گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
اَستر


اشاره

اَستر: قاطر، حیوانی عقیم که از جفتگیری الاغ نر با مادیان به وجود می‌آید[27]
معادل عربی آن بَغْل است که در اصل غیر عربی و حبشی دانسته شده[28] و در قرآن یک بار به‌صورت جمع (بِغال) آمده است[29](نحل/16، 8)، افزون بر آن برخی مباحث دیگر در برخی تفاسیر و کتب لغت ذیل واژه اَنعام 30] (زخرف/43، 12) و نیز دابّة[31] در ارتباط با استر آمده است; همچنین از این حیوان در ماجراهای قارون* و داستان خروج تفاخرآمیز[32] او، ماجرای هدیه فرستادن بلقیس* برای حضرت سلیمان(علیه السلام)[33]، جریان حمل حضرت عیسی(علیه السلام)و حمل هیزم برای به آتش افکندن ابراهیم*(علیه السلام)[34] در برخی روایات یاد شده‌است.
سابقه آشنایی انسان با استر به دوره‌ای که نخستین تیره وحشی آن در آسیای صغیر می‌زیست (حداقل 3000 سال پیش) باز‌می‌گردد.[35] این حیوان دارای خصوصیات بارزی چون سختکوشی، جسارت[36] و درازی عمر است[37] و در زندگی اعراب جاهلی و برای کارهایی مانند آسیاب‌کردن و باربری و نیز پیغام رساندن‌از آن استفاده می‌شده‌است.[38]
در آیات 5‌ـ‌8 نحل/ 16 پس از یادآوری نعمت چارپایان برای بشر، از این حیوان در کنار اسب و الاغ یاد شده و به منفعت سواری و زینت بودن آن حیوانات برای انسان توجه شده است: «والخَیلَ والبِغالَ والحَمیرَ لِتَرکَبوها و زینَةً» (نحل/16،8) برخی مفسران به‌طور جزئی به بیان زیباییهای این حیوان پرداخته‌اند.[39] ترکیب و چینش دو عبارت «رکوب» و «زینت» در آیه از نگاه برخی مفسران بیانگر این نکته است که مقصود از آفرینش قاطر، سواری گرفتن از آن است و زینت در درجه دوم قرار دارد.[40]ذکر صریح استر در قرآن با توجه به اشاره به دو نعمت سواری و زینت آن در مقام امتنان بر بندگان، در کنار برخی گزارشهای تاریخی، نشان نقش و اهمیت ویژه این حیوان در جزیرة العرب در دوره ظهور اسلام‌است.
درباره حکم خوردن گوشت استر میان فقیهان اختلاف نظر است; حسن بصری قائل به اباحه[41] و عموم فقهای شیعه[42] و مالک[43] و گروهی دیگر از اهل سنت قائل به کراهت هستند و برخی دیگر به حرمت آن نظر داده‌اند. ابوحنیفه[44]، شافعی[45] و ابن‌حنبل[46] جزو قائلان به حرمت هستند. زمخشری استدلال قائلان به حرمت را چنین نقل می‌کند: خداوند در آیه 8 نحل/ 16 علّت آفرینش‌اسب، استر و الاغ را سواری و زینت بودن آنها برای انسان دانسته و اشاره به حلیت خوردن گوشت* آنها نکرده، درحالی‌که در آیه 5 این سوره از جمله منافع چارپایان را حلیت خوردن گوشت آنها می‌داند: «والاَنعـمَ خَلَقَها لَکُم فیها دِفءٌ ومَنـفِعُ ومِنها تَأکُلون» (نحل/16،5) این جدایی دلیل بر حرمت گوشت این سه حیوان است.[47] طبری به رغم پذیرش حرمت گوشت استر بر اساس روایات، استدلال حرمت را از این گروه نمی‌پذیرد و می‌گوید: بنابراین استدلال باید بر اساس آیه 5‌سوار شدن بر حیوانات، غیر از این سه مورد مانند شتر حرام باشد، زیرا در این آیه اشاره‌ای به سوار شدن، نشده است، درحالی‌که کسی بدان رأی نداده است، بنابراین، آیه درصدد‌شمردن نعمتهای خداوند است; نه تبیین حکم‌فقهی.


