گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلدششم
بلد / سوره


اشاره

بلد / سوره : نودمین سوره قرآن کریم
سوره بلد به اتفاق مفسران، مکّی است[1] و در ترتیب نزول پس از سوره ق و پیش از سوره طارق واقع شده[2] و روایات ترتیب نزول ردیفهای 32 تا 35 را برای این سوره گزارش کرده اند[3]، هرچند برخی خاورشناسان ردیفهای بسیار پراکنده ای را نیز برای این سوره حدس زده اند.[4] این سوره 20 آیه و 82 کلمه دارد.[5]
نام این سوره بلد به معنای «سرزمین» و منظور از آن سرزمین مکّه[6] است که از نخستین

آیه آن: «لا اُقسِمُ بِهـذا البَلَد»گرفته شده است. سوره بلد افزون بر عنوان مشهور آن به سوره «العقبه» به معنای راه دشوار و گردنه صعب العبور[7] که از یازدهمین آیه آن گرفته شده نام گرفته است[8].

محتوای سوره:

محتوای سوره:
در این سوره این حقیقت بیان می شود که آفرینش آدمی براساس رنج و مشقّت بوده، تمامی شئون حیات آدمی توأم با تلخیها، رنجها و خستگیهاست.[9] سپس به بیان سعادت و شقاوت انسان و اختیار آدمی در پیمودن هریک از این دو مسیر[10] و ذکر پاره ای از عوامل سعادت و شقاوت و بیان فرجام هریک از این دو مسیر پرداخته است.
این سوره با دو سوگند آغاز می شود: یکی به سرزمین مکّه، که بر اثر اقامت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در آن، شرافت و عظمت یافته است[11] و دیگری به «والد و ولد» و این دو نام به ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام)، ابراهیم و همه اولاد عرب او، آدم و ذریّه صالح او و همه پدران و فرزندان تفسیر شده است[12]؛ اما تناسب این دو اسم با کلمه «بلد» در آیه قبل (سرزمین مکه) موجب ترجیح نظر نخست می شود.[13]
در آیه 4 خداوند هدف نهایی سوگندها را تأکید و بیان این حقیقت معرفی می کند که همه شئون حیات انسانی را رنج و محنت در بر گرفته و این سختیها از آغاز تولد تا برزخ و آخرت همراه آدمی است.[14] در آیات 5 ـ 7 به خصلت غرور آدمی اشاره می کند که با وجود همه حوادث ناگوار و فراز و نشیبهای زندگی به قدرت و ثروت خویش فریفته می گردد و می پندارد که هیچ کس را یارای غلبه یافتن بر او نیست[15] و به آنچه در راه مخالفت با دین حق صرف کرده افتخار می کند.[16]
در آیات 8 ـ 10 برای بیدار کردن انسانهای غفلت زده و مغرور به ذکر پاره ای از نعمتهای خود می پردازد. نعمت دو چشم، زبان و دو لب، و نعمت بزرگ هدایت آدمی و نمایاندن خیر و شر به او که مبدأ اختیار و راه نجات انسان است از جمله این نعمت هاست.
در آیات 11 ـ 18 آزاد کردن بردگان، اِطعام یتیمانِ خویشاوند و مستمندان به خاک نشسته و ایمان به خدا و توصیه یکدیگر به بردباری و مهربانی گردنه های صعب العبور در مسیر زندگی

انسان معرفی شده است که انسان با ناسپاسی، از گذشتن آن سرپیچی می کند.[17]
در آیات 18 ـ 20 از کسانی که از این گردنه صعب العبور بگذرند به اصحاب یمین یعنی کسانی که به نشانه پذیرفته شدن اعمالشان نامه عمل آنان به دست راستشان داده می شود یاد می کند و در مقابل، کسانی را که به آیات خداوند کافر شوند اصحاب مشئمه که نامه عملشان به دست چپشان داده می شود و بر آنها آتشی فراگیر و پوشنده است معرفی می کند.

