گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و یکم
سوره عَنکبوت




براي بحث ، بهترین روش را برگزینید
46 وَ لاتُجادِلُوا اَهْلَالْکِتابِ اِلاّ بِالَّتی هِیَاَحْسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا ا مَنّا بِالَّذي اُنْزِلَ اِلَیْنا وَ اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ وَ اِلهُنا وَ اِلهُکُمْ واحِدٌ
وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
( جزء بیست و یکم ( 11
با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است ، مجادله نکنید ، مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدند و به
آنها بگویید : ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده ، ایمان داریم ، معبود ما و شما یکی است و در برابر او
تسلیم هستیم .
در اصل به معنی تابیدن طناب و محکم کردن آن میباشد ، این واژه در مورد ساختمان محکم و « جِ دال » از ماده « لا تُجادِلُوا »
مانند آن نیز به کار میرود و هنگامیکه دونفر به بحث میپردازندو درحقیقت هرکدام میخواهد دیگري را از عقیدهاش بپیچاند ،
میگویند و بههرحال منظور در اینجا بحث و گفتگوهاي « جِ دال » به این کار ، مجادله گفته میشود ، به کشتی گرفتن نیز
منطقی است .
تعبیر بسیار جامعی است که تمام روشهاي صحیح و مناسب مباحثه را شامل میشود ، چه در الفاظ ، چه « اَلَّتی هِیَ اَحْسَنُ » تعبیر به
در محتواي سخن ، چه در آهنگ گفتار و چه در حرکات دیگر همراه آن.
12 ) سوره عَنکبوت )
بنابراین مفهوم این جمله آن است که ؛ الفاظ شما مؤدبانه ، لحن سخن دوستانه ، محتواي آن مستدل ، آهنگ صدا خالی از فریاد و
جنجال و هرگونه خشونت و هتک احترام ، همچنین حرکات دست و چشم و ابرو که معمولاً مکمل بیان انسان هستند، همه باید
باهمین شیوه و روش انجام گیرد .
صفحه 12 از 64
اینها همه به خاطر آن است که هدف از بحث و مجادله ، برتريجویی و تفوقطلبی و شرمندهساختن طرفمقابل نیست ، بلکه
هدف تأثیر کلام و نفوذ سخن در اعماق روح طرف است و بهترین راه براي رسیدن به این هدف ، همین شیوه قرآنی
است .
حتی بسیارمیشودکه انسان اگر سخن حقرابهصورتی منعکس کند کهطرف مقابل آنرا فکرخود بداند نه فکر گوینده ، زودتر
انعطاف نشان میدهد ، چراکه انسان به افکار خود همچون فرزندانش علاقمند است .
درست بههمیندلیل است که قرآن مجید بسیارياز مسائل را
( جزء بیست و یکم ( 13
طرح میکند ، تا جوابش از درون فکر مخاطب بجوشد و آن را از خود بداند . « سؤال و استفهام » بهصورت
ولی البته هر قانونی استثنایی دارد ، از جمله همین اصل کلی در بحث و مجادله اسلامی در مواردي ممکن است حمل بر ضعف و
زبونی شود و یا طرف مقابل آنچنان مست و مغرور باشدکه اینطرز برخورد انسانی، بر جرأت و جسارتش بیفزاید ، لذا در دنباله
. « اِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ » : آیه بهصورت یک استثناء میفرماید
همانها که بر خود و دیگران ظلم کردند و بسیاري از آیات الهی را کتمان نمودند تا مردم به اوصاف پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله
آشنا نشوند. آنها که ظلم کردند و فرمانهاي الهی را در آنجا که برخلاف منافعشان بود ، زیر پا گذاشتند .
را فرزند خدا خواندند « عزیر » یا « مسیح » ، آنها که ظلم کردند و خرافاتی همچون مشرکان به میان آوردند
.
و بالاخره آنها که ظلم کردند و بهجاي بحث منطقی ، دست بر
14 ) سوره عَنکبوت )
شمشیر برده و متوسلبهزور شدند و به شیطنت و توطئهچینی پرداختند.
لانْهارُ خالِدینَ فیها نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلینَ 􀂔 58 وَالَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّۀِ غُرَفا تَجْري مِنْ تَحْتِهَا ا
کسانیکه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ، آنها را در غرفههایی از بهشت جاي میدهیم که نهرها در زیر آن جاري
است، جاودانه در آن خواهند ماند ، چه خوب است پاداش عملکنندگان .
