گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
استیصال


استیصال => استدراج

استیمان

استیمان => امان

اسحاق(ع)

اشاره

اسحاق(علیه السلام): از پیامبران الهی، فرزند ابراهیم(علیه السلام)و نیای بنی‌اسرائیل
نام این پیامبر 17 بار در قرآن کریم در آیات‌133، 136، 140 بقره/2; 84 انعام/6; 84آل‌عمران/3; 163 نساء/4; 71 هود /11; 6، 38‌یوسف/12; 39 ابراهیم/14; 49 مریم/19; 72‌انبیاء/21; 27 عنکبوت/29; 112‌ـ‌113 صافّات/37، 45‌ص/38 ذکر شده است.
مشهور لغویان اسحاق را واژه‌ای عبری می‌دانند که از «یصحاق» به معنای «می‌خندد» گرفته شده است[1]، اگرچه برخی آن را عربی و مشتق از «س‌ـ‌ح‌ـ‌ق» دانسته‌اند.[2]
درباره این پیامبر نیز، همانند برخی دیگر از پیامبران، در منابع اسلامی و قرآن کریم و در کتاب مقدس، گزارشهای فراوانی وجود دارد که برخی از آنها با هم سازگار بوده، برخی نیز ناسازگاریهای عمیقی دارد.

اسحاق در کتاب مقدس:

اسحاق در کتاب مقدس:
تاریخ و داستان زندگی اسحاق در عهد عتیق در سِفْر پیدایش به‌تفصیل بیان شده و از او به عنوان فرزندی یاد شده است که خداوند پیش از تولد و در هنگام پیری والدینش وعده تولد او را به ابراهیم* داده بود[3] و چون این خبر باعث خوشحالی وی و همسرش ساره* گردید، این مولود را اسحاق یعنی «خنده» نام نهادند[4] و 8 روز پس از تولد به فرمان خداوند او را ختنه کردند.[5] هنگامی که اسحاق را از‌شیر گرفتند ابراهیم به این مناسبت جشن بزرگی برپا کرد.[6]
در عهد قدیم ناسازگاری میان اسماعیل و اسحاق و رانده شدن اسماعیل و مادرش از خانه گزارش شده است.[7]
در عهد جدید نیز از زبان پولس نقل شده که اسحاق در کودکی مورد آزار برادر پدری خود اسماعیل قرار گرفت و خداوند به ابراهیم دستور داد که کنیزش هاجر و پسرش اسماعیل* را از خانه بیرون کند، زیرا از نظر آنان پسر کنیز نمی‌تواند، مانند پسر زن آزاد از دارایی ابراهیم ارث‌ببرد.[8]
برخلاف بیشتر مفسران مسلمان و ظاهر آیات قرآن، کتاب مقدس در داستان امتحان ابراهیم، ذبح را به اسحاق نسبت داده و آورده است: خداوند به ابراهیم فرمان داد یگانه پسرش اسحاق را به سرزمین «موریا» برده، وی را در آنجا بر سر یکی از کوهها به عنوان هدیه سوختنی قربانی کند.[9] یهود این ویژگی را از دلایل برتری اسحاق(علیه السلام)بر اسماعیل(علیه السلام)می‌دانند. = اسماعیل(علیه السلام))
بر اساس گزارش همین کتاب اسحاق در سن‌40‌سالگی به سفارش پدرش و با وساطت خادم او با دختر پسر عموی خود «ربکا» (دختر بتوئیل‌بن‌ناحور) ازدواج کرد.[10] ثمره این ازدواج پس از 20‌سال نازایی دو پسر همزاد به نامهای «عیسو» و «یعقوب»* بود.[11]
پس از سپری شدن 137 سال، اسحاق درحالی‌که پیر و نابینا شده بود، خواست از میان دو فرزندش یکی را به جانشینی خود برگزیند، که یعقوب با اقدام زیرکانه‌ای این مقام را نصیب خود‌کرد.[12]
اسحاق در 180 سالگی از دنیا رفت و پسرانش یعقوب و عیسو او را در مقبره ابراهیم(علیه السلام)، معروف به «مکفیله» دفن کردند.[13]

