گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
بنی مُقَرّن مُزَنی


اشاره

بنی مُقَرّن مُزَنی : خانواده ای بیابان نشین از قبیله مُزینه
آنان فرزندان مقرّن بن عامر بن صبح[1] (یا عائذ بن میجا[2]) از قبیله بیابان نشین و عدنانی مُزینه[3] و از همپیمانان اوس در یثرب بودند.[4] محل سکونت قبیله مزینه، در نزدیکی مدینه بود.[5] شمار فرزندان مقرن را به اختلاف 7[6] یا 10 تن[7] دانسته اند. ابن سعد[8] نامهای ایشان را نعمان، سوید، معقل، سنان، عقیل، عبدالرحمن و عبدالرحمن بن عقیل بن مقرن (نوه مقرن) بر شمرده است. ابن حزم[9]، نام 6 تن را ذکر کرده و به جای دو نام پایانی (عبدالرحمن) از معاویه و نعیم، نام برده است. منابع تفسیری بیشتر از دیگر منابع به بنی مقرن پرداخته اند. در این میان قرطبی افزون بر آنها از عقیل و سنان نام برده و واحدی و میبدی از سه تن از فرزندان مقرن (معقل، سوید و نعمان) یاد کرده اند.[10]

اسلام بنی مقرّن:

اسلام بنی مقرّن:
بنا به گزارشی، نعمان بن مقرن با 10 تن از قبیله مُزینه به سرپرستی خزاعی بن عبد نُهْم که خود متولی بتی به نام «نُهْم» بود پس از شکستن آن بت، به مدینه آمد و وعده اسلام قومش را به رسول خدا داد و پس از آن قبیله مُزینه مسلمان شدند.[11] به نقل خود نعمان وی همراه 400 تن از قبیله مُزینه، طی هیئتی در رجب سال پنجم هجرت[12]، نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمده و اسلام آوردند[13]، از این رو و نیز با توجه به اینکه عمده قبایل عرب در سال

نهم نزد پیامبر آمدند، گفته شده: هیئت قبیله مُزینه اولین هیئت عدنانی (مُضَر) بود که خدمت رسول خدا رسید.[14] هرچند در این گزارش به جز نعمان از دیگر پسران مقرن، یادی نشده؛ اما از گزارشهایی که حکایت از مهاجرت همزمان نعمان با برادرانش دارد[15] چنین برمی آید که آنان، طی همین وفد، اسلام آورده اند. منابع بسیاری از بنی مقرن به نیکی یاد کرده و همگی آنان را اهل هجرت و از صحابه دارای فضل دانسته اند.[16] ابن مسعود از آنان با عنوان «خاندان ایمان» یاد کرده است.[17] مشهور است که خانواده ای به تعداد فرزندان مقرن که همگی به مدینه هجرت کرده و در زمره صحابه باشند، وجود ندارد[18]، هرچند ابن اثیر در این قول تردید کرده و فرزندان حارثة بن هند اسلمی را به تعداد 8 تن که همگی در بیعت رضوان شرکت داشتند صاحب فضیلت یاد شده دانسته است.[19] درباره زندگی پسران مقرن (جز نعمان، سوید و معقل) اطلاعات محدودی در اختیار است.
ابن سعد[20] و قرطبی[21] از حضور جمعی پسران مقرن در غزوه خندق خبر داده اند. از میان ایشان نعمان بن مقرن، مکنّا به ابو عمرو[22]، یا ابوحکیم در فتح مکه[23] و غزوه حنین[24] جزو پرچمداران قبیله مُزینه بود. برخی سیره نویسان به گاه سخن از نبرد تبوک از آنان یاد کرده و مقصود از بکائین را بنی مقرن دانسته اند که به رغم اشتیاق فراوان برای شرکت در جنگ، از آن رو که امکانات سفر نداشتند گریان بودند.[25] برخی از ایشان راوی حدیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودند، چنان که معقل[26] و فرزندش عبدالله بن معقل، مشهور به ابوالولید مزنی از تابعان ثقه[27] است که از علی(علیه السلام) حدیث نقل کرده است.[28] سوید[29] و پسرش معاویه[30] و نعمان هم[31] به عنوان راوی حدیث معرفی شده اند.


