گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد بیست و یکم
سوره لُقمان




سوره لُقمان
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 الآمآ
الم .
2 تِلْکَ ایاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ
این آیات کتاب حکیم است ( آیاتی پر محتوا و استوار ) .
این سوره ، با ذکر عظمت و اهمیت قرآن آغاز میشود و بیان حروف مقطعه در ابتداي آن نیز اشارهلطیفی به همین حقیقت است،
که اینآیات کهاز حروف ساده الفبا ترکیب یافته ، چنان محتوایی بزرگ و عالی دارد که سرنوشت انسانها را به کلی
دگرگون میسازد .
در لسان عرب براي اشاره به دور است ، این تعبیر مخصوصا کنایه از عظمت و اهمیت این آیات است گویی در « تِلْکَ »
اوج آسمانها و در نقطه دوردستی قرار گرفته .
106 ) سوره لُقمان )
یا به خاطر استحکام محتواي آن است ، چرا که هرگز باطل به آن راه نمییابد و هرگونه خرافه را از « حَکیم » به « کِتاب » توصیف
سخنان بیهوده ) که در ) « لَهْوَ الْحَ دیث » خود دور میسازد جز حق نمیگوید و جز به راه حق دعوت نمیکند ، درست در مقابل
آیات بعد میآید قراردارد .
و یا به معنی آن است که این قرآن همچون دانشمند حکیمی است که در عین خاموشی با هزار زبان سخن میگوید، تعلیم میدهد،
صفحه 40 از 64
اندرز میگوید ، تشویق میکند ، انذار مینماید ، داستانهاي عبرت انگیز بیان میکند و خلاصه به تمام معنی داراي حکمت است
که در این سوره از آن بحث به میان آمده است. البته هیچ « لقمان حکیم » و این سرآغاز تناسب مستقیمی دارد با سخنان
در آیه فوق منظور باشد . « حکمت » مانعی ندارد که هر دو معنی
3 هُدًي وَ رَحْمَۀً لِلْمُحْسِنینَ
مایه هدایت و رحمت براي نیکوکاران است .
( جزء بیست و یکم ( 107
چراکه انسان نخست در پرتو نور قرآن حقیقت را پیدا میکند و ، « رحمت پروردگار » در حقیقت مقدمهاي است براي « هدایت »
هدي و ) « مؤمنین » به آن معتقد میشود و در عمل خود آن را بهکار میبندد و در آغاز سوره نمل، مایه هدایت و بشارت
بشري للمؤمنین ) .
.« هدي للمتقین » « متقین » و در آغاز سوره بقره ، مایه هدایت
این تفاوت تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که بدون تقوا و پرهیزگاري روح تسلیم و پذیرش حقایق در انسان
زنده نمیشود و طبعا هدایتی در کار نخواهد بود .
و ازاین مرحله پذیرش حقکه بگذریم ، مرحله ایمان فرامیرسد که علاوه بر هدایت، بشارت به نعمتهاي الهی نیز وجود خواهد
داشت .
و اگر از مرحله تقوي و ایمان فراتر رویم و به مرحله عمل صالح برسیم رحمت خدا نیز در آنجا افزوده میشود .
بنابراین سه آیه فوق ، سه مرحله پیدرپی از مراحل تکامل بندگان خدا را بازگو میکند: مرحله پذیرش حق ، مرحله ایمان و مرحله
عمل و
108 ) سوره لُقمان )
است . « رحمت » و « هدایت » قرآن در این سه مرحله به ترتیب مایه
ویژگیهاي سهگانه نیکوکاران
4 اَلَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ بِالاْخِرَةِ هُمْیُوقِنُونَ
همانها که نماز را برپامیدارند ، زکات را ادا میکنند و به آخرت یقین دارند .
آنها کسانی هستند که نماز را برپا میدارند ، زکات را ادا » : این آیه محسنین را با سه وصف ، توصیف کرده ، میگوید
.« میکنند و به آخرت یقین دارند
پیوند آنها با خالق از طریق نماز و با خلق خدا از طریق زکات ، قطعی است و یقین آنها به دادگاه قیامت انگیزه نیرومندي است
براي پرهیز از گناه و براي انجام وظایف .
5 اوُلئِکَ عَلی هُدًي مِنْ رَبِّهِمْ وَ اوُلئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
آنها بر طریق هدایت پروردگارشان هستند و آنهایند رستگاران .
( جزء بیست و یکم ( 109
از یکسو نشان میدهد که هدایت آنها از طرف پروردگارشان تضمین شده است و از سوي « اوُلئِکَ عَلی هُدًي مِنْ رَبِّهِمْ » جمله
دلیل بر این است که گویی هدایت براي آنها یک مرکب راهوار است و آنها بر این مرکب سوار و ، « عَلی » دیگر تعبیر
مسلطند .
صفحه 41 از 64
با هدایتی که در آغاز سوره آمده روشن میشود ، چرا که هدایت نخستین همان آمادگی پذیرش « هدایت » و از اینجا تفاوت این
حقاست و دراین هدایت برنامه وصول به مقصدمیباشد.
6 وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَري لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُوًا اوُلئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ
بعضی از مردم سخنان باطل و بیهوده خریداري میکنند تا مردمرا از روي جهل و نادانی گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء و
سخریه گیرند، براي آنها عذاب خوارکننده است
110 ) سوره لُقمان )
مفهوم وسیع و گستردهاي دارد که هرگونه سخنان یا آهنگهاي سرگرمکننده و غفلت را که انسان را به بیهودگی یا « لَهْوَالْحَدیث »
و الحان و آهنگهاي شهوتانگیز و هوس آلود باشد و خواه بیهودگی و « غنا » گمراهی میکشاند دربرمیگیرد ، خواه از قبیل
فساد .
خوارکننده و اهانت بار ) به خاطر آن است که جریمه باید همانند جرم باشد ، آنها نسبت به آیات ) « مُهینٌ » اما توصیف عذاب به
الهی توهین کردند ، خداوند هم براي آنها مجازاتی تعیین کرده که علاوهبر دردناكبودن توهینآور نیزمیباشد .
قانون جاذبه و دافعه
لارْضِ رَواسِیَ اَنْتَمیدَبِکُمْ وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّۀٍ وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَنْبَتْنا فیها 􀂔 10 خَلَقَالسَّمواتِ بِغَیْرِ عَمَ دٍ تَرَوْنَها وَ اَلْقی فِی ا
مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ
آسمانها را بدون ستونی که قابل رؤیت باشد آفرید و در زمین کوههاییافکند تا شمارا بهلرزه درنیاورد و از هرگونه جنبنده روي
آن منتشر ساخت و از آسمان آبی نازل کردیم و به وسیله آن در روي زمین انواع گوناگونی از جفتهاي گیاهان
پرارزش رویاندیم .
( جزء بیست و یکم ( 111
دلیل براین است که آسمان ستونهاي مرییندارد ، ،« تَرَوْنَها » به معنی ستون است و مقید ساختن آن به « عَمُود » جمع « عَمَ دٍ »
مفهوم این سخن آن است که ستونهایی دارد اما غیر قابل رؤیت است ، این تعبیر اشاره لطیفی است به قانون جاذبه
و دافعه که همچون ستونی بسیار نیرومند اما نامریی کرات آسمانی را در جاي خود نگه داشته .
از ماده مَیْد ( بر وزن صَیْد ) به معنی تزلزل و اضطراب اشیاء عظیم است . « تَمیدْ »
از امام علی بن موسی الرضا نقل کرده به این معنی تصریح شده است ، فرمود : « حسین بن خالد » در حدیثی که
112 ) سوره لُقمان )
سُبْحانَ اللّهِ ، اَلَیْسَ اللّهُ یَقُولُ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ؟ قُلْتُ بَلی ، فَقالَ : ثَمَّ عَمَدٌ وَ لکِنْ لا تَرَوْنَها : منزه است خدا ، آیا خداوند نمیفرماید »
(1). « بدون ستونی که آن را مشاهده کنید راوي میگوید عرض کردم: آري فرمود: پس ستونهایی هست ولی شما آنرا نمیبینید
تعادل نیروي جاذبه و دافعه در کرات آسمانی
گویی در اصل ) « همانگونه که میبینید آسمان، بیستون است » دو تفسیر گفتهاند: نخست این که « بِغَیْرِ عَمَ دٍ تَرَوْنَها » براي جمله
چنین بوده، تَرَوْنَها بِغَیْرِ عَمَدٍ) .
بوده باشد که معنیش چنین است، آسمانها را بدون ستونی که مرئی باشد، برافراشته « عَمَ دٍ » صفت براي ،« تَرَوْنَها » دیگر این که
است، که لازمه آن وجود ستونی براي آسمان است، اما ستونی نامرئی .
صفحه 42 از 64
و این همان است که از امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام در حدیث
. جلد 2 ، صفحه 278 ، « تفسیر برهان » -1
( جزء بیست و یکم ( 113
« وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ » حسین بن خالد آمده است، او میگوید از امام ابیالحسن الرضا علیهالسلام پرسیدم، این که خداوند فرموده
(سوگند به آسمان که داراي راههاست) یعنی چه، فرمود: این آسمان راههایی به سوي زمین دارد. حسین بن خالد میگوید: عرض
کردم: چگونه میتواند راه ارتباطی با زمین داشته باشد در حالی که خداوند میفرماید: آسمانها بیستون است، امام فرمود:
عجیب است، آیا خداوند نمیفرماید بدون ) « سُبْحانَ اللّه،ِ أَلَیْسَ اللّه یَقُولُ بِغَیْرِ عَمَ دٍ تَرَوْنَها؟ قُلْتُ بَلی، فَقالَ ثَمَّ عَمَدٌ وَ لکِنْ لا تَرَوْنَها »
( ستونی که قابل مشاهده باشد؟ من عرض کردم آري، فرمود: پس ستونهایی هست ولیکن شما آن را نمیبینید؟) .( 1
این آیه با توجه به حدیثی که در تفسیر آن وارد شده است، پرده از روي یک حقیقت علمی برداشته که در زمان نزول آیات، بر
کسی
، -1 این حدیث را در تفسیر برهان از تفسیر علی بن ابراهیم و همچنین از تفسیر عیاشی نقل کرده است . (برهان، جلد 2
. ( صفحه 278
114 ) سوره لُقمان )
آشکار نبود، چرا که در آن زمان هیئت بطلمیوس با قدرت هرچه تمامتر، بر محافل علمی جهان و بر افکار مردم حکومت میکرد، و
طبق آن آسمانها به صورت کراتی تو در تو همانند طبقات پیاز روي هم قرار داشتند و طبعا هیچکدام معلق و بیستون نبود، بلکه
هرکدام بر دیگري تکیه داشت، ولی حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم و دانش بشر به این جا رسید که افلاك پوست
پیازي، به کلی موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است که کرات آسمان هرکدام در مدار و جایگاه خود، معلق و ثابتند، بیآن
که تکیهگاهی داشته باشند، و تنها چیزي که آنها را در جاي خود ثابت میدارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است
که یکی ارتباط با جرم این کرات دارد و دیگري مربوط به حرکت آنهاست.
این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامرئی، کرات آسمان را در جاي خود نگه داشته است .
حدیثی که از امیرمؤمنان علی علیهالسلام در این زمینه نقل شده بسیار
( جزء بیست و یکم ( 115
لارْضِ مَرْبُوطَ ۀٌ کُلُّ مَدینَۀٍ 􀂔 هذِهِ النُّجُومُ الَّتی فِیالسَّماءِ مَدائِنُ مِثْلُ الْمَدائِنِ الَّذي فِیا » : جالب است، طبق این حدیث امام فرمود
(1). « اِلی عَمُودٍ مِنْ نُورٍ
این ستارگانی که در آسمانند، شهرهایی هستند همچون شهرهاي روي زمین که هر شهري با شهر دیگر (هر ستارهاي با ستاره »
دیگر) با ستونی از نور مربوط است .
در افق ادبیات آن روز براي ذکر امواج جاذبه و تعادل آن با « ستونی از نور » یا « ستون نامرئی » آیا تعبیري روشنتر و رساتر از
( نیروي دافعه پیدا میشود؟ ( 2
فلسفه آفرینش کوهها
جلد 2 ، صفحه 574 ، نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی . ، « سفینۀ البحار » -1
صفحه 166 به بعد مراجعه فرمائید . « قرآن و آخرین پیامبر » -2 براي توضیح بیشتر به کتاب
116 ) سوره لُقمان )
صفحه 43 از 64
لارْضِ رَواسِیَ اَنْ تَمیدَبِکُمْ . 􀂔 میگوید : وَاَلْقی فِیا « آفرینش کوهها » سپس درباره فلسفه
این آیه که نظایر فراوانی در قرآن دارد نشان میدهد که کوهها وسیله ثبات زمین هستند ، امروز از نظر علمی نیز این حقیقت ثابت
شده که کوهها از جهات متعددي مایه ثبات زمین هستند .
از این نظر که ریشههاي آنها به هم پیوسته و همچون زره محکمی ، کره زمین را در برابر فشارهایی که از حرارت درونی ناشی
میشود حفظ میکند و اگر آنها نبودند زلزلههاي ویرانگر آنقدر زیاد بود که شاید مجالی به انسان براي زندگی
نمیداد .
و از این نظر که این قشر محکم در برابر فشار جاذبه ماه و خورشید مقاومت میکند که اگر کوهها نبود ، جزر و مد عظیمی در
پوسته خاکی زمین به وجود میآمد که بیشباهت به جزر و مد دریاها نبودند و زندگی را بر انسان ناممکن
میساخت .
و از این نظر که فشار طوفانها را در هم میشکند و تماس هواي مجاور زمین را به هنگام حرکت وضعی زمین به حداقل
میرساند و اگر آنها نبودند صفحه زمین همچون کویرهاي خشک در تمام طول شب و روز صحنه طوفانهاي
( مرگبار و بادهاي کوبنده بود .( 1
( جزء بیست و یکم ( 117
حال که نعمت آرامش آسمان به وسیله ستون نامرئیش و آرامش زمین به وسیله کوهها تأمین شد نوبت به آفرینش موجودات زنده و
اشاره به تنوع حیات و ، « مِنْ کُلِّ دابَّۀٍ » آرامش آنها میرسد که در محیطی آرام بتوانند قدم به عرصه حیات بگذارند. تعبیر به
زندگی در چهرههاي مختلف است از جنبندگانی که با چشم عادي دیده نمیشوند و سرتاسر محیط ما را پر کردهاند گرفته ، تا
جنبندگان غول پیکري که عظمت آنها انسان را در وحشت فرو میبرد .
همچنین جنبندگان به رنگهاي مختلف و چهرههاي کاملًامتفاوت، آبزیان و هوا زیان ، پرندگان و خزندگان ، حشرات گوناگون و
مانند آنها که هر کدام براي خود عالمی دارند و مسأله حیات را در صدها هزار آیینه منعکس میسازند .
قانون زوجیّت در گیاهان
جلد 10 ، صفحه 113 به بعد مطالعه فرمایید . ، « تفسیر نمونه » -1 توضیح بیشتر درباره فواید کوههارا در
118 ) سوره لُقمان )
اما پیدا است که این جنبندگان نیاز به آب و غذا دارند ، لذا در جملههاي بعد به این دو موضوع اشاره کرده میگوید :
.« وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ »
به این ترتیب اساس زندگی همه جنبندگان ، مخصوصا انسان را که آب و گیاه تشکیل میدهد بیان میکند ، سفرهاي است گسترده
با غذاهاي متنوع در سرتاسر روي زمین که هریک از آنها ازنظر آفرینش ، دلیلی است بر عظمت و قدرت پروردگار .
اشاره میکند که آن نیز از معجزات علمی قرآن است ، چرا که در آن زمان ، « زوجیت در جهان گیاهان » این آیه بار دیگر به
زوجیت ( وجود جنس نر و ماده ) در جهان گیاهان بهطور گسترده ثابت نشده بود و قرآن از آن پرده برداشت .
( جزء بیست و یکم ( 119
زوجیت در گیاهان
در مورد گیاهان قابل دقت است، گرچه غالب مفسران زوج را به معنی نوع و صنف، و ازواج را به معنی « زوج » در این جا تعبیر به
صفحه 44 از 64
انواع و اصناف گرفتهاند، ولی چه مانعی دارد که زوج را به معنی معروفش که قبل از هر معنی دیگر به ذهن میآید بگیریم و
اشاره به زوجیت در جهان گیاهان باشد؟!
در گذشته انسانها کم و بیش فهمیده بودند که بعضی از گیاهان داراي نوع نر و نوع ماده است، و براي بارور ساختن گیاهان از
دانشمند و گیاهشناس « لینه » طریق تلقیح استفاده میکردند. این مسأله در مورد درختان نخل کاملًا شناخته شده بود، ولی نخستین بار
معروف سوئدي، در اواسط قرن 18 میلادي، موفق به کشف این واقعیت شد که مسأله زوجیت در دنیاي گیاهان تقریبا یک قانون
عمومی است و گیاهان نیز همانند غالب حیوانات از طریق آمیزش نطفه نر و ماده بارور میشوند و سپس میوه میدهند.
ولی قرآن مجید قرنها قبل از این دانشمند کرارا در آیات مختلف به زوجیت در جهان گیاهان اشاره کرده (در آیات مورد بحث، و
در سوره رعد آیه 4، و لقمان آیه 10 و سوره ق آیه 7) و این خود یکی از معجزات علمی قرآن است.
120 ) سوره لُقمان )
در اصل به معنی هر چیز پرارزش است، گاه در مورد انسان به کار میرود و گاه گیاهان، و گاهی حتی نامه توصیف به « کریم » واژه
29 / نمل) . ) « اِنّی اُلْقِیَ اِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ » : میشود مانند سخن ملکه سبأ در مورد نامه سلیمان « کریم »
و منظور از گیاه کریم گیاهان پرفایده است و البته هر گیاهی داراي فوائدي است که با پیشرفت علم این حقیقت روز به
روز آشکارتر میشود .
اشاره به انواع مواهبی است که در آنها وجود دارد . « کَریم » ضمناتوصیف زوجهاي گیاهانبه
( جزء بیست و یکم ( 121
11 هذا خَلْقُ اللّهِ فَاَروُنی ماذا خَلَقَ الَّذینَ مِنْ دُونِه بَلِالظّالِمُونَ فی ضَلالٍ مُبینٍ
این آفرینش خدا است ، اما به من نشان دهید معبودانی که غیر او هستند چه چیز را آفریدهاند ؟ ولی ظالمان در گمراهی
آشکارند .
مسلما آنها نمیتوانستند ادعا کنند هیچیک از مخلوقات این جهان مخلوق بتها هستند ، بنابراین آنها به توحید خالقیت معترف
بودند ، با اینحال چگونه میتوانستند شرك در عبادت را توجیه کنند ، چرا که توحید خالقیت دلیل بر توحید ربوبیت و یگانگی
معنی گستردهاي دارد که شامل قرار دادن هرچیز در غیر محل « ظُلْم » مدبر عالم و آنهم دلیل بر توحید عبودیت است. میدانیم
خودش میشود و از آنجا که مشرکان عبادت و گاه تدبیر جهان را در اختیار بتها میگذاشتند مرتکب بزرگترین ظلم و
ضلالت بودند .
122 ) سوره لُقمان )
ضمنا تعبیر فوقاشاره لطیفی است به ارتباط ظلم و ضلال زیرا هنگامی که انسان موقعیت موجودات عینی را در جهان نشناسد ، یا
بشناسد و رعایت نکند و هرچیز را در جهان خویش نبیند ، مسلما این ظلم سبب ضلالت و گمراهی او خواهد
شد .
لقمان که بود ؟
12 وَلَقَدْ اَتَیْنالُقْمنَ الْحِکْمَۀَ اَنِاشْکُرْلِلّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَاِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِه وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ
ما به لقمان حکمت دادیم ( و به او گفتیم ) شکر خدا را بهجاي آور ، هرکس شکرگزاري کند به سود خویش شکر کرده و
آنکس که کفران کند ( زیانی به خدا نمیرساند ) چرا که خداوند بینیاز و ستوده است .
نام لقمان در دو آیه از قرآن در همین سوره آمده است ، در قرآن دلیل صریحی بر اینکه او پیامبر بوده است یا تنها یک فرد حکیم
صفحه 45 از 64
وجود
( جزء بیست و یکم ( 123
ندارد ، ولی لحن قرآن در مورد لقمان ، نشان میدهد که او پیامبر نبود ، زیرا در مورد پیامبران سخن از رسالت و دعوت به سوي
توحید و مبارزه با شرك و انحراف محیط و عدم مطالبه اجر و پاداش و نیز بشارت و انذار در برابر امتها معمولًا دیده میشود ، در
حالی که در مورد لقمان هیچ یک از این مسایل ذکر نشده و تنها اندرزهاي او که به صورت خصوصی که با فرزندش بیان شده هر
چند محتواي آن جنبه عمومی دارد ، آمده است و این گواه براین است که او تنها یک مرد حکیم بوده است .
به حق میگوییم که لقمان پیامبر نبود ولی » : در حدیثی که از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز نقل شده چنین میخوانیم
بندهاي بود که بسیار فکر میکرد ، ایمان و یقینش عالی بود ، خدا را دوست میداشت و خدا نیز او را دوست داشت و نعمت
« ... حکمت بر او ارزانی فرمود
در بعضی از تواریخ آمده است که لقمان غلامی سیاه از مردم سودان مصر بود و با وجود چهره نازیبا ، دلی روشن و روحی مصفا
داشت ، او از همان آغاز به راستی سخن میگفت و امانت را به خیانت نمیآلود و در اموري که مربوط به او نبود دخالت
( نمیکرد .( 1
124 ) سوره لُقمان )
مگر تو با ما شبانی نمیکردي ؟ در پاسخ گفت : آري چنین است. » : در بعضی از روایات آمده است که شخصی به لقمان گفت
لامانَۀِ وَ صِدْقُ الْحَدیثِ 􀂔 قَدَرُ اللّهِ وَ اَداءُ ا » : در پاسخ گفت ؟ « پس از کجا اینهمه علم و حکمت نصیب تو شد » : سؤالکننده پرسید
(2). « وَ الصَّمْتُ عَمّا لایَعْنینی : این به خواست خدا بود و اداء امانت و راستگویی و سکوت در برابر آنچه به من مربوط نبود
روزي لقمان در وسط روز » : در ذیل روایتی که در بالا از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله نقل کردیم نیز چنین آمده است
براي استراحت خوابیده بود ، ناگهان ندایی شنید که اي لقمان آیا میخواهی خداوندتو را خلیفه در زمین قرار دهد که در میان
مردم به حق قضاوت کنی ؟
شرح حالات لقمان . ، « قصص قرآن » -1
ذیل آیات مورد بحث . ، « مجمع البیان » -2
( جزء بیست و یکم ( 125
لقمان در پاسخ آن ندا گفت : اگر پروردگارم مرا مخیرکند ، راه عافیت را میپذیرم و تن به این آزمون بزرگ نمیدهم ولی اگر
فرمان دهد فرمانش را به جان پذیرا میشوم ، زیرا میدانم اگر چنین مسؤولیتی بر دوش من بگذارد حتما مرا کمک میکند و از
لغزشها نگه میدارد.
فرشتگان در حالی که آنها را نمیدید گفتند : اي لقمان براي چه ؟
گفت : براي اینکه داوري در میان مردم سختترین منزلگاهها و مهمترین مراحل است و امواج ظلم و ستم از هر سو متوجه آن
است ، اگر خدا انسان را حفظ کند شایسته نجات است و اگر راه خطا برود از راه بهشت منحرف شده است کسی که در دنیا سربزیر
و در آخرت سربلند باشد بهتر از کسی است که در دنیا سربلند و در آخرت سربهزیر باشد و کسی که دنیا را بر آخرت برگزیند
به دنیا نخواهد رسید و آخرت را نیز از دست خواهد داد .
فرشتگان از منطق جالب لقمان در شگفتی فرو رفتند ، لقمان این سخن را گفت و به خواب فرو رفت و خداوند نور حکمت
( در دل او افکند ، هنگامی که بیدار شد زبان به حکمت گشود ... .( 1
126 ) سوره لُقمان )
صفحه 46 از 64
13 وَ اِذْقالَ لُقْمنُ لاِبْنِه وَ هُوَیَعِظُهُ یابُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللّهِ اِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ
به خاطر بیاور هنگامیراکه لقمان بهفرزندش گفت در حالیکهاو را موعظه میکرد پسرم ! چیزي را شریک خدا قرار مده که
شرك ظلم عظیمی است .
است ، توحید در تمام « توحید » حکمت لقمان ایجاب میکند که قبل از هرچیز به سراغ اساسیترین مسأله عقیدتی برود و آن مسأله
زمینهها و ابعاد ، زیرا هر حرکت تخریبی و ضدّ الهی از شرك سرچشمه میگیرد ، از دنیاپرستی ، مقامپرستی هواپرستی و مانند آن
که هرکدام شاخهاي از شرك محسوب میشود. همانگونه که اساس تمام حرکتهاي صحیح و سازنده ، توحید است ، تنها دل به
خدا بستن و سر بر فرمان او نهادن و از غیراو بریدن و همه بتها رادر آستان کبریایی او هم درهم شکستن. قابل توجه اینکه
لقمان حکیم ، دلیل بر نفی شرك را این ذکر میکند که شرك ظلم عظیم است ، آن هم با تعبیري که از چند جهت ، تأکید
( در بردارد .( 1
. جلد 8 ، صفحه 316 ، « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و یکم ( 127
و چه ظلمی از این بالاتر که هم در مورد خدا انجام گرفته که موجود بیارزشی را همتاي او قرار دهند و هم درباره خلق خدا که
آنها را به گمراهی بکشانند و با اعمال جنایتبار خود آنها را مورد ستم قرار دهند و هم درباره خویشتن که از اوج عزت عبودیت
پروردگار به قعر درّه ذلت پرستش غیر او ساقط کنند .
پدر و مادر خود را پاس دارید
14 وَوَصَّیْنَاالاِْنْسانَبِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ اَنِ اشْکُرْلی وَ لِوالِدَیْکَ اِلَیَالْمَصیرُ
هرکدام یکی از اسباب « جمله اسمیه بودن » و « لام » و « انَّ » -1
تأکید است .
128 ) سوره لُقمان )
و ما بهانسان درباره پدر و مادرشسفارش کردیم، مادرش او را بازحمت روي زحمت حملکرد، ( و بههنگام بارداري هر روز رنج
و ناراحتی تازهاي را متحمل میشد ) و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان مییابد ( آري به او توصیه کردم ) که شکر براي
من و براي پدر و مادرت بجا آور که بازگشت همه شما به سوي من است .
این مسأله از نظر علمی ثابت شده و تجربه نیز نشان داده که مادران در دوران بارداري گرفتار وهن و سستی میشوند ، چرا که
شیرهجان و مغز استخوانشان را به پرورش جنین خود اختصاص میدهند و از تمام مواد حیاتی وجود خود بهترینش را تقدیم او
میدارند .
به همین دلیل ، مادران در دوران بارداري گرفتار کمبود انواع ویتامینها میشوند که اگر جبران نگردد ناراحتیهایی براي آنها به
شیره جان مادر است . « شیر » وجود میآورد ، حتی این مطلب در دوران رضاع و شیر دادن نیز ادامه مییابد ، چرا که
( جزء بیست و یکم ( 129
وَالْوالِداتُ یُرْضِ عْنَ اَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ : مادران » به دنبال آن میافزاید : همانگونه که در جاي دیگر قرآن نیز اشاره شده است
233 / بقره ). ) « فرزندانشان را دو سال تمام شیر میدهند
البته منظور دوران کامل شیرخوارگی است هرچند ممکن است گاهی کمتر از آن انجام شود .
بههرحال مادر در این 33 ماه ( دوران حمل و دوران شیرخوارگی ) بزرگترینفداکاريرا هم ازنظر روحی و عاطفی و هماز نظر
صفحه 47 از 64
جسمی و هم ازجهت خدمات در مورد فرزندش انجام میدهد . جالب اینکه در آغاز توصیهدربارههردومیکند ولی
بههنگامبیانزحمات و خدماتتکیه روي زحمات مادر مینماید تا انسان را متوجه ایثارگريها و حق عظیم او میسازد. سپس
. « اَنِ اشْکُرْلی وَ لِوالِدَیْکِ » : میگوید
شکر مرا بهجاآور که خالق و منعم اصلی توام و چنین پدر و مادر مهربانی به تو دادهام و هم شکر پدر و مادرت را که واسطه این
فیض و عهدهدار انتقال نعمتهاي من به تو میباشند .
130 ) سوره لُقمان )
و چقدر جالب و پرمعنی است که شکر پدر و مادر درست در کنار شکر خدا قرار گرفته .
. « اِلَیَّ الْمَصیرُ » : و در پایان آیه با لحنی که خالی از تهدید و عتاب نیست میفرماید
آري اگر در اینجا کوتاهی کنید در آنجا تمام این حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسی قرار میگیرد و موبهمو حساب میشود ،
باید از عهده حساب الهی در مورد شکر نعمتهایش و همچنین در مورد شکر وجود پدر و مادر و عواطف پاك و بیآلایش
آنهابرآیید .
بعضیازمفسران در اینجا به نکتهاي توجه کردهاند که در قرآنمجید تأکید بر رعایت حقوق پدر و مادر کرارا آمده است ، اما
سفارش نسبت به فرزندان کمتر دیده میشود ( جز در مورد نهی از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت استثنایی
درعصر جاهلیت بوده است ) .
این به خاطر آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشی بسپارند ، در
حالی که زیاد دیده شده است که فرزندان ، پدر و مادر را مخصوصا به هنگام پیري و از کارافتادگی فراموش میکنند و این
( دردناكترین حالت براي آنها و بدترین ناشکري براي فرزندان محسوب میشود .( 1
( جزء بیست و یکم ( 131
رابطه خویشاوندي نباید مقدم بر رابطه با خدا باشد
15 وَ اِنْ جاهَداكَ عَلی اَنْ تُشْرِكَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوُفاً وَاتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ اَنابَ اِلَیَّ ثُمَّ اِلَیَّ
مَرْجِعُکُمْ فَاُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
و هرگاه آنها تلاش کنند که موجودي را شریک من قرار دهی که از آن آگاهی نداري ( بلکه میدانی باطل است ) از آنها
اطاعتمکن، ولی با آنها در دنیا به طرز شایستهاي رفتارکن و پیروياز راهکسانی بنماکه بهسوي من آمدهاند، سپس بازگشت همه
شما به سوي من است و من شما را از آنچه عمل میکردید آگاه میکنم .
. جلد 6 ، صفحه 484 ، « تفسیر فی ظلال » -1
132 ) سوره لُقمان )
هرگز نباید رابطه خویشاوندي انسان و پدر و مادرش ، مقدم بر رابطه او با خدا باشد و هرگز نباید عواطف خویشاوندي
حاکم بر اعتقاد مکتبی او گردد .
اشاره به این است که پدر و مادر گاه به گمان این که سعادت فرزند را میخواهند ، تلاش و کوشش میکنند « جاهَداكَ » تعبیر به
که او را به عقیده انحرافی خود بکشانند .
وظیفه فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند و استقلال فکري خود را حفظ کرده ، عقیده توحید
را با هیچچیز معاوضه نکنند .
صفحه 48 از 64
اشاره به این است که اگر فرضا دلایل بطلان شرك را « ما لَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ : چیزي که به آن علم و آگاهی نداري » ضمنا جمله
نادیده بگیریم ، حداقل دلیلی بر اثبات آن نیست و هیچ شخص بهانهجویی نیز نمیتواند دلیلی بر اثبات شرك
اقامه کند .
( جزء بیست و یکم ( 133
باز از آنجا که ممکن است ، این فرمان ، این توهم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرك، باید شدتعمل و بیحرمتی به
خرج داد، بلافاصله اضافه میکند که عدم اطاعت آنها در مسأله کفر و شرك ، دلیل بر قطع رابطه مطلق با آنها نیست بلکه در
. « وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوُفاً » « با آنها در دنیا به طرز شایستهاي رفتار کن » عین حال
از نظر دنیا و زندگی مادي با آنها مهر و محبت و ملاطفت کن و از نظر اعتقاد و برنامههاي مذهبی، تسلیم افکار و
پیشنهادهاي آنها نباش ، این درست نقطه اصلی اعتدال است که حقوق خدا و پدر و مادر ، در آن جمع است .
از کارهاي کوچک غافل نشوید
لارْضِ یَاْتِ بِهَااللّهُ اِنَّ اللّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ 􀂔 16 یا بُنَیَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّۀٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ اَوْ فِیالسَّمواتِ اَوْ فِی ا
134 ) سوره لُقمان )
پسرم ! اگر بهاندازه سنگینی دانه خردلی ( عمل نیک یا بد ) باشد و در دل سنگی یا در گوشهاي از آسمانها و زمین قرار گیرد
خداوند آنرا ( در قیامت براي حساب ) میآورد، خداوند دقیقوآگاهاست .
گیاهی است که داراي دانههاي سیاه بسیار کوچکی است که در کوچکی و حقارت ضربالمثل میباشد . « خَرْدَل »
اشاره بهاینکه اعمالنیک و بد هرقدر کوچک و کم ارزش و هرقدر مخفی و پنهان باشد ، همانند خردلی که در درون سنگی در
اعماق زمین ، یا در گوشهاي از آسمانها مخفی باشد ، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و
صغیر و کبیر در سراسر عالم هستی آگاه است آن را براي حساب و پاداش و کیفر حاضر میکند و چیزي در این دستگاه گم
نمیشود .
توجه به این آگاهی پروردگار از اعمال انسان و محفوظ ماندن همه نیکیها و بديها در کتاب علم پروردگار و نابود نشدن چیزي
در این عالم محرك قوي به سوي خیرات و بازدارنده از شرور و بديها است .
( جزء بیست و یکم ( 135
17 یا بُنَیَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْروُفِ وَانْهَ عَنِالْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما اَصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِالاُْمُورِ
پسرم ! نماز را برپادار و امر به معروف و نهی از منکر کن، و دربرابرمصایبیکه بهتو میرسدبا استقامت و شکیبا باش که این از
کارهاي مهم و اساسی است .
نماز مهمترین پیوند تو با خالق است ، نماز قلب تو را بیدار و روح تو را با مصفّی و زندگی تو را روشن میسازد .
آثار گناه را از جانت میشوید ، نور ایمان را در سراي قلبت پرتو افکن میدارد و تو را از فحشاء و منکرات باز میدارد .
نظارت عمومی
وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ » : پرداخته میگوید « امر به معروف و نهی از منکر » بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعی یعنی
136 ) سوره لُقمان )
« وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ
صفحه 49 از 64
و بعد از این سه دستور مهم عملی به مسأله صبر و استقامت که در برابر ایمان همچون سر نسبت به تن است ، پرداخته
« لامُورِ 􀂔 وَ اصْبِر عَلی ما اصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِا » : میگوید
مسلم است که در همه کارهاي اجتماعی مخصوصا در برنامه امر به معروف و نهی از منکر ، مشکلات فراوانی وجود دارد و
سودپرستان سلطهجو ، گنهکاران آلوده و خودخواه ، به آسانی تسلیم نمیشوند و حتی در مقام اذیت و آزار و متهم ساختن آمران به
معروف و ناهیان از منکر برمیآیند که بدون صبر و استقامت و شکیبایی هرگز نمیتوان براین مشکلات پیروز شد .
در اینجا یا به معنی کارهایی است که دستور مؤکد از سوي پروردگار به « عَزْمُ الاُْمُور » به معنی اراده محکم است و تعبیر به « عَزْم »
آن داده شده است و یا کارهایی که انسان باید نسبت به آن عزم آهنین و تصمیم راسخ داشته باشد و هرکدام از این دو معنی
باشد اشاره
( جزء بیست و یکم ( 137
به اهمیت آن است .
پرهیز از تکبّر و خودپسندي
لارْضِ مَرَحَاً اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ 􀂔 18 وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلْنّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی ا
با بیاعتنایی از مردم روي مگردان و مغرورانه برزمینراهمروکهخداوندهیچمتکبرمغروريرادوستندارد. « ! پسرم »
لاصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ 􀂔 19 وَاقْصِدْ فی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ اِنَّ اَنْکَرَ ا
(پسرم!) در راه رفتن اعتدال را رعایت کن ، از صداي خود بکاه ( و هرگز فریاد مزن ) که زشتترین صداها صداي خران است
.
به « مَرَح » . در اصل یکنوع بیماري است که به شتر دست میدهد و گردن خود را کج میکند « صَعَر » از ماده « تُ َ ص عِّر »
معنی غرور و مستی ناشی از نعمت است .
138 ) سوره لُقمان )
به معنی کسی است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ میبیند . « خُیَلاء » و « خیال » از ماده « مُخْتالٍ »
در این است که « فَخُور » و « مُخْتال » به معنی کسی است که نسبت به دیگران فخر فروشی میکند ( تفاوت « فَخْر » از ماده « فَخُورٍ »
اولی اشاره به تخیّلات کبرآلود ذهنی است و دومی به اعمال کبرآمیز خارجی است ) .
به معنی خر است . « حِمار » جمع « حَمیر »
و به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعی
است اشاره میکند : یکی تکبر و بیاعتنایی و دیگر خودپسندي است که هردو در این جهت مشتركاند که انسان را
در عالمی از توهم و پندار و خود برتربینی فرومیبرند و رابطه او را از دیگران قطع میکنند .
( جزء بیست و یکم ( 139
روشن میشود که اینگونه صفات یکنوع بیماري روانی و اخلاقی است ، یکنوع « صَ عَرَ » مخصوصا با توجه به ریشه لغوي
انحراف در تشخیص و تفکر است وگرنه یک انسان سالم از نظر روح و روان هرگز گرفتار اینگونه پندارها و تخیّلات
نمیشود .
تنها مسأله روي گرداندن از مردم و یا راه رفتن مغرورانه نیست ، بلکه منظور مبارزه با تمام ، « لقمان » ناگفته پیدا است که منظور
صفحه 50 از 64
مظاهر تکبر و غرور است اما از آنجا که اینگونه صفات قبل از هرچیز خود را در حرکات عادي و روزانه نشان میدهد ،
انگشت روي این مظاهر خاص گذارده است .
که یکی سبب میشود انسان نسبت به بندگان خدا تکبر کند و دیگري سبب میشود « خودپسندي » و « خود برتر بینی » از « نهی »
که انسان خود را در حد کمال پندارد و در نتیجه درهاي تکامل را بروي خود ببندد .
میانه روي در رفتار و گفتار
140 ) سوره لُقمان )
است ، زیرا تکیه روي اعتدال در راه رفتن یا آهنگ صدا در « سخن » و « عمل » به رعایت اعتدال در « امر » آیه دومّ
حقیقت به عنوان مثال است .
و به راستی کسی که این صفات چهارگانه را دارد انسان موفق و خوشبخت و پیروزي است ، در میان مردم محبوب و در
پیشگاه خدا عزیز است .
قابل توجه این که ممکن است در محیط زندگی ما صداهایی ناراحت کنندهتر از صداي خران هست ( مانند صداي کشیده شدن
بعضی از قطعات فلزات به یکدیگر که انسان به هنگام شنیدنش احساس میکند ، گوشت اندامش فرو میریزد ). ولی بدون
شک این صداها جنبه عمومی و همگانی ندارد.
بهعلاوه ناراحتکنندهبودن با زشتتر بودن فرق دارد ، آنچه به راستی از صداهاي معمولی که انسان میشنود از همه زشتتر است
همان صداي الاغ میباشد ، که نعرهها و فریادهاي مغروران و ابلهان به آن تشبیه شده است .
( جزء بیست و یکم ( 141
نه تنها زشتی از نظر بلندي صدا و طرز آن ، بلکه گاه به جهت بیدلیل بودن ، چرا که به گفته بعضی از مفسران صداي حیوانات
دیگر غالبا به واسطه نیازي است ، اما این حیوان گاهی بیجهت و بدون هیچگونه نیاز و بیهیچ مقدمه فریاد را وقت و بی وقت
سرمیدهد .
و شاید به همین دلیل است که در بعضی از روایات نقل شده است که هرگاه صداي الاغ بلند میشود شیطانی را دیده است .
بعضی گفتهاند فریاد هر حیوانی تسبیح خدا است جز صداي الاغ .
به هر حال از همه این سخنها که بگذریم زشت بودن این صدا از میان صداها نیاز به بحث و گفتگو ندارد .
موجودات زمینی و آسمانی در خدمت انسان هستند
رْضِ وَاَسْبَغَ عَلَیْکُ مْ نِعَمَ هُ ظاهِرَةً وَ باطِنَۀً وَ مِنَ النّاسِ مَنْیُجادِلُفِیاللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ 􀂔 20 اَلَمْتَرَوْاَنَاللّهَسَخَّرَلَکُمْمافِیالسَّمواتِوَما فِیالا
لاهُديًوَلاکِتابٍ مُنیرٍ
142 ) سوره لُقمان )
آیا ندیدي خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما کرد و نعمتهاي خود را ، چه نعمتهاي ظاهر و چه نعمتهاي
باطن ، بر شما گسترده و افزون ساخته است؟ ولی بعضی از مردم بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنی درباره خدا
مجادله میکنند .
در اصل به معنی پیراهن یا زره گشاد و وسیع و کاملاست، سپس بهنعمتگستردهوفراوان نیزاطلاق شده « سَبْغ » از ماده « اَسْبَغَ »
است .
صفحه 51 از 64
تسخیر موجودات آسمانی و زمینی براي انسان مفهوم وسیعی دارد که هم شامل اموري میشود که در قبضه اختیار او است و با میل
و ارادهاش در مسیر منافع خود به کار میگیرد ، مانند بسیاري از موجودات زمینی ، یا اموري که در اختیار انسان نیست اما خداوند
آنها را مأمور ساخته که به انسان خدمت کند ، همچون خورشید و ماه .
بنابراین ، همه موجودات مسخر فرمان خدا در طریق سود انسانها هستند خواه مسخر فرمان انسان باشند یا نه و به این ترتیب لام
. ( به اصطلاح لام منفعت است ( 1 « لَکُم » در
( جزء بیست و یکم ( 143
در آیه چیست ؟ « باطن » و « ظاهر » در اینکه منظور از نعمتهاي .« وَاَسْبَغَ عَلَیْکُ مْ نِعَمَ هُ ظاهِرَةً وَ باطِنَۀً » : سپس میفرماید
مفسران بسیار سخن گفتهاند .
ابن » : از آن حضرت در این زمینه سؤال کرد ، فرمود « ابنعباس » در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که
عباس نعمت ظاهر اسلام است و آفرینش کامل و منظم تو به وسیله پروردگار و روزيهایی که به تو ارزانی داشته . و اما نعمت
(2). « باطن ، پوشاندن زشتیهاي اعمال تو و رسوا نکردنت در برابر مردم است
نعمت آشکار » : در حدیث دیگري از امام باقر میخوانیم
-1 درباره تسخیر موجودات براي انسان در جلد 10 تفسیر نمونه ذیل آیه 2 سوره رعد صفحه 120 بحثهاي
دیگري نیز مطرح شده است .
ذیل آیه مورد بحث . « مجمع البیان » -2
144 ) سوره لُقمان )
« پیامبر صلیاللهعلیهوآله و معرفۀاللّه و توحید است که پیامبر آورده و اما نعمت پنهان ، ولایت ما اهل بیت و پیمان دوستی با ما است
(1).
ولی در حقیقت هیچگونه منافاتی در میان این تفسیرها وجود ندارد و هرکدام یکی از مصداقهاي روشن نعمت ظاهر و باطن را
بیانمیکند، بی آن که مفهوم گسترده آن را محدود سازد .
و در پایان آیه از کسانی سخن میگوید که نعمتهاي بزرگ الهی را که از درون و برون ، انسان را احاطه کرده ، کفران میکنند
.« وَ مِنَالنّاسَ مَنْ یُجادِلُ فِیاللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُديً وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ » : و به جدال و ستیز در برابر حق بر میخیزند ، میفرماید
21 وَاذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُو ما اَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ اباءَنا اَوَلَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ اِلی عَذابِ السَّعیرِ
ذیل آیه مورد بحث . « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و یکم ( 145
هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروي کنید، میگویند : نه ، ما از چیزي پیروي میکنیم که پدران خود را
بر آن یافتیم آیا حتی اگر شیطان آنها را دعوت بهعذابآتش فروزان کند ( باز هم تبعیت میکنند )؟
در حقیقت قرآن در اینجا پوشش پیروي از سنت نیاکان را که ظاهري فریبنده دارد کنار میزند و چهره واقعی عمل آنها را که
همان پیروي از شیطان در مسیرآتش دوزخ و جهنم است آشکار میسازد.
