گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
استقبال


استقبال => پیشواز

استقلال

اشاره

استقلال: حاکمیت جامعه یا دولت بر سرنوشت خویش و رهایی از سلطه بیگانه
استقلال مصدر باب استفعال از ماده «ق‌ـ‌ل‌ـ‌ل» به معنای اندک شمردن، حمل‌کردن[53]، و به‌کاری پرداختن بدون مشارکت دیگران آمده است.[54]
در اصطلاح علوم سیاسی برای استقلال تعاریفی متفاوت ارائه شده است; مانند: جدا بودن حاکمیت یک کشور از هر نوع سلطه خارجی و[55] آزادی* اراده ملّی برای اداره امور داخلی و خارجی‌خود که از خلال سازمان سیاسی دولت پدیدار می‌شود.[56]
میل به سلطه‌جویی در سرشت انسان قرار دارد و این میل در دولتها نیز تجلّی می‌یابد، به‌گونه‌ای که در پی مطیع ساختن دیگران و بهره‌برداری از منابع و امکانات آنان است. از سوی دیگر میل به استقلال نیز فطری انسانهاست و جوامع و دولتهای گوناگون در پی هویت و استقلال عملی خویش هستند.[57]
استقلال از ارزشهای مسلّم انسانی، عامل عزت* و سربلندی انسانها و جوامع و نبود آن، نشانی از ذلت و زبونی آنان است.[58] برخی با استناد به اینکه‌دولت شخصیت ترکیب یافته از افراد است[59] گفته‌اند: چنان‌که استقلال حق هر فرد است، حق دولت نیز هست.
بسیاری از دانشمندان سیاسی، ریشه همه عقب ماندگیهای جوامع و ملتها را در وابستگی به استعمار دیده و استقلال را کلید حل مشکلات قلمداد کرده‌اند[60]، زیرا محور خط مشی کشورهای تحت سلطه به جای منافع خودشان، منافع کشورهای سلطه‌گر است.[61]
استقلال با جنبه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی آن در نگاه اسلام با دو مفهوم «دارالاسلام» و «دارالکفر» ارتباط پیدا می‌کند، زیرا مرزبندیهای جدید جغرافیایی ملاک مناسبی برای استقلال نیست. در تعریف و محدوده واژگان ذکر شده دیدگاههای گوناگونی ارائه شده[62]که از مجموع آنها می‌توان چنین نتیجه گرفت که ملاک دارالاسلام و دارالکفر اجرا و عدم اجرای قوانین الهی است. دارالاسلام به سرزمینی گفته می‌شود که شریعت اسلامی در آن پیاده می‌شود و حاکم مسلمانی بر آن حکمرانی می‌کند و همه افراد جامعه در برابر حکومت اسلامی تسلیم هستند. و دارالکفر به سرزمینهایی گفته می‌شود که احکام اسلامی در آن جاری نیست و مسلمانان در آنجا حاکمیت و سلطه ندارند. براساس این مرزبندی است که قرآن مسلمانان را از خطر وابستگی برحذر داشته و دستیابی به استقلال را در آیات زیادی بیان‌می‌کند.

واژه‌ها و مفاهیم در موضوع استقلال:

اشاره

واژه‌ها و مفاهیم در موضوع استقلال:
در قرآن کریم واژه استقلال به صراحت نیامده; ولی این مفهوم از برخی واژه‌ها، تعبیرها و موضوعات قابل استفاده است; مانند: عزّت مسلمانان (نساء/ 4، 139; فاطر/ 35، 10; منافقون/63، 8)، نفی سبیل کافران(نساء/4،141)، نپذیرفتن سلطه و سرپرستی کافران (مائده/ 5، 51‌ـ‌52)، عدم میل و اعتماد به کافران (هود/11، 113)، پیروی نکردن از اهل کتاب و مشرکان (آل‌عمران/ 3، 149‌ـ‌150; مائده/5،49)، روی پای خود ایستادن (فتح/،48،29)، نداشتن دوستی صمیمانه با مشرکان (آل‌عمران/3، 118‌ـ‌119; مائده/5، 57) و آیاتی که دشمنی کافران و مشرکان با مسلمانان را گوشزد می‌کند و خواستار هوشیاری مسلمانان در برابر نقشه‌ها و توطئه‌های آنان است. (بقره/2، 105‌ـ‌109; آل‌عمران/3، 118‌ـ‌120; توبه/9، 8)
اکنون هر یک از این واژگان و موضوعات به‌طور گذرا بررسی می‌شود.

