اِستحسان
اشاره
اِستحسان: یکی از ادلّه فتوا نزد گروهی ازاهلسنت
استحسان در لغت به معنای نیکو شمردن چیزی[1] یا به معنای جستوجو از امر نیکو جهت عمل و پیروی از آن است.[2]
برای استحسان تعریفهایی شده و در بعضی قید «مجتهد» موضوعیّت دارد; مانند تعریف استحسان به: «آنچه در اندیشه مجتهد خطور میکند و کلمات را یارای بیان آن نیست»[3] و «آنچه را مجتهد با عقل خود نیکو مییابد»[4] و در بعضی دیگر، قید مجتهد، موضوعیّت ندارد; مانند تعریف «عدول از قیاسی به قیاس قویتر»[5] و «تخصیص قیاس* به قیاسی قویتر»[6] که انگیزه عدول را وجود وجهی قویتر، مانند وجود نصّ (کتاب و سنت)، آسانی، مصلحت، ضرورت، اجماع، عرف، عادت و قیاس قویتر یا مخفی دانستهاند.
سرخسی میگوید: استحسان، عمل به رأی غالب است در جایی که شرع، موضوع حکمش را مشخص نکرده و تشخیص آن را به عرف* واگذاشته است; مانند مقدار غذا و پوشش در آیه 233 بقره/2 که بر عهده شوهر است.[7]
حجیّت و اعتبار استحسان:
حجیّت و اعتبار استحسان:
حجیت استحسان به ابوحنیفه، مالک و احمدبنحنبل نسبت داده شده است. در مقابل، عدهای از اهلسنت و در رأس آنها شافعی منکر حجیت آن شدهاند و بنا به نقلی، ابنحزم، طحاوی و شاطبی نیز از او پیروی کردهاند.[8] امامیّه، زیدیه و ظاهریه، حجیّت استحسان را به تبع قیاس انکار کردهاند[9]، زیرا اگر آن را عدول به قیاس قویتر معنا کنیم قیاس از اساس اعتبار ندارد و انگیزه عدول اگر وجود نصّ (کتاب و سنت) باشد که این دو، حجّت است و استحسان، دیگر دلیل مستقلّی در برابر کتاب و سنّت نخواهد بود و اگر این انگیزه، آسانی، مصلحت و ضرورت باشد، اینها عناوین ثانویهای است که همانند عسر و حرج و ضرر، تکلیف رابرمیدارد و اگر اجماع، عرف و عادت انگیزه عدول باشد، اینها در نظر اهلسنت، خود ادله مستقلی است که باوجود آنها نیاز بهاستحسان نیست و اگر آنچه در اندیشه مجتهد خطور میکند استحسان باشد حجّت چنین چیزی به مجرّد اندیشه مجتهد بودن بدعت است، چنانکه طبق نقل، شافعی نیز استحسان را تشریع میداند.[10]
ادلّه قرآنی حجّیّت استحسان:
ادلّه قرآنی حجّیّت استحسان:
1. «...فَبَشِّر عِباد * اَلَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَه.» (زمر/39، 17ـ18) 2. «واتَّبِعوا اَحسَنَ ما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم.» (زمر/39، 55) 3.«وکَتَبنا لَهُ فِیالاَلواحِ مِن کُلِّ شَیء مَوعِظَةً وتَفصیلاً لِکُلِّ شَیء فَخُذها بِقُوَّة وأمُر قَومَکَ یَأخُذوا بِاَحسَنِها.» (اعراف/7،145)
در این آیات، پیروی از «قول أحسن » و عمل به آن ستایش یا به آن دستور داده شده که این امر، اعتبار شرعی پیروی از احسن و عمل به آن را میرساند.[11] عدم معرفی «احسن» از سوی شارع در این آیات بدین معناست که شناخت احسن بهخود مکلّف واگذار شده است. بر این استدلال، نقدهایی صورت گرفته; از جمله:
1. در این آیات، لفظ «أحسن» در معنای لغوی خود بهکار رفته که با معانی اصطلاحی استحسان (حجّت بر حکم یا موضوع حکم شرعی) بیگانه است[12] و خطاب، موعظهای است که به قرینه کلماتی از قبیل «عباد»، اتّبعوا»، قومک» به همه مردم (مجتهد و غیر مجتهد) القا شده است، بدینسبب علامه طباطبایی[13]«یَأخُذوا بِاَحسَنِها» را چنین معنا میکند: قومت را امر کن تا به آنچه تورات از حسنات و نیکیها بیان کرده عمل کنند.
