گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و چهارم
سوره فُصِّلَت




سوره فُصِّلَت
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 حمآ
حمآ
که براي دومین بار در آغاز سورههاي قرآن خودنمایی میکند ، « حمآ » ، برخورد میکنیم « حروف مقطعه » در آغاز اینسوره به
را اشاره « ح » را نامسوره و یا « حمآ » بارها پیرامون تفسیر حروف مقطعه بحث کردهایم و نیاز به تکرار نمیبینیم ، جزاینکه بعضی
که دو نام از نامهاي بزرگ خداوند است ، دانستهاند . ، « مجید » را اشاره به « م » و « حمید » به
2 تَنْزیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
این کتابی است که از سوي خداوند رحمن و رحیم نازل شده است .
70 ) سوره فُصِّلَت )
او دست به دست هم دادهاند و نزول این آیات را سبب شده است ، آیاتی که براي « رحمت خاصه » خداوند و « رحمت عامه »
دوست و دشمن مایه رحمت است و براي اولیاي خدا برکات و رحمتهاي فراوان ویژهاي در بردارد . در حقیقت صفت بارز این
« رحمت » ، است « رحمت » کتاب آسمانی که در لابلاي تمام آیاتش همچون عطر در ذرات برگ گل قرار گرفته ، همان
براي کسانی که راه آن را بپویند و از تعلیماتش الهام گیرند .
ویژگیهاي پنجگانه قرآن کریم
3 کِتابٌ فُصِّلَتْ ایاتُهُ قُرْانا عَرَبِیّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
کتابی که آیاتش هر مطلبی را در جاي خود بازگو کرده است ،فصیح و گویا براي جمعیتی که آگاهند .
4 بَشیرا وَ نَذیرا فَاَعْرَضَ اَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ
قرآنی که بشارت دهنده و بیم دهنده است ، ولی اکثر آنان روي گردان شدند ، لذا چیزي نمیشنوند .
صفحه 28 از 44
( جزء بیست و چهارم ( 71
بعد از بیان اجمالی فوق درباره قرآن کریم به بیان تفصیلی پرداخته و اوصاف پنجگانهاي براي براي این کتاب آسمانی بیان میکند
، اوصافی که ترسیم روشن و گویایی از چهره اصلی قرآن در بردارد .
نخستین امتیاز این کتاب بزرگ آسمانی این است که مسائل مختلف مورد نیاز بشر در آن تبیین و تشریع شده است ، به گونهاي
که هر کس در هر سطحی از فکر و اندیشه باشد و در هر مرحلهاي از نیاز روحی ، به مقدار فکر و نیاز خویش از آن
بهره میگیرد .
از ماده قرائت در اصل به معنی جمع « قرآن » وصف دیگرش این است که مجموعهاي کامل است ، زیرا
کردن اجزاي سخن است .
در توصیف سوم فصاحت و بلاغت مخصوص آنرا بیان میکند ، که حقایق را صریح و دقیق و بی کم و کاست و گویا و رسا و
در عین حال زیبا و جذاب منعکس میسازد .
72 ) سوره فُصِّلَت )
توصیفچهارم و پنجمبیانگر تأثیر عمیق تربیتی آن است ، از طریق بشارت و انذار ، گاه چنان آیاتش در تشویق نیکان و پاکان اوج
میگیرد ، که تمام وجود انسان را به وجد میآورد و گاه در تهدید و انذار فاسدان و مجرمان چنان تکاندهنده است که مو بر تن
انسانراست میشود و این دو اصل تربیتی را دوش به دوش یکدیگر در آیاتش پیش میبرد .
ولی افسوس که متعصبان لجوج گوش شنوا ندارند ، گویی کرند و هیچ نمیشنوند ، گوش ظاهرشان سالماست ، ولی روح شنوایی
و درك حقایق را از محتواي کلام از دست دادهاند
شهادت اعضاي بدن در روز قیامت
20 حَتّی اِذا ما جاءُوها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ
وقتی به آن میرسند، گوشها و چشمها و پوستهاي تنشان به اعمال آنها گواهی میدهد.
( جزء بیست و چهارم ( 73
چه شاهدان عجیبی که عضو پیکر خود انسانند و شهادتشان به هیچوجه قابل انکار نیست ، چراکه در همه صحنهها حاضر و ناظر
بوده و به فرمان الهی به سخن آمدهاند .
آیا شهادت اعضا از این طریق است که خدا درك و شعور و قدرت سخن در آنها میآفریند ؟ یا همانند درختی است که خدا در
و روز « یَوْمُ الْبُرُوز » میان آن براي موسی ایجاد صوت کرد ؟ و یا آثار گناهان که در طول عمر در آنها نقش بسته ، در آنجا که
آشکار شدن اسرار نهانی برملا میشود ؟ در تعبیرات معمولی نیز گاهی از این گونه آثار تعبیر به نطق یا اِخْبار میشود و
. « رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون » میگوییم
همه این تفسیرها قابل قبول است و در لابلاي سخنان مفسران کم و بیش آمده .
به صیغه جمع ) چیست ؟ ظاهر این است که منظور پوستهاي قسمتهاي مختلف تن است ، پوست ) « جُلُود : پوستها » منظور از
شده است ، در حقیقت از قبیل بیان مصداق است ، « فروج » دست و پا و صورت و غیر آن و اگر در بعضی از روایات تفسیر به
نه منحصر بودن مفهوم جلود در آن .
74 ) سوره فُصِّلَت )
از سوي سوم این سؤال مطرح میشود که چرا از میان اعضاي بدن تنها چشم و گوش و پوستها گواهان آن دادگاهند ؟ آیا
صفحه 29 از 44
گواهان منحصر به اینهاست یا اعضاي دیگر نیز گواهی میدهند ؟
آنچه از آیات دیگر قرآن استفاده میشود ، این است که علاوه بر اینها گواهان دیگري نیز از اعضاي بدن وجود دارد ، در آیه 65
وَ تُکَلِّمُنا اَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ : دستهاي آنها با ما سخن میگویند و پاهاي آنها به » : سوره یس میخوانیم
. « اعمالشان گواهی میدهند
. « یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَیْدیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ » : به میان آمده « دست و پا » و « زبان » در آیه 24 سوره نور سخن از شهادت
بنابراین به نظر میرسد که اعضاي دیگر نیز هر کدام به نوبه خود گواهی دهند ، اما چون بیشترین اعمال انسان به کمک چشم و
گوش انجام میگیرد و پوستهاي تن نخستین اعضایی هستند که بااعمال تماس دارند ، گواهانِ صف مقدمند .
