گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
امر الهی


اشاره

امر الهی: فرمان تشریعی خدا، شأن (ایجاد) الهی
امر در لغت به دو صورت به‌کار رفته است[1]: 1. امری که جمع آن «اوامر» است. این امر ضد نهی[2] و به معنای طلب[3] و فرمان بوده و به صورت مصدر و اسم مصدر کاربرد دارد.[4] 2. امری که جمع آن «امور» است. این امر همواره اسم مصدر است و برای آن معناهایی مانند شأن[5]، حال[6]، حادثه[7] و شیء[8] ذکر شده است. برخی گفته‌اند: بعید نیست معنای اصلی امر معنای نخست بوده و سپس در معنای دوم به‌کار رفته باشد.[9] برخی نیز معنای واحد در مادّه «ا ـ م ـ ر» را، طلب و تکلیف همراه با استعلا دانسته‌اند.[10]
امر الهی دارای دو معناست: 1. فرمان تشریعی خداوند. 2. امر تکوینی و شأن الهی.[11] هرگاه خداوند خواستار تحقق چیزی باشد، اگر آن را به صورت فرمان به بندگان خود اعلام کند تا آنان با اراده خویش آن را محقق سازند، این فرمان، امر تشریعی خداست و اگر مستقیماً آن را ایجاد کند و اراده بندگان دخالتی در تحقق آن نداشته باشد، این ایجاد، امر تکوینی الهی است.
واژه امر و مشتقات آن در آیات فراوانی به خداوند نسبت داده شده است و مضمون آن نیز از آیاتی پرشمار که مشتمل بر این واژه و مشتقات آن نیست استفاده می‌شود. این آیات گاهی با واژه‌هایی دیگر مانند «حکم» و «قضاء» و گاهی با صیغه و هیئت امر، به امر الهی پرداخته‌اند. یکی از اسمای الهی که در برخی از دعاها وارد شده «آمر» است؛ مانند: «یا آمر» «یا آمراً بکلّ خیر» «یا آمراً بالطّاعة» و در دعایی صفت «ذی القدرة والأمر» به خداوند نسبت داده شده است.[12] در روایاتی نیز به امر الهی اشاره شده است.[13]

اوصاف فرمان تشریعی:

اوصاف فرمان تشریعی:
فرمان تشریعی خداوند دارای چند ویژگی است:
1. فرمان خداوند متناسب با قدرت شخص مکلّف است: «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها» (بقره/2،286) و خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام دهند، به اموری تکلیف می‌کند که برایشان دشوار نباشد: «و اَمّا مَن ءامَنَ و عَمِلَ صــلِحـًا فَلَهُ جَزاءً اَلحُسنی و سَنَقولُ لَهُ مِن اَمرِنا یُسرا» (کهف/18،88)[30]
2. فرمان دادن مخصوص خداوند است و کسی جز او قدرت صدور فرمانی را ندارد: «والاَمرُ یَومَئِذ لِلَّه» (انفطار/82 ،19)[31] تخصیص این امر به روز قیامت در آیه مذکور، به اعتبار ظهور آن در قیامت است.[32] این مطلب از روایتی نیز قابل استفاده است. براساس این روایت امام باقر(علیه السلام)فرمان دادن را همواره حتی در دنیا ویژه خداوند دانسته‌اند.[33]
3. فرمان تشریعی خداوند تخلّف‌پذیر است (نور/24،63)، زیرا اطاعت کردن از فرمان تشریعی امری اختیاری است و انسان می‌تواند آن را امتثال یا با آن مخالفت کند.[34]

مصادیق فرمان تشریعی:

اشاره

مصادیق فرمان تشریعی:
آیاتی که در آنها فرمانهای تشریعی خداوند آمده دو دسته است:
1. آیاتی که در آنها واژه امر و مشتقات آن به‌کار نرفته است. در این دسته گاهی با واژه‌های دیگری چون حکم و قضا به فرمانهای تشریعی الهی اشاره شده و بر انحصار فرمان در خداوند: «اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّه ...» (یوسف/12،40)[35] و فرمان به پرستش نکردن غیر او: «و قضی ربّک ألاّ تعبدوا إلاّ إیّاه» (اسراء/17،23)[36] و لزوم صبر در برابر فرمان الهی: «فَاصبِر لِحُکمِ رَبِّکَ» (انسان/76،24)[37] تأکید گشته است و گاهی نیز با صیغه و هیئت امر فرمانهای تشریعی خداوند بیان شده است؛ مانند دستور به برپایی نماز و پرداخت زکات (نور/24،56)، انفاق (بقره/2،254)، تقوا (حشر/59 ،18)، صبر (آل‌عمران/3،200)، اطاعت از خدا و پیامبر و اولواالامر (نساء/4،59)، عدالت (نساء/4،135)، ایمان (نساء/4،136)، وفای به پیمان (مائده/5 ،1)، بودن با راستگویان (توبه/9،119)، جهاد (توبه/9،123)، یاد خدا (احزاب/33،41)، یاری دین خداوند (صفّ/61 ،14) و توبه. (تحریم/66 ،8) شمار این‌گونه آیات فراوان است.
2. آیاتی که در آنها واژه امر یا مشتقات آن به‌کار رفته است. در این دسته آیات نیز خداوند به مسائل گوناگونی فرمان داده است:

الف. عدالت، احسان و انفاق به خویشاوندان:

الف. عدالت، احسان و انفاق به خویشاوندان:
براساس آیه 28 اعراف/7 یکی از توجیهات مشرکان برای برخی از کارهای ناپسندشان این بود که خداوند به این کار فرمان داده است. قرآن به این توجیه مشرکان چنین پاسخ می‌دهد که خداوند هیچ‌گاه به عمل ناپسند فرمان نمی‌دهد:«و اِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا ... واللّهُ اَمَرَنا بِها قُل اِنَّ اللّهَ لا یَأمُرُ بِالفَحشاءِ» بسیاری از مفسران مراد از عمل ناپسند در این آیه را، طواف خانه خدا به صورت عریان دانسته‌اند که نزد مشرکان رایج بود.[38] در عین حال ظاهر آیه مطلق بوده و هر عمل ناپسندی را که به عنوان عبادت انجام شود شامل می‌گردد.[39]خداوند پس از بیان این مطلب که هیچ‌گاه به عمل ناپسند فرمان نمی‌دهد در آیه بعدی این نکته را بیان داشته که پروردگار به قسط فرمان داده است:«قُل اَمَرَ رَبّی بِالقِسطِ» مراد از قسط عدل[40] و رعایت حدّ اعتدال در تمامی امور و پرهیز از دوطرف افراط و تفریط است.[41] در آیه 90 نحل/16 افزون بر عدل*، به احسان و انفاق به خویشان نیز فرمان داده شده است: «اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ والاِحسـنِ وایتایِ ذِی القُربی» در تفسیر «قسط»[42]، «عدل»، «احسان»[43] و «ایتاء ذی‌القربی»[44] نظراتی ارائه شده است. خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)دستور داده است در دعوت انسانها به حق و دین یا در همه مسائل به عدالت رفتار کند: «واُمِرتُ لاَِعدِلَ بَینَکُم» (شوری/42،15)[45]

ب. اسلام و ایمان:

ب. اسلام و ایمان:
خداوند به مؤمنان فرمان داده که برای پروردگار جهانیان تسلیم شوند: «و اُمِرنا لِنُسلِمَ لِرَبِّ العــلَمین» (انعام/6 ،71)، چنان‌که به پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) دستور داده از تسلیم‌شوندگان باشد:«واُمِرتُ اَن اَکونَ مِنَ المُسلِمین» (یونس/10،72؛ نمل/27،91 و نیز غافر/40،66)، بلکه به آن حضرت امر شده که اولین مسلم باشد: «قُل اِنّی اُمِرتُ اَن اَکونَ اَوَّلَ مَن اَسلَم» (انعام/6 ،14؛ زمر/39،12) اگر مراد از این دو آیه آن باشد که پیامبر(صلی الله علیه وآله)مأمور است نسبت به همه انسانها حتی امّتهای پیشین اولین مسلم باشد، مقصود اول بودن از نظر رتبه خواهد بود.[46] در آیه دیگری به پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمان داده شده از مؤمنان باشد: «واُمِرتُ اَن اَکونَ مِنَ المُؤمِنین» (یونس/10،104)

ج. کفر به طاغوت:

ج. کفر به طاغوت:
خداوند برخی از مسلمانان صدر اسلام* را که گمان داشتند به قرآن و کتابهای آسمانی پیشین ایمان آورده‌اند و با این‌حال می‌خواستند برای رفع نزاعشان به طاغوت مراجعه کنند، سرزنش کرده است، زیرا به آنها فرمان داده شده بود که به طاغوت کفر بورزند: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّـغوتِ وقَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِهِ» (نساء/4،60) طاغوت در لغت به معنای بسیار طغیان کننده[47] و برحسب شأن نزول مقصود از آن در این آیه مردی کاهن یا یهودی است که منافقی به وی مراجعه کرده بود.[48]

د. پایداری در صراط مستقیم:

د. پایداری در صراط مستقیم:
خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان فرمان داده که در صراط مستقیم ثابت قدم بوده و از افراط و تفریط بپرهیزند[49]:«فاستَقِم کَما اُمِرتَ و مَن تابَ مَعَکَ» (هود/11،112؛ شوری/42،15)

هـ . توحید در عبادت:

هـ . توحید در عبادت:
خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و دیگر انسانها دستور داده است که او را عبادت کنند و هیچ‌کس را در عبادت شریک او نکنند: «قُل اِنَّما اُمِرتُ اَن اَعبُدَ اللّهَ ولا اُشرِکَ بِهِ» (رعد/13،36)، «اَمَرَ اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیّاهُ» (یوسف/12،40 و نیز مائده/5 ،117؛ انعام/6 ،163؛ توبه/9، 31؛ نمل/27،91) در برخی آیات نیز به عبادت خداوند همراه با اخلاص فرمان داده شده است: «قُل اِنّی اُمِرتُ اَن اَعبُدَ اللّهَ مُخلِصـًا لَهُ الدّین» (زمر/39،11)، «و ما اُمِروا اِلاّ لِیَعبُدُوا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّین» (بیّنه/98،5)

و. صله رحم و مانند آن:

و. صله رحم و مانند آن:
خداوند نسبت به اموری فرمان وصل و پیوند داده و در آیه‌ای کسانی را که به این فرمان الهی عمل می‌کنند ستوده است: «والَّذینَ یَصِلونَ ما اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یوصَلَ» (رعد/13،21) و در دو آیه کسانی را که این دستور را نادیده گرفته و آنچه را که خداوند فرمان به وصل آن داده قطع می‌کنند، سرزنش کرده است: «و یَقطَعونَ ما اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یوصَلَ» (بقره/2،27؛ رعد/13،25) گرچه برخی مراد از این آیات را صله رحم و پیوند با خویشاوندان دانسته‌اند[50]؛ ولی این آیات مطلق بوده و هر چیزی را که خداوند امر به وصل آن کرده شامل می‌شود؛ مانند پیوند با رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان.[51]البته از مشهورترین مصداقهای این آیات صله ر*حم است.[52] گفته شده: در آیه 27 بقره/2 مراد از کسانی که آنچه را خداوند به وصل آن فرمان داده قطع می‌کنند، آنهایند که مانع سلوک راه حق و پیمودن صراط توحید می‌شوند؛ یعنی با طرح شبهه‌های گمراه کننده عقاید آنان را فاسد و معجزات نبوی را انکار و حقانیت علوم الهی را ردّ می‌کنند.[53]

ز. بازگرداندن امانتها به صاحبانش:

ز. بازگرداندن امانتها به صاحبانش:
خداوند به مؤمنان فرمان داده است که امانتها را به اهلش باز گردانند: «اِنَّ اللّهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا الاَمـنـتِ اِلی اَهلِها» (نساء/4،58) از قراین موجود در این آیه و آیات قبل برمی‌آید که مراد از امانات اعم از امانات مالی و معنوی است و شامل علوم و معارف الهی نیز می‌شود که بهره‌مندان از آنها باید این معارف را به انسانهایی که اهل آن هستند برسانند.[54]برخی گفته‌اند: مخاطب در آیه فوق حاکمان جامعه اسلامی هستند که باید حقوق مردم را به آنها برسانند.[55] براساس روایتی از امام صادق(علیه السلام)در این آیه به امام معصوم امر شده است که آنچه نزد وی است به امام بعدی واگذارد و به وی وصیّت کند.[56] در روایت دیگری امام سجاد(علیه السلام) به اصحاب خویش فرموده‌اند: بر شما باد به بازگرداندن امانت. اگر قاتل پدرم حسین بن علی شمشیری را که با آن پدرم را کشت نزد من امانت بگذارد آن را به او باز خواهم گرداند.[57]

ح. جهاد:

ح. جهاد:
در صدر اسلام خداوند به مسلمانان که هنوز از قدرت کافی برخوردار نبودند، دستور داد در برابر ستمهای مشرکان با عفو و مدارا برخورد کنند تا فرمان الهی آمده و به آنها اجازه جهاد دهد: «فَاعفوا واصفَحوا حَتّی یَأتِیَ اللّهُ بِاَمرِه» (بقره/2،109)[58] گفته شده: این آیه با آیه 29 توبه/9: «قـتِلُوا الَّذینَ ...» نسخ شده است.[59]

ط. قربانی‌کردن اسماعیل(علیه السلام):

ط. قربانی‌کردن اسماعیل(علیه السلام):
به ابراهیم(علیه السلام)درخواب فرمان داده شد که پسرش اسماعیل(علیه السلام) را قربانی کند و چون آن حضرت در مورد این فرمان الهی با اسماعیل(علیه السلام) مشورت کرد، اسماعیل(علیه السلام) به او گفت: ای پدر! آنچه بدان مأمور شده‌ای انجام ده: «یـاَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ» (صافات/37،102)

ی. اطاعت جنّیان از سلیمان(علیه السلام):

ی. اطاعت جنّیان از سلیمان(علیه السلام):
خداوند به گروهی از جنیان دستور داده بود که در خدمت سلیمان(علیه السلام)بوده و مطیع فرمانهای او باشند[60] و اگر برخی از آنان از این فرمان الهی سرپیچی می‌کردند، خداوند آنان را به شدّت عذاب می‌کرد: «و مِنَ الجِنِّ مَن یَعمَلُ بَینَ یَدَیهِ بِاِذنِ رَبِّهِ و مَن یَزِغ مِنهُم عَن اَمرِنا نُذِقهُ مِن عَذابِ السَّعیر» (سبأ/34،12)

ک. ذبح گاو به دست بنی‌اسرائیل:

ک. ذبح گاو به دست بنی‌اسرائیل:
خداوند به بنی‌اسرائیل فرمان داد گاوی را ذبح کنند: «واِذ قالَ موسی لِقَومِهِ اِنَّ اللّهَ یَأمُرُکُم اَن تَذبَحوا بَقَرَة» (بقره/2،67) و پس از پرسشهای بی‌مورد بنی‌اسرائیل، موسی(علیه السلام)ضمن پاسخ به آنها، تأکید کرد که آنچه به شما فرمان داده شده انجام دهید: «فَافعَلوا ما تُؤمَرون» (بقره/2،68)