استراق سمع

اشاره

استراق سمع: دزدیده گوش‌دادن به سخن‌کسی
استراق مصدر ثلاثی مزید (باب افتعال) از ریشه (س‌ـ‌ر‌ـ‌ق) به معنای گرفتن چیزی از صاحبش بدون داشتن حق و به‌صورت مخفیانه و با قصد و اختیار است[1] و «سَمع» مصدر ثلاثی مجرد به معنای ادراک کردن صداها[2] یا مسموع[3] است. ترکیب استراق سمع به معنای گوش دادن به سخن کسی به‌صورت مخفیانه است.[4] این ترکیب، از آیه‌ای در قرآن گرفته شده که در آن از استراق سمع شیاطین سخن به میان آمده است:«إلاّ من استرق السّمع...» (حجر/15،18)
دزدیده گوش دادن در فرهنگ اسلامی، در دو مورد به‌کار می‌رود: 1. درباره انسانها که عملی ناپسند و ممنوع است و ممنوعیت آن از برخی آیات (حجرات/ 49، 12; اسراء/ 17، 36) استفاده می‌شود. 2. درباره شیاطین و جنیان که در قرآن، بیشتر به این نوع استراق سمع پرداخته شده و مسئله حفظ آسمانها* از آنها و راندنشان با شهاب* در 5 سوره و 9 آیه قرآن آمده است. این بحث از مباحث مشکلی است که جوانب آن در سخن مفسران به روشنی مطرح نشده و بر این اساس، نتیجه‌گیری از آرا و اظهار نظر قطعی و نهایی درباره آن آسان به نظر نمی‌رسد. برخی گفته‌اند: شناختن حقیقت شیطان* و چگونگی استراق سمع و آنچه او استراق سمع می‌کند، همگی از علوم غیبی است که انسانهای معمولی جز از طریق آیات و روایات راهی به فهم آنها ندارند.[5] استراق سمع در اصطلاح سیاسی به معنای جاسوسی*، از طریق نصب برخی گیرنده‌ها برای شنود یا ثبت و ضبط مذاکرات خصوصی یا محرمانه است.[6]

استراق سمع انسانها:

استراق سمع انسانها:
قرآن، تجسّس را عملی زشت و ناروا دانسته و از آن نهی‌کرده است:«.. ولاتجسّسوا...» (حجرات/ 49،12) یکی از مصادیق تجسّس*، دزدیده گوش‌دادن به سخن دیگران دانسته شده‌است.[7]
از برخی آیات دیگر استفاده می‌شود که گوش فرادادن به هر چیزی جایز نیست، بلکه گاهی ممنوع است و استراق سمع از موارد ممنوع شمرده می‌شود: «... اِنَّ السَّمعَ والبَصَرَ والفُؤادَ کُلُّ اُولـئِکَ کانَ عَنهُ مَسـولا» (اسراء/17،36) در حدیثی از امام صادق(علیه السلام)آمده است: اگر کسی به سخن گروهی بدون رضایت آنها گوش دهد در روز قیامت در دو گوش وی سرب داغ ریخته می‌شود.[8] البته تجسس و استراق سمع، در مواردی جایز، و گاهی نیز واجب است.[9]

استراق سمع انسانها:

استراق سمع انسانها:
قرآن، تجسّس را عملی زشت و ناروا دانسته و از آن نهی‌کرده است:«.. ولاتجسّسوا...» (حجرات/ 49،12) یکی از مصادیق تجسّس*، دزدیده گوش‌دادن به سخن دیگران دانسته شده‌است.[7]
از برخی آیات دیگر استفاده می‌شود که گوش فرادادن به هر چیزی جایز نیست، بلکه گاهی ممنوع است و استراق سمع از موارد ممنوع شمرده می‌شود: «... اِنَّ السَّمعَ والبَصَرَ والفُؤادَ کُلُّ اُولـئِکَ کانَ عَنهُ مَسـولا» (اسراء/17،36) در حدیثی از امام صادق(علیه السلام)آمده است: اگر کسی به سخن گروهی بدون رضایت آنها گوش دهد در روز قیامت در دو گوش وی سرب داغ ریخته می‌شود.[8] البته تجسس و استراق سمع، در مواردی جایز، و گاهی نیز واجب است.[9]

بعثت و استراق سمع:

بعثت و استراق سمع:
غالب مفسران بر این عقیده‌اند که پس از بعثت پیامبر‌اکرم(صلی الله علیه وآله)هیچ‌یک از شیاطین و جنّیان راهی به سوی آسمان و شنیدن اخبار فرشتگان ندارند و بر اساس آیات قرآن، شیاطین از شنیدن اخبار آسمانها منع شده‌اند: «إِنَّهُم عَن السَّمعِ لَمعزُولُون» (شعراء/26،212) و اگر یکی از شیاطین یا جنیان بخواهد سخنان فرشتگان را استراق سمع کند، با شهاب رانده می‌شود: «و أَنّا لَمَسنَا السَّماءَ فَوَجدنـها مُلِئَت حَرَسًا شَدیدًا و شُهُبًا» (جنّ/72،8)، «و لَقَد جَعَلنا فِی‌السّماءِ بُروجًا و زَیّنّـها لِلنّـظِرین * و حَفِظنـهامِن کُلِّ شَیطـن رَّجیم * إِلاّ مَن استَرقَ السَّمعَ فَأتبَعَه شِهابٌ مُبینٌ» (حجر/15،16‌ـ‌18) گفته شده: دراین آیه نمی‌توان «إلاّ» را بر ظاهر معنای آن یعنی استثنا حمل کرد و نتیجه گرفت که اگر شیطانی استراق سمع کند می‌تواند وارد آسمان شود، بلکه «إلاّ» به معنای «لکن» است، زیرا به هیچ یک از شیاطین اجازه ورود به آسمان داده نمی‌شود و مفاد آیه این است که اگر شیطانی بکوشد خود را به‌آسمان نزدیک کند به وسیله شهاب رانده‌می‌شود.[14]
در تأویلی عرفانی برای آیات 15‌ـ‌18 حجر/15 گفته شده: مقصود از «سماء»، عقل یا قلب و منظور از «بروج»، مراتب عقل (هیولانی، بالملکه، بالفعل، مستفاد) یا مقامات اخلاقی، مانند صبر، شکر، توکل و .. است و مقصود از تزیین سماء، آراستن آن به علوم و معارف و حکمتها برای متفکّران است و مراد از شیطان، اوهام و تخیلات، و از شهاب مبین، برهان واضح یا اشراق نور هدایت اراده شده که اوهام و تخیلات را می‌راند.[15] در آیه 5 ملک/67 راندن شیاطین به «مصابیح» که همان کواکب آسمانی است نسبت داده شده است. با توجّه به اینکه شیاطین بر اساس آیاتی دیگر، به وسیله شهابها رانده می‌شوند، در توجیه این آیه دو قول وجود دارد: یکی اینکه مقصود از مصابیحی که آسمان به آنها زینت داده‌شده، اعم از کواکب اصلی و شهابهای آسمانی است و دیگر اینکه شهابها از کواکب آسمانی جدا شده، شیاطین به وسیله آنها رانده‌می‌شوند.[16]
درباره این موضوع که آیا شیاطین پس از سوخته شدن به وسیله شهابها کشته می‌شوند یا فقط برخی از اعضایشان می‌سوزد، میان مفسران اختلاف است[17] و در مورد اینکه آیا پیش از بعثت راه آسمانها برای شیاطین و جنیان باز بود یا نه، دو نظریه وجود دارد:
1. بسیاری از مفسران بر این باورند که پیش از بعثت یا پیش از میلاد پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) شیاطین و جنیان می‌توانستند به آسمان رفته، گفتوگوی فرشتگان را بشنوند: «و أَنّا کُنّا نَقعُدُ مِنها مَقـعِدَ لِلسَّمعِ فَمَن یَستَمِعِ الأنَ یَجِد لَه شِهابًا رَصَدًا» (جنّ/72،9)، چنان‌که برخی مفسران از امام‌صادق(علیه السلام)[18] و برخی دیگر از ابن‌عباس[19] نقل کرده‌اند که در زمان جاهلیت، هریک از کاهنان شیطانی را در