2. مفاد آیات، پیروی از آنچه خود نیکو میپندارید نیست، بلکه آن است که از احسن پیروی کنید که راه تشخیص آن موافقت کتاب و سنّت است[14]، زیرا احکام، تابع مصالح و مفاسدی است که شرع آن را تعیین میکند و عقل بشر به آن نمیرسد; امّا پیروی از آنچه مردم، نیکو میپندارند چیزی جز حکم به میل و هوا نیست[15]، بنابراین از آیات، عدم حجیّت استحسان استفادهمیشود.
3. اگر این آیات در مقام بیان اعتبار استحسان باشد باید بتوان عمل به استحسان در زمینه استنباط را جایگزین لفظ «احسن» کرد، درحالیکه با این جایگزینی، معنای آیه درست نخواهدبود.[16]
4. مفاد آیه دوم آن است که نیکوترین چیز از آنچه نازل شده باید مورد پیروی باشد; امّا ثابت نشده که مورد استحسان از «ما اُنزِلَ» است، چهرسد به این که «اَحسَنَ ما اُنزِلَ» باشد[17]; بهبیان دیگر، در تعیین اینکه استحسان از «مااُنزِلَ» است یا نه، نمیتوان به این آیه استناد کرد، زیرابدیهی است که حکم، موضوع خود را اثباتنمیکند.[18]
برخی از اهل سنّت[19]، برای اعتبار استحسان به آیات «.. یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ ..» (بقره/2، 185) و «.. ما یُریدُ اللّهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَج...» (مائده/5،6) که اراده آسانی و تخفیف خداوند بر بندگان را مطرح کرده استدلال کرده و استحسان را از مصادیق نفی عسر و حرج دانستهاند. استدلال به این آیات بر حجیت استحسان ضعیف است، زیرا مفاد این آیات نفی حکم حرجی است; مثلاً اگر وضو در هوای سرد برای انسان زیانبار باشد یا موجب تشدید بیماری او گردد حکم وجوب از آن برداشته میشود، پس ادلّه نفی عسر و حرج بیش از نفی حکم دلالتی ندارد، درحالیکه معتقدان به حجیت استحسان درصدد اثبات احکام شرعی با آن هستند.
