گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
بحیره


بحیره => جاهلیت

بُخْتُ نُصَّر

اشاره

بُخْتُ نُصَّر: دومین و بزرگ‌ترین پادشاه سلسله نوبابلی، ویران کننده اورشلیم و اسیر سازنده قوم‌یهود
این نام در اصل بابلی، با تلفظ «نبوکودوری اوصَّر Nabu - Kudurri - Ussur» متشکل از سه بخش «نبو: الهه حکمت بابلی»، «کودورو: جانشین یامرز» و «اوصّر: حمایت کن» است[32] که در زبان عبری به صورت «نبوخدناصر» یا «نبوخدراصر» درآمده[33] و در منابع اسلامی نیز به صورت «بُختُ نَصَّر» تغییر یافته‌است.[34] از دو پادشاه به این نام در تاریخ بابل یاد شده که نخستین آنها (حکومت 1123 ـ 1146‌ق م.) متعلق به سلسله چهارم بابل و دومی (حکومت 562‌ـ‌605‌ق. م.) متعلق به سلسله نوبابلی (کلده) و شخص مورد نظر مفسران است.[35] شهرت وی بر اثر حمله به اورشلیم (بیت‌المقدس) و بازتاب وسیع آن در کتاب‌مقدس است.[36]
کشور یهود پس از مرگ سلیمان در پی اختلافات بسیار و نارضایتی و تبعیضهای پدید آمده به دو بخش اسرائیل درشمال و یهودیه در جنوب تقسیم شد.[37] گرچه اشغال اورشلیم، پایتخت یهودیه به دست بخت‌نصر اولین و بزرگ‌ترین یورش به یهودیان نبوده؛ ولی به دلیلهایی چند انعکاس بسیاری در کتاب مقدس و دیگر کتب یهودی یافته است. اموری چون وجود هیکل (معبد سلیمان) در اورشلیم و اعتبار و قوت مذهبی آن به ویژه از زمان پادشاهی یوشیا[38]، پیدا شدن تورات در هیکل[39]، وجود انبیای بزرگی همچون ارمیا[40] در زمان حمله بخت‌نصر، تبعید گروهی از آنان چون دانیال و حزقیال و نیز عزرای کاهن به بابل و تدوین بخشهایی از کتاب مقدس به وسیله ایشان[41] و از همه مهم‌تر جذب و مستحیل نشدن تبعیدشدگان اورشلیم در بابل و بازگشت ایشان به سرزمینشان در پی حمایتهای پادشاهان هخامنشی[42]، از ادله یاد‌شده است. با ظهور دولت کلده در بابل و اتحاد با مادها، نینوا پایتخت آشور سقوط کرد[43] و قلمرو آشوریان میان آنها تقسیم شد. بخش بزرگی از آن شامل بین‌النهرین جنوبی و سوریه و فلسطین سهم دولت کلده گشت.[44] بخت‌نصر، فرزند نبوپلسر (بنیانگذار دولت کلده) در آخرین سال سلطنت پدر 605 ق. م.) اولین لشکرکشی خود را به سوی کَرکَمیش (قَرقَمیش) واقع بر کرانه غربی بخش شمالی فرات انجام داد[45]؛ چه فرعون نِخو (نکو) با استفاده از ناتوانی آشور و اشتغال بابل به محاصره نینوا، داخل شامات شده و تا کَرکَمیش پیش رفته بود.[46] سپاه مصر در پیش‌روی به سوی شرق با مقابله سپاه کوچکی به فرماندهی یوشیا، پادشاه یهودیه روبه‌رو شد که پس از کشته شدن یوشیا[47] و تعیین یَهویاقیم (یهویاکیم) به جانشینی وی از سوی فرعون نخو،[48] مسیر خود را به سوی کرکمیش ادامه داد؛ اما در جنگ با بخت‌نصر شکست سختی خورد و تا شهر حَمات در سوریه یا دلتای رود نیل عقب‌نشینی کرد[49] و تمام سرزمین حَتّی (سوریه، فلسطین، شرق اردن و ساحل شرقی مدیترانه) به دست دولت بابل افتاد.