گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و پنجم
سوره زُخْرُف




سوره زُخْرُف
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 حمآ
حمآ .
آغاز شده ، سه سوره « حم » روبرو میشویم، این چهارمین سورهاي است که با « حم » درآغاز این سوره باز باحروف مُقَطّعه
را تشکیل میدهد که به ترتیب عبارتند « خانواده حم » ، دیگر نیز با همین دو حرف شروع میشود که مجموعا این هفت سوره
.« احقاف » و « جاثیه » ،« دخان » ،« زخرف » ،« شوري » ،« فصّلت » ، « مؤمن » : از
در تفسیرنمونه جلد 1 ، آغاز سوره بقره ، جلد 2 ، آغاز سوره آلعمران ، جلد 6 ، آغاز سوره اعراف و جلد « حروف مقطعه » درباره
20 آغاز سوره فصّلت بحث مشروحی ذکر شده است .
( جزء بیست و پنجم ( 97
2 وَ الْکِتابِ الْمُبینِ
سوگند به این کتابی که حقایقش آشکار است .
سوگندبهاینکتابیکه حقایقش آشکار، مفاهیمش روشن، دلایل صدقش نمایان و راههاي هدایتش واضح و مبین است .
3 اِنّا جَعَلْناهُ قُرْآنا عَرَبِیّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم تا شما آن را درك کنید .
عربی بودن قرآن یا به معنی نزول آن به زبان عرب است که از گستردهترین زبانهاي جهان براي بیان حقایق میباشد و بهخوبی
میتواند ریزهکاريهاي مطالب را با ظرافت تمام منعکس سازد .
آن است ( چراکه یکی از معانی عربی ، همان " فصیح "است ) اشاره به اینکه آن را در نهایت « فصاحت » و یا به معنی
فصاحت قرار دادیم تا حقایق خوبی از لابلاي کلمات و جملههایش ظاهر گردد و همگان آن را به خوبی درك
کنند .
98 ) سوره زُخرُف )
صفحه 37 از 61
جالب اینکه در اینجا قسم و جواب قسم هردو ، یک چیز است . به قرآن سوگند یاد میکند که این کتاب عربی قرار داده شده
تا همگان به محتوایش پی ببرند ، شاید اشاره به این است که چیزي والاتر از قرآن نبود که به آن سوگند یاد شود ،
والاتر از قرآن ، خود قرآن است ، چرا که کلام خدا است و کلام خدا ، بیانگر ذات پاك او است .
شاید و به این امید ... ) نه به خاطر این است که خداوند در تأثیر قرآن تردیدي داشته یا سخن از امید و آرزویی در ) « لَعَلَّ » تعبیر به
میان باشد که رسیدن به آن مشکل است ، نه ، این تعبیر اشاره به تفاوت زمینههاي فکري و اخلاقی شنوندگان آیات قرآن است و
اجمالًا به آن اشاره شده است ( شرح بیشتر این معنی در « لَعَلَّ » اشاره به این است که نفوذ قرآن ، شرایطی دارد که با کلمه
جلد 3 تفسیر نمونه ، ذیل آیه 200 سوره آلعمران آمده است ) .
لارْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ 􀂟 9 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ ا
( جزء بیست و پنجم ( 99
هرگاه از آنها سؤال کنی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده ؟ مسلما میگویند: خداوند قادر و دانا آنها را آفریده
است .
این تعبیر که در چهار آیه از قرآن مجید با تفاوت مختصري آمده است ( 61 / عنکبوت ، 25 / لقمان ، 38 / زمر و 9 / زخرف ) از
یکسو دلیل بر فطري بودن خداشناسی و تجلی نور الهی در سرشت انسانها است و از سوي دیگر دلیل بر این است که مشرکان به
این حقیقت که خالق آسمانها و زمین ، خدا است ، معترف بودند و جُز در موارد نادري براي معبودان خود خالقیت ، قائل
نبودند .
از سوي سوم این اعتراف ، پایهاي است براي ابطال عبودیت بتها ، چراکه کسی شایسته عبادت است که خالق و
دلیل « اللّه » مدبر عالَم باشد ، نه موجوداتی که هیچ سهمی در این قسمت ندارند ، لذا اعتراف آنها به خالقیت
دندانشکنی بر بطلان مذهب فاسدشان بود .
100 ) سوره زُخرُف )
زمین و راههاي مواصلاتی آن
لارْضَ مَهْدا وَ جَعَلَ لَکُمْ فیها سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدوُنَ 􀂟 10 اَلَّذي جَعَلَ لَکُمُ ا
همان کسیکه زمین را گهواره و محل آرامش شما قرار داد و براي شما در آن راههایی آفرید تا هدایت شوید (و به
مقصد رسید).
