گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
بنی سُلَیم


اشاره

بنی سُلَیم : از قبایل عَدنانی ساکن حجاز
بنی سُلَیم از قبایل بزرگ و مشهور عدنانی شبه جزیره عربستان و از تبار سُلیم بن منصور بن عِکرمة بن خَصْفَة بن قَیس بن عیلان[1] به شمار می آیند. منسوبان به این قبیله را سُلَمی گویند.[2] هَوازِن[3]، مازِن[4] و سَلامان[5] از دیگر فرزندان منصور بن عِکرمه و برادر سلیم بودند که در عرض سلیم سر منشأ قبایل دیگر شدند که در آن میان هَوازِن و سپس بنی سلیم از شهرت و کثرت بیشتری برخوردار شدند.
منابع از بُهْثَه به عنوان فرزند سُلیم و از امرؤالقَیس، عوف، ثَعلبه، معاویه، سُلیم و حارث به عنوان فرزندان بُهثه بن سُلیم یاد کرده اند که هر یک به تیره ها و بطون متعدد و گاه مهمّی تقسیم شدند. از مشهورترین این تیره ها که بسیاری از آنها به امرؤالقیس بن بُهثَه بازمی گردند عبارت اند از: بنوعُصَیَّة بن خُفاف، بنومالک بن ثَعلبه، بنی بَهزِ بن امرؤالقیس، بنی عوف بن بُهثة، بنوالشرید، و بنوزغب بن مالک، بنی یَرْبُوع بن سَمّاک، بنی رِعْل بن مالک، بنوذَکْوان بن رِفاعه و بنومالک بن خُفاف.[6]
اینان همچنین با تیره ها وقبایل متعددی همپیمان بودند. بنی کبیر بن غنم بن دودان (از کنانه)[7]، بنی حارث بن عبدالمطلب[8] و بنی هاشم

(هر دو از قریش)[9] از جمله این همپیمانان اند. شجاعان و جنگ آوران سُلیم در نزد عرب زبانزد بودند.[10]

موقعیت جغرافیایی و اقتصادی:

موقعیت جغرافیایی و اقتصادی:
بنی سلیم عمدتاً در مناطق بالای نجد، نزدیک مدینه و سپس خیبر در همسایگی غطفان (در شمال نجد) و هوازن (در جنوب نجد) و در میان حرّه هایی (زمینهای سنگی) با آبهای فراوان و معادن متعدد و زمینهای حاصلخیز زندگی می کردند، از این رو مردمانی ثروتمند و در ارتباط کامل با یهودیان مدینه و بزرگان مکه بودند، به ویژه آنکه منازل سُلمیها در مسیر عبور کاروانهای تجاری عرب بود.[11]
در منابع از حره سلیم در بالای نَجْد[12] و ام صَبّار یا حَرَّة النّار در ناحیه خیبر[13] به عنوان حرّه های مهم سلیم نام برده شده است؛ همچنین از دونکان[14]، رولان[15] (نزدیک مدینه که دارای روستاهای متعدد با درختان خرما بود)، سَلْوان[16]، ثعل (نزدیک مکه)[17]، نیز به عنوان آبراهها و وادیهای سلیم نام برده شده است. از آبهای مهم اینان می توان به اُثال[18]، کُدر[19]، قَلَّهی[20] مُریر[21]، چاه معونه (نزدیک حره سلیم)[22]، غدیر (در پایین حره سلیم)[23] و از کوههای آنان باید به ذوبحار[24] (در پشت حره سلیم)، برام[25] (در حره سلیم)، اُبلی (در راه مکه به مدینه در منطقه بطن نخل) اشاره کرد.[26] از دیگر مکانهای متعلق به بنی سلیم می توان به موارد زیر اشاره کرد: روستاهای حاصلخیز و زراعی حجر (نزدیک قلّهی و ذی رولان)[27]، قلّهی[28] (در وادی رولان)، حاذه،

