اِستعانت
اِستعانت: کمک خواستن از خداوند
اِستعانت: کمک خواستن از خداوند
واژه استعانت، مصدر باب استفعال از ریشه «عـوـن» در لغت به معنای کمک و پشتیبانی خواستن است.[1] حقیقتِ استعانت، کمک خواستن شخص از خدا برای دریافت قدرت وتوان بر انجام دادن کار، یا برای سهولت انجام دادن آن است، بهگونهای که از همنوعان وی نیز کمکی ساخته نیست.[2] کارها (در مقایسه با یکدیگر) برخی مهم و برخی غیر مهمّ به نظر میآیند و استعانت، همه امور مهم و غیر مهم را دربرمیگیرد. برخی مصداق کامل و روشن استعانت را امور مهم و حوادث بزرگ دانستهاند.[3] استعانت راستین در صورتی تحقق مییابد که شخص، در هر رخدادی متوجه خدا باشد و فقط از او استعانت بجوید و به استعانت زبانی بسندهنکند[4]، چنان که یکی از اسمای الهی «مستعان»[5] و به معنای کسی است که از او میتوان کمک گرفت.
مفهوم استعانت در قرآن کریم در قالب «نستعین» (حمد/1،5)، «استعینوا» (بقره/2، 45، 153)، «المستعان» (یوسف/12، 18) «تعاونوا» (مائده/5، 2) و «فأعینونی» (کهف/18، 95) آمدهاست. واژه نصرت (آلعمران/3،52) نیز بااندک اختلافی مفهوم عون را میرساند. ازمضمون برخی آیات نیز که در آن وسیله جویی (مائده/5،53) و درخواست موسی(علیه السلام) برای همکاری هارون از خداوند (طه /20،29) و کمکخواستن لوط(علیه السلام) از قوم خویش (هود/11، 78) مطرح شده، مفهوم استعانت نیز استفادهمیشود.
انحصار استعانت از خدا:
انحصار استعانت از خدا:
اکثر قریب به اتفاقمفسران، انحصار استعانت از خدای متعالی را از آیه 5 سوره حمد استفاده کردهاند: «إِیّاکَ نستعین» ، زیرا تقدیم ضمیر مفعولی «إیّاکَ» بر فعل، بیانکننده انحصار استعانت از خدای سبحان است.[6] عدهای تقدیم ضمیر را برای اهتمام و احترام به یاد و نام خداوند دانستهاند.[7] برخی معتقدند از آیه «واللّهُ المُستَعانُ عَلی ما تَصِفون» (یوسف/12،18) نیز انحصار یاری جویی از خداوند استفاده میشود.[8] البته بعضی مفسران نیز اصل انحصار استعانت را پذیرفتهاند; امّا آن را «ادّعایی» میدانند; نه حقیقی»; بدین معنا که انسان فقط در امور مهم از خدا کمک میجوید و مددجویی وی در امور عادی زندگی نادیده گرفته میشود و از روی ادعّا و مبالغه، استعانت را به خدا منحصر میداند.[9]
راز انحصار حقیقی استعانت از خدا، به صورتهای گوناگونی قابل ذکر است:
1. کسی که از توحید* افعالی آگاه است و نظام وجود را صورت فاعلیت خدا میبیند و انحصار تأثیرگذاری حقیقی را در خدا، با برهان یا بهصورت مشاهده مییابد، حصر استعانت را نیز حصر حقیقی وکمک دیگر موجودات را مظهر یاریرساندن خدامیداند.[10]
2. اسمای حسنای الهی یعنی «اللّه» «رَبّ العالمین» «الرّحمن» «الرّحیم» و «مالِکِ یَوم الدّین» که قبل از آیه «إِیّاکَ نَعبُدُ و إِیّاکَ نَستَعِین» آمده، هر یک حد وسط برهان حصر استعانت از او نیز خواهد بود; مثلا با استفاده از اسم «اللّه» این گونه استدلال میشود که ذات اقدس خداوند، در بردارنده انحصاری همه کمالات وجودی و یگانه مستعان سراسر عالم هستی است، بنابراین، فقط از وی باید مدد جست.[11]
3. حدوث و استمرار قدرت انسان بر هر کاری، از جانب خداست، ازاینرو هر کاری که از انسان صادر میشود به خدا نسبت دارد، در عین اینکه بهانسان منسوب است و معنای حصر حقیقی استعانت از خدا، همین است.[12]