استخاره
اشاره
استخاره: درخواست شناخت بهترین گزینه از خداوند، هنگام تردید و دو دلی
استخاره از ریشه «خـیـر» و از باب استفعال، در لغت به معنای «طلب خیر در چیزی»[20] و در اصطلاح عبارت است از واگذاردن انتخاب به خداوند با دعا و عمل مخصوص، در کاری که انسان در انجام دادن آن مردّد است. این واژه در قرآن نیامده است; ولی با توجه به اینکه مسلمانان در مواردی برای تصمیمگیری در کارهایشان از روش استخاره با قرآن* استفاده میکنند در حوزه مسائل پیرامون قرآن قرار میگیرد و از آن جهت که برخی مفسّران آیه شریفه «اَن تَستَقسِموا بِالاَزلـم» (مائده/5،3) را به استخاره تفسیر کردهاند میتواند در حوزه معارف قرآن قرار گیرد.[21]
واژه استخاره در روایات فراوانی دیده میشود و به گفته بحرانی در روایات به 4 معنا بهکار رفته است: 1 طلب ممکن شدن آنچه در آن خیر است، 2 طلب عزم بر آنچه در آن خیر است، 3 طلب خیر از خدا که نوعی دعا تلقی میشود، 4 طلب شناخت چیزی که خیر در آن است.[22] افزون بر این معانی، وجوه دیگری را نیز در معنای استخاره گفتهاند.[23]
همه معانی یاد شده به دو معنا باز میگردد:
1. خیرجویی و درخواست دستیابی به خیر. این معنای استخاره، در همه رفتارهای آدمی و در مواردی است که انسان در انجام دادن کاری نگران است که مبادا ضرر و شرّی بر انجام دادن آن مترتب شود و نتواند به منافع فعل مورد نظر دست یابد، ازاینرو با تضرع از خداوند میخواهد تا نتیجه خیر بر کارش مترتب کند و ضررهای احتمالی را از آن دفع کند. این معنای استخاره عام است و روایاتی متعدد نیز ناظر به این معناست.[24] در روایتی از امامصادق(علیه السلام) آمده که هرکس در کاری بدون خیرخواهی وارد گردد و گرفتار شود مأجور نخواهد بود.[25]
2. خیرشناسی و طلب شناخت خیر. این نوع از استخاره که شایعتر بوده، بیشتر مورد توجه عموم مردم است در جایی است که انسان خیر و شرّ عملی را حتی با مشورت نتواند تشخیصدهد.
پیشینه استخاره:
پیشینه استخاره:
تعیین تکلیف در موارد حیرت و آگاهی از آینده و گذشته همواره از نگرانیهای بشر بوده است.[26] اقوام و ملل گوناگون برای آگاهی از آینده و تعیین نیک و بد کارها از ابزارهای گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانی و دقت در حرکت آنها، پرواز پرندگان، شعلهآتش و .. استفاده میکردند.[27]
یکی از کارهای رایج در میان عرب جاهلی استقسام به ازلام و به سه منظور بود: 1. تعیین برندگان وبازندگان، با اجرای عملیاتی مشتمل بر برد و باخت در تقسیم گوشت. 2. یافتن راه حل مشکل. = قرعه) 3 استخاره و تعیین نیک و بد کارها; آنان برای آگاهی از اراده خدایان خود (بتها) در امور گوناگون زندگی و دانستن نیک و بد کارها و آگاهی از آینده و گذشته چون ازدواج، سفر، تجارت، جنگ و صلح، شروع بهکار، بهبودی بیمار، بازگشت مسافر و پیدا شدن گمشده و .. از ازلام استفاده میکردند.[28] تیرهایی که به این منظور بهکار گرفته میشد سه عدد بود و بر روی آنها عباراتی مانند «افعل، لاتفعل و غَفْل (پوچ)» یا «اَمَرَنی ربّی، نَهانی ربّی و غَفْل» نوشته شده بود.[29]استقسام در این موارد بدین گونه بود که متصدی یا خود شخص سه تیر را در ظرفی مخصوص قرار میداد و رو برمیگرداند و آنها را به هم میزد. سپس یکی ازتیرها را بیرون میآورد. اگر امر یا نهی بیرون میآمد بدان عمل میکردند و اگر تیر پوچ بیرون میآمد آن را به ظرف بازگردانده کار را ادامه میدادند تا وضع روشن شود. = ازلام)[30] آنان از این عمل به استخاره تعبیر میکردند.