گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و دوم
سوره احزاب




نعمتهاي مادي و معنوي دستاورد ایمان و ادب
31 وَ مَنْیَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلّهِ وَ رَسُولِه وَ تَعْمَلْ صالِحانُؤْتِها اَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ اَعْتَدْنا لَها رِزْقا کَریما
و هر کس از شما براي خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت و روزي پر
ارزشی براي او فراهم ساختهایم .
به معنی اطاعت توأم با خضوع و ادب است و قرآن با این تعبیر به آنها گوشزد میکند که هم « قُنُوت » از ماده « یَقْنُتْ »
مطیع فرمان خدا و پیامبر باشند و هم شرط ادب را کاملًا رعایت کنند.
« وَ تَعْمَلْ صالِحا » در اینجا باز به این نکته برخورد میکنیم که تنها ادعاي ایمان و اطاعت کافی نیست بلکه باید به مقتضاي
آثار آن در عمل نیز هویدا گردد .
معنی گستردهاي دارد که تمام مواهب معنوي و مادي را در بر میگیرد و تفسیر آن به بهشت به خاطر آن است که « رِزْق کَریم »
بهشت کانون همه این مواهب است .
دلایل خاتمیت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله
40 ماکانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَلکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَالنَّبیّنَ وَ کانَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیما
محمد پدر هیچ یک از مردان شما نبود ولی رسول خدا و خاتم و آخرینپیامبراناست و خداوندبههرچیز آگاهاست.
آیهفوق گرچه براي اثبات این مطلب کافی است ، ولی دلیل خاتمیت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله منحصر به آن نمیباشد ، چه
اینکه هم آیات دیگري در قرآن مجید به این معنی اشاره میکند و هم روایات فراوانی در اینباره وارد شده است .
وَاُوحِیَاِلَیَّ هذَاالْقُرْآنُ لاُِنْذِرَکُمْ بِه وَ مَنْ بَلَغَ : این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام » : ازجمله در آیه 19 سورهانعام میخوانیم
کسانی را که اینقرآن به آنها میرسد انذار کنم (و به سوي خدا دعوت نمایم) .
( جزء بیست و دوّم ( 11
صفحه 12 از 70
تمام کسانی که این سخن به آنها میرسد ) رسالت جهانی قرآن و پیامبر اسلام را از یک سو و ) « وَ مَنْ بَلَغَ » وسعت مفهوم تعبیر
مسأله خاتمیت را از سوي دیگر روشن میسازد.
تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی » آیات دیگري که عمومیت دعوت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را براي جهانیان اثبات میکند مانند
عَبْدِه لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرا : جاوید و پربرکت است خداوندي که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا تمام اهل جهان را انذار کند
1 / فرقان ) . ) «
12 ) سوره اَحزاب )
28 / سبأ ) . ) « وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلاّ کافَّۀً لِلنّاسِ بَشیرا وَ نَذیرا : ما تو را جز براي عموم مردم به عنوان بشارت و انذار نفرستادیم » و مانند
158 / اعراف ) . ) « قُلْ یا اَیُّهَاالنّاسُ اِنّی رَسُولُ اللّهِ اِلَیْکُمْ جَمیعا : بگو : اي مردم! من فرستاده خدا به همه شما هستم » و آیه
نیز مؤید این معنی است از این گذشته اجماع علماء اسلام از یکسو و « کافَّۀ » و « ناس » و « عالَمین » با توجه به وسعت مفهوم
ضروري بودن این مسأله در میان مسلمین از سوي دیگر و روایات فراوانی که از پیامبر و دیگر پیشوایان اسلام رسیده از سوي سوم
مطلب را روشنتر میسازد که بهعنوان نمونه به ذکر چند روایت زیر قناعت میکنیم .
حَلالیحَلالٌاِلییَوْمِ الْقِیامَۀِ وَ حَرامی حَرامٌ اِلی یَوْمِ الْقِیامَۀِ : حلال من تا » : درحدیثمعروفیازپیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیمکهفرمود
(1). « روزقیامت حلال است وحراممن تا روز قیامت حرام
. جلد دوم ، صفحه 260 ، باب 31 ، حدیث 17 ، « بحار الانوار » -1
( جزء بیست و دوّم ( 13
این تعبیر بیانگر ادامه این شریعت تا پایان جهان میباشد .
« حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اَبَدا اِلییَوْمِ الْقِیامَۀِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ اَبَدا اِلی یَوْمِ الْقِیامَۀِ لایَکُونُ غَیْرُهُ وَلایَجیءُ غَیْرُهُ » گاهی حدیث فوق به صورت
حلال محمّد همیشه تا روز قیامت حلال است و حرام او همیشه تا قیامت حرام است ، غیر آن نخواهد بود و غیر » : نیز نقل شده است
(1).« او نخواهد آمد
که درکتب مختلفشیعه و اهل سنت در مورد علی و داستان ماندن او به جاي پیامبر در مدینه « مَنْزِلَۀ » حدیث معروف
بههنگامرفتنرسولخدا صلیاللهعلیهوآله ، بهسويجنگتبوكآمدهنیزکاملًا مسأله خاتمیت را روشن میکند، زیرا دراین
اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَۀِ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلاّ اَنَّهُ لانَبِیَّ بَعْدي : تو نسبت به من ، به » : حدیثمیخوانیم:پیامبر صلیاللهعلیهوآله به علی فرمود
بنابراین تو همه منصبهاي هارون را نسبت به ) « منزله هارون نسبت به موسی هستی ، جز اینکه بعد از من پیامبري نیست
( موسی داري جز نبوّت ) . ( 1
. حدیث 19 ، « بابُالْبِدَعِ وَ الرّأَيِ وَ الْمَقائیسِ » ، جلد اول ، « اصول کافی » -1
14 ) سوره اَحزاب )
لانْبِیاءِ کَمَثَلِ رَجُلٍ بَنی بُنْیانا فَاَحْسَنَهُ وَ 􀂚 مَثَلی وَ مَثَلُ ا » : اینحدیث نیز مشهوراست و در بسیاري از منابع اهل سنت نقل شده که فرمود
اَجْمَلَهُ ، فَجَعَلَ النّاسُ یُطیفُونَ بِهِ یَقُولُونَ مارَأَیْنا بُنْیانا اَحْسَنَ مِنْ هذااِلاّهذِهِ اللَّبْنَۀِ ، فَکُنْتُ اَنَا تِلْکَ النِّبْنَۀُ : مثل من در مقایسه با انبیاء
پیشین همانند مردي است که بنایی بسیار زیبا و جالب بسازد ، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنایی زیباتر از این نیست جز اینکه
. « جاي یک خشت آن خالی است و من همان خشت آخرین هستم
این حدیث در صحیح مسلم به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده ، حتی در یک مورد در ذیل آن این جمله آمده
است :
. صفحه 79 ، « محب الدین طبري » « ذَخایِرُالْعُقْبی » -1
صفحه 13 از 70
( جزء بیست و دوّم ( 15
. « وَ اَنَا خاتَمُ النَّبییّنَ »
در بسیاري از خطبههاي نهجالبلاغه نیز خاتمیت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله صریحا آمده است از جمله در خطبه 173 در توصیف
