گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد بیست و چهارم
سوره مؤمن ( غافر )




سوره مؤمن ( غافر )
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 حمآ
حمآ
است ( حوامیم هفت سوره از قرآن است که با" حم "شروع میشود و پشت سر هم « حوامیم » سوره مؤمن ، نخستین سوره از
قرار گرفته و همه از سورههاي مکی است ) .
که تنها در همین سوره مطرح شده و در جاي « مؤمن آلفرعون » ویژگی این سوره فرازي است از داستان موسی و فرعون مربوط به
دیگر قرآن نیست ، داستان همان مرد با ایمان و بسیار هوشیار و مدبريکهدرزمرهشخصیتهايفرعونی بود، ولی در باطنبهموسی
ایمان آورده و سنگر مطمئنی براي دفاع از موسی و آئینش بود و بهطوري که خواهیم دید در آن لحظاتی که موسی در خطر مرگ
قرار گرفت ، او با روشی بسیار زیرکانه و ظریف به یاري او شتافت و او را از مرگ نجات داد .
26 ) سوره مؤمن )
از این سوره ، یعنی « 20 آیه » نیز بهخاطر همین است که شرح مجاهدتهاي او بیش از « مؤمن » نامگذاري این سوره به سوره
حدود یک چهارم از مجموع آیات این سوره را فرا گرفته است .
در روایات اسلامی که از پیغمبر صلیاللهعلیهوآله و ائمه اهلبیت علیهمالسلام نقل شده ، فضایل بسیاري براي همه سورههاي" حم"
عموما و سوره" مؤمن "خصوصا وارد شده است .
2 تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزیزِ الْعَلیمِ
این کتابی است که از سوي خداوند قادر و دانا نازل شده است.
به میان « قرآن » سخن از عظمت مقام « حروف مقطعه » در این آیه همانگونه که روش قرآن است بعد از ذکر
صفحه 15 از 44
میآورد ، اشاره به این که این کتاب با این همه عظمت از حروف ساده الفبا ترکیب یافته ، بنایی چنان عظیم از
مصالحی چنین کوچک و این خود دلیل بر اعجاز آن است.
( جزء بیست و چهارم ( 27
عزت و قدرتش موجب شده که احدي نتواند با آن برابري کند و علمش سبب گردیده که محتواي آن در اعلی درجه
کمال و فراگیر همه نیازهاي انسانها در طریق تکامل باشد .
3 غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدیدِ الْعِقابِ ذِي الطَّوْلِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ اِلَیْهِ الْمَصیرُ
خداونديکه آمرزندهگناه و پذیرندهتوبه و شدیدالعقاب و صاحب نعمت فراوان است ، هیچ معبودي جز او نیست و
بازگشت ( همه شما ) به سوي او است .
بر وزن قَوْل ) به معنی نعمت و فضل است و به معنی توانایی و رسائی و امکانات و مانند آن نیز آمده است ، بعضی از ) « طَوْل »
به کسی گفته میشود که نعمتی طولانی به دیگري میبخشد ، بنابراین معنی آن « ذِي الطَّوْل » مفسران گفتهاند
است ( مجمع البیان ) . « منعم » اخص از معنی
28 ) سوره مؤمن )
این آیه خدا را به پنج وصف دیگر از صفات بزرگش که بعضی امیدآفرین و بعضی خوفآفرین است ، توصیف میکند
.
و عدم شایستگی غیر او براي پرستش « توحید عبودیت » که بهعنوان آخرین وصف آمده و حکایت از مقام « لا اِلهَ اِلاّ هُوَ » جمله
او" غافِرِ الذَّنْب" » : میکند، به عنوان آخرین صفت و نتیجه نهایی بیان شده و لذا در حدیثی از ابن عباس آمده است که میگوید
است براي کسی که" لااِلهَاِلاَّاللّه "بگوید"،قابِلِالتَّوْب "استبرايکسیکه" لا اِلهَ اِلاَّ اللّه "بگوید و" شَدیدُ الْعِقاب "است براي کسی
که" لا اِلهَ اِلاَّ اللّه "نگوید" ، ذِي الطَّوْل "و غنی و بینیاز است از کسی که" لا اِلهَ اِلاَّ اللّه "نگوید .
بنابراین محور همه این صفات کسانی هستند که مؤمن به توحید باشند و در گفتار و عمل از این خط اصیل الهی منحرف نشوند
.
اسباب آمرزش در قرآن مجید
( جزء بیست و چهارم ( 29
در قرآن مجید امور زیادي به عنوان اسباب مغفرت و از بین رفتن گناهان معرفی شده است که به قسمتهایی از آن ذیلاً اشاره
میشود :
یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا اِلَی اللّهِ تَوْبَۀً نَصُوحا عَسی رَبُّکُمْ اَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ : اي کسانی که ایمان آوردهاید » : « توبه »
8/تحریم) . ) « به سوي خدا بازگردید و توبه خالص کنید ، امید است خداوند گناهان شما را ببخشد
وَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَ قُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ » : ایمان و عمل صالح
سَیِّئاتِهِمْ:کسانیکه ایمانآوردند و عملصالح انجامدادند و نیزبه آنچه بر محمد صلیاللهعلیهوآله نازل شده است ایمان آوردند ،
2 / محمد ). ) « آیاتیکه حق است و از سوي پروردگارشان میباشد ، خداوند گناهان آنها را میبخشد
اِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ : اگر تقوي الهی پیشه کنید خداوند براي تشخیص حق از باطل به » : تقوي
29 / انفال) . ) « شما روشنبینی میدهد و گناهانتان را میبخشد
30 ) سوره مؤمن )
صفحه 16 از 44
فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ اُوذُوا فی سَبیلی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَاُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: کسانی » : هجرت و جهاد و شهادت
که هجرت کنند و از خانه و وطن خود رانده شوند و در راه من آزار بینند و پیکار کنند و مقتول گردند ، گناهانشان را
195 / آل عمران ) . ) « میبخشم
اِنْتُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّاهِیَ وَ اِنْتُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌلَکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْسَیِّئاتِکُمْ : اگر انفاقهاي خود » : انفاق مخفی
را در راه خدا آشکار سازید خوب است و اگر آنرا پنهان دارید و به فقرا بدهید ، به سود شما است و از گناهانتان
271 / بقره ) ) « میبخشد
اِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضا حَسَ نا یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْلَکُمْ : اگر به خداوند قرض الحسنه دهید آنرا براي شما » : دادن قرض الحسنۀ
17 / تغابن ) ) « مضاعف میکند و شما را میآمرزد
( جزء بیست و چهارم ( 31
اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ : اگر از » : پرهیز از گناهان کبیره که موجب آمرزش گناهان صغیره است
31 / نساء ) . ) « گناهان کبیره که از آن نهی شدهاید ، اجتناب کنید گناهان صغیره شما را خواهیم بخشید
به این ترتیب درهاي مغفرت الهی از هر سو به روي بندگان باز است که هفت درِ آن در بالا به استناد
هفت آیه قرآن ذکر شد ، تا از کدامین در وارد شویم و چه خوبتر که از هر در وارد شویم .
