گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد بیست و یکم
سوره رُوم




سوره رُوم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
پیشگویی عجیب قرآن درباره پیروزي رومیان بر ایرانیان
1 الآمآ
صفحه 15 از 64
الم .
اینسوره جزء 29 سورهاياستکه با حروف مقطعه آغاز میشود .
تنها چیزي که اینجا جلب توجه میکند ، این است که برخلاف بسیاري از سورههایی که با حروف مقطعه آغاز میشود و پشت سر
آن سخن از عظمت قرآن است ، در اینجا بحثی از عظمت قرآن نمییابیم ، بلکه سخن از شکست رومیان و پیروزي مجدد آنها در
آینده است ، ولی بادقت روشن میشود که این بحث نیز بیان عظمت قرآن است، چراکه این خبر غیبی مربوط به آینده ، از
نشانههاي اعجاز و عظمت این کتاب آسمانی محسوب میشود .
( جزء بیست و یکم ( 23
2 غُلِبَتِ الرُّومُ
رومیان مغلوب شدند .
لارْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ 􀂔 3 فی اَدْنَی ا
( و این شکست ) در سرزمین نزدیکی رخ داد ، اما آنها بعد از مغلوبیت، بهزودي غلبه خواهند کرد .
زمین روم است ، یعنی آنها در نزدیکترین سرحداتشان با ایران گرفتار شکست شدند و این اشاره به ، « زمین » منظور از این
اهمیت و عمق این شکست است ، چراکه شکست درنقطههاي دوردست و مرزهاي بعید ، چندان مهم نیست ، مهم آن است که
کشوري در نزدیکترین مرزهایش به دشمن که از همهجا قويتر و نیرومندتر است ، گرفتار شکست شود .
اشارهاي خواهد بود به اهمیت این شکست و طبعا پیشگویی از پیروزي طرف « رْضِ 􀂔 فی اَدْنَی الا » بنابراین ذکر جمله
مغلوب ، ظرف چند سال آینده ، واجد اهمیت بیشتري خواهد بود که جز از طریق اعجاز قابل پیشبینی نیست .
24 ) سوره روم )
. « وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ » : سپس اضافه میکند
بعد از ) « مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ » بهزودي غالب میشوند ) براي بیان مقصود کافی بود ، ولی مخصوصا تعبیر ) « سَیَغْلِبُونَ » با اینکه جمله
مغلوبیتشان ) بر آن افزوده شده است ، تا اهمیت این پیروزي رومیان آشکارتر گردد ، چراکه غالب شدن یک جمعیت مغلوب آن
هم در نزدیکترین و نیرومندترین مرزهایش ، در یک مدت کوتاه ، غیرمنتظره است و قرآن صریحا از این حادثه غیرمنتظره
خبر میدهد .
لامْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ 􀂔 4 فی بِضْعِ سِنینَ لِلّهِ ا
در چند سال ، همه کارها از آنِ خدا است ، چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزي) و در آن روز مؤمنان خوشحال
خواهند شد .
( جزء بیست و یکم ( 25
حداقل سه و حداکثر نُه میباشد . « بِضْع » مفهوم تعبیر
همهچیز و همهکار به دست او است ، چه قبل از پیروزي و » و اگر میبینید خداوند از آینده خبر میدهد ، به خاطر آن است که
لامْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ ) . 􀂔 لِلّهِ ا ) « چه بعد از پیروزي این قوم شکست خورده
بدیهیاست بودن همهچیز بهدست خدا و بهفرمان و اراده او ، مانع از اختیار و آزادي اراده ما و تلاش و کوشش و جهاد در مسیر
اهداف مورد نظر نیست ، به تعبیر دیگر این عبارت نمیخواهد اختیار را از دیگران سلب کند ، بلکه میخواهد این نکته را روشن
سازد که قادر بِالذّات و مالک عَلَیالاِْطلاق او است و هرکس هرچیزي دارد، ازاودارد.
در آن روز که رومیان غالب شدند ، مؤمنان » سپس میافزاید : اگر امروز که رومیان شکست خوردند ، مشرکان خوشحال شدند
صفحه 16 از 64
وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ) . ) « خوشحال خواهند شد
اعجاز قرآن از دریچه علم غیب
یکی از طرق اثبات اعجاز قرآن ، خبرهاي غیبی قرآناست
26 ) سوره روم )
که یک نمونه روشن آن در همین آیات موردبحث آمده ، در طی چند آیه با انواع تأکیدات از پیروزي بزرگ یک ارتش
شکستخورده در چند سال بعد خبر داده و آن را به عنوان یک وعده تخلفناپذیر الهی معرفی میکند .
از یک سو خبر از اصل پیروزي میدهد ( وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ) .
از سوي دیگر خبر از پیروزي دیگري براي مسلمانان بر کفار مقارن همان زمان ( وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللّهِ ). و از سوي سوم
تصریح میکند که این امر در چند سال آینده به وقوع خواهد پیوست ( فی بِضْعِ سِنینَ ). و از سوي چهارم با دو بار تأکید ، قطعی
بودن این وعده الهی را مسجّل میسازد ( وَعْدَ اللّهِ لا یُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ ) .
تاریخ به ما میگوید که هنوز نُه سال نگذشته بود که این دو حادثه انجام یافت ؛ رومیان در نبرد جدیدي بر ایرانیان پیروز شدند و
مقارن همان زمان مسلمانان با صلح حدیبیه ( و بر طبق روایتی در جنگ بدر ) پیروزي چشمگیري بر دشمنان پیدا
کردند .
( جزء بیست و یکم ( 27
اکنون این سؤال مطرح است که آیا یک انسان با علم عادي میتوانداینچنینقاطعانهازحادثهاي بهاینمهمی خبردهد؟حتیاگر فرضا
قابل پیشبینی سیاسی هم باشد، کهنبود، بایدبا قید احتیاط و ذکر احتمال بگوید ، نه اینچنین باصراحت و قاطعیت که اگر تخلف
آن ظاهر گردد ، بهترین سند براي ابطال دعوي نبوت به دست دشمنان خواهد افتاد .
حقیقت این است که مسائلی از قبیل پیشبینی پیروزي یک کشور بزرگ همچون کشور روم یا مسأله مباهله به خوبی نشان
میدهد که پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله بهجاي دیگري دلبسته بود و پشتگرمی ازجاي دیگر داشت وگرنه هیچکس در
شرایط عادي ، توانایی و جرأت بر چنین اموري را ندارد .
بهخصوصاین که مطالعه در حال پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نشان میدهد که او از کسانی نبود که بیگدار به آب بزند ، بلکه
کارهایش حسابشده بود ، چنین ادعایی از چنین کسی ، نشان میدهد که او تکیه بر جهان ماوراي طبیعت ، وحی الهی و علم
بیپایان خداوند داشته است .
28 ) سوره روم )
5 بِنَصْرِ اللّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ
به سبب یاري پروردگار ، خداوند هرکس را که بخواهد، نصرت میدهد و او عزیز و حکیم است .
مسلمانان در آن روز از جهات مختلفی خوشحال شدند ؛
از پیروزي اهل کتاب بر مجوسیان که صحنهاي از غلبه خداپرستی بر شرك بود ، از پیروزي معنوي بهخاطر ظهور و اعجاز
یا یکی دیگر از فتوحات مسلمین بود . « صلح حدیبیه » قرآن و از پیروزي مقارن آن که احتمالًا
6 وَعْدَ اللّهِ لا یُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ
این چیزي است که خدا وعده کرده و وعده الهی ، هرگز تخلف نمیپذیرد ، ولی اکثر مردم نمیدانند .
علت عدم آگاهی مردم ، عدم معرفتشان نسبت به خدا و علم و قدرت او است ، آنها خدا را بهدرستی نشناختند و لذا از این حقیقت
صفحه 17 از 64
که او محال است از وعدهاش تخلف کند ، درست آگاه نیستند ، چراکه تخلف از وعده یا بهخاطر جهل است که مطلبی مکتوم
بوده، سپس آشکار گردیده و مایه تغییر عقیده شدهاست ، و یا بهخاطر ضعف و ناتوانی است که وعدهدهنده از عقیده خود بازنگشته
، ولی توانایی بر انجام وعده خود ندارد .
اما خدایی که هم از عواقب امور آگاه است و هم قدرتش مافوق همه قدرتها است ، هرگز از وعدهاش تخلف نخواهد
کرد .
( جزء بیست و یکم ( 29
7 یَعْلَمُونَ ظاهِرا مِنَ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الاْخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ
آنها تنها ظاهري از زندگی دنیا را میدانند و از آخرت ( و پایان کار ) بیخبرند .
آنها تنها از زندگی دنیا آگاهند و تازه از این زندگی نیز به ظاهري قناعت کرده ، مجموعهاي از سرگرمیهاو لذّات زودگذر و
خوابهاو خیالها برداشت آنها از زندگیدنیا را تشکیل میدهد ، غرور و غفلتی که دراین برداشت نهفته است، بر کسی
پوشیده نیست .
30 ) سوره روم )
اگرآنها باطن و درون اینزندگی دنیا را نیز میدانستند ، براي شناخت آخرت کافی بود ، چراکه دقت کافی در این زندگی
زودگذر نشان میدهد که حلقهاي است از یک سلسله طولانی و مرحلهاي است از یک مسیر بزرگ ، همانگونه که دقت
در زندگی دوران جنینی نشان میدهد که هدف نهایی ، خود این زندگی نیست، بلکه این یک مرحله مقدماتی براي زندگی
گستردهاي است .
به این حقیقت اشاره میکند که علت این غفلت و بیخبري ، خود آنها هستند، درست مثل « هُم » جالب اینکه با تکرار ضمیر
یعنی سبب ، « تو خودت غافل شدي » : و در جواب بگوییم « تو مرا از این امر غافل کردي » : اینکه کسی به ما بگوید
غفلت ، خودت بودي .
رْضَ وَ ما بَیْنَهُما اِلاّ بِالْحَقِّ وَ اَجَلٍ مُسَ  می وَ اِنَّ کَثیرا مِنَ النّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ 􀂔 8 اَوَ لَمْ یَتَفَکَّروُا فی اَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللّهُ السَّمواتِ وَ الا
لَکافِروُنَ
( جزء بیست و یکم ( 31
آیا آنها در دل خود نیندیشیدند که خداوند آسمانها و زمین و آنچهرا میانآندو است، جز به حق و براي زمان معینی نیافریده
، ولی بسیاري از مردم ( رستاخیز و ) لقاي پروردگارشان را منکرند .
اگر آنها درست بیندیشند و بهوجدان خود و داوري عقلشان مراجعه کنند ، بهخوبی از این دو امر آگاه میشوند که ؛ اولًا جهان بر
اساس حق آفریده شده و نظاماتی بر آن حاکم است که دلیل بر وجود علم و قدرت کامل در خالق این جهان است و ثانیا این جهان
رو به زوال و فنا میرود و از آنجا که خالق حکیم ممکن نیست بیهوده آن را آفریده باشد ، دلیل بر این است که جهان دیگري که
سراي بقا است ، بعد از این جهان میباشد ، وگرنه آفرینش این جهان مفهومی نداشت و این خلقت طویل و عریض تنها براي چهار
روز زندگی دنیا بیمعنی بود و از اینجا به وجود آخرت پی میبرند .
32 ) سوره روم )
دلیل بر معاد است ، « اجلمسمّی » بنابراین دقت در نظم و حقانیت این جهان ، دلیل بر وجود مبدأ است و دقت در داشتن
.
. « وَ اِنَّ کَثیرا مِنَ النّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِروُنَ » : لذا در پایان آیه میافزاید
صفحه 18 از 64
یا اصلًا منکر معادند، همانگونه که مکرر درآیات قرآنی ازقول مشرکان نقل شده که میگفتند : آیا هنگامی که
ما خاك شدیم، مجددا به زندگی بازمیگردیم ؟ این حرف عجیبیاست ، این غیر ممکن است، این دلیل جنون
گوینده آن است ( 5 / رعد ، 35 / مؤمنون ، 67 / نمل و 3 / ق ) .
