ایمان
اشاره
ایمان: تصدیق تنها یا همراه با التزام عملی به اموری غیبی، مانند خدا و آخرت
ایمان مصدر باب افعال، از ریشه «أ ـ م ـ ن» به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری است. تصدیق کردن خبر کسی بر اثر اطمینان یافتن از صحت و عدم کذب آن، و ازبینرفتن ترس، اضطراب و وحشت از دیگر معانی کاربردی آن است.[1] دستیابی انسان به آرامش و اطمینان با اعتقاد به خدا و تصدیق او احتمالا سبب استفاده از «امن» برای مفهوم ایمان بوده است.[2]
مشتقات «امن» نزدیک به 900 بار در قرآن به کار رفته است[3] که موارد فراوانی در ساختار باب افعال و با عبارت: «الذین آمنوا» است. مراد از این گروه در بیشتر موارد مسلمانان، به معنای خاصّ «پیروان دین اسلام»اند (بقره/2،183)، اگرچه گاهی بر متدینان ادیان دیگر مانند یهودیان (آل عمران/3،113) و مسیحیان نیز اطلاق شده است. (حدید/57 28)
آیاتی را که به موضوع ایمان پرداخته است، میتوان در چند گروه دسته بندی کرد: برخی از آنها ضرورت ایمان و نقش آن را در حیات دنیوی و اخروی به یاد آورده است. (نساء/4،173؛ توبه/9،20؛ حدید/57 7) دستهای دیگر ویژگیهای مؤمنان را بازگو کرده (مؤمنون/23 1 ـ 9؛ انفال/8 2 ـ 4) و شماری به پیامدهای بیایمانی پرداخته است. (حجّ/22،19؛ روم/30،16) در گروهی از آیات نیز میتوان مقوّمات (مریم/19،60 طه/20،112، بقره/2،256)، متعلقات (نساء/4،136؛ بقره/2،136)، آثار (حجّ/22،50 ابراهیم/14،23) و موانع (نساء/4،173؛ بقره/2، 7 ـ 8) ایمان را بازیافت. در چند جا نیز ایمان بار معنایی مثبتی ندارد، بلکه به دلبستگی کافران به عقاید باطل خویش اشاره دارد. در این موارد از تعبیر ایمان به باطل بهرهگیری شده است[4] (عنکبوت/29، 52 67)؛ همچنین گاه از اسلام در قرآن به ایمان تعبیر شده است. (بقره/2،62)[5]
برخلاف معنای لغوی نسبتاً روشن ایمان، درباره معنای اصطلاحی آن بر اثر طرح درگیریهای کلامی زودرس پیرامون آن، چندگانگی گستردهای وجود دارد؛ فرقههایی مانند خوارج، مرجئه، قدریّه و جهمیّه به زوایای گوناگونی از این بحث پرداخته و پرسشهای فراوانی درباره ایمان و کفر مطرح کردهاند. در ادامه این روند متکلمان شیعی، معتزلی و اشعری در دورههای بعد به نظریهپردازی در این باب پرداخته و قلمرو بحثهای کلامی در حوزه ایمان را توسعهدادهاند.[6]
اشاعره ایمان را به معنای تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران و آنچه بر آنان نازل شده است، میدانند.[7] ابوالحسن اشعری، بنیانگذار این مکتب در جایی ماهیت ایمان را فقط تصدیق میداند[8] و در کتابی دیگر ایمان را هم قول میشمرد و هم عمل*.[9] برخی در توجیه این اختلاف نظر گفتهاند: نظر اصلی او همانگونه که در کتاب اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع نیز آمده، جدایی عمل از ایمان است و در دیگر کتب وی، تحریف صورت گرفته است.[10]
معتزله در تحلیل مفهوم ایمان به معنای لغوی آن توجهی ندارند و معتقدند که اسامی به کار رفته در متون اسلامی همگی از معنای لغوی به حقایقی شرعی نقل شده است. ایمان در نظر معتزلیان افزون بر معرفت و تصدیق خداوند و رسول، شامل انجام دادن اعمال خاصی هم میشود.[11] بنابر گزارش قاضی عبدالجبار، حقیقت ایمان از دیدگاه ابوعلی جبایی (م. 303 ق.) و ابوهاشم جبایی (م. 321 ق.) انجام دادن واجبات و ترک قبایح است، در حالی که ابوالهذیل علاّف (م 235ق.) گامی فراتر نهاده، انجام دادن مستحبات را به شرایط ایمان افزوده است.[12] از این اختلاف اندک که بگذریم، از دیدگاه معتزلیان حضور عنصر عمل، رکن و پایه ایمان بهشمار میرود.
متکلمان شیعه، ایمان را با معرفت یکسان میدانند. از نظر آنان عمل از آثار خارجی این علم و معرفت به شمار میآید و وجود یا عدم یا ضعف ایمان هر شخص با معیار مطابقت اعتقادات دینی او با عالم واقع سنجیده میشود. شیخ مفید (م 413ق.) معتقد است که ایمان، علم و معرفت فلسفی به واقعیتهای جهان است و خصوصیتی عقلی و در نتیجه پایدار دارد.[13] سید مرتضی (م 436 ق.) ایمان را تصدیق قلبی دانسته و معتقد است که اقرار زبانی صرف، اعتباری ندارد. او کفر* را به معنای انکار قلبی میداند، بنابراین انکار زبانی صرف نیز کفر نیست.[14] شیخ طوسی (م 460ق.) نیز دیدگاه یاد شده را تأیید کرده است[15]، با این حال در میان شیعه کسانی هم یافت میشوند که برای عنصر عمل در تعریف ایمان جایگاهی ویژه قائلاند. علامه طباطبایی تعریف ایمان به تصدیق محض را نپذیرفته است و التزام عملی دستکم به برخی از لوازم ایمان را بخشی از تعریف آن به شمار میآورد. او به آیاتی استناد میکند که در آنها به پیوستگی ایمان و عمل صالح اشاره شده است. از نظر او فرد در صورتی مؤمن خوانده میشود که فی الجمله به ایمانش عملکند. البته وی این واقعیت را میپذیرد که ممکن است کسی به چیزی ایمان داشته باشد؛ اما به برخی از لوازم فرعی آن پایبند نباشد[16]؛ همچنین امامیه بر این باورند که اگر کسی به آنچه نازل شده اقرار کند، از آن جهت که اهلمعرفت و اقرار است مؤمن به شمار میآید و در صورتی که گناهکار باشد فاسق خواهد بود؛ نهکافر.[17]
عارفان نیز مانند متکلمان به دیدگاهی یگانه دست نیافتهاند؛ اما در نگاهی کلی میتوان تعریف آنها را چنین باز گفت: «اقرار زبانی و قلبی به اینکه تنهاخدا دارای وصف الوهیت و مستحق معبودیت است و پذیرش نبوت و خاتمیت پیامبر اکرم و گردن نهادن به همه دستورات قرآن کریم».[18] برخی از عارفان، دین را دارای مراتب گوناگون میدانند که نخستین مرتبه آن اسلام است و ایمان و یقین در جایگاههای بعدی قرار دارد. از نگاه آنان، دارندگان این مراتب بر اساس میزان پایبندیشان به شریعت، طریقت و حقیقت در یکی از درجات سهگانه اهل «بدایت»، «میانه» و «نهایت» قرار خواهند گرفت.[19]
از یحییبن معاذ نیز روایت است که میگفت: ایمان عبارت است از: خوف، رجا و محبت؛ خوف به ترک گناه و رهایی از آتش دوزخ میانجامد. رجا، خوض در طاعت و ورود به بهشت را در پی دارد و محبت برای دفع مکروهات و دستیابی به رضای حق به کار میآید.[20] عارفی دیگر، ایمان را تصدیق دل به آنچه از غیب برای انسان کشفشود، معنا کرده است.[21]
روابط معنایی ایمان:
اشاره
روابط معنایی ایمان:
پیوندهای نسبتاً تنگاتنگی بین مفهوم ایمان و پارهای مفاهیم بنیادی دیگر در قرآن، موجب شده که فهم معنای آن بدون بررسی این روابط امکانپذیر نباشد.
1. ایمان و شناخت:
1. ایمان و شناخت:
صورت ذهنی یک شیء نزد فرد را علم مینامند که به دو گونه تصور و تصدیق است.[22] هرگاه صورت ذهنی چیزی در عقل با اعتراف و اذعان و حکم به آن همراه باشد، گونه دوم علم پدید آمده است.[23] بر پایه همین تعریف، برخی معتقد شدهاند که میان تصدیق و ایمان تفاوت وجود دارد و در صورت همراهی تصدیق با التزام عملی، ایمان حاصل میشود.[24] بااین بیان، تصدیق با ضد ایمان نیز قابل جمع خواهد بود: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا وصَدّوا عَن سَبیلِاللّهِ وشاقُّوا الرَّسولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدی ..» . (محمّد 47 32) در این آیه تبیّن هدایت به معنای شناختن حقیقت و پی بردن به نبوت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)، با کفر و امتناع از پذیرش دین خدا جمع شده است.[25] بر اساس آیه23 جاثیه/45 نیز خداوند گروهی را با وجود اینکه علم و آگاهی داشتند، گمراه میکند، زیرا هواینفس خویش را معبود خود قرار داده بودند[26]: «اَفَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلـهَهُ هَوهُ و اَضَلَّهُ اللّهُ عَلی عِلم» . البته گروهی از مفسران «عَلی عِلم» را اشاره به علم خداوند بر عدم هدایت آنان دانستهاند.[27]
2. ایمان و یقین:
2. ایمان و یقین:
یقین نوعی تصدیق و اعتقاد جزمی است که احتمال کذب در آن نمیرود.[28] با استناد به آیاتی که میان اهل ایمان و یقین* تمایز نهاده است، میتوان به دوگانگی ایمان و یقین نیز حکم کرد: «اِنَّ فِی السَّمـوتِ والاَرضِ لاَیـت لِلمُؤمِنین * و فی خَلقِکُم ومایَبُثُّ مِن دابَّة ءایـتٌ لِقَوم یوقِنون» . (جاثیه/45،3 ـ 4) مؤمنان در این آیه کسانی هستند که با استفاده از آیات و نشانههای آفاقی، خدا و پیامبرش را تصدیق میکنند؛ ولی اهل یقین با تدبر و تفکر در آفرینش خودشان و دیگر جانداران روی زمین به یقین میرسند.[29]
برخی از مفسران گفتهاند: مقدم داشتن اهل ایمان بر اهل یقین در این آیات از باب ذکر بر اساس ترقی است[30]، بنابراین یقین را میتوان برتر از ایمان شمرد، چنانکه حضرت ابراهیم(علیه السلام) با وجود اینکه ایمان داشت، خواهان دیدن رستاخیز مردگان بود تا به یقین و اطمینان قلبی دست یابد. (بقره/2،260) در مورد کاربرد «ایقان» به جای «ایمان» در آیه 4 بقره/2 نیز گفته شده که تقوا با ایمان صرف کامل نمیشود، بلکه باید همراه یقین باشد تا هیچگونه فراموشی در پی نیاید.[31]
اهل یقین در این معنا، اصطلاحی است قرآنی که بر کمال ایمان دلالت دارد، افزون بر این، مفهوم ایمان با معنای لغوی یقین نیز تفاوت دارد که از آیه 14 نمل/27 این تفاوت به خوبی روشن است. در این آیه آمده است که گروهی با وجود یقین به نشانههای الهی آنها را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند: «و جَحَدوا بِها واستَیقَنَتها اَنفُسُهُم ظُـلمـًا و عُلُوًّا...» .
3. ایمان و عمل:
3. ایمان و عمل:
در بسیاری از آیات قرآن، هرگاه سخن از ایمان به میان آمده اشارهای هم به همراهی آن با عمل صالح شده است: «و بَشِّرِ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّــلِحـتِ اَنَّ لَهُم جَنّـت» (بقره/2،25)، «الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ فَیُوَفّیهِم اُجورَهُم» (نساء/4،173)، «اَلَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ طوبی لَهُم و حُسنُ مَـاب» . (رعد/13،29) با توجه به عطف عمل صالح بر ایمان و لزوم تغایر معطوف با معطوف علیه، به نظر میرسد ایمان غیر از عمل باشد. تمایز تبعیت و فرمانبری در عمل از پیامبر با ایمان به خدا و رسول در آیه 158 اعراف/7 نیز نشان از جدایی مفاهیم ایمان و عمل دارد، ازاینرو ادعای تطبیق ایمان بر عمل با استناد به آیاتی که از ظاهر آنها، کاهش و افزایش ایمان برمیآید (فتح/48،4) و تکیه بر این نکته که تنها عمل قابل افزایش و کاهش است نه علم و شناخت، چندان پذیرفته نیست، زیرا ایمان مرکب از علم و التزام عملی است و هریک از این دو قابل شدت و ضعف است، بنابراین ایمان که مرکب از آن دو است نیز قابل شدت و ضعف خواهد بود. ضمن آنکه عمل با نفاق نیز قابل جمع است.[32] (بقره/2،264) بر اساس دیدگاه دیگری ایمان همان عمل نیست، بلکه عمل نشانه صدق و حقانیت ایمان بوده، ایمان به مثابه پایه و عمل صالح به عنوان بنایی برای ورود به بهشت و برخورداری از اجر و فوز الهی است[33]: «اَلَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوةَ و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون * اُولـئِکَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقـًّا لَهُم دَرَجـتٌ عِندَ رَبِّهِم ومَغفِرَةٌ ورِزقٌ کَریم» . (انفال/8 3 ـ 4) در روایتی از امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)نیز ایمان، نشانه عمل صالح و عمل صالح هم نشانه ایمان دانسته شدهاست.[34]
4. ایمان و اسلام:
4. ایمان و اسلام:
اسلام در قرآن به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ گاه به معنای شریعت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)[35] (احزاب/33،35) و گاه به معنای تسلیم شدن در برابر اراده و دستورات الهی است که در این صورت از مراتب ایمان است[36]: «وقالَ موسی یـقَومِ اِن کُنتُم ءامَنتُم بِاللّهِ فَعَلَیهِ تَوَکَّلوااِن کُنتُم مُسلِمین» . (یونس/10،84) تسلیم شدن در برابر اراده خداوند درکنار ایمان به وی مقدمهای برای رسیدن به مقام توکل شمرده شده که لاجرم به آن رهنمون است. برخی مفسران همنشینی اسلام* و ایمان را در این آیه از آن جهت شمردهاند که اسلام از مراتب کمال ایمان به شمار میرود[37] و گاه از آن به اسلام اکبر در برابر اسلام اصغر به معنای اظهار شهادتین و اقرار به وحدانیت خدا و رسالت محمد(صلی الله علیه وآله)، تعبیر شده است[38]، بر این اساس برخی بر این باورند که تسلیم محض شدن در برابر خداوند، شرط لازمی در تحقق مفهوم ایمان نیست، بلکه بهتر است مؤمن، ایمان خود را با چنین تسلیمی، کامل کند.[39]
اسلام جدای از شریعت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)و مقام تسلیم، گاه تنها به معنای پذیرش خداوند و یگانگی او نیز دانسته شدهاست[40]: «اِذ قالَ لَهُ رَبُّهُ اَسلِم قالَ اَسلَمتُ لِرَبِّ العــلَمین» . (بقره/2،131) برخی مفسران با بیان اینکه اسلامآوردن حضرت ابراهیم پیش از نبوت وی بوده، معتقد شدهاند که اسلام آوردن بر همگان واجب و ضروری است، هرچند در هر دورهای از زمان در قالب شریعتی خاص بروز مییابد.[41] در این آیه و نیز آیه 19 آلعمران/3: «اِنَّ الدِّینَ عِندَاللّهِ الاِسلـم» نوعی ترادف بین مفهوم ایمان و اسلام به چشم میخورد، همچنانکه در تمایز مفهوم ایمان و اسلام به معنای شریعت حضرتمحمد(صلی الله علیه وآله)گفته شده که از جهتی ایمان اعم از اسلام بوده، به طوری که بر یهود و نصارا نیز مؤمن اطلاق میشود و از جهتی نیز اخص از آن است و درجهای برتر از اسلام به شمار میآید که تنها با عمل خالص و اطمینان قلبی حاصلمیشود[42]: «قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا و لـکِن قولوا اَسلَمنا ولَمّا یَدخُلِ الایمـنُ فی قُلوبِکُم» . (حجرات/49،14) خداوند در این آیه اسلام عربهای بادیه نشین را پذیرفته؛ ولی آنها را افرادی باایمان نمیداند. اقرار و اعترافزبانی به آنچه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) آورده است، تنها موجب جاری شدن حکم اسلام بر فرد میشود؛ ولی ایمان حاصل نمیشود، مگر با تصدیق و اطمینان قلبی به آنچه بر زبان جاریاست[43]، بنابراین در قرآن گاه ایمان مرتبهای بالاتر از اسلام به شمار رفته حجرات/49،14) و گاه اسلام به مثابه درجهای برتر از ایمان به کار رفته است. (یونس/10،84) در مواردی نیز نوعی ترادف میان دو مفهوم ایمان و اسلام برقرار است. (بقره/2،131)
5 ایمان و شرک:
5 ایمان و شرک:
گرچه ایمان مستلزم تصدیق خداوند متعالی و نبوت فرستادگان و کتابهای آسمانی و دیگر ارکان دینی است (همینمقاله = متعلقات ایمان) و با شرک سازگاری ندارد؛ اما در برخی از آیات نشانههایی از جمع میان ایمان و نوعی شرک یافت میشود: «ومایُؤمِنُ اَکثَرُهُم بِاللّهِ اِلاّ و هُم مُشرِکون» . (یوسف/12،106) این شرک که از آن به «شرک خفیّ» تعبیر میشود هم ممکن است در عمل به صورت نافرمانی ظاهر شود و هم در فکر و عقیده به صورت شک و تردید در برخی از صفات الهی، بر این اساس همچنانکه ایمان از نظر بسیاری دارای مراتب و درجاتی است[44] شرک نیز مراتبی دارد. بسیاری از مفسران در ذیل این آیه از نوعی شرک در طاعت یاد کردهاند[45] که موجب کفر نمیشود.[46] (نیز نک: آیات 6 ـ 7 فصّلت/41)[47] مفهوم شفا بودن قرآن نیز ناظر به برطرف کردن شکها و شبهههایی است که اعتقادات مؤمنان را هدف قرار داده است[48]، بنابراین گرچه برخی ازدرجات ایمان به هیچ وجه با برخی از مراتبشرک قابل جمع نیست، با این حال برخی از مراتب ایمان به گونهای آمیخته به نوعی از شرک خفی است.
6 ایمان و اختیار:
6 ایمان و اختیار:
تصویر قرآن از ایمان به گونهای است که آن را با خواست و اراده خود انسان پیوند میدهد. در برخی آیات اختیار یکی از ملاکهای ارزشگذاری ایمان دانسته شده و ایمان از روی اکراه یا اجبار بیارزش تلقی شده است: «ولَوشاءَ رَبُّکَ لاََمَنَ مَن فِی الاَرضِ کُلُّهُم جَمیعـًا اَفَاَنتَتُکرِهُالنّاسَ حَتّی یَکونوا مُؤمِنین» . (یونس/10،99) در این آیه خداوند ایمان را امری اختیاری میداند که اکراهی بر آن وجود ندارد و خود او نیز بندگان را بر این امر اجبار نمیکند[49]، بر همین اساس خداوند در جایی دیگر تنها بازگویی حق را از پیامبر میخواهد؛ تا هر که خواست، ایمان بیاورد و هرکه نخواست، کفر بورزد: «و قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شاءَ فَلیُؤمِن ومَنشاءَ فَلیَکفُر» (کهف/18،29)؛ همچنین ایمان آوردن از روی ترس و اضطراب و برای دفع عذاب الهی درهنگام مشاهده آن سودمند نیست: «فَلَم یَکُ یَنفَعُهُم ایمـنُهُم لَمّا رَاَوا بَأسَنا...» . (غافر/40،85)
از دیگر آیاتی که در این زمینه میتوان به آنها استناد کرد، آیاتی است که امر به ایمان و نهی از کفر میکند (بقره/2، 41، 91، 186؛ نساء/4، 136)، کافران را نکوهش کرده، عده عذاب میدهد (بقره/2، 86 نساء/4، 137؛ ملک/67 10؛ عبس/80 17)، کفر را جرم تلقی میکند (اعراف/7،40؛ جاثیه/45،31؛ دخان/44، 21 ـ 22؛ غافر/40، 10 ـ 11)، از حسرت کافران در روز قیامت خبر میدهد (زمر/39، 55 ـ 56)، سرنوشت کافران را مایه عبرت میشمرد (ذاریات /51 35ـ37)، اکراه در دین را نفی کرده (بقره/2،256) و به اختیاری بودن ایمان تصریح میکند (مزمّل /73،19؛ انسان /76،29) که همگی نشان از وجود شرط اختیار برای ایمان دارد و اصولا چون اعتقاد و ایمان از امور قلبی است آدمیان توان ایجاد آن را با اجبار و اکراه ندارند.6 ایمان و اختیار:
تصویر قرآن از ایمان به گونهای است که آن را با خواست و اراده خود انسان پیوند میدهد. در برخی آیات اختیار یکی از ملاکهای ارزشگذاری ایمان دانسته شده و ایمان از روی اکراه یا اجبار بیارزش تلقی شده است: «ولَوشاءَ رَبُّکَ لاََمَنَ مَن فِی الاَرضِ کُلُّهُم جَمیعـًا اَفَاَنتَتُکرِهُالنّاسَ حَتّی یَکونوا مُؤمِنین» . (یونس/10،99) در این آیه خداوند ایمان را امری اختیاری میداند که اکراهی بر آن وجود ندارد و خود او نیز بندگان را بر این امر اجبار نمیکند[49]، بر همین اساس خداوند در جایی دیگر تنها بازگویی حق را از پیامبر میخواهد؛ تا هر که خواست، ایمان بیاورد و هرکه نخواست، کفر بورزد: «و قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شاءَ فَلیُؤمِن ومَنشاءَ فَلیَکفُر» (کهف/18،29)؛ همچنین ایمان آوردن از روی ترس و اضطراب و برای دفع عذاب الهی درهنگام مشاهده آن سودمند نیست: «فَلَم یَکُ یَنفَعُهُم ایمـنُهُم لَمّا رَاَوا بَأسَنا...» . (غافر/40،85)
از دیگر آیاتی که در این زمینه میتوان به آنها استناد کرد، آیاتی است که امر به ایمان و نهی از کفر میکند (بقره/2، 41، 91، 186؛ نساء/4، 136)، کافران را نکوهش کرده، عده عذاب میدهد (بقره/2، 86 نساء/4، 137؛ ملک/67 10؛ عبس/80 17)، کفر را جرم تلقی میکند (اعراف/7،40؛ جاثیه/45،31؛ دخان/44، 21 ـ 22؛ غافر/40، 10 ـ 11)، از حسرت کافران در روز قیامت خبر میدهد (زمر/39، 55 ـ 56)، سرنوشت کافران را مایه عبرت میشمرد (ذاریات /51 35ـ37)، اکراه در دین را نفی کرده (بقره/2،256) و به اختیاری بودن ایمان تصریح میکند (مزمّل /73،19؛ انسان /76،29) که همگی نشان از وجود شرط اختیار برای ایمان دارد و اصولا چون اعتقاد و ایمان از امور قلبی است آدمیان توان ایجاد آن را با اجبار و اکراه ندارند.
متعلَّقات ایمان:
اشاره
متعلَّقات ایمان:
برخی از معاصران بر این عقیدهاند که متعلَّق ایمان بیشتر به مراتب آن بستگی دارد و با توجه به اینکه ایمان دارای مراتب گوناگونی است به طور کلی و یکسان نمیتوان به بیان متعلق آن پرداخته، محدوده آن را تعیین کرد، بلکه در برابر هر مرتبه از ایمان، متعلقی برای آن قابل شناسایی است.[50] این نظر با مبانی شیعه و معتزله که ایمان را دارای مراتب و قابل زیادت و نقصان میشمرند، هماهنگی دارد.[51] آیاتی نیز بر کاهش و افزایش ایمان دلالت دارد (نساء/4،136؛ فتح/48،4) که میتواند در تأیید این سخن مورد استفاده قرار گیرد.[52]
همچنین گاه از ایمان به اعتباری شرعی یادمیشود که اساس آن اذعان و علم است؛ اما تحقق این اذعان و علم در افراد، گوناگون است؛ در یکی به صورت طمأنینه و در دیگری به شکل عین الیقین و به همین شکل در هرکسی بهگونهای ظهور میکند[53]، بنابراین ایمان حقایق متعددی را دربرمیگیرد که شارع همگی آنها را تحت عنوان ایمان خواندهاست.[54]
صرف نظر از این بحث که آیا ایمان دارای مراتبی است و در این صورت، متعلق هر مرتبه چه خواهد بود، در آیات قرآن به مواردی اشاره شده که ایمان به آنها لازم و ضروری است و جامع همه آنها، ایمان به غیب است: «اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ ویُقیمونَ الصَّلوة...» . (بقره/2،3) به هر آنچه از حواس بشری پنهان است و پیامبران از آن خبر دادهاند غیب گفته میشود[55] و ایمان به غیب شامل ایمان به خدا، فرشتگان، پیامبران، قیامت، بهشت و جهنم و ... میشود.[56] البته گاه غیب به موارد خاصی چون خداوند[57]، قرآن[58]، قیام حضرت مهدی(عج) [59] و ... تأویل برده شده که اشاره به برخی مصادیق غیب دارد.[60] در آیاتی به برخی از مصادیق غیب که ایمان به آنها ضروری است تصریح شده است:
1. خداوند متعالی:
1. خداوند متعالی:
خدا مهمترین متعلَّق ایمان در قرآن کریم است. در برخی از آیات حتی از «مؤمنان» خواسته شده به خدا ایمان آورند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا ءامِنوا بِاللّهِ...» . (نساء/4،136) برخی مفسران معتقدند این آیه به تصدیق آنچه مؤمنان به آن اقرار کردهاند دستور میدهد.[61] برخی دیگر ایمان نخست را ایمان اجمالی و دومی را ایمان تفصیلی معنا کردهاند[62]؛ همچنین نقل شده است که خداوند با این فرمان از مؤمنان میخواهد به ایمانشان تداوم داده، در آینده نیز مؤمن باشند.[63] گروهی دیگر معتقدند مراد از ایمان نخست، ایمان ظاهری و ایمان دوم، ایمان باطنی و حقیقی است.[64] دستهای نیز بر این باورند که مقصود آیه، اهل کتاب است، بنابراین خداوند از آنان میخواهد، همچنان که به پیامبران پیشین ایمان دارند به پیامبر اسلام نیز ایمان آورند و خدایی که او معرفی میکند بپذیرند.[65] (نیز نک: اعراف/7،158؛ حدید/57 7)
2. معاد:
2. معاد:
قرآن پس از توحید، بیشترین اهمیت را به معاد و آخرت داده و موضوعاتی بس گسترده را در این باره بازگو کرده است، به گونهای که بسیاری از آیات قرآن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مسئله معاد و زندگی اخروی را مطرح کرده است. معاد در قرآن چنان روشن تلقی شده که تنها متجاوزان و گناهکاران از پذیرش آن سر باز میزنند: «وما یُکَذِّبُ بِهِ اِلاّ کُلُّ مُعتَد اَثیم» (مطفّفین/83 12)؛ همچنین بر اساس آیهای دیگر همگان برپایی قیامت را باور دارند؛ ولی کافران برای اینکه از قید ایمان آزاد شده، بدون هراس از قیامت در سراسر عمر گناه کنند، آن را انکار میکنند[66]: «بَل یُریدُ الاِنسـنُ لِیَفجُرَ اَمامَه» (قیامت/75،5)، با این حال آیات فراوانی نیز با بیان اینکه خداوند، انسانها را بیهوده نیافریده (مؤمنون/23،115) و اشاره به عدم برابری پرهیزگاران و پلیدکاران (ص /38،28) و همچنین با اشاره به توانایی خداوند در آفرینش ابتدایی (یس/36، 78 ـ 79؛ اعراف/7،29) و آبادانی زمینمرده (فصّلت/41،39) به نوعی دلیل بر اثبات معاد است. بر پایه برخی آیات دیگر، انکار آخرت به انکار خداوند (هود/11،19)، انکار حق و استکبار (نحل/16،22)، عدم درک قرآن و سخنان پیامبر (اسراء/17،45)، انحراف از راه راست (مؤمنون/23،74) و سرانجام گرفتار شدن در آتش جهنم (اعراف/7،44 ـ 45)؛ سبأ /34،8) و عذاب دردناک (اسراء/17،10) و تباهی و نابودی اعمال (اعراف/7،147) میانجامد.
3. پیامبران و کتابهای آسمانی:
3. پیامبران و کتابهای آسمانی:
ایمان به پیامبران از چنان اهمیتی در قرآن برخوردار است که در آیات متعددی در پی ایمان به خداوند ذکرشده است: «فَـامِنوا بِاللّهِ و رُسُلِهِ...» (نساء/4،171)، «واِذ اَوحَیتُ اِلَی الحَوَارِیّینَ اَنءَامِنوا بی و بِرَسولیقالوا ءامَنّا...» . (مائده/5 111 و نیز نک: مائده/5 81 اعراف/7،185؛ نساء/4،136؛ نور/24،62) پیامبران از دیدگاه قرآنی، واسطههایی بشری میان خدا و انسان هستند که بدون پیروی از آنان، جلب رضایت الهی ممکن نیست: «قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللّهُ ویَغفِر لَکُم...» (آلعمران/3،31)؛ همچنین بر اساس آیات قرآنی، ایمان به همه پیامبران و کتابهای آسمانی و پرهیز از تجزیه باور به آنان ضروری است: «ءامَنَ الرَّسولُ بِما اُنزِلَ اِلَیهِ مِن رَبِّهِ والمُؤمِنونَ کُلٌّ ءامَنَ بِاللّهِومَلـئِکَتِهِ وکُتُبِهِ و رُسُلِهِ لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَد مِنرُسُلِهِ...» . (بقره/2،285 و نیز نک: بقره/2،4) در آیات 136 بقره/2 و 84 آلعمران/3 نیز نامهای چند تن از پیامبران و لزوم ایمان به آنچه بر آنان نازل شده آمده است.
اساس پیام الهی در صورتهای متعدد خود، واحد است، ازاینرو در آیات 19 و 85 آلعمران/3 تنها اسلام، دین مقبول خداوند معرفی شده که صرف ایمان به خدا و پذیرش فرمانهای او مراداست؛ نه شریعت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله).[67] تأکید فراوان قرآن بر ایمان به مجموعه پیامبران و کتابهای آسمانی افزون بر اینکه ریشه در وحدت مضمون وحی دارد، نوعی احساس اصالت و اطمینان به سلامت از انحراف نیز در دل آدمی مینهد، زیرا او راهی را میپیماید که انسان درطول تاریخ آن را پیموده و پیامبران همگی بهآن دعوت کردهاند.
4. فرشتگان:
4. فرشتگان:
اعتقاد به فرشتگان از دیگر اصول ایمانی است که در قرآن آمده و در کنار ایمان به خدا و جهان آخرت، لازم شمرده شده است[68]: «لَیسَ البِرَّ اَن تُوَلّوا وُجوهَکُم قِبَلَ المَشرِقِ والمَغرِبِ ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ...» (بقره/2،177)، «والمُؤمِنونَ کُلٌّ ءامَنَ بِاللّهِ ومَلـئِکَتِهِ...» . (بقره/2،285)
فواید ایمان:
فواید ایمان:
قرآن کریم برای ایمان فواید بسیاری برشمرده است. ایمان به خدا و رسول در کنار جهاد در راه خدا، سرمایه رستگاری و رهایی از عذاب دردناک دوزخ و موجب آمرزش گناهان و وارد شدن به بهشت است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا هَل اَدُلُّکُم عَلی تِجـرَة تُنجیکُم مِن عَذاب اَلیم * تُؤمِنونَ بِاللّهِ ورَسولِهِ وتُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِکُم واَنفُسِکُم... * یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم ویُدخِلکُم جَنّـت» . (صفّ/61 10 ـ 12) ایمان موجب هدایت به راه مستقیم میشود (بقره/2،137؛ نساء/4،175؛ یونس/10، 9؛ تغابن/64 11 و ...) و انسان را از رحمت الهی بهرهمند ساخته (بقره/2،218؛ نساء/4،175)، نورانیتی را در روز قیامت نصیب وی میکند: «یَومَ تَرَی المُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ یَسعی نورُهُم بَینَ اَیدیهِم و بِاَیمـنِهِم...» (حدید/57 12، 19؛ تحریم/66 8) که منافقان را به غبطه وا میدارد (حدید/57 13)؛ همچنین مؤمنان نسبت به پذیرش اعمال خود از سوی خداوند بدون کم و کاست اطمینان و آرامش دارند[69] (طه/20،112؛ جنّ/72،13) و از این جهت هراس و ناراحتی به خود راه نمیدهند: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلواالصّــلِحـتِ واَقاموا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّکوةَ لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنون» . (بقره/2،277) سرانجام ایشان نیز بهشتی جاودان (بقره/2،82 رعد/13،29) و رضوان الهی است: «وعَدَ اللّهُ المُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ جَنّـت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و مَسـکِنَ طَیِّبَةً فی جَنّـتِ عَدن ورِضونٌ مِنَ اللّهِ اَکبَرُ ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم» . (توبه/9،72) رضوان، خشنودی و رضای خداوند از بنده مؤمن است[70] و چنان شادی و سروری را در قلب مؤمن پدید میآورد که از بهشت برتر است.[71]برخی گفتهاند: چون رضای الهی سبب بهرهمندی از نعمتهای اخروی میشود، برتر از بهشت معرفی شده است؛[72] ولی به نظر میرسد چون قرآن به عبودیتی فرا میخواند که از محبت به خداوند جوشش یابد و به طمع بهشت یا ترس از دوزخ نباشد، برترین سعادت و رستگاری برای مؤمن حقیقی کسب خشنودی و رضایت محبوب خود خواهد بود.[73]
همچنین ایمان و تقوا موجب فراهم آمدن برکات آسمانی و زمینی از سوی خداوند میگردد: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ...» . (اعراف/7،96) مفسران برکات آسمانی را به باران یا اجابت دعا وبرکات زمینی را به میوهها و دیگر ثمرات زمین یا برآورده شدن نیازها تفسیر کردهاند.[74]در آیه 26 شوری/42 به استجابت دعای مؤمنان از سوی خداوند تصریح شده است، چنانکه در پی دعای حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای ساکنان مؤمن مکه (بقره/2،126) آن سرزمین را برخوردار از همه میوهها و ثمرات قرار داد[75]؛ همچنین طبق آیه 97 نحل/16 خداوند هر مؤمنی را که عمل نیک انجام دهد، به حیاتی پاکیزه زنده میدارد: «مَن عَمِلَ صــلِحـًا مِن ذَکَر اَو اُنثی وهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً...» . حیات طیب گاه به روزی حلال یا نعمت قناعت تفسیر شده است[76] که به نظر میرسد، دانایی، روشنبینی، و توانایی و قوتی که خداوند به مؤمن میدهد و مؤمن به وسیله آنها زندگی آرام، پربرکت و روشنی را برای خود پدید میآورد مراد آن باشد.[77]
در دیگر آیات، مؤمنان وارثان زمین[78] معرفی شدهاند (نور/24،55) که یاری خداوند در دنیا و آخرت همراه آنان است (غافر/40،51) و خداوند آنان را با امدادهای غیبی خود یاری میرساند. (احزاب/33،9) رمز پیروزی گروهی از بنی اسرائیل بر گروه دیگر نیز در آیه 14 صفّ/61 ایمان آنان بیان شده است.
یکی از فواید ایمان، تسلط بر نفس است که خود از ارکان فضایل اخلاقی است.[79] خداوند بر اثر بصیرتی که مؤمنان از اصحاب رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)به حقیقت یافته بودند طمأنینه و آرامشی را بر قلبهای آنان فرو فرستاد[80]: «هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلُوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمـنـًا مَعَ ایمـنِهِم» . (فتح/48،4) یاد خداوند و ذکر او، انسان را از ناراحتیها و طوفانهای روحی باز میدارد (رعد/13،28)، زیرا ایمان در واقع اتصال موجودی ضعیف به اصل وجود و به تبع آن به همه موجودات است.[81] پیامبر نیز هرگاه از چیزی ناراحت میشد به نماز میایستاد[82]: «و لَقَد نَعلَمُ اَنَّکَ یَضیقُ صَدرُکَ بِما یَقولون * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وکُن مِنَ السّـجِدین» . (حجر/15،97 ـ 98) ایمان حالتی روحی است که در خود نگرشی کامل به ارزشها و حوادث نهان دارد و چون مؤمن به مبدأ این حوادث مرتبط است آرامش و اطمینانی دارد که جز او از آن بیبهره است.[83] قرآن یاد خدا را سبب دستیابی به آرامش و اطمینان میداند: «اَلَّذینَ ءامَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللّهِ اَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلوب» (رعد/13،28) و به ما میآموزد که مؤمنان با ترس از خدا و بزرگداشت او به رحمت و عفو وی امیدوار شده، آرامش مییابند[84]: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم» . (انفال/8 2) به طور کلی مؤمنان با بهرهمندی از حیاتی پاکیزه، آرام و روشن[85] (نحل/16،97) هیچ ترس و ناراحتی به دلهای خود راه نمیدهند: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللّهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون * اَلَّذینَ ءامَنوا وکانوا یَتَّقون» . (یونس/10،62 ـ 63)
از جمله فواید ایمان، محبوب شدن مؤمن نزد دیگران است. خداوند در قرآن به ایمان آورندگانی که عمل نیک انجام دهند، وعده داده است که آنان را محبوب دلها قرار دهد «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمـنُ وُدّا» . (مریم/19،96) مفسران ذیل این آیه، روایتکردهاند که هرگاه خداوند مؤمنی را دوست بدارد به جبرئیل میگوید: من او را دوست دارم، تو نیز او را دوست بدار و به اهل زمین و آسمان ندابده که همه او را دوست بدارند