مراحل انذار:
اشاره
مراحل انذار:
انذارگر به طور معمول انذار را از نزدیکان خویش آغاز میکند و آنگاه دایره آن را به دیگران که در شعاعهای دورتری از وی قرار دارند توسعه میدهد، بر این اساس آیاتی که از انذارگری پیامبر(صلی الله علیه وآله)سخن میگوید، مراحل یاد شده را اینگونه بیان میکند:
1. خویشاوندان:
1. خویشاوندان:
در نخستین مرحله دعوت عمومی، پیامبر گرامی اسلام مأموریت یافت تا خویشاوندان خود را بیم دهد: «و اَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین» (شعراء/26، 214) براساس روایات پیامبر با مساعدت امیرمؤمنان، امامعلی(علیه السلام)غذایی فراهم آورد و 45 نفر از خویشاوندان نزدیک را فرا خواند. در نخستین جلسه به علّت گفتار ناپسند ابولهب، آمادگی افراد و زمینه انذار از میان رفت؛ ولی در نشستی دیگر پس از ستایش خداوند بعثت خویش را مطرح کرد و از آنان در جهت انجام رسالت بزرگ خویش یاری طلبید.[1]
2. اهل مکّه و پیرامون آن:
2. اهل مکّه و پیرامون آن:
پس از دعوت خویشاوندان و انذار آنان در مرحله بعد به انذار مردم مکّه مأموریت یافت: «لِتُنذِرَ اُمَّ القُری و مَن حَولَها» (انعام/6 ، 92) بنا به نقلی پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: من مانند کسی هستم که دشمن را میبیند و بر نزدیکان خود از آن بیم دارد و قبل از هجوم آنان را خبردار میسازد.[2]
3. جهانیان:
3. جهانیان:
براساس آیاتی همچون «لِیَکونَ لِلعــلَمینَ نَذیرا» (فرقان/25، 1) و «لاُِنذِرَکُم بِهِ و مَن بَلَغَ» (انعام/6 ، 19) پیامبر(صلی الله علیه وآله)مسئولیت بیم و هشدار دادن همه جهانیان را بر عهده داشته است. برابر گفتار المیزان نامههای پیامبر به سران کشورهای مختلف و فراخوان مردم آن کشورها به اسلام با توجّه به این مرحله صورت پذیرفته است.[3]
واکنش مردم در برابر انذار
1. ایمان و اصلاح:
1. ایمان و اصلاح:
کسانی که پیام بشارت و انذار پیامبران را شنیده، ایمان آوردند و به اصلاح خود همّت گماشتند نه ترسی به دل دارند و نه به اندوه دچار میشوند: «و ما نُرسِلُ المُرسَلینَ اِلاّ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ ... فَمَن ءامَنَ واَصلَحَ فَلا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» (انعام/6 ، 48 ـ 49) و آمرزش الهی و روزی بزرگوارانه بهره ایشان است. (حجّ/22، 49 ـ 50)
2. تکذیب و ایمان نیاوردن:
2. تکذیب و ایمان نیاوردن:
بسیاری در برابر انذار از آوردن ایمان امتناع میورزند: «لِتُنذِرَ قَومـًا ... * لَقَد حَقَّ القَولُ عَلی اَکثَرِهِم فَهُم لا یُؤمِنون» (یس/36،6) آنان که در برابر انذار به تکذیب آیات الهی پرداختهاند به عذاب دردناکی گرفتار خواهند آمد: «و ما نُرسِلُ المُرسَلینَ اِلاّ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ ... * والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا یَمَسُّهُمُ العَذابُ» (انعام/6 ، 48 ـ 49) کافران در برابر انذار واکنشهای گوناگونی داشتند؛ یا پیامبران را به جادوگری متهم کردند: «اَنذِرِ النّاسَ ... قالَ الکـفِرونَ اِنَّ هـذا لَسـحِرٌ مُبین» (یونس/10، 2؛ فرقان/25، 8) یا برای مبارزه با حقیقت به مجادله پرداخته، آیات الهی را به مسخره گرفتند: «و یُجـدِلُ الَّذینَ کَفَروا بِالبـطِـلِ لِیُدحِضوا بِهِ الحَقَّ واتَّخَذوا ءایـتی وما اُنذِروا هُزُوا» (کهف/18، 56) یا سخنان پیامبر را دروغ و افسانه پیشینیان معرفی: «تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الفُرقانَ عَلی عَبدِهِ لِیَکونَ لِلعــلَمینَ نَذیرا ... قالَ الَّذینَ کَفَروا اِن هـذا اِلاّ اِفکٌ» (فرقان/25، 1، 4 ـ 5) و به بهانهجویی پرداخته و در این راستا به غذا خوردن و راه رفتن پیامبر در میان کوچه و بازار و فرود نیامدن فرشتهای همراه او برای انذار مردمان یا نداشتن گنج و باغ استناد میجستند (فرقان/25، 7 ـ 8) یا در برابر انذار پیامبران، استکبار میورزیدند: «و استَکبَرُوا استِکبارا» (نوح/71، 7) یا درستی مطالب پیامبران را بسیار بعید: «بَل عَجِبوا اَن جاءَهُم مُنذِرٌ ... فَقالَ الکـفِرونَ ... اَءِذا مِتنا و کُنّا تُرابـًا ذلِکَ رَجعٌ بَعید» (ق/50 ، 2 ـ 3) و پیروی از انسانی همانند خویش را گمراهی میخواندند: «کَذَّبَت ثَمودُ بِالنُّذُر * فَقالوا اَبَشَرًا مِنّا واحِدًا نَتَّبِعُهُ اِنّا اِذًا لَفی ضَلـل وسُعُر» (قمر/54 ، 23 ـ 24)
3. تعجب و شگفتی:
3. تعجب و شگفتی:
برخی از اینکه در میان آنان بشری از جنس و نوع ایشان به انذارگری برانگیخته شده است دچار شگفتی میشدند:«و عَجِبوا اَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم» (ص/38،4؛ ق/50 ،2)، در حالی که خداوند بعثت انذارگران از میان خودشان را جای شگفتی نمیداند:«اَکانَ لِلنّاسِ عَجَبـًا اَن اَوحَینا اِلی رَجُل مِنهُم اَن اَنذِرِ النّاسَ» (یونس/10، 2؛ اعراف/7، 63)، بلکه آن را امری ضروری: «ولَو جَعَلنـهُ مَلَکـًا لَجَعَلنـهُ رَجُلاً ولَلَبَسنا عَلَیهِم ما یَلبِسون» (انعام/6 ، 9) و تعجب* آنان را موجب شگفتی میداند: «و اِن تَعجَب فَعَجَبٌ قَولُهُم» (رعد/13،5)
4. گریز و تلاش برای نشنیدن پیام انذار:
4. گریز و تلاش برای نشنیدن پیام انذار:
امّت نوح در برابر انذار آن حضرت، گریز بیشتر و نهادن انگشت در گوش و کشیدن جامه بر سر را پیش گرفتند:«اِنّی لَکُم نَذیرٌ ... فَلَم یَزِدهُم دُعاءی اِلاّ فِرارا ... جَعَلوا اَصـبِعَهُم فی ءاذانِهِم واستَغشَوا ثیابَهُم» (نوح/71، 2، 6 ، 8)
5 . تنفّر:
5 . تنفّر:
برخی به خداوند به سختی سوگند یاد میکردند که اگر بیم دهندهای در میان ما بر انگیخته شود از دیگران راه یافتهتر خواهیم شد؛ ولی پس از آنکه هشدار دهندهای برانگیخته شد بر اثر استکبار و نیرنگ زشتشان جز بر نفرت آنان افزوده نگشت: «و اَقسَموا بِاللّهِ ... فَلَمّا جاءَهُم نَذیرٌ ما زادَهُم اِلاّ نُفورا» (فاطر/35،42)
6 . درخواست عذاب:
6 . درخواست عذاب:
برخی در برابر انذار به جای پذیرفتن حقیقت خواهان نزول عذاب میشدند. خداوند در مورد آنان میفرماید: آیا عذاب ما را شتابزده خواستارند؟ آنگاه که عذاب بر خانه آنان فرود آید چه بد صبحگاهی برای هشدار داده شدگان است:«اَفَبِعَذابِنا یَستَعجِلون * فَاِذا نَزَلَ بِسَاحَتِهِم فَساءَ صَبَاحُ المُنذَرین» (صافّات/37، 176 ـ 177)، «فَأتِنا بِما تَعِدُنا اِن کُنتَ مِنَ الصّـدِقین» (احقاف/46، 22)
موانع پذیرش انذار
1. کفر:
1. کفر:
انذار در مورد آنان که از پذیرفتن حق سر باز زده و کافر شدند، سودمند نیست: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِرهُم لایُؤمِنون» (بقره/2، 6)، «و ما تُغنِی الأیـتُ والنُّذُرُ عَن قَوم لا یُؤمِنون» (یونس/10،101)
2. استکبار و نیرنگ:
2. استکبار و نیرنگ:
علّت تنفّر برخی، از بیم دهندگان استکبار و نیرنگ زشت آنان در پوشاندن استکبار خویش است: «... فَلَمّا جاءَهُم نَذیرٌ ما زادَهُم اِلاّ نُفورا * اِستِکبارًا فِیالاَرضِ ومَکرَ السَّیِّیِ» (فاطر/35، 42 ـ 43)
3. دنیاگرایی:
3. دنیاگرایی:
فریفته زندگی دنیا گشتن مانع پذیرش انذار و در نتیجه فرو افتادن به دوزخ است: «اَلَم یَأتِکُم ... یُنذِرونَکُم ... قالوا شَهِدنا عَلی اَنفُسِنا و غَرَّتهُمُ الحَیوةُ الدُّنیا» (انعام/6 ،130)
4. عادت به رفاه و خوشگذرانی:
4. عادت به رفاه و خوشگذرانی:
در برابر هر پیامبری، رفاهطلبانی خوگرفته با خوشگذرانی، با تکیه بر افزونی ثروت و فرزندان خویش، کفر میورزیدند: «وما اَرسَلنا فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ کـفِرون» (سبأ/34، 35 ـ 36)
5 . ستمگری:
5 . ستمگری:
از کسانی که بر اثر نشنیدن پیام انذارگران بر آنان عذاب فرود آمده با وصف «ستمگران» تعبیر شده است:«واَنذِرِ النّاسَ ... فَیَقولُ الَّذینَ ظَـلَموا رَبَّنا اَخِّرنا» (ابراهیم/14، 44)؛ همچنین علّت اختلافاتی که پس از بشارت و انذار پیامبران پدید آمده، ستمکاری معرفی شده است: «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ ... و مَا اختَلَفَ فیهِ اِلاَّ الَّذینَ اوتوهُ ... بَغیـًا بَینَهُم» (بقره/2، 213)
6 . پیروی از پیشینیان:
6 . پیروی از پیشینیان:
بسیاری از منحرفان در برابر انذار پیامبران میگفتند: آیا نزد ما آمدی تا آنچه را پیشینیان و پدرانمان میپرستیدند فرو گذاشته، خدای یکتا را پرستش کنیم: «قالُوا اَجِئتَنا ... و نَذَرَ ما کانَ یَعبُدُ ءاباؤُنا» (اعراف، 7، 70)، «واذکُر اَخا عاد اِذ اَنذَرَ قَومَهُ ... اَجِئتَنا لِتَأفِکَنا عَن ءالِهَتِنا» (احقاف/46، 22 و نیز هود/11، 62 ، 87 ، 109؛ کهف/18، 4؛ سبأ/34، 43)
7. قساوت و مرگ دل:
7. قساوت و مرگ دل:
آنان که بر اثر قساوت به کری یا کوری دل مبتلا گشتهاند پیام انذار را نخواهند شنید و حقایق را نخواهند دید:«قُل اِنّما اُنذِرُکُم بِالوَحیِ ولا یَسمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ اِذا ما یُنذَرون» (انبیاء/21، 45) براساس آیه شریفه«اَفَاَنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ ولَو کانوا لا یَعقِلون» (یونس/10، 42)، «فَاَغشَینـهُم فَهُم لا یُبصِرون ... و سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَمتُنذِرهُم لا یُؤمِنون» (یس/36، 10) میتوان کران را آنان دانست که از نیروی اندیشه خود بهره نمیبرند، بدین روی گوش دل آنان سخن حق را نمیشنود. قرآن کریم مرگ دل آدمی را مانع شنیدن هشدار پیامبران معرفی کرده است: «ما اَنتَ بِمُسمِع مَن فِی القُبور * اِن اَنتَ اِلاّ نَذیر» (فاطر/35، 22 ـ 23)، «اِنَّکَ لا تُسمِعُ المَوتی» (نمل/27، 80 ؛ روم/30، 52) و انذار را تنها در مورد زنده دلان اثربخش میداند:«لِیُنذِرَ مَن کانَ حَیـًّا» (یس/36، 70)، بر این اساس روز قیامت دوزخیان میگویند: اگر ما هشدار پیامبران را میشنیدیم یا درباره آن میاندیشیدیم اکنون در آتش نبودیم: «... اَلَم یَأتِکُم نَذیر * قالوا بَلی قَد جاءَنا نَذیرٌ ... و قالوا لَو کُنّا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ ما کُنّا فی اَصحـبِ السَّعیر» (ملک/67 ،9 ـ 10)
8 . جهالت و نادانی:
8 . جهالت و نادانی:
حضرت هود(علیه السلام)برخورد بهانه جویانه قوم عاد را برخاسته از جهالت آنان معرفی کرده است: «... و اُبَلِّغُکُم ما اُرسِلتُ بِهِ و لـکِنّی اَرکُم قَومـًا تَجهَلون» (احقاف/46، 23)
فرجام نادیده گرفتن انذار:
اشاره
فرجام نادیده گرفتن انذار:
امّتهایی که فراخوان پیامبران را نادیده گرفته و به هشدار آنان توجهی نکردهاند، به عذاب الهی گرفتار آمدهاند و قرآن کریم آنان را با عنوان «منذَرین = انذار شدگان» خوانده و فرجام کارِ نمونههایی از این امّتها را بازگو کرده است:
1. قوم نوح:
1. قوم نوح:
آنان بر اثر تکذیب حضرت نوح به کیفر غرق دچار گشتند: «و اَغرَقنَا الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَانظُر کَیفَ کانَ عـقِبَةُ المُنذَرین» (یونس/10،73)
2. قوم لوط:
2. قوم لوط:
آنان نیز با سر باز زدن از راه صحیح و تهدید حضرت لوط به عذاب نزول باران سنگ (سجین) گرفتار شدند:«واَمطَرنا عَلَیهِم مَطَرًا فَساءَ مَطَرُ المُنذَرین» (شعراء/26، 173؛ نمل/27،58) برخی مفسّران مقصود از «منذَرین» را امّتهای هلاک شده دانستهاند.[4] در دو آیه دیگر نیز آدمیان را به عبرت آموزی از عاقبت هشدار داده شدگان: «فَانظُر کَیفَ کانَ عـقِبَةُ المُنذَرین» (صافّات/37،73) و توجّه به پیامد نافرجام آنان: «فَاِذا نَزَلَ بِسَاحَتِهِم فَساءَ صَبَاحُ المُنذَرین» (صافّات/37،177) فرا خوانده است. برخی از روایات «منذَرین» در این آیه را بنیامیه و پیروان آنان که در آخرالزمان به عذاب گرفتار میشوند معرفی کردهاند.[5] در سوره قمر نیز از عذاب قوم نوح، عاد، ثمود، لوط و آلفرعون سخن به میان آمده و با تعابیری همچون «فَکَیفَ کانَ عَذابی و نُذُر» (قمر/54 ، 16، 18، 21،30) و «فَذوقوا عَذابی و نُذُر» (قمر/54 ، 37، 39) آنها را «منذَرین» یعنی هشدار داده شدگانی بیتوجه که به عذاب دچار گشتهاند شناسانده است.