نقیا، القیا[29] و سوارقیه[30] (از نواحی مدینه) و معادن طلا[31] و دهنج[32] (سنگهای سبزرنگ) و آهن.[33] بنی سلیم با توجه به دارا بودن زمینهای حاصلخیز و آبهای فراوان به کشاورزی نیز اشتغال داشتند. خرما، موز، زیتون و انگور و گلابی از محصولات کشاورزی آنان بود.[34] برخی شهرت کوهستانهای بنی سلیم را به عسلهای آن می دانند.[35] مجموعه هایی از سلیم در دوره اسلامی و پس از فتوحات به بصره و خراسان مهاجرت کردند.[36]

عادات، آداب و عقاید بنی سلیم:

عادات، آداب و عقاید بنی سلیم:
سُلمیها همچون بسیاری از قبایل شبه جزیره عربستان بت پرست بودند. در منابع از بت سُواع*[37] به عنوان بت بنی سلیم یاد شده است. آنان همچنین مسئولیت سدانت و نگهداری از بت عُزّی* را (که بتخانه ای در نزدیکی مکه داشت) نیز بر عهده داشتند.[38] ضمن آنکه برخی مردان سلیم در خانه های خود نیز بتهایی مخصوص خود داشتند، چنان که از بت ضمار به عنوان بت عباس بن مرداس یاد کرده اند.[39]
برخی، تیره ذکوان بن رفاعه سُلمی را از گروه حُمْسیها می دانند.[40] اینان در کنار قریش، کنانه، ثقیف و... برای خود و دیگر زائران کعبه در ایّام حج قوانین خاصی وضع کرده بودند. خداوند این بدعتها را مردود دانسته است. (اعراف/7، 26؛ بقره/2، 189) حُمس)
بنی سلیم همچنین معتقد بودند که فرشتگان دختران خداوند هستند که از ازدواج خدا با جنیان متولد شده اند. مفسران آیه 158 صافّات/37 را در ردّ این اعتقاد دانسته اند[41]: «و جَعَلوا بَینَهُ و بَینَ الجِنَّةِ نَسَبـًا و لَقَد عَلِمَتِ الجِنَّةُ اِنَّهُم لَمُحضَرون».از دیگر بدعتهای اینان به تأخیر انداختن ماههای حرام بود. چون ترک جنگ در سه ماه متوالی حرام ذیقعده، ذیحجه و محرّم بر آنان سخت بود، سلیم در کنار غطفان و هوازن گاه با جابه جایی دو ماه محرم و صفر، ایام پس از ذیحجه را ماه صفر اعلام می کردند و بدین شکل حرمت جنگ را در ماه پس از ذیحجه (محرم) برمی داشتند و این امر را یک سال در میان انجام می دادند. خداوند با نزول آیه 37 توبه/9 چنین بدعتی را کفری افزون بر دیگر کفرهای آنان

دانسته است[42]: «اِنَّمَاالنَّسِیءُ زیادَةٌ فِی الکُفرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَروا یُحِلّونَهُ عامـًا ویُحَرِّمونَهُ عامـًا لِیواطِـوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُم سوءُ اَعمــلِهِم واللّهُ لا یَهدِی القَومَ الکـفِرین همانا تأخیر [و تغییر] ماه حرام به ماهی دیگر (نسیء) افزایش در کفر است که کسانی که کافر شده اند بدان گمراه می شوند. آن را در سالی حرام می شمارند و سالی دیگر حلال تا با شمار آنچه خدای حرام کرده است همسان و برابر سازند، پس [بدان سبب] آنچه را خدا حرام کرده حلال می کنند. کارهای بد و ناپسندشان در نظرشان آراسته شده و خدا گروه کافران را راه ننماید».
همچنین برخی از محققان با تمسک به اشعار فرزدق و نجاشی معتقدند که بنی سلیم مانند برخی دیگر از اعراب همچون اشجع با برخی حیوانات روابط ناپسند جنسی داشتند.[43]
در منابع از جنگهای متعدد و مشهور بنی سلیم بسیار یاد شده است؛ از جمله «یوم شمطه» (از جنگهای فجار) که در این جنگ سلمیها در کنار هوازن و ثقیف در برابر قریش و کنانه قرار گرفتند[44]، «یوم کدید»، «یوم بُرزه» و «یوم فیفاء» که در این سه جنگ بنی سلیم با بنی فراس از تیره های کنانه جنگیدند[45]، «یوم رَمْرَم»[46] و «یوم دفینه»[47] که در این دو جنگ نیز سُلمیان رو در روی بنی مازن بن عمرو بن تمیم قرار گرفتند، «یوم تَثْلیث[48]، «یوم الحوزة الأوّل»[49] و «یوم الحوزة الثانی»[50] از دیگر روزهای جنگی بنی سلیم است.

