گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلدششم
بهشت آدم


بهشت آدم => آدم

بهشت شداد

بهشت شداد => ارم

بیابان

اشاره

بیابان : فلات، دشت و صحرای بی آب و علف
بیابان در اصل بی آبان یعنی بی آب شونده (صحرای بی آب) بوده است و به صحرایی گفته می شود که در آن هیچ نروید.[1]نیز به ناحیه ای کم آب و بدون گیاه یا دارای گیاهان اندک که انواع محدودی از جانوران متناسب با این محیط در آن زندگی می کنند[2] و در منابع جغرافیایی اسلام به ناحیه ای که ریگ یا شوره دارد و فاقد کوه، آب روان و کشت باشد بیابان اطلاق شده است.[3]
در جمع بندی تعاریف فوق به زمینی که

گسترده، بی آب یا کم آب، و بی گیاه یا کم گیاه باشد بیابان می گوییم. واژه کویر نیز به همین معنا به کار رفته و ویژگیهای سه گانه بالا در تعریف آن لحاظ شده است.[4] گرچه برخی منابع قید «شوره زار بودن» را در تعریف آن آورده اند[5]؛ ولی با توجه به اینکه منابع جغرافیایی اسلام قید مذکور را در تعریف بیابان هم آورده اند، مفهوم دو واژه قابل انطباق بر یکدیگر یا دست کم بسیار به هم نزدیک اند.
در اصطلاح نجوم به ستارگان ثابتی که در آسمان پراکنده اند و دوریشان همواره یکسان است «بیابانیات» گفته می شود، زیرا گم شده با استفاده از آنها راه خود را در بیابان و دریا می یابد.[6] ممکن است آیاتی که ستارگان را سبب هدایت انسانها در تاریکیهای خشکی و دریا معرفی می کنند، اشاره به این نوع از ستارگان داشته باشند یا دست کم آنها را نیز شامل شوند: «و هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ النُّجومَ لِتَهتَدوا بِها فی ظُـلُمـتِ البَرِّ والبَحرِ...»(انعام/6،97)؛ «... و بِالنَّجمِ هُم یَهتَدون».(نحل/16،16)
معادلهای عربی آن عبارت اند از: واحه[7]، صحراء، قراح: زمین بی آب و گیاه،[8] تیه: بیابانی که در آن راه گم می شود[9](مائده/5، 26)، قیع: زمین پهناور و همواری که آبادی، گیاه، زراعت و درخت ندارد[10] (نور/ 24، 39؛ طه/ 20، 106)، صَفْصَف: نرم و هموار، بدون گیاه، فلات[11] (طه/20،106) و ساهره: زمین صاف یا خالی از گیاه[12] و زمین بیابانی.[13] (نازعات/ 79، 14) واژگانی مانند «بَرّ»، «بَدْو»، «وادی»، «جُرُز» نیز ممکن است به نوعی تداعی کننده معانی مذکور باشند؛ ولی باید توجه داشت که «بَرّ» به معنای مطلق خشکی* است و غالباً در مقابل بحر (دریا) به کار رفته[14] و «بدو» در برابر حضر (شهر یا روستانشینی) قرار گرفته[15] و معنای بادیه نشینی* را می رساند و «وادی» به نظر بیشتر اهل لغت و تفسیر به شکاف بین کوهها و بیشه ها که محل عبور سیل است[16] گفته می شود؛ ولی برخی واژه شناسان معاصر آن را به معنای مطلق هر آنچه که در امتدادی دارای گستردگی است دانسته و تعریف مشهور را از مصادیق آن می شمرد[17]؛ همچنین «جرز» به زمینی می گویند

که بر اثر بی آبی یا چَرای بی رویه، گیاهان خود را از دست داده، گرچه قابلیت رویش گیاه را داراست؛ ولی در بیابان تنها گیاهان خاص و محدودی می روید. مفهوم آیه 27 سجده /32 مؤید این معناست: «اَوَلَم یَرَوا اَنّا نَسوقُ الماءَ اِلَی الاَرضِ الجُرُزِ فَنُخرِجُ بِهِ زَرعـًا تَأکُلُ مِنهُ اَنعـمُهُم واَنفُسُهُم...»[18]، به علاوه تطبیق آیه بر نواحی میان شام، مصر[19] یا یمن[20] از سوی برخی مفسران که سرزمینهای غیر بیابانی است، تأیید دیگری بر تفاوت معنایی جرز با بیابان است.«بَلَد مَیِّت»(اعراف/7،57) را نیز برخی مفسران به معنای بیابان دانسته اند[21]؛ ولی مفهوم و سیاق آیه با آن ناسازگار است و به نظر می رسد منظور از آن زمین بایر باشد، به هرحال نمی توان واژگان اخیر را کاملا منطبق با معنای بیابان دانست.

بیابان در قرآن:

اشاره

بیابان در قرآن:
در نگاهی کلی به آیاتِ مربوط به بیابان می توان آنها را در دو دسته رده بندی کرد: رخدادهای تاریخی و سرگذشت برخی پیامبران و اقوام پیشین در بیابان، و تمثیلها و تشبیهها، افزون بر این در پاره ای آیات دیگر از برخی نعمتهای الهی در راهها و جاده ها یاد شده که بر بیابانها نیز قابل اطلاق است: نجات انسانها از هول و هراس «بَرّ» از سوی خداوند: «مَن یُنَجّیکُم مِن ظُـلُمـتِ البَرِّ»(انعام/6،63)، راهیابی انسان به وسیله ستارگان در تاریکیهای بَرّ: «و هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ النُّجومَ لِتَهتَدوا بِها فی ظُـلُمـتِ البَرِّ»(انعام/6 97)؛ «اَمَّن یَهدیکُم فی ظُـلُمـتِ البَرِّ».(نمل/27، 63)

1. رخدادهای تاریخی:

1. رخدادهای تاریخی:
ماجرای سکونت همسر و فرزند حضرت ابراهیم(علیه السلام)در بیابان بی آب و علف مکه در آیه 37 ابراهیم/14 آمده است. براساس روایات و تفاسیر، وی به امر پروردگار همسر و فرزند خود (هاجر و اسماعیل) را از شام به مکه آورد و در سرزمین غیرقابل کشت مستقر ساخت. او در راه بازگشت در تثنیه (و به قولی «کُدَیّ» که کوهی در «ذی طُوی» است) رو به سرزمین مکه[22] چنین دعا کرد: «رَبَّنا اِنّی اَسکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِواد غَیرِ ذی زَرع عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلوةَ فَاجعَل اَفـِدَةً مِنَ النّاسِ تَهوی اِلَیهِم وارزُقهُم مِنَ الثَّمَرت»و از خدا خواست دلهای مردم به ذریه اش گرایش یابند و از میوه ها روزیشان کند. خداوند دعای ابراهیم را اجابت فرمود و بیابان بی آب و علف را محل انجام مناسک حج و عمره و مرکز تجارت قرار داد و بدین ترتیب دلهای مردم را به آن مایل گردانید که انواع میوه ها و فرآورده های بهاری، تابستانی و پاییزی در آن یافت می شود.[23] هدف ابراهیم(علیه السلام)از

انتخاب سرزمین غیر قابل کشت و دوری گزیدن از بهره های دنیوی (آب گوارا، گیاهان سبز، درختان نشاط آور، هوای معتدل) این بود که بدون اشتغال به دنیا به عبادت خدا بپردازند.[24] تکرار ندا (رَبَّنا)در آیه شاهد آن است که عبادت و اقامه نماز هدف اصلی آنان بوده است نه سکونت در آن سرزمین.[25] تعبیر به«غَیرِ ذی زَرع»به جای «غیر مزروع» برای مبالغه در بی آب و علف بودن است[26]، زیرا «غَیرِ ذی زَرع»به زمینی گفته می شود که به سبب وجود سنگلاخ و رمل و فقدان مواد لازم برای کشاورزی اصلا صلاحیت زراعت را ندارد، در حالی که زمین «غیر مزروع» ممکن است صلاحیت زراعت را داشته باشد، ولی اکنون کشت نشده است.[27]
خداوند در آیات دیگری از قرآن ماجرای موسی(علیه السلام) در بیابان طُوی در سرزمین شام[28] را بیان می کند. وجود بیابانی گسترده در این منطقه و نیز به کارگیری تعبیر بیابان در برخی تفاسیر[29] و روایات تفسیری[30]، این ماجرا را به موضوع بیابان مرتبط می سازد. وی در شبی سرد و تاریک[31] به وادی مقدس «طُوی» رسید و برای آوردن آتش به سوی کوه طور رفت که از کنار وادی ایمن در بقعه مبارکه از سوی درختی ندا آمد: «فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًی»(طه/20،12)؛ «اِنّی اَنَا اللّهُ رَبُّ العــلَمین».(قصص/28،30) علت فرمان خداوند به درآوردن کفشها قداست و احترام ویژه بیابان مذکور است؛ سرزمینی که مکان قرب و محل حضور و مناجات با خدای متعالی بوده است.[32]
آیه 26 مائده/ 5 داستان آوارگی و حیرت قوم بنی اسرائیل را بیان می کند. آنها پس از رهایی از ستمهای فرعون و رسیدن به نعمتهای فراوان، بنای مخالفت با موسی(علیه السلام)را گذاشته، از دستورات او سرپیچی می کردند. سرانجام براثر نافرمانی و داخل نشدن در ارض مقدس* به 40 سال سرگردانی در بیابان مجازات شدند: «قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً یَتیهونَ فِی الاَرضِ فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الفـسِقین».آنها هنگام شب کوچ کرده، هنگام صبح خود را در جای اول می دیدند.[33] یکی از مفسران معاصر در توضیح سرگردانی آنان نوشته است: آنها در این مدت نه شهرنشین بودند تا در شهری استراحت کنند و نه بادیه نشین تا مانند صحرا گردان زندگی کنند.[34] مفسران این مکان را «بر قادون» دانسته اند.[35]

ماجرای «مَنّ و سَلْوی*» (بقره 2، 57) و شکافتن سنگ و جاری شدن چشمه ها (بقره/2 60) در این دوره واقع شده است.[36]
قوم عاد در پی هشدارهای هود(علیه السلام) وی را انکار و طلب عذاب کردند. آنان در سرزمین احقاف* که صحرایی ناهموار با تپه هایی شنی[37] بود زندگی می کردند. ابر نابودکننده در بیابان محل زندگیشان پدیدار شده، وزش باد و باران شدید عذابی دردناک برایشان فراهم آورد: «فَلَمّا رَاَوهُ عارِضـًا مُستَقبِلَ اَودِیَتِهِم قالوا هـذا عارِضٌ مُمطِرُنا بَل هُوَ مَا استَعجَلتُم بِهِ ریحٌ فیها عَذابٌ اَلیم».(احقاف/46،24)
آیه 9 فجر/ 89 نیز از زندگی قوم ثمود در وادی القری و خانه های سنگی آنان سخن به میان آورده است. بیابان مزبور بین حجاز و شام قرار گرفته است.[38]

2. تمثیلها و تشبیهها:

2. تمثیلها و تشبیهها:
در آیه 39 نور/24 اعمال کافران به سراب در بیابان تشبیه شده است. آیه از احوال کافران خبر داده، می فرماید: کسانی که کافر شدند اعمالشان مانند سرابی در بیابان است که تشنه، آن را آب می پندارد:«والَّذینَ کَفَروا اَعمــلُهُم کَسَراب بِقِیعَة یَحسَبُهُ الظَّمـانُ ماءً...،».آنان گرچه گمان می برند طاعت می کنند و کارشان موجب تقرّب می شود[39]؛ ولی اعمالشان هیچ حقیقتی ندارد. آنها کارهایی را که نیک و سودمند می پندارند در نزد خدا بیهوده یافته، در پایان کار و در زمان نهایت احتیاج ناامید خواهند شد[40]: «حَتّی اِذا جاءَهُ لَم یَجِدهُ شیــًا و وَجَدَ اللّهَ عِندَهُ فَوَفـّهُ حِسابَهُ واللّهُ سَریعُ الحِساب».این آیه درباره عتبة بن ربیعة بن امیه نازل شد. او در دوران جاهلیت آرزوی آمدن دین جدید می کرد؛ ولی هنگامی که اسلام آمد کافر شد.[41]
آیه 58 اعراف/7 به مقایسه زمین پاک و حاصلخیز با کویری شوره زار و ناپاک پرداخته و اولی را دارای میوه پاکی معرفی می کند که به اذن پروردگار می روید؛ ولی دومی به سختی میوه ای اندک می دهد[42]: «والبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّهِ والَّذی خَبُثَ لا یَخرُجُ اِلاّ نَکِدًا».بیشتر مفسران آیه را تشبیهی برای مقایسه مؤمن و کافر و اعمال آن دو با یکدیگر دانسته اند[43]؛ ولی برخی تمثیل آیه را تشویقی برای انجام طاعت الهی و رسیدن به منافع اخروی دانسته و گفته اند: گرچه زمین شوره زار صاحبش را به سختی انداخته، میوه ناچیزی می دهد؛ ولی او با این حال، آن را رها نمی کند، پس شایسته است سود بزرگ اخروی

با وجود شورای انجام طاعت الهی مورد توجه قرار گیرد.[44]
در بخشی از آیاتِ ناظر به وقوع حوادثی در آستانه قیامت نیز به بیابان اشاره شده است. در آن هنگام پروردگار زمین را همچون دشتی هموار و پهناور[45] رها می کند که در آن هیچ گونه پستی و بلندی ای نخواهد بود: «فَیَذَرُها قاعـًا صَفصَفـا * لا تَری فیها عِوَجـًا و لااَمتـا».(طه/20، 106 ـ 107) مفسران تعبیر «قاعاً صَفصَفاً»را بیابانی[46] هموار و بدون گیاه[47] معنا کرده اند. پس از نفخه دوم نیز همه آفریدگان خود را در بیابانی حاضر می بینند: «فَاِنَّما هِیَ زَجرَةٌ واحِدَه * فَاِذا هُم بِالسّاهِرَه».(نازعات/79،13، 14) اهل لغت و تفسیر در وجه نامگذاری بیابان به ساهره وجوهی گفته اند[48]؛ بعضی ساهره را سرزمینی در شام و بیت المقدس دانسته اند.[49]
افزون بر آنچه ذکر شد بعضی آیات دیگر نیز به حوادثی اشاره دارند که بر اساس نقلهای تفسیری و تاریخی در بیابان واقع شده اند، گرچه در خود آیه به این موضوع اشاره نشده است؛ آیات 153 آل عمران/ 3 و 125 توبه/ 9 به جریان وقوع جنگهای احد و حنین در کوه و بیابان احد و بیابانهای تهامه پرداخته است. آیات ابتدای سوره جنّ/ 72 و نیز آیه 29 احقاف/ 46 به اسلام آوردن جنیان* در وادی نخله اشاره دارد. این مکان صحرایی میان طائف و مدینه[50] است. برخی از مفسران پیمان گرفتن از ذریه آدم که در آیه 172 اعراف/7 آمده است را در بیابان «وادی النعمان» دانسته اند. آنها معتقدند پس از آنکه آدم حج به جا آورد خداوند ذریه او را از پشتش بیرون آورد و به او نشان داد و ندا آمد: «اَلَستُ بِرَبِّکُم»؟ همگی گفتند: «بَلی»[51]؛ اما مفسران شیعی و معتزلی با تفسیر فوق مخالفت کرده و آیه را بر معنای دیگری حمل می کنند.[52] برخی مفسران تعبیر «بَرّ» در آیه 59 انعام/6 و 41 روم/ 30 را به بیابان معنا کرده اند.[53] آیه نخست موجودات برّ و بحر و عمل آنها را در حیطه علم خداوند می داند. در آیه دوم اعمال (بد) انسانها سبب پیدایش فساد در برّ و بحر دانسته شده است؛ ولی باید دانست که مقصود از برّ و بحر همان معنای معروف (خشکی و دریاست) که شامل تمام کره زمین می شود. شاید آنچه موجب شده تا بعضی در آیه 41 روم/30 معانی

دیگری برای برّ ذکر کنند شأن نزول آیه یعنی داستان قحطی مکه است که در پی نفرین پیامبر واقع شد. قریش در کفر و عناد خویش لجاجت می کردند و رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)آنان را نفرین کرد. این گروه از مفسران خواسته اند آیه را بر سبب نزول تطبیق کنند و دچار اشتباه شده اند.


بیت الله

بیت الله => کعبه

بیت الحرام

بیت الحرام => کعبه

بیت العتیق

بیت العتیق => کعبه

بیت المعمور

اشاره

بیت المعمور : کعبه، خانه ای محاذی کعبه در آسمان
بیت المعمور که از آن به ضُراح،[1] ضریح[2] و عروبا[3] نیز تعبیر شده، ترکیبی وصفی از «بیت» و «معمور» است. «بیت» در لغت معادل منزل و مسکن[4] و به معنای خانه و «معمور» اسم مفعول از مصدر «عمران» و به معنای آباد است[5]، بنابراین بیت المعمور یعنی خانه آباد. خانه آباد در لغت به خانه ای اطلاق می شود که متروک نباشد و اهلش در آن سکونت داشته باشند.[6]
ترکیب «البیت المعمور»تنها یک بار در آیه 4 سوره طور/52، آمده است. در آغاز این سوره خداوند در کنار چند قَسَم، به آن نیز سوگند یاد کرده است: «والطّور * و کِتـب مَسطور * فی رَقّ مَنشور * والبَیتِ المَعمور * والسَّقفِ المَرفوع».(طور/52 1 ـ 5)
سوگند خداوند به «البیت المعمور»حاکی از قداست، حرمت و عظمت والای این خانه آباد در

