گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و دوم
سوره فاطِر




سوره فاطِر
2 مایَفْتَحِاللّهُلِلنّاسِمِنْرَحْمَۀٍفَلامُمْسِکَلَها وَما یُمسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِه وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ
خداوندهر رحمتیرا بهروي مردمبگشاید،کسی نمیتواند جلو آن را بگیرد و هر چه را امساك کند، کسی غیر از او قادر به
فرستادن آن نیست و او عزیز و حکیم است.
تمام خزائن رحمت نزد او است و هر کس را لایق ببیند، مشمول آن میسازد و هرکجا حکمتش اقتضا کند، درهاي آن را میگشاید
و اگر جمله جهانیان دست به دست هم بدهند تا دري را که گشوده است، ببندند یا دري را که او بسته بگشایند، هرگز قادر
نخواهند بود و این در حقیقت شاخه مهمی از توحید است که منشأ شاخههاي دیگري میباشد.
وَ اِنْ یَمْسَ سْکَ اللّهُ بِضُ رٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَ اِنْ یُرِدْكَ » : شبیه این معنی در سایر آیات قرآن نیز آمده است، آنجا که میگوید
بِخَیْرٍ فَلا رادَّ لِفَضْ لِهِ یُصیبُ بِه مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ : اگر خداوند (براي امتحان یا کیفر خطا) زیانی به تو رساند،
هیچکس جز او آنرا برطرف نخواهد کرد و اگر اراده خیري براي تو کند، هیچکس مانع فضل او نخواهد شد، او به هرکس از
107 / یونس). ) « بندگانش بخواهد، فضل خود را میرساند و او غفور و رحیم است
120 ) سوره فاطِر )
به معنی گشودن است، اشاره به وجود خزائن رحمت الهی است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن « فتح » که از ماده « یَفْتَح » تعبیر به
اشاره شده است و جالب این که این خزائن چنانند که به محض گشوده شدن، بر خلایق جاري میشوند و نیاز به چیز دیگري نیست
و هیچ کس مانع از آن نتواند شد. مقدم داشتن گشایش رحمت بر امساك آن به خاطر این است که همیشه خداوند رحمتش بر
معنی بسیار وسیع و گستردهاي دارد، که تمام مواهب جهان را شامل میشود، گاه جنبه معنوي « رحمت » غضبش پیشی دارد. تعبیر به
صفحه 45 از 70
دارد و گاه جنبه مادّي، به همین دلیل گاه که انسان تمام درهاي ظاهري را به روي خود بسته میبیند، احساس میکند، رحمت الهی
بر قلب و جان او روان است، لذا شاد و خرسند است، آرام و مطمئن، هر چند در تنگناي زندان گرفتار باشد. امّا به عکس، گاه انسان
تمام درهاي ظاهري را به روي خود گشوده میبیند، اما گویی درِ رحمت الهی در جان او بسته شده، چنان خود را در تنگنا و فشار
احساس میکند که دنیا با تمام وسعتش براي او یک زندان تاریک و وحشتناك میشود و این چیزي است که براي بسیاري
از مردم محسوس و ملموس است.
( جزء بیست و دوّم ( 121
رحمت است و درعین حال اشاره به این حقیقت « امساك » و « ارسال » بیانگر قدرت او بر « عزیز و حکیم » تعبیر به دو وصف
میباشد، که این گشودن و بستن در همهجا بر اساس حکمت است، چرا که قدرت او با حکمتش آمیخته است.
به هر حال توجه به محتواي این آیه چنان آرامشی به انسان مؤمن میدهد که در برابر تمام حوادث مقاوم میشود، از هیچ مشکلی
نمیترسد و از هیچ پیروزي مغرور نمیگردد.
122 ) سوره فاطِر )
راز بدبختی و گمراهی آدمها
8 اَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِه فَرَآهُ حَسَ نا فَاِنَّ اللّه یُضِ لُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهدي مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ
بِمایَصْنَعُونَ
آیا کسیکه عملبدش براي او تزیین شده و آن را خوب و زیبا میبیند (همانند کسی است که واقع را آن چنان که هست مییابد)
خداوند هر کس را بخواهد گمراه میسازد و هر کس را بخواهد هدایت میکند، بنابراین جان خود را بهخاطر شدت تأسف
برآنها از دست مده که خداوند به آن چه انجام میدهند، عالم است.
در حقیقت این مسأله کلید همه بدبختیهاي افراد گمراه و لجوج است که اعمال زشتشان به خاطر هماهنگ بودن با خواستهها و
قلبهاي سیاهشان در نظرشان زیباست. بدیهی است چنین کسی نه موعظهاي را پذیرا میشود نه آمادگی براي شنیدن انتقاد
دارد و نه هرگز حاضر است، مسیر خود را تغییر دهد.
( جزء بیست و دوّم ( 123
نه پیرامون اعمال خویش به تجزیه و تحلیل میپردازد و نه از عواقب آن بیمناك است.
و از آن بالاتر هنگامی که سخن از زشتی و زیبایی به میان آید، مرجع ضمیر را در زیباییهاي خودشان میدانند و در زشتیها،
مؤمنان راستین را و اي بسا کفّار لجوج هنگامی که آیات گذشته را درباره حزب شیطان و سرنوشت دردناکشان شنیدند، آن را بر
مؤمنان راستین تطبیق کردند و خود را مصداق حزب اللّه شمردند. امّا چه کسی اعمال سوء بدکاران را در نظرشان جلوه
میدهد، خداوند، یا هواي نفس و یا شیطان؟
بدون شک عامل اصلی، هواي نفس و شیطان است، اما چون خدا این اثر را در اعمال آنها آفریده، میتوان آن را به خدا نسبت
داد، زیرا انسان ها هنگامی که گناهی را مرتکب میشوند، در آغاز که فطرتشان پاك و وجدانشان بیدار و عقلشان واقع بین است،
از عمل خود ناراحت میشوند، اما هر قدر آن را تکرار میکنند، از ناراحتی آنها کاسته میشود.
124 ) سوره فاطِر )
تدریجا به مرحله بیتفاوتی میرسند و اگر باز هم تکرار کنند، زشتیها در نظرشان زیبا میشود، تا آنجا که آن را از افتخارات و
فضایل خویش میپندارند، در حالی که در منجلاب بدبختی غوطهور شدهاند. سپس قرآن به بیان علّت تفاوت این دو گروه
صفحه 46 از 70
پرداخته، میافزاید: (فَاِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدي مَنْ یَشاءُ). اگر گروه اول اعمال زشتشان در نظرشان تزیینی شده، این
نتیجه اضلال الهی است، اوست که این خاصیّت را در تکرار اعمال زشت قرار داده، که نفس انسان به آن خو
میگیرد و عادت میکند و همرنگ و هماهنگ آن میشود.
و اوست که به مؤمنان پاکدل چشمانی نافذ و بینا و گوشهایی شنوا براي درك حقایق، آن چنان که هست میبخشد. روشن است
این مشیّت الهی توأم با حکمتاوست و بههرکس آن چه لایق هست، آن میدهد.
( جزء بیست و دوّم ( 125
لذا در پایان آیه میفرماید : (فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ).
لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اِلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ : گویی میخواهی جان » : این تعبیر همانند تعبیرياستکه در آیه 3 سوره شعراء آمده است
براي جمله قبل، اشاره به این است که نه تنها یک حسرت بر آنها « حَسَراتٍ » تعبیر به .« خود را از دست دهی که ایمان نمیآورند
میخوري، بلکه حسرتها بر آنها داري.
حسرت از دست دادن نعمت هدایت ، حسرت ضایع کردن گوهر انسانیّت، حسرت از دست دادن حسّ تشخیص ، تا آنجا که
زشت را زیبا میبینند و بالاخره حسرت گرفتار شدن در آتش قهر و غضب پروردگار.
از لحن آیه دلسوزي فوقالعاده پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نسبت به گمراهان و منحرفان کاملًا هویداست و چنین است حال یک
رهبر الهی راستین که از عدم پذیرش مردم نسبت به حقّ و تسلیم در برابر باطل و پشت پازدن به تمام وسایل سعادت، آن چنان رنج
میبرد که گویی میخواهد قالب تهی کند.
