گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد بیست و سوم
سوره یس




حیات گیاهان و حیوانات دلیل خداشناسی و معاد
لارْضُ الْمَیْتَۀُ اَحْیَیْناها وَ اَخْرَجْنامِنْها حَبّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ 􀂑 33 وَ ایَۀٌلَهُمُ ا
زمین مرده براي آنها آیتی است، ما آن را زنده کردیم و دانههایی از آن خارج ساختیم و آنها از آن میخورند.
مسأله حیات و زندگی از مهمّترین دلایل توحید است، مسألهاي است فوقالعاده مرموز و پیچیده و شگفتانگیز که عقل همه
دانشمندان را به حیرت افکنده و با تمام پیشرفتهاي عظیمی که در علم و دانش نصیب بشر شده، هنوز کسی معماي آن را نگشوده
است، هنوز کسی به درستی نمیداند تحت تأثیر چه عواملی در روز نخست، موجودات بیجان تبدیل به سلولهاي زنده شده
است؟
هنوز کسی نمیداند که بذرهاي گیاهان و طبقات مختلف آن دقیقا چگونه ساخته شده و چه قوانین مرموزي بر آن حاکم است که
به هنگام فراهم شدن شرایط مساعد به حرکت درمیآید و رشد و نمو را آغاز میکند و ذرّات زمین مرده را جذب وجود خود
مینماید و از این طریق موجودات مرده را تبدیل به بافتهاي موجود زنده میکند، تا هر روز جلوه تازهاي از
حیات را نشان دهد.
12 ) سوره یس )
مسأله حیات در جهان گیاهان و حیوانات و زنده شدن زمینهاي مرده، از یک سو دلیل روشنی است بر این
که علم و دانش عظیمی در آفرینش این جهان به کار رفته و ازسوي دیگر نشانهاي آشکار از رستاخیز است.
در اینجا تمام بندگانی است « عِباد » برمیگردد که در آیات قبل آمده است و منظور از « عِباد » به « لَهُمْ » روشن است که ضمیر در
که در مسائل مربوط به مبدأ و معاد گرفتار انحراف یا اشتباهند و قرآن وضع آنها را مایه حسرت و تأسف میشمرد.
اشاره به عظمت و اهمیت و وضوح این نشانه توحیدي است. « نکره » به صورت « ایَۀ » تعبیربه
از یک سو اشاره به این است که انسان از بخشی از دانههاي گیاهی تغذیه میکند و بعضی دیگر قابل تغذیه « فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ » جمله
براي انسان نیست، ولی فواید دیگري دارد، مانند تغذیه حیوانات، ساختن مواد رنگی، دارویی و امور دیگري که در
زندگی انسان کاملًا مورد استفاده است.
( جزء بیست و سوم ( 13
که معمولًا براي حصر میآید، این نکته را بیان میکند که بیشترین (و « یَأکُلُون » بر « مِنْهُ » و از سوي دیگر با مقدم داشتن
نیز بهترین) تغذیه انسان از مواد گیاهی است، آن چنان که گویی تمام غذاي انسان را تشکیل میدهد.
خواص فراواندرختنخل و میوهانگور
34 وَ جَعَلْنا فیها جَنّاتٍ مِنْ نَخیلٍ وَ اَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فیها مِنَ الْعُیُونِ
و در آن باغهایی از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمههایی از آن بیرون فرستادیم.
صفحه 12 از 65
« عنب » است، با این تفاوت که « نَخْل » در مفردات میگوید، جمع « راغب » نیز، چنان که « نَخیل » و « عِنَب » جمع « اَعْناب »
اسم براي درخت است و میوه آن « نخل » ولی « درخت انگور » گفته میشود و بهطور نادر به « انگور » معمولاً به خود
( خرماي تازه و خشک) نام دارد. ( 1 ) « تَمْر » و « رُطَب »
14 ) سوره یس )
به معنی ایجاد شکاف وسیع است و از آنجا که چشمهها با شکافته شدن زمین بیرون میریزند، این « تَفْجیر » از ماده « فَجَّرْنا »
تعبیر در مورد بیرون آمدن چشمه از زمین به کار رفته است.
در آیه گذشته سخن از دانههاي غذایی در میان بود، اما در اینجا از میوههاي نیروبخش و مغذّي سخن میگوید که
است که هر یک غذایی کامل محسوب میشود. « انگور » و « خرما » : دو نمونه بارز و کامل آنها
صفحه 175 و جلد 13 صفحه 46 ذیل « تفسیر نمونه » -1 درباره این دو میوه حیاتبخش (انگور و خرما) در جلدهاي 11
آیات 11 / نحل و 26 / مریم بحث شده است .
( جزء بیست و سوم ( 15
مطالعات دانشمندان نشان میدهد که مخصوصا این دو میوه داراي انواع ویتامینهاي لازم و مواد مختلف حیاتی براي
بدن انسان است، به علاوه این دومیوه در تمام طول سال بهصورت تازه یا خشک قابل نگهداري و استفاده براي تغذیه است.
بعضی معتقدند این تفاوت تعبیر که در یک جا سخن از درخت میگوید و در جاي دیگر از میوه، به خاطر آن است که درخت
نخل،چنان که معروف است همه چیزش قابل استفاده است، تنه آن، شاخهها و برگهایش، همه مورد استفادههاي مختلف میباشد
و میوهاشسرآمد همه اینهااست، درحالیکه درختانگور رامعمولًا براي میوهاش میخواهند و ساقه و شاخه و کنده آن مصرف
زیادي ندارد.
و این که هر دو به صیغه جمع آمده، ممکن است اشاره به انواع مختلف این دو میوه بوده باشد، چرا که هر یک از آنها دهها
نوع دارد، با ویژگیهاي مختلف و باب طبع همه و براي همه ذائقهها.
این نکته نیز قابل توجه است که در آیه قبل تنها تعبیر به احیاي زمینهاي مرده شده بود که در قرآن مجید معمولًا با نزول باران
همراه است، ولی در این آیه سخن از چشمههاي آب جاري به میان آمده، زیرا براي بسیاري از زراعتها آب باران تنها کافی است،
در حالی که درختان میوه معمولًا نیاز به آب جاري نیز دارند.