پیشگاه اوست. مفسران درباره اینکه این خانه مقدس چیست اختلاف نظر دارند؛ برخی با توجه به اینکه در قرآن از کعبه با نام بیت یاد شده بیت المعمور را به کعبه تفسیر کرده اند که به وسیله زائران و حاجیان همواره معمور و آباد است و نخستین خانه ای است که برای عبادت بر روی زمین ساخته و آباد شده است.[7]
برخی دیگر گفته اند: منظور از آن خانه دلهای مؤمنان است که با معرفت و اخلاص آباد است.[8]
برخی می گویند: بیت المعمور اشاره است به دلهای عارفان که به معرفت و محبت خداوند آبادان و به نظر او زنده و به لطف او شادان است.[9]
برخی نیز بیت المعمور را به قلب عالم یعنی نفس ناطقه کلیه که همان لوح قدر است تفسیر کرده اند که با طواف ملکوت بر گرد آن همواره آباد است.[10]
بنابر آنچه در علوم عقلی و عرفانی ثابت است همه موجودات عالم ماده مسبوق به تحقق در عوالم قبل از عالم ماده اند که از آن جمله کعبه است، از این رو باید قبل از تحقق مادی آن، در عوالم پیشین (عالم مثال، عقل و لاهوت) متحقق شده باشد. بیت المعمور اشاره به وجود کعبه در عالم مثال است که در برخی از اقوالِ مشهورتر به بیتی در محاذات کعبه (در آسمان اول، چهارم یا هفتم) تفسیر شده است[11]، از این رو بر اساس روایتی: کعبه مربع ساخته شده، چون محاذی بیت المعمور است و بیت المعمور مربع است، چون در محاذات عرش قرار دارد و عرش نیز مربع است، زیرا کلماتی که اسلام بر آن بنا شده 4 تاست: «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله اکبر».[12] حرمت بیت المعمور در آسمانها همانند حرمت کعبه در زمین است.[13] این خانه با عبادت فرشتگان معمور و آباد است[14] و براساس روایات هر روز 70000 فرشته به زیارت آن می آیند و هرگز به آن باز نمی گردند.[15]
با توجه به اینکه بیت المعمور حقیقت مثالی کعبه در عوالم غیبی آسمان چهارم یا هفتم[16] است مقصود از محاذات آن با کعبه محاذات معنوی است نه مادی[17]، بنابراین، این شبهه که

«اگر بیت المعمور در آسمان همواره محاذی کعبه باشد باید هم زمین حرکت کند هم آسمان یا هیچ یک حرکت نکنند، چون اگر یکی حرکت کند و دیگری ساکن باشد از محاذات یکدیگر بیرون می روند» ظاهرنگری ناشی از پندار جسمانی بودن بیت المعمور است.[18]
براساس برخی از روایات و نیز نظر برخی از مفسران بیت المعمور همان مسجدالأقصی است[19] که در آیه 1 اسراء/17: «سُبحـنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بـرَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایـتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر ذکر شده و پیامبر(صلی الله علیه وآله) در آنجا با ملائکه و پیامبران الهی نماز خوانده[20] و با حضرت ابراهیم(علیه السلام)به گفتوگو پرداخته است.[21]
البته بنابر اصل تطابق عالم کبیر کیانی و عالم صغیر انسانی آنچه در عالم کبیر موجود است در عالم صغیر انسانی نیز وجود دارد و بیت المعمور عالم صغیر انسانی قلب انسان است، از این رو برخی از اقوال که بیت المعمور را به قلب انسان کامل تفسیر کرده[22] می تواند اشاره به این مطلب باشد.
در روایات ویژگیهای دیگری برای بیت المعمور ذکر شده است که برخی از آنها عبارت است از:
1. قرآن کریم نخست به صورت دفعی به بیت المعمور، سپس از بیت المعمور به صورت تدریجی و در ظرف 20 سال بر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)نازل شد.[23]
2. بیت المعمور 50000 سال پیش از آفرینش آسمانها و زمین آفریده شده است.[24]
3. بر بیت المعمور نام خدای متعالی نوشته شده است:«و باسمک المکتوب فی البیت المعمور».[25]
4. هرروز 70000 فرشته بر بیت المعمور نازل شده، پس از طواف آن خانه به زمین می آیند و به طواف کعبه می پردازند، آنگاه به زیارت قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شتافته و سپس به زیارت قبر امیر مؤمنان(علیه السلام) می روند و از آنجا به کربلا رفته و پس از زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) به آسمان عروج می کنند.[26]
5. فرشتگان به هنگام طواف بیت المعمور با خواندن دعای «یا من أظهر الجمیل و ستر القبیح، یا من لم یؤاخذ بالجریرة...»به نیایش می پردازند.[27]

6. نام محمد(صلی الله علیه وآله)، علی، حسن، حسین و ائمه(علیهم السلام) و شیعیانشان بر پوستی از نور و آویخته بر بیت المعمور نگاشته است.[28]
7. نگهبان بیت المعمور فرشته ای است که او را «زرین» می گویند. در نسخه ای «رزین» و در نسخه ای دیگر «درزین» آمده است.[29]

بیت المقدس

اشاره

بیت المقدس : اُورشلیم، مرکز فلسطین، دومین شهر مقدس و جایگاه نخستین قبله مسلمانان
بیت المقدس، نام عربی و اسلامی پایتخت فلسطین است که بیشتر و پیش تر با نام عبری اُورشلیم خوانده می شد. این شهر نزدیک نقطه مرکزی فلسطین، در حدود 24 کیلومتری غرب بحرالمیت و 56 کیلومتری شرق دریای مدیترانه، در آب پخشان بین جلگه مدیترانه و دره رود اردن قرار دارد. شهری کوهستانی است با ارتفاع750 متر از دریای مدیترانه و ارتفاع 1150 متر از بحرالمیت.[1] آب و هوای آن نیمه گرم و نیمه خشک، همراه با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و بارانی است.[2]
بیت المقدس شهری باستانی با قدمتی 35 قرن است و تاریخ بنای آن به زمانی بسیار پیش از ورود بنی اسرائیل و حتی ابراهیم(علیه السلام)به آن دیار باز می گردد.[3] قدیمی ترین ساکنان آن را قبیله ای از اعراب کنعانی به نام «یَبُوسیان» در هزاره سوم یا چهارم پیش از میلاد دانسته اند و نخستین بنای آن را به «مَلِک صادوق» یا «مَلِکیصادُق»، پادشاه «یَبُوسی» نسبت می دهند.[4]برخی او را همان «سام بن نوح» دانسته اند.[5]
بیت المقدس در طول تاریخ، نامهایی گوناگون به خود گرفته است. پادشاه کنعانی به احترام «شالیم» (خدای صلح) آن را «یُوْرشالیم» به معنای شهر صلح و آرامش خواند. پیش از تصرف شهر به دست حضرت داود(علیه السلام) «یَبُوس» خوانده