126 ) سوره فاطِر )
باد و باران مایه حیات و زندگی
لارْضَبَعْدَمَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ 􀂚 9 وَاللّهُ الَّذي اَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحابا فَسُقْناهُ اِلی بَلَدٍمَیِّتٍفَاَحْیَیْنا بِهِا
خداوند آن کس است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند، ما این ابرها را بهسوي سرزمینمردهاي میرانیم و
بهوسیله آنزمینرا بعد ازمردنش زنده میکنیم، رستاخیز نیز همینگونه است.
به معنی منتشر ساختن و پراکندن است و در اینجا اشاره به تولید ابرها و بر اثر وزش بادها بر « اِثارَة » از ماده « فَتُثیرُ » جمله
صفحه اقیانوسها میکند، زیرا مسأله حرکت ابرها در جمله بعد (فَسُقْناهُ اِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ) آمده است .
نظام حساب شدهاي که بر حرکت بادها و سپس حرکت ابرها و بعد از آن نزول قطرههاي حیات بخش باران و به دنبال آن زنده
شدن زمینهاي مرده حاکم است، خود بهترین دلیل و خود بهترین گواه بر این حقیقت است که دست قدرت حکیمی در
پشت این دستگاه قرار دارد و آن را تدبیر میکند .
( جزء بیست و دوّم ( 127
نخست به بادهاي گرم و داغ دستور میدهد از مناطق استوایی به سويمناطق سرد، حرکتکنند و در مسیر خود آب دریاها را بخار
کرده ، به آسمان فرستند ، سپس به جریانهاي منظم سرد قطبی که دائما در جهت مخالف جریان اول حرکت میکنند، دستور
میدهد بخارهاي حاصله را جمعآوري کرده و ابرها را تشکیل دهند.
بازبههمانبادهادستورمیدهد،ابرهارابردوشخودحملکنندوبسوي بیابانهايمرده گسیلدارند، تاقطراتزندهکننده
بارانازآنهاسرازیرگردد.
سپس به شرایط خاص زمین و بذرهاي گیاهانی که در آن افشانده شده، فرمان پذیرش آب و نمو و رویش میدهد و از موجودي
صفحه 47 از 70
ظاهرا پست و بیارزش، موجوداتی زنده و بسیار متنوع و زیبا، خرم و سرسبز،
128 ) سوره فاطِر )
مفید و پربار به وجود میآورند که هم دلیلی است بر قدرت او و هم گواهی است بر حکمت او و هم نشانهاي است از رستاخیز
بزرگ. در حقیقت آیه فوق از چند جهت دعوت به توحید میکند: از نظر برهان نظم و از نظر برهان حرکت که هر موجود
متحرکی، محرکی میخواهد و از نظر بیان نعمتها، که از جهت فطري انگیزهاي است براي شکر منعم. و از جهاتی نیز دلیل بر
مسأله معاد است: از نظر سیر تکاملی موجودات و از نظر پدیدار شدن چهره حیات از زمین مرده، یعنی اي انسان صحنه معاد در
فصول هر سال، دربرابرچشم تو و در زیر پاي تو است. در حدیثی از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله چنین میخوانیم : یکی از اصحاب
پیغمبر «؟ اي رسول خدا، چگونه پروردگار مردگان را زنده میکند و نشانه و نمونه آن در جهان خلقت چیست » : عرض کرد
آیا از سرزمین قبیلهات گذر نکردهاي، در حالی که خشک و مرده بوده و سپس از آنجا عبور کنی، در » : صلیاللهعلیهوآله فرمود
اینگونه خداوند مردگان را » : فرمود « آري اي پیامبر » : گفتم ؟« حالی که از خرّمی و سرسبزي گویی به حرکت درآمده
(1) .« زنده میکند و این نمونه و نشانه او در آفرینش است
( جزء بیست و دوّم ( 129
گفتار و کردار پاك و صالح به سوي خدا میرود
10 مَنْکانَ یُریدُالْعِزَّةَفَلِلّهِالْعِزَّةُجَمیعا اِلَیْهِ یَصْ عَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ
مَکْرُ اُولئِکَ هُوَ یَبُورُ
کسیکه خواهانعزّت است(بایدازخدابخواهد)که تمام عزّت براي خدا است، سخنان پاکیزه به سوي او صعود میکند و عمل صالح
را بالا میبرد و آنها که نقشههاي سوء میکشند، عذاب شدید براي آنها است و مکر (وتلاش افسادگرانه) آنها نابود
میشود (و به جایی نمیرسد).
در اصل آن حالتی است که انسان را مقاوم و شکستناپذیر میسازد. « مفردات » در « راغب » به گفته « عِزَّت »
جلد 8 ، صفحه 5409 ، ذیل آیات موردبحث . ، « قرطبی » -1
130 ) سوره فاطِر )
گر چه در لغت به معنی هرگونه چارهاندیشی است، اما در مواردي به معنی چارهاندیشیهاي توأم بااِفْساد بهکارمیرود، « مَکْر »
کهآیه مورد بحث از آنها است.
در آیه فوق همه زشتیها و بديها را، اعم از بديهاي عقیدتی یا عملی شامل میشود و این که بعضی آن را تفسیر به « سَیِّئات »
توطئههاي مشرکان براي کشتن یا تبعید کردن پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله از مکّه تفسیر کردهاند، در واقع یکی از مصادیق
آن را بیان کردهاند، نه تمام مفهوم آن را.
در اصل به معنی کسادي مفرط است و از آنجا که این چنین کسادي مایه نابودي است، این « بُوران » و « بَوار » از ماده « یَبُور » جمله
.« کسد حتی فسد : آن قدر کساد شد که فاسد گردید » : کلمه به معنی هلاك و نابودي بهکارمیرود، ضربالمثل معروفی است
از آنجا که تنها ذات پاك اوست که شکستناپذیر است، لذا تمام عزّت از آن اوست و هرکس عزّتی کسب میکند،
از برکت دریاي بیانتهاي اوست.
( جزء بیست و دوّم ( 131
اِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ کُلَّ یَوْمٍ اَنَا الْعَزیزُ، فَمَنْ اَرادَ عِزَّ الدّارَیْنِ فَلْیُطِعِ الْعَزیزَ : » : در حدیثی از انس نقل شده که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
صفحه 48 از 70
.« پروردگار شما همه روز میگوید: منم عزیز و هر کس عزت دو جهان خواهد، باید اطاعت عزیز کند
در حقیقت انسان آگاه باید آب را از سرچشمه بگیرد، که آب زلال و فراوان آنجا است، نه از ظروف کوچک و مختصري که هم
محدود است و هم آلوده و در دست این و آن میباشد. در حالات امام حسن بن علی علیهالسلام میخوانیم، که در ساعات آخر
از او انذار خواست، نصایح ارزنده و مؤثري براي او بیان فرمود که از « جُنادَةُ بْنِ اَبی سُفْیانَ » عمرش هنگامی که یکی از یاران به نام
وَاِذا اَرَدْتَ عِزّا بِلا عَشیرَةٍ وَهَیْبَۀً بِلا سُلْطانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِ یَۀِ اللّهِ اِلی عِزِّ طاعَۀِ اللّهِ: هرگاه بخواهی بدون داشتن » : جمله این بود
باشی و بدون قدرت حکومت، هیبت داشته باشی، از سایه ذلت معصیت خدا بدرآي و در پناه عزّت اطاعت او قرار « عزیز » قبیله
(1) .« گیر
132 ) سوره فاطِر )
وَلِلّهِ الْعِزَّةُ » : را علاوه بر خداوند ، براي پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان قرار میدهد « عزت » و اگر میبینیم در بعضیاز آیات قرآن
8/منافقون) به خاطر آن است که آنها نیز از پرتو عزت پروردگار کسب عزّت کردهاند و در مسیر طاعت او ) « وَلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ
گام برمیدارند.