1. عزت:

1. عزت:
قرآن کریم عزت و برتری را ویژه خداوند و فرستاده وی و مؤمنان می‌داند. (فاطر/35، 1; یونس/10، 65; منافقون/63، 8) بر‌اساس آیات 138‌ـ‌140 نساء/ 4 وابستگی به کافران و پذیرش سرپرستی آنان موجب ذلّت و عذاب الهی و پذیرفتن ولایت و سرپرستی خداوند و گسستن از ولایت غیر او سبب عزّت فرد و جامعه می‌شود[63]: «بَشِّرِ المُنـفِقِینَ بِاَنَّ لَهُم عَذابـًا اَلِیمـا * اَلَّذینَ یَتَّخِذونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَاِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ‌جَمیعـا» .
قرآن برای تأمین عزت و سربلندی مسلمانان و برتری آنان بر کافران و حفظ و صیانت این موقعیت، مؤمنان را موظف می‌کند تا از هر کاری که موجب سلطه و سیطره کافران گشته و مسلمانان را به وابستگی می‌کشاند دوری کنند.[64]

2. نفی سبیل :

2. نفی سبیل :
بر اساس آیه «ولَن یَجعَلَ اللّهُ لِلکـفِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلا= هرگز خداوند برای کافران راه تسلط بر اهل ایمان را باز نگذاشته است» (نساء/4،141) خداوند کمترین سلطه‌ای را برای کافران بر مؤمنان تشریع نکرده و هرگونه پیمان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و .. را که موجب سلطه کافران و وابستگی مسلمانان گردد حرام و باطل شمرده است.[65]
سبیل در لغت به معنای «راه»[66] و در این آیه به معانی نصر، حجت در دنیا، حجت در آخرت، سلطه اعتباری و سلطه خارجی دانسته شده‌است.[67]
آیه نفی سبیل بیانگر دو جنبه ایجابی و سلبی است: جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه جامعه اسلامی و حاکمان آن در حفظ استقلال و از میان برداشتن زمینه‌های وابستگی است و جنبه سلبی آن ناظر به نفی سلطه بیگانگان بر سرنوشت سیاسی اجتماعی مسلمانان است.[68] بر اساس مفاد حرف نفی «لن» که به معنای نفی ابد است کافران هیچ‌گاه در هیچ زمینه‌ای شرعاً نمی‌توانند بر مسلمانان مسلّط شوند و نفی سبیل بر همه روابط خارجی در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی حاکمیت دارد و همه روابط باید بر این پایه استوار باشد و با آن ارزیابی گردد.[69]

3. نفی ربوبیت غیر خدا:

3. نفی ربوبیت غیر خدا:
اتخاذ ارباب و پذیرش اراده و سلطه دیگران با توحید ناسازگار است و انسان را به شرک مبتلا می‌سازد: «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیــًا ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ‌اللّهِ...» (آل‌عمران/3،64)، بنابراین، آزادی سیاسی و حق اطاعت از نظامهای سیاسی و نهاد قدرت، مشروط به آن است که موجب «اتخاذ ارباب» نشود و در برابر ربوبیّت تشریعی خداوند نباشد. به گفته سید‌قطب، در این جهت تفاوتی میان نظامهای دیکتاتوری با نظامهای دموکراسی نیست و همگی ارباب زمینی‌اند که انسان را به رقّیت و عبودیّت خویش می‌خوانند و تنها نظام اسلامی و توحیدی است که می‌تواند بشر را رهانیده و به او آزادی واقعی ببخشد.[70] بر اساس آیه پیشگفته خداوند سلطه و استعمار فرهنگی و فکری را یک نوع عبودیت و پرستش می‌داند و همان گونه که با شرک و بت‌پرستی مبارزه می‌کند با استعمار فکری و سلطه فرهنگی نیز‌می‌جنگد.[71]

4. اعتماد و تکیه نکردن به کافران:

4. اعتماد و تکیه نکردن به کافران:
مسلمانان نباید بر ستمگران تکیه و اعتماد کنند: «ولا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَـلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ...» (هود/13،113)
تکیه و اعتماد بر ستمگران در شکل وابستگی آشکار می‌گردد و وابستگی فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی نتیجه‌ای جز اسارت و استثمار و نابودی استقلال ندارد.[72]

5. روی پای خود ایستادن:

5. روی پای خود ایستادن:
به گزارش قرآن اصحاب خاص پیامبر(صلی الله علیه وآله) در انجیل به زراعتی تشبیه شده‌اند که جوانه‌های آن به تدریج نیرومند شده و بر پای خود ایستاده است، به‌گونه‌ای که کشاورزان را به شگفتی وا می‌دارد[73]: «ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرع اَخرَجَ شَطـَهُ فَـازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ...» (فتح/48، 29) این تمثیل، به ویژه با توجه به تعبیر «فَاستَوی عَلی سوقه» اشاره‌ای گویا به استقلال جامعه اسلامی دارد.

