گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
بنی عمرو بن عمیر


اشاره

بنی عمرو بن عمیر: شاخه ای برجسته از قبیله عدنانی ثقیف[1] ساکن در طائف
آنان در طائف می زیستند و در حوادث تاریخی نقشی فراوان داشتند و ثروتمندانی گشاده دست و رباخوار بودند.[2] با توجه به رونق کشاورزی در آن شهر به احتمال فراوان درآمدهایی نیز از این طریق داشته اند. برخی از ایشان با توجه به داشتن تمکن مالی، همسران بسیاری داشتند، چنان که ابن حبیب از مسعود بن عمرو بن عمیر و فرزندش عروه به «مردان 10 همسری» یاد کرده است.[3]
عمرو بن عمیر از همسرش قلابه دختر حارث بن کلده ثقفی فرزندانی به نامهای حبیب، مسعود، عبدیالیل، ربیعه و کنانه داشت[4] که معاصر پیامبر بودند. از میان آنان عبدیالیل در طائف صاحب نظر بود و مردم به رأی او عمل می کردند.[5] در گزارش اغراق آمیزی مردم طائف در آستانه ظهور اسلام در پی دیدن شهاب سنگهای فراوان نظر او را جویا شدند و او گفته بود: اگر این ستارگان شناخته شده باشند نشانه پایان دنیاست و اگر نباشند نشانه پیشامد و خبر تازه ای است.[6] حبیب نیز در میان اهالی طائف از موقعیت ممتازی برخوردار بود، به گونه ای که او را شایسته نبوت می دانستند. بنابر روایت ابن عباس مراد از مردِ شریف طائف که به زعم مشرکان، وحی باید بر وی یا مردی شریف از مکه نازل می شد، حبیب است.[7]

آیه «و قالوا لَولا نُزِّلَ هـذا القُرءانُ عَلی رَجُل مِنَ القَریَتَینِ عَظیم» (زخرف/43،31) در پی چنین ادعایی و در پاسخ آنان، آیه «اَهُم یَقسِمونَ رَحمَتَ رَبِّکَ»(زخرف/43،32) نازل شد.[8] از این خاندان امیة بن ابی الصلت* ثقفی شاعر معروف عرب، نبیره عمروبن عمیر نیز خود را شایسته پیامبری می دانست.[9]
آنان همچون سایر ثقیف به بت لات توجه خاصی داشتند.[10] منابع از درگیری بنی عمرو با بنی مالک از دیگر تیره های ثقیف در بیرون طائف یاد کرده اند[11] که طی آن شکست سختی را بر بنی مالک وارد کردند.
ارتباط بنی عمرو با دیگر قبایل حجاز از جمله قریش را می توان در نوع روابط ثقیف* با این قبایل جست و جو کرد.
با ظهور اسلام بنی عمرو نیز در کنار قریش به انکار اسلام پرداختند. مفسران آیه «اَم یَحسَبونَ اَنّا لا نَسمَعُ سِرَّهُم و نَجوهُم»(زخرف/43،80) را نشانه همراهی حبیب با صفوان بن امیه و ربیعه در انکار اسلام و قدرت خدا می دانند و معتقدند این آیه در رد عقیده سه نفر است که دو تای آنان قریشی و سومی از بنی عمرو بن عمیر یا دو تای آنان از بنی عمرو بن عمیر و سومی از قریش است که در کنار کعبه نشسته بودند و می گفتند: آیا خدا سخنان آهسته ما را چنان که محمد ادعا می کند می شنود؟ یکی گفت: نه و دیگری گفت: شاید قسمتی را بشنود و آن یک گفت: اگر بلند سخن بگوییم می شنود.[12]
همچنین آمده است که وقتی پیامبر در سال دهم بعثت برای گسترش دعوت خویش به طائف سفر کرد ضمن ملاقات با فرزندان عمرو بن عمیر و اقامت 10 روزه اش[13] در آن شهر، اشراف و مردم را به اسلام فرا خواند. عبدیالیل، مسعود و حبیب که در آن دوره رهبران ثقیف بودند، با رد دعوت پیامبر ضمن توهین به حضرت، به تحریک کودکان و سفیهان شهر بر ضدّ پیامبر پرداختند.[14] برخی واکنش بنی عمرو را ناشی از تحریک قریش می دانند.[15]
از حضور بنی عمرو بن عمیر در جنگهای قریش با پیامبر هیچ گزارشی وجود ندارد. تنها آمده است که زنی به نام برزه نوه عمرو بن عمیر به همراه همسرش صفوان بن امیه قریشی در نبرد احد حضور داشت.[16] با فتح مکه در سال هشتم هجری، طائف در برابر محاصره پیامبر مقاومت کرد و احتمالا بنی عمرو بن عمیر که از