بنی سُلیم در دوره اسلامی:

بنی سُلیم در دوره اسلامی:
با توجه به ارتباط بنی سلیم با مکّیان، آشنایی آنان با پیامبر(صلی الله علیه وآله)و دین جدید را می توان در همان سالهای آغازین بعثت دانست. با حضور پیامبر در مدینه، منابع از اسلام برخی از مردان بنی سلیم و حضور آنان در غزوات پیامبر یاد کرده اند که در آن میان می توان به حضور ثقف بن عمرو و برادرانش از تیره بنی حجر در غزوه بدر (سال دوم)[51] و همچنین حضور عروة بن اسماءبن الصلت سُلمی از مبلّغان پیامبر در غزوه بئرمعونه (سال چهارم)[52] اشاره کرد؛ اما در سوی دیگر از غزوات حضرت و اعزام سرایا به سوی بنی سلیم گزارشهای متعددی آمده است.
اولین اعزام به سوی بنی سلیم در دهم شوال

سال دوم (ماه 20 هجرت) در قالب سریّه غالب بن عبداللّه لیثی صورت گرفت که سپاه بدون هیچ گونه برخوردی بازگشتند.[53] پس از غزوه بدر پیامبر به دنبال آگاه شدن از تجمع بنی سلیم و غطفان در کُدر (از آبهای بنی سلیم) با 200 تن از اصحاب در حالی که پرچم سپاه به دست علی(علیه السلام) بود به سوی آنان رهسپار شد؛ ولی در آن منطقه هیچ یک از آنان را نیافت و فقط 500 شتر به غنیمت آوردند. ابن هشام این غزوه را، که به غزوه «قرقرة الکدر» یا «قرارة الکدر» مشهور شد، 7 شب پس از بدر در شوال سال دوم[54] و واقدی و ابن سعد آن را در نیمه محرم[55] (ماه 23 هجرت) می داند.
چند ماه پس از این غزوه بود که حضرت اعزام دیگری را به سوی بنی سلیم در قالب غزوه بُحران انجام داد. در این غزوه نیز که در ششم جمادی الاولی سال سوم (ماه 27 هجری) با حرکت 300 تن از مسلمانان به بُحران در ناحیه فُرُع از سرزمینهای بنی سلیم آغاز شد مانند دو غزوه پیشین هیچ برخوردی صورت نگرفت و حضرت پس از 10 شب به مدینه بازگشت.[56]
در محرم سال چهارم (4 ماه پس از غزوه احد) هنگامی که شماری از مسلمانان مدینه با هدف تبلیغ اسلام در میان بنی عامر بن صعصعه به دعوت ابوبراء عامر بن مالک بزرگ بنی کلاب از تیره های بنی عامر به نزدیکی چاه معونه، از آبهای مشترک بین بنی عامر و بنی سلیم در منطقه نجد و در چند منزلی مدینه[57] رسیدند، اعضایی از بنی سلیم به تحریک عامربن طفیل عامری و بدون توجه به آنکه این مسلمانان در حمایت ابوبراء عامری هستند به کشتار آنان پرداختند. بئر معونه/ سریه) منابع از حضور سه تیره سُلمیِ بنوذکوان، بنورعل و بنوعصیّه در این درگیری که به «سریه بئر معونه» مشهور گردید یاد کرده اند.[58] پیامبر پس از این حادثه تا 30[59] یا 40[60] روز در قنوت نماز خود قاتلان شهدای معونه، از جمله تیره های بنی سلیم را نفرین می کرد. برخی مفسّران نزول آیه 128 آل عمران/3 را در این خصوص می دانند[61]: «لَیسَ لَکَ مِنَ الاَمرِ شَیءٌ اَو یَتوبَ عَلَیهِم اَو یُعَذِّبَهُم فَاِنَّهُم ظــلِمون =امر [عذاب یا پذیرفتن توبه آنان]در اختیار تو نیست، [خداوند] یا از آنان درمی گذرد یا عذابشان می کند.

