گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و دوم
سوره یس



بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
« قلب قرآن » سرآغاز
1 یسآ
این سوره همانند 28 سوره دیگر قرآن مجید با حروف مقطعه آغاز میشود (یا و سین). درباره تفسیر حروف مقطعه قرآن در
تفسیرهاي دیگري نیز براي « یس » بحثهايفراوانی داشتهایم.( 1) ولی درخصوص سوره « اعراف » و « آلعمران » و« بقره » آغاز سورههاي
یعنی شخص پیامبر اسلام است و به « سین » حرف ندا) و ) « یا » این حروف مقطعه وجود دارد: از جمله این که: این کلمه مرکب از
این ترتیب پیامبر صلیاللهعلیهوآله را براي بیان مطالب بعد مخاطب میسازد.
جلد 1 ، صفحه 61 به بعد ، و جلد 2 ، صفحه 303 و جلد 6 ، صفحه 77 مراجعه شود . ، « تفسیر نمونه » -1
( جزء بیست و دوّم ( 175
در احادیث مختلفی نیز آمده است که این کلمه یکی از نامهاي پیغمبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله است .
(1)
یسآ اِسْمُ رَسُولِاللّهِ صلیاللهعلیهوآله » : لذا درروایتی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم که فرمود
وَالدَّلیلُعَلیذلِکَقَوْلُهُتَعالی"اِنَّکَلَمِنَالْمُرْسَلینَ عَلیصِ راطٍ مُسْتَقیمٍ: "یس اسم رسول خدا است و دلیل بر آن این است که بعد از آن
(2).« میفرماید: تو از مرسلین و بر صراط مستقیم هستی
2 وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ
سوگند به قرآن حکیم
توصیف میکند، درحالیکه حکمت معمولًا صفت شخص زنده و عاقل است، گویی قرآن « حکیم » را به « قرآن » خداوند در این آیه
را موجودي زنده و عاقل و رهبر و پیشوا معرفی میکند که
. جلد 4 ، صفحه 374 و 375 ، « نورالثقلین » - 2
. جلد 4 ، صفحه 374 و 375 ، « نورالثقلین » - 1
176 ) سوره یس )
میتواند درهاي حکمت را به روي انسانها بگشاید و به صراط مستقیمی که در آیات بعد به آن اشاره کرده، راهنمایی کند. البتّه
خداوند نیازي به سوگند ندارد، ولی سوگندهاي قرآن همواره داراي دو فایده مهمّاست: نخستتأکید روي مطلب و دیگر بیان
صفحه 61 از 70
عظمت چیزي که به آن سوگندیادمیشود،زیراهیچکسبهموجوداتکمارزشسوگندیاد نمیکند.
3 اِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ
که تو قطعا از رسولان (خداوند) هستی.
4 عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ
بر طریقی مستقیم.
در این آیه چیزي را که سوگند آیه قبل به خاطر آن بوده است، بازگو میکند، یعنی رسول بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن هم
رسالتی که توأم با حقیقت است و بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر صراط مستقیم.
5 تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ
این قرآنیاستکهاز سويخداوند عزیز و رحیم نازل شده.
( جزء بیست و دوّم ( 177
خداوند براي بیان قدرت او بر چنین کتاب بزرگ شکستناپذیري است که در تمام طول اعصار و قرون به « عزیز بودن » تکیه روي
صورت یک معجزه جاویدان باقی میماند و هیچ قدرتی نمیتواند عظمت آن را از صفحه دلها محو کند.
خداوند براي بیان این حقیقت است که رحمتاو ایجابکردهکه چنین نعمت بزرگیرادراختیارانسانها « رحیمیت » و تکیه روي
بگذارد.
در اینجا سؤالی مطرح است که مگر میتوان حقانیت یک پیامبر یا کتاب آسمانی را با سوگند و تأکید اثبات کرد؟
ولی پاسخ این سؤال در دل آیات فوق نهفته است، زیرا از یک سو قرآن را توصیف به حکیم بودن میکند، اشاره به این که
حکمتش بر کسی پوشیده نیست و خود دلیل بر حقّانیّت خویش است.
