبر بود ، همان نام بزرگی که همهچیز در برابر « اسم اعظم الهی » بسیاري از مفسران و غیر آنها گفتهاند این مرد با ایمان از
آن خاضع میگردد و به انسان قدرت فوقالعاده میبخشد .
ذکر این نکته نیز لازم است که آگاهی بر اسم اعظم برخلاف آنچه بسیاري تصور میکنند مفهومش این نیست که انسان
کلمهاي را بگوید و آن همه اثر عجیب و بزرگ داشته باشد ، بلکه منظور تخلق به آن اسم و وصف است ، یعنی آن نام الهی را
در درون جان خود پیاده کند و آنچنان از نظر آگاهی و اخلاق و تقوا و ایمان تکامل یابد که خود مظهري از آن اسم گردد ، این
( تکامل معنوي و روحانی که پرتوي از آن اسمالهیاستقدرت بر چنین خارقعاداتیرا در انسانایجادمیکند .( 1
( جزء نوزدهم ( 147
« هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی » بندگان خاص خدا به هر جا برسند میگویند
دنیا پرستان مغرور ، هنگامی که به قدرت میرسند ، همهچیز را جز خود فراموش میکنند و تمام امکاناتی را که به دست آوردهاند
78 / قصص ) از ناحیه ) « اِنَّما اُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدي : آنچه را دارم بر اثر علم و دانش من است » : ، قارونوار که میگفت
هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی : این از فضل خدا است برما » : خودشان میدانند لاغیر ، درحالیکه بندگان خاص خدا به هرجا برسند میگویند
. «
در جلد 7 ، صفحه 30 تفسیرنمونه ( ذیل آیه 180 سوره اعراف ) بحث شده است . « اسم اعظم خدا » -1 درباره
148 ) سوره نَمل )
جالب اینکه سلیمان نه تنها این سخن را به هنگام مشاهده تخت ملکه سبأ در برابرش بیان کرد ، بلکه افزود این براي این است
که خدا مرا بیازماید ، آیا شکرگزارم یا نه ؟
قبلاً نیز در همین سوره خواندیم که سلیمان نعمتهاي خود را همه از خداوند میداند و خاضعانه رو به درگاهش میکند که
پروردگارا شکر اینهمه نعمت را به من الهام کن و توفیقی عطا فرما که بتوانم در پرتو آن ، جلب رضاي تو کنم .
آري این است معیار شناخت موحدان خالص از دنیاپرستان مغرور و این است راه و رسم مردان پرظرفیّت و با شخصیت
در برابر کمظرفیّتهاي خودخواه .
را بر سر در کاخهاي طاغوتی « هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی » گرچه معمول شده است که بعضی از متظاهران فقط این جمله پرمعنی سلیمان
خود مینویسند بیآنکه به آن اعتقادي داشته باشند و در عملشان کمتر انعکاسی داشته باشد ولی مهم آن است که هم بر سردر
خانه باشد ، هم
( جزء نوزدهم ( 149
در پیشانی تمام زندگی انسان و در قلب او ، عملش نشان دهد که همه را از فضل خدا میداند و در مقام شکر آن برآید، نه
( شکر با زبان که شکر با عمل و با تمام وجود .( 1
صفحه 54 از 63
آصِف بن بَرْخیا چگونه تخت ملکه را حاضر ساخت ؟
این اولین خارق عادتی نیست که در داستان سلیمان و یا در زندگی پیامبران به طور کلی میبینیم و آنها که فکر میکنند باید
اینگونه تعبیرات رابا توجیهها وتفسیرهایی ازظاهرش دگرگونساخت و جنبههايکنایی و معنوي به آن داد ، باید حساب خود را
یک جا با معجزات انبیاء روشن سازد .
آیا آنها به راستی انجام کارهاي خارق عادت از پیامبران یا جانشینان آنها را محال میدانند و آن را به کلی منکرند ؟
-1 دربارهاهمیت شکروتأثیرآندرفزونینعمتواقسامشکر (شکرتکوینی و تشریعی) بحث مشروحی درجلد 10 تفسیرنمونه، صفحه
278 به بعد (ذیل آیه 7 سوره ابراهیم) آمده است .
