اعجاز قرآن/ هدایتی و معارفی
اشاره
اعجاز قرآن/ هدایتی و معارفی: اثبات وحیانیبودن قرآن از راه مضامین هدایتی و معرفتی آن
یکی از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز در معارف و علوم است که از مباحث مهم و برجسته اعجاز قرآن به شمار میآید. البته این بُعد از اعجاز قرآن، برخی دیگر از وجوه اعجاز را که ناظر به ابعاد معرفتی قرآن است; مانند اعجاز تشریعی، اخبار به امور غیبی، اعجاز در عدم تناقض و اختلاف، در برمیگیرد و نسبت به آنها عام است.
موضوع تحدّی* باتوجه به آیات آن (اسراء/17،88; هود/11،13; یونس/10،38; بقره/2،23; طور/52،34) آوردن مثل قرآن است; قرآن کریم، به تعبیر خود از سنخ کلام و گونهای از سخن است (توبه/9،6; فتح/48،15)[1] و هر سخنی دو بخش دارد: بخش نخست، شکل ظاهری کلام است که در قالب الفاظ و واژگان پدیدار میشود و بخش دیگر، معانی و مدلولهایی است که در دل واژگان و عبارات کلام، نهفته است. در حقیقت، هدف از بیان یک سخن نیز رساندن معانی و مفاهیم مورد نظر از طریق واژگان و عبارات است. بایسته است بررسی شود که از نظر قرآن کریم، کدام یک از دو جنبه لفظ و معنای قرآن، دارای اهمیت بیشتری بوده و چه چیز شایستگی دارد مهمترین وجه اعجاز قرآن به شمار آید.
بیگمان، مطمئنترین راه برای شناخت اهداف قرآن، رجوع به متن آن و تأمل در وصفها و تعبیرهای این کتاب آسمانی درباره خود است. از جمله تعابیر «هُدًی لِلنّاس» (بقره/2،185)، «هُدًی لِلمُتَّقین» (بقره/2،2)، «تِبیـنـًا لِکُلِّ شَیء» (نحل/16،89)، «فَصَّلنـهُ عَلی عِلم» (اعراف/7،52)، «حکیم» (یس/36،2) «حکمة» (قمر/54،5)، «برهان» (نساء/4،174)، «بصائر» (انعام/6،104; اعراف/7،203)، «فرقان» (بقره/2،185)، «ذکر» (آلعمران/3،58; حجر/15،9)، «شفاء» ، «رحمة» (اسراء/17،82) و «نور» (مائده/5،15) قابل ذکر است.
بیشتر اوصاف قرآن، بیان کننده ویژگیها و جنبههای مربوط به محتوا، مدلول و معنای آن است; نه وصف واژگان و عبارات و جنبههای ادبی و زبانی آیات. در این میان چند وصف انگشت شمار، مانند قرآن و کلام، ممکن است ناظر بر جنبههای لفظی قرآن دانسته شود; اما باید توجه داشت که این گونه وصفها به هر دو جنبه لفظ و معنا عنایت دارد.