توصیف کرده، یعنی محتواي دعوت او خود بیان میکند که « صراط مستقیم » دیگر این که پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به ره سپردن بر
مسیر او، مسیر مستقیمی است، سوابق زندگی او نیز نشان میدهد که او طریقی جز طریق مستقیم ندارد.
178 ) سوره یس )
و ما در بحثهاي دلایل حقانیّت پیامبران به این مطلب اشاره کردهایم که یکی از بهترین طرق براي پیبردن به حقانیّت آنها این
است، که محتواي دعوت آنان دقیقا بررسی شود، هرگاه هماهنگ با فطرت و عقل و وجدان بود و در سطحی قرار داشت که از
انسان با نیروي بشري امکان پذیر نیست، به علاوه سوابق زندگی شخص پیامبر چنان بود که نشان میداد، مرد امانت و صداقت
است، نه دروغ و مکر و تزویر، این امور قرائن زندهاي میشود بر این که او فرستاده خدا است و آیات فوق در حقیقت اشارهاي به
هر دو مطلب است، بنابراین سوگند و ادعاي فوق هرگز بیدلیل نیست.
ازاین گذشته از نظر فنّ مناظره، براي نفوذ در دلهاي منکران لجوج هرقدر عبارات محکمتر و قاطعتر و توأمباتأکیدبیشترمطرح شود،
این افراد را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد.
باز سؤال دیگري مطرح میشود که چرا مخاطب را در این جمله
( جزء بیست و دوّم ( 179
شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله قرار داده است، نه مشرکان و نه عموم مردم؟
پاسخ این که: هدف این بوده که تأکید کند تو بر حقّی و بر صراط مستقیمی، خواه آنها بپذیرند و خواه نپذیرند، به
همین دلیل در رسالت سنگین خود کوشا باش و از عدم قبول مخالفان کمترین سستی به خود راه مده.
6 لِتُنْذِرَ قَوْما ما اُنْذِرَ اباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ
صفحه 62 از 70
تا قومی را انذار کنی که پدران آنها انذار نشدند و لذا آنها غافلند.
اِنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّدا صلیاللهعلیهوآله وَ لَیْسَ اَحَدٌ مِنَالْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتابا وَ لا یَدَّعی » : امیرمؤمنان علی علیهالسلام در این زمینه میفرماید
نُبُّوَّةً : خداوند هنگامی محمد صلیاللهعلیهوآله را مبعوث ساخت که احدي از عرب کتاب آسمانینمیخواند و ادعاينبوت
.( نهجالبلاغه، خطبه 33 و 104 )« نمیکرد
هدف از نزول قرآن این بود که مردم غافل را هشیار و خوابزدگان را بیدار سازد و خطراتی که آنها را احاطه کرده و گناهانی که
در آن
180 ) سوره یس )
فرورفتهاند و شرك و فسادي که به آن آلوده شدهاند، به آنها یادآوري کند، آري قرآن پایه آگاهی و بیداري و کتاب پاكسازي
دل و جان است.
7 لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی اَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ
فرمان(الهی) درباره اکثر آنها تحقق یافته، به همین جهت ایمان نمیآورند.