هم به راههاي خشکی اطلاق میشود ، هم به راههاي دریایی ، چنانکه در بخش 42 دعاي جوشن « سبیل » جمع « سُبُل » کلمه
. « یا مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبیلُهُ » : میخوانیم
هر دو به معنی محلی است که براي نشستن و خوابیدن و استراحت آماده « مَهْد و مِهاد » نخست از زمین شروع میکند ، واژههاي
شده است و در اصل بهمحلی گفته میشود که کودك را در آن میخوابانند ، خواه گهواره باشد یا غیر آن .
( جزء بیست و پنجم ( 101
آري خداوند زمین را گهواره انسان قرار داد و درحالیکه چندین نوع حرکت دارد ، در پرتو قانون جاذبه و قشر عظیم هوایی که آن
را از هر سو فراگرفته و عوامل گوناگون دیگر ، چنان آرام است که ساکنان آن کمترین ناراحتی احساس نمیکنند و میدانیم نعمت
آرامش و امنیت پایه اصلی بهرهگیري از نعمتهاي دیگر است ، بدیهی است اگر این
عواملمختلفدستبهدستهمنمیدادند،هرگزاینآرامشوجودنداشت.
صفحه 38 از 61
دومین نعمت از نعمتهایی است که بسیاري از آن غافلند ، زیرا میدانیم تقریبا سراسر خشکیها را چینخوردگیهاي بسیار ،
فراگرفته و کوههاي بزرگ و کوچک و تپههاي مختلف آن را پوشانده است و جالب اینکه در میان بزرگترین سلسله جبال دنیا ،
غالبا بریدگیهایی وجود دارد که انسان میتواند راه خود را از میان آنها پیدا کند و کمتر اتفاق میافتد که این کوهها به کلی مایه
جدایی بخشهاي مختلف زمین گردند و این یکی از اسرار نظام آفرینش و از مواهب الهی بر بندگان است .
باران رمز حیات و زندگی
102 ) سوره زُخرُف )
11 وَ الَّذي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتا کَذلِکَ تُخْرَجُونَ
و آن کسی که از آسمان آبی فرستاد به مقدار معین و به وسیله آن سرزمین مرده را حیاتبخشیدیم و همینگونه در قیامت زنده
میشوید .
سومین موهبت ، نزول باران و احیاي زمینهاي مرده است .
اشاره لطیفی است به نظام خاصی که بر نزول باران حکمفرما است ، بهاندازهاي میبارد که مفید و « قَدَر » تعبیر به
ثمربخش است و زیانبار نیست .
درست است که گاهی سیلابها به راه میافتد و زمینهایی را ویران میکند ، اما این از حالات استثنایی است و جنبه هشدار دارد ،
ولی اکثریت قریب به اتفاق بارانها سودمند و مفید است ، اصولًا پرورش تمام درختان و گیاهان و گلها و مزارع پرثمر از برکت
همین نزول به اندازه باران است و اگر نزول باران ، نظامی نداشت ، اینهمه برکات عاید نمیشد .
( جزء بیست و پنجم ( 103
به معنی گستردن است ، تکیه شده که" رستاخیز جهان نباتات "را « نشور » که از ماده « اَنْشَرْنا » در قسمت دوم آیه روي جمله
» مجسم میسازد : زمینهاي خشکیده که بذرهاي گیاهان را همچون اجساد مردگان در قبرها در دل خود پنهان داشته با نفخه صور
به حرکت درمیآیند ، تکانی میخورند و مردگان گیاه سر از خاك برمیدارند و محشري برپا میشود که خود « نزول باران
نمونهاي از رستاخیز انسانها است که در آخر همین آیه و در آیات متعدد دیگري از قرآن مجید به آن اشاره شده
است .
بار دیگر بیان قانون عمومی زوجیت
لانْعامِ ما تَرْکَبُونَ 􀂟 لازْواجَکُلَّها وَ جَعَلَلَکُمْمِنَالْفُلْکِ وَ ا 􀂟 12 وَالَّذیخَلَقَا
و همان کسی که همه زوجها را آفرید و براي شما از کشتیها و چهارپایان مرکبهایی قرار داد که بر آن سوار
شوید .
104 ) سوره زُخرُف )
کنایه از انواع حیوانات است ، به قرینه گیاهان که در آیات قبل ، « زوجها » چهارمین نعمت ، آفرینش انواع حیوانات است ، تعبیر به
آمد و میدانیم قانون زوجیت ، قانون حیات در همه جانداران میباشد و افراد نادر و استثنایی مانع از کلیت قانون
نیست .
وسایل نقلیه راحت و مطمئن
صفحه 39 از 61
پنجمین و آخرین نعمت در این سلسله نعمتها ، سخن از مرکبهایی است که خداوند براي پیمودن راههاي دریایی و خشکی در
اختیار بشر گذارده است .
این یکی از مواهب و اکرامهاي خداوند نسبت به نوع بشر است که در انواع دیگر موجودات زنده دیده نمیشود که خداوند انسان
را بر مرکبهایی حملکردهکه در سفرهاي دریا و صحرا به او کمک میکنند .
