گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
بکارت


اشاره

بکارت : دوشیزگی
بکارت از ریشه «ب ـ ک ـ ر» است و بکر در لغت به معنای هر چیز تازه و نو، ابتدا و آغاز هر چیز، هرکار جدید که مانند آن انجام نشده، فرزند نخستین، زن و مردی که با کسی همخوابی نکرده اند و ... آمده است.[1] برخی گفته اند: این ماده در اصل به معنای قرار داشتن در ابتدای یک برنامه یا آغاز جریان یک امر است[2]؛ چه این جریان منسوب به انسان باشد یا حیوان، گیاه، جماد یا زمان، از این رو گفته می شود: زن بکر، شتر بکر، درخت بکر، زمان بکر و بر این اساس در قرآن این ماده گاه در برابر «فارض» به معنای سالمند و قدیمی: «لا فارِضٌ ولا بِکرٌ»(بقره/2،68)، گاهی در مقابل «ثیّب» به معنای
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 16
زن شوهر کرده: «ثَیِّبـت و اَبکارا»(تحریم/66،5)، گاه در برابر «عَشیّ» به معنای آخر و پایان روز: «بُکرَةً و عَشّیـا»(مریم/19،11) و گاه در مقابل «اصیل» که معنایی نزدیک به عَشیّ دارد: «بُکرَةً و اَصیلا»(احزاب/33،42) به کار رفته است.[3]
بکارت در منابع فقهی بیشتر در مورد انسان به ویژه زنان به کار رفته و درباره مفهوم دقیق آن در موارد کاربردْ اقوال متعددی وجود دارد؛ نخست اینکه مقصود از بِکر زنی است که پرده بکارت او با آمیزش جنسی[4] یا آمیزش جنسی حلال زایل نشده باشد.[5] بر پایه این نظر، کسی که بکارت او به گونه ای دیگر زایل شده یا اصلا فاقد آن بوده بکر است.[6]
بر طبق قولی دیگر بکر زنی است که دارای پرده بکارت باشد، برخلاف «ثیّب» که فاقد آن است، بنابراین کسی که بکارت او به هر سببی از میان رفته یا در اصل آفرینش خود آن را نداشته، باکره به شمار نمی رود.[7]
به موجب رأیی دیگر، بکر کسی است که ازدواج نکرده باشد، بنابراین، هر مرد و زنی که ازدواج کرده باشند، بکر به شمار نمی روند، هرچند مباشرت نکرده باشند، برعکس، کسانی که ازدواج نکرده اند، باکره اند، هرچند به سبب آمیزش حرام یا به سببی دیگر بکارت خود را از دست داده باشند.[8] بر اساس نظری دیگر، باکره زنی است که با وی آمیزشی صورت نگرفته باشد.[9] برخی از فقهای معاصر با استناد به معنای لغوی و عرفی بکارت و استدلال به برخی آیات و روایات نظریه صحیح و معنای اصلی بکارت را همین قول دانسته اند[10]، بنابراین کسی که بکارت او به گونه ای جز مباشرت زایل گردد یا در اصل خلقت بکارتی نداشته باشد باکره به شمار می رود. بسیاری از فقها نیز همین معنا را مفهوم اصلی بکر دانسته و موارد دیگر را با توجه به تشابه در حکم بدان ملحق کرده اند.[11]
کاربرد دیگر بکر که در برخی روایات[12] و متون فقهی[13] به آن اشاره شده در مقابل محصن و در باب زنا مطرح است. طبق این کاربرد بکر به معنای مرد و زن* بالغ و آزاده ای است که امکان
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 17
آمیزش را از راه ازدواج* صحیح ندارند و محصن کسی است که چنین امکانی را دارد.
در قرآن با واژه ها و تعبیرهای گوناگون به بکارت اشاره شده است؛ از جمله واژه «بکر» و مشتقات آن که 12 بار آمده و در دو مورد می توان معنای فقهی آن را مراد دانست. (واقعه/56، 36؛ تحریم/66، 5) در برخی آیات نیز این مفهوم با تعابیری دیگر بیان شده؛ مانند «لَم یَطمِثهُنّ»(الرحمن/55،56، 74) و «لَم یَمسَسنی بشر».(آل عمران/3،47؛ مریم/19،20)[14]

مصادیق قرآنی

1. باکره بودن حضرت مریم(علیها السلام):