و یا اینکه با زبان منکر نیستند ، اما عملشان آنچنان آلوده و ننگین است که نشان میدهد آنها اعتقادي به معاد ندارند، چراکه
اگر معتقدبودند، نباید اینچنین فاسد و مفسد باشند .
در تفسیر « فخر رازي » به این معنی نیست که آنها درباره اسرار وجود خویش مطالعه کنند ، آنچنانکه « فی اَنْفُسِهِمْ » ضمنا تعبیر
خود گفته : بلکه منظور این است که آنها در درون جان از طریق عقل و وجدان به آفرینش آسمانها و زمین
بیندیشند .
( جزء بیست و یکم ( 33
ممکن است دو معنی داشته باشد ؛ یکی توأم بودن آفرینش با حق و قانون و نظم است و دیگر اینکه هدف حقی « بِالْحَقِّ » تعبیر
بوده است و البته این دو تفسیر باهم منافات ندارند .
اشاره به قیامت و رستاخیز است که در آنجا حجابها کنار میرود و انسان باشهودباطنیخدارا بهعظمت « لِقاءِ رَبِّهِمْ » تعبیر به
میشناسد.
راز سقوط دولتها و ملتها
رْضَ وَ عَمَروُها اَکْثَرَ مِمّا 􀂔 رْضِ فَیَنْظُروُا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُالَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا اَشَ دَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ اَثاروُا الا 􀂔 9 اَوَ لَمْ یَسیروُا فِی الا
عَمَروُها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
آیادرزمینسیرنکردندو ببینندعاقبتکسانیکه قبلاز آنها بودند ، چگونه شد؟ آنها نیرویی بیش از اینان داشتند و زمین را ( براي
زراعت و آبادي ) دگرگون ساختند و بیشاز آنچه اینان آباد کردند ، عمران نمودند وپیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان
آمدند ( اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند ) خداوند هرگز بهآنها ستم نکرد، آنها به خودشان ستم
میکردند .
34 ) سوره روم )
میگوید ، به خاطر آن است که « ثَوْر » به معنی پراکنده ساختن است و اینکه عرب به گاو نر « ثَوْر » از ماده « اَثارَ »
زمین را با آن شخم میزند .
در واقع قرآن اشاره به اقوامی میکند که نسبت به مشرکان معاصر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله برتري چشمگیري از نظر
قدرت و نیروي جسمی و مالی داشتند و سرنوشت دردناك آنها را درس عبرتی براي اینها قرار میدهد .
زمین را زیر و رو کردند ) ممکن است اشارهبه شخمزدن زمین براي زراعت و درختکاري ، یا کندن نهرها ) « لارْضَ 􀂔 اَثاروُا ا » جمله
مفهوم وسیعی دارد که « لارْضَ 􀂔 اَثاروُا ا » و قناتها و یا بیرون آوردن شالوده عمارتهاي بزرگ و یا همه اینها باشد ، چراکه جمله
تمام این امور را که مقدمه عمران و آبادي است ، شامل میشود .
( جزء بیست و یکم ( 35
از آنجا که در دنیاي آن روز بیشترین قدرت در دست کسانی بود که از نظر کشاورزي ، پیشرفتهتر بودند و از نظر ساختن
عمارتها ، ترقی چشمگیري داشتند ، برتري این اقوام را نسبت به مشرکان مکه که قدرتشان از این نظر بسیار محدود بود ،
روشن میسازد .
صفحه 19 از 64
اما آنها با اینهمه توانایی ، هنگامی که آیات الهی را انکار و پیامبران را تکذیب کردند ، قدرت فرار از چنگال مجازات را
نداشتند ، شما چگونه میتوانید فرار کنید ؟
و این مجازاتهاي دردناك ، محصول اعمال و فرآورده دست خود آنها بود ، آنها کسانی بودند که بر خویشتن ظلم کردند و
خداوند هرگز ظلم و ستمی بر کسی روا نمیدارد .
36 ) سوره روم )
تکرار گناه و آلودگی انسان را بتدریج به کفر میرساند
10 ثُمَّ کانَعاقِبَۀَالَّذینَاَساؤُاالسُّوآاي اَنْکَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤوُنَ
سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند ، به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به
سخریه گرفتند .
گناه و آلودگی همچون بیماري خوره به جان انسان میافتد و روح ایمان را میخورد و از بین میبرد و کار به جایی میرسد که سر
از تکذیب آیات الهی درمیآورد و از آنهم فراتر میرود و او را بهاستهزاء و سخریه پیامبران و آیات الهی وامیدارد و
به مرحلهاي میرسد که دیگر هیچ وعظ و انذاري مؤثر نیست و جز تازیانه عذاب دردناك الهی راهی باقی نمیماند .
یک نگاه به صفحات تاریخ زندگی بسیاري از یاغیان و جانیان نشان میدهد که آنها در آغاز کار چنین نبودند ، حداقل نور
ضعیفی از ایمان در قلب آنها میتابید ، ولی ارتکاب گناهان پیدرپی سبب شد که
روزبهروزازایمانوتقوافاصلهبگیرندوسرانجامبهآخرینمرحلهکفربرسند.
( جزء بیست و یکم ( 37
در خطبه معروف حضرت زینب شیرزن کربلا علیهاالسلام که در شام مقابل یزید ایراد فرمود ، نیز این آیه باهمان
برداشتی که در بالا گفتیم ، آمده است .
که بیانگر عدمایمان او به « ... لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ » زیرا آن حضرت هنگامیکه دید یزید با گفتن کلمات کفرآمیز و اشعار معروف
صَدَقَ اللّهُ کَذلِکَ » : اساس اسلام بود، همهچیز را به سخریه گرفته ، بعد از حمد الهی و درود بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله چنین فرمود
یعنی اگر تو امروز با این اشعار کفرآمیز ، « ... یَقُولُ ثُمَّ کانَ عاقِبَۀَ الَّذینَ اَساؤُا السُّوآاي اَنْ کَ ذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤوُنَ
اسلام و ایمان را انکار میکنی و به نیاکان مشرکت که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شدند ، میگویی : اي کاش بودید و
انتقامگیري مرا از خاندان بنیهاشم میدیدید ، جاي تعجب نیست ، این همان چیزي است که خدا فرموده که مجرمان سرانجام
آیات ما را تکذیب میکنند ... و در این زمینه مطالب فراوانی فرمود ( براي توضیح بیشتر به جلد 45 بحار الانوار ، صفحه 157
مراجعه فرمایید ) .
38 ) سوره روم )
11 اَللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
خداوند آفرینش را آغاز میکند ، سپس آن را تجدید مینماید، سپس به سوي او بازمیگردید .
در آیه یک استدلال کوتاه و پرمعنی براي مسأله معاد بیان شده که در آیات دیگر قرآن نیز به عبارات دیگري تکرار گردیده است و
همان کسی که قدرت بر آفرینش نخستین داشت ، قدرتبر معاد هم دارد و قانون عدالت و همچنین حکمت خداوند » ؛ آن اینکه
. « ایجاب میکند که این آفرینش مجدد تحقق یابد
اشاره به این است که بعد از زندگی قیامت ، همگی به سوي دادگاه پروردگار و پاداش و ثواب « ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » جمله
صفحه 20 از 64
او بازمیگردید و از این فراتر مؤمنانی که در خط تکامل الهی قرارگرفتهاند ، همچنان در تکامل خویش به سوي
بینهایت و به سوي رضوان پروردگار پیش میروند .
( جزء بیست و یکم ( 39
چرا یکی از نامهاي قیامت" ، ساعۀ " است ؟
14 وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَۀُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ
آنروزکه قیامت برپامیگردد ( مردم ) از هم جدا میشوند .
شده « قیام ساعت » توجه به این نکته نیز لازم است که در بسیاري از آیات قرآن و از جمله آیه مورد بحث از قیام قیامت ، تعبیر به
در اصل به معنی جزئی از زمان یا لحظاتی زودگذر است و از آنجا که از یکسو وقوع « ساعَۀ » است ، این بهخاطر آن است که
بودن خداوند ، حساب بندگان را در آن « سریع الحساب » رستاخیز بهصورت ناگهانی و برقآسا است و از سوي دیگر به مقتضاي
روز بهسرعت میرسد ، این تعبیر در مورد قیامت بهکار رفته تا مردم موقعیت رستاخیز را همواره در نظر داشته باشند .
اسم براي ، « ساعَۀ » : میگوید « لسان العرب » در « ابن منظور »
40 ) سوره روم )
زمانی است که صیحه پایان جهان زده میشود و همگی ناگهان میمیرند و نیز نام براي وقتی است که مردم در قیامت برانگیخته
میشوند، این نام از آن جهت براي پایان جهان و وقوع رستاخیز انتخاب شده است که در صیحه نخستین که خداوند در آیه
اشاره کرده ، بهطور ناگهانی همگی میمیرند ( و در نفخه دوم « اِنْ کانَتْ اِلاّ صَ یْحَۀً واحِدَةً فَاِذاهُمْ خامِدوُنَ » ؛ 29 / یس
ناگهان همه بهپا میخیزند و قیامت برپا میشود ) .
سهگونهاست ؛ « ساعَۀ » از برخی نقل میکند که « تاج العروس » در « زبیدي »
روز رستاخیز و زنده شدن مردم براي حساب . « ساعت کُبْري »
روز « ساعت صُغْري » روز مرگ ناگهانی اهل یکزمان ( به مجازاتهاي الهی و عذابهاي استیصال ). و « ساعت وُسْطی » و
مرگ هر انسانی .
15 فَاَمَّا الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَهُمْ فی رَوْضَۀٍ یُحْبَروُنَ
( جزء بیست و یکم ( 41
اما آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ، در باغی از بهشت شاد و مسرور خواهند بود .
اطلاق میشود و اگر میبینیم « روضۀ » به معنی محلی است که آب و درخت فراوان دارد ، لذا به باغهاي خرم و سرسبز « رَوْضَ ۀ »
در اینجا این کلمه به صورت نکره آمده است ، براي تعظیم و بزرگداشت آن است ، یعنی در بهترین و برترین باغهاي زیبا
و سرورانگیز بهشت غرق نعمت خواهند بود .
به معنی اثر جالب و خوب است و به حالت شادي و سروري که آثار آن در چهره ظاهر میگردد ، نیز « حِبْر » از ماده « یُحْبَروُنَ »
گفته میشود و از آنجا که قلب بهشتیان چنان مالامال از شادي و سرور است که آثار آن در تمام وجودشان ظاهر
میگردد ، این تعبیر در مورد آنها به کار رفته است .
16 وَاَمَّاالَّذینَ کَفَروُا وَکَذَّبُوابِآیاتِنا وَ لِقاءِالاْخِرَةِ فَاوُلئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَروُنَ
42 ) سوره روم )
و اما آنها که به آیات ما و لقاي آخرت کافر شدند ، در عذاب الهی احضار میشوند .
صفحه 21 از 64
» آمده که نشان رضایت همه جانبه آنها است ، ولی درباره دوزخیان به « یُحْبَروُنَ » جالب اینکه در مورد بهشتیان تعبیر به
تعبیر میکندکه دلیل برنهایت کراهت و ناخوشایندي آنها است زیرا احضار کردن در مواردي اطلاق « مُحْ َ ض روُنَ
میشود که برخلاف میل باطنی انسان صورت میگیرد .
هردو را قید میکند ، درحالیکه در مورد دوزخیان تنها به عدم « عمل صالح » و « ایمان » نکته دیگر اینکه ؛ در مورد بهشتیان
ایمان ( انکار مبدأ و معاد ) قناعت نموده است ، اشاره به اینکه براي ورود در بهشت ، تنها ایمان کافی نیست ، عمل صالح نیز
لازماست، اما براي دخول در دوزخ، عدم ایمان کافی است، هرچند گناهیاز او سر نزده باشد، چراکه کفر خود بزرگترین
گناه است .
