گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
اَشراط الساعه


اشاره

اَشراط الساعه: نشانه‌های ظهور قیامت
اشراط جمع «شَرَط» به معنای نشانه[1] یا ابتدای شیء است[2] و ساعت به جزئی از اجزای شبانه روز گفته می‌شود[3] و مقصود از آن در اینجا قیامت* است[4]، بنابراین، مراد از اشراط الساعه نشانه‌هایی است که پیش از قیامت یا در آستانه ظهور قیامت، واقع می‌شود. برخی گفته‌اند: ساعت به معنای زمان محدود، و منظور از «الساعه» در آیات قرآن، زمان مرگ است ـ‌که قیامت شخصی افراد است‌ـ و مراد از اشراط الساعه نشانه‌های زمان مرگ و ظهور آثار ضعف و سستی در بدن و قوای آن است.[5] واژه اشراط در قرآن فقط یک بار و به‌صورت اضافه به ضمیر قیامت به‌کار رفته است: «فَقَد جاءَ اَشراطُها» (محمّد/47،18) و طبق دیدگاه بسیاری از مفسران به استناد روایتی از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) که بعثت خود و قیامت را مانند دو انگشت شهادت و میانی دانسته، یکی از اشراط، بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله)است.[6] مفسران، برخی از تحولات اجتماعی و همچنین فروپاشی نظام طبیعت و درهم پیچده شدن و تبدیل آسمان و زمین پیش از ظهور قیامت را که در آیات گوناگونی به آنها اشاره شده، از نشانه‌های قیامت دانسته‌اند.[7] در روایات نیز بر تحولات اجتماعی و دگرگونیهای کیهانی که پیش از قیامت واقع می‌شود عنوان اشراط‌الساعه اطلاق شده است.[8]
بر این اساس می‌توانیم اشراط الساعه را سلسله‌ای از حوادث اجتماعی و طبیعی بدانیم که از زمان بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)آغاز، و تا فروپاشی کامل نظام طبیعت ادامه می‌یابد و همه آنها را می‌توان نشانه‌هایی از ظهور قیامت دانست.
در سایر ادیان آسمانی نیز به نشانه‌های ظهور قیامت اشاره شده است، چنان که در دین نصارا از آشوبهای اجتماعی با خروج دجّال[9]، فرود آمدن عیسی*(علیه السلام) از آسمان[10] و نیز از دمیدن اسرافیل* در صور[11] و خاموش شدن خورشید و ماه[12] و فرو‌افتادن ستارگان[13] و زلزله* زمین[14]و به لرزه درآمدن ارکان آسمان[15] سخن به میان آمده است. دستاوردهای دانش بشری نیز از پایان پذیرفتن انرژی خورشید*[16] و عمر منظومه شمسی، تبخیر اقیانوسها، نرم شدن صخره‌ها و سرانجام به سردی گراییدن نظام کنونی دنیا[17] خبر می‌دهد.
درباره تقسیم‌بندی اشراط الساعه میان صاحب نظران اختلاف است; آلوسی آنها را به نشانه‌های موسّع که دنیا پس از ظهور آنها مدتی طولانی ادامه دارد، مانند افزایش تبهکاران، و نشانه‌های مضیّق که دنیا پس از ظهور آنها عمری کوتاه دارد، مانند ظهور مهدی*(عج) و فرود آمدن عیسی(علیه السلام)تقسیم کرده است.[18] برخی این نشانه‌ها را به سه دسته تقسیم کرده‌اند: 1 نشانه‌هایی که ظاهر شده و از بین رفته است; مانند بعثت رسول‌اکرم(صلی الله علیه وآله). 2 نشانه‌هایی که ظاهر‌شده و همچنان ادامه دارد; مانند رباخواری. 3 نشانه‌هایی که تاکنون ظاهر نشده است; مانند خروج دجّال.[19] بعضی هم معتقدند اشراط‌الساعه به سه دسته از رخدادها اطلاق می‌گردد: 1 حوادث مهم پیش از پایان جهان; مانند بعثت پیامبر*(صلی الله علیه وآله). 2 حوادث هولناک در آستانه پایان جهان; مانند فروپاشیدن کوهها. 3. حوادث تکان دهنده در آغاز رستاخیز و نشانه‌های شروع قیامت; مانند تبدیل زمین و آسمان.[20]
چنین به نظر می‌رسد که می‌توان مجموعه اشراط الساعه را به دو بخش اساسی تقسیم‌کرد: 1 تحولات اجتماعی که در حلقه پایانی حیات دنیا رخ می‌دهد. 2. دگرگونیهای کیهانی که به فروپاشی نظام دنیا و ظهور قیامت می‌انجامد.
از طرفی در بسیاری از روایات و تفاسیر از برخی حوادث اجتماعی و طبیعی که پیش از وقوع قیامت رخ می‌دهد و بعضی از آنها در قرآن نیز آمده است به عنوان حوادث آخرالزمان* یاد شده که آن حوادث از اشراط الساعه نیز هست، بنابراین، برخی از مصادیق اشراط‌الساعه و حوادث آخرالزمان یکی است. مقاله آخرالزمان به «تحولات اجتماعی» که پیش از ظهور قیامت واقع می‌شود اختصاص یافته و در مقاله اشراط‌الساعه فقط از «رخدادهای طبیعی» و دگرگونیهای کیهانی، مانند طلوع خورشید از مغرب[21]، ظهور دود در آسمان[22]، دمیده شدن در صور[23]، تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان[24]، شکافتن آسمان[25]، زلزله ویرانگر زمین[26]، فرو پاشیدن کوهها و[27] دگرگونی دریاها[28] بحث می‌شود.