1. باکره بودن حضرت مریم(علیها السلام):
مریم(علیها السلام) از جمله زنان باکره دنیایی بود[15] که هیچ بشری با او تماس نگرفته بود:«لَم یَمسَسنی بَشَرٌ ولَم اَکُ بَغیـّا مریم/19،20)، از این رو وقتی فرشتگان الهی به او تولد فرزندی به نام مسیح را مژده دادند (آل عمران/3، 45) از این خبر شگفت زده شد و گفت: خدایا! چگونه ممکن است فرزندی داشته باشم، در حالی که هیچ انسانی با من تماس نداشته است: «قالَت رَبِّ اَنّی یَکونُ لی وَلَدٌ ولَم یَمسَسنی بَشَرٌ».(آل عمران/3،47 و نیز مریم/19، 20) برخی از مفسران تعبیر مذکور در این آیات را اشاره به بکارت مریم دانسته اند.[16] در روایات اسلامی نیز بکر بودن آن حضرت تأیید شده است.[17] قرآن کریم در آیاتی دیگر به چگونگی باردار شدن مریم در عین بکارت اشاره شده است.[18]

2. اهمیت نداشتن بکارت برای همسری پیامبر(صلی الله علیه وآله):

2. اهمیت نداشتن بکارت برای همسری پیامبر(صلی الله علیه وآله):
در پی آزار پیامبر از سوی دو تن از همسرانش و افشای اسرار آن حضرت، قرآن آنان را به توبه فرا خواند (تحریم/66،4) و تأکید کرد که اگر از توطئه بر ضد پیامبر دست برندارند پیامبر آنان را طلاق خواهد داد و خداوند همسرانی بهتر از آنان را که مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، ذاکر و باکره و غیر باکره هستند، نصیب پیامبر خواهد کرد: «عَسی رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـت مُؤمِنـت قـنِتـت تـئِبـت عـبِدت سئِـحـت ثَیِّبـت واَبکارا».(تحریم/66،5) مفسران شیعه و اهل سنت مراد از این دو نفر را حفصه و عایشه از همسران پیامبر دانسته اند.[19] آمدن اوصاف باکره و غیر باکره در کنار اوصاف معنوی نشان می دهد که این دو ویژگی مقصود اصلی خداوند نبوده و مهم تر از اینها ایمان و دیگر اوصاف معنوی همسران پیامبر است.[20]
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 18

3. باکره بودن همسران و زنان بهشتی:

3. باکره بودن همسران و زنان بهشتی:
یکی از اوصاف حورالعین* و همسران بهشتی بکر بودن آنان است[21]: «فیهِنَّ قـصِرتُ الطَّرفِ لَم یَطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهُم و لا جانّ».(الرحمن/55،56، 74) «طَمْث» به معنای زوال بکارت و خون آن و در واقع کنایه از این است که هیچ کس پیش تر با آنان آمیزش نکرده است.[22] برخی مراد از این زنان را حورالعین دانسته اند[23]؛ اما به نظر برخی دیگر مراد همان زنان دنیا هستند که خداوند آنان را در بهشت به صورت بکر باز می آفریند.[24] در آیه 36 واقعه/56 نیز همسران بهشتی به باکره بودن وصف شده اند: «اِنّا اَنشَأنـهُنَّ اِنشاء * فَجَعَلنـهُنَّ اَبکارا».مراد از این زنان را برخی حورالعین[25] و شماری دیگر[26] زنان بهشتی دانسته اند که خداوند آنان را به گونه ای آفریده که همواره جوان و بکرند؛ یعنی هرگاه شوهرانشان با آنان درمی آمیزند آنان را بکر می یابند.[27] در آیه 49 صافّات/ 37 نیز از زنان بهشتی به تخم پوشیده شده (دست نخورده) یا سفیده تخم[28] یا پوسته نازک روی سفیده تخم[29] تعبیر شده:«کَاَنَّهُنَّ بَیضٌ مَکنون» که کنایه از بکر بودن آنهاست.[30]

احکام فقهی

1. ولایت بر باکره:

1. ولایت بر باکره:
برخی آیات قرآن درباره اختیار داشتن زنان در عقد ازدواج خود صراحت دارد (بقره/ 2،230، 232)؛ اما از برخی آیات استفاده می شود که دیگران نیز بر ازدواج آنان ولایت* دارند: «اِلاّ اَن یَعفونَ اَو یَعفوَا الَّذی بِیَدِهِ عُقدَةُ النِّکاحِ».(بقره/2،237 و نیز نور/24، 32) مشهور مفسران و فقیهان امامیه و اهل سنت ولایت دیگران از جمله پدر و جد را بر طفل و بکر صغیر ثابت دانسته اند[31]؛ اما در مورد ولایت بر باکره رشید اختلاف نظر وجود دارد؛ بیشتر علمای اهل سنت ولایت پدر و جد را بر او ثابت دانسته و ازدواج او را بدون اذن پدر باطل می دانند.[32] برخی از آنان[33] در این باره به آیه 27 قصص/28 استناد