( جزء بیست و چهارم ( 75
21 وَقالُوالِجُلُودِهِمْلِمَشَهِدْتُمْعَلَیْناقالُوااَنْطَقَنَااللّهُ الَّذي اَنْطَقَ کُلَشَیْءٍ وَ هُوَخَلَقَکُمْاَوَّلَمَرَّةٍ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
آنهابهپوستهايتن خود میگویند: چرا برضدما گواهی دادید؟ آنها جواب میدهند: همان خدایی که هر موجودي را به
نطق درآورده ، ما را گویا ساخته و او شما را در آغاز آفرید و بازگشتتان به سوي او است .
به هر حال آن روز ، روز رسوایی بزرگ است ، روزي است که تمام وجود انسان به سخن درمیآید ، تمامی
رو به پوستهاي تن » اسرار او را فاش میکنند ، که تمام گنهکاران را در وحشت عمیقی فرو میبرد ، اینجاست که
؟ « خود کرده ، فریاد میزنند : چرا شما بر ضد ما گواهی دادید
76 ) سوره فُصِّلَت )
ما که سالیان دراز شما را نوازش دادیم ، از سرما و گرما حفظ کردیم ، شستشو و نظافت و پذیرایی نمودیم ، شما
چرا این چنین ؟
. « آنها در پاسخ میگویند : همان خدایی که هر موجودي را به نطق درآورده، ما را به سخن درآورده است »
خداوند مأموریت افشاگري را در این روز و این دادگاه بزرگ بر عهده ما گذارده و ما چارهاي جز اطاعت فرمان او نداریم ، آري
همان کس که قدرت نطق را در موجودات ناطق دیگر آفریده ، در ما نیز این توانایی را قرار داده است .
جالب اینکه آنها تنها از پوست تنشان این سؤال را میکنند نه از سایر گواهان ، مانند چشم و گوش .
ممکن است بهخاطر این باشد که گواهی پوست از همه عجیبتر و شگفتانگیزتر و از همه گستردهتر و وسیعتر است ، همان
پوستی که خود باید قبل از همه اعضاء طعم عذاب الهی را بچشد ، به چنین گواهی برمیخیزد و این راستی حیرتآور
است .
( جزء بیست و چهارم ( 77
گواهان ششگانه در دادگاه قیامت
هنگامیکه میگوییم درجهان دیگر همهانسانها محاکمه میشوند ، ممکن است دادگاههایی را همچون دادگاههاي عالم دنیا
تداعی کند ، که هر کس با پروندهاي کوچک یا بزرگ با شاهدانی همچون شاهدان این دادگاهها ، در برابر قضات حاضر میشوند
و سؤال و جوابی صورت میگیرد و حکمنهایی صادر میشود .
الفاظ در آنجا مفهوم عمیقتري به خود میگیرد که گاه تصور مفاهیم آنها براي ما زندانیان دنیا مشکل و گاهی غیر ممکن است ،
ولی هر گاه اشاراتی را که در آیات قرآن و روایات پیشوایان معصوم وارد شده ، مورد توجه قرار دهیم ، حقایقی براي ما کشف
میشود که از عظمت و عمق زندگی در آن جهان اجمالاً پرده برمیدارد و نشان میدهد که دادگاه رستاخیز چه دادگاه عجیبی
صفحه 30 از 44
است .
ممکن است این ، « میزان عمل » مثلًا هنگامی که گفته میشود
78 ) سوره فُصِّلَت )
تصور پیدا شود که اعمال ما در آن روز به صورت اجسام سبک و سنگینی درمیآید که در ترازوهاي دو کفهاي وزن میشود ، اما
هنگامی که در روایات معصومین میخوانیم ، علی میزان اعمال است ، یعنی ارزش اعمال و شخصیت افراد با مقیاس وجودي این
بزرگ مرد عالم انسانیت سنجیده میشود و هر اندازه به آن شبیه و نزدیک است ، وزن بیشتري دارد و هر قدر بیشباهت و دوراست
وزن کمتري دارد ، متوجه میشویم که میزان عمل در آنجا یعنی چه ؟
نیز آیات قرآن پرده از روي حقایقی برداشته و پاي گواهی اموري را به میان کشیده که در دادگاههاي « گواهان » در مورد مسأله
دنیا مطلقا مطرح نیستند ، ولی در آن جا نقش اساسی را دارند .
به طور کلی از آیات قرآن استفاده میشود که شش نوع گواه براي آن دادگاه وجود دارد :
وَ ما تَکُونُ فی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْقُرْآنٍ وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْعَمَلٍ اِلاّ کُنّا » : است « ذات پاك خداوند » 1 از همه برتر و بالاتر
( جزء بیست و چهارم ( 79
عَلَیْکُمْ شُهُودا اِذْ تُفیضُ ونَ فیهِ : در هر حال که باشی و هر آیهاي از قرآن که بخوانی و هر کاري را انجام دهید، ما گواه بر شما
61 /یونس ). ) « هستیم، هنگامیکه در آن وارد میشوید
البته همین گواهی براي همه چیز و همه کس کافی است ، ولی لطف خداوند و مقام عدالت او ایجاب کرده که گواهان
دیگري نیز معین فرموده است .