اَمینُ وَحْیِه وَ خاتَمُ رُسُلِه وَ بَشیرُ رَحْمَتِه وَ نَذیرُ نِقْمَتِه : او ( محمّد ) امین وحی خدا و » : پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله چنین میخوانیم
. « خاتم پیامبران و بشارت دهنده رحمت و انذار کننده از عذاب او بود
لالْسُنِ ، فَقُفِیَ بِهِ الرُّسُلُ وَ خُتِمَ بِهِ الْوَحْیُ : او را پس 􀂚 اَرْسَلَهُ عَلی حینِ فِتْرِةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنازُعٍ مِنَ ا » : و در خطبه 133 چنین آمده است
از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد به هنگامی که میان مذاهب مختلف نزاع درگرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را
.« تکمیل کرده و وحی را با او ختم نمود
اِلی اَنْ بَعَثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّدا رَسُولُ » : و در خطبه نخستین نهجالبلاغه بعد از شمردن برنامههاي انبیاء و پیامبران پیشین میفرماید
اللّهِ صلیاللهعلیهوآله لاِِنْجازِ عِدَتِه وَ اِتِّمامِ نُبُوَّتِه : تا زمانی که خداوند سبحان محمّد صلیاللهعلیهوآله رسولش را براي تحقق بخشیدن
. « به وعدههایش و پایان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود
16 ) سوره اَحزاب )
و در پایان خطبه حجۀالوداع همان خطبهاي که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در آخرین حج و آخرین سال عمر مبارکش به عنوان
اَلا فَلْیُبَلِّغْ شاهِدُکُمْ غائِبَکُمْ » : یک وصیتنامه جامع براي مردم بیان کرد ، نیز مسأله خاتمیت صریحا آمده است ، آنجا که میفرماید
لانَبِیَّ بَعْدي وَ لااُمَّۀَ بَعْدَکُمْ : حاضران به غائبان این سخن را برسانند که بعد از شما امتی نخواهد بود ، سپس دستهاي خود را
اَللّهُمَّ اشْهَدْ اَنّی قَدْ بَلَّغْتُ: خدایا » : به سوي آسمان بلند کرد آنچنان که سفیدي زیربغلش نمایان گشت و عرضه داشت
(1).« گواه باشکه منآنچهرا باید بگویم گفتم
. جلد 21 ، صفحه 381 ،« بحارالانوار » -1
( جزء بیست و دوّم ( 17
خاتمیت چگونه با سیر تکاملی انسان سازگار است؟
نخستین سؤالی که در این بحث مطرح میشود این است که مگر جامعه انسانیت ممکن است متوقف شود ؟ مگر سیر تکاملی بشر
حد و مرزي دارد ؟ مگر با چشم خود نمیبینیم که انسانهايامروز در مرحلهاي بالاتر از علم و دانش و فرهنگ نسبت به گذشته
قرار دارند ؟
با اینحال چگونه ممکن است دفتر نبوت به کلی بسته شود و انسان در این سیر تکاملیش از رهبري پیامبران تازهاي محروم گردد ؟
این سؤال با توجّه به یک نکته روشن میشود و آن اینکه گاه انسان به مرحلهاي از بلوغ فکري و فرهنگی « پاسخ »
میرسد که میتواند با استفاده مستمر از اصول و تعلیماتی که نبی خاتم به طور جامع در اختیار او گذارده راه را ادامه
دهد بیآنکه احتیاج به شریعت تازهاي داشته باشد .
این درست به آن میماند که انسان در مقاطع مختلف تحصیلی در هر مقطع نیاز به معلم و مربی جدید دارد تا دورانهاي مختلف را
بگذراند ، اما هنگامی که به مرحله دکترا رسید و مجتهد و صاحبنظر در علم یا علوم مختلفی گردید در اینجا دیگر به تحصیلات
خود نزد استاد جدیدي ادامه نمیدهد ، بلکه به اتکاء آنچه از محضر اساتید پیشین و مخصوصا استاد اخیر دریافته ، به بحث و
تحقیق و مطالعه و بررسی میپردازد و مسیر تکاملی خود را ادامه میدهد و به تعبیر دیگر نیازها و مشکلات راه را با آن اصول
کلی که از آخرین استاد در دست دارد حل میکند بنابراین لزومی ندارد که گذشت زمان همواره دین و آیین تازهاي پا به
صفحه 14 از 70
عرصه وجود بگذارد .
18 ) سوره اَحزاب )
و به تعبیر دیگر انبیاي پیشین براي اینکه انسان بتواند در این راه پرنشیب و فرازي که به سوي تکامل دارد پیش برود هرکدام قسمتی
از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند ، تا این شایستگی را پیدا کرد که نقشه کلی و جامع تمام راه را ، به وسیله آخرین
پیامبر از سوي خداوند بزرگ ، در اختیار او بگذارد .
بدیهی است با دریافت نقشهکلی و جامع نیازي به نقشه دیگر نخواهد بود و این در حقیقت بیان همان تعبیري است که در روایات
خاتمیت آمده و پیامبر اسلام را آخرین آجر یا گذارنده آخرینآجر کاخزیبا و مستحکم رسالت شمرده است .
( جزء بیست و دوّم ( 19
اینها همه در مورد عدم نیاز به دین و آیین جدید است اما مسأله رهبري و امامت که همان نظارت کلی بر اجراي این اصول و
قوانین و دستگیري از واماندگان در راه میباشد ، مسأله دیگري است که انسان هیچ وقت از آن بینیاز نخواهد بود ، به همین دلیل
عینیت » و « توضیح این اصول » و « تبیین » پایان یافتن سلسله نبوت هرگز به معنی پایان یافتن سلسله امامت نخواهد بود ، چرا که
بدون استفاده از وجود یک رهبر معصوم الهی ممکن نیست . « بخشیدن و تحقق خارجی آنها
قوانین ثابت چگونه با نیازهاي متغیر میسازد ؟
گذشته از مسأله سیر تکاملی بشر که در سؤال اول مطرح بود سؤال دیگري نیز در اینجا عنوان میشود و آن اینکه میدانیم
مقتضیات زمانها و مکانها متفاوتند و به تعبیر دیگر نیازهاي انسان دایما در تغییر است ، در حالی که شریعت خاتم صلیاللهعلیهوآله
قوانین ثابتی دارد، آیا این قوانین ثابت میتواند پاسخگوي نیازهاي متغیر انسان در طول زمان بوده باشد؟
20 ) سوره اَحزاب )
این سؤال را نیز با توجه به نکته زیر میتوان به خوبی پاسخ گفت و آن این که :
اگر تمام قوانین اسلام جنبه جزیی داشت و براي هر موضوعی حکم کاملًا مشخص و جزیی تعیین کرده بود جاي این سؤال بود ، اما
با توجه به اینکه در دستورهاي اسلام یک سلسله اصول کلی و بسیار وسیع و گسترده وجود دارد که میتواند بر نیازهاي متغیر
منطبق شود و پاسخگوي آنها باشد ، دیگر جایی براي این ایراد نیست .
فیالمثل با گذشت زمان یک سلسله قراردادهاي جدید و روابط حقوقی در میان انسانها پیدا میشود که در عصر نزول قرآن هرگز
با شاخههاي متعددش به هیچوجه موجود نبود . « بیمه » وجود نداشت مثلًا در آن زمان چیزي به نام
( جزء بیست و دوّم ( 21
و همچنین انواع شرکتهایی که در عصر و زمان ما برحسب احتیاجات روز به وجود آمده ، ولی با اینحال یک اصل کلی در
یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ : اي کسانی که ایمان » : اسلام داریم که در آغاز سوره مائده به عنوان لزوم وفاي به عهد و عقد
آمده است و همه این قراردادها را میتواند زیر پوشش خود قرار دهد ، البته قیود و شروطی « آوردهاید به قراردادهاي خود وفا کنید
نیز به صورت کلی براي این اصلکلی در اسلام آمدهاست که آنها را نیز باید در نظرگرفت.
بنابراین قانون کلی در این زمینه ثابت است ، هرچند مصداقهاي آن در تغییرند و هر روز ممکن است مصداق جدیدي براي آن
پیداشود.
