گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
پسران آدم


پسران آدم => هابیل و قابیل

پسر برادر

اشاره

پسر برادر : فرزند ذکور برادر
پسر برادر، فرزند ذکور برادر[1] و برادر اعم از نَسَبی و رضاعی است.[2] در قرآن به صورت صریح دو بار از پسر برادر با تعبیر «بَنی اِخونِهِنَّ»(نور/24،31) و «اَبناءِ اِخونِهِنَّ»(احزاب/33،55) یاد شده است. در برخی آیات نیز، هرچند از پسر برادر نامی برده نشده؛ ولی مخاطب آیه پسر برادر است؛ مانند «حُرِّمَت عَلَیکُم... و عَمّـتُکُم»(نساء/4،23) و آیه «و لا عَلی اَنفُسِکُم اَن تَأکُلوا مِن... بُیوتِ عَمّـتِکُم»(نور/24،61)؛ همچنین پسر برادر از جمله مصادیق پاره ای عناوین کلی مانند «اَقْربون» و «رجال» در آیه 17 نساء/ 4 و «اَرْحام» در آیات 75 انفال/ 8 و 9 احزاب 33 است.

احکام فقهی

1. محرمیت با عمّه:

1. محرمیت با عمّه:
در آیه 54 احزاب/33 همسران پیامبر به رعایت حجاب در برابر دیگران

سفارