گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
بو


اشاره

بو
به آنچه با بینی و حس شامّه احساس می گردد بو گفته می شود.[1] در زبان عربی از بو با واژه هایی مانند رائحه و ریح[2] یاد می شود که ریح در قرآن نیز به کار رفته است. این واژه از ریشه «ر ـ و ـ ح»[3] و معنای اصلی آن باد[4] است. افزون بر واژه های یاد شده، واژه های دیگری نیز همچون رَیْحان، صَلْصال، آسِن، کافور، زَنْجبیل، مِسْک و طَلْح در قرآن به نحوی با موضوع بو مرتبط اند.
یادکردهای گوناگون قرآن از بو عمدتاً به سه موضوع «بوی یوسف»، «آفرینش انسان از گِل بدبو» و «بوهای بهشتی» مربوط می شود. در آیه ای نیز ضمن برشمردن نعمتهایی که خداوند در زمین برای بندگان خود آفریده از ریحان نام برده شده است: «والحَبُّ ذوالعَصفِ والرَّیحان»(الرحمن/55،12) که منظور از آن را برخی هرچیز خوش بو[5] و برخی گیاهان خوش بو[6] و عده بسیاری رزق[7] می دانند. آیه ای نیز از تماشا و نگاه ذوالقرنین به غروب خورشید در کنار چشمه ای

حکایت می کند که برخی از مفسران آن چشمه را دارای آب مخلوط با گل بدبو[8] (حمئة) دانسته اند: «وجَدَها تَغرُبُ فی عَین حَمِئَة».(کهف/18،86)

بوی یوسف(علیه السلام):

بوی یوسف(علیه السلام):
حضرت یوسف(علیه السلام)پس از معرفی خود به برادرانش، پیراهن خود را به همراه آنان برای یعقوب(علیه السلام)فرستاد. (یوسف/12، 90 ـ 93) با حرکت کاروان از مصر، یعقوب(علیه السلام) به اطرافیان خود فرمود: من بوی یوسف را استشمام می کنم: «اِنّی لاََجِدُ ریحَ یوسُف...».(یوسف/12،94) این آیه تنها موردی است که در آن ریح به معنای بو به کار رفته است. مفسران درباره اینکه آن رایحه، بوی خود یوسف بوده یا بوی پیراهن بهشتی وی، اختلاف دارند؛ به گفته برخی یعقوب(علیه السلام) بوی خود یوسف(علیه السلام)را استشمام کرده است.[9] گفته شده: یوسف(علیه السلام)بویی خاص داشت که به جز یعقوب(علیه السلام) کسی آن را استشمام نمی کرد.[10] در مقابل، عده ای دیگر بر این باورند که پیراهن یوسف از بهشت آمده بود و باد به اذن پروردگار بوی آن را به سمت حضرت یعقوب(علیه السلام)برد.[11]یعقوب(علیه السلام)نیز با استشمام بوی پیراهن، بوی بهشت را احساس کرد و چون می دانست که در دنیا بوی بهشت یافت نمی شود مگر از پیراهن یوسف(علیه السلام)[12] مطمئن شد که بوی پیراهن یوسف را استشمام کرده است.[13]
درباره فاصله یعقوب از منبع بوی یوسف نیز اقوالی بیان شده است. یعقوب در فلسطین و یوسف(علیه السلام) در مصر بود که مقدار این مسافت را 8 شب[14]، 10 شب،[15]، 8 روز[16] و 80 فرسخ[17] گفته اند که با عنایت به این مقادیر گروهی از مفسران، استشمام بوی یوسف(علیه السلام) را معجزه حضرت یعقوب(علیه السلام)می دانند[18] که از نظر عارف نفخه ای الهی است که بر دل یعقوب(علیه السلام)نشست و این کرامت را به سبب عشق او به یوسف(علیه السلام) به وی عنایت کرده اند.[19] برخی هم به عادی بودن این امر اشاره کرده، می گویند: ممکن است استشمام بو از راه دور، به جهت پیامبری و از روی معجزه نباشد، زیرا مادران و پدران از شدت شوق به فرزندانشان، نزدیکی وصال آنان را احساس می کنند.[20] در برخی تفاسیر معاصر نیز با نگاهی علمی به این مسئله سعی شده از راه تله پاتی و

انتقال فکر از نقاط دور به حل آن پرداخته شود.[21] بنا به گفته ای یعقوب(علیه السلام)، احساس آثار وجودی یوسف را اراده کرده است؛ آثاری مانند علم، ادب، معرفت، روحانیّت و عظمت.[22] به گفته علامه طباطبایی(ره) از سخن یعقوب(علیه السلام)، نزدیک بودن ملاقات وی با یوسف(علیه السلام)برداشت می شود.[23]

آفرینش انسان از گِل بدبو:

آفرینش انسان از گِل بدبو:
در آیات 26 و 33 حجر/15 با تعبیر «مِن صَلصـل مِن حَمَإ مَسنون»به ماده نخست آفرینش انسان (گِل بدبو[24]) اشاره شده است. «حمأ مسنون» را به معنای بدبو شده، تغییر بو داده[25] و گل سیاه[26] نیز دانسته اند.