[31] اسلام با توجه به نیاز انسان به سببی که با آن در دو راهیهای حیرت و سرگردانی، تردید خود را بزداید، جنبههای خرافی و شرک آلود این سنّت جاهلی را حذف کرده و به استخاره با صبغهای الهی در مواردی خاصّ مشروعیت داده است[32]، ازاینرو پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مسلمانان استخاره یادمیداد.[33]
پس از رسولخدا(صلی الله علیه وآله)، اهلبیت(علیهم السلام) در موارد تردید و دودلی به برخی انواع استخاره توصیه میکردند. البته استخارهای که در بیشتر روایات به آن توجه شده غیر از آن چیزی است که اکنون با تسبیح یا قرآن رواج دارد و اینگونه استخاره در روایات کمتر به آن توجه شده است، هرچند در مشروعیت آن در موارد خاص تردیدی نیست. از امام باقر(علیه السلام)نقل شده که هرگاه پدر بزرگوارشان میخواستند حجّ، عمره یا خرید و فروش انجام دهند یا بردهای را آزاد کنند وضو میگرفتند و نماز استخاره میگزاردند.[34]
جایگاه و قلمرو استخاره:
جایگاه و قلمرو استخاره:
استخاره به معنای خیرجویی در همه افعال و تروک انسان جاری است; ولی استخاره به معنای خیرشناسی محدودیت دارد و در هنگام تردید اگر شخصنتواند با عقل خود خیر و شرّ کارها را بازشناسد و دین نیز بیانی نداشته باشد[35] کاربرد دارد، ازاینرو در انجام دادن واجبات و ترک محرمات[36] و در مواردی که عقل حکم قاطع و روشنی در مورد خیر و شرّ فعلی داشته باشد[37] یا جایی که بتوان با مشورت دیگران خیر را از شرّ بازشناخت[38] جای استخاره نیست. استخاره در انجام دادن مکروه و ترک مستحب را برخی جایز شمردهاند[39] و برخی جایز نمیدانند.[40]
مشروعیت استخاره:
مشروعیت استخاره:
همه مذاهب اسلامی اصل استخاره را پذیرفتهاند.[41] البته بعضی، در برخی روشهای آن با استناد به آیه3مائده/5 که بر حرمت استقسام با ازلام تصریح و تأکید دارد تشکیک کردهاند:«حُرِّمَت عَلَیکُمُ المَیتَةُ والدَّمُ ... و اَن تَستَقسِموا بِالاَزلـمِ ذلِکُم فِسقٌ».
مفسّران در تفسیر استقسام به ازلام که قرآن کریم آن را حرام شمرده اختلاف نظر دارند. جمعی مقصود از آن را استخاره طلب شناخت خیر و شرّ) به وسیله ازلام[42] دانستهاند. طرفداران این رأی درباره علّت تحریم آن گفتهاند: این عمل نوعی تلاش برای دستیابی به علمغیب است که از طرف خداوند حرام شده است. از نظر این مفسّران ازلام خصوصیتی ندارد و تحریم آیه هرگونه استقسامی، از جمله استخاره با قرآن یا تسبیح را شامل میشود[43]; ولی جمعی با ردّ این ادّعا میگویند: استقسام به ازلام هیچ ارتباطی باعلمغیب ندارد، بلکه تلاش برای دستیابی به گمان به وسیله امارات و قراین متعارف است وگرنه باید علم تعبیر خواب و امثال آن نیز حرام و کفر باشد.[44] برخی نیز حکمت تحریم آیه را نفی خرافهپرستی و اوهام دانسته، میگویند: این معنا مخصوص استقسام به ازلام نیست، بلکه شامل هرگونه استقسام، هر چند با تسبیح یا مصحف میگردد، ازاینرو استخاره را مورد هجوم قرار داده، آن را عامل عقبماندگی و مانع پیشرفت معرفی میکنند.