13 لِتَسْتَووُا عَلی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُروُا نِعْمَۀَ رَبِّکُمْ اِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ
( جزء بیست و پنجم ( 105
تا بر پشت آنها به خوبی قرار گیرید ، سپس نعمت پروردگارتان را هنگامیکه بر آنها سوار شدید ، متذکر شوید و بگویید
پاك و منزه است کسی که این را مسخر ما ساخت وگرنه ما توانایی آن را نداشتیم .
اشاره به این است که این مرکبها را به گونهاي آفریده است که شما میتوانید به خوبی بر « لِتَسْتَووُا عَلی ظُهُورِهِ » جمله
آنها سوار شوید و به راحتی به مقصد برسید .
به معنی قدرت و توانایی داشتن بر چیزي است . بعضی از ارباب لغت نیز گفتهاند به معنی ضبط کردن و « اِقْران » از ماده « مُقْرِنین »
نگهداري چیزي میباشد و در اصل به معنی قرین چیزي واقع شدن ، بوده که لازمهاش توانایی بر نگهداري و ضبط آن
است .
مفهومش این است که اگر لطف پروردگار و مواهب او نبود ، ما هرگز توانایی بر ضبط و « وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنین » بنابراین جمله
نگهداري
106 ) سوره زُخرُف )
این مرکبها نداشتیم ، بادهاي مخالف ، دائما کشتیها را واژگون میساخت و ما را از رسیدن به ساحل نجات ، بازمیداشت و این
حیوانات نیرومند که قدرت آنها به مراتب از انسان بیشتر است ، اگر روح تسلیم بر آنها حاکم نمیشد ، هرگز انسان نمیتوانست
حتی نزدیک آنها برود ، به همین دلیل گهگاه که یکی از این حیوانات خشمگین شده و روح تسلیم خود را از دست
میدهند ، مبدل به موجودات خطرناکی میگردند که چندین نفر هم قدرت مقابله با آنها را ندارند ، درصورتیکه
برد هر جا که » در حال عادي ممکن است دهها یا صدها رأس از آنها را به ریسمانی ببندند و دست بچهاي بسپارند تا
. « خاطرخواه او است
14 وَ اِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ
و ما به سوي پروردگارمان بازمیگردیم .
مبادا هنگام سوار شدن و تسلط بر این مرکبهاي راهوار ، مغرور شوید و در زرق و برق این دنیا فرو روید ، باید به هر حال به یاد
آخرت باشید ، زیرا حالت غرور مخصوصا در این موقع ، فراوان دست میدهد و کسانی که مرکبهاي خود را وسیله برتريجویی و
تکبر بر دیگران قرار میدهند ، کم نیستند. و از سوي سوم سوار شدن بر مرکب و انتقال از جایی به جاي دیگر ما را به انتقال
بزرگمان از این جهان به جهان دیگر متوجه میسازد ، آري ما سرانجام به سوي خدا میرویم .
( جزء بیست و پنجم ( 107
یاد خدا به هنگام بهرهگیري از نعمتها
از نکات جالبی که در آیات قرآن به چشم میخورد ، این است که دعاهایی به مؤمنان تعلیم داده که به هنگام بهرهگیري از مواهب
الهی بخوانند ، دعاهایی که با محتواي سازندهاش روح و جان انسان را میسازد و آثار غرور و غفلت را میزداید .
صفحه 40 از 61
رَبِّ اَنْزِلْنی مُنْزَلًا مُبارَکا وَ اَنْتَ خَیْرُالْمُنْزِلینَ : » : به حضرت نوح دستورمیدهدکه براي تقاضاي نزول در منزلگاه پربرکت ، بگوید
29 / مؤمنون ) . ) « پروردگارا ! مرا در منزلگاه پربرکتی فرود آور و تو بهترین فرودآورندگانی
108 ) سوره زُخرُف )
و در آیات مورد بحث نیز خواندیم که دستور شکر نعمتهاي پروردگار و تسبیح او به هنگام قرار گرفتن بر مرکبها را میدهد. و
هرگاه این خُلق و خوي انسان گردد که به هنگام بهرهگیري از هر نعمتی ، به یاد منعم حقیقی و مبدأ آن نعمت باشد ، نه در ظلمت
غفلت فرومیرود و نه در پرتگاه غرور میافتد، بلکه مواهب مادي براي او پلی میشوند به سوي خدا .
و « بِسْمِ اللّه » : در حالات پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله آمده است که هرگاه پاي خود را در رکاب میگذاشت ، میفرمود
اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلی کُلِّ حالٍ، سُبْحانَالَّذي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ وَ اِنّا اِلی رَبِّنا » : وقتی که بر مرکب استقرار مییافت ، میفرمود
(1). « لَمُنْقَلِبُونَ
قابل توجه اینکه از برخی روایات استفاده میشود که هرکس این جمله ( سُبْحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ وَ اِنّا اِلی
( رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ ) را هنگام سوار شدن بر مرکب بگوید ، به فرمان خدا ، آسیبی به او نخواهد رسید .( 1
. جلد 27 ، صفحه 199 ، « تفسیر فخر رازي » -1
( جزء بیست و پنجم ( 109
تعاون و همکاري متقابل اجتماعی
32 اَهُمْیَقْسِمُونَرَحْمَتَرَبِّکَ نَحْنُقَسَ مْنابَیْنَهُمْ مَعیشَ تَهُمْ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْ َ ض هُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِ ذَ بَعْضُ هُمْ بَعْضا
سُخْرِیّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ
آیا آنهارحمت پروردگارترا تقسیممیکنند؟ ما معیشت آنهارا در حیات دنیا در میان آنها تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی
برتري دادیم تا یکدیگر را تسخیر و باهم تعاون کنند و رحمت پروردگارت ازتمام آنچه جمعآوري میکنند، بهتر است .