مثال دیگر اینکه ما قانون مسلمی در اسلام داریم به نام قانون لاضَ رَرَ که بهوسیله آن میتوان هر حکمی را که سرچشمه ضرر و
زیانی در جامعه اسلامی گردد محدود ساخت و بسیاري از نیازها را از این طریق بر طرف نمود .
صفحه 15 از 70
نیز میتواند در موارد « تقدیم اَهَمّ بر مُهِمّ » و مسأله « وجوب مقدمه واجب » و « لزوم حفظ نظام جامعه » گذشته از این مسأله
بسیار گستردهاي حلال مشکلات گردد .
22 ) سوره اَحزاب )
واگذار شده به او امکانات وسیعی براي گشودن « ولایت فقیه » علاوه بر همه اینها اختیاراتی که به حکومت اسلامی از طریق
مشکلها در چارچوب اصول کلی اسلام میدهد .
البته بیان هریک از این امور مخصوصا با توجه به مفتوح بودن باب اجتهاد ( اجتهاد به معنی استنباط احکام الهی از مدارك اسلامی
) نیاز به بحث فراوانی دارد که پرداختن به آن ما را از هدف دور میسازد ، ولی با این حال آنچه در اینجا به طور اشاره
آوردیم میتواند پاسخگوي اشکال فوق باشد .
41 یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْرا کَثیرا
اي کسانی که ایمان آوردهاید خدا را بسیار یاد کنید .
42 وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ اَصیلًا
و صبح و شام او را تسبیح نمایید .
( جزء بیست و دوّم ( 23
آري چون عوامل غفلت در زندگی مادي بسیار فراوان و تیرهاي وسوسه شیاطین از هر سو به طرف انسان پرتاب میگردد براي
نه تنها بازبان و « توجه باتمام وجود به خداوند » به معنی واقعی کلمه یعنی « ذکر کثیر » نیست « ذکر کثیر » مبارزه با آن راهی جز
لقلقه لسان ذکر کثیري که در همه اعمال انسان پرتو افکن باشد و نور و روشنایی بر آنهابپاشد.
به این ترتیب قرآن همه مؤمنان را در این آیه موظف میکند که در همه حال به یاد خداباشید .
ذکر کثیر معنی وسیعی دارد و اگر در بعضی از روایات به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام ( 34 مرتبه اللّه اَکْبَرُ و 33 مرتبه الْحَمْدُلِلّهِ
و 33 مرتبه سُبْحانَ اللّهِ ) و در کلمات بعضی از مفسران به ذکر صفات علیا و اسماء حسنی و تنزیه پروردگار از آنچه شایسته او
نیست یا مانند آن تفسیر شده ، همه از قبیل بیان ذکر مصداق روشن است ، نه محدود ساختن مفهوم آیه به خصوص این
مصادیق است .
همان دوام تسبیح است و « تسبیح خداوند در هر صبح و شام » همانگونه که از سیاق آیات به خوبی بر میآید منظور از
ذکر خصوص این دو وقت به عنوان آغاز و پایان روز میباشد و این که بعضی آن را به نماز صبح و عصر یا مانند آن تفسیر
کردهاند باز از قبیل ذکر مصداق است .
24 ) سوره اَحزاب )
جز به تداوم توجه به پروردگار و تنزیه و تقدیس مداوم او از هر عیب « ذکر کثیر خداوند و تسبیح او هر صبح و شام » به این ترتیب
و نقص حاصل نمیگردد و میدانیم که یادخدا براي روح و جان انسان همچون غذا و آباست براي تن، درآیه 28 سوره رعد
. « اَلابِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ : آگاه باشید تنها با یاد خدادلها آرامش مییابد » آمده است
یا اَیَّتُهَاالنَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀِ ارْجِعی اِلی رَبِّکِ » : آرامش و اطمیناندل نیزنتیجهاش هماناستکه درآیات 27 تا 30 سورهفجرآمده است
راضِ یَۀً مَرْضِیَّۀً فَادْخُلی فی عِبادي وَادْخُلی جَنَّتی : اي نفس مطمئنه مطمئن و آرام به سوي پروردگارت بازگرد ، در حالی که هم تو
. « از او خشنود هستی و هم او از تو خشنوداست ، سپس در زمرهبندگانم درآي و در بهشتم وارد شو
( جزء بیست و دوّم ( 25
رحمت و درود خدا و فرشتگان راهگشاي جوانان
صفحه 16 از 70
43 هُوَ الَّذي یُصَلّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیما
او کسی است که بر شما درود و رحمت میفرستد و فرشتگاناو (نیزبراي شما تقاضاي رحمت میکنند) تا شما را از ظلمات
(جهل و شرك و گناه) بهسوي نور ( ایمان و علم و تقوي ) رهنمون گردد، او نسبت به مؤمنان مهربان است .
در اینجا به معنی توجه و عنایت مخصوص است ، این عنایت در مورد خداوند همان نزول « صَ لاة » از ماده « یُ َ ص لّی »
وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ » : رحمت است و در مورد فرشتگان استغفار و تقاضاي رحمت میباشد ، چنانکه در آیه 7 سوره غافر میخوانیم
. « امَنُوا: حاملان عرش خدا براي مؤمنان استغفار میکنند
این آیه بشارت بزرگ و نوید عظیمی براي نوجوانانی که همواره به یاد خدا هستند دربر دارد ، چرا که با صراحت میگوید آنها
که فعل مضارع است و دلیل بر استمرار میباشد همواره زیر پوشش « یُصَلّی » در سیر خود به سوي اللّه تنها نیستند ، بلکه به مقتضاي
رحمت خداوند و فرشتگان او قرار دارند ، در سایه این رحمت پردههاي ظلمت شکافته میشود و نور علم و حکمت و ایمان و تقوا
را بر قلب و جان آنها میپاشد .
26 ) سوره اَحزاب )
کهسوگندشیطان درزمینهاغواي فرزندان آدم دامان آنهارا نمیگیرد ، چرا که در « اللّه » اینآیهتضمینیاست برايهمهمجاهدان راه
» زمره خالصان و مخلصان قرار دارند و شیطان از همان روز نخست از گمراه ساختن آنها اظهار عجز و ناتوانی کرده و گفته است
« فَبِعِزَّتِکَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلِصینَ: به عزتت سوگند همه را گمراه میکنم جز بندگان مخلصت را
82 و 83 /ص). )
فعل ماضی است و دلیل بر این است که همیشه خداوند نسبت به مؤمنان « کانَ » با توجه به اینکه « وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیما » جمله
رحمت خاصی داشته ، تأکید مجددي است بر آنچه در آغاز این آیه آمده است .
آري این رحمت خاص خدا است که مؤمنان را از ظلمات اوهام و شهوات و وساوس شیطانی بیرون میآورد و به نور یقین و
اطمینان و تسلط بر نفس رهنمون میگردد که اگر رحمت او نبود این راه پر پیچ و خم هرگز پیموده نمیشد .
( جزء بیست و دوّم ( 27
44 تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ اَعَدَّلَهُمْ اَجْرا کَریما
تحیت آنان در روزي که او را دیدار میکنند سلام است و براي آنها پاداش پرارزشی فراهم ساخته است .
به معنی دعا کردن براي سلامت و حیات دیگري است ( براي توضیح بیشتر به جلد 4 « حیات » از ماده « تَحِیَّت »
صفحه 42 مراجعه فرمایید ) .
