گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
اَنَس بن نَضْر


اشاره

اَنَس بن نَضْر: از شهدای اُحُد
انس بن نضر بن ضمضم بن زید انصاری خزرجی از بنی‌نجار، عموی انس بن مالک خادم رسول خدا(صلی الله علیه وآله)[1] است. وی از یاران وفادار پیامبر(صلی الله علیه وآله)به شمار می‌رفت و از اینکه در جنگ بدر موفق به حضور در کنار آن حضرت نشد تأسف می‌خورد و با خدا پیمان بست که اگر جنگ دیگری رخ دهد در کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله) جانانه مبارزه کند.[2]
انس در جنگ احد حضور یافت و پس از شایعه کشته شدن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ـ که برخی از مسلمانان روحیه خود را باختند ـ وی از معدود کسانی بود که دیگران را به مقاومت و مبارزه فرا می‌خواند. انس به عمر و طلحه و گروهی از مهاجران و انصار که حیرت‌زده دست از جنگ کشیده بودند خطاب کرد: چرا نشسته‌اید؟ گفتند: رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله) کشته شد. گفت: پس از او زندگی چه ارزشی دارد؟ برخیزید و در همان راهی که رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله) از دنیا رفت کشته شوید.[3] سپس گفت: پروردگارا! من از گفته‌هایشان از پیشگاه تو عذر می‌خواهم و از اعمال آنان برائت می‌جویم. آنگاه به دشمن هجوم برد و به‌دست سفیان‌بن‌عویف به شهادت رسید. مشرکان بدنش را مثله کردند. گفته‌اند که وی در این نبرد بیش از 80 زخم برداشت و تنها در صورت‌او 70 جراحت دیده‌می‌شد.[4] ممکن است این عدد کنایه از جراحتهای فراوان باشد، به‌گونه‌ای که خواهرش، از روی انگشت[5] یا دندانهای ثنایا[6] یا لباسش وی را شناخت.[7]

انس در شأن نزول:

انس در شأن نزول:
1. بنا به نقل سدّی، پس از شایعه کشته شدن پیامبر در جنگ احد، بسیاری انگیزه نبرد را از دست دادند و برخی در پی‌گرفتن امان از ابوسفیان برآمدند. انس‌بن‌نضر خود را از آنها بیگانه دانست به آنها گفت: «اگر محمد کشته شده خدای او زنده است، پس بجنگید برای آنچه پیامبر جنگید». سپس شمشیر خود را به قدرت در دست گرفت و به نبرد خود ادامه داد تا به شهادت رسید. آنگاه آیه «و ما مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت ...» (آل عمران/3،144) در این‌باره نازل شد.[8] بلنسی مراد از «شاکرین» در ادامه آیه را انس بن نضر و امثال او دانسته که از صحنه نبرد فرار نکردند و به شهادت رسیدند.[9]
2. براساس روایاتی از انس بن مالک (پسر برادر أنس) آیه 23 احزاب/33 در مورد او[10] و دیگر همراهان شهیدش[11]فرود آمد که عهد کرده بودند پس از بدر، در جنگهای پیامبر حضور داشته باشند: «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عـهَدُوا اللّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ و مِنهُم مَن یَنتَظِرُ و ما بَدَّلوا تَبدیلا = از مؤمنان، مردانی‌اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخی از آنان به شهادت رسیدند و بعضی دیگر در انتظارند و در پیمان خود تغییری ندادند».