بر این پایه، با در کنار هم قرار دادن آیات تحدّی و آیات مربوط به اوصاف حقیقت قرآن، آشکار است که هر یک از این اوصاف مورد تحدّی قرار گرفته و منظور از آوردن مثل قرآن، آوردن مانند آن از جهت هدایتگری، روشنگری و .. است و در کوتاه سخن، آوردن کلامی است که حامل معارف هدایتی و حِکَمی همسنگ دانشهای قرآن باشد. از سوی دیگر فراگیر بودن تحدّی قرآن که همه جن و انس و عرب و عجم در همه زمانها و مکانها را در بر میگیرد، نه صرفاً سخنوران عرب یا افراد عصر نزول را، مستلزم آن است که بُعد معارفی و معنایی قرآن، مورد تحدّی باشد[2]، زیرا برای انسانهایی که اساساً با زبان عربی آشنایی ندارند، درخواست پرداختن کلامی به شیوایی و رسایی قرآن، امر معقولی به نظر نمیرسد، بلکه میتوان گفت تأکید بر جنبههای زبانی قرآن به عنوان مهمترین وجه اعجاز، فروکاستن از شأن قرآن و آورنده آن در حد سخنان انسانهای سخنوری مانند امرؤالقیس است، زیرا هدف از رسالت پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله) و نزول قرآن، عرضه طرحی نو در حوزه اندیشه و رفتار انسانی است و ازاینرو هماوردطلبی از جهت معارف هدایتگر، بامدّعا متناسب است.[3]
عنایت به واکنش کافران و مشرکان در برابر دعوت پیامبر(صلی الله علیه وآله)نشان میدهد که آنان افزون بر اتهاماتی، مانند دروغ، جنون و سحر که به آن حضرت نسبت میدادند و قرآن را افسانههای پیشینیان میخواندند (نحل/16،24)، طرح اصولی مانند توحید و معاد را امری شگفت میپنداشتند. (ص/38، 4ـ5; یس/36، 78ـ79) معلوم میشود آنان خود را با تعالیم و حقایق جدید مواجه میدیدند وشگفتی پیام آسمانی قرآن از حیث این معارف است. البته این معارف و تعالیم در قالب متنی روشن، زیبا و دلکش پدیدار شده است.[4]
افزون بر اینها، برخی آیات تحدّی مانند 23بقره/2 مدنی است[5] و در مدینه، مخالفان و معارضان قرآن در درجه نخست، یهودیان بودند که کتاب آسمانی و آیین خود را برتر از قرآن کریم و دین اسلام پنداشته و از پذیرش اسلام سر بازمیزدند. (بقره/2، 76، 89ـ91) این امر مقتضی آن است که تحدّی در برابر آنان به هدایت و معرفت قرآنی باشد، همچنان که در آیهذیل که مخاطب مستقیم آن یهودیان (و همه مخالفان و معارضان هستند) به تحدّی، از بعد هدایتگری تصریح شده است: «قُل فَأتوا بِکِتـب مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدی مِنهُما اَتَّبِعهُ» (قصص/28،49)
سخنان معصومان(علیهم السلام) درباره قرآن نیز مؤید تحدّی قرآن از جنبه معرفت و هدایت آن است. امیر مؤمنان(علیه السلام)، در وصف بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)تأکید میکند که خداوند، آن حضرت را با نور روشنگر، برهان آشکار و راه هویدا و کتاب هدایتگر برانگیخت.[6] در سخنی دیگر، آن حضرت قرآن را نوری که چراغهایش خاموش نشود، چراغی که فروزندگیش کاستی نیابد و پرتوی که روشنایی آن تاریکی نگیرد و فرقانی که برهانش خاموشی نپذیرد، معرفی کرده است.[7] در این گونه احادیث[8] با یادآوری ماهیت معرفتی و هدایتگری قرآن، بر جاودانگی و شکست ناپذیری آن تأکید شده است. البته جاودانگی، عزتمندی و شکستناپذیری، تنها با بیبدیل بودن و معارضهناپذیر بودن دانش و هدایت قرآن، امکانپذیر است. گذشته از این دسته روایات، در حدیث زیر تصریح شده که وجه تحدّی قرآن، معارف حکمتآمیز آن است; هنگامیکه ابنسکیت از امام رضا(علیه السلام) پرسید: چرا خداوند پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) را با کلام و خطب برانگیخت؟ حضرت فرمود: خداوند حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را زمانی برانگیخت که بر اهل روزگار خطب و کلام چیره بود، پس آن حضرت از جانب خدا مواعظ و حکمتهایی آورد که سخن ایشان را باطل ساخت و بدین وسیله حجّت را بر ایشان تمامگرداند.[9]
در حدیث یاد شده بر این نکته تأکید شده است که به رغم آنکه در زمان بعثت پیامبر مقولات ادبی و زبانی مانند اقسام خطبه و شعر رایج بود، پیامبر(صلی الله علیه وآله) پندها و حکمتهایی از جانب خداوند آورد. این بدان معناست که ماهیت تحدّی و اعجاز قرآن از سنخ حکمت و هدایت است. در پاسخ به این پرسش که دانش و معرفت قرآنی از چه ویژگیهایی برخوردار است که موجب شده مهمترین وجه تحدّی قرآن شناخته شود، به برخی از ویژگیهای معارف قرآن اشاره میشود.