35 اَلَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ اَتیهُمْ کَبُرَمَقْتا عِنْدَاللّهِ وَ عِنْدَالَّذینَامَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ
همانهاکه در آیاتالهی بیآنکه دلیلی براي آنها آمده باشد به مجادله برمیخیزند، کاري که خشم عظیمی نزد خداوند و
نزدکسانیکه ایمان آوردهاند بار میآورد ، اینگونه خداوند بر قلب هر متکبر جباري مهر مینهد .
32 ) سوره مؤمن )
را معرفی میکند ، آنها بیآنکه هیچ دلیل روشنی از عقل و نقل براي سخنان خود داشته باشند ، « مُسْرِفانِ مُرْتاب » این آیه
در برابر آیات بینات الهی موضعگیري میکنند .
لجاجتها و عناد در برابر حق پردهاي ظلمانی بر فکر انسان میاندازد و حس تشخیص را از او میگیرد ، کار
به جایی میرسد که قلب او همچون یک ظرف دربسته مهر شده ، میگردد که نه محتواي فاسد آن بیرون
میآید و نه محتواي صحیح و جانپروري وارد آن میشود .
تصمیم گرفتهاند در مقابل حق بایستند و هیچ واقعیتی را « تکبر و جباریت » آري کسانی که بهخاطر داشتن این دو صفت زشت
پذیرا نشوند ، خداوند روح حق طلبی را از آنها میگیرد ، آنچنانکه حق در ذائقه آنها تلخ و باطل شیرین میآید .
عوام فریبی، روش تاریخی رهبران تباهی
( جزء بیست و چهارم ( 33
لاسْبابَ 􀂓 36 وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لی صَرْحا لَعَلّی اَبْلُغُ ا
فرعون گفت : اي هامان ! براي من بناي مرتفعی بساز، شاید به وسایلی برسم .
37 اَسْبابَ السَّمواتِ فَاطَّلِعَ اِلی اِلهِ مُوسی وَ اِنّی لاََظُنُّهُ کاذِبا وَ کَ ذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِه وَ صُ دَّ عَنِ السَّبیلِ وَ ما کَیْدُ
فِرْعَوْنَ اِلاّ فی تَبابٍ
وسایل(صعود به)آسمانها، تا از خداي موسی آگاهشوم، هرچند گمان میکنم او دروغگو باشد، اینچنین اعمال بد فرعون در
نظرش زینت داده شده بود و او را از راه حق بازداشت و توطئه فرعون ( و فرعون صفتان ) جز به نابودي
صفحه 17 از 44
نمیانجامد .
به معنی آشکارانمودن، سپسبه بناهايبلند و بهقصرهاي زیبا و مرتفع « تصریح » در اصل به معنی وضوح و روشنی و « صَ رْح »
اینکلمه اطلاق شده، چراکه کاملًا واضح و روشن و آشکار است .
34 ) سوره مؤمن )
به معنی خسارت و هلاکت است . « تَباب »
نخستین چیزي که در این جا به نظر میرسد ، این است که هدف فرعون از این کار چه بود ؟
آیا او واقعا در این حد از حماقت بود که فکر میکرد خداي موسی در آسمان است و به فرض که در آسمان باشد با ساختن
یک بناي بلند که در مقابل کوههاي سطح زمین ارتفاع بسیار ناچیزي دارد ، میتواند به آسمان برود ؟
این مسأله بسیار بعید به نظر میرسد ، چراکه فرعون با تمام غرور و تکبري که داشته ، مرد هوشیار و سیاستمداري بود که سالیان
دراز ملت عظیمی را دربند نگه داشته بود و با قدرت بر آنها حکومت میکرد و در مورد چنین اشخاصی هر حرکتی جنبه شیطانی
دارد ، باید قبلاز هرچیز بهسراغ تحلیل انگیزهسیاست شیطانی این امر رفت .
ظاهر ایناست فرعون به عنوان چند هدف دست بهچنین کاري زد:
( جزء بیست و چهارم ( 35
او میخواست وسیلهاي براي اشتغال فکري مردم و انصراف ذهن آنها از مسأله نبوت موسی و قیام بنیاسرائیل فراهم آورد و مسأله
ساختن این بناي مرتفع که به گفته بعضی از مفسران در زمینی بسیار وسیع با پنجاه هزار مرد بنا و معمار و کارگران زیاد براي فراهم
آوردن وسایل ساخته میشد ، میتوانست مسائل دیگر را تحت الشعاع قرار دهد و هر چه بنا بالاتر میرود ، توجه مردم را بیشتر
به خود جلب کند و نقل همه محافل و خبر روز ، همین موضوع باشد و مسأله پیروزي موسی را بر ساحران که ضربه عظیمی بر
پیکر قدرت فرعونیان وارد ساخت ، موقتا به طاق نسیان زند .
او میخواست از این طریق کمک مادي و اقتصادي به تودههاي زحمتکش کند و کاري هرچند موقت براي بیکاران فراهم سازد
تا کمی مظالم او را فراموش کنند و وابستگی مردم از نظر اقتصادي ، به خزینه او بیشتر گردد .