[45] برخی از معاصران با ردّ این سخنان با استناد به روایات جواز استخاره میگویند: استخاره نوعی رجوع به خداوند در زمان حیرت و سرگردانی است و با اندیشیدن و تعقل منافاتی ندارد[46]، افزون بر این، جمعی ازمحققان سبب حرمت استقسام به ازلام را تفکّری شرکآلود دانستهاند که در پس این عمل وجود داشته است، زیرا مشرکان عرب این عمل را در کنار بتهای خود و به فرمان آنها دانسته و برای یاری جستن از آنها در یافتن سرنوشت خویش انجام میدادند و بر اثر همین تلقی شرکآلود بوده که قرآنکریم آن را حرام کرده است و گرنه این عمل به خودی خود حرام نیست.[47] علامه طباطبایی و برخی دیگر معتقدند با توجه به سیاق آیه که درباره تحریم برخی خوردنیهاست استقسام به ازلام در تقسیم گوشت به وسیله تیرها که نوعی قمار بود، ظهور دارد و اساساً شامل استخاره و موارد مشابه آن مانند قرعه نمیشود[48]، به هر روی، علما در اینکه استخاره در مواردی خاص مشروعیت دارد و تحریم آیه شامل آن نمیشود اتفاق نظر دارند. برایمشروعیت و اعتبار استخاره به دلایلی استناد شدهاست:
1. هر دو معنای استخاره (خیرجویی و خیرشناسی) نوعی دعا و درخواست از خداوند است که فرد متحیّر عاجزانه از خدای عالِم و قادر میخواهد تا نتیجه خیر بر اعمال او مترتب کند یا خیر را در کوره راههای زندگی به او بشناساند، ازاینرو عموم آیه «اُدعونی اَستَجِب لَکُم = مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم» (غافر/40،60) شامل آن میشود.
2. روایاتی فراوان در منابع شیعی و سنی بر مشروعیت استخاره دلالت میکند; مانند آنچه از جابربنعبداللّه نقل شده و نزد همه مذاهب اسلامی پذیرفته است. او میگوید: پیامبر(صلی الله علیه وآله)بهما استخاره میآموخت، چنان که سورههای قرآن را آموزش میداد.[49]
در روایتی دیگر فضیل از امام صادق(علیه السلام)نقلکرده که هیچ مؤمنی استخاره نکند، مگر آنکه خداوند، برای او خیر مقدر فرماید، حتی اگر حوادث ناگواری برای او پیش آید.[50]
روشهای استخاره:
اشاره
روشهای استخاره:
استخاره برای بازشناسی خیر به روشهای مشروعی از طرف دین نیاز دارد، از اینرو در روایات به روشهایی برای آن اشاره شده است[51]که به 5 مورد اشاره میشود:
1. استخاره با نماز:
1. استخاره با نماز:
فقیهان امامیه[52] و اهلسنت[53] نماز استخاره را از نمازهای مستحب برشمردهاند. علامه حلّی میگوید: نماز استخاره به اتفاق امامیه و بیشتر اهل سنت مستحب است.[54] این نماز به روشهایی گوناگون در روایات وارد شده است[55]; ولی همه روایات، نماز استخاره را دو رکعت همراه با دعاهای مخصوص قبل یا بعد از آن، بیان کرده است.[56] در برخی ازاینروایات خواندن سورههای مخصوص نیز توصیه شدهاست.[57]
2. استخاره با دعا:
2. استخاره با دعا:
در این روش باید استخاره کننده یکی از دعاهای وارد شده را بخواند. سپس ذکر «اَستَخیرُ الله» را در امور عادی 7 بار و در امور مهم 100 بار بگوید و آنگاه به قلب خود رجوع کند و به هریک از راههایی که قلبش به آن میل کرد عمل کند. گفتنی است که دعاهایی که در روایات وارد شده مضامینی متنوّع دارد.[58] یکی از آن دعاهاچنین است: «یا أبصر الناظرین و یا أسمع السامعین و یا أسرع الحاسبین و یا أرحم الراحمین و یا أحکم الحاکمین صلّ علی محمّد و علی أهل بیته و خرلی فی کذا و کذا». [59] این نوع استخاره که بیشتر روایات درباره آداب آن دستور دادهاند فقط دعا و طلب خیر است[60] و در مشروعیت آن تردیدی نیست.