می شد و داود(علیه السلام) آن را به «اُورشلیم» تغییر داد.[6] «اُور» در زبان سومری و آرامی به معنای «شهر» است که وارد زبان عبری شده و با «شلیم» به معنای مقدس، صلح و آرامش، روی هم رفته، معنای شهر مقدس، شهر صلح، سلامتی و آرامش را می دهد.[7]
در تورات از این شهر با نامها و عناوینی چون: اَریئیل[8] ، شالیم[9]، یَبوس[10]، شهر یهودا[11]، شهر خدا[12]، قریه پادشاه عظیم[13] و شهر مقدس[14] یاد شده است. رومیان آن را «ایلیاء» به معنای خانه مقدس یا خانه خدا[15] و یهودیان «بیت همیقداش»[16] می خواندند. نام ایلیاء تا زمان ظهور اسلام معروف بود و به تدریج اسامی بیت المُقدّس، بیت المَقْدِس، قُدس، قدس شریف و مدینه مقدسه به آن اطلاق شد.[17]
بیت المقدس به سبب حضور، تولد، زندگی یا دفن شماری از پیامبران و شخصیتهای بزرگ الهی در آن، از قبیل ابراهیم، یعقوب، داود، سلیمان، مریم، عیسی(علیهم السلام) و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، همچنین وجود بسیاری از آثار، اماکن و بناهای دینی و مقدس کهن در آن، از ارزش و قداست ویژه ای در نزد پیروان همه ادیان ابراهیمی برخوردار است.[18] صخره مقدس (مذبح اسماعیل، قبله موسی و بنی اسرائیل و جایگاه عروج پیامبر اسلام)[19]، قبة الصخره، هیکل سلیمان، برج داود، دیوار ندبه، کلیسای قیامت، مسجد الأقصی و قبة المعراج و دهها اثر دینی و تاریخی دیگر از این قبیل در آن است.[20] بر اساس گزارش برخی منابع فقط آثار و اماکن اسلامی آن به بیش از 110 مورد می رسد.[21]
بیت المقدس در طول تاریخ شاهد حوادث بسیاری بوده است. این شهر بر اثر موقعیت جغرافیایی خاص، که آن را شاهراه ارتباطی شرق و غرب قرار می دهد و نیز به سبب سرسبزی و خرّمی، تنوع محصولات کشاورزی و برخورداری از پیشینه تاریخی و تقدس دینی، همواره مورد توجه قدرتها و شاهد لشکرکشیهای بسیاری بوده است،

به گونه ای که دو بار به طور کلی به دست مهاجمان ویران، 18 بار تجدید بنا و سه بار معبد آن بازسازی ومرمت شده است و 6 بار مردم آن مجبور به تغییر آیین و مذهب خود شده اند.[22] کنعانیها، حیتیها، حویان، فریسیان، یبوسیان و فلسطیان از جمله اقوامی بودند که قبل از هجوم قوم عبرانی در سرزمین فلسطین می زیستند.[23] حضرت داود(علیه السلام)در سال 1010 یا 1020 ق. م. با شکست یبوسیان شهر بیت المقدس را به تصرف خود درآورد و آن را مرکز حکومت بنی اسرائیل قرار داد و به فرمان الهی بنای قدس، خانه خدا را آغاز کرد که به دست حضرت سلیمان تکمیل شد. ساخت این بنای باشکوه و عظیم، معروف به «هیکل سلیمان» در سال 970 ق. م. پایان یافت.[24] پس از سلیمان، بلایا و مصائب فراوانی بر اورشلیم وارد شد؛ آشوریان بارها به آن هجوم برده، آن را غارت کردند. سخت ترین و ویرانگرترین حمله به وسیله بخت نصر دوم (نبوکدنصر)، پادشاه بابل، در 586 یا 587 ق. م. صورت گرفت که در جریان آن دیوارهای دفاعی شهر به دست سپاه بابل تخریب و اورشلیم پس از اشغال به کلی ویران شد و ساکنانش اسیر و به بابل برده شدند.[25] در این حمله، صدقیا، حاکم اورشلیم، اسیر و کور شد و اشراف و بزرگان شهر کشته شدند. قصر پادشاه و هیکل سلیمان به آتش کشیده شد. ظروف و وسایل قیمتی معبد به تاراج رفت[26] و تابوت عهد[27] و نص تورات[28] به کلی از میان رفت. طبق روایت تورات، همه مردم شهر از جمله دانیال و عزرا، به غیر از افراد فقیر و بی چیز به بابل تبعید شدند.[29] با غلبه کوروش، پادشاه ایران بر بابلیها در سال 538 ق. م. و بازگشت یهودیان اسیر، بیت المقدس پس از 50 سال خرابی دوباره آباد شد.[30] در 332 ق. م. اسکندر مقدونی با شکست امپراطوری ایران این شهر را نیز فتح کرد.[31] پس از اسکندر، بیت المقدس متناوباً زیر سلطه بطالسه مصر و پادشاهان سلوکی بود.[32] در سال 63 ق. م. رومیان برای نخستین بار بر بیت المقدس مسلط شدند. در سال 70 م. و در پی شورش یهودیان بیت المقدس «تیتوس»، فرمانروای روم، این شهر را برای بار دوم با خاک یکسان کرد. هادریانوس در 132 م. بار دیگر بیت المقدس را بنا کرد و آن را «ایلیاء کاپیتولینا» نامید و از ورود یهودیان به این شهر

