گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و دوم
سوره سَبَأ




سوره سَبَأ
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
او مالک همه چیز و عالم به همه چیز است
لارْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِیالاْخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکیْمُ الْخَبیرُ 􀂚 1 اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی ا
حمد (و ستایش) مخصوص خداوندياست که تمام آن چه در آسمانها وزمین است از آن اوست و حمد و (سپاس)
براياواستدر سرايآخرت و اوداناوآگاه است.
پنجسوره از سورههاي قرآن مجید با حمد پروردگار شروع میشود که در سه سوره آن حمد و ستایش خداوند به خاطر آفرینش
آسمان و زمین و موجودات دیگر است (سوره سبأ، سوره فاطر و سوره انعام).
و دریکسوره(سورهکهف)اینحمد و ستایش بهخاطر نزولقرآن برقلب پاكپیامبر صلیاللهعلیهوآله میباشد. در حالی که در سوره
. « اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمین » حمد تعبیر جامعیشدهکه همه اینامور را دربرمیگیرد
62 ) سوره سَبَأ )
لارْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ الرَّحیمُ الْغَفُورُ 􀂚 2 یَعْلَمُ مایَلِجُ فِیا
آنچهرا در زمینفرومیرود و آن چه را از آن برمیآید، میداند و(همچنین)آنچهاز آسماننازل میشود و آنچه بر آن بالا
میرود و او مهربان و آمرزنده است.
آري او از تمام قطرات باران و امواج سیلاب که در اعماق زمین فرو میروند و به طبقه نفوذ ناپذیر میرسند و در آنجا متمرکز و
براي انسانها ذخیره میشوند، آگاه است. او از دانههاي گیاهان که با کمک باد یا حشرات در پهنه زمین پراکنده میشوند و در
زمین فرومیروند و روزي به درخت سر سبز یا گیاه پرطراوتی تبدیل میگردند، با خبر است. از ریشههاي درختان به هنگامی که در
صفحه 28 از 70
جستجوي آب و غذا به اعماق زمین پیشروي میکنند. از امواج الکتریسیته، از گازهاي مختلف و ذرات هوا که داخل زمین نفوذ
میکنند، از جاندارانی که در زمین فرو میروند و به آن حیات میبخشند و نیز از گنجها و دفینهها و اجساد مردگان اعم از انسانها
و غیر انسانها که در این زمین گسترده دفن میشوند، آري از همه اینها با خبر است. همچنین از گیاهانی که از زمین خارج
میشوند، از انسانها که از آن برخاستهاند، از چشمههایی که از آن میجوشد، از گازهایی که از آن بر میخیزد، از آتشفشانهایی
که از آن زبانه میکشد و از حشراتی که در درون زمین لانه دارند و از آن سر برمیدارند و خلاصه از تمام موجوداتی که از اعماق
وَما یَنْزِلُ مِنَ » : زمین بیرون میریزند، اعم از آن چه ما میدانیم و نمیدانیم، او از همه آنها مطلع و آگاهاست. سپس میافزاید
.« السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها
( جزء بیست و دوّم ( 63
از دانههاي باران ، از اشعه حیاتبخش خورشید، از امواج نیرومند وحی و شرایع آسمانی، از فرشتگانی که براي ابلاغ رسالت یا
انجام مأموریتهاي دیگر به زمین نزول میکنند، از اشعه کیهانی که از ماوراء جو به زمین نازل میشود، از شهابها و
سنگریزههاي سرگردانفضا که به سوي زمین جذب میشوند، او از همه اینها مطلع است. و نیز از اعمال عباد که به آسمان عروج
میکنند، از فرشتگانی که پس از اداي رسالت خود به آسمان باز میگردند، از شیاطینی که براي استراق سمع به آسمانها میروند ،
از شاخههاي درختان برومندي که سر به آسمان بر میکشند، از بخارهایی که از دریا برمیخیزد و بر فراز آسمان ابرها را تشکیل
میدهند، از آهی که از دل مظلومی برمیخیزد و به آسمان صعود میکند، آري از همه اینها آگاه است. آیا هیچ کس جز او از
این امور آگاهی دارد؟ آیا علم همه دانشمندان بشر به گوشهاي از این معلومات احاطه پیدا میکند ؟
64 ) سوره سَبَأ )
رْضَ اَوْنُسْقِطْ عَلَیْهِمْکِسَ فا 􀂚 رْضِ اِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُالا 􀂚 9 اَفَلَمْ یَرَوْا اِلی ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَماخَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الا
مِنَالسَّماءِاِنَفیذلِکَلَایَۀًلِکُلِّعَبْدٍ مُنیبٍ
آیابهآنچه پیشرو و پشتسر آناناز آسمان و زمین قرار داردنگاهنکردند (تا به قدرت خدا برهمه چیز واقف شوند) اگر ما بخواهیم
آنهارا (با یکزمینلرزه) در زمین فرو میبریم، یا قطعات سنگهایی از آسمان را بر آنها فرومیریزیم، درایننشانهروشنی(بر
قدرتخداست)براي هر بنده توبه کار.
( جزء بیست و دوّم ( 65
این آسمان با عظمت با این همه عجایب، با این همه اختران، ثابت و سیار و نظاماتی که حاکم بر آن است و همچنین این زمین با
تمام شگفتیها و انواع موجودات زنده و برکات و مواهبش، گویاترین دلیل بر قدرت پروردگار است .
آیا کسی که قدرت بر این همه امور دارد از بازگرداندن انسان بعد از مرگ به عالم حیات و زندگی عاجز
است؟
است که در آیات دیگر قرآن در برابر منکران معاد به آن استدلالشده، ازجمله آخرسورهیس (آیه 82 ) و « برهان قدرت » این همان
هر کسی در زندگانی خود نمونههایی از زلزله و خسف و فرو رفتن در زمین را دیده یا .« ق» آیه 99 سورهاسراء و آیات 6 و 7 سوره
شنیده است و نیز سقوط سنگهاي آسمانی را از بالاي جو، یا بر اثر ریزش کوهها، بر اثر صاعقهها یا آتشفشانها و مانند آن دیده یا
شنیده است، هر انسان عاقلی میداند که وقوع این امور در هرلحظه و هرمکان امکانپذیراست، اگر زمین آرامشیدارد و
آسمانبرايما امن وامان است، به قدرت و فرمان دیگري است، ماکه از هرسو در قبضه قدرت او قرار داریم، چگونه میتوانیم
تواناییش را بر معاد انکار کنیم و یا چگونه میتوانیم از حوزه حکومت او فرار نماییم؟
66 ) سوره سَبَأ )
صفحه 29 از 70
مواهب بزرگ خدا بر داود علیهالسلام
10 وَ لَقَدْاتَیْناداوُدَ مِنّا فَضْلًا یا جِبالُ اَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ اَلَنّا لَهُ الْحَدیدَ
ما بهداود ازفضل خود نعمتی بزرگ بخشیدیم، (مابه کوهها و پرندگان)گفتیم:ايکوهها وايپرندگان بااو همآواز شوید (و همراه او
تسبیح خدا گویید) و آهن را براي او نرم کردیم.
به معنی ترجیع و گرداندن صدا در گلو است، این ماده گاهی به معنی توبه نیز استعمال « تَأْویب » در اصل از « اَوِّبی » کلمه
میشود، به خاطر این که حقیقت آن بازگشت به سوي خداست.
( جزء بیست و دوّم ( 67
مفهوم وسیعی دارد که تمام مواهبی را که خدا به داود علیهالسلام ارزانی داشته بود، شامل میشود و ذکر آن به صورت « فَضْل » واژه
دلیل بر عظمت آن است. « نکره »
حضرت داود علیهالسلام مشمول مواهب بسیاري چه در جنبه معنوي و چهدرجنبهمادّي ازسويپروردگارشدهبودکه آیات قرآن
گویاي آن است.
15 /نمل). ) « ما بهاو و فرزندشعلموافري دادیم »: در یکجامیگوید
در جایی دیگر مخصوصا روي آگاهی از سخن گفتن حیوانات تکیه شده است ( 16 /نمل).