اِنشاء

اشاره

اِنشاء: ایجاد همراه با تربیت و بالا بردن
واژه «انشاء» مصدر باب افعال از ماده «ن ـ ش ـ أ» در لغت به‌معنای آفریدن و ایجادکردن[12] و ایجاد همراه با تربیت کردن شیئ[13] است. برخی معنای رفعت و بلندی را نیز از مادّه آن استفاده کرده‌اند؛ مانند: نَشَأَ السحاب؛ یعنی ابر بالا رفت.[14] با توجه به معنای لغوی انشاء فرق آن با الفاظ دیگری که موهم ترادف با آن است، مانند: ابداع، ایجاد، تکوین، خلق و اختراع روشن می‌شود، زیرا در هیچ یک از واژه‌های یاد شده ویژگی تربیت یا بالا بردن اخذ نشده است.
انشاء در علم معانی در برابر خبر است؛ کلام چنانچه از نسبتی که در خارج بین دو چیز واقع است حاکی باشد خبر و اگر نسبت به وسیله خود کلام ایجاد شود انشاء نامیده می‌شود.[15] کلام در صورت اول قابل صدق و کذب است، بر خلاف صورت دوم، ازاین‌رو برخی انشاء را به کلامی که قابل صدق و کذب نباشد، تفسیر کرده‌اند.[16] برای انشاء در علم مزبور انواعی ذکر شده است؛ مانند: امر، نهی، استفهام، تمنّی، ندا و قسم. برخی دانشی را که از سخن منثور از جهت شیوایی و رسا بودن بحث می‌کند علم انشاء نامیده[17] و برخی دیگر انشاء را در برابر «انشاد» بر خواندن و آوردن شعر از خویش اطلاق کرده‌اند.[18]
در علم فقه نیز انشاء برای ایجاد اعتباری از اعتبارات مانند زوجیت، ملکیت، عتق و ... به‌کار می‌رود، ازاین‌رو گفته می‌شود: عاقد باید عقد را به قصد انشاء جاری کند وگرنه باطل است.[19]
در برابر اصطلاحات مذکور که همه آنها در محدوده الفاظ و معانی و اعتبارات است، اصطلاحات دیگری وجود دارد که گستره انشاء را از عالم لفظ و اعتبار خارج ساخته و آن را به امور عینی و موجودات خارجی محدود می‌سازد و معنای اسم «منشئ» را که از اسمای الهی است[20] تبیین می‌کند، بر این اساس برخی آن را به ایجاد چیزی که مسبوق به ماده و مدت باشد[21] و برخی دیگر آن را به ایجاد دفعی[22] و طایفه‌ای آن را به ایجاد نفوس جزئیه و موجودات مثالی چه در مثال اکبر (مطلق) و چه در مثال اصغر (مقید) تفسیر کرده‌اند.[23] گفتنی است که موجودات مثالی گرچه از ماده و مدت مجردند؛ ولی دارای مقدارند.[24]
در همه اصطلاحات یاد شده معنای لغوی انشاء به نوعی مشاهده می‌شود، گرچه در برخی از آنها معنای مزبور روشن‌تر است.
واژه انشاء و مشتقات آن بیش از 20 بار در قرآن کریم به‌کار رفته و در آنها در سه محورِ متعلقات انشاء، فاعل و اهمیت آن سخن به میان آمده است. با توجه به مواردی که انشاء در آنها به‌کار رفته می‌توان ادعا کرد که از نظر قرآن انشاء، مطلق ایجاد نیست، بلکه همان‌گونه که در بیان معنای لغوی و اصطلاحی گذشت ایجادی است همراه با پرورش دادن و رشد و نمو بخشیدن.
