گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
اَصدَق => صادق / اسماء و صفات


اصرم

اصرم => خضر

اِصطِفاء

اشاره

اِصطِفاء: گزینش شخص یا چیزی برای خالص ساختن از آلودگی و کدورت
واژه اصطفاء از باب افتعال و از ریشه «ص‌ـ‌ف‌ـ و» است. لغویان صفو را به معنای ضد کدر[1]، خلوص شیء از آمیختگی با غیر خود یا از آلودگی و کدورت[2] و نیز بهترین هر چیز دانسته‌اند.[3] با توجه به دلالت باب افتعال بر گزینش و اختیار[4]، اصطفاء به معنای برگزیدن شخص یا چیزی برای خالص کردن آن از آلودگی و کدورت است.[5]
اصطفاء در قرآن به معنای صاف کردن شخص یا چیزی از آلودگی است; خواه به نحو دفع (ایجاد شئ خالص) یا رفع (خالص ساختن شئ).[6] اصطفاء گاهی با حرفِ عَلی متعدی می‌شود که در این صورت متضمن معنای تفضیل[7] و در جایی است که در مقام سنجش بین دو یا چند چیز‌باشد.
در قرآن کریم مشتقات واژه «صفو» 18 بار به‌کار رفته که 6 مورد آن به موضوع اصطفاء مربوط است و آن مواردعبارت است از: اصطفای ابراهیم*(علیه السلام) در دنیا از جانب خداوند(بقره/2،130)، اصطفای مریم*(علیها السلام) و پاک ساختن وی از سوی خداوند (آل‌عمران/3،42)، اصطفای برخی از فرشتگان* و انسانها به عنوان رسولان الهی (حجّ/22،75)، فرستادن درود بر بندگان مصطفای الهی (نمل/27،59)، دادن میراث کتاب به بندگان مصطفا از سوی خداوند (فاطر/35،33) و مصطفا بودن ابراهیم، اسحق* و یعقوب*(علیهم السلام)در نزد خداوند. (ص/38،47)
آیات دیگری نیز بدون واژه اصطفاء با این موضوع پیوند دارد; مانند: آیه 3 زمر/39 که در آن آمده: دین خالص برای خداوند است و آیه 46 ص/38 که در آن خداوند می‌فرماید: ابراهیم، اسحق و یعقوب را با یاد آخرت خالص گردانیدیم و نیز آیاتی که به‌گونه‌ای از بندگان مخلَص (به فتح) خداوند یاد کرده است. (حجر/15،40; صافّات/37، 40، 74، 128، 160، 169; ص/38 83)

حقیقت اصطفاء و اختصاص آن به خداوند:

حقیقت اصطفاء و اختصاص آن به خداوند:
حقیقت اصطفاء برگزیدن و اختصاص دادن شخص به حالتی خالص و خالی از آلودگی است; حالتی که ملاک گزینش رسولانی از میان انسانها و فرشتگان از سوی خداوند است: «اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلـئِکَةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ...». (حجّ/22،75)
اصطفای الهی در اشخاص، هم به معنای گزینش شخص است برای اینکه او را ذاتاً صافی و بی‌آلایش قرار دهد و هم بدین معناست که وسائل هدایت وی را فراهم ساخته، او را در مسیر خلوص یاری و توفیق دهد. البته چون کارهای خداوند حکیمانه است، کسانی را که خدا برای خالص شدن برمی‌گزیند، از صلاحیت لازم برای گزینش برخوردارند: «اَللّهُ اَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ» (انعام/6،124) شایان ذکر است که معنای مذکور برای اصطفاء تنها به مرتبه خاصی از آن اختصاص دارد و گرنه بر اساس گفته برخی، با توجه به آیه 47 ص/38 اصطفاء در معنای عام، آن است که خداوند دل بنده را برای معرفت خود فارغ گرداند، تا از رهگذر معرفت، صفای خود را در آن بگستراند. در این معنا همه مؤمنان از خاص و عام، عاصی و مطیع و ولیّ و نبیّ‌شریک‌اند.[8]
اصطفاء همچنین برگزیدن و اختصاص دادن چیزی مانند دین به حالت خلوص از پیرایه‌هاست: «اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ». (زمر/39،3) به‌کار بردن واژه اصطفاء در قرآن کریم از نیکی بیان و زیبایی آن است، زیرا حقیقتی از سنخ معقول به امری محسوس تمثیل گردیده است; یعنی خداوند خلوص برگزیدگان را به خلوص شیء صافی و بی‌آلایش و آلودگی مَثَل زده است.[9]
اصطفاء ویژه خداوند است. در آیه «اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلـئِکَةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ سَمیعٌ بَصیر» (حجّ/22،75) تقدم مسند الیه (الله) بر خبری که فعل است (یصطفی) مفید اختصاص است.[10] ظاهر و سیاق دیگر آیات اصطفاء و برخی آیات مرتبط با آن نیز مؤید اختصاص اصطفاء به خداوند است; مانند آیه 130 بقره/2. علم خداوند به حقایق آفریدگان خویش و آشکار بودن حقیقت برگزیدگان برای وی سرّ این اختصاص دانسته شده است.[11] تعبیر«عِندَنا» در آیه «واِنَّهُم عِندَنا لَمِنَ المُصطَفَینَ الاَخیار» (ص/38،47) نیز اشاره دارد به اینکه انبیا نزد خداوند از برگزیدگان هستند; نه نزد مردم، زیرا مردم در ارزیابیهای خود دچار اشتباه شده، انواع مسامحه و چشم پوشی را در آن روا می‌دارند[12]; ولی خداوند به همه چیزاحاطه علمی دارد. ذکر صفات «سمیع» و «بصیر» برای خداوند در پایان آیه 75 حجّ/22 و نیز آیه بعد از آن‌که بیانگر آگاهی و علم خداوند به احوال آینده و گذشته پیامبران و بازگشت همه امور به علم همراه با تدبیر اوست: «یَعلَمُ ما بَینَ اَیدیهِم وما خَلفَهُم واِلَی اللّهِ تُرجَعُ‌الاُمور» همه نشان این است که برگزیدن، به علم و آگاهی کامل و نامحدود نیاز دارد.[13] عقل نیز به دلیل نامحدود بودن علم خدا اصطفاء را مختص او می‌داند.
افزون بر اختصاص اصطفای اشخاص به خدا، برگزیدن دین و شریعت و قانون زندگی برای بشر نیز با توجه به آیه‌132 بقره/2 به خدا اختصاص دارد: «اِنَّ اللّهَ اصطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَموتُنَّ اِلاّ واَنتُم مُسلِمون». این اختصاص از آیه «اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ» (زمر/39،3) نیز استفاده می‌شود.