را چنین تشریح میکند : (اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ). « عزّت » سپس راه وصول به
به معنی سخنان پاکیزه است و پاکیزگی سخن به پاکیزگی محتواي آن است و پاکیزگی محتوا، به خاطر مفاهیمی « اَلْکَلِمُ الطَّیِّبُ »
است که بر واقعیتهاي عینی پاك و درخشان تطبیق میکند و چه واقعیّتی بالاتر از ذات پاك خدا و آیین حقّ و عدالت او و
نیکان و پاکانی که، در راه نشر آن گام برمیدارند.
. جلد 44 ، صفحه 139 ، « بحارالانوار » -1
( جزء بیست و دوّم ( 133
را به اعتقادات صحیح نسبت به مبدأ و معاد و آیین خداوند تفسیر کردهاند. « اَلْکَلِمُ الطّیِّبُ » لذا
آري یک چنین عقیده پاکی است که به سوي خدا اوج میگیرد و دارندهاش را نیز پرواز میدهد، تا در جوار قرب حقّ قرار
گیرند و غرق در عزّت خداوند عزیز شود.
مسلما از این ریشه پاك شاخههایی میروید که میوه آن عمل صالح است، هر کار شایسته و مفید و سازنده، چه دعوت به سوي حقّ
باشد، چه حمایت از مظلوم، چه مبارزه با ظالم و ستمگر، چه خودسازي و عبادت، چه آموزش و پرورش و خلاصه هر چیزي که در
این مفهوم وسیع و گسترده، داخل است، اگر براي خدا و به خاطر رضاي او انجام شود، آن هم اوج میگیرد و به آسمان لطف
پروردگار عروج میکند و مایه معراج و تکامل صاحب آن و برخورداري از عزّت حقّ میشود.
و « کلام طیب » ، به هر حال همان خداوندي که به مقتضاي آیه گذشته، زمین مرده را با قطرههاي حیاتبخش باران زنده میکند
را نیز پرورش میدهد و به جوار قرب و رحمت خود میرساند. « عمل صالح »
134 ) سوره فاطِر )
سپس به نقطه مقابل آن پرداخته، میگوید : (وَالَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَمَکْرُ اُولئِکَ هُوَ یَبُورُ).
گرچه این فاسدان مفسد چنین میپندارند که با ظلم و ستم و دروغ و تقلب میتوانند، عزّتی براي خود کسب کنند و مال
و ثروت و قدرتی، اما در پایان کار هم عذاب الهی را براي خود فراهم ساختهاند و هم تلاشهاي آنها بر باد میرود.
وَاتَّخَذُوامِنْدُونِاللّهِالِهَۀًلِیَکُونُوا )« خدایان ساختگی را مایه عزّت خود میپنداشتند » : کسانی بودند که به گفته قرآن
لَهُمْعِزّا)( 81 /مریم).
میگفتند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون » و منافقانی بودند که خود را عزیز و مؤمنان را ذلیل فکر میکردند و
صفحه 49 از 70
8/منافقون). ) « لاذَلَّ 􀂚 لاعَزُّ مِنْهَاا 􀂚 یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا اِلَیالْمَدینَۀِ لَیُخْرِجَنَّ ا » « خواهند کرد
افراد دیگري بودند که قُرْب فَراعِنَۀ را مایه عزّت خویش تصوّر میکردند، یا از گناه و ظلم و ستم آبرو میطلبیدند، اما همگی سقوط
کردند و تنها ایمان و عمل صالح است که به سوي خداوند عزیز بالا میرود.
( جزء بیست و دوّم ( 135
دریاي آب شیرین و شور یکسان نیستند
12 وَ ما یَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ اُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْما طَرِیّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَۀً تَلْبَسُونَها وَ
تَرَي الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
این دو دریا یکسان نیستند: این دریایی که آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است و این یکی که شور و تلخ و گلوگیر
است، (امّا) از هر دو گوشت تازه میخورید و از هردو وسایل زینتی استخراجکرده، میپوشید و کشتیها را در آن میبینی که آنها
را میشکافند (و به هر طرف پیش میروند) تا از فضل خداوند بهره گیرید و شاید شکر (نعمتهاي او را) به جا آورید.
136 ) سوره فاطِر )
میگوید: به معنی پاکیزه و خنک است. « مفردات » در « راغب » چنان که « عَذْبٌ »
به معنی آبی است که به خاطر « سائِغ » . پاکیزگی و گوارایی) باشد ) « عُذُوبَت » آبی است که در نهایت « لسان العرب » به گفته « فُرات »
گوارایی، به راحتی از گلو پایین میرود، به عکس مِلْح (آب شور) و اُجاج (آب تلخ) است که گویی گلو را میسوزاند و
راه حلق را میبندد.
است، ولی آیات قبل و بعد که همه سخن از آیات « کافر » و « مؤمن » جمعی از مفسّران معتقدند که آیه مثالی براي عدم مساوات
خلقت میگوید و حتی ذیل خود این آیه، گواه بر این حقیقت است که ، این جمله نیز در زمینه اسرار توحید بحث میکند و اشاره
به تنوع آبها و آثار متفاوت و فواید مشترك آنها است.
در این آیه سه فایده از فواید فراوان دریاها بیان شده است مواد غذایی، وسایل زینتی و مسأله حمل و نقل.
( جزء بیست و دوّم ( 137
میدانیم دریا منبع مهمّی از منابع غذایی بشر است و همه سال میلیونها تن گوشت تازه از آن گرفته میشود، بیآنکه انسان رنج و
زحمتی براي آن متحمّل شده باشد، دستگاه آفرینش برنامهریزي دقیقی در این زمینه کرده، که انسانها بتوانند با کمترین زحمتی از
از « مرجان » و « درّ » و « صدف » و « مروارید » این خوان نعمت بیدریغ و سفره گسترده الهی بهرهگیرند. وسایل زینتی مختلفی از قبیل
آن استخراج میشود و تکیه قرآن روي این مسأله بهخاطر آناستکه روحانسان برخلافچهارپایان داراي ابعاد مختلفی است که
یکی از آنها، حسزیباییاستکه سرچشمه پیدایش مسائل ذوقی و هنري و ادبی میباشد، که اشباع آن به صورت صحیح و دور از
هرگونه افراط و تفریط و اسراف و تبذیر، روح را شاداب میسازد و به انسان نشاط و آرامش میبخشد و براي انجام کارهاي
سنگین زندگی آماده میکند.
و اما مسأله حمل و نقل که یکی از مهمترین پایههاي تمدّن انسانی و زندگانی اجتماعی بشر است، با توجه به این که دریاها قسمت
عمده روي زمین را فراگرفته و به یکدیگر ارتباط دارند، میتوانند مهمترین خدمت را در این زمینه به انسانها کنند.
138 ) سوره فاطِر )
حجم کالاهایی که به وسیله دریاها حمل و نقل میشود و مسافرانی که با آن جابهجا میشوند، به قدري زیاد است که با هیچ وسیله
نقلیه دیگر قابل مقایسه نیست، چنان که گاه یک کشتی میتواند به اندازه دهها هزار اتومبیل بار با خود ببرد.
صفحه 50 از 70
البتّه فواید دریاها منحصر به مسائل فوق نیست و قرآن نمیخواهد آن را در این امور سهگانهمحدود سازد، مسأله تشکیل ابرها، مواد
دارویی، نفت، وسایل پوششی، مواد تقویتی براي زمینهاي بایر، تأثیر در ایجاد بادها و غیر آن، برکات دیگر دریاها محسوب
میشود.
گوشتتازه) اشاره پرمعنایی بهفوایدتغذیه بهچنین گوشتها، در برابر زیانها گوشتهاي کهنه و ) « لَحْم طَريّ » تکیّهقرآن روي
کنسرو و منجمد و امثال آن است.