وَ لکِنْ » : در اینجا همان وعده عذاب جهنم براي پیروان شیاطین است، چنان که در آیه 13 سوره سجده آمده است « قَوْل » منظور از
حَ قَّ الْقَوْلُ مِنّی لاََمْلَئَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّۀِ وَ النّاسِ اَجْمَعینَ : ولی سخن من درباره آنها تحقق یافته که دوزخ را از جن و انس پر
وَلکِنْ حَقَّتْ کَلِمَ ۀُ الْعَذابِ عَلَی الْکافِرینَ : ولی حکم و وعده عذاب درباره کافران » : و در آیه 71 سوره زمر میخوانیم « میکنم
.« محقق شده است
به هر حال این در مورد کسانی است که تمام خطوط ارتباطی خود را با خدا قطع کرده بودند، پیوندها را گسسته و تمام دریچههاي
هدایت را به روي خود بسته بودند و لجاجت و عناد و خیرهسري را به حد اعلی
( جزء بیست و دوّم ( 181
رساندهاند، آري اینها هرگز ایمان نخواهند آورد و راه بازگشتیندارند، چرا که تمام پلها را در پشت سر خود ویران
کردهاند.
حقیقت این است که انسان در صورتی اصلاحپذیر و قابل هدایت است که فطرت توحیدي خود را با اعمال زشت و اخلاق
آلودهاش به کلّی پایمال نکرده باشد وگرنه تاریکی مطلق بر قلب او چیره خواهد شد و تمام روزنههاي امید براي او بسته میشود.
ضمنا از این سخن روشن شد که منظور از این اکثریّتی که هرگز ایمان نمیآورند، سران شرك و کفرند و همینگونه شد که
گروهی در جنگهاي اسلامی در حال شرك و بتپرستی کشته شدند و بعضی که باقی ماندند تا پایان کار در دل ایمان نداشتند
2/نصر) گروهگروه وارد اسلام ) « یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ اَفْواجا » وگرنه اکثریّت مشرکان عرب بعد از فتح مکّ ه به مفاد
شدند.
لاذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ 􀂚 8 اِنّا جَعَلْنا فی اَعْناقِهِمْ اَغْلالًا فَهِیَ اِلَی ا
ما در گردنهايآنها غلهاییقراردادیمکه تاچانهها ادامه
182 ) سوره یس )
دارد و سرهاي آنها را به بالا نگاه داشته است.
به معنی چیزي است که در وسط اشیایی قرار گرفته، مثلاً به آب جاري که از لابلاي « غَلَل » در اصل از مادّه « غُلّ » جمع « اَغْلال »
حلقهاي بود که بر گردن یا دستها قرار میدادند، سپس آن را با زنجیر میبستند و « غُلّ » میگویند و « غَلَل » ، درختان عبور میکند
از آنجا که گردن یا دست در میان آن قرار گرفته، این کلمه در مورد آن به کار رفته است، گاه غلّهایی که برگردن بوده،
صفحه 63 از 70
جداگانه به زنجیر بسته میشد و غلّهاي بردست جدا بوده، امّا گاهی دستها را در غلّ میکردند و به حلقههایی که بر گردن بود،
( میبستند و شخص زندانی و اسیر را شدیدا در محدودیّت و فشار و شکنجه قرار میدادند. ( 1
که بر گردن گذارده میشد تا چانه ادامه پیدا میکرد و سر را به بالا نگه میداشت و در حالیکه « غلّ » در هر صورت گاهی طوق
اسیر و
ماده غلل . « مجمع البحرین » و « قطر محیط » و « مفردات راغب » -1
( جزء بیست و دوّم ( 183
زندانی فوقالعاده از این جهت شکنجه میدید، از مشاهده اطراف خود بازمیماند.
« عادات و رسوم خرافی » و زنجیر « تقلید » و چه جالب است تشبیهی که از حال بتبرستان لجوج به چنین انسانهایی شده، آنها طوق
را بر گردن و دست و پاي خود بستهاند و غلّهاي آنها آن قدر پهن و گسترده است که سر آنها را بالا نگاه داشته و از دیدن
حقایق محروم ساخته، آنها اسیرانی هستند که نه قدرت فعالیت و حرکت دارند و نه قدرت دید.
به هر حال آیه فوق هم میتواند ترسیمی از حال این گروه بیایمان در دنیا باشد و هم بیان حال آنها در آخرت که تجسمی است از
مسائل این جهان و اگر این جمله به صورت ماضی ذکر شده، مشکلی ایجاد نمیکند، زیرا در بسیاري از آیات قرآن مجید حوادث
مُضارَعٌ مُتَحَقَّقُ » مسلم آینده با صیغه فعل ماضی بیان شده است و این همان است که در زبان ادبا معروف است که
الْوُقُوعِ به
184 ) سوره یس )
و نیز میتواند اشاره به هر دو معنی باشد، هم حال آنها در این جهان و هم حالشان در جهان « شکل ماضی درمیآید
دیگر.
9 وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ اَیْدیهِمْ سَدّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّا فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لایُبْصِرُونَ
و در پیش روي آنها سدّي قرار دادیم و در پشت سرشان سدّي و چشمان آنها را پوشاندهایم، لذا چیزي را نمیبیند.
از یک سو همچون اسیرانی هستند که در غلّ و زنجیرند، از سوي دیگر حلقه غلّ چنان پهن و گسترده است که سرهاي آنها
را به آسمان متوجّه ساخته و مطلقا از اطراف خود چیزي نمیبینند.
از سوي سوّم سدي از پیش رو و پشت سر آنها رادر محاصره خود قرار داده و راه پیش و پس را بر آنها بسته است.
و از سوي چهارم چشمان آنها بسته شده و قدرت دید و باصره آنها به کلّی از کار افتاده است.
( جزء بیست و دوّم ( 185
خوب فکر کنید کسی که داراي چنین اوصافی است، چه کاري از او ساخته است؟ چه چیزي میفهمد؟ چه چیزي میتواند ببیند و
چگونه میتواند گام بردارد و چنین است حال مستکبران خودخواه و خودبین و مقلدان کور و کر و متع ّ ص بان لجوج در
برابر چهره حقایق.
10 و سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَاَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ
براي آنها یکسان است، چه انذارشان کنی یا نکنی، ایمان نمیآورند.
گفتار تو هرقدر نافذ و وحی آسمانی هر قدر مؤثر باشد، تا در زمین آماده وارد نشود، تأثیر نخواهد گذاشت، اگر هزاران سال
آفتاب عالمتاب بر شورهزار بتابد و بارانهاي پربرکت بر آن نازل شود و نسیم بهاري مرتبا از آن بگذرد، محصولی جز خس و
خاشاك نخواهد داشت که قابلیّت قابل در کنار فاعلیّت فاعل شرط است.
چه کسانی انذار تو را میپذیرند
صفحه 64 از 70
11 اِنَّما تُنْذِرُ مَنِاتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ
186 ) سوره یس )
فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ اَجْرٍ کَریمٍ
تو تنها کسیرا انذارمیکنیکه از این یادآوري الهی پیروي کند و از خداوند رحمن در پنهان بترسد، چنین کسی را به آمرزش و
پاداش پرارزش بشارتده.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در آنها مؤثر است، ذکر شده: پیروي از ذکر و خشیّت از « اندرز » و« انذار » دراینآیه دو وصفبراي کسانیکه
آن است، یعنی انذار تنها در کسانی مؤثّر واقع « بِالْقُوَّة » خداوند در پنهان ، البتّه منظور از بیان این دو وصف همان آمادگی و جنبه
میشود که گوش شنوا و قلب آماده دارند، انذار در آنها دو اثر میگذارد: نخست پیروي از ذکر و قرآن و دیگر احساس ترس در
برابر پروردگار و مسؤولیّتها. و به تعبیر دیگر این دو حالت بالقوّه در آنها وجود دارد، امّا بعد از انذار به فعلیّت میرسد
بر خلاف کوردلان لجوج و غافل که هرگز نه گوش شنوا دارند، نه آماده خشیتاند.