2 پیامبران و اوصیاء
فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّۀٍ بِشَ هیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَ هیدا : چگونه خواهد بود آن روز که از هر امتی » : قرآن میگوید
41 / نساء ) . ) « گواهی میآوریم و تو را گواه بر آنها قرار میدهیم
3 زبان و دست و پا و چشم و گوش نیز گواهی میدهند
یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَیْدیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ : در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد » : قرآنمیگوید
24 /نور ) . ) « آنها نسبت به اعمالیکه مرتکب شدند،گواهی میدهد
80 ) سوره فُصِّلَت )
از آیه مورد بحث نیز استفاده میشود که چشم و گوش در زمره گواهانند و از پارهاي از روایاتبرمیآید که همه اعضاي تن به نوبه
خود اعمالی را که انجام دادهاند ، گواهی میدهند
4 پوستهايتن نیزگواهیمیدهند
آیه مورد بحث با صراحت از این موضوع سخن میگفت و حتی اضافه میکند که گنهکاران که هرگز انتظار نداشتند ، پوستهاي
چرا شما بر ضد ما گواهی دادید ؟ آنها »: تن آنها به صورت گواهانی بر ضد آنان درآیند ، آنها را مخاطب ساخته میگویند
21 /فصلت) . ) « پاسخ میدهند : خدایی که همهچیز را به نطق درآورده مارا به سخن درآورده است
5 فرشتگان
وَ جائَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَ هیدٌ : در آن روز هر انسانی وارد صحنه محشر میشود ، در حالی که فرشتهاي با » : قرآن میگوید
21 / ق) . ) « او است که او را به سوي حساب سوق میدهد و گواهی از فرشتگان است که بر اعمال او شهادت میدهد
( جزء بیست و چهارم ( 81
صفحه 31 از 44
6 زمین
آري زمین که زیر پاي ما قرار دارد و ما همیشه میهمان آن هستیم و با انواع برکاتش از ما پذیرایی میکند ، نیز دقیقا مراقب ما است
یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها : در آن روز زمین اخبار خود را بازگو » : و در آن روز همه گفتنیها را میگوید ، چنانکه میخوانیم
4 / زلزال ) . ) « میکند
7 زمان نیز از شهود است
گرچه در متن آیات قرآن به این امر اشاره نشده ، ولی در روایات معصومین علیهمالسلام شاهد بر آن وجود دارد ، چنانکه از علی
ما مِنْ یَوْمٍ یَمُرُّ عَلَی ابْنِ ادَمَ اِلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْیَوْمُ یَا ابْنَ ادَمَ ! اَنَا یَوْمٌ جَدیدٌ وَ اَنَا عَلَیْکَ شَ هیدٌ ، فَقُلْ فِیَّ خَیْرا وَ اعْمَلْ فِیَّ » : میخوانیم
خَیْرا ، اَشْهَدُ لَکَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ : هیچ روزي بر فرزند آدم نمیگذرد ، مگر اینکه به او میگوید : اي فرزند آدم من روز تازهاي هستم
(1). « و بر تو گواهم ، در من سخن خوب بگو و عمل نیک انجام ده ، تا در قیامت به نفع تو گواهی دهم
82 ) سوره فُصِّلَت )
به راستی عجیب است اینهمه گواهان حق و شاهدان آن دادگاه بزرگ ، از زمان و مکان گرفته ، تا فرشتگان و اعضاي پیکر ما و
انبیاء و اولیاء و برتر از همه ذات پاك خدا ، مراقب اعمال ما هستند و گواه بر ما و ما چه بیخبریم .
آیا ایمان به وجود چنین مراقبانی کافی نیست که انسان را کاملًا در مسیر حق و عدالت و پاکی و تقوا قرار دهد .
22 وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ اَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لااَبْصارُکُمْ وَلاجُلُودُکُمْ وَلکِنْ ظَنَنْتُمْ اَنَاللّهَ لایَعْلَمُ کَثیرا مِمّا تَعْمَلُونَ
شما اگر گناهانتان را مخفی میکردید ، نه بهخاطر این بود که از شهادت گوش و چشمها و پوستهاي تنتان بیم داشتید، بلکه شما
گمان میکردید که خداوند بسیاري
جلد 2 ، ماده یوم . ، « سفینۀ البحار » -1
( جزء بیست و چهارم ( 83
از اعمالی را که انجام میدهید ، نمیداند .
خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال شماست و از اسرار درون و برون شما آگاه است و مأموران مراقبت او همه جا با
شماهستند، آیا هرگز میتوانید پنهان از چشم و گوش و حتی پوست تنتان ، عملی انجام دهید ؟ آري شما چنان در قبضه قدرت او و
مراقبان مخفی و آشکارش قرار دارید ، که حتی ابزارهاي گناه شما گواهانی هستند بر ضد شما .
حسن ظن و سوء ظن به خدا
23 وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ اَرْدیکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ
آري این گمان بدي بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاکت شما گردید و سرانجام از
زیانکارانشدید .
84 ) سوره فُصِّلَت )
از ماده رَدْي به معنی هلاکت است . « اَرْدیکُم »
آیه فوق به خوبی گواهی میدهد که گمان بد درباره خداوند به قدري خطرناك است ، که گاه موجب هلاکت و عذاب ابدي
انسان میگردد ، نمونه آن گمان گروهی از کفار بود که گمان میکردند ، خدا اعمال آنها را نمیبیند و سخنان آنها را
نمیشنود ، همین سوءظن سبب خسران و هلاکتشان شد .
یَنْبَغی » : به عکس حسن ظن درباره خداوند موجب نجات در دنیا و آخرت است ، چنانکه در حدیثی از امام صادق میخوانیم
صفحه 32 از 44
لِلْمُؤْمِنِ اَنْ یَخافَ اللّهَ خَوْفا کَاَنَّهُ یُشْرِفُ عَلَی النّارِ وَ یَرْجُوهُ رَجاءً کَاَنَّهُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّۀِ ، اِنَّ اللّهَ تَعالی یَقُولُ : وَ ذلِکُمْ ظَنَّکُمُ الَّذي ظَنَنْتُمْ
بِرَبِّکُمْ ... ثُمَ قالَ اِنَّ اللّهَ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِه : اِنْ خَیْرا فَخَیْرٌ وَ اِنْ شَرّا فَشَرٌّ : سزاوار است بنده مؤمن آنچنان از خدا بترسد که گویی در
کنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است و آنچنان به او امیدوار باشد که گویی اهل بهشت است ، چنان که خداوند متعال
میفرماید : این گمانی است که شما به خدا پیدا کردید و سبب هلاکتان شد ، سپس امام افزود : خداوند نزد گمان بنده خویش
(1). « است ، اگر گماننیکببردنتیجهاش نیک و اگرگمانبد ببرد، نتیجهاشبداست
( جزء بیست و چهارم ( 85
آخرین کسی را که دستور داده میشود به سوي » : در حدیث دیگري از امام صادق از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آمده است
دوزخ ببرند ، ناگهان به اطراف خود نگاه میکند ، خداوند بزرگ دستور میدهد او را برگردانید ، او را برمیگردانند ، خطاب
میکند : چرا به اطراف خود نگاه کردي و در انتظار چه فرمانی بودي ؟ عرض میکند : پروردگارا من درباره تو اینچنین گمان
نمیکردم ، میفرماید : چه گمان میکردي ؟ عرض میکند : گمانم این بود که گناهان مرا میبخشی و مرا در بهشت خود جاي
میدهی ، خداوند میفرماید : اي فرشتگان من به عزت و جلال و نعمتها و مقام والایم سوگند ، این بندهام هرگز گمان خیر درباره
من نبرده و اگر
ذیل آیات مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
86 ) سوره فُصِّلَت )
ساعتی گمان خیر برده بود ، من اورا به جهنم نمیفرستادم ، گرچه او دروغ میگوید ، ولی با اینحال اظهار حسن ظن او را بپذیرید
و او را به بهشت برید ، سپس پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود : هیچ بندهاي نیست که نسبت به خداوند متعال گمان خیر ببرد ، مگر
(1). « ... وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذي ظَنَنْتُمْ » : اینکه خدا نزد گمان وي خواهد بود و این همان است که میفرماید
جنجال آفرینی و سرگرم کردن مردم به منظور منزوي کردن قرآن
26 وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ
کافرانگفتند: گوش به این قرآن فراندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید تا پیروز شوید .