اسحاق درقرآن ومنابع اسلامی:

اسحاق درقرآن ومنابع اسلامی:
به جز داستان مژده تولد اسحاق، درباره تاریخ، مکان، مدت عمر و دیگر ویژگیهای زندگی او در قرآن چیز دیگری نیامده است; ولی نام او در میان چند پیامبر دیگر با چندین صفتی که به او نسبت داده شده ذکر گردیده است. درباره داستان بشارت تولد اسحاق گفته شده: عادت حضرت ابراهیم(علیه السلام)بر آن بوده که همواره باید چند مهمان بر سر سفره او حاضر باشند; اما چند روزی مهمانی برای او نرسیده بود که سه[14]، 4[15]، 8[16] یا ... فرشته به‌صورت ناشناس و با ادای سلام بر وی وارد شدند. ابراهیم گوساله فربهی را برای آنان بریان کرده، بر سرِ خوان نهاد; ولی با شگفتی دید آنها به سوی غذا دست دراز نمی‌کنند، از این‌رو آنان را ناشناس و بیگانه شمرده، در دل هراسی احساس کرد. فرشتگان با معرفی خود و بیان اینکه به سوی قوم لوط فرستاده شده‌اند هراس ابراهیم را برطرف کردند: «ولَقَد جاءَت رُسُلُنا اِبرهیمَ بِالبُشری قالوا سَلـمـًا قالَ سَلـمٌ فَما لَبِثَ اَن جاءَ بِعِجل حَنیذ * فَلَمّا رَءا اَیدِیَهُم لا تَصِلُ اِلَیهِ نَکِرَهُم واَوجَسَ مِنهُم خیفَةً قالوا لا تَخَف اِنّا اُرسِلنا اِلی قَومِ‌لوط». (هود/11،69‌ـ‌70) در این هنگام همسر ابراهیم ایستاده بود، پس خندید و فرشتگان او را به تولد اسحاق و پس از او یعقوب بشارت دادند: «وامرَاَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرنـها بِاِسحـقَ ومِن وراءِ اِسحـقَ یَعقوب» (هود/11،71) در ذیل این آیه، برخی مفسران «ضَحِکَت» را از «ضَحْک» به فتح ضاد و به معنای «حائض شدن» دانسته و گفته‌اند: ظاهر شدن این حالت در ساره نشانه نزدیکی بشارت فرشتگان به تولد اسحاق بوده است[17]; ولی بیشتر مفسران این واژه را از «ضِحْک» به کسر ضاد و به معنای «خندیدن» مشتق دانسته و در سبب خنده‌او برخی از آنها گفته‌اند: چون ساره گفتوگوی ابراهیم و مهمانان را می‌شنید، نخست از امتناع آنها از خوردن غذا ناراحت و نگران شد; ولی هنگامی که دانست آنان فرشته‌اند، خوشحال‌شده، خندید[18] یا چون شنید که قوم لوط به سبب سرپیچی از فرمان خداوند دچار عذاب می‌شوند خندید.[19] برخی نیز بر این باورند که در آیه تقدیم و تأخیر صورت گرفته و اصل آیه چنین بوده است: «فَبَشَّرنـها بِاِسحـقَ ومِن وراءِ اِسحـقَ یَعقوب فَضَحِکَت...» و خنده ساره را به سبب شگفتی وی از این بشارت دانسته‌اند[20]، زیرا منابع اسلامی گفته‌اند: در آن هنگام ابراهیم(علیه السلام)100[21]، 112[22] یا 120[23] سال و همسرش ساره 70[24]، 90[25] یا 98[26] سال داشته است. این تعجب از آیه بعد نیز نمایان است:«قالَت‌یـوَیلَتی ءَاَلِدُ واَنا عَجوزٌ وهـذا بَعلی شَیخـًا اِنَّ هـذا لَشَیءٌ عَجیب= گفت: ای وای بر من، آیا من فرزند می‌آورم; درحالی‌که پیر زنم، و این شوهرم پیر مردی است؟! این راستی چیز عجیبی است». (هود/ 11، 72)