( جزء بیست و دوّم ( 139
در این جا سؤالی مطرح است : دریاهاي آب شور در سراسر کره زمین گسترده است ، امّا دریاي آب شیرین کجاست؟
در پاسخ باید گفت: دریا و دریاچههاي آب شیرین نیز در کره زمین کم نیستند، مانند دریاچههاي آب شیرین ایالات متّحده و غیر
به رود عظیم نیل اطلاق « بحر » آن، به علاوه نهرهاي عظیم را احیانا دریا مینامند، همانگونه که در داستان موسی علیهالسلام کلمه
شده است ( 50 /بقره 63 /شعراء 138 /اعراف).
از این گذشته، پیشرفت آب نهرهاي عظیم در دریاها، با توجّه به اینکه، آبهاي شور را به عقب میرانند و تا مدّتی با آن
مخلوط نمیشوند، خود دریاهاي عظیمی از آب شیرین را تشکیل میدهند.
معنی وسیعی دارد، که هرگونه فعالیّت اقتصادي را که از طریق « لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ : تا از فضل او بهره گیرید » جمله
راههاي دریایی صورت گیرد، شامل میشود.
براي بیدار ساختن حس شکرگزاري انسانها آمده، که وسیلهاي است براي خداجویی و خداشناسی . « لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » و جمله
140 ) سوره فاطِر )
از آب بیرنگ هزاران رنگ آورده پدید
27 اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفا اَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ
آیا ندیدي خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد که به وسیلهآن میوههایی(از زمین)خارجساختیمباالوان گوناگون و از کوهها
نیز (به لطف پروردگار) جادههایی آفریده شده، به رنگ سفید و سرخ با الوان مختلف و (گاه) به رنگ کاملًا
سیاه.
به معنی جادّه و طریق است. « جُدَّة » جمع « جُدَدٌ »
به معنی سرخ است. « اَحْمَرْ » جمع « حُمْر » به معنی سفید و « اَبْیَض » جمع « بَیْض »
به معنی سیاه پر رنگ است و این که « غِرْبیب » جمع « غَرابیب »
( جزء بیست و دوّم ( 141
به معنی سیاه است، پشت « اَسْوَد » که آن نیز جمع « سُودٌ » میگوید، نیز از همین جهت است، بنابراین ذکر کلمه « غُراب » عرب به کلاغ
ممکن است به معنی رنگهاي ظاهري میوهها « الوان » . سر آن تأکیدي است بر معنی سیاهی شدید و بعضی از جادّههاي کوهستانی
باشد که حتّی در یک نوع میوه مانند سیب الوان گوناگونی وجود دارد تا چه رسد به میوههاي مختلف، و ممکن است کنایه از
تفاوت در طعم و ساختمان و خواصّ گوناگون آنها بوده باشد، تا آنجا که حتّی در یک نوع میوه باز اصناف گوناگونی وجود
دارد، چنانکه مثلًا در انگور شاید بیش از 50 نوع، و در خرما حدود 70 نوع وجود دارد. بار دیگر در این آیات به مسأله توحید
بازمیگردد و صفحه تازهاي از کتاب تکوین را در برابر دیدگان انسانها میگشاید، تا پاسخی دندانشکن به مشرکان لجوج و
منکران سرسخت توحید باشد. در این صفحه زیبا از این کاتب بزرگ آفرینش تنوّع موجودات بیجان و چهرههاي مختلف و زیباي
صفحه 51 از 70
پدید « از آب بیرنگ صد هزاران رنگ » حیات در جهان نبات و حیوان و انسان، مورد توجّه قرار گرفته، که چگونه خداوند
آورده و از عناصر معیّن و محدود، موجودات کاملًا متنوعی که هر یکی از دیگري زیباتر است، آفریده.
142 ) سوره فاطِر )
این نقّاش چیره دست با یک قلم و یک مرکّب، انواع نقشها را ابداع کرده که بینندگان را مجذوب و شیفته و مفتون
میکند.
.« وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُها وَغَرابیبُ سُودٌ » : در دنباله آیه میافزاید
این تفاوت الوان از یک سو زیبایی خاصّ ی به کوهها میبخشد و از سوي دیگر سببی براي پیدا کردن راهها و
گم نشدن در جادّههاي پرپیچ و خم کوهستانی است و در نهایت دلیل است بر قدرت خداوند بر همهچیز.
لانْعامِ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ کَذلِکَ اِنَّمایَخْشَیاللّهَمِنْعِبادِهِالْعُلَمؤُا اِنَاللّهَعَزیزٌ غَفُورٌ 􀂚 28 وَ مِنَ النّاسِ وَ الدَّوابِّ وَ ا
و از انسانها و جنبندگان و چهار پایان انواعی با الوان مختلف، (آري) حقیقت چنین است، از میان بندگان خدا تنهادانشمندان ازاو
میترسند، خداوند عزیز و غفور است.
( جزء بیست و دوّم ( 143
خشیت به معنی ترسی است آمیخته با تعظیم و غالبا در مواردي به کار میرود که از علم و آگاهی » : میگوید « مفردات » در « راغب »
.« به چیزي سرچشمه میگیرد و لذا در قرآن مجید این مقام مخصوص عالمان شمرده شده است
آري انسانها با اینکه همه از یک پدر و مادرند، داراي نژادها و رنگهاي کاملًا متفاوتند، بعضی سفید همچون برف، بعضی سیاه
همچون مرکب، حتّی در یک نژاد نیز تفاوت در میان رنگها بسیار است، بلکه فرزندان دو قلو هم که تمام مراحل جنینی را با
یکدیگر طی کرده و از آغاز در آغوش هم بودهاند ، با دقّت که نگاه کنیم از نظر رنگ کاملًا یکسان نیستند، با این که از یک پدر
و مادر و در یک زمان نطفه آنها منعقد شده و از یک نوع غذا تغذیه کردهاند.
گذشته از چهره ظاهري، رنگهاي باطنی آنها و خلق و خوهاي آنها و صفات و ویژگیهاي آنان و استعداد و ذوقهایشان، کاملًا
متنوع و مختلف است، تا مجموعا یک واحد منسجم با تمام نیازمنديها را به وجود آورد.
144 ) سوره فاطِر )
در جهان جنبندگان هزاران هزار نوع حشره، پرنده، خزنده، حیوانات دریایی و حیوانات وحشی بیابانی وجود دارد که هرکدام با
ویژگیها و عجایب خلقتشان نشانهاي از قدرت و عظمت و علم آفریدگارند.
کَذلِکَ). ) « آري مطلب چنین است » : پس از بیان این نشانههاي توحیدي در پایان به صورت یک جمعبندي میگوید
فقط افراد دانشمند و فهمیده خداپرست واقعی هستند
.« اِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمؤُا » : در دنباله آیه میفرماید
نائل « ترس از مسؤولیت توأم با درك عظمت مقام پروردگار » آري از میان تمام بندگان، دانشمندانند که به مقام عالی خشیّت یعنی
مولود سیر در آیات آفاقی و انفسی و آگاهی از علم و قدرت پروردگار و هدف آفرینش است. « خشیّت » میگردند، این حالت
( جزء بیست و دوّم ( 145
ترس از خدا به معنی ترس از مسؤولیّتهایی است که انسان در برابراو دارد، ترسازاینکهدراداي رسالت و وظیفه خویش کوتاهی
کند.
از این جمله ضمنا این نتیجه به خوبی گرفته میشود که عالمان واقعی آنها هستند که در برابر وظایف خود احساس مسؤولیّت
صفحه 52 از 70
شدید دارند و به تعبیر دیگر اهل عملند، نه سخن، چراکه علم بیعمل دلیل بر عدمخشیّتاست و صاحبانآندرآیهفوق
درزمرهعلماءمحسوب نیستند.