حقیقت اصطفاء و اختصاص آن به خداوند:

حقیقت اصطفاء و اختصاص آن به خداوند:
حقیقت اصطفاء برگزیدن و اختصاص دادن شخص به حالتی خالص و خالی از آلودگی است; حالتی که ملاک گزینش رسولانی از میان انسانها و فرشتگان از سوی خداوند است: «اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلـئِکَةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ...». (حجّ/22،75)
اصطفای الهی در اشخاص، هم به معنای گزینش شخص است برای اینکه او را ذاتاً صافی و بی‌آلایش قرار دهد و هم بدین معناست که وسائل هدایت وی را فراهم ساخته، او را در مسیر خلوص یاری و توفیق دهد. البته چون کارهای خداوند حکیمانه است، کسانی را که خدا برای خالص شدن برمی‌گزیند، از صلاحیت لازم برای گزینش برخوردارند: «اَللّهُ اَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ» (انعام/6،124) شایان ذکر است که معنای مذکور برای اصطفاء تنها به مرتبه خاصی از آن اختصاص دارد و گرنه بر اساس گفته برخی، با توجه به آیه 47 ص/38 اصطفاء در معنای عام، آن است که خداوند دل بنده را برای معرفت خود فارغ گرداند، تا از رهگذر معرفت، صفای خود را در آن بگستراند. در این معنا همه مؤمنان از خاص و عام، عاصی و مطیع و ولیّ و نبیّ‌شریک‌اند.[8]
اصطفاء همچنین برگزیدن و اختصاص دادن چیزی مانند دین به حالت خلوص از پیرایه‌هاست: «اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ». (زمر/39،3) به‌کار بردن واژه اصطفاء در قرآن کریم از نیکی بیان و زیبایی آن است، زیرا حقیقتی از سنخ معقول به امری محسوس تمثیل گردیده است; یعنی خداوند خلوص برگزیدگان را به خلوص شیء صافی و بی‌آلایش و آلودگی مَثَل زده است.[9]
اصطفاء ویژه خداوند است. در آیه «اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلـئِکَةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ سَمیعٌ بَصیر» (حجّ/22،75) تقدم مسند الیه (الله) بر خبری که فعل است (یصطفی) مفید اختصاص است.[10] ظاهر و سیاق دیگر آیات اصطفاء و برخی آیات مرتبط با آن نیز مؤید اختصاص اصطفاء به خداوند است; مانند آیه 130 بقره/2. علم خداوند به حقایق آفریدگان خویش و آشکار بودن حقیقت برگزیدگان برای وی سرّ این اختصاص دانسته شده است.[11] تعبیر«عِندَنا» در آیه «واِنَّهُم عِندَنا لَمِنَ المُصطَفَینَ الاَخیار» (ص/38،47) نیز اشاره دارد به اینکه انبیا نزد خداوند از برگزیدگان هستند; نه نزد مردم، زیرا مردم در ارزیابیهای خود دچار اشتباه شده، انواع مسامحه و چشم پوشی را در آن روا می‌دارند[12]; ولی خداوند به همه چیزاحاطه علمی دارد. ذکر صفات «سمیع» و «بصیر» برای خداوند در پایان آیه 75 حجّ/22 و نیز آیه بعد از آن‌که بیانگر آگاهی و علم خداوند به احوال آینده و گذشته پیامبران و بازگشت همه امور به علم همراه با تدبیر اوست: «یَعلَمُ ما بَینَ اَیدیهِم وما خَلفَهُم واِلَی اللّهِ تُرجَعُ‌الاُمور» همه نشان این است که برگزیدن، به علم و آگاهی کامل و نامحدود نیاز دارد.[13] عقل نیز به دلیل نامحدود بودن علم خدا اصطفاء را مختص او می‌داند.
افزون بر اختصاص اصطفای اشخاص به خدا، برگزیدن دین و شریعت و قانون زندگی برای بشر نیز با توجه به آیه‌132 بقره/2 به خدا اختصاص دارد: «اِنَّ اللّهَ اصطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَموتُنَّ اِلاّ واَنتُم مُسلِمون». این اختصاص از آیه «اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ» (زمر/39،3) نیز استفاده می‌شود.