زیرا آنان ظالم اند».
جمعی از بزرگان یهود بنی نضیر، که به تازگی در پی پیمان شکنی خود با مسلمانان از مدینه اخراج و در خیبر مستقر شده بودند، با هدف از پای درآوردن مسلمانان با حضور در میان قریش مکه و تأیید عقاید مشرکان (نساء/4، 51 ـ 55) به تحریک قریش برای نبردی همه جانبه و فراگیر با پیامبر پرداختند.[62] آنان در بازگشت از مکه با حضور در نزد بزرگان بنی سلیم و غطفان آنان را نیز به نبرد ترغیب کردند. پس سُلمیها با 700 نفر از مردان جنگی خود به فرماندهی سُفیان بن عبد شمس، همپیمان حرب بن امیه، در مرّ الظهران به سپاه احزاب پیوستند و در جنگ خندق* شرکت کردند[63]؛ اما به رغم کارشکنیهای بسیار منافقان اوس و خزرج و خیانت بنی قُریظه (احزاب/33، 10 ـ 27؛ بقره/2، 214؛ آل عمران/3،26)، با دعای پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امداد خداوند[64] (احزاب/33،9) بنی سلیم در کنار سایر مشرکان پس از مدتها محاصره مدینه، بدون نتیجه به سرزمینهای خود بازگشتند.
منابع همچنین از اعزامهای دیگری نیز یاد کرده اند؛ سریه زیدبن حارثه به منطقه «جَموم» بنی سلیم در ربیع الآخر سال ششم[65]، سریه ابن ابی العوجاء به همراه 50 نفر از مسلمانان در ذیحجه سال هفتم[66] که در این سریه همه یاران او در برخورد با بنی سلیم به شهادت رسیدند، سریه غزاة السلسله که در آن پیامبر بعد از اطلاع از توطئه بنی سلیم برای حمله به مدینه به ترتیب ابوبکر، عمر و عمرو بن عاص را به همراه مسلمانان جهت درهم کوبیدن دشمنان اعزام کرد؛ ولی این سه تن پس از شکست از سُلمیها و دادن تلفات سنگین بازگشتند. در پی آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)، علی بن ابی طالب(علیه السلام)را به همراه تعدادی اعزام کرد و حضرت با پیروزی بر بنی سلیم به مدینه بازگشت.[67]
برخی مفسران از درگیری دیگری بین بنی سلیم و مسلمانان خبر داده اند.[68] طبق این گزارش دسته ای از بنی سلیم با حضور در مدینه و در نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) به دروغ مسلمان شدند و چون پیامبر(صلی الله علیه وآله)ماده شتر خود را در اختیار آنان گذارد تا از شیر آن بدوشند پس از خوردن شیر ناقه، آن را کشته، متواری شدند، پس حضرت فرمان تعقیب