. جلد 27 ، صفحه 199 ، « تفسیر فخر رازي » -1
110 ) سوره زُخرُف )
رحمت پروردگارت را خود او تقسیم میکند و او از همهکس بهتر میداند که چه کسی شایسته این مقام بزرگ است ، چنانکه در
. « اَللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ : خدا بهتر میداند رسالت خود را در کجا قرار دهد » : آیه 124 سوره انعام نیز آمده است
از این گذشته اگر تفاوت و اختلافی از نظر سطح زندگی در میان انسانها وجود دارد ، هرگز دلیل تفاوت آنها
در مقامات معنوي نیست .
آنها فراموش کردهاند که زندگی بشر یک زندگی دستجمعی است و اداره این زندگی ، جز از طریق تعاون و خدمت متقابل
امکانپذیر نیست ، هرگاه همه مردم در یک سطح از نظر زندگی و استعداد و در یک پایه از نظر مقامات اجتماعی باشند ، اصل
تعاون و خدمت به یکدیگر و بهرهگیري هر انسانی از دیگران ، متزلزل میشود .
بنابراین نباید این تفاوت ، آنها را بفریبد و آن را معیار ارزشهاي انسانی بپندارند .
( جزء بیست و پنجم ( 111
پاسخ به دو سؤال مهم در مورد رزق و معیشت
در اینجا سؤالهایی مطرح است که غالبا به هنگام مطالعه آیه فوق به نظر میرسد و از سوي دشمنان اسلام نیز دستاویزي
صفحه 41 از 61
براي حمله به جهانبینی اسلامی شده است .
نخست اینکه چگونه قرآن ، استخدام و تسخیر انسان را به وسیله انسان امضاء کرده است ؟ آیا این قبول نظام طبقاتی اقتصادي (
نظام استثمارکننده و استثمارشونده ) نیست ؟
از این گذشته اگر ارزاق و معیشتها از سوي خدا تقسیم شده و تفاوتها همه از ناحیه او است ، پس تلاش و کوششهاي ما چه
ثمري میتواند داشته باشد ؟ آیا این به معنی خاموش شدن شعلههاي تلاش و جهاد براي زندگی نیست ؟
پاسخ این سؤالها با دقت در متن آیه ، روشن میشود ؛
کسانی که چنین ایرادي میکنند ، تصورشان این است که مفهوم آیه چنین است که گروه معینی از بشر گروه دیگري را مسخر خود
سازد ،
112 ) سوره زُخرُف )
آنهم تسخیر بهمعنی بهرهکشیکردن ظالمانه ، درحالیکه مطلب چنین نیست ، بلکه منظور استخدام عمومی مردم نسبتبه یکدیگر
است ، به اینمعنی که هرگروهی امکانات و استعدادها و آمادگیهاي خاصی دارند که در یک رشته از مسائل زندگی میتوانند
فعالیت کنند ، طبعا خدمات آنها در آن رشته در اختیار دیگران قرار میگیرد ، همانگونه که خدمات دیگران در رشتههاي دیگر
در اختیار آنها قرارمیگیرد ، خلاصه استخدامی است متقابل و خدمتی است طرفینی و به تعبیر دیگر هدف ، تعاون در امر زندگی
است و نه چیز دیگر .
ناگفته پیدا است که اگر همه انسانها از نظر هوش و استعداد روحی و جسمی یکسان باشند ، هرگز نظامات اجتماعی
سامان نمییابد ، همانگونه که اگر سلولهاي تن انسان از نظر ساختمان و ظرافت و مقاومت همه شبیه هم بودند ، نظام جسم
انسان مختل میشد ، سلولهاي بسیار محکم استخوان پاشنه پا کجا و سلولهاي ظریف شبکیه چشم کجا ؟ هرکدام از این دو
مأموریتی دارند که بر طبق آن ساخته شدهاند .