در بعضی از روایات آمده است که هرگاه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مکه
. جلد 4 ، صفحه 544 ، « نورالثقلین » -1
( جزء بیست و چهارم ( 87
صداي خود را به تلاوت قرآن مجید و کلمات شیرین و جذاب و پرمحتواي خداوند بلند میکرد ، مشرکان مردم را از او دور
( میکردند و میگفتند: سوت و صفیر بکشید و صدا را به شعر بلند کنید تا سخنان او را نشنوند.( 1
این یک روش قدیمی براي مبارزه در برابر نفوذ حق است که امروز نیز به صورت گستردهتر و خطرناكتري ادامه دارد ، که براي
منحرف ساختن افکار مردم و خفه کردن صداي منادیان حق و عدالت ، محیط را آنچنان پر از جنجال میکنند ، که هیچکس
معنی گستردهاي دارد و هر گونه کلام بیهودهاي را شامل « لَغْو » از ماده « وَالْغَوْا » صداي آنها را نشنود و با توجه به اینکه
میشود ، وسعت این برنامه روشن خواهد شد .
گاه با جار و جنجال و سوت و صفیر .
. جلد 24 صفحه 106 « تفسیر روح المعانی » جلد 24 ، صفحه 125 و ، « تفسیر مراغی » -1
88 ) سوره فُصِّلَت )
صفحه 33 از 44
گاه با داستانهاي خرافی و دروغین .
گاه با افسانههاي عشقی و هوسانگیز .
گاه از مرحله سخن نیز فراتر رفته ، مراکز سرگرمی و فساد و انواع فیلمهاي مبتذل و مطبوعات بیمحتواي سرگرم کننده و بازيهاي
دروغین سیاسی و هیجانهاي کاذب و خلاصه هر چیزي که افکار مردم را از محور حق منحرف سازد ، به وجود
میآوردند .
و از همه بدتر اینکه گاه بحثهاي بیهودهاي در میان دانشمندان یک قوم مطرح میکنند و چنان آنها را به قیل و قال درباره آن
وامیدارند که هر گونه مجال تفکر در مسائل بنیادي از آنها گرفته شود .
ولی آیا مشرکان توانستند با این اعمالشان بر قرآن غلبه کنند ؟ نه ، آنها و شیطنتهایشان بر باد رفت و قرآن روز به روز
گستردهتر و پربارتر شد و در سراسر جهان درخشیدن گرفت .
بدي را با نیکی پاسخ دهید
( جزء بیست و چهارم ( 89
34 وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَۀُ وَ لَا السَّیِّئَۀُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ فَاِذَا الَّذي بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ
هرگزنیکی و بدي یکساننیست، بديرا بانیکی دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستانگرم و صمیمی شوند.
در اصل به معنی آب داغ و سوزان است و اگر به عرق بدن حمیم گفته میشود به « حَمیمٌ » در این جا به معنی دوست و « وَلِیّ »
گفته « حمیم » خاطر گرمی آن است و حمام را نیز به همین مناسبت حمام میگویند ، به دوستان پرمحبت و گرم و داغ نیز
میشود و منظور در آیه همین است .
بعد از بیان دعوت بهسوي خداوند و اوصاف داعیان الی اللّه ، این آیه روش دعوت را شرح داده است ( وَ لا تَسْتَوِي
الْحَسَنَۀُ وَ لَاالسَّیِّئَۀُ ) .
در حالی که مخالفان حق سلاحی جز بدگویی و افتراء و سخریه و استهزاء و انواع فشارها و ستمها ندارند ، باید سلاح شما پاکی و
تقوا و سخن حق و نرمش و محبت باشد .
90 ) سوره فُصِّلَت )
مفهوم وسیعی دارد ، تمام نیکیها و خوبیها و خیرات و برکات در مفهوم حسنه جمع است ، همانگونه « سَیِّئَۀ » و « حَسَ نَۀ » گرچه
« سَیِّئَۀ » و « حَسَنَۀ » که هر گونه انحراف و زشتی و عذاب در مفهوم سیّئۀ خلاصه شده است ، ولی در آیه مورد بحث آن شاخهاي از
که مربوط به روشهاي تبلیغی است منظور میباشد .
» در پایان آیه به فلسفه عمیق این برنامه در یک جمله کوتاه اشاره کرده ، میفرماید : نتیجه این کار آن خواهد شد که
فَاِذَا الَّذي بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ ) . ) « دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند
آنچه را قرآن در این آیه بیان کرده و در آیه 96 سوره مؤمنون نیز بهشکل دیگري آمده ( اِدْفَعْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَ نُ السَّیِّئَۀَ ) از
مهمترین و ظریفترین و پربارترین روشهاي تبلیغ ، مخصوصا در برابر دشمنان نادان و لجوج است و آخرین تحقیقات
روانشناسان نیز به آن منتهی شده است .
( جزء بیست و چهارم ( 91
زیرا هر کس بدي کند ، انتظار مقابله به مثل را دارد ، مخصوصا افراد بد چون خودشان از این قماشند و گاه یک بدي را چند برابر
پاسخ میگویند ، هنگامی که ببینند که طرف مقابل نه تنها بدي را به بدي پاسخ نمیدهد ، بلکه با خوبی و نیکی به مقابله
صفحه 34 از 44
برمیخیزد ، اینجا است که طوفانی در وجودشان برپا میشود ، وجدانشان تحت فشار شدیدي قرار میگیرد و بیدار میگردد ،
انقلابی در درون جانشان صورت میگیرد ، شرمنده میشوند ، احساس حقارت میکنند و براي طرف مقابل عظمت
قائل میشوند .