3. استخاره ذات الرقاع :
3. استخاره ذات الرقاع :
کیفیت آن چنین است که بر روی سه برگه نوشته میشود: «بسمالله الرحمن الرحیم. خیرة منالله العزیز الحکیم، لفلانبنفلان. اِفْعَل» و بر سه برگه دیگر همان ذکرنوشته شده به جای افعل «لاتفعل» نوشته میشود آنگاه استخاره کننده هر 6 برگه را زیر سجاده گذارده، دو رکعت نماز میگزارد و بعد از نماز، در سجده 100 بار میگوید: «أستخیر الله برحمته خیرةً فی عافیة». سپس آن برگهها را به هم زده، آنها را یکی یکی تا سه برگه بیرون میآورد. چنانچه هر سه «اِفْعَل» داشت آن را انجام میدهد و چنانچه هرسه «لاتفعل» داشت آن را انجام نمیدهد; ولی اگر یکی «اِفْعَل» بود و دیگری «لاتفعل»، تا 5 برگه بیرون میآورد و بر طبق اکثریت عمل میکند.[61] استخاره ذاتالرقاع مورد توجه بسیاری از بزرگان بوده و روایات پرشماری از امامان معصوم(علیهم السلام)، درباره آن وارد شده است. بیشتر فقیهان امامیه مشروعیت آن را پذیرفتهاند.[62]
4. استخاره با قرآن:
4. استخاره با قرآن:
امروزه این نوع استخاره رایجتر است و شرط اساسی آن داشتن طهارت جسمی و روحی و آشنا بودن به معنا و تفسیر قرآن و درک مناسبت آیات با موضوع مورد استخارهاست.[63]
در استخاره با قرآن روشهایی گوناگون روایت شده است; از جمله اینکه امام صادق(علیه السلام)به کسی که گفت: گاه تصمیم به انجام دادن کاری میگیرم و درباره آن از خدا طلب خیر میکنم; اما فکرم به جایی نمیرسد، فرمود: قرآن را بگشای و به اولین آیهای که نگاهت به آن افتاد، به خواستخدا عمل کن.[64] علامه مجلسی در شرح این روایت گفته است: مراد از اولین آیه، اولین آیه صفحه سمت راست است.[65]سیره علما و تجربه عملی آنان نشان میدهد که استمداد از قرآن با استخاره ثمرات عملی فراوانی برای راهگشایی کارها داشته است، بهگونهای که برخی شگفتانگیز بودن نتایج آن را از معجزات قرآن دانستهاند.[66] برخی استخاره با قرآن را با روایتی از امام صادق(علیه السلام) که میگوید: «با قرآن تفأل نزنید» منافی دانستهاند. به این اشکال پاسخ داده شده که اولا این روایت ضعیف است. ثانیاً استخاره با تفأل* فرق دارد; زیرا استخاره چنانکه گذشت، این است که انسان در کاری مردد باشد و از خداوند بخواهد او را در گزینش یکی از دو کار راهنمایی کند و خیر او را در آن قرار دهد; اما تفأل زدن به معنای پیشبینی کردن فرجام کارها و پیشامدهای آینده و غیبگویی است.[67] البته تفأل به معنای استخاره و فال نیک زدن نیز در روایات و عباراتعالمان بهکار رفته[68] که به معنای اول، حکم استخاره را دارد[69] و به معنای دوم اگر به قرآن نباشد نه تنها از آن نهی نشده[70] بلکه بر پایه برخینقلها پیامبر(صلی الله علیه وآله) فال نیک زدن را دوستمیداشت.[71]
5. استخاره با تسبیح:
5. استخاره با تسبیح:
این روش نیز اقسامی دارد که به دو مورد آنکه منسوب به امامزمان(عج) است اشاره میشود:
الف. استخاره کننده تسبیح را گرفته پس از سه بار صلوات بر پیامبر و آلاو مقداری از تسبیح را جدا میکند و دو تا دو تا میشمارد، چنانچه یک دانه ماند نشان امر به آن عمل و اگر دو تا باقی ماند نشان نهی از آن است.[72]