سلام کردن و اهمیت آن
تا آنجا که میدانیم تمام اقوام جهان هنگامی که به هم میرسند
28 ) سوره اَحزاب )
براي اظهار محبت به یکدیگر نوعی تحیّت دارند که گاهی جنبه لفظی دارد و گاهی به صورت عملی است که رمز تحیّت میباشد،
یکی از روشنترین تحیتها است، و آیه فوق همانطور که اشاره شد گرچه معنی وسیعی دارد اما یک مصداق « سلام » در اسلام نیز
روشن آن سلام کردن است، بنابراین طبق این آیه همه مسلمانان موظفند که سلام را به طور عالیتر و یا لااقل
مساوي جواب گویند .
صفحه 17 از 70
از آیات قرآن نیز استفاده میشود که سلام یک نوع تحیّت است.
هنگامی که وارد خانهاي « فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا عَلی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّۀً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکَ ۀً طَیِّبَۀً » : در سوره نور آیه 61 میخوانیم
شدید بر یکدیگر تحیت الهی بفرستید تحیتی پربرکت و پاکیزه .
در این آیه اسلام به عنوان تحیت الهی که هم مبارك است و هم پاکیزه معرفی شده است و ضمنا میتوان از آن استفاده کرده که
معنی سلام علیکم در اصل سلاماللّه علیکم است، یعنی درود پروردگار بر تو باد، یا خداوند تو را به سلامت دارد، و در امن و امان
باشی به همین جهت سلام کردن یک نوع اعلام دوستی و صلح و ترك مخاصمه و جنگ محسوب میشود.
( جزء بیست و دوّم ( 29
اُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَۀَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّۀً » . از پارهاي از آیات قرآن نیز استفاده میشود که تحیت اهل بهشت نیز سلام است
اهل بهشت در برابر استقامتشان از غرفههاي بهشتی بهرهمند میشوند و تحیت و سلام به آنها نثار میشود ( 1) و در آیه « وَ سَلاما
تحیت آنها در بهشت سلام است. « تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلمٌ » : 23 سوره ابراهیم و آیه 10 سوره یونس درباره بهشتیان نیز میخوانیم
و نیز از آیات قرآن استفاده میشود که تحیت به معنی سلام (یا چیزي معادل آن) در اقوام پیشین بوده است چنان که در سوره
ذاریات آیه 25 در داستان ابراهیم میگوید هنگامی که فرشتگان مأمور مجازات قوم لوط به صورت ناشناس بر او وارد شدند به او
سلام کردند و او هم پاسخ آنها را به سلام داد:
75 / فرقان . -1
30 ) سوره اَحزاب )
از اشعار عرب جاهلی نیز استفاده میشود که تحیت به وسیله سلام در آن « اِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاما قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ »
ایام بوده است.
هرگاه بیطرفانه این تحیت اسلامی را که محتوي توجه به خدا و دعا براي سلامت طرف و اعلام صلح و امنیت است با تحیتهاي
دیگري که در میان اقوام مختلف معمول است مقایسه کنیم ارزش آن براي ما روشنتر میگردد .
مَنْ بَدَءَ بِالْکَلامِ قَبْلَ » : در روایات اسلامی تأکید زیادي روي سلام شده تا آن جا که از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده
( کسیکه پیشاز سلامآغازبهسخنکندپاسخاورانگوئید.( 1 « السَّلامِ فَلاتُجیبُوهُ
بخیلکسیاستکهحتیاز « اَلْبَخیلُ مَنْیَبْخَلُبِالسَّلامِ » : و نیز از امام صادق علیهالسلام نقل شده که خداوند میفرماید
( سلامکردنبخلورزد. ( 1
-1 اصول کافی، ج 2، باب التسلیم .
( جزء بیست و دوّم ( 31
خداوند افشاء سلام را دوست دارد « اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُ اِفْشاءَ السَّلامِ » : و در حدیث دیگري از امام باقر علیهالسلام میخوانیم
2) منظور از افشاي سلام، سلام کردن به افراد مختلف است . ).
در احادیث، آداب فراوانی درباره سلام وارد شده از جمله این که: سلام تنها مخصوص کسانی نیست که انسان با آنها آشنایی
«؟ کدام عمل بهتر است » : ؟ خاصی دارد، چنانکه در حدیثی داریم که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله سؤال شد: اَيُالْعَمَلِ خَیْرٌ
اطعام طعام کن و سلام به کسانی که میشناسی و « تُطْعِمُ الطَّعامَ وَ تَقْرَءُ السَّلامَ عَلی مَنْ عَرَفْتَ وَ مَنْ لَمْ تَعْرِفُ » : فرمود
( نمیشناسی بنما. ( 3
و نیز در احادیث وارد شده که سواره بر پیاده، و آنها که مرکب گران قیمتتري دارند به کسانی که مرکب ارزانتر دارند، سلام
کنند، و گویا این دستور یک نوع مبارزه با تکبر ناشی از ثروت و موقعیتهاي خاص مادي است، و این درست نقطه مقابل چیزي
صفحه 18 از 70
است که امروز دیده میشود که تحیت و سلام را وظیفه افراد پائینتر میدانند و شکلی از
استعمارواستعبادوبتپرستیبهآنمیدهند،ولذادرحالاتپیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که او به همه حتی به کودکان سلام
میکرد.
-1 اصول کافی، ج 2، باب التسلیم .
-2 اصول کافی، ج 2، باب التسلیم .
-3 تفسیر فی ظلال ذیل آیه .
32 ) سوره اَحزاب )
البته این سخن منافات با دستوري که در بعضی از روایات وارد شده که افراد کوچکتر از نظر سن بر بزرگتر سلام کنند ندارد،
زیرا این یک نوع ادب و تواضع انسانی است و ارتباطی با مسئله اختلاف طبقاتی و تفاوت در ثروت و موقعیتهاي مادي ندارد.
در پارهاي از روایات دستور داده شده است که به افراد رباخوار، فاسق، منحرف و مانند آنها سلام نکنید و این خود یک نوع مبارزه
با فساد است، مگر این که سلام کردن به آنها وسیلهاي باشد براي آشنایی و دعوت به ترك منکر.
( جزء بیست و دوّم ( 33
وَ رَحْمَۀُ اللّهِ » و مانند «ِ وَ رَحْمَۀُ اللّه » ضمنا باید توجه داشت که منظور از تحیت به احسن آن است که سلام را با عبارات دیگري مانند
تعقیب کنند. « وَ بَرَکاتُهُ
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: « اَلسَّلامُ عَلَیْکَ » میخوانیم شخصی به پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله عرض کرد « دُرُّالْمَنْثُور » در تفسیر
وَ عَلَیْکَ السَّلامُ وَ رَحْمَۀُ اللّهِ » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود «ِ اَلسَّلامُعَلَیْکَ وَرَحْمَۀُاللّه » : دیگريعرضکرد ،«ِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَۀُاللّه »
و هنگامی که سؤال کرد « وَعَلَیْکَ » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود « اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَۀُاللّه وَ بَرَکاتُهُ » : نفر دیگري گفت « وَ بَرَکاتُهُ
!« قرآن میگوید: تحیت را به طرز نیکوتري پاسخ گوئید اما تو چیزي باقی نگذاشتی » : که چرا جواب مرا کوتاه بیان کردید فرمود
( مفهومش ایناست کهتمام آنچه گفتی بر تو نیز باشد. ( 1 « عَلَیْکَ » در حقیقت در مورد شخص سوم به مساوي زیرا جمله
. -1 درالمنثور، ج 2، صفحه 8
34 ) سوره اَحزاب )
این سلامی است که نشانه سلامت از عذاب و از هرگونه درد و رنج و ناراحتی است ، سلامی است توأم با آرامش و اطمینان .