برخاسته و جاي آن را محبت و صمیمیت میگیرد . Ơ اینجا است که کینهها و عداوتها با طوفانی از درون̘
بدیهی است این یک قانون غالبی است نه دایمی ، زیرا همیشه اقلیتی هستند که از این روش سوء استفاده میکنند و تا زیر ضربات
خردکننده شلاق مجازات قرار نگیرند ، آدم نمیشوند و دست از اعمال زشت خود برنمیدارند .
92 ) سوره فُصِّلَت )
البته حساب این گروه جدا است و باید در برابر آنها از شدت عمل استفاده کرد ، ولی نباید فراموش کرد که این دسته همیشه در
است . « دفع سیئه با حسنه » اقلیت هستند ، قانونی که حاکم بر اکثریت است ، همان قانون
و لذا ملاحظه میکنیم که پیغمبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و پیشوایان معصوم علیهمالسلام همیشه از این روش عالی قرآنی
بهره میگرفتند ، فیالمثل به هنگام فتح مکه که نه تنها دشمنان ، بلکه دوستان انتظار انتقامجویی شدید مسلمین و به راه انداختن
حمام خون در آن سرزمین کفر و شرك و نفاق و کانون دشمنان سنگدل و بیرحم داشتند و حتی بعضی از پرچمداران سپاه اسلام
اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَلْحَمَۀِ ، اَلْیَوْمُ تُسْبَیالْحُرْمَۀُ، اَلْیَوْمُ اَذَلَّ اللّهُ قُرَیْشا : امروز ، روز انتقام ، روز » در آن روز رو به سوي ابوسفیان کرده و شعار
از بین رفتن احترام نفوس و اموال
( جزء بیست و چهارم ( 93
اِذْهَبُوا فَاَنْتُمُ الطُّلَقاءُ : بروید و » سر دادند ، پیغمبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله با جمله « دشمنان و روز ذلت و خواري قریش است
همه را مشمول عفو خود قرار داد ، رو به سوي ابوسفیان فرمود و شعار انتقامجویانه را به این شعار محبتآمیز تبدیل « همه آزادید
(1). « اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَۀُ اَلْیَوْمُ اَعَزَّ اللّهُ قُرَیْشا : امروز، روز رحمتاست، امروز روز عزت قریش است » : فرمود
یَدْخُلُونَ فی دینِاللّهِاَفْواجا:فوج، فوج » : همین عمل چنان طوفانی در سرزمین دلهاي مکیان مشرك بر پا کرد که به گفته قرآن
2/نصر ). ) « مسلمان شدند و آیین اسلام را با جان و دلپذیرا گشتند
ولی با تمام این احوال به طوري که در تواریخ اسلام آمده است پیامبر صلیاللهعلیهوآله چند نفر را نام برد و از عفو عمومی مستثنی
کرد ، چراکه افرادي خطرناك و غیر قابل بخشش بودند ، اما بقیه را جز این چند نفر مشمول عفو عمومی ساخت و در ضمن این
لا : « من درباره شما همان میگویم که یوسف درباره برادران خود که بر او ستم کرده بودند ، گفت » : جمله پرمعنی را بیان کرد
تَثْریبَ عَلَیْکُ مُ اَلْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُ مْ وَ هُوَ اَرْحَ مُ الرّاحِمینَ :امروز ملامتی برشما نیست ، خدا شما را ببخشد که او ارحم
(1). « الراحمین است
. جلد 21 ، صفحه 109 ، « بحار الانوار » -1
94 ) سوره فُصِّلَت )
35 وَ ما یُلَقّیها اِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقّیها اِلاّ ذُوحَظٍّ عَظیمٍ
اما به این مرحله جز کسانی که داراي صبر و استقامتند نمیرسند و جز کسانی که بهره عظیمی از ایمان و تقوا دارند به آن
نایل نمیگردند .
آري انسان مدتها باید خودسازي کند تا بتواند بر خشم و غضب خویش چیره گردد ، باید در پرتو ایمان و تقوي آنقدر روح او
وسیع و قوي شود ، که به آسانی از آزار دشمنان متأثر نگردد و حس انتقامجویی در او شعلهور نشود ، روحی بزرگ و شرح صدر
کافی لازم است ، تا شخص به چنین مرحلهاي از کمال انسانیت برسد که بديها را با نیکی پاسخ گوید و در راه خدا و براي رسیدن
صفحه 35 از 44
برسد . « دفع سیئه به حسنه » به اهداف مقدسش حتی از مرحله عفو و گذشت فراتر رود و به مقام
. جلد 21 ، صفحه 132 ، « بحار الانوار » -1
( جزء بیست و چهارم ( 95
برخورد میکنیم که ریشه همه ملکاتفاضله اخلاقی و پیشرفتها و موفقیتهاي مادي و معنوي است. « صبر » باز در اینجا به مسأله
36 وَ اِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ
و هر گاه وسوسههایی از شیطان متوجه تو گردد از خدا پناهطلب که او شنونده و آگاهاست .
گفته میشود . « نَزْغ » به معنی ورود در کاري به قصد فساد است و به همین جهت به وسوسههاي شیطانی « نَزْغ »
امروز روانشناسان کتابها و رسالههایی در زمینه راه نفوذ در دیگران نوشتهاند که در برابر عظمت آیات فوق مطلب قابل ملاحظهاي
به نظر نمیرسد ، به خصوص اینکه روشهایی را که آنها توصیه میکنند ، غالبا جنبه ظاهر سازي و تحمیق و گاه نیرنگ
و فریب دارد ، در حالیکه روش قرآنی بالا که بر ایمان و تقوي و اصالتها استوار است از همه این امور برکنار میباشد
.
96 ) سوره فُصِّلَت )
چه خوب است که مسلمانان امروز این روش را احیا کنند و دامنه اسلام را در دنیایی که تشنه آن است ، از این طریق گسترش
دهند .
براي مقابله با وسوسههاي شیطانی چه باید کرد ؟
در مسیر دور و درازي که انسان به سوي سعادت و جلب رضاي خدا دارد ، گردنههاي صعب العبوري است که شیاطین در آنجا
کمین کردهاند و اگر انسان تنها بماند هرگز توانایی پیمودن این راه را ندارد ، باید دست به دامن لطف الهی زند و با تکیه و توکل
بر او این راه پر خطر را بسپرد، هرگاه طوفانها شدید و شدیدتر میشود او بیشتر به سایه لطف خدا پناهبرد.