ممانعت کرد.[33] در 312 م. با گرایش امپراطور کنستانتین به دین مسیح، کلیساهای متعدد از جمله کلیسای قمامه (قیامت) در این شهر ساخته شد.[34] در سال 614 م. خسرو دوم شاه ایران، بیت المقدس را از دست رومیان خارج کرد و یهودیان دوباره در آن ساکن شدند؛ ولی پس از اندکی در 629 م. امپراطورروم، هرقل (هراکلیوس)، دوباره شهر را پس گرفت. بیت المقدس یا ایلیاء همچنان در دست رومیان بود تا اینکه در 637 م. به تصرف مسلمانان درآمد.[35] امویان، عباسیان، طولونیان، أخشیدیان، فاطمیان و سلجوقیان به ترتیب بر این شهر حکمرانی کردند.[36] سال 1099 م. در نخستین جنگ صلیبی، بیت المقدس، همراه با قتل و غارت وحشیانه، به دست صلیبیان افتاد. در سال 1187 م. صلاح الدین ایوبی دوباره این شهر مقدس را پس گرفت.[37]بیت المقدس و فلسطین همچنان صحنه جنگهای صلیبی بود تا اینکه در 1517 م. دولت عثمانی با شکست ممالیک، این شهر را به تصرف خود درآورد.[38] در پی شکست روسها در نبرد با عثمانیها که از حمایت فرانسه و انگلیس برخوردار بودند، پای فرانسویها و انگلیسیها به فلسطین باز شد. با ورود دولت عثمانی به جنگ جهانی اول، انگلیس، تلاش برای تجزیه عثمانی را آغاز کرد[39]، از این رو برای کسب حمایت مالی و سیاسی یهودیان و در پی مذاکرات با صهیونیستها، دولت انگلیس با صدور اعلامیه معروف بالفور (1917 م.) تأسیس «وطن ملی یهود» راتعهد کرد و یک ماه پس از آن بیت المقدس را به اشغال نظامی خود درآورد. از آن تاریخ تاکنون، بیت المقدس به عنوان مرکز فلسطین، کانون تحولات، چالشها و درگیریهای بسیار نظامی، سیاسی و اجتماعی میان مسلمانان و صهیونیستها بوده است.[40]

یادکرد بیت المقدس در قرآن:

یادکرد بیت المقدس در قرآن:
بیت المقدس از اعلام غیر مصرّح قرآن است و بیشتر مفسّران، تعابیری مانند«الاَرضِ الَّتی بـرَکنا فیها»(انبیاء/21،81؛ اعراف/7،137)، «الاَرضُ المُقَدَسَة»(مائده/5،21)، «القَریَة»(بقره/2،58) و «الاَرض»(اسراء/17،4) را بر آن تطبیق کرده اند. در آیات مربوط به تغییر قبله (بقره/2، 142 ـ 150) نیز تلویحاً از بیت المقدس

یاد شده است[41] قبله)؛ همچنین شماری از مفسران نخستین آیاتی چون 114 ـ 115 بقره/2 و 41 ق/50 را نیز به بیت المقدس مربوط دانسته اند.[42]
1. نخستین یادکرد از بیت المقدس در آیه ای است که ماجرای هجرت ابراهیم(علیه السلام)از بابل را گزارش می کند. حضرت ابراهیم پس از ماجرای شکستن بتها و نجات معجزه آسا از آتش نمرودیان به همراه حضرت لوط(علیه السلام)، خانواده و دیگر پیروانش به سوی سرزمینی روانه می شود که خداوند آن را مایه برکت برای جهانیان خوانده است: «و نَجَّینـهُ و لوطـًا اِلَی الاَرضِ الَّتی بـرَکنا فیها لِلعــلَمین».(انبیاء/21،71) مشهور مفسران مراد از این سرزمین را شام و فلسطین دانسته اند که مسلماً شهر بیت المقدس را نیز در برمی گیرد.[43]
2. یادکرد دیگر بیت المقدس که در آیات متعددی مورد اشاره قرار گرفته، در ارتباط با داستان بنی اسرائیل و سکونت آنان در سرزمین فلسطین است. بنی اسرائیل که در مصر با آزار و شکنجه های سخت فرعونیان به ستوه آمده بودند، همواره آرزوی بازگشت به فلسطین را داشتند؛ سرزمینی که نیاکان آنها یعنی یعقوب و فرزندانش، پیش از مهاجرت به مصر آنجا ساکن بودند. موسی با فراخوان بنی اسرائیل به صبر و پایداری و یاری جستن از خدا در برابر شکنجه های فرعونیان، آنان را به بازگشت به سرزمین فلسطین و بیت المقدس و زندگی در آن امیدوار می ساخت:«قالَ موسی لِقَومِهِ استَعینوا بِاللّهِ واصبِروا اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ...».(اعراف/7،128) بنی اسرائیل در پی خروج از مصر و ورود به فلسطین، در شهر بیت المقدس با قومی معروف به عمالقه روبه رو شدند.[44] موسی(علیه السلام)از آنان خواست که وارد سرزمین مقدس شده، با عمالقه بجنگند و در غیر این صورت دچار خسران و زیان خواهند شد: «یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُم و لا تَرتَدّوا عَلی اَدبارِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین».(مائده/5،21) مشهور مفسران شیعه[45] و سنی[46] به تبع مفسران نخستینی چون ابن عباس، ابن زید، سدّی و أبی علی[47]سرزمین مقدس یاد شده را شهر بیت المقدس دانسته اند.