اشاره به درود و تحیت مؤمنان به یکدیگر میباشد ، ولی با توجه به آیات قبل « تَحِیَّتُهُمْ » گرچه بعضی از مفسران معتقدند که معنی
که در آن سخن از صلاة و رحمت الهی و ملائکه در این جهان بود ظاهر این است که این تحیت نیز از ناحیه فرشتگانش در آخرت
وَ الْمَلائِکَ ۀُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَ بَرْتُمْ : آن روز » : است ، چنانکه در آیه 23 سوره رعد میخوانیم
. « فرشتگان از هر دري بر مؤمنان وارد میشوند و به آنها میگویند سلام بر شما به خاطر صبر و شکیباییتان
نامیده شده و « روزلِقاءُاللّه » همان روز قیامت است که « یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ » از آن چه گفتیم ضمنا روشن شد که مراد از جمله
معمولًا این تعبیر در آیات قرآن در همین معنی به کارمیرود.
( جزء بیست و دوّم ( 35
وَ اَعَدَّلَهُمْ اَجْرا کَریما » : بعد از این تحیت که در حقیقت مربوط به آغاز کار است اشاره به پایان کار آنها کرده، میفرماید
. «
جملهاي که در عین اختصار همه چیز در آن جمع است و همه نعمتها و مواهب در آن نهفته است .
« لقاء اللّه » توضیحی درباره
صفحه 19 از 70
این تعبیر در قرآن مجید معمولاً اشاره به قیامت است و از آنجاکه ملاقات حسی درمورد پروردگار مفهوم ندارد ، چراکه او نه
جسم است و نه داراي عوارض جسم، بعضی از مفسران ناچار شدهاند به اصطلاح مضافی در اینجا در تقدیر بگیرند و
است . « ملاقات فرشتگان خدا » یا « لِقاءُ ثَوابِ اللّه » بگویند منظور
را میتوان در اینجا به معنی لقاي حقیقی و با چشم دل گرفت چرا که در قیامت حجابها کنار میرود و « لقاء » اما
عظمت خدا و آیات او از هر زمان روشنتر جلوه میکند و گفتار بعضی از مفسران که این تعبیر را اشاره به لحظه مرگ و ملاقات با
فرشته مرگ دانستهاند مناسب آیات مورد بحث نیست .
36 ) سوره اَحزاب )
پاداشهايمؤمنان هماکنون آمادهاست
که نشان میدهد هم اکنون بهشت و نعمتهایش آفریده شده و در انتظار مؤمنان است این سؤال را « اَعَدَّلَهُمْ اَجْرا کَریما » جمله
ممکن است برانگیزد که آماده ساختن در مورد کسانی شایسته است که قدرتشان محدود باشد و گاه نتوانند به هنگام نیاز آنچه را
آن « موجود شو » میخواهند فراهم سازند ، ولی در برابر قدرت نامحدود پروردگار که هر لحظه چیزي را اراده کند فرمان میدهد
در این آیه و سایر آیات قرآن براي « آماده سازي » نیز فورا موجود میشود ، چنین نیازي احساس نمیگردد، پس تکیه روي
چه منظوري است .
اما توجه به یک نکته ، مشکل را حل میکند و آن این که :
آماده ساختن چیزي همیشه براي محدود بودن قدرت نیست ، بلکه گاه براي دل گرمی و اطمینان خاطر بیشتر و گاه براي احترام و
اکرام فزونتر میباشد ، لذا اگر ما مهمانی را دعوت کنیم و از مدتی قبل مشغول آماده
( جزء بیست و دوّم ( 37
ساختن وسایل پذیرایی او باشیم احترام و اهمیت بیشتري براي او قایل شدهایم ، به عکس اگر در همان روز و همان ساعت
ورودش دست به کار وسایل پذیرایی شویم این خود یک نوع بیاعتنایی و کم احترامی محسوب میشود .
در عین حال این سخن مانع از آن نخواهد بود که هر قدر افراد با ایمان تلاش و کوشش بیشتري در خودسازي و معرفت و پاکی
عمل کنند پاداشهاي آماده شده الهی تکامل بیشتري پیدا کند و به موازات آن به سوي کمال پیش رود .
45 یا اَیُّهَاالنَّبِیُّ اِنّا اَرْسَلْناكَ شاهِدا وَ مُبَشِّرا وَ نَذیرا
اي پیامبر! ما تو را به عنوان گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذارکننده .
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَ یَرَي اللّهُ » : او از یک سو گواه اعمال امت است ، چرا که اعمال آنها را میبیند چنان که در جاي دیگر میخوانیم
105 / توبه ) و ) « عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ : بگو عمل کنید خداوند و رسول او و مؤمنان ( امامان معصوم ) اعمال شما را میبینند
این آگاهی از طریق مسأله عرضه اعمال امت بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام تحقق میپذیرد که شرح آن
ذیل همان آیه ( جلد هشتم صفحه 124 ) آمده است .
38 ) سوره اَحزاب )
فَکَیْفَ اِذاجِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّۀٍ بِشَ هیدٍ وَ » و از سوي دیگر شاهد و گواه بر انبیاي پیشین است که آنها خود گواه امت خویش بودند
جِئْنابِکَ عَلی هؤُلاءِ شَ هیدا : حال آنها چگونه است آن روزکه براي هر امتی گواهی بر اعمالشان میطلبیم و تورا گواه براعمال
41 / نساء ). ) « اینها قرار خواهیم داد
صفحه 20 از 70
و از سوي سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت با برنامههاي سازندهات با سوابق درخشانت و با عملکردت شاهد و گواه بر حقانیت
مکتبت و شاهد و گواه بر عظمت و قدرت پروردگار است .
. « وَ مُبَشِّرا وَ نَذیرا » : سپس میفرماید
بشارت دهنده نیکوکاران به پاداش بیپایان پروردگار ، به سلامت و سعادت جاودان به پیروزي و موفقیت پر افتخار .
( جزء بیست و دوّم ( 39
و انذار کننده کافران و منافقان از عذاب دردناك الهی ، از خسارت تمام سرمایههاي وجودي و از سقوط در دامانبدبختی در دنیا و
آخرت.
بشارت و انذار همهجا بایدتوأمباهم و متعادلبایکدیگرباشد چراکه نیمی از وجود انسان راعلاقهجلب منفعت و نیمدیگريرا
انگیزه بخشدوم و آنهاکه دربرنامههايخودتنهاروي « انذار » انگیزه بخش اول است و « بشارت » ، دفعمضرت تشکیلمیدهد
( یکقسمتتکیه میکنند انسان را به حقیقت نشناختهاند و انگیزههاي حرکت او را مورد توجه قرار ندادهاند.( 1
اي پیامبر صلیاللهعلیهوآله تو چراغ فروزانی
46 وَ داعِیا اِلَیاللّهِ بِاِذْنِه وَ سِراجامُنیرا
ذیل آیه 119 سوره بقره بحث مشروحی در این زمینه تحت عنوان دو اصل « تفسیر نمونه » -1 در جلد اول
مهم تربیتی مطرح شده است .
40 ) سوره اَحزاب )
و تو را دعوت کننده به سوي اللّه به فرمان او قرار دادیم و چراغ روشنی بخش .
دعوت به سوي خداوند مرحلهاي است بعد از بشارت و انذار، چرا که بشارت و انذار وسیلهاي است براي آماده ساختن افراد به
منظور پذیرش حق ، هنگامی که از طریق تشویق و تهدید آمادگی پذیرش حاصل شد ، دعوت به سوي خداوند شروع میشود
، تنها در اینجا است که دعوت مؤثر خواهد افتاد .