نشانه‌های ظهور قیامت

1. طلوع خورشید از مغرب:

1. طلوع خورشید از مغرب:
بیشتر مفسران ظهور نشانه مورد اشاره در آیه: «یَومَ یَأتی بَعضُ ءایـتِ رَبِّکَ» (انعام/6،158) را به استناد روایاتی که در ذیل آن رسیده[29] طلوع خورشید از مغرب دانسته‌اند.[30] برخی جمع شدن خورشید و ماه در آیه «وجُمِعَ الشَّمسُ والقَمَر» (قیامت/75،9) را نیز ناظر به این پدیده دانسته‌اند.[31] در گذشته طلوع خورشید از مغرب از نگاه دانشمندان هیئت و نجوم، امری محال تلقی می‌شد; ولی مفسران گفته‌اند: چنین رویدادی محال عادی است; اما عقلا محال نیست، از این‌رو می‌تواند متعلق قدرت الهی قرار گیرد.[32] امروزه نظرات علمی تبدیل حرکت زمین به حرکتی مخالف حرکت کنونی یا عوض شدن جای قطب شمال و قطب جنوب را ممکن می‌داند; خواه به‌صورت تدریجی باشد، چنان که بررسیهای فلکی نشان می‌دهد، یا به‌صورت ناگهانی که وقوع حادثه‌ای جوّی موجب آن گردد. البتّه همه این مباحث در صورتی است که تعبیر طلوع خورشید از مغرب رمز و اشاره به سرّی از اسرار حقایق نباشد.[33]درباره مدت این طلوع اختلاف است; برخی آن را سه شبانه روز دانسته‌اند.[34] آلوسی معتقد است طبق عقیده مشهور، خورشید تنها یک روز از مغرب طلوع‌می‌کند.[35] برخی گفته‌اند: با این رخداد، بساط تکلیف برچیده شده، زمان توبه پایان می‌پذیرد[36]: «یَومَ یَأتی بَعضُ ءایـتِ رَبِّکَ لا یَنفَعُ نَفسـًا ایمـنُها لَم تَکُن ءامَنَت مِن قَبلُ اَو کَسَبَت فی ایمـنِها خَیرًا». (انعام/6، 158) در برخی منابع به نقل از رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله)آمده است: پس از این رخداد مردم 120 سال به زندگی خود ادامه می‌دهند.[37]

2. ظهور دود در آسمان:

2. ظهور دود در آسمان:
یکی از نشانه‌های قیامت، ظهور دود* در آسمان دانسته شده است: «فَارتَقِب یَومَ تَأتِی السَّماءُ بِدُخان مُبین» (دخان/44،10) برخی از مفسران این آیه را ناظر به یکی از اشراط الساعه دانسته[38] و گفته‌اند: منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظی است که در پایان جهان و در آستانه قیامت، صفحه آسمان را می‌پوشاند و سرآغاز عذاب دردناک الهی برای ستمگران است.[39]
در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مورد آیه فوق آمده است: این دود میان مشرق و مغرب را پر‌می‌کند و 40 شبانه روز می‌ماند و بر اثر آن حالتی شبیه زُکام به مؤمن دست می‌دهد; ولی کافر شبیه مست شده و دود از بینی و گوشها و پشت او بیرون‌می‌آید.[40]
برخی دیگر از مفسران آیه 10 دخان/ 44 را مربوط به عذاب مشرکان در زمان رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)دانسته و گفته‌اند: پیامبر(صلی الله علیه وآله)قوم خود را نفرین کرد و آنان به قحطسالی و گرسنگی مبتلا شدند و بر اثر گرسنگی شدید بین خود و آسمان، چیزی شبیه دود می‌دیدند.[41]