16 ) سوره یس )
35 لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِه وَ ما عَمِلَتْهُ اَیْدیهِمْ اَفَلا یَشْکُرُونَ
تا ازمیوهآن بخورند، درحالیکه دست آنها هیچ دخالتی در ساختن آن نداشته است، آیاشکرخدارابهجا نمیآورند؟
آري میوههایی که به صورت غذاي کامل بر شاخسار درختان ظاهر میشود، بیآن که کمترین نیازي به پختن و یا تغییرات دیگر
داشته باشد، به مجرد چیدن از درخت قابل استفاده است و این نهایت لطف و عظمت پروردگار را درباره انسانها نشان
میدهد.
حتّی این غذاي آماده و لذیذ را آن چنان بستهبندي کرده که براي مدّت زیادي قابل نگهداري است، بیآن که ارزش غذایی خود
را از دست دهد، برخلاف غذاهایی که انسان از مواد طبیعی خداداد با دست خود میسازد، که غالبا به سرعت فاسد
میشود.
( جزء بیست و سوم ( 17
در هر صورت، هدف آن است که حس حقّشناسی و شکرگزاري انسانها را تحریک کند تا از طریق شکرگزاري قدم در مرحله
صفحه 13 از 65
معرفت پروردگار بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است.
قانون عمومی زوجیت در همه موجودات جهان
لارْضُ وَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا یَعْلَمُونَ 􀂑 لازْواجَ کُلَّها مِمّا تُنْبِتُ ا 􀂑 36 سُبْحانَ الَّذي خَلَقَ ا
را آفرید، از آن چه زمین میرویاند و از خود آنها و از آن چه نمیدانند. « زوجها » منزّه است کسی که تمام
را در پهنه جهان هستی آفریده، علم و قدرتش بیانتها است، عیب و نقصی در وجودش راه « زوجها » آري خداوندي که این همه
ندارد، لذا شریک و شبیه و نظیر براي او نیست و اگر گروهی سنگ و چوبهاي بیجان و مخلوقات دیگري را شبیه او شمردهاند، از
این نسبتهاي ناروا بر دامان کبریاییش گردي نمینشیند.
18 ) سوره یس )
بدیهی است خداوند نیاز به این ندارد که خویشتن را تسبیح و تنزیه کند، این تعلیمی است براي بندگان و دستورالعملی است
براي پیمودن خط تکامل.
در اینجا چیست، مفسّران سخن بسیار دارند: « اَزْواج » در این که منظور از
معمولًا به دو جنس مذکر و مؤنث گفته میشود، خواه در عالم حیوانات باشد، « زَوْج » جمع « اَزْواج » آن چه مسلّم است این است که
اطلاق میشود، حتّی به « زوج » ، یا غیر آنها، سپس توسعه داده شده و به هر دو موجودي که قرین یکدیگر و یا حتّی ضدّ یکدگرند
دو اطاق مشابه در یک خانه، یا دو لنگه در و یا دو همکار و قرین، این کلمه گفته میشود و بهاینترتیب براي هر موجودي در
جهان زوجی متصوّر است.
باشد و قرآن مجید در این آیه خبر « مؤنث » و « مذکر » به هر حال بعید نیست که زوجیّت در اینجا به همان معنی خاص، یعنی جنس
از وجود زوجیّت در تمام جهان گیاهان و انسانها و موجودات دیگري که مردم از آن اطلاعی ندارند، میدهد.
( جزء بیست و سوم ( 19
این موجودات ممکن است گیاهان باشد که وسعت دایره زوجیّت در آن روز هنوز در آنها کشف نشده بود.یا اشاره به
حیوانات اعماق دریاها که در آن روز کسی از آن آگاه نبود و امروز گوشهاي از آن براي انسانها کشف شده است.
ولی روشن است وقتی ما بتوانیم این الفاظ را بر معنی حقیقی (جنس مذکّر و مؤنّث) حمل کنیم و قرینهاي برخلاف آن نباشد، دلیلی
ندارد که به سراغ معانی کنایی برویم و چنان که دیدیم چندین تفسیر جالب براي معنی حقیقی زوجیت در اینجا وجود
دارد.
به هر حال این آیه یکی دیگر از آیاتی است که محدود بودن علم انسان را بیان میکند و نشان میدهد که در این جهان حقایق
( بسیاري است که از علم و دانش ما پوشیده است. ( 1
: صفحه 115 و جلد 15 صفحه 190 ،« تفسیرنمونه » و مخصوصا عالم گیاهان در جلد 10 « زوجیت موجودات جهان » -1 درباره
ذیل آیه 7 سوره شعراء بحث شده است .
20 ) سوره یس )
خورشید و ماه نشانهاي است تا راه را گم نکنید
37 وَ ایَۀٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَاِذا هُمْ مُظْلِمُونَ
شب براي آنها (نیز) نشانهاي است (از عظمت خدا) ما روز را از آن برمیگیریم، ناگهان تاریکی آنها را فرامیگیرد.
صفحه 14 از 65
از ماده سَلْخ که در اصل به معنی کندن پوست حیوان است، تعبیر لطیفی است، گویی روشنایی روز همچون لباس « نَسْلَخُ » تعبیر به
سفیدي است که بر تن شب پوشانیده شده، به هنگام غروب آفتاب این لباسرا از تن او همچون پوستیمیکنند، تا باطن و
دروناوآشکار گردد.
دقّت در این تعبیر این نکته را بازگو میکند که طبیعت اصلی کره زمین تاریکی است، نور و روشنایی صفتی است عارضی که از
منبع دیگري به او داده میشود، همچون لباس که بر تن کسی بپوشانند، که هرگاه آن لباس را بیرون آورد، رنگ طبیعی تن
آشکار میشود.
( جزء بیست و سوم ( 21
در اینجا قرآن مجید روي تاریکی شب انگشت نهاده، گویا میخواهد بعد از بیان زندهکردن زمینهاي مرده که به عنوان آیتی از
آیات خداوند قبلًا گذشت، تبدیل روشنایی روز را به تاریکی شب، به عنوان نمونهاي از مرگ بعد از حیات بیان کند.
به هر حال هنگامی که انسان در میان ظلمت شب غرق میشود، به یاد نور و برکاتش، نور و هیجاناتش، نور و منبع وجودش میافتد
آشنا میگردد. « خالق نور و ظلمت » و با یک مقایسه به
38 وَالشَّمْسُتَجْري لِمُسْتَقَرٍّلَهاذلِکَ تَقْدیرُالْعَزیزِ الْعَلیمِ
و خورشید (نیز براي آنها آیتی است) که پیوسته به سوي قرارگاهشدرحرکتاست،اینتقدیرخداوندقادرودانااست.