4. بر اساس دلایل عقلی و نقلی، اطاعت و ترک گناه، فقط با خواست و قدرت الهی امکانپذیر است، و اراده و کوشش بندگان، به تنهایی آنرا فراهم نمیسازد، پس تنها باید از خدا یاری طلبید.[13]
5. به ثمر رسیدن کار انسان در گرو فراهمشدن اسباب و رفع موانع مناسب با آن است که خداوند ما را به آن توان بخشیده; ولی از آنجا که بعضی از این اسباب و موانع در محدوده آگاهیبشر نیست، بلکه فقط در اختیار خداست و فقط او از آن آگاه است، فرموده که فقط از او کمکبجوییم.[14]
استعانت از وسایل:
استعانت از وسایل:
ظاهر، بلکه صریح آیات قرآن، بر روا بودن یاری جستن از غیر خدا دلالت دارد، بلکه در بعضی آیات، به کمک گرفتن از غیر خدا امر شده: «وابتَغوا إِلیهِ الوَسیلَة...» (مائده/5،35) و به مؤمنان میفرماید: از شکیبایی و نماز* یاری جویید: «یأَیّهَا الَّذینَ ءَامَنوا استَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوةِ» (بقره/2،153) و در برخی دیگر، این کار به پیامبران و غیر ایشان نسبت داده شده است، چنانکه موسی همکاری برادر خویش هارون را از خداوند درخواست میکند:«واجعَل لِی وَزیرًا مِن أَهلِی * هرونَ أخِی» (طه/20،29) و خداوند نیز بهاجابت آن، وعده میدهد:«سَنشُدُّ عَضُدکَ بِأخیکَ» (قصص/28،35) هنگامیکه عیسی(علیه السلام)کفر بنیاسرائیل را دریافت [و فهمید که قصد کشتن او را دارند]گفت: یاران من در راه خدا چه کسانیاند: «فَلمّا أَحسَّ عیسی مِنهم الکُفرَ قالَ مَن أَنصاری إِلی اللّه» (آلعمران 3 52) حضرت لوط نیز از قوم خود کمک خواست: «أَلیسَ مِنکُم رَجلٌ رَشیدٌ» (هود/11،78) ذوالقرنین نیز گفت: مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها سدّی استوار قرار دهم: «فَأَعینونِی بِقُوّة أَجعَل بَینکُم و بَینهُم رَدماً» (کهف/18، 95) و در آیهای نیز خداوند میفرماید: [اگر مسلمانانی که موفق به هجرت نشدهاند] از شما در راه دین یاری خواستند، آنان را یاری کنید: «و إِن استَنصَروکُم فِیالدّینِ فَعلیکُمالنَّصرُ» (انفال/8 72)
برخی در جواز استعانت از غیر خدا، به آیه «تَعاوَنوا عَلیالبِرّ والتَّقوی» (مائده/ 5، 2) نیز استناد کردهاند[15]، پس یاری خواستن از وسایل نه تنها جایز بلکه طبق آیه 153 بقره/2 لازم است، افزون بر این، ضرورت اقتضا دارد که انسانها در امور زندگی از یکدیگر یاری بجویند و شیوه همیشگی مسلمانان و غیرمسلمانان نیز همین بوده است.[16]برخی مفسران، در ذیل آیات 28ـ30 آلعمران/3 آوردهاند که بیشتر مذاهب چهارگانه اهل سنت،یاری طلبیدن از کفّار را برای مبارزه با گروه دیگری از کافران، جایز دانستهاند. دلیل آنها، روایاتی است که صحیح مسلم در زمینه یاری گرفتن پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) از صفوانبنامیّه در جنگ حُنین و کمک قبیله خُزاعه به حضرت در فتح مکه و استعانت آن بزرگوار از یهود «بنی قَیْنُقاع» و همکاری مشرکی به نام «قُزمان» در جنگ اُحد، نقل کرده است.[17] علاّمه حلی نیز در جواز کمکگرفتن از اهل ذمّه در جنگ با کافران حربی، به بعضی از موارد پیشین استشهاد کرده است[18]، چنانکه صاحبجواهر نیز در استعانت از اهل ذمّه در برابر شورشیان داخلیِ حکومت اسلامی، چنیننظری دارد.[19]
مفسران برای جمع میان آیاتی که استعانت را به یاری جستن از خدا منحصر میداند و آیاتی که به استعانت از غیر خدا فرمان داده یا آن را تجویز کرده است، راههایی را ذکر کردهاند:
1. چون نظام هستی، صورت فاعلیت حقتعالی است[20] و همه جهان را رب العالمین اداره میکند، هیچ چیزی در جهان، مؤثّر و مستقل وبینیاز از خدا نیست و همه فاعلها، از شئون و درجات فاعلیت خدای سبحان هستند و کارهایشان همه از اوصاف فعلی خداست که از «مقامِ فعل» او انتزاع میشود، به همین جهت، کمک دهی سایر موجودات، جلوه و صورت یاریبخشیدن پروردگار است و هیچ یاریکنندهای در یاری دادن خود استقلال ندارد و استعانت از هر چیزی، استعانت از وجه خدا و فیض اوست; نه غیر آن، بنابراین، یاری خواستن از غیر حق با حصر حقیقی استعانت در وی منافاتی ندارد.[21]
2. چون امر به استعانت از غیر خدا، از جانب خدا صادر شده، هیچ منافاتی با حصر استعانت از خدا ندارد.[22] با توجه به اینکه اشتغال به مناجات با خدا از راه نماز و پیشه کردن صبر که خدا بدانها امر کرده، از مصادیق استعانت از خدایسبحان است; نه یاری خواستن از غیرخدا[23]، افزون بر این، قدرت مستعان بر انجامدادن و ادامه هر کاری، از قدرت خدا ناشی میشود، پس ریشه کمکخواستن از غیر خدا و یاری بخشیدن او به خدا بازمیگردد.[24]
استعانت از خدا و توسل به اولیا(علیهم السلام):
استعانت از خدا و توسل به اولیا(علیهم السلام):
توسل به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اهلبیت حضرت در اظهار نیاز به آنان نیز هیچ منافاتی با حصر استعانت از خدا نداشته، شائبهای از شرک در آن نیست، زیرا حقیقت توسّل، تمسّک به گوهرهای گرانسنگ معنوی، یعنی شخصیتهایی است که نزد خدا وجاهت دارند و خدا به آنان قدرت برآوردن حاجات انسانها را عنایت کرده است، تابهاذن خدا حاجت انسان را برآورده سازند، پس شخص متوسل، آنان را واسطه بین خود و خدا قرار میدهد; نه اینکه از آنها بهصورت مستقل حاجت بطلبد، افزون بر اینها، خدا در قرآن نیز بهاینگونه استعانت و واسطه قرار دادن فرمانداده و آن را تأیید کرده است:«وابتَغوا إِلیهِ الوَسیلَة ..». (مائده/5،35) در آیات 98ـ99 یوسف/12 نیز درخواست فرزندان یعقوب(علیه السلام)را ازپدر جهت آمرزشطلبی از خدا ذکر و تأیید کردهاست.
به گفته شافعی اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)وسیله تقرب به خدا هستند[25]، بنابراین، توسل و نیز طلب شفاعت از اولیای خدا با عبادت بتها از ناحیه مشرکان، متفاوت است، زیرا آنان حاجاتشان را مستقلا از بتها میخواستند.[26]
مراتب استعانت:
مراتب استعانت:
همانگونه که عبادت درجات گوناگونی دارد و به عبادت بردگان، تاجران و عاشقان تقسیم میشود، استعانت نیز درجات و مراتبی دارد; نازلترین مرتبه آن این است که انسان ابتدا خود را دیده، میگوید: من از خدا یاری میطلبم. اگر کاری را خود انسان انجام دهد، و کمبودش را دیگری جبران و ترمیم کند، دیگری ناصر، معاون و شفیع اوست و کار با نصرت و معاونت و شفاعت انجام گرفته است; نه با ولایت; ولی اگر انسان، خود را صاحب هیچ سهمی نداند و همه شئون خود را به خدا بسپارد، تحت ولایت خداست:«اللّه وَلیُّ الَّذین ءامَنوا». (بقره/2،257) درجات استعانت با مراتب عبادت به هم پیوسته است و به هر میزان که عابد در عبادت، موحّد و در توحید، صادق باشد، استعانتش نیز ظریفتر خواهد بود; اگر عبادت به مرحله عالی راه یافت، استعانت نیز به مرحله ولایت میرسد و در استعانت مولّی علیه از ولیّ، عون کامل از آنِ ولیّ است که بر همه شئون مولّی علیه اشراف دارد.[27]
