گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
بغی


اشاره

بغی: شورش بر امام و حاکم مشروع اسلامی
بغی در لغت به معنای طلب، ظلم، فساد، حسد، زنا، کبر و تجاوز از حق و حدّ آمده است.[24] ابن‌فارس‌طلب کردن و فساد را معانی اصلی این ماده دانسته[25]؛ اما برخی معنای اصلی آن را طلب شدید و فهم معانی دیگر را نیازمند قرینه دانسته‌اند.[26] شماری از لغویان با توجه به آیاتی که بغی در آن مقید به «غیر حق» شده (یونس/10،23؛ شوری 42، 42) بغی را بر دو گونه دانسته‌اند: بغی پسندیده و جایز که حرکت از عدالت به سوی احسان و از واجب به سمت مستحب است و بغی ناپسند که تجاوز از حق به سوی باطل و شبهات است، هرچند کاربرد آن در تجاوزهای ناپسند شایع‌تر است.[27]
در اصطلاح فقه آرای متفاوتی میان فقیهان مطرح است؛ عموم فقهای اهل سنت بغی را خروج گروهی از مسلمانان دارای قدرت و شوکت بر ضدّ حاکم عادل یا غیر عادل اسلامی یا ندادن حق واجبی همچون زکات به او دانسته‌اند که این خروج و مخالفت از نظر باغی غالباً بر اساس اجتهاد و تأویل صحیح بوده است.[28]
در اصطلاح فقه امامیه بغی عبارت است از خروج بر ضدّ امام یا حاکم مشروع[29]، اعم از خروج و تعدی گروهی یا فردی.[30] برخی فقیهان دیگر امامیه دایره بغی را گسترده‌تر دانسته و خروج حکومتی اسلامی بر ضدّ حکومت* اسلامی دیگر یا تعدی حکومت اسلامی جور بر ضدّ امت اسلامی یا خروج و جنگ گروهی از مسلمانان با مسلمانان دیگر را نیز مصداقی از بغی شمرده‌اند.[31]
به آنان که در برابر امام و حکومت اسلامی یا مسلمانان قیام کنند «بُغاة» (باغیان) یا «اهل‌بغی» می‌گویند.[32] وجه این نامگذاری آن است که اینان با طغیان کردن در برابر حاکم اسلامی از حد تجاوز کرده، یا مرتکب ظلم می‌شوند.[33] «محاربه» نیز به معنای در دست گرفتن سلاح[34] برای ترساندن مسلمانان و پیکار با آنان است[35] و تفاوت آن با بغی آن است که محاربه بیشتر با هدف ایجاد رعب و شرارت و جلب منافع مادی انجام می‌گیرد، برخلاف بغی که با هدف براندازی حکومت انجام می‌گیرد؛ همچنین محاربه گاه به صورت فردی و گاه گروهی صورت می‌گیرد؛ ولی بغی غالباً شورشی دسته جمعی است. محاربه گاه از سوی مسلمان و گاه از سوی کافر روی می‌دهد؛ ولی بغی همواره از سوی مسلمان انجام می‌گیرد. محاربه از جرائمی است که دارای حد و مجازاتی معین است؛ اما بغی خارج از حدود و دارای کیفرهای متفاوت است.[36] محارب به جهت عصیان و فسق به محاربه اقدام می‌کند؛ اما باغی بر اساس اجتهاد (صحیح[37]یا باطل[38]) به بغی اقدام کرده، عمل خود را مشروع می‌پندارد.
واژه «بغی» و مشتقات آن 96 بار در قرآن آمده و در بیشتر موارد در معانی لغوی آن به کار رفته و تنها در چند آیه معنای اصطلاحی آن مراد است؛ از جمله آیه 9 حجرات/49: «فَاِن بَغَت اِحدهُما عَلَی الاُخری فَقـتِلوا الَّتی تَبغی» و نیز آیه «فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغ» (بقره/2،173؛ انعام/6 145؛ نحل /16، 115) که طبق برخی روایات مراد از باغی در آیات فوق خروج کننده بر حاکم اسلامی است.[39] ظاهراً این واژه به معنای اصطلاحی آن نخستین بار در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)به کار رفته که آن حضرت در آن قاتلان عمّار را گروه باغی نامیدند. «یا عمار تقتلک الفئة‌الباغیة» .[40] در احادیث دیگر به ویژه سخنان امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)نیز بسیار به کار رفته است.[41]

احکام اهل بغی:

اشاره

احکام اهل بغی:
در آیه 9 حجرات/49 از طغیان گروهی از مسلمانان بر ضد مسلمانان دیگر و یکی از مصادیق مهم بغی سخن به میان آمده است: «و اِن طَـائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما» . به روایتی این آیه درباره نزاع و درگیری دو طایفه اوس* و خزرج نازل شد.[42] روایتی دیگر شأن نزول آیه فوق را نزاع زن و شوهری دانسته که هر‌یک قبیله خود را برای پشتیبانی از خویش فرا خواند.[43] برخی گفته‌اند که آیه مذکور درباره نزاع عبد الله‌بن ابیّ منافق با عبد الله‌بن رواح نازل شد که درباره مسئله‌ای مربوط به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)با یکدیگر به مقابله و نزاع پرداخته، هریک قبیله خود را به یاری طلبیدند[44]، با این همه غالب مفسران و فقهای شیعه[45] و اهل سنت[46] آیه مذکور را مستند احکام فقهی باغیان و بیانگر وظیفه مسلمانان در برابر آنان دانسته‌اند، چنان که روایات اهل‌بیت(علیهم السلام)نیز به این مطلب پرداخته است؛ از جمله در روایتی آمده است: هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر فرمود: کسانی هستند که پس از من بر اساس تأویل خواهند جنگید، همان‌گونه که من بر اساس تنزیل جنگیدم و علی(علیه السلام) از این افراد است.[47] در روایتی دیگر امام‌صادق(علیه السلام)جنگ علی(علیه السلام)با مردم بصره را تأویل و مصداق آیه فوق برشمرد[48]؛ اما برخی از فقیهان و مفسران شیعه[49] با این استدلال که آیه فوق باغی را مؤمن شمرده، در حالی که به عقیده شیعه باغی کافر است این آیه را بی‌ارتباط با اهل بغی دانسته و در این مورد آیات دیگری مانند 41 و 74 توبه/9 را مربوط به بغی و برخورد با باغیان دانسته‌اند (همین‌مقاله = جنگ با اهل بغی)؛ لیکن هرچند از عموم این آیات می‌توان به گونه‌ای برخی احکام بغی و وظایف مؤمنان در برابر باغیان را استفاده کرد؛ ولی آیه 9 حجرات 49 ارتباط وثیق‌تری با موضوع بغی دارد که افزون بر استناد فقیهان شیعه و اهل سنت به آیه مذکور در این موضوع[50] در روایات اهل‌بیت(علیهم السلام)نیز ارتباط آن با بغی مورد تأیید قرار گرفته است.[51] افزون بر آیات قرآن، روایات متعددی از پیامبر‌اکرم(صلی الله علیه وآله)[52] و اهل‌بیت(علیهم السلام)[53] در مورد باغیان و چگونگی برخورد مسلمانان با این گروه وارد شده است؛ همچنین سیره امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در برخورد با ناکثین (اصحاب جمل)، مارقین (خوارج) و قاسطین (اهل‌شام)[54] که از معروف‌ترین گروههای شورشگر در تاریخ حکومتهای اسلامی بودند نیز مستند دیگری است که وظیفه مسلمانان را در برخورد با اهل بغی روشن می‌کند، چنان‌که شافعی پیشوای یکی از مذاهب اهل سنت در برخی از احکام باغیان تنها سیره علی(علیه السلام) را مستند این احکام دانسته است.[55] برخی احکام باغیان عبارت است از:

1. کفر و اسلام باغیان:

1. کفر و اسلام باغیان:
با توجه به تعریف فقهای اسلامی از بغی، باغیان را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: الف. باغیانی که بر ضدّ امام‌معصوم خروج می‌کنند. ب. باغیانی که با غیر امام معصوم می‌جنگند.[56] از این دو گروه، فقهای امامیه باغیانی را که بر امام معصوم خروج کنند خارج از اسلام و کافر شمرده‌اند.[57] آیات متعددی از قرآن نیز مؤید این رأی است؛ از جمله آیه 54 مائده/5 که در آن از ارتداد و کفر مسلمانان و جایگزینی این افراد با مؤمنان راستین سخن به میان آمده است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهُم و یُحِبّونَهُ اَذِلَّة‌عَلَی‌المُؤمِنینَ اَعِزَّة عَلَی‌الکـفِرینَ» . در روایتی حضرت علی(علیه السلام) باغیان اهل بصره را مصداق «من‌یرتَدَّ منکم» در آیه مذکور برشمرده است.[58] از امام باقر و صادق(علیهما السلام) نیز روایت شده که مراد از مؤمنان در این آیه علی(علیه السلام) و یاران او هستند که با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگیدند.[59] در آیه‌ای دیگر قرآن مسلمانان را به جهاد با عهد شکنان مأمور کرده و این افراد را کافر شمرده است[60]: «و اِن نَکَثوا اَیمـنَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم و طَعَنوا فی دینِکُم فَقـتِلوا اَئِمَّةَ الکُفرِ اِنَّهُم‌لا‌اَیمـنَ لَهُم لَعَلَّهُم یَنتَهون» . (توبه/9،12) بنابر روایتی، علی(علیه السلام)جنگ خود با ناکثین را بر پایه این آیه دانست و هنگام نبرد با آنان فرمود که با مصادیق این آیه تاکنون جنگی واقع نشده است.[61] امام‌صادق(علیه السلام)نیز در حدیثی طلحه و زبیر را مصداق این آیه و از پیشوایان کفر برشمرده است[62]؛ همچنین در روایتی دیگر امیر مؤمنان (علیه السلام)یاران خود و گروه باغی را مصداق آیه 253 بقره/2 دانسته که در آن از جنگ میان امتهای پیشین یاد شده و گروهی کافر و گروه دیگر مؤمن شمرده شده‌اند: «و لـکِنِ اختَلَفوا فَمِنهُم مَن ءامَنَ و مِنهُم مَن کَفَرَ ولَو شاءَ اللّهُ مَا اقتَتَلوا» .[63] قائلان به کفر اهل بغی در پاسخ این پرسش که چرا قرآن باغیان را مسلمان دانسته است: «و اِن طَـائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا...» (حجرات/49،9) گفته‌اند: اطلاق نام مسلمان بر آنان مجازی و بر اثر ظاهر مسلمانی آنهاست، چنان‌که در آیات دیگر منافقان که تنها در ظاهر اسلام را پذیرفته بودند مسلمان نامیده شده‌اند یا اینکه این نامگذاری به سبب ایمان پیشین آنهاست یا از آن‌روست که آنان خود را مسلمان می‌شمارند.[64] در برابر آیات و روایات مذکور روایات دیگری از اهل‌بیت(علیهم السلام) نقل شده که از مسلمان بودن این گروه حکایت دارد[65]؛ ولی برخی از فقیهان امامیه این روایات را بر تقیه حمل کرده‌اند[66]؛ اما باغیانی که بر غیر امام‌معصوم خروج کنند کافر نمی‌شوند[67] و برخی از فقیهان و مفسران امامیه تنها همین گروه را مصداق آیه 9 حجرات/49 دانسته‌اند.[68]
در میان اهل‌سنت نیز درباره کافر یا مسلمان بودن باغیان دو رأی وجود دارد: گروهی از اهل حدیث از آنان بعضی از بغاة همچون خوارج را مرتد و کافر می‌دانند[69]؛ همچنین بسیاری از فقیهان اهل سنت مانعان حق واجبی از حقوق حکومت همچون زکات را جزو باغیان دانسته[70] و در مواردی به ارتداد آنان حکم کرده‌اند[71]؛ لیکن بیشتر فقیهان اهل سنت با استناد به آیه 9 حجرات که گروه باغی را مؤمن شمرده و نیز برخی روایات، همه باغیان را مسلمان می‌دانند.[72]