[50] بخت‌نصر در اولین سال حکومت خود (604 ق. م.) بار دیگر به سوی سرزمین حَتّی حرکت کرد و بدون هیچ‌گونه معارضه قابل توجهی، سلطه خود را بر تمام حکومتهای آن منطقه از جمله یهودیه به پادشاهی یهویاقیم تثبیت کرد و خراج سنگینی از ایشان گرفت.[51] در همین زمان (به روایت عهد عتیق، سال 606 ق. م.[52]) گروگانهایی را از یهودیه با خود به بابل برد که احتمالا دانیال نبی جزو ایشان بوده است.[53] در سال 601 ق.م. به مصر حمله کرد و از جنگ سختی که درگرفت، سرانجامی قطعی حاصل نشد و به هر دو طرف صدمات سختی وارد آمد.[54] در سال 599‌ق.م. به قصد سرکوبی قبایل عربی که در مرزهای جنوبی دولت کلده میان عراق تا شام آشوب کرده بودند، دوباره به سرزمین حتّی لشکر کشید و این قبایل را که در کتاب مقدس از آنها به نام «قیدار» و «حاصور» یاد شده[55] سرکوب کرده، چارپایان و بتهایشان را به غنیمت برد.[56] در سال بعد اقدام به محاصره اورشلیم کرد، زیرا یَهویاقیم دو سال از پرداخت باج امتناع ورزیده بود.[57] یَهویاقیم قبل از رسیدن سپاه بابل یا در زمان محاصره درگذشت و پسرش یهویاکین به پادشاهی رسید.[58] اورشلیم در سال 595 ق. م. فتح شد و یهویاکین به همراه خانواده سلطنتی و شماری از ساکنان شهر (از‌جمله حزقیال نبی[59]) به بابل تبعید شدند؛ ولی شهر ویران نشد.[60] بخت‌نصر پس از پادشاه ساختن صِدقیا، عموی یهویاکین و تعهد از وی مبنی بر عدم شورش[61] و همچنین دریافت خراجی سنگین[62] به بابل بازگشت. سِفْر پادشاهان شمار اسیرشدگان این حمله را 10000 نفر از فرماندهان، سربازان، صنعتگران و آهنگران شمرده[63]، حال آنکه در سِفْر ارمیا این تعداد 3023‌نفر بیان شده است.[64]بخت‌نصر در سال 589‌ق.م. برای بار دوم اورشلیم را به محاصره درآورد[65]، زیرا صدقیا پس از 9 سال تبعیت از بابل در پی بی‌توجهی بخت‌نصر به قلمرو غربی خود به سبب اشتغال در جنگ با‌عیلامیها و فرو نشاندن آشوب در ارتش خود، دست به شورش زده، ادعای استقلال کرده بود.[66] شورش وی بی‌شک از حمایت و تشویق فرعون مصر برخوردار بود.[67] سپاه بابل در سال 586‌یا‌587 با ویران ساختن دیوارهای دفاعی، شهر را اشغال کرد.[68] در این حمله صدقیا اسیر و کور شد و اشراف و بزرگان یهود کشته شدند، قصر پادشاه و هیکل سلیمان به آتش کشیده شد، ساکنان شهر به بابل تبعید شدند، ظروف و وسایل قیمتی معبد به تاراج رفت و[69] تابوت میثاق[70] و متن تورات[71] به کلی از میان رفت. طبق روایت سِفر دوم پادشاهان، همه شهروندان، جز تهیدستان به بابل تبعید شدند.[72] این افراد در سِفْر ارمیا 832 نفر بیان شده‌اند[73] که با توجه به کشته شدن شمار فراوانی از مردم در جریان محاصره در پی شیوع گرسنگی و بیماریهای واگیردار و فرار گروهی از اهالی شهر هنگام عقب‌نشینی سپاه بابل بر اثر پیشروی ارتش مصر برای کمک به اورشلیم و همچنین کشتار یهودیان پس از اشغال شهر به دست سربازان بابلی، چندان ناسازگار با گزارش نخست به نظر نمی‌رسد.[74] در تمام این دوران، انبیای بنی اسرائیل به خصوص ارمیا، با زبانی تلخ به بیان گناهان قوم یهود پرداخته، آنان را از عذاب دردناک الهی بیم می‌دادند. ارمیا بابل را تازیانه عذابی در دست خداوند[75] و تنها راه نجات را در تسلیم شدن می‌دانست.[76] = ارمیا)