برنامه این بود که بعد از پایان بنا بر فراز آن رود و نگاهی به آسمان کند و احتمالًا تیري در کمان گذارد و پرتاب کند و بازگردد
. « خداي موسی هر چه بود تمام شد ، بهسراغ کار خود بروید و فکرتان راحت باشد » : و براي تحمیق مردم بگوید
36 ) سوره مؤمن )
و گرنه براي فرعون روشن بود که بهجاي بناي عظیم او که از چند صد متر تجاوز نمیکرد ، اگر از فراز کوههاي بسیار مرتفع
نیز به آسمان نگاه شود ، منظره آن همان است که از روي زمین صاف دیده میشود ، بدون کمترین تغییر .
من » : قابل توجه اینکه فرعون در برابر موسی با گفتن این سخنان و بیان این دستور یک گام عقبنشینی میکند و میگوید
و به این « هر چند او را دروغگو گمان میکنم » : فَاطَّلِعَ اِلی اِلهِ مُوسی) و میافزاید )« میخواهم درباره خداي موسی تحقیق کنم
ترتیب از مرحله یقین به خلاف مرحله گمان و شک تنزل میکند .
نخست « کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِه وَ صُدَّ عَنِ السَّبیلِ وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ اِلاّ فی تَبابٍ » و نیز قابل توجه اینکه قرآن با جمله
( جزء بیست و چهارم ( 37
ریشه اصلی انحراف فرعون را که همان زینت یافتن اعمال زشتش در نظرش بهخاطر کبر و غرور و خودخواهی است ، بیان میدارد ،
سپس نتیجه آنرا که گمراهی از طریق حق است و در مرحله سوم شکست نهایی نقشههاي او را اعلام میکند ، سه
جمله کوتاه با سهمحتواي غنی .
صفحه 18 از 44
مسلما این بازيهاي سیاسی براي مدت کوتاهی میتواند مؤثر واقع شود ، ولی در درازمدت قطعا با شکست روبرو خواهد شد .
بناي برج فرعونی را آنقدر بالا برد که دیگر تندبادها اجازه ادامه کار به بناها « هامان » در بعضی از روایات آمده است که
نمیدادند ، نزد فرعون آمد و به او گفت : دیگر ما قادر نیستیم بر ارتفاع بنا بیفزاییم و چیزي نگذشت که تندباد سهمگینی وزید
( و بنا را واژگون کرد.( 1
و معلوم شد تمام قدرت نمایی فرعون به یک باد بند است .
. جلد 13 ، صفحه 125 ، « بحارالانوار » -1
38 ) سوره مؤمن )
مجازات آخرت متناسب با اعمالی است که انسان در دنیا انجام داده است
40 مَنْ عَمِلَ سَیِّئَۀً فَلا یُجْزي اِلاّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ یُرْزَقُونَ فیها
بِغَیْرِ حِسابٍ
هر کس عمل بدي انجام دهد جز به مانند آن کیفر داده نمیشود ، ولی کسی که عمل صالحی انجام دهد، خواه مردیا زن،
در حالی که مؤمن باشد وارد بهشت میشود و روزي بیحسابی به او داده خواهد شد .
او در این سخنان حساب شدهاش از یک سو اشاره به عدالت خداوند در مورد مجرمان میکند که تنها به مقدار
جرمشان جریمه میشوند .
و از سوي دیگر اشاره به فضل بیانتهاي او که در مقابل یک عمل صالح پاداش بیحساب به مؤمنان داده میشود و هیچگونه
موازنهاي در آن رعایت نخواهد شد ، پاداشی که هیچ چشمی ندیده ، هیچ گوشی نشنیده و حتی به فکر انسانی خطور
نکرده است.
( جزء بیست و چهارم ( 39
و از سوي سوم لزوم توأم بودن ایمان و عمل صالح را یادآور میشود .
و از سوي چهارم مساوات مرد و زن در پیشگاه خداوند و در ارزشهاي انسانی .
به هر حال او با این سخن کوتاه خود این واقعیت را بیان میکند که متاع این جهان گرچه ناچیز است و ناپایدار ،
ولی میتواند وسیله رسیدن به پاداش بیحساب گردد ، چه معاملهاي از این پرسودتر .
اشاره به این است که مجازاتهاي عالم دیگر شبیه همان کاري است که انسان در این دنیا انجام داده است « مِثْلَها » ضمنا تعبیر به
، شباهتی کامل و تمام عیار .
ممکن است ، اشاره به این مطلب باشد که نگاهداشتن حساب عطایا مخصوص کسانی است که مواهب « غَیْرِ حِساب » تعبیر به
محدودي دارند و میترسند اگر حساب را نگه ندارند گرفتار کمبود شوند ، اما کسی که خزائن نعمتهاي او نامحدود و بیپایان
است و هر قدر ببخشد کاستی در آن پیدا نمیشود ( زیرا هر قدر از بینهایت بردارند باز هم بینهایت است ) ، نیاز به
حسابگري ندارد .
40 ) سوره مؤمن )
« هرکس کارنیکی انجام دهد، دهبرابر پاداش بهاو عطامیشود » : دراینجا اینسؤال پیشمیآیدکه آیا اینآیه باآیهايکه میگوید
منافات ندارد؟ (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَۀِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها) ( 160 / انعام ).
در پاسخ باید به این نکته توجه کرد که ، ده برابر حداقل پاداش الهی است و لذا در مورد انفاق به هفتصد برابر و بیشتر ارتقاء
صفحه 19 از 44
مییابد و سرانجام به مرحله پاداش بیحساب میرسد که هیچکس جز خدا حد آنرانمیداند .
ما شایستگان را در دنیا و آخرت یاريمیدهیم
لاشْهادُ 􀂓 51 اِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ امَنُوا فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ ا
( جزء بیست و چهارم ( 41
مابهطورمسلم رسولانخود و کسانیراکهایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و روزي که گواهان به پا میخیزند ، یاري
میدهیم .
است و به معنی گواهان است . « شهید » یا « شاهد » جمع « اَشْهاد »
حمایت الهی ، حمایتی بیدریغ و مؤکد به انواع تأکید و حمایتی است بیقید و شرط . به همین جهت انواع پیروزيها را به دنبال
دارد ، اعم از پیروزي در منطق و بیان یا پیروزي در جنگها ، یا فرستادن عذاب الهی بر مخالفان و نابود کردن آنان و یا امدادهاي
غیبی که قلب را تقویت و روح را به لطف الهی نیرومند و قوي میسازد .