به معنی سکنی دادن به قصد بقاء و دوام است . « تَبْوِئَه » از ماده « لَنُبَوِّئَنَّهُمْ »
به معنی ساختمان بلند است که بر اطراف خود مشرف باشد . « غُرْفَۀ » جمع « غُرَف »
آنها در قصرهاییکه درختان بهشتی ازهرسو احاطهاش کرده و نهرهاي گوناگون که طبق آیات دیگر قرآن هرکدام طعم و
منظرهاي مخصوص به خود دارند ، از لابلاي آن درختان و زیر این قصرها در جریان است ، منزل میکنند .
( جزء بیست و یکم ( 15
یکیاز امتیازات غرفههاي بهشتی این است که همچون منازل و قصرهاي این جهان نیست که هنوز انسان دمی در آن نیاسوده است ،
خالِدینَ فیها نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلینَ ) . ) « آنها جاودانه در آن خواهند ماند » زده میشود ، بلکه « اَلرَّحیل » بانگ
مطلق است « عامِلینَ » به قرینه جملههاي قبل ، کسانی است که عمل صالح و توأم باایمان دارند، هر چند کلمه « عامِلینَ » منظور از
.
اِنَّ فِیالْجَنَّۀِ لَغُرَفا یُري ظُهُورُها مِنْ بُطُونِها وَ بُطُونُها مِنْ ظُهُورِها : » : در حدیثیاز پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله چنین میخوانیم
» : کسی برخاست و عرض کرد ، « در بهشت غرفههایی است آنقدر شفاف که بیرونش از درون و درونش از بیرون دیده میشود
هِیَ لِمَنْ اَطابَ الْکَلامَ وَ اَطْعَمَ الطَّعامَ وَ اَدامَ » : حضرت صلیاللهعلیهوآله فرمود ؟ « این غرفهها از آنِ کیست اي رسول خدا
صفحه 13 از 64
الصِّیامَ وَ صَ لَّی اللّهَ بِاللَّیْلِ وَ النّاسُ نِیامٌ : اینها براي کسیاست که سخن خودرا پاکیزه کند، گرسنگان را سیر نماید و روزه را
(1). « بسیار بگیرد و در دل شب هنگامی که مردم درخوابند، براي خدا نماز بخواند
16 ) سوره عَنکبوت )
تضمین تأمین روزي همه موجودات
60 وَ کَاَیِّنْ مِنْ دابَّۀٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُها وَ اِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ
چه بسیار جنبندگانی که قدرت ندارند روزي خود را حمل کنند ، خداوند آنها را و شما را روزي میدهد و او است
شنوا و دانا .
در میان جنبندگان و حیوانات و حشرات گذشته از انسان انواع کمی هستند که همچون مورچگان و زنبور عسل مواد غذایی خود را
هستند ، یعنی هر روز جدید باید دنبال روزي « گنجشک روزي » از صحرا و بیابان بهسوي لانه حمل و ذخیره میکنند و غالبا
تازهاي بروند و میلیونها میلیون از آنها در اطراف ما در نقاط دور و نزدیک ، در بیابانها و اعماق درهها و بر فراز کوهها و درون
دریاها وجود دارند که همه از خوان نعمت بیدریغش روزي میخورند .
. جلد 7 ، صفحه 5075 ،« تفسیرقرطبی » -1
( جزء بیست و یکم ( 17
و تو اي انسان که از آنها براي بهدست آوردن روزي و ذخیره کردن ، باهوشتر و تواناتري ، چرا اینچنین از ترس قطع روزي ، به
زندگی آلوده و ننگین چسبیدهاي و زیر بار هر ظلم و ستم و خواري و مذلت میروي ؟ تو هم از درون این محدوده زندگی تنگ و
تاریک خود بیرون آي و با کار و تلاش بر سر سفره گسترده پروردگارت بنشین و غم روزي مخور .
64 وَ ماهذِهِالْحَیوةُالدُّنْیا اِلاّلَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَالدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ
این زندگی دنیا جز لهو و لعب چیزي نیست و زندگی واقعی سراي آخرت است ، اگر آنها میدانستند .