6. نهی از سرپرستی کافران:

6. نهی از سرپرستی کافران:
«وَلاء» و «توالی» در لغت به معنای نزدیکی دو چیز به یکدیگر بدون فاصله، محبّت و صداقت و «ولیّ» به معنای شخص مددکاری است که بر آنچه تحت سرپرستی اوست سلطه دارد، به‌طوری که حق تصرف تام در آن را داشته باشد[74]، بر این اساس، قرآن برای حفظ استقلال و آزادی، جوامع اسلامی را از پذیرش ولایت و سرپرستی کافران نهی کرده است (آل‌عمران/3،28; نساء/4، 144; مائده/5، 51، 57)، زیرا ولایت* و سرپرستی کافران موجب دخالت و تصرّف آنان در شئون مسلمانان و زمینه خروج مسلمانان از مسیر حق و وابستگی آنان به کافران می‌شود[75]، ازاین‌رو قرآن کریم در خطابهای گوناگون از پیامبر و مسلمانان خواسته تا از خواهشها و تمایلات دشمنانِ دین خدا پیروی نکنند (مائده/5، 49; شوری/42، 15) و درباره تلاش کفرپیشگان برای واداشتن جامعه اسلامی به پیروی از خود هشدار می‌دهد[76]:«یـاَیُّهَاالَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتـبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمـنِکُم کـفِرین» (آل‌عمران/3،100) و حفظ استقلال را در بی‌اعتنایی به خشنودی کافران در پیروی از آنان می‌داند.[77] (بقره/2، 145)

7. تحریم رابطه دوستانه و صمیمی با کافران:

7. تحریم رابطه دوستانه و صمیمی با کافران:
در آیاتی از قرآن مسلمانان از دوستی با اهل کتاب و کافران ـ‌که زمینه‌ساز سلطه و حاکمیت آنان و نفی استقلال مسلمانان است‌ـ برحذر داشته شده‌اند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا‌تَتَّخِذوابِطانَةً مِن دونِکُم لا یَألونَکُم خَبالاً ..». (آل‌عمران/3،118 و نیز نساء/4، 144; مائده/5،51) واژه «بطانه» به معنای لباس زیر[78] و در اینجا کنایه از این است که کافران و بیگانگان نباید محرم اسرار مسلمانان قرار گیرند، زیرا دوستی و اعتماد و وابستگی به بیگانگان موجب نابودی خرد مسلمانان می‌شود.[79]

استقلال فرهنگی:

اشاره

استقلال فرهنگی:
موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگی آن نشئت می‌گیرد و فرهنگ اصلی‌ترین نقش را در کسب استقلال همه جانبه و حفظ و استمرار آن ایفا می‌کند.[1] اگر انسان از نظر اندیشه مستقل نباشد و چنانچه از وابستگی فرهنگی رهایی حاصل نشود نجات از سایر وابستگیهای سیاسی، اقتصادی و .. امکان‌ندارد.
قرآن کریم بر خلاف کسانی که اصلی‌ترین بُعد وابستگی را وابستگی اقتصادی می‌پندارند[2]، وابستگی فکری را سرچشمه دیگر وابستگیها معرفی می‌کند[3]، ازاین‌رو نخستین شعار و پیام همه پیامبران الهی به عنوان محوری‌ترین اصل، شعار «قولوا لا إلـه إلاّ اللّه تفلحوا» است تا فکر بشر آزاد گشته و غل و زنجیرها شکسته شود[4]: «وَ‌یَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم والاَغلـلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم...» (اعراف/7،157)

راههای حفظ استقلال فرهنگی

1. مبارزه با ارتداد:

1. مبارزه با ارتداد:
خداوند در آیه 149 آل‌عمران/ 3 نسبت به تلاش کفرپیشگان برای وابسته ساختن جامعه ایمانی به خویش هشدار می‌دهد و ارتداد را پیامد اطاعت و پیروی از کافران می‌داند[5]: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقـبِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین» و آیه 109 بقره/ 2 به مسلمانان یادآوری می‌کند که اهل کتاب نسبت به مسلمانان حسد ورزیده و همواره می‌کوشند تا با پیروی از اهل کتاب مسلمانان را مرتد ساخته و به گذشته تاریک خویش باز گردانند.[6]
قرآن دشمنی اهل کتاب و مشرکان با مسلمانان را پایان‌ناپذیر و تنها امری که بتواند رضایت آنان را جلب کند وابسته ساختن مسلمانان به آیین و فرهنگ آنان معرفی می‌کند[7]: «ولَن تَرضی عَنکَ الیَهودُ ولاَالنَّصـری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم...» (بقره/2،120)