برگزیدگان:

برگزیدگان:
در قرآن گاه به‌صورت مشخص از برگزیدگان نام برده شده است; مانند: حضرت ابراهیم، مریم، اسحاق و یعقوب، و گاه به‌صورت کلی به حلقه‌ها و سلسله‌های برگزیدگان اشاره دارد[25] و با توجه به روایات و شأن نزول آیات، مصداق آن مشخص می‌شود; مانند: آیه 75 حجّ/22 که به برگزیده بودن رسولان الهی از فرشتگان و مردم اشاره دارد: «اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلـئِکَةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ» و آیه 59 نمل/27 که مقصود از برگزیدگان در آن، پیامبران یا حجّتهای خدا بر خلقش، یعنی آل* محمد(صلی الله علیه وآله)هستند[26]: «قُلِ الحَمدُ لِلّهِ وسَلـمٌ عَلی عِبادِهِ الَّذینَ اصطَفی...».
در تعیین برگزیدگان در آیه 32 فاطر/ 35: «ثُمَّ اَورَثنَا الکِتـبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ ومِنهُم مُقتَصِدٌ ومِنهُم سابِقٌ» نظراتی ارائه شده[27] که مجموعاً در 5 دسته قابل گزارش‌است:
1. آیه مزبور درباره پیامبران است. ارائه کنندگان این نظریه با توجه به صدر آیه که در آن سخن از میراث کتاب است و به دلیل آیه 16 نمل/27: «وورِثَ سُلَیمـنُ داوودَ» و آیه 6 مریم/19: «یَرِثُنی ویَرِثُ مِن ءالِ یَعقوبَ» که بر ارثبری پیامبران از یکدیگر دلالت دارد[28] مراد از برگزیدگان در آیه را پیامبران دانسته[29] و بر اساس ظاهر آیه گروههای سه‌گانه مذکور در ذیل آیه را از پیامبران می‌دانند و در پاسخ این اشکال که چگونه می‌شود برخی پیامبران ظالم باشند به آیاتی نظیر 23 اعراف/7: «قالا رَبَّنا ظَـلَمنا اَنفُسَنا» که درباره حضرت آدم و حوّاست استناد کرده‌اند.[30] این برداشت درست نیست، زیرا با نگرشی گذرا به آیات بسیاری که در مورد ظالمان است و مفاد آن این است که هدایت خدا (بقره/2،285) و عهد الهی (بقره/2،124) شامل آنان نمی‌شود، لعنت خدا بر آنان است (هود/11،18)، جایگاه آنان در آتش است (آل‌عمران/3،151) و خداوند برای آنان عذابی دردناک مهیا کرده است (فرقان/25،37) کاملاً واضح می‌شود که نسبت دادن ظلم به انبیا(علیهم السلام)به هیچ وجه روا نیست[31] و اگر انبیا، خود را ظالم شمرده‌اند در مقام بندگی و انقطاع الی‌الله و اظهار نیاز به غفران و رحمت پروردگار بوده است و این خضوع و خشوع، خود از مقامات بندگی است، افزون بر این، خداوند درباره ظالمان فرموده است: آنان را دوست ندارد: «واللّهُ لا یُحِبُّ الظّــلِمین» (آل‌عمران/ 3،57) و در آیاتی فراوان از پیامبران با‌عنوان «بندگان صالح» (انعام/6،85; انبیاء/21،86)، «مخلَص» (یوسف/12،24; مریم/19،51)، «مُصْطَفَیْن» (ص /38،47)، «اخیار» (ص/38،48) و با صفات خوب دیگری (مریم/19،13; صافّات/37،80) که همه منافی با ظلم است یاد کرده است. آیه 19 اعراف/7: «ولا‌تَقرَبا هـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونا مِنَ الظّــلِمین» به ترک اولی و ارتکاب نهی تنزیهی از سوی حضرت آدم اشاره دارد[32] و طبق روایتی از امام‌رضا(علیه السلام)، آدم پس از توبه و هبوط به زمین معصوم بوده است[33]، زیرا آیه 33 آل‌عمران/3 به برگزیدگی وی از سوی خداوند اشاره دارد و برگزیدگی نشانه عصمت است و در صورت ظالم بودن آدم و معصوم نبودن وی خداوند او را بر نمی‌گزید. تفسیر ظلم به ارتکاب گناه صغیره نیز با عصمت انبیا سازگار نیست. برخی تفسیری کاملاً مخالف با ظاهر «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» ارائه و آن را به زاهد در دنیا تفسیر کرده و گفته‌اند: انسان با ترک لذّتهای نفسانی بر نفس خویش ستم می‌کند و این نشان از معرفت و محبت او دارد.[34]
2. مراد از صدر آیه: «ثُمَّ اَورَثنَا الکِتـبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا» پیامبران‌اند که وارثان کتاب‌اند و تقسیم‌بندی ذیل آیه:«فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ ..» در ارتباط با ذریّه پیامبران یا امت آنان[35] یا امت اسلام[36] است.
3. برگزیدگان در آیه مورد بحث کسانی هستند که در آیه 33 آل‌عمران/ 3: «اِنَّ اللّهَ اصطَفی ءادَمَ ونوحـًا وءالَ اِبرهیمَ وءالَ عِمرنَ عَلَی العــلَمین» به عنوان برگزیده شناسانده شده‌اند.[37]
4. برگزیدگان در آیه امت پیامبر اسلام‌اند، یا به دلیل روایت «العلماء ورثة الأنبیاء» تنها عالمان امت‌اند یا اینکه صدر آیه: «ثُمَّ اَورَثنَا الکِتـبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا» درباره عالمان است و ذیل آن: «فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ...» مربوط به سایر امت اسلام‌است.[38]