معجزات مختلفی که در ذیل آیه مورد بحث از آن سخن به میان خواهد آمد، بخشی از آن فضایل است و نیز صورت و آهنگ
به آن اشاره شده ، بخشی دیگر از این فضل الهی محسوب میشود و از « ص» بسیار زیبا و قدرت بر قضاوت عادلانه که در سوره
همه مهمتر فضیلت نبوت و رسالت بود که خدا در اختیار داود گذاشت. گرچه همه ذرات جهان ذکر و تسبیح و حمد خدا
میگویند، خواه داودي با آنها هم صدا بشود یا نشود، ولی امتیاز داود این بود که به هنگام بلند کردن صدا و سر دادن نغمه تسبیح،
آن چه در درون این موجودات بود، آشکار میگشت و زمزمه درونی به نغمه برونی تبدیل میشد، همانگونه که در مورد تسبیح
در دست پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز در روایات آمده است. « سنگریزه »
68 ) سوره سَبَأ )
داود به سوي دشت و بیابان خارج شد و هنگامیکه زبور را تلاوت میکرد، » : در روایتی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم
(1).« هیچ کوه و سنگ و پرندهاي نبود مگر این که با او هم صدا میشد
. « وَ اَلَنّا لَهُ الْحَدیدَ » : بعد از ذکر این فضیلت معنوي به ذکر یک فضیلت مادّي پرداخته میگوید
ممکناست گفتهشود خداوند بهصورت اعجازمانندي روش نرمکردن آهنرا به داود علیهالسلام تعلیم داد، آن چنان که بتواند از آن
مفتولهاي نازك و محکمی براي بافتن زره بسازد و یا گفته شود که قبل از داود علیهالسلام براي دفاع در جنگ ها از صفحات
آهن استفاده میشد که هم سنگین بود و هم اگر آن را به خود میبستند، چنان خشک و انعطافناپذیر بود که جنگجویان
را سخت ناراحت میکرد.
. جلد 16 ، صفحه 390 ،« المیزان » -1
( جزء بیست و دوّم ( 69
نرم شدن آهن در دست داود علیهالسلام به فرمان الهی و به صورت اعجاز انجام میگرفت، چه مانعی دارد همان کسی که به کوره
داغ خاصیت نرم کردن آهن را داده، همین خاصیت را به شکل دیگر در پنجههاي داود علیهالسلام قرار دهد، در بعضی از
( روایات اسلامی نیز به همین معنی اشاره شده است.( 1
صفحه 30 از 70
به هر حال داود علیهالسلام از این توانایی که خدا به او داده بود، در بهترین طریق یعنی ساختن وسیله جهاد، آن هم وسیله حفاظت
در برابر دشمن، استفاده میکرد و هرگز از آن در وسایل عادي زندگی بهرهگیري ننمود و تازه از درآمد آن، طبق بعضی از
روایات، علاوه بر این که
. جلد 4 ، صفحه 315 « نورالثقلین » جلد 3 ، صفحه 343 و ، « تفسیر برهان » -1
70 ) سوره سَبَأ )
زندگی ساده خود را اداره میکرد، چیزي هم به نیازمندان انفاق مینمود( 1) ، علاوه بر همه اینها فایده دیگر این کار آن بود که
معجزهاي گویا براي او محسوب میشد.
رعایت دقت در کیفیت و کمیت محصولات
11 اَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَاعْمَلوُا صالِحا اِنّی بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ
(و دستور دادیم) زرههاي کامل و فراخ بساز و حلقه ها را به اندازه و متناسب کن و عمل صالح به جا آورید، که من به آنچه
انجام میدهید، بینا هستم .
نیز به معنی فراخی نعمت است . « اِسْباغ نعمت » به معنی زره کامل و فراخ است و « سابِغَۀ » جمع « سابِغات »
مفهومش همان رعایت کردن اندازههاي متناسب « وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ » در اصل به معنی بافتن اشیاء خشن همانند زره است، جمله « سَرْد »
در حلقههاي زره و طرز بافتن آن است . در واقع خداوند به داود علیهالسلام دستوري میدهد که باید سرمشقی براي همه صنعتگران
و کارگران با ایمان جهان باشد، دستور محکمکاري و رعایت دقت در کیفیت و کمیت در مصنوعات، آن چنان که
مصرفکنندگان به خوبی و راحتی بتوانند از آن استفاده کنند و از استحکام کامل برخوردار باشد.
. جلد 9 ، صفحه 192 ، « تفسیر ابوالفتوح رازي » -1
( جزء بیست و دوّم ( 71
به داود میگوید: زره را گشاد و راحت درست کن، تا جنگجو به هنگام پوشیدن در زندان گرفتار نشود، نه حلقهها را بیش از
اندازه کوچک و باریک کن که حالت انعطاف خود را از دست بدهد و نه زیاد درشت و بیقواره که گاه نوك شمشیر و خنجر و
نیزه و تیر از آن بگذرد، همهچیزش به اندازه و متناسب باشد .
در اختیار داود علیهالسلام گذاشت و هم طرز صورت « وَاَلَنّا لَهُالْحَدیدَ » اصلی را به مقتضاي « ماده » خلاصه اینکه: خداوند هم
بخشیدن و
72 ) سوره سَبَأ )
فراهم گردد. « صورت » و « ماده » ساختن زره را به او آموزش داد، تا محصولی کامل از این
مخاطب در آغاز .« وَاعْمَلوُا صالِحا اِنّی بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ » : و در پایانآیه داود علیهالسلام و خاندانش را مخاطب ساخته ، میگوید
آیه تنها داود علیهالسلام است و در پایان او و خاندانش یا او و قومش میباشد، چرا که همه این مسائل مقدمه براي عمل صالح
است، هدف ساختن زره و کسب درآمد نیست، هدف عمل صالح است و اینها وسیلهاي است در آن مسیر که هم داود علیهالسلام
از آن بهره میگرفت و هم خاندانش. و یکی از شؤون عمل صالح آن است که در صنایع دقت کافی را از هر جهت رعایت کنند و
محصول کامل و مفیدي ارائه دهند و از هرگونه بدکاري و کم کاري بپرهیزند.
حشمت سلیمان و مرگ عبرت انگیز وي
صفحه 31 از 70
( جزء بیست و دوّم ( 73
12 وَلِسُلَیْمنَ الرّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌوَاَسَلْنا لَهُعَیْنَالْقِطْرِ وَ مِنَالْجِنَّ مَنْیَعْمَلُبَیْنَیَدَیْهِبِإِذْنِ رَبِّه وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ اَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ
عَذابِ السَّعیرِ
و براي سلیمان باد را مسخر ساختیم که صبحگاهان مسیر یکماهرا میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را و چشمه مس (مذاب) را
براي او روان ساختیم و گروهی از جنّ پیش روي او به اذن پروردگار کار میکردند و هرکدام از آنهااز فرمان ما
سرپیچی میکرد، او را از عذاب آتش سوزانمیچشاندیم.
که طرف غروب را میگویند، که حیوانات براي استراحت به « رَواح » بر وزن عُلُوّ) بهمعنی طرف صبح است، در مقابل ) « غُدُوّ »
نیم دوم و « رَواح » به معنی نیم اول روز است و « غُدُوّ » ، جایگاه خود بازمیگردند، ولی از قراین برمیآید که در آیه مورد بحث
مفهوم آیه این است که سلیمان از صبح تا به ظهر با این مرکب راهوار بهاندازه یک ماه مسافران آن زمان راه میرفت و نیم دوم
روز نیز به همین مقدار راه میپیمود.
74 ) سوره سَبَأ )
به معنی مس میباشد و منظور این است که ما این فلز را براي او ذوب « قِطْر » به معنی جاري ساختن است و « سَیَلان » ازماده « اَسَلْنا »
کردیم و همچون چشمه آب روان گردید .
دانستهاند و به این ترتیب براي پدر، آهن نرمشد و براي پسر فلزات « روي » را بهمعنی انواعمختلف فلزات یا به معنی « قِطْر » بعضی
ذوب گردید (ولی معروف همان معنی اول است).