آنان را داد و پس از به اسارت درآوردن آنها به دستور خداوند حکم محارب را بر آنان جاری ساخت. مفسران، نزول آیات 33 ـ 34 مائده/5 را در این خصوص می دانند[69]:«اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم واَرجُلُهُم مِن خِلـف اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ ذلِکَ لَهُم خِزیٌ فِی الدُّنیا و لَهُم فِی الأخِرَةِ عَذابٌ عَظیم * اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن قَبلِ اَن تَقدِروا عَلَیهِم فَاعلَموا اَنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم=جز این نیست که سزای کسانی که با خدا و فرستاده او می جنگند و در زمین به تباهی می کوشند [در جامعه ایجاد ناامنی می کنند یا به راهزنی و قتل و غارت می پردازند] این است که آنان را بکشند یا بر دار کنند یا دستها و پاهایشان را بر خلاف یکدیگر ببرند یا از آن سرزمین بیرونشان کنند. این است خواری و رسوایی برای آنان در این جهان و در آن جهان عذابی بزرگ دارند».
از اسلام بنی سلیم نیز گزارشهایی موجود است. بنابر گزارشی قیس بن نسیبه یا نشبه[70] سُلمی پس از خندق، در مدینه نزد پیامبر آمد. وی که فردی آگاه و پارسا بود پس از طرح پرسشهایی درباره آسمانهای هفت گانه و ساکنان آنها از حضرت، هنگامی که با پاسخهای پیامبر مواجه شد به حقانیت او ایمان آورد و در بازگشت به نزد بنی سلیم کلام پیامبر را از سخنان رومیان، ایرانیان، اشعار عرب و پیشگویی کاهنان برتر شمرد و آنان را به اسلام فرا خواند.[71] برخی منابع از این واقعه به «وفد (هیئت) سلیم» یاد کرده اند.[72]
قِدْر یا قُدَد بن عمّار نیز از دیگر سُلمیها بوده که با حضور در مدینه ضمن قبول اسلام به حضرت وعده می دهد که 1000 تن از مردمان قوم خود را برای فتح مکه آماده سازد و پس از بازگشت با سازماندهی سه گروه 300 نفره از مردان جنگی سلیم به فرماندهی عباس بن مرداس، جبّاربن حکم و اخنس بن یزید آماده شرکت در فتح مکه می شود؛ ولی خود تا قبل از پیوستن به پیامبر درمی گذرد.[73] از این گزارش به وضوح برمی آید که اسلام سلیم در سال هشتم و قبل از فتح مکّه بوده است، در هر حال بنی سلیم به استعداد 700[74]، 900[75] یا 1000 تن[76] جهت شرکت در فتح مکه در قدید یا مرالظهران به پیامبر پیوستند. آنان در ملاقات با حضرت

درخواست کردند تا در جلو سپاه با پرچم سرخ حرکت کنند. پیامبر نیز پذیرفت و آنان در کنار بنی غفار، بنی اسلم و به فرماندهی خالد بن ولید از قسمت پایین مکه وارد شهر شدند.[77] پس از فتح مکه به فرمان پیامبر خالدبن ولید 5 روز مانده به پایان رمضان سال هشتم به همراه گروهی از بنی سلیم مأمور شکستن بت عزّی شد که در دست بنی شیبان از تیره های بنی سلیم نگهداری می شد.[78] وی همچنین به همراه بنی سلیم و گروهی از انصار و مهاجر در شوّال همان سال به سمت بنی جَذیمه که در جنوب مکه و در منطقه غمیصاء سکونت داشتند رهسپار شد. اعزام این سریه که با هدف دعوت به اسلام صورت گرفت بر اثر کینه ای که خالدبن ولید و بنی سلیم از بنی جذیمه (از قبایل کنانی) داشتند[79]، به کشتار و اسارت بنی جذیمه انجامید. خالد پس از اسارت بنی جذیمه دستور قتل اسیران را داد؛ اما غیر از سلیم هیچ یک از انصار و مهاجران اسیران خود را نکشتند و آنان را نزد رسول خدا بردند. در منابع از این نبرد با عنوان «یوم غمیصاء» یاد شده است.[80]
با حرکت پیامبر به سوی حنین* برای مقابله با هوازن و ثقیف، بنی سلیم نیز پیامبر را همراهی کردند. مسلمانان که در این روز از فراوانی جمعیت دچار غرور شده بودند در اولین حمله هوازنیها متواری شدند و در این میان بنی سلیم که به فرماندهی خالدبن ولید پیشاپیش سپاه در حرکت بودند نیز گریختند[81] (توبه/9،25) و با نصرت خداوند و پایداری گروهی اندک از مسلمانان سپاه اسلام بر هوازن غالب شدند (توبه/9،26) و از آنان غنایم فراوانی به دست آوردند. هوازنیها که با این شکست چاره ای جز قبول اسلام نداشتند به نزد پیامبر آمده، اسلام آوردند و خواهان آزادی اسیران خود شدند. حضرت نیز سهم خود و بنی عبدالمطلب را در غنایم هَوازِن بدانها بخشید؛ ولی بنوتمیم و بنوفزاره به تحریک بزرگان خود از بازگرداندن غنایم به دست آمده خود امتناع ورزیدند. عباس بنِ مِرْداس از بزرگان بنی سلیم از مردمان خود خواست که آنان نیز غنایم خود را حفظ کنند و به هَوازِن بازنگردانند؛ ولی آنان به پیروی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) سهم خود را به هَوازِن پس دادند.[82]