5. برگزیدگان در آیه، ذریّه پیامبر اسلام، یعنی فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام)هستند[39] که این مطلب در روایاتی مستفیض بیان شده است[40]; از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که آیه ویژه ماست و تنها ما مقصود از آیه هستیم.[41] از امام رضا(علیه السلام)نیز روایت شده که مقصود از «ثُمَّ اَورَثنَا الکِتـبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا» فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) و از «سابِقٌ بِالخَیرتِ» امام معصوم و از «مُقتَصِدٌ» عارف به امام معصوم و از «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» کسی است که امام را نمی‌شناسد.[42] برخی این تفسیر را به دلیل اینکه ائمه(علیهم السلام)سزاوارترین مردم برای متصف شدن به صفت اصطفاء و به ارث بردن علم انبیا هستند، به واقع نزدیک‌تر دانسته‌اند، زیرا ایشان‌اند که به حفظ قرآن و بیان حقایق آن متعبد و به معارف پنهان قرآن و دقایق آن آشنا هستند و همواره با آن ملازم‌اند، چنان‌که حدیث متواتر ثقلین که مورد اتفاق عامّه و خاصّه است نیز بیانگر آن است.[43] از ظاهر آیه و نیز روایات شیعه و سنّی[44] در ارتباط با آن و آیات بعد از آن ـ‌که مجموعاً بیانگر این است که هر سه گروه حتی گروه «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» از برگزیدگان، بهشتیان و آمرزیدگان‌اند‌ـ روشن می‌شود که برگزیدگان در آیه، فرزندان فاطمه(علیها السلام)هستند; نه همه امّت و با توجه به اینکه آنان جزء آل‌ابراهیم‌اند[45] و بر اساس آیات 33‌ـ‌34 آل‌عمران/3 در ضمن گزینش آل‌ابراهیم برگزیده شده‌اند، و معنای آیه 32 فاطر/ 35 به ضمیمه آیه قبل این است: ای محمد افزون بر آنکه قرآن را به تو وحی کردیم آن را به ذریه تو نیز ارث دادیم; همان بندگان ما که به هنگام برگزیدن آل‌ابراهیم آنان را نیز در ضمن آل‌ابراهیم برگزیدیم.[46] در روایتی از امام‌باقر(علیه السلام)نقل شده است که حضرت به ابواسحاق فرمودند: آیه مذکور تنها درباره ماست، «سابِقٌ بِالخَیرتِ» علی‌بن‌ابی‌طالب، حسن، حسین و شهید از ماست، «مُقتَصِدٌ» صائم در نهار و قائم در لیل است و «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» در اوست آنچه در مردم است و او آمرزیده است.[47] به قرینه روایات دیگر مراد از شهید در روایت مذکور، امام معصوم است.[48] از ذیل فرمایش امام (در اوست آنچه در مردم است) معلوم می‌شود گروه ویژه‌ای مراد آیه است; نه همه مردم.
بسیاری از مفسران به این مسئله توجه کرده‌اند که آیا همه گروههای سه گانه (سابق به خیرات، مقتصد و ظالم لنفسه) یا برخی از آنها جزو برگزیدگان‌اند؟ در این زمینه دو نظر وجود دارد:
1. بیشتر مفسران هر سه گروه را از برگزیدگان در آیه می‌شمارند.[49]
2. برخی مفسران[50] گروه «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» را از برگزیدگان ندانسته، گروههای سه‌گانه را تقسیمی برای عباد (بندگان) در آیه دانسته‌اند; نه برای برگزیدگان از آنها.
اشکال نظریه اول این است که برگزیده بودن با ظالم بودن سازگاری ندارد.[51] از این اشکال می‌شود چنین پاسخ داد که گرچه اصطفاء با ظالم بودن و عدم عصمت سازگاری ندارد، خداوند بر پیامبرش منّت گذاشته و به واسطه حرمت او همه ذریّه‌اش را که اولاد فاطمه‌اند بر گزیده و در واقع مصداق اصطفاء فرزندان معصوم آن حضرت هستند[52] و دیگر فرزندان آن حضرت که برخی «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» نیز هستند به برکت وجود آنها برگزیده شده‌اند.[53] گویا خداوند، ظالم بودن و عدم عصمت آنان را به حساب نیاورده و از آن چشم پوشیده است. مضمون روایات شیعه، به ویژه روایت امام‌باقر(علیه السلام)که درباره «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» فرموده‌اند: او آمرزیده است و نیز مضمون روایات اهل سنت درباره گروههای سه‌گانه بیانگر گذشت و مغفرت الهی نسبت به آنان است.[54] بین مضمون این روایات و آیات 33‌ـ‌35 فاطر/35 که به داخل شدن گروههای سه‌گانه در بهشت و شمول مغفرت و فضل الهی نسبت به آنان اشاره دارد، کاملاً تطابق و تعاضد وجود دارد.
اشکال نظریه دوم این است که اضافه «عباد» به «نا» برای تشریف و تکریم[55] است و همان‌گونه که ظالم بودن با برگزیدگی سازش ندارد با تشریف و تکریم نیز سازگار نیست[56]، به هر حال با توجه به اینکه آیه درباره فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام)است ممکن است گفته شود مراد از «الَّذینَ اصطَفَینا» فرزندان برگزیده حضرت فاطمه(علیها السلام)، یعنی امامان معصوم(علیهم السلام)و مقصود از «عِبادِنا» همه فرزندان آن حضرت، اعمّ از برگزیده و غیر آن است و خداوند برای شرافت و کرامت حضرت فاطمه و فرزندان برگزیده‌اش دیگر فرزندانش را که معصوم نیستند و حتی بعضی از آنان ظالم‌اند تکریم کرده و به خطاب «عِبادِنا» مشرف ساخته است; به ویژه اینکه روایات شیعه و سنی و آیات بعد از آیه مورد بحث (32‌فاطر/ 35) بیانگر این است که گروه ظالم لنفسه نیز به بهشت در می‌آیند و آنان خداوند را برای این تفضّلی که به آنان کرده سپاس‌می‌گویند.[57]
در تعیین گروههای سه‌گانه بیش از 40 قول گوناگون ارائه شده که بیشتر آنها قابل جمع است[58] و در واقع اختلاف اقوال از بیان مصادیق مختلف و خصوصیات آنها ناشی می‌شود