بوهای بهشتی:

بوهای بهشتی:
مقربان درگاه الهی هنگام مرگ بوی ریحان بهشتی را استشمام می کنند[27]: «فَاَمّا اِن کانَ مِنَ المُقَرَّبین * فَرَوحٌ و رَیحانٌ و جَنَّتُ نَعیم»(واقعه/56،88 ـ 89)، گرچه برخی عبارتِ «فَرَوحٌ و رَیحانٌ...»را اشاره به تحقق لطف و رحمت خداوند در حق مقربان الهی می دانند.[28]
در بهشت آبهایی تغییرناپذیر وجود دارد: «فیها اَنهـرٌ مِن ماء غَیرِ ءاسِن ...».(محمّد/47،15 مفسران مقصود از آیه را تغییر طعم و بوی آبها دانسته[29] و برخی تصریح کرده اند که آبهای بهشتی بدبو نیستند.[30]
قرآن شراب بهشتیان را آمیخته با کافور: «اِنَّ الاَبرارَ یَشرَبونَ مِن کَأس کانَ مِزاجُها کافورا انسان/76،5) و زنجبیل: «یُسقَونَ فیها کَأسـًا کانَ مِزاجُها زَنجَبیلا»(انسان/76،17) دانسته است که در توضیح آن مفسران دو احتمال داده اند: 1 نوشیدنی (شراب) ابرار را به کافور[31] و زنجبیل[32] می آمیزند. 2. مزه نوشیدنی آنها بو و مزه کافور[33] و زنجبیل[34] دارد. بعضی از مفسران در تفسیر آیه 5 انسان/76، بعید ندانسته اند که تعبیر «الاَبرارَ یَشرَبونَ مِن کَأس کانَ مِزاجُها کافورا»وصف باطن و حقیقت عملِ ابرار باشد.[35]
در آیه ای دیگر پس از ذکر نوشیدنی ابرار در بهشت آمده است: «... خِتـمُهُ مِسکٌ».

(مطفّفین 83،26) در تفسیر این آیه آرای گوناگونی ارائه شده است؛ از جمله اینکه مؤمن پس از آشامیدن شراب بهشتی، بوی مشک را از آن می یابد[36]، آن شراب با مشک آمیخته شده است[37]، آیه تمثیلی است تا کمال نفاست و بوی خوش آن شراب را نشان دهد[38]، ظرف آن شراب به جای گِل، از مشک ساخته شده است[39]، و جام شراب با نوعی مشک خوش بو مُهر و موم شده است.[40]
یکی از نعمتهای بهشتی برای اصحاب یمین درخت «طَلْح» است که آن را دارای بوی خوشی دانسته اند[41]: «و اَصحـبُ الیَمین ... و طَـلح مَنضود» واقعه/56،27، 29)

بوزینه

بوزینه => اصحاب سبت

بول غایط

بول غایط => تخلّی

بهتان

بهتان => افترا

بهداشت

اشاره

بهداشت : حفظ سلامت جسمانی و روانی
این واژه، مصدر مرکب مرخّم و از دو کلمه فارسی «به» و «داشت» ساخته شده است.[1] بهداشت به نگاهداشتن تندرستی و حفظ صحت، معنا شده است.[2] به وسایل و ابزارهای نگاهداری سلامت نیز بهداشت گفته می شود.[3]
در اصطلاح علمی به مجموعه قابلیتهای فیزیکی، احساسی، روانی و اجتماعی که انسان را با محیط زندگی خود هماهنگ می سازد بهداشت