2. تغییر قبله:

2. تغییر قبله:
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان ابتدا به سوی بیت المقدس نماز می‌گزارند. یهودیان مسلمانان را سرزنش کرده و می‌گفتند: شما پیرو قبله ما هستید. پیامبر(صلی الله علیه وآله)از وابستگی دین مسلمانان به یهود و سرزنشهای آنان اندوهگین بودند، ازاین‌رو جبرئیل آیه‌ای بدین مضمون آورد: ما نگاههای انتظارآمیز تو را برای [تغییر قبله]مشاهده کردیم، پس روی تو را به سوی قبله‌ای که تو به آن راضی هستی برمی‌گردانیم، پس روی خود را به سوی مسجد الحرام بر گردان[8]: «قَد نَری تَقَلُّبَ وجهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَةً تَرضـها...». (بقره/2، 145) با تغییر قبله استقلال دینی و یکی از شعائر مسلمانان به اثبات رسید و پیامبر را خشنود گردانید.[9]

3. نفی تشبّه به کافران و برقراری دوستی صمیمانه با آنان:

3. نفی تشبّه به کافران و برقراری دوستی صمیمانه با آنان:
فرهنگ فاسد و انحرافی تأثیر ویژه‌ای می‌گذارد[10]، ازاین‌رو خداوند در آیه 156 آل‌عمران/3 مسلمانان را از همسویی با کافران و بیگانگان در تفکر، گفتار و کردار برحذر می‌دارد[11]: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَکونوا کَالَّذینَ کَفَروا...» پیروی از کافران و تشبّه به آنان در امور فرهنگی و دوستی با آنان (نساء/ 4، 89) موجب فساد و گمراهی جامعه و سلطه آنان بر مسلمانان، و ذلت و خواری در دنیا و آخرت می‌شود.[12] (مائده/5، 49; مؤمنون/23، 71; نساء/4، 115)

4. دخالت ندادن کافران در امور فرهنگی مسلمانان:

4. دخالت ندادن کافران در امور فرهنگی مسلمانان:
آیه 17 توبه/9 از شرکت مشرکان در ساختن مساجد و بناهای دینی و فرهنگی مسلمانان نهی و صلاحیت آنان را در رسیدگی به این امور فرهنگی رد کرده است: «ما کانَ لِلمُشرِکینَ اَن یَعمُروا مَسـجِدَ اللّهِ شـهِدینَ عَلی اَنفُسِهِم بِالکُفرِ...» و آیه 109 بقره/ 2 نسبت به توطئه‌های مشرکان به مسلمانان هشدار می‌دهد و از مسلمانان می‌خواهد که با اهل کتاب در امور فرهنگی و دینی مشورت نکنند و از نظرات و نصایح آنان در این امور پیروی نکنند.[13] (آل‌عمران/3،100)[14]

5. هجرت:

5. هجرت:
خداوند در آیه 56 عنکبوت/29 پس از بیان گستردگی زمین برای مهاجرت، مردم را به بندگی خود فراخوانده است و به آن گروه از مؤمنانی که در سرزمینهای غیر اسلامی برای عمل به وظایف دینی و تصمیم‌گیری برای مسائل زندگی خود آزادی ندارند فرمان مهاجرت داده و هیچ‌گونه عذری را در پیروی از مشرکان نپذیرفته و مسلمانان را در پذیرش چنین تنگناهایی مقصر می‌داند: «اِنَّ‌الَّذینَ تَوَفّـهُمُ المَلـئِکَةُ ظالِمی اَنفُسِهِم قالوا فیمَ کُنتُم قالوا کُنّا مُستَضعَفینَ فِی‌الاَرضِ قالوا اَلَم تَکُن اَرضُ اللّهِ وسِعَةً فَتُهاجِروا فیها...» (نساء/4،97) امام‌باقر(علیه السلام)نیز فرموده‌اند: آیه 56 عنکبوت/29 می‌گوید: از پادشاهان و حاکمان فاسق پیروی نکنید و اگر هراس دارید که شما را از دینتان منحرف کنند سرزمین من پهناور است.[15]