روزي که گواهان قیام ) « لاشْهادُ 􀂓 یَوْمَ یَقُومُ ا » در این جا به تعبیر تازهاي درباره روز قیامت برخورد میکنیم و آن
میکنند ) میباشد .
در این که این گواهان کیانند ، تفسیرهاي مختلفی شده است که همه قابل جمع است :
42 ) سوره مؤمن )
منظور فرشتگان مراقب اعمال آدمی است .
منظور پیامبران میباشد که گواهان امتها هستند .
مقصود فرشتگان و پیامبران و مؤمنانند که گواهان اعمال انسانها میباشند .
این تعبیر اشاره به نکته جالبی است و میخواهد بگوید آن روزي که همه خلایق در آن جمعند ، گواهان در آن محضر بزرگ قیام
میکنند و رسوایی در آنجا بدترین رسوایی است و پیروزي نیز برترین پیروزي است ، ما در آن روز مؤمنان و رسولان خود را
یاري میکنیم و بر آبروي آنها در آن محضر بزرگ میافزاییم .
اگر خدا وعده پیروزي پیامبران و مؤمنان را داده ، چرا در طول تاریخ جمعی از آنها شکست خوردهاند
در اینجا سؤال مهمی مطرح میشود و آن اینکه : اگر خداوند وعده پیروزي پیامبران و مؤمنان را به صورت مؤکد داده ، پس چرا
ما در طول تاریخ شاهد کشتار جمعی از پیامبران و مؤمنان به دست کفار بیایمان هستیم ؟ چرا گاه آنها شدیدا در تنگنا واقع
میشدند و یا از نظر نظامی شاهد شکست بودند ؟ مگر وعده الهی تخلفپذیر است ؟
( جزء بیست و چهارم ( 43
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن میشود و آن اینکه : مقیاس سنجش بسیاري از مردم در ارزیابی مفهوم پیروزي بسیار
محدود است ، آنها پیروزي را تنها در این میدانند که انسان دشمن را به عقب براند و چند روزي حکومت را به دست
گیرد .
آنها پیروزي در هدف و برتري مکتب را به حساب نمیآورند ، آنها الگو شدن یک مجاهد شهید را براي نسلهاي موجود و
آینده در نظر نمیگیرند ، آنها عزت و سربلندي در نزد همهآزادگان جهان و جلب خشنودي و رضایتخدا را به هیچ میانگارند .
بدیهی است در چنان ارزیابی محدودي این ایراد پاسخ ندارد ، اما اگر دید خود را وسیعتر و افق فکر خود را بازتر کنیم و
صفحه 20 از 44
ارزشهاي واقعی را در نظر بگیریم ، آنگاه به معنی عمیق آیه پیخواهیم برد .
44 ) سوره مؤمن )
در اینجا سخنی دارد که شاهد ارزندهاي بر این مقصود است . « فی ظلال » در تفسیر « سید قطب »
حسین رضوان اللّه علیه در چنان صحنه بزرگ از » : او قهرمان میدان کربلا حسین عزیز را مثال میزند و چنین میگوید
یکسو و دردناك از سوي دیگر ، شربت شهادت نوشید ، آیا این پیروزي بود یا شکست ؟
در مقیاس کوچک و صورت ظاهر شکست بود ، اما در برابر حقیقت خالص و مقیاسهاي بزرگ پیروزي عظیمی به شمار میآید
.
براي هر شهیدي در روي زمین قلوب پاك انسانها میلرزد ، عشق و عواطف را بر میانگیزد و غیرت و فداکاري را
در نفوس به جنب و جوش میآورد ، همانگونه که حسین ( رضوان اللّه علیه ) چنین کرد .
این سخنی است که هم شیعیان و هم غیر شیعیان از سایر مسلمین و هم گروه عظیمی از
غیرمسلمانان در آن متفق و همعقیدهاند .
( جزء بیست و چهارم ( 45
چه بسیار شهیدانی که اگر هزار سال زنده میماندند ، نمیتوانستند به مقدار شهادتشان عقیده و مکتب خود را یاري
کنند و قدرت نداشتند ، اینهمه مفاهیم بزرگ انسانی را در دلها به یادگار گذارند و هزاران انسان را با آخرین سخنان خود
که با خونشان مینویسند ، به کارهاي بزرگ وادار کنند .
آري این سخنان و خطبههاي آخرین که با خط خونین نوشته شده است ، پیوسته زنده میماند و فرزندان و نسلهاي آینده را
(1). « به حرکت درمیآورد و اي بسا تمام تاریخ را در طول قرون و اعصار تحت تأثیر خود قرار میدهد
ما با چشم خود شاهد و ناظر حرکت میلیونها نفر مسلمان بیدار در ایام عاشوراي حسینی براي ریشهکن ساختن
کاخ ظلم و استبداد و استعمار بودیم .
. جلد 7 ، صفحه 189 ، « تفسیر فی ظلال » -1
46 ) سوره مؤمن )
ما با چشمخود دیدیم که این نسل فداکار که درس خویش را در مکتب امام حسین و مجالس یادبود و ایام عاشوراي او خوانده بود
، چگونه با دست خالی از هر گونه سلاح ، قدرتمندترین سلاطینجبار را از تخت خود پایین کشیدهاند .
آري ما با چشم خود دیدیم چگونه خون حسین در عروق آنها به جریان افتاد و تمام محاسبات سیاسی و
نظامیابرقدرتها را برهم زد .
آیا این پیروزي حسین و یارانش نبود که توانستند بعژد از 13 قرن چنان قدرتنمایی کنند ؟
عزیزان نوجوان با خدا حرف بزنید، حتما پاسخ شما را میدهد
( جزء بیست و چهارم ( 47
60 وَ قالَرَبُّکُمُ ادْعُونی اَسْتَجِبْلَکُمْ اِنَّ الَّذینَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ
پروردگارشما گفتهاست مرابخوانید تا(دعاي)شما را اجابت کنم، کسانیکهاز عبادتمن تکبرمیورزند بهزودي با ذلت وارد دوزخ
میشوند .