150 ) سوره نَمل )
چنین چیزي نه با اصل توحید و قدرت پروردگار که حاکم بر قوانین هستی است سازگار است و نه با صریح قرآن در آیات بسیار
.
اما اگر بپذیرند که چنین چیزي ممکن است تفاوتی نمیکند که بحث از زنده کردن مردگان و شفاي کور مادرزاد به وسیله
حضرت مسیح باشدویاحاضرکردنتختملکهسبأ بهوسیلهآصفبنبرخیا.
بدون شک در اینجا روابط مرموز و علل ناشناخته در کار است که ما با علم محدودمان از آن آگاه نیستیم ، ولی همینقدر
میدانیم که این کار محال نیست .
آیا آصف با قدرت معنوي خود تخت ملکه سبأ را تبدیل به امواج نور کرد و در یک لحظه در آنجا حاضر کرد و
باردیگر آن را مبدّل به ماده اصلی ساخت ؟ بر ما درست روشن نیست .
همینقدر میدانیم که امروز انسان ازطرق علمی متداول روز ، کارهایی انجام میدهد که دویست سال قبل ، ممکن بود جزء
محالات محسوب شود ، فیالمثل اگر به کسی در چند قرن قبل میگفتند ، زمانی فرامی رسد که انسانی در شرق دنیا سخن
میگوید و در غرب جهان ، درست در همان لحظه ، سخنانش را میشنوند و چهرهاش را همگان مینگرند ، آن را هذیان یا
خواب آشفتهمیپنداشتند.
( جزء نوزدهم ( 151
این به خاطر آن است که انسان میخواهد همهچیز را با علم و قدرت محدود خود ارزیابی کند ، درحالی که در ماوراء علم و
قدرت او ، اسرار فراوانی نهفته است .
پاسخ به چند سؤال در خصوص انتقال تخت ملکه سبأ
از سؤالاتی که در ارتباط با آیات 38 تا 40 مطرح میشود این است که چرا سلیمان شخصا اقدام به این کار خارقالعاده نکرد ؟ او
داد ؟ « آصف بن برخیا » که پیامبر بزرگ خدا بود و داراي اعجاز ، چرا این مأموریت را به
وصی او بوده است و سلیمان میخواسته در این لحظه حساس موقعیت « آصف » ممکن است به خاطر این بوده که
او را به همگان معرفی کند ( 1) به علاوه مهم این است که استاد شاگردان خود را در مواقع لازم بیازماید و شایستگیهاي
آنهارا به دست آورد و اصولًا شایستگی شاگردان دلیل بزرگی بر شایستگی استاد است ، اگر شاگردان کار فوقالعادهاي
انجام دهند مهم است .
-1 در روایت مشروحی که در تفسیر عیاشی از امام دهم علیبنمحمدالهادي نقل شده همینپاسخ را درجواب یحییبناَکْثَم
صفحه 55 از 63
. ( میخوانیم (نُورُالثَّقَلَیْن، جلد 4، صفحه 91
152 ) سوره نَمل )
سؤال دیگر اینکه : سلیمان چگونه تخت ملکه سبأ را بدون اجازه او نزد خود آورد ؟
ممکن است به دلیل هدف بزرگتري مانند مسأله هدایت و راهنمایی آنها و نشان دادن یک معجزه بزرگ بوده است ، از این
گذشته میدانیم شاهان از خود مالی ندارند و اموال آنها معمولًا از غصب حقوق دیگران به دست میآید .
سؤال دیگر این که : عفریت جن چگونه توانایی بر چنین خارق عادتی دارد ؟
( جزء نوزدهم ( 153
پاسخ این سؤال را در بحثهاي مربوط به اعجاز گفتهایم که گاهی حتی افراد غیرمؤمن بر اثر ریاضتهاي پرمشقت و مبارزه با نفس
، توانایی بر پارهاي از خارق عادات پیدا میکنند ولی تفاوت آن با معجزات این است که کار آنها چون متکی به قدرت محدود
بشري است همیشه محدوداست ، درحالی که معجزات متکی بر قدرت بیپایان خدا است و قدرت او همچون سایر صفاتش
نامحدود میباشد.