جالب این که براي پدر جسم خشن و فوق العاده محکمی یعنی آهن را مسخر میکند و براي فرزند موجود بسیار لطیف ، ولی هر
دو کارساز و اعجاز آمیز و مفیدند ، جسم سخت را براي داود علیهالسلام نرم میکند و امواج لطیف باد را براي سلیمان فعال و
محکم. لطافت باد هرگز مانع از آن نیست که اعمال مهمی را انجام دهد، بادها هستند که کشتیهاي عظیم را بر سطح اقیانوسها به
حرکت درمیآورند، سنگهاي سنگین آسیا را میچرخانند و بالنها را بر فراز آسمان به شکل هواپیما به حرکت درمیآورند. آري
خداوند این جسم لطیف را با این قدرت خیرهکننده در اختیار سلیمان قرار داد. در این که باد چگونه دستگاه سلیمان (کرسی یا
فرش اورا) به حرکت درمیآورد، بر ما روشن نیست همین قدر میدانیم هیچ چیز در برابر قدرت خدا مشکل و پیچیده نمیباشد،
جایی که انسان بتواند با قدرت ناچیزش بالنها و امروز هواپیماهاي عظیم غول پیکر را با صدها مسافر و وسایلزیاد دراوج
آسمانها به حرکت درآورد، چگونه حرکت دادن بساط سلیمان به وسیله باد براي خداوند مشکل است؟
( جزء بیست و دوّم ( 75
چه عاملی سلیمان و دستگاه او را از سقوط و یا فشار هوا و مشکلات دیگر ناشی از حرکت آسمانی حفظ میکرد ؟ این نیز از
مسائلی است که جزئیاتش براي ما روشن نیست، ولی میدانیم اینگونه خارق عادتها در تاریخ انبیاء فراوان بوده است، هر چند
متأسفانه افراد نادان یا دشمنان دانا آنهارا آمیخته با خرافاتی کردهاند که چهره اصلی این مسائل را دگرگون و بد نما ساخته و ما در
( این زمینه به همان مقدار که قرآن اشاره کرده، قناعت میکنیم. ( 1
76 ) سوره سَبَأ )
.« وَ اَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ » : سپس به دومین موهبت الهی نسبت به سلیمان اشاره کرده، میگوید
چگونه چشمهاي از مس مذاب یا فلزات دیگر در اختیار سلیمان قرار گرفت ؟ آیا خداوند طریقه ذوب کردن این فلزات را در مقیاس
بسیار وسیع و گسترده ، از طریق اعجاز و الهام به این پیامبر آموخت ؟
و یا چشمهاي از این فلز مایع شبیه همان چشمههایی که به هنگام فعالیت کوههاي آتشفشانی از دامنه آنها سرازیر
صفحه 32 از 70
میشود، به صورت اعجاز آمیز در اختیار او قرار گرفت و یا به نحوي دیگر؟ دقیقا بر ما روشن نیست، همین اندازه میدانیم این
نیز از الطاف الهی درباره این پیامبر بزرگ بود.
وَمِنَ » : و بالاخره به بیان سومین موهبت پروردگار نسبت به سلیمان یعنی تسخیر گروه عظیمی از جن پرداخته، چنین میگوید
.«... الْجِنِّ
صفحه 472 ذیل آیه 81 سوره انبیاء نیز بحث شده است . ، « تفسیر نمونه » -1 در اینباره در جلد 13
( جزء بیست و دوّم ( 77
چنان که از نامش نیز پیداست موجودي است مستور از حس ، داراي عقل و قدرت و چنان که از آیات قرآن استفاده « جنّ »
میشود، مکلف به تکالیف الهی است.
افسانهها و داستانهاي خرافی بسیار ساختهاند، ولی اگر این خرافات را حذف کنیم، اصل وجود آن و صفات ویژهاي « جنّ » درباره
سوره » که در قرآن براي جنّ آمده است، مطلبی است که هرگز با علم و عقل مخالف نیست و شرح بیشتر این موضوع در تفسیر
به خواست خدا خواهد آمد. به هر حال از تعبیر آیه فوق استفاده میشود که تسخیر این نیروي عظیم نیز به فرمان پروردگار « جنّ
بوده و هرگاه از انجام وظایفشان سرباز میزدند، مجازات میشدند.
نیز به خوبی استفاده میشود که خداوند گروهی از شیاطین را در اختیار او قرار داده بود که براي او کارهاي « سوره ص » از آیات
وَ الشَّیاطینَ کُلَّ بَنّاءٍ وَ غَوّاصٍ وَ اخَرینَ مُقَرَّنِینَ » : عمرانی مهمی انجام میدادند و هرگاه تخلف میکردند، آنها را به زنجیر میافکند
آیات 37 و 38 /ص) . قابل توجه این که براي اداره یک حکومت وسیع و کشور پهناوري همچون کشور سلیمان ) « لاصْ فادِ 􀂚 فِی ا
عوامل زیادي لازم است، ولی از همه مهمتر سه عامل است که در آیه فوق اشاره به آنها شده :
78 ) سوره سَبَأ )
نخست یک وسیله نقلیه سریع و مستمر و فراگیر است که رئیس حکومت بتواند با آن از تمام جوانب کشورش آگاه گردد.
دوّم مواد اولیهاي که براي تهیه ابزار لازم براي زندگی مردم و صنایع مختلف، مورد استفاده قرار گیرد.
و سرانجام نیروي فعال کار که بتواند از آن مواد بهرهگیري کافی کند و کیفیت لازم را به آنها بدهد و نیازهاي مختلف
کشور را از این نظر برطرف سازد.
و میبینیم خداوند این هر سه موضوع را در اختیار سلیمان قرار داده بود و او نیز به نحو احسن براي رفاه مردم و عمران و آبادانی و
امنیت از آنها بهره میگرفت. این موضوع اختصاص به عصر سلیمان و حکومت او ندارد و توجّه به آن امروز و فردا و اینجا و
همهجا براي اداره صحیح کشورها ضرورت دارد.
( جزء بیست و دوّم ( 79
13 یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحاریبَ وَ تَماثیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَقُدُورٍ راسِیاتٍنِ اعْمَلُوا الَ داوُدَ شُکْرا وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّکُورُ
آنها هرچه سلیمان میخواست برایش درست میکردند، معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها و دیگهاي ثابت
(که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود و به آنها گفتیم:) اي آل داود شکر (این همه نعمت را) بهجا آورید، اما عده کمی از بندگان
من شکر گذارند.
استکه بهمنظور معبد ساخته میشود. « قصرها و ساختمانهايبزرگی » یا « عبادت گاه » در لغت به معنی « مِحْراب » جمع « مَحاریب »
گاهی نیز به قسمت صدر مجلس، یا صدر مسجد و معبد، نیز اطلاق میشود، آن چه امروز به آن محراب میگویند که
همان محل امام جماعت است، در حقیقت تعبیر و معنی تازهاي است که از ریشه اصلی گرفته شده است .
این دانستهاند که « مِحْراب » و به معنی جنگ است، علّت نامگذاري معابد را به « حَرْب » به هرحال از آنجا که این واژه از ماده
صفحه 33 از 70
( محل محاربه و جنگ با شیطان و هواي نفس است.( 1
80 ) سوره سَبَأ )
به هر حال این کارکنان فعال و چابک سلیمان ، معابد بزرگ و با شکوهی که درخور حکومت الهی و مذهبی او بود، براي او
ترتیب میدادند، تا مردم بتوانند به راحتی به وظایف عبادي خود قیام کنند.
هم به معنی نقش و عکس آمده و هم مجسمه، در این که این مجسمهها یا نقشها، صورتهاي چه « تِمْثال » جمع « تَماثیل »
موجوداتی بودند و به چه منظور سلیمان دستور تهیه آنها را میداد،
. « حَرْب » ماده ، « مفردات راغِب » -1
( جزء بیست و دوّم ( 81
تفسیرهاي مختلفی شده است:
ممکن است اینها جنبه تزیینی داشته ، همانگونه که در بناهاي مهم قدیم بلکه جدید ما نیز دیده میشود.
و یا براي افزودن ابهت به تشکیلات او بوده است، چرا که نقش پارهاي از حیوانات چون شیر در افکار بسیاري
از مردم ابهت آفرین است.
آیا مجسمهسازي موجودات ذي روح در شریعت سلیمان علیهالسلام مجاز بوده، هرچند در اسلام ممنوع است، یا اینکه مجسمههایی
که براي سلیمان علیهالسلام میساختند از جنس غیر ذي روح بوده، مانند تمثالهاي درختان و کوهها و خورشید و ماه و ستارگان . و
یا فقط براي او نقش و نگار بر دیوارها میزدند که در ظریف کاريهاي آثار باستانی بسیار دیده میشود و میدانیم نقش و نگار هر
چه باشد، برخلاف مجسمه حرام نیست. همه اینها محتمل است، چرا که ممکن است تحریم مجسمهسازي در اسلام بهمنظور مبارزه
شدید با مسأله بتپرستی و ریشهکن کردنآن بوده و اینضرورتدرزمان سلیمان علیهالسلام تا این اندازه وجود نداشته و این حکم
در شریعت او نبوده است.