بنی سلیم پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله):

بنی سلیم پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله):
با رحلت پیامبر و ارتداد بسیاری از نومسلمانان، گروهی از بنی سلیم بر اسلام خود ماندند و حتی در سرکوب سپاه مرتد طُلیحه به همراه مُعَنِ بن حاجز امیر

خود که از سوی ابوبکر منصوب شده بود به خالد بن ولید پیوستند. در مقابل این گروه، بسیاری از بنی سلیم و از جمله بزرگان آنان از اسلام بازگشتند.[83]
دسته ای به رهبری ایاس بن عبدیالیل (فُجْائه سُلمی) که توانسته بود با فریب ابوبکر مقادیر فراوانی سلاح از مدینه دریافت کند، پس از کشتن 10 تن از مسلمانانی که از سوی ابوبکر از مدینه به همراه فُجائه اعزام شده بودند به کشتار و غارت مردم پرداختند. این گروه شورشی در پی دستور ابوبکر به دست طریفة بن حاجز سرکوب شدند و فُجْائه اسیر و سپس به فرمان ابوبکر در آتش سوزانده شد.[84] گروه دیگر از سلیم به تحریک زنی بنام امّ زِمل سلمی در برابر سپاه خالد بسیج شدند؛ ولی در جنگ با خالد شکست خوردند. بنی سلیم با این شکست و همچنین اطلاع یافتن از شکست سپاه طُلیحه، پس از تحویل دادن مرتدان خود که به قتل عام مسلمانان پرداخته بودند خود را از گزند سپاه خالد در امان داشتند.[85] پس از آن در حوادث و جریانات دوره خلفا نیز از بنی سلیم گزارشهای متعددی در دست است. برخی از آنان از کارگزاران خلفا شدند.[86] برخی نیز در فتوحات شرکت کردند.[87] برخی از آنان در شام و در سپاه اموی قرار گرفتند که حضور بنی سلیم در صفین و جنگ مَرْج راهط (طرفداران مروان و ابن زبیر) از این موارد است.[88]

شخصیتهای بنی سلیم :

شخصیتهای بنی سلیم :
در معرفی شخصیتهای بنی سلیم باید به این افراد اشاره کرد: ورد بن خالد بن حذیفه از تیره بنی مالک بن ثعلبه. وی از دوستان پیامبر در جاهلیت و از نخستین مسلمانان بود[89]، خُفاف بن نُدْبَه از ثابت قدمان بر اسلام در جریان ارتداد[90]، حَجّاج بن عِلاط از تیره بنی بَهْز و از ثروتمندان بنی سلیم و صاحب معدن طلا[91]، عُروَة بن أَسماء از مبلّغان و شهیدان بِئر معونه[92]، قیس بن نُشْبَه یا نُسَیبه که پیامبر(صلی الله علیه وآله) او را بهترین بنی سلیم خواند[93]، غاوی بن عبدالعزی که مأمور نگهداری بت سُواع از بتهای بنی سلیم بود و پیامبر نام او را به راشدبن عبد ربه تغییر داد[94]، عباس بنِ مرْداس از بزرگان بنی سلیم و از

مؤلفة القلوب[95] مؤلفة القلوب)، اسماء دختر صَلْت از تیره بنی حرام که با پیامبر ازدواج کرد[96]؛ همچنین برخی منابع تفسیری از خوله دختر حکیم به عنوان همسر پیامبر که بدون مهر به ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله)درآمد ـ و خداوند چنین ازدواجی را به پیامبر(صلی الله علیه وآله)منحصر کرد (احزاب/33، 50) ـ یاد کرده اند.[97]