با اینکه همه کارهاي پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اذن فرمان خدا است در اینجا تنها برنامه دعوت مقید به اذن پروردگار شده و این
به خاطر آن است که مشکلترین و مهمترین کار پیامبران همان دعوت به سوي خدا است چرا که باید مردم را در مسیري
برخلاف هوسها و شهوات سیر دهد و در اینمرحله بایداذن و فرمان و یاري خدا باشد تا به انجام رسد ، ضمنا روشن شود که
پیامبر از خود چیزي ندارد و آنچه میگوید به اذن خدا است .
( جزء بیست و دوّم ( 41
است اشاره « نور افشان » به معنی « منیر » و « چراغ » به معنی « سراج » بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآله با توجه به اینکه « سِراجِ مُنیر »
به معجزات و دلایل حقانیت و نشانههاي صدق دعوت پیامبر است، او چراغ روشنی است که خودش گواه خویش است ،
تاریکیها و ظلمات را میزداید و چشمها و دلها را به سوي خود متوجه میکند و همانگونه که آفتاب آمد دلیل آفتاب وجود او
نیز دلیل حقانیت او است.
است ، از جمله در سوره نوح « خورشید » آمده که در سه مورد به معنی « سِراج » قابل توجه اینکه در قرآن مجید چهار بار واژه
وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فیهِنَّ نُورا وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجا : خداوند ماه را نور آسمانها و خورشید را چراغ فروزنده » : آیه 16 میفرماید
. « آن قرارداد
و امروز با نیروي برق و مانند آن « روغن قابل اشتعال » در اصل به معنی چراغ است که در سابق با استفاده از فتیله و « سراج » گفتیم
صفحه 21 از 70
این کلمه تدریجا به هر منبع نور و روشنایی اطلاق شده است و « مفردات » در « راغب » منبع نور و روشنایی است ، ولی به گفته
اطلاق آن به خورشید به خاطر آن است که نور آن از درونش میجوشد و همچون ماه اکتساب نور از منبع دیگري نمیکند .
42 ) سوره اَحزاب )
وجود پیامبر همچون خورشید تابانی است که ظلمتهاي جهل و شرك و کفر را از افق آسمان روح انسانها میزداید ولی
همانگونه که نابینایان از نور آفتاب استفاده نمیکنند و خفاشانی که چشمشان توانایی دیدن این نور را ندارد خود را از آن پنهان
میدارند ، کوردلان لجوج نیز از این نور هرگز استفاده نکرده و نمیکنند و ابوجهلها دست در گوش میکردند که آهنگ
قرآن او را نشنوند .
همیشه ظلمت و تاریکی مایه اضطراب و وحشت است و نور سبب آرامش، دزدان از تاریکی شب استفاده میکنند و حیوانات درنده
بیابان غالبا در تاریکی شب از لانه خود بیرون میآیند .
تاریکی مایه پراکندگی است و نور سبب جمعیت و اجتماع است به همین دلیل اگر چراغی را در یک شب تاریک در میان بیابانی
روشن کنیم در مدت کوتاهی انواع حشرات دور آن جمع میشوند .
( جزء بیست و دوّم ( 43
روشنایی و نور مایه نمو درختان ، پرورش گلها ، رسیدن میوهها و خلاصه تمام فعالیتهاي حیاتی است و تشبیه وجود پیامبر
صلیاللهعلیهوآله به یک منبع نور همه این مفاهیم را در ذهن تداعی میکند .
وجود پیامبر صلیاللهعلیهوآله مایه آرامش و فرار دزدان دین و ایمان و گرگان بیرحم ستمگر جامعهها و موجب جمعیت خاطر و
پرورش و نمو روح ایمان و اخلاق و خلاصه مایه حیات و جنبش و حرکت است و تاریخ زندگی او شاهد و گواه زنده این
موضوع است .
47 وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ بِاَنَّ لَهُمْ مِنَ اللّهِ فَضْلًا کَبیرا
و مؤمنان را بشارت ده که براي آنها از سوي خدا فضل و پاداش بزرگی است .
پیامبر صلیاللهعلیهوآله تنها محدودبه پاداش اعمال نیک مؤمنان نمیشود ، بلکه خداوند آنقدر از « تبشیر » اشاره به اینکه مسأله
فضل خود به آنها میبخشد که موازنه میان عمل و پاداش را به کلی بر هم میزند، چنانکه آیات دیگر قرآن شاهد
گویاي این مدعا است .
44 ) سوره اَحزاب )
/ 160 ) « مَنْ جاءَ بِالْحَسَ نَۀِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها : کسی که کار نیکی کند ده برابر به او پاداش داده میشود » : در یک جا میفرماید
انعام ) .
مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّۀٍ اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلَّ سُنْبُلَۀٍ مِأَةُ حَبَّۀٍ وَ » : و در جاي دیگر میگوید
261 / بقره ) . ) « اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُنٍ : هیچ کس نمیداند چه پاداشهایی که موجب » : و گاه ازاینهم فراتر میرود و میگوید
17 / الم سجده ) . ) « روشنایی چشمها است براي او پنهان داشته شده
و به این ترتیب ابعاد فضل کبیر الهی را از آنچه در وهم و تصور بگنجد دورتر و فراتر میبرد .
48 وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ وَدَعْ اَذیهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکیلًا
و از کافران و منافقان اطاعت مکن و به آزارهاي آنها اعتنا منما ، بر خدا توکل کن و همین بس که خدا حامیومدافع
(تو) باشد .
صفحه 22 از 70
( جزء بیست و دوّم ( 45
بدون شک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هرگز اطاعتی از کافران و منافقان نداشت ، اما اهمیت موضوع به قدري است که به عنوان
تأکیدي براي شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله و هشدار و سرمشقی براي دیگران ، روي این موضوع مخصوصا تکیه کند ، چه اینکه
از خطرات مهمی که بر سر راه رهبران راستین قرار دارد به سازش و تسلیم کشیدن در اثناء مسیر است که گاه از طریق تهدید و گاه
از طریق دادن امتیازات، زمینههاي آن فراهم میشود، تا آنجا که گاهی انسان به اشتباه میافتد و گمان میکند راه وصول به هدف
تندادن به چنین سازش و تسلیمی است، همان سازش و تسلیمی که نتیجهاش عقیم ماندن همه تلاشها و کوششها و خنثی
شدن همه مجاهدات است .
تاریخ اسلام نشان میدهد که بارها کافران و یا گروههایی از منافقان کوشیدند پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را به چنین موضعی
بکشانند ، گاه پیشنهاد کردند که نام بتها را به بدي نبرد و از آنها انتقاد نکند و گاه گفتند اجازه ده یک سال معبود تو را بپرستیم
و یک سال هم تو معبودان ما را پرستش کن و گاه میگفتند به ما مهلت ده تا یک سال دیگر به برنامههاي خود ادامه دهیم و بعد
ایمان بیاوریم ، گاه پیشنهاد کردند تهیدستان و مؤمنان فقیر را از گرد خود دور کن تا ما ثروتمندان متنفذ با تو همصدا شویم و
گاه اعلام آمادگی براي دادن امتیازات مالی و پست و مقام حساس و زنان زیبا و مانند آن کردند .
46 ) سوره اَحزاب )
مسلم است همه اینها دامهاي خطرناکی بود بر سر راه پیشرفت سریع اسلام و ریشهکن شدن کفر، و نفاق و اگر پیامبر اکرم
صلیاللهعلیهوآله در برابر یکی از پیشنهادها انعطاف و نرمشی به خرج میداد پایههاي انقلاب اسلامی فرو میریخت و تلاشها
هرگز به نتیجه نمیرسید .
. « وَدَعْ اَذیهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکیلًا » : سپس میگوید
این قسمت از آیه نشان میدهد که آنها براي تسلیم ساختن پیامبر صلیاللهعلیهوآله او را سخت در فشار قرار داده بودند و انواع
آزارها چه از طریق زخم زبان و بدگویی و جسارت و چه از طریق آزار بدنی و چه محاصره اقتصادي نسبت به او و یارانش روا
واژهاي است که همه انواع « اَذي » میداشتند ، البته در دوران مکه به صورتی و در دوران مدینه به صورت دیگر ، زیرا
آزار را شامل میشود .