82 ) سوره سَبَأ )
وَ اللّهِ ما هِیَ تَماثیلُ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ » : ولی در روایتی که از امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه نقل شده، چنین میخوانیم
لَکِنَّهَاالشَّجَرُ وَ شِبْهُهُ: به خدا سوگند تمثالهاي مورد درخواست سلیمان مجسمه مردان و زنان نبوده، بلکه تمثال درخت و مانند آن
به معنی ظرفهاي « جَفْنَۀ » جمع « جِفان » . 1) مطابق این روایت مجسمه سازي ذي روح در شریعت وي نیز حرام بوده ) .« بوده است
به معنی حوض آب است و از این تعبیر استفاده میشود که ظرفهاي بسیار عظیم « جابِیَۀ » جمع « جَ واب » غذاخوري است و
غذاخوري که هر کدام همچون حوضی بود، براي سلیمان تهیه میدیدند تا گروه کثیري بتوانند اطراف آن بنشینند و از آن غذا
بخورند و اگر فراموش نکرده باشیم در
. حدیث 1 « ما یُکْتَسَبُ بِه » جلد 12 ، ابواب ، « وسائلالشیعه » -1
( جزء بیست و دوّم ( 83
زمانهاي کمی قدیم نیز بر سر سفرهها از مجموعههاي بزرگ براي خوردن غذا به صورت دسته جمعی استفاده میشد و در حقیقت
به معنی « قِدْر » جمع « قُدوُرٍ » . سفره آنها همان ظرف بزرگ بود و مثل امروز ظرفهاي مستقل و جداي از یکدیگر معمول نبود
به معنی پابرجا و ثابت است و در اینجا منظور دیگهایی است « راسِیَۀ » جمع « راسِیاتٍ » ظرفی است که غذا در آن طبخ میشود و
که از عظمت آن را از جا تکان نمیدادند. درپایان آیه، بعداز ذکر این مواهب، خداوند خطاب به دودمان حضرت داود علیهالسلام
بدیهی است اگر منظور از شکرگزاري تنها شکر با زبان باشد، مسأله . « اعْمَلُوا الَ داوُدَ شُکْرا وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّکُورُ » : میفرماید
است، یعنی استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافی که « شکر در عمل » مشکلی نیست تا عاملان به آن قلیل بوده باشند، بلکه منظور
صفحه 34 از 70
به خاطر آن آفریده و اعطا شدهاند و مسلم است کسانی که مواهب الهی را عموما در جاي خود به کار گیرند، اندکی بیش
نیستند.
84 ) سوره سَبَأ )
لارْضِ تأْکُلُ مِنْسَاَتَهُفَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ اَنْ لَوْ کانُوایَعْلَمُونَالْغَیْبَ مالَبِثُوا فِی 􀂚 14 فَلَمّا قَ َ ض یْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِه اِلاّ دابَّۀُ ا
الْعَذابِ الْمُهینِ
(با این همه جلال و شکوه سلیمان) هنگامی که مرگ را بر او مقرر داشتیم، کسی آنها را از مرگ وي آگاه نساخت، مگر جنبنده
زمین (موریانه) که عصاي او رامیخورد (تا شکست و پیکر سلیمان فروافتاد) هنگامیکه بر زمینافتاد،
جنیانفهمیدندکهاگرازغیبآگاهبودنددرعذابخوارکننده باقی نمیمانند.
از ماده نَسْأ (بر وزن نَسْخ) و نَسییءْ (بر وزن نَصیب) به معنی تأخیر است و از آنجا که به وسیله عصا « مِنْسَأَتَهُ »
به آناطلاقشدهاست (یعنی وسیله عقبرانی). « مِنْسَأَتَهُ » اشیایی را به عقب میرانند و دور میکنند کلمه
از تعبیر آیه فوق و همچنین روایات متعدد استفاده میشود، به هنگامی که مرگ سلیمان فرارسید، ایستاده بود و بر عصاي خود تکیه
کرده بود، ناگهان مرگ گریبانش را گرفت و روح از بدنش پرواز کرد، او در همان حال مدتی سر پا ماند تا اینکه موریانه که
تعبیر کرده، عصاي او را خورد و تعادل خود را از دست داد و روي زمین افتاد تا مردم « لارْضِ: جنبنده زمین 􀂚 دابَّۀُ ا » قرآن از آن به
از مرگ او آگاه شدند .
. «.. فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ » : لذا بعد از آن میافزاید
( جزء بیست و دوّم ( 85
معمولًا به معنی آشکار شدن است (فعل لازم) و گاهی نیز به معنی دانستن و آگاه شدن از چیزي آمده « تَبَیُّن » از ماده « تَبَیَّنَتِ » جمله
است (فعل متعدي) و اینجا متناسب با معنی دوم است، یعنی تا آن زمان گروهجنّ ازمرگ سلیمان آگاه نبودند و فهمیدند که اگر از
اسرار غیب آگاه بودند، در این مدت در زحمت و رنج کارهاي سنگین باقی نمیماندند.
ممکن است اشاره به کارهاي سنگین و سختی بوده باشد که سلیمانگاهیبهعنوان جریمه و مجازاتبرعهده « عَذابِ مُهین » تعبیر به
عذاب » گروهیاز جنمیگذارد وگرنهپیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله هرگز کسی را بیجهت در فشار و عذاب ، آنهم
قرار نمیدهد. « خوارکننده
86 ) سوره سَبَأ )
چرا مرگ سلیمان مدتی مخفی ماند؟
در این که چه مدت مرگ حضرت سلیمان علیهالسلام بر کارکنان حکومتش مخفیمانددقیقا روشننیست، یکسال؟ یکماه؟یاچند
روز؟
مفسّران در این باره نظر واحدي ندارند. آیا این کتمان از ناحیه اطرافیان او صورت گرفت که آگاهانه براي اینکه رشته امور کشور
موقتا از هم متلاشی نشود، مرگ او را مکتوم داشتند؟ و یا اینکه اطرافیان نیز ازاینامرآگاهینداشتند.
بسیار بعید به نظر میرسد که براي یک مدت طولانی، حتّی بیش از یک روز اطرافیان او آگاه نشوند، چرا که مسلما افرادي مأمور
بودند که براي او غذا و سایر احتیاجات را ببرند، آنها از این ماجرا آگاه میشدند، بنابراین بعید نیست، همانگونه که بعضی از
مفسّران گفتهاند، آنها از این امر آگاه یافتند، ولی آن را بهخاطر مصالحی مخفی کردند، لذا در بعضی از روایات آمده است
وزیر مخصوص او امور کشور را تدبیر میکرد. « آصف بن برخیا » ، که در این مدت
صفحه 35 از 70
( جزء بیست و دوّم ( 87
آیا سلیمان در حال ایستاده، تکیه بر عصا کرده بود یا نشسته دستها را بر عصا نهاده و سر را به روي دست تکیه داده بود و به همین
حال قبض روح شد و مدتی باقی ماند؟ احتمالات مختلفی وجود دارد، هر چند احتمال اخیر نزدیک تر بهنظر میرسد. آیا اگر این
مدت طولانی بوده، نخوردن غذا و ننوشیدن آب، مسألهاي براي بینندگان مطرح نمیکرده؟ از آنجا که همه کار سلیمان عجیب
بوده، شاید این مسأله را نیز از عجایب او میشمردند، حتی در روایتی میخوانیم: کمکم این زمزمه در میان گروهی پیدا شد که باید
سلیمان را پرستش کرد، مگر نه این است که او مدتی بر جاي خود ثابت مانده، نه میخوابد و نه غذا میخورد و نه آب مینوشد.
1) امّا به هنگامی که عصا درهم شکست و فروافتاد، همه این رشتهها از هم گسست و خیالات آنها نقش بر آب شد. ولی به هر )
حال هر چه بود، این تأخیر در اعلام مرگ سلیمان بسیار چیزها را فاش ساخت.
. جلد 3 ، صفحه 345 ، « تفسیر برهان » -1
88 ) سوره سَبَأ )
بر همگان روشن شد که انسان اگر هم به اوج قدرت برسد، باز موجودي است ضعیف در برابر حوادث و همچون پر کاهی است
در مسیر طوفان، به هر سو پرتاب میشود.
فَلَوْا اَنَّ اَحَدا یَجِدُ اِلَی الْبَقاءِسُلَّما اَوْلِدَفْعِالْمَوْتِ سَبیلًالَکانَذلِکَ » : امیر مؤمنان علی علیهالسلام در یکی از خطب نهج البلاغه میفرماید
سُلَیْمانُ بْنُ داوُدَ علیهالسلام الَّذي سُخِّرَ لَهُ مُلْکُ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ مَعَالنُّبُوَّةِ وَعَظیمِ الزُّلْفَۀِ: اگر کسی در این جهان نردبانی به عالم بقا
مییافت و یا میتوانست مرگ را از خود دور کند، سلیمان علیهالسلام بود که حکومت بر جن و انس توأمبا نبوت و مقاموالا براي
(1) .« او فراهم شدهبود
برهمه روشن شد که گروه جنّ از غیب آگاه نیستند و انسانهاي نادان و بیخبري که آنها را پرستش میکردند، سخت در
اشتباه و خطا بودند.
. خطبه 182 ، « نهجالبلاغه » -1
( جزء بیست و دوّم ( 89
براي همه مردم این حقیقت فاش گشت که چگونه ممکن است نظام و شیرازه کشوري بستگی به موضوع کوچکی پیداکند، با
وجود آن پابرجا باشد و با فروریختنش فروریزد و در ماوراي این امور قدرت بیانتهاي پروردگار تجلّی نماید.