انشاء در مواردی مربوط به امور دنیوی است؛ مانند: ایجاد بستانها و درختهای دار بستی و آزاد: «و هُوَ الَّذی اَنشَاَ جَنَّــت مَعروشـت و غَیرَ مَعروشـت ...» (انعام/6 ،141)، ایجاد جوامع گوناگون:«... و اَنشَأنا مِن بَعدِهِم قَرنـًا ءاخَرین» (انعام/6 ،6 و نیز انعام/6 ،133؛ انبیاء/21،11؛ مؤمنون/23، 31، 42؛ قصص/28،45)، ایجاد انسانها: «و هُوَ الَّذی اَنشَاَکُم مِن نَفس واحِدَة ...» (انعام/6 ،98 و نیز ملک/67 ،23؛ هود/11،61 ؛ نجم/53 ،32؛ یس/36،79)، ایجاد چشم، گوش و قلب برای وی: «وهُوَ الَّذی اَنشَاَ لَکُمُ السَّمعَ والاَبصـرَ والاَفـِدَةَ ...» (مؤمنون/23،78)، ایجاد درختی که از آن آتش می‌گیرند:«ءَاَنتُم اَنشَأتُم شَجَرَتَها اَم نَحنُ المُنشِـون» (واقعه/56 ،72)، ایجاد باغهای انگور و خرما: «فَاَنشَأنا لَکُم بِهِ جَنّـت مِن نَخیل واَعنـب ...» (مؤمنون/23،19)، ایجاد و بالا بردن ابرها: «... و یُنشِئُ السَّحابَ الثِّقال» (رعد/13،12) و ایجاد کشتیهای بزرگ: «ولَهُ الجَوارِ المُنشَـاتُ فِی البَحرِ کالاَعلـم» (الرحمن/55 ،24) بدیهی است که انشاء در امور دنیوی افزون بر اینکه با رشد و پرورش دادن همراه است، تدریجی و مسبوق به ماده و مدت است.
انشاء درمواردی نیز مربوط به عالم آخرت و نیز شروع مرحله تجرّد انسان است؛ مانند: ایجاد همسران بهشتی:«اِنّا اَنشَأنـهُنَّ اِنشاء» واقعه/56، 35)، ایجاد افراد انسان در نشئه دیگر: «... و نُنشِئَکُم فی مالاتَعلَمون» واقعه/56،61)، ایجاد نشئه‌آخرت: «... ثُمَّ اللّهُ یُنشِئُ النَّشاَةَ الأخِرَةَ...» (عنکبوت/29، 20) و ایجاد تحولی ملکوتی در جنین انسان: «... ثُمَّ اَنشَأنـهُ خَلقـًا ءاخَر ...» (مؤمنون/23،14)
البته در عالم آخرت و موجودات اخروی تدریج، حرکت، رشد و تکامل به‌گونه‌ای که در دنیاست، تصور نمی‌شود، زیرا آن عالم با دنیا متفاوت است، چنان که این تفاوت از الفاظی مانند «تبدیل»، «امثال»، «انشاء» و «مالا تَعلَمونَ» در آیاتی که از ایجاد انسانها در آخرت سخن به‌میان آورده، قابل استفاده است[25]؛ مانند: «نَحنُ قَدَّرنا بَینَکُمُ المَوتَ و ما نَحنُ بِمَسبوقین * عَلی اَن نُبَدِّلَ اَمثــلَکُم و نُنشِئَکُم فی ما لا تَعلَمون» (واقعه/56 ، 60 ـ 61 و نیز انسان/76، 28)، بنابراین، اموری مانند پرورش دادن، تدریج و مسبوق بودن به ماده و مدت در آخرت بدین معناست که امور یاد شده به اقتضای آیه «جَزاءً وِفاقـا» (نبأ/78،26) و حدیث: «الدنیا مزرعة الآخرة» برخاسته از دنیا و حرکات دنیوی و با توجه به تدریجی بودن سوابق و مقدمات دنیوی است و همچنین نسبت به موردی که انشاء به نفس ناطقه انسان در دنیا تعلق گرفته است (مؤمنون/23،14) باید گفت چون نفس ناطقه در آغاز پیدایش، جسمانی است و به بدن تعلق دارد[26] محکوم به حکم موجودات مادی و دنیوی است.
شایان ذکر است که در برخی از آیات انشاء به صورت «مفرد» با تعبیرات گوناگون مستقیماً به خود خداوند نسبت داده شده است؛ مانند: «هُوَ الَّذی اَنشَاَکُم...» (انعام/6،98)، «هُوَ الَّذی اَنشَاَ لَکُم ...» (مؤمنون/23،78)، «هُوَ اَنشَاَکُم ...» (هود/11، 61)، «... کَما اَنشَاَکُم ...» (انعام/6 ،133) و «... اِذ اَنشَاَکُم ...» (نجم/53 ،32) و در برخی دیگر با در نظر گرفتن وساطت علل و عوامل رشد و تکامل به صورت «متکلم مع الغیر» آمده است؛ مانند آیات 14 مؤمنون/23 و 35، 61 و 72 واقعه/ 56 .


اِنشاءالله => استثناء

اِنشاءالله => استثناء

انشراح/سوره

اشاره

انشراح/سوره: نود و چهارمین سوره قرآن کریم
سوره انشراح نود و چهارمین سوره قرآن کریم در ترتیب مصحف و به اعتقاد بیشتر مفسران مکّی است. بعضی از متأخّرین با توجه به سیاق و محتوای آیات که به شماری از نعمتهای ویژه خداوند به پیامبر اشاره می‌کند و به ویژه آیه«و رَفَعنا لَکَ ذِکرَک» که از بلند آوازه شدن نام پیامبر سخن می‌گوید و این امر در مدینه و در سالهای پایانی دعوت آن حضرت به وقوع پیوست احتمال مدنی بودن این سوره را داده و حتی مدنی بودن آن را ترجیح داده‌اند[27]؛ ولی با توجه به روایات ترتیب نزول و ارتباط معنایی روشن سوره با سوره ضحی، به حدی که برخی آن را ادامه یا کامل کننده سوره ضحی دانسته‌اند مکی بودن سوره انشراح قوی‌تر به نظر می‌رسد.[28] برحسب روایات ترتیب نزول، سوره انشراح یازدهمین[29] (بدون احتساب سوره حمد) یا دوازدهمین[30] سوره مکی است و بعداز سوره ضحی و قبل از سوره عصر نازل شده است[31] و 8 آیه و 27 کلمه[32] دارد.
این سوره را از صدر اسلام در تفاسیر، مصاحف، کتب حدیث و کتابهای فقهی سوره «الم نشرح» می‌نامیدند؛ ولی در چند قرن اخیر در بعضی از تفاسیر و مصحفها نام «انشراح» را که مصدر باب انفعال از فعل «نَشْرَح» است و معنای حاصل مصدری دارد برای آن برگزیده‌اند؛ نیز در قرن اخیر در مصاحف و تفاسیر نام «شرح» برای این سوره متداول گردیده است.[33]
ارتباط معنایی سوره انشراح با سوره قبل (ضحی) چنان آشکار است که همه مفسران به آن اشاره کرده‌اند. سوره ضحی با امتنان بر رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله) و بیان بخشی از مواهب بزرگ الهی به آن حضرت پایان گرفته است. سوره انشراح نیز با امتنان بر رسول گرامی و بیان قسمتی دیگر از مواهب الهی به ایشان آغاز شده است.[34] این پیوند شدید در کنار روایاتی که شیعه از امامان اهل بیت(علیهم السلام) واهل سنت از برخی صحابه و تابعان نقل کرده‌اند سبب شده است که گروهی از اهل سنت و بسیاری از عالمان شیعه به وحدت این دو سوره حکم کنند. نقل شده است که اُبیّ در مصحف خود این دو سوره را با بسمله از هم جدا نکرده بود[35]؛ نیز روایت شده است که طاووس و عمر بن عبد العزیز سوره‌های انشراح و ضحی را یک سوره محسوب می‌کردند و آن‌دو را بدون فاصله بسمله در یک رکعت از نماز واجب می‌خواندند.[36]
گرایش مشهور مفسران و فقهای شیعه چون شیخ صدوق[37]، سید مرتضی[38]، شیخ طوسی[39]، علامه طبرسی[40]، محقق حلّی[41] و ... براساس روایات اهل بیت(علیهم السلام)[42] به وحدت دو سوره با حذف بسمله بین آن دو بوده است[43]؛ امّا ابن ادریس با پذیرش وحدت دو سوره، حذف بسمله میان آن دو را به دلیل وجود آن در مصحف و تواتر مصحف نپذیرفته است.[44]سپس علامه حلّی با ناتمام دانستن دلالت روایات بر وحدت دو سوره و با استناد به روایاتی که بر تعدّد دو سوره دلالت دارد در وحدت دو سوره تشکیک کرده است.[45] غالب علمای پس از وی، مانند شهید اول[46]، شهید ثانی[47]، محقق کرکی[48]و محقق عاملی[49] نیز نظریه او را تأیید و دلالت روایات بر وحدت دو سوره را رد کردند. صاحب جواهر نیز اگر چه نظر صریحی در این مسئله نمی‌دهد؛ ولی در دلایل قائلان به وحدت مناقشه می‌کند[50]. البته در همین دوره نیز اخباریان[51] و گروهی از علمای غیر اخباری[52] نظریه وحدت را پذیرفته و از آن دفاع کرده‌اند. با وجود همه این اختلافات، از نظر حکم فقهی بیشتر فقهای شیعه به وجوب یا وجوب احتیاطی قرائت این دو سوره با هم و با ثبوت بسمله در یک رکعت از نماز واجب فتوا داده‌اند[53]، مگر آنان که قرائت کمتر از یک سوره کامل در یک رکعت از نماز واجب را جایز می‌دانند.[54]
به نظر می‌رسد رأی صحیح در این باب عدم وحدت این دو سوره است و روایات نیز بر بیش از جواز خواندن این دو سوره با هم در یک رکعت از نماز واجب دلالتی ندارد، حتی از بعضی روایات عدم وحدت این دو سوره استفاده می‌شود.[55]
هدف این سوره آرامش دادن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله)و دعوت آن حضرت به پایداری است، ازاین‌رو خداوند نعمتهای بزرگی را که به آن حضرت ارزانی کرده است یادآور می‌شود و او را به پیروزی بر مشکلات بشارت و به عبادت و دعا فرمان می‌دهد.[56]

محتوای سوره:

محتوای سوره:
سوره انشراح با بیان سه موهبت بزرگ از مواهب الهی ویژه پیامبر(صلی الله علیه وآله)آغاز می‌شود. ابتدا شرح صدر پیامبر(صلی الله علیه وآله)به‌گونه‌ای که آمادگی پذیرش وحی و ادای حق رسالت و صبر در برابر سختیها و تحمل آزار و اذیت مردم را داشته باشد، مطرح گردیده است. سپس به سبک کردن بار سنگین رسالت و مسئولیت دشوار نبوت و هدایت مردم اشاره می‌کند و در چهارمین آیه به بیان سومین نعمت یعنی بلند آوازه کردن نام آن حضرت می‌پردازد که از مصادیق آن، این است که خدای سبحان نام پیامبر(صلی الله علیه وآله)را در اذان و اقامه و تشهّد نماز در کنار نام خویش قرار داده است. در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)آمده است: خداوند عزّوجلّ به رسولش می‌فرماید: «هرگاه نام من برده شود نامت با نام من ذکر می‌شود».[57] در پنجمین آیه به پیامبر مژده آسانی پس از دشواری می‌دهد: «فَاِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً» و در آیه بعد این مطلب را تکرار می‌کند. گروهی از مفسران تکرار «العُسر» را به صورت معرفه دلیل بر یکی بودن آن دو دانسته و تکرار «یُسراً» را به صورت نکره دلیل بر تعدد و مغایرت آن دو با هم می‌دانند، بنابراین، مقصود آیه چنین است که در برابر هر عسر دو یسر وجود دارد: یک یُسر در دنیا و یسری دیگر در آخرت. این نظر با روایات نیز سازگاری دارد. برای نمونه از پیامبر(صلی الله علیه وآله)روایت شده است: «خداوند یک عسر و دو یسر آفرید. یک عسر نمی‌تواند بر دو یسر غلبه کند»[58]؛ اما علامه طباطبایی این تکرار را صرفاً تأکید معنای آیه پیشین می‌داند و سه نعمت ذکر شده در ابتدای سوره را از مصادیق یسر پس از عسر به شمار می‌آورد.[59] در نهایت خداوند خطاب به پیامبر(صلی الله علیه وآله)می‌فرماید: هرگاه از واجبات فارغ شدی خود را در عبادت و دعا به سختی بینداز: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب * و اِلی رَبِّکَ فَارغَب» در تفسیر این دو آیه مفسران وجوه دیگری نیز ذکر کرده‌اند که بعضی از باب بیان مصداق و برخی نیز ضعیف و بدون دلیل است.[60]
از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: از خداوند متعالی سؤالی کردم که‌ای کاش نمی‌کردم؛ گفتم: پروردگارا پیغمبرانی قبل از من آمده‌اند. برای بعضی از ایشان باد را مسخّر گردانیدی و بعضی، مردگان را زنده می‌کردند. فرمود: آیا یتیم نبودی و من پناهت دادم؟ گفتم: بلی. فرمود: آیا گمشده نبودی و من هدایتت کردم؟ گفتم: بلی. فرمود: آیا سینه‌ات را گشاده نساختم و سنگینی روی دوشت را برداشتم؟ گفتم: آری ای پروردگار من.[61]

فضیلت سوره:

فضیلت سوره:
بنا به روایتی پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: یا علی! کسی که این سوره را قرائت کند گویا فقیران امت مرا سیر کرده است و در برابر هر آیه در روز قیامت تن‌پوشی بهشتی به او می‌دهند.[62