فضیلت تلاوت سوره:

فضیلت تلاوت سوره:
امام صادق(علیه السلام)فرموده اند: کسی که در نماز واجب خود سوره بلد را بخواند در دنیا او را به عنوان انسانی صالح و در آخرت او را به عنوان کسی که نزد خدا منزلتی دارد خواهند شناخت و در روز قیامت از دوستان پیامبران، شهدا و صالحان خواهد بود

بلد امین

بلد امین => مکه

بلعام

بلعام => غلام رومی

بَلعم باعورا

اشاره

بَلعم باعورا : عالمی معاصر موسی(علیه السلام)و برخوردار از آیت الهی که بر اثر پیروی از شیطان و هوای نفس به گمراهی و انحطاط گرایید
بلعم باعورا، همان بِلْعام بن بِعُوْر یاد شده در تورات است.[1] بِلْعام را نامی عبری و به معنای خداوند مردم دانسته اند.[2]براساس گزارش تورات وی عالمی موحِّد[3]، مستجاب الدعوه[4]، برخوردار از علم و رؤیای الهی[5] و ساکن قریه فُتور در کنار رود فرات بوده[6] و از حوادث آینده خبر می داده است.[7] وی که معاصر حضرت موسی(علیه السلام) و گویا پیرو آیین ابراهیم بوده[8] در عصر خویش و به سبب ویژگیهای یاد شده، آوازه و جایگاه بلندی داشته است. مردم از اطراف و اکناف به نزد وی

می آمده اند تا درباره آنان پیشگویی کرده یا برای برکت یافتنِ دارایی و زندگی آنها دعا کند.[9] زمانی که بنی اسرائیل، همراه موسی(علیه السلام) و در ادامه جنگ با قبایل بت پرست، در دشت موآب، در شرق رود اردن و رو به روی اریحا اردو زدند، مردم موآب و مِدیان از شمار انبوه آنان به هراس افتادند. پادشاه موآب به نام «بالاق» سفیرانی را به همراه پول به نزد بِلْعام روانه کرد تا وی با نفرین بر بنی اسرائیل، زمینه شکست آنان را فراهم آورد. بِلعام با این سخن که خداوند مرا از نفرین بر بنی*اسرائیل باز می دارد درخواست آنان را رد می کند. بار دوم گروهی بزرگ تر و مهم تر و با این وعده که هرچه او بخواهد، بالاق به وی می دهد، نزد بلعام می آیند. این بار وی اجازه می یابد که به همراه سفیران بالاق برود، به شرط آنکه جز خواست خدا را بر زبان جاری نکند. به سبب خشم خدا از این کار، فرشته ای با شمشیری برآمده از نیام، سه بار راه را بر الاغ بلعام می بندد: بار نخست الاغ رم کرده، بار دوم بین دو دیوار، پای بلعام را به دیوار فشرده، بار سوم می خوابد. حیوان که هر بار از دست بلعام کتک می خورده به قدرت خدا لب به سخن و اعتراض می گشاید. بلعام پس از رسیدن به موآب، سه بار و هر بار در جایی متفاوت از دیگری درصدد نفرین بر بنی اسرائیل برمی آید؛ اما هر بار خواست خداوند مبنی بر تعریف و تمجید بنی اسرائیل و دعا برای آنان بر زبان وی جاری می شود. بالاق ناخشنود از این رویداد، او را روانه شهرش می کند.[10]
این گزارش خالی از تناقض (قس:اعداد 22:20، 32 ـ 34) و حذف و تحریف احتمالی به سود بنی اسرائیل نیست، زیرا بر اساس برخی گزارشهای دیگر تورات، مردم موآب و مدیان پس از ناکامی بلعام در نفرین بنی اسرائیل و با پیشنهاد وی، زنان و دختران خود را با هدف به انحراف کشاندن قوم موسی(علیه السلام) به اردوگاه آنان روانه کردند.[11] پس از شیوع فحشا، 24000 نفر به کیفر گناه و بر اثر بیماری می میرند[12]؛ همچنین شمار فراوانی نیز که به درخواست زنان، در مراسم قربانی بتهای آنان شرکت کرده و ضمن خوردن از گوشت قربانیها، بر بتها سجده کرده بودند به سبب ارتداد و به فرمان خدا و به دست موسی و یارانش کشته می شوند.[13] بنابر گزارش تورات، بلعام سرانجام همراه حاکمان مِدْیان و به دست بنی اسرائیل کشته می شود.[14] ناکامی بلعام در نفرین بر بنی اسرائیل، تکلم الاغ او و به انحراف و ارتداد کشاندن بنی اسرائیل در عهد جدید نیز بازتاب یافته و از بلعام به عنوان نماد عالمی کذّاب، رشوه خوار و

