گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
انابه


اشاره

انابه: بازگشتی عمیق با قلب و زبان و عمل به خدا
انابه مصدر باب افعال از ریشه «ن ـ و ـ ب» است. این ماده گاهی با «إلی» و گاهی با «عن» به‌کار می‌رود. در صورت نخست ثلاثی مجرد[1] و باب افعال[2] آن هر دو در لغت به معنای بازگشت چیزی به صورت مکرر است. به زنبور عسل نیز چون پیوسته به کندویش باز می‌گردد نُوب می‌گویند و نیز حادثه را که شأن آن پی در پی بودن است نائبه می‌نامند.[3] در صورت دوم ثلاثی مجرد آن به معنای جانشین شدن و باب افعال آن به معنای جانشین کردن است.[4]برخی گفته‌اند: اصل در لغت نوب، فرود آمدن در جایگاهی با اختیار و قصد است که از مصادیق آن جانشین کسی شدن و بازگشت به مکانی از روی قصد است و انابه را برای تعدیه و عبارت از آن دانسته‌اند که شخصی، دیگری یا خودش را در مقامی فرود آورد.[5] بعضی نیز احتمال داده‌اند انابه معتلّ‌یایی از «ناب» به معنای انقطاع باشد.[6] «ناب» به معنای دندان نیش نیز آمده است[7] که با آن چیزی را قطع می‌کنند. براساس معنای لغوی اگر انابه از نوب باشد انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به اوست و اگر از ناب باشد، به معنای انقطاع کامل به سوی خدای سبحان است.[8]
اهل سلوک از انابه با تعابیری گوناگون یاد کرده‌اند؛ مانند: بازگشت از غفلت به ذکر و از وحشت به انس، ترک اصرار بر گناهان و ملازمت استغفار، فرار از خلق به سوی حق، اشتغال به خدمت حق، اخلاص داشتن، بازگشت به حق با صفای نیت و صدق عقیده، اجابت راستین و ... .[9] این گروه انابه را منزل چهارم از 100 منزل سلوک به سوی خدا دانسته[10] و برای آن مراتبی یاد کرده‌اند؛ مانند انابه از سیئات به حسنات، از غیر خدا به خدا و از خدا به خدا[11] و نیز انابه از روی اصلاح چنان‌که بر پایه عذر، از روی وفا چنان‌که بر پایه عهد و از روی حال چنان‌که بر پایه اجابت باشد[12] یا انابه نفس، قلب و روح. انابه نفس آن است که عبد آن را به خدمت وادارد و انابه قلب آن است که او را از غیر حق تهی سازد و انابه روح دوام ذکر است تا غیر او را یاد نکرده و جز به او نگراید.[13]
انابه نزد اهل کلام خارج کردن قلب* از تیرگیهای شبهات است.[14]
مشتقات نوب در قرآن 18 بار و تنها از باب افعال به‌کار رفته است که 11 بار آن به صورت فعلی (أنیبوا، ینیب، أنابوا، أناب، أُنیب، أنبنا) و 7 بار آن به صورت اسمی (منیب، منیبین، منیباً) است.[15]

حقیقت انابه و تفاوت آن با توبه:

حقیقت انابه و تفاوت آن با توبه:
از آیات «... و یَهدی اِلَیهِ مَن اَناب * اَلَّذینَ ءامَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللّهِ ...» (رعد/13،27 ـ 28) برمی‌آید که ایمان و آرامش قلب با یاد خدا، همان انابه است و آن نوعی آمادگی از جانب بنده است که هدایت الهی را در پی دارد.[16] در توضیح انابه و بیان حقیقت آن، گفته‌های گوناگونی ارائه شده است؛ برخی گفته‌اند: انابه بازگشت به سوی خدا و بازگشت به فطرت توحیدی است؛ یعنی هر زمان که عاملی انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف سازد، باید به سوی آن باز گردد: «فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفـًا فِطرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها ... مُنیبینَ اِلَیهِ» (روم/30، 30 ـ 31)[17] تکیه روی «منیبین الیه» در آیه «و اِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ ...» (روم/30،33) با توجه به مفهوم لغوی انابه، برای اشاره به این معناست که پایه و اساس در فطرت انسان توحید و خداپرستی، و شرک امر عارضی است، که وقتی شخص از آن قطع امید می‌کند خواه ناخواه به سوی ایمان و توحید باز می‌گردد.[18]
برخی انابه را متضمن 4 امر محبت خدا، خضوع برای او، اقبال به او و اعراض از غیر او دانسته و گفته‌اند: اگر این 4 خصلت در کسی جمع نشود، وی مستحق اسم منیب نیست. به عقیده ایشان در لفظ انابه معنای اسراع و رجوع و تقدم نهفته است، بنابراین، منیب کسی است که به سوی خشنودی خدا بشتابد و همواره به او بازگشته و به سوی آنچه خدا دوست دارد پیشی گیرد.[19]
براساس آنچه گذشت بین انابه و توبه* تفاوت وجود دارد که موارد استعمال انابه در قرآن و سنت آن را تایید می‌کند. انابه رجوع به خدا از همه چیز غیر از خدا و اقبال به او با سِرّ و قول و فعل است تا اینکه شخص دائماً در فکر خدا و ذکر او و اطاعتش باشد، بنابراین، انابه غایت درجات توبه و برترین مراتب آن است، زیرا توبه، بازگشت از گناه است؛ ولی انابه افزون بر آن بازگشت از مباحات نیز هست و آن از مقامات والاست.[20]
در تفاوت توبه و انابه نظرات گوناگون دیگری نیز ارائه شده است؛ از جمله: 1. توبه پشیمانی از فعل و انابه ترک گناهان و شاهد آن قول امام سجاد(علیه السلام)است: «اللهم ان یکن الندم توبةً إلیک فأنا أندم النادمین و ان یکن الترک لمعصیتک انابةً فأنا أوّل المنیبین = خدایا، اگر پشیمانی توبه است پس من پشیمان‌ترین پشیمانان هستم و اگر ترک معصیت انابه است پس من اولین انابه کنندگانم.».[21] 2. توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی. 3. توبه رهبت (ترس و بیم) است و انابه رغبت (اشتیاق). 4. انابه مقامی پس از مقام توبه است. 5 . توبه بازگشت از معصیت به اطاعت و انابه بازگشت از غفلت به ذکر و فکر است. 6 . اگر سبب بازگشت، ترس از عقوبت باشد، توبه و اگر رغبت در ثواب باشد انابه است. 7. انابه بازگشت بنده است به خدای خویش با دل و همت؛ ولی توبه بازگشت بنده است از معصیت به اطاعت.[22] 8 . توبه و استغفار و انابه همه توجه به خداست؛ اما استغفار توجهی است که پس از توبه است و انابه توجهی است که پس از استغفار دست می‌دهد.[23]
البته بسیاری از مفسران[24] و لغویان[25] انابه را هم‌معنای توبه دانسته‌اند. برخی آن را بازگشت به سوی خدا با توبه[26]و خالص کردن عمل[27] و برخی اقبال به سوی خدا و توبه و بازگشت به اطاعت الهی دانسته‌اند.[28] برخی دیگر آن را فرود آوردن نفس و قرار دادن آن در منزلی از منازل سلوک دانسته و آن را به معنای آمادگی عملی و خارجی برای توبه و سلوک به سوی خدا به حساب آورده‌اند، به همین جهت انابه با حرف «الی» به‌کار می‌رود تا بر سیر و رسیدن به غایت دلالت کند.[29]

اهمیت و آثار انابه:

اهمیت و آثار انابه:
در آیات و روایات به انابه اهمیت خاصی داده شده است. خدای متعالی بندگان خود و در رأس آنان پیامبران را به انابه فرا خوانده است: «واَنیبُوا اِلی رَبِّکُم ...» (زمر/39،54 و نیز روم/30، 30 ـ 31؛ لقمان/31، 15)[30] در قرآن کریم به انابه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)(شورا/42، 10)، ابراهیم(علیه السلام)(ممتحنه/60 ، 4؛ هود/11، 75)، شعیب(علیه السلام)(هود/11،88)، داود(علیه السلام)(ص/38،24) و سلیمان(علیه السلام)(ص/38، 34) اشاره شده است. در روایتی نبوی از سعادت انسان آن دانسته شده که خدا انابه را روزیش سازد.[31] از آثار مهم و گوناگون انابه نیز می‌توان به اهمیت آن پی برد، چنان که گفته شده بر اثر انابه قلبی، قلب انسان کامل باطن بیت‌الحرام می‌شود.[32] آثار انابه که در قرآن ذکر شده دو دسته است: 1. دسته‌ای که اثر انابه به تنهایی دانسته شده: الف. هدایت الهی؛ خداوند انابه کنندگان را به سوی خود هدایت می‌کند: «... و یَهدی اِلَیهِ مَن اَناب» (رعد/13،27)، «و یَهدی اِلَیهِ مَن یُنیب» (شوری/42،13)
ب. تذکر؛ تنها کسی که به سوی خدا انابه می‌کند از آیات الهی متذکر می‌شود: «هُوَ الَّذی یُریکُمءایـتِهِ و یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّماءِ رِز قـًا و ما یَتَذَکَّرُ اِلاّ مَن یُنیب» (غافر/40، 13) در آیات دیگری آسمان و زمین و آیات موجود در آن دو موجب بصیرت* و تذکر برای شخص منیب دانسته شده است: «اَفَلَم یَنظُروا اِلَی السَّماءِ ... والاَرضَ مَدَدنـها ... تَبصِرَةً وذِکری لِکُلِّ عَبد مُنیب» (ق/50 ، 6 ـ 8 ؛ سباء/34،9) وقوف بر دلایل توحید الهی در عقل انسان مرتکز است؛ ولی شرک و اشتغال به عبادت غیر خدا مانع تجلی این انوار می‌شود و هنگامی که انسان از این امور اعراض کرده، به سوی خدا انابه می‌کند، پرده کنار رفته و توحید آشکار می‌گردد.[33]
برخی پروای از خصوص خداوند را نیز از دسته نخست آثار انابه برشمرده‌اند: «مُنیبینَ اِلَیهِ واتَّقوهُ ...» (روم/30،31)[34]
2. دسته‌ای که اثر انابه همراه با وصفی دیگر شمرده شده است: الف. بشارت؛ به کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کرده و به سوی خدا انابه کنند، بشارت داده می‌شود: «والَّذینَ اجتَنَبُوا الطّـغوتَ اَن یَعبُدوها واَنابوا اِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشری ...» (زمر/39،17)
ب. وارد بهشت شدن؛ بهشت پاداش کسانی است که خدا ترس بوده و با قلبی منیب به لقای الهی بروند:«واُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقینَ ... مَن خَشِیَ الرَّحمـنَ بِالغَیبِ وجاءَ بِقَلب مُنیب» (ق/50 ، 31 ـ 33) کسی که عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، می‌تواند با قلبی به دیدار پروردگار برود که انابه و رجوع به خدا بر اثر تکرار در طول عمر، ملکه و صفت آن قلب شده باشد.[35] برخی قلب منیب را از نظر مصداق همان قلب سلیم در آیه «اِذ جاءَ رَبَّه بِقَلب سَلیم» (صافّات/37،84) دانسته‌اند، زیرا کسی که از شرک سالم باشد غیر خدا را ترک کرده و به سوی خدا انابه می‌کند، چنان‌که اگر کسی به سوی خدا انابه کند، از شرک پاک شده و سلیم می‌گردد.[36]
ج. نجات از عذاب؛ انابه به سوی خدا و تسلیم* شدن در برابر او موجب نجات از عذاب الهی است: «واَنیبُوا اِلی رَبِّکُم واَسلِموا لَهُ مِن قَبلِ اَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ ثُمَّ لا تُنصَرون» (زمر/39،54)

اقسام و شرایط انابه:

اقسام و شرایط انابه:
انابه دو گونه است: 1. انابه برای ربوبیت خدا که مؤمن و کافر در آن مشترک‌اند، زیرا هر انسانی در هنگام سختی و اضطرار به سوی خدا انابه می‌کند: «واِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ» (روم/30،33)، حتی مشرکان و کافران نیز هنگامی که از همه جا ناامید می‌شوند به سوی خدا باز می‌گردند: «... ثُمَّ اِذا اَذاقَهُم مِنهُ رَحمَةً اِذا فَریقٌ مِنهُم بِرَبِّهِم یُشرِکون * لِیَکفُروا بِما ءاتَینـهُم ...» (روم/30، 33 ـ 34)
2. انابه اولیای خدا برای الوهیت او که انابه عبودیت و محبت است.[37] انابه نخست اضطراری و ناپایدار و انابه دوم اختیاری و پایدار است. برخی انابه اول را انابه ظاهری دروغین و انابه دوم را انابه حقیقی راستین دانسته و گفته‌اند: در انابه اول، شخص هنگام تنگدستی و سختی به پروردگارش پناه می‌برد، زیرا از روی فطرت می‌داند دارای خالقی است که او را روزی داده و یاری می‌کند؛ ولی زمانی که به مطلوبش رسید از خدا باز می‌گردد: «واِذا مَسَّ الاِنسـنَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبـًا اِلَیهِ ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعوا اِلَیهِ مِن قَبلُ» (زمر/39،8)، «... حَتّی اِذا کُنتُم فِی الفُلکِ وجَرَینَ بِهِم بِریح طَیِّبَة و فَرِحوا بِها جاءَتها ریحٌ عاصِفٌ وجاءَهُمُ المَوجُ مِن کُلِّ مَکان وظَنّوا اَنَّهُم اُحیطَ بِهِم دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدِّینَ ... فَلَمّا اَنجـهُم اِذا هُم یَبغونَ فِی‌الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ» (یونس/10،22 ـ 23) در آیه‌ای نیز به هر دو گروه اهل انابه اشاره شده است: «و اِذا غَشِیَهُم مَوجٌ کالظُّـلَلِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجـّـهُم اِلَی البَرِّ فَمِنهُم مُقتَصِدٌ وما یَجحَدُ بِـایـتِنا اِلاّ کُلُّ خَتّار کَفور» (لقمان/31،32)[38] برخی گفته‌اند: انابه به سه امر محقق می‌شود: 1. انابه در باطن و با قلب به‌گونه‌ای که دائماً متوجه خدا بوده و با افکار و عزائمش، تقرب به او را طلب کند. (ق/50 ،33) 2. انابه در گفتار به‌گونه‌ای که دائماً مشغول ذکر خدا و ذکر نعمتها و مقربان الهی باشد (غافر/40،13) 3. انابه در اعمال ظاهری به‌گونه‌ای که بر طاعات و عبادات و اعمال پسندیده مواظبت کند.[39] برخی از مقدم شدن توکل بر انابه در آیه «... عَلَیهِ تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب» (هود/11،88) استفاده کرده‌اند که شرط انابه، توکل است، زیرا لازم است ابتدا اعتماد محقق شود و سپس بنده به خدا توجه کرده و در مقام سیر به سوی او برآید.[40]