1. مهمترین ویژگی معارف قرآن، ابتنای آن بر دو عنصر عقل و فطرت است; بنمایه آموزهها، حقایق و مفاهیم اعتقادی و اخلاقی قرآن عقلی و فطری است. ماهیت عقلی و فطری این تعالیم، از یکسو آنها را همیشگی و همه جایی ساخته و از سوی دیگر شیوه خاصی را در عرضه و آموزش و در نتیجه پذیرش آنها موجب گشته است.
شیوه قرآن در تبیین معارف و مفاهیم خود، تکیه بر خرد عام انسانی از طریق استدلال عقلی، و بیدار کردن فطرت آدمی از راه استذکار فطری است. وصف قرآن به «ذکر» (آلعمران/3،58; حجر/15،9)، «ذکری» ( ق/50،8) و «تذکره» (طه/20،3; مدثّر/74،54) و تأکید بر شأن یادآور بودن پیامبر (غاشیه/88،21) اشاره به همین نکته است. امیر مؤمنان(علیه السلام)نیز در تبیین رسالت پیامبران، برانگیختن گنجینههای پنهان عقول و بازیابی و یادآوری معرفت فراموش شده را از شئون پیامبران دانستهاند.[10]
تفاوت بنیادی و اعجازآمیز معارف الهی قرآن با رهآوردها و یافتههای علمی بشری از همین جا پیدا میشود و به سبب همین عقلی و فطری بودن تعالیم است که قرآن کریم در دعوت به سوی اهداف خود، قاطعیت و صراحت داشته و از رویگردانی مخالفان و کافران، ابراز شگفتی میکند (قمر/54،2) و قرآن را نشانه و آیتی بسنده میداند. (عنکبوت/29،51)
از اوصاف برجسته قرآن، آیه ونشانه خدابودن آن است. (بقره/2، 99، 252; آلعمران/3،103، 108; رعد/13،1) در احادیث نیز از تجلی خدا در قرآن سخن رفته است.[11] آنچه درباره معارف عقلی و فطری قرآن گفته شد، در تبیین مفهوم آیه و تجلی نیز مدد میرساند; بدینسان که تجلی خدا در قرآن، تجلی به آیات و نشانههاست[12] و آیه بودن قرآن نیز بدان معناست که از یکسو بیان کننده آیات تشریعی (آموزهها و احکام دینی) و از سوی دیگر یادآور آیات تکوینی خداست.[13]
2. جامعیت و کمال; قرآن مجید همه مواد و مصالح علمی رسیدن انسان به فلاح و سعادت فردی و اجتماعی را در دو بعد نظری و عملی داراست. قرآن با گستره عظیم معارف خود، راهکارهای روابط انسان در 4 حوزه رابطه انسان با خدا، با خود، با انسانهای دیگر و با جهان را تبیین کرده است. معصومان(علیهم السلام) در احادیث متعدد[14]، و مفسران در ذیل آیاتی، چون: «مافَرَّطنا فِی الکِتـبِ مِن شَیء» (انعام/6،38) و «ونَزَّلنا عَلَیکَ الکِتـبَ تِبیـنـًا لِکُلِّ شَیء» (نحل/16،89) به جامعیت و کمال قرآن تصریح کردهاند.[15]
3. حقانیت، درستی و واقع نمایی آموزههای قرآن; این نکته مفاد آیاتی مانند: «ذلِکَ الـکِتـبُ لارَیبَ فیهِ» (بقره/2،2) و «اِنَّه لَکِتـبٌ عَزیز * لا یَأتیهِ البـطِـلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِه» (فصّلت/41، 41ـ42) است که مفسران و دانشمندان اسلامی نیز بدان تصریح کردهاند.[16]
از اوصاف قرآن، «حکمت» و «حکیم» است. (قمر/54،5; یس/36،2) حکمت ازنظر واژهشناسی به معنای استواری، اتقان و منع از فساد و جهل است[17]، بر این اساس، حکمت قرآن آموزههای راستین و مطابق واقع است که از سویی دچار نقض نمیشود و هیچ کژی در آن راه نمییابد و از سوی دیگر با روشنگری خود، انسان را در عرصه عمل، از فساد و تباهی باز میدارد و در حوزه علم و اعتقاد، مانع نادانی وی میگردد.