برخی نیز دمشق، فلسطین و سرزمین طور و بخشی از اردن را گفته اند که چندان با تعبیر ارض مقدس» سازگار نیست.[48]
مفسران، قداست این شهر را ناشی از حضور، زندگی و دفن انبیاء و مؤمنان در آن دانسته اند.[49] برخی نیز عاری بودن آن ازشرک و کفر و گناه را سبب تقدسش ذکر کرده اند[50] که با پیشینه تاریخی این شهر، حضور مشرکان و کافران و فساد بنی اسرائیل در آن چندان سازگار نیست.
بنی اسرائیل به بهانه نیرومندی و جنگاوری عمالقه و هراس از آنان، فرمان ورود به شهر و هشدارهای موسی را نادیده گرفته، از موسی خواستند که با خدای خود به جنگ آنها رفته، شهر را تسخیر کنند تا آنها وارد آن گردند. (مائده/5،22 - 24) در پی این نافرمانی، بنی اسرائیل دچار کیفر الهی شده، به مدت 40 سال از ورود به بیت المقدس محروم و در وادی تیه تیه) سرگردان شدند: «قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً یَتیهونَ فِی الاَرضِ فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الفـسِقین».(مائده/5،26) پس از 40 سال آنان به فرماندهی یوشع بن نون موفق به فتح بیت المقدس گشتند.[51] مفسران آیه 58 بقره/2 را اشاره به این ورود تاریخی بنی اسرائیل می دانند:«و اِذ قُلنَا ادخُلوا هـذِهِ القَریَةَ فَکُلوا مِنها حَیثُ شِئتُم رَغَدًا وادخُلوا البابَ سُجَّدًا وقولوا حِطَّةٌ نَغفِر لَکُم خَطـیـکُم وسَنَزیدُ المُحسِنین».بر اساس دیدگاه مشهور مفسران شیعه[52] و سنی[53] مراد از «القَریَة»شهر بیت المقدس است و بنی اسرائیل فرمان یافتند که برای طلب آمرزش نسبت به گناهان و نافرمانیهای پیشین خویش، متواضعانه و خاشعانه از دری موسوم به «باب حطّه» نیز رد شده، جمله ای را جهت استغفار بر زبان جاری سازند. باب حطه)
در مقابل، شماری دیگر از مفسران مانند ابن زید، مراد از «القریه» را شهر اریحا گفته اند.[54] این شهر در وادی اردن به فاصله 8 مایلی از شمال غربی محل اتصال رودخانه اردن با دریای مرده قرار دارد.[55] اریحا نخستین شهر سرزمین موعود بود که پس از پایان 40 سال آوارگی بنی اسرائیل و به فرماندهی یوشع، تسخیر و تخریب شد[56] و هنگام تقسیم آن سرزمین میان قبایل دوازده گانه،

به قبیله بنیامین تعلق گرفت.[57] در زمان حکومت اخاب دوباره بازسازی[58] و بعدها به دست سپاه بخت نصر بار دیگر ویران شد.[59] به احتمال زیاد تسخیر اریحا پیش از شهرهای دیگر، زمینه طرح دیدگاه دوم مبنی بر تطبیق «القریه» بر آن بوده باشد.
در شمار دیگری از آیات هم پس از اشاره به نابودی فرعونیان، خوش فرجامی بنی اسرائیل و سکونت آنها در سرزمین پُر خیر و برکت به عنوان پاداش بردباری و تحمّل آنها در برابر آزار و شکنجه های فرعونیان، یاد شده است:«و اَورَثنَا القَومَ الَّذینَ کانوا یُستَضعَفونَ مَشـرِقَ الاَرضِ و مَغـرِبَهَا الَّتی بـرَکنا فیها و تَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسنی عَلی بَنی اِسرءیلَ بِما صَبَروا...».(اعراف/7،137) برکت مورد اشاره در این آیه و نیز شمار دیگری از آیات: (انبیاء/21، 71، 81؛ اسراء/17،1؛ سبأ /34،18) که به سرزمین فلسطین و بیت المقدس نسبت داده شده است از سوی بیشتر مفسران به معنای حاصلخیزی، خوش آب و هوا بودن آن سرزمین و فراوانی درختان و میوه های آن گرفته شده است[60]، چنان که عبارت«مُبَوَّاَ صدق»که مراد از آن را نیز بیت المقدس گفته اند، به معنای مسکنی پسندیده و رضایت بخش گرفته شده است؛ جایی که در آنجا همه نیازمندیهای زندگی برای بنی اسرائیل فراهم بود[61]: «ولَقَد بَوَّأنا بَنی اِسرءیلَ مُبَوَّاَ صِدق و رَزَقنـهُم...».(یونس /10، 93) البته با توجه به حضور شماری از پیامبران الهی و رفت و آمد فرشتگان به این سرزمین می توان برکت یاد شده را اعم از مادی و معنوی دانست.[62] در برخی منابع نیز تنها به بُعد معنوی اشاره شده است[63]، چنان که کعبه نیز به رغم وجود آب و هوای گرم و سوزان مکه و خشک و بی آب و علف بودن زمینهای اطراف آن، مبارک خوانده شده است. (آل عمران/3، 96)
3. مفسران، سرزمین مورد اشاره در آیات آغازین سوره اسراء را نیز بیت المقدس دانسته اند. براساس این آیات، خداوند در تورات به بنی اسرائیل خبر داده است که آنان دو بار در بیت المقدس دست به فسادانگیزی خواهند زد و در هر دو بار، اقوام بیگانه ای بر آنان تسلط یافته، بیت المقدس را ویران خواهند کرد[64]: «و قَضَینا اِلی بَنی اِسرءیلَ فِی الکِتـبِ لَتُفسِدُنَّ