( جزء بیست و پنجم ( 113
مثال زندهاي که براي این موضوع میتوان گفت ، همان استخدام متقابلی است که در دستگاه تنفس ، گردش خون ، تغذیه و سایر
است ( اما در شعاع فعالیتهاي داخلی بدن ) آیا « لِیَتَّخِ ذَ بَعْضُ هُمْ بَعْضا سُخْرِیّا » دستگاههاي بدن انساناست که مصداق روشن
چنین تسخیري میتواند اشکال داشته باشد ؟
دلیل بر عدم عدالت اجتماعی است ، میگوییم این در صورتی است « رَفَعْنا بَعْ َ ض هُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجات » و اگر گفته شود جمله
به معنی مساوات تفسیر شود ، درحالیکه حقیقت عدالت آن است که هرچیز در یک سازمان در جاي خود قرار « عدالت » که
گیرد ، آیا وجود سلسله مراتب در یک لشکر یا یک سازمان اداري و یک کشور ، دلیل بر وجود ظلم در آن دستگاه
است ؟!
را بدون توجه به مفهوم واقعی آن در همهجا به کار برند ، ولی در عمل هرگز « مساوات » ممکن است افرادي در مقام شعار ، کلمه
نظم بدون تفاوتها ، امکانپذیر نیست ، اما هرگز وجود این تفاوتها نباید بهانهاي براي استثمار انسان به وسیله انسان گردد ، همه
باید آزاد باشند که نیروهاي خلاق خود را به کار گیرند و نبوغ خود را شکوفا سازند و از نتایج فعالیتهاي خود بیکم و کاست
بهرهگیرند و درمورد نارساییها ، باید آنها که قدرت دارند ، براي برطرف ساختن آن بکوشند .
114 ) سوره زُخرُف )
و اما در مورد سؤال دوم که چگونه ممکن است با وجود معین بودن روزي ، شعله جهاد و تلاش و کوشش را روشن نگه داشت ؟
اشتباه از اینجا ناشی شده که گاه گمان میکنند خداوند براي تلاش و کوشش انسان ، هیچ نقشی قائل نشده
صفحه 42 از 61
است .
درستاست که خدا استعدادها را براي فعالیتهاي مختلف ، به طور متفاوت آفریده و درست است که عواملی بیرون از اراده انسان
اَنْ » در مسیر زندگی او مؤثر است ، ولی با این حال یکی از عوامل بنیادي را نیز تلاش و کوشش او قرار داده است و با بیان اصل
39 / نجم ) ، این مطلب را روشن ساخته که بهره انسان در زندگی ، ارتباط نزدیکی با سعی ) « لَیْسَ لِلاِْنْسانِ اِلاّ ما سَعی
و تلاش او دارد .
( جزء بیست و پنجم ( 115
به هر حال نکته باریک و دقیق اینجا است که انسانها همچون ظروف یکدستینیستند که در یک کارخانه ساخته میشود ،
یکشکل ، یکنواخت ، یکاندازه و با یکنوع فایده و اگر چنین بود ، حتی یک روز هم نمیتوانستند با هم زندگی کنند .
و نه مانند پیچ و مهرههاي یک ماشین هستند که سازنده و مهندسش آن را تنظیم کرده و به طور اجباري به کار خود ادامه دهند،
بلکه هم آزادي اراده دارند و هم مسؤولیت و وظیفه ، در عین تفاوت استعدادها و شایستگیها و این معجون خاصی است
که انسان نامیده میشود و خردهگیريها و ایرادها غالبا از عدم شناخت این انسان سرچشمه میگیرد .
رَفَعْنا بَعْ َ ض هُمْ فَوْقَ بَعْضٍ » خلاصه اینکه خداوند هیچ انسانی را بر انسانهاي دیگر در تمام جهات امتیاز نبخشیده ، بلکه جمله
اشاره به امتیازهاي مختلفی است که هر گروهی بر گروه دیگر دارد و تسخیر و استخدام هرگروه نسبت به گروه دیگر ، « دَرَجات
درست از همین
116 ) سوره زُخرُف )
( امتیازاتسرچشمهمیگیردو اینعینعدالت و تدبیر و حکمتاست .( 1
قصرهاي با شکوه با سقفهاي نقرهاي (ارزشهاي دروغین)
33 وَ لَوْ لا اَنْ یَکُونَ النّاسُ اُمَّۀً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفا مِنْ فِضَّۀٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَروُنَ
اگر ( تمکّن کفار از مواهب مادي ) سبب نمیشد که همه مردم امت واحد ( گمراه ) شوند، ما براي کسانیکه کافر میشدند،
خانههاییقرارمیدادیم باسقفهاییاز نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند .
-1 براي کسب اطلاعات بیشتر بهجلد 3 تفسیر نمونه، ذیل آیه 32 ، سوره نساء و نیز جلد ششم ، ذیل آیه 165 ، سوره انعام مراجعه
نمایید .
( جزء بیست و پنجم ( 117
« مَعارِج » . به معنی مکان مسقف میدانند ، ولی قول اول مشهورتر است « سقیفه » و بعضی آن را جمع « سَ قف » جمع « سُقُف »
به معنی وسیلهاي است که انسان براي صعود به طبقات بالاتر از آن استفاده میکند . « مِعْراج » جمع
« و براي آنها پلهها و نردبانهاي جالبی قرار میدادیم که از آن بالا روند » خانههایی که چندین طبقه داشته باشد
(وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَروُنَ) .
