بارداری
اشاره
بارداری: آبستنی و جنین داریِ جنس ماده
این واژه اسم مصدر از «بارداشتن» به معنای حاملگی و جنین داری است[84] و در اصطلاح دقیق پزشکی، حمل جنینِ در حال تکامل در رحم مادر است که از زمان لقاح و شکلگیری تخم تا تولد جنین ادامه دارد[85] و با آثار و علایم ویژهای همراه است.[86] بارداری در قرآن با واژههایی چون «حمل» و مشتقات آن (مانند: اعراف/7، 189؛ رعد/13،8 مریم/19، 27؛ لقمان/31، 14؛ احقاف/46، 15؛ طلاق/65 4، 6) و تعابیری دیگر، از جمله: «مافیبَطنی» (آل عمران/3،35)، «ما خَلَقَ اللّهُ فی اَرحامِهِنَّ» (بقره/2،228 و نیز انعام/ 6 143ـ144) مطرح شده است. در این آیات ضمن اشاره به بارداری حیوانات، بیشتر از بارداری انسان سخن به میان آمده و از جمله به شیوهها و موانع بارداری، ویژگیهای بارداری و شماری از احکام فقهی مرتبط با آن اشاره شدهاست.
بارداری از آیات الهی:
بارداری از آیات الهی:
از جمله حکمتهای طرح موضوعات طبیعی در قرآن کریم، جلب توجه انسان به امور ماورای طبیعی و سرچشمه آفرینش است. در آیات متعددی که از بارداری سخن به میان آمده، منشأ خلقت جهان اوصاف الهی همچون علم و قدرت خداوند یادآوری شده است. در برخی آیات، بر علم خداوند به آنچه در رحم* مادران وجود دارد و نیز زمان وضع حمل تأکید شده است: «اَللّهُ یَعلَمُ ما تَحمِلُ کُلُّاُنثی وما تَغیضُ الاَرحامُ وما تَزدادُ و کُلُّ شَیء عِندَهُ بِمِقدار عــلِمُ الغَیبِ والشَّهـدَةِ...» (رعد/13، 8 ـ 9)، «... و یَعلَمُ ما فِی الاَرحامِ... اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر» (لقمان/31،34)، «وما تَحمِلُ مِن اُنثی ولا تَضَعُ اِلاّ بِعِلمِهِ... اِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیر» . (فاطر/35،11 و نیز فصّلت/47، 41) در آیاتی دیگر، ضمن اشاره به فرآیند شکلگیری و رشد جنین* و بارداری انسان، قدرت الهی یادآوری شده و بارداری نشانهای بر حقانیت معاد و رستاخیز انسان در قیامت خوانده شده است[87]: «یـاَیُّهَا النّاسُ اِن کُنتُم فی رَیب مِنَ البَعثِ فَاِنّا خَلَقنـکُم مِن تُراب ثُمَّ مِن نُطفَة ثُمَّ... ونُقِرُّ فِی الاَرحامِ ما نَشاءُ اِلی اَجَل مُسَمًّی... ذلِکَ بِاَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ واَنَّهُ یُحیِ المَوتی و اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر» (حجّ/22،5 ـ 6 و نیز مؤمنون / 23، 12 - 14)، «هُوَ الَّذی یُصَوِّرُکُم فِیالاَرحامِ کَیفَ یَشاءُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ العَزیزُ الحَکیم» . (آلعمران/3،6 و نیز زمر/39، 6)
راههای بارداری:
اشاره
راههای بارداری:
در قرآن کریم به طور کلی دو روش بارداری مورد توجه قرار گرفته است:
بارداری طبیعی:
بارداری طبیعی:
در چند آیه به روش عادیِ باردار شدن جنس مؤنث که آمیزش* جنسی با جنس مذکر است اشاره شده؛ از جمله در آیه 189 اعراف/7 از نحوه بارداری حوّا سخن به میان آمده است[88]: «فَلَمّا تَغَشـّـها حَمَلَت حَملاً خَفِیفـًا» . البته برخی مفسران این آیه را مربوط به نوع انسان میدانند؛ نه خصوص حضرت حوّا.[89] در آیات مربوط به حضرت مریم(علیه السلام) نیز با تعبیر «لَم یَمسَسنی بَشَرٌ» (آلعمران/3،47 و نیز مریم / 19، 20) به این شیوه بارداری اشاره شده است[90]؛ همچنین میتوان آیاتی را که ضمن اشاره کنایی به آفرینش زوجین یا مباشرت آنها از بقای نسل سخن به میان آورده، به گونهای مشعر به این موضوع دانست؛ مانند آیه 223 بقره/2 و 11 شوری/42.[91] قرآن از مراحل ابتدایی بارداری در آیه 189 اعراف/7 تعبیر به بار سبک: «حَملاً خَفیفاً» کرده که مراد از آن به نظرمفسران مراحل نطفه، علقه و مضغه بودن جنین در دوران بارداری است[92] و مراد از سنگین شدن حمل در این آیه، مراحل بعدیِ بارداری یعنی رویش استخوانها و پوشانده شدن آن با گوشت و دمیدن روح در آن به قدرت الهی است. در آیاتی دیگر به مراحل گوناگون بارداری اشاره شده است؛ از جمله آیات 14 مؤمنون 23 و 5 حجّ/22.
2. بارداری اعجازآمیز:
2. بارداری اعجازآمیز:
گونهای دیگر از بارداری که قرآن بدان پرداخته، بارداری به سبب نفخه الهی است که تنها در مورد حضرت مریم(علیه السلام)اتفاق افتاده است. بنابر آیات 45 و 47 آلعمران/3 هنگامی که فرشتگان از بشارت الهی درباره فرزنددار شدن او خبر دادند، وی از اینکه بدون تماس با هیچ فردی صاحب فرزند میشود، سخت شگفت زده شد: «قالَت رَبِّ اَنّی یَکونُ لی وَلَدٌ ولَم یَمسَسنی بَشَرٌ...» . فرشته الهی گفت که خداوند اینچنین هرچه را بخواهد میآفریند و هرگاه اراده او به وجود چیزی تعلق گیرد، آن چیز فوراً پدید خواهد آمد[93]: «قالَ کَذلِکِ اللّهُ یَخلُقُ ما یَشاءُ اِذا قَضی اَمرًا فَاِنَّما یَقولُ لَهُ کُن فَیَکون» . تفصیل بیشتر این ماجرا در سوره مریم آمده است؛ در آیه 17 این سوره میگوید: ما روح خود را به سوی مریم فرستادیم که به صورت بشر در برابر او مجسم شد: «فَاَرسَلنا اِلَیها روحَنا...» . مراد از «روح» در این آیه بهنظر بیشتر مفسران جبرئیل است.[94] پس از آنکه مریم از دیدن روح به صورت انسان ترسید فرشته، خود را فرستاده خداوند معرفی کرد تا پسری به او عطاکند. (مریم/19، 18 ـ 19) حضرت مریم(علیها السلام) از باردار شدن خود بدون تماس داشتن با هیچ بشری ب ه گونه حلال یا حرام، ابراز شگفتی کرد: «قالَت اَنّی یَکونُ لی غُلـمٌ ولَم یَمسَسنی بَشَرٌ ولَم اَکُ بَغیـّا» . (مریم/19،20) فرشته الهی انجام دادن این کار را بر خداوند آسان و آن را نشانهای برای مردم و رحمتی الهی خواند. (مریم/19، 21) سپس مریم باردار شد و در مکانی دور از چشم مردم خلوت گزید: «فَحَمَلَتهُ فَانتَبَذَت بِهِ مَکانـًا قَصیـّا» . (مریم/19،22) در آیاتی دیگر، سبب باردار شدن مریم دمیده شدن روح الهی خواندهشده: «ومَریَمَ ابنَتَ عِمرنَ الَّتی اَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فیهِ مِن رُوحِنا» . (تحریم/66 12 و نیز انبیاء/21، 91) در منابع تفسیری درباره اینکه دمیدن روح چگونه صورتگرفته و مراد از آن چیست، اقوال متعددی مطرحشده است[95]؛ همچنین در مورد مدت بارداری حضرت مریم(علیها السلام)آرای گوناگونی ابراز شدهاست؛ از جمله: یکساعت، سه ساعت، 9ساعت، 7 ماه، 8 ماه و 9 ماهموانع عادی بارداری:
اشاره
موانع عادی بارداری:
دو مانع مهم بارداری که در قرآن کریم مطرح شده، عبارت است از:
1. عقیم بودن:
1. عقیم بودن:
یعنی ناتوانیِ مرد یا زن در تولید مثل یا به وجود آوردن جنین[1] (نازایی). بنابر منابع پزشکی[2]، عوامل متعددی مانند بیماریهای عفونی و مشکلات روحی و روانی ممکن است موجب نازایی موقت شود. گاهی نیز عقیم بودنْ دائمی و درمانناپذیر است. در آیات 49 ـ 50 شوری/42 تصریح شده که خداوند به هرکس که بخواهد دختر میبخشد و به هر کس که اراده کند، پسر میدهد و هر که را بخواهد، عقیم میکند: «.. یَخلُقُ ما یَشاءُ یَهَبُ لِمَن یَشاءُ اِنـثـًا و یَهَبُ لِمَنیَشاءُ الذُّکور ... * و یَجعَلُ مَن یَشاءُ عَقیمـًا اِنَّهُ عَلیمٌ قَدیر» . در آیات 5 و 8 مریم / 19 نیز از نازایی همسر زکریا یاد شده و گفته شده که آن حضرت به همین سبب نگران جانشین خود بود و هنگامی که مژده فرزنددار شدن به او دادهشد، از این امر به سبب عقیم بودن همسرش تعجب کرد: «... و کانَتِ امرَاَتی عاقِرًا فَهَب لی مِن لَدُنکَ ولیـّا ... قالَ رَبِّ اَنّی یَکونُ لی غُلـمٌ و کانَتِ امرَاَتی عاقِرًا» . (مریم/19،5) همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز هنگامی که بشارت فرزند به او داده شد، به سبب کهنسالی و عقیم بودنِ خود از این امر شگفت زده شد: «فَاَقبَلَتِ امرَاَتُهُ فی صَرَّة فَصَکَّت وجهَها و قالَت عَجوزٌ عَقیم» . (ذاریات/51 29)
2. پیری:
2. پیری:
توان تولید مثل و فعالیت جنسی در سنین بالا رو به کاهش و افول میرود. این ناتوانی بر اثر بالا رفتن سن را در زنان اصطلاحاً یائسگی* میگویند.[3] در مردان نیز هر چند توان باروری تا پایان عمر از میان نمیرود؛ ولی در سنین کهنسالی به شدت ضعیف میشود[4]، ازاینرو هنگامی که ساره، همسر ابراهیم(علیه السلام)مژده فرزنددار شدن خود را شنید، به علت پیری خود و حضرت ابراهیم(علیه السلام)تعجب کرد: «قالَت یـوَیلَتی ءَاَلِدُ واَنا عَجوزٌ و هـذا بَعلی شَیخـًا» . (هود/11،72 و نیز ذاریات/51 29) سن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را در این زمان 100 یا 120 و سن همسرش را 90، 92،93 یا 99 سال گفتهاند.[5] نمونه قرآنی دیگر، حضرت زکریا(علیه السلام)است که چون بشارت فرزند به او داده شد، از این امر به سبب کهنسال بودن خود اظهار شگفتی کرد: «قالَ رَبِّ اَنّی یَکونُ لی غُلـمٌ ... وقَد بَلَغتُ مِنَ الکِبَرِ عِتیـّا» . (مریم/19،8) «عتیّا» در لغت به معنای بزرگ شدن و خشک گردیدن است و توصیف زکریا به این ویژگی کنایه از آن است که وی آن چنان پیر شده بود که همه اعضای بدنش خشک شده و امکان فرزنددار شدن او به گونه عادی از میان رفتهبود.[6]
حضرت زکریا(علیه السلام) به رغم وجود هر دو مانع بارداریِ همسرش، یعنی کهنسالی خود و عقیمبودن همسر از خداوند فرزند خواست: «.. فَهَب لی مِن لَدُنکَ ولیـّا» . (مریم/19،5 و نیز انبیاء/21، 89)
خداوند دعای او را اجابت و پس از اصلاح ناباروری همسرش، یحیی را بدو عطا کرد: «فَاستَجَبنا لَهُ و وهَبنا لَهُ یَحیی واَصلَحنا لَهُ زَوجَهُ» . (انبیاء/21،90 و نیز مریم/19، 9) مراد از «اَصْلَحنا» در این آیه به نظر بیشتر مفسران رفع مشکل نازایی همسر زکریاست، هرچند برخی مراد از آن را برطرف ساختن سوء خُلق وی شمرده و شماری دیگر هر دو معنا را قابل جمع دانستهاند.[7] از این آیات برمیآید که با دعا کردن به درگاه الهی میتوان زمینه حل مشکل ناباروری را فراهم ساخت، چنانکه در احادیث اهلبیت(علیهم السلام)نیز بر این امر تأکید شده است؛ از جمله امامباقر(علیه السلام) در پاسخ کسانی که از عقیم بودن خود نزد آن حضرت شکایت بردند، آنان را به استغفار در شب و روز بهدرگاه خداوند توصیه و به آیات 10 ـ 12 نوح / 71 استناد فرمود: «استَغفِروا رَبَّکُم ... و یُمدِدکُم بِاَمول و بَنینَ» .[8]
همچنین در آیه 189 اعراف/7 از درخواست والدین از خداوند در دوران بارداری برای اعطای فرزندی صالح و شایسته سخن به میان آمده است: «فَلَمّا اَثقَلَت دَعَوُا اللّهَ رَبَّهُما لـَئِن ءاتَیتَنا صــلِحـًالَنَکونَنَّ مِنَ الشّـکِرین» . هرچند دعاکنندگان در این آیه ظاهراً آدم و حوا هستند؛ ولی برخی مفسران، با توجه به مفاد آیه 190 مراد از آن را نوع انسانها دانستهاند. «صالح» به کسی یا چیزی گفته میشود که فسادی در آن نباشد.[9] به نظر برخی مفسران مراد از آن، فرزند سالم و بدون عیب و نقص ظاهری است[10]؛ ولی برخی دیگر مفهوم آن را اعم از سلامت ظاهری و شایستگی معنوی دانستهاند.[11]
دشواری بارداری:
دشواری بارداری:
دوران بارداری دورانی دشوار و پر مشقت برای مادر* به شمار میرود و حفظ سلامتی مادر و جنین مستلزم مراقبتهای ویژهای است. به نظر پزشکان، مادر رنجها و عوارض متعدّدی مانند کم خونی، حالت تهوع، کمردرد، شکم درد، یبوست و سنگینی وزن کودک را باید تحمل کند.[12] قرآن کریم با تعابیری کلی به اینویژگی بارداری اشاره کرده است؛ از جمله اینکه مادر با تحمل رنج، فرزند خود را حمل میکند و با رنج و زحمت وی را بر زمین مینهد: «حَمَلَتهُ اُمُّهُ کُرهـًا ووضَعَتهُ کُرهـًا» (احقاف/46،15) یا فرزند را با سستی و ضعفی فزاینده حمل میکند: «حَمَلَتهُ اُمُّهُ وَهنـًا عَلی وَهن» . (لقمان/31 14) عروض ضعف بر بدن مادر به سبب کمبود انواع ویتامینها در بدن اوست که آن هم ناشی از تغذیه جنین از وجود وی است.[13] در برابر تحمل این دشواریها از سوی والدین به ویژه مادر، انسان موظف به احسان و نیکی کردن به پدر و مادر است و باید خداوند را شکر گزارد: «ووصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ حَمَلَتهُ اُمُّهُ وَهنـًا عَلی وَهن... اَنِ اشکُر لی ولِولِدَیکَ» (لقمان/31،14)، «ووصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ اِحسـنـًا حَمَلَتهُ اُمُّهُ...» . (احقاف/46،15) از تعبیرهای این آیات اولویت حق مادر نسبت به پدر قابل استفاده است[14]، زیرا وی سختی بیشتری را در راه رشد و تربیت فرزند متحمل میشود، چنانکه بنابر حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، آن حضرت سه بار به شخصی فرمود که به مادرت نیکی کن و سپس به احسان کردن به پدر فرمان داد.[15]
احکام بارداری:
اشاره
احکام بارداری:
بسیاری از احکام فقهی مربوط به بارداری (حَمْل) در قرآن آمده است؛ از جمله:
1. پیشگیری از بارداری:
1. پیشگیری از بارداری:
درباره جواز پیشگیری از بارداری در فقه اسلامی آرای گوناگونی مطرح شده است؛ برخی مفسران اهل سنت با استناد به آیه 151 انعام/6 که از کشتن فرزندان بر اثر تنگدستی منع کرده، پیشگیری به روش عزل (کناره گرفتن از مباشرت قبل از انزال) را ممنوع شمردهاند، با این استدلال که عزل موجب قطع نسل انسان میشود و قطع نسل با کشتن نسل که در آیه از آن نهی شده تفاوتی ندارد[16]؛ همچنین گاه به آیه 187 بقره/2: «فالــنَ بـشِروهُنَّ ... و ابتَغوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُم» ؛ برای نهی از عزل استناد شده است با این بیان که «و ابتَغوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُم» طلب فرزند است و خداوند در این آیه مؤمنان را به آن فرمان داده است.[17] برخی هم به احادیثی که با الهام از تعبیر «المَوءودَةُ سُئِلَت» در آیه 8 تکویر/81 عزل را نوعی زنده به گور کردن شمرده، استناد کردهاند[18]؛ ولی مشهور فقهای شیعه[19] و اهل سنت[20] این استنادات را قابل مناقشه میدانند و با استنادبهاحادیث متعددی که در تجویز عزل آمده، آن را حرام نمیدانند، هر چند بدون رضایت زوجه آن را مکروه شمردهاند. در منابع اهل سنت برای جواز عزل گاه به آیه 223 بقره/2: «فَأتوا حَرثَکُم اَنّی شِئتُم» استدلال شده[21]؛ ولی استناد به این آیه با توجهبه اینکه آیه مذکور ناظر به این جهت نیست، نقدپذیر است.[22]
2. کتمان بارداری:
2. کتمان بارداری:
قرآن کریم زنان طلاق داده شده را از پنهان نگاه داشتن بارداری خود بازداشته است: «ولا یَحِلُّ لَهُنَّ اَن یَکتُمنَ ما خَلَقَ اللّهُ فی اَرحامِهِنَّ اِن کُنَّ یُؤمِنَّ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ» . (بقره/2،228) حکمت این تحریم به نظر برخی پیشگیری از تباه شدن حق رجوع زوج به هنگام طلاق رجعی است، زیرا به طور معمول دوران عده طلاق در زنان غیر باردار زودتر از زنان باردار به پایان میرسد و زوجه میتواند با کتمان بارداری خود زودتر از شوهری که وی را دوست ندارد، جدا شود و ازدواج کند.[23] برخی دیگر حکمت این حکم را جلوگیری از انتساب حمل از سوی زن باردار به شخصی جز پدر واقعی او دانستهاند، چنانکه این رویه در عصر جاهلی وجود داشت[24]؛ همچنین فقها به استناد این آیه گفتهاند که گفته زنان در امور اختصاصی آنان (از جمله بارداری) باید پذیرفته شود.[25] بنابر حدیثی از امام صادق(علیه السلام)در تفسیر آیه مذکور، خداوند امور مربوط به سه چیز یعنی حیض، پاک شدن از حیض و بارداری را به زنان واگذاشته است.[26] البته به نظر شماری از فقها پذیرش قول زن در مورد بارداری در صورتی است که امکان ملحق شدن حمل به شوهر از دیدگاه فقهی موجود باشد.[27]
3. عده زنان باردار:
3. عده زنان باردار:
از آیات قرآن استفاده میشود که طلاق* زنان باردار جایز است: «والمُطَـلَّقـتُ یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ ثَلـثَةَ قُرُوءولایَحِلُّلَهُنَّ اَن یَکتُمنَ ما خَلَقَ اللّهُ فی اَرحامِهِنَّ» . (بقره/2،228 و نیز طلاق/65 4) عده* زنان بارداری که به موجب طلاق از شوهران خود جدا میشوند، تا زمان وضع حمل است: «.. واولـتُ الاَحمالِ اَجَلُهُنَّ اَن یَضَعنَ حَملَهُنَّ» . (طلاق/65 1، 4) اکثر قریب به اتفاق فقهای شیعه[28] و اهل سنت[29] به استناد این آیه و احادیث به این نظر قائلاند؛ ولی معدودی از فقهای امامی عده مطلقه باردار را با استناد به برخی احادیث، «اَقربُ الاَجَلَین» یعنی نزدیکترین زمان از میان دو مهلت (گذشت سه پاکی یا انقضای بارداری) دانستهاند.[30] برخی این نظر را مقتضای جمع میان ادلهای که عده طلاق را سه طُهر یا سه ماه ذکر کرده و ادلهای که عده باردار را سپری شدن مدت بارداری دانسته (مانند آیه 4 طلاق/65 و احادیث موافق با آن) شمردهاند[31]؛ ولی مخالفان این نظر، احادیث مورد استناد را قابل تعارض با آیه شریفه ندانسته و مراد از «اَقربُ الاَجَلَین» را در این احادیث همان وضع حمل دانستهاند.[32]
عده وفات برای زن باردار شوهر مرده نیز به نظر مشهور فقهای اهل سنت انقضای مدت بارداری است. به نظر آنها، آیه 4 طلاق/65 که انقضای عده زن باردار را وضع حمل دانسته، ناسخ حکم آیه 234 بقره/2 مبنی بر وجوب عده نگهداشتن زوجه تا 4 ماه و 10 روز از هنگام وفات زوج است و البته این نسخ تنها نسبت به زن باردار صورت گرفته است[33]؛ ولی به نظر فقهای امامی عده وفات زن باردار شوهر مرده «اَبعدُ الاَجَلَین» یعنی بیشترین مدت از میان دو مهلت (گذشت 4 ماه و 10 روز و وضع حمل) است، زیرا افزون بر احادیث متعدد و اجماع، مقتضای جمع میان آیه 234 بقره/2: «والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم ویَذَرونَ اَزوجـًا یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَةَ اَشهُر وعَشرًا ...» و آیه4طلاق/65 نیز همین نظر است.[34] این قول را شماری از اهل سنت هم پذیرفتهاند.[35]
برخی فقها با استناد به آیه 4 طلاق/65 و احادیث، معیار پایان یافتن عده زن باردار را در موارد مذکور، صدق عنوان «وضع حمل» میدانند؛ خواه بچهای که متولد میشود، دارای خلقت تام باشد یا نباشد و حتی گاه سقط شدن جنین در مراحل ابتدایی نیز موجب انقضای عده است[36]؛ همچنین هر گاه حمل متعدد باشد، به نظر معدودی از فقها عده با نخستین وضع حمل سپری میشود؛ ولی بیشتر فقها به استناد تعبیر آیه مزبور «اَن یَضَعْنَ حَملَهُنَّ» برآناند که عده هنگامی پایان مییابد که وضع حمل به طور کامل صورت گرفته باشد.[37]
4. مدّت بارداری:
4. مدّت بارداری:
جنین از مرحله نخست پیدایش خود تا تولد*، مدت معینی در رحم مادر استقرار دارد: «و نُقِرُّ فِیالاَرحامِ ما نَشاءُ اِلی اَجَل مُسَمًّی» (حجّ/22،5)، بنابراین زمان استقرار جنین در شکم مادر در اصل امری تکوینی و واقعی به شمار میرود؛ ولی چون در فقه آثار حقوقی و احکام متعددی بر مدت بارداری مانند چگونگی الحاق نسب و مسئله توارث میان جنین و خویشاوندان او مترتب است[38]، این موضوع در منابع فقهی مورد توجه قرار گرفته و کمترین و بیشترین مدت حمل تعریف شده است. فقهای امامی[39] و بیشتر فقیهان اهل سنت[40] با استناد به دو آیه 233 بقره/2 و 15 احقاف/46، کمترین مدت بارداری را 6 ماه دانستهاند، زیرا به تصریح آیه نخست، مادران اگر بخواهند به گونه کامل فرزندان خود را شیر دهند، باید تا دو سالگی آنان را شیر بدهند: «والولِدتُ یُرضِعنَ اَولـدَهُنَّ حَولَینِ کامِلَینِ لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَةَ» و در آیه دوم مدت بارداری و شیردهی در مجموع 30 ماه ذکر شده: «وحَملُهُ وفِصــلُهُ ثَلـثونَ شَهرًا» ، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که کمترین مدت بارداری 6 ماه است. این استدلال در احادیث نیز آمده است[41]؛ ولی شماری از فقهای اهل سنت کمترین مدت بارداری را 9 ماه دانستهاند.[42]
بیشترین مدت بارداری از دیدگاه فقهی، به نظر مشهور فقهای امامی با استناد به احادیثْ 9 ماه است[43]، هرچند برخی آن را 10 ماه و برخی دیگر یک سال ذکر کردهاند.[44] فقهای اهل سنت در اینباره آرای متعددی بیان داشتهاند؛ از جمله 9 ماه، یک سال، دو سال، سه سال، 4 سال، 5 سال، 6 سال و 7سال.[45] بنابر برخی احادیث اهلبیت(علیهم السلام)، مراد از «ماتَغیضُ الاَرحامُ» (آنچه رحمها کاهش میدهند) در آیه 8 رعد /13، بارداری کمتر از 9 ماه و مراد از «ما تَزدادُ» (آنچه رحمها میافزایند)، بارداری بیش از 9 ماه است[46]، چنانکه برخی مفسران نیز چنین گفتهاند.[47]
5 نفقه باردار:
5 نفقه باردار:
هزینه سکونت و نفقه زوجه باردار به نص آیه 6 طلاق/65 بر عهده شوهر است: «اَسکِنوهُنَّ مِن حَیثُ سَکَنتُم مِن وُجدِکُم ولا تُضارّوهُنَّ لِتُضَیِّقوا عَلَیهِنَّ واِن کُنَّ اولـتِ حَمل فَاَنفِقوا عَلَیهِنَّ حَتّی یَضَعنَ حَملَهُنَّ» ، حتی نفقه زن بارداری که با طلاق بائن از شوهر جدا شده، تا زمان وضع* حمل برعهده اوست[48]؛ اما فقها درباره اینکه وجوب این نفقه به جهت مادر است یا فرزند، اختلاف نظر دارند؛ برخی با این استدلال که ضمیر در «فَاَنفِقوا عَلَیهِنَّ» به باردار بازمیگردد، وجوب نفقه را از حقوق شخص مادر دانستهاند[49]؛ ولی شماری دیگر از فقها، با توجه به اینکه تحمیل نفقه بر شوهر در آیهدایر مدار «حمل» است، آن را از حقوق فرزند شمردهاند.[50] در آیه 7 طلاق/65 کسی که از نظر مالی توانگر است، به انفاق سخاوتمندانه مأمور گردیده و آن که توانایی مالیش محدود است، در حد توان خود به انفاق امر شده است: «لِیُنفِق ذُوسَعَة مِن سَعَتِهِ ومَن قُدِرَ عَلَیهِ رِزقُهُ فَلیُنفِق مِمّا ءاتـهُاللّهُ لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفسـًا اِلاّ ما ءاتـها ...» . برخی فقها با استناد به این آیه گفتهاند که در پرداخت نفقه باید توانایی مالی زوج معیار باشد[51]، هرچند آرای دیگری نیز در منابع فقهی مطرح شده است.
6 روزه باردار:
6 روزه باردار:
روزه بر کسانی که قدرت آن را ندارند، واجب نیست و آنها باید به جای آن به مساکین فدیه بدهند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ ... و عَلَی الَّذینَ یُطیقونَهُ فِد یَةٌ طَعامُ مِسکین ..» . (بقره/2،183 ـ 184) فقها زن باردار به ویژه بارداری را که زمان وضع حمل وی نزدیک باشد یا بر سلامت فرزندش بترسد، ازجمله مصادیق این آیه شمردهاند[52]؛ همچنین این حکم را از آیاتی که دال بر نفی حرج و دشواری در دین است، استنباط کردهاند[53]؛ از جمله: «ما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَج» (حجّ/22،78) و «یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ ولا یُریدُ بِکُمُ العُسرَ» . (بقره/2،185)
7. انتساب حمل به دیگری:
7. انتساب حمل به دیگری:
انتساب حمل از سوی زن باردار به شخصی جز پدر واقعی او ممنوع است.[54] این امر در بیعت زنان با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) پس از فتح مکه مورد توجه قرار گرفت: «یـاَیُّهَا النَّبیُّ اِذا جاءَکَ المُؤمِنـتُ یُبایِعنَکَ عَلی اَن ... لا یَأتینَ بِبُهتـن یَفتَرینَهُ بَینَ اَیدیهِنَّ واَرجُلِهِنَّ» . (ممتحنه/60 12) به نظر مفسران آیه شریفه به این سنت ناپسند بازمانده از دوران جاهلیت اشاره دارد که برخی زنان که با ارتباط نامشروع باردار میشدند، جنین خود را به شوهر نسبت میدادند.[55] برخی برآناند که این سنت ناپسند آن بود که زنی که با چند نفر رابطه نامشروع داشت، پس از باردار شدن، فرزند خود را به هر که به او علاقمند بود، منتسب میکرد، با آنکه پدر واقعی فرزند را میدانست.