این آیه به وضوح حرکت خورشید را به طور مستمر بیان میکند، امادراینکه منظورازاینحرکت چیست،مفسّرانبحثهايفراوانی
دارند:
گروهی آن را اشاره به حرکت ظاهري خورشید برگرد زمین میدانند که این حرکت تا پایان جهان، که در حقیقت قرارگاه
خورشید و پایان عمر او است، ادامه دارد.
22 ) سوره یس )
بعضی دیگر آن را اشاره به میل شمس در تابستان و زمستان به سوي شمال و جنوب زمین دانستهاند، زیرا میدانیم خورشید از آغاز
بهار از خط اعتدالی بهسوي شمال متمایل میشود و تا مدار 23 درجه شمالی پیش میرود و از آغاز تابستان به عقب بازمیگردد، تا
در آغاز پاییز باز به خط اعتدالی میرسد و همین خط سیر را تا آغاز زمستان به سوي جنوب ادامه میدهد و از آغاز زمستان بهسوي
خط اعتدال حرکتمیکند و در آغاز بهار به آن میرسد.
البتّه تمام این حرکات در واقع ناشی از حرکت زمین و تمایل محور آن نسبت به سطح مدارش میباشد، هر چند در ظاهر و به
حسب حسّ، مربوط بهحرکت آفتاب است.
دانستهاند، زیرا مطالعات دانشمندان به طور قطع ثابت کردهکه خورشید به « کره آفتاب » بعضی دیگر آن را اشاره به حرکت وضعی
دور خود گردش میکند .
( جزء بیست و سوم ( 23
آخرین و جدیدترین تفسیر براي آیه فوق همان است که اخیرا دانشمندان کشف کردهاند و آن حرکت خورشید با مجموعه منظومه
نامیدهاند، میباشد. این معانی « وگا » شمسی در وسط کهکشان ما به سوي یک سمت معین و ستاره دوردستی که آن را ستاره
اشاره به تمام این حرکتها و حرکتهاي دیگري که تاکنون علم و دانش ما « تَجْري » منافاتی با هم ندارند و ممکن است جمله
به آن نرسیده و شاید در آینده کشف شود، بوده باشد.
به هر حال حرکت دادن خورشید، این کره بسیار عظیمی که یک میلیون و دویست هزار مرتبه از کره زمین بزرگتر است، آن هم با
حرکت حساب شده در این فضاي بیکران، از هیچ کس میسّر نیست، جز از خداوندي که قدرتش فوق همه قدرتها و علم و
صفحه 15 از 65
.« ذلِکَ تَقْدیرُالْعَزیزِالْعَلیمِ » : دانشش بیانتها است و به همین جهت در پایان آیه میفرماید
39 وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ
24 ) سوره یس )
و براي ماه منزلگاههایی قرار دادیم (و به هنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام به صورت شاخه کهنه (قوسی شکل و زرد
رنگ) خرما درمیآید.
و تاریکی مطلق طی میکند، زیرا « محاق » همان منزلگاههاي بیست و هشتگانهاي است که ماه، قبل از « مَنازِل » منظور از
هنگامیکه ماه، سیروز تمام باشد، تا شب بیست و هشتم در آسمان قابل رؤیت است، ولی در شب بیست و هشتم به صورت هلال
مینامند، « مَحاق » بسیار باریک زرد رنگ و کم نور و کم فروغ در میآید و در دو شب باقی مانده قابل رؤیت نیست،که آن را
البتّه در ماههایی که بیست و نه روز است تا شب بیست و هفتم معمولاً ماه در آسمان دیده میشود و دو شب باقیمانده محاق
است.
این منزلگاهها کاملًا دقیق و حساب شده است، به طوري که منجمان از صدها سال قبل میتوانند طبق محاسبات دقیقی که دارند،
آن را پیشبینی کنند.
( جزء بیست و سوم ( 25
این نظام عجیب به زندگی انسانها نظم میبخشد و یک تقویم طبیعی آسمانی است، که با سواد و بیسواد توانایی خواندن آن را
دارد، به طوري که اگر انسان کمی دقت و ممارست در وضع ماه در شبهاي مختلف کند، میتواند با نگاه کردن وضع آن دقیقا و
یا تقریبا بداند، آن شب کدام شب از ماه است (و ما این امر را آزمودهایم).
زیرا در آغاز ماه نوكهاي هلال رو به طرف بالا است و تدریجا بر حجم ماه افزوده میشود تا هفتم، که نیمی از دایره کامل ماه
آشکار میشود و باز بر آن افزوده میشود تا چهاردهم که به صورت بدر کامل درمیآید.
از آن به بعد از سمت پایین ماه کم میشود تا بیست و یکم که باز به صورت نیم دایره در میآید، همچنیناز آن کاستهمیشود تا
شب بیست و هشتم که به صورت هلال ضعیف کم رنگی درمیآید که نوكهاي آن رو به طرف پایین است.
آري اساس زندگی انسانها را نظم تشکیل میدهد و نظم بدون تعیین دقیق زمان امکانپذیر نیست و خداوند این تقویم دقیق
ماهانه و سالانه را در آسمان براي همین هدف قرار داده است.
26 ) سوره یس )
آن قسمت از خوشه خرماست که بهدرخت « عُرْجُون » روشن میشود، زیرا « کَ الْعُرْجُونِ الْقَدیمِ » و از همین جا مفهوم تعبیر لطیف
اتّصالدارد. توضیح این که : خرما به صورت خوشه بر درخت ظاهر میشود، پایه این خوشه به صورت چوب قوسی شکل زرد
رنگی است که به درخت متّصل است و نوك آن مانند جارو است و دانههاي خرما همچون دانههاي انگور به نخهاي آن متّصلند،
هنگامیکه خوشه نخل را میبرند، آن پایه قوسی شکل بر درخت باقی میماند، که وقتی میخشکد و پژمرده میشود کاملًا به هلال
قبل از محاق میماند، زیرا همانگونه که هلال آخر ماه که در جانب مشرق آسمان نزدیک صبحگاهان ظاهرمیشود، خمیده و
نیز همینگونه است. در حقیقت این شباهت در جهات « عُرْجُونِ قَدیم » ، پژمرده و زرد رنگ و نوكهاي آن رو به پایین است
مختلف ظاهر میشود:
( جزء بیست و سوم ( 27
از نظر هلالی بودن چوب خوشه خرما، از نظر زرد رنگ بودن، از نظر پژمردگی، از نظر تمایل نوك قوس آن به طرف پایین و از
نظر قرار گرفتن در میان توده سبز رنگ شاخههاي درخت نخل که بیشباهت به قرار گرفتن هلال آخرین شب در میان
صفحه 16 از 65
آسمان تیره رنگ نیست.
