گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
موانع انفاق:


اشاره

موانع انفاق:
قرآن کریم به موانع متعدد انفاق در راه خدا، اشاره کرده است که برخی از آنها درونی و برخاسته از شخصیت روانی و اخلاقی خود شخص و برخی هم برونی است. این موانع عبارت است از:

1. شیطان:

1. شیطان:
شیطان که همواره درصدد است تا انسان را از انجام هر کار خیری باز دارد، می‌کوشد با وعده دادن فقر به انسان وی را از کمک به نیازمندان باز دارد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم ... الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ» (بقره/2،268)، حتی در کار کسانی که موفق به انفاق می‌شوند، دخالت کرده و تلاش می‌کند با آلوده کردن آن به ریا انفاق آنان را باطل سازد: «والَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم رِئاءَ النّاسِ ... ومَن یَکُنِ الشَّیطـنُ لَهُ قَرینـًا فَساءَ قَرینا» (نساء/4،38)

2. ضعف یا فقدان ایمان:

2. ضعف یا فقدان ایمان:
از دیگر موانع انفاق در راه خدا بی‌ایمانی و اعتقاد نداشتن به دین و قیامت و دیگر معارف دینی است: «اَرَءَیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین ... و لایَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین» (ماعون/107،1، 3؛ توبه/9،67)، ازاین‌رو، منافقان چون در واقع اعتقادی به دین نداشتند انفاق در راه خدا را غرامت می‌شمردند (توبه/9،98) و هرگاه به آنان گفته می‌شد: در راه خدا انفاق کنید بهانه می‌آوردند که آیا به کسانی انفاق کنیم که اگر خدا بخواهد خود به آنان روزی می‌دهد؟ (یس/36،47) آنان حتی به دیگران توصیه می‌کردند که به مسلمانان کمک نکنند تا از اطراف پیامبر پراکنده شوند: «هُمُ الَّذینَ یَقولونَ لا تُنفِقوا عَلی مَن عِندَ رَسولِ اللّهِ حَتّی یَنفَضّوا» (منافقون/63 ،7)؛ همچنین هنگامی که مسئله جهاد و کمک مالی به آن در میان بود، نزد پیامبر اسلام می‌آمدند و برای فرار از جهاد و انفاق، از آن حضرت اجازه می‌گرفتند: «لا یَستَـذِنُکَ الَّذینَ یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ اَن یُجـهِدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم ... اِنَّما یَستَـذِنُکَ الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ» (توبه/9،44 ـ 45)

3. عناد و دشمنی:

3. عناد و دشمنی:
گاه دشمنی انسان با افرادی باعث می‌شود که انسان از کمک کردن به آنان امتناع ورزد. در آیه 22 نور/24 قرآن مسلمانان توانگر را از یاد کردن سوگند بر ترک انفاق به نیازمندان به سبب خطای آنان برحذر داشته و آنان را به عفو و گذشت توصیه کرده است: «ولا یَأتَلِ اولُوا الفَضلِ مِنکُم والسَّعَةِ اَن یُؤتوا اولِی القُربی والمَسـکینَ والمُهـجِرینَ فی سَبیلِ اللّهِ ولیَعفوا ولیَصفَحوا» (نور/24،22) طبق برخی روایات، آیه فوق پس از آن نازل شد که ابوبکر بعد از ماجرای افک سوگند یاد کرد که به مسطح بن اثاثه که در این ماجرا دخالت داشت، کمک نکند.[1] نظر دیگر این است که این آیه درباره گروهی از صحابه نازل شد که سوگند یاد کردند به کسانی که در این ماجرا مشارکت داشتند انفاق نکنند.[2]

4. دوستی مال و اولاد:

4. دوستی مال و اولاد:
از دیگر موانع انفاق حب شدید انسان به مال و فرزند*ان است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تُلهِکُم اَمولُکُم ولا اَولـدُکُم عَن ذِکرِ اللّهِ ... و اَنفِقوا مِن ما رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوتُ» (منافقون/63 ، 9 ـ 10)، ازاین‌رو، در آیاتی دیگر برخی از بستگان نزدیک انسان دشمن او خوانده شده‌اند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِکُم واَولـدِکُم عَدُوًّا لَکُم فَاحذَروهُم» (تغابن/64 ،14) سرّ این نکته آن است که گاه علاقه شدید انسان به آنان باعث می‌شود که او از ایمان به خدا یا انجام دادن کارهای نیک همچون انفاق در راه خدا بازماند.[3]

5 . بخل:

5 . بخل:
صفت ناپسند بخل* از دیگر موانع انفاق است: «هـاَنتُم هـؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا فی سَبیلِ‌اللّهِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ و مَن یَبخَل فَاِنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِهِ» (محمّد/47،38)، ازاین‌رو در برخی آیات مؤمنان را از بخل ورزیدن نسبت به دیگران برحذر داشته و نسبت به پیامدهای ناگوار آن هشدار داده است: «ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ یَبخَلونَ بِما ءاتـهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ هُوَ خَیرًا لَهُم بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَومَ القِیـمَةِ» (آل‌عمران/3،180؛ تغابن/64 ، 16)

6 . هراس از فقر:

6 . هراس از فقر:
از دیگر موانعی که باعث می‌گردد عده‌ای از انفاق در راه خدا امتناع ورزند ترس آنان از فقیر شدن است: «قُل لَو اَنتُم تَملِکونَ خَزائِنَ رَحمَةِ رَبّی اِذًا لاََمسَکتُم خَشیَةَ الاِنفاقِ» (اسراء/17،100) مقصود از «خَشیَةَ الاِنفاقِ» در این آیه ترس از فقر* است[4]، در حالی که این اندیشه و فکر، وسوسه و وعید شیطان است:«الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ» ولی در برابر، خداوند به انفاقگران وعده آمرزش و فزونی اموال می‌دهد: «واللّهُ یَعِدُکُم مَغفِرَةً مِنهُ وفَضلاً واللّهُ وسِعٌ عَلیم» (بقره/2،268)

پیامدهای ترک انفاق:

اشاره

پیامدهای ترک انفاق:
آثار ترک انفاق از دیدگاه قرآن از مباحث پیشین قابل دریافت است. با این همه، به دلیل تأکید قرآن بر شماری از این آثار، مهم‌ترین آنها ذکر می‌شود:

1. ناامنی و نابودی جوامع:

1. ناامنی و نابودی جوامع:
تأمین امنیت جامعه اسلامی در برابر دشمنان خارجی و ناهنجاریهای داخلی نیاز به صرف هزینه دارد و کوتاهی در این زمینه و فرو گذاشتن انفاق باعث می‌شود که سپر حفاظتی نظام اسلامی و جامعه تضعیف شود و مسلمانان در معرض خطر و نابودی قرار گیرند: «و اَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ» (بقره/2،195) برطبق نظر برخی، مقصود از انفاق در این آیه کمک به هزینه‌های جنگ و جهاد است[5]؛ ولی برخی مفسران، انفاق به فقیران و نیازمندان جامعه را نیز مصداقی از آیه فوق دانسته‌اند.[6]

2. زوال نعمت:

2. زوال نعمت:
ترک انفاق به نیازمندان عامل سلب و زوال نعمت* است. قرآن در سوره قلم به داستان باغدارانی اشاره کرده که هنگام چیدن میوه‌ها صبح‌گاهان روانه باغهای خود می‌شدند تا مستمندان مطلع نگردند. سرانجام خداوند عذابی فرستاد و همه درختان و میوه‌های آنان را نابود ساخت: «اِنّا بَلَونـهُم کَما بَلَونا اَصحـبَ الجَنَّةِ اِذ اَقسَموا لَیَصرِمُنَّها مُصبِحین * ولا یَستَثنون * فَطافَ عَلَیها طَـائِفٌ مِن رَبِّکَ وهُم نائِمون * فَاَصبَحَت کالصَّریم * فَتَنادَوا مُصبِحین ... فَانطَـلَقوا وهُم یَتَخـفَتون * اَن لا یَدخُلَنَّهَا الیَومَ عَلَیکُم مِسکین» (قلم/68 ،17 ـ 24)؛ همچنین قرآن در آیه 38 محمّد/47 به مسلمانان هشدار می‌دهد که اگر در یاری اسلام و انفاق در راه آن کوتاهی کنند[7] خداوند گروهی بهتر از آنان را جایگزین آنان خواهد کرد: «هـاَنتُم هـؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ ومَن یَبخَل ... و اِن تَتَوَلَّوا یَستَبدِل قَومـًا غَیرَکُم ثُمَّ لا یَکونوا اَمثــلَکُم» جایگزینی افراد دیگر بدین صورت است که خداوند نعمتش را ازاین افراد گرفته و به کسانی می‌دهد که اهل انفاق باشند، چنان‌که این امر در روایتی از علی(علیه السلام) نیز آمده است.[8]

3. محرومیت از محبت و نصرت خداوند:

3. محرومیت از محبت و نصرت خداوند:
خداوند بخیلانی را که به دیگران کمک نمی‌کنند دوست ندارد: «لا یُحِبُّ کُلَّ مُختال فَخور * اَلَّذینَ یَبخَلونَ ویَأمُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ» (حدید/57 ، 23 ـ 24) و آنان را یاری نخواهد کرد: «و ما اَنفَقتُم مِن نَفَقَة ... و ما لِلظّــلِمینَ مِن اَنصَار» (بقره/2،270) ذکر جمله «و ما لِلظّــلِمینَ مِن اَنصَار» به دنبال ترغیب به انفاق اشاره به این دارد که آنان که انفاق را ترک گفته[9] یا شرایط لازم انفاق را رعایت نمی‌کنند[10]ظالم‌اند و از نصرت خداوند محروم خواهند بود.

4. حسرت هنگام مرگ و قیامت:

4. حسرت هنگام مرگ و قیامت:
آنان که از انفاق خودداری کنند، هنگام قبض روح، از خداوند می‌خواهند تا مرگ آنان را به تأخیر اندازد تا در راه خدا انفاق کرده و عمل صالح انجام دهند: «واَنفِقوا مِن ما رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنی اِلی اَجَل قَریب فَاَصَّدَّقَ واَکُن مِنَ الصّــلِحین» (منافقون/63 ،10)؛ ولی فرشتگان الهی تقاضای آنان را رد کرده و پاسخ می‌دهند که خداوند هرگز اجل کسی را به تأخیر نمی‌اندازد: «ولَن یُؤَخِّرَ اللّهُ نَفسـًا اِذا جاءَ اَجَلُها» (منافقون/63 ،11)؛ همچنین اینان وقتی گرفتار عذاب دردناک الهی می‌شوند حسرت می‌خورند که ای کاش اعمال خیری را برای این روزِ خود پیش می‌فرستادند: «کَلاّ بَل لا تُکرِمونَ الیَتیم * ولا تَحـضّونَ عَلی طَعامِ المِسکین ... یَقولُ یــلَیتَنی قَدَّمتُ لِحَیاتی» (فجر/89 ،17 ـ 18 ، 24)

5 . عذاب دردناک اُخروی:

5 . عذاب دردناک اُخروی:
قرآن در آیات متعدد به ترک‌کنندگان انفاق وعید مجازات داده و از عذاب دردناک آنان در قیامت خبر داده است. در آیه 180 آل‌عمران/3 مال اندوزی و بخل ورزیدن را برای امساک کنندگان از انفاق شری دانسته که در قیامت به صورت طوقی از آتش بر گردن آنان افکنده می‌شود: «بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَومَ القِیـمَةِ» و با اندوخته طلا و نقره آنها، بر پیشانی، پهلو، و پشت آنها داغ نهاده شده و به آنان گفته می‌شود: بچشید! این همان چیزی است که اندوخته‌اید: «یَومَ یُحمی عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوی بِها جِباهُهُم و جُنوبُهُم وظُهورُهُم هـذا ما کَنَزتُم لاَِنفُسِکُم فَذوقوا ما کُنتُم تَکنِزون» (توبه/9،35)، افزون بر این خداوند اینان را به عذابی خوار کننده دچار ساخته (نساء/4، 37) و با زنجیرهایی آتشین (حاقّه/69 ، 30 ـ 34) و طعامی از چرک و خون (حاقّه/69 ، 36) و عذابی بی‌مانند (فجر/89 ،24 ـ 25) مجازات خواهد کرد.2

6 . محرومیت از شفاعت:

6 . محرومیت از شفاعت:
ترک کنندگان انفاق هنگام گرفتار شدن به آتش جهنم، دوست و یاوری نخواهند داشت تا شفیع آنان باشد[11]: «و لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین * فَلَیسَ لَهُ الیَومَ هـهُنا حَمیم» (حاقّه/69 ،34 ـ 35) و شفاعت شفاعتگران دیگر نیز به حالشان سودی ندارد: «ولَم نَکُ نُطعِمُ المِسکین ... فَما تَنفَعُهُم شَفـعَةُ الشّـفِعین» (مدثّر/74،44، 48)

انفاقِ اهل بیت(علیهم السلام) در راه خدا:

انفاقِ اهل بیت(علیهم السلام) در راه خدا:
اهل‌بیت(علیهم السلام) از بارزترین مصادیق انفاقگران قرآنی و در این زمینه الگو و نمونه بودند. آنان حتی در هنگام احتیاج، از کمک کردن به تهیدستان دریغ نمی‌کردند، به‌گونه‌ای که آیات متعددی در مورد انفاق آنان نازل شده است؛ از جمله بخش مهمی از آیات سوره انسان: «اِنَّ الاَبرارَ ... یوفونَ بِالنَّذرِ ویَخافونَ یَومـًا کانَ شَرُّهُ مُستَطیرا * و یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا ویَتیمـًا و اَسیرا ...» (انسان/76،5 ، 7 ـ 8) بر طبق نظر مفسران شیعه[12] و بسیاری از اهل سنت[13] درباره آنان نازل شده است. شأن نزول این آیات چنین بود که امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)بیمار شدند و حضرت علی و فاطمه(علیهما السلام)نذر کردند که اگر فرزندانشان بهبود یابند، آنان سه روز روزه بگیرند. پس از بهبودی فرزندان، آنان به نذر خود وفا کردند؛ ولی هنگام افطار در روز نخست، مسکینی و در روز دوم یتیمی و در سومین روز اسیری به در خانه آنان آمد و آنان با وجود نیاز، غذای خود را به آنان دادند و آیات فوق نازل گردید. در آیه 55 مائده/5 نیز قرآن ولیّ و سرپرست مؤمنان را خدا و رسول او و کسی دانسته است که در حال رکوع به نیازمندان انفاق می‌کند: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ و رَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا الَّذینَ یُقِیمونَ الصَّلوةَ ویُؤتونَ الزَّکوةَ وهُم رکِعون» (مائده/5 ،55) این آیه نیز طبق نظر مفسران شیعه و اهل سنت درباره علی(علیه السلام) نازل شد که هنگام رکوع انگشتر خود را به سائل بخشید.[14] در آیه‌ای دیگر قرآن آنان را که اموال خود را در شب و روز، آشکارا و در نهان انفاق می‌کنند ستوده است:«اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم بِالَّیلِ والنَّهارِ سِرًّا وعَلانِیَةً فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم» (بقره/2، 274) از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در شأن نزول آیه نقل شده که علی(علیه السلام)4 درهم داشت. یک درهم را در شب و دیگری را در روز و سومی را در نهان و چهارمی را آشکارا انفاق کرد و آیه مذکور نازل شد. روایت مذکور از ابن عباس نیز نقل شده است[15]؛ همچنین روایت شده که جمعی از مردم مدینه یا برخی ثروتمندان خدمت پیامبر می‌آمدند و با آن حضرت نجوا می‌کردند که این کار آثار ناخوشایندی داشت، در نتیجه، آیه نازل شد که هرکس قصد نجوا کردن با پیامبر دارد باید پیش از آن صدقه‌ای بدهد[16]: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا نـجَیتُمُ الرَّسولَ فَقَدِّموا بَینَ یَدَی نَجوکُم صَدَقَةً» (مجادله/58 ،12) پس از نزول آیه فوق همگان از نجوا و ملاقات با پیامبر امتناع کردند و تنها امیر مؤمنان، حضرت علی(علیه السلام) بدان عمل کرد.[17] پس از مدتی حکم آیه نسخ شد: «ءَاَشفَقتُم اَن تُقَدِّموا بَینَ یَدَی نَجوکُم صَدَقـت فَاِذ لَم تَفعَلوا وتَابَ اللّهُ عَلَیکُم فَاَقیموا الصَّلوةَ» (مجادله/58 ،13) در روایتی علی(علیه السلام)فرمود: در قرآن کریم آیه‌ای وجود دارد که تنها من به آن عمل کرده‌ام و آن آیه نجواست؛ من پس از نزول آن، دیناری را به 10 درهم فروختم و هرگاه قصد ملاقات پیامبر داشتم درهمی از آن را به فقیران می‌دادم.[18]