استخدام خویش داشت که در مکانی از آسمان می‌نشست و خبرهای مربوط به‌حوادث آینده را استراق سمع می‌کرد و کاهن را از آن آگاه می‌ساخت و کاهن آنها را برای مردم افشا می‌کرد. زمانی که عیسی(علیه السلام)به نبوت مبعوث شد شیاطین از سه آسمان و زمانی که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)مبعوث شد از همه آسمانها ممنوع شدند و در صورت استراق سمع با شهابها رانده می‌شدند. گفته شده که اصل شهابها پس از بعثت حادث نشده است، بلکه راندن شیاطین به وسیله آنها پس از بعثت صورت گرفته است.[20] در برخی روایات نیز آغاز ممنوعیت نفوذ به آسمانها و رانده‌شدن شیاطین به وسیله شهابها، در شب میلاد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)دانسته شده است.[21] در تفسیر‌قمی آمده است: پس از میلاد پیامبر(صلی الله علیه وآله)جنیان نزد کاهنان آمده، اخباری را که پیش از میلاد شنیده بودند برای آنها باز‌می‌گفتند و کاهنان با استفاده از آن اخبار به پیشگویی می‌پرداختند.[22]
2. نظریه دیگر آن است که شیاطین هیچ‌گاه، حتی پیش از بعثت به آسمان راه نداشتند; برخی با استناد به آیات 17‌ـ‌18 حجر/15 این مطلب را که پیش از بعثت هر کاهنی شیطانی داشت که اخبار آسمان را برایش می‌آورد افسانه‌ای دروغین خوانده و گفته‌اند: شیاطین به هیچ وجه نمی‌توانند به آسمان برسند و «شهاب مبین» در آیه، کنایه از این است که شیاطین، کوچک‌تر از آن‌اند که گفته‌های فرشتگان را استراق سمع کنند.[23]
برخی دیگر گفته‌اند: آیاتی مانند 8 صافّات/37 دلالت دارد که شیاطین، پیش از بعثت نیز راهی به آسمان نداشتند; ولی آیه 9 جنّ/72 دلالت دارد که برخی از جنیان قبل از بعثت به آسمان راه داشته، سخنان فرشتگان را می‌شنیدند. جمع بین این دو دسته آیات آن است که بگوییم: پیش از بعثت، رفتن شیاطین به آسمانها و شنیدن خبرهای آسمان به وسیله آنها ممنوع بود; ولی جنیان مؤمن به ویژه رسولانشان می‌توانستند به آسمان بروند. آنها در آسمان مکانهای ویژه‌ای داشتند که در آنجا نشسته و به سخنان ملائکه گوش می‌دادند. سپس با آن سخنان، قوم خود را انذار می‌کردند; ولی پس از بعثت برای محافظت وحی قرآنی از اشتباه و ختم رسالت و کفایت قرآن برای جنیان و بی‌نیاز شدن آنان از سخنان فرشتگان، آسمانها پر از فرشتگان نگهبان شد و راه آن به کلی، چه برای شیاطین و چه برای جنیان، اعم از مؤمن و کافر بسته شد. مؤیّد این گفتار، کلام جنیان مؤمن پس از بعثت است که گفته‌اند: و اینکه [با این اوضاع] ما نمی‌دانیم آیا اراده شرّی درباره اهل زمین شده یا پروردگارشان خواسته‌است آنان را هدایت کند. (جنّ/72،10)[24]
برخی مفسران بر این عقیده‌اند که پیش از بعثت نیز در آسمانها نگهبانانی از فرشتگان بودند که شیاطین را با شهابها می‌راندند; ولی پس از بعثت، شمار نگهبانان آسمان بیشتر و محافظت از اخبار آسمانی شدیدتر شد.[25]