یَعْنی بِالْعُلَماءِ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ وَ مَنْ لَمْ یُصَدِّقْ قَوْلَهُ فِعْلُهُ » : و در حدیثی از امام صادق علیهالسلام در تفسیر همین آیه میخوانیم
فَلَیْسَبِعالِمٍ:منظورازعلماکسانیهستندکهاعمالآنهاهماهنگباسخنان آنها باشد، کسیکهگفتار و کردارش هماهنگ نباشد، عالم
(1).« نیست
اَعْلَمُکُمْ بِاللّهِ اَخْوَفُکُمْ لِلّهِ : » : و در حدیث دیگري آمده
ذیل آیه مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
146 ) سوره فاطِر )
(1) .« از همه شما عالمتر کسی است که ترسش از خدا از همه بیشتر باشد
درمنطق قرآنکسانینیستندکهمغزشان صندوقچه آراء و افکار این و آن و انباشته از قوانین و فرمولهاي « عالمان » کوتاهسخن اینکه
علمی جهان و زبانشان گویاي این مسائل و محلّ زندگیشان مدارس و دانشگاهها و کتابخانهها است، بلکه علما آن گروه از
صاحبنظران و دانشمندانند که نور علم و دانش تمام وجودشان را به نور خدا و ایمان و تقوا روشن ساخته و نسبت به وظایفشان
سخت احساس مسؤولیّت میکنند و از همه پايبندترند.
معامله پر سود با پروردگار
29 اِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ اَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّا وَ عَلانِیَۀًیَرْجُونَتِجارَةًلَنْ تَبُورَ
کسانی که کتاب الهی را تلاوت میکنند و نماز را برپا
ذیل آیه مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و دوّم ( 147
میدارند و از آنچه بهآنها روزي دادهایم، پنهان و آشکار انفاق میکنند، تجارت (پر سودي) را امید دارند که نابودي و
کساد در آن نیست.
به معنی هلاکت آمده، به « بَوار » به معنی شدّت کسادي است و از آنجا که شدّت کسادي باعث فساد میشود « بَوار » ازمادّه « تَبُور »
تجارتی است که نه کَساد دارد و نه فَساد. « تجارت خالی از بَوار » این ترتیب
در اینجا به معنی قرائت سرسري و خالی از تفکّر و اندیشه نیست، خواندنی است که سرچشمه فکر باشد، فکري که « تِلاوَت »
سرچشمه عمل صالح گردد، عملی که از یک سو انسان را به خدا پیوند دهد، که مظهر آن نماز است و از سوي دیگر به خلق خدا
ارتباطی دهد که مظهر آن انفاق است، انفاق از تمام آنچه خدا به انسان داده، از علمش، از مال و ثروت و نفوذش، از فکر
نیرومندش، از اخلاق و تجربیاتش و خلاصه از تمام مواهب خدادادي.
این انفاق گاهی مخفیانه صورت میگیرد تا نشانه اخلاص کامل باشد (سِرّا) و گاه آشکارا تا مُشَوِّق دیگران گردد و
تعظیم شعائر شود (عَلانِیَۀَ).
148 ) سوره فاطِر )
آري علمی که چنین اثري دارد مایه رجاء و امیدواري است.
با توجّه به آنچه در این آیه و آیه پیشین آمده، چنین نتیجه میگیریم که علماي راستین داراي این صفاتند:
از نظر روحی قلبشان مملو از خشیّت و ترس آمیخته با عظمت خدا است، از نظر گفتار زبانشان به تلاوت آیات خدا مشغول است، از
صفحه 53 از 70
نظر عمل روحی و جسمی نماز میخوانند و او را عبادت میکنند، از نظر عمل مالی از آنچه دارند در آشکار و پنهان انفاق
مینمایند و سرانجام از نظر هدف، افق فکرشان آن چنان بالا است که دل از دنیاي مادّي زودگذر برکنده، تنها به تجارت پرسود
الهی مینگرند، که دست فنا به دامانش دراز نمیشود.
فرمود : «؟ چرا من مرگ را دوست ندارم » : در حدیث جالبی چنین آمده : مردي خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کرد
.« نمیتوانم » : عرض کرد « آن را پیش از خودت بفرست » : فرمود « آري » : عرض کرد «؟ آیا مال و ثروتی داري »
( جزء بیست و دوّم ( 149
اِنَّ قَلْبَ الرَّجُلِ مَعَ مالِهِ اِنْ قَدَّمَهُ اَحَبَّ اَنْ یَلْحَقَ بِهِ وَ اِنْ اَخَرَّهُ اَحَبَّ اَنْ یَتَأَخَّرَ: قلب انسان همراه اموال او است، اگر » : فرمود
(1) .« آن را پیش از خود بفرستد، دوست دارد به آن ملحق شود و اگر آن را نگه دارد، دوست دارد همراه آن بماند
این حدیث در حقیقت روح آیه فوق را منعکس ساخته، زیرا میگوید: آنها که نماز را برپامیدارند و انفاق در راه خدا میکنند،
امید و علاقه به سراي دیگر دارند، چرا که نیکیها را قبل از خود فرستادهاند و مایلند به آن ملحق شوند.
امتیازات ششگانه تجارت انسانها با خدا
در بسیاري از آیات قرآن این جهان به تجارت خانهاي تشبیه شده
جلد 8، صفحه 407 ، ذیل آیات مورد بحث . ،« مجمعالبیان » -1
150 ) سوره فاطِر )
( که تاجران آن انسانها و مشتري پروردگار بزرگ و متاع آن عملصالح و بها بهشت و رحمت و رضاي او است. ( 1
و اگر درست بیندیشیم این تجارت عجیب با خداوند کریم بینظیر است، چرا که داراي امتیازاتی است که در هیچ تجارتی وجود
ندارد:
تمام سرمایه را خودش در اختیار فروشنده گذارده، سپس در مقام خریداري بر میآید.
او خریدار است، در حالی که هیچ نیازي به خریداري این اعمال ندارد، چرا که خزائن همه چیز نزد او است.
یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرُ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَ ثیرُ : اي خدایی که عمل کم را میپذیري و » ، میخرد « بهاي گزاف » را به « متاعقلیل » او
. « گناهان بسیار را میبخشی
حتّی متاع بسیار ناچیز را خریدار است :
1 / صف ، 111 / توبه ، 207 / بقره و 74 / نساء. -1
( جزء بیست و دوّم ( 151
. « فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرا یَرَهُ »
گاه بها را هفت صد برابر و گاه افزونتر از آن میدهد ( 261 / بقره).
آیه ) « وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ » : علاوه بر پرداخت این بهاي عظیم، باز از فضل و رحمتش آنچه در فکر نمیگنجد بر آن میافزاید
موردبحث).
و چه تأسّفآور است که انسان خردمند آزاده چشم از چنین تجارتی بربندد و به غیر آن روي آورد و از آن بدتر که
متاع هستی خود را به هیچ بفروشد.
وَ اَنَّهَ لَیْسَ لَاِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّۀَ فَلا تَبیعُوها اِلاّ بِها: بدانید که براي سرمایه هستی » : امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرماید
(1) .« شما بهایی غیر از بهشت نیست، آن را به غیر این بها نفروشید
صفحه 54 از 70
. کلمات قصار ،جمله 456 ، « نهج البلاغه » -1
152 ) سوره فاطِر )
30 لِیُوَفِّیَهُمْاُجُورَهُمْوَیَزیدَهُمْ مِنْفَضْلِهِ اِنَّهُغَفُورٌ شَکُورٌ
(آنهاایناعمالصالحراانجاممیدهند)تاخداونداجر وپاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و
شکرگزار است.
در حقیقت لطفی است از سوي پروردگار، گویی بندگان را در مقابل اعمال صالح طلبکار « مزد » جمع اَجْر) به معنی ) « اُجُور » تعبیر به
خود میداند، در حالی که بندگان هر چه دارند از او است، حتّی قدرت براي انجام اعمال صالح نیز از سوي او اعطا شده.
این آیه در حقیقت اشاره به نهایت اخلاص مؤمنین است که در اعمال نیک خود جز به پاداش الهی نظر ندارند، هر چه میخواهند
از او میخواهند و براي ریا و تظاهر و تحسین و تمجید این و آن گامی
برنمیدارند،چراکهمهمترینمسألهدراعمالصالحهماننیّتخالص است.
است « وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ » : و از این تعبیر محبّت آمیزتر جمله
( جزء بیست و دوّم ( 153
که به آنان نوید میدهد، علاوه بر پاداش معمولی که آن خود گاهی صدها یا هزاران برابر عمل است، از فضل خود بر آنان
میافزاید و مواهبی که در هیچ فکري نمیگنجد و هیچکس در این جهان توانایی تصور آنرا ندارد، ازفضل گستردهاش
هُوَالشَّفاعَۀُ لِمَنْ وَجَبَتْ لَهُ النّارُ » : بهآنهامیبخشد. در حدیثیاز ابنمسعود آمده که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در تفسیر همین آیه فرمود
مِمَّنْ صَ نَعَ اِلَیْهِ مَعْرُوفا فِیالدُّنْیا: منظور مقام شفاعت است که به آنها داده میشود، تا درباره کسانی که در دنیا به آنها خوبی
(1) .« کردهاند، ولی بر اثر اعمالشان مستحق عذابند شفاعت کنند
به این ترتیب آنها نه تنها خود اهل نجاتند که براي دیگران نیز به فضل پروردگار مایه نجاتند.
نشان میدهد که نخستین لطف پروردگار در حقّ آنها همان آمرزش گناهان و لغزشهایی است که احیانا « اِنَّهُ غَفُورٌ شَ کُورٌ » جمله
از آنها سرزده، چرا که بیشترین نگرانی انسان، نگرانی از این ناحیه است. بعد از آنکه از این نظر آسوده خاطر شدند ، آنها را
خودقرارمیدهد، یعنی از اعمالشان تشکّر میکند و برترین جزا را به آنها میبخشد. « شکر » مشمول
ذیلآیاتموردبحث. ،« مجمعالبیان » -1
154 ) سوره فاطِر )
31 وَ الَّذي اَوْحَیْنا اِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقا لِما بَیْنَ یَدَیْهِ اِنَّ اللّهَ بِعِبادِهِ لَخَبیرٌ بَصیرٌ
آن چه از کتاب به تو وحی کردیم، حقّ است و هماهنگ باکتبپیشازآن،خداوندنسبتبهبندگانشخبیر و بیناست.
اصل حق به معنی مطابقت و موافقت است و این کلمه بر چند معنی اطلاق میشود : نخست ؛ » : میگوید « مفردات » در « راغب »
« فَذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ » : کسی که چیزي را براساس حکمت ایجاد میکند و به همین دلیل به خداوند حقّ گفته میشود
32 /یونس). )
دوّم؛ به چیزي که براساس حکمت ایجاد شده، نیز حقّ گفته میشود و چون عالم هستی فعل خدا است و موافق با حکمت، تمام آن
ما خَلَقَ اللّهُ ذلِکَ اِلاّ بِالْحَقِّ : خداوند این موجودات (خورشید و ماه و منازل » : حقّ است، چنان که قرآن میگوید
( جزء بیست و دوّم ( 155
5/یونس). ) « آنها) را جز به حق نیافریده
فَهَدَي اللّهُ الَّذینَ امَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ: خداوند مؤمنان را » : سوّم؛ به اعتقاداتی که مطابق واقعیّتها است، حقّ گفته میشود
صفحه 55 از 70
213 /بقره). ) « به سوي آن چه از حق اختلاف کرده بودند، رهنمون شد
سخن تو » : چهارم؛ به سخنان و افعالی که بر طبق وظیفه و در وقت مقرر انجام میشود نیز حقّ گفتهمیشود، همانگونهکهمیگوییم
(1) .« حق است و کردارت حق
بنابراین حقّ بودن قرآن مجید هم از این نظر است که سخنی است مطابق مصالح و واقعیّتها و هم از این نظر که عقاید و معارف
موجود در آن با واقعیّت هماهنگ است و هم کار خداوندي است که آن را بر اساس حکمت آفرید و خود خداوند که عین حقّ
است در آن تجلّی کرده و عقل چیزي را که حقّ و واقعیّت است، تصدیق میکند.
. « حقّ » ماده ، « مفردات راغب » -1
156 ) سوره فاطِر )
دلیل دیگري بر صدق این کتاب آسمانی است، چرا که هماهنگ با نشانههایی است که در کتب « مُ َ ص دِّقا لِما بَیْنَ یَدَیْهِ » جمله
( پیشین درباره آن و آورندهاش آمده است (در این زمینه بحث مشروحی ذیل آیه 41 از سوره بقره مطرح شده است). ( 1
بیانگر علت حقانیّت قرآن و هماهنگی آن با واقعیّتها و نیازها است، چرا که از سوي « اِنَّ اللّهَ بِعِبادِه لَخَبیرٌ بَصیرٌ » جمله
خداوندي نازل شده که بندگان خود را به خوبی میشناسد و نسبت به نیازهایشان بصیر و بینا است.
به معنی بینایی نسبت به ظواهر و « بَصیر » به معنی آگاهی از بواطن و عقاید و نیات و ساختمان روحی انسان و « خَ بیر »
( پدیدههاي جسمانی او است. ( 1
وارثان حقیقی میراث انبیاء
جلد اوّل ، صفحه 210 به بعد مراجعه شود. ، « تفسیر نمونه » -1 به
( جزء بیست و دوّم ( 157
32 ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌلِنَفْسِه وَمِنْهُمْمُقْتَصِدٌوَمِنهُمْسابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِاِذْنِ اللّهِ ذلِکَ هُوَالْفَضْلُالْکَبیرُ
سپس اینکتاب آسمانی را بهگروهی ازبندگان برگزیده خود به میراث دادهایم، (امّا) از میان آنها عدّهاي بر خود ستم کردند و
عدّهاي میانه روبودند و عدّهاي به اذن خدا درنیکیهاازهمه(پیشی)گرفتند و این فضیلت بزرگی است.
در اینجا همان چیزي است که در آیه قبل آمده است (قرآن مجید). « کتاب » روشن است که منظور از
ذیل آیه مورد بحث . « تفسیر کبیر » در ، « فخر رازي » -1
158 ) سوره فاطِر )
به چیزي گفته میشود که بدون داد « ارث » در اینجا و موارد دیگري شبیه آن در قرآن مجید، به خاطر آن است که « ارث » تعبیر به
و ستد و زحمت به دست میآید و خداوند این کتاب بسیار بزرگ را اینگونه در اختیار مسلمانان قرارداد.
به امامان معصوم تفسیر « بندگان برگزیده خدا » در اینجا روایات فراوانی از طرق اهل بیت علیهالسلام وارد شده که در همه آنها
( شده است. ( 1
این روایات بیان مصادیق روشن و درجه اول است و مانع از آن نخواهد بود که علماء و دانشمندان امت و صالحان و شهدایی که در
الَّذینَ اصْ طَفَیْنا مِنْ » طریق پاسداري از این کتاب آسمانی و تداوم بخشیدن به دستورهاي آن تلاش و کوشش کردند، در عنوان
داخل باشند . « عِبادِنا: بندگان برگزیده خداوند
سپس به یک تقسیمبندي مهمّ در این زمینه پرداخته،
جلد 4 ، صفحه 361 به بعد مراجعه شود. ، « نورالثقلین » -1
( جزء بیست و دوّم ( 159
صفحه 56 از 70
.« فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِاِذْنِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ » : میگوید
که وارثان و حاملان کتابالهی هستند، میباشند. « برگزیدگان خداوند » ظاهر آیه این است که این گروههاي سهگانه در میان
به تعبیر روشنتر : خداوند پاسداري این کتاب آسمانی را بعد از پیامبرش بر عهده این امّت گذاشته، امّتی که برگزیده خدا است،
ولی در میاناینامت گروههايمختلفی یافتمیشوند: بعضیبهوظیفهبزرگ خود در پاسداري از این کتاب و عملبه احکامش
میباشند. « ظالِمٌ لِنَفْسِهِ » کوتاهی کرده و در حقیقت بر خویشتن ستم نمودند، اینها مصداق
گروهیدیگر تا حدّزیادي به این وظیفه پاسداري و عمل به کتاب قیام نمودهاند، هر چند لغزشها و نارساییهاییدرکارخودنیز
میانه رو) میباشند. ) « مُقْتَصِد » داشتهاند، اینها مصداق
و بالاخره گروه ممتازي وظایف سنگین خود را به نحواحسن انجام داده و در این میدان مسابقه بزرگ بر همگان پیشی گرفتهاند،
تعبیر شده. « سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِاِذْنِ اللّهِ » این گروه پیش رو همانها هستند که در آیه فوق از آنها به عنوان
160 ) سوره فاطِر )
که دلیل بر این است که همه این گروهها برگزیدگان « اصْ طَفَیْنا » با جمله « ظالِم » ممکن است در اینجا گفته شود که وجود گروه
کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّۀٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ : شما » : خدا هستند، منافات دارد، در پاسخ میگوییم: این شبیه آیه 110 آل عمران است که میگوید
.« مسلمانان بهترین امتی بودید که به سود انسانها قدم به عرصه حیات گذاشتید
هدف از این گونه تعبیرات فرد فرد امت نیست، بلکه مجموعه امت است، هر چند در میان آنها قشرها و گروههاي مختلفی یافت
شود.