تمدن درخشانی که بر اثر کفران بر باد رفت
15 لَقَدْ کانَ لِسَبَأٍ فی مَسْکَنِهِمْ ایَۀٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَۀٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ
براي قومسبأ در محل سکونتشان نشانهاي (از قدرت الهی) بود، دو باغ (عظیم و گسترده) از راست و چپ (با میوههاي فراوان ، به
آنها) گفتیم از روزي پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید، شهري است پاك و پاکیزه و پروردگاري آمرزنده (و
مهربان).
90 ) سوره سَبَأ )
نامپدر اعراب « سبأ » بر وزن سبد) نام کیست و چیست؟ در میان مورخان گفتگوست، ولی معروف ایناستکه ) « سَبَأ » در این که
که ده فرزند از او متولد شد و از هر « سبأ » است و طبق روایتی که از پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله نقل شده، مردي بود به نام « یمن »
را نام سرزمین یمن یا منطقهاي از آن دانستهاند، « سبأ » کدام از آنها، قبیلهاي از قبایل عرب در آن سامان به وجود آمدند. ( 1) بعضی
نام مکانی بوده است، آنجا که میگوید « سبأ » نیز نشان میدهد که « نمل » در سوره « هدهد » و « سلیمان » ظاهر قرآن مجید در داستان
صفحه 36 از 70
22 /نمل). ) « وَجِئْتُکَ مِنْ سَبَأٍ بِنَبَاءٍ یَقینٍ : من از سرزمین سبأ خبر قاطعی براي تو آوردم » :
در حالی که ظاهر آیه مورد بحث این است که سبأ قومی بودهاند که
بهآنهابازگشته است. « هُمْ » درآنمنطقهمیزیستهاند،زیراضمیرجمعمذکر
ذیل آیات مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و دوّم ( 91
ولی منافاتی میان این دو تفسیر نیست ، زیرا ممکن است سبأ در ابتدا نام کسی بوده، سپس تمام فرزندان و قوم او به آن نام نامیده
شدهاند و بعد این اسم به سرزمین آنها نیز منتقل گردیده. ماجرا چنین بود که قوم سبأ توانستند با سد عظیمی که در میان کوههاي
مهم آن ناحیه برپا ساختند، سیلابهاي فراوانی را که موجب ویرانی میگشت یا لااقل در بیابانها بیهوده تلف میشد، در پشت آن
سد عظیم ذخیره کنند و با ایجاد دریچههایی در سدّ ، استفاده از آن مخزن عظیم آب را تحت کنترل خود قراردهند و به این ترتیب،
در اینجا نقل کرده، که وجود دو باغ چیز مهمی « فخر رازي » سرزمینهاي وسیع و گستردهاي را زیر کشت درآورند. اشکالی را که
نیست که به عنوان آیه از آن یاد شود و سپس به پاسخ آن پرداخته، به نظر ما اساسا قابل طرح نیست، چرا که آنها دو باغ ساده و
معمولی نبودند ، بلکه یک رشته باغهاي به هم پیوسته در دو طرف نهر عظیمی بود که از آن سدّ بزرگ آبیاري میشد و به قدري
پر برکت بود که در تواریخ آمده، اگر کسی سبدي بر روي سر میگذاشت و در فصل میوه از زیر درختان عبور میکرد، آن قدر
میوه در آن میریخت که بعد از مدّت کوتاهی سبد پر میشد.
92 ) سوره سَبَأ )
آیا سیلابی که مایه خرابی است، این چنین مایه آبادانی شود، عجیب نیست ؟ آیا این آیت بزرگ خداي محسوب نمیشود ؟ علاوه
بر همه اینها امنیت فوقالعادهاي بر آن سرزمین سایهافکن بود که آن خود نیز از آیات حقّ محسوب میشد، چنان که قرآن بعدا به
این جمله کوتاه مجموعه نعمتهاي مادي و معنوي را به زیباترین وجهی .«... کُلُوا مِنْرِزْقِرَبِّکُمْ » : آناشارهخواهدکرد.سپسمیافزاید
منعکس ساخته، از نظر نعمتهاي مادّي سرزمین پاك و پاکیزهاي داشتند، پاك از آلودگیهاي گوناگون، از دزدان و ظالمان، از
آفات و بلاها، از خشکسالی و قحطی، از ناامنی و وحشت و حتّی گفته میشود از حشرات موذي نیز پاك بود.
هوایی پاك و نسیمی فرحافزا داشت و سرزمینی حاصلخیز و درختانی پربار و امّا از نظر نعمت معنوي ، غفران خداوند شامل حال
آنها بود، از تقصیر و کوتاهی آنها صرف نظر میکرد و آنها را مشمول عذاب و سرزمینشان را گرفتار بلا
نمیساخت.
( جزء بیست و دوّم ( 93
16 فَاَعْرَضُوا فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ اَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ
امّا آنها (از خدا) رويگردان شدند و ما سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم و دوباغ (پربرکت)شان را به دو باغ (بیارزش) با
میوههاي تلخ و درختان شورهگز و اندکی درخت سدر مبدل ساختیم .
بروزن علامۀ)به معنی خشونت و کج خلقی و سختگیري است و توصیف سیلاب به آن، اشاره به ) « عَرامَۀ » در اصل از « عَرِمِ »
به اصطلاح از قبیل اضافه موصوف به صفت است. « سَیْلَ الْعَرِمِ » شدّت خشونت و ویرانگري آن است و تعبیر به
اما این ناسپاس مردم، قدر این همه نعمت را ندانستند، از بوته آزمایش سالم بیرون نیامدند، راه کفران و اعراض را پیش گرفتند و
خداوند نیز آنها را سخت گوشمالی داد.
94 ) سوره سَبَأ )
نعمتهاي خدا را ناچیز شمردند، عمران و آبادي و امنیّت را ساده انگاشتند، از یاد حقّ غافل شدند و مست نعمت گشتند، اغنیاء
صفحه 37 از 70
بر تهیدستان فخرفروشی کردند و آنها را مزاحم حال خویش پنداشتند، که شرح آن در آیات بعد خواهد آمد . اینجا بود
که شلاق مجازات بر پیکر آنها نواخته شد .
به معنی هر گونه ماده خوراکی است . « اُکُل »
به معنی گیاه تلخ است . « خَمْط »
است . « شورهگز » به معنی درخت « اَثْل »
و به این ترتیب به جاي آن همه درختان خرم و سرسبز، مشتی درخت بیابانی وحشی و بسیار کمارزش که شاید مهمّترین آنها
همان درختسدربود،کهآنهم بهمقدارکم درمیان آنهاوجودداشت،باقی ماند.
ممکن است بیان این سه نوع درخت که در آن سرزمین ویران باقی ماند، اشاره به سه گروه مختلف بوده باشد، که بخشی از این
درختان زیانبخش بود و بعضی بیمصرف و بعضی بسیار کم منفعت بود.
( جزء بیست و دوّم ( 95
17 ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازي اِلاَّ الْکَفُورَ
این را به خاطر کفرشان به آنها جزا دادیم و آیا جز کفران کننده را به چنین مجازاتی کیفر میدهیم.
امّا براي این که تصوّر نشود این سرنوشت مخصوص به این گروه بود، بلکه عمومیّت آن نسبت به همه کسانی که داراي اعمال
. « آیا جز کفرانکنندگان را به چنین مجازاتی گرفتار میسازیم » : مشابهی هستند، مسلم است، میافزاید
18 وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَي الَّتی بارَکْنا فیها قُرًي ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ اَیّاما امِنینَ
میان آنها و سرزمینهایی که برکت داده بودیم، شهرها و آباديهاي آشکار قرار دادیم و فاصلههاي متناسب و نزدیک مقرر
داشتیم (و به آنها گفتیم) شبها و روزها در این آباديها در امنیت کامل مسافرت کنید.
96 ) سوره سَبَأ )
در حقیقت در میان آنها و سرزمین مبارك، آباديهاي متصل و زنجیرهاي وجود داشت و فاصله این آباديها به اندازهاي کم بود
آباديهاي آشکار) . « قُرًي ظاهِرَةً » که از هر یک دیگري را میدیدند (و این است معنی
است، اضافه میکند : « سهولتدسترسی به آباديها و امنیّت آنها » ولیازآنجاکه تنهاعمرانکافینیست و شرطمهم و اساسیآن
.« وَقَدَّرْنا فیهَا السّیْرَ سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ اَیّاما امِنینَ »
به این ترتیب آباديها فواصل متناسب و حساب شدهاي داشت و از نظر حمله وحوش و درندگان بیابان، یا سارقین و قطاع الطریق نیز
در نهایت امنیت بود، بهگونهاي که مردم میتوانستند بدون زاد و توشه و مرکب، بی آن که احتیاج به حرکت دسته
جمعی و استفاده از افراد مسلح داشته باشند، بدون هیچ خوف و ترس از جهت ناامنی راه یا کمبود آب و آذوقه به مسیر
خود ادامه دهند.
