گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
استطاعت


استطاعت => حجّ

اِستعاذه

اشاره

اِستعاذه: پناه بردن به خدا
استعاذه مصدر باب استفعال و از ریشه «ع‌ـ‌و‌ـ‌ذ» به معنای پناه بردن، درخواست کمک[1] و چنگ زدن (اعتصام) آمده است.[2] «عُوذه» از همین ریشه، به چیزی گفته می‌شود که بهوسیله آن از چیزی پناه برده شود.[3]
مفسّران، بر حسب کاربرد این واژه و مشتقاتش، تعابیر چندی را در توضیح آن ذکر کرده‌اند; مانند: اعتصام به خدا برای درخواست نجات، خضوع و خاکساری برای خدا جهت کسب توفیق و رها نشدن به حال خود[4]، اتصال به حضرت حق برای حفظ از شرّ هر اهل شرّی[5]، پناه بردن به خدا و توجه به او[6]، درخواست دفع شرّ به وسیله شخص پایین‌تر از بالاتر با خضوع* و فروتنی[7]، حرز گرفتن[8] و خود را در حیازت چیزی برای حفظ از بدی قرار دادن.[9] برخی نیز استعاذه را لطفی دانسته‌اند که جلو تأثیر وسوسه‌های شیطان را می‌گیرد.[10]
استعاذه در اصطلاح قاریان به زبان آوردن عبارتهایی مانند «أعوذُ باللّهِ من الشّیطنِ الرَّجیم» است.[11] در آیه‌ای، به استعاذه هنگام تلاوت قرآن امر شده است:«فَاِذا قَرَأتَ القُرءانَ فَاستَعِذ بِاللّه» (نحل/16،98) درباره وجوب یا استحباب استعاذه[12] و وقت آن‌که پیش از تلاوت است یا پس از تلا،وت[13] نیز در بلند یا آهسته گفتن استعاذه، بین مفسران اختلاف است.[14] = تلاوت)
فقها نیز استعاذه را در رکعت اول نماز، قبل از خواندن حمد، مستحب دانسته‌اند.[15] گفته شده: قاری قرآن، هنگام اشتغال به تلاوت، باید حالت استعاذه داشته باشد[16] و گفتن الفاظی خاص سبب ایجاد این حالت در نفس قاری می‌شود; نه اینکه خود آن استعاذه باشد، مگر مجازاً به آن استعاذه گفته شود.[17]

استعاذه در قرآن:

اشاره

استعاذه در قرآن:
مشتقات استعاذه و واژه‌ها یا عبارتهای مرتبط با آن در قرآن به سه شکل آمده‌است:

1. پناه بردن به خدا
1. پناه بردن به خدا:
مانند: «أعوذ» (بقره/2،67; هود/11، 47; مریم/19،18; مؤمنون/23،97; فلق/113،1; ناس/114،1)،«استعذ» (اعراف/7،200; نحل /16،98; غافر/40،56; فصّلت/41،36)، «أعیذ» (آل‌عمران/3،36)، «عذت» (غافر/40،27; دخان/44،20)، «معاذ» (یوسف/12،23، 79)، «تذکّر» (اعراف/7،201)، «ملجأ» (توبه/9،118)، «ملتحد» (کهف/18،27)، «موئل» (کهف/18،58) و «توکّل». (نحل/16،99)

2. پناه بردن ممدوح به غیر خدا:

2. پناه بردن ممدوح به غیر خدا:
مانند: «أوی» (کهف/18،10) و «فأووا». (کهف/18،16)

3. پناه بردن مذموم به غیر خدا:

3. پناه بردن مذموم به غیر خدا:
مانند: «ملجأ» (توبه /9، 57)، «یعوذون» (جنّ/72،6)، «ءاوی». (هود/11،43) این‌گونه پناه بردن به غیر خدا که به فرمان او نبوده، بلکه در مقابل پناه بردن به خداوند است، ازنظر قرآن مذموم است و برای چنین افرادی پناه حقیقی وجود ندارد، چنان‌که پسرنوح(علیه السلام)هنگام آمدن عذاب، به پدرش گفت: به کوهی پناه می‌برم تا مرا از غرق شدن برهاند: «قالَ‌سَـاوی اِلی جَبَل یَعصِمُنی مِنَ الماءِ» (هود/11،43) و نوح(علیه السلام) پاسخ داد: کسی را که رحمت الهی نجاتش ندهد در این روز هیچ پناهی ندارد: «قالَ لا عاصِمَ الیَومَ مِن اَمرِ اللّهِ اِلاّ مَن رَحِم» (هود/11،43) گروهی از انسانها در مسافرت چون به درّه‌ای وارد می‌شدند[18] یا در سفرهای شبانه[19]، برای حفظ خویش به جنیان پناه‌می‌بردند. قرآن نتیجه این پناه بردن را افزایش رَهَق (گناه، ترس، شرّ، ذلّت و ضعف)[20] دانسته‌است: «واَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الاِنسِ یَعوذونَ بِرِجال مِنَ‌الجِنِّ فَزادوهُم رَهَقـا» (جنّ/72،6) = جنّ) این‌گونه استعاذه‌ها از بحث خارج است و فقط به مباحث مربوط به قسم اول و دوم پرداخته می‌شود.
در معنای هر یک از واژه‌های مربوط به پناه‌بردن، خصوصیتی وجود دارد که آنها را از واژه استعاذه متمایز می‌سازد; مثلا با توجّه به موارد کاربرد قرآنی، شاید بتوان چنین استنباط کرد که غالباً «مأوا» در مورد پناه بردن به چیز مادّی به‌کار‌می‌رود و «ملجأ» پناه بردن از مصیبتِ واقع شده است و «موئل» پناه بردن همراه با رهایی است و «التحاد» در جایی به‌کار می‌رود که انسان از کسی که میل به او داشته، رویگردان شود و به دیگری پناه‌برد.