( جزء بیست و یکم ( 43
تسبیح و حمد درهمهحال براي خدا است
17 فَسُبْحانَ اللّهِ حینَ تُمْسُونَ وَ حینَ تُصْبِحُونَ
منزهاستخداوند بههنگامیکهشاممیکنید و صبح میکنید.
لارْضِ وَ عَشِیّا وَ حینَ تُظْهِروُنَ 􀂔 18 وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمواتِ وَ ا
و حمد و ستایش مخصوص او است در آسمان و زمین و تسبیح و تنزیه براي او است، به هنگام عصر و هنگامی که ظهر
میکنید .
پروردگار بیان شده است ؛ « تسبیح » به این ترتیب در این دو آیه چهار وقت براي
آغاز شب ( حینَ تُمْسُونَ ) .
طلوع صبح ( حینَ تُصْبِحُونَ ) .
عصرگاهان ( عَشِیّا ) .
و به هنگام زوال ظهر ( وَ حینَ تُظْهِروُنَ ) .
44 ) سوره روم )
از نظر مکان تعمیم یافته و پهنه آسمان و زمین را شامل شده است . « حمد » اما
هر صبح و » : ذکر این چهار وقت در آیات فوق ، ممکن است کنایه از دوام و همیشگی تسبیح باشد ، چنانکه در فارسی میگوییم
یعنی همیشه و در هرزمان) . ) « شام از فلانکس مراقبت کن
سَبِّحُوهُ وَ احْمَدوُا لَهُ ) و این تفسیر نزدیکتر ) « او را تسبیح و حمد گویید » ممکناست این حمد و تسبیح بهمعنی امر باشد ، یعنی
بهنظرمیرسد که آیات فوق دستوري باشد بههمه بندگان که براي زدودن آثار شرك و گناه از دل و جان ، هر صبح و شام و
هرظهر و عصر حمد و تسبیح خدا گویند ، به وسیله نماز و غیرنماز .
هرکس دو آیه مابعد از آن را صبحگاهان بخواند ، آنچه را در روز از او » : درحدیثیاز پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله چنین آمده
فوت میگردد ، جبران خواهد کرد و هرکس آن را در آغاز شب بخواند ، آنچه را در شب از او فوت شود ، جبران
(1). « خواهد کرد
( جزء بیست و یکم ( 45
زمستان را نظاره کنید تا معاد را باور کنید
صفحه 22 از 64
لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ 􀂔 19 یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِی ا
او زنده را از مرده خارج میکند و مرده را از زنده و زمین را بعدازمرگ، حیاتمیبخشد و به همینگونه روز قیامت
برانگیخته میشوید .
مرتبا در برابر چشم شما تکرار « میّت از حیّ » است و دیگري « حیّ از میّت » که یکی خروج « صحنه پایان دنیا » و « صحنه معاد »
میشود، بنابراین چه جاي تعجب که در پایان جهان همه موجودات زنده بمیرند و در رستاخیز همه انسانها به زندگی
جدیدي بازگردند ؟
. جلد 4 ، صفحه 172 ، « نور الثقلین » -1
46 ) سوره روم )
در مورد زمینهاي مرده که بارها در قرآن براي مسأله معاد روي آن تکیه شده است ، براي همه روشن « خروج حیّ از میّت » اما
میباشد که در فصل زمستان زمین بهصورت مرده درمیآید ، نه گیاهی از آن میروید ، نه گلی میخندد و نه شکوفهاي میشکفد،
اما در فصل بهاربا تعادل هوا و فرو ریختن قطرات حیاتبخشباران ، جنبشی در زمین پیدا میشود ، همهجا گیاهان میرویند ، گلها
میخندند و شکوفهها بر شاخها آشکار میشوند و این صحنهمعاد استکه در این جهان میبینیم.
اما در مورد خارج ساختن مرده از زنده ، آنهم چیز پوشیده و پنهانی نیست ، دائما در سطح کره زمین درختانی میمیرند و بهچوب
خشکیدهاي تبدیل میشوند ، انسانها و حیوانات حیات خود را از دست داده و به جسد بیجانی مبدل میگردند .
گرچه طبق مسلمات علم امروز در حال حاضر حداقل در آزمایشهاي بشري و مشاهدات روزمره موردي دیده نشده است که
موجودات زنده از موجودات بیجان تولد یابند ، بلکه همواره موجودات زنده از تخم یا بذر یا نطفه موجودات زنده دیگري متولد
میشوند ، ولی مسلما در آغاز که این کره خاکی یکپارچه آتش بود ، موجود زندهاي وجود نداشت ، بعدا در شرایط خاصی که
علم هنوز آن را به درستی کشف نکرده است ، موجودات زنده از مواد بیجان با یک جهش بزرگ ، متولد شدند اما این موضوع
در شرایط فعلی کره زمین در آنجا که در دسترس علم و دانش بشر است ، دیده نمیشود ( البته شاید در اعماق
اقیانوسها در پارهاي از شرایط هماکنون نیز این جهش بزرگ صورت پذیرد ) .
( جزء بیست و یکم ( 47
اما آنچه براي ما محسوس و کاملاً قابل لمس و درك است ، این است که موجودات مرده دائما جزء اندام موجودات زنده
میشوند و لباس حیات در تن میپوشانند ، آب و غذایی که ما میخوریم ، موجود زندهاي نیست ، اما جزء بدن ما که شد ، تبدیل
به یک موجود زنده میشود و سلولهاي تازهاي بر سلولهاي بدن ما افزوده میگردد ، چنانکه طفل شیرخوار از همین راه
به جوان نیرومند قويپیکري تبدیل میگردد .
48 ) سوره روم )
نیست ؟ « میّت » از « حیّ » آیا این خارج کردن زندگی از دل مرگ و
بنابراین میتوان گفت : دائما در نظام عالَم طبیعت زندگی از دل مرگ و مرگ از دل زندگی بیرون میآید ، بههمین دلیل خدایی
که آفرینندهطبیعت است، قادر بهاحیاي مردگان در جهان دیگر نیز میباشد.
البته آیه فوق از نظر بُعد معنوي نیز تفسیرهاي دیگري دارد ، از جمله تولد مؤمن از کافر ، کافر از مؤمن ، عالِم از جاهل ، جاهل از
عالِم ، صالح از مفسد و مفسد از صالح ، همانگونه که در بعضی از روایات اسلامی نیز به آن اشاره شده است .
این معانی ممکن است از بطون آیه باشد ، چرا که میدانیم آیات قرآن ظاهر و باطنی دارد و نیز ممکن است مرگ و حیات معنی
جامع و وسیعی داشته باشد که هم جنبه مادي و هم جنبه معنوي را شامل شود .
صفحه 23 از 64
لَیْسَ یُحْییها بِالْقَطْرِ وَلکِنْ یَبْعَثُ اللّهُ » : چنین آمده است « لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها 􀂔 یُحْیِی ا » در روایتی از امام موسی بن جعفر در تفسیر آیه
لارْضِ مِنَ الْقَطْرِ اَرْبَعینَ صَ باحا : منظور این نیست که 􀂔 لارْضُ لاِِحْیاءِ الْعَدْلِ وَ لَاِقامَۀُ الْعَدْلِ فیهِ اَنْفَعُ فِی ا 􀂔 رِجالًا فَیُحْیُونَ الْعَدْلَ فَتُحْیِ ا
خداوند زمین را بهوسیله باران زنده میکند، بلکه مردانیرا برمیانگیزدکه اصول عدالت را احیاء کنند و زمین با احیاي عدالت ،
(1). « زنده میشود ( بدانید ) اقامه عدل در زمین ، از چهل روز باران ، نافعتر است
( جزء بیست و یکم ( 49
روشن است اینکه امام میفرماید ، منظور نزول باراننیست، نفی انحصار است ، یعنی آیه را منحصرا نباید به باران تفسیر
کرد ، چرا که احیاي معنوي زمین به عدالت ، از نزول باران نیز پراهمیتتر است .
آیات خدا در آفاق و انفس ( برون و درون )
. جلد 4 ، صفحه 173 ، « نور الثقلین » -1
50 ) سوره روم )
20 وَ مِنْ ایاتِهِ اَنْخَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ اِذا اَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِروُنَ
از نشانههاي او این است که شما را از خاك آفرید ، سپس انسانهایی شدید و در روي زمین انتشار یافتید .
یکی از نشانههاي خدا ) آغاز میشود و آهنگ مخصوص و لحن گیرا و جذاب و ) « مِنْ ایاتِهِ » آیات 20 تا 25 که همه با تعبیر
تعبیرات مؤثر و عمیقی دارد ، مجموعا از هفت آیه تشکیل شده که شش آیه آن پشت سر هم و یک آیه آن جداگانه است (
آیه 46 این سوره ) .
دارد، بهطوري که سه آیه درباره آیات انفسی ( « اَنْفُسی » و « آفاقی » این هفت آیه ، تقسیمبندي جالبی ازنظر آیات
نشانههاي خدا در وجود خود انسان ) و سه آیه درباره آیات آفاقی ( نشانههاي عظمت پروردگار در بیرون وجود انسان ) و
یک آیه هم از آیات انفسی و هم آیات آفاقی سخن میگوید .
قابل توجه اینکه آیاتی که با این جمله شروع میشود ، در قرآن
( جزء بیست و یکم ( 51
یازده آیه بیش نیست که هفت آیه آن در همین سوره روم است و دو آیه آن نیز آیات 37 و 39 سوره ف ّ ص لت و دو آیه دیگر نیز
آیات 29 و 32 سورهشوري میباشد و مجموع این یازده آیه ، حقا یک دوره کامل توحید است. قرآن در اینجا نخست به سراغ
آفرینش انسان که اولین و مهمترین موهبت الهی بر او است ، میرود. در این آیه به دو نشانه عظمت الهی اشاره شده ؛ یکی
آفرینش انسان از خاك که ممکن است اشاره بهآفرینش نخستین انسان یعنی آدم بوده باشد ، یا آفرینش همه انسانها از خاك ،
چراکه مواد غذایی تشکیلدهنده وجود انسان همه مستقیما یا بهطور غیرمستقیم از خاك گرفته میشود .
دیگر تکثیر نسل انسان و انتشار فرزندان آدم در سراسر روي زمین است که اگر ویژگی گسترش در آدم آفریده نشده بود ، به
زودي از میان میرفت و نسل او برچیده میشد .
راستی خاك کجا و انسانی با این ظرافت کجا ؟
اگر پردههاي ظریف چشم که از برگ گل هم لطیفتر و حساستر و
52 ) سوره روم )
ظریفتر است و نیز سلولهاي فوقالعاده حساس و ظریف مغز را در کنار خاك بگذاریم و باهم مقایسه کنیم ، آنگاه میفهمیم که
آفریدگار جهان چه قدرت عجیبی بهکار گرفته که از آن ماده تیره کمارزش ، چنین دستگاههاي ظریف و دقیق و پرارزشی را
صفحه 24 از 64
بهوجود آورده است ؟
خاك نه نور دارد ، نه حرارت ، نه زیبایی ، نه طراوت ، نه حس و نه حرکت ، ولی در عین حال خمیرمایه
انسانی شده است داراي همه این صفات ، آنکس که از چنین موجود مردهاي که کمارزشترین موجودات محسوب
میشود، چنان موجود زنده شگرفی بیافریند، شایسته هرگونه ستایش بر این قدرت و علم و دانش بیحساب است
. « تَبارَكَ اللّهُ اَحْسَنُ الْخالِقینَ »
اینتعبیر ضمنا بیانگراین واقعیتاست که درمیان انسانها تفاوتی نیست و ریشههمه به یکجا باز میگردد، همگی پیوند ناگسستنی
باخاك دارند و طبعا سرانجام نیز همه بههمان خاك بازمیگردند .
( جزء بیست و یکم ( 53
نشانههاي خداشناسی در انسان و جهان
لارْضِوَاخْتِلافُ اَلْسِنَتِکُمْ وَ اَلْوانِکُمْ اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِلْعالِمینَ 􀂔 22 وَمِنْایاتِهِخَلْقُالسَّمواتِ وَا
و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت زبانها ورنگهايشمااست،درایننشانههاییاست براي عالمان.
وَ مِنْ » : آیه مورد بحث معجونی از آیات آفاقی و انفسی است ، نخست به مسأله خلقت آسمانها و زمین اشاره کرده ، میگوید
. « لارْضِ 􀂔 ایاتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ ا
آسمانها با آنهمه کُرات ، منظومهها و کهکشانها ، آسمانهایی که اندیشه بلندپرواز انسان از درك عظمت آن عاجز و فکر از
مطالعه آن خسته میشود و هرقدر علم و دانش انسان پیش میرود ، نکتههاي تازهاي از عظمتش آشکار میگردد .
روزي انسان کواکب آسمان را همین تعداد میدانست که با چشم دیده میشود ( دانشمندان آنچه را با چشم غیرمسلح دیده
میشود ، حدود پنج الی شش هزار احصاء کردهاند ) ، اما هرقدر تلسکوپهاي قويتر و عظیمتري ساخته شد ، عظمت و کثرت
ستارگان آسمان فزونتر گردید تا آنجا که امروز معتقدند تنها کهکشان ما که یکی از انبوه کهکشانهاي آسمان است ، بیش از
یکصد میلیون ستاره دارد که خورشید با عظمت خیرهکنندهاش یکیاز ستارگان متوسط آن محسوب میشود و تنها خدا
میداند که در همه کهکشانها که تعداد آنها بر هیچکس روشن نیست ، چهقدر ستاره وجود دارد .
54 ) سوره روم )
همچنین هرقدر علوم طبیعی ، زمینشناسی ، گیاهشناسی ، حیوانشناسی ، علمتشریح ، فیزیولوژي ، روانشناسی و روانکاوي
پیشرفت میکند ، عجایب تازهاي درباره آفرینش زمین کشف میشود که هریک آیتی از آیات عظمت خدا است .
. « وَ اخْتِلافُ اَلْسِنَتِکُمْ وَ اَلْوانِکُمْ » : سپس به یکیاز آیات بزرگ انفسی ، سخن را منتقل ساخته و میگوید
« شناخت افراد و اشخاص » بدون شک زندگی اجتماعی بشر بدون
( جزء بیست و یکم ( 55
ممکن نیست ، که اگر یکروز همه انسانها ، یک شکل و قیافه و داراي یک قد و قواره باشند، در همان یکروز شیرازه زندگی
آنها بههم میریزد ، نه پدر و فرزند و همسر ازبیگانه شناختهمیشوند و نه مجرماز بیگناه، بدهکار از طلبکار، فرمانده از فرمانبر ،
رئیس از مرؤوس ، میزبان از میهمان و دوست از دشمن شناخته نمیشود و چه جنجال عجیبی برپا خواهد شد .
اتفاقا گاهی این مسأله در مورد برادران دوقلو که از هر نظر باهم شباهت دارند ، پیش میآید و چه مشکلاتی در برخورد مردم و
مناسبات با آنها روي میدهد ، تا آنجا که شنیدهایم گاهی یکی از برادران دوقلوي همرنگ و همشکل بیمار بوده و مادر دارو را
به دیگري داده است .
صفحه 25 از 64
لذابراي سازمانیافتن اجتماع بشر، خداوند صداها و رنگها را مختلف قرار داده است .
خواب و استراحت عامل نشاط و زندگی
56 ) سوره روم )
23 وَ مِنْ ایاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ
و از نشانههاي او خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان براي بهرهگیري از فضل پروردگار ( و تأمین معاش ) در
این امور نشانههایی است براي آنها که گوش شنوا دارند .
براي تجدید نیرو و بهدست آوردن آمادگی لازم براي ادامه کار « موجودات زنده » این حقیقت بر هیچکس پوشیده نیست که همه
و فعالیت نیاز به استراحت دارند ، استراحتی که بهطور الزامی به سراغ آنها بیاید و حتی افراد پرتلاش و یا حریص را
ناگزیر به انجام آن میسازد .
چه عاملی براي وصول به این هدف بهتر از خواب ، تصور میشود که الزاما به سراغ انسان میآید و او را وادار میکند که
تمام فعالیتهاي جسمانی و بخش کمیاز فعالیتهاي فکري و مغزي خویشرا تعطیل کند ، تنها دستگاههایی از جسم همانند
قلب و ریه و بخشی از فعالیتهاي مغزي که براي ادامه حیات لازم است ، به کار خود ادامه میدهند ، آن هم بسیار
آرام و آهسته .
( جزء بیست و یکم ( 57
این موهبت بزرگ الهی سبب میشود که جسم و روح انسان به اصطلاح سرویس شود و با بروز حالت خواب که یکنوع وقفه و
تعطیل کار بدن است ، آرامش و رفع خستگی حاصل گردد و انسان حیات و نشاط و نیروي تازهاي پیدا کند .
مسلما اگر خواب نبود ، روح و جسم انسان بسیار پژمرده و فرسوده میشد و پیري و شکستگی بسیار زود به سراغ او میآمد ، به
همین دلیل خواب متناسب و آرام، راز سلامت و طول عمر و دوام نشاط جوانی است .
که در آیات قرآن به معنی تلاش براي روزي است ، قرار داده ، اشاره به « اِبْتِغاءُ فَضْلِ اللّهِ » قابل توجه اینکه اولاً خواب را قبل از
مشکل است . « اِبْتِغاءُ فَضْلِ اللّه » ، اینکه پایهاي براي آن محسوب میشود ، چرا که بدون خواب کافی
58 ) سوره روم )
ثانیا درست است که خواب معمولاً در شب است و تلاش معاش در روز ، اما چنان نیست که انسان نتواند این برنامه را به هنگام
لزوم تغییر دهد ، بلکه خداوند انسان را چنان آفریده که میتواند برنامه خواب خود را تغییر داده و بر ضرورتها و نیاز منطبق
خواب شما در شب و روز ) گویا اشاره به همین نکتهاست . ) « مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ » سازد، تعبیر به
بی شک برنامه اصلی خواب ، مربوط به شب است و شب به خاطر آرامشی که از تاریکی پدید میآید ، اولویت خاصی
در این مورد دارد ، اما گاه شرایطی در زندگی انسان پیدا میشود که مثلًا مجبور میشود شبانه سفر کند و روز استراحت نماید ،
اگر برنامه تنظیم خواب در اختیار انسان نبود ، چه مشکلی پیش میآمد ؟
اهمیت این مطلب مخصوصا در عصر ما که بسیاري از مؤسسات صنعتی و پزشکی و درمانی مجبورند بهطور مداوم در تمام
شبانهروز کار کنند و تعطیل برنامههاي آنها ممکن نیست و لذا کارگران در سه نوبت به کار میپردازند ، از هر زمان
دیگري روشنتر است .
( جزء بیست و یکم ( 59
صفحه 26 از 64
شگفتیهاي عالم خواب
از شگفتیهاي عالم خواب که دانشمندان اخیرا از روي آن پرده برداشتهاند ، این است که به هنگام خواب و از کار افتادن موقت
نامید ، همچنان بیدار میمانند و توصیههایی را که « سلولهاي نگهبان » بخش عظیمی از مغز ، بعضی از سلولها که باید آنها را
انسان قبل از خواب در مورد لحظه بیداري به آنها میکند ، هرگز فراموش نمیکنند تا به هنگام لزوم تمام مغز را بیدار کرده و به
حرکت درآورند .
بهطور مثال مادر خسته و کوفتهاي که شب میخوابد و فرزند شیرخوارش در گهواره نزدیک او است ، ناخودآگاه به سلول نگهبان
که رابط میان روح و جسم است ، این مطلب را توصیه میکند که هر زمان کودك من کمترین صدایی کرد ، مرا بیدار کن اما سر و
صداهاي دیگر مهم نیست ، لذا ممکن است غرش رعد این مادر را از خواب بیدار نکند ، اما کمترین صداي کودکش سبب بیداري
او است ، این وظیفه مهم را همان سلول نگهبان برعهده گرفته است .
60 ) سوره روم )
خود ما نیز این مطلب را بسیار آزمودهایم که هروقت تصمیم داشته باشیم صبح زود یا حتی وسط شب دنبال سفر یا برنامه مهمی
برویم و این را به خودمان بسپاریم ، غالبا بهموقع بیدار میشویم ، درحالیکه در غیر این موقع، ساعتها ممکن است در خواب فرو
رویم.
خلاصه از آنجا که خواب از پدیدههاي روحی است و روح ، جهانی پر از اسرار میباشد ، عجیب نیست که زوایاي این مسأله هنوز
روشن نشده باشد ، ولی هرچه بیشتر در آن به غور و بررسی میپردازیم ، به عظمت آفریدگار این پدیده آشناتر میشویم .
اینها همه در مورد خواب بود و اما درباره رؤیا و خواب دیدن، بحثهاي فراوانی مطرح است که در جلد 9 تفسیر نمونه ، صفحه
312 به بعد در تفسیر سوره یوسف آورده شده است .
رعد و برق را دریابید
( جزء بیست و یکم ( 61
لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ 􀂔 24 وَ مِنْ ایاتِهِ یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفا وَ طَمَعا وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیی بِهِ ا
و ازآیات اوایناستکه برق( و رعد )رابه شمانشان میدهد کههممایهترساست و همامید ( ترسازصاعقه و امید به نزول باران ) و
ازآسمانآبی فرومیفرستدکه زمینرا بعداز مردن به وسیله آن زنده میکند ، در این نشانههایی است براي جمعیتی که عقل خود
را به کار میگیرند .
درمیآید و هرچیز را که در حوزه آن قرار گیرد ، آتش میزند « صاعقه » از خطرات ناشی از برق که گاه به صورت « ترس »
از نظر نزول باران که غالبا بعد از رعد و برق به صورت رگبار فرو میریزد . « امید » و خاکستر میکند و
بنابراین برق آسمان پیشاهنگی است براي نزول باران ( علاوه بر فواید گوناگون مهمی که در این برق نهفته شده و دانش امروز از
( آن پرده برداشته و در آغاز سوره رعد به آن اشاره کردیم ) .( 1
62 ) سوره روم )
. « لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها 􀂔 وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیی بِهِا » : سپس میافزاید
زمین خشک و سوزانی که بوي مرگ از تمام آن به مشام میرسد ، بعد از نزول چند باران حیاتبخش ، آنچنان جان میگیرد و
زنده میشود و آثار حیات بهصورت گلها و گیاهان در آن نمایان میگردد که گاه باورکردنی نیست که این همان زمین مرده
صفحه 27 از 64
سابق باشد .
. « اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ » : در پایان آیه به عنوان تأکید میافزاید
آنها هستند که میفهمند در این برنامه حسابشده ، دست قدرتی در کار است که آن را رهبري و هدایت میکند و هرگز
نمیتواند معلول تصادفها و ضرورتهاي کور و کر باشد .
جلد 10 ، صفحه 149 مراجعه فرمایید . ، « تفسیر نمونه » -1 به
( جزء بیست و یکم ( 63
خلقت مجدد آسانتر از خلقت نخستین است
لارْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 􀂔 لاعْلی فِی السَّمواتِ وَ ا 􀂔 27 وَ هُوَ الَّذي یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ هُوَ اَهْوَنُ عَلَیْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ ا
اوکسیاستکهآفرینشراآغازکرد،سپسآنرابازمیگرداند و این کار براي او آسانترمیباشد و براي او توصیف برتر در آسمان و
زمین است و اوست شکستناپذیر و حکیم .
قرآن دراینآیه باکوتاهترین استدلال ، مسأله امکان معاد را اثبات کرده است ، میگوید : شما معتقدید آغاز آفرینش از او است ،
بازگشت مجدد که از آن آسانتر است چرا از او نباشد ؟
این است که در آغاز اصلًا چیزي نبود و خدا آنرا ابداع کرد ، ولی در اعاده لااقل مواد « آغاز » از « اعاده » دلیل آسانتر بودن
اصلی موجود است ، قسمتی در لابلاي خاكهاي زمین و بخشی در فضا پراکنده میباشد ، تنها مسأله همان نظام دادن و
صورتبندي آن است .
64 ) سوره روم )
ولی توجه به یک نکته در اینجا ضروري است که تعبیر به آسان بودن و سخت بودن از دریچه فکر ما است وگرنه براي وجودي
هیچ تفاوتی ندارد ، اصولاً سخت و آسان در جایی مفهوم دارد که سخن از قدرت « آسان » و « سخت » ، که بینهایت است
محدودي در میان باشد که از عهده کاري به خوبی برآید و از عهده کار دیگري به زحمت ، اما هنگامی که سخن از قدرت
نامحدود در میان است ، سخت و آسان بیمعنی میشود .
به تعبیر دیگر برداشتن عظیمترین کوههاي روي زمین براي خداوند به همان اندازه آسان است که برداشتن یک پر کاه .
. « لارْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 􀂔 لاعْلی فِی السَّمواتِ وَ ا 􀂔 وَ لَهُ الْمَثَلُ ا » : و شاید به همین دلیل بلافاصله در ذیل آیه میفرماید
چراکه هر وصف کمالی در آسمان و زمین درباره هر موجودي تصور کنید از علم قدرت و مالکیت و عظمت و جود و کرم ،
مصداق اتمّ و اکمل آن نزد خدا است ، چراکه همه محدودش را دارند و او نامحدودش ، اوصاف همه عارضی است و اوصاف
او ذاتی و او منبع اصلی همه کمالات است .
( جزء بیست و یکم ( 65
خداپرستی در سرشت شماست
30 فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنیفا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیْها لاتَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ
روي خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن ، این فطرتیاستکه خداوندانسانهارا بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش
خدا نیست، این است دین و آیین محکم و استوار ، ولی اکثر مردم نمیدانند .
به معنی صاف و مستقیمکردن و برپاداشتن است . « اِقامَۀ » از ماده « اَقِمْ »
صفحه 28 از 64
به معنی" صورت "است و در اینجا منظور صورت باطنی و روي دل میباشد ، بنابراین منظور تنها توجه با صورت نیست ، « وَجْه »
بلکه توجه با تمام وجود است ، زیرا وجه و صورت ، مهمترین عضو بدن و سمبل آن است .
به معنی تمایل از « جَنَف » به معنی تمایل از باطل به سوي حق و از کجی به راستی است ، به عکس « حَنَف » از ماده « حَنیف »
راستی به گمراهی میباشد .
66 ) سوره روم )
به معنی شکافتن چیزي از طول است و در اینگونه موارد به معنی خلقت به کار میرود ، گویی به « فَطْر » در اصل از ماده « فِطْرَة »
هنگام آفرینش موجودات ، پرده عدم شکافته میشود و آنها آشکارمیگردند .
یعنی دینی که از تمام کجیها و انحرافات و خرافات و گمراهیها به سوي راستی و درستی متمایل شده « دین حنیف » بنابراین
است .
مجموع این جمله چنین معنی میدهد که توجه خود را به سوي آیینی داشته باشد که از هرگونه اعوجاج و کجی،
خالیاست که همان آیین اسلام و آیین پاك و خالص خدا میباشد .
آیه فوق تأکید میکند که دین حنیف و خالص خالی از هرگونه
( جزء بیست و یکم ( 67
شرك ، دینی است که خداوند در سرشت همه انسانها آفریده است ، سرشتی جاودانی و تغییرناپذیر ، هرچند بسیاري از مردم به
این واقعیت توجه نداشته باشند .
31 مُنیبینَ اِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ اَقیمُوا الصَّلوةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ
این باید در حالی باشد که شما بازگشت به سوي او کنید و از او بپرهیزید و نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید .
و در اصل به معنی بازگشت مکرر است و در اینجا منظور بازگشت به سوي خدا و بازگشت به سوي « اِنابَۀ » از ماده « مُنیبینَ » واژه
سرشت توحیدي میباشد ، به این معنی که هر زمان عاملی پیدا شود که انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف
سازد، باید بهسوي او بازگردد و هرقدر این امر تکرار شود ، مانعی ندارد تا سرانجام پایههاي فطرت آنچنان محکم و موانع و
دوافع آنچنان سست و بیاثر گردد که به طور مداوم در جبهه توحید بایستید
68 ) سوره روم )
گردد . « فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنیفا » و مصداق تامّ
به صیغه جمع ، این نشان میدهد که دستور اول گرچه « مُنیبینَ » به صورت مفرد آمده است و « اَقِمْ وَجْهَکَ » قابل توجه اینکه
مفرد است و مخاطب آن پیامبر صلیاللهعلیهوآله میباشد ، ولی درحقیقت همه مؤمنین و مسلمین مخاطبند .
ازخداوند » : میدهد که جامع همه اوامر و نواهی الهی است ، میفرماید « تقوا » و بازگشت ، دستور به « اِنابَۀ » به دنبال دستور
» : وَ اتَّقُوهُ ) ، یعنی از مخالفت فرمانش بپرهیزید. سپس ازمیان تمام اوامر، تکیه و تأکید بر موضوع نماز کرده ، میگوید ) « بپرهیزید
چراکه نماز در تمام ابعادش مهمترین برنامه مبارزه با شرك و مؤثرترین وسیله تقویت پایههاي توحید و ایمان .« وَ اَقیمُوا الصَّلوةَ
به خدا است .
. « وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ » : تکیه میکند و میگوید « شرك » لذا از میان تمام نواهی نیز روي
چراکه شرك بزرگترین گناه و اکبر کبائر است که هر گناهی را ممکن است خداوند ببخشد اما شرك را هرگز نخواهد بخشید
اِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دوُنَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ : خداوند » : ، چنانکه در آیه 48 سوره نساء میخوانیم
. « شرك را نمیبخشد ولی کمتر از آن را براي هرکس بخواهد ، میبخشد
صفحه 29 از 64
است « تفرقه » و شرك مایه « وحدت » خداشناسی عامل
( جزء بیست و یکم ( 69
32 مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعا کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ
ازکسانیکهدینخودراپراکندهساختند و بهدستههاو گروهها تقسیم شدند و ( عجیب اینکه ) هر گروهی به آنچه نزد آنها
است ، ( دلبسته و ) خوشحالند .
یکی از نشانههاي شرك ، پراکندگی و تفرقه است ، چراکه معبودهاي مختلف منشأ روشهاي متفاوت و سرچشمه جداییها و
پراکندگیها است ، بهخصوص اینکه شرك همواره توأم با هواي نفس و تعصب و کبر و خودخواهی و خودپسندي و مولود آن
است ، لذا اتحاد و وحدت جز در سایه خداپرستی و عقل و تواضع و ایثار امکانپذیر نیست .
بنابراین هرجا اختلاف و پراکندگی دیدیم ، باید بدانیم نوعی شرك حاکم است ، این موضوع را به صورت نتیجه میتوان بازگو
کرد که نتیجه شرك ، جدایی صفوف ، تضاد ، هدر رفتن نیروها و سرانجام ضعف و زبونی و ناتوانی است .
70 ) سوره روم )
اما اینکه هر گروهیاز منحرفان و مشرکان از راهیکه انتخاب کردهاند، خوشحالند و آن را حق میپندارند ، دلیلش روشن است،
چراکه هوا و هوس ، کارش زینت کردن خواستههاي دل در نظر انسان است و این تزیین نتیجهاش دلبستگی هرچه بیشتر و
خوشحالی بهخاطر راهی است که برگزیده ، هرچند بیراهه و گمراهی باشد .
هواپرستی هرگز بهانسان اجازه نمیدهد چهره حقیقت را آنچنان که هست،ببیند و قضاوت صحیح و خالی از حبّ و بغضها پیدا
کند .
اَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ » : قرآن مجید در آیه 8 سوره فاطر میگوید
( جزء بیست و یکم ( 71
عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَ نا : آیا کسی که اعمال زشتش در نظرش تزیین شده و آن را زیبا میبیند ( همانند کسی است که در راه حق گام
؟ « ( برمیدارد و حقایق را آنچنان که هست ، میبیند و میداند
33 وَ اِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنیبینَ اِلَیْهِ ثُمَّ اِذا اَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَۀً اِذا فَریقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ
هنگامیکه ضرر و ناراحتی به مردم برسد، پروردگار خود را میخوانند و به سوي او بازمیگردند ، اما هنگامیکه رحمتی از خودش
به آنها بچشاند ، گروهی از آنان نسبت به پروردگارشان مشرك میشوند .
رحمتی از سوي خود بهسوي ) « اَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَ ۀً » اشارهبه مختصر ناراحتی است. همانگونه که تعبیر ، « مَسَّ النّاسَ ضُ رٌّ » تعبیر به
آنها میچشاند ) اشاره به رسیدن به مختصر نعمت است ، زیرا تعبیر چشیدن در اینگونه موارد در امور کم و جزئی اطلاق میشود
میروند و « اللّه » به صورت نکره. یعنی گروهی چنانند که با مختصر مشکلی به سراغ « رَحْمَۀ » و « ضُ رّ » ، مخصوصا با ذکر کلمه
پردهها از روي فطرت توحیدیشان به کنار میرود ، اما با مختصر نعمتی به کلی تغییر مسیر داده و مست و غافل میشوند و همهچیز
را به دست فراموشی میسپارند .
72 ) سوره روم )
البته در مورد اول بهصورت کلی میگوید : همه مردم چنین هستند که در مشکلات به یاد خدا میافتند ، زیرا وجود فطرت
توحیدي ، همگانی است .
اما در مورد دوم یعنی نعمت ، تنها از گروهی یاد میکند که راه شرك را میپویند ، چرا که گروهی از بندگان خدا هم در
صفحه 30 از 64
مشکلات به یاد او هستند و هم در نعمتها ، هرگز تغییرات زندگی آنها را از یاد حق غافل نمیکند .
به معنی بازگشت مکرر به « نَوْب » از ماده « اِنابۀ » ذکر کردیم ، که « اِنابۀ » باتوجه به مفهومی که قبلًا براي « مُنیبینَ اِلَیْهِ » تکیه روي
چیزي است ، اشاره لطیفی به این معنی میباشد که پایه و اساس در فطرت انسان ، توحید و خداپرستی است و شرك ، امر عارضی
است که وقتی از آن قطع امید میکند، خواهناخواه بهسوي ایمان و توحید بازمیگردد .
( جزء بیست و یکم ( 73
و ناراحتی اسناد به او داده نشده است ، زیرا بسیاري از « ضُ رّ » در آیه فوق از ناحیه خدا شمرده شده اما « رحمت » جالب اینکه
گرفتاريها و مشکلات ما نتیجه اعمال و گناهان خود ما است ، اما رحمتها همه به خدا بازمیگردد ، خواه بهطور مستقیم یا
غیرمستقیم .
34 لِیَکْفُروُا بِما اتَیْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ
( بگذار ) نعمتهایی را که ما به آنها دادهایم ، کفران کنند و ( از نعمتهاي زودگذر دنیا هرچه میتوانید ) بهره گیرید ،
اما به زودي خواهید دانست ( که نتیجه کفران و کامجوییهاي بیحساب شما چه بوده است ) .
گرچه مخاطب ، مشرکان هستند ، ولی بعید نیست آیه مفهوم وسیعی داشته باشد که تمام کسانی را که به هنگام روآوردن نعمتها
خدا را فراموش کرده و تنها به تمتّع و بهرهگیري از این نِعَم پرداخته و بخشنده نعمتها را از یاد میبرند ، شامل میگردد .
74 ) سوره روم )
بدیهی است بهکار بردن صیغه امر در اینجا به عنوان تهدید است .
در خوشی و ناخوشی به یاد خدا باشید
36 وَ اِذا اَذَقْنَاالنّاسَرَحْمَۀً فَرِحُوا بِها وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَۀٌ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیهِمْ اِذا هُمْ یَقْنَطُونَ
و هنگامیکه رحمتی به مردم بچشانیم، خوشحال میشوند و هرگاه رنج و مصیبتی بهخاطر اعمالی که انجام دادهاند، به آنها رسد ،
ناگهان مأیوس میشوند .
قرار دارند . « صبر » و « شکر » دست و پا میزنند، افراد باایمان در میان « یأس » و « غرور » درحالیکه افراد بیایمان در میان
از این آیه به خوبی استفاده میشود که حداقل بخشی از مصائب و گرفتاريهاییکه دامان انسان را میگیرد، نتیجه اعمال و
گناهان او است ، خدا میخواهد به این وسیله به آنها هشدار دهد و آنان را پاك کرده و به سوي خود آورد .
( جزء بیست و یکم ( 75
در اینجا تنها به معنی خوشحال شدن به نعمت نیست ، بلکه منظور شادي « فَرِحُوا بِها » این نکته نیز لازم به یادآوري است که جمله
توأم با غرور و یکنوع مستی و بیخبري است ، همان حالتی که به افراد کممایه به هنگامی که به نوایی میرسند ، دست میدهد
قُلْ بِفَضْ لِاللّهِ وَبِرَحْمَتِهِفَبِذلِکَ » ؛ وگرنه شادي توأم با شکر و توجه به خدا نه تنها بد نیست ، بلکه به آن دستور داده شدهاست
58 /یونس) . ) « فَلْیَفْرَحُوا
که معاصی را به دستها نسبت میدهد ، به خاطر این است که بیشترین اعمال انسان به کمک دست او « ما قَدَّمَتْ اَیْدیهِمْ » تعبیر به
انجام میشود ، هرچند گناهانی باقلب یا با چشم و زبان نیز صورت میگیرد ، اما فزونی اعمال دست ، موجب این تعبیر
شده است .
در اینجا سؤالی پیش میآید که آیا این آیه با آیه 33 همین سوره تضاد ندارد ؟ چون در این آیه سخن از یأس آنها به هنگام
مصائب است ، درحالیکه آیه گذشته از توجه آنها به خدا به هنگام بروز مشکلات و شدائد سخن میگوید ، خلاصه ، آنیکی
صفحه 31 از 64
سخن از امیدواري میگوید و اینیکی سخن از یأس .
76 ) سوره روم )
یعنی حوادث زیانبار مانند « ضُرّ » اما باتوجه به یک نکته ، پاسخ سؤال را روشن میسازد و آناینکه؛ در آیه گذشته بحث از مسأله
طوفانها و زلزلهها و شدائد دیگر در میان بود که عموم مردم اعماز موحد و مشرك در اینحال بهیاد خدا میافتند و این یکی از
نشانههاي فطرت توحیدي است .
اما در آیه مورد بحث ، سخن از بازتابهاي معاصی انسان است و یأس ناشیاز آن ، زیرا بعضیاز افراد چنان هستند که اگر عمل
نیکی انجام دهند ، مغرور میشوند و خودرا مصوناز عذاب الهی میشمرند و هنگامی که کار بدي انجام دهند و عکسالعملش
یأس و » و غرور مذموم است و هم این « عُجْب » دامن آنها را بگیرد ، یأساز رحمتخدا سراسر وجودشانرا احاطه میکند، هم آن
از رحمت خدا . « نومیدي
بنابراینهریکاز دوآیه مطلبیرا مطرحکرده کهاز دیگريجدااست.
کمی یا زیادي رزقوروزي براي آزمایششماست
( جزء بیست و یکم ( 77
37 اَوَلَمْ یَرَوْا اَنَّ اللّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
آیا ندیدند که خداوند روزي را براي هرکس بخواهد، گسترده یا تنگ میسازد ، در این نشانههایی است براي
جمعیتی که ایمان میآورند .
نه ظهور نعمتها باید مایه غرور و فراموشکاري و طغیان شود و نه پشت کردن آن مایه یأس و نومیدي ، که وسعت و ضیق روزي به
دست خدا است ، گاهی مصلحت را در اولی میبیند و گاهی در دومی .
درست است که عالَم ، عالَم اسباب است و آنهاکه تلاشگرند و سختکوش ، معمولًا بهره بیشتري از روزيها دارند و آنها که
تنبلند و سست و کمتلاش ، بهره کمتري ، ولی در عین حال این یک قاعده کلی و همیشگی نیست ، چراکه گاه افراد بسیار جدي و
لایقی را میبینیم که هرچه میدوند ، به جایی نمیرسند و بهعکس گاه افراد کم دست و پا را مشاهده میکنیم که درهاي روزي از
هرسو به روي آنها گشوده است .
78 ) سوره روم )
این استثناها گویا براي این است که خداوند نشان دهد با تمام تأثیري که در عالَم اسباب آفریده ، نباید در عالَم اسباب گم شوند و
نباید فراموش کنند که درپشت این دستگاه ، دست نیرومند دیگرياست که آنرا میگرداند. گاه چنان سخت میگیرد که هر چه
انسان میکوشد و به هر دري میزند ، همه درها را به روي خود بسته میبیند و گاه آنچنان آسان میگیرد که هنوز به سراغ
دري نیامده ، در برابر او باز میشود .
عَرَفْتُ اللّهَ » : آري وجود این استثناها نشانه این است که کار به دست دیگري است، چنانکه در حدیثمعروفیازعلی آمدهاست
سُبْحانَهُ بِفَسْخِ الْعَزائِمِ وَ حَ لِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ : من خداوند سبحان را از آنجا شناختم که ( گاه ) تصمیمهاي محکم فسخ
(1). « میشود و گاه گرهها گشوده و ارادههاي قوي نقض میگردد و ناکام میماند
سرچشمه فساد، اعمال ناشایستهخودمردماست
. حکمت 250 ، « نهج البلاغه » -1
صفحه 32 از 64
( جزء بیست و یکم ( 79
41 ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِيالنّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند، آشکار شده ، خدا میخواهد نتیجه بعضی از
اعمالآنهارابهآنها بچشاند، شاید (بهسويحق) بازگردند.
با یکدیگر بیان میکند که نه مخصوص سرزمین مکه و « گناه » و « فساد » آیه فوق معنی وسیع و گستردهاي راپیرامون ارتباط
است که پیوند" محمول "و « قضیه حقیقیه » حجاز است و نه عصر و زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، بلکه به اصطلاح از قبیل
"موضوع "را بیان میکند ، به عبارت دیگر هرجا فسادي ظاهر شود ، بازتاب اعمال مردم است و در ضمن یک هدف
تربیتی دارد تا مردم طعم تلخ نتیجه اعمالشان را بچشند ، شاید به خود آیند .
ممکناست بهصورت کمبود مواهب دریایی و یا ناامنیها و جنگهایی که در دریاها به وقوع میپیوست ، باشد . « فساد بحر »
80 ) سوره روم )
زندگی موجودات دریا به وسیله باران است ، هنگامی که باران نبارد ، هم خشکیها به فساد » : در حدیثی از امام صادق میخوانیم
1) البته آنچه در این روایت آمده ، بیان یک مصداق ). « کشیده میشود و هم دریا، و اینهنگامیاستکه گناهان فزونیگیرد
روشن از فساد است و نیز آنچه در رابطه با نزول باران و حیات حیوانات دریایی در این حدیث ذکر شده ، مسألهاي است که دقیقا
به تجربه رسیده که هروقت باران کمتر ببارد ، ماهی در دریا کم خواهد شد و حتی از بعضی از ساحلنشینان شنیدهایم
. « فایده باران براي دریا ، بیش از فایده آن براي صحرا است » : که میگفتند
« فساد » و « گناه » رابطه
اثر میگذارد و موجب نوعی فساد در سازمان « افراد » و از طریق آن در وضع « جامعه » بدون شک هر کار خلافی در وضع
اجتماعی
. جلد 16 ، صفحه 210 ، « المیزان » -1
( جزء بیست و یکم ( 81
میشود ، گناه و کار خلاف و قانونشکنی همانند یک غذاي ناسالم و مسموم است که در سازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه
نخواهیم ، تأثیر نامطلوب خواهد گذارد و انسان گرفتار واکنش طبیعی آن میشود .
سوء » ، همیشه منشأ ظلم دیگري است « ظلم » ، روابط اجتماعی را برهم میزند « خیانت در امانت » ، سلب اعتماد میکند « دروغ »
کینه و عداوت میآفریند و تراکم « ترك حقوق محرومان » ، به دیکتاتوري میانجامد و دیکتاتوري به انفجار « استفاده از آزادي
کینهها و عداوتها، اساسجامعهرا متزلزلمیسازد .
ظَهَرَ » خلاصه اینکه ؛ هر کار نادرست چه در مقیاس محدود و چه گسترده ، عکس العمل نامطلوبی دارد و یکی از تفسیرهاي آیه
است) . « فساد » و « گناه » همیناست (این رابطه طبیعی « الْفَسادُ فِیالْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِي النّاسِ
ولی از روایات اسلامی استفاده میشود که بسیاري از گناهان علاوه بر اینها ، یک سلسله آثار شوم با خود همراه میآورند که
عمر را « قطع رَحِم » ؛ ارتباط و پیوندشان با آن آثار حداقل از نظر طبیعی ناشناخته است. مثلًا در روایات آمده است که
قلب را تاریک و شیوع زنا سبب فناي انسانها میشود و روزي را کم میکند و ... . « خوردن مال حرام » کوتاه و
82 ) سوره روم )
مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ اَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالاْآجالِ : آنها که به وسیله گناه از دنیا میروند ، » : حتی در روایتی از امام صادق میخوانیم
صفحه 33 از 64
(1). « بیش از کسانی هستند که به مرگ طبیعی میمیرند
وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْناعَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَالسَّماءِ وَ » : نظیر این معنی به تعبیر دیگري در قرآن آمده آنجاکه میفرماید
لارْضِ وَ لکِنْ کَ ذَّبُوا فَاَخَ ذْناهُمْ بِماکانُوا یَکْسِبُونَ : اگر آنهاکه درشهرها و آباديها زندگی میکنند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه 􀂔 ا
کنند ، برکات آسمانها و زمین را به روي آنها میگشاییم ولی آیات ما را
ماده " ذنب ." ، « سفینۀ البحار » -1
( جزء بیست و یکم ( 83
در آیه مورد بحث ، اعم از مفاسد « فساد » 96 /اعراف). به این ترتیب ) « تکذیبکردند ، ما نیز آنهارا بهمجازات اعمالشان گرفتیم
اجتماعی و بلاها و سلب برکات است .
نکته قابل توجه دیگر اینکه ؛ از آیه فوق ضمنا استفاده میشود که یکی از فلسفههاي آفات و بلاها ، تأثیر تربیتی آنها روي
انسان است ، آنها باید واکنش اعمال خود را ببینند تا از خواب غفلت بیدار شوند و به سوي پاکی و تقوا بازگردند .
نمیگوییم همه شرور و آفات از اینقبیل است ، ولی میگوییم : حداقل بخشی از آنها داراي چنین فلسفهاي است و البته
فلسفههاي دیگري نیز دارد که در جاي خود از آن بحث کردهایم .
لارْضِ فَانْظُروُا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ کانَ اَکْثَرُهُمْ مُشْرِکینَ 􀂔 42 قُلْ سیروُا فِیا
بگو در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند ، چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرك بودند .
