گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
انجیل


اشاره

: کتاب آسمانی عیسی مسیح(علیه السلام)
در زبان انگلیسیِ معاصر، واژه "Gospel"معادل «انجیل» به‌کار می‌رود[1] که اصل آن در انگلیسیِ باستان "God_Spell" است.[2] این کلمه نیز مرکب از دو واژه انگلوساکسون "God" و "Spell" و در مجموع به معنای «کلام الهی»،[3] یا «املای خداوند»[4] یا «خبر خوش»[5] است. این واژه خود برگردانِ واژه یونانی Evangelion(إوانگلیون) است‌که در لاتین، Evangelium(إوانجلیوم) تلفظ می‌شود. واژه اخیر به زبانهای فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و دیگر زبانهای جدید راه یافته است.[6] با توجه به اینکه متون نخستین مسیحی به زبان یونانی بوده، باید گفت که واژه انجیل نیز نهایتاً از واژه یونانیِ «إوانگلیون» گرفته شده است؛ امّا راهیابی مستقیم یا با واسطه آن به زبان عربی مورد اختلاف است. نولدکه (Noldke)بر وامگیری از طریق گویش حَبَشیِ آن، یعنی "Wangel" استدلال می‌کند[7] و گروهی نیز احتمال داده‌اند که به طور مستقیم از یونانی یا یکی از زبانهای سریانی، عبری یا سبایی به عربی راه یافته باشد.[8] در این میان، برخی مفسران مسلمان در تلاش برای عربی نشان دادن واژه یاد شده، آن را بر وزن إفعیل، از ریشه «ن ـ ج ـ ل» دانسته و معانی متفاوتی برایش گفته‌اند.[9] این نظر، مقبول واژه‌نگاران عربی نیفتاده است.[10] آنها بر دخیل بودن و وامگیری آن از زبان عبری، یونانی یا سُریانی تأکید میورزند.[11] اغلب مفسران مسلمان نیز انجیل را از واژگان دخیل دانسته[12] و کسانی چون زمخشری و بیضاوی، عربی خواندن آن را به دیده تحقیر نگریسته‌اند.[13]

انجیل در ادبیات دینی مسیحیان:

انجیل در ادبیات دینی مسیحیان:
اعتقاد مسیحیان درباره حقیقت و چیستی انجیل با مفهوم آن در ادبیات اسلامی کاملا متفاوت است. انجیل به عنوان صورت مکتوب وحی نازل شده بر عیسی(علیه السلام)و به مثابه کتابی آسمانی، همانند تورات و قرآن، در الهیات مسیحی، جایگاهی ندارد. مسیحیان، خود حضرت عیسی(علیه السلام) را «تجسّم وحی» و عین پیام الهی و نه حامل آن دانسته و انجیلی را که به عنوان وحی عیسی مسیح آن را نوشته یا بر شاگردانش املا کرده باشد باور ندارند.[14] آنان «انجیل» را به معنای «بشارت» در مورد عیسی(علیه السلام) و رستگاری ره‌آورد او برای نوع بشر می‌دانند.[15] بیشترین کاربرد این معنا، در سخنان پولس[16] آمده است. برخی نیز در بیان معنای انجیل بر مفهوم «فداء» تکیه کرده‌اند[17] که بر این اساس، انجیل (بشارت) بدین معناست که مسیح(علیه السلام) با تحمل مصائب، مرگ و رستاخیز خود، کفاره گناه انسان شد؛ اما آنچه اکنون به اناجیل چهارگانه معروف است (4 کتاب نخست از عهد جدید) صرفاً نامی است که از پایان قرن دوم میلادی به نوشته‌هایی که زندگی، معجزات، تعالیم، سیره، سخنان و صعود عیسی* را گزارش کرده اطلاق شده است[18]، زیرا این نوشته‌ها، بهترین بشارتهایی را که می‌توان به انسان داد، دربردارد.[19] شاید اختصاص نام انجیل بر این 4 کتاب به سبب آن است که آنها بیش از بخشهای دیگر عهد جدید، به زندگی، سخنان و رفتارهای عیسی(علیه السلام)پرداخته است، با این حال بخشهای دیگر را هم که حاوی آموزه‌هایی از مسیح است می‌توان انجیل نامید، چنان‌که پولس بارها مطالب خود را انجیل می‌خواند و گاه به مجموعه عهد جدید هم انجیل گفته می‌شود.[20] انتشار مجموعه یاد شده به زبانهای گوناگون و با عنوان انجیل،[21] مؤید این معناست، بنابراین، انجیل به معنای پیامی است که کم و بیش در همه این نوشته‌ها جاری است و نباید بین معنای اصطلاحی آن و این متون نوشتاری خلط صورت گیرد. شایان توجه است که در خود اناجیل و دیگر کتابهای عهد جدید نیز بارها، از انجیل آن هم فقط به لفظ مفرد سخن رفته است، بدون آنکه از آن، اناجیل چهارگانه یا همانند آنها قصد شده باشد[22]، افزون بر آن، کلیسای قدیم نیز بر واحد بودن انجیل تصریح می‌کرد.[23]
نکته شایان توجه دیگر اینکه مسیحیان، نویسندگانِ اناجیل یاد شده و دیگر کتب عهد جدید را پیامبر نمی‌دانند؛ امّا بر این باورند که همه آنان با الهام و ارشاد الهی دست به نگارش متون یاد شده زده‌اند[24] و این چیزی است که خود نویسندگان عهد جدید نیز به آن تصریح کرده‌اند[25]؛ اما اینکه چرا از میان انبوه اناجیل، نامه‌ها، مکاشفات و کتب مربوط به اعمال حواریان، فقط 27 رساله موجود در عهد جدید با الهام الهی بوده است، دلیل قانع کننده‌ای ارائه نمی‌دهند. برخی، گزینش یاد شده را با راهنمایی روح القدس پنداشته‌اند.[26]
براساس مفهوم مسیحی انجیل، مسیحیان آگاه از دیدگاه قرآن درباره عیسی(علیه السلام) و انجیل، معرفی انجیل به عنوان کتاب آسمانی نازل شده بر عیسی(علیه السلام) و ابلاغ آموزه‌های آن به وسیله وی به مردمان عصر خویش را برنمی‌تابند و در صورتی که مراد قرآن همان انجیلهای چهارگانه باشد، عدم کاربرد لفظ جمع اناجیل را بر آن خرده می‌گیرند. آنان گزارشات قرآن درباره مسیحیت و انجیل را سطحی و احتمالاً برگرفته از مسیحیان مدینه می‌پندارند که فقط با برخی از منابع غیر رسمی مسیحیت آشنا بوده‌اند، بر این اساس، معتقدند که گزارشهایی از قبیل آمدن معجزه آسای «رطب تازه» برای مریم پس از تولد عیسی(علیه السلام)(مریم/19، 24 ـ 26)، سخن گفتن مسیح در گهواره (مریم/19، 28 ـ 29) و زنده شدن پرندگان گلین به دست وی و با قدرت خداوند، (آل‌عمران/3، 49؛ مائده/5 ،110) در کتب معتبر و رسمی دینی مسیحیت وجود ندارد و گاه در اناجیل غیر معتبر یافت می‌شود.[27] این چالش با توجه به وحیانی بودن قرآن از یک سو، و نگارش اناجیل به دست بشر و تردیدهای موجود در تاریخ و محتوای آنها از سوی دیگر، قابل پاسخ است.

تاریخ انجیل:

تاریخ انجیل:
دو سه دهه نخست تاریخ مسیحیت و بودن کتابی به نام انجیل و منسوب به مسیح(علیه السلام) از نظر منابع تاریخی مستقل از متون مسیحی و اسلامی در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، به‌گونه‌ای که برخی حتی در وجود خود عیسی(علیه السلام)نیز تردید کرده‌اند[28]، در حالی‌که فقدان گزارشهای تاریخی نمی‌تواند دلیلی بر فقدان وجود خارجی و تاریخی انجیل باشد و چه بسا جزئیات مربوط به ظهور عیسی(علیه السلام) و وحی نازل شده بر وی به علل نامعلومی در تاریخ ثبت نشده یا از بین رفته باشد. البته در برخی اناجیل چهارگانه، از انجیل مسیح سخن به میان آمده است.[29]
در 30 تا 40 سال نخست میلادی، تعلیم مسیحیت، تقریباً فقط به صورت شفاهی و گاه با نامه‌نگاری انجام می‌گرفت. حواریان، آموزه‌های مسیح(علیه السلام) را ضمن مواعظ خویش بیان و با حوادثی از زندگی آن حضرت، مصوّر می‌ساختند؛ اما کاستیها و کافی نبودن تعالیم رساله‌ها و روایتهای شفاهی، زمینه انجیل‌نگاری را فراهم ساخت[30]، بنابراین، تاریخ نگارش عهد جدید و آنچه امروزه به نام کتاب مقدس مسیحیان خوانده می‌شود، اغلب به پس از نیمه نخست قرن اول میلادی و در حدود 20 تا 30 سال پس از صعود مسیح(علیه السلام)بازمی‌گردد[31] که به وسیله رسولان وی و شاگردان آنها صورت پذیرفت. این نوشته‌ها در 4 دسته نامه‌های رسولان، اعمال رسولان، اناجیل چهارگانه و مکاشفات طبقه‌بندی شده است. «نامه‌های رسولان»، مطالب و آموزه‌های رسولانی چون پولُس، یوحنّا، یعقوب، بَرنابا، یهودا و پطرس است که برای ابلاغ و ترویج پیام مسیح(علیه السلام) به افراد، گروهها و مناطق گوناگون نگاشته‌اند. برخی از آنها در مجموعه عهد جدید پذیرفته و برخی دیگر از طرف کلیسا در قرون اولیه تاریخ مسیحیت* رد شده است؛ تاریخ نگارش نامه‌های پولس از همه بخشهای عهد جدید قدیمی‌تر است.[32] «اعمال رسولان»، گزارش فعالیتهای تبشیری حواریان و رسولان است که به وسیله افرادی چون «لُوقا» ثبت شده است. تاریخ زندگی، معجزات، آموزه‌ها، سیره و سخنان مسیح(علیه السلام)، بخش دیگر عهد جدید است که از سوی شماری از رسولان و شاگردان آنها، نگارش یافته و بر مشاهدات عینی یا شنیده‌های مؤلفان از شاهدان عینی استوار است. این نوشته‌ها تا نیمه نخست قرن دوم با عنوان «خاطرات رسولان» و از اواخر قرن دوم به نام «اناجیل» شهرت یافت.[33] مسیحیان با اذعان به دریافت نام حدود 50 انجیل از نوع یاد شده، فقط اطلاعات مربوط به 20 مورد از آنها را در دسترس می‌دانند که انجیلهای عبرانیان، پطرس، مصریان، فیلیپ، توما، یعقوب، نیکوداموس، 12 حواری، یهودا و انجیل مارکیون از جمله آنهاست.[34] اناجیل دیگری چون «انجیل کودکی به زبان عربی» هم وجود دارد که معجزات حضرت عیسی در دوران طفولیت را گزارش کرده است.[35]
سران کلیسا در اواخر قرن دوم میلادی از میان نوشته‌های متنوع و انبوهی که در 4 دسته یاد شده قرار می‌گرفت شماری را به سبب سازگاری با تعالیم کلیسا و به عنوان کتابهای قانونی و معتبر "Canon" گزینش کرده و با نام «عهد جدید»، در کنار «عهد قدیم» و به عنوان دومین بخش کتاب مقدس مسیحیان قرار دادند.[36] در سال 382 میلادی انجمنی از اسقفان، لیست نهایی حاوی 27 کتاب و نامه را نهایی کردند که مجدداً توسط مجمع ترنت (Trent)در فاصله سالهای 7 ـ 1545 مورد تأیید قرار گرفت.[37] مجموعه عهد جدید با 4 انجیل منسوب به متّا، مَرْقُس، لوقا و یوحنّا آغاز می‌شود. کتاب اعمال رسولان و پس از آن 13 یا 14 نامه منسوب به پولس، یک نامه منسوب به یعقوب؛ دو رساله منسوب به پطرس، سه رساله منسوب به یوحنّا و یک نامه منسوب به یهودا قرار دارد. کتاب مکاشفه یوحنّا بخش پایانی این مجموعه است. عهد جدید را از لحاظ محتوا می‌توان به سه بخش کلی تاریخی، عقیدتی و پیشگویی تقسیم کرد.
اناجیل چهارگانه در کنار «اعمال رسولان» بخش تاریخی عهد جدید را تشکیل داده و عمدتاً تاریخ زندگی و فعالیتهای حضرت مسیح(علیه السلام)و حواریان را اندکی تا حدود سال 63 میلادی گزارش می‌کند.[38]
بخش عقیدتی عهد جدید را 21 نامه موجود در آن تشکیل می‌دهد که اغلب به تبیین عقاید، دفاع از آن و ردّ عقاید دیگر می‌پردازد. بخش پیشگویی درباره حوادث آخرالزمان و آمدن دوباره حضرت مسیح(علیه السلام) که در قالب رؤیا و مکاشفه بیان شده است در کتاب مکاشفه یوحنّا قرار دارد. مجموعه عهد جدید از نظر آموزه‌های اعتقادی و عملی، دوگانه و ناهمگون است؛ بخشی از آن دنباله عهد قدیم بوده و بر انسان و فرستاده خدا بودن مسیح(علیه السلام) و لزوم پایبندی به شریعت موسی(علیه السلام)تأکید می‌کند و بخشی دیگر بر جنبه الوهی آن حضرت و نفی شریعت موسوی تأکید دارد. این دو روایت ناهمگون بازتابی از نزاع فکری و عقیدتی پطرس و پولس است.[39]
نوشته‌های دیگر که مورد تأیید کلیسا قرار نگرفت به عنوان «اپوکریفا» یعنی نوشته‌های مشکوک و غیر معتبر شناخته می‌شود که تعداد بسیاری از آنها از بین رفته و شماری نیز هنوز باقی است.[40] انجیل برنابا، منسوب به قرین یوسف برنابا، دوست پولس و مَرْقُس، از این قبیل است که از قرن چهارم میلادی به بعد، خواندن آن از سوی کلیسا تحریم شد. برخی، آن را حلقه گمشده بین اسلام و مسیحیت خوانده‌اند. انجیل برنابا به‌رغم ناسازگاری برخی آموزه‌های آن با تعالیمی از اسلام و نیز مسیحیت رسمی، دارای اصول اساسی درستی است و در موارد مهم و قابل توجهی با قرآن سازگاری دارد. یاد کرد صریح نام، ویژگیها و بشارت بعثت پیامبر اسلام، نفی الوهیت و نبوت مسیح(علیه السلام)تصریح بر ذبیح بودن اسماعیل ـ نه اسحاق ـ نفی مصلوب شدن حضرت عیسی(علیه السلام)و کشته شدن یهودای اسخریوطی به جای وی از این قبیل است.[41]

انجیلهای چهارگانه:

اشاره

انجیلهای چهارگانه:
اناجیل چهارگانه به عنوان معروف‌ترین بخش عهد جدید، در آغاز آن جای گرفته است. در الهیات مسیحی، بدون اعتقاد به نزول وحیانی انجیلهای یاد شده و دیگر بخشهای عهد جدید بر عیسی(علیه السلام)، نگارش مجموعه مذکور به دست انسانهای عادی و پس از صعود مسیح(علیه السلام)پذیرفته شده است.[42] اناجیل چهارگانه با توجه به نام مؤلفان آنها، به انجیل مَتّا، انجیل مَرقُس، انجیل لُوقا و انجیل یوحنّا شهرت یافته است. به‌رغم پژوهشهای وسیع انجام گرفته درباره تاریخ نگارش، هویت نویسندگان و درستی و پیوستگی سند آنها، وحدت نظر قاطعی در این باره پیدا نیست. البته در کنار چالشها و تردیدهای جدی و براساس پاره‌ای از قراین و شواهد، حدس و گمانهای نیرومندی نیز مطرح است.[43]

1. انجیل مَرقُس:

1. انجیل مَرقُس:
مرقس را نه از مصاحبان عیسی(علیه السلام) بلکه دوست، همدم و شاگرد پطرس حواری گفته‌اند که گاه با پولس نیز همسفر می‌شده و روایتهای خود را از پطرس گرفته است.[44] انجیل او را مختصرترین، نگارش آن را به زبان رومی[45] و بنابر نظر بیشتر محققان در بین سالهای 65 ـ 70 میلادی و در شهر رم دانسته‌اند.[46]

2. انجیل مَتّا:

2. انجیل مَتّا:
مفصل‌ترین انجیل و منسوب به متّای حواری است. پیش از آغاز نقادیها در عصر جدید، قدیمی‌ترین انجیل و تاریخ نگارش آن بین سالهای 50 ـ 60 و گاه 38 میلادی تصور می‌شد[47]؛ اما محققان با استناد به برخی گزارشهای خود آن و نیز تکرار همه مطالب انجیل مرقس در آن، تاریخ تألیف آن را نیز بین سالهای 65 تا 70 میلادی و پس از انجیل مرقس دانسته‌اند.[48] نسخه اصلی آن به زبان عبری بوده و در دست نیست. بعدها به زبانهای دیگر از جمله یونانی ترجمه شد.[49] پژوهشگران ضمن به چالش و تردید کشاندن انتساب آن به متّای حواری،[50] از احتمال نگارش آن به دست فردی دیگر و همنام با وی سخن رانده[51] و اغلب، مکان مکتوب شدن آن را انطاکیه گفته‌اند.[52]

3. انجیل لوقا:

3. انجیل لوقا:
لوقا، حواری نبود، مسیح(علیه السلام)را ندید و نصرانیت را از پولس فرا گرفت. بیشتر مطالب انجیل او را برگرفته از انجیل مرقس و متّا می‌دانند.[53] سه انجیل یاد شده به سبب اشتراکات فراوان، به اناجیل همنوا معروف است.[54] براساس دیدگاه سنتی، انجیل مذکور، به لوقا، یار و همراه پولس منسوب است و اینکه روایت آن به نقل از اوست. نگارش آن را بین سالهای 70 ـ 90 و به احتمال بیشتر 80 ـ 85 میلادی می‌دانند.[55] برخی از حکایات آن از قبیل حوادث دوران کودکی عیسی(علیه السلام) در اناجیل دیگر نیامده است.[56]

4. انجیل یوحَنّا:

4. انجیل یوحَنّا:
این، آخرین انجیل بوده[57] و اختلاف در تاریخ نگارش آن بیش از سه انجیل دیگر است. گاه تاریخ تألیف آن را سال 65 میلادی می‌دانند؛ ولی بنابر قوی‌ترین نظر که سنت مسیحی نیز تمایل به پذیرش آن دارد، بین سالهای 90 ـ 115 میلادی نگارش یافته است.[58] یوحنّا را حواری مورد علاقه شدید مسیح(علیه السلام)خوانده‌اند. در صحت انتساب انجیل یاد شده به وی از جمله به سبب فاصله زیاد زمانی تردیدهایی وجود دارد. انجیل یوحنا کاملا متفاوت با سه انجیل دیگر و آمیزه‌ای از زندگی مسیح(علیه السلام) و مفاهیم فلسفی یونان است.[59]

انجیل درشبه‌جزیره عربستان:

انجیل درشبه‌جزیره عربستان:
گفته می‌شود که تا سال 400 میلادی انجیل رسمی مناطق خاورمیانه، به ویژه سوریه، انجیل واحدی بوده که از ادغام 4 انجیل به وجود آمده بود.[60] این انجیل «دیاتسرون» (Diatessaron)نام داشت، ازاین‌رو ممکن است این انجیل در زمان نزول قرآن نیز کم و بیش در میان نصارای شبه جزیره عرب مرسوم بوده باشد.[61] هم‌اکنون اصل کامل این انجیل که به زبان سُریانی بوده نایاب و فقط ترجمه بخشهایی از آن به زبانهای مختلف در دست است[62]؛ انجیل دیگری که احتمالاً در آن زمان رواج داشته است انجیل کودکی به زبان عربی (Arabic Infaney Gospel)است که داستانهای زندگی عیسی در دوران کودکی را شبیه داستانهای قرآن کریم در این باره نقل می‌کند.

انجیل درشبه‌جزیره عربستان:

اشاره

انجیل درشبه‌جزیره عربستان:
گفته می‌شود که تا سال 400 میلادی انجیل رسمی مناطق خاورمیانه، به ویژه سوریه، انجیل واحدی بوده که از ادغام 4 انجیل به وجود آمده بود.[60] این انجیل «دیاتسرون» (Diatessaron)نام داشت، ازاین‌رو ممکن است این انجیل در زمان نزول قرآن نیز کم و بیش در میان نصارای شبه جزیره عرب مرسوم بوده باشد.[61] هم‌اکنون اصل کامل این انجیل که به زبان سُریانی بوده نایاب و فقط ترجمه بخشهایی از آن به زبانهای مختلف در دست است[62]؛ انجیل دیگری که احتمالاً در آن زمان رواج داشته است انجیل کودکی به زبان عربی (Arabic Infaney Gospel)است که داستانهای زندگی عیسی در دوران کودکی را شبیه داستانهای قرآن کریم در این باره نقل می‌کند.

1. انجیل، کتاب آسمانی مسیح(علیه السلام):

1. انجیل، کتاب آسمانی مسیح(علیه السلام):
قرآن بعثت عیسی مسیح(علیه السلام) را دنباله «ارسال رسل و انزال کتب» می‌داند و نام کتاب آسمانی او را به صراحت، انجیل خوانده و بر وحیانی بودن آن تأکید میورزد[63]: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنـتِ واَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتـبَ والمیزان * ... ثُمَّ قَفَّینا عَلی ءاثـرِهِم بِرُسُلِنا و قَفَّینا بِعیسَی ابنِ مَریَمَ وءاتَینـهُ الاِنجیل ...» (حدید/57 ، 25، 27 و نیز مائده/5 ،46، 110) واژه «کتاب» در آیه 30 مریم/19 نیز به انجیل اشاره دارد. از سوی دیگر و به‌رغم وجود انجیلهای فراوان، از جمله اناجیل چهارگانه رسمی در عصر نزول و پیش از آن، قرآن با کاربرد صیغه مفرد در همه آیات مربوط، بر یکی بودن انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)اصرار دارد، بنابراین می‌توان گفت که قرآن با تصریح بر منشأ وحیانی و یکی بودن انجیل عیسی(علیه السلام)، بشری بودن[64] و تعدد آن[65] را نفی می‌کند، در نتیجه اناجیل موجود و دیگر بخشهای عهد جدید که به دست افراد بشر، نگارش یافته، نمی‌تواند، عیناً همان انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)باشد[66]، بلکه روایتهای مختلفی از آن را دربردارند و به احتمال زیاد، نسخه احتمالی انجیل یاد شده به عللی از بین رفته است.[67] شرایط بسیار دشوار حاکم بر جامعه مسیحیان نوایمان و برخوردهای خشن و سرکوبگرانه با آنان از سوی یهود و رومیان، می‌تواند از آن جمله باشد[68]؛ همچنین یادکرد انجیل در کنار تورات و قرآن و به عنوان «کتاب»، موجودیت و واقعیت خارجی آن را به عنوان مجموعه‌ای از تعالیم آسمانی ثابت می‌کند: 8 بار به عنوان زوج تورات (آل‌عمران/3،48؛ مائده/5 ،66 ، 68 ؛ 110؛ توبه/9،111) و دوبار در کنار تورات و قرآن از آن یاد شده است: «نَزَّلَ عَلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ ... و اَنزَلَ التَّورةَ والاِنجیل * مِن قَبلُ هُدیً لِلنّاسِ و اَنزَلَ الفُرقانَ ...» (آل‌عمران/3، 3 ـ 4 و نیز مائده/5 ، 44 ـ 48) البته، قرآن فقط نزول مجموعه‌ای از آیات وحیانی به نام انجیل و نه کتاب به معنای شناخته شده آن را تأیید می‌کند و درباره نگارش یافتن آن در زمان حیات مسیح(علیه السلام) به دست یا املای وی، نفیاً و اثباتاً، گزارشی ندارد، بنابراین و برای ارائه حوزه‌ای مشترک از دو مفهوم مسیحی و اسلامی انجیل می‌توان انجیل یاد شده در قرآن را اشاره به آیات نازل شده بر عیسی(علیه السلام) دانست که اناجیل اربعه نیز فارغ از صحت و سقم روایت، بخشهایی از آن را گزارش کرده است. البته با این توضیح که براساس دیدگاه متفاوت مسیحیت درباره حضرت عیسی(علیه السلام)همه سخنان، رفتارها، و حوادث زندگی آن حضرت نیز در گستره مفهوم مسیحی انجیل جای می‌گیرد. شماری از مفسران شیعه[69] و سنی[70] کاربرد واژه «انزال» به‌جای «تنزیل» درباره تورات و انجیل را دلیل دفعی بودن نزول آن دو می‌دانند. البته برخی از صاحب‌نظران معاصر این دیدگاه را برنمی‌تابند.[71] برخی دیگر با استناد به آیات 45 و 48 آل‌عمران/3، بر این باورند که نام انجیل همانند وعده بعثت مسیح(علیه السلام) در سخنان انبیا و کتابهای آسمانی پیشین آمده بود: «اِذ قالَتِ المَلـئِکَةُ یـمَریَمُ اِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَة مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عیسَی ابنُ‌مَریَمَ ... و یُعَلِّمُهُ الکِتـبَ والحِکمَةَ والتَّورةَ والاِنجیل» این آیه نشان می‌دهد که حضرت مریم(علیها السلام) با نام انجیل آشنا بوده است، در غیر این صورت، خبر از تعلیم الهی آن به عیسی(علیه السلام)پیش از تولد او و نزول انجیل، معقول نبود.[72]

2. گواهی انجیل بر حقانیت تورات:

2. گواهی انجیل بر حقانیت تورات:
قرآن کریم، عیسی(علیه السلام)و انجیل را تصدیق کننده تورات* می‌خواند: «و قَفَّینا عَلی ءاثـرِهِم بِعیسَی‌ابنِ‌مَریَمَ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ وءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدیً ونورٌ ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ ...» (مائده/5 ،46) تکرار تصدیق و نسبت جداگانه آن به عیسی(علیه السلام) و انجیل، نشان می‌دهد که گواهی بر حقانیت تورات، و نزول الهی آن افزون بر سخنان حضرت مسیح(علیه السلام)، در آیات انجیل نیز آمده است. البته روشن است که مراد، تورات اصلی و نازل شده بر موسی(علیه السلام) است که خداوند، آن را عاری از تحریفات پدید آمده، به عیسی(علیه السلام)تعلیم داد (آل‌عمران/3،48؛ مائده/5،110)، بنابراین تصدیق یاد شده، هرگز به معنای تأیید کامل تورات موجود در عصر عیسی(علیه السلام)و عاری بودن آن از تحریف نیست.[73] شماری از مفسران[74] با استناد به آیه یاد شده و همانند آن بر این باورند که انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)به امضا و تکمیل احکام تورات پرداخته و آیین عیسی(علیه السلام)جز در پاره‌ای احکام، ناسخ شریعت موسی(علیه السلام)نبوده است. در انجیل متّا و از زبان عیسی(علیه السلام) نیز به این مطلب تصریح شده است.[75] تصریح قرآن بر تعلیم تورات به عیسی(علیه السلام)از سوی خدا و تأکید بر آن به عنوان نعمتی بر وی (آل‌عمران/3،48؛ مائده/5 ،110) می‌تواند مؤیّد این دیدگاه باشد. توضیح بیشتر اینکه برخی آیات نشان می‌دهد حکم گوشت و برخی دیگر از اجزای شماری از حیوانات که براساس تورات بر قوم یهود حرام شده بود، به وسیله انجیل، نسخ شده است: «و مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّورةِ ولاُِحِلَّ لَکُم بَعضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیکُم.» (آل‌عمران/3،50 قس: انعام/6 ،146) قرآن سبب تحریمهای یاد شده به‌رغم حلال بودن آنها را، ستمگری، حق ستیزی و تمرد قوم یهود و به عنوان مجازات آنان معرفی می‌کند. (نساء/4، 160؛ انعام/6 ،146)

3. تصدیق انجیل ازسوی قرآن:

3. تصدیق انجیل ازسوی قرآن:
خداوند در آیات متعددی از قرآن کریم، آن را تصدیق کننده کتابهای آسمانی پیشین از جمله انجیل می‌داند:«و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتـبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ ...» (مائده/5 ، 48)؛ اما در اینکه تصدیق و تأیید یاد شده به چه معناست، مفسران به اختلاف گراییده‌اند[76]؛ دیدگاه نخست، آن را به معنای گواهی دادن قرآن بر نزول آنها از سوی خداوند می‌داند؛ با این توضیح که لازمه آن، تصدیق همه محتویات کتابهایی که امروزه به نام تورات و انجیل نامیده می‌شود، نیست. دیدگاه دوم تصدیق یاد شده را به معنای تأیید همه یا بخشی از محتوای کتب آسمانی گذشته می‌داند و دیدگاه سومی هم بر آن است که کتابهای آسمانی پیشین درباره نزول قرآن از سوی خداوند خبر داده است و نزول قرآن ـ نه شهادت گفتاری آن ـ دلیل درستی آن خبر غیبی و مطابق با واقع بودن و از سوی خدا بودن کتب آسمانی گذشته است.[77] به نظر می‌رسد، دقت در آیات مربوط و تفاوت تعابیر می‌تواند چالش یاد شده را برچیده و زمینه وحدت نظر را فراهم آورد؛ با این توضیح که آیات تصدیق کننده را می‌توان از یک جهت به دو دسته تقسیم کرد: دسته نخست آیاتی که در آنها تعابیری چون «الَّذی بَینَ یَدَیه» و «ما بَینَ یَدَیه» آمده است، صریحاً به تصدیق کتابهای پیش از قرآن اشاره دارد و نمی‌تواند جز به معنای تأیید کتبی چون تورات و انجیل نازل شده باشد: «و ما کانَ هـذا القُرءانُ اَن یُفتَری مِن دونِ اللّهِ ولـکِن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یَدَیهِ و تَفصیلَ الکِتـبِ ...» (یونس/10،37 و نیز یوسف/12،111؛ بقره/2،97؛ آل‌عمران/3،3؛ مائده/5،48؛ فاطر/35،31؛ احقاف/46،30) تصدیق در این آیات یقیناً می‌تواند به معنای گواهی دادن قرآن بر نزول الهی تورات و انجیل واقعی و تأیید همه آموزه‌های آن دو باشد.[78] پر واضح است که تصدیق به این معنا، بشارتهای تورات و انجیل درباره بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)و نزول قرآن را نیز دربرمی‌گیرد. نکته شایان توجه آنکه، قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلی درباره تصدیق کتابهای آسمانی گذشته، بر «مُهَیْمِن» بودن خود نسبت به آنها تصریح می‌کند تا از پیدایش توهم تصدیق، بی‌هیچ دخل و تصرفی، پیشگیری کند. مهیمن بودن قرآن را هرچند متفاوت ولی نزدیک به هم معنا کرده‌اند.[79] برآیند این معانی، آن است که قرآن نسبت به کتب گذشته مسلط، فرادست و فراگیر است و براساس آن می‌تواند انواع دخل و تصرفها را در آنها انجام دهد، بر همین اساس آموزه‌های اصلی آنها را حفظ و امضا، موارد حذف و تحریف شده را یادآوری و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.[80] در دسته دوم آیات، تعابیری چون «لِما مَعَکُم» و«لِما مَعَهُم» به‌کار رفته و اشاره به اهل کتاب (یهود و نصارا) است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهـًا ...» (نساء/4،47 و نیز بقره/2، 41، 91) هرچند می‌توان ظاهر این تعابیر را اشاره به تورات و اناجیل موجود در عصر نزول دانست که در دست اهل کتاب بود؛ اما قطعاً نه به معنای تصدیق همه محتوا، بلکه چنان‌که برخی از آیات نیز اشعار دارد (مائده/5 ،14)، تأیید بخشی از آموزه‌های تحریف ناشده آنهاست و این بدان سبب است که از جمله اناجیل یاد شده دارای آموزه‌های ضد و نقیض و شرک‌آمیز است و سخنان، رفتارها و حوادثی را به عیسی(علیه السلام)نسبت می‌دهد که با عقل، و تعالیم توحیدی سازگار نیست. مواردی از این گزارشها و عقاید و احکام نادرست، شرک‌آلود و تحریف* شده، در آیات قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. (نساء/4،157، 171؛ مائده/5 ، 17، 72 ـ 73، 116 ـ 117؛ توبه/9،30)
تأیید ضمنی و به اجمال اناجیل عصر نزول از برخی آیات دیگر نیز برمی‌آید؛ آیه 66 مائده/5 از این قبیل است که در ترغیب اهل کتاب برای عمل به آموزه‌های تورات و انجیل، برخوردار شدن از برکات آسمان و زمین را پیامد آن می‌خواند: «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاََکَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم ...» مفسران، مراد از اقامه تورات و انجیل را اعتقاد و عمل به تعالیم آن دو درباره مبدأ، معاد،[81] احکام و حدود الهی[82] و نیز اعتراف به وجود بشارت مربوط به پیامبر اسلام،[83] بدون هرگونه تحریف و کتمان،[84] دانسته‌اند، بنابراین، دست‌کم اناجیل موجود در عصر نزول، آموزه‌هایی از انجیل نازل شده را دربرداشته است، در غیر این صورت و با توجه به فقدان انجیل واقعی، دعوت به اقامه آن، توجیه خردمندانه‌ای نخواهد داشت. تأیید ضمنی و اجمالی یاد شده را از آیه 68 مائده/5 نیز می‌توان برداشت کرد: «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ لَستُم عَلی شَیء حَتّی تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم ...» در شأن نزول آیه گفته‌اند که گروهی از یهودیان، پس از پاسخ پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به پرسش آنان درباره تصدیق تورات از سوی او، گفتند: ما نیز تورات را قبول داریم؛ ولی به غیر آن ایمان نمی‌آوریم و خداوند براساس این آیه، دین و آیین آنان را بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل فاقد ارزش و پایه و اساس می‌خواند. اعتقاد و عمل به آن نیز ایمان به پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)و قرآن را می‌طلبد. قرآن کریم در جای دیگر، پیروان انجیل را به داوری و حکم کردن براساس «ما اَنزَلَ الله» در آن فرا می‌خواند: «ولیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللّهُ فیهِ ...» این آیه نیز تأیید ضمنی و اجمالی اناجیل عصر نزول را می‌رساند.

4. آموزه‌های انجیل:

اشاره

4. آموزه‌های انجیل:
قرآن کریم، گاه با برخی اوصاف کلی و گاه با یادکرد پاره‌ای از احکام و آموزه‌های مشخص، تصویری به نسبت کامل، از محتوای انجیل به دست می‌دهد. موارد یاد شده از این قبیل است:

1. هدایت، نور و موعظه:

1. هدایت، نور و موعظه:
«... و ءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدیً ونورٌ ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ و هُدیً و مَوعِظَةً لِلمُتَّقین.» (مائده/5 ،46 و نیز آل‌عمران/3،3 ـ 4) مفسران در معنای هدایت*، آن را به وجود آموزه‌های مربوط به توحید خداوند و تنزیه وی از داشتن همسر، فرزند، شریک و انباز،[85] معارف مربوط به معاد،[86] تصدیق و تنزیه انبیا، بشارت بعثت پیامبر اسلام[87]، احکام الهی و دلایل آن[88] تفسیر کرده‌اند. توجه به وصف قرآن به مایه هدایت بودن، (بقره/2،2) می‌تواند در این زمینه بسیار کارگشا باشد، چنان‌که در تفسیر اشتمال انجیل بر نور، آن را اشاره به بیان احکام شرعی،[89] دلایل، مثلها، فضایل و ارزشهای رهنمون ساز به سوی حق[90] و روشن ساختن تاریکیهای جهل و نادانی[91] از سوی انجیل معنا کرده اند و مراد از وجود موعظه در آن را، فرمانهای الهی مبنی بر پرهیز از گناه و انجام عبادات و پند و اندرزهای شیوا و رسا گفته‌اند.[92]

2. بشارت بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله):

2. بشارت بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله):
بنابر نص صریح برخی آیات قرآن و نیز ظاهر برخی دیگر، خبر بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، نام و ویژگیهای او در تورات و انجیل نازل شده از سوی خدا، آمده است. این موضوع در میان آموزه‌های یاد شده تورات و انجیل در قرآن برجستگی ویژه‌ای دارد: «اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِی‌التَّورةِ والاِنجیلِ ...» (اعراف/7،157) از ظاهر آیه برمی‌آید که اوصاف سه گانه «رسول»، «نبیّ» و «اُمّی» (درس ناخوانده و خط نانوشته بودن) همه در تورات و انجیل برای پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)یاد شده است[93] و اگر آیه درصدد چنین بیانی نبود، یاد کرد هر سه وصف در کنار هم که منحصر به همین آیه است، به ویژه آوردن ویژگی سوم، نکته پیدایی نداشت.[94] در آیه‌ای دیگر و از زبان مسیح(علیه السلام)، به نام پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)که پس از وی خواهد آمد، تصریح شده است: «و اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ ... و مُبَشِّرًا بِرَسول یَأتی مِن بَعدِی اسمُهُ اَحمَدُ ...» (صفّ/61 ،6) این آیه هرچند بر بشارت بعثت پیامبر اسلام و نام وی از زبان مسیح(علیه السلام) و نه آمدن آن در انجیل دلالت دارد[95]؛ اما چون آن حضرت در این زمینه جز آیات انجیل و وحی الهی را بر زبان نمی‌راند، می‌تواند برگرفته از انجیل باشد. این آیه توجه شماری از مفسران[96] و پژوهشگران[97] مسلمان را که در پی یافتن نام احمد در اناجیل فعلی برآمده‌اند، به واژه فارقلیط (Paraclete)یا «بارکلیت» معطوف ساخته است. واژه یاد شده یونانی و به معنای تسلی و آرامش دهنده است و مسیحیان مصداق آن را روح القدس خوانده‌اند.
اما مفسران و پژوهشگران یاد شده بر این باورند که این واژه در اصل اسم خاص، به صورت «پریکلیتوس» و به معنای «احمد» و «ستوده» بوده که بعدها دچار تغییر شده است. در مقابل، برخی پژوهشگران مسیحیت با نفی دلالت آیه بر یادکرد نام احمد* در انجیل تلاشهای انجام گرفته برای تطبیق آن بر فارقلیط را ناموفق و غیر لازم می‌شمارند. وی در کنار پاره‌ای استدلالهای دفاع‌پذیر مدعی است که واژه یاد شده قرنها پیش از اسلام نیز به همان صورت و به معنای تسلی دهنده کاربرد داشته است و مصداق آن نیز روح القدس دانسته می‌شد. وی بخشهای دیگری از عهد جدید را مصداق بشارت انجیل در قالب اوصاف کلی و نه به اسم، مبنی بر آمدن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)می‌داند.[98]گزارشهای تورات و انجیل درباره بعثت، نام و ویژگیهای پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)به‌گونه‌ای دقیق و روشن بوده است که برای یهود و نصارا یا دست کم برای دانشمندان آنان هیچ شک و تردیدی در شناخت آن حضرت و حقانیت دعوت و رسالت وی باقی نمی‌گذاشت[99]؛ اما گروهی از آنان بر اثر انگیزه‌های گوناگون به کتمان آن می‌پرداختند: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم واِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون» (بقره/2،146) از این آیه و همانند آن برمی‌آید که گزارشهای یاد شده در تورات و انجیلهای موجود در عصر نزول نیز بوده است. در غیر این صورت، یهود و نصارا* با استناد بر آن به عنوان بهترین دلیل، شدیداً به تکذیب قرآن، پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله) و دعوت او می‌پرداختند[100]، درحالی‌که شماری از آنان به ویژه برخی از دانشمندان یهود* و نصارا براساس بشارتهای یاد شده و شناخت پیشین از پیامبر اسلام به وی ایمان آوردند[101]: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون * و اِذا یُتلی عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین» (قصص/28،52 ـ 53) بشارت آمدن «فارقلیط» پس از عیسی(علیه السلام) که به نقل از زبان وی در انجیل یوحنا یاد شده[102]، از این قبیل است که مورد توجه و استناد شماری از مفسران شیعه[103] و سنی[104] قرار گرفته است. البته با توجه به غیر واقعی بودن بسیاری از گزارشهای عهد جدید، آنچه قرآن در این باره آورده است، به طور کامل در آن وجود ندارد و آنچه یافت می‌شود برخی عبارات کلی است که قابل انطباق بر پیامبر گرامی اسلام است، در حالی‌که بیانات قرآن دلالت بر آن دارد که در تورات و انجیل به روشنی و با صراحت از آمدن پیامبر(صلی الله علیه وآله)خبر داده شده است.[105] در آیه 29 فتح /48 نیز از یادکرد برخی اوصاف پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و پیروان راستین او در تورات و انجیل سخن به میان آمده است. براساس این آیه در کتب یاد شده آمده است که پیامبر اسلام و پیروانش با دشمنان، سرسخت و با یکدیگر بسی مهربان‌اند؛ همچنین آنان به زراعتی همانند شده‌اند که روز به روز رشد، بالندگی و استحکام بیشتری یافته و شگفتی کشاورزان را برمی‌انگیزد؛ به این معنا که مسلمانان نیز در آغاز اندک‌اند؛ اما در گذر ایام چنان بر شمار و نیروی آنان افزوده می‌شود که کافران را به خشم آورده و هراسان می‌سازند[106]: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَرهُم رُکَّعـًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ ورِضونـًا سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجودِ ذلِکَ مَثَلُهُم فِی التَّورةِ ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرع اَخرَجَ شَطـَهُ فَـازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ ...» (فتح/48،29) اینکه همه اوصاف یاد شده، در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده است یا بخشی در تورات و بخشی دیگر در انجیل، مورد اختلاف مفسران است. شماری از مفسران شیعه[107] و سنی[108] به پیروی از تفسیرگران نخستینی چون قتاده، ضحّاک و ابن جُبیر،[109] اوصافی را که پیش از واژه «ذلِکَ» آمده است، یاد شده در تورات، و تشبیه به زرع و کِشته را آمده در انجیل می‌دانند. طبری در اثبات این دیدگاه می‌گوید: اگر «کَزَرع» عطف بر اوصاف پیشین و به تورات هم مربوط بود، باید همراه «واوِ» عطف می‌آمد.[110] در مقابل، شوکانی، جمله «کَزَرع» را مستأنفه دانسته و به پیروی از مجاهد معتقد است که همه ویژگیهای یاد شده از آغاز تا پایان آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمده است[111]، چنان‌که ابوسلیمان دمشقی بر این باور است که فقط تشبیه به زرع و کِشته در تورات و انجیل یاد شده است.[112]

3. جهاد:

3. جهاد:
یکی دیگر از آموزه‌هایی که قرآن از ذکر آن در تورات و انجیل سخن می‌گوید، جنگ و جهاد در راه خدا و وعده حتمی بهشت از سوی او به مؤمنانی است که در این مسیر، دشمنان خدا را کشته یا خود کشته می‌شوند: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ‌المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقـًّا فِی التَّورةِ والاِنجیلِ والقُرءانِ ...» (توبه/9،111) این آیه را در شأن صاحبان بیعت عقبه نازل دانسته‌اند[113] و مفسران بر این باورند که وجود حکم جهاد در همه ادیان آسمانی را می‌رساند.[114] افزون بر آموزه‌های یاد شده که قرآن به صراحت از ذکر آنها در انجیل یاد می‌کند، تعالیم یاد شده مسیح(علیه السلام) به پیروان خویش در قرآن هم می‌تواند از آموزه‌های انجیل نازل شده بر وی باشد. توصیه به تقوا، یکتاپرستی، پیروی از او و نیز تصدیق تورات و نفی شرک ازاین قبیل است. (آل‌عمران/3، 50 ـ 51 ؛ مائده/5 ،72؛ توبه/9،31)