به معنی ذلت و خواري است . « دُخُور » از ماده « داخِرْ »
صفحه 21 از 44
از آیه فوق چند نکته استفاده میشود :
دعا کردن محبوب الهی و خواست خود او است .
بعد از دعا وعده اجابت داده شده است ، ولی میدانیم این وعده ، وعدهاي است مشروط و نه مطلق ، دعایی به هدف اجابت
است جمع باشد و ما این موضوع را به ضمیمه فلسفه « مطلبی که مورد تقاضا » و « دعا کننده » و « دعا » میرسد که شرایط لازم در
در ذیل آیه 186 سوره بقره به طور مشروح بیان کردهایم و نیاز به تکرار نیست « مفهوم واقعی آن » و « نیایش و دعا »
(1).
48 ) سوره مؤمن )
دعا خود یک نوع عبادت است ، چرا که در ذیل آیه واژه عبادت بر آن اطلاق شده است .
اهمیت دعا و شرایط استجابت
روایات متعددي که از پیغمبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و سایر پیشوایان بزرگ علیهمالسلام نقل شده، اهمیت دعا را کاملًا
روشنمیسازد .
چه میفرمایی درباره دو نفر که هر دو وارد مسجد شدند ، یکی » : در حدیثی از امام صادق میخوانیم : یکی از یارانش سؤال کرد
. « هر دو خوبند » : فرمود ،« ؟ نماز بیشتري بهجاآورد و دیگري دعاي بیشتري ، کدامیک از این دو افضلند
.« میدانم هر دو خوبند ولی کدامیک افضل است » : سؤال کننده مجددا عرض کرد
آنکس که بیشتر دعا میکند ، افضل است » : امام فرمود
جلد 1 ، صفحات 638 647 ( چاپ جدید ) . ، « تفسیر نمونه » -1
( جزء بیست و چهارم ( 49
. « مگر سخن خداوند متعال را نشنیدهاي که میفرماید : اَدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ
(1). « هِیَالْعِبادَةُ الْکُبْري : دعا عبادت بزرگ است » : سپسافزود
مقاماتی نزد خداوند است که راه وصول به آن تنها دعاست : » : در روایتی از امام صادق آمده است
"اِنَّ عِنْدَاللّهِ عَزَّوَجَلَّ مَنْزِلَۀٌ لا تُنالُ اِلاّ بِمَسْأَلَۀٍ وَ لَوْ اَنَّ عَبْدا سَدَّ فاهُ وَ لَمْ یَسْئَلْ لَمْ یُعْطَ شَیْئا ، فَاسْئَلْ تُعْطَ ، اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ بابٍ یُقْرَعُ اِلاّ
یُوشَکُ اَنْ یُفْتَحَ لِصاحِبِه : "نزد خدا مقامی است که جز با دعا و تقاضا نمیتوان به آن رسید و اگر بندهاي دهان خود را از دعا فرو
بندد و چیزي تقاضا نکند ، چیزي به او داده نخواهد شد ، پس از خدا بخواه تا به تو عطا شود ، چرا که هر دري را بکوبید و
(2). « اصرار کنید سرانجام گشوده خواهد شد
. جلد 8 ، صفحه 529 ، « مجمع البیان » -1
50 ) سوره مؤمن )
در بعضی از روایات دعا کردن حتی از تلاوت قرآن هم افضل شمرده شده است ، چنانکه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امام باقر و
(1).« اَلدُّعاءُاَفْضَلُمِنْقِرائَۀِالْقُرْآنِ »: امام صادقنقلشدهکهفرمودند
« معرفۀ اللّه » در یک تحلیل کوتاه میتوان به عمق مفاد این احادیث رسید ، زیرا دعا از یکسو انسان را به شناخت پروردگار
که برترین سرمایه هر انسان است دعوت میکند .
و از سوي دیگر سبب میشود که خود را نیازمند او ببیند و در برابرش خضوع کند و از مرکب غرور و کبر که سرچشمه انواع
بدبختیها و مجادله در آیات اللّه است فرود آید و براي خود در برابر ذات پاك او موجودیتی قائل نشود .
صفحه 22 از 44
از سوي سوم نعمتها را از او ببیند و به او عشق ورزد و رابطه عاطفی او از این طریق باساحت مقدسش محکمگردد .
. صفحه 338 « فَضْلِ الدُّعاءِ وَ الْحَثِّ عَلَیْهِ » جلد 2 ، باب ، « کافی » -1
جلد 2 ، صفحه 34 ذیل آیه 186 بقره . ، « المیزان » -2
( جزء بیست و چهارم ( 51
از سوي چهارم چون خود را نیازمند و مرهون نعمتهاي خدا میبیند ، موظف به اطاعت فرمانش میشمرد .
از سوي پنجم چون میداند استجابت این دعا بیقید و شرط نیست ، بلکه خلوص نیت و صفاي دل و توبه از گناه و برآوردن
حاجات نیازمندان و دوستان از شرایط آن است ، خودسازي میکند و در طریق تربیت خویشتن گام برمیدارد .
از سوي ششم دعا به او اعتماد به نفس میدهد و از یأس و نومیدي باز میدارد و به تلاش و کوشش بیشتر دعوت میکند .
که در پایان این بحث فشرده لازم است یادآوري شود ، اینکه دعا طبق روایات اسلامی مخصوص مواردي است که « نکته مهمی »
تلاشها و کوششهاي انسان اثري نبخشد و یا بهتعبیر دیگر آنچه انسان در توان دارد، انجام دهد و بقیه را از خدا
بخواهد .
بنابراین اگر انسان دعا را جانشین تلاش و کوشش کند ، قطعا مستجاب نخواهد شد .