( جزء بیست و چهارم ( 97
در حدیثی میخوانیم که در حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآله یکی نسبت به دیگري بدگویی کرد، آتشغضب در دل او افروخته شد ،
من سخنی میدانم که » : اِنّی لََا عْلَمُ کَلِمَۀً لَوْ قالَها لَذَهَبَ عَنْهُ الْغَضَبُ : اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
. « اگر مرد خشمگین آن را بگوید خشمش فرو مینشیند و آن جمله" اعوذ بالله من الشیطان الرجیم "است
و شیطان در پوست من ) ؟ « اَمَجْنُونا تَرانی : یعنی فکر میفرمایید من دیوانهام » : مرد خشمگین عرض کرد
رفته است ) ؟
وَ اِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ : هرگاه » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله به قرآن استناد فرمود و این آیه را تلاوت کرد
(1). « وسوسههاي شیطانی به سراغ تو بیاید به خدا پناه بر
. جلد 24 ، صفحه 111 ، « روح المعانی » -1
98 ) سوره فُصِّلَت )
اشاره به اینکه طوفان غضب از وسوسههاي شیطان است ، همانگونه که طوفان شهوت و هوي و هوس هر کدام یکی از
آن وسوسهها است .
قرآن هدایت است و درمان
صفحه 36 از 44
44 وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْانا اَعْجَمِیّا لَقالُوا لَوْلا فُصِّلَتْ ایاتُهُ ءَاَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ امَنُوا هُديً وَ شِفاءٌ وَالَّذینَ لایُؤْمِنُونَ فیاذانِهِمْ وَقْرٌ وَ
هُوَعَلَیْهِمْ عَمیً اُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ
هرگاه آنرا قرآنی عجمی قرار میدادیم، حتما میگفتند: چرا آیاتش روشننیست؟آیا قرآنعجمیازپیغمبري عربی درست است؟
بگو: این براي کسانی که ایمان آوردهاند هدایت و درمان است ، ولی کسانی که ایمان نمیآورند
( جزء بیست و چهارم ( 99
گوشهایشان سنگین است، گویی نابینا هستند و آن را نمیبینند، آنها همچون کسانی هستند که از راه دور صدا زده
میشوند .
را به غیر عرب میگویند ، چرا که زبان « عَجَم » به معنی عدم فصاحت و ابهام در سخن است و « عُجْمَ ۀ » از ماده « أَعْجَمِیّ »
به کسی گفته میشود که مطالب را خوب ادا نمیکند ( خواه عرب باشد یا غیر « أَعْجَم » آنها را به خوبی نمیفهمند و
عرب ) .
است که با یاء نسبت توأم شده است . « أَعْجَم » همان « أَعْجَمِیّ » بنابراین واژه
آنها بیماردلانی هستند که هر طرحی ریخته شود و هر برنامهاي پیاده گردد به آن ایرادي میکنند و بهانهاي میتراشند ، اگر عربی
باشد سحر و افسونش میخوانند و اگر عجمی باشد نامفهومش میشمرند و اگر مخلوطی از الفاظ عربی و عجمی باشد ،
ناموزونش معرفی میکنند .
100 ) سوره فُصِّلَت )
بگو این کتاب آسمانی براي کسانی که ایمان آوردهاند ، مایه هدایت و » : سپس قرآن خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله میافزاید
قُلْ هُوَ لِلَّذینَ امَنُوا هُديً وَ شِفاءٌ ) . ) « درمان است
و بر » ، ( و آن را درك نمیکنند ( وَالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی اذانِهِمْ وَقْرٌ « اما کسانی که ایمان نمیآورند ، گوشهایشان سنگین است »
وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمیً ) . ) « اثر نابینایی آن را نمیبینند
اوُلئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ ) . ) : « درست مثل کسانی هستند که آنها را از راه دور صدا میزنند »
و معلوم است چنین کسانی نه میشنوند و نه میبینند .
آري براي پیدا کردن راه و رسیدن به مقصد ، تنها وجود نور کافی نیست ، چشم بینا نیز لازم است ، همچنین براي تعلیم یافتن تنها
وجود مبلّغ دانشمند و فصیح کفایت نمیکند ، گوش شنوایی نیز باید باشد .
. « در باغ سبزه روید و در شورهزار خس » در لطافت دانههاي باران و تأثیر حیاتبخش آن شک نیست ، اما
( جزء بیست و چهارم ( 101
آنها که با روح حقطلبی به سراغ قرآن میآمدند ، هدایت و شفا از آن مییافتند ، بیماريهاي اخلاقی و روحی آنها در شفاخانه
قرآن درمان میشد ، سپس بار سفر را میبستند و در پرتو نور هدایت قرآن ، با سرعت بهسوي کوي دوست حرکت میکردند .
اما لجوجان متعصب و دشمنان حق و حقیقت و آنها که از قبل تصمیم خودشان را بر مخالفت انبیا گرفته بودند ، چه بهرهاي
میتوانستند از آن بگیرند ؟ آنها همچون کوران و کرانی بودند که در نقطه دور دستی قرار داشتند ، آنها گرفتار ناشنوایی و
نابینایی مضاعف بودند ، هم از نظر ابزار دید و شنود و هم از نظر بعد مکان .
قرآن دارويمؤثربرايهمهدردهاياجتماعی و اخلاقی
بدون شک بیماريهاي روحی و اخلاقی انسان، شباهت زیادي با بیماريهاي جسمی او دارد، هر دو کشنده است، هر دو نیاز به
صفحه 37 از 44
طبیب و درمان و پرهیز دارد، هر دو گاهی سبب سرایت به دیگران میشود، هر دو باید ریشهیابی شوند و پس از
شناخت ریشه اصلی باید به درمان هر دو پرداخت .
102 ) سوره فُصِّلَت )
هر دو گاهی به مرحلهاي میرسند که غیرقابل علاجند ولی در بیشتر موارد میتوان آنها را درمان کرد.
چه تشبیه جالب و پرمعنی و پرمایهاي؟ آري قرآن نسخه حیاتبخشی است براي آنها که میخواهند با جهل و کبر و غرور و
حسد و نفاق به مبارزه برخیزند.
قرآن نسخه شفابخشی است براي برطرف ساختن ضعفها و زبونیها و ترسهاي بیدلیل. اختلافها و پراکندگیها.
قرآن داروي شفابخشی است. براي آنها که از بیماري عشق به دنیا، وابستگی به مادیات، تسلیم بیقید و شرط در
برابر شهوتها رنج میبرند .