خداوند در آیاتِ 84 انعام/6; 39 ابراهیم/14; 72 انبیاء/21; 27 عنکبوت/ 29; 49 مریم/ 19 از اسحاق به عنوان موهبت خویش به ابراهیم(علیه السلام)یاد کرده است: «.. و‌وَهَبنا لَه اِسحـق ..»; همچنین از آیه «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الکِبَرِ اِسمـعیلَ واِسحـقَ اِنَّ رَبّی لَسَمیعُ الدُّعاء= حمد خدای را که در پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. مسلماً پروردگار من شنونده دعاست» (ابراهیم/14،39) چنین برمی‌آید که همسر ابراهیم(علیه السلام) سالها نازا بود و تولد فرزندان او پس از انقطاع همه اسباب عادی و در پی استجابت دعای وی بوده است، به‌گونه‌ای که پس از این موهبت الهی خداوند را حمد و سپاس می‌گوید. براساس دیدگاه آن دسته از مفسران که اسحاق را «ذبیح‌اللّه» می‌دانند، آیات «رَبِّ هَب لی مِنَ الصّــلِحین * فَبَشَّرنـهُ بِغُلـم حَلیم» (صافّات/37 100‌ـ‌101) نیز درباره بشارت به تولد اسحاق است[27]، اگرچه بیشتر مفسران اسماعیل را ذبیح اللّه دانسته و این آیات را نیز به او تفسیر کرده‌اند[28] = اسماعیل(علیه السلام)); همچنین در ذیل آیات «هَل اَتـکَ حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین اِذ دَخَلوا عَلَیهِ فَقالوا سَلـمـًا قالَ سَلـمٌ قَومٌ مُنکَرون * فَراغَ اِلی اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمین * فَقَرَّبَهُ اِلَیهِم قالَ اَلا تَأکُلون * فَاَوجَسَ مِنهُم خیفَةً قالوا لا تَخَف وبَشَّروهُ بِغُلـم عَلیم * فَاَقبَلَتِ اِمرَاَتُه فی صَرَّة فَصَکَّت وجهَها وقالَت عَجوزٌ عَقیم (ذاریات/51،24‌ـ‌29) که حکایتی همانند آیات 69‌ـ‌70 هود/ 11 را بیان می‌کند، برخی از مفسران «غلـم عَلیم» را به اسحاق تفسیر کرده و گفته‌اند: این آیات درباره بشارت به تولد آن پیامبر است.[29]
براساس برخی آیات، گویا طولانی شدن انتظار فرزند، به نومیدی ابراهیم منجر شده بود: «.. قالوا لا تَوجَل اِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلـم عَلیم * قالَ اَبَشَّرتُمونی عَلی اَن مَسَّنِیَ الکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرون * قالوا بَشَّرنـکَ بِالحَقِّ فَلا تَکُن مِنَ القـنِطین= گفتند: نترس ما تو را به پسری دانا بشارت می‌دهیم. گفت: آیا به من بشارت می‌دهید، با‌اینکه پیر شده‌ام؟! به چه چیز بشارت می‌دهید؟! گفتند: تو را به حق بشارت دادیم، پس از مأیوسان مباش». (حجر/ 15، 53‌ـ‌55) اگرچه برخی مفسران «غلـم‌عَلیم» را به اسماعیل تفسیر کرده‌اند[30]; ولی بیشتر آنها با ذکر دلایلی این آیات را درباره اسحاق می‌دانند.[31]
صرف نظر از آیاتی که به تولد اسحاق بشارت می‌داد، درباره زندگی اسحاق در قرآن چیزی بیان نشده است; ولی منابع اسلامی که گاهی از کتاب مقدس نیز متأثّر است تولّد او را، 5[32]، 7[33]، 13[34] یا ... سال بعد از تولد برادرش اسماعیل و بنابر برخی روایات در شب عاشورا[35]، در سرزمین شام[36] یا منطقه جرار[37] ذکر کرده است. از ابن‌عباس روایت شده که خداوند اسماعیل را در 99 سالگی و اسحاق را در 112‌سالگی به ابراهیم عنایت کرد.[38] براساس برخی از گزارشهای روایی و تاریخی اسلامی، اسحاق در 40 سالگی با «رفقه» دختر بتوئیل‌بن‌الیاس[39]، یا دختر ناهر‌بن‌آزر[40]، دختر پسر‌عموی خویش ازدواج کرده و از وی صاحب دو‌فرزند همزاد شد که آنها را «عیسو» و «یعقوب» نام نهاد.[41] این منابع مرگ وی را در 160 یا 180[42] سالگی و مدفن او را در کنار پدرش ابراهیم[43] ذکر‌کرده‌اند.
برخلاف کتاب مقدس که درصدد برتری مقام اسحاق بر اسماعیل است، منابع اسلامی نبوت اسحاق را پس از اسماعیل ذکر کرده و گفته است: اسحاق اسم اعظم را از برادر بزرگ‌ترش فرا‌گرفته، جانشینی او را در شام بر‌عهده‌گرفت.[44]