4. تعالیم و حقایق قرآن دارای سطوح و لایههای معنایی متکثر است که اندیشمندان و خردورزان هرچه در آنها بیندیشند و کاوش کنند به عمق مراتب معارف آن نمیرسند. در احادیث از ظهر و بطن قرآن سخن به میان آمده[18] و بر بیپایان بودن شگفتیهای علمی قرآن تأکید شده است.[19] در حقیقت همگانی بودن و جاودانگی قرآن مقتضی است که برای همه انسانها در هر سطح فکری و عقلانی هدایتگری و معرفتزایی داشته باشد، ازاینرو قرآن کریم در عین حال که خود را مایه هدایت همه مردم میخواند (بقره/2، 185; آلعمران/3، 138) پارهای از آموزههای خودرا ویژه دانشمندان و خردمندان میداند. (عنکبوت/ 29،43; رعد/13، 19; غافر/40،54)
بازتاب اعجاز معارفی در کلام اندیشمندان:
بازتاب اعجاز معارفی در کلام اندیشمندان:
به نظر میرسد اعجاز معارفی آنگونه که شایسته است و در قرآن و سنت بر آن تأکید شده، در آرا و سخنان دانشمندان اسلامی منعکس نشده است; پنداری جنبههای زبانی زیبا و شگفت قرآن، عالمان و نویسندگان را چندان شیفته خود ساخته است که از پرداختن به جنبههای اعجاز محتوایی قرآن غفلت کرده و مقولاتی مانند فصاحت و بلاغت را وجه اعجاز آن دانستهاند.[20]
در عین حال با جستوجو در سخنان دانشمندان مسلمان، اشارهها و گاه مباحثی سودمند در باب اعجاز هدایتی قرآن یافت میشود. گفتنی است که بسیاری از عالمان شیعه و اهلسنت بر علوم ومعارف قرآن به عنوان یکی از وجوه تحدّی و اعجاز، در کنار سایر وجوه، تأکیدکردهاند و برخی به تحدّی قرآن از حیث علوم و معارف بسنده کرده و به جنبههای ادبی و زبانی اعجاز آن نپرداختهاند. از سوی دیگر باید توجهداشت که برداشت همه مدافعان اعجاز معارفی از اعجاز و چیستی علوم معجزهگر قرآن یکسان نیست.
ماوردی (م 450ق.) و سیوطی (م 911ق.) یکی از وجوه اعجاز قرآن را جامعیت علمی آن دانستهاند که هیچ یک از دانشمندان امتها به علومآن احاطه ندارند و هیچ کتابی آنها را دربرنمیگیرد.[21]
ابوحامد غزالی (م 505ق.) با استناد به سخنی از امیر مؤمنان(علیه السلام)، قرآن را اشارهکننده به کلیات همه دانشها (مجامع العلوم) دانسته است.[22]
راوندی (م 573ق.) وجه سوم اعجاز قرآن را درستی معانی و هماهنگی آنها با نظر و استدلال و سازگار بودن با عقل میداند.[23]
ابنمیثم بحرانی (م 679ق.) مجموع فصاحت بالا، اسلوب و اشتمال بر علوم شریفه را وجه اعجاز قرآن دانسته و علوم قرآن را شامل علم توحید، اخلاق، سیاسات، چگونگی سلوک الی الله و احوال امتهای گذشته دانسته است. ابنمیثم تأکید میکند که دانشها و مقاصد قرآن بسی بیشتر از فصاحت و اسلوب آن، از دسترس توانایی انسانها به دور است.[24]
قرطبی (م 671ق.) در ضمن 10 وجهی که برای اعجاز قرآن آورده، به دو وجه زیر نیز تصریحدارد: نخست، اشتمال آن بر دانشی که مایهقوام تمامی انسانها در مسائل احکام و حلال و حرام است. دوم، دارابودن حکمتهای بالغه که عادتاً با این کثرت و شرافت از هیچ بشری صادرنمیشود.[25]
ابنجزی (م 741ق.) بر آن است که آنچه در قرآن درباره شناخت باری تعالی و یادکرد اسما و صفات جلال و جمال او آمده، نیز فراخواندن انسانها به عبادت و توحید خدا و اقامه برهانهای قاطع و دلایل آشکار در این باره، تشریع و تبیین احکام حلال و حرام، راهنمایی انسانها به مصالحدنیا و آخرت و مکارم اخلاق که غایت حکمت و ثمره علوم است، همه در وجه اعجاز قرآن بهشمار است.[26]