مفسد یاد شده است که موجب انحراف و گمراهی دینی مردم می شود[15]؛ همچنین در منابع اهل کتاب از پیدایش برخی فرقه های مذهبی یاد شده است که به پیروی از آموزه های بِلعام، زنا کرده و از گوشت قربانیان بتها می خورده اند.[16]
نام بَلعم باعورا در قرآن نیامده؛ اما از اَعلام غیر مصرّح آن است و همه مفسران شیعه[17] و سنّی[18] هرچند با دیدگاهی متفاوت، در ذیل آیات 175 ـ 176 اعراف/7 به گزارشی از سرگذشت وی پرداخته اند: «واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینـهُ ءایـتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطـنُ فَکانَ مِنَ الغاوین * ولَو شِئنا لَرَفَعنـهُ بِها ولـکِنَّهُ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ واتَّبَعَ هَوهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیهِ یَلهَث اَو تَترُکهُ یَلهَث ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون».در این آیات، سخن از حکایت مردی است که به سبب دست یافتن به مراتب نسبتاً بالایی از علم و معنویت، از برخی مواهب خاص الهی برخوردار بوده و می توانسته بر اساس آن به مراتب برتری نیز دست یابد؛ اما پیروی از شیطان و خواهش نفسانی، وی را به تکذیب آیات الهی واداشت و در نتیجه او مواهب یاد شده را از دست داد و در جرگه گمراهان درآمد.
او در این آیه به سگ تشبیه شده است که در هر حال له له می زند؛ چه او را طرد کرده و برانند یا به حال خود رهایش سازند. به گفته مفسران، وی به پست ترین موجود در پست ترین حال آن تشبیه شده است[19]؛ اما در وجه شبه به اختلاف گراییده اند؛ برخی با این توضیح که له له زدن سگ برخلاف بعضی دیگر از حیوانات، ویژگی ذاتی آن است و به زمان تشنگی، خستگی و بیماری آن اختصاص ندارد، تشبیه را کنایه از این دانسته اند که موعظه و دعوت به حق و عدم آن برای بلعم و منکرانی چون او یکسان است و آنان در هر صورت به گمراهی می روند. پستی و زبونی و نیز آزار و اذیت مؤمنان پس از گمراهی از سوی بلعم نیز به عنوان وجه شبه یاد شده است[20]؛ ولی تأمل در آیه نشان می دهد که تشبیه یاد شده به این پرسش محتمل می پردازد که چگونه بلعم به رغم برخورداری از آیات الهی گمراه شد؟ در پاسخ باید گفت کسی که برده هوا و هوس خویش است فرجامی جز گمراهی ندارد؛ چه مانند بلعم از آیات الهی برخوردار یا از آن بی بهره باشد، زیرا وابستگی

شدید به دنیا و خواهشهای نفسانی، رویگردان شدن از راه خدا را به یک ویژگی رفتاری ثابت برای او تبدیل می کند.[21]
خداوند، هدف از یادکرد این حکایت را عبرت گرفتن کسانی می خواند که به تکذیب آیات الهی می پردازند، باشد که آنان را به اندیشه و تأمل در فرجام کار خویش وادارد.
اینکه آیات یاد شده یک رخداد تاریخی و سرگذشت شخصی معین را گزارش می کند یا فقط به بیان مَثَلی برای تکذیب کنندگان آیات الهی می پردازد مورد اختلاف است، چنان که صاحبان دیدگاه نخست نیز در مورد اینکه شخص یاد شده، بلعم است یا فردی دیگر، به اختلاف گراییده اند. بر اساس دیدگاه مشهور مفسّران شیعه[22] و سنی[23]، مورخان مسلمان[24] و نیز برخی احادیث اسلامی[25]، آیات یادشده، حکایت سرگذشت بلعم باعوراست. البته این گروه درباره نسب، زیستگاه[26] و سبب گمراهی بلعم و تفسیر «ءایتنا»در تعبیر «ءاتینه ءایتنا»(اعراف/7،175) اختلاف دارند؛ برخی او را از بنی اسرائیل[27]، برخی دیگر از نوادگان لوط[28] و نیز داماد وی[29] می دانند، چنان که بعضی هم ظاهراً به سبب اشتراک در نام پدر، او را با لقمان حکیم یکی پنداشته اند که عرب جاهلی، با حکایتهای او آشنا بوده است، در حالی که نسب لقمان و تصویر قرآنی او (لقمان/31، 12 ـ 13 ، 16 ـ 19) با نسب و شخصیت بلعم و نیز آیات مورد بحث، کاملا تفاوت دارد.[30]
اینکه مراد از «ءایتنا»چیست؟ برخی آن را «نبوت» پنداشته اند که به سبب ناسازگاری با عصمت انبیا، از سوی دانشمندان شیعه[31] و شماری از مفسران اهل سنت[32]، دچار چالش جدّی شده است. تفسیر آن به «اسم اعظم»[33] را نیز شیخ طوسی برنمی تابد.[34] استجابت دعا،