قرآن نسخه شفابخشی است براي دنیایی که آتش جنگها در هر سوي آن افروخته است، و در زیر بار مسابقه تسلیحاتی کمرش خم
شده، و مهمترین سرمایههاي اقتصادي و انسانی خود را در پاي غول جنگ و تسلیحات میریزد .
( جزء بیست و چهارم ( 103
و سرانجام قرآن نسخه شفابخشی است براي آنها که پردههاي ظلماتی شهوات آنها را از رسیدن به قرب پروردگار مانع شده
به « قَدْ جآءَتْکُمْ مَوْعِظَ ۀٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفآءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدًي وَرَحْمَ ۀٌ لِلْمُؤْمِنینَ » : است. در آیه 57 سوره یونس میخوانیم
تحقیق موعظهاي از سوي پروردگارتان براي شما آمده و درمان آنچه در سینهها است و هدایت و رحمت براي مؤمنان .
به این لجوجان تیرهدل بگو این قرآن براي مؤمنان مایه « قُلْ هُوَ لِلَّذینَامَنُوا هُديً وَ شِفاءٌ » : در آیه 44 سوره فصلت نیز میخوانیم
هدایت و شفاء است .
فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ » : علی علیهالسلام در سخن بسیار جامع خود در نهجالبلاغه این حقیقت را با شیواترین عبارات بیان فرموده است
از این کتاب بزرگ آسمانی « اَدْوائِکُمْ وَاسْتَعینُوا بِه عَلی لَاءْوائِکُمْ، فَاِنَّ فیهِ شِفاءٌ مِنْ اَکْبَرِ الدّاءِ، وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَالْغَیُّ وَ الضَّلالُ
براي بیماريهاي خود شفا بخواهید و براي حل مشکلاتتان از آن یاري بطلبید ؛ چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردها
( است: درد کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت. ( 1
104 ) سوره فُصِّلَت )
آگاه « اَلا اِنَّ فیهِ عِلْمَ ما یَأْتی وَ الْحَدیثَ عَنِ الْماضی وَ دَواءَ دائِکُمْ وَ نَظْمَ ما بَیْنَکُمْ » : و در عبارت دیگري از همان حضرت میخوانیم
باشید در این خبرهاي آینده است، و بیان حوادث اقوام گذشته، و درمان بیماريهاي شما و برنامه نظم زندگی اجتماعی شما.
(2)
وَ عَلَیْکُمْ بِکِتابِ اللّه فَاِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتینُ وَ النُّورُالْمُبینُ وَ الشِّفاءُ النّافِعُ، وَ الرَّيُّ النّاقِعُ، وَ » : و در جاي دیگر از همان امام بزرگ میخوانیم
الْعِصْ مَۀُ لِلْمُتَمَسِّکِ وَ النَّجاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ، لا یَعْوَجُّ فَیُقامَ، وَ لا یَزیغُ فَیُسْتَعْتَبَ، وَ لا تُخْلِقُهُ کَثْرَةُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْعِ، مَنْ قالَ بِه صَ دَقَ وَ مَنْ
3) کتاب خدا را محکم بگیرید، زیرا ) « عَمِلَ بِه سَبَقَ
. خطبه 176 ، « نهج البلاغه » -1
. خطبه 158 ، « نهج البلاغه » -2
. خطبه 156 ، « نهج البلاغه » -3
( جزء بیست و چهارم ( 105
رشتهاي است بسیار مستحکم، و نوري است آشکار، دارویی است شفابخش و پربرکت، و آب حیاتی است که عطش تشنگان حق
صفحه 38 از 44
را فرومینشاند هرکس به آن تمسک جوید او را حفظ میکند، و آن کس که به دامنش چنگ زند نجاتش میبخشد، انحراف در
آن راه ندارد تا نیاز به راست نمودن داشته باشد، و هرگز خطا نمیکند تا از خوانندگانش پوزش بطلبد، تکرارش موجب کهنگی و
یا ناراحتی گوش نمیگردد (و هر قدر آن را بخوانند، شیرینتر و دلپذیرتر خواهد بود) کسی که با قرآن سخن بگوید راست
( میگوید و کسی که به آن عمل کند گوي سبقت را از همگان میبرد. ( 1
این تعبیرهاي رسا و گویا که نظیر آن در سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و سایر گفتههاي علی علیهالسلام و ائمه هدي علیهمالسلام
کم نیست، به خوبی ثابت میکند که قرآن نسخهاي است براي سامان بخشیدن به همه نابسامانیها، بهبودي فرد و جامعه از انواع
بیماريهاي اخلاقی و اجتماعی.
. خطبه 156 ، « نهج البلاغه » -1
106 ) سوره فُصِّلَت )
تأثیر قرآن کریم
بهترین دلیل براي اثبات این واقعیت، مقایسه وضع عرب جاهلی باتربیت شدگان مکتب پیامبر صلیاللهعلیهوآله در آغاز اسلام است،
دیدیم چگونه آن قوم خونخوار و جاهل و نادان که انواع بیماريهاي اجتماعی و اخلاقی سرتاپاي وجودشان را فراگرفته بود، با
استفاده از این نسخه شفابخش نه تنها درمان یافتند، بلکه آنچنان قوي و نیرومند شدند که ابرقدرتهاي جبار جهان را به زانو
درآوردند.
و این درست همان حقیقتی است که مسلمانان امروز آن را از یاد بردهاند، و به این حال و روزگار که میدانیم و
میدانید گرفتار گشتهاند.
تفرقه در میانشان غوغا میکند، غارتگران بر منابعشان مسلّط شدهاند، سرنوشتشان به دست دیگران تعیین میشود، و انواع
وابستگیها آنها را به ضعف و زبونی و ذلّت کشانده است.
( جزء بیست و چهارم ( 107
و این است سرانجام کار کسانی که نسخه شفابخش در خانههاشان باشد و براي شفاي دردهاي خود دست به سوي کسانی
دراز کنند، که از آنها بیمارترند!
قرآن نه فقط شفا میبخشد، بلکه بعد از بهبودي یعنی در دوران نقاهت بیماران را با پیامهاي گوناگونش تقویت میکند چرا که بعد
است . « رحمت » ،« شفا » از
جالب این که داروهاي دردهاي جسمانی غالبا اثرهاي نامطلوبی روي ارگانهاي بدن میگذارد تا آن جا که در حدیث معروفی
( ما مِنْدَواءٍ اِلاّ وَ یَهیجُ داءٍ) .( 1 ) « هیچ دارویی نیست مگر این که خود سرچشمه بیماري دیگر است » : آمده
اما این داروي شفابخش هیچگونه اثر نامطلوب روي جان و فکر و روح آدمی ندارد، بلکه به عکس تمام
آن خیر و برکت است.