صدرالمتألهین شیرازی(م 1050ق.) در کنار فصاحت و بلاغت، اشتمال قرآن بر علوم الهی و معارف ربانی و احوال مبدأ ومعاد و ارشاد به مکارماخلاق و فنون حکمت عملی و مصالح دینی و دنیوی را به عنوان وجه اعجاز قرآن یاد کردهاست.[27]
فیض کاشانی (م 1091ق.) شریفترین و قویترین وجه اعجاز قرآن نزد خردمندان را اشتمال آن بر علوم و اسرار و معارف و انوار و دارا بودن جوامع کلم و انوار حکمتی آن دانسته که خردها از ادراک آنها ناتوان است.[28]
علامه مجلسی (م 1111ق.) اشتمال قرآن بر معارف ربانی ـبه رغم امّی بودن پیامبرـ و عاریبودن آن از هر امری که مخالف عقول سلیم و افهام مستقیم باشد، نیز اشتمال آن بر آداب کریمه و شرایع و قوانین درست و استوار را که موجب صلاح انسانها و مایه رفع هرگونه نزاع و فساد در جامعه انسانی است، بزرگترین وجه اعجاز قرآنمیداند.[29]
بلاغی (م 1352ق.) از شیوههای استدلال قرآن در مباحث گوناگون الهیات، قانونگذاری عادلانه، ساماندهی نظام مدنیت و عرضه آموزهای اخلاق والا در حوزه ارزشها و ضد ارزشها به عنوان سه وجه اعجاز قرآن یاد کرده است.[30] سیدابوالقاسم خویی نیز بر همین سه وجه با تفصیل بیشتر به عنوان سه وجه از وجوه اعجاز قرآن کریم تأکید کرده است.[31]
میرزا مهدی اصفهانی (م 1365ق.) که قائل به جدایی راه و روش معرفتی قرآن از راه و روش فلسفه و عرفان است، طرفدار جدی اعجاز هدایتی و معارفی است. او مهمترین وجه اعجاز قرآن را علوم و حکمتهای نو آن در برابر فلسفه و عرفان قدیم بشری دانسته است.[32] ایشان با استناد به آیات فراوان، حقیقت قرآن را علم، هدایت، حکمت، بصائر، بیّنه، نور و شفا دانسته و همین اوصاف قرآن را موضوع تحدّی برشمرده است. از نظر وی فصاحت و بلاغت اعلای قرآن، بالاترین لباس زیبایی است که بر قامت علوم و معارف الهی پوشیده شده; امّا تحدّی به علوم و معارف است; نهفصاحت و بلاغت.[33] ایشان بر آن است که حدیثبودن قرآن که در آیات متعدد مطرح شده و در آیه«فَلیَأتوا بِحَدیث مِثلِهِ اِن کانوا صـدِقین» (طور/52،34) موضوع تحدّی قرار گرفته، تأکید بر این نکته است که تحدّی به علوم و معارف جدید و غیر معهود است که با دانشهای بشری تفاوت بنیادی دارد.[34]
مجتبی قزوینی (م 1386ق.) شاگرد و همفکر میرزای اصفهانی که به شکل گسترده درباره اعجاز معارفی قرآن سخن گفته، بر آن است که وجه تحدّی و اعجاز قرآن، علوم و معارف آن است.[35] از نظر وی علوم و معارف قرآن دارای ویژگیها یا جهات کمالی دهگانه زیر است که آوردن مثل آن باویژگیهای یاد شده، در توان هیچ کس نیست. این اوصاف و ویژگیها عبارت است از: 1 امّیبودن پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم). 2. جامعیت علوم قرآن. 3 دارابودن علم و قوانین تشریع. 4 همهگونه خواننده قرآن، اعم از مؤمن یا کافر، غنی یا فقیر، متکبر یا متواضع در قرائت قرآن، خود را مشمول بخشی از خطابهای آن میبینند. 5. اشتمال قرآن بر علم غیب در گزارش از امور تکوینی و تشریعی جهان، و کارها و حالات بشر گذشته و آینده. 6 بهحکم «لَه دَعوَةُ الحَقّ» (رعد/13، 14) تمام مقصد و مقصود قرآن دعوت به سوی خداست. 