فِی الاَرضِ مَرَّتَینِ... * فَاِذا جاءَ وَعدُ اُولهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا اولی بَأس شَدید... *... فَاِذا جاءَ وَعدُ الأخِرَةِ لِیَسوءوا وُجوهَکُم و لِیَدخُلُوا المَسجِدَ کَما دَخَلوهُ اَوَّلَ مَرَّة ولِیُتَبِّروا ما عَلَوا تَتبیرا» اسراء/17،4 ـ 7) مفسران در این باره که فسادانگیزی دوگانه بنی اسرائیل چه بوده است، اختلاف دارند؛ برخی آن را اشاره به کشتن زکریای پیامبر و فرزند وی حضرت یحیی دانسته اند[65] و برخی دیگر اراده قتل ارمیای نبی و عیسی مسیح(علیه السلام) را هم افزوده اند[66]، چنان که هویت کسانی که بر بیت المقدس سلطه یافته، آن را تخریب کرده اند مورد اختلاف است. برخی تسلط و تخریب نخست را به بخت نصر و مرتبه دوم را به تیتوس، وزیر اسبیانوس (امپراطور روم)[67] و بعضی به سنحاریب و جالوت[68]و شماری نیز به پادشاه پارس (شاپور) و بخت نصر[69] نسبت داده اند. گزارشهای تاریخی، دیدگاه اول را تأیید می کند. به خرابی بیت المقدس به دست بخت نصر در ذیل آیه «اَو کالَّذی مَرَّ عَلی قَریَة وهِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُروشِها قالَ اَنّی یُحیی هـذِهِ اللّهُ بَعدَ مَوتِها»(بقره/2،259) نیز اشاره شده است.
به اعتقاد شماری از مفسران وقتی که عزیر یا ارمیای نبی از کنار خرابه های بیت المقدس گذر کرده، به یاد رستاخیز می افتد، چگونگی زنده شدن دوباره مردگان برای او مورد سؤال واقع می شود و در پی آن خداوند او را میرانده، پس از 100 سال دوباره زنده می کند.[70] طبق گزارش برخی از منابع آیه «و مَن اَظلَمُ مِمَّن مَنَعَ مَسـجِدَ اللّهِ اَن یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ وسَعی فی خَرابِها اُولئِکَ ما کانَ لَهُم اَن یَدخُلوها اِلاّ خائِفینَ»(بقره/2،114) نیز مربوط به خراب شدن بیت المقدس به دست بخت نصر و جلوگیری از ذکر خدا در آن است.[71]
4. در داستان حضرت سلیمان و تسخیر باد در دست او نیز از بیت المقدس یاد شده است: «و لِسُلَیمـنَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجری بِاَمرِهِ اِلَی الاَرضِ الَّتی بـرَکنا فیها...».(انبیاء/21،81) برخی از مفسران شیعه[72] و سنی[73] زمین مبارکی را که حضرت سلیمان، باد را به سوی آن به گردش درمی آورد، شام و برخی دیگر بیت المقدس و شام گفته اند.[74] با توجه به پیشینه تاریخی بیت

المقدس و حکومت حضرت سلیمان در آن و مناطق اطراف و نیز با توجه به اینکه «الَّتی بـرَکنا فیها»در سوره انبیاء/21 آیه 71 به صورت وصف بیت المقدس ذکر شده، مطمئناً سرزمین مبارک یاد شده، بیت المقدس را نیز دربرمی گیرد.
5. مکانی که حضرت مریم هنگام تولد حضرت عیسی و پس از آن به آنجا پناه برد نیز بر اساس دیدگاه مشهور مفسران، بیت المقدس دانسته شده است: «و جَعَلنَا ابنَ مَریَمَ واُمَّهُ ءایَةً وءاوَینـهُما اِلی رَبوَة ذاتِ قَرار و مَعین».(مؤمنون/23،50) مفسران با استناد به تعبیر «رَبَوة ذاتِ قَرار وَ مَعین»مکان یاد شده را سرزمینی خوانده اند که در عین مرتفع بودن نسبت به زمینهای اطراف، مسطح، وسیع، و برخوردار از آب جاری[75] و در نتیجه حاصلخیز و پربرکت بوده[76] که همان بیت المقدس است. مکان یاد شده بر مصر، کوفه، دمشق یا رمله در فلسطین نیز تطبیق شده است.[77] برخی، دیدگاه نخست را به احتمال، متأثر از کتاب مقدس دانسته اند که بیت المقدس را نزدیک ترین نقطه زمین به آسمان خوانده است.[78]
6. در آیه 18 سبأ/34 نیز سرزمین مبارک و پیوستگی آن با سرزمین سبأ یاد شده است که به دوران آبادانی یمن بازمی گردد. ساکنان سبأ در سفرهای تجاری به فلسطین و بیت المقدس از یک آبادی به آبادی دیگر می رفتند و هرگز ناگزیر به عبور از بیابانهای گسترده و غیر مسکونی نبوده اند:[79]«و جَعَلنا بَینَهُم و بَینَ القُرَی الَّتی بـرَکنا فیها قُرًی ظـهِرَةً و قَدَّرنا فیهَا السَّیرَ سیروا فیها لَیالِیَ واَیّامـًا ءامِنین».(سبأ/34،18) مسافرت از این مسیر برای مسافران، راحت و توأم با امنیت بود که به عنوان نعمت برای ساکنان سبأ از آن یاد شده است. بیشتر مفسران شیعه[80] و سنی[81] مراد از «القُرَی الَّتی بـرَکنا فیها»را روستاهای شام و برخی نیز روستاهای شامات گفته اند که مشتمل بر شام، اردن و فلسطین است.[82] شماری نیز آن را خصوص بیت المقدس دانسته اند که با توجه به ذکر صفت پربرکت بودن برای این مناطق در آیات دیگر منافاتی در جمع آنها نیست.
7. یکی دیگراز یادکردهای بیت المقدس در قرآن مربوط به داستان معراج و سیر دادن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از مکه به بیت المقدس و

مسجدالأقصی است: «سُبحـنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بـرَکنا حَولَهُ...».(اسراء/17،1) بیشتر مفسران شیعه[83] و سنی[84] «المسجدالاقصی» را مسجد بیت المقدس دانسته اند که در این صورت بی شک، «التی بـرَکنا حَولَهُ»ابتدا شهر بیت المقدس و سپس مناطق اطراف آن و فلسطین است که مبارک به حضور انبیا و اولیا[85] و پربرکت به لحاظ درختان و میوه هاست.[86]
8. برخی از مفسران در آیه «و استَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکان قَریب»(ق/50،41) «مَکان قَریب»را بر صخره بیت المقدس تطبیق داده اند[87] که جبرئیل یا اسرافیل بر آن می ایستد و در صور دمیده، مردگان را برای رستاخیز ندا می دهد. به احتمال فراوان این گروه از مفسّران، متأثر از کتاب مقدس بوده اند که بیت المقدس را نزدیک ترین نقطه زمین به آسمان به اندازه 18 میل معرفی می کند.[88] برخی، آیات 3 فجر/89[89] و 1 تین/95 را نیز با بیت المقدس ارتباط داده اند.[90]