34 وَ لِبُیُوتِهِمْ اَبْوابا وَ سُرُرا عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ
و برايخانههاي آنها درها و تختهایی ( زیبا و نقرهگون ) قرار میدادیم که بر آن تکیه کنند .
وجود درها و تختهاي متعدد ( با توجه به اینکه اَبْوابا و سُرُرا، نکره است و در اینجا براي اهمیت آمده ) خود دلیل بر عظمت آن
قصرها میباشد ، زیرا هرگز براي یک خانه محقر ، درهاي متعدد نمیگذارند ، این مخصوص قصرها و خانههاي مجلل
است و همچنین وجود تختهايبسیار .
صفحه 43 از 61
118 ) سوره زُخرُف )
35 وَ زُخْرُفا وَ اِنْکُلُّ ذلِکَ لَمّا مَتاعُالْحَیوةِالدُّنْیا وَ الاْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ
و انواع وسایل تجملی، ولی تماماینها متاع زندگی دنیا است و آخرت نزدِ پروردگارتاز آنِ پرهیزگاران است .
در اصل به معنی هرگونه زینت و تجمل توأم با نقش و نگار است و از آنجا که طلا ، یکی از مهمترین وسایل زینت « زُخْرُف »
میگویند ، به خاطر زرق و برقی است که به « مُزَخْرَف » ، گفته شده است و اینکه به سخنان بیهوده « زُخْرُف » است ، به آن
آن میدهند .
این سرمایههاي مادي و وسایل تجملاتی دنیا به قدري در پیشگاه پروردگار ، بیارزش است که میبایست تنها نصیب افراد بیارزش
همچون کفار و منکران حق باشد و اگر مردم کمظرفیت و دنیاطلب ، به سوي بیایمانی و کفر ، متمایل نمیشدند ،
خداوند این سرمایهها را تنها نصیب این گروه منفور و مطرود میکرد ، تا همگان بدانند مقیاس ارزش و شخصیت انسان ، این امور
نیست .
( جزء بیست و پنجم ( 119
نظام ارزشی و اصلاحات از دیدگاه اسلام
به راستی تعبیري رساتر از آنچه که در آیات فوق آمده ، براي درهم شکستن ارزشهاي دروغین پیدا نمیشود ، براي دگرگون
ساختن جامعهاي که محور سنجش شخصیت افراد در آن ، تعداد شتران ، مقدار درهم و دینار ، تعداد غلامان و کنیزان و خانهها و
وسایل تجملاتی است تا آنجا که تعجب میکنند چرا محمد یتیم و از نظر مادي فقیر ، به نبوت برگزیده شده ، اساسیترین کار این
است که این چهارچوبهاي غلط ارزشی درهم شکسته شود و بر ویرانه آن ، ارزشهاي اصیل انسانی ، تقوا و پرهیزگاري ، علم و
دانش ، ایثار و فداکاري و شهامت و گذشت ، بناشود ، در غیراینصورت همه اصلاحات ، روبنایی ، سطحی و ناپایدار خواهد بود .
و این همان کاري است که اسلام و قرآن و شخص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به عالیترین وجهی انجام داد و به همین دلیل
جامعهاي که از عقبافتادهترین و خرافیترین جوامع بشري بود ، در مدت کوتاهی آنچنان رشد و نمو کرد که در صف
اول قرار گرفت .
120 ) سوره زُخرُف )
لَوْ وُزِنَتِ الدُّنْیا عِنْدَ اللّهِ جَناحَ » : جالب اینکه در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در تکمیل این برنامه میخوانیم
بَعُوضَ ۀٍ ماسُقِیَ الْکافِرُ مِنْها شَرْبَۀَ ماءٍ : اگر دنیا بهاندازه بال مگسی نزدخدا وزن داشت، خداوند به کافر حتی یک شربت آب
(1).« نمینوشانید
اساس انقلاب اسلامی ، انقلاب ارزشها است و اگر مسلمانان امروز در شرایطی سخت و ناگوار تحت فشار دشمنانبیرحم و
خونخوار قرار گرفتهاند ، به خاطر همین است که آن ارزشهاياصیل را رها ساخته، بار دیگر ارزشهاي جاهلی در میان آنها
رونق گرفته است، مقیاس شخصیت مال و مقام دنیا شده و علم و تقوا و فضیلت را به فراموشی سپردهاند ، در زرق و برق مادي فرو
رفته و از اسلام بیگانه شدهاند و تا چنین است باید کفاره این خطاي بزرگ را بپردازند و تا تحول را از ارزشهاي
/ 11 ) « اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتیّ یُغَیِّروُا ما بِاَنْفُسِهِمْ » حاکم بر وجودشان ، شروع نکنند ، مشمول الطاف الهی نخواهند شد که
رعد ) .