برخورداری از معارف تورات، علم و حجج[35] از موارد دیگری است که در تفسیر آن گفته شده است. سیاق آیات و تعابیر «فَانسَلَخَ مِنها»و «لَرَفَعنـهُ بِها»نشان می دهد که آیات یاد شده، از نوع «آیات نفسانی» و «کرامتهای خاص باطنی» بوده است و به گونه ای راه شناخت خداوند را واضح و روشن به وی می نمایانده که هیچ شک و تردیدی در شناخت حق برایش نمی مانده است.[36]
در مقابل، برخی چون عبداللّه بن عمر، نزول آیه را درباره امیّة بن ابی صَلْت می دانند که برخوردار از توان شعر و شاعری و آشنا با کتب آسمانی، انتظار داشته است که وی پیامبر موعود باشد، برای همین و از سر حسادت، به تکذیب پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)پرداخت.[37] این دیدگاه به احتمال زیاد برداشت ناصوابی از روایت منسوب به پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)است که در برخی منابع روایی اهل سنت نیز آمده است. بر اساس این روایت مرسل، بلعم بن باعورا در میان بنی اسرائیل همانند امیة بن ابی صلت در میان مسلمانان خوانده شده است.[38]
دیدگاه سومی نیز آن را درباره ابوعامر بن نعمان بن نصرانی، بنیانگذار مسجد ضرار می داند[39]؛ اما معاصر بودن دو شخص یاد شده با پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)و دست کم آشنایی مردمان مکه و مدینه با سرگذشت آن دو، با تعبیر«واتل علیهم نبأ الذی...»سازگار نیست، زیرا دیگر کاربردهای قرآنی این تعبیر نیز در ارتباط با حکایت قضایای تاریخی و مربوط به گذشته مانند داستان هابیل و قابیل (مائده/5،27)، نوح (یونس/10،71) و ابراهیم (شعراء/26،69) است و سرانجام، برخی در دیدگاهی کاملاً متفاوت و با نفی هر گونه شأن نزولی خاص، آیه را در مقام تمثیل حال تکذیب کنندگان آیات الهی می دانند[40]؛ رشید رضا با تأکید بر این نظر، اساساً روایات وارد شده در این باره را از اسرائیلیات شمرده، مردود می داند.[41] این دیدگاه با ظاهر آیات که در مقام گزارش رخدادی خارجی است سازگار نیست.[42]
چرایی و چگونگی انحراف بلعم موضوع دیگری است که روایات تاریخی و تفسیری در جزئیات آن به داستانپردازی و اختلاف گراییده اند.[43] روایت مشهور همان داستان نفرین بر بنی اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آنها به وسیله زنان

مدیان است.[44] بر اساس روایت دوم، دنیاطلبی و حسادت بلعم به موسی(علیه السلام)زمینه ساز گرایش وی به فرعون شد و فرعون از او خواست برای دستگیری موسی(علیه السلام) و بنی اسرائیل دعا کند.[45] برخی گزارشها حاکی است که وی از علمای مشهور و مبلغان توانمند بنی اسرائیل بود که در پی وعده های فرعون به او پیوست.[46] گرایش به آیین پادشاه مدیان در پی تقدیم هدایا از سوی او به بلعم که از جانب موسی(علیه السلام) برای دعوت پادشاه به آیین توحیدی رفته بود و نیز دست کشیدن از فراخوان مردم به توحید در پی رشوه دادن آنان، از روایتهای وارد شده دیگر در این زمینه است.[47]
موقعیت ممتاز علمی، دینی و صاحب کرامت بودن بلعم، گمراهی و انحطاط وی به سبب پیروی از هوای نفس و دنیاگرایی، ارتباط وی با بنی اسرائیل، داستان خودداری الاغ وی از حرکت، از موارد مشترکی است که در گزارش تورات و منابع تفسیری، تاریخی، روایی و داستانی مسلمانان با جزئیاتی متفاوت به چشم می خورد. در برخی احادیث، الاغ بلعم درکنار ناقه صالح و سگ اصحاب کهف یاد شده است که استثنائاً وارد بهشت می شوند.[48]