اِسترجاع

اشاره

اِسترجاع: گفتن «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» هنگام‌مصیبت
استرجاع، مصدر باب استفعال و از ریشه (ر‌ـ‌ج‌ـ‌ع) در لغت به معنای طلب رجوع و بازپس‌گرفتن چیزی است.[26] این واژه بر پایه روایات فراوان برای گفتن آیه 156 بقره/2: «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» هنگام بروز مصیبت، اصطلاح شده است.[27] راز نامگذاری گفتن این جمله به استرجاع را می‌توان در جزء دوم آن «إنّا إلیه رجعون» جست که اقرار به بازگشت به سوی خداست.

موارد استرجاع:

موارد استرجاع:
خداونددرآیات 155 ـ156 بقره/2 مواردی از قبیل مواجهه با ترس* و گرسنگی* و ضرر*های مالی و جانی و از دست دادن محصولات را آزمون الهی و مصیبت* و محل استرجاع دانسته و به صابرانی که هنگام مصیبت «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» می‌گویند، بشارت داده‌است: «وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَ نَقص مِنَ الاْمول والأنفُسِ والثَّمرتِ وَ بَشِّرِ الصّـبِرینِ * الّذینِ إذا اَصـبَتهُم مُصِیبةٌ قالوا إنّا لِلّهِ وَ إنّا إِلیهِ رجِعُون» در شأن نزول آیه آمده است: امیرمؤمنان(علیه السلام)هنگام شنیدن خبر شهادت* حمزه[28] یا جعفر[29] کلمه استرجاع را بر زبان آورد. سپس این آیه نازل شد. در روایات فراوانی استرجاع به‌هنگام روبه‌رو شدن با هرگونه مصیبت، سفارش[30] و از ویژگیهای امّت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)هنگام بروز مصیبت شمرده شده است.[31] بر اساس روایاتی از پیامبر، هرچه موجب اذیت مؤمنی شود، گرچه خاموش شدن چراغ[32] یا فرو رفتن خاری در دست باشد از مصادیق مصیبت و جای گفتن استرجاع است.[33] تکیه بر ایمان مخاطبان در آیه 153 بقره/2: «یـأیّها الّذینَ ءَامَنُوا استَعینوا بِالصّبرِ والصَّلـوة» در فرمانِ کمک گرفتن از صبر و نماز می‌تواند اشاره به منشأ استرجاعِ صابران، یعنی ایمان ایشان باشد. به نقل جابر از امام‌باقر(علیه السلام)صبرِ مصیبت دیده مسترجع، از رضای او به فعل خداوند حکایت‌دارد.[34]

پاداش استرجاع:

پاداش استرجاع:
خداوند در ادامه آیه 153 بقره/2 معیّت خویش با صابران را اعلام فرموده است:«إنَّ اللّهَ مَع الصّـبِرین» و در آیه‌155 همین سوره با مسکوت گذاشتن متعلّق «بَشِّرْ» بشارت بزرگی به صابران داده است[35] و در آیه 157، صابران مسترجع را دارای مقامی والا و مشمول درود و رحمت و برخوردار از هدایت الهی می‌داند: «اُولئِکَ عَلَیهِم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم ورَحمَةٌ واُولـئِکَ هُمُ المُهتَدون » (بقره/2،157) برخی مفسران، مقصود از «صلوت» را ثنا، مدح و تعظیم، و «رَحمَةٌ» را نعمتهای دنیایی و آخرتی و «اهتدا» را هدایت و رسیدن به ثواب و بهشت می‌دانند.[36] برخی اهتدا را رسیدن به نعمتها و سعادت دنیا و آخرت دانسته، تحقق آن را فقط در سایه استرجاع عملی و قلبی میسر می‌دانند که در آن مرتبه، شخص خود را نزد خداوند حاضر می‌بیند.[37] بر پایه روایتی از امام صادق(علیه السلام)خداوند سه ویژگی صلوات*، رحمت* و اهتدا را به مسترجعانِ صابر عطا کرده است که اگر یکی از آنها به فرشتگان داده می‌شد، به آن راضی می‌شدند.[38] بر اساس روایتی دیگر، مسترجعان، اهل بهشت[39] و در سایه نور اعظم الهی هستند[40]و هرگاه با یادکرد مصیبت گذشته استرجاع کنند، خداوند گناهان پیشین آنها را می‌بخشاید و ثواب زمان مصیبت را به آنان عطا می‌کند.[41]سیوطی نیز روایاتی به این مضمون نقل کرده‌است.[42]

آثار استرجاع:

آثار استرجاع:
گفتن «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ راجِعون» از یک سو اقرار به مبدأ و معاد و اظهار تسلیم در برابر قضا و قدر بوده، مایه آرامش قلب[43] و امید به پاداش الهی می‌گردد[44] و از سوی دیگر، یادآور این نکته است که بلاها و مصیبتهای زودگذر دنیایی از ناحیه خداوند بوده و تصرّف مالک در مملوک و ملک حقیقی خویش است: «إنّا لِلّهِ» و مملوک حق اعتراض ندارد: «عَبدًا مَملوکًا لاّ یَقدِرُ علی شَیء» (نحل/16،75)[45] استرجاع همچنین موجب دوری استرجاع کننده از سخنان نامناسب و شکایت و مانع وسوسه‌های شیطان یا موجب دلداری و تسلّی قلب و کاهش حزن و اندوه مصیبت دیده[46] و همچنین اشتغال به‌کاری مستحب[47] و اظهار عقاید حق است. البته این آثار در صورتی است که استرجاع تنها زبانی نباشد، بلکه به معنای آن نیز توجه شود.