( جزء بیست و دوّم ( 97
در این آباديها سیر کنید...) به وسیله چه کسی به آنها ابلاغ شد، دو احتمال وجود دارد: یکی ) «... سیرُوا فیها » در این که جمله
این که به وسیله پیامبران آنها به آنها ابلاغ شد و دیگر این که زبان حال آن سرزمین آباد و جادههاي امن و امان
همین بود.
قوم سبأ را چنان متلاشی کردیم که ضرب المثل شدند
19 فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ اَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْاَحادیثَوَ مَزَّقْناهُمْ کَلَّ مُمَزَّقٍ اِنَّ فی ذلِکَ لَاآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ
صفحه 38 از 70
ولی (این ناسپاس مردم) گفتند: پروردگارا میانسفرهاي ما دوري بیفکن (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند و به این
طریق) آنها به خویشتن ستمکردند و ما آنها را اخبار و داستانی (برايدیگران) قراردادیم و جمعیتشان را متلاشی ساختیم، دراین
ماجرا آیات و نشانههاي عبرتی است، براي هر صابر شکرگزار.
98 ) سوره سَبَأ )
منظورشان این بود که در میان این قریههاي آباد، فاصلهاي بیفتد و بیابانهاي خشکی پیدا شود، به این جهت که اغنیاء و ثروتمندان
مایل نبودند افراد کم درآمد همانند آنها سفر کنند و به هر جا میخواهند بیزاد و توشه و مرکب بروند. گویی سفر از افتخارات
آنها و نشانه قدرت و ثروت بود و میبایست این امتیاز و برتري همیشه براي آنان ثبت شود.
دو غذاي آسمانی) خسته شدند ) « سَلْوي » و « مَنّ » و یا این که راحتی و رفاه آنها را ناراحت کرده بود، همانگونه که بنیاسرائیل از
و تقاضاي پیاز و سیر و عدس از خدا کردند. آري، اگر فکر میکردند به دیگران ستم میکنند در اشتباه بودند، خنجري برداشته
بودند و سینه خود را میشکافتند و دود همه این آتشها درچشم خودشان فرورفت.
.« فَجَعَلْناهُمْ اَحادیثَ وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزِّقٍ » : قرآن به دنبال جملهاي که درباره سرنوشت دردناك آنها بیان میکند، میگوید
( جزء بیست و دوّم ( 99
آري از آن همه زندگانی با رونق و تمدن درخشان و گسترده، چیزي جز اخباري بر سر زبانها و یادي در خاطرهها و سطوري بر
صفحات تاریخها باقی نماند. چنان سرزمین آنها ویران گشت که توانایی اقامت از آنان سلب شد و براي ادامه زندگی مجبور
شدند هر گروهی به سویی روي آورند و مانند برگهاي خزان که بر سینه تندباد قرار گرفته، هر کدام به گوشهاي پرتاب شدند، آن
در آمد که هر گاه میخواستند بگویند فلان جمعیت سخت متلاشی شدند، « ضرب المثل » چنان که پراکندگی آنها به صورت
همانند قوم سبأ و نعمتهاي آنها پراکنده شدهاند). ) « تَفَرَّقُوا اَیادي سَبَأْ » : میگفتند
هیچ کس مجبور به پیروي از وسوسههاي شیطان نیست
21 وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلطانٍ اِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالاْخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ حَفیظٌ
100 ) سوره سَبَأ )
شیطان سلطه برآنها نداشت (و آنهارا بر پیرويخود مجبور نساخت) و هدف از آزادي شیطان در وسوسههایش این بود که مؤمنان
به آخرت از آنها که در شکهستند، شناختهشوند و پروردگارتوحافظ و نگاهبانهمهچیز است.
این ماهستیم که اجازه ورود به شیطان میدهیم و پروانه عبورش را از مرزهاي کشور تن به درون قلبمان صادر میکنیم. این همان
وَما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ اِلاّ اَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی: من » : است که قرآن در جاي دیگر از گفتار خود شیطان نقل میکند
22 /ابراهیم). ) « سلطهاي بر شما نداشتم، جز این که شما را دعوت کردم و شما هم دعوت مرا اجابت نمودید
ولی پیدا است بعد از اجابت دعوت او از ناحیه افراد بیایمان و هويپرست آرام نمینشیند و پایههاي سلطه خود را بر وجود
آنان مستحکم میکند.
.« اِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالاْخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فی شَکٍّ » : لذا در دنباله آیه میافزاید
( جزء بیست و دوّم ( 101
مفهومش این نیست « لِنَعْلَمَ » بدیهی است خداوند از ازل به همه چیز که در این جهان تا ابد واقع میشود، آگاه است، بنابراین جمله
که ما مؤمنان به آخرت را از آنها که در شک و تردیدند، نمیشناسیم، باید وسوسههاي شیطان به میان آید، تا شناخته شوند، بلکه
منظور از این جمله تحقق عینی علم خداوند است، چراکه خداوند هرگز به علمش از باطن اشخاص و اعمال بالقوه آنها کسی را
صفحه 39 از 70
مجازات نمیکند، بلکه باید میدان امتحان فراهم گردد و وسوسههاي شیطان و هواي نفس شروع شود، تا هر کس آنچه در درون
دارد با کمال آزادي اراده و اختیار بیرون ریزد و علم خدا تحقق عینی یابد، زیرا تا در خارج عملی انجام نشود، استحقاقثواب و
عقاب حاصلنمیشود.
به تعبیر دیگر: تا آنچه بالقوه است فعلیت نیابد، تنها به حسن باطن یا سوءباطن، کسی را پاداش نمیدهند و مجازات
نمیکنند.
و در پایان آیه به عنوان یک هشدار به همه بندگان
102 ) سوره سَبَأ )
.« وَ رَبُّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفیظٌ » : میگوید
تا پیروان شیطان تصور نکنند چیزي از اعمال و گفتار آنها در این جهان ازبین میرود یا خداوند آن را فراموش میکند، نه هرگز،
بلکه خداوند همه را براي روز جزا نگهداري و حفظ مینماید.
چه کسی انسانها را روزي میدهد؟
لارْضِ قُلِ اللّهُ وَ اِنّا اَوْ اِیّاکُمْ لَعَلی هُدًي اَوْفیضَلالٍمُبینٍ 􀂚 24 قُلْ مَنْیَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمواتِ وَا
بگو: چهکسی شمارا از آسمانها و زمین روزي میدهد؟ بگو: اللّه و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت
آشکاري هستیم.
بدیهی است هیچکس از مشرکین نمیتوانستند بگویند این بتهاي سنگی و چوبی باران را از آسمان نازل میکنند، گیاهان را از
زمین میرویانند و منابع ارضی و سماوي را در اختیار ما میگذارند.
قُلِ اللّهُ). ) « بگواللّه » : جالب اینکهبدون آنکه درانتظار پاسخ آنهاباشد، بلافاصلهمیفرماید
( جزء بیست و دوّم ( 103
بگو خداست که منبع همه این برکات است، یعنی مطلب به قدري واضح و روشن است که نیاز به پاسخ طرف ندارد، بلکه سؤال
کننده و شنونده با یکدیگر هم صدا هستند، چرا که حتّی مشرکان خداوند را خالق و معطیارزاقمیدانستند
وبرايبتهاتنهامقامشفاعت قائل بودند.
نور و حرارت » ، این نکته نیز قابلتوجّه است که روزيهاي پروردگار کهاز ناحیه آسمان بهانسانها میرسد، منحصر به باران نیست
که در جوّ زمین وجود دارد، از قطرات حیاتبخش باران نیز مهمتراست. « هوا » و « آفتاب
همانگونه که برکات زمین نیز منحصر به گیاهان نیست بلکه انواع منابع آبهاي زیر زمینی، معادن گوناگون که بعضی در آن
زمان کشف شدهبود و بعضیباگذشتزمان آشکارگشت، همه در این عنوان جمعند.