گفته می شود که با مفهوم سلامت پیوند نزدیک معنایی دارد[4]، از این رو بهداشت در دامنه ای بسیار گسترده، همه قلمروهای زندگی انسان را پوشش داده، به دو شاخه اصلی «زیست محیطی» و «انسانی» تقسیم می شود که در بخش نخست، بهداشت هوا و جوّ، آبها، گیاهان، جانوران و به طور کلی بهداشت محیط طبیعی زندگی بشر را شامل می شود و در بخش دوم، بهداشت محیط انسانی زندگی بشر در دو بخش فردی و اجتماعی و از سوی دیگر جسمی و روانی از قبیل نظافت بدن، پوشاک و مسکن، تغذیه، خانواده، محیط شهری، صنعت و فن آوری و بهداشت صوتی و تصویری و ... را دربرمی گیرد.[5]
به این اصطلاح در قرآن تصریح نشده است؛ اما از واژگانی چون «طیّب»، «طهور» و مشتقات آن دو و نیز «شفاء» و در نقطه مقابل، «رجس»، «نجس»، «خبیث» و دیگر کلید واژه های مقاله پلیدی در کنار کلید واژه های مربوط به مقالات «آرامش» و «اضطراب» که به مبحث بهداشت روانی مربوط می شوند و نیز عموم آیات طبیعت در ارتباط با بهداشت محیط زیست، می توان دیدگاه قرآن را در این باره جست و جو کرد. طیب به معنای هر چیز خوشایند و پاک از آلودگی[6]، خبیث به معنای هر چیز مادی و غیر مادی که پست و ناپسند شمرده شود[7]، رجس و نجس به معنای هرچیز آلوده و کثیف به لحاظ طبیعی، عقلی یا دینی[8]، طهور مصدر دیگر طهارت که گاه در نقش صفت مشبهه می آید، به معنای پاکیزگی جسمی و روحی[9] و شفاء به معنای رفع بیماری و بازیافتن سلامت است.
در نگاهی کلی به آیات قرآن، بهداشت و پاکیزگی ارزشی دینی شمرده شده و نقطه مقابل آن خبیث و ناپسند نامیده شده است: «قُل لا یَستَوِی الخَبیثُ والطَّیِّب ...»(مائده/5،100 و نیز اعراف/7،157)، از این رو خداوند پاکیزگان را دوست دارد: «واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین»(توبه/9،108) و در مواردی به آن سفارش کرده است:«و طَهِّر بَیتِیَ لِلطّائِفین...»(حجّ/22،26) و در نقطه مقابل از انجام هر کار زیانباری نهی کرده است: «... و لا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَة ...».(بقره/2،195)[10] تکالیف الهی و مسئولیتهای افراد، مشروط به عدم زیان جسمی و روحی گشته: «لاتُکَلَّفُ نَفسٌ اِلاّ وُسعَها لاتُضارَّ ولِدَةٌ بِوَلَدِها ولا مَولودٌ لَهُ بِوَلَدِه»(بقره/2،233)[11] که با عنوان

قاعده «لاضرر و لا ضرار» در فقه مورد بحث قرار می گیرد.[12] مفهوم محسوس طهارت، در قرآن عمومیت یافته، شامل معنویات و معقولات شده و تعابیری چون قدس و سبحان به این بخش ارتباط دارند.
شریعت اسلام هر دو بخش طهارت را مد نظر قرار داده و در شرع قانونمند ساخته و به احکامی در ارتباط با اجتناب از نجاسات و ناپاکیها و بیان راههای پاکی مانند غسل و وضو اشاره کرده و در رأس همه طهارتها مفهوم توحید و طهارتهای اخلاقی قرار دارد.[13] قرار گرفتن طهارت در کنار توبه: «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّ بینَ و یُحِبُّ المُتَطَهِّرین بقره/2،222) وحدت سیاقی ایجاد کرده است؛ زیرا توبه به معنای رجوع به سوی خداوند و طهارت به معنای جدا شدن از ناپاکی و بازیابی پاکی است و روشن است که این دو معنا در خصوص اوامر و نواهی الهی کاملا مطابق است، بنابراین تعبیر مطلق آیه نشان می دهد که خداوند تمام انواع پاکیزگی را دوست دارد، پس استغفار و پاکی اعتقادات و شست و شوی جسمی و بدنی و اعمال صالح و علوم حق همگی در بهداشت زندگی انسان نقش ایفا می کنند.[14]
نکته قابل توجه آنکه تفکیک کامل بهداشت جسمی و روحی از یکدیگر بر اثر نگاه یکپارچه قرآن به انسان و غلبه رویکرد هدایتی بر آن چندان آسان نیست، با این حال امکان بازشناسی دو جنبه مذکور در آیات مربوط منتفی نیست.