کرده اند که به موجب آن حضرت شعیب(علیه السلام) به طور مستقل برای ازدواج دخترش تصمیم گرفت: «قالَ اِنّی اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَی ابنَتَیَّ هـتَینِ».معدودی از فقیهان امامیه نیز با استناد به روایات همین نظر را برگزیده اند[34]؛ ولی قول مشهور در میان آنان این است که ولیّ بر باکره رشید ولایت ندارد و وی می تواند بدون رضایت ولیّ ازدواج کند. در این باره به اطلاق برخی آیات از جمله «اُحِلَّ لَکُم ما وراءَ ذلِکُم»(نساء/4،24) و برخی روایات[35] استدلال شده است، بر این اساس اگر ولیّ بدون رضایتِ باکره رشید، او را به ازدواج دیگری درآورد صحت عقد مشروط به رضایت اوست[36]؛ همچنین برخی از فقیهان اهل سنت با استناد به آیه 237 بقره/2 گفته اند: پدر بر اموال زنان باکره ولایت داشته و می تواند مهر او را ببخشد[37]؛ اما فقیهان امامیه ولایت بر اموال در آیه فوق را مربوط به بکر صغیر دانسته و گفته اند: پدر یا جد می تواند تمام نصف مهر[38] یا بخشی از آن را ببخشد.[39]

2. احکام کیفری باکره:

2. احکام کیفری باکره:
قرآن در آیه 15 نساء/4 مقرر کرده که اگر زنان مرتکب فحشا شدند آنان را پس از شهادت 4 شاهد در خانه زندانی کنند تا مرگ آنان فرا رسد یا خداوند راهی دیگر برای آنان برگزیند: «والّـتی یَأتینَ الفـحِشَةَ مِن نِسائکُم فَاستَشهِدوا عَلَیهِنَّ اَربَعَةً مِنکُم فَاِن شَهِدوا فَاَمسِکوهُنَّ فِی البُیوتِ حَتّی یَتَوَفّهُنَّ المَوتُ اَو یَجعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلا»؛همچنین در آیه بعد مقرر کرده که زنان و مردانی را که مرتکب زنا می شوند آزار دهید: «والَّذانِ یَأتِیـنِها مِنکُم فَـاذوهُما».(نساء/4،16) بسیاری از مفسران و فقیهان اهل سنت و امامیه آیه اول را به قرینه تعبیر «نِسائِکُم»بر زنان محصنه حمل کرده و مراد از آیه دوم را مردان و زنان بکر دانسته اند[40]، چنان که در روایتی از امام صادق(علیه السلام)نیز همین تفسیر برای آیه دوم آمده است.[41] برخی مفسران با توجه به بیان حدّ زنا در سوره نور، این حکم را ویژه صدر اسلام و منسوخ دانسته اند[42]؛ ولی عده ای دیگر گفته اند: چون این حکم از ابتدا به صورت موقت و محدود بیان شده نمی توان آن را حکمی منسوخ به شمار آورد، زیرا نسخ در مورد احکامی است که به صورت مطلق و عام

بیان شود[43]؛ همچنین قرآن در سوره نور میزان حد زن و مرد زناکار را 100 تازیانه دانسته است: «الزّانِیَةُ والزّانی فَاجلِدوا کُلَّ واحِد مِنهُما مِائَةَ جَلدَة»(نور/24،2) که به نظر مفسران شیعه و اهل سنت این حکم به مردان و زنان بکر اختصاص دارد؛ اما حد زنای مردان و زنان محصن رجم است.[44] در روایتی نیز از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نقل شده که پس از نزول این آیه فرمود: خداوند برای زنان راهی قرار داد و آن راه این است که حدّ زنای بکر با بکر 100 ضربه شلاق و یک سال تبعید و حدّ زنای ثیب با ثیب 100 ضربه شلاق با رجم است.[45] البته مراد از بکر در بحث کیفری فوق، بکر در مقابل محصن است نه بکر به معنای مشهور آن، چنان که مراد از ثیّب نیز در این بحث مرد و زن محصن است.[46]