اشاره به کهنگی آن است، زیرا هرقدر این شاخهها کهنهتر میشود، باریکتر و پژمردهتر و زرد رنگتر « قَدیم » و توصیف آن به
میشود و شباهت بیشتري به هلال آخر ماه پیدا میکند، سبحاناللّه که در یک تعبیر کوتاه چه ظرافتها و چه زیباییها نهفته شده
است.
40 لَا الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها اَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
نه براي خورشید سزاوار است که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشیمیگیرد و هرکدامازآنهادر مسیر خود شناورند.
میدانیم خورشید دوران خود را در برجهاي دوازدهگانه در یک سال طی میکند، درحالی که کره ماه
منزلگاههاي خویش را در یک ماه طی میکند.
28 ) سوره یس )
بنابراین حرکت دورانی ماه در مسیرش دوازده بار از حرکت خورشید در مدارش سریعتر است، لذا میفرماید: خورشید هرگز در
حرکت خود به پاي ماه نمیرسد تا حرکت یک ساله خود را در یک ماه انجام دهد و نظام سالیانه بر هم خورد.
همچنین شب بر روز پیشی نمیگیرد که بخشی از آن را در کام خود فروبرد و نظام موجود به هم ریزد، بلکه همه اینها مسیر خود
را میلیونها سال بدون کمترین تغییر ادامه میدهند. از آن چه گفتیم روشن میشود که منظور از حرکت خورشید در این بحث،
حرکت آن به حسب حسّ ماست، جالب این که این تعبیر حتّی بعد از آن که به ثبوت رسیده که خورشید در جاي خود ساکن و
زمین در مدّت یک سال یک بار به دور آن میگردد نیز به کار میرود، مثلًا امروز میگویند تحویل خورشید به برج حمل (رسیدن
آن به آغاز فروردین) و یا رسیدن خورشید به دایره نصفالنّهار و یا رسیدن به میل کلی (منظور از میل کل، رسیدن خورشید به
آخرین نقطه ارتفاع خود در نیم کره شمالی در آغاز تابستان و یا به عکس آخرین نقطه انخفاض در آغاز زمستان است).
( جزء بیست و سوم ( 29
این تعبیرات همگی نشان میدهد که حتّی بعد از کشف حرکت زمین به دور خورشید و سکون آن، تعبیرات گذشته راجع به
حرکت خورشید به کار میرود، چرا که از نظر حسّی چنین به نظر میآید که خورشید در حرکت است و این تعبیرات از همین
جا گرفته میشود.
و به این ترتیب شناور بودن خورشید و ماه در فلکهاي خود (کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ) نیز از همینجا ناشی میشود.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از شناور بودن خورشید در فلک خود، حرکت آن همراه با منظومه شمسی و همراه با
کهکشانی که ما در آن قرار داریم، میباشد چه اینکه امروز ثابت شده است که منظومه شمسی ما، جزیی از کهکشان عظیمی است
( که به دور خود درحال گردش است. ( 1
30 ) سوره یس )
چنان که ارباب لغت گفتهاند : در اصل به معنی برآمدن پستان دختران و شکل دورانی به خود گرفتن است، سپس به « فَلَک » زیرا
قطعاتی از زمین که مدور است و یا اشیاء مدور دیگر نیز اطلاق شده و از همین رو به مسیر دورانی کواکب نیز اطلاق میشود. جمله
(کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ) به عقیده بسیاري از مفسّران اشاره به هر یک از خورشید و ماه و ستارگان است که براي خود
شب) و قرین بودن ) « لَیْل » مسیر و مداري دارند، هر چند نام ستارگان قبلاً در آیات ذکر نشده، ولی با توجّه به ذکر
به صورت صیغه جمع « یَسْبَحُون » ستارگان با ماه و خورشید، فهم این معنی از جمله مزبور بعید به نظر نمیرسد، به خصوص که
آمده است.
این تفسیر نیز وجود دارد که این جمله اشاره به هر یک از خورشید و ماه و شب و روز بوده باشد، چرا که شب و روز هر کدام
صفحه 17 از 65
در حرکت « وگا » -1 این حرکت غیر از حرکت مجموعه منظومه شمسی در دل کهکشانها است که به سوي ستاره
میباشد .
( جزء بیست و سوم ( 31
براي خود مداري دارند و دقیقا دور کره زمین گردش میکنند ، تاریکی نیمی از کره زمین را همیشه پوشانده و روشنایی نیم دیگر
را و این دو در بیست و چهار ساعت یک دور تمام به گرد زمین میگردند.
( در آب و هوا است، ( 1 « سریع » در اصل به معنی حرکت « مفردات » در « راغب » که طبق نقل « سِباحَت » از ماده « یَسْبَحُونَ » تعبیر به
اشاره به حرکت سریع کرات آسمانی میکند و آنها را تشبیه به موجودات عاقلی کرده است که با سرعت به گردش خود ادامه
میدهند، امروز نیز این حقیقت ثابت شده است که اجرام آسمانی با سرعتهاي بسیار عجیب و گاه سرسامآوري در مسیر
خود حرکت دارند.
رستاخیز انرژيها
لاخْضَرِ ناراً فَاِذا اَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ 􀂑 80 اَلَّذي جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ ا
میگویند نیز از همین جا ناشی شده، چرا که آن هم یک نوع حرکت سریع در طریق « تسبیح » -1 این که ذکر خدا و عبادت او را
اطاعت و عبادت پروردگار است (مفردات راغب ماده سبح).
32 ) سوره یس )
همانکسیکه براي شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش میافروزید.
چه تعبیر عجیب و جالبی که هر قدر در آن بیشتر دقیق شویم، معانی عمیقتري به ما ارائه میدهد.
اصولًا بسیاري از آیات قرآن داراي محتواي چندین معنی است، بعضی ساده براي فهم عامه مردم در هر زمان و هر مکان و بعضی
عمیق براي خواص و سرانجام بعضی کاملًا عمیق براي زبدههاي خواص و یا اعصار و قرون دیگر و آیندههاي دور.