نقش بنی مقرّن در فتوحات:

نقش بنی مقرّن در فتوحات:
در نبردهایی که در دوران خلافت ابوبکر بر ضد ارتداد قبایل شکل گرفت نام نعمان و سوید به عنوان فرماندهان جناح راست و ساقه به چشم می خورد.[32] نیز از ابوحکیم[33] عقیل بن مقرن یاد شده که در جریان فتح عراق از جانب خالدبن ولید مأموریت یافت به اُبلّه رود.[34]
سویدبن مقرن، مکنّا به ابوعلی[35] یا ابوعدی که از فرماندهان عمر بود با اهل طبرستان صلح کرد.[36] نعمان نیز از سوی خلیفه دوم بر «کسکر» حاکم بود. گزارشهای دیگری نیز از مسئولیتهای او در زمان عمر ارائه شده است.[37] شاید بارزترین نقش فرزندان مقرن در جنگ نهاوند باشد که مورخان به حضور سه تن ازآنان اشاره کرده اند. در این نبرد (سال21) نعمان فرمانده سپاه مسلمانان و اولین کسی بود که به دست ایرانیان کشته شد.[38] گویند: عمر خبر کشته شدن او را روی منبر، اعلام کرد و دست بر سر گذاشت و گریست.[39] سوید پس از شهادت برادرش نعمان، پرچم را به دست گرفت و در نهایت، این جنگ به پیروزی مسلمانان در نهاوند انجامید.[40] شبیه چنین گزارشی برای معقل بن مقرن نیز ارائه شده است.[41]
در جریان فتوحات، فرزندان مقرن به عراق مهاجرت کردند. نعمان ابتدا در بصره و پس از آن در کوفه ساکن گشت.[42] عقیل مکنّا به ابو حکیم[43]، سوید[44] و معقل و بازماندگانش نیز در کوفه اقامت کردند.[45]

بنی مقرّن در شأن نزول:

بنی مقرّن در شأن نزول:
1. برخی مفسران و سیره نویسان نزول آیه 92 توبه/9 را در شأن بنو مقرن دانسته اند که به جهت تنگدستی به رغم تمایل به شرکت در غزوه تبوک، از آن باز ماندند[46] و می گریستند، از این رو به «بکائون» شهرت یافتند: «ولا عَلَی الَّذینَ اِذا ما اَتَوکَ لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا اَجِدُ ما اَحمِلُکُم عَلَیهِ تَوَلَّوا واَعیُنُهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ حَزَنـًا.. و نه بر

کسانی که چون نزد تو آمدند تا [برای رفتن به جنگ بر ستوری ]سوارشان کنی گفتی: چیزی نمی یابم که شما را بر آن نشانم، بازگشتند، در حالی که دیدگانشان از این اندوه که چیزی ندارند تا [در رفتن به جهاد]هزینه کنند سرشک می بارید». (توبه/9،92) قرطبی[47] و ثعالبی[48] ادعا کرده اند که جمهور مفسران نزول این آیه را درباره آنان دانسته اند. البته مفسران در تعیین بکائون آرای همسانی ندارند. بکائین)
2. به نقل مجاهد، آیه 99 توبه/9: «و مِنَ الاَعرابِ مَن یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ ویَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ و صَلَوتِ الرَّسولِ...».نیز درباره بنی مقرن نازل شده است.[49] براساس این آیه خداوند در برابر صحرانشینانی که انفاق خود را هدر دادن دارایی خود می دانند (توبه /9، 98) بنی مقرن را از بادیه نشینانی دانسته که برای تقرب الهی انفاق می کنند. از عبد الله بن معقل (مُغَفَّل) مُزنی نیز نقل شده که این آیه درباره ما 10 تن از بنی مقرن نازل گشت.[50]
3. به نقل از سدی[51] مقصود از «معذّرون» در آیه «و جاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم ... =عذر دارندگان از بادیه نشینان [با اینکه جهاد بر آنان واجب نبود]آمدند تا به آنها رخصت داده شود [که به کارزار نروند]» (توبه/9،90) بنو مقرن هستند که در جریان غزوه تبوک بر اثر تنگدستی از شرکت در آن واقعاً معذور بوده اند.