18 ) سوره عَنکبوت )
به « لَعِب »، بهمعنی سرگرمیاست و هرکاري که انسان را به خود مشغول داشته و ازمسائل اصولی زندگی منحرف میکند « لَهْو »
کارهایی میگویندکهدارايیکنوع نظمخیالی براي یکهدف خیالیاست (بازي).
در لعب و بازي ، یکی شاه میشود و دیگري وزیر ، یکی فرمانده لشکر و دیگري قافله یا دزد و بعد از درگیريها ، وقتی بازي به
پایان میرسد ، میبینیم همه نقشها خواب و خیال بوده است .
قرآن میگوید : زندگی دنیا یکنوع سرگرمی و بازي است ، مردمی جمع میشوند و به پندارهایی دل میبندند ، بعد از چند
روزي پراکنده میشوند و در زیر خاك پنهان میگردند ، سپس همهچیز به دست فراموشیسپرده میشود، اما حیات حقیقی که
فنایی در آن نیست ، درد و رنج و ناراحتی و ترس و دلهره و تضاد و تزاحم در آن وجود ندارد، تنها حیات آخرت است ، ولی اگر
انسانبداند و اهل تحقیق باشد.
و آنها که دل به این زندگی میبندند ، به زرق و برق آن مفتون و دلخوش میشوند ، کودکانی بیش نیستند ،
هرچند سالیان دراز از عمر آنها میگذرد .
( جزء بیست و یکم ( 19
گرفته « حَیّ » به اعتقاد جمعی از مفسران و ارباب لغت به معنی حیات است ( معنی مصدري دارد ) ، این کلمه در اصل از « حَیَوان »
شدهاست. « حَیَوان » بودهکه" یاء "دوم تبدیلبه" واو "گشتهو « حَیَیان » شدهو
صفحه 14 از 64
در آن « زندگی » عین زندگی و حیات است ، گویی حیات از همه ابعاد آن میجوشد و چیزي جز « سراي آخرت » اشاره به اینکه
نیست .
بدیهی است قرآن هرگز نمیخواهد با این تعبیر ، ارزش مواهب الهی در این جهان را نفی کند، بلکه میخواهد بایک مقایسه صریح
این مواهب نباشد ، « اسیر » و روشن ، ارزش این زندگی را در برابر آن زندگی مجسم سازد ، علاوهبر این به انسان هشدار دهد که
بر آنها گردد و هرگز ارزشهاي اصیل وجود خود را با آنها معاوضهنکند. « امیر » بلکه
شداید ، زمینهساز شکوفایی فطرت است
65 فَاِذارَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجّیهُمْ اِلَی الْبَرِّ اِذا هُمْ یُشْرِکُونَ
20 ) سوره عَنکبوت )
هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند ( و غیر او را فراموش میکنند ) اما هنگامیکه خدا آنهارا
بهخشکی رسانید،ونجاتداد،بازمشركمیشوند.
شداید و طوفانها زمینهساز شکوفایی فطرت آدمی است ، چراکه نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است ، آداب و رسوم
خرافی ، تربیتهاي غلط ، تلقینهاي سوء ، پردههایی بر آن میافکند ، ولی هنگامی که طوفانها از هر سو میوزد و گردابهاي
مشکلات در برابر انسان نمایان میگردد و دست خود را از همه اسباب ظاهري و مادي کوتاه میبیند ، بیاختیار به سراغ عالم ماوراء
از هر « مُخْلِصینَ لَهُ الدّینِ » طبیعت میرود و هرگونه فکر شركآلود را از دل زدوده و در کوره این حوادث به مصداق
ناخالصی خالص میگردد .
همیشه یک نقطه نورانی درقلب انسان هست که خط ارتباطی او با جهان ماوراء طبیعت و نزدیکترین راه به سوي خدا
است .
تعلیماتغلط و غفلت و غرور، مخصوصا بههنگامسلامت و وفور نعمت، پردههایی بر آن میافکند ، اما طوفانهاي حوادث این
پردهها را میدرد و خاکسترهاراکنار میزند و آن نقطه نورانی آشکار میشود و لذا پیشوایانبزرگ اسلام کسانیرا که در مسأله
خداشناسی سخت در تردید فرومیرفتند، از همین طریق ارشاد مینمودند.
پایان سورهعَنکبوت
( جزء بیست و یکم ( 21
22 ) سوره عَنکبوت )
سوره