52 ) سوره مؤمن )
چهار گروهند که دعاي آنها مستجاب نمیشود : کسی که در خانه خود نشسته و » : لذا درحدیثی ازامام صادق میخوانیم
میگوید : خداوندا ! مرا روزي ده ، به او گفته میشود : آیا به تو دستور تلاش و کوشش ندادم ؟
کسیکههمسريدارد ( که دائما اورا ناراحتمیکند ) و او دعامیکند که او از دستشخلاص شود، به او گفته میشود: مگر حق
طلاق را به تو ندادم؟
و کسی که اموالی داشته و آنرا بیهوده تلف کرده ، میگوید : خداوندا ! به من روزي مرحمت کن ، اما به او گفته میشود : مگر
دستور اقتصاد و میانهروي به تو ندادم ؟ مگر دستور اصلاح مال به تو ندادم ؟
و کسی که مالی داشته و بدون شاهد و گواه به دیگري وام داده ( اما وام گیرنده منکر شده ، او دعا میکند : خداوندا ! قلبش را نرم
(1). « کن و وادار به اداء دین فرما ) به او گفته میشود : مگر به تو دستور ندادم به هنگام وام دادن شاهد و گواه بگیر
. جلد 2 ، بابُ مَنْ لا یُسْتَجابُ لَهُ دَعْوَةٌ ، حدیث 2 « اصول کافی » -1
( جزء بیست و چهارم ( 53
روشن است در تمام این موارد انسان تلاش و تدبیر لازم را به خرج نداده و گرفتار پیامدهاي آنشده و دربرابر اینتقصیر و کوتاهی
و تركتلاش دعاي او مستجاب نخواهد شد.
و از اینجا یکی از علل عدم استجابت بسیاري از دعاها روشن میشود ، چراکه گروهی از مردم میخواهند دست از تلاش لازم
بردارند و به دعا پناه برند ، چنین دعاهایی مستجاب نمیگردد ، این یک سنت الهی است .
البته عدماستجابت بعضی از دعاها علل و عوامل دیگري نیز دارد ، از جمله اینکه بسیار میشود که انسان در تشخیص مصالح و
مفاسد خود به اشتباه میافتد ، گاه با تمام وجودش مطلبی را از خدا میخواهد که به هیچوجه صلاح او نیست ، حتی ممکن است
خود او بعدا واقف به چنین امري بشود ، این درست به این میماند که گاهی بیمار یا کودك غذاهاي رنگینی از پرستاران خود
میطلبند که اگر به خواسته او عمل کنند ، بیماریش افزون میشود و یا حتی جان او را به خطر میافکند ، در اینگونه موارد
خداوند رحیم و مهربان دعا را مستجابنمیکند و براي آخرت او ذخیرهمیسازد .
54 ) سوره مؤمن )
صفحه 23 از 44
موانع استجابت دعا
در بعضی از روایات گناهان متعددي به عنوان موانع استجابت دعا ذکر شده از جمله سوء نیت ، نفاق ، تأخیر نماز از وقت ،
( بدزبانی ، غذاي حرام و ترك صدقه و انفاق در راه خدا است .( 1
» : از آن حضرت چنین نقل میکند « احتجاج » در « طبرسی » این سخن را باحدیثی پر معنی از امام صادق پایان میدهیم : مرحوم
از آن حضرت سؤال کردند آیا خداوند نمیفرماید دعا کنید تا براي شما اجابت کنم ، در حالیکه افراد مضطري را میبینم که دعا
میکنند و به اجابت نمیرسد و مظلومانی را میبینیم که از خدا پیروزي بر دشمن میطلبند ، ولی آنها را یاري
. « نمیکند
جلد 4 ، صفحه 534 و اصول کافی . ، « تفسیر نور الثقلین » -1
( جزء بیست و چهارم ( 55
واي بر تو ، هیچکس او را نمیخواند مگر اینکه اجابت میکند ، اما ظالم دعاي او مردود است تا توبه » : امام فرمود
کند و اما صاحب حق هنگامی که دعا کند ، اجابت میفرماید و بلا را از او برطرف میسازد ، بهطوري که گاه خود او
نمیداند و یا آنرا بهصورت ثواب فراوانی براي روز نیازش به آن ( روز قیامت ) ذخیره میکند و هرگاه چیزي را که بندگانش
(1). « تقاضا کنند مصلحت آنها نباشد خودداري میفرماید
نعمتهاي زمانی
61 اَللّهُ الَّذي جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ
ذیل آیات مورد بحث . ، « تفسیر صافی » -1
56 ) سوره مؤمن )
مُبْصِرا اِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ
خداوند کسی است که شب را براي شما آفرید تا در آن بیاسایید و روز را روشنی بخش قرارداد، خداوند نسبت به مردم
صاحب فضل و کرم است ، هرچند اکثرمردم شکرگزارينمیکنند .
تاریکی شب از یکسو موجب تعطیل قهري برنامههاي روزانه است و از سوي دیگر خود تاریکی آرامبخش و مایه استراحت تن و
( اعصاب و روح است و نور مایه جنبش و حرکت است .( 1
این نظام دقیق شب و روز و برنامه متناوب نور و
-1 درباره اسرار و فلسفههاي نور و ظلمت و شب و روز در تفسیر نمونه ، جلد 16 صفحه 146 و جلد 15 صفحه 564 و جلد 8
صفحه 341 ذیل آیه 71 سوره قصص و آیه 86 سوره نمل و آیه 87 سوره یونس بحث شده است .
( جزء بیست و چهارم ( 57
ظلمت ، یکی از نمونههاي فضل و کرم پروردگار بر بندگان است و از عوامل مهم حیات انسانها و موجودات زنده
است .
اگر نور نبود، حیات و زندگی و حرکت وجودنداشت و اگر تاریکی متناوب نبود ، شدت نور همه موجودات را خسته و ناتوان و
فرسوده میکرد و گیاهان را میسوزانید و نابود میساخت ، ولی اکثر مردم از کنار این مواهب عظیم الهی، بیتوجه
( میگذرند و شکر او را بهجا نمیآورند.( 1
صفحه 24 از 44
نعمتهاي مکانی
لارْضَ قَرارا وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُمْ فَاَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ 􀂓 64 اَللّهُ الَّذي جَعَلَ لَکُمُ ا
و اقسام آن در جلد 10 تفسیر نمونه ، صفحه 278 به بعد ذیل آیه 7 سوره ابراهیم مشروحا بحث « شکر » -1 درباره معنی
شده است .
58 ) سوره مؤمن )
ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَتَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ
خداوند کسی است که زمین را براي شما جایگاه امن و مطمئنقرارداد و آسمانراهمچون سقفی ( بالاي سرتان ) و شما را
صورتگري کرد و صورتتان را نیکو آفرید و از طیبات به شما روزي داد ، این است خداوند ، پروردگار شما ، جاوید و پربرکت
است خداوندي که پروردگار عالمیان است .