رهبران ثقیف بودند در این کار نقش برجسته ای داشتند. برخی مفسران آیات «بَلِ الَّذینَ کَفَروا یُکَذِّبون * واللّهُ اَعلَمُ بِما یوعون * فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم»(انشقاق/84،22 ـ 24) را که در طائف بر پیامبر نازل شده[17] در شأن فرزندان عمرو بن عمیر دانسته اند که در آن زمان بر کفر خود ماندند.[18]
در این آیات آنان کافرانی خوانده شده اند که خداوند از درونشان آگاه است و به عذابی دردناک گرفتار خواهند شد.
بنابر گزارشهای تاریخی نخستین گرونده به اسلام از بنی عمرو بن عمیر، عروة* بن مسعودبن عمرو بن عمیر است. او که متخصص ساخت جنگ افزارهایی چون منجنیق بود در سال دهم هجری به مدینه رفت و مسلمان شد و از آن حضرت اجازه خواست برای دعوت اهالی ثقیف به طائف برود و چون به احترام و جایگاه خودبین آنان مطمئن بود، پیش بینی پیامبر مبنی بر احتمال کشته شدنش در طائف را نپذیرفت. سرانجام به طائف رفت و همان طور که رسول خدا پیش بینی کرده بود اهالی آن شهر از روی سرسختی عروة بن مسعود تازه مسلمان را کشتند. پیامبر او را به مؤمن انطاکیه مذکور در سوره یس تشبیه کرد که قوم خود را به دین خدا فرا خواند؛ ولی آنان وی را کشتند.[19] بنی عمرو در کنار ثقیف در واپسین سال حیات پیامبر و پس از آنکه شاهد حضور هیئتهای قبایل منطقه در مدینه بودند[20] تصمیم گرفتند عبدیالیل بن عمرو بن عمیر را برای مذاکره درباره نحوه پذیرش اسلام به مدینه بفرستند؛ اما عبدیالیل از ترس آنکه مبادا پس از مسلمان شدن و بازگشت به طائف همچون عروة بن مسعود کشته شود، نپذیرفت و خواستار اعزام افرادی همراه خود به مدینه شد. این هیئت که به وفد ثقیف معروف است، از دهها ثقفی تشکیل می شد[21] که ریاست آن را عبدیالیل بر عهده داشت.[22] بنا به گزارش دیگری ریاست آنان را 6 تن از جمله عبدیالیل و دو پسرش ربیعه و کنانه بر عهده داشتند.[23]
بنابه گزارش مدائنی از بین افراد وفد، کنانه بن عبدیالیل بن عمرو بن عمیر اسلام را نپذیرفت و به روم رفت و مسیحی شد و همانجا درگذشت.[24]
بنی عمرو بن عمیر پس از قبول اسلام همچنان در پی درآمدهای نا مشروع خود از طریق ربا بودند. در این میان بنی مغیره از خاندانهای قریشی ـ و به نقلی عباس بن عبد المطلب ـ با خودداری از پرداخت سود پولهای دریافتی از بنی عمرو بن عمیر به نزد عتاب بن اسید حاکم