اهمیت و آثار استعاذه:

اهمیت و آثار استعاذه:
قرآن، دشمن انسان را به روشنی به وی معرفی کرده، ضمن تبیین خطرات پنهان و آشکار وی برای انسان به او می‌آموزد که جهت مصون ماندن از این خطرات، باید به خداوند پناه برد. البته اصل پناه بردن به قدرتی برتر هنگام مواجهه با خطر، امری فطری و غریزی بوده و در سرشت آدمی ریشه دارد.
سفارش به استعاذه در موقعیتهای حساس، چون تلاوت قرآن و برای رهایی از خطرات جانی و اخلاقی و توجه به پناهجویی انبیا و اولیای الهی و نقل آنها، حاکی از اهمیت و تأثیر استعاذه است.تعابیری چون «أعوذ باللّه» ، «أستعیذ باللّه» و «معاذ اللّه» افزون بر دعا، ذکر نیز هست و بنده را متوجه خدا می‌کند و توجه به خدا وسوسه شیطان* را بی‌اثر یا کم‌اثر می‌کند، زیرا شیطان بر مؤمنانی که به خداوند پناه برده و بر او توکل می‌کنند سلطه‌ای ندارد:«فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطـنِ الرَّجیم * اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطـنٌ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون» (نحل/16، 98‌ـ‌99) برخی از مفسران آیه دوم را به منزله تعلیل برای امر «فَاستَعِذ» در آیه نخست دانسته[21] و نتیجه گرفته‌اند که استعاذه نوعی توکّل* است.[22] زمخشری به دلیل عطف آیه «فَاِذا قَرَاتَ القُرءَانَ ..» با فاء به «عمل صالح» در آیه قبل، استعاذه را از مصادیق عمل صالح دانسته است.[23] جمله شرطیه «و اِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ‌الشَّیطـنِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللّهِ» در آیه 200 اعراف/7 بر جلوگیری استعاذه از تأثیر وسوسه شیطان صحّه می‌گذارد. آیه «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ مِنَ الشَّیطـن» (اعراف/7،201) به منزله تعلیل برای امر «فَاستَعِذ» بوده و نشان می‌دهد که پناه بردن به خدا هنگام وسوسه شیطان، راه پارسایان است و خدا آنان را کفایت و کید شیطان را از ایشان دفع می‌کند.[24] از آیه «من شرّ الوسواس الخنّاس» (ناس/114،4) برمی‌آید که خداوند از استعاذه کننده مراقبت و او را از شرّ شیطانها کفایت می‌کند، زیرا اگر چنین نبود، خداوند وی را به استعاذه فرا‌نمی‌خواند.[25]
از دیگر آثار استعاذه مصون ماندن از خطر متکبران (غافر/40،27)، دور ماندن از درخواستهای نابجا (هود/11،47; بقره/2،67)، نجات از آلوده شدن دامن به گناه* (یوسف/12،23)، پرهیز از ظلم* (یوسف/12،79)، مصون ماندن از شرّ موجودات شرور* (فلق/113، 2‌ـ‌5) و خطرات دیگر (دخان/44،20) است.
خویشتن‌داری یوسف(علیه السلام) از گناه در حساس‌ترین موقعیت لغزش، با ذکر «معاذ اللّه» حاکی از تأثیر استعاذه است: «قالَ معاذَ اللّهِ ..» (یوسف/12،23) استعاذه موسی*(علیه السلام)به‌صورت جمله خبری و با صیغه ماضی: «و إنّی عذتُ بربّی و ربّکم» (دخان/44،20)، نشان می‌دهد که تأثیر استعاذه نزد حضرت قطعی بود و آن به امنیتی اشاره دارد که خداوند پیش از آمدن موسی به سوی فرعونیان برای او ایجاد کرده است.[26]
نزول دو سوره «ناس» و «فلق» درباره استعاذه که به «معوّذَتَیْن» شهرت یافته‌اند[27] و پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره آنها فرموده است «مثل آن دو را ندیده‌ام»[28] مؤیّدی بر جایگاه مهم و تأثیر استعاذه است. اثر‌بخشی استعاذه، افزون بر اینکه از آثار دینی استفاده می‌شود امری تجربه شده نیز هست.[