لذا میبینیم عفریت توانایی خود را محدود میکند بر آوردن تخت ملکه سبأ در مدت توقف سلیمان در مجلس داوري و بررسی
هیچ حدي براي آن قایل نمیشود و محدود ساختن به یک چشم برهم زدن در « آصف بن برخیا » امور کشور ، درحالی که
حقیقت اشاره به کمترین زمان ممکن است و مسلم است که سلیمان از چنین کاري که معرفی یک فرد صالح است حمایت میکند
، نه از کار عفریتی که ممکن است کوته نظران را به اشتباه بیفکند و آن را دلیل بر پاکی او بگیرند .
بدیهی است که هرکس کار مهمی در جامعه انجام دهد و مورد قبول واقع شود خط فکري و اعتقادي خود را در لابلاي آن تبلیغ
کرده است و نباید در حکومت الهی سلیمان ، ابتکار عمل به دست عفریتها بیفتد ، بلکه باید آنها که علمی از کتاب الهی دارند
بر افکار و عواطف مردم حاکم گردند .
154 ) سوره نَمل )
41 قالَ نَکِّرُوا لَهاعَرْشَها نَنْظُرْاَتَهْتَدي اَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذینَ لا یَهْتَدُونَ
( سلیمان ) گفت : تخت او را برایش ناشناس سازید ببینم آیا متوجهمیشود یا ازکسانیاستکه هدایت نخواهندشد.
سلیمان براي اینکه میزان عقل و درایت ملکه سبأ را بیازماید و نیز زمینهاي براي ایمان او به خداوند فراهم سازد ، دستور داد
تخت او را که حاضر ساخته بودند دگرگون و ناشناس سازند .
گرچهآمدن تختملکهاز کشور سبأ بهشام،کافیبودکه به آسانی نتواند آن را بشناسد ، ولی با اینحالسلیمان دستورداد تغییراتیدر
آن نیز ایجادکنند ، این تغییرات ممکن است از نظر جابجا کردن بعضی از نشانهها و جواهرات و یا تغییر بعضی از رنگها و مانند
آن بوده است .
( جزء نوزدهم ( 155
اما این سؤال پیش میآید که هدف سلیمان از آزمایش هوش و عقل و درایت ملکه سبأ چه بود ؟
ممکن است آزمایش به این منظور انجام شده که بداند با کدامین منطق باید با او روبرو شود ؟ و چگونه دلیلی براي اثبات
مبانی عقیدتی براي او بیاورد .
و یا در نظر داشته پیشنهاد ازدواج به او کند و میخواسته است ببیند آیا راستی شایستگی همسري او را دارد یا نه ؟ و یا واقعا
میخواسته مسؤولیتی بعد از ایمان آوردن به او بسپارد ، باید بداند تا چه اندازه استعداد پذیرش مسؤولیتهایی را دارد .
آیا هدایت میشود ) نیز دو تفسیر ذکر کردهاند ، بعضی گفتهاند مراد شناختن تخت خویش است و ) « أَتَهْتَدي » براي جمله
صفحه 56 از 63
بعضی گفتهاند منظور هدایت به راه خدا به خاطر دیدن این معجزه است .
ولی ظاهر همان معنی اول است هرچند معنی اول
156 ) سوره نَمل )
خود مقدمهاي براي معنی دوم بوده است .
نور ایمان در دل ملکه سبأ
42 فَلَمّا جاءَتْ قیلَ اَهکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَاَنَّهُ هُوَ وَ اُوتینَاالْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنّا مُسْلِمینَ
هنگامیکه او آمد گفتهشد آیا تختتو اینگونه است ؟( در پاسخ ) گفت : گویا خود آن است و ما پیش از این هم آگاه بودیم
و اسلام آورده بودیم ... .
«؟ هنگامی که ملکه سبأ وارد شد ، کسی اشارهاي به تخت کرد و گفت : آیا تخت تو اینگونه است »
.« گفت گویا خود آن تخت است » ملکه سبأ زیرکانهترین و حساب شدهترین جوابها را داد و
اگر میگفت : شبیه آن است راه خطا پیموده بود و اگر میگفت عین خود آن است ، سخنی برخلاف احتیاط بود ، چرا که با این
بعد مسافت ، آمدن تختش به سرزمین سلیمان ، از طرق عادي امکان نداشت ، مگر این که معجزهاي صورت گرفته
باشد .