عمومیت استعانت:
عمومیت استعانت:
برخلاف پندار برخی مفسران[28]، استعانت از خدای سبحان، به عبادتش منحصر نیست. گرچه مددخواهی از او بلافاصله بعد از حصر عبادت آمده است: «اِیّاکَ نَعبدُ و إِیّاکَ نَستعین»; لیکن دلالتی بر خصوص یاری جستن از خدا در عبادت او ندارد، بلکه منظور، انحصارکمک گرفتن از خدا در مطلق امور است و این عمومیت را، افزون بر آیه 5 سوره حمد از آیات 45و 153 بقره/2 نیز میتوان استفاده کرد، زیرا در هیچ یک از این دو آیه، متعلق استعانت بیان نشدهاست.[29]
استعانت از نماز و روزه:
استعانت از نماز و روزه:
به گفته بیشتر مفسران در ذیل آیه «واستَعینُوا بِالصَّبرِ والصَّلـوة» (بقره/2، 45) مقصود از «صلوة» نماز[30]، و به گفته برخی، دعا یا صلوات است[31]، و «صبر»* مفهوم «پایداری» دارد و گویا تفسیر آن در برخی روایات به «روزه»، از باب بیان مصداق باشد.[32] ویژگیهای بیهمتای صبر و نماز در زمینههای فردی و اجتماعی و مادّی و معنوی، باعث شده تا بر استعانت از این دو تأکید شود، زیرا پناه بردن به درگاه عبودیت الهی در نماز، روح ایمان را در بنده بیدار و او را متوجه این حقیقت میسازد که به رشتهای ناگسستنی چنگ زده است. نیز صبر بر گرفتاری، و صبر بر طاعت در برابر معصیت، هر مصیبت بزرگ را کوچک میکند و زمینهساز تسلیم بنده، در برابرخدا میشود. بر پایه روایاتی، هرگاه کار بر رسولخدا(صلی الله علیه وآله) سخت و از چیزی اندوهناک میشد، به نماز پناه میبرد.[33] در روایات، تأکید شده که هنگام شداید و سختیها روزه گرفته، نماز بخوانید.[34] فقیهان نیز با استناد به همین روایات، بر استحباب نمازهای مخصوص، هنگام بروز حوادث دشوار فتوا دادهاند.[35]
اِستغاثه
اشاره
اِستغاثه: کمکخواهی از خدا هنگام بلا و رنج و گرفتاری
واژه استغاثه، مصدر باب استفعال از ریشه «غـوـث» بهمعنای طلب نصرت و فریادرس خواهی[36] و استمداد در حال شدّت و محنت است.[37] این واژه از ریشه «غـیـث» بهمعنای طلب باران[38]، مورد بحث این مقاله نیست. به گفته برخی، «غوث» در اصل نجات دادن از ابتلا و محنت و قرار دادن شخص در پناه خود است. از این دیدگاه با دو قید «نجات دادن و در پناه خود قرار دادن» فرق میان اغاثه و انقاذ، تخلیص، اعانه، نصر، انجاء و تفریج روشنمیشود.[39]
حقیقت استغاثه که شرط بندگی است[40]، استمداد از خداست، زیرا یگانه تأثیرگذار در عالم اوست و اگر از غیر وی (اولیای الهی) کاری ساخته است، به اذن او و به این جهت است که آنان مجاری فیض وی هستند[41]، بر این اساس، رسولخدا(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: یگانه حقیقتی که بداناستغاثه میشود، خداوند است[42] البتّه این به معنای روا نبودن استغاثه به اولیای الهی نیست، زیرا انسانهای کامل با توجه به مقام خلافت الهی خویش، در حکم «مستخلفٌ عنه» بوده و میتوانند مورد استغاثه واقع شوند، ازاینرو در منابع دینی دعاهایی وارد شده که در آنها ازاولیایالهی، چون حضرت زهرا(علیها السلام)[43] و امامعصر(عج)[44] استغاثه میشود، پس شرک پنداشتن استغاثه به ارواح مقدّس، نادرست بوده، از عدم فهم صحیح توحید افعالی ناشی میشود.[45]
نمونه آشکار استغاثه هنگامی است که انسان به بیماری سختی مبتلا میشود یا در امواج توفان دریا گرفتار میآید و دست خود را از همه جا کوتاه میبیند و به اقتضای فطرت توحیدی، این حقیقت را درمییابد که در عالم، قدرتی هست که بتواند وی را در هر شرایطی که باشد نجات دهد. دراینحالت، انسان با تضرّع و زاری، فقط به خدا استغاثه میکند.[46]
استغاثه در قرآن:
استغاثه در قرآن:
مشتقّات واژه «استغاثه» در قرآن 4 بار بهکار رفته که دو مورد آن به این بحث مربوط است: 1 استغاثه سپاهیان اسلام از خداوند در جنگ بدر. (انفال/8 9) 2 استغاثه پدر و مادر به درگاه خداوند برای هدایت فرزند خویش (احقاف/46،17)، افزون بر این، از برخی موارد که در آن واژههایی مانند: «صرخ» (فاطر/35، 37)، «ندا» (انبیاء/21، 76،83، 87ـ88; ص/38،3; نساء/4، 75)، «دعا» (انعام / 6، 63ـ64; یونس/10، 12)، بهکار رفته و همچنین از سیاق برخی آیات، مانند 214 بقره/2، مفهوم استغاثه استفاده میشود. «جؤار» نیز که مشتقات آن در آیات 64ـ65 مؤمنون/23 و 53 نحل/16 آمده، به معنای بلندکردن صدا به استغاثه و در محدوده بحث داخلاست.
استغاثه و اجابت:
استغاثه و اجابت:
در بسیاری از آیاتی که در آنها از استغاثه سخن به میان آمده، بهاجابت آن از سوی خداوند نیز تصریح شدهاست.
استغاثه سپاهیان اسلام در نبرد بدر*، به اجابت خداوند مقرون شد و مؤمنان به وسیله خیل عظیمی از فرشتگان، امداد شدند: «اِذ تَستَغیثونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم اَنّی مُمِدُّکُم بِاَلف مِنَ المَلَـئِکَةِ مُردِفین». (انفال/8 9) استغاثه حضرتنوح*(علیه السلام)نیز از دیگر مواردی است که با اجابت همراه شده و خداوند او و اهلش را از سختی بزرگ رهانید: «ونوحـًا اِذ نادی مِن قَبلُ فَاستَجَبنا لَهُ فَنَجَّینـهُ واَهلَهُ مِنَ الکَربِ العَظیم» (انبیاء/21،76)
آیه 84 انبیاء/21 به اجابت استغاثه ایّوب و برطرف شدن گرفتاری وی اشاره دارد: «واَیّوبَ اِذ نادی رَبَّهُ اَنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ ... * فَاستَجَبنا لَهُ فَکَشَفنا ما بِهِ مِن ضُرّ ..» ، چنانکه آیه 87 سوره یاد شده به اجابت استغاثه ذوالنون (یونس*(علیه السلام)) و نجات وی از غم تصریح میکند: «وذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ ... فَاستَجَبنا لَهُ ونَجَّینـهُ مِنَ الغَمِّ ..» و بهطور کلّی، آیه 62 نمل/27: «اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ ویَکشِفُ السّوءَ ..»، نیز آیه «وکَذلِکَ نُنجِی المُؤمِنین» (انبیاء/21، 88) متضمّن این وعده است که خداوند استغاثه افراد مضطر و درمانده را اجابت میکند و مؤمنان را از غم و اندوه میرهاند.[47] مضمون برخی از احادیث نیز که تکرار دعا را سبب برآمدن حاجت میداند، مؤیّد مطلب یاد شده است.[48]
اجابت استغاثه، شرایطی دارد، از اینرو استغاثه امّتهایی که پیامبران خویش را تکذیب کردهاند، به جز قوم یونس (یونس/10،98) هنگام ظاهر شدن عذاب الهی سودی به آنان نبخشیده است: «کَم اَهلَکنا مِن قَبلِهِم مِن قَرن فَنادَوا ولاتَ حینَ مَناص» (ص/38، 3) و استغاثه دوزخیانی که خروج از جهنّم* را با ناله از پروردگار خویش خواستار میشوند بیپاسخ میماند: «والَّذینَ کَفَروا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ ... و هُم یَصطَرِخونَ فیها رَبَّنا اَخرِجنا ... فَما لِلظّــلِمینَ مِن نَصیر» (فاطر/35، 36ـ37) یا با خطاب مخصوص به راندن سگ، رانده میشوند: «اخسَـوا فیها ولا تُکَلِّمون» (مؤمنون/23، 108) یا از استغاثه آنان به «جؤار» (صدایی که حیوانات وحشی هنگام گرفتاری، برای نجات بلند میکنند)[49] تعبیر کرده و به صراحت به آنها میگویند: شما از ناحیه ما یاری نمیشوید: «حتّی إذا أخذنا مترفیهم بالعذاب إذاهم یجـرون * لاتجـروا الیوم إنّکم منّا لاتنصرون» (مؤمنون/23، 64ـ65)
استغاثه کنندگان :
اشاره
استغاثه کنندگان :
قرآن کریم به استغاثه برخی پیامبران و مؤمنان هنگام دچارشدن به شداید و رنجها اشاره فرموده است:
1. استغاثه نوح(علیه السلام):
1. استغاثه نوح(علیه السلام):
حضرت نوح، هنگام گرفتار شدن به طوفان و در برابر قومش که منکر رسالت الهی او بودند، به درگاه خدا استغاثه و تقاضای کمک و پیروزی کرد: «ونوحـًا اِذ نادی مِن قَبلُ فَاستَجَبنا لَهُ فَنَجَّینـهُ واَهلَهُ مِنَ الکَربِالعَظیم». (انبیاء/21، 76) از جمله«الکَربِ العَظیم» استفاده میشود که نداینوح(علیه السلام)ندای عادی و عاری از استغاثه نبودهاست[50]: «فدعا ربّه أنّی مَغلوب فَانتصِر= او بهدرگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب [این قوم طغیانگر]شدهام. انتقام مرا از آنها بگیر». (قمر/54 10) در این آیه نیز از جمله «اَنّی مَغلوب فَانتصِر» آمیخته بودن دعای نوح(علیه السلام)بااستغاثه استفاده میشود.[51] استغاثههای حضرتنوح(علیه السلام)سرانجام نتیجه بخشید و خداوند وی را بر قومی که منکر رسالتش بودند، باغرقکردن آنها پیروز کرد. (قمر/54، 11)
2. استغاثه ایّوب(علیه السلام):
2. استغاثه ایّوب(علیه السلام):
حضرت ایّوب* در طول زندگی خویش به بیماری شدید و طولانی دچار شد و به از دست دادن فرزندان و اموال مبتلاگردید. وی در این حال به درگاه خدا استغاثهکرد و خداوند، استغاثه و دعای او را اجابت فرمود و سلامتی، عافیت، فرزندان و اموالش را به وی بازگردانید[52]: «واذکر عبدنا أیّوب إذنادی ربّه ..= وبه یاد بیاور بنده ما ایّوب را هنگامیکه پروردگارش را خواند ..». (ص/38، 41; انبیاء/21، 83)
در این آیات، ندای حضرت ایّوب با استغاثه همراه بوده است.[53]
3. استغاثه یونس(علیه السلام):
3. استغاثه یونس(علیه السلام):
حضرت یونس هنگامی که در برابر مقاومت قوم متکبّرش به ستوه آمد و از آنها فاصله گرفت، نشانههای عذاب الهی بر آن قوم نمایان شد. آنان در این حال به راستی توبه کردند و عذاب الهی برطرف شد. حضرت یونس در قعر دریا در دل ماهی به وحدانیّت خداوند ندا داد و رفع گرفتاری خویش را از خدا خواستار شد (انبیاء/21، 87ـ88)، «.. ولاتَکُن کَصاحِبِ الحوتِ اِذ نادی وهُوَمَکظُوم= ... و مانند صاحب ماهی [یونس ]مباش <[که در تقاضای مجازات قومش شتاب کرد و گرفتار مجازات ترک اَولی شد] در آن زمان که بانهایت اندوه خدا را خواند». (قلم/68، 48) همانگونه که خداوند در پی استغاثه یونس در شکم ماهی او را نجات داد، مؤمنان را نیز هنگامیکه به درگاه خدا استغاثه کنند و او را بخوانند از رنج و بلامیرهاند.[54]
از دیگر مواردی که در قرآن به استغاثه تصریح شده، استغاثه پدر و مادر مؤمن به درگاه الهی، برای هدایت فرزند خود به راه راست و دوری وی از انحراف و بیایمانی است: «وهُما یَستَغیثانِ اللّهَ ویلَکَ ءامِن اِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ ..» (احقاف/46،17)