به معنی خانههایی است که اعراب بادیهنشین از آن استفاده میکردند ، مانند خیمهها و سایبانها و نظایر آن . « بِناء »
یعنی قرارگاه زمین و « نعمتهاي مکانی » یعنی شب و روز بود و در اینجا سخن از « نعمتهاي زمانی » در آیات گذشته سخن از
سقف مرتفع آسمان است .
او تمام شرایطی را که براي یک قرارگاه مطمئن و آرام لازم است در کره زمین آفریده ، محلی است ثابت و خالی از هر گونه تزلزل
، هماهنگ با ساختمان روح و جسم انسان ، داراي منابع گوناگون ، مشتمل بر همه وسایل مورد نیاز انسان ، بسیار
گسترده و مباح و رایگان .
( جزء بیست و چهارم ( 59
آسمان این خیمه بزرگ الهی از شدت تابش نور آفتاب میکاهد ، در حالیکه اگر نبود اشعه آفتاب و همچنین اشعه مرگبار
کیهانی ، موجود زندهاي را بر زمین نمیگذاشت و به همین دلیل مسافران فضایی مجبورند دائما در برابر این پرتوها از لباسهاي
مخصوص سنگین و گرانقیمتی استفاده کنند .
سپس از آیات آفاقی به آیات انفسی پرداخته ، میگوید : ( وَ صَوَّرَکُمْ فَاَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ) .
قامتی موزون و راست ، با صورتی زیبا و دلپذیر ، در نهایت نظم و استحکام که امتیاز آن بر صورت موجودات زنده دیگر و انواع
حیوانات در نخستین برخورد روشن و آشکار است و همین ساختمان ویژه به او امکان میدهد ، که به انواع کارها و
صنایع ظریف یا سنگین دست زند و با داشتن اعضاي مختلف به راحتی زندگی کند و از مواهب حیات
بهره گیرد .
60 ) سوره مؤمن )
انسان برخلاف غالب حیوانات که با دهان آب و غذا میخورند ، با دست خود و با دقت و ظرافت غذا و نوشیدنی را برمیدارد و به
دهان میگذارد و این امر کمک فراوانی به انتخاب غذاهاي پاك از غذاهاي آلوده به اجزاء خارجی و اضافی میکند،
میوهها را به راحتی پوست میکند و اجزاء غیر قابل استفاده را دور میریزد .
و سرانجام در بیان چهارمین و آخرین نعمت از این سلسله ، موضوع روزيهاي پاکیزه را مطرح کرده ، میفرماید :
( وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ) .
معنی بسیار گستردهاي دارد که هر چیز پاکیزه اعم از غذا ، لباس ، همسران ، خانهها، مرکبها، حتی سخنان و گفتگوهاي « طَیِّبات »
پاکیزه را شامل میشود .
( جزء بیست و چهارم ( 61
صفحه 25 از 44
ممکن است انسان بر اثر نادانی ، این مواهب پاك را بیالاید ، ولی خداوند در عالم آفرینش آنها را پاك آفریده است
.
در پایان آیه بعد از بیان این چهار نعمت بزرگ که نیمی از آن به آسمان و زمین برمیگردد و نیمی از آن
ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ ) . ) « این است خداوند پروردگار شما » : به انسانها ، میفرماید
در اصل اشاره به دور است که در اینگونه موارد کنایه از علو مقام و عظمت میباشد ، ولی چون در فارسی این تعبیر « ذلِکُم »
معمول نیست ما در ترجمهها آن را به صورت اشاره به نزدیک تفسیر میکنیم .
آري کسی که اینهمه مواهب را به انسانها بخشیده ، مدبر عالم هستی است و هم او شایسته عبودیت و پرستش است .
مراحل هفتگانه خلقت انسان
67 هُوَ الَّذي خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَۀٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَۀٍ ثُمَّ
62 ) سوره مؤمن )
یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا اَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا اَجَلًا مُسَ  می وَ لَعَلَّکُمْتَعْقِلُونَ
او کسیاستکه شما را از خاك آفرید ، سپس از نطفه، بعد از علقه ( خون منعقد )، سپس شمارا به صورت طفلی بیرون میفرستد،
بعد بهمرحله کمالقوت میرسید، بعد از آنکه پیر میشوید و (در این میان) گروهی از شما پیش ازرسیدن به این مرحله میمیرند و
هدف این است به سرآمد عمر خود برسید و شاید تعقل کنید .
به این ترتیب نخستین مرحله ، مرحله تراب و خاك است که اشاره به آفرینش آدم جد نخستین ما از خاك میباشد و یا خلقت
همه انسانها از خاك ، چراکه مواد غذایی که وجود انسان و حتی نطفه او را تشکیل میدهد ، اعم از مواد حیوانی و
گیاهی همه از خاك مایه میگیرد .
( جزء بیست و چهارم ( 63
مرحله دوم مرحله نطفه است که مربوط به همه انسانها جز آدم و همسرش حوا است .
مرحله سوم ، مرحلهاي است که نطفه تکامل یافته و نمو قابلملاحظهاي نموده و به صورت یک قطعه خون بسته درآمده است .
چیزي شبیه به گوشت جویده ) و مرحله ظهور اعضاء ، مرحله حس و حرکت است که قرآن در اینجا ) « مُضْ غَۀ » بعد از این مرحله
سخنی از این سه مرحله به میان نیاورده ، هر چند در آیات دیگر به آن اشاره کرده است .
در اینجا چهارمین مرحله را مرحله تولد جنین ذکر میکند و مرحله پنجم را مرحله تکامل قدرت و قوت جسمی که بعضی آنرا
سن سی سالگی میدانند که در آن حداکثر نمو قواي جسمانی حاصل میشود و بعضی آنرا کمتر یا بیشتر گفتهاند ، البته ممکن
کرده است . « بلوغ اَشُدّ » است در افراد متفاوت باشد و قرآن از آن تعبیر به
از آن به بعد مرحله عقبگرد و از دست دادن نیروها آغاز میشود و تدریجا دوران پیري که مرحله ششم است ، فرا میرسد .