این آیه درست مانند آیات نخستین سوره بقره است که میگوید :
( جزء بیست و دوّم ( 187
« ذِکْر » منظور از .« ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُديً لِلْمُتَّقینَ : این کتاب آسمانی شکّی در آن نیست و مایه هدایت پرهیزکاران است »
است، زیرا این کلمه بههمین صورت کرارا در قرآن در همین معنی به کار « قرآن مجید » به عقیده بسیاري از مفسّران
( رفته است. ( 1
ولی مانعی ندارد که منظور معنی لغوي آن، یعنی هرگونه یادآوري بوده باشد، که شامل آیات قرآن و سایر انذارهاي
پیامبر صلیاللهعلیهوآله و رهبران الهی میشود.
که مظهر رحمت عامه خداوند است، در اینجا « رَحْمان » به معنی ترسی است که آمیخته با احساس عظمت باشد و تعبیر به « خَشیت »
و « خوف » نکته لطیفی دربردارد و آن این که: در عین ترس از عظمت خداوند باید امید به رحمت او نیز داشته باشند، تا دو کفه
که عامل حرکت مستمر تکاملی است متوازن گردد. « رجاء »
44 / نحل ، 41 / فصّلت ، 44 / زخرف ، 25 / قمر . -1
188 ) سوره یس )
در اینجا اشاره به شناخت خداوند از طریق استدلال و برهان است، چرا که ذات پاك او از حواس انسان پنهان « بِالْغَیْب » تعبیر به
میباشد، تنها با چشم دل و از لابلاي آثارش میتوان جمال و جلال او را مشاهده کرد.
است، زیراپیامبر صلیاللهعلیهوآله در آغاز انذار میکند و هنگامی که پیروي از « انذار » درحقیقت تکمیل « فَبَشِّرْهُ » جمله
انسان ظاهر گشت، بشارت میدهد. « فعل » و « قول » فرمان خدا و ترس آمیخته با عظمت نسبت به او پیدا شد و اثراتش در
به چه چیز بشارت میدهد؟ نخست به چیزي که بیشتر از هر موضوع دیگر فکر انسان را به خود مشغول میدارد و آن لغزشهایی
است که احیانا از او سرزده، به او بشارت میدهد که خداي بزرگ همه آنها را بخشوده است، سپس به اجر کریم و پاداش
پرارزش که هیچکس جز خداوند ابعاد آن را نمیداند.
به صورت نکره ذکر شده، همچنین « مغفرت » جالب اینکه هم
( جزء بیست و دوّم ( 189
و میدانیم نکره آوردن در اینگونه موارد براي بیان عظمت است. « اَجْرِ کَریم »
صفحه 65 از 70
12 اِنّا نَحْنُ نُحْییِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ اثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ
احصا « کتاب » ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مینویسیم و همه چیز را در
کردهایم.
ما) اشاره به این است که با قدرت عظیمی که همه در ما سراغ دارید، دیگر جاي بحث و گفتگو نیست که )« نَحْن » تکیهروي عنوان
چگونه استخوانهاي پوسیده و عظام رمیم از نو، جان میگیرد و لباس حیات در تن میپوشد ؟
. « تمام آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مینویسیم » نه تنها مردگان را زنده میکنیم، بلکه
آنچه را از پیش فرستادند) اشاره به اعمالی ) « ما قَدَّمُوا » جمله
190 ) سوره یس )
اشاره به اعمالی است که از انسان باقیمیماند و آثارش در « وَ اثارَهُم » است که انجام دادهاند و اثري از آن باقی نمانده، اما تعبیر به
محیط منعکس میشود، مانند صدقات جاریه (بناها و اوقاف و مراکزي که بعد از انسان باقی میماند و مردم از آن منتفع میشوند).
اشاره به کارهایی « وَاثارَهُم » اشاره به اعمالی است که جنبه شخصی دارد و « ما قَدَّمُوا » این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که
است که سنّت میشود و بعد از انسان نیز موجب خیر و برکت و یا شر و زیان و گناه میگردد. و در پایان آیه براي تأکید بیشتر
همانکتابیکه ،« لوحمحفوظ » را در اینجا به عنوان « اِمامٍمُبینٍ » غالبمفسّران .« وَ کُلِّ شَیْءٍ اَح َ ص یْناهُ فی اِمامٍمُبینٍ » : میافزاید
همهاعمالو همه موجوداتوحوادث اینجهان درآن ثبت و محفوظاست،تفسیر کردهاند.