84 ) سوره روم )
قصرها و کاخهاي ویرانشده آنها را بنگرید، خزائن بهتاراج رفته آنها را تماشا کنید ، جمعیت نیرومند پراکنده آنها را مشاهده
نمایید و سرانجام قبرهاي درهم شکسته و استخوانهاي پوسیده آنها را بنگرید. ببینید سرانجام ظلم و ستم و گناه و شرك آنها چه
اکثر آنها مشرك » شد؟ ببینید اگر آنها آشیانه مرغان را سوزاندند ، چگونه خانه این صیادان نیز به ویرانی کشیده شد؟ آري
و شرك ، امّ الفساد و مایه تباهی آنها شد . « کانَ اَکْثَرُهُمْ مُشْرِکینَ » « بودند
گردشگري در زمین از دیدگاه قرآن
مسأله گردش در زمین( سیر در ارض ) ششبار در قرآن مجید در سورههاي آلعمران ، انعام ، نحل ، نمل ، عنکبوت و روم آمده
که یکبار از آنها به منظور مطالعه اسرار آفرینش ( 20 / عنکبوت ) و پنجبار دیگر بهمنظور عبرت گرفتن از عواقب دردناك
و شوم اقوام ظالم و جبار و ستمگر و آلوده است .
( جزء بیست و یکم ( 85
قرآن براي مسائل عینی و حسی که آثار آن کاملاً قابل لمس است ، در امور تربیتی اهمیت خاصی قائل است ، مخصوصا به
مسلمانان دستور میدهد که از محیط محدود زندگی خود درآیند و به سیر و سیاحت این جهان پهناور بپردازند، دراعمال و رفتار
اقوام دیگر و پایانکار آنها بیندیشند و از این رهگذر اندوخته پرارزشی از آگاهی و عبرت فراهم سازند .
قدرتهاي شیطانی در دنیاي امروز براي گسترش دامنه استثمار خود در سراسر جهان ، تمام کشورها و سرزمینها و اقوام مختلف را
بررسی کرده و طرز فرهنگ و نقاط قوت و ضعف و صنایع مادي آنها را بهخوبی برآورد کردهاند .
قرآن میگوید : به جاي این جباران ، شما سیر در ارض کنید و به جاي تصمیمهاي شیطانی آنها ، درسهاي رحمانی
بیاموزید .
عبرت گرفتن از زندگی دیگران ، از تجربههاي شخصی ،
صفحه 34 از 64
86 ) سوره روم )
پرارزشتر و مهمتر است ، زیرا در این تجربهها باید انسان زیانهایی متحمل شود تا مسائلی بیاموزد ولی در عبرت گرفتن از زندگی
« سیر در ارض » و تجارب دیگران ، انسان بیآنکه متحمل سوخت و زیانی شود ، توشه گرانبهایی میاندوزد. دستور قرآن در زمینه
منطبق بر کاملترین شیوههاییاست که امروز بشر براي مطالعات خود بهدست آورده و آن اینکه پس از فراگرفتن مسائل در
کتابها ، دست شاگردان را میگیرند و به سیر در ارض و مطالعه شواهد عینی آنچه خواندهاند ، میبرند. البته امروز نوع دیگري
از طرف تمدنهاي شیطانی براي جلب مال و ثروت حرام رایج شده که غالبا اهداف انحرافی دارد « جهانگردي » سیر در ارض بهنام
، مانند انتقال فرهنگهاي ناسالم ، عیاشی ، هوسرانی ، بیبند و باري و سرگرمیهايناسالم دیگر ، این همان جهانگردي ویرانگر
است .
اسلام طرفدار آن نوع جهانگردي است که وسیله انتقال فرهنگهاي سالم ، تراکم تجربهها ، آگاهی از اسرار آفرینش در جهان
انسانیت و جهان طبیعت و گرفتن درسهاي عبرتاز سرنوشت دردناك اقوام فاسد و ستمگر است .
( جزء بیست و یکم ( 87
مورد نهی واقع شده است ، « سیاحت » ذکر این نکته نیز بیتناسب نیست که در اسلام نوع دیگري از جهانگردي تحت عنوان
و منظور از آن ، زندگی کسانی است که « لا سِیاحَۀَ فِی الاِْسْلامِ : سیاحت در اسلام نیست » : چنانکه در حدیثی میخوانیم
براي تمام عمر یا مدتی ، از زندگی اجتماعی به کلی جدا میشوند و بیآنکه فعالیتی داشته باشند ، در روي زمین به حرکت
میپرداختند و همچون رهبانها زندگی میکردند و سربار اجتماع بودند .
بود ، در مقابل رهبانهاي ثابتی که در دیرها منزوي بودند و از جامعه برکنار ، و از آنجا « رهبانیت سیار » به تعبیر دیگر کار آنها
را نیز محکوم میکند . « سیاحت » که اسلام با رهبانیت و انزواي اجتماعی مخالف است ، این نوع
نقش بادها در بقاي طبیعت
88 ) سوره روم )
46 وَ مِنْ ایاتِهِ اَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِيَ الْفُلْکُ بِاَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُروُنَ
از آیات(عظمت و قدرت)خدا ایناستکه بادها را به عنوان بشارتگرانیمیفرستد تاشمارا ازرحمتشبچشاند (و سیراب کند) و
کشتیهابه فرمانش حرکت کنند و از فضل او بهره گیرید ، شاید شکرگزاري کنید .
بادها در پیشاپیش باران حرکت میکنند ، قطعات پراکنده ابر را با خود برداشته ، بههم میپیوندند و بهسوي سرزمینهاي خشک و
تشنه میبرند، صفحه آسمان را میپوشانند و با دگرگون ساختن درجه حرارت جو ، ابرها را آماده ریزش باران
میکنند .
ممکن است اهمیت قدوم این بشارتگران براي شهرنشینان متنعم چندان روشن نباشد ، اما بیابانگردان تشنهکامی که نیاز به قطراتی
از باران دارند ، همینکه بادها به حرکت درمیآیند و ابرها را همراه خود جابهجا میکنند و از لابلاي نسیم ، عطر مخصوص بارانی
که بر گیاهان در نقطه دیگري باریده ، به مشامشان میرسد ، برق امید در دلهایشان جستن میکند .
( جزء بیست و یکم ( 89
را نمیتوان در آن محدود « مُبَشِّراتٍ » گرچه در آیات قرآن بیشتر روي بشارتگري باد ، نسبت به نزول باران تکیه شده ، اما کلمه
ساخت ، چرا که بادها بشارتهاي فراوان دیگري نیز با خود دارند ؛
بادها ، گرما و سرماي هوا را تعدیل میکنند ، عفونتها را در فضاي بزرگ مستهلک کرده و هوا را تصفیه میکنند ، از فشار
صفحه 35 از 64
حرارت خورشید بر برگها و گیاهان میکاهند و از آفتابسوختگی جلوگیري میکنند ، اکسیژن تولیدشده به وسیله برگهاي
درختان را براي انسانها به ارمغان آورده و گاز کربن تولید شده بهوسیله بازدم انسانرا براي گیاهان هدیه میبرند و ... . ذا در دنباله
. « ... وَ لِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ » : آیه میخوانیم
بادها هم وسیله تولید نعمتهاي فراوان در زمینه کشاورزي و دامداري هستند و هم وسیله حمل و نقل و سرانجام سبب رونق امر
لِتَبْتَغُوا مِنْ » به دومی ، و با جمله « لِتَجْرِيَ الْفُلْکُ بِاَمْرِهِ » به اولی اشاره شده و با جمله « لِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ » تجارت که با جمله
به سومی . « فَضْلِهِ
90 ) سوره روم )
است ، حرکتی در ذرات هوا ، در محیط مجاور زمین . « حرکت » مولود « برکات » جالب این که همه این
اما هیچ نعمتی تا از انسان سلب نشود ، قدر آن معلوم نخواهد شد ، این بادها و نسیمها نیز تا متوقف نشوند ، انسان نمیداند چه
بلایی بر سر او میآید ، توقف هوا زندگی در بهترین باغها را همچون زندگی در سیاهچالهاي زندان میکند و اگر نسیمی در
سلولهاي زندانهاي انفرادي بوزد ، آنرا همچون فضاي باز میکند و اصولاً یکی از عوامل شکنجه در زندانها ، همان
توقف هواي آنها میباشد .
حتی در سطح اقیانوسها اگر بادها متوقف شود و امواج خاموش گردد ، زندگی جانداران دریاها بر اثر کمبود اکسیژن هوا به
مخاطره خواهدافتاد و دریا تبدیلبهمرداب و باتلاقمتعفنوحشتناکیخواهدشد.
( جزء بیست و یکم ( 91
» تا شما را از رحمت خود بچشاند ) باتوجه بهاینکه چشانیدن در مورد ) « وَ لِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ » میگوید : جمله « فخر رازي »
گفته میشود ، اشاره به این است که تمام دنیا و نعمت دنیا ، رحمت اندکی بیش نیست و رحمت واسعهالهی « شیء قلیل
مخصوص جهاندیگر است .
48 اَللّهُ الَّذي یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحابا فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفا فَتَرَي الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَاِذا اَصابَ بِهِ مَنْ
یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ اِذاهُمْ یَسْتَبْشِروُنَ
خداوند همان کسی است که بادها را میفرستد تا ابرهایی را بهحرکتدرآورند، سپسآنهارادرپهنهآسمانآنگونه که بخواهد ،
میگستراند و متراکم میسازد ، در این هنگام دانههايبارانرامیبینیکهازلابلاهايآنخارجمیشوند، هنگامیکه این ( باران
حیاتبخش ) را به هرکساز بندگانش که بخواهد ، میرساند ، خوشحال میشوند .
92 ) سوره روم )
به معنی قطعه میباشد و در اینجا ظاهرا اشاره به قطعاتی است از ابر که روي یکدیگر متراکم میشوند و « کِسْفَۀ » جمع « کِسَف »
آن را غلظت و شدت میبخشد و این به هنگامی است که ابرها آماده براي نزول باران میشود .
گاه به ذرات کوچک آب غبارمانندي گفته میشود که به هنگام نزول باران در آسمان پخش میشود و به قطرههاي « وَدْق »
پراکنده باران نیز اطلاق میگردد .
آري یکی از نقشهاي مهم هنگام نزول باران ، بر عهده بادها گذاشته شده است ، آنها هستند که قطعات ابر را از سوي زمینهاي
خشک و تشنه حمل میکنند و همانها هستند که مأموریت گستردن ابرها بر صفحه آسمان و سپس متراکم ساختن آنها و بعد از
آن خنک کردن محیط ابرها و آماده نمودن براي بارانزایی را بر عهده دارند .
( جزء بیست و یکم ( 93
بادها همچون چوپان آگاه و پرتجربهاي هستند که گله گوسفندان را به موقع از اطراف بیابان جمع میکنند و در مسیرهاي معینی
صفحه 36 از 64
حرکت میدهند ، سپس آنها را براي دوشیدن شیر آماده میسازد .
دانههاي باران و ذرات کوچک آن را میبینی که از لابلاي ابرها خارج میشوند ) ممکن ) « فَتَرَي الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ » جمله
است اشاره به این باشد که غلظت ابرها و شدت وزش بادها در حدي نیست که مانع خروج قطرههاي کوچک باران از ابر و نزول
آن بر زمین شود ، بلکه این ذرات کوچک علیرغم طوفان و ابري که صحنه آسمان را پوشاندهاست ، راه خودرا از لابلاي آنها
بهسوي زمین پیدا میکنند و نرمنرم بر زمینهاي تشنه پاشیده میشوند تا بهخوبی آنهارا سیراب کنند و درعینحال ویرانی
بهبارنیاورند .