64 ) سوره مؤمن )
سرانجام پایان عمر که آخرین مرحله است فرا میرسد و انتقال از این سرا به سراي جاویدان تحقق مییابد .
آیا با اینهمهتغییرات و تطورات منظم و حسابشده ، باز هم جاي تردیددرقدرت و عظمتمبدأعالمهستی
والطافومواهباووجوددارد؟
شمارا ) « خَلَقَکُمْ » قابل توجه اینکه در چهار مرحله اول که مربوط به آفرینش از خاك و نطفه و علقه و تولد طفلاست، تعبیر به
آفرید ) شده و هیچ نقشی براي خود انسان در آن قائل نیست ، ولی در سه مرحله بعد از تولد یعنی مرحله وصول به نهایت قوت
صفحه 26 از 44
تا بوده باشید ) آمده است که هم اشارهاي ) « لِتَکُونُوا » تا برسید ) و ) « لِتَبْلُغُوا » جسمانی و بعد از آن پیري و بعد پایان عمر ، تعبیر به
است به استقلال وجودي انسان بعد از تولد و هم احتمالًا اشارهاي است به این حقیقت که ، این دورانهاي سهگانه ممکن است با
حسن تدبیر یا سوء تدبیر خود انسان جلوتر یا عقبتر شود و گاه پیري زودرس ، یا مرگ زودرس ،
( جزء بیست و چهارم ( 65
دامان انسان را بگیرد و این نشان میدهد که تعبیرات قرآن تا چه حد دقیق و حساب شده است .
در منطق قرآن به معنی فنا و نابودي نیست ، بلکه فرشتگان مرگ « مرگ » در مورد مرگ اشاره به این است که « یُتَوَفّی » تعبیر به
روح انسان را دریافت میدارند و به عالم پس از مرگ منتقل میسازند ، این تعبیر که بارها در قرآن تکرار شده است ، دیدگاه
اسلام را در مورد مرگ بهخوبی نشان میدهد و مرگ را از مفهوم مادي آن که فنا و نیستی است ، به کلی درمیآورد و
دریچه به عالم بقا معرفی میکند .
بعضی از شما پیش از این میمیرند ) ممکن است اشاره به قبل از رسیدن به مرحله پیري باشد یا ) « وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّی مِنْ قَبْلُ » جمله
اشاره به تمام مراحل قبلی ، یعنی قبل از رسیدن به هر یک از مراحل امکان مرگ وجود دارد .
به یکدیگر عطف کرده ، که نشانه ترتیب توأم با فاصله است ، جز « ثُمَّ » این نیز قابل توجه است که تمام این مراحل را با کلمه
عطف شده ، این تفاوت تعبیر ممکن است بهخاطر این باشد که رسیدن « واو » مرحله اخیر یعنی رسیدن به پایان زندگی که بهوسیله
به پایان عمر همیشه بعد از پیري نخواهد بود ، چراکه ( بسیار جوان مرد و یکی پیر نشد ) و یا حتی افرادي قبل از رسیدن به
دوران جوانی میمیرند .
66 ) سوره مؤمن )
منافع گوناگون چهارپایان
لانْعامَلِتَرْکَبُوامِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ 􀂓 79 اَللّهُالَّذیجَعَلَلَکُمُا
خداوند کسی است که چهارپایان را براي شما آفرید تا بعضی را سوار شوید و از بعضی تغذیه کنید .
دراصل بر شتراطلاق میشده، ولی بعدا توسعه یافته و به شتر و گاو و گوسفند گفته میشود، این واژه از کلمه « نَعَم » جمع « اَنْعام »
گرفته شده، بهخاطر اینکه یکی از بزرگترین نعمتها براي انسانها چهارپایان محسوب میشود، حتی امروز که آنهمه « نعمت »
وسایل نقلیهسریعالسیرهوایی و زمینی اختراع شدهاست، باز در بعضی از موارد منحصراباید ازچهارپایان استفادهکرد،
دربیابانهايشنزارکهعبور وسایل نقلیهدرآنبسیارمشکلاست و دربعضیازگذرگاههايباریک کوهستانها، تنها وسیلهاي که با آن
میتوان عبور کرد هنوز هم چهارپایانند .
( جزء بیست و چهارم ( 67
اصولًا آفرینش چهارپایان با آن خلقتهاي متفاوت و مخصوصا با آن روح تسلیم و قابلیت براي رام شدن ، در حالیکه در بسیاري
از اوقات نیرومندتر از قويترین انسانها هستند ، خود نشانهاي از نشانههاي بزرگ خدا است .
حیوانات کوچک و کم جثهاي را سراغ داریم که بهخاطر توحش براي انسانها سخت خطرناکند ، در حالیکه گاهی افسار یک
. « و میبرد هر جا که خاطرخواه اوست » قطار بزرگ از شتران عظیم الجثه را به دست کودکی میسپارند
80 وَ لَکُمْ فیها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَۀً فی صُدُورِکُمْ وَ عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ
و براي شما در آنها منافع قابل ملاحظهاي ( غیر از اینها ) است، منظور این است که بهوسیله آنها بهمقصدي که در دل دارید،
برسید و برآنها و برکشتیهاسوار میشوید.
صفحه 27 از 44
68 ) سوره مؤمن )
ازشیر و پشم و پوست و سایراجزاي آنها استفاده میکنید و حتی فضولات بدن آنها نیز در کشاورزي و غیره قابلاستفاده است ،
خلاصه در تمام وجود این چهارپایان چیزي بیمصرف نیست، تمام مفید و سودمنداست،حتیبعضیازموادداروییراازبدنچهارپایان
( میگیرند.( 1
درکشتیها خاصیتیآفریدکه با تمامثقل و سنگینیبر رويآب باقی بماندوجریانبادهاراآنچنانمنظمقراردادهکه میتوانازآنهادر
پایان سوره مؤمن .« باآنبهدیارآشنارسید » مسیرهاي معینیپیوستهاستفادهکردو
-1 درباره منافع حیوانات در جلد 11 تفسیر نمونه ، صفحه 158 ذیل آیه 5 سوره نحل مشروحا بحث شده
است .
( جزء بیست و چهارم ( 69
سوره