سخن میگوید، « سابِقینَ بِالْخَیْرات » در اینجا سؤالی مطرح است و آن این که : چرا نخست از گروه ظالمان، سپس میانه روان و بعد
در حالی که از جهاتی عکس آن اولی به نظر میرسد ؟
ظالم را از این نظر مقدم داشته تا از رحمتش مأیوس نگردد و » : در حدیثی از امام صادق صلیاللهعلیهوآله نقل شده که فرمود
(1) .« سابقین به خیرات را از این رو مؤخّر نموده، تا به عملشان مغرور نگردند
( جزء بیست و دوّم ( 161
آنجا که نه غمی است، نه رنجی و نه درماندگی
33 جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ اَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤا وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ
(پاداش آنها) باغهاي جاویدان بهشت است که وارد آن میشوند، در حالی که به دستبندهایی از طلا و مروارید آراستهاند و
لباسشان در آنجا از حریر است.
به معنی استقرار و ثبات است و مَعْدِن را به این جهت مَعْدِن میگویند که « عَدْن » به معنی باغ و « جَنَّۀ » جمع « جَنّات »
باغهاي جاویدان بهشتی است . « جَنّاتُ عَدْنٍ » جایگاه استقرار فلزات و جواهرات است، بنابراین
این تعبیر نشان میدهد که نعمتهاي عظیم بهشتی جاودانی و ثابت است و همچون مواهب دنیاي مادّي آمیخته به
اضطراب ناشی از بیم زوال نیست، بهشتیان نه تنها باغی از بهشت که باغهاي بسیاري در اختیار دارند.
جلد 9 ، ذیل آیات مورد بحث . ، « ابوالفتوح رازي » -1 تفسیر
162 ) سوره فاطِر )
سپس به سه بخش از نعمتهاي بهشتی که بعضی جنبه مادي دارد و ظاهري و بعضی جنبه معنوي و باطنی و قسمتی نیز ناظر به نفی
و طرد هرگونه مانع و مزاحم است، اشاره کرده، میگوید: (یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ اَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤا وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ). آنها در این
صفحه 57 از 70
دنیا به زرق و برقها بیاعتنایی کردند و خود را اسیر زر و زیور نساختند و درحالیکه محرومان لباس کرباس هم در تن نداشتند، در
بند لباسهاي فاخر نبودند، خداوند به جبران اینها در جهان دیگر بهترین لباسها و زیورها را بر آنها میپوشاند.
آنها در این جهان ظاهر خویش را به خیرات آراستند، خدا نیز در جهان دیگر که جهان تجسّم اعمال است، ظاهرشان را
به انواع زیورها میآراید.
( جزء بیست و دوّم ( 163
34 وَ قالُوا الْحَمْدُ للّهِ الَّذي اَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ اِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ
آنها میگویند حمد (و ستایش) براي خداوندي است که اندوه را از ما برطرف ساخت، چرا که پروردگار ما غفور و شکور
است.
چنان که در بسیاري از کتب لغت و تفسیر آمده، هر دو به یک معنی است و در اصل به معنی ناهمواري زمین است « حُزْن » و « حَزَن »
و از آنجا که غم و اندوه، روح انسان را ناهموار و خشنمیسازد، این تعبیر در این معنی به کار رفته است .
آنها از این موهبت عظیم که نصیبشان شده و تمام عوامل غم و اندوه به برکت لطف الهی از محیط زندگیشان دور گشته و آسمان
روحشان از لکههاي ابرهاي تاریک اندوه پاك شده، خدا را حمد و ستایش میکنند، نه ترسی از عذاب الهی دارند، نه وحشتی
از مرگ و فنا، نه موجبات ناامنی خاطر فراهم است و نه آزار بداندیشان و تحمیلات ناپاکان و جبّاران و همنشینی
بدان و نااهلان.
164 ) سوره فاطِر )
سپس این مؤمنان بهشتی میافزایند (اِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ).
با وصف غفوریتش اندوه سنگین لغزشها و گناهان را برطرف ساخته و با وصف شکوریتش، مواهب جاودانی که
هرگز سایه شوم غم بر آنها نمیافتد، به ما ارزانی داشته.
گناهان بسیار ما را، غفرانش پوشانده و اعمال اندك و ناچیز ما را با شکوریتش پاداش فراوان بخشیده.
35 اَلَّذیاَحَلَّنا دارَالْمُقامَۀِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فیها لُغُوبٌ
خداونديکهبا فضلخود مارا دراینسراياقامت(جاویدان) جاي داد که نه در آنجا رنجی به ما میرسد و نه سستی و
واماندگی.
را نیز بسیاري از ارباب لغت و مفسّران به همین معنی دانستهاند، درحالیکه بعضی « لُغُوب » به معنی مشقّت و زحمت است و « نَصَب »
( را به تعب و زحمت روحانی. ( 1 « لُغُوب » را به مشقّتهاي جسمانی میگویند: و « نَصَب » : میان این دو چنین فرق گذاشتهاند
( جزء بیست و دوّم ( 165
میشود. « نَصَب » نتیجه « لُغُوب » را به معنی سستی و واماندگی ناشی از مشقّت و رنج دانستهاند و به این ترتیب « لُغُوب » بعضی نیز
(2)
و به این ترتیب در آنجا نه عوامل مشقّتبار جسمانی وجود دارد ، نه از اسباب رنج روحی خبري است .
از یک سو آنجا سراي اقامت است و چنان نیست که انسان تا میخواهد به محیط آن آشنا شود و به آن دل
سر داده شود . « اَلرَّحیل » ببندد، بانگ
و از سوي دیگر با این که عمر طولانی آن به ابدیّت میپیوندد و در چنین مدتی قاعدتا انتظار تعب و درد و مشقّتی میرود، مطلقا
در آنجا خبري از این امور نیست، حتّی طول مدّت نیز باعث ملال و خستگی نمیشود، که هر روز نعمت جدید و جلوه تازهاي از
نعمتها و جلوههاي پروردگار به بهشتیان ارائه میشود .
صفحه 58 از 70
جلد 22 ، صفحه 184 ، ذیل آیه مورد بحث . ، « روحالمعانی » -1
جلد 22 ، صفحه 184 ، ذیل آیه مورد بحث . ، « روحالمعانی » -2
166 ) سوره فاطِر )
36 وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضی عَلَیهِمْ فَیَمُوتُوا وَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزي کُلَّ کَفُورٍ
کسانیکه کافر شدند، آتش دوزخ براي آنها است، هرگز فرمان مرگ آنها صادر نمیشود، تا بمیرند و نه چیزي از عذابش از
آنها تخفیف داده میشود، اینگونه هر کفرانکنندهاي را کیفر میدهیم .
میپردازد، تا دو عامل خوف و رجاء را که انگیزه « انذارها » به « بشارتها » و در کنار « وعیدها » به « وعدهها » معمولاً قرآن در کنار
است. « دفع ضرر » و « جلب منفعت » حرکت تکاملی است، تقویت کند، چرا که انسان به مقتضاي حبّ ذات تحت تأثیر غریزه
در اینجا نیز سخن از مجازاتهاي مادّي و معنوي است.