باد و طوفانی که گاه درختان عظیم را از جا میکند و صخرهها را به حرکت درمیآورد ، به قطره کوچک و لطیف باران اجازه
میدهد که از لابلاي آن بگذرد و بر زمین قرار گیرد .
94 ) سوره روم )
این نکته نیز قابل توجه است که قطعه قطعه بودن ابرها هرچند در یکروز ابريکه ابر تمام صفحه آسمان را پوشانیده، براي ما
چندان محسوس نیست ، اما به هنگامی که با هواپیما از لابلاي ابرها عبور میکنیم یا بر فراز آن قرار میگیریم ، کاملًا روشن
و نمایان است .
49 وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلِ اَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسینَ
هرچند پیش از آنکه بر آنان نازل شود ، مأیوس بودند .
به معنی یأس و نومیدي است . « اِبْلاس » از ماده « مُبْلِس »
این یأس و آن بشارت را کسانی بهخوبی درك میکنند که همچون عربهاي بیابانگرد حیات و زندگیشان پیوند بسیار نزدیکی با
همین قطرههاي باران دارد .
آنها در حالیکه گاه ناامیدي و یأس ، سایه شوم و سنگینی بر جان و روحشان افکنده و آثار تشنگی و عطش در
وجود آنها و دامها و زمین مزروعیشان آشکارگشته ، ناگهان بادهاییکه پیشقراولان نزول باران هستند ، به حرکت
درمیآید ، بادهایی که بوي باران از لابلایش به مشام میرسد .
( جزء بیست و یکم ( 95
چند لحظه میگذرد ، ابرها در آسمان گسترده میشوند ، غلیظتر و فشردهتر میگردند و سپس باران شروع میشود ، گودالها از
آب زلال پر میشود ، جويهاي کوچک و بزرگ از این مائده آسمانی لبریز میگردد ، زندگی و حیات در زمینهاي خشک و هم
در اعماق دل این بیابانگردان جوانه میزند ، برق امید در دلهایشان میدرخشد و ابرهاي تاریک یأس و نومیدي
کنار میرود .
از طبیعت زیبا درس بگیرید
لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها اِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ 􀂔 50 فَانْظُرْ اِلی اثارِ رَحْمَتِ اللّهِ کَیْفَ یُحْیِی ا
بهآثار رحمتالهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده میکند، آنکس ( که زمین مرده را زنده کرد ) زندهکننده
مردگان در قیامت است و او بر همه چیز توانا است .
96 ) سوره روم )
بنگر ) اشاره به این است که آنقدر آثار رحمت الهی در احیاي زمینهاي مرده به وسیله نزول باران ) « فَانْظُرْ » تکیه روي جمله
در مورد باران ، « رحمت الهی » آشکار است ، که با یک نگاه کردن بدون نیاز به جستجوگري بر هر انسان ظاهر میشود. تعبیر به
صفحه 37 از 64
اشاره به آثار پربرکت آن از جهات مختلف است .
باران، زمینهاي خشک را آبیاري و بذر گیاهان را پرورش میدهد.
باران ، به درختان ، زندگی و حیات نوین میبخشد .
باران ، گرد و غبار هوا را فرومینشاند و محیط زیست انسان را سالم و پاك میکند .
باران ، گیاهان را شستشو داده و به آنها طراوت میبخشد .
باران هوا را مرطوب و ملایم و برايانسان قابلاستنشاقمیکند .
باران ، به زمین فرومیرود و بعداز چندي بهصورت قناتها و چشمهها ظاهر میشود .
باران ، نهرها و سیلابهایی به راه میاندازد که بعد از مهار شدن در پشت سدها ، تولید برق و نور و روشنایی و حرکت
میکنند .
( جزء بیست و یکم ( 97
و بالاخره باران ، هواي گرم و سرد ، هردو را تعدیل میکند ، از گرمی میکاهد و سردي را قابل تحمل میکند .
در مورد باران در آیات دیگر قرآن نیز منعکس است ؛ از جمله در آیه 48 سوره فرقان و 63 سوره نمل . « رحمت » تعبیر به
وَ هُوَالَّذي یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ : او کسی است که باران را نازل » : و نیز در آیه 28 سورهشوري میخوانیم
. « میکند ، بعد از آن که مردم نومید شدهاند و دامنه رحمت خود را میگستراند
اِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِالْمَوْتی وَ هُوَ » : سپس با توجه به پیوندي که مبدأ و معاد در مسائل مختلف دارند ، در پایان آیه میافزاید
. « عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ
تأکید ، دلیل بر نهایت تأکید است . « لام » به صورت اسم فاعل به جاي فعل مضارع ، مخصوصا با « مُحْیی » تعبیر به
98 ) سوره روم )
بارها در آیات قرآن دیدهایم که این کتاب آسمانی براي اثبات مسأله معاد ، زنده شدن زمین مرده را بعد از نزول باران ، بهعنوان
گواه انتخاب میکند .
شبیه همین .« کَ ذلِکَ الْخُروُجُ : رستاخیز نیز چنین است » : در آیه 11 سوره ق نیز بعد از ذکر حیات زمینهاي مرده ، میفرماید
. « کَذلِکَ النُّشُورُ : نشور در قیامت اینگونه است » : تعبیر در آیه 9 سوره فاطر نیز آمدهاستکه میفرماید
در واقع قانون حیات و مرگ همهجا شبیه یکدیگر است ؛ کسی که با چند قطره باران ، زمین مرده را زنده میکند و شور و جنبش و
حرکت در آن میآفریند و اینکار همهسال وگاه همهروز تکرار میشود ، این توانایی را دارد که انسانها را نیز بعد از مرگ زنده
کند ، همهجا مرگ بهدست او است و حیات نیز به فرمان او .
51 وَ لَئِنْ اَرْسَلْنا ریحا فَرَاَوْهُ مُصْفَرّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُروُنَ
( جزء بیست و یکم ( 99
و اگر ما بادي بفرستیم( داغ و سوزان )و بر اثر آن زراعت و باغ خودرازرد و پژمردهببینند،راه کفران را پیش میگیرند.
به گیاهان و درختان « رَاَوْهُ » به معنی رنگ زرد است و به اعتقاد اکثر مفسران ، ضمیر « صُ فْرَة » از ماده « مُصْ فَرّا » کلمه
بازمیگرددکه بر اثر وزش بادهاي مضرّ ، زرد و پژمرده میشوند. آنها افراد ضعیف و کمظرفیتی هستند و آنچنانند که قبل از
آمدن باران مأیوس و بعد از نزول آن ، بسیار شادند و اگر روزي باد سمومی بوزد و زندگی آنان موقتا گرفتار مشکلاتی گردد ،
فریادشان بلند میشود و زبان به کفر میگشایند .
بهعکس مؤمنان راستین که از نعمت خدا شادند و شکرگزار و در مصائب و مشکلات صبورند و شکیبا، دگرگونیهاي زندگی
صفحه 38 از 64
مادي ، کمترین خللی وارد نمیکند و همچون کوردلان ضعیف الایمان با وزش یک باد مؤمن و با وزش باد دیگر کافر
نمیشوند .
نکته جالب اینکه در اینجا بادهاي مفید و بارانزا بهصورت صیغه جمع آمده ( رِیاح ) اما در مورد بادهاي زیانبار ، صیغه مفرد
100 ) سوره روم )
( ریح ) ، اشاره به اینکه اغلب بادها ، مفید هستند و باد سموم، جنبه استثناییدارد که گاه در یکماه و یایکسال، یکبار میوزد
اما وزشهاي مفید در تمام روزها و شبها درجریانند .
خوشحال میشوند ) که ) « یَسْتَبْشِروُنَ » آخرین نکتهاي که ذکر آن در ذیل این آیه ضروري به نظر میرسد ، تفاوت
بعد از آن به کفر خود ) « لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُروُنَ » در مورد وزشهاي مفید و نافع در آیات گذشته آمده است ، با جمله
ادامه میدهند ) که در این آیه آمده ، میباشد .
این تفاوت نشان میدهد که آنان آنهمه نعمتهاي بزرگ و پیدرپی خدا را میبینند و خوشحال میشوند ، اما اگر براي
یکبار و یک روز مصیبتی فرا رسد ، چنان داد و فریاد میکشند و به سوي کفر میروند که گویی از آن دستبردار نیستند
.
درست همانند کسانی که یک عمر سالم هستند و زبان به شکر باز نمیکنند، اما یک شب که در آتش تب میسوزند، آنچه کفر و
ناسزا است ، میگویند و چنین است حال افراد بیدانش و ضعیف الایمان .
( جزء بیست و یکم ( 101
در این زمینه در ذیل آیه 35 همین سوره و آیه 9 و 10 سوره هود و آیه 11 سوره حج بحثهاي دیگري مطرح شده است که
میتوانید به آنها مراجعه نمایید .
کودکی خود را به خاطر بسپار
54 اَللّهُ الَّذي خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْبَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفا وَ شَیْبَۀً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْقَدیرُ
خدا همان کسیاستکه شما را آفرید ، درحالیکه ضعیف بودید ، سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قوت بخشید و باز بعد از قوت
، ضعف و پیري قرار داد ، او هرچه بخواهد ، میآفریند و او است عالم و قادر .
در آغاز چنان ناتوان بودید که حتی قدرت دورکردن مگسی از خود را نداشتید ، یا اینکه قادر نبودید آب دهان خود را نگه
هیچچیز نمیدانستید) حتی پدر و مادر مهربانی را که ) « لا تَعْلَمُونَ شَیْئا » دارید ، این از نظر جسمانی ، و ازنظر فکري به مصداق
دائما مراقب شما بودند ، نمیشناختید .
102 ) سوره روم )
ولی کمکم داراي رشد و قدرت شدید، اندامی نیرومند و فکري قوي و عقلی توانا و درکی وسیع پیدا کردید .
و با این حال نمیتوانستید این قدرت را نگه دارید و درست همانند انسانی که از دامنه کوه بلندي به فراز قله رسیده ، از
طرف دیگر سراشیبی را شروع کردید و باز به قعر دره ضعف و ناتوانی جسمی و روحی رسیدید .
این دگرگونیها و فراز و نشیبها ، بهترین دلیل براي این حقیقت است که نه آن قوت از شما بود و نه آن ضعف ، بلکه هردو از
ناحیه دیگري بود و این خود نشانه آن است که چرخ وجودشما را دیگريمیگرداند و هر چه دارید، عارضیاست .
این همان است که امیرمؤمنانعلی درگفتار نورانیش بهآن
( جزء بیست و یکم ( 103
صفحه 39 از 64
عَرَفْتُ اللّهَ سُبْحانَهُ بِفَسْخِ الْعَزائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ : من خدا رادر فسخ تصمیمهاي محکم و » : اشاره کرده ، میفرماید
1) ، من از این دگرگونیها فهمیدم که قدرت اصلی ، دست ) « گشودن گرههاو نقض ارادههاي قوي و ناکام ماندن آن شناختم
دیگري است و ما ازخود چیزي نداریم جزآنچه او بهمامیبخشد .
پیري ) را نیز اضافه میکند ، ولی در ) « شَیْبَۀ » جالب توجه اینکه درمورد ضعف دومکه براي انسان پیش میآید، کلمه
نمیبرد . « کودکی » ضعف اول ، نامی از
این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که ضعف پیري ، دردناكتر است ، زیرا اولاً روبه سوي مرگ و فنا دارد ، برعکس
ضعف کودکی و ثانیا توقعی که از پیران سالخورده و باتجربه دارند، هرگز از کودکان نیست ، در حالیکه گاه ضعف و
ناتوانی آنها یکسان است و این بسیار عبرتانگیز میباشد .
. کلمات قصار، شماره 250 ، « نهجالبلاغه » -1
104 ) سوره روم )
این مرحله است که قدرتمندان یاغی و سرکش را به زانو درمیآورد و به ضعف و زبونی و بیچارگی میکشاند .
پایان سوره روم
( جزء بیست و یکم ( 105
سوره