بهداشت جسمانی :

بهداشت جسمانی :
در آیات متعددی به موضوعاتی مربوط به پاکیزگی و حفظ بهداشت جسمانی پرداخته شده است که در دو دسته نظافت بدن و بهداشت خوراک قابل تنظیم است.
آب در آیات قرآن، نعمتی الهی برای پاکیزگی انسان شمرده شده است: «و اَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طهوراً».(فرقان/25،48 و نیز انفال/8، 11) ساختار صیغه مبالغه در واژه طهور، تأکیدی بر این کارکرد آب شمرده شده است[15]، گرچه برخی آن را صفت مشبهه به معنای پاک یا اسم ابزار به معنای وسیله پاکی دانسته اند.[16] کارکرد بهداشتی آب در تفاسیر علمی نیز مورد توجه قرار گرفته و آیات مربوط با کمک قوانین علمی تبیین و تفسیر شده اند[17]، چنان که اشاره به نقش آب در زنده کردن طبیعت و سیراب کردن انسانها و حیوانات در آیه بعدی: «لِنُحیِیَ بِهِ بَلدَةً مَیتـًا و...»(فرقان/25،49) به خاصیت گندزدایی و پاکیزگی آب ارتباط داده شده است.[18] در برخی آیات نیز به

شست و شوی لباس و پوشاک فرمان داده شده است:«و ثیابَکَ فَطَهِّر».(مدثّر/74،4) در برخی روایات منظور از تطهیر لباس، کوتاه گرفتن آن برای پرهیز از آلودگی دانسته شده است.[19]
نقش آب در آیینهای عبادی اسلام به نوعی دیگر نشان از توجه به بهداشت دارد؛ در سوره مائده به مسلمانان فرمان داده شده است که پیش از هر نماز به شست و شوی دست و صورت خود و مسح سر و پا بپردازند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِذا قُمتُم اِلَی الصَّلوةِ فَاغسِلوا وُجوهَکُم واَیدِیَکُم اِلَی المَرافِقِ وامسَحوا بِرُءوسِکُم واَرجُلَکُم اِلَی الکَعبَین»(مائده/5،6) و در صورت جنابت، بدن خود را به طور کامل شست و شو دهند: «و اِن کُنتُم جُنُبـًا فَاطَّهَّروا»(مائده/5،6) و در صورت نبود آب، تیمم با خاک پاک جایگزین وضو و غسل می شود: «فَتَیَمَّموا صَعیدًا طَیِّبـًا...».گرچه وضو و غسل دو واجب تعبدی به شمار رفته، اهداف تشریع آنها به طور کامل برای ما روشن نیست؛ اما احتمال توجه به پاکیزگی جسمانی در تشریع این گونه احکام منتفی نیست، چنان که برخی آیه «فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین»(توبه/9،108) را در ستایش گروهی دانسته اند که پس از قضای حاجت به شست و شوی خود با آب اهتمام میورزیدند.[20]نظیر این شأن نزول، ذیل آیه «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّ بینَ و یُحِبُّ المُتَطَهِّرین»(بقره/2،222) نیز بیان شده است[21]؛ همچنین نزدیکی جنسی با زنان حایض تنها پس از پاکی آنها روا دانسته شده:«و لاتَقرَبوهُنَّ حَتّی یَطهُرن»(بقره/2،222) که برخی منظور از آن را افزون بر پایان یافتن دوره ماهانه، شست و شو و غسل دانسته اند.[22] مفسران به زیانهای بهداشتی آمیزش در این دوره نیز توجه کرده و به بحث در این باره پرداخته اند.[23] در برخی روایات تاریخی نیز آیه 11 انفال/8 درباره نزول باران در جنگ بدر جهت شست و شوی یاران پیامبر برای رفع آلودگی جنابت دانسته شده است:[24]«اِذ یُغَشّیکُمُ النُّعاسَ اَمَنَةً مِنهُ ویُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ ویُذهِبَ عَنکُم رِجزَ الشَّیطـن...».تأکید خداوند بر نزول آب از آسمان در آیاتی که از نقش تطهیری آب یاد شده، موجب طرح این پرسش شده که آیا آبهای دیگر نیز این نقش را دارند[25] و در همین راستا پرهیز برخی صحابه از وضو با آب دریا گزارش شده است.[26] در نقطه مقابل، در برخی روایات نبوی به «طهور» بودن آب دریا تصریح