3. دمیده شدن در صور:

3. دمیده شدن در صور:
یکی از اشراط الساعه، نفخه مرگ است که با وقوع آن جانداران آسمانها و زمین می‌میرند: «ونُفِخَ فِی الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمـوتِ ومَن فِی الاَرضِ...». (زمر/39،68) از ظاهر آیه «فَاِذا نُفِخَ فِی الصّورِ نَفخَةٌ واحِدَة * وحُمِلَتِ الاَرضُ والجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَة» (حاقّه/69، 13‌ـ‌14) چنین برمی‌آید که دمیده شدن در صور* پیش از درهم کوبیده شدن زمین و کوههاست. برخی آیه«ویَومَ یُنفَخُ فِی الصّورِ فَفَزِعَ مَن فِی‌السَّمـوتِ ومَن فِی الاَرضِ...» (نمل/27،87) را نیز در مورد نفخه مرگ[42] یا اعم از آن و زنده ساختن[43] دانسته‌اند.

4. تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان:

4. تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان:
قرآن از تاریک‌شدن خورشید به «تکویر» (جمع‌شدن و پیچیده شدن مانند پیچیده‌شدن عمامه بر سر) یاد کرده است[44]: «اِذَا الشَّمسُ کُوِّرَت» (تکویر/81،1) در آیه‌ای دیگر به جمع‌شدن خورشید و ماه و به هم پیوستن آن دو که به گفته برخی به معنای تاریک شدن آنهاست اشاره شده است[45]: «وجُمِعَ الشَّمسُ والقَمَر» (قیامت/75،9); همچنین از تاریک شدن ستارگان با واژه‌هایی همچون «انکدار» (تاریکی»: «واِذَا النُّجُومُ انکَدَرَت» (تکویر/81،2)، «طمس» (ناپدیدشدن): «فَاِذا النُّجومُ طُمِسَت» (مرسلات/ 77،8) و «انتثار» (پراکنده شدن و فرو‌ریختن): «واِذَا الکَواکِبُ انتَثَرَت» (انفطار/82،2) سخن به میان آورده است. دستاوردهای دانش بشری از تعیین زمان تاریک‌شدن ستارگان ناتوان است; اما تأیید می‌کند که باگذشت زمان و در هر لحظه، از انرژی آنها کاسته شده و سرانجام به خاموشی خواهد گرایید.[46] پس از آنکه خورشید و ماه و ستارگان تاریک گشتند، زمین با نور پروردگار روشن‌می‌شود: «واَشرَقَتِ الاَرضُ بِنورِ رَبِّها». (زمر/39، 69) برخی گفته‌اند: بعید نیست مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار، کنار رفتن پرده و حجاب و ظهور حقیقت اشیا و آشکار شدن کارهای خیر و شرّ برای ناظران باشد.[47]

5. شکافتن کرات آسمانی:

اشاره

5. شکافتن کرات آسمانی:
در شماری از آیات، از شکافتن آسمان پیش از قیامت سخن به میان آمده است. مراد از آسمان در این آیات، کرات آسمانی است.[48]
قرآن مجید از دگرگون شدن نظام کواکب و شکافته شدن کرات آسمانی با تعبیرهایی گوناگون یاد کرده است:

الف. حرکت شدید و دورانی[49]:

الف. حرکت شدید و دورانی[49]:
«یَومَ تَمورُ السَّماءُ مَورا». (طور/52،9) «مور» گاه به معنای حرکت شدید و گاه به معنای حرکت دورانی است[50]، ازاین‌رو به گرد و غباری که با حرکت باد به هر سوی پراکنده می‌گردد «مُور» گفته می‌شود.[51] آوردن واژه «مَورا» به‌صورت مصدر، تأکیدی بر شدت این حرکت و گردش است.