( جزء نوزدهم ( 157
از این گذشته در تواریخ آمده است که او تخت گرانبهاي خود را در جاي محفوظی ، در قصر مخصوص خود در اطاقی که مراقبان
زیاد از آن حفاظت میکردند و درهاي محکمی داشت ، قرار داده بود .
ولی با این همه ، ملکه سبأ با تمام تغییراتی که به آن تخت داده بودند توانست آن را بشناسد .
یعنی اگر منظور سلیمان از این مقدمهچینیها این است که ما به اعجاز او « وَ اُوتینَاالْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنّا مُسْلِمینَ » : و بلافاصله افزود
پی ببریم ما پیش از این با نشانههاي دیگر از حقانیّت او آگاه شده بودیم و حتی قبل از دیدن این خارق عادت عجیب ایمان آورده
بودیم و چندان نیازي به این کار نبود .
43 وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللّهِ اِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرینَ
و او را از آنچه غیر از خدا میپرستید بازداشت که او از قوم کافران بود .
158 ) سوره نَمل )
آري او با دیدن این نشانههاي روشن با گذشته تاریک خود وداع گفت و در مرحلهتازهاياز زندگیکه مملواز نورایمان و
یقینبودگامنهاد.
44 قیلَلَهَاادْخُلِیالصَّرْحَ فَلَمّارَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّۀً وَ کَشَ فَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ اِنَّهُ صَ رْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواریرَ قالَتْ رَبِّ اِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَ
اَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمنَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
به او گفته شد داخل حیاط قصر شو ، اما هنگامی که نظر به آن افکند پنداشت نهر آبی است و ساق پاهاي خود را برهنه کرد (تا از
آب بگذرد اما سلیمان) گفت : ( این آب نیست ) بلکه قصري است از بلور صاف ، ( ملکه سبأ ) گفت: پروردگارا من به خود ستم
کردم و با سلیمان براي خداوندي که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم .
گاه به معنی فضاي وسیع گسترده آمده و گاه به معنی بناي مرتفع و قصر بلند و در اینجا ظاهرا به معنی حیاط قصر است « صَرْحَ »
.
صفحه 57 از 63
( جزء نوزدهم ( 159
به معنی سرسختی در انجام کاري است ، سپس به رفت و آمد صدا در گلو ، لَجِّۀ اطلاق شده و « لِجاج » در اصل از ماده « لُجَّۀ »
امواج متراکم دریا که در حال رفت و آمد هستند نیز لُجِّه نامیده شدهاند و در آیه مورد بحث اشاره به آب متراکم و
متلاطم است .
به معنی بُلُور و شیشه است . « قارُورَة » جمع « قَواریر » به معنی صاف و « مُمَرَّد »
در این آیه مورد بحث صحنه دیگري از این ماجرا بازگو میشود و آن ماجراي داخل شدن ملکه سبأ در قصر مخصوص سلیمان
است .
سلیمان دستور داده بود ، صحن یکی از قصرها را از بلور بسازند و در زیر آن ، آب جاري قرار دهند .
. « به او گفته شد داخل حیاط قصر شو » هنگامی که ملکه سبأ به آنجا رسید
ملکه آن صحنه را دید ، گمان کرد نهرآبی است ، ساق پاهاي خود را برهنه کرد تا از آن آب بگذرد .