آري رهبري شیطان به تنهایی کافی است که انسان با آن مخالفت کند ، هر چند در لفافههاي دعوت به سوي حق بوده باشد که
مسلما یک پوشش انحرافی است و دعوت به سوي آتش دوزخ نیز به تنهایی کافی براي مخالفت است هر چند دعوت
کننده مجهولالحال باشد ، حال اگر دعوت کننده شیطان و دعوتش به سوي آتش افروخته جهنم باشد تکلیف روشن
است .
صفحه 52 از 64
آیا هیچ عاقلی دعوت پیامبران الهی را به سوي بهشت رها میکند
146 ) سوره لُقمان )
و به دنبال دعوت شیطان به سوي جهنم میرود ؟
به دستگیره محکمالهی چنگ بزنید
22 وَ مَنْیُسْلِمْوَجْهَهُ اِلَی اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی وَ اِلَی اللّهِ عاقِبَۀُ الاُْمُورِ
کسی که روح خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشدبه دستگیره محکمی چنگزده ( و بهتکیهگاه مطمئنی تکیه کرده
است ) و عاقبت همه کارها به سوي خدا است .
به معنی ) « وجه » در حقیقت اشاره به توجه کامل با تمام وجود به ذات پاك پروردگار است زیرا « تسلیم وجه براي خدا » منظور از
صورت ) به خاطر آنکه شریفترین عضو بدن و مرکز مهمترین حواس انسانی است به عنوان کنایه از ذات او به کار
میرود .
از قبیل ذکر عمل صالح بعد از ایمان است . « هُوَ مُحْسِن » تعبیر به
چنگ زدن به دستگیره محکم تشبیه لطیفی از این حقیقت است که انسان براي نجات از قعر درّه مادّیگري و ارتقاء به بلندترین
قلّههاي معرفت و معنویت و روحانیت نیازبه یک وسیله محکم و مطمئن دارد این وسیله چیزي جز ایمان و عمل صالح نیست ،
غیرآن، همه پوسیده و پارهشدنی و مایهسقوط ومرگاست علاوه بر این آنچه باقی میماند این وسیله است و بقیه همه فانی و
. « وَ اِلَی اللّهِ عاقِبَۀُالاُْمُورِ » : نابود شدنی است و لذا در پایان میفرماید
( جزء بیست و یکم ( 147
در حدیثی که در تفسیر برهان از طرق اهل سنت از امام علیبنموسیالرضا از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله
بعد از من فتنهاي تاریک و ظلمانی خواهد بود تنها کسی از آن رهایی مییابد که به عروةالوثقی چنگ زند » : چنینآمده
، عرض کردند : اي رسول خدا عروةالوثقی چیست ؟ فرمود ولایت سید اوصیاء است .
عرضکردند یا رسولاللّه سید اوصیاء کیست؟ فرمود: امیرمؤمنان .
باز براي اینکه پاسخ صریحتري بگیرند ، « مولاي مسلمانان و پیشواي آنان بعد از من » : عرض کردند امیرمؤمنان کیست ؟ فرمود
. ( عرض کردند او کیست ؟ فرمود : برادرم علی بن ابیطالب ( 1
148 ) سوره لُقمان )
دوستی اهلبیت علیهمالسلام یا دوستی آل محمّد صلیاللهعلیهوآله « عروةالوثقی » روایات دیگري نیز درهمین زمینه که منظور از
. ( یا امامان از فرزندان حسین است نقل شده است ( 1
این تفسیرها بیان مصداقهاي روشن است و منافات با مصادیق دیگري همچون توحید و تقوي و مانند آن ندارند .
علم بیپایان و غیر قابل شمارش خداوند
لارْضِ مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُّدُهُ مِنْ بَعْدِه سَبْعَۀُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ 􀂔 27 وَلَوْ اَنَّ ما فِی ا
اگرآنچهروي زمیناز درختاناست قلمشوند و دریا براي آن مرکب گردد و هفت دریا به آن افزوده شود، اینها همه تمام میشوند
اما کلمات خدا پایان نمیگیرد، خداوند عزیز و حکیم است .
به معنی کشش گرفته « مدّ » به معنی مرکب یا ماده رنگینی است که با آن مینویسند و در اصل « مِداد » از ماده « یَمُدُّهُ »
صفحه 53 از 64
شده زیرا خطوط به وسیله کشش قلم بر صفحه کاغذ پیدا میشود .
جلد 2 ، صفحه 279 ، ذیل آیه مورد بحث . ، « تفسیر برهان » -1
جلد 3 ، صفحه 278 و 279 ، مراجعه فرمایید . ، « تفسیر برهان » -2 براي توضیح بیشتر به
( جزء بیست و یکم ( 149
است و در اصل به معنی الفاظی است که انسان با آن سخن میگوید ، سپس به معنی گستردهتري اطلاق « کَلِمَهْ » جمع « کَلِماتُ »
شده و آن هرچیزي است که میتواند بیانگر مطلبی باشد و از آنجا که مخلوقات گوناگون این جهان هرکدام بیانگر ذات پاك خدا
اطلاق شده ، مخصوصا در مورد موجودات شریفتر و با عظمتتر ، این تعبیر به « کَلِمَۀُاللّهِ » و علم و قدرت اویند ، به هر موجودي
نظیر همین معنی ) « اِنَّمَا الْمَسیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّه وَ کَلِمَتُهُ » : کار رفته ، چنانکه درباره مسیح در آیه سوره نساء میخوانیم
. « درآیه 45 سوره آل عمران نیز آمده است
150 ) سوره لُقمان )
به معنی علم و دانش پروردگار به کار رفته است . « کَلِماتُ اللّهِ » سپس به همین مناسبت
اکنون باید درست بیندیشیم که براي نوشتن تمام معلومات یک انسان ، گاه یک قلم با مقداري مرکب کفایت میکند ، حتی ممکن
اگر تمام درختان » : است با همین یک قلم انسانهاي دیگري نیز مجموعه معلوماتشان را بر صفحه کاغذ بیاورند ولی قرآن میگوید
میدانیم گاه از یک درخت تنومند از ساقه و شاخههایش ، هزاران بلکه میلیونها قلم به وجود میآید و با در « روي زمین قلم شوند
نظر گرفتن حجم عظیم درختان روي زمین و جنگلهایی که بسیاري از کوهها و دشتها را پوشانیده است و تعداد قلمهایی که از
آن به وجود میآید و همچنین اگر تمام اقیانوسهاي روي زمین که تقریبا سه چهارم صفحه کره زمین را با عمق و ژرفاي بسیار
پوشانیده است مرکّب شوند ، چه وضع عجیبی را براي نوشتن ایجاد میکند و چقدر علوم و دانشها را با آن میتوان
نوشت .
( جزء بیست و یکم ( 151
مخصوصا با توجه به افزوده شدن هفت دریاي دیگر به آن که هرکدام از آنها معادل تمام اقیانوسهاي روي زمین باشد و بالاخص
با توجه به این که عدد هفت دریا در اینجا به معنی تعداد نیست بلکه براي تکثیر است و اشاره به دریاهاي بیحساب میکند ،
روشن میشود که وسعت دامنه علم خداوند تا چه حد گسترده است و تازه همه اینها پایان میگیرد و باز علوم او
پایان نخواهد گرفت .
آیا ترسیمی برايبینهایت از این جالبتر و زیباتر به نظرمیرسد؟ این عدد به قدري زنده و گویا است که امواج فکر انسان را در
افقهاي بیکرانونامحدود با خود همراهمیبرد و غرق در حیرت و ابهت میکند.