مکه شکایت بردند.[25] عتاب جریان را به پیامبر گزارش داد که آیاتِ «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقوا اللّهَ وذَروا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبوا اِن کُنتُم مُؤمِنین * فَاِن لَم تَفعَلوا فَأذَنوا بِحَرب مِنَ اللّهِ و رَسولِهِ و اِن تُبتُم فَلَکُم رُءوسُ اَمولِکُم لا تَظلِمونَ و لاتُظلَمون»(بقره/2،278 ـ 279) نازل شد. در این آیات خداوند مؤمنان را به رها کردن آنچه از مطالبات ربا باقی مانده فرمان می دهد و به آنان هشدار می دهد در صورتی که به کار خود ادامه داده، تسلیم حکم الهی نشوید پیامبر حق دارد با جنگ و توسل به نیروی نظامی جلوی شما را بگیرد؛ اما اگر توبه کنید حق دارید سرمایه های اصلی خود را بدون هیچ سودی از مردم بگیرید. پس از آن رسول خدا عتاب بن اسید را بر جنگیدن با بنی عمروبن عمیر در صورت عمل نکردن به مفاد آیه موظف ساخت.[26]فرزندان عمرو بن عمیر از سود اموال خود گذشته، اصل سرمایه را از بنی مغیره خواستند. بنومغیره ادعای تنگدستی کرده، تا زمان فرا رسیدن محصول مهلت خواستند. چون طلبکاران از دادن مهلت پرهیز کردند آیه «و اِن کانَ ذو عُسرَة فَنَظِرَةٌ اِلی مَیسَرَة = و اگر [بدهکارتان]تنگدست باشد، پس تا [هنگام]گشایش، مهلتی [به او دهید]» (بقره/2،280) نازل شد.[27]

بنی عمرو بن عمیر پس از پیامبر:

بنی عمرو بن عمیر پس از پیامبر:
گزارشهای متعدد تاریخی از نقش فرماندهان ثقفی از شاخه بنی عمرو بن عمیر در فتوحات اسلامی حکایت می کند. یکی از این فرماندهان ابوعبیدبن مسعودبن عمرو بن عمیر (پدر مختار) است که همراه گروهی دیگر از برادران و نزدیکان خود در جنگ جِسر (در سال 12 هجری) کشته شد. این جنگ بین مسلمانان و بخشی از سپاه ساسانی اتفاق افتاد و بنا به وصیت ابوعبید پس از او جبربن ابی عبید و پس از او به ترتیب ابوالجبربن ابی عبید، حبیب بن ربیعه، ابوقیس بن حبیب بن ربیعه و عبدالله بن مسعود همگی از خاندان عمرو بن عمیر فرماندهی سپاه مسلمانان را بر عهده گرفتند[28] و کشته شدند. مدائنی ابوالحکم بن حبیب بن ربیعه بن عمرو بن عمیر را جزو کشتگان این نبرد ذکر کرده است.[29]
از افراد منسوب به این خاندان ابومحجن بن حبیب بن عمرو بن عمیر شاعر معروف است که صحابت پیامبر را ادراک و احادیثی نقل کرده است. او به سبب اصرار بر شرابخواری به دستور عمر 7 بار حد خورد و تبعید شد.[30] گفته شده: فرزند او عبدالله نزد معاویه آمد و به طمع دریافت مال، علی(علیه السلام)را به ترس و بخل متهم کرد که حتی معاویه وی را به دروغگویی درباره علی(علیه السلام)

متهم ساخت.[31] قاسم بن ربیعة بن امیة بن ابی الصلت نیز کارگزار عثمان در طائف بود.[32]
از مشهورترین افراد خاندان عمروبن عمیر مختار بن ابی عبید بن مسعود ثقفی است که بسیاری از قاتلان امام حسین(علیه السلام) را در کوفه کشت. از نویسندگان مشهور وابسته به خاندان عمرو بن عمیر در قرن سوم ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال معروف به ابن هلال ثقفی صاحب کتاب الغارات و حدود 50 کتاب دیگر است. او که از نوادگان مسعود بن عمرو بن عمیر است در کوفه زندگی می کرد و زیدی مذهب بود؛ اما در نهایت به امامیه گروید و پس از مهاجرت به اصفهان در سال 283 درگذشت.[33]

بنی غطفان

بنی غطفان => غطفان

بنی غِفار

اشاره

بنی غِفار: شاخه ای از قبیله کنانی از عرب عدنانی مستقر در حجاز
آنان به غفار بن ملیل بن ضمره نسب می برند.[1] تیره دیگری از عمالقه که در نجد می زیستند نیز به غفار شهرت دارند که مد نظر نیستند.
غِفار بن ملیل فرزندانی داشت که هریک شاخه های ریزتری در میان غفار پدید آوردند؛ بنو احیمس (احمس)[2]، بنوجروه[3]، بنوحاجب بن عبدالله[4]، بنوحراق[5]، بنوحرام[6]، بنوحماس 7]، بنو مُبَشِّر، بنوعبدالله بن حارثه، بنومعیص[8] و بنونار[9] از آن جمله اند.