. جلد 4 ، صفحه 250 ، « تفسیر کشاف » -1
( جزء بیست و پنجم ( 121
صفحه 44 از 61
ثروت و امکاناتمادي، وسیله است نه هدف
بامطالعه آیات فوق ، پیرامون تحقیر شدید زینتهاي ظاهري و ثروت و مقام مادي ، این سؤال مطرح میشود که پس چرا قرآن
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَۀَ اللّهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا » : مجید در جاي دیگر میگوید
خالِ َ ص ۀً یَوْمَ الْقِیامَۀِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الاْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ : بگو چه کسی زینتهاي الهی را که براي بندگان خود آفریده و طیّبات را
حرام کرده است ؟ بگو : اینها در زندگی دنیا براي کسانی است که ایمان آوردهاند ( اگرچه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ،
/ 32 ) « ولی ) در قیامت خالص براي آنها خواهد بود ، اینچنین آیات خود را براي کسانی که میفهمند ، شرح میدهیم
اعراف ) .
122 ) سوره زُخرُف )
یا بَنی آدَمَ خُذوُا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ : اي فرزندان آدم ! زینت خود را به هنگام » : یا در جاي دیگري میفرماید
31 / اعراف ) . ) « رفتن به مسجد ، برگیرید
چگونه این دوگروه از آیات با هم سازگاراست؟
درپاسخ باید به این نکته توجه داشتکه هدف در آیات مورد بحث ، شکستن ارزشهاي دروغین است . هدف این است که مقیاس
شخصیت انسانها را ، ثروت و زینت آنها نشمارند ، نه اینکه امکانات مادي ، چیز بدي است ، مهم این است که به آنها به
صورت یک ابزار نگاه شود ، نه یک هدفمتعالی و نهایی .
البته اینها در صورتی ارزش دارد که در حد معقول و شایسته و خالی از هرگونه اسراف و تبذیرباشد، نه ساختن کاخهایی از طلا و
نقره و گردآوردن زینتهاي انبوهی از سیم و زر .
و از اینجا روشن میشود که نه بهرهمند بودن گروهی از کفار و ظالمان از این مواهب مادي ، دلیل بر شخصیت آنها است و
نه محروم بودن مؤمنان از آن و نه استفاده از این امور در حد معقول به صورت یک ابزار ، ضرري به ایمان و تقواي انسان
میزند و این است تفکر صحیح اسلامی و قرآنی .
( جزء بیست و پنجم ( 123
همنشین شیاطین
36 وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ
هرکس از یاد خدا رويگردان شود ، شیطانی را به سراغ او میفرستیم و همواره قرین او باشد.
متعدي شود ، ( عَشَوْتَ اِلَیْهِ ) به معنی هدایت یافتن به وسیله چیزي است با چشمانی ضعیف و « اِلی » اگر با « عَشْو » از ماده « یَعْشُ »
متعدي شود ، (عَشَوْ عَنْهُ) به معنی اعراض کردن و روي گردان شدن از چیزي است و در آیه مورد « عَنْ » اگر با
بحثنیز منظور همیناست .
124 ) سوره زُخرُف )
و در اصل به معنی پوست روي تخممرغ است ، سپس به معنی مستولی ساختن « قِیْض » از ماده « نُقَیِّضْ »
چیزي بر چیز دیگر آمدهاست .
بدیهی است جاي این ندارد که کسی از این آیه ، تصور جبر کند ، چراکه این نتیجه اعمالیاست که خود آنها انجام دادهاند ،
بارها گفتهایم اعمال انسان ، مخصوصا غرق شدن در لذات دنیا و آلوده شدن به انواع گناهان ، نخستین تأثیرش این است که پرده بر
صفحه 45 از 61
قلب و چشم و گوش انسان میافتد ، او را از خدا بیگانه میکند و شیاطین را بر او مسلط میسازد و تا آنجا ادامه مییابد که گاهی
راه بازگشت به روي او بسته میشود ، چراکه شیاطین و افکار شیطانی از هرسو او را احاطه میکنند و این نتیجه عمل خود انسان
بودن صحیح است . « سبب الاسباب » است ، هرچند نسبت آن به خداوند نیز به عنوان
37 وَاِنَّهُمْلَیَصُدُّونَهُمْعَنِالسَّبیلِوَیَحْسَبُونَاَنَّهُمْ مُهْتَدوُنَ
و آنها (شیاطین) این گروه را از راه خدا بازمیدارند، در حالیکه گمانمیکنندهدایتیافتگانحقیقی آنهاهستند.
( جزء بیست و پنجم ( 125
هر وقت اراده بازگشت کنند ، سنگی سر راه آنها میافکنند و مانعی ایجاد میکنند تا هرگز به صراط مستقیم بازنگردند. و آنچنان
طریق گمراهی را در نظر آنها زینت میدهند که گمان میکنند هدایتیافتگان حقیقی آنها هستند .
38 حَتّی اِذاجاءَنا قالَ یالَیْتَبَیْنی وَبَیْنَکَ بُعْدَالْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ
تا زمانی که نزد ما حاضر شود، میگوید: ايکاش میان من و توفاصله مشرق و مغرببود، چه بد همنشینی هستی تو .