در پایان آیه اشاره به مطلبی میکند که خود میتواند پایه دلیلی را تشکیل دهد، دلیلی واقعبینانه و توأم با نهایت انصاف و ادب، به
وَاِنّا اَوْ اِیّاکُمْ لَعَلی هُديً اَوْ فی ضَلالٍ » : گونهاي که طرف از مرکب لجاج و غرور پایین آید و به اندیشه و فکر بپردازد، میگوید
.« مُبینٍ
104 ) سوره سَبَأ )
اشاره به اینکه عقیده ما و شما با هم تضاد روشنی دارد، بنابراین ممکن نیست هر دو حقّ باشد، چرا که جمع بین نقیضین و ضدین
امکان ندارد، پس حتما یک گروه اهل هدایت است و گروه دوم گرفتار ضلالت. اکنون بیندیشید کدام یک هدایت یافته و
کدام یک گمراه است ؟
صفحه 40 از 70
نشانهها را در هر دو گروه بنگرید که با کدامین گروه نشانههاي هدایت و با دیگري ضلالت است؟ و این یکی از بهترین روشهاي
مناظره و بحث است که طرف را به اندیشه و خودجوشی وا دارند و این که بعضی آن را یک نوع تقیّه پنداشتهاند، نهایت
اشتباه است.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله و حکومت جهانی واحد
28 وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلاّ کافَّۀً لِلنّاسِ بَشیرا وَنَذیرا وَلکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ
( جزء بیست و دوّم ( 105
ما تورا جزبرايهمهمردمنفرستادیمتا (آنهارا به پاداشهاي الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی، ولی اکثر مردم نمیدانند.
به همان معنی کف دست است و از آنجا که انسان با دست خود اشیاء را میگیرد، یا از خود دور میکند، « کَفّ » از مادّه « کافَّۀ »
آمده است. روایات متعددي که در تفسیر آیه از طریق شیعه و اهل سنّت نقل شده نیز همین « جمع کردن » این کلمه گاهی به معنی
تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ » : تفسیر را تقویت میکند. بنابراین محتواي آیه، همچون آیه 1 سوره فرقان است که میگوید
و همچون .« لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرا: جاوید و پر برکت است خداوندي که قرآن را بر بندهاش نازل کرد، تا همه جهانیان را انذار کند
وَاُوحِیَ اِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ: این قرآن بر من وحی شده تا شما و همه کسانی را » : آیه 19 سوره انعام که میگوید
در حدیثی که بعضی از مفسّران به تناسب آیه فوق ذکر کردند، .« که این سخن به آنها میرسد، انذار کنم
106 ) سوره سَبَأ )
پنج چیز خداوند به » : عمومیّت دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عنوان یکی از افتخارات بزرگش منعکس است، آنجا که میگوید
من مرحمت فرموده و این را از روي فخر و مباهات نمیگویم (بلکه به عنوان شکر نعمت میگویم) من به تمام انسانها از سفید و
سیاه مبعوث شدم و زمین براي من پاك و پاكکننده و همه جاي آن مسجد و معبد قرار داده شده، غنیمت جنگی براي من حلال
است، در حالی که براي هیچ کس قبل از من حلال نشده بود، من به وسیله رعب و وحشت در دل دشمنان یاري شدهام (و خداوند
رعب مارا در دل خصم ما افکنده) به طوري که در پیشاپیش من به اندازه یک ماه راه طی طریق میکند و مقام شفاعت به من داده
(1) .« شده و من آن را براي امتم در قیامت ذخیره کردهام
مخالفت افرادفاسد و خوشگذران باپیامبران
34 وَ ما اَرْسَلْنا فی قَرْیَۀٍ مِنْ نَذیرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا بِما اُرْسِلْتُمْ بِه کافِرُونَ
ذیل آیات مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و دوّم ( 107
ما در هیچشهر و دیاريپیامبري انذارکنندهنفرستادیم، مگر این که مترفین آنها (همانها که مست ناز و نعمت بودند) گفتند : ما به
آن چه شما فرستاده شدهاید ، کافر هستیم.
به معنی بیمدهنده، اشاره به پیامبران الهی است که مردم را از عذاب الهی در برابر کجرويها و بیدادگريها « نَذیر »
و گناه و فساد بیم میدادند.
به معنی تنعم است و مترف به کسیمیگویند که فزونینعمت و زندگیمرفه اورامست و « تَرَفْ » از مادّه « مُتْرَف » جمع « مُترَفُوها »
( مغرور و غافلکرده و بهطغیانگري واداشته است.( 1
آري معمولاً کسانیکه در صفّ اول مخالفین انبیاء بودند، این گروه مُترَف طغیانگر غافل بودند که چون تعلیمات انبیاء را از یک
صفحه 41 از 70
سو مزاحم کامجویی و هوسرانی خود میدیدند و از سوي دیگر مدافع حقوق محرومانی که با غصب حقوق آنها به این زندگی پر
زرق و برق رسیده بودند و از سوي سوم آنها همیشه براي پاسداري مال و ثروتشان قدرت حکومت را یدك میکشیدند و پیامبران
را در تمام این جهات در نقطه مقابل خود میدیدند، لذا فورا به مبارزه برمیخاستند.
. جلد 9 ، صفحه 17 ، « لسان العرب » -1
108 ) سوره سَبَأ )
36 قُلْ اِنَّ رَبّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقدِرُ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ
بگو : پروردگار من ، روزي را براي هر کس بخواهد، وسیع یا تنگ میکند (این ارتباطی به قرب در درگاه او ندارد) ولی اکثر
مردم نمیدانند.
کمی یا زیادي رزق و روزي طبق مصالحی است که براي آزمون خلق و نظام زندگی انسان لازم میداند و ربطی به قدر و
مقام در درگاه خدا ندارد.
بنابراین هرگز نباید وسعت روزي را دلیل بر سعادت و تنگی روزي را دلیل بر شقاوت شمرد.
( جزء بیست و دوّم ( 109
مال و فرزند دلیل قرب به خدا نیست
37 وَ مااَمْوالُکُمْ وَ لااَوْلادُکُمْبِالَّتیتُقَرِّبُکُمْعِنْدَنا زُلْفی اِلاّ مَنْ امَنَ وَ عَمِلَ صالِحا فَاُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ
امِنُونَ
اموال و فرزندان شما هرگز شما را نزد ما مقرب نمیسازد، جزکسانیکهایمانبیاورند و عملصالح انجامدهند که براي آنها
پاداشمضاعف در برابراعمالیاست که انجام دادهاند و آنهادر غرفههاي(بهشتی)در(نهایت)امنیتخواهند بود.
گویند . « زُلَفُ اللَّیْل » به معنی مقام و منزلت و منزلگاه آمده است و به همین دلیل منازل شب را « زُلْفَه » و « زُلْفی »
به معنی حجرههایی است در طبقه بالا قرار گرفته که هم نور بیشتر دارد و هم هواي بهتر و هم از آفات به دور « غُرفَۀ » جمع « غُرُفات »
است، به همین دلیل این تعبیر در مورد برترین منازل بهشت به کار رفته است .
110 ) سوره سَبَأ )
به معنی بالا بردن و برداشتن چیزي است . « غَرْف » این لغت در اصل از مادّه
این اشتباه بزرگی است که دامنگیر گروهی از عوام شده است که تصور میکنند، آنها که در این جهان از نظر مادي گرفتار
محرومیتند، مغضوب و مطرود درگاه خدا هستند و آنها که در رفاه نعمت غوطهورند محبوب و مقبول او میباشند. چه بسیار افراد
محرومی که با این وسیله آزمایش میشوند و به برترین مقامات میرسند و چه بسیار افرادمتنعمیکه اموال و ثروتشانبلايجانشان و
مقدمه مجازاتشان است.
اِنَّما اَمْوالُکُمْ وَ اَوْلادُکُمْ فِتْنَۀٌ وَاللّهُ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ : اموال و فرزندان شما » : مگر قرآن در آیه 15 سوره تغابن صریحا نمیگوید
.« وسیله آزمایش شما هستند و پاداش عظیم نزد خدا است
این سخن بدان معنی نیست که انسان دست از تلاش و کوشش لازم براي زندگی بردارد، بلکه هدف این است که داشتن امکانات
اقتصادي و نیروي انسانی فراوان، هرگز معیار ارزش معنوي انسانها در پیشگاه خدا نمیشود.
( جزء بیست و دوّم ( 111
صفحه 42 از 70
معیار اصلی شخصیت انسانها
اِلاّ مَنْ امَنَ وَ عَمِلَ صالِحا » : سپس به معیار اصلی ارزشهاي انسانها و آنچه مایه تقرّب به درگاه خدا میشود پرداخته، میگوید
.« فَاوُلئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ امِنُونَ
از هرکس و در هر زمان و در هر مکان و از هر قشر و هر ،« صالح » و عمل « ایمان » : بنابراین تمام معیارها به این دو امر باز میگردد
گروه و تفاوت انسانها در پیشگاه خدا به تفاوت درجات ایمان و مراتب عمل صالح آنها است و جز این چیز
دیگري نیست.