موقعیت جغرافیایی بنی غفار:

موقعیت جغرافیایی بنی غفار:
شاخه های غفار عمدتاً در جنوب مدینه یعنی در نیمه شمالی راه مکه به مدینه سکنا داشتند. نام چاههای آب، منازل و نواحی آنان حاکی از سکونت ایشان در مناطق جنوب مدینه است. از بدر[10]، قاحه ( سُقیا)[11]، شَبکه شَدَخ[12] (یا شبکه جرح[13])، بغیبغه، غیقه و اذناب الصفراء[14] به عنوان عمده آبهای بنی غفار یاد شده است.
آنان در صَفراء (به ویژه دو تیره بنونار و بنو حراق)[15]، کراع الغَمیم (در 8 میلی عُسفان)[16] و بَعال (در نزدیکی سقیا)[17]پراکنده بودند. از عمده ترین مراکز جمعیتی آنان می توان به وَدّان (در 8 میلی ابواء)[18] و غَیْقَه[19 به ویژه برای دو تیره بنو نار و بنو حراق)[20] اشاره کرد.
البته برخی از غفاریان در مناطق دیگری ساکن بودند. به دلیل انتساب چاه رُوْمَه[21] و اَضائة غفار (آبگیر مانندی در مدینه) به غفاریان، استقرار برخی از آنان در آنجا بوده است.[22] غفاریها از غیقه (میان مکه و مدینه) به مدینه بسیار رفت و آمد داشتند.[23] اَضائة غفار در 10 میلی مکه[24] به عنوان میقات بنوغفار[25]؛ خَضْخاض در نزدیکی اضائه[26] و نیز تَناضِب در یک منزلی مکه[27] به بنی غفار منسوب است. از دره ای در منطقه نجد به نام مَناصف به عنوان میقات دیگر غفار یاد شده است.[28]

غفار پیش از اسلام:

غفار پیش از اسلام:
آنان از طریق دامداری و چوپانی[29] امرار معاش می کردند. راهزنی آنان در مسیر کاروانهای تجاری و غارت اموال

حجاج موجب شده بود که در میان برخی قبایل به اهل سَلَّه (دزد)[30] و سُرّاق الحَجیج[31] مشهور شوند.
با وجود تفکر صحرانشینی در میان غفاریها[32] کسانی از ایشان به آیین جاهلی پشت کرده بودند. چنان که ابوذر موحد بود[33] و آبی اللحم غفاری از خوردن گوشتهایی که برای بتان قربانی می کردند اجتناب می کرد.[34]
غفاریها با یهود خیبر[35] و بنی اسلم[36] همپیمان بودند، به گونه ای که نام غفار در بسیاری از گزاره های تاریخی با نام اسلم همردیف است. در منابع از برخی جنگهای آنان یاد شده است: روح عصبیت، فخرفروشی و عزت طلبیِ ابو منیعه غفاری موجب شد تا با خواندن رجزی در بازار عُکاظ خود را عزیزترِ عرب معرفی کند و از مخالف گفتارش بخواهد پای وی را قطع کند. این امر سبب بروز جنگ جاهلیِ فِجارِ دوم و به قولی فجار اول[37] شد و به فِجار فخر یا فِجار رِجْل مشهور گردید. بر پایه شعری دو تیره فراس و غفار از قبیله کنانه در نبرد اَتْم (موضعی در دیار بنو سلیم یا عراق) نیز شرکت داشتند.[38] به گفته ابوعمرو شیبانی، میان غفار و بنولیث (از دیگر قبایل کنانی) نیز نبردی رخ داد که به پیروزی بنو لیث انجامید.[39]

اسلام غفار:

اسلام غفار:
غفاریها از همان آغاز با بعثت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مکه آشنا شدند. وجود ابوذر به عنوان چهارمین یا پنجمین مسلمان[40] و بازگشت او به میان قبیله اش و تبلیغ اسلام در نزد آنان[41] خود دلیلی بر این ادعاست؛ اما در خصوص اسلام غفاریان، به جز معدودی که در دوران مکی یا اوایل هجرت، مسلمان شدند روایات مختلف است. برخی گزارشها به اسلام ایماء بن رَحضه بزرگ، خطیب و امام غفار به همراه نیمی از قبیله اش پیش از هجرت اشاره دارند.[42] در مقابل، گزارشی حاکی از تصمیم ایماء یا پسرش خفاف برای یاری رساندن قریش در بدر به همراه مردان جنگی خود بر ضد پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.[43] بر پایه خبر ابن اسحاق[44] تیره های بنونار و بنوحراق از غفاریها دست کم تا زمان جنگ بدر مسلمان نبودند، چنان که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)به هنگام حرکت به سوی

بدر به نامهای زشت[45] این دو تیره و دو کوه آنان مُسْلِح و مخرئ تفأل زد و با پرهیز از ورود به مناطق آنان، راه دیگری را برگزید تا به ذَفِران رسید و از آنجا به بدر رفت[46]. روایت طبرانی[47] نیز گواه اسلام آوردن غفار در مدینه است. نامه رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در سال دوم و در پی غزوه سَفَوان (واقع در نواحی بدر[48]) به بنوغفار[49] نیز نامسلمانی غفار را تا آن زمان و احتمال همکاری آنان را با دشمنان اسلام نشان می دهد. برخی زمان نوشتن نامه را پس از سال هفتم ذکر کرده اند[50].
پیش از غزوه احد[51] (سال سوم) یا خندق[52] (سال پنجم) برخی از بزرگان یهود بنی نضیر برای جلب حمایت قریش در حمله به مدینه با بزرگان مکه ملاقات کردند. مکیان ضمن برشمردن صفات نیکوی خود، پیروان پیامبر(صلی الله علیه وآله) را دزدان بنی غفار معرفی و از بزرگان یهود درباره برتری هریک از آیین اسلام و آیین بت پرستی قریش نظرخواهی کردند. یهودیان یاد شده آیین مکیان را برتر دانستند. آیه«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتـبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّـغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هـؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا»(نساء/4 51) که در این خصوص نازل شده به این گفت و گو اشاره دارد. خداوند در این آیه این یهودیان را مؤمنان به بت و طاغوت معرفی کرده است. بنابر روایت عکرمه منظور از مؤمنین در آیه مجموعه هایی از جمله بنی غفارند که یهودیان، قریش را بر ایشان ترجیح داده اند.[53] برخی نزول آیه «اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَر»(کوثر/108، 3) را نیز به این رخداد مرتبط دانسته اند[54]؛ اما این دو گزارش نیز نمی تواند به تنهایی به اسلام غفار تا قبل از غزوه احزاب (خندق) دلالت داشته باشد، زیرا مطرح کردن پیروی غفار از دولت مدینه، شاید با هدف تخریب چهره حضرت صورت گرفته و تنها می تواند مؤید اسلام برخی از غفاریان باشد، به خصوص آنکه برخی گزارشها از اسلام ایماء بن رحضه غفاری (از بزرگان غفار) اندکی قبل از حدیبیه در سال ششم خبر داده اند.[55] پس از صلح حدیبیه، که به موجب آن مسلمانان متعهد شده بودند که از آن پس تازه مسلمانانی را که به یثرب پناه می برند به مکه باز گردانند، پیامبر(صلی الله علیه وآله)ابوبصیر نومسلمان را به مکه بازگرداند؛ اما وی گریخت و در مناطق بیابانی میان