صفات اسحاق در قرآن

1. موحّد:

1. موحّد:
هنگام مرگ، وقتی یعقوب(علیه السلام) از فرزندانش پرسید: پس از او چه چیزی را می‌پرستند، آنان پاسخ دادند: خدای تو و خدای پدارنت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را... : «.. قالوا نَعبُدُ اِلـهَکَ واِلـهَ ءابائِکَ اِبرهیمَ و اِسمـعیلَ واِسحـقَ اِلـهـًا واحِدًا...» (بقره/2،133 این آیه بر موحد بودن اسحاق و شهرت توحید او در میان فرزندان یعقوب دلالت دارد، ازاین‌رو یکی از کسانی که، آنها او را الگوی خود قرار می‌دهند، اسحاق(علیه السلام است.

2. دریافت‌کننده وحی:

2. دریافت‌کننده وحی:
قرآن کریم نزول وحی بر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) را همانند نزول آن بر نوح و پیامبران بعد از او و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و .. می‌داند: «اِنّا اَوحَینا اِلَیکَ ... و اَوحَینا اِلی اِبرهیمَ واِسمـعِیلَ واِسحـقَ و ..» (نساء 4 163) در آیه‌ای دیگر قرآن با رد ادعای اهل کتاب که هدایت را در پیروی از آیین یهودی یا مسیحی می‌دانستند، به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمان می‌دهد که به آنان بگوید: از آیین خالص ابراهیم پیروی کنند و یادآوری کند که آنها به خدا و دستوری که برای آنها فرستاده و آنچه بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب نازل شده، ایمان بیاورند: «و قالوا کونواهودًا اَو نَصـری تَهتَدوا قُل بَل مِلَّةَ اِبرهیمَ حَنیفـًا وما کانَ مِنَ المُشرِکین * قولوا ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ اِلی اِبرهیمَ و اِسمـعیلَ و اِسحـقَ ویَعقوبَ...» (بقره/2،135‌ـ‌136) این آیه با رد ادعای اهل کتاب که هدایت را در یهودی و نصرانی شدن می‌دانستند، دین حنیف ابراهیم(علیه السلام)را شایسته پیروی می‌داند و به پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)و مسلمانان فرمان می‌دهد که بگویند: به خدا و آنچه بر او و ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و .. نازل شده، ایمان آورده‌اند. (همچنین آل‌عمران /3،84) در آیه‌ای دیگر بیان شده که وحی به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به‌صورت خاص برای انجام کارهای خیر، برپایی نماز و ادای زکات بوده است: «واَوحَینا اِلَیهِم فِعلَ الخَیرتِ واِقامَ الصَّلوةِ وایتاءَ الزَّکوةِ» (انبیاء/21، 73) از ابن‌عباس نقل شده که مراد از کارهای خیر شرایع نبوت است.[45] برخی مفسران گفته‌اند: این وحی می‌تواند تشریعی یا تکوینی باشد[46]; ولی علامه طباطبایی با استدلال بر صدور فعل این دسته از روی وحی*، تشریعی بودن آن را رد کرده، آن را وحی تسدیدی (راهنمایی باطنی الهی) می‌داند.[47] = وحی)
گروهی از مفسران این آیه را دلیل بر نبوت این سه پیامبر دانسته و گفته‌اند: دلیل ذکر نماز و زکات به‌صورت خاص این است که نماز بزرگ‌ترین عبادت بدنی و زکات شریف‌ترین عبادت مالی‌است.[48]