تبعید شدگان در بابل از آزادی و رفاه خوبی برخوردار شدند و پس از مدتی مکنت بسیار یافتند.[77] بخت‌نصر پس از ساختن باغهای معلق و قصرها و معابد بسیار و دیوارهای عظیم دفاعی[78]، در سال 562 ق.م. درگذشت.[79] در حدود دو دهه بعد با ظهور کورش هخامنشی و سقوط بابل[80] زمینه بازگشت یهودیان که به زندگی در بابل خو گرفته بودند، فراهم آمد.[81]
همچنین گروهی بخت‌نصر را نواده[82] یا کاتب[83] سنحاریب آشوری دانسته‌اند که در حمله به بیت‌المقدس، فرشته خداوند همه سپاه ایشان را به غیر از خود سنحاریب، بخت‌نصر و چند نفر دیگر نابود می‌کند. این داستان شباهت فراوانی به گزارش عهد عتیق دارد.[84] تنها راویان اسلامی اخبار، بخت‌نصر را با ابتکار خود به آن افزوده‌اند. طبق این گزارش بخت‌نصر پس از به قدرت رسیدن منتظر می‌ماند تا گناهان در بین بنی اسرائیل فزونی یافته، خدای ایشان دست از حمایتشان بردارد و پس از حمله به بیت المقدس، جمع فراوانی از یهودیان را که شمار آنان 000/70 نفر بیان شده، به قتل می‌رساند[85]، به طوری که دیگر کسی از حافظان تورات باقی نمی‌ماند.[86] مسجد الاقصی را نیز ویران کرده، از خاکروبه پر می‌سازد[87] و تورات نیز به آتش کشیده شده، از بین می‌رود.[88] سپس بسیاری از بازماندگان را به اسارت برده، اندکی را نیز در آن مکان وا می‌نهد.[89] وی در اواخر عمر بر اثر گناهان بسیار به صورت حیوانی مسخ[90] یا دیوانه شده، خود را گاو می‌پندارد.[91] در سِفْر دانیال نیز به دیوانه شدن وی اشاره شده است.[92] برخی نیز سرانجام وی را پس از دوره‌ای مسخ، بخشش از سوی خداوند و بازگشت به هیئت انسانی ذکر‌کرده‌اند.[93]

بخت‌نصر در قرآن:

اشاره

بخت‌نصر در قرآن:
نام بخت‌نصر در قرآن به طور صریح نیامده است؛ ولی مفسران مسلمان آیات 97، 114 و 259 بقره/2؛ 167 اعراف/7؛ 26 نحل/16؛ 4 ـ 8 و 104 اسراء /17؛ 11 ـ 15 انبیاء/21 و 4 ـ 10 بروج /85 را با‌اختلاف گزارشهای بسیار در مورد وی دانسته‌اند. در گزارشها و داستانهای افسانه‌ای بسیاری که تاریخ‌نگاران اسلامی و مفسران درباره بخت‌نصر ارائه داده‌اند ردپایی از اسفار عهد عتیق، کتب ربانی یهود و نوشته‌های ایرانیان قبل از اسلام به چشم می‌خورد. تأثیر بخت‌نصر در اذهان راویان اسلامی اخبار تا جایی بوده که هر حمله و رویداد ناآشنایی را در برهه‌های مختلف تاریخی به وی نسبت می‌دادند.[94] آیات قرآنی مربوط به بخت‌نصر به غیر از آیه 26 نحل/16 که بنا به نظری غیر مشهور درباره مرگ و گرفتاری وی به عذاب الهی است[95] تحت دو عنوان «حمله به بیت المقدس»* و «حمله به اعراب» قابل بررسی است.

1. حمله به بیت المقدس:

1. حمله به بیت المقدس:
در آیات ابتدایی سوره اسراء از دو بار عصیان و استکبار قوم یهود و به سبب آن، دو بار مجازات ایشان یاد شده است: «و‌قَضَینا اِلی بَنی اِسرءیلَ فِی الکِتـبِ لَتُفسِدُنَّ فِی‌الاَرضِ مَرَّتَینِ ولَتَعلُنَّ عُلُوًّا کَبیرا» . (اسراء/17،4) نخست بار، خداوند گروهی از بندگان نیرومند خود را بر ایشان مسلط می‌کند: «فَاِذا جاءَ وَعدُ اُولـهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا اولی بَأس شَدید فَجاسوا خِلـلَ الدّیارِ و کانَ وَعدًا مَفعولا» (اسراء/17،5) و پس از چندی دوباره قدرت و مکنتشان را بیش از پیش به آنان باز می‌گرداند: «ثُمَّ رَدَدنا لَکُمُ الکَرَّةَ عَلَیهِم و اَمدَدنـکُم بِاَمول و بَنینَ‌وجَعَلنـکُم اَکثَرَ نَفیرا» (اسراء/17،6) تا آنکه هنگام وعده [کیفر] دوم، دشمنانشان چنان بر آنان سخت می‌گیرند که غم و اندوه بر چهره‌هایشان نمایان می‌شود و آنچه را زیر سلطه گیرند، درهم می‌کوبند: «... فَاِذا جاءَ وَعدُ الأخِرَةِ لِیَسوءوا وُجوهَکُم ولِیَدخُلُوا المَسجِدَ کَما دَخَلوهُ اَوَّلَ مَرَّة و لِیُتَبِّروا ما عَلَوا تَتبیرا» . (اسراء/17،7) گزارش تاریخی قرآن در این آیات بسیار کلی است؛ ولی از دیگر آیات قرآن می‌توان نتیجه گرفت که فساد و استکبار ایشان در سرپیچی از دستورات خداوند (بقره/2،246)، شکستن پیمان خود با خدا (بقره/2،83)، قتل و تکذیب انبیا (بقره/2،87)، کشتن همدیگر (بقره/2،85)، تحریف کلام الهی (بقره/2، 75، 79) و... بوده است. = بنی‌اسرائیل) انبیای بنی‌اسرائیل نیز یهودیان را از پرستش خدایان بیگانه نهی می‌کردند[96] و ایشان را به سبب رواج‌فساد[97] و نبوتهای دروغین[98] سرزنش کرده، مستحق عذاب می‌دانستند.
تعبیر «و‌قَضَینا اِلی بَنی اِسرءیلَ فِی الکِتـبِ» از اعلام و بیان قطعی این حملات به یهودیان حکایت دارد[99] که باید در تورات[100] یا عموم اسفار عهد عتیق و حتی برخی اناجیل صورت گرفته باشد[101]؛ اما با توجه به آیه دوم این سوره: «و ءَاتینا موسی الکتب...» ظهور کتاب در خصوص شریعت موسی از قوت بیشتری برخوردار است. یادکرد این حملات در شریعت موسی، از سِفْر دانیال نیز برمی‌آید.[102] احتمالا همین دو عامل سبب جلب توجه دانشمندان اسلامی به کتاب مقدس برای یافتن حمله یا حملاتی در پی قتل یا تکذیب پیامبری شده است. در منابع یهودی از حملات متعددی یاد شده که قابل تطبیق بر دو حمله مذکور است. در سِفْر دانیال نیز به وقوع دو حمله بزرگ در تاریخ یهود اشاره مختصری شده که تا حدودی به گزارش قرآن شباهت دارد[103]؛ ولی به نظر می‌رسد چندان مورد توجه مفسران قرار نگرفته است، بر همین اساس راویان اسلامی، حمله کنندگان به بیت‌المقدس را در نوبت اول و دوم یکی از جالوت[104]، سنحاریب[105]، بخت‌نصر[106]، انطیاکوس رومی[107] (در سال 167 ق. م. از پادشاهان مقدونی سوریه[108])، یکی از ملوک‌الطوایف بابل پس از اسکندر مقدونی (به نام جوزور یا بیردوس یا خردوش)[109] یا تیتوس رومی[110] (در‌سال‌70 م.[111]) دانسته‌اند. عصیان ایشان را نیز با اختلاف نظرهای بسیار در قتل اشعیا[112]، قتل[113] یا حبس[114] ارمیا، قتل زکریا (ظاهراً پدر یحیی و نه فرزند برخیا‌بن عدو، از نگارندگان اسفار عهد عتیق مورد نظر است[115])، قتل یحیی[116] و قصد قتل عیسی[117] بیان کرده‌اند. در این بین شهرت بخت‌نصر از دیگران بیشتر است و عموم مفسران بر وقوع حداقل یکی از این دو حمله به دست وی اتفاق نظر دارند، ازاین‌رو برخی احتمالا با توجه به وحدت فاعل هر دو حمله در این آیات که به نظر می‌رسد مهاجمان را در هر دو رویداد، یک گروه معرفی می‌کند[118]، هر دو حمله را به وی نسبت داده‌اند.[119] گروهی با پذیرش این قول در کنار اعتقاد به فاصله چند قرنی میان دو حمله، احتمال طولانی بودن عمر وی را بیان کرده‌اند[120]، به هر حال آیات قرآن به وقوع این حملات در زمان گذشته صراحت نداشته و اتفاق نظر مفسران در وقوع هر دو در زمان گذشته، احتمالا ناشی از این تصور بوده که با قدرت یافتن مسیحیت و اسلام دیگر احتمال برتری‌جویی یهودیان نمی‌رود. البته در آیه 8 اسراء/17 از احتمال اقتدار و سلطه‌جویی مجدد یهودیان و سرکوب دوباره آنان به دست خداوند خبر داده شده که اشاره ضعیفی به وقوع هر دو رویداد در زمان گذشته دارد: «عَسی رَبُّکُم اَن یَرحَمَکُم و اِن عُدتُّم عُدنا...» ، از همین رو، برخی مفسران از حملات سوم و چهارمی نیز یاد کرده‌اند.[121]
گروهی که حمله نخست را به بخت‌نصر نسبت داده‌اند، مهاجمان را در وعده دوم انطیاکوس یا یکی از ملوک الطوایف بابل یا امپراطور روم دانسته و آنان‌که حمله دوم را به وی نسبت داده‌اند، جالوت یا سنحاریب را مهاجمان نخست شمرده‌اند. هرچند از حمله جالوت[122] و سنحاریب[123] در کتاب مقدس یاد شده است؛ ولی تطبیق این حملات بر آیات نخستین سوره اسراء با توجه به بنای مسجد در عصر داود و سلیمان،[124] پس از حمله جالوت و به تصریح آیات در ورود مهاجمان به مسجدالاقصی و همچنین ناتوانی سنحاریب در فتح بیت‌المقدس، چندان وجیه نمی‌نماید، مگر آنکه اطلاق مسجد را بر تمام ارض مقدس روا بداریم.[125] احتمال تطبیق حمله انطیاکوس، پادشاهان ملوک الطوایف بابل یا امپراطور روم بر آیات مورد نظر نیز با توجه به تعبیر «قَضَینا» که بیان از پیغام‌رسانی وحیانی و قطعی به بنی‌اسرائیل در کتاب مقدس می‌کند[126] و عدم اشاره صریح به چنین حملاتی در عهد عتیق تضعیف می‌شود. احتمالا گروهی از مفسران نخستین بر همین اساس و با توجه به وجود پیش‌گوییها و گزارشهای بسیار درباره حمله بخت‌نصر و بابلیان در‌عهد عتیق به خصوص دو سِفْر ارمیا و اشعیا و همچنین ظهور آیات سوره اسراء بر وحدت فاعل هر دو حمله، بخت‌نصر را مهاجم در هر دو رویداد پنداشته‌اند[127]؛ اما فاصله اندک میان دو حمله بخت‌نصر با توجه به گزارش قرآن از بازگشت قدرت و مکنت یهودیان پذیرش این سخن را دشوار می‌سازد. بسیاری نیز حمله دوم را به دست وی و در پی قتل یحیی دانسته‌اند[128]، با آنکه قتل یحیی حدود 600 سال پس از بخت‌نصر و در دوره زندگانی حضرت مسیح رخ داده است.[129] این اشتباه تاریخی احتمالا بر اثر تشابه بخشهایی از داستان حمله بخت‌نصر با ماجرای حملات وسپاسیانوس و فرزندش تیتوس رومی پس از میلاد مسیح و قتل یحیی، در منابع یهودی برای این دسته از مفسران اسلامی رخ داده است.[130] نشانه‌های دیگری نیز از اشتباه گرفتن وسپاسیانوس و بخت‌نصر در منابع اسلامی به چشم می‌خورد.[131] طغیان بنی‌اسرائیل در حمله بخت‌نصر می‌تواند در مخالفت با احکام تورات، رواج فساد، قتل اشعیا ـ بنا به روایت برخی اسفار غیر مشهور عهد عتیق[132] و برخی مفسران اسلامی ـ و حبس ارمیا باشد. برخی مفسران از قتل ارمیا نیز در زمره عصیانهای بنی اسرائیل نام برده و حمله بخت‌نصر را در پی آن شمرده‌اند که با گزارشهای عهد عتیق[133] و دیگر روایات اسلامی سازگار نیست.[134] برخی نیز حمله بخت‌نصر را در پی قتل زکریا دانسته‌اند که طبق گزارش عهد عتیق متأخر از بخت‌نصر می‌زیسته و اشاره‌ای به قتل وی نیز نشده است.[135] در عین حال نظر بیرونی و ابن‌خلدون در تطبیق حمله دوم برتیتوس رومی در میان مفسران معاصر از اقبال بیشتری برخوردار گشته[136] که از تأیید گزارشهای تاریخی و حکایات اسفار عهد عتیق تهی نبوده است و به رغم برخی تأملات درباره وحدت فاعل هر دو حمله با گزارش قرآن نیز چندان ناسازگار نمی‌نماید. تقارن دو حمله بزرگ مورد نظر قرآن با دو بار ویرانی کامل اورشلیم در تاریخ یهود (بار اول در 538 ق. م. به دست بخت‌نصر و بار دوم در 70 م. به دست تیتوس رومی[137]) نیز این قول را تقویت می‌کند. وجود اشاره‌هایی در کتاب مقدس همچون رؤیای دانیال مبنی بر ویرانی اورشلیم بر اثر جنگ پس از ظهور مسیح[138]، هشدارهای ملاکی (آخرین پیامبر نگارنده اسفار عهد عتیق در حدود 416 ق. م.[139]) مبنی بر آمدن خداوند و انتقام از بدکاران و ستمکاران[140] و همچنین پیشگوییهای عیسی از ویرانی دوباره بیت‌المقدس[141] نیز می‌تواند مؤیدی دیگر بر وقوع حمله دوم به دست تیتوس باشد. البته حمله انطیاکوس سلوکی نیز پس از دوره پیامبری ملاکی رخ داده که ویران نشدن اورشلیم در این حمله احتمال تطبیق آن را بر آیات سوره اسراء تضعیف می‌کند. گروهی دیگر از معاصران نیز دو رویداد مورد نظر قرآن را بر دو دوره تاریخی ـ پیش از میلاد‌در جریان حملات بخت‌نصر و سارگن و پس از میلاد در جریان حملات رومیان ـ و نه بر دو حمله خاص تطبیق کرده‌اند.[142]
به هر روی برخی تعابیر در آیات سوره اسراء، تطبیق مهاجمان را بر امثال بخت‌نصر و تیتوس دشوار می‌سازد؛ تعبیر «بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا» (اسراء/17،5) که از نوعی ظهور در ایمان و دین‌داری مهاجمان تهی نیست، برخی مفسران را به این اظهار نظر واداشته که در صورت نبود قرینه‌ای قطعی، گریزی از حکم به ایمان ایشان نیست[143]، با این حال تلاشی از سوی این دسته مفسران برای یافتن فردی مؤمن که به بیت المقدس هجوم برده باشد، صورت نگرفته است.[144] البته واژه «بعث» که ظهور در مأموریت یافتن آنان در حمله به بیت‌المقدس دارد،[145] در مورد امور صرفاً تکوینی نیز به کار رفته[146] و در نتیجه ظهور چندان روشنی در خداپرستی و ایمان ایشان ندارد. احتمالا تلاش برخی مفسران برای تفسیر «بَعَثنا» به تمکین و رفع موانع[147] در برابر معنای مشهور ایجاد انگیزه و مأموریت دادن[148] از همین روی بوده است؛ اما ترکیب «عِباداً لَنا» با توجه به تعابیر مشابه آن در قرآن همچون «عَبدَنا» و «عِبادَنا» که در غیر از موارد مثبت به کار نرفته‌اند، ظهور نسبتاً روشنی در ایمان مهاجمان دارد[149]، با این حال در ادامه آیات از ورود مهاجمان به مسجدالاقصی یاد شده که در کنار برخی روایات تفسیری[150] به هتک حرمت آن مکان مقدس اشاره دارد.[151] در این صورت می‌توان قرینه‌ای بر رفع ظهور «عِباداً لَنا» یافت، گذشته از این، تعبیر «ثُمَّ رَدَدنا لَکُم الکَرَّةَ عَلَیهِم» (اسراء/17،6) نیز که به تسلط یافتن بنی‌اسرائیل اشاره دارد، یافتن مصداقی برای مهاجمان را بیش از پیش دشوار می‌سازد، زیرا هرچند صدقیا بر بخت‌نصر شورید؛ ولی بر وی سلطه نیافت. البته احتمال تسلط یافتن گروهی دیگر (هخامنشیان) بر بابلیان و سود جستن بنی‌اسرائیل از آن با توجه به ترکیب «لَکُم الکَرَّةَ» نیز منتفی نیست.[152] بر اثر همین ابهامها، گروهی دیگر از مفسران معاصر با تأکید بر ظهور آیات در ایمان و وحدت مهاجمان و همچنین تکیه بر تعبیر «لَتَعلُنَّ فِی‌الأَرضِ» که اشاره به استکبار و عصیانی جهانی دارد و عدم سابقه عصیانی جهان شمول از ایشان وقوع هر دو رویداد را در زمان گذشته به طور کلی انکار کرده و از دو بار افساد ایشان و سرکوبی آنان در آینده به دست مسلمانان خبر داده‌اند.[153] البته تعبیر «علو فی الأرض» در برخی آیات دیگر (قصص/28،4) در طغیانهای محلی نیز به کار رفته است.[154]
به جز آیات نخستین سوره اسراء، موارد دیگری نیز در قرآن اشاره به سرکوبی یهودیان و ویرانی بیت المقدس دارد.
آیه‌114 بقره/2 از دیگر آیاتی است که از سوی برخی مفسران در مورد ویران‌سازی مسجدالاقصی در حمله بخت‌نصر تفسیر شده است.[155] خداوند در این آیه از خراب کنندگان مساجد الهی به عنوان ستمکارترین مردم یاد می‌کند: «و مَن اَظلَمُ مِمَّن مَنَعَ مَسـجِدَ اللّهِ اَن یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ وسَعی فی خَرابِها اُولـئِکَ ما کانَ لَهُم اَن یَدخُلوها اِلاّ خائِفینَ ...» . سیاق‌آیات بیشتر با تطبیق آیه مورد نظر بر مسجدالحرام و یهودیان مدینه در جریان تغییر قبله[156] یا مشرکان مکه به سبب منع پیامبر از عبادت در کعبه[157] یا منع از برگزاری حج در جریان صلح حدیبیه[158] سازگار است. البته برخی مفسران بدون توجه به شأن نزولی خاص، تعبیر «مساجد» در آیه را عام شمرده[159] و گروهی نیز به استناد روایتی از امیرمؤمنان، امام علی(علیه السلام)«مساجد» را بر همه سطح کره زمین تطبیق کرده‌اند[160]؛ همچنین دسته‌ای از مفسران، شهر ویرانی را که مرگ 100 ساله و حیات مجدد ارمیا یا عزیر نبی در آن رخ داده (نک 259 بقره/2) همان بیت‌المقدس ویران شده به دست بخت‌نصر پنداشته‌اند.[161] آیه 167 اعراف/7 نیز از سوی برخی مفسران در مورد تسلط بخت‌نصر بر یهودیان بیان شده است.[162] در این آیه از اعلام خداوند به یهودیان مبنی بر تسلط گروهی بر ایشان تا روز قیامت یاد شده است: «و اِذ تَاَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبعَثَنَّ‌عَلَیهِم اِلی یَومِ القِیـمَةِ مَن یَسومُهُم‌سوءَالعَذابِ...» . دیگران با توجه به اینکه بخت‌نصر نمی‌توانسته تا قیامت بر آنها سلطه یابد، این آیه را بر امت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)تطبیق کرده‌اند.[163] و بالاخره آخرین مورد دشمنی برخی با جبرئیل در آیه 97 بقره/2 است که برخی روایات تفسری آن را بر بنی اسرائیل منطبق دانسته‌اند.
طبق این روایات، عداوت مذکور از نزول پیامهای عذاب و جنگ از سوی جبرئیل و همچنین بازداشتن دانیال از کشتن بخت‌نصر در کودکی نشئت یافته است.[164]
افزون بر گزارشهای قرآنی، اطلاعات تاریخی بی‌پایه‌ای نیز از برخی مفسران و مورخان نخستین درباره بخت‌نصر نقل شده است. این گزارشها با داستانِ یافتن نوزادی در کنار بتی و نامیدن وی به بخت‌نصر به معنای فرزند بت «نصّر» آغاز شده[165]. سپس چگونگی به قدرت رسیدن وی پس از دوره‌ای فلاکت و بدبختی در جریان ملاقاتش با فردی یهودی یا پیامبری از بنی‌اسرائیل ذکر می‌شود.[166] در منابع ایرانیان قبل از اسلام نیز به حمله‌لُهراسپ، پادشاه کیانی به همراهی بخت نرسیه (نام‌فارسی شده بخت‌نصر[167]) به بیت‌المقدس اشاره شده[168] که احتمالا منشأ الهام مورخان اسلامی در معرفی بخت‌نصر به عنوان مرزبان ممالک غربی لُهراسپ و کارگزار او در فتح اورشلیم بوده است.[169] گروهی نیز سعی در ارائه شجره‌نامه‌ای پارسی برای وی کرده‌اند[170]، به هر حال در منابع تاریخی اسلامی بسیار اندک از وی به عنوان پادشاهی مستقل یاد شده است.[171]

2. حمله به اعراب:

2. حمله به اعراب:
در آیات 11 - 15 انبیاء/21 از مردمانی ستمگر یاد شده که خداوند محل سکونت آباد و پرناز و نعمتشان را درهم شکسته، آنان را از بیخ و‌بن برمی‌کند: «و کَم قَصَمنا مِن قَریَة کانَت ظالِمَةً ... حَتّی جَعَلنـهُم حَصیدًا خـمِدین» . برخی تفاسیر با اعتماد بر روایاتی از مفسران نخستین «حَصیدًا خمِدین» را به معنای قتل عام با شمشیر[172] و نه بر اثر نزول عذاب الهی[173] دانسته‌اند. این گروه، آیات مورد نظر را در مورد حمله بخت‌نصر به «حضور» یا «حضوراء» در یمن به سبب قتل پیامبری به نام «شعیب‌بن ذی مهرم» تفسیر کرده‌اند.[174] اندکی نیز حضوراء را در حجاز از سوی شام بیان کرده‌اند.[175]مورخان اسلامی نیز داستانهای بسیاری در این رابطه ارائه داده‌اند[176]، به هر حال ماجرای حمله بخت‌نصر به حضوراء به احتمال زیاد از گزارش سفر ارمیا[177]مبنی بر حمله بخت‌نصر به حاصور و قیدار در بادیه شرق فلسطین[178] اقتباس شده و تشابه اسمی حاصور به حضوراء سبب اشتباه راویان اسلامی بوده است[179]؛ همچنین اشاره به واداشتن بخت‌نصر توسط ارمیا برای حمله به حضوراء در برخی منابع اسلامی[180] و تشابه بسیار گزارش عهد عتیق با برخی عبارات این‌گونه روایات، این فرضیه را قوت می‌بخشد، گذشته از این، دوری مکانی فراوان بابل از‌یمن احتمال وقوع چنین حمله‌ای را تضعیف می‌کند