شده است.[27] اختصاص این ویژگی به آب یا قابلیت تعمیم آن بر دیگر مایعات نیز مورد توجه فقیهان قرار گرفته است[28]؛ همچنین آلوده شدن آب و از دست رفتن ویژگی تطهیری آن نیز از مباحث مورد توجه فقیهان است.[29]
نقش درمانی برخی آبها نیز در شماری از آیات قرآن مورد توجه قرار گرفته است. در روایتی از امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) ذیل آیه «و یُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم...»(انفال/8،11) نقل شده: نوشیدن آب آسمان بدن را پاک و مرض ها را دفع می کند.[30] در ماجرای ابتلای حضرت ایوب(علیه السلام)نیز از شفای وی با شست و شو و نوشیدن از آبی که خداوند برایش فراهم آورده یاد شده است: «اُرکُض بِرِجلِکَ هـذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَراب».(ص/38،42) در ذیل آیه 97 آل عمران/3: «فیهِ ءایـتٌ بَیِّنـتٌ مَقامُ اِبرهیم ..»آب زمزم از مصادیق «آیات بینات» دانسته شده[31] و در برخی روایات به تأثیر درمانی و شفابخشی آب این چاه اشاره شده است.[32]
توجه به بهداشت در آیینهای عبادی اسلام به کارکرد تطهیری آب اختصاص ندارد. در اعمال حج نیز از کوتاه کردن مو و ناخن با تعبیرِ «ثُمَّ لیَقضوا تَفَثَهُم...»(حجّ/22،29) یاد شده که به معنای زدودن چرک و کثافت دانسته شده است.[33] در ماجرای قابیل و هابیل نیز از دفن مردگان یاد شده است (مائده/5،31) که حکمت آن در برخی روایات، پنهان کردن آلودگی و فساد جسد و پرهیز از آزار مردمان دانسته شده است.[34]
در بخش تغذیه نیز افزون بر تأکید کلی قرآن بر استفاده از خوراکهای پاک و پرهیز از ناپاکیها: «یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبـتِ و یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبئِث... اعراف/7،157) از مواردی نیز به طور خاص یاد شده است. خداوند شیر چارپایان را در میان چرک و خون به طور خالص و پاک و تمیز خارج کرده و آن را گوارا و مناسب برای هضم بدن قرار داده است: «نُسقیکُم مِمّا فی بُطونِهِ مِن بَینِ فَرث ودَم لَبَنـًا خالِصـًا سائِغـًا لِلشّـرِبین».(نحل/16،66) عسل برون آمده از زنبورها را نیز شفای مردمان قرار داده است: «یَخرُجُ مِن بُطونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ اَلونُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنّاس ...».(نحل/16،69) فرآورده های گیاهی نیز غذایی نیک شمرده شده اند: «و مِن ثَمَرتِ النَّخیلِ والاَعنـبِ تَتَّخِذونَ مِنهُ سَکَرًا و رِزقـًا حَسَنـًا...».(نحل/16،67) یادکرد از میوه های

گوناگون در قرآن با هدف امتنان یا سوگند که در هر دو صورت از اهمیت آنها در زندگی انسان خبر می دهد بی ارتباط با فواید بهداشتی هر کدام نیست. از سوی دیگر برخی خوردنیها و آشامیدنیها مانند مردار و شراب، پلید و ناپسند شمرده شده و به این سبب حرام شمرده شده اند:«اِنَّمَا الخَمرُ ... رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطـنِ فَاجتَنِبوه»(مائده/5،90)؛ «... مَیتَةً اَو دَمـًا مَسفوحـًا اَو لَحمَ خِنزیر فَاِنَّهُ رِجسٌ...» انعام/6،145) در آیه ای دیگر پس از شمارش غذاهای حرام در پاسخ به این پرسش که چه چیزهایی حلال است، همه خوراکهای پاک، حلال شمرده شده اند که نشان دهنده ناپاک بودن غذاهای حرام است: «یَسـَلونَکَ ماذا اُحِلَّ لَهُم قُل اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبـت...».(مائده/5،4) در روایات تفسیری، حکمت تحریم برخی خوراکیها زیانهای جسمانی آنها دانسته شده است.[35] در ذیل آیه اسراف: «کُلوا واشرَبوا ولا تُسرِفوا اِنَّهُ لایُحِبُّ المُسرِفین»(اعراف/7،31) نیز روایت شده که منظور از اسراف، مصرف هر چیزی است که به بدن آسیب و زیان رساند[36] و نیز مفسران در ذیل آیه به زیانهای پرخوری اشاره کرده و درباره حکم شرعی آن که کراهت یا حرمت است بحث کرده اند.[37] در آیه دیگری در وصف حال بهشتیان، تنها دو وعده غذایی برای آنها یاد شده است: «... و لَهُم رِزقُهُم فِیها بُکرَةً و عَشیـّا»(مریم/19،62) و در برخی روایات به این سنت غذایی، سفارش و خوردن وعده سوم در بین دو وعده مذکور زیانبار وصف شده است.[38]
تأکید بر اینکه شیردهی کامل به فرزندان، دو سال است:«والولِدتُ یُرضِعنَ اَولـدَهُنَّ حَولَینِ کامِلَین ...»(بقره/2،233) به جنبه ای دیگر از دستورهای بهداشتی قرآن اشاره دارد که در روایات تفسیری تبیین شده است.[39] در برخی روایات، سفارشهای بهداشتی فراوان دیگری در بخشهای گوناگون زندگی فردی و اجتماعی یاد شده است.[40]

بهداشت روانی و اجتماعی:

بهداشت روانی و اجتماعی:
نقش دین در دستیابی به سلامت روحی در مکاتب روانشناسی معاصر، غیر قابل انکار شمرده می شود.[41] ویلیام جیمز، کارل یونگ، هنری لینک و بسیاری دیگر از روانشناسان معاصر درباره تأثیر ایمان در دستیابی به آرامش روانی، اعتماد نفس و قدرت روحی بحث کرده اند.[42]
خداوند، آدمی را تکریم: «و لَقَد کَرَّمنا

بَنی ءادَمَ»(اسراء/17،70) و بر اختیار و اراده آزاد وی تأکید کرده:«لا اِکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ...»(بقره/2،256)، حسّ مسئولیت پذیری را در او تقویت می کند: «مَن عَمِلَ صــلِحـًا فَلِنَفسِهِ ومَن اَساءَ فَعَلَیها...»(فصّلت/41،46) و زندگی او را هدفمند می سازد: «رَبَّنا ما خَلَقتَ هـذا بـطِلاً سُبحـنَکَ فَقِنا عَذابَ النّار».(آل عمران/3،191) چنین انسانی همواره امید به زندگی را در خود یافته، احساس نومیدی به خود راه نمی دهد: «لا یایـَسُ مِن رَوحِ اللّهِ اِلاَّ القَومُ الکـفِرون»(یوسف/12،87) و فراز و فرودهای زندگی، تعادل شخصیتی او را بر هم نمی زند: «لِکَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَکُم ولا تَفرَحوا بِما ءاتـکُم...»(حدید/57،23) و تعادل رفتاری خود را در هر حال حفظ می کند: «والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا و لَم یَقتُروا و کانَ بَینَ ذلِکَ قَوامـا».(فرقان/25،67)[43]
ایمان به خدا در قرآن، عامل آرامش و احساس امنیت شمرده شده: «اَلَّذینَ ءامَنوا ولَم یَلبِسوا ایمـنَهُم بِظُـلم اُولئِکَ لَهُمُ الاَمن»(انعام/6،82) و هدایت الهی به سوی راههای سلامت دانسته شده است: «یَهدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضونَهُ سُبُلَ السَّلـم».(مائده/5،16) خداوند مؤمنان را یاری رسانده، آرامشی از سوی خویش بر دلهایشان فرو می فرستد:«هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلُوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمـنـًا...»(فتح/48،4) و در موقعیتهای دشوار، دلهای مؤمنان را استوار ساخته، به آنان روحیه و معنویت می بخشد (نک آل عمران، /3، 123 ـ 126؛ انفال /8، 10 ـ 11) و این تنها یاد خداست که روان آدمی را معتدل ساخته، به شخصیت وی ثبات می بخشد[44]: «اَلَّذینَ ءامَنوا و تَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللّهِ اَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلوب».(رعد/13،28) در نقطه مقابل، رویگردانی از خداوند، زندگی را بر انسان سخت و دشوار می سازد: «و مَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکـًا»(طه/20،124)، افزون بر این، نگاه کلی به مقوله سلامت روانی، سفارش به مجموعه ای وسیع از اصول اخلاقی مانند صبر، توکل، تقوا، توبه، مهرورزی و برخی تشریعات چون نماز و حج و نیز توجه به برخی عوامل طبیعی مانند آرامش شب و کانون خانواده در قرآن به چشم می خورد که نقش آنها در دستیابی به سلامت روانی قابل مطالعه است. آرامش)
در آیاتی دیگر از برخی عوامل یاد شده که بهداشت روانی انسان را به خطر می اندازند؛ شراب و قمار، بین مردم دشمنی و کینه پدید آورده، آنها را از یاد خدا دور می سازند:«اِنَّما یُریدُ الشَّیطـنُ اَن یوقِعَ بَینَکُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِی الخَمرِ و المَیسِرِ و یَصُدَّکُم عَن ذِکرِ اللّهِ وعَنِ الصَّلوة...»(مائده/5،91)؛ همچنین نهی از صفات ناپسند

اخلاقی مانند دروغ، غیبت، تهمت، تجسس، سخن چینی و تفاخر در راستای دستیابی به سلامت روانی قابل مطالعه است. سفارش به اجرای عدالت (حدید/57،25)، نیکوکاری و روابط خویشاوندی (نحل/16،90)، امر به معروف ونهی ازمنکر (آل عمران/3،104)، تعاون و همیاری اجتماعی (مائده/5،2) و نهی از خیانت (نساء/4،58)، قتل و جنایت مائده/5،32)، آزار و اذیت (احزاب/33،58) و شمردن جنگ از مصادیق فساد (مائده/5،64) به تقویت سلامت اجتماعی می انجامد.[45]

بهداشت خانواده:

بهداشت خانواده:
تنوع روابط بین افراد خانواده به هر دو بخش بهداشت جسمی و روانی امتداد می یابد؛ اما اهمیت ویژه آن در دنیای امروز موجب شده تا مستقلا مورد بحث قرار گیرد. قرآن با نهی از گونه های مختلف روابط نامشروع مانند زنا:«ولا تَقرَبُوا الزِّنی اِنَّهُ کانَ فـحِشَةً و ساءَ سَبیلا»(اسراء/17،32) و همجنس بازی: «اَتَأتونَ الذُّکرانَ مِنَ العــلَمین»(شعراء/26،165) از ابتلا به بیماریهای مقاربتی و بحرانهای روانی پیشگیری کرده است. نهی از نگاه ناپاک:«قُل لِلمُؤمِنینَ یَغُضّوا مِن اَبصـرِهِم ویَحفَظوا فُروجَهُم ذلِکَ اَزکی لَهُم...»(نور/24،30) و سفارش به ایجاد فضایی اخلاقی در روابط زن و مرد (نور/24،31) در همین راستا قابل شناخت است؛ همچنین در انتخاب همسر به گزینش همسران باایمان و پاک سفارش کرده: «ولاََمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَیرٌ مِن مُشرِکَة ... و لَعَبدٌ مُؤمِنٌ خَیرٌ مِن مُشرِک...»(بقره/2،221 و نیز نک: مائده/5،5) که در سلامت خانواده مؤثر است.
برقراری عدالت در روابط حقوقی بین زن و شوهر نیز مورد تصریح آیات قرآن قرار گرفته (نساء/4، 3 ـ 4 قس: 125) و در مواقع بروز اختلاف به تلاش جهت آشتی و بازیابی مهر زناشویی سفارش شده است. (نساء/4،128) در ارتباط با فرزندان نیز به پنهان ساختن روابط زناشویی از مقابل دید آنان دستور داده شده است: «واِذا بَلَغَ الاَطفـلُ مِنکُمُ الحُلُمَ فَلیَستَـذِنوا...»(نور/24،59)؛ همچنین سفارش فراوان به لزوم احترام به پدر و مادر و احسان به آنها: «و بالوالدین احسانا»و اطاعت و شکرگزاری از آنها: «اَنِ اشکُر لی ولِولِدَیکَ * و اِن جـهَداکَ عَلی...»(لقمان/31،14 ـ 15) حریم خانواده را از درگیری و تشنجهای روانی مصون نگه می دارد.

بهداشت محیط زیست:

بهداشت محیط زیست:
قرآن از دو زاویه به مسئله بهداشت زیست محیطی توجه کرده است: پاره ای آیات با ترسیم جهانبینی قرآنی، گونه ای خاص از روابط را میان انسان و طبیعت تنظیم می کنند و دسته ای دیگر از آیات با بیان مجموعه ای از گزاره های اخلاقی، رفتارهای زیست محیطی بشر را به کنترل درمی آورند.
قرآن، ملکیت جهان را از آنِ خداوند دانسته:

«لِلَّهِ ما فِی السَّمـوتِ و ما فِی الاَرض»و بشر را جانشین او در زمین معرفی کرده: «هُوَ الَّذی جَعَلَکُم خَلـئِفَ فِی الاَرض ...»(فاطر/35،39) و اختیار تصرف و بهره برداری از آن را به او سپرده: «اَلَم تَرَوا اَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّمـوتِ وما فِی الاَرضِ واَسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَه...»(لقمان/31،20) و او را آبادگر زمین می شناساند: «هُوَ اَنشَاَکُم مِنَ الاَرضِ واستَعمَرَکُم فیها ..»(هود/11،61) و همه این اختیارات را امانتی الهی می شمرد: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَة ... و حَمَلَهَا الاِنسـن ...».(احزاب/33،72) از سوی دیگر خداوند آفرینش جهان را حکیمانه و هدفمند وصف کرده: «و ما خَلَقنَا السَّمـوتِ والاَرضَ و ما بَینَهُما اِلاّ بِالحَقِّ ...»(حجر/15،85) و هر پدیده را در جهان به اندازه و شایسته شمرده: «... و خَلَقَ کُلَّ شَیء فَقَدَّرَهُ تَقدیرا»(فرقان/25،2)، هر عبث و خللی را از آن نفی می کند:«و ما خَلَقنَا السَّماءَ والاَرضَ وما بَینَهُما بـطِلاً».(ص/38،27) همه پدیده های این جهان، مدلول و معنایی نشانه شناختی داشته، گیاهان و باد و خاک و آب و... پدیده هایی مفید برای حیات معرفی می شوند: «اِنَّ فی خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفِ الَّیلِ والنَّهارِ والفُلکِ الَّتی تَجری فِی البَحرِ بِما یَنفَعُ النّاسَ و ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَاَحیا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها وبَثَّ فیها مِن کُلِّ دابَّة و تَصریفِ الرِّیـح ... لاَیـت لِقَوم یَعقِلون».(بقره/2،164) حیوانات نیز امتهایی همانند آدمیان شمرده شده: «و ما مِن دابَّة فِی الاَرضِ ولا طئِر یَطیرُ بِجَناحَیهِ اِلاّ اُمَمٌ اَمثالُکُم»(انعام/6،38) و حتی نوح(علیه السلام)نیز در کنار نجات مؤمنان، موظف به حفظ نسل گونه های مختلف حیوانات می شود:«قُلنَا احمِل فیها مِن کُلّ زَوجَینِ اثنَین».(هود/11،40) خداوند، زمین را برای زندگی انسان مهیا ساخته: «ولَکُم فِی الاَرضِ مُستَقَرٌّ ومَتـعٌ اِلی حین»(بقره/2،36) و همه نیازمندیهایش را از خوراک و پوشاک و آب و ... برای او در زمین نهاده است: «والاَرضَ مَدَدنـها واَلقَینا فیها رَوسِیَ واَنبَتنا فیها مِن کُلِّ شَیء مَوزون * و جَعَلنا لَکُم فیها مَعـیِش».(حجر/15، 19 ـ 20) این جهانبینی به انسان اجازه هرگونه تصرف و ایجاد خلل در نظام آفرینش را نداده، به جای تغییر روند آن ـ که زندگی خود او را نیز به خطر می اندازد ـ به همراهی با آن و آبادانی و حفظ و بقای آن برای بهره برداری بیشتر دعوت می کند.[46]
قرآن در ادامه این نگاه جهان شمول، چاره جویی اخلاقی را برای زندگی دنیوی انسان ترسیم می کند. او باید شکرگزار نعمتهای خدا باشد و دست به اسراف و تبذیر نزده، به نابودی و خرابی زمین اقدام نورزد، با این حال گاه انسان در برابر این نعمتها از در ناسپاسی درآمده، به تخریب محیط زیست خود و نابود ساختن جانداران

می پردازد: «سَعی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها و یُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد».(بقره/2،205)[47] این آیه بر این نکته دلالت دارد که یکی از مصادیق مفهوم قرآنی فساد که در آیات فراوانی به عنوان مفهوم جامع ارزشهای منفی از آن یاد شده، تخریب محیط زیست است[48]: «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ والبَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی النّاس ...».(روم/30،41)[49] از سوی دیگر این شیطان است که به دخل و تصرف در آفرینش و برهم زدن نظام طبیعی آن دعوت می کند: «ولاَُضِلَّنَّهُم و لاَُمَنِّیَنَّهُم ولاََمُرَنَّهُم فَلَیُبَتِّکُنَّ ءاذانَ الاَنعـمِ ولاََمُرَنَّهُم فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلقَ اللّهِ و مَن یَتَّخِذِ الشَّیطـنَ ولِیـًّا مِن دونِ اللّهِ فَقَد خَسِرَ خُسرانـًا مُبینـا».(نساء/4،119) مفسران یکی از مصادیق تغییر آفرینش الهی را اَخْته کردن حیوانات دانسته[50]، آن را قابل تعمیم بر هرگونه تغییر در آفرینش طبیعی حیوانات و انسانها و هرگونه شکنجه و آزار جانوران شمرده اند[51]؛ همچنین نهی از کشتن هر جانداری در منطقه حرم مکه و نیز در دوره حج در کنار مقاصد تعبدی می تواند ناظر به آموزش بشر برای همزیستی با حیات پیرامون خود در قالب ایجاد نوعی منطقه حفاظت شده باشد.[52]
در کنار این دو دسته آیات، قرآن در موارد بسیاری از تنوع زیستی جهان از وجود گیاهان گوناگون (رعد/13، 3 ـ 4) و کوههای رنگارنگ (فاطر/35،27 ـ 28)، آبهای شور و شیرین (فاطر/35،12) و آبهای زیرزمینی (مؤمنون/23،18)، درختان و جنگلها (نمل/27،60)، باد و باران (اعراف/7،57)، چرخه زندگی و مرگ (انعام/6،95) و ... در مقام امتنان بر بندگان خبر داده که نشان از اهمیت و لزوم حفظ آن دارد.[53] توجه به نگهداری محیط زیست در روایات نیز در قالب سفارش به آبادانی زمینهای لم یزرع[54] و پرهیز از بریدن بی دلیل درختان و کشتن بی دلیل حیوانات[55] و توجه به عمومی بودن منابع آب و مراتع و جنگلها[56] و ... به چشم می خورد.