ب. گداخته شدن:

ب. گداخته شدن:
«یَومَ تَکونُ السَّماءُ کالمُهل». (معارج/70،8) تولید انرژی و گرما بر اثر حرکت اشیا از دستاوردهای علمی است، بنابراین، شاید گداخته شدن آسمان نتیجه حرکت و چرخش شدید آن باشد.

ج. سستی و پراکندگی:

ج. سستی و پراکندگی:
«وانشَقَّتِ السَّماءُ فَهِیَ یَومَئِذ واهِیَه». (حاقّه/69،16) در آن هنگام آسمانها از هم شکافته و سست گردیده و فرو‌می‌ریزد. «واهِیَه» به معنای سستی و از هم وارفتگی است[52]

د. شکافته شدن:

د. شکافته شدن:
این رخداد با واژه‌هایی همچون «انشقاق»: «اِذَا السَّماءُ انشَقَّت» (انشقاق/84،1)، «تشقّق»: «ویَومَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالغَمـمِ» ، (فرقان/25،25) «انفطار»: «اِذَا السَّماءُ انفَطَرَت» (انفطار/82،1)، «فرج»: «اِذا السَّماءُ فُرِجَت» (مرسلات/77،9)، «فتح»: «وفُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَت اَبوبـا» (نبأ/78،19)[53] و «کشط»: «و‌اِذَا السَّماءُ کُشِطَت» (تکویر/81،11)[54] آمده‌است. برخی گفته‌اند: بعید نیست این‌گونه آیات کنایه از آن باشد که ابر جهل کنار می‌رود و عالم آسمان که عالمی غیبی است آشکار می‌شود و ساکنان آن (فرشتگان) ظاهر گشته، به زمین که جایگاه انسان است نازل می‌شوند.[55]
از دیگر رخدادهایی که قرآن به آن تصریح می‌کند انشقاق و دو پاره شدن ماه* است: «اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ وانشَقَّ القَمَر». (قمر/54، 1) بخش نخست آیه به نزدیک شدن قیامت اشاره دارد و به نظر برخی بخش دوم آیه «انشَقَّ القَمَر» به دلیل عطف آن بر «اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ» [56] به یکی از اشراط الساعه و نشانه‌های نزدیک شدن قیامت اشاره دارد.[57] از نظر این گروه، این حادثه هنوز واقع نشده است; لیکن چون تحقق آن در آینده قطعی است قرآن با لفظ ماضی از آن یاد کرده است[58]; امّا به اتفاق مسلمانان بر پایه شأن نزول و روایات وارد درباره آیه مورد بحث، این رویداد حادثه‌ای تاریخی و از معجزاتی است که در پی درخواست مشرکان و با فرمان رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله) به وقوع پیوسته است. آیه بعد که برخورد مشرکان با این پدیده را بیان کرده و می‌گوید: آنها انشقاق قمر را سحر پنداشته‌اند: «.. و‌یَقولوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ» (قمر/54، 2) نظر پیشین را ردّ و تحقق این حادثه در گذشته را تأیید‌می‌کند.[59]
برخی در وجه ارتباط دو بخش آیه «اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ وانشَقَّ القَمَر». (قمر/54، 1) گفته‌اند: شکافته شدن ماه از نشانه‌های نبوت پیامبر(صلی الله علیه وآله)و بعثت آن حضرت نیز یکی از اشراط الساعه است.[60]

هـ درهم پیچیدن:

هـ درهم پیچیدن:
«یَومَ نَطوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ». (انبیاء/21،104) تعبیر «طَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ» به این معناست که هرگاه صفحه‌ای پیچیده شود الفاظ موجود در آن نیز پیچیده می‌شود[61] و از تشبیه مذکور در آیه درهم پیچیده شدن کامل نظام آسمان استفاده می‌شود. برخی گفته‌اند: مراد از این آیه آن است که آسمان از غیر خدا غایب گشته، از آن عین و اثری ظاهر نمی‌شود و از آنجا که آسمان مانند دیگر اشیا از مفاتح و خزاین غیب نازل شده (حجر/ 15، 21) مراد از پیچیده شدن آسمان*، بازگشتن آن به همان خزاین است.[62]

6. زلزله شدید:

6. زلزله شدید:
پیش از وقوع قیامت زلزله‌ای سخت سراسر زمین را فرا می‌گیرد، به‌گونه‌ای که همه محتویات خود از جمله اجساد مردگان را به بیرون می‌افکند: «اِذا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزالَها * واَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقالَها» (زلزال/99،1‌ـ‌2) و چنان از هم شکافته می‌شود که اجساد به سرعت از آن جدا شوند: «یَومَ تَشَقَّقُ الاَرضُ عَنهُم سِراعـًا». (ق/50،44) قرآن این زلزله را «عظیم» وصف کرده و بیان داشته که با وقوع آن، هر شیردهنده‌ای از فرزند شیرخوارش غافل می‌شود و هر آبستنی بار خود را فرو می‌نهد و همه مردم چون مستان به نظر می‌آیند: «اِنَّ زَلزَلَةَ السّاعَةِ شَیءٌ عَظیم * یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِعَة عَمّا اَرضَعَت وتَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمل حَملَها وتَرَی النّاسَ سُکـری وما هُم بِسُکـری ولـکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدید». (حجّ / 22،1‌ـ‌2) از زلزله زمین در آیاتی دیگر با واژه‌های «رَجْف» و «رَجّ» به معنای لرزشو حرکت شدید یاد شده است: «یَومَ تَرجُفُ الرّاجِفَة * تَتبَعُهَا الرّادِفَة» (نازعات/79،6‌ـ‌7)، «یَومَ‌تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ» (مزمّل/73،14)، «اِذا‌رُجَّتِ الاَرضُ رَجـّا». (واقعه/56،4)

7. فروپاشیدن کوهها:

7. فروپاشیدن کوهها:
فرو پاشیدن کوه*ها که به‌طور طبیعی بر اثر زلزله شدید زمین حاصل می‌شود، خود طیّ مراحلی انجام می‌پذیرد[63]:
الف. کوهها به لرزه در می‌آید: «یَومَ تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ». (مزمّل/73،14)
ب. از جابرکنده می‌شود: «وحُمِلَتِ الاَرضُ والجِبالُ». (حاقّه/69،14) برخی مراد از حمل زمین و کوهها را احاطه قدرت بر آنها دانسته‌اند[64] که در قیامت ظهور می‌یابد.
ج. به حرکت در می‌آید: «وتَسیرُ الجِبالُ سَیرا» (طور/52،10)، چنان‌که برخی از مفسران «بسّ» در آیه «وبُسَّتِ الجِبالُ بَسـّا» (واقعه/ 56،5) را نیز به معنای به حرکت درآمدن آنها دانسته‌اند.[65]
د. درهم کوبیده می‌شود: «فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَة» (حاقّه/69،14)
هـ به‌صورت توده‌ای از شنهای متراکم در‌می‌آید: «و کانَتِ الجِبالُ کَثیبـًا مَهیلا» (مزمّل/73،14)
و. پس از متراکم شدن، به ذرات کوچک‌تری بدل شده، به‌صورت گرد و غباری پراکنده می‌شود: «وبُسَّتِ الجِبالُ بَسـّا * فَکانَت هَباءً مُنـبَثـّا» (واقعه/56،5‌ـ‌6) گفته شده: «هباء» غباری است که در ستونی از نور خورشید که از منفذی تابیده شود قابل رؤیت است.[66] این امر نشان نهایت خرد‌شدن و ریز شدن سنگهای عظیم کوههاست. برخی گفته‌اند: کوهها در اصل اجزایی متفرق مانند ذرات منتشر در هوا بود که برخی از فرشتگان الهی آنها را جمع کرده، و به‌صورت کوه در آوردند و با وقوع قیامت دوباره به‌صورت اصلی خویش باز‌می‌گردد، زیرا در قیامت هر چیزی به اصل خویش باز می‌گردد.[67]
ز. غبارهای پراکنده به شکل پشمهای حلاّجی شده که با تندباد حرکت کند و تنها رنگی از آنها در آسمان دیده شود در می‌آید: «و‌تَکونُ الجِبالُ کالعِهنِ المَنفوش» (قارعه/101،5)
ح. سرانجام از کوهها شبح یک سراب* در بیابان خشک می‌ماند: «و سُیِّرَتِ الجِبالُ فَکانَت سَرابـا» (نبأ/78،20) و با از بین رفتن کامل کوهها ناهمواریهای زمین از میان می‌رود: «فَیَذَرُها قاعـًا صَفصَفـا * لاتَری فیها عِوَجـًا ولا‌اَمتـا» (طه/20،106‌ـ‌107) برخی گفته‌اند: مراد از بدل شدن کوهها به سراب، انعدام کوهها و باطل شدن حقیقت آنهاست. به این ترتیب آن کوههای استوار که حقایقی دارای جِرمی بس بزرگ و نیرومند بود و طوفانها نمی‌توانست آنها را حرکت دهد به سرابی باطل تبدیل می‌شود که هیچ حقیقتی ندارد.[68]