160 ) سوره نَمل )
این آب نیست که بخواهد پا را برهنه کند و از آن بگذرد ) . ) « سلیمان به او گفت : که حیات قصر از بلور صاف ساخته شده » اما
در اینجا سؤال مهمی پیش میآید و آن اینکه : سلیمان که یک پیامبر بزرگالهی بود چراچنین دم و دستگاه تجملاتی
فوقالعادهاي داشته باشد؟ درست است که او سلطان بود و و حکمروا ، ولی مگر نمیشد بساطی ساده همچون سایر
پیامبران داشته باشد ؟
اما چه مانعی دارد که سلیمان براي تسلیم کردن ملکه سبأ که تمام قدرت و عظمت خود را در تخت و تاج زیبا و کاخ باشکوه و
تشکیلات پرزرق و برق میدانست صحنهاي به او نشان دهد که تمام دستگاه تجملاتیش در نظر او حقیر و کوچک شود و این نقطه
عطفی در زندگی او براي تجدید نظر در میزان ارزشها و معیار شخصیت گردد ؟
چه مانعی دارد که به جاي دست زدن به یک لشکرکشی پرضایعه و توأم با خونریزي ، مغز و فکر ملکه را چنان مبهوت و مقهور
کند که اصلًا به چنین فکري نیفتد ، به خصوص اینکه او زن بود و به اینگونه مسایل تشریفاتی اهمیت میداد .
( جزء نوزدهم ( 161
مخصوصابسیارياز مفسران تصریحکردهاند که سلیمان پیش از آنکه ملکهسبأ بهسرزمین شامبرسد دستورداد چنین قصري بناکردند
و هدفش نمایشقدرت براي تسلیم ساختن او بود ؟ این کار نشان میداد قدرت عظیمی ازنظر نیروي ظاهري در اختیار سلیمان
است که او را به انجام چنین کارهایی موفق ساخته است .
به تعبیر دیگر این هزینه در برابر امنیت و آرامش یک منطقه وسیع و پذیرش دین حق و جلوگیري از هزینه
فوقالعاده جنگ، مطلب مهمینبود .
. « چنین گفت : پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم : قالَتْرَبِاِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی » و لذا هنگامی که ملکه سبأ ، این صحنه را دید
. « و با سلیمان در پیشگاه اللّه ، پروردگار عالمیان ، اسلام آوردم : وَ اَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمنَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ »
162 ) سوره نَمل )
من در گذشته در برابر آفتاب سجده میکردم ، بت میپرستیدم ، غرق تجمل و زینت بودم و خود را برترین انسان در دنیا
میپنداشتم .
اما اکنون میفهمم که قدرتم تا چه حد کوچک بوده و اصولًا این زر و زیورها روح انسان را سیراب نمیکند .
خداوندا ! من همراه رهبرم سلیمان به درگاه تو آمدم ، از گذشته پشیمانم و سرتسلیم به آستانت میسایم .
صفحه 58 از 63
را به کار میبرد ( همراه سلیمان ) تا روشن شود در راه خدا همه برادرند و برابر ، نه « مَعَ » جالب اینکه : او در اینجا واژه
همچون راه و رسم جباران که بعضی بر بعضی مسلط و گروهی در چنگال گروهی اسیرند ، در اینجا غالب و مغلوبی
وجود ندارد و همه بعد از پذیرش حق در یک صف قرار دارند .
وَ اُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ » : درست است که ملکه سبأ قبل از آن هم ایمان خود رااعلام کرده بود زیرا در آیات گذشته از زبان او شنیدیم
. « قَبْلِها وَ کُنّا مُسْلِمینَ : ما پیش از اینکه تخت را در اینجا ببینیم آگاهی یافته بودیم و اسلام را پذیرا شده بودیم
( جزء نوزدهم ( 163
ولی در اینجا اسلام ملکه به اوج خود رسید لذا با تأکید بیشتر ، اسلام را اعلام کرد .
او نشانههاي متعددي از حقانیت دعوت سلیمان را ، قبلًا دیده بود .
آمدن هدهد با آن وضع مخصوص ، عدم قبول هدیه کلان که از ناحیه ملکه فرستاده شده بود ، حاضر ساختن تخت او از آن راه
دور در مدتی کوتاه و سرانجام مشاهده قدرت و عظمت فوقالعاده سلیمان و در عین حال اخلاق مخصوصی که هیچ
شباهتی با اخلاق شاهان نداشت .