ممکن است از این نظر باشد که این کتاب در قیامت رهبر و پیشوا است، براي همه مأموران ثواب و عقاب و « اِمام » و تعبیر به
معیاري است براي سنجش ارزش اعمال انسانها و پاداش و کیفر آنها.
( جزء بیست و دوّم ( 191
اَفَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ » : به کار رفته، آنجاکه میفرماید « تورات » جالب این که این تعبیر (اِمام) در بعضی دیگر از آیات قرآن در مورد
مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ کِتابُ موسی اِماما وَ رَحْمَۀً: آیا آن کس که دلیل آشکاري از پروردگار خویش دارد و به دنبال
آن شاهدي از سوي او میباشد و پیش از آن کتاب موسی که امام و رحمت بود، گواهی بر آن میدهد، همچون کسی
.« است که چنین نباشد
در این آیه بر تورات به خاطر معارف و احکام و دستورهايآناست و همچنین بهخاطر نشانههاي پیامبر اسلام « امام » اطلاق کلمه
صلیاللهعلیهوآله که در آن آمده و در تمام این امور میتوانست، رهبر و پیشواي خلق باشد، بنابراین کلمه مزبور در هر مورد
متناسب با آن مفهومی دارد.
کتابهاي سه گانه ثبت اعمال
از آیات قرآن مجید چنین استفاده میشود که اعمال انسان در سه کتاب ثبت و ضبط میگردد، تا به هنگام حساب هیچگونه
عذر و بهانهاي براي کسی باقی نماند.
192 ) سوره یس )
روزقیامتبه هرکس »: است که ثبت کننده تمام کارهايیکفرددرسراسرعمراواست، قرآنمیگوید « نامه اعمال شخصی » نخست
گفتهمیشود ": اِقْرَءْکِتابَکَ کَفیبِنَفْسِکَ الْیَوْمَعَلَیْکَحَسیبا: خودت نامهاعمالترابخوان،کافیاستکه خودحسابگرخویشباشی
14 /اسراء). )
واي بر ما، این چه کتابی است که هیچ گناه کوچکی و بزرگی نیست ، » : اینجا است که فریاد مجرمان بلند میشود و میگویند
صفحه 66 از 70
49) « مگر اینکه آن را ثبت و احصا کرده است : یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا مالِ هذَا الْکِتابِ لایُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً اِلاّ اَحْصاها
/ کهف).
19 و ) « نیکوکاران آن را در دست راست دارند و بدکاران در دست چپ » این همان کتابی است که
25 /حاقّه).
کُلُاُمَّۀٍتُدْعی اِلی »: است وبیانگر خطوط اجتماعیزندگیآنهامیباشد، چنان که قرآنمیگوید « نامهاعمالامتها » دومکتابیاستکه
28 /جاثیه). ) « کِتابِها:روزقیامت هرامتی بهنامهاعمالشفراخواندهمیشود
نامه جامع و عمومی لوح » سومین کتاب همان کتاب
( جزء بیست و دوّم ( 193
است که نه تنها اعمال همه انسانها از اولین تا آخرین، بلکه همه حوادث جهان در آن یکجا ثبت است و گواه دیگري « محفوظ
در آن صحنه بزرگ بر اعمال آدمی است و در حقیقت امام و رهبر براي فرشتگان حساب و ملائکه پاداش و
( عقاب است. ( 1
صفحه 241 ذیل آیه 39 سوره رعد و همچنین جلد 5 ، صفحه ، « تفسیر نمونه » در جلد 10 « لوح محفوظ » -1 درباره
268 ، ذیل آیه 59 سوره انعام بحث شده است .
194 ) سوره یس )
(201)
درباره