-1 سفینۀ البحار .
108 ) سوره فُصِّلَت )
قرآن داروي شفابخشی است که هیچ بیماري از آن ) « شِفاءٌ لا تُخْشی اَسْقامُهُ » : در یکی از عبارات نهجالبلاغه میخوانیم
( برنمیخیزد .( 1
کافی است یک ماه خود را متعهد به پیروي از این نسخه شفابخش کنیم، فرمانش را در زمینه علم و آگاهی و عدل و داد و تقوي و
صفحه 39 از 44
پرهیزگاري، اتحاد و صمیمیت، از خودگذشتگی و جهاد و... پذیرا گردیم، خواهیم دید به سرعت نابسامانی
هامان سامان مییابد.
ذکر این نکته: نیز ضرورت دارد که این نسخه مانند نسخههاي دیگر وقتی مؤثر است که به آن عمل شود و الا صدبار اگر بهترین
نسخههاي شفابخش را بخوانیم و روي سربگذاریم ولی به آن عمل نکنیم، نتیجهاي نخواهیم گرفت.
. خطبه 198 ، « نهج البلاغه » -1
( جزء بیست و چهارم ( 109
اختیار و عدالت
46 مَنْ عَمِلَ صالِحا فَلِنَفْسِه وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ
کسیکه عمل صالحی بهجا آورد، نفعش براي خود او است و هرکس بدي کند به خویشتن بدي کرده و پروردگارت
هرگز به بندگان ستم نمیکند.
بنابراین اگر آنها به این کتاب و این آیین بزرگ ایمان نیاورند ، نه به خداوند زیانی میرسانند و نه به تو ، چراکه خوبیها و
بديها همه به صاحبانش باز میگردد و آنها هستند که میوه شیرین یا تلخ اعمال خویش را میچینند .
دلیل روشنی است بر مسأله اختیار و آزادي اراده و بیانگر این حقیقت است که خداوند نه بیجهت « وَ ما رَبُّکَ بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ » جمله
کسی را کیفر میدهد و نه بر مجازات کسی بدون دلیل میافزاید ، برنامه او عدالت محض است ، چرا که سرچشمه ظلم ،
کمبودها و نقصانها، جهل و ناآگاهی و یا هواي نفس است و ذات پاك او از همه این امور منزه میباشد .
110 ) سوره فُصِّلَت )
است ، در اینجا و در بعضی دیگر از آیات قرآن ممکن « بسیار ظلمکننده » که صیغه مبالغه و به معنی « ظَلّام » تعبیر به
است ، اشاره به این باشد که مجازات بیدلیل از سوي خداوند بزرگ همیشه مصداق ظلم بسیار خواهد بود ،
چرا که از او هرگز چنین انتظاري نیست .
قرآن در این آیات بینات خود قلم بطلان بر مکتب جبر را که مایه اشاعه فساد و امضاي انواع زشتیها و نفی هرگونه
تعهد و مسؤولیت است ، میکشد ، همگان را در برابر اعمالشان مسؤول میشمرد و نتایج اعمال هرکس را در درجه اول متوجّه
خود او میداند .
آیا خداوند بندگان را بر » : لذا در حدیثی از امام علیبنموسی الرضا میخوانیم که یکی از یارانش سؤال کرد
؟ « گناهمجبور میکند
( جزء بیست و چهارم ( 111
. « نه بلکه آنها را آزاد میگذارد و مهلت میدهد تا از گناه خویش توبه کنند » : فرمود
؟ « آیا بندگان خودرا تکلیف مالایطاق میکند »: مجدد سؤال میکند
کَیْفَ یَفْعَلُ ذلِکَ وَ هُوَ یَقُول" : وَ ما رَبُّکَ بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ : "چگونه چنین کاري را میکند در حالی که خودش » : امام فرمود
. « فرموده : پروردگار تو به بندگان ظلم و ستم روا نمیدارد
کسی که گمان کند خداوند بندگان را » : پدرم موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد چنین نقل فرمود » : سپس امام افزود
مجبور بر گناه میکند ، یا تکلیف ما لایُطاقُ مینماید ، از گوشت حیوانی که او ذبح میکند نخورید ، شهادتش را نپذیرید ، پشت
( خلاصه احکام اسلام را بر او جاري نکنید ) .( 1 ) « سرش نماز نخوانید و از زکات نیز چیزي به او ندهید
صفحه 40 از 44
112 ) سوره فُصِّلَت )
درمیآورد ، چراکه اگر انسان از « تکلیف به مالایُطاق » حدیث فوق ضمنا اشارهاي است به این نکته ظریف که مکتب جبر سر از
یک سو مجبور به گناه باشد و از سوي دیگر او را از آن نهی کنند ، مصداق روشن تکلیف به مالایُطاق است .
گناه و سلب نعمت
امیرمؤمنان علی میفرماید :
وَ اَیْمُ اللّهِ ما کانَ قَوْمٌ قَطُّ فی غَضِّ نِعْمَ ۀٍ مِنْ عَیْشٍ فَزالَ عَنْهُمْ اِلاّ بِذُنُوبِنِ اجْتَرَحُوها ، لَاِنَّ اللّه لَیْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ : به خدا سوگند هیچ »
ملتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته نشد ، مگر به واسطه گناهانی که مرتکب شدند ، زیرا خداوند هرگز به بندگانش
. « ستم روا نمیدارد
سپس افزود :
. جلد 4، صفحه 555 ،« نورالثقلین » -1
( جزء بیست و چهارم ( 113
وَ لَوْ اَنَّ النّاسَ حینَ تُنْزَلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ ، فَزِعُوا اِلی رَبِّهِمْ بِصِ دْقٍ مِنْ نِیّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ ، لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شارِدٍ وَ »
اَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فاسِدٍ : هرگاه مردم موقعی که بلاها نازل میشود و نعمتهاي الهی از آنها سلب میگردد ، با صدق نیت رو به
درگاه خدا آورند و با قلبهایی آکنده از عشق و محبت به خدا از او درخواست حل مشکل کنند ، خداوند آنچه را از دستشان
(1). « رفته به آنها باز میگرداند و هر گونه فسادي را براي آنها اصلاح میکند
و از این بیان رابطه گناهان با سلب نعمتها به خوبی آشکار میشود .
. خطبه 188 ،« نهجالبلاغه » -1
114 ) سوره فُصِّلَت )
درباره