مکه و مدینه ماند. 300 تن از غفاریان مسلمان همراه وی شدند و بر ضدّ قریش اقداماتی انجام دادند.[56] این گزارش نیز احتمال اسلام آوردن غفار را در دوره مدنی و پیش از صلح حدیبیه تقویت می کند.
در خصوص نحوه اسلام غفار آمده است که آنان گرفتار خشکسالی شده، برای تهیه خوراکی، به مدینه آمدند و در ملاقات با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خود را غفاری و بر آیین صابئی معرفی کرده، تصریح کردند که مسلمان نیستند. پیامبر(صلی الله علیه وآله)در پایان آن روز فرمان داد مردم از غفاریها پذیرایی کنند. صبح روز بعد همگی آنان به مسجد مدینه آمده، مسلمان شدند.[57] مسلمان شدن غفار، قریش را در برابر دعوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)سرسخت تر کرد. آیه «و قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنوا لَو کانَ خَیرًا ما سَبَقونا اِلَیهِ واِذ لَم یَهتَدوا بِهِ فَسَیَقولونَ هـذا اِفکٌ قَدیم»(احقاف/46،11) در این باره نازل شد.[58] پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)غفار را برای بسیاری از مردم سبب امتحان دانست[59] و در برابر شماتت برخی، دایر بر پیروی راهزنانی چون غفار از رسول خدا، آن حضرت غفاریها را دوستان خدا و رسول و از بهترینها در قیامت برشمرده، از قبایل بزرگی مانند تمیم* بهتر دانست.
اسلام برخی از غفاریان با هدف حفظ جان و مال و به دور از ایمان بوده است، از این رو در مقاطع حساس، نفاق این دسته با سرپیچی از دستور رسول خدا آشکار می شد، چنان که آیه 14 حجرات/49: «قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا ولـکِن قولوا اَسلَمنا و لَمّا یَدخُلِ الایمـنُ فی قُلوبِکُم واِن تُطیعُوا اللّهَ ورَسولَهُ لا یَلِتکُم مِن اَعمــلِکُم شیــًا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم»به این امر اشاره دارد. در این آیه خداوند آنان را فاقد ایمان دانسته است.[60] برخی مفسران همچنین آیه 101 توبه/9 را در خصوص نفاق این گروه از غفار و برخی قبایل دیگر دانسته اند[61]: «و مِمَّن حَولَکُم مِـنَ الاَعرابِ مُنـفِقونَ ومِن اَهلِ المَدینَةِ مَرَدوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَینِ ثُمَّ یُرَدّونَ اِلی عَذاب عَظیم».در این آیه خداوند برخی از مسلمانان را نیز اهل نفاق خوانده و آنان را در دنیا و آخرت به عذاب خود تهدید کرده است.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در سال ششم هجری قصد عمره کرد و برای فزونی جمعیت، قبایلی از جمله غفار را فراخواند. برخی از منافقان غفاری با بهانه کردن بی سرپرستی خانواده و نخلستانهایشان، تخلف کرده، عذر آوردند. آیه «سَیَقولُ لَکَ المُخَلَّفونَ مِنَ الاَعرابِ شَغَلَتنا اَمولُنا واَهلونا

فَاستَغفِر لَنا یَقولونَ بِاَلسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلوبِهِم قُل فَمَن یَملِکُ لَکُم مِنَ اللّهِ شیــًا اِن اَرادَ بِکُم ضَرًّا اَو اَرادَ بِکُم نَفعـًا بَل کانَ اللّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیرا»(فتح/48،10) در این باره نازل شد. خداوند در این آیه از نیّت قلبی آنان خبر می دهد و گفته ها و ادعاهای آنان را با اعتقادشان یکی نمی داند.[62]
همچنین آمده است که برخی از غفاریان در غزوه خیبر (در سال هفتم) پیامبر را یاری دادند[63] و عمارة بن عقبه غفاری در این نبرد به شهادت رسید[64] و غفار از غنایم خیبر بهره برد.[65] این در حالی بود که برخی از قریش پیروزی یهود را با همکاری غفار و دیگر همپیمانان ایشان پیش بینی می کردند.[66]
پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سال هشتم ابورُهم را مأمور فراخوانی غفار برای فتح مکه کرد[67] و آنان به استعداد 300 یا 400 تن[68] به مسلمانان پیوستند. ابوذر (و به قولی ایماء بن رَحضَه) در این غزوه، پرچم غفار را در دست داشت[69] و همراه خالد بن ولید از سمت پایین مکه وارد آن شهر شدند.[70] برخی ضمن گزارش از تخلّف برخی از غفاریان از دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای شرکت در فتح مکه آیه 10 فتح/48 را در این خصوص ذکر کرده اند.[71]
بنی غفار در نبرد حنین* نیز به پرچمداری ابوذر، شرکت داشتند[72]؛ اما در غزوه تبوک* بیش از 80 تن از ایشان از دعوت پیامبر، سرپیچی کرده[73]، موجب ناخرسندی رسول خدا شدند.[74] برخی مفسران[75] مقصود از «معذرون» در آیه 90 توبه/9 را، آنان و دیگر کسانی می دانند که از شرکت در جهاد خودداری کرده، عذرهای واهی می تراشیدند: «وجاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم وقَعَدَ الَّذینَ کَذَبُوا اللّهَ ورَسولَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم عَذابٌ اَلیم».واقدی با اشاره به دعای پیامبر درباره برخی از مسلمانان و نفرین بر گروهی از عذرآورندگان تبوک آیه: «لَیسَ لَکَ مِنَ الاَمرِ شَیءٌ اَو یَتوبَ عَلَیهِم اَو یُعَذِّبَهُم فَاِنَّهُم ظــلِمون»(آل عمران/3، 128) را در این خصوص می داند.[76]
با هجرت غفاریها به مدینه، رسول خدا زمینی به ایشان واگذار کرد، که در آن مستقر شده،