6. نهی از سازش و تسامح در امور اعتقادی و دینی:

6. نهی از سازش و تسامح در امور اعتقادی و دینی:
انعطاف در برخی مسائل سیاسی ـ‌به ویژه در سیاست خارجی‌ـ برای مصالح جامعه‌اسلامی لازم است; اما انعطاف و سازش بر‌سر اصول و مسائل اعتقادی و فرهنگی روا نیست، چنان‌که خدای سبحان در آیات فراوانی پیامبر را از هر گونه سازش در اصل اساسی توحید نهی می‌کند.[16] (اعراف/7،3; جاثیه/ 45، 19; کافرون/ 109،1‌ـ‌5)
خداوند در سوره ممتحنه از ابراهیم و برنامه‌های او به عنوان الگو و پیشوای بزرگ مسلمانان یاد می‌کند و از او سخن می‌گوید که با نهایت قاطعیت و بدون هر گونه سازش و تسامح از دشمنان اعلام جدایی و بیزاری کرد و گفت: ما نه شما را قبول داریم و نه آیین و مذهبتان را و از شما و آیینتان بیزاری می‌جوییم (ممتحنه/60، 4)[17]; همچنین مبتلا نشدن به سلطه و برتری کافران را از خداوند درخواست کرد.[18] (ممتحنه/60،5)

استقلال سیاسی:

اشاره

استقلال سیاسی:
هیچ انسانی حق ولایت و سرپرستی بر دیگران را ندارد، زیرا ولایت و حاکمیت بالاصاله از آنِ خدایی است که فیض هستی را به همگان بخشیده است: «فَاللّهُ هُوَ الوَلیُّ» (شوری/42،9)، «اِن الحُکمُ اِلاّ لِلّه» (انعام/6، 57، 62) و چون انسان همه شئون هستی خود را از خداوند دریافت کرده، بر اوست که از خداوند پیروی کند: «اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِی الاَمرِ مِنکُم...» (نساء/4،59) اطاعت از رسولان الهی نیز فقط با اذن خداست: «و ما اَرسَلنا مِن رَسول اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللّهِ» (نساء/4،64) دعوت پیامبران نیز فراخوانی به عبودیت خداوند است; نه دعوت به سوی خود (آل‌عمران/3، 79‌ـ‌80)، درحالی‌که جابران و ستمگران، مردم را به بندگی و فرمانبری از خود فرا می‌خوانند. (زخرف / 43، 51; نازعات/79، 24) قرآن کریم برای قطع ریشه ولایتهای غیر الهی، هرگونه امری را که زمینه‌ساز سرپرستی باطل باشد باطل می‌داند و خواهان قطع رابطه با کسانی است که از این ولایت خارج‌اند. کلمه «لا‌الـه اله اللّه» بیانگر همین مبنا و اصل‌است.[19]

شیوه‌های حفظ استقلال سیاسی

1. مشروعیت انحصاری مدیریت در جامعه اسلامی برای مسلمانان:

1. مشروعیت انحصاری مدیریت در جامعه اسلامی برای مسلمانان:
استقلال جامعه اسلامی با سرپرستی و مدیریت مسلمانان و مؤمنان حفظ می‌شود، ازاین‌رو پذیرش ولایت و سرپرستی کافران حرام و ممنوع است. پذیرش حاکمیت و مدیریت کافران، زمینه ساز انحطاط و سقوط در پیشگاه خداوند است[20]: «لا یَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ ومَن یَفعَل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللّهِ فی شَیء...» (آل‌عمران/3،28 و نیز توبه/ 9، 23)

2. توجه به پایبند نبودن کافران به پیمانهایشان:

2. توجه به پایبند نبودن کافران به پیمانهایشان:
قرآن با تأکید بر اینکه همواره خطر از جانب کافران مسلمانان را تهدید می‌کند و با توجه به زیانهای دوستی با کافران، مسلمانان را از چنین دوستی و رابطه‌ای برحذر می‌دارد و یهود و نصارا را برای برقراری روابط، غیر قابل اعتماد می‌داند و پایبند نبودن آنان به تعهدات خویش را فلسفه حرمت ایجاد روابط با آنان می‌داند. (ممتحنه/ 60، 1‌ـ‌2 و نیز توبه/ 9، 8)

3. هشدار به توطئه کافران:

3. هشدار به توطئه کافران:
کافران نه تنها خواهان استقلال مسلمانان و اعتلا و پیشرفت آنان در هیچ زمینه‌ای نیستند، بلکه وقوع چنین امری آنان را غمگین و افسرده خواهد ساخت و به‌طور طبیعی واکنش عملی آنان را در پی داشته و آنها را برای مکر و حیله بر ضد جوامع اسلامی جهت عقب نگه داشتن آنان بر خواهد انگیخت، ازاین‌رو قرآن برای خنثا سازی مکر و کینه کافران، مؤمنان را به صبر و تقوا و ایستادگی فرا‌می‌خواند[21]: «اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها واِن تَصبِروا وتَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شیــًا...» (آل‌عمران/3،120) و آنان را از دوستی با کافران برحذر می‌دارد. (نساء/ 4، 89)

4. مشروط کردن پیمان با کافران:

4. مشروط کردن پیمان با کافران:
بر اساس آیه 141 نساء/4 انعقاد هرگونه پیمان سیاسی و معاهدات که موجب سلطه‌جویی و نفوذ بیگانگان در امور داخلی جامعه اسلامی شود و به استقلال جامعه اسلامی آسیب برساند، باطل و نامشروع است. از برخی آیات استفاده می‌شود که کافران به شرط آنکه قصد خیانت و توطئه‌گری و سلطه‌جویی بر مسلمانان را نداشته باشند می‌توان با رعایت مصلحت جامعه اسلامی با آنان پیمان همکاری و معاهدات علمی بست.[22] (انفال/8 61; توبه/ 9،4; ممتحنه/60، 8‌ـ‌9) => قاعده نفی‌سبیل)

استقلال اقتصادی:

استقلال اقتصادی:
نیاز مادی و اقتصادی زمینه‌ساز سلطه قدرتمندان بر جوامع بشری است. محاصره اقتصادی پیامبر(صلی الله علیه وآله)و یارانش به دست کافران قریش نیز در این راستاست.[23]
جامعه‌ای که خواهان استقلال و آزادی خویش است باید رشته‌های وابستگی خود به بیگانگان را بگسلد تا از خطرات تهدید کننده وابستگی ایمن‌گردد.[24]
برخی بر این باورند که نیازهای کنونی جوامع راهی برای استقلال باقی نمی‌گذارند[25]، حال آنکه استقلال به معنای قطع رابطه با کشورها نیست و چنین استقلالی در جهان امروز ممکن نیست. استقلال اقتصادی به معنای نفی تسلّط و اقتدار بیگانگان و قابل تأمین است. => همین مقاله، زمینه‌های استقلال)
استقلال اقتصادی از برخی آیات برداشت می‌شود; بر اساس آیه «ولَن یَجعَلَ اللّهُ لِلکـفِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلا...» (نساء/4،141) جامعه و دولت اسلامی باید از هر کاری که راه نفوذ کافران و بیگانگان را برای سلطه بر مسلمانان هموار کند خودداری کنند و یکی از راههای نفوذ آنان نیازمندیهای اقتصادی است[26]; نیز از آیات مربوط به عزت مسلمانان[27] (نساء/ 4، 139; فاطر/ 35، 10)، وصف جامعه اسلامی با جمله «فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِهِ» که به معنای نیرومندی و برپای خود ایستادن است[28] (فتح/48،29) و عدم سلطه کافران بر مسلمانان (آل‌عمران/3، 28، 118; مائده/5، 51‌ـ‌52) لزوم استقلال اقتصادی و قطع وابستگی به بیگانگان استفاده می‌شود.[29]

استقلال نظامی:

استقلال نظامی:
استعمارگران برای تسلط بر جوامع، نیروهای نظامی و دفاعی آنان رابه ضعف می‌کشانند و از خارج به‌طور مستقیم بر آن غلبه می‌یابند یا از راه نفوذ در آنان زمینه کودتا و براندازی حکومت را فراهم می‌کنند. در جوامع وابسته، پس از نفوذ سیاسی بیگانگان، نوبت به نفوذ و تسلط بر نیروهای نظامی می‌رسد تا مانعی برای سلطه همه جانبه استعمارگران بر جوامع نباشند.[30] خداوند در آیه نفی سبیل (نساء/ 4، 144) هرگونه سلطه سیاسی، نظامی و .. کافران بر مسلمانان را نفی کرده است. آیات 190‌ـ‌194 بقره/ 2 مسلمانان را به دفاع از اسلام و استقلال جامعه اسلامی فرا می‌خواند[31]: «وقـتِلوا فی سَبیلِ‌اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم ... فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا‌عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم...» آیه 60 انفال/8 نیز خواستار آمادگی نظامی برای دفاع از اسلام و ارزشها و حقوق مسلمانان است. لزوم آمادگی و تقویت نیروهای نظامی و تهیه ادوات جنگی برای نبرد با دشمنان وظیفه همه مسلمانان است[32]:«واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة ومِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وعَدُوَّکُم...».

زمینه‌های استقلال

1. ایمان و توکل به خداوند:

1. ایمان و توکل به خداوند:
خداوند در آیات 80‌ـ‌81 مائده/5 خواهان استقلال و سلطه ناپذیری پیروان ادیان الهی در برابر کافران است. مؤمنان به خدا هیچ‌گاه تن به دوستی و ولایت بیگانگان نداده، آنان را پشتوانه و تکیه‌گاه خود قرار نمی‌دهند[33]: «تَری کَثیرًا مِنهُم یَتَوَلَّونَ الَّذینَ کَفَروا ... ولَو کانوا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والنَّبِیِّ و‌ما‌اُنزِلَ اِلَیهِ ما اتَّخَذوهُم اَولِیاءَ ..». سستی ایمان و نفاق از زمینه‌های گرایش به یهود و نصارا و وابستگی به آنان و طرح دوستی با آنان است[34]: «.. لا تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصـرَی اَولِیاءَ ... فَتَرَی الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ یُسـرِعونَ فیهِم یَقولونَ نَخشی اَن تُصیبَنا دائِرَةٌ ..» (مائده/5،51‌ـ‌52) آیه 139 نساء/ 4 هدف منافقان را در پذیرش ولایت و سرپرستی کافران و دوستی با آنان دستیابی به عزت می‌داند، حال آنکه عزت از آنِ خدا است[35]: «بَشِّرِ المُنـفِقِینَ بِاَنَّ لَهُم عَذابـًا اَلِیمـا * اَلَّذینَ یَتَّخِذونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ ..» (نساء/4،138‌ـ‌139) در آیات فراوانی توکل از ارکان و نشانه‌های ایمان، و مؤمنان واقعی کسانی معرفی شده‌اند که توکل بر خدا را پیشه خود ساخته‌اند: «وعَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلوا اِن کُنتُم مُؤمِنین» (مائده/5،23 و نیز آل‌عمران/3، 122) توکل همراه با تقوا و ایمان عامل استقلال و رهیدن از وابستگی به دیگران است[36]، ازاین‌رو خداوند از پیامبر خود می‌خواهد که هرگز از کافران و منافقان پیروی نکند و فقط به خدا توکل و اعتماد داشته باشد: «ولا‌تُطِعِ الکـفِرینَ والمُنـفِقینَ ودَع اَذهُم وتَوَکَّل عَلَی اللّهِ...» (احزاب/33،48)

2. سپردن رهبری به نخبگان جامعه:

2. سپردن رهبری به نخبگان جامعه:
رهبریهای ناصحیح رهبران و سردمداران از عوامل وابستگی به کافران است. مراد از رهبران کسانی هستند که به نحوی در تصمیم‌گیریها و اجرای برنامه‌های سیاسی یا ساختن افکار جامعه و هدایت آن نقش دارند.[37] با توجه به نقش مهم رهبران جامعه، خطر به سازش کشیده شدن، سستی در برابر فشارها، تهدیدهای دشمنان و سازش با خواسته‌ها و تمایلات نامشروع آنان همواره رهبران را تهدید می‌کند و این عوامل موجب انحراف آنان می‌شود، ازاین‌رو خداوند پیامبر خود را از هرگونه سازش و پیروی و تسلیم در برابر خواسته کافران نهی می‌کند[38]: «واستَقِم کَما اُمِرتَ ولا تَتَّبِع اَهواءَهُم» (شوری/42،15) گرچه در این آیات ظاهر خطاب به پیامبر‌اکرم(صلی الله علیه وآله)است و از یهود و نصارای آن زمان سخن می‌گوید; ولی در حقیقت خطاب برای همه مسلمانان و حاکمان آنان در همه اعصار است.[39] صراحت لهجه و تسلیم‌ناپذیری رهبران در بیان مواضع اعتقادی خویش امری لازم است: «فَلاَ اَعبُدُ الَّذینَ تَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ...» (یونس/10، 104 و نیز سوره کافرون)، ازاین‌رو قرآن در معرفی الگوهای رهبری الهی از ابراهیم و برنامه‌های او سخن گفته است که با قاطعیت تمام از دشمنان خدا اعلام انزجار و بیزاری و بر اهداف صحیح خود پافشاری می‌کند.[40] (ممتحنه/60،4) بر اساس آیه‌150 اعراف/7 رهبران دینی جامعه باید درباره حفظ عقاید دینی و استقلال فرهنگی مردم حساس باشند و از مبارزه با انحراف و منحرفان کوتاهی نکنند[41]

3. استقامت و پایداری:

3. استقامت و پایداری:
قطع دوستی مسلمانان با دشمنان و به دست آوردن استقلال و مبارزه با سلطه‌گری و مداخله آنان در امور مسلمانان دربردارنده محرومیتها و ناگواریهای ناشی از محاصره اقتصادی و مانند آنهاست، ازاین‌رو پایداری در برابر این محرومیتها عامل مصونیت جامعه از آثار کینه‌ها و نقشه‌های دشمنان است; آیات 118‌ـ‌120 آل‌عمران/3 به مسلمانان هشدار می‌دهد که هیچ‌گاه از دشمنی و کینه‌های درونی و نقشه‌های دشمنان غافل نباشند و در پیشبرد اهداف الهی خود همواره در برابر دشمنان پایدار بوده، تقوا پیشه کنند[42]: «واِن تَصبِروا وتَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شیــًا». در آیه 15 شوری/ 42 پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) امر به استقامت و پایداری و پیروی نکردن از خواسته‌های کافران می‌شود: «واستَقِم کَما اُمِرتَ ولا تَتَّبِع اَهواءَهُم» (و نیز هود/ 11، 112‌ـ‌113)

4. دشمن‌شناسی و هوشیاری در برابر توطئه‌های آنان:

4. دشمن‌شناسی و هوشیاری در برابر توطئه‌های آنان:
قرآن مسلمانان را از هر گونه ساده انگاری و زودباوری در برابر دشمن بر حذر داشته و خواستار هوشیاری در برابر توطئه‌های آنان است. (منافقون/63، 4) دشمنی کافران نسبت به مسلمانان پایان‌ناپذیر، و تنها نقطه پایانی که می‌توان برای آن فرض کرد وابستگی فکری و پیروی از آیین و مسلک آنان است[43]: «ولَن تَرضی عَنکَ الیَهودُ ولاَالنَّصـری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم...» (بقره/2،120) مناسبات و روابط دوستانه با بیگانگان، هموار کننده نفوذ و اخلال آنان در جامعه اسلامی است، ازاین‌رو مسلمانان باید در برابر توطئه‌ها و نفوذ آنان هوشیار[44] (آل‌عمران/ 3، 118; توبه/9،8) و برای دفاع در برابر تهاجم آنان آماده باشند[45]:«.. ولیَأخُذوا حِذرَهُم واَسلِحَتَهُم ودَّ الَّذینَ کَفَروا لَوتَغفُلونَ عَن اَسلِحَتِکُم واَمتِعَتِکُم...» (نساء/4، 102) در آیات 77‌ـ‌80 مائده/5 خداوند خواستار استقلال و سلطه ناپذیری پیروان ادیان الهی در برابر کافران است و نظارت عمومی جامعه ایمانی بر روابط خارجی و هوشیاری مؤمنان را لازم دانسته است.[46]

جهانی شدن:

جهانی شدن:
جهانی شدن از موضوعاتی است که در روابط بین الملل مطرح و نظریه استقلال را در عمل و نظر با موانعی مواجه ساخته است. درباره ماهیت جهانی شدن و پیامدهای آن برای جوامع بشری با فرهنگهای مختلف، نظریه‌های گوناگونی با رویکردهای متفاوتی از سوی صاحب نظران مطرح شده‌است.[47]
جهانی شدن روندی است که نتیجه آن تعامل، وابستگی و روابط متقابل بین حقایق، دیدگاهها، مفاهیم و انسانهاست و نه تنها وابستگی متقابل فکری و فرهنگی را در پی دارد، بلکه وابستگی سیاسی و اقتصادی را نیز پدید‌می‌آورد.
راهکارهای مناسب برای حفظ استقلال جوامع اسلامی با توجه به مسئله جهانی شدن، به شرح زیر‌است:
1. مخاطبان اسلام و قرآن همه بشریت‌اند (بقره/ 2، 185; سبأ/34، 28; اعراف/7، 158)، در نتیجه، اسلام خود مدعی جهانی شدن است. (توبه/ 9، 33; صفّ/ 61، 9)
2. آگاه‌سازی جامعه از خطر تهاجم و سلطه فرهنگی بیگانگان.
3. حفظ هویت و پاسداری از ارزشهای اسلامی.[48]