( جزء بیست و دوّم ( 47
اَذي به معنی هرگونه ضرري است که به یک موجود زنده برسد ، چه در جان ، یا در جسم ، یا » : میگوید « مفردات » در « راغب »
. « وابستگان به او ، خواه دنیوي یا اخروي
وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ » : به کار رفته ، مانند آیه 61 سوره توبه « ایذاء زبانی » البته این کلمه گاه در آیات قرآن در خصوص
. « یَقُولُونَ هُوَاُذُنٌ : بعضی از آنها پیامبر را ایذاء میکنند و میگویند او آدم خوش باوري است و به حرف هر کس گوش میدهد
وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَاَذُوهُما : مردان و » : ولی در آیات دیگر در مورد آزار بدنی نیز به کار رفته ، مانند آیه 16 سوره نساء
. «( زنانی که اقدام به ارتکاب آن عمل زشت ( زنا ) میکنند آنها را آزار دهید ( و حدّ شرعی را بر آنها جاري نمایید
48 ) سوره اَحزاب )
تاریخ میگوید پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان نخستین همچون کوه در مقابل انواع آزارها ایستادگی بهخرجدادند و هرگزننگ
تسلیم و شکست را نپذیرفتند و سرانجام در اهداف خود پیروز شدند .
دلیل این مقاومت و پیروزي همان توکل بر خدا و اعتماد بر ذات پاك او بود ، خدایی که همه مشکلات در برابر ارادهاش سهل و
آري کافی است که پشتیبان و پناهگاه انسان چنین « اگر تیغ عالم بجنبد ز جاي ، نبرد رگی تا نخواهد خداي » آسان است و
صفحه 23 از 70
خدایی باشد .
دستورالعمل پنجگانه براي رهروان راه حق
دستورهاي پنجگانه فوق که در دو آیه اخیر آمده مکمل یکدیگر و مربوط به هم هستند ، بشارت دادن به مؤمنان براي جذب
نیروهاي با ایمان ، عدم سازش و تسلیم در مقابل کفار و در برابر منافقان ، بیاعتنایی به آزارهاي آنها و توکل برخدا مجموعهاي را
تشکیل میدهد که راهوصول بهمقصد درآن نهفتهاست و دستورالعملجامعی براي همه رهروان راهحق است.
( جزء بیست و دوّم ( 49
سلام و درود بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله
56 اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما
خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند ، اي کسانیکه ایمان آوردید بر او درود فرستید و سلام گویید و تسلیم
فرمانش باشید .
که جمع آن است هرگاه به خدا نسبت داده شود به معنی فرستادن رحمت است و هرگاه به فرشتگان و « صَ لَوات » و « صَ لات »
( مؤمنان منسوب گردد به معنی طلب رحمت میباشد . ( 1
به صورت فعل مضارع دلیل بر استمرار است یعنی پیوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او میفرستند ، « یُصَلُّون » تعبیر به
رحمت و درودي پیوسته و جاودانی .
همین معنی را به عبارت دیگري آورده است . « مفردات » در « راغب » -1
50 ) سوره اَحزاب )
چه فرقی است ؟ مفسران بحثهاي مختلفی دارند ، آنچه مناسبتر با ریشه لغوي این دو « سَلِّمُوا » و « صَ لُّوا » در اینکه میان
یا به « سَلِّمُوا » امر به طلب رحمت و درود فرستادن بر پیامبر است ، اما « صَ لُّوا » کلمه و ظاهر آیه قرآن به نظر میرسد این است که
ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنْفُسِهِمْ حَرَجا » : معنی تسلیم در برابر فرمانهاي پیامبر گرامی اسلام است چنانکه در آیه 65 سوره نساء آمده
مِمّا قَ َ ض یْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما : مؤمنان کسانی هستند که به داوري تو تن دهند و حتی در دل از قضاوتت
. « کمترین ناراحتی نداشته باشند و تسلیم مطلق گردند
بر پیامبر اسلام « صلات » از محضرش سؤال کرد منظور از « ابوبصیر » : چنان که در روایتی از امام صادق میخوانیم
هُوَ التَّسْلیمُ لَهُ فِی الاُْمُورِ : منظور تسلیم بودن در برابر » : صلیاللهعلیهوآله را فهمیدهایم ، اما معنی تسلیم بر او چیست ؟ امام فرمود
(1) . « او در هر کار است
( جزء بیست و دوّم ( 51
و مانند آن میباشد ، که محتوایش « اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّه » و یا به معنی سلام فرستادن بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عنوان
تقاضاي سلامت بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله از پیشگاه خدا است .
کیفیّت صلوات بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
درباره کیفیت صلوات بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله در روایات بیشماري که از طرق اهل سنت و اهلبیت رسیده صریحا آمدهاست که
بیفزایید . « محمد » را به هنگام صلوات بر « آل محمد »
صفحه 24 از 70
و روات « ابن مردویه » و « ابن ماجه » و « نسایی » و « ترمذي » و « ابوداود » و « مسلم » و « بخاري » از صحیح « درالمنثور » در
اَمَّا السَّلامُ عَلَیْکَ فَقَدْ عَلِمْنا فَکَیْفَ » : نقل شده که مردي خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرض کرد « کعب بن عجره » دیگري از
الصَلاةُ عَلَیْکَ : سلام بر تو را ما
ذیل آیات مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
52 ) سوره اَحزاب )
پیامبر فرمود : بگو : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وَ عَلی الِ مُحَمَّدٍ کَما ؟ « میدانیم چگونه است ، اما صلات بر شما باید چگونه باشد
صَلَّیْتَ عَلی اِبْراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ ، اللّهُمَّ بارَكْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی الِ مُحَمَّدٍ کَما بارَکْتَ عَلی اِبْراهیمَ وَ الِاِبْراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ
. « مَجیدٌ
را « آل محمّد » نامبرده ( نویسنده در المنثور ) علاوه بر حدیث فوق ، هیجده حدیث دیگر نقل کرده ، که همگی تصریح شده که
باید به هنگام صلوات ذکر کرد .
» و « ابو سعیدخدري » و « طلحه » و « ابن عباس » این احادیث را از کتب معروف و مشهور اهل سنت از گروهی از صحابه از جمله
( و امیر مؤمنان علی نقلکردهاست . ( 1 « کعببنعجره » و « ابنمسعود » و « بریده » و « ابومسعودانصاري » و « ابوهریره
و « محمّد » میان « علی » این نکته نیز قابل توجه است که در بعضی از روایات اهل سنت و بسیاري از روایات شیعه حتی کلمه
. « اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ » جدایی نمیافکند بلکه کیفیت صلاة به این صورت است « آل محمّد »
. جلد 16 ، صفحه 365 و 366 ، « المیزان » -1
( جزء بیست و دوّم ( 53
چنین نقل میکند که « صواعق » در « ابن حجر » : این بحث را با حدیثدیگرياز پیغمبرگرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله پایان میدهیم
لا تُ َ ص لُّوا عَلیَّ الصَّلاةَ الْبَتْراءِ فَقالُوا وَ مَا الصَّلاةُ الْبَتْراءُ ؟ قالَ تَقُولُونَ : اَللّهُمَّ صَ لِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
تُمْسِکُونَ ، بَلْ قُولُوا اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ : هرگز بر من صلوات ناقص نفرستید عرض کردند : صلوات ناقص چیست ؟
( فرمود : اینکه فقط بگویید" اَللّهُمَّ صَلِّ علَی مُحَمَّدٍ " و ادامه ندهید، بلکه بگویید" اَللّهُمَّ صَلِّ علَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ . (" 1
را بر نام آن حضرت در « آل محمّد » و به خاطر همین روایات است که جمعی از فقهاي بزرگ اهل سنت اضافه
تشهد نماز واجب میشمرند .