در عین حال این معانی با هم منافاتی ندارد و در آن واحد در یک تعبیر پر معنی جمع است. آیه فوق همین گونه
است:
نخستین تفسیري که بسیاري از مفسران پیشین براي آن ذکر کردهاند و معنی ساده و روشنی است که براي عموم مردم قابل فهم
میباشد، این است که: در اعصار قدیم در میان عربها این امر رایج بود که براي آتش افروختن از چوب درختان مخصوص به
که در بیابانهاي حجاز میرویید، استفاده میکردند. « عَفار » و « مَرْخ » نام
( جزء بیست و سوم ( 33
بود، که اولی را زیر قرار میدادند و دومی را روي آن میزدند و مانند سنگ آتش زنه « آتش زنه » دو نوع چوب « عَفار » و « مَرْخ »
جرقه از آن تولید میشد، در واقع به جاي کبریت امروز از آن استفاده میکردند.
آن خدایی که میتواند از این درختان سبز آتش بیرون بفرستد، قدرت دارد که بر مردگان لباس حیات » : قرآن میگوید
.« بپوشاند
را در کنار « حیات » دو چیز متضاد است، کسی که میتواند آنها را در کنار هم قرار دهد، قدرت این را دارد که « آتش » و « آب »
قرار دهد. « حیات » را در کنار « مرگ » و « مرگ »
نگاه میدارد، مسلّما براي او پوشانیدن لباس « آتش » را در دل « آب » و « آب » را در دل « آتش » آفرین بر آن هستی آفرین که
زندگی بر اندام انسانهاي مرده کار مشکلی نیست.
صفحه 18 از 65
اگر از این معنی گام فراتر بگذاریم به تفسیر دقیقتري میرسیم و آن این که: خاصیت آتش افروزي به وسیله چوب درختان،
نیست، بلکه این خاصیت در همه درختان و تمام اجسام عالم وجود دارد (هر چند دو چوب « عَفار » و « مَرْخ » منحصر به چوبهاي
مزبور بر اثر مواد و وضع مخصوصشان آمادگی بیشتري براي این کار دارند).
.« چوب درختان سبز » خلاصه این که تمام چوبهاي درختان، اگر محکم به هم بخورند، جرقه میدهند، حتی
34 ) سوره یس )
به همین دلیل گاه آتش سوزيهاي وسیع و وحشتناکی در دل جنگلها روي میدهد که هیچ انسانی عامل آن نبوده ، فقط وزش
شدید بادها و طوفانهایی که شاخههاي درختان را محکم به هم کوفته است و از میان آنها جرقهاي در میان
برگهاي خشک افتاده، سپس وزش باد به آن آتش دامن زده، عامل اصلی بوده است، این همان جرقه الکتریسیته است
که بر اثر اصطکاك و مالش آشکار میگردد.
این همان آتشی است که در دل تمامی ذرات موجودات جهان نهفته است و به هنگام اصطکاك و مالش خود را نشان میدهد و از
را « بقاء » میآفریند، این تفسیر وسیعتري است که چشم انداز جمع اضداد را در آفرینش گستردهتر میکند و « نار » « شجر اخضر »
واضحتر نشان میدهد. « فنا » در کنار
( جزء بیست و سوم ( 35
اما در اینجا تفسیر سومی نیز است که از آن هم عمیقتر است و به کمک دانشهاي امروز بر آن دست یافتهایم، که ما نام آن را
رستاخیز انرژيها گذاردهایم.
است (سلولز همان جرم « سلولز نباتی » از هوا و ساختن « کربنگیري » توضیح این که : یکی از کارهاي مهم گیاهان مسأله
است). « ئیدروژن » و « اکسیژن » و « کربن » درختان است که اجزاء عمده آن
را از هوا گرفته و آن را تجزیه میکنند، « گازکربن » اکنون ببینیم این سلولز چگونه ساخته میشود؟ یاختههاي درختان و گیاهان
اکسیژن آن را آزاد ساخته و کربن را در وجود خود نگه میدارد و آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن میسازد،
ولی مسأله مهم این است که طبق گواهی علوم طبیعی هر ترکیب شیمیایی که انجام مییابد، یا باید توأم با جذب انرژي
خاصی باشد و یا آزاد کردن آن.
36 ) سوره یس )
بنابراین هنگامی که درختان به عمل کربنگیري مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژي دارند و در این جا از گرما و
نور آفتاب به عنوان یک انرژي فعال استفاده میکنند.
به این ترتیب به هنگام تشکیل چوبهاي درختان مقداري از انرژي آفتاب نیز در دل آنها ذخیره میشود و به هنگامی که چوبها
هوا ترکیب شده و گاز « اکسیژن » با « کربن » را به اصطلاح میسوزانیم، همان انرژي ذخیره شده آفتاب آزاد میگردد، زیرا بار دیگر
کربن را تشکیل میدهد و اکسیژن و ئیدروژن (مقداري آب) آزاد میگردد.
از این تعبیرات اصطلاحی که بگذریم، به عبارت بسیار ساده این نور و حرارت مطبوعی که در زمستان درون کلبه آن روستایی یا
کرسی زغالسوز این شهرنشین را گرم و روشن میسازد، همان نور و حرارت آفتاب است که در ضمن چند سال یا دهها سال در
چوب این درختان ذخیره شده است و آنچه را درخت در طول یک عمر تدریجا از آفتاب گرفته، اکنون بیکم و
کاست پس میدهد و این که میگویند همه انرژيها در کره زمین به انرژي آفتاب بازمیگردد، یکی از چهرههایش همین
است.
( جزء بیست و سوم ( 37
صفحه 19 از 65
میرسیم و میبینیم نور و حرارتی که در این فضا پراکنده میشود و برگ درختان و « رستاخیز انرژيها » این جا است که به
چوبهاي آنها را نوازش و پرورش میدهد، هرگز نابود نشده است، بلکه تغییر چهره داده و دور از چشم ما انسانها در درون
ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است و هنگامی که یک شعله آتش به چوب خشکیده میرسد، رستاخیز آنها
ظاهر میگردد، بیآنکه حتی « حشر و نشورش » شروع میشود و تمام آنچه از انرژي آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه
به اندازه روشنایی یک شمعدریک زمان کوتاه از آن کمشدهباشد (بازهم دقّتکنید).
بدون شک این معنی در زمان نزول آیه بر تودههاي مردم روشن نبود، ولی همانگونه که گفتیم این موضوع هیچ مشکلی ایجاد
نمیکند، زیرا که آیات قرآن داراي معانی چند مرحلهاي است، در سطوح مختلف و براي استعدادهاي متفاوت.
یک روز از این آیه چیزي میفهمیدند و امروز ما چیز بیشتري میفهمیم و شاید آیندگان از این هم فراتر روند و
بیشتر درك کنند و در عین حال همه این معانی صحیح است و کاملًا قابل قبول و در معنی آیه جمع است.
38 ) سوره یس )
فرق میان آتش گیره و آتش زنه
به معنی هیزمی است که براي « وَقُود » به معنی آتش افروختن و « وایقاد » ، به معنی روشن شدن آتش است « وُقُود » از ماده « تُوقَدُون »
افروختن آتش مورد استفاده قرار میگیرد.
از آن آتش روشن میکنید) اشاره به هیزمهایی است که با آن آتش میافروزند و به تعبیر ) « فَاِذا اَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ » بنابراین جمله
.« آتشزنه » است نه « آتش گیره » دیگر اشاره به
( جزء بیست و سوم ( 39
و « وَقُود » مینامیم و در لغت عرب هیزم را « آتش زنه » یا فندك را « کبریت » و « آتش گیره » را « هیزم » توضیح این که ما در فارسی
یا زِناد ( 1) مینامند. « زَنْد » کبریت و فندك را
آن خدایی که براي شما از درخت سبز آتش قرار داد و شما با آن آتش گیره تهیه میکنید (نمیفرماید » : بنابراین قرآن میگوید
و این تعبیر کاملًا با رستاخیز انرژيها منطبق است (دقت کنید). « آتش زنه) هم او قادر است، مردگان را به زندگی بازگرداند
به هر حال مسأله آتشافروختن با چوبهاي درختان گرچه یک مسأله ساده در نظر ما است، ولی با دقت معلوم میشود که از
عجیبترین مسائل است، چه اینکه موادي که درخت از آن تشکیل شده، قسمت مهمش آب و مقداري اجزاء زمین است و
هیچ کدام از آنها قابل اشتعال نیست، این چه قدرتی است که از آب و خاك (و هوا) این ماده انرژيزا را که هزارانسال
زندگیانسانها باآن پیوند نزدیک داشته است، آفریده؟
« زَنْد » میگویند و جمع « زَنْدان » وهردو را « زَنْدَة » دراصل بهمعنی چوب بالاییاست که با آن آتش میافروزند و چوبزیرینرا « زَنْد » -1
است. « زِناد »
40 ) سوره یس )
خدا مالک و حاکم برهمهچیز است
83 فَسُبْحانَالَّذي بِیَدِه مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
پسمنزهاستخداونديکه مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست او است و (همگی) به سوي او باز میگردید.
به آن براي تأکید « ت» و « واو » به معنی حکومت و مالکیت است و اضافه « حُکْم » بر وزن « مُلْک » از ریشه « مَلَکُوت » با توجه به این که
صفحه 20 از 65
و مبالغه میباشد، مفهوم آیه چنین میشود: حاکمیت و مالکیت بیقید و شرط همه چیز به دست قدرت خدا است و چنین خداوندي
از هرگونه عجز و ناتوانی منزه و مُبرّا است و در این صورت احیاء مردگان و پوشیدن لباس حیات بر استخوانهاي پوسیده و
خاكهاي پراکنده مشکلی براي او ایجاد نخواهد کرد، چون چنین است به طور یقین همه شما به سوي او
بازمیگردید و معاد حق است.
( جزء بیست و سوم ( 41
بازتاب اعتقاد به معاد در زندگی انسانها
اعتقاد به عالم پس از مرگ و بقاي آثار اعمال آدمی و جاودانگی کارهاي او اعم از خیر و شر، اثر بسیار نیرومندي بر فکر و
اعصاب و عضلات انسانها میگذارد و به عنوان یک عامل مؤثري در تشویق به نیکیها و مبارزه با زشتیها میتواند
مؤثر شود.
اثراتی که ایمان به زندگی پس از مرگ میتواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد فداکار و مجاهد و ایثارگر بگذارد،
به مراتب بیش از اثرات دادگاهها و کیفرهاي معمولی است، چرا که مشخصات دادگاه رستاخیز با دادگاههاي معمولی بسیار متفاوت
است، در آن دادگاه نه تجدید نظر وجود دارد و نه زر و زور روي فکر ناظرانش اثر میگذارد، نه ارائه مدارك دروغین در آن
فایدهاي دارد و نه تشریفات آن نیازمند به طول زمان است.
وَ اتَّقُوا یَوما لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئا وَ لایُقْبَلُ مِنْها شَفاعَۀٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ: از روزي »: قرآن مجید میگوید
بپرهیزید که هیچ کس به جاي دیگري جزا داده نمیشود و نه شفاعتی از او پذیرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل و نه
48 / بقره). ) « کسی به یاري او میآید
42 ) سوره یس )
لارْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَ اَسَرُّوا النَّدامَۀَ لَمّا رَاَوُا الْعَذابَ وَ قُضِ یَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا 􀂑 وَ لَوْ اَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی ا » : و نیز میگوید
یُظْلَمُونَ: هرکس ازآنها که ظلم و ستم کرده ، اگر تمامی روي زمین را در اختیار داشته باشد، در آن روز همه را براي نجات
خویش میدهد و هنگامی که عذاب الهی را میبیند، پشیمانی خود را مکتوم میدارند (مبادا رسواتر شوند) و در میان آنها به
54 / یونس). ) « عدالت داوري میشود و ستمی بر آنها نخواهد رفت
لِیَجْزِيَ اللّهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَ بَتْ اِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِسابِ: هدف این است که خداوند هر کس را به آنچه انجام » : و نیز میخوانیم
51 /ابراهیم) . ) « داده، جزا دهد چرا که خداوند سریع الحساب است
به قدري حساب او سریع و قاطع است که طبق بعضی از روایات
( جزء بیست و سوم ( 43
( (اِنَّ اللّهَ تَعالی یُحاسِبُ الْخَلائِقَ کُلُّها فی مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ: خداوند در یک چشم بههمزدن حساب همه را میرسد). ( 1
به همین دلیل در قرآن مجید سرچشمه بسیاري از گناهان فراموش کردن روز جزا ذکر شده، در آیه ( 14 /الم سجده) میفرماید:
.« فَذُوقُوا بِما نَسیتُمْ لِقاءَ یَومِکُمْ هذا: بچشید آتش دوزخ را به خاطر این که ملاقات امروز را فراموش کردید »
حتی از پارهاي از تعبیرات استفاده میشود که انسان اگر گمانی در قیامت داشته باشد، نیز از انجام بسیار از اعمال خلاف خودداري
اَلا یَظُنُّ اُولئِکَ اَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظیمٍ : آیا آنها گمان نمیکنند که » : میکند، چنان که درباره کمفروشان میفرماید
آیه 4 و 5 / مطففین). ) « براي روز بزرگی مبعوث میشوند
حماسههاي جاویدانی که مجاهدان اسلام در گذشته و امروز در میدانهاي جهاد میآفرینند و گذشت و ایثار و فداکاري عظیمی
صفحه 21 از 65
که بسیاري از مردم در زمینه دفاع از کشورهاي اسلامی و حمایت از محرومان و مستضعفان نشان میدهند، همه بازتاب اعتقاد به
زندگی جاویدان سراي دیگر است، مطالعات دانشمندان و تجربیات مختلف نشان داده که این گونه پدیدهها در مقیاس وسیع و
گسترده ، جز از طریق عقیدهاي که زندگی پس از مرگ در آن جاي ویژهاي دارد، امکان پذیر نیست.
ذیل آیه 202 سوره بقره . ، « مجمعالبیان » -1
44 ) سوره یس )
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلاّ اِحْدَي الْحُسْنَیَیْنِ : بگو شما دشمنان درباره ما چه میاندیشید؟ جز رسیدن به » : سربازي که منطقش این است
یا پیروزي برشما و یا رسیدن به افتخار شهادت) ( 52 / توبه)، قطعا سربازي است ) « یکی از دو خیر و سعادت و افتخار
شکستناپذیر.
چهره مرگ که براي بسیاري از مردم جهان وحشتانگیزاست و حتی از نام آن و هر چیز که آن را تداعی کند، میگریزند، براي
عقیدهمندان به زندگی پس از مرگ نه تنها نازیبا نیست، بلکه دریچهاي است به جهانی بزرگ، شکستن قفل و آزاد شدن روح
انسان، گشوده شدن درهاي زندان تن و رسیدن به آزادي مطلق است.
( جزء بیست و سوم ( 45
اصولًا مسأله معاد بعد از مبدأ، خط فاصل فرهنگ خداپرستان و دنیاپرستان است، چرا که دو دیدگاه مختلف در اینجا وجود
دارد.
دیدگاهی که مرگ را فنا و نابودي مطلق میبیند و با تمام وجودش از آن میگریزد، چرا که همه چیز با آن پایان میگیرد و
دیدگاهی که مرگ را یک تولد جدید و گام نهادن به عالمی وسیع و پهناور و روشن و پرگشودن در آسمان بیکران
میشمرد.
طبیعی است که طرفداران این مکتب نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتی به خود راه نمیدهند، بلکه با الهام
وَ اللّهِ لاَبْنُ اَبیطالِبٍ انَسَ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ اُمِّه: به خدا سوگند » : گرفتن از مکتب امیر مؤمنان علی علیهالسلام که میفرماید
(1). « فرزند ابیطالب علاقهاش به مرگ بیشتر است از کودك شیرخوار به پستان مادر
. خطبه 5 ، « نهجالبلاغه » -1
46 ) سوره یس )
بر مغز « عَبْدُ الرَّحْمنِ ابْنُ مُلْجَمْ » از مرگ در راه هدف استقبال میکنند و به همین دلیل هنگامی که ضربت شمشیر جنایتکار روزگار
.« فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَۀ : به خداي کعبه، پیروز و رستگار و راحت شدم » : مبارکش فرو نشست فرمود
کوتاه سخن این که ایمان به معاد از انسان ترسو و بیهدف، آدم شجاع و با شهامت و هدفداري میآفریند که زندگیش مملو از
حماسه و ایثارها و پاکی و تقوا است.
قرآن و مسأله معاد
کوتاه سخن این که ترسیمی که قرآن مجید از معاد و چهرههاي آن و مقدمات و نتایج آن دارد و دلایل گویایی که در این زمینه
مطرح کرده است، به قدري زنده و قانعکننده است که هر کس کمترین بهرهاي از وجدان بیدار داشته باشد، تحت تأثیر عمیق
آن قرار میگیرد.
به گفته بعضی : حدود یک هزار و دویست آیه از قرآن پیرامون
( جزء بیست و سوم ( 47
صفحه 22 از 65
معاد بحث میکند که اگر آنها جمعآوري و تفسیر شود ، خود کتاب قطوري خواهد شد و ما امیدواریم بعد از پایان نگارش این
میپردازیم این مجموعهرا دردسترس علاقهمندان قراردهیم. « تفسیر موضوعی » تفسیر، هنگامی که به خواست خدا به بحث
معاد جسمانی
منظور از معاد جسمانی این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت میکند، بلکه هدف این است که روح و جسم توأما
مبعوث میشود و به تعبیر دیگر بازگشت روح مسلم است، گفتگو از بازگشت جسم است.
جمعی از فلاسفه پیشین تنها به معاد روحانی معتقد بودند و جسم را مرکبی میدانستند که تنها در این جهان با انسان است و بعد از
مرگ از آن بینیاز میشود، آن را رها میسازد و به عالم ارواح میشتابد. ولی عقیده علماي بزرگ اسلام این است، که معاد در هر
دو جنبه روحانی و جسمانی صورت میگیرد، در اینجا بعضی مقید به خصوص جسم سابق نیستند و میگویند: خداوند جسمی را
در اختیار روح میگذارد و چون شخصیت انسان به روح او است این جسم، جسم او محسوب میشود.
48 ) سوره یس )
در حالی که محققین معتقدند همان جسمی که خاك و متلاشی گشته، به فرمان خدا جمعآوري میشود و لباس حیات نوینی بر آن
میپوشاند و این عقیدهاي است که از متون آیات قرآن مجید گرفته شده است. شواهد معاد جسمانی در قرآن مجید آن قدر زیاد
است که به طور یقین میتوان گفت: آنها که معاد را منحصر در روحانی میدانند، کمترینمطالعهاي درآیات فراوانمعادنکردهاند
وگرنهجسمانی بودن معاد در آیات قرآن به قدري روشن است که جاي هیچ گونه تردید نیست.
همین آیاتی که در آخر سوره یس خواندیم به وضوح بیانگر این حقیقت است، چرا که مرد عرب بیابانی تعجبش از این بود که این
قُلْ یُحْییهَا الَّذي اَنْشَأَها » : استخوان پوسیده راکه در دست دارد، چه کسی میتواند زنده کند و قرآن با صراحت در پاسخ او میگوید
اَوَّلَ
( جزء بیست و سوم ( 49
.« مَرَّةٍ : بگو همین استخوان پوسیده را خدایی که روز نخست آن را ابداع و ایجاد کرد، زنده میکند
تمام تعجب مشرکان و مخالفت آنها در مسأله معاد بر سر همین مطلب بود که چگونه وقتی ما خاك شدیم و خاكهاي ما در
لارْضِ اَءِنّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ) ( 10 /المسجده). 􀂑 زمین گم شد، دوباره لباس حیات در تن میکنیم (وَقالُوا اَءِذا ضَلَلْنا فِیا
چگونه این مرد به شما وعده میدهد، وقتی که مردید و خاك شدید بار دیگر به زندگی باز میگردید: (اَیَعِدُکُمْ » : آنها میگفتند
اَنَّکُمْ اِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُرابا وَ عِظاما اَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ) ( 35 / مؤمنون).
قالَ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ » : آنها به قدري از این مسأله تعجب میکردند که اظهار آن را نشانه جنون و یا دروغ بر خدا میپنداشتند
نَدُلُّکُمْ عَلی رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ اِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمُزَّقٍ اِنَّکُمْ لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ : کافرانگفتند: مرديرابه شمانشاندهیمکه بهشما خبر میدهد
7/سبأ). ) « هنگامی که کاملًاخاك و پراکنده شدید، دیگر بار آفرینش جدیدي مییابید
50 ) سوره یس )
بر محور همین معاد جسمانی دور میزند و بیانات ششگانهاي که در « استدلالات قرآن درباره امکان معاد » به همین دلیل عموما
فصل گذشت ، همه شاهد و گواه این مدعا است.
به علاوه قرآن کرارا خاطر نشان میکند شما در قیامت از قبرها خارج میشوید ( 51 /یس و 7/قمر) قبرها مربوط به معاد جسمانی
است.
داستان مرغهاي چهارگانه ابراهیم و همچنین داستان عُزَیر و زنده شدن او بعد از مرگ و ماجراي مقتول بنیاسرائیل همه با
صفحه 23 از 65
صراحت از معاد جسمانی سخن میگوید.
توصیفهاي زیادي که قرآن مجید از مواهب مادي و معنوي بهشت کرده است، همه نشان میدهد که معاد هم در مرحله جسم و
هم در مرحله روح تحقق میپذیرد وگرنه حور و قصور و انواع غذاهاي بهشتی و لذایذ مادّي در کنار مواهب معنوي معنی
ندارد.
به هر حال ممکن نیست کسی کمترین آگاهی از منطق و فرهنگ قرآن داشته باشد و معاد جسمانی را انکار کند و به تعبیر دیگر
انکار
( جزء بیست و سوم ( 51
معاد جسمانی از نظر قرآن مساوي است با انکار اصل معاد. علاوه بر این دلایل نقلی، شواهد عقلی نیز در این زمینه وجود دارد که
اگر بخواهیم وارد آن شویم، سخن به درازا میکشد.
البته اعتقاد به معاد جسمانی پارهاي از سؤالات و اشکالات برمیانگیزد، مانند شبهه آکل و مأکول که محققان اسلامی از آن پاسخ
( گفتهاند و ما شرح جامع و فشردهاي در همین زمینه در ذیل آیه 260 سوره بقره آوردهایم.( 1
بهشت و دوزخ
بسیاري چنین میپندارند که عالم پس از مرگ کاملًا شبیه این جهان است، منتهی در شکلی کاملتر و جالبتر .
ولیقرائن زیادي دردستداریم که نشانمیدهد فاصلهزیادياز نظر کیفیت و کمیت میان این جهان و آن جهان است، حتی این که
اگر این فاصله را به تفاوت میان عالم کوچک جنین با این دنیاي وسیع تشبیه میکنیم، باز مقایسه کاملی به نظر
نمیرسد.
صفحه 228 بهبعد مراجعه شود . « تفسیر نمونه » -1 براي توضیح بیشتر به جلد 2
52 ) سوره یس )
طبقصریح بعضیاز روایات درآنجا چیزهایی است که چشمی ندیده و گوشی نشنیده و حتیاز فکرانسانی خطور نکردهاست،
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُنٍ:هیچانسانینمیداندچهچیزهاییکه مایهروشنی چشماست، براياو »: قرآنمجید میگوید
17 /سجده). ) « پنهاننگهداشته شده
نظامات حاکم بر آن جهان نیز با آنچه در این عالم حاکم است، کاملاً تفاوت دارد، در اینجا افراد به عنوان شهود در
اَلْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی اَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا » . دادگاه حاضر میشوند، ولی در آن جا دست و پا و حتی پوست تن شهادت میدهد
« وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَ هِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذي اَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ » ( 65 /یس ) « اَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ
21 /فصلت). به هر حال آنچه درباره جهان دیگر گفته شود، تنها )
( جزء بیست و سوم ( 53
شبحی از دور در نظر ما مجسم میکند و اصولًا الفباي ما و فرهنگ فکري ما در این جهان قادر به توصیف حقیقی آن نیست و
از اینجا به بسیاري از سؤالات در زمینه بهشت و دوزخ و چگونگی نعمتها و عذابهایش پاسخ داده خواهد شد.
همین قدر میدانیم بهشت کانون انواع مواهب الهی اعم از مادي و معنوي است و دوزخ کانونی است از شدیدترین عذابها در هر
دو جهت، اما در مورد جزئیات این دو ، قرآن اشاراتی دارد که ما به آن مؤمن هستیم، اما تفصیل آن را تا کسی نبیند نمیداند. در
ذیل آیه 133 « تفسیر نمونه » زمینه وجود بهشت و دوزخ در حال حاضر و این که در کجا است، بحث نسبتا مشروحی در جلد دوّم
سوره آل عمران (صفحه 92 به بعد) مطرح شده است .
صفحه 24 از 65
در جلد دوم صفحه 378 (ذیل 30 /آل « نامه اعمال » و « تجسم اعمال » همچنین در زمینه پاداش و کیفر در عالم قیامت و مسأله
عمران) و جلد دوازدهم صفحه 455 (ذیل 49 / کهف) بحث شده است .
54 ) سوره یس )
خداوندا! اگر داوري بر معیار اعمال باشد، دست ما تهی است، با ترازوي فضل و کرم حسنات و ناچیز ما را بسنج و با
رحمت و غفرانت بر سیئات ما پرده بیفکن.
بارالها! آن چنان کن که سرانجام کار هم تو از ما خشنود باشی و هم ما در پیشگاهت رستگار باشیم. آمین رب العالمین.
پایان سوره یس
( جزء بیست و سوم ( 55
سوره