مسجدی در آن بنا نهادند که از مساجد نُه گانه مدینه در عصر رسالت شمرده می شد.[77]

غفار پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله):

غفار پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله):
در جریان فتوحات، برخی از غفاریها، در فتح مصر شرکت داشتند و چون تعدادشان برای داشتن رایت، دیوان یا محله ای خاص کافی نبود، با برخی تیره های عرب تحت یک رایت گرد آمده، به اهل الرایه معروف شدند و در محله رایت واقع در فسطاط مصر سکونت گزیدند.[78] برخی نیز به عراق کوچ کرده، در بصره[79] و کوفه[80] ساکن گشتند.
گروهی از غفاریها ابوذر* را در ملاقاتی با عثمان که به تبعید وی به ربذه منجر شد، همراهی کردند[81] و از برخورد ظالمانه عثمان با او خشمگین بودند.[82] از نقش آنان در دوران خلافت علی(علیه السلام) گزارشی نرسیده است، جز آنکه حَکَم (اقرع)بن عمرو غفاری از یاری آن حضرت خودداری کرد و به قاعدان* پیوست.
در حادثه کربلا عبدالله و عبدالرحمن پسران قیس بن ابی عروه غفاری، از بزرگان و شجاعان کوفه، شرکت داشتند.[83] آنان و همچنین جون بن احوی مولای ابوذر در شمار شهدای کربلا هستند.[84] از نقش آنان در قیام نفس زکیه نیز گزارشهایی در دست است[85]، هرچند با خیانت برخی از ایشان در هدایت نیروهای عباسی به مدینه، نفس زکیه به قتل رسید.[86]

برجستگان غفاری :

برجستگان غفاری :
ابوذر از نخستین مسلمانان و از ارکان اربعه شیعه و همسرش لیلی (به قولی امیه، امه یا آمنه) دختر ابوصلت[87] در شمار راویان حدیث نبوی بودند. از دیگر محدثان می توان به ابو الاحوص[88]، ابو حازم تمار[89]، ابوالغصن ثابت بن قیس[90]، صالح بن کیسان(فقیه، محدث، و استاد عمر بن عبد العزیز)[91]، نافع بن عباس[92]، عمرو بن سعد فدکی[93] و

صخر بن اسحاق حجازی[94] که همگی از موالیان غفاری بودند اشاره کرد.
آبی اللحم غفاری از اشراف و شاعران عصر جاهلی و اسلام و از شهدای حنین (سال هشتم)، ایماء بن رحضه، بزرگ و نماینده غفاریان و به قولی پرچمدار بنو غفار در فتح مکه، ابورُهم از مهاجران و سرپرست شتران شیری رسول خدا، و مأمور فراخوانی غفار برای شرکت در فتح مکه و تبوک و ابوسریحه از اهل صفه و از یاران امام مجتبی(علیه السلام)از دیگر برجستگان غفاری به شمار آمده اند.
ام شریک دختر جابر[95] و اسماء دختر نعمان[96] نیز در شمار همسران پیامبر از تیره غفار نام برده شده اند.