اهل لوط
اهل لوط => آل لوط
اهل مدین
اهل مدین => اصحاب مدین
اهلالمغفره/اسماوصفات
اهلالمغفره/اسماوصفات => مغفرت
اهل مکه
اهل مکه => مکه
اهل نوح
اهل نوح => نوح
اهل یثرب
اهل یثرب => مدینه
ایام الله
اشاره
ایام اللّه: روزهای بزرگ تاریخی، هنگام پیدایشرحمتها یا نقمتهای ویژه
ایام جمع یوم، به معنای روز است[1] و برای بزرگداشت حوادثی که در روزهایی خاص رخ داده، اعم از نعمتها و بلاها ظرف ظهور آنها به خدا نسبت دادهمیشود.[2] یوم در «ایاماللّه» با یوم ربوبی که با1000 سال برابراست (حجّ/22،47؛ سجده/32،5) و نیز با روزی که برابر با 50000 سال است (معارج/70،4) فرقدارد.
این واژه ترکیبی تنها دوبار در قرآن کریم به صراحت آمده است: 1. خداوند پس از آنکه یکی از وظایف حضرت موسی(علیه السلام) را خارج ساختن قوم خود از تاریکی به روشنایی میشناساند به یکی دیگر از مأموریتهای مهم آن حضرت، یعنی یادآوری روزهای خدا (ایام اللّه) به قوم خود اشاره کرده است: «.. و ذَکِّرهُم بِاَیـّـمِ اللّهِ اِنَّ فی ذلِکَ لاَیـت لِکُلِّ صَبّارشَکور» . (ابراهیم/14،5)
2. پروردگار در خطابی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به روش برخورد مؤمنان با کافران اشاره کرده و از آنها میخواهد از کسانی که روزهای سخت و ناگوار خدا (ایام اللّه) را باور ندارند درگذرند تا خداوند خود سزای کردار بد ایشان را بدهد: «قُل لِلَّذینَ ءامَنوا یَغفِروا لِلَّذینَ لا یَرجونَ اَیّامَ اللّهِ لِیَجزِیَ قَومـًابِما کانوایَکسِبون» . (جاثیه/45،14)
شاید بتوان گفت آیاتی که به نحوی در مورد عذاب الهی و نابودی پیشینیان است مربوط به موضوع باشد، همانگونه که برخی از مفسران ایام موجود در آیه 102 یونس/10 را همانند ایاماللّه در آیه 5 ابراهیم/14 دانستهاند.[3]
در آیه مذکور خداوند با لحنی تهدیدآمیز به انتظار سرنوشتی همانند طغیانگران پیشین برای گروه بیایمان اشاره میکند: «فَهَل یَنتَظِرونَ اِلاّ مِثلَ اَیّامِ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِهِم...» .
تبیین ایاماللّه:
تبیین ایاماللّه:
گرچه برخی، ایام الله را یوم ربوبی دانستهاند[4]؛ ولی مفسران ذیل آیه 5 ابراهیم/14، سه نظریه را مطرح کردند: 1. مراد از ایاماللّه نعمتهای الهی است؛ یعنی حوادث و وقایع مهمی از نعمتهای الهی که برای پیامبران و امتهای پیشین اتفاق افتاده است؛ مانند: رهایی قوم موسی(علیه السلام)از آلفرعون[5]، فرستادن منّ (گزانگبین) و سَلْوی (بلدرچین) برای آنها و سایهافکندن ابر بر ایشان[6]، بیرون آمدن قوم نوح از کشتی و برخورداری آنان از سلام و برکات و رهایی حضرت ابراهیم از آتش.[7]
2. مقصود از ایاماللّه نقمتهای الهی است؛ یعنی حوادث و وقایع مهمی از عذابهای الهی که برای امتهای پیشین رخ داده است[8]؛ مانند عذابی که بر قوم عاد، ثمود[9]، نوح[10] و نظایر آنها فرود آمد.
3. ایاماللّه اشاره به هر دو است، با این تعابیر: الف مراد از ایام اللّه سنن الهی و افعال او در حق بندگان است؛ خواه انعام باشد یا انتقام.[11] ب ترساندن از عذابهایی که بر سر اقوام گذشته آمده است، و یادآوری عفو الهی در مورددیگران.[12] ج ظهور سلطنت الهی؛ خواه با قهر و غلبه، مانند روز مرگ و روز قیامت و روز عذاب، یا با ظهور رحمت و نعمت که در دیگر ایام به آن روشنی نبوده است.[13]
برخی از مفسران نیز منافاتی بین این تفاسیر نمیبینند، زیرا نعمت بر مؤمن در حکم نقمتِ بر کافر است وایام مذکور برای قومینعمت و برای قومی دیگر نقمت است.[14]
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره سخن خدا: «وذَکِّرهُم بِاَیـّـمِ اللّهِ...» فرمود: مراد از روزهای خداوند، نعمتها، بلاها و عذابهای خداونداست.[15]
در روایات، مصادیقی برای ایام اللّه ذکر شدهاست؛ در حدیثی از امام باقر(علیه السلام)نقل شده که ایاماللّه سه روز است: روز قیام قائم(عج)، روز رجعت و روز قیامت[16] و از قول علیبنابراهیم بهجای روز رجعت روز مرگ آمدهاست.[17]
هدف از یادآوری روزهای سرنوشت سازانبیای پیشین و چگونگی نجات مؤمنان و نابودی کافران، پندگیری[18] و هوشیاری ملتهاست و با الهام از همین پیام آسمانی است که خاطره روزهای بزرگ تاریخ اسلام جاودانه شده است.[19]
ایام تشریق
اشاره
ایام تشریق: روزهای یازدهم تا سیزدهم ذیحجّه
ایّام، جمع یوم (روز)[20] و تشریق بر وزن تفعیل به معنای خشک کردن گوشت در آفتاب[21]، زیبا و نورانی شدن صورت[22]، روی به سوی مشرق کردن[23] و نماز عید[24] است و تعبیر «ایّام تشریق» به صورت ترکیبی در اصطلاح فقه به روزهای یازدهم تا سیزدهم[25] و به نظر برخی به روزهای دهم تا سیزدهم ذیحجّه[26]اطلاق میشود. روز دهم «یومالنَحْر»، روز یازدهم «یومالقِرّ»، روز دوازدهم «یومالنَفْر الاوّل» و روز سیزدهم «یومالنَفْر الثانی» یا یومالصدر» نامدارد.[27]
سبب نامگذاری این روزها به ایّام تشریق آن است که عرب در این روزها گوشتهای قربانی را قطعه قطعه کرده، در آفتاب میخشکاندند[28] یا آنکه حاجیان بعد از طلوع خورشید، قربانی را ذبح یا نحر میکنند[29] یا اینکه در این روزها روح و جان آدمی با نور عبادت و عرفان نورانی میشود.[30] برخی گفتهاند: بر اثر تابیدن ماه در شبهای این ایّام به این روزها ایّام تشریق گفته شده است.[31] عدهای نیز گفتهاند: این نام برگرفته از سخن عرب جاهلی است که در این روزها میگفتند: «اَشْرِق ثَبیر کَیما نُغیر = ای کوه ثبیر در نور آفتاب درآی تا قربانی کنیم».[32] در قرآن کریم به صراحت از ایّام تشریق یاد نشده؛ ولی تعبیرهای دیگری به کار رفته که مراد از آن ایّام تشریق است؛ از جمله آمده است که خداوند را در روزهای مشخصی یاد کنید: «واذکُروا اللّهَ فی اَیّام مَعدودت» . (بقره/2،203) مراد از ایّاممعدودات» به نظر برخی 10 روز نخست ذیحجه[33] یا روز عید قربان و دو روز پس از آن[34] است؛ ولیاهلبیت(علیه السلام) مقصود از آن را ایّام تشریق دانستهاند.[35] بیشتر مفسران فریقین نیز همین نظر را ذکر کردهاند.[36] در آیه 28 حجّ/22 نیز به ذکر خداوند در روزهایی معلوم اشاره گردیده است: «ویَذکُرُوا اسمَ اللّهِ فِی اَیّام مَعلومـت» . در تعیین مراد از «ایّام معلومات» اقوال متعددی وجود دارد؛ از جمله ایّام تشریق، 10 روز اول ذیحجّه، 9 روز اول ذیحجّه، عید قربان و سه روز پس از آن، روز ترویه و4 روز پس از آن و روز عرفه و سه روز بعد از آن[37]؛ ولی بیشتر کسانی که این اقوال را ذکر کردهاند ایّامتشریق را نیز یکی از مصادیق ایام معلومات برشمردهاند. بنابر روایتی از امام صادق(علیه السلام) ایّام معلومات و ایّام معدودات یکی و همان ایّام تشریق است.[38] برخی روایات اهل سنت نیز ایام معلومات را همان ایام تشریق دانسته است.[39]
اعمال ایّام تشریق
اشاره
اعمال ایّام تشریق:
قرآن کریم مؤمنان را به اموری در ایام تشریق فرمان دادهاست:
1. ذکر خداوند:
1. ذکر خداوند:
«واذکُروا اللّهَ فی اَیّام مَعدودت» . (بقره/2،203) برخی مراد از ذکر را در این آیه مطلق یاد خدا میدانند که مؤمنان باید به جای فخرفروشی به پدران و ستایش آنان که از سنتهای دوران جاهلیت بود به آن ملتزم باشند[40]، چنانکه در دو آیه قبل از آیه مذکور به این امر اشاره شده است: «فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروااللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا» . (بقره/2،200) برخی دیگر آن را یاد خدا هنگام قربانی و رمی جمرات دانستهاند[41]؛ لیکن بیشتر مفسران و فقهای شیعه[42] و اهل سنت[43] مراد از ذکر را گفتن تکبیر بعد از نمازهای واجب دانستهاند که به نظر فقهای امامیه این اذکار عبارت است از: «اللهأکبر، اللهأکبر، لا إله إلا اللّه واللهأکبر، اللهأکبر و للّه الحمد، اللهأکبر علی ما هدانا، والحمد للّه علی ما أولانا، اللهأکبر علی ما رزقنا من بهیمة الأنعام». این اذکار را حاضران در منا بعد از 15 نماز قرائت میکنند که از نماز ظهر روز عید آغاز شده، با نماز صبح روز سیزدهم پایان میپذیرد؛ اما کسانی که در منا نیستند آنها را بعد از10 نماز قرائت میکنند که اولین آن، نماز ظهر روز عید است؛[44] اما فقهای اهل سنت در مورد این نمازها آرای متفاوتی بیان داشتهاند؛ از جمله: از نماز صبح روز عرفه تا نماز عصر آخرین روز از ایّام تشریق یا تا نماز عصر روز عید، از نماز ظهر روز عید تا نماز عصر روز دوم از ایّام تشریق یا تا نماز صبح آخرین روز از ایّام تشریق و از نماز مغرب روز عید تا نماز صبح آخرین روز از ایّام تشریق.[45]
درباره وجوب یا استحباب این اذکار اختلاف نظر وجود دارد. از ظاهر امر «اُذکرُوا...» وجوب این اذکار استفاده میشود. در روایاتی از اهلبیت(علیهم السلام)نیز به وجوب این تکبیرها اشاره شده است[46]، بر همین اساس برخی از فقهای امامی به وجوب این تکبیرها فتوا دادهاند[47]؛ ولی بیشتر فقیهان امامی با استناد به روایاتی دیگر[48] به استحباب این تکبیرها قائل شده و آیه و روایات مذکور را بر استحباب حمل کردهاند.[49] اهل سنت نیز با توجه به روایات، آن را «سنّت» دانسته و برخی به وجوب آن تصریح کردهاند[50]؛ همچنین در آیات 27 ـ 28 حجّ/22 یکی از فواید و علل دعوت مردم به حجّ، ذکر خداوند در «ایّام معلومات» که به نظر برخی مقصود ایام تشریق است معرفی شده است:[51] «و اَذِّن فِیالنّاسِ بِالحَجِّ ... * لِیَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم ویَذکُرُوا اسمَ اللّهِ فِی اَیّام مَعلومـت عَلی ما رَزَقَهُم مِن بَهیمَةِ الاَنعـم» . در معنای ذکر در این آیه نیز اقوال متعددی در میان مفسران و فقهای شیعه و اهل سنت مطرح است؛ برخی مقصود از آن را مطلق ذکر خداوند در دهه ذیحجّه دانستهاند.[52] عدهای دیگر آن را تکبیرهای مخصوص بعد از نمازهای پنجگانه در منا دانستهاند که از نماز ظهر روز عید آغاز شده، تا نماز صبح روز سیزدهم ادامه مییابد، چنان که در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است.[53] برخی ذکر را کنایه از ذبح دانستهاند[54]؛ ولی بسیاری از مفسران مراد از آن را بردن نام خداوند هنگام ذبح یا نحر قربانی میدانند.[55]
2. بیتوته در منا:
2. بیتوته در منا:
عمل دیگر در ایّام تشریق بیتوته در مناست. برخی از فقها[56] وجوب بیتوته را از آیه «واذکُروا اللّهَ فِی اَیّام مَعدودت فَمَن تَعَجَّلَ فی یَومَینِ فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ لِمَنِ اتَّقی واتَّقوا اللّهَ واعلَموا اَنَّکُم اِلَیهِ تُحشَرون = و یاد کنید خدا را در «ایام معدودات» (ایام تشریق) پس هرکس در دو روز شتاب کند (و در روز سوم نماند) گناهی بر او نیست و اگر دیر کند ( و روز سوّم) بازگردد نیز گناهی بر او نیست...» (بقره/2،203) استفاده کردهاند، با این استدلال که لازمه امر خداوند به ذکر در این ایام و گناهکار بودن آنان درصورت ترک منا قبل از دو روز، وجوب اقامت در این مکان است. روایات پرشماری از اهلبیت(علیهم السلام)[57] نیز بر وجوب بیتوته در این ایام دلالت دارد. بیشتر اهل سنت نیز بیتوته کردن را واجب و شماری از آنان، آن را مستحب شمردهاند[58]؛ همچنین از جملات «فَمَنْ تَعَجَّلَ» و «مَنْ تَاَخَّرَ» استفاده کردهاند که حاجیان میان ماندن در منا بین دو روز و سه روز مخیّرند[59]؛ ولی فقهای امامیه و اهل سنت[60] از جمله «لِمَنِ اتَّقی» و برخی احادیث[61] استفاده کردهاند که این تخییر ویژه کسانی است که تقوا پیشه کرده، از برخی محرمات احرام مانند شکار و استمتاع از زنان یا همه آنها اجتناب کنند و در غیر این صورت باید تا روز سوم در منا بمانند؛ همچنین اگر حاجی پس از غروب روز دوم در منا مانده باشد باید شب سوم را نیز بیتوته کند.[62]
در مورد تعبیر «لاَ اِثْمَ عَلَیْهِ» در آیه فوق نیز احتمالهای گوناگونی مطرح شده است؛ از جمله اینکه این جمله به معنای حرام نبودن کوچ در روز دوم یا سوم است و تکرار آن برای روز سوم، با اینکه کوچ کردن در روز سوم نه تنها حرمت ندارد بلکه فضیلت هم دارد[63] یا مردود شمردن سنت جاهلیت است که تعجیل پس از دو روز یا سه روز را حرام میدانستند یا به جهت رد نظر کسانی است که جمله «لاَ اِثْمَ عَلَیْهِ» در بخش اول را دارای این مفهوم میدانند که تأخیر در کوچ کردن از منا تا سه روز حرام است.[64] احتمال دیگر این است که مراد نفی گناه است؛ یعنی کسی که حج بهجا آورَد و از محرمات بپرهیزد همه گناهانش بخشیده میشود[65]، چنان که در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نیز این معنا آمده است.[66] برخی مراد از «فَمَنْ تَعَجَّلَ ... وَ مَنْ تَاَخَّرَ» را تعجیل و تأخیر مرگ و مقصود از «لاَ اِثْمَ عَلَیْهِ» را نفی گناه دانستهاند؛ یعنی هرکس مرگش در این ایّام فرا رسد گناهانش بخشیده میشود و کسی که زنده بماند و از کبایر بپرهیزد نیز گناهی بر او نیست.[67] این احتمال را هرچند حدیثی تأیید میکند، ولی افزون بر ضعف روایت چنین معنایی از ظاهر آیه بعید است.[68]
3. پرهیز از روزه گرفتن:
3. پرهیز از روزه گرفتن:
اگر حج گزار قربانی نیابد باید 10 روز روزه بگیرد: سه روز در ایام حج و 7 روز پس از بازگشت به وطن: «فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَی الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدیِ فَمَن لَم یَجِد فَصِیامُ ثَلـثَةِ اَیّام فِیالحَجِّ وسَبعَة اِذا رَجَعتُم تِلکَ عَشَرَةٌ کامِلَة(بقره/2،196)؛ ولی به نظر مشهور فقهای امامیه[69] و بیشتر فقهای اهلسنت[70] سه روز روزه مذکور نباید در ایّام تشریق باشد، زیرا بنابر احادیث[71]، ایّام تشریق روزهای خوردن و آشامیدن است و حاجیان از روزه گرفتن در آن منع شدهاند. افزون بر اعمال مذکور اعمال دیگری نیز برای حج گزار در این ایام وارد شده که در کتب فقهی بیان شده است.
ایثار
اشاره
ایثار: از خودگذشتگی و مقدّم داشتن دیگران بر خود
واژه ایثار بر وزن اِفعال از ریشه «ا ـ ث ـ ر» و به معنای مقدّم داشتن دیگری بر خود است[73]؛ اما گاه در معنایی وسیعتر به هرگونه ترجیح بین دو طرف گفته میشود. (یوسف/12،91)[74] این مفهوم در اصطلاح به معنای مقدم شمردن دیگری بر خود در کسب سود و منفعتی یا پرهیز از ضرر و زیانی است که نهایت برادری و دوستی بین دو نفر را نشان میدهد.[75] نقطه مقابل این خصلت انسانی را بخل دانستهاند که به معنای پرهیز از رساندن هرگونه سودی به دیگران است[76]، گرچه مساوات به معنای قرار دادن خویش در مرتبهای همسان دیگران نیز مفهومی مقابل بخل به شمار میرود که البته در مقایسه با ایثار در رتبهای پایینتر از آن قرار داشته و در نقطه وسط میان بخل و ایثار قرار دارد.[77]
واژه ایثار در قرآن نیامده؛ اما همخانوادههای آن از همین باب، 5 بار در قرآن بهکار رفته است. (یوسف/12،91؛ طه/20،72؛ حشر/59 9؛ نازعات/79،38؛ اعلی/87 16) ایثار در آیه نخست در مورد برگزیده شدن یوسف از میان برادرانش و در آیه دوم درباره بیتوجهی ساحران به فرعون در برابر آیات الهی و در سومین آیه در مورد انصار که مهاجران را در نیازمندیها بر خود مقدم میشمرند و در آیات چهارم و پنجم درباره مذمت ترجیح دنیا بر آخرت آمده است. کاربردهای گوناگون این واژه نشان میدهد که چنین اصطلاحی در عصر نزول شکل نگرفته بود و در قرآن تنها معنای لغوی آن بهکار رفته، گرچه در آیه 9 حشر/59 معنای لغوی مطابق با معنای اصطلاحی در آمده است، ازاینرو برای بررسی موضوع ایثار در قرآن باید به جستوجوی کلید واژههای دیگری باشیم که به نوعی در ارتباط معنایی با این اصطلاح است. در این بررسی به مفاهیمی همچون: بِرّ (بقره/2،177؛ آلعمران/3،92)، احسان (بقره/2،83)، اِطعام (انسان /76،8 ـ 9)، انفاق (آل عمران/3،92) یا عناوینی نظیر فروش جان و مال به خداوند (توبه/9،111) و در نقطه مقابل به مفاهیم بخل (آل عمران/3،180)، شحّ (تغابن/64 16) یا عناوینی نظیر مقدّم داشتن خود بر پیامبر (توبه/9،120) برمیخوریم.
مفهوم ایثار بر اثر وجود پارهای صفات اخلاقیِ مرتبط با آن مانند بخشش و مهماننوازی و گذشت در نظام اخلاقی عرب قبل از اسلام برای مردم شبه جزیره مفهومی شناخته شده بود.[78] آیات قرآن با امضای این رفتار نیک آن را در خدمت اهداف دین جدید قرار داده و گاه با ایجاد تغییراتی به اصلاح و تکمیل آن پرداخته است.[79] مهمترین آیه ایثار که به صراحت از آن یاد شده، درباه میزبانی صمیمانه انصار از مهاجران پس از مهاجرت مسلمانان مکّه به مدینه است: «والَّذینَ تَبَوَّءُو الدّارَ والایمـنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَیهِم ولا یَجِدونَ فی صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و یُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ» . (حشر/59 9) در این آیه از خصلت مهمان دوستی و جود و بخشش خالصانه مسلمانان مدینه نسبت به مهاجران مکّه یاد شده و ایثار آنان به رغم نیاز شدید خویش ستایش شده است. سپس با گذر از این ماجرای تاریخی به بیان این گزاره اخلاقی عام پرداخته شده که هرکس بتواند با پرهیز از بخل، صفت خویشتن دوستی افراطی خود را مهار کند همو رستگار شده است: «و مَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولـئِکَ هُمُ المُفلِحون» [80].
در آیه قبل از این آیه نیز خداوند از مهاجران یاد میکند که برای یاری خداوند و پیامبرش از ثروت و وطن خویش چشم پوشیده، در پی فضل الهی هجرت گزیدند: «لِلفُقَراءِ المُهـجِرینَ الَّذینَ اُخرِجوا مِن دیـرِهِم واَمولِهِم یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ و رِضونـًاویَنصُرونَ اللّهَ ورَسولَهُ اُولـئِکَ هُمُ الصّـدِقون» . (حشر/59 8) همنشینی این دو گروه با تکیه بر وجود خصلت مشترکی میانشان ما را به عنصر اساسی مفهوم ایثار رهنمون میسازد. این دو گروه هر دو با گذر از خویشتن به آرمانی والاتر اندیشیده، در مسیر آن از هرگونه گذشتی دریغ نکردند. با مبنا قرار دادن این مؤلفه معنایی به آیات دیگری دست مییابیم که از جانبازی مؤمنان در راه دین جدید یاد میکند. در نمونهای از این آیات از ایثار جانی با وصف تجارتی با خداوند که بهای آن کسب رضایت الهی است یاد شده: «و مِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد» . (بقره/2،207) این آیه در روایات متعددی از شیعه و سنی به رخداد مهاجرت پیامبر از مکه در شب موسوم به لیلة المبیت مربوط دانسته شده است.[81]در این شب امیر مؤمنان، علی(علیه السلام)برای حفظ جان پیامبر در بستر وی خوابید و آن حضرت شبانه مکه را ترک گفت و بدین ترتیب خطر مرگ را برای یاری دین جدید به جان خرید.
در آیه دیگری خداوند از وجود تجارتی همیشگی بین خداوند و مؤمنان پرده برمیدارد که در آن مؤمنان جان و مال خویش را به طور کامل در اختیار خداوند قرار داده، در برابر، بهشت برین را نصیب خویش میسازند: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ... فَاستَبشِروا بِبَیعِکُمُ الَّذی بایَعتُم بِهِ وذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم» . (توبه/9،111) در نقطه مقابل، بخل مالی و جانی برخی صحرانشینان عرب مذمت شده است.[82] آنان واجبات مالی مانند زکات را در آیین جدید نوعی باجگیری تلقی کرده، در ادای آن کوتاهی میکردند: «و مِنَ الاَعرابِ مَن یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ مَغرَمـًا ... و مِنَ الاَعرابِ مَن یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم سَیُدخِلُهُمُ اللّهُ فی رَحمَتِهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» . (توبه/9، 98 ـ 99) رابطه تقابل میان این دو گروه از اعراب نشان میدهد که درونی نشدن انفاق در قالب صفت ایثار از نبود ایمان واقعی به خداوند و جهان آخرت پرده برمیدارد. در آیه دیگری از همین سوره این حقّ از مؤمنان سلب شده که به هنگام تخییر بین خواسته خویش و اهداف آیین جدید از دستورات پیامبر سر باز زده، به ارضای خواسته خویش همت گمارند: «ما کانَ لاَِهلِ المَدینَةِ ومَن حَولَهُم مِنَ الاَعرابِ اَن یَتَخَلَّفوا عَن رَسولِ اللّهِ ولا یَرغَبوا بِاَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ» . (توبه/9،120) در ادامه آیه در مقام توجیه سلب این حقّ چنین آمده که هرگونه از خودگذشتگی در راه خدا کاری نیک به شمار میرود که بدون تردید نزد خداوند بیپاداش نخواهد ماند، بلکه پاداش والاتر از آن را در پی خواهد داشت: «ذلِکَ بِاَنَّهُم لا یُصیبُهُم ظَمَأٌ ولا نَصَبٌ... اِلاّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صــلِحٌ اِنَّ اللّهَ لایُضیعُاَجرَ المُحسِنین ... لِیَجزِیَهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما کانوایَعمَلون» . (توبه/9، 120 ـ 121)[83]
در نگاهی دیگر به مفهوم ایثار به برخی شروط و ضوابط اخلاقی در رفتارهای ایثارگرانه سفارش شده که مهمترین آنها در تناسب با محور معنایی این مفهوم، پرهیز از منّت گذاری و بیان سخنان آزار دهنده یا ابراز برخی درخواستهای متقابل است: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لایُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَ اَذًی لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم و لا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنون» . (بقره/2،262) درهمین راستا در سوره دهر به الگویی عملی از ایثار خالصانه برمیخوریم که بنابر روایات متعدد شیعه[84] و سنی[85] شأن نزول آن مربوط به از خودگذشتگی امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)و همسرش فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسین(علیهم السلام)در انفاق تنها خوراک شب خود به نیازمندان در سه شب متوالی است: «اِنَّ الاَبرارَ یَشرَبونَ مِن کَأس کانَ مِزاجُها کافورا... و یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا ویَتیمـًا واَسیرا اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً ولا شُکورا» . (انسان/76، 5 - 22) در آیات دیگر در ادامه این نگاه اخلاقی از آفت ریا و خودنمایی به هنگام انجام دادن کارهای نیک اجتماعی یاد شده که باز با مفهوم از خودگذشتگی در نقش محور معنایی ایثار در تضاد است: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لاتُبطِـلوا صَدَقـتِکُم بِالمَنِّ والاَذی کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ ولا یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ...» . (بقره/2،264) در اینجا نیز اخلاص پشتوانه اصلی رفتارهای نیک دانسته شده که بدون آن هر رفتار نیکی بیفایده بوده، از نبود ایمان واقعی به خدا و جهان آخرت پرده برمیدارد، بنابراین صفت اخلاص در نقش نقطه مقابل ریا، رابطه همنشینی با ایثار یافته، مفهوم از خودگذشتگی بدون اخلاص قابل تصور نخواهد بود. اهمیت این موضوع آنگاه بیشتر آشکار خواهد شد که به وجود اخلاق فخرفروشی و خودنمایی با تظاهر به صفات نیک اخلاقی در جامعه عرب قبل از اسلام پی بریم.[86] در همین راستا خداوند از زیاده روی در رفتارهای ایثارگرانه و فراموش کردن واقعیات زندگی روزمره پرهیز داده، به ضرورت ملاحظه مصالح معیشتی توجه میدهد: «والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا ولَم یَقتُروا وکانَ بَینَ ذلِکَ قَوامـا» (فرقان/25،67) و در آیهای دیگر به پیامبر سفارش میشود که نه دست خویش را از شدت بخل به گردن ببند و نه به سخاوت یکباره هرچه داری یکجا از دست بده که آنگاه به حال ملامت و حسرت قرارگیری: «ولا تَجعَل یَدَکَ مَغلولَةً اِلی عُنُقِکَ ولا تَبسُطها کُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلومـًا مَحسورا» (اسراء/17،29) و باز در آیه دیگری از زیادهروی در ایثار مال به عنوان تبذیر یاد شده و این خصلت نکوهش شده است: «وءاتِ ذَا القُربی حَقَّهُ والمِسکینَ وابنَ السَّبیلِ ولا تُبَذِّر تَبذیرا * اِنَّ المُبَذِّرینَ کانوا اِخونَ الشَّیـطینِ» . (اسراء/17، 26ـ27) = اسراف)
منابع اخلاق و تصوّف با تکیه بر آیات ایثار به بررسی ابعاد گوناگونی از آن پرداختهاند. ابونعیم در تعریف تصوّف، ایثار را عنصر اساسی آن دانسته[87]، آن را منبع آبیاری درخت محبت میداند که در کنار درخت معرفت و توبه و... ارکان ایمان را تشکیل میدهد.[88] غزالی با اختصاص فصلی به «ایثار» در دائرة المعارف اخلاقی خویش از آن به عنوان برترین مرتبه «جود» در برابر پایینترین مرتبه «بخل» که بخل بر خویشتن است یاد میکند. او نمونههای گوناگونی از ایثار را از زندگی پیامبران و اولیا شاهد آورده و در این میان به ماجرای لیلةالمبیت و برخی ماجراهای قرآنی دیگر نیز میپردازد.[89] وی در کتاب دیگرش از کمخوری، کنترل شهوت و ریاضتهای دینی به عنوان راهکار نهادینه ساختن ایثار و تبدیل آن به ملکه نفسانی یاد میکند.[90] در آثار دیگر اخلاقی به روابط معنایی بخل و شحّ و حسد و ایثار در آیات قرآنی توجه شده[91] و با استناد به آیه «اَلنَّبِیُّ اَولی بِالمُؤمِنینَ مِن اَنفُسِهِم» به تعمیم مفهوم ایثار در قالب ترجیح همیشگی اراده خداوند بر اراده خویش پرداخته شده[92] و نمونههایی قرآنی مانند ابراهیم در ماجرای ذبح اسماعیل معرفی شده است.[93] بدین سان مفهوم ایثار در این دستگاه اخلاقی با مفاهیم بنیادی قرآن مانند ایمان، تسلیم، انقیاد، طاعت و رضا پیوند یافته، شبکه معنایی گستردهای تشکیل میدهد.[94]
در منابع عرفانی نیز با توجه به آیاتی نظیر «لَنتَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» برترین مرتبه انفاق، بذل محبوب معرفی شده و بالاترین مرتبه ایثار، انفاق در حال نیاز دانسته شده[95] و در این باره به تأویل عرفانی آیه «یُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ» پرداخته شده[96]؛ همچنین مراتبی برای ایثار معرفی شده[97] است
ایثار
اشاره
ایثار: از خودگذشتگی و مقدّم داشتن دیگران بر خود
واژه ایثار بر وزن اِفعال از ریشه «ا ـ ث ـ ر» و به معنای مقدّم داشتن دیگری بر خود است[73]؛ اما گاه در معنایی وسیعتر به هرگونه ترجیح بین دو طرف گفته میشود. (یوسف/12،91)[74] این مفهوم در اصطلاح به معنای مقدم شمردن دیگری بر خود در کسب سود و منفعتی یا پرهیز از ضرر و زیانی است که نهایت برادری و دوستی بین دو نفر را نشان میدهد.[75] نقطه مقابل این خصلت انسانی را بخل دانستهاند که به معنای پرهیز از رساندن هرگونه سودی به دیگران است[76]، گرچه مساوات به معنای قرار دادن خویش در مرتبهای همسان دیگران نیز مفهومی مقابل بخل به شمار میرود که البته در مقایسه با ایثار در رتبهای پایینتر از آن قرار داشته و در نقطه وسط میان بخل و ایثار قرار دارد.[77]
واژه ایثار در قرآن نیامده؛ اما همخانوادههای آن از همین باب، 5 بار در قرآن بهکار رفته است. (یوسف/12،91؛ طه/20،72؛ حشر/59 9؛ نازعات/79،38؛ اعلی/87 16) ایثار در آیه نخست در مورد برگزیده شدن یوسف از میان برادرانش و در آیه دوم درباره بیتوجهی ساحران به فرعون در برابر آیات الهی و در سومین آیه در مورد انصار که مهاجران را در نیازمندیها بر خود مقدم میشمرند و در آیات چهارم و پنجم درباره مذمت ترجیح دنیا بر آخرت آمده است. کاربردهای گوناگون این واژه نشان میدهد که چنین اصطلاحی در عصر نزول شکل نگرفته بود و در قرآن تنها معنای لغوی آن بهکار رفته، گرچه در آیه 9 حشر/59 معنای لغوی مطابق با معنای اصطلاحی در آمده است، ازاینرو برای بررسی موضوع ایثار در قرآن باید به جستوجوی کلید واژههای دیگری باشیم که به نوعی در ارتباط معنایی با این اصطلاح است. در این بررسی به مفاهیمی همچون: بِرّ (بقره/2،177؛ آلعمران/3،92)، احسان (بقره/2،83)، اِطعام (انسان /76،8 ـ 9)، انفاق (آل عمران/3،92) یا عناوینی نظیر فروش جان و مال به خداوند (توبه/9،111) و در نقطه مقابل به مفاهیم بخل (آل عمران/3،180)، شحّ (تغابن/64 16) یا عناوینی نظیر مقدّم داشتن خود بر پیامبر (توبه/9،120) برمیخوریم.
مفهوم ایثار بر اثر وجود پارهای صفات اخلاقیِ مرتبط با آن مانند بخشش و مهماننوازی و گذشت در نظام اخلاقی عرب قبل از اسلام برای مردم شبه جزیره مفهومی شناخته شده بود.[78] آیات قرآن با امضای این رفتار نیک آن را در خدمت اهداف دین جدید قرار داده و گاه با ایجاد تغییراتی به اصلاح و تکمیل آن پرداخته است.[79] مهمترین آیه ایثار که به صراحت از آن یاد شده، درباه میزبانی صمیمانه انصار از مهاجران پس از مهاجرت مسلمانان مکّه به مدینه است: «والَّذینَ تَبَوَّءُو الدّارَ والایمـنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَیهِم ولا یَجِدونَ فی صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و یُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ» . (حشر/59 9) در این آیه از خصلت مهمان دوستی و جود و بخشش خالصانه مسلمانان مدینه نسبت به مهاجران مکّه یاد شده و ایثار آنان به رغم نیاز شدید خویش ستایش شده است. سپس با گذر از این ماجرای تاریخی به بیان این گزاره اخلاقی عام پرداخته شده که هرکس بتواند با پرهیز از بخل، صفت خویشتن دوستی افراطی خود را مهار کند همو رستگار شده است: «و مَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولـئِکَ هُمُ المُفلِحون» [80].
در آیه قبل از این آیه نیز خداوند از مهاجران یاد میکند که برای یاری خداوند و پیامبرش از ثروت و وطن خویش چشم پوشیده، در پی فضل الهی هجرت گزیدند: «لِلفُقَراءِ المُهـجِرینَ الَّذینَ اُخرِجوا مِن دیـرِهِم واَمولِهِم یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ و رِضونـًاویَنصُرونَ اللّهَ ورَسولَهُ اُولـئِکَ هُمُ الصّـدِقون» . (حشر/59 8) همنشینی این دو گروه با تکیه بر وجود خصلت مشترکی میانشان ما را به عنصر اساسی مفهوم ایثار رهنمون میسازد. این دو گروه هر دو با گذر از خویشتن به آرمانی والاتر اندیشیده، در مسیر آن از هرگونه گذشتی دریغ نکردند. با مبنا قرار دادن این مؤلفه معنایی به آیات دیگری دست مییابیم که از جانبازی مؤمنان در راه دین جدید یاد میکند. در نمونهای از این آیات از ایثار جانی با وصف تجارتی با خداوند که بهای آن کسب رضایت الهی است یاد شده: «و مِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد» . (بقره/2،207) این آیه در روایات متعددی از شیعه و سنی به رخداد مهاجرت پیامبر از مکه در شب موسوم به لیلة المبیت مربوط دانسته شده است.[81]در این شب امیر مؤمنان، علی(علیه السلام)برای حفظ جان پیامبر در بستر وی خوابید و آن حضرت شبانه مکه را ترک گفت و بدین ترتیب خطر مرگ را برای یاری دین جدید به جان خرید.
در آیه دیگری خداوند از وجود تجارتی همیشگی بین خداوند و مؤمنان پرده برمیدارد که در آن مؤمنان جان و مال خویش را به طور کامل در اختیار خداوند قرار داده، در برابر، بهشت برین را نصیب خویش میسازند: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ... فَاستَبشِروا بِبَیعِکُمُ الَّذی بایَعتُم بِهِ وذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم» . (توبه/9،111) در نقطه مقابل، بخل مالی و جانی برخی صحرانشینان عرب مذمت شده است.[82] آنان واجبات مالی مانند زکات را در آیین جدید نوعی باجگیری تلقی کرده، در ادای آن کوتاهی میکردند: «و مِنَ الاَعرابِ مَن یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ مَغرَمـًا ... و مِنَ الاَعرابِ مَن یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم سَیُدخِلُهُمُ اللّهُ فی رَحمَتِهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» . (توبه/9، 98 ـ 99) رابطه تقابل میان این دو گروه از اعراب نشان میدهد که درونی نشدن انفاق در قالب صفت ایثار از نبود ایمان واقعی به خداوند و جهان آخرت پرده برمیدارد. در آیه دیگری از همین سوره این حقّ از مؤمنان سلب شده که به هنگام تخییر بین خواسته خویش و اهداف آیین جدید از دستورات پیامبر سر باز زده، به ارضای خواسته خویش همت گمارند: «ما کانَ لاَِهلِ المَدینَةِ ومَن حَولَهُم مِنَ الاَعرابِ اَن یَتَخَلَّفوا عَن رَسولِ اللّهِ ولا یَرغَبوا بِاَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ» . (توبه/9،120) در ادامه آیه در مقام توجیه سلب این حقّ چنین آمده که هرگونه از خودگذشتگی در راه خدا کاری نیک به شمار میرود که بدون تردید نزد خداوند بیپاداش نخواهد ماند، بلکه پاداش والاتر از آن را در پی خواهد داشت: «ذلِکَ بِاَنَّهُم لا یُصیبُهُم ظَمَأٌ ولا نَصَبٌ... اِلاّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صــلِحٌ اِنَّ اللّهَ لایُضیعُاَجرَ المُحسِنین ... لِیَجزِیَهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما کانوایَعمَلون» . (توبه/9، 120 ـ 121)[83]
در نگاهی دیگر به مفهوم ایثار به برخی شروط و ضوابط اخلاقی در رفتارهای ایثارگرانه سفارش شده که مهمترین آنها در تناسب با محور معنایی این مفهوم، پرهیز از منّت گذاری و بیان سخنان آزار دهنده یا ابراز برخی درخواستهای متقابل است: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لایُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَ اَذًی لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم و لا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنون» . (بقره/2،262) درهمین راستا در سوره دهر به الگویی عملی از ایثار خالصانه برمیخوریم که بنابر روایات متعدد شیعه[84] و سنی[85] شأن نزول آن مربوط به از خودگذشتگی امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)و همسرش فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسین(علیهم السلام)در انفاق تنها خوراک شب خود به نیازمندان در سه شب متوالی است: «اِنَّ الاَبرارَ یَشرَبونَ مِن کَأس کانَ مِزاجُها کافورا... و یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا ویَتیمـًا واَسیرا اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً ولا شُکورا» . (انسان/76، 5 - 22) در آیات دیگر در ادامه این نگاه اخلاقی از آفت ریا و خودنمایی به هنگام انجام دادن کارهای نیک اجتماعی یاد شده که باز با مفهوم از خودگذشتگی در نقش محور معنایی ایثار در تضاد است: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لاتُبطِـلوا صَدَقـتِکُم بِالمَنِّ والاَذی کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ ولا یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ...» . (بقره/2،264) در اینجا نیز اخلاص پشتوانه اصلی رفتارهای نیک دانسته شده که بدون آن هر رفتار نیکی بیفایده بوده، از نبود ایمان واقعی به خدا و جهان آخرت پرده برمیدارد، بنابراین صفت اخلاص در نقش نقطه مقابل ریا، رابطه همنشینی با ایثار یافته، مفهوم از خودگذشتگی بدون اخلاص قابل تصور نخواهد بود. اهمیت این موضوع آنگاه بیشتر آشکار خواهد شد که به وجود اخلاق فخرفروشی و خودنمایی با تظاهر به صفات نیک اخلاقی در جامعه عرب قبل از اسلام پی بریم.[86] در همین راستا خداوند از زیاده روی در رفتارهای ایثارگرانه و فراموش کردن واقعیات زندگی روزمره پرهیز داده، به ضرورت ملاحظه مصالح معیشتی توجه میدهد: «والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا ولَم یَقتُروا وکانَ بَینَ ذلِکَ قَوامـا» (فرقان/25،67) و در آیهای دیگر به پیامبر سفارش میشود که نه دست خویش را از شدت بخل به گردن ببند و نه به سخاوت یکباره هرچه داری یکجا از دست بده که آنگاه به حال ملامت و حسرت قرارگیری: «ولا تَجعَل یَدَکَ مَغلولَةً اِلی عُنُقِکَ ولا تَبسُطها کُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلومـًا مَحسورا» (اسراء/17،29) و باز در آیه دیگری از زیادهروی در ایثار مال به عنوان تبذیر یاد شده و این خصلت نکوهش شده است: «وءاتِ ذَا القُربی حَقَّهُ والمِسکینَ وابنَ السَّبیلِ ولا تُبَذِّر تَبذیرا * اِنَّ المُبَذِّرینَ کانوا اِخونَ الشَّیـطینِ» . (اسراء/17، 26ـ27) = اسراف)
منابع اخلاق و تصوّف با تکیه بر آیات ایثار به بررسی ابعاد گوناگونی از آن پرداختهاند. ابونعیم در تعریف تصوّف، ایثار را عنصر اساسی آن دانسته[87]، آن را منبع آبیاری درخت محبت میداند که در کنار درخت معرفت و توبه و... ارکان ایمان را تشکیل میدهد.[88] غزالی با اختصاص فصلی به «ایثار» در دائرة المعارف اخلاقی خویش از آن به عنوان برترین مرتبه «جود» در برابر پایینترین مرتبه «بخل» که بخل بر خویشتن است یاد میکند. او نمونههای گوناگونی از ایثار را از زندگی پیامبران و اولیا شاهد آورده و در این میان به ماجرای لیلةالمبیت و برخی ماجراهای قرآنی دیگر نیز میپردازد.[89] وی در کتاب دیگرش از کمخوری، کنترل شهوت و ریاضتهای دینی به عنوان راهکار نهادینه ساختن ایثار و تبدیل آن به ملکه نفسانی یاد میکند.[90] در آثار دیگر اخلاقی به روابط معنایی بخل و شحّ و حسد و ایثار در آیات قرآنی توجه شده[91] و با استناد به آیه «اَلنَّبِیُّ اَولی بِالمُؤمِنینَ مِن اَنفُسِهِم» به تعمیم مفهوم ایثار در قالب ترجیح همیشگی اراده خداوند بر اراده خویش پرداخته شده[92] و نمونههایی قرآنی مانند ابراهیم در ماجرای ذبح اسماعیل معرفی شده است.[93] بدین سان مفهوم ایثار در این دستگاه اخلاقی با مفاهیم بنیادی قرآن مانند ایمان، تسلیم، انقیاد، طاعت و رضا پیوند یافته، شبکه معنایی گستردهای تشکیل میدهد.[94]
در منابع عرفانی نیز با توجه به آیاتی نظیر «لَنتَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» برترین مرتبه انفاق، بذل محبوب معرفی شده و بالاترین مرتبه ایثار، انفاق در حال نیاز دانسته شده[95] و در این باره به تأویل عرفانی آیه «یُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ» پرداخته شده[96]؛ همچنین مراتبی برای ایثار معرفی شده[97] است