7 جامعیت بیانی آیات، که یک آیه در عین اینکه مثلا در مقام بیان حال پیامبران و چگونگی دعوت آنهاست، اندرز و هشدار بوده و بیان کننده ویژگیهای اخلاقی و رفتاری انسان است و با اینکه مشتمل بر بیان عالم تکوین است، مشتمل بر بیان عالم تشریع بوده و در همان حال شامل پارهای از اخبار غیب نیز هست. 8 برخی از سور و آیات، قبض یا بسط، اجمال یا تفصیل آیات و سور دیگر، بااختلاف تعبیر است; مثلا گفتهاند: مجموعه آنچه در قرآن آمده در سوره یس /36 است. 9. علوم و معارف گوناگون قرآن به زبان عربی روشن و با فصاحت و بلاغت نازل شده است. 10 علوم ومعارف قرآن از اختلاف و تناقض مبرّاست.[36]
ابنعاشور (م 1393ق.) در کنار دو وجه بلاغت والا و اسلوب نظم، دارا بودن معانی حکمی و اشارات به حقایق عقلی و علمی را که خردهای بشری ـنه در عصر نزول قرآن و نه در روزگاران بعدیـ بدان نمیرسد، برای همه انسانها در همه زمانها، معجزه شمرده و تأکید کرده که عالمان ما مانند ابوبکر باقلانی وقاضی عیاض که در باب اعجاز قرآن سخن گفتهاند از این وجه غفلت کردهاند.[37]
علامه طباطبایی (م 1402ق.) با عام دانستن تحدّی، اعجاز قرآن را از تمامی جهاتی میداند که در آنها امکان تفاضل هست، براین اساس، قرآن برای انسان بلیغ در بلاغت و فصاحتش و برای حکیم در حکمت خود، و برای دانشمند در دانش خود، و برای عالم اجتماعی در مباحث و مسائل اجتماعی خود، و برای قانونگذاران در قانونگذاری خودشان، و برای سیاستمداران در سیاستشان، و برای حاکمان در حکومتشان، و برای همه جهانیان در آنچه بدان دسترسی ندارند، مانند امور غیبی و اختلاف در حکم و علم و بیان، آیه و معجزه است.[38]نیز وی درباره اعجاز علمی قرآن تأکید میکند که قرآن در پارهای از آیات، به علم و معرفت تحدّی کرده است. از نظر ایشان تعالیم اسلام ـکه کلیات آن در قرآن کریم و جزئیات آن در سنّت آمدهـ به مباحث و مسائل خرد و کلان معارف الهی (فلسفی) و اخلاق فاضله و قوانین دینی فرعی در زمینههای عبادات، معاملات، سیاسات و اجتماعیات و همه حوزههای مورد نیازانسان، براساس فطرت و اصل توحید پرداختهاست، بهگونهای که تفاصیل آن با تحلیل، به اصل توحید و این اصل، با ترکیب به تفاصیل بازمیگردد.[39]
ملکی میانجی با عام دانستن تحدّی قرآن نسبت به همه مکلفان، اعم از عرب و عجم در همه زمانها، تأکید میکند که اعجاز، زمانی تمام میگردد که همه افراد بشر در تمامی جنبهها از آوردن نظیری برای قرآن ناتوان باشند، ازاینرو برای شناخت اعجاز قرآن نمیتوان به عجز ملتعرب بسنده کرده و ناتوانی آنها از آوردن مثل قرآن را دلیل بر اعجاز آن دانست.[40] ایشان با تکیه بر این مقدمات و با استناد به ادله عقلی و نقلی و گزارشهای تاریخی درباره تأثیر معنوی قرآن بر دلهای مخالفان، به تبیین و دفاع از اندیشه اعجازهدایتی و معارفی قرآن پرداخته و دیدگاه قائل به اعجاز قرآن از جنبه فصاحت و بلاغت را نقد کرده است.
گزارش اجمالی یادشده آشکارا بیان کننده این نکته است که اندیشه اعجاز معارفی برخلاف سدههای نخستین هجری، در سدههای اخیر، به ویژه در دوران معاصر بهطور جدی طرح وبررسی شده است. به نظر میرسد که تحولات عمومی جهان اسلام، به ویژه نهضت بازگشت به قرآن در این چرخش دیدگاه، بیتأثیر نبوده است.