ب. پس از قرائت دعا قبضهای از تسبیح را بگیرد و هشت هشت جدا کند، پس اگر یکی بماند بهطور کلی خوب است و اگر دو تا بماند یک نهی دارد و اگر سه تا بماند فعل و ترکش یکسان است و اگر 4 تا بماند دو نهی دارد و اگر 5 تا بماند بعضی گفتهاند که تعب و رنج دارد و بعضی گفتهاند: در آن ملامت است و اگر 6 تا بماند نهایت خوبی را دارد و باید شتاب کرد و اگر 7 تا بماند حکمش مانند 5 تاست و اگر 8 تا ماند 4 نهی دارد.[73] شایان ذکر است که روایاتِ برخی انواع استخاره نظیر استخاره با تسبیح ضعیف است[74]; ولی بر پایه روایات تسامح در ادلّه سنن عمل به آن جایز دانسته شده[75] و حتّی برخی ادعای اجماع برآن کرده و آن را از شعائر امامیهدانستهاند.[76]
آداب استخاره:
آداب استخاره:
استخاره نوعی دعا و نیایش با خداست، ازاینرو در روایات برای آن آدابی بیان شده که به برخی از آنها اشاره میشود: 1 وضو داشتن و نماز خواندن. امام صادق(علیه السلام)میفرمود: هرگاه پدرم میخواست استخاره کند وضو میگرفت. سپس دو رکعت نماز میگزارد.[77] 2 صدقه دادن. امام موسیبنجعفر(علیه السلام)میفرمایند: هرگاه امر بزرگی بر تو سنگینی کرد در همان روز به 60 مسکین به هر کدام نصف صاع خرما یا گندم یا جو صدقه بده. سپس میگویی: خدایا با علم تو استخاره میکنم. آنگاه خدا را به هر یک از نامهایش که میخواهی بخوان.[78]3 استخاره زمان ویژهای ندارد; اما در روایات برخی زمانها زمان فضیلت استخاره دانسته شده است; از جمله پس از نمازهای مستحب و واجب[79]، نماز صبح[80] در آخرین سجده آن[81]، آخرین رکعت نماز شب[82] و هنگام زوال خورشید.[83] 4. در روایات به استخاره در مرقد امام حسین(علیه السلام) و مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله)[84] توصیه شدهاست.
مباحث فقهی استخاره:
مباحث فقهی استخاره:
درباره لزوم عمل بر طبق استخاره سه دیدگاه متفاوت وجود دارد: 1 اوامر و نواهی در باب استخاره اقتضای وجوب موافقت و حرمت مخالفت دارد. 2 اوامر و نواهی در این باب حداکثر بر استحباب موافقت و کراهت مخالفت دلالت دارد. 3 اینگونه اوامر ونواهی برای ارشاد به مصالح و مفاسد است و بر الزام دلالت ندارد.[85] مطابق برخی روایات نباید به نتیجه استخاره بدبین بود و باید به قضای الهی راضی بود[86]، ازاینرو موافقت با استخاره امری مطلوب تلقی میشود. درباره تکرار استخاره گفتهاند: در صورتی که با مراعات شرایط، استخاره شود دلیلی برای تکرار آن نیست[87] و در صورت تکرار به اولین استخاره عمل شود، مگر آنکه اوضاع و شرایط تغییر کرده باشد.[88]نکته پایانی اینکه دلیلی بر وکالت در استخاره وجود ندارد، زیرا در زمان ائمه(علیهم السلام)معمول نبوده است که یارانشان برای استخاره گرفتن به آنان مراجعه کنند[89] و در روایات استخاره نیز به استخاره خود افراد توصیه شده است[90]; ولی احادیث فراوانی درباره دعا برای مؤمنان و برآوردن حاجاتشانوارد شده که پذیرش نیابت در استخاره برای مؤمنان میتواند از مصادیق آنباشد.[91]