همه عذابها یکطرف و همنشینیبا این قرین سوء ، یکطرف . همنشینی با شیطانی که هر وقت به قیافه نفرتانگیز او مینگرد ،
تمام خاطرات گمراهی و بدبختیاش در نظرش مجسم میگردد ، کسی که زشتیها را در نظرش زیبا جلوه میداد و
بیراهه را شاهراه و گمراهی را هدایت ، اي واي که او براي همیشه قرین و هم بند او است .
126 ) سوره زُخرُف )
آري صحنه قیامت ، تجسمی گسترده است از صحنههاي این جهان و قرین و دوست و رهبر اینجا با آنجا یکی است ، حتی به
گفته بعضی از مفسران ، هر دو را با یک زنجیر میبندند .
است ، زیراطبق عادت عرب به هنگامی که میخواهند از « مغرب » و « مشرق » ( دو مشرق ) « مَشْرِقَیْن » پیدا است که منظور از
« ظُهْرَیْن » اشاره به خورشید و ماه ) و ) « شَمْسَ یْن » دو جنس مخالف ، تثنیه بسازند ، لفظ را از یکی انتخاب میکنند ، مانند
اشاره به نماز مغرب و عشاء ). ) « عِشائَیْن » (اشاره بهنماز ظهر و عصر ) و
ضرب المثل معروفی در « دوري مشرق و مغرب » این تعبیر کنایهاي است از دورترین فاصلهاي که به تصور میگنجد ، چراکه
این زمینه است .
39 وَ لَنْیَنْفَعَکُمُالْیَوْمَاِذْظَلَمْتُمْاَنَّکُمْ فِیالْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ
هرگز اینگفتگوها امروز بهحال شما سودي ندارد، چرا که ظلم کردید و همه در عذاب مشترکید .
( جزء بیست و پنجم ( 127
ولی این آرزو هرگز به جایی نمیرسد و میان آنها و شیاطین هرگز جدایی نمیافتد . باید عذاب این همنشینسوء را با عذابهاي
دیگر براي همیشه ببینید .
تحقیر مردم ، برنامه همیشگی سران گمراهی
54 فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاَطاعُوهُ اِنَّهُمْ کانُواقَوْمافاسِقینَ
او قومش را تحمیق کرد و از وي اطاعت کردند ، آنان قوم فاسقی بودند .
اصولًا راه و رسم همه حکومتهاي فاسد و جبار این است که براي ادامه خودکامگی باید مردم را در سطح پایینی از فکر و اندیشه
نگهدارند و با انواع وسایل آنها را تحمیق کنند ، آنها را در یک حالت بیخبري از واقعیتها فرو برند و ارزشهاي
دروغین را جانشین ارزشهاي راستین کنند و دائما آنها را نسبت به واقعیتهاشستشوي مغزيدهند.
صفحه 46 از 61
128 ) سوره زُخرُف )
چراکه بیدار شدن ملتها و آگاهی و رشد فکري آنها ، بزرگترین و خطرناكترین دشمن حکومتهاي خودکامه و
شیطانی است که با تمام قوا با آن مبارزه میکنند .
این شیوه فرعونی یعنی استخفاف عقول ، با شدت هرچه تمامتر در عصر و زمان ما برهمه جوامع فاسد ، حاکم است . اگر فرعون
براي نِیلبه این هدف ، وسایل محدودي در اختیار داشت ، طاغوتیان امروز با استفاده از وسایل ارتباط جمعی ، مطبوعات ،
فرستندههاي رادیو تلویزیونی ، انواع فیلمها ، حتی ورزش در شکل انحرافی و ابداع انواع مدهاي مسخره ، به استخفاف عقول ملتها
میپردازند ، تا در بیخبري کامل فرو روند و از آنها اطاعت کنند ، به همین دلیل دانشمندان و متعهدان دینی که خط فکري و
بر عهده دارند که از مهمترین وظایف آنها « استخفاف عقول » مکتبی انبیاء را تداوم میبخشند ، وظیفه سنگین در مبارزه با برنامه
اِنَّهُمْ کانُوا قَوْما ) « آنها گروهی فاسق بودند » : است. جالب اینکهآیه فوق را با این جمله تکمیل و پایان میدهد
فاسِقینَ ) .
( جزء بیست و پنجم ( 129
اشاره به اینکه این قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمانخدا و حکم عقل نبودند ، تسلیم چنین تبلیغاتی نمیشدند و اسباب
گمراهی خود را به دست خویش فراهم نمیساختند ، به همین دلیل آنها هرگز در این گمراهی معذور نبودند ، درست است که
موجباتایندزدي را فراهمساختند. « تسلیم کورکورانه » فرعون عقل آنها را دزدید و به طاعت خویش واداشت ، ولی آنها نیز با
آري آنها فاسقانی بودند که از فاسقی تبعیت میکردند .
پایان سوره زُخْرُف
130 ) سوره زُخرُف )
سوره