8. دگرگونی دریاها:

8. دگرگونی دریاها:
دگرگونی دریاها در قرآن با دو واژه «تسجیر»: (برافروخته شدن) «واِذَا البِحارُ سُجِّرَت» (تکویر/81،6) و «تفجیر» (منفجرشدن): «واِذَاالبِحارُ فُجِّرَت» (انفطار/82،3) بیان شده است. در معنای این دو واژه نظرات گوناگونی ارائه شده است; مانند: به هم پیوستن آبهای زمین و پر شدن و یکی شدن دریا*ها[69]، خشک شدن دریاها و برافروخته شدن و آتش گرفتن دریاها.[70] برخی گفته‌اند: دریاها با متلاشی شدن کوهها در میان آنها پر می‌شود و آب سراسر خشکی را فرا می‌گیرد.[71] برخی دیگر احتمال داده‌اند که بر اثر زمین لرزه و آتشفشانها آب دریاها با مواد مذاب زمین که در حال جوشش است برخورد کرده، دچار برافروختگی شود یا به واسطه سقوط پاره‌های ستارگان آسمان که هنوز خاموش نشده و افتادن آنها، دریاها به حالت جوشش درآید.[72] برخی مفسران بر افروختن و سوختن آب دریاها را به سبب تجزیه شدن دو عنصر آب، یعنی اکسیژن و هیدروژن و سوختن آنها دانسته[73] و با این دیدگاه به دنبال ارائه تفسیری علمی از این رخداد برآمده‌اند.
بدین ترتیب با فروپاشی کامل نظام طبیعی، آسمان و زمین ساختاری نو می‌یابد: «یَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَیرَ الاَرضِ والسَّمـوتُ». (ابراهیم/ 14، 48) گفته شده: با تدبّر کافی در آیات مربوط به تبدیل زمین و آسمان می‌توان فهمید که مراد از این «تبدیل» آن معنایی که معمولا به ذهن می‌رسد (مانند تبدیل خاک زمین به نقره یا نان [74] و ..) نیست، بلکه مراد این است که نظام دنیا کاملا از بین رفته، و نظامی دیگر با شئونی دیگر غیر از آنچه ما تصور می‌کنیم پدید می‌آید.[75]
برخی در توضیح چگونگی تبدیل آسمانها و زمین گفته‌اند: اهل بصیرت پیش از وقوع قیامت، امور و احوال آخرت را با چشم اخروی می‌بینند و برای مشاهده روز قیامت، به مرگ طبیعی نیازی ندارند، زیرا با تبدیل نشئه دنیوی آنها به نشئه اخروی و تبدیل گوشها و چشمها و حواس آنها به گوشها و چشمها و حواس اخروی، همه موجودات آسمان و زمین نیز نزد آنان تبدیل می‌گردند، زیرا هریک از موجودات طبیعی دارای دو نشئه است که نشئه دنیوی آنها با حواس دنیوی و نشئه اخروی آنها با بدل شدن این حواس به حواسی اخروی قابل مشاهده است و آیه 48 ابراهیم/14 به این تبدیل اشاره دارد[76] و بیشتر اهل بهشت هم اکنون در بهشت‌اند، چنان‌که بیشتر اهل جهنّم نیز هم اکنون در جهنّم‌اند; ولی به سبب نداشتن حواس اخروی آن را ادراک نمی‌کنند[77] و آخرت با از‌بین رفتن حجابها و ظهور حقایق و زوال تعیّنات و تمیّز حق از باطل، حاصل می‌شود.[78]
از آیه 22 ق/50 نیز استفاده می‌شود که هر چه انسان در قیامت مشاهده می‌کند، در دنیا موجود بوده و برای وی مهیّا شده است; ولی او از آنها غافل است و ویژگی روز قیامت آن است که در آن‌روز پرده کنار رفته و آنچه پشت آن است دیده می‌شود[79]، پس حقیقت معاد ظهور حقیقت اشیا پس از خفای آن است[80] و بیشترین صفاتی که در قرآن برای قیامت ذکر شده به آن روز اختصاص ندارد، بلکه این صفات در روز قیامت کاملا آشکار می‌شود.[81]