سرانجام کار ملکه سبأ
آنچه در قرآن مجید پیرامون ملکه سبأ آمده همان مقدار است که در بالا خواندیم ، سرانجام ایمان آورد و به خیل صالحان پیوست
، اما اینکه بعد از ایمان به کشور خود بازگشت و به حکومت خود از طرف سلیمان ادامه داد ؟ یا نزد سلیمان ماند و با او ازدواج
کرد ؟ یا به توصیه
164 ) سوره نَمل )
مشهور بودند پیمان زناشویی بست ؟ در قرآن اشارهاي به اینها نشده است چون « تُبَّع » سلیمان با یکی از ملوك یمن که به عنوان
در هدف اصلی قرآن که مسایل تربیتی است دخالتی نداشته ، ولی مفسران و مورخان ، هرکدام راهی برگزیدهاند که
( تحقیق در آن ضرورتی ندارد ، هرچند طبق گفته بعضی از مفسران ، مشهور و معروف همان ازدواج او با سلیمان است .( 1
ولی یادآوري این مطلب را لازم میدانیم که پیرامون سلیمان و لشکر و حکومت او و همچنین خصوصیات ملکه سبأ و جزییات
زندگیش افسانهها و اساطیر فراوانی گفتهاند که گاه تشخیص آنها از حقایق تاریخی براي توده مردم مشکل میشود و گاه سایه
تاریکی روي اصل این جریان تاریخی افکنده و اصالت آن را خدشهدار میکند و این است نتیجه شوم خرافاتی که با
حقایق آمیخته میشود که باید کاملًا مراقب آن بود .
. « روح المعانی » در « آلوسی » -1
( جزء نوزدهم ( 165
یک جمعبندي کلی از سرگذشت سلیمان
بخشی از حالات سلیمان که در 30 آیه فوق آمده بیانگر مسایل بسیاري است که قسمتی از آن را در لابلاي بحثها خواندیم و به
قسمت دیگري اشاره گذرایی ذیلًا میکنیم :
این داستان از موهبت علم وافري که خداوند در اختیار سلیمان و داود گذاشته است شروع میشود و به توحید و تسلیم در
است . « علم » برابر فرمان پروردگار ختم میگردد ، آن هم توحیدي که پایگاهش نیز
این داستان نشان میدهد که گاه غایب شدن یک پرنده و پرواز استثنایی او بر فراز یک منطقه ممکن است مسیر تاریخ ملتی را
صفحه 59 از 63
تغییر دهد و آنها را از شرك به ایمان و از فساد به صلاح بکشاند و این است نمونهاي از قدرتنمایی پروردگار و نمونهاي از
حکومت حق .
این داستان نشان میدهد که نور توحید در تمام دلها پرتوافکناستوحتییکپرندهظاهراخاموشازاسرارتوحیدخبر میدهد.
166 ) سوره نَمل )
براي توجه دادن یک انسان به ارزش واقعیش و نیز هدایت او به سوي اللّه باید نخست غرور و تکبر او را درهم شکست تا پردههاي
تاریک از جلو چشم واقعبین او کنار برود همانگونه که سلیمان با انجام دو کار غرور ملکه سبأ را درهم شکست : حاضر ساختن
تختش و به اشتباه افکندن او در برابر ساختمان قسمتی از قصر .
هدف نهایی در حکومت انبیاء کشورگشایی نیست ، بلکه هدف همان چیزي است که در آخرین آیه فوق خواندیم که سرکشان
به گناه خود اعتراف کنند و در برابر ربّ العالمین سرتعظیم فرود آورند و لذا قرآن با همین نکته داستان فوق را پایان
میدهد .
است ، به همین دلیل هم سلیمان درنامهاش روي آن تکیه میکند و هم ملکه سبأ در پایان کار . « تسلیم » همان « ایمان » روح
گاه یک انسان با دارا بودن بزرگترین قدرت ممکن است نیازمندبهموجودضعیفی همچون یکپرنده شود، نهتنهاازعلماو که از
کار اونیزکمکمیگیردوگاهمورچهايباآنضعفوناتوانیويراتحقیر میکند.
( جزء نوزدهم ( 167
نزول این آیات در مکه که مسلمانان ، سخت از سوي دشمنان در فشار بودند و تمام درها به روي آنان بسته بود ، مفهوم خاصی
داشت ، مفهومش تقویت روحیه و دلداري به آنان و امیدوار ساختن آنان به لطف و رحمت پروردگار و پیروزيهاي آینده بود
.
168 ) سوره نَمل )
درباره