با توجه به این بیان گویا و روشن ، انسان احساس میکند که معلوماتش در برابر آنچه در علم خدا است همچون یک صفر در برابر
حتی تشبیه به قطره و دریا « دانش من آنجا رسیده است که به نادانی خود پی بردهام » : بینهایت است و شایسته است فقط بگوید
براي بیان این واقعیت نارسا به نظر میرسد .
152 ) سوره لُقمان )
به صورت جمع آمده ، تا بیانگر « اَقْلام » به صورت مفرد و « شَجَرة » از جمله نکات لطیفی که در آیه به چشم میخورد این است که
تعداد فراوان قلمهایی باشد که از یک درخت با تمام ساقه و شاخههایش به وجود میآید .
براي آن است که تمام اقیانوسهاي روي زمین را شامل شود ، به « الف و لام جنس » به صورت مفرد و « البَحْر » و نیز تعبیر
خصوص اینکه تمام اقیانوسهاي جهان با هم مربوط و متصلهستند و در واقع در حکم یک دریاي پهناورند .
صفحه 54 از 64
سخن از قلمهاي اضافی و کمکی نمیکند اما درباره اقیانوسها سخن از هفت دریاي دیگر به میان « قلمها » و جالب اینکه درباره
میآورد ، چرا که به هنگام نوشتن قلم بسیار کم مصرف میشود آنچه بیشتر مصرف میگردد مرکب است .
هفت ) در لغت عرب براي تکثیر شاید از این نظر باشد که پیشینیان عدد کرات منظومه شمسی را هفت ) « سَبْع » انتخاب کلمه
میدانستند
( جزء بیست و یکم ( 153
به « هفته » ( و در واقع آنچه از منظومه شمسی امروز نیز با چشم غیر مسلح دیده میشود هفت کره بیش نیست ) و با توجه به اینکه
صورت یک دوره کامل زمان هفت روز بیشتر نیست و تمام کره زمین را نیز به هفت منطقه تقسیم میکردند و نام هفت اقلیم بر آن
گذارده بودند ، روشن میشود که چرا هفت به عنوان یک عدد کامل در میان آحاد و براي بیان کثرت به کار رفته
( است . ( 1
شب و روز و ماه و خورشید مسخّر شماست
29 اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِیالنَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِیاللَّیْلِ وِ سَخَّرَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْري اِلی اَجَلٍ مُسَ  می وَ اَنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ
خَبیرٌ
آیاندیديکهخداوند شبرا در روز و روزرادرشب داخل میکند؟ و خورشید و ماه را مسخر شما ساخته ؟ و هرکدام تا سرآمد
معینی به حرکت خود ادامه میدهند؟ خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است .
در جلد 12 ، ذیل تفسیر نمونه ذیل آیه 109 ، سوره کهف ، ( صفحه 574 « علم بیپایان پروردگار » -1 در زمینه
) نیز سخن گفته شده است .
154 ) سوره لُقمان )
است و داخل کردن شب در روز و روز در شب ممکن است اشاره به افزایش تدریجی و کوتاه « دخول » در اصل به معنی « وُلُوج »
شدن شب و روز در طول سال باشد که تدریجا از یکی کاسته و به صورت نامحسوسی بر دیگري میافزاید ، تا فصول چهارگانه
سال با ویژگیها و آثار پر برکتش ظاهر گردد ( تنها در دو نقطه حقیقی قطب شمال و جنوب است که در
طول سال ، شش ماه شب و شش ماه روز میباشد و دیگري خط باریک و دقیق استوا است که در تمام سال ، شب و روز
یکسان است .
و یا اشاره به این باشد که تبدیل شب به روز و روز به شب به خاطر وجود جو زمین بهطور ناگهانی صورت نمیگیرد تا انسان و همه
موجودات زنده را در برابر خطرات مختلف قرار دهد ، بلکه نخستین اشعه آفتاب از هنگام طلوع فجر در اعماق تاریکی نفوذ کرده ،
کمکم نفوذ بیشتري پیدا میکند ، تا تمام صفحه آسمان را بگیرد ، درست بهعکس چیزي که به هنگام پایان روز و دخول شب
تحقق مییابد .
( جزء بیست و یکم ( 155
این انتقال تدریجی و کاملًا منظم و حساب شده از مظاهر قدرت خدا است. البته این دو تفسیر با هم منافاتی ندارند و ممکن
( است جمعا در معنی آیه منظور باشند .( 1
توجه به حرکت کشتیها در اقیانوسها
31 اَلَمْ تَرَ اَنَّ الْفُلْکَ تَجْري فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللّهِ لِیُرِیَکُمْ مِنْ ایاتِه اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ
صفحه 55 از 64
در جلد 10 تفسیرنمونهذیلآیه 2 سوره رعد (صفحه 120 ) و آیه ، « تسخیر خورشید و ماه و موجودات دیگر برايانسان » -1 درمورد
32 سوره ابراهیم ( صفحه 350 )بحث مشروحی مطرح شده است .
156 ) سوره لُقمان )
آیا ندیدي کشتیها بر صفحه دریاها به فرمان خدا و به برکت نعمت او حرکت میکنند ؟او میخواهد گوشهاي از آیاتش را به
شما نشان دهد که در اینها آیات و نشانههایی است براي کسانی که شکیبا و شکر گزارند .
بدون شک حرکت کشتیها بر صفحه اقیانوسها نتیجه مجموعهاي از قوانین آفرینش است: حرکت منظم بادها از یک سو . وزن
مخصوص چوب یا موادي که با آن کشتی را میسازند از سوي دیگر .میزان غلظت آب از سوي سوم و فشاري که از ناحیه آب بر
اجسامی که در آن شناور میشوند از سوي چهارم و هرگاه در یکی از این امور اختلالی رخ دهد یا کشتی در قعر دریا فرو میرود ،
یا واژگون میشود و یا در وسط دریا سرگردان و حیران میماند. اما خداوندي که اراده کرده است پهنه دریاها را بهترین شاهراه
براي مسافرت انسانها و حمل مواد مورد نیاز از نقطهاي به نقطه دیگر قرار دهد ، این شرایط را که هریک نعمتی از
نعمتهاي او است فراهم ساخته .
( جزء بیست و یکم ( 157
عظمت قدرت خدا در صفحه اقیانوسها و کوچکی انسان در مقابل آن به قدري است که در گذشته که تنها از نیروي باد
براي حرکت کشتی استفاده میشد ، اگر تمام مردم جهان جمع میشدند که یک کشتی را در وسط دریا بر خلاف مسیر یک
باد سنگین به حرکت درآورند قدرت نداشتند .
و امروز هم که قدرت موتورهاي عظیم جانشین باد شده است باز وزش طوفان آنقدر سخت و سنگین است که عظیمترین کشتیها
را جابجا میکند و گاه آنها را درهم میشکند .
بسیار صابر و شکیبا و بسیار شکرگزار ) تکیه شده ، یا به خاطر این است ) « شَ کُور » و « صَ بّار » و اینکه در آخر آیه روي اوصاف
که هردو وسیله آزمایش هستند ، ایستادگی و شکیبایی در برابر حوادث « نعمت » و « بلا » که زندگی دنیا مجموعهاي است از
سخت و شکرگزاري در برابرنعمتها مجموعه وظیفه انسانها را تشکیل میدهد.
لذا در حدیثی که بسیاري از مفسران از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله نقل کردهاند میخوانیم :
(1) . « اَلاْیمانُ نِصْفانِ نِصْفٌ صَبْرٌ وَ نِصْفٌ شُکْرٌ : ایمان دو نیمه است نیمهاي صبر و نیمهاي شکر »
158 ) سوره لُقمان )
پایان سوره لُقمان
ذیل آیه . « صافی » و « فخررازي » و « قرطبی » و « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و یکم ( 159
سوره