( جزء بیست و دوّم ( 167
با این که آتش سوزان دوزخ و آنهمه عذاب دردناك هر لحظه میتواند آنها را به کام مرگ فروبرد، ولی چون فرمان خداوند که
همه چیز و از جمله مرگ و حیات به دست او است، صادر نشده، نمیمیرند، باید زنده بمانند تا عذاب الهی را
بچشند.
مرگ براي اینگونه اشخاص یک دریچه نجات است، امّا با جمله گذشته این دریچه بسته شده، باقی میماند دریچه دیگر و آن این
که زنده بمانند و مجازاتشان تدریجا تخفیف یابد و یا تحمّل آنها را بیفزاید، تا نتیجه آن تخفیف درد و رنج باشد، این دریچه را نیز
با جمله دیگري میبندد و میگوید : (وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِن عَذابِها) .
37 وَ هُمْ یَصْ طَرِخُونَ فیها رَبَّنا اَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحا غَیْرَ الَّذي کُنّا نَعْمَلُ اَوَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَوَ
جاءَکُمُالنَّذیرُفَذُوقُوافَمالِلظّالِمینَمِنْ نَصیرٍ
آنها در دوزخ فریادمیزنند پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالح به جاآوریم، غیر از آن چه انجام میدادیم (در پاسخ به آنها
گفته میشود) آیا شما رابه اندازهاي که انسان درآنمتذکّرمیشود،عمرندادیم وانذارکننده(الهی)به سراغ
شمانیامد؟اکنونبچشیدکهبرايظالمان هیچ یاوري نیست.
168 ) سوره فاطِر )
به معنی فریاد شدیدي است که انسان در مقام استغاثه و طلبیدن یار و یاور براي برطرف ساختن درد و « صُ راخ » از مادّه « یَصْ طَرِخُون »
رنج از دل بر میکشد.
به صورت نکره) اشاره به این است که ما کمترین عمل صالحی انجام ندادیم و لازمهاش این است که این همه ) « صالِحا » تعبیر به
عذاب و رنج براي کسانی است که هیچ راهی به سوي خدا در زندگی نداشتهاند و غرق در عصیان و گناه بودند، بنابراین
انجام پارهاي از اعمال صالح نیز ممکن است، مایه نجات گردد.
که فعل مضارع است و دلیل بر استمرار میباشد، نیز تأکیدي برهمین معنیاست، کهماپیوسته مشغول « نَعْمَل » تعبیر به
اعمالناصالحبودیم.
آري گناهکار در آغاز کار طبق فطرت پاك انسانی زشتی اعمال خود را درك میکند، ولی کمکم به آن خو میگیرد و قبح آن
زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ » : در نظرش کاسته میشود، کمکم از این فراتر میرود و در نظرش خوب جلوه میکند، چنان که قرآن میگوید
37 / توبه). ) « اَعْمالِهِمْ: اعمال زشتشان در نظرشان زینت داده شده است
( جزء بیست و دوّم ( 169
صفحه 59 از 70
104 /کهف). ) « وَ هُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا : آنها چنین میپندارند که عمل نیکی انجام میدهند » : و گاه میگوید
.«... اَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ » : به هر حال در برابر این تقاضا یک پاسخ قاطع از سوي خداوند به آنها داده میشود، میفرماید
این آیه با صراحت میگوید : شما چیزي کم نداشتید، زیرا به اندازه کافی فرصت در اختیارتان بود و به مقدار لازم انذارکننده الهی
به سراغ شما آمد و این دو رکن بیداري و نجات حاصل گشت، بنابراین عذر و بهانهاي براي شما وجود ندارد، اگر مهلت کافی
نداشتید، عذري بود و اگر مهلت داشتید و معلّم و مربّی و رهبر و هادي به سراغ شما نمیآمد، باز عذري امّا با وجود این دو
دیگر چه عذر و بهانهاي؟
170 ) سوره فاطِر )
بیمدهنده) معمولًا درآیات قرآناشارهبه وجود انبیاء مخصوصا، پیامبراسلام صلیاللهعلیهوآله است، ولی بعضی از مفسران در ) « نَذیر »
اینجا معنی گستردهتري براي آن ذکر کردهاند که هم پیامبران را شامل میشود و هم کتب آسمانی و هم حوادث بیدار کننده،
همچون مرگ دوستان و نزدیکان و پیري و ناتوانی. ( 1) این نکته نیز شایانتوجّه است که در روایات اسلامی درباره حدّي از عمر
که براي بیداري و تذکّر انسان کافی است، تعبیرات گوناگونی وارد شده است:
مَنْ عَمَّرَهُ اللّهُسِتّینَ سَنَۀً » : در بعضی به شصتسال تفسیر شده، چنانکه در حدیثی از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
(2) .« فَقَدْاَعْذَرَاِلَیْهِ: کسی را که خدا شصت سال عمر به او داده، راه عذر را بر او بسته
( همین معنی از امیر مؤمنان علی علیهالسلام نیز نقل شده است. ( 3
ذیل آیه مورد بحث . ، « مجمعالبیان » -1
( جزء بیست و دوّم ( 171
( ولی در حدیث دیگري از امام صادق علیهالسلام مقدار آن فقط هیجده سال تعیین شده است .( 1
البتّه ممکن است روایت اخیر اشاره به حداقل و روایات قبل اشاره به حداکثر باشد، بنابراین منافاتی میان این روایات نیست، حتّی بر
سنین دیگر نیز، به تفاوت افراد، قابل تطبیق است و به هرحال گستردگی مفهوم آیه محفوظ خواهد بود .
چه کسی آسمانها و زمین را بر سر جاي خود نگه میدارد؟
لارْضَ اَنْتَزُولا وَلَئِنْ زالَتا اِنْ اَمْسَکَهُما مِنْ اَحَدٍ مِنْبَعْدِه اِنَّهُ کانَ حَلیما غَفُورا 􀂚 41 اِنَاللّهَ یُمْسِکُالسَّمواتِ وَا
خداوند آسمانها و زمینرا نگاهمیدارد، تااز نظام خود
ذیل آیه مورد بحث . ، « مجمع البیان » - 2 و 3 و 4
172 ) سوره فاطِر )
منحرف نشوند و هرگاه منحرف گردند، کسی جز او نمیتواند آنها را نگاه دارد، او حلیم و غفور است.
نه تنها آفرینش در آغاز با خدا است، که نگهداري و تدبیر و حفظ آنها نیز به دست قدرت او است، بلکه آنها هر لحظه آفرینش
جدیدي دارند و هر زمان خلقت نوینی و فیض هستی، لحظه به لحظه از آن مبدأ فیاض به آنها میرسد، که اگر لحظهاي رابطه
آنها با آن مبدأ بزرگ قطع شود، راه فنا و نیستی را پیش میگیرند.
اگر نازي کند یک دم فرو ریزند قالبها
کرات آسمانی بیآنکه به جایی بسته باشند، میلیونها سال در قرارگاه خود یا مداري که براي آنها تعیین شده در حرکتند،
بیآنکه کمترین انحراف پیدا کنند، همانگونه که نمونه آن را در منظومه شمسی مینگریم، کره زمین ما میلیونها، بلکه میلیاردها
سال است بر دور آفتاب در مسیر خود با نظم دقیقی که از تعادل نیروي جاذبه و دافعه سرچشمه میگیرد، میچرخد و سر بر
فرمان پروردگار دارد.
صفحه 60 از 70
( جزء بیست و دوّم ( 173
نه بتهاي ساختگی شما، نه فرشتگان و نه غیر آنها، .« وَلَئِنْ زالَتا اِنْ اَمْسَ کَهُما مِنْاَحَ دٍ مِنْ بَعْدِهِ » : سپس بهعنوان تأکید میافزاید
هیچکسقادربرنگهدارينظمآسمانهاوزمیننیست.پایان سوره فاطِر
174 ) سوره فاطِر )
سوره