. صفحه 144 ، « صواعق » -1
54 ) سوره اَحزاب )
آیا فرستادن صلوات بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله واجب است یانه ؟ و اگر واجب است در کجا واجب است ؟ این سؤال
است که فقها به آن پاسخ میگویند :
تمام فقهاي اهل بیت آن را در تشهد اول و دوم نماز واجب میدانند و در غیر آن مستحب و علاوه بر احادیثی که از طرق
اهل بیت دراین زمینه رسیده در کتب اهل سنت نیز روایاتی که دالّ بر وجوب است کم نیست .
سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلیاللهعلیهوآله یَقُولُ : لا یُقْبَلُ صَلاةٌ اِلاّ بِطَهُورٍ وَ بِالصَّلاةِ عَلَیَّ : » : از جمله در روایت معروفی ، عایشه میگوید
. « نماز بدون طهارت و درود بر من قبول نخواهد شد
در یکی از دو روایت که از او نقل شده و جمعی دیگر از « احمد » آن را در تشهد دوم واجب میداند و « شافعی » از فقهاي اهلسنت
( آن را واجب نشمردهاند.( 1 « ابوحنیفه » فقهاء، ولی بعضی مانند
( جزء بیست و دوّم ( 55
صفحه 25 از 70
سخن حقّ بگویید تا اعمالتان اصلاح شود
70 یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اتَّقُوااللّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدیدا
ايکسانیکه ایمان آوردهاید از خدا بپرهیزید و سخن حق و درست بگویید .
71 یُصْلِحْ لَکُمْ اَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَنْ یُطِعِاللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاعَظیما
تا خدا اعمال شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و هرکس اطاعتخدا و رسولشکند به رستگاري ( و پیروزي ) عظیمی نایل
شده است .
و خللناپذیر و موافق حق و واقع است ، سخنی است که همچون یک سد « محکم و استوار » به معنی « سَدّ » از ماده « سَدید » قول
. جلد 1 ، صفحه 126 ، « تذکره علامّه » -1
56 ) سوره اَحزاب )
خالص بودن از » و بعضی به معنی « صواب » محکم جلو امواج فساد و باطل را میگیرد و اگر بعضی از مفسران آن را به معنی
و مانند آن تفسیر کردهاند همه به معنی جامع « صلاح و رشاد » و یا « هماهنگ بودن ظاهر و باطن » یا « کذب و لغو
فوق برمیگردد.
و سخن حق را بیان میکند ، در حقیقت تقوا پایه اصلاح زبان و سرچشمه گفتار حق است و گفتار حق « قول سدید » آیه 71 نتیجه
اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ : اعمال نیک » یکی از عوامل مؤثر اصلاح اعمال و اصلاح اعمال سبب آمرزش گناهان است ، چرا که
114 / هود ). ) « گناهان را از بین میبرند
زبان پربرکتترین و در عین حال خطرناکترین عضو بدن است
علماي اخلاق گفتهاند : زبان پربرکتترین عضو بدن و مؤثرترین وسیله طاعت و هدایت و اصلاح است و در عین حال
خطرناكترین و پرگناهترین عضو بدن محسوب میشود ، تا آنجا که حدود سی گناه کبیره از همین عضو کوچک صادر
میگردد .
( جزء بیست و دوّم ( 57
بیست گناه کبیره یا انحراف را که از زبان سر میزند برشمردهاست که عبارتنداز: « احیاءالعلوم » در « غزالی »
دروغ
غیبت
سخن چینی
نفاق در سخن (ذُواللِّسانَیْن بودن)
مدح بیجا
بد زبانی و دشنام
غنا و اشعار نادرست
افراط در مزاح
- سخریه و استهزاء - افشاء اسرار دیگران
- وعده خلاف
صفحه 26 از 70
- لعن نابجا
- خصومت و نزاع
- جدال و مراء
- گفتگو در امور باطل
- پر حرفی
- گفتگو در اموري که به انسان مربوط نیست
- وصف مجالس شراب و قمار و گناه
- سؤال و جستجو از مسایلی که از عهده درك انسان بیرون است
- تَصَنُّع و تَکَلُّف در سخن
58 ) سوره اَحزاب )
و ما ده موضوع مهم دیگر نیز بر آن افزودهایم :
تهمتزدن
شهادتباطل
اشاعهفحشاونشر شایعات بیاساس
-خود ستایی
اصراربیجا
خشونت در سخن
ایذاء با زبان
مذمت از کسی که مستحق ذم نیست
کفران نعمت به وسیله زبان
تبلیغ باطل .
لا یَسْتَقیمُ ایمانُ عَبْدٍ حَتّی یَسْتَقیمُ قَلْبُهُ وَ لا یَسْتَقیمُ قَلْبُهُ حَتّی یَسْتَقیمُ لِسانُهُ : ایمان » : در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
هیچ بندهاي از بندگان خدا به راستی نمیگراید مگر این که قلبش مستقیمگردد و قلبش مستقیمنمیشود
(1) . « مگراینکهزبانشدرستشود
زبان هر انسانی همه روزه صبح از اعضاي دیگر احوالپرسی » جالب اینکه در حدیث دیگري از امام سجاد آمده است که
؟ « میکند و میگوید : کَیْفَ اَصْبَحْتُم ؟ چگونه صبح کردید
. جلد 71 ، صفحه 78 ، « بحارالانوار » -1
( جزء بیست و دوّم ( 59
. « بِخَیْرٍ اِنْ تَرَکْتَنا : حال ما خوب است اگر تو بگذاري » : همه آنها در پاسخ این اظهار محبت زبان میگویند
اِنَّما نُثابُبِکَوَنُعاقِبُ:ما بهوسیله تو » ، سپس اضافه میکنند : تو را به خدا سوگند مارا رعایت کن
(1).« ثوابمیبینیمویامجازاتمیشویم
در این زمینه روایات بسیار است که همگی حاکی از اهمیت فوقالعاده نقش زبان و اصلاح آن در اصلاح اخلاق و تهذیب نفوس
ما جَلَسَ رَسُولُاللّهِ عَلی هذَا الْمِنْبَرَ قَطُّ اِلاّتَلا هذِهِ الاْیَۀَ : یا اَیَّهَاالَّذینَ امَنُوا » : انسانی است و به همین دلیل در حدیثی میخوانیم
صفحه 27 از 70
اتَّقُواللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً : هرگز پیامبر بر منبرش ننشست مگر اینکه این آیه را تلاوت فرمود : اي کسانی که ایمان آوردهاید
(2) . « تقواي الهی را پیشه کنید و سخن حق و درست بگویید
. جلد 71 ، صفحه 278 ، « بحارالانوار » -1
60 ) سوره اَحزاب )
هرکس خدا و پیامبرش را اطاعت کند به فوز عظیمی نایل شده است : وَ » : در پایان آیه میافزاید
. « مَنْ یُطِعِاللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزا عَظیما
چه رستگاري و پیروزي از این برتر و بالاتر که اعمال انسان پاك گردد و گناهانش بخشوده شود و در پیشگاه خدا روسفید
گردد ؟
پایان سوره اَحزاب
.( طبق نقل تفسیرالمیزان ، جلد 16 ، صفحه 376 ) ، « درالمنثور » -1
( جزء بیست و دوّم ( 61
سوره