2. دعوت باغیان به سازش و خودداری از بغی:

2. دعوت باغیان به سازش و خودداری از بغی:
قبل از اقدام به جنگ بر حاکم اسلامی و مسلمانان واجب است بین دو گروه متنازع صلح برقرار کنند[73]: «و اِن طَـائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما» بدین منظور لازم است شبهاتی که موجب بغی آنان شده از ذهن آنان زدوده شود[74]، چنان‌که در جنگ نهروان امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)پیش از آغاز نبرد، عبدالله‌بن عباس را برای مذاکره و دعوت آنان به صلح به سوی آنان گسیل داشت.[75]

3. جنگ با اهل بغی:

3. جنگ با اهل بغی:
در صورتی که گروه باغی به مصالحه تن درندهد بر مسلمانان و حکومت اسلامی لازم است با آنان وارد نبرد شوند: «فَاِن بَغَت اِحدهُما عَلَی الاُخری فَقـتِلوا الَّتی تَبغی حَتّی تَفیءَ اِلی اَمرِ اللّهِ» . (حجرات/49،9) در روایتی نیز علی(علیه السلام) در مورد وجوب جنگ* با آنان به آیه 12 توبه/9 استناد کرد[76] که در آن خداوند مؤمنان را به جنگ با عهد شکنان فرمان داده است: «و اِن نَکَثوا اَیمـنَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وطَعَنوا فی دینِکُم فَقـتِلوا اَئِمَّةَ‌الکُفرِ اِنَّهُم لا اَیمـنَ لَهُم» . برخی آیه 73 همین سوره را نیز که در آن پیامبر و مؤمنان به جنگ با کافران و منافقان مأمور گشته‌اند دلیل وجوب مقابله با باغیان دانسته‌اند: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ جـهِدِ الکُفّارَ والمُنـفِقینَ واغلُظ عَلَیهِم» ، با این استدلال که منافق کسی است که در ظاهر ادعای اسلام دارد و در باطن کافر است و باغی نیز چنین است[77]؛ همچنین برخی دیگر لزوم جنگ با باغیان را از عموم آیاتی که بر وجوب جهاد در راه خدا دلالت دارد از جمله 41 و 73 توبه/9 استفاده کرده‌اند.[78] در روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز جنگ با خروج کنندگان بر امام عادل واجب شمرده شده است.[79] البته این وجوب در منابع فقهی شرایطی خاص دارد.[80]

4. ضمان باغیان نسبت به جان و مال:

4. ضمان باغیان نسبت به جان و مال:
قرآن در آیه‌9 حجرات/ 49 پس از فرمان دادن مؤمنان به جنگ با باغیان به آنان دستور می‌دهد که اگر اهل بغی از بغی دست برداشتند صلح را میان آنان به عدالت و قسط برقرار سازند: «فَاِن فاءَت فَاَصلِحوا بَینَهُما بِالعَدلِ واَقسِطوا اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقسِطین» . بیشتر فقیهان اهل سنت با استناد به این آیه بر ضامن نبودن باغیان نسبت به اموال و جانهای تلف شده در جنگ به وسیله باغیان فتوا داده‌اند و آن را مقتضای عدالت دانسته‌اند، زیرا ضامن دانستن آنان موجب خودداری آنان از صلح و تشدید بغی می‌شود[81]؛ ولی فقهای امامیه[82] و برخی از فقیهان اهل سنت[83] باغیان را ضامن اموال و جانهای تلف شده دانسته و آن را مقتضای عدالت شمرده‌اند.[84] برخی برای ضمان به آیه 40 شوری/42 که جزای بدی را بدی دانسته است: «و‌جَزؤُا سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مِثلُها» استناد کرده[85] و شماری دیگر به آیه 33 اسراء/17 استناد کرده‌اند[86] که برای ولیّ مقتول حق قصاص قرار داده است: «و مَن قُتِلَ مَظلومـًا فَقَد جَعَلنا لِوَلیِّهِ سُلطـنـًا» . مستند برخی فقها بر وجوب ضمان، عموم آیات قصاص است:[87] «و‌کَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ» . (مائده/5 45 و نیز بقره/2، 178 ـ 179) البته اگر مال یا جانی از باغیان تلف شود لشکر اسلام ضامن نخواهند بود، زیرا جنگ آنان با باغیان بر پایه حق و عدالت و به‌فرمان الهی بوده است.[88]

5 تعقیب باغیان فراری:

5 تعقیب باغیان فراری:
درباره لزوم یا عدم لزوم تعقیب فراریان شکست خورده از اهل بغی، فقها آرای متعددی دارند؛ از ظاهر آیه‌9‌حجرات/49 استفاده می‌شود که تا زمانی که باغیان از بغی دست نکشیده‌اند، جنگیدن با آنان واجب است؛ چه در حال مقابله با حکومت اسلامی باشند و چه در حال فرار؛ ولی در برخی احادیث منقول از اهل‌بیت(علیهم السلام)این حکم منحصر به فراریانی شده که دارای فرمانده و تشکیلات منسجم باشند تا پس از فرار نتوانند دوباره سازماندهی شوند.[89] نظر فقهای امامیه[90] و نیز برخی از فقهای اهل سنت[91] همین است؛ اما شماری دیگر از فقهای اهل سنت تعقیب کردن فراریان و کشتن آنان را مطلقا جایز ندانسته‌اند.[92]

6 ممنوعیت محرمات بر باغیان در حال اضطرار:

6 ممنوعیت محرمات بر باغیان در حال اضطرار:
برخی از محرمات مانند مردار، خون و گوشت خوک که استفاده از آن در حال اضطرار برای مسلمانان مباح دانسته شده بر باغیان حلال نگردیده است: «اِنَّما حَرَّمَ عَلَیکُمُ المَیتَةَ والدَّمَ و لَحمَ الخِنزِیرِ و ما اُهِلَّ بِهِ لِغَیرِ اللّهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغ ولا عاد فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» . (بقره/2،173 و نیز انعام/6 145؛ نحل/16، 115) یکی از معانی باغی بنابر احادیث اهل‌بیت(علیهم السلام) و رأی برخی مفسران متقدم مانند مجاهد و سعید‌بن جبیر افرادی هستند که در برابر امام و حاکم اسلامی طغیان کنند[93] که در صورت اضطرار بر اساس این آیه حق استفاده از این محرمات را ندارند. گاه این اشکال مطرح شده که بازداشتن باغیان از تناول محرمات در حال اضطرار، موجب واقع شدن نفس در معرض تلف است که در اسلام حرام به شمار می‌رود.[94]در پاسخ گفته‌اند که چنین افرادی با خروج بر حاکم مشروع جان خود را در معرض تلف شدن قرار داده‌اند و ازاین‌رو حق ندارند که برای حفظ آن خوردنیهایی را که خدا حرام کرده مباح شمارند.[95] البته مفسران برای باغی معانی دیگری از جمله راهزن، کسی که برای تفریح و سرگرمی به شکار می‌رود، لذتجو، طالب حرام، روا داننده خوردن مردار نیز نقل کرده‌اند.[96] = اضطرار)