حتی علم و دانش و انتساب به افراد بزرگ، حتی به پیامبران، اگر توأم با این دو معیار نباشد، به تنهایی چیزي بر ارزش انسان
نمیافزاید.
39 قُلْ اِنَرَبّی یَبْسُطُالرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُوَمااَنْفَقْتُمْ مِنْشَیْءٍفَهُوَیُخْلِفُهُوَهُوَخَیْرُ الرّازِقینَ
بگو : پروردگارم روزي را براي هر کس بخواهد توسعه
112 ) سوره سَبَأ )
میدهد و براي هرکس بخواهد تنگ (و محدود) میسازد و هر چیزيرا (در راه او) انفاقکنید، جايآن را پر میکند و او بهترین
روزيدهندگان است.
گرچه محتواي این آیه تأکید بر مطلب گذشته است ولی از دو جهت تازگی دارد:
بندگان) ) « عِباد » نخست این که آیه گذشته که مفهومش همین مفهوم بود، بیشتر ناظر به اموال و اولاد کفار بود، درحالی که تعبیر به
در آیه مورد بحث نشان میدهد که ناظر به مؤمنان است، یعنی حتی در مورد مؤمنان، گاه روزي را گسترده میکند (آنجاکه
صلاح مؤمن باشد) و گاه روزي را تنگ و محدود میسازد (آنجا که مصلحتش ایجاب کند) و به هر حال وسعت و تنگی معیشت
دلیل بر هیچ چیز نمیتواند باشد.
دیگر این که آیه قبل وسعت و تنگی معیشت را درباره دو گروه مختلف بیان میکرد، در حالی که آیه مورد بحث ممکن است
اشاره به دو حالت مختلف از یک انسان باشد، که گاه روزیش گستردهوگاه تنگ و محدوداست.
( جزء بیست و دوّم ( 113
به علاوه آن چه در آغاز این آیه آمده، در حقیقت مقدمهاي است براي آن چه در پایان آیه است و آن تشویق به انفاق در راه
خدا است.
او جایش را پر میکند) تعبیر جالبی است که نشان میدهد آن چه در راه خدا انفاق گردد، در حقیقت یک ) « فَهُوَ یُخْلِفُهُ » جمله
تجارت پر سود است، چرا که خداوند عوض آن را بر عهده گرفته و میدانیم هنگامی که شخص کریمی عوض چیزي را بر عهده
میگیرد، رعایت برابري و مساوات نمیکند، بلکه چند برابر و گاه صدچندان میکند.
البتّهاین وعدهالهیمنحصر به آخرت و سراي دیگر نیست، آن که در جاي خود مسلم است، در دنیا نیز با انواع برکات جاي انفاقها
را به نحو احسن پر میکند.
« انفاق » وسعت مفهوم
تا چه حد در اسلام گسترده است، کافی است حدیث زیر را مورد توجه قرار دهیم: « انفاق » براي این که بدانیم مفهوم
114 ) سوره سَبَأ )
صفحه 43 از 70
کُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَهٌ وَ ما اَنْفَقَ الرَّجُلُ عَلی نَفْسِه وَ اَهْلِه کُتِبَ لَهُ صَدَقَۀٌ وَ ما وَقی بِهِ الرَّجُلُ » : پیغمبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمود
عِرْضَهُ فَهُوَ صَدَقَۀٌ وَ ما اَنْفَقَ الرَّجُلُ مِنْ نَفَقَۀٍ فَعَلَی اللّهِ خَلَفُها، اِلاّ ما کانَ مِنْ نَفَقَۀٍ فی بُنْیانٍ اَوْ مَعْصِ یَۀٍ: هر کار نیکی به هر صورت باشد،
صدقه و انفاق در راه خدا محسوب میشود (و منحصر به انفاقهاي مالی نیست) و هر چه انسان براي حوائج زندگی خود و خانواده
خود صرف میکند، صدقه نوشته میشود و آن چه را که انسان ، آبروي خود را با آن حفظ میکند، صدقه محسوب میگردد و آن
چه را که انسان در راه خدا انفاق میکند، عوض آن را به او خواهد داد، مگر چیزي که صرف بنا شود (همچون بناي خانه) یا
(1).« در راه معصیت صرف گردد
استثناء خانه ممکن است از این نظر باشد که عین آن باقی است، به علاوه مردم بیشترین توجهشان به آن است.
جلد 6 ، صفحه 5389 ، ذیل آیه مورد بحث . ، « قرطبی » -1
( جزء بیست و دوّم ( 115
از باطل کاري ساخته نیست
49 قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَما یُبْدِءُ الْباطِلُ وَما یُعیدُ
بگو : حق آمد و باطل (کاري از آن ساخته نیست) نمیتواند آغازگر چیزي باشد و نه تجدید کننده آن.
به معنی تکرار است. « اِعادَة » از ماده « یُعیدُ » به معنی ایجاد کردن ابتدایی است و « اِبْداءْ » از ماده « یُبْدِءُ »
و به این ترتیب در برابر حقّ هیچگونه نقشی نخواهد داشت، نه یک نقش جدید و آغازگر و نه یک نقش تکراري، چرا که
نقشههایش نقش بر آب است و درست به همین دلیل نمیتواند نور حقّ را بپوشاند و اثر آن را از خاطرهها بزداید.
وَقُلْ جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقا: بگو حق آمد » : و در حقیقت این آیه شبیه آیه 81 سوره اسراء است که میفرماید
.« و باطل از میان رفت، چرا که باطل از بین رفتنی است
در روایتیاز ابنمسعود چنینآمدهکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله واردمکّهشد،
116 ) سوره سَبَأ )
جاءَالْحَقُّ وَ »: درحالیکه در اطراف خانه خدا 360 بت بود،با چوبیکه به دست داشت، یکیکازبتها رافرومیانداختومیفرمود
(1).« زَهَقَالْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقا، جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِءُ الْباطِلُ وَما یُعیدُ
پاسخ به سؤالی در خصوص چگونگی غلبه حقّ بر باطل
در اینجا سؤالی مطرح است و آن این که، آیه فوق میگوید:
رنگ باخته شده و به کلی ابتکار را از دست داده، با این که ما میبینیم هنوز باطل جولان دارد و بسیاري از « باطل » با ظهور حقّ
مناطق را زیر سیطره خود قرار داده است. در پاسخ باید به این نکته توجّه داشت که، اولًا با ظهور حقّ و آشکار شدن آن، باطل یعنی
شرك و کفر و نفاق و آن چه از آن سرچشمه میگیرد، بیرنگ میگردد و اگر به حیات خود ادامه دهد، از طریق زور و ظلم و
فشار خواهد بود وگرنه نقاب از صورتش برداشته شده و چهره کریه آن بر جویندگان حقّ آشکار گشته و منظور از آمدن حقّ و
محو شدن باطل همین است.
. جلد 8 ، صفحه 397 ، « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و دوّم ( 117
ثانیا: براي تحقق حکومت حق و زوال حکومت باطل در پهنه جهان، علاوه بر امکاناتی که از سوي خداوند در اختیار بندگان قرار
صفحه 44 از 70
داده شده، وجود شرایطی نیز از ناحیه آنان ضروري است، که مهمترین آنها ترتیب مقدمات براي استفاده از این امکانات است. و
به تعبیر دیگر: پیروزي حقّ بر باطل نه تنها در جنبههاي مکتبی و منطقی و هدفی، بلکه در جنبههاي اجرایی، بر دو اساس قرار
دارد:
و اگر بر اثر عدم تحقق قابلیّتها در مرحله اجرا به پیروزي نرسد، دلیل بر عدم پیروزي آن « قابلیّت قابل » و « فاعلیت فاعل »
نیست.
60 /مؤمن) اما میدانیم اجابت ) .« اُدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ: مرا بخوانید تا دعاي شما را اجابت کنم » : چنان که قرآن فیالمثل میگوید
دعا بیقید و شرط نیست، چنانچه شرایطش حاصل شود، اجابتش قطعی است و در غیر این صورت نباید انتظار اجابت داشت، شرح
این معنی در ذیلآیه 186 سوره بقره(جلداول تفسیرنمونه،صفحه 639 )آمده است.
118 ) سوره سَبَأ )
این درست به آن میماند که طبیب حاذقی را بر بالین بیماري حاضرکنیم، میگوییم : اسباب نجاتتو فراهمشد و هرگاهدارو را براي
او آماده کردیم ، میگوییم: مشکل تو دیگر حل شده است، درحالیکه همه اینهامقتضیاست، نهعلّت تامّه، بیماربایداز دارواستفاده
کند، شرایط طبیب را به کار بندد و پرهیزهاي لازم را فراموش نکند، تا شفا عینیّت خارجی پیدا کند.
پایان سوره سَبَأ
( جزء بیست و دوّم ( 119
سوره