3. عطیّه الهی:

3. عطیّه الهی:
در آیه «فَلَمَّا اعتَزَلَهُم و‌ما‌یَعبُدونَ مِن دونِ‌اللّهِ وهَبنا لَهُ اِسحـقَ و یَعقوبَ ..» (مریم/19،49) قرآن اسحاق و یعقوب را عطیه‌ای می‌داند که به پاداش دوری ابراهیم از قوم خود و امتناع او از پرستش بتها و برای جبران تنهایی او خداوند آن دو را به ابراهیم بخشید. در آیات 84 انعام/6; 39 ابراهیم/14; 72; انبیاء/21 و 27 عنکبوت/ 29 نیز از اسحاق به عنوان عطیه یاد شده و در برخی از آن آیات ابراهیم در پاسخ به این نعمت، به حمد و ستایش پروردگار می‌پردازد: «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الکِبَرِ اِسمـعیلَ و‌اِسحـقَ ..» (ابراهیم/ 14، 39)

4. هدایت شده ویژه:

4. هدایت شده ویژه:
هدایت و راهنمایی الهی از بزرگ‌ترین نعمتهایی است که اسحاق و پیامبران دیگر به دریافت آن مفتخر شده‌اند: «و‌وهَبنا لَهُ اِسحـقَ ویَعقوبَ کُلاًّ هَدَینا... * ذلِکَ هُدَی اللّهِ یَهدی بِهِ مَن یَشاءُ...» (انعام/6،84‌ـ‌88) برخی از مفسران در ذیل این آیه گفته‌اند: تقدیم «کلاًّ» بر «هدینا» نشان تعلّق‌هدایت به هر یک از این پیامبران به‌صورت استقلالی است; نه تبعی.[49] برخی نیز مراد از‌هدایت در این آیه را نبوت آن پیامبران دانسته‌اند.[50]

5. بشارت داده شده از سوی خداوند:

5. بشارت داده شده از سوی خداوند:
خداوند پیش از تولد اسحاق اعطای چنین فرزندی را به ابراهیم:«و بَشَّرنـهُ بِاِسحـقَ نَبیـًّا مِنَ الصّــلِحِین» (صافّات/ 37، 112) یا به مادرش ساره: «وامرَاَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرنـها بِاِسحـق...» (هود/11،71) بشارت داده‌است.

6. برخوردار از رحمت خداوند:

6. برخوردار از رحمت خداوند:
«وهَبنا لَهُ اِسحـقَ و یَعقوبَ ... ووهَبنا لَهُم مِن رَحمَتِنا...» (مریم/19، 49‌ـ‌50) مفسران درباره تفسیر رحمت* الهی بر یک نظر نیستند; برخی آن را وسعت‌روزی و بی‌نیازی آنها بر اثر برخورداری از فضل الهی[51]، برخی دیگر با توجّه به آیه «و‌وهَبنا‌لَهُ اِسحـقَ ویَعقوبَ نافِلَةً ... وجَعَلنـهُم اَئِمَّةً یَهدونَ بِاَمرِنا ..» (انبیاء/21، 72‌ـ‌73) مراد‌از آن را امامت، تأیید روح‌القدس، یا ولایت‌الهی[52] و برخی همه نعمتهای دینی و دنیوی، دانسته‌اند.[53]

7. دارای نام نیک و شهرت ستوده:

7. دارای نام نیک و شهرت ستوده:
«.. و‌جَعَلنا لَهُم لِسانَ صِدق عَلِیّا». (مریم/19،50) مراد از «لسانَ صدق» در نظر برخی از مفسران، برخورداری از حُسن ثنا در میان مردم است. اینان وصف این نعمت به «علوّ» را به‌سبب رواج این مدح و ستایش در میان همه ملل دانسته و گفته‌اند: از این‌رو همه ادیان پس از ابراهیم او و فرزندانش را مدح و ثنا کرده و ادعا‌می‌کنند که از شریعت آنها پیروی می‌کنند.[54] برخی دیگر آن را به بقای نام نیک آنها در امت‌محمد(صلی الله علیه وآله)و جاودانگی آن تا قیامت، تفسیر کرده‌اند.[55] گروهی نیز «علیًّا» را به «رفیعًا» معنا کرده، مراد از «لِسانَ‌صدق علیًّا» را ثنای جمیل صادق و با ارزش دانسته‌اند.[56]

8. «صالح»:

8. «صالح»:
«و وهَبنا لَهُ اِسحـقَ ویَعقوبَ نافِلَةً وکُلاًّ جَعَلنا صــلِحین» (انبیاء/ 21، 72)، «و‌بَشَّرنـهُ بِاِسحـقَ نَبِیًّا مِنَ‌الصّـلحین» (صافّات/37، 112); یعنی آنها را برای نبوت صالح قرار دادیم، یا اینکه به صالح بودنشان حکم‌کردیم.[57] به گفته برخی از مفسران این تعبیر بالاترین ثنایی است که خداوند درباره برخی از بندگان به‌کار برده است.[58]

9. امام:

9. امام:
«وجَعَلنـهُم اَئِمَّةً یَهدونَ بِاَمرِنا...» (انبیاء/ 21، 73) برخی با تمسک به روایتی از امام‌صادق(علیه السلام)بر این باورند که مقام امامت در این آیه برتر از مقام نبوتی است که خداوند به ابراهیم، اسحاق و یعقوب عطا‌کرد، زیرا هدایتی که از شئون امامت* قرار داده شده، فقط به معنای راهنمایی مردم نیست، بلکه به معنای رساندن مردم به کمال از راه تصرف تکوینی در نفوس است و خداوند قدرت آن را فقط به امام داده است و امام برای برخورداری از چنین تصرف تکوینی ابتدا باید خود به آن متلبّس باشد تا بتواند حلقه اتصال میان بندگان و خداوند باشد.[59]

10. نیرومند و بصیر:

10. نیرومند و بصیر:
«واذکُر عِبـدَنا اِبرهیمَ واِسحـقَ ویَعقوبَ اُولِی الاَیدی والاَبصـر» (ص/38 45) علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌گوید: دست و چشم در صورتی مدح می‌شود که در راستای هدفی که برای آن آفریده شده، در خدمت خداوند و بندگانش باشد; یعنی به وسیله چشم راه درست برگزیده شود و با دست عمل صالح انجام گیرد، پس «اُولِی الاَیدی وَالاَبصر» کنایه از توان آنها در اطاعت و پرستش خداوند و رسیدن به خیر و دیدن راه حق برای گزینش اعتقاد صحیح است.[60] از ابومسلم نقل شده که معنای آن «اولی العلم والعمل» است.[61] برخی دیگر «أولِی الاَیدی» را صاحب نعمت برای دعوت بندگان به دین و «اُولِی...الأبصر» را صاحب عقل*، یعنی عاقل دانسته‌اند.[62]

11. مبارک:

11. مبارک:
«و بـرَکنا عَلیهِ و عَلی اِسحـقَ...» (صافّات/37، 113); یعنی برکات دین و دنیا را به آنها افاضه کردیم، ازاین‌رو پیامبران از نسل آنها قرار داده شدند[63] یا اینکه مراد از آن، کثرت فرزندان آنها و بقای آنان در قرنهای متمادی تا قیامت است.[64]

12. عابد:

12. عابد:
«.. و کانوا لَنا عـبدین» (انبیاء/21،73) برخی از مفسران تقدم «لَنا» بر «عـبدین» را نشان حصر و اشاره به توحید خالص این سه پیامبر دانسته‌اند.[65] عده‌ای دیگر نیز عابد‌بودن آنها را به خشوع در طاعت و عبادت و خلوص در بندگی تفسیر کرده‌اند.[66]

13. برخوردار از اتمام نعمت خداوند:

13. برخوردار از اتمام نعمت خداوند:
«.. و‌یُتِمُّ نِعمَتَهُ عَلَیکَ وعَلی ءالِ یَعقوبَ کَما‌اَتَمَّها عَلی اَبَوَیکَ مِن قَبلُ اِبرهیمَ واِسحـقَ...» (یوسف/12، 6) در این آیه خداوند به یوسف خبر می‌دهد: همان‌گونه که نعمتش را بر ابراهیم و اسحاق تمام کرد، بر او نیز تمام و کامل خواهد کرد. مفسران اتمام نعمت* بر ابراهیم و اسحاق را به نبوت[67] آن دو، نجات ابراهیم از آتش نمرود و اسحاق از ذبح[68]، یا برگزیده شدن ابراهیم به مقام خلیل اللّهی و به وجود آمدن یعقوب و فرزندان او از اسحاق[69]، تفسیر کرده‌اند.

14. یاد کننده سرای آخرت:

14. یاد کننده سرای آخرت:
«... اِنّا اَخلَصنـهُم بِخالِصَة ذِکرَی الدّار» (ص/38،46) برخی از مفسران کلمه «دار» را به «دنیا» تفسیر‌کرده، مراد از آیه را ماندن نام و یاد نیک این‌پیامبران در میان جهانیان تا پایان دنیا دانسته‌اند[70]; ولی بیشتر مفسران به دلیل اطلاق کلمه «دار» و ظهور آن در دار حقیقی، مراد از آن را «سرای‌آخرت» دانسته، گفته‌اند: آنان همواره به‌یاد آخرت بودند و مردم را نیز با یادآوری آن به‌سوی خدا می‌خواندند.[71]
علامه طباطبایی جمله «اِنّا اَخلَصنـهُم...» را تعلیل مضمون آیه پیشین می‌داند که ابراهیم، اسحاق و یعقوب را به «اُولِی الاَیدی وَالاَبصر» وصف می‌کند، و آیه را چنین معنا می‌کند: علت‌نیرومند و بینا بودن این سه پیامبر، این است که ما آنان را به یادآوریِ سرای آخرت خالص گردانیدیم.[72]

15‌ـ‌16. برگزیده و نیک:

15‌ـ‌16. برگزیده و نیک:
«و اِنَّهُم عِندَنا لَمِنَ المُصطَفَینَ الاَخیار». (ص/ 38، 47) با توجّه به برخورداری آنها از ویژگیهایی که در آیات قبل ذکر شد، آنان در نزد خداوند از برگزیدگان* و نیکان‌اند; یعنی برای نبوت و تحمّل مشکلات آن برگزیده شده‌اند و در اندیشه، اخلاق و عمل، نیک هستند. برخی مفسران از این آیه که بدون هیچ قیدی آنان را از «اخیار» به شمار آورده، عصمت* این سه پیامبر را استفاده کرده‌اند.[73]

17. برتر از عالمیان:

17. برتر از عالمیان:
در سوره انعام پس از ذکر نام چند پیامبر می‌فرماید: «.. و کُلاًّ فَضَّلنا عَلَی العـلَمین» (انعام/ 6، 86) بیشتر مفسران «العـلمین» را عالمیان زمان هر پیامبر دانسته‌اند.[74] علامه طباطبایی مراد از این برتری را برخورداری این پیامبران از هدایت فطری الهی بیان کرده است که بدون واسطه، شامل آنها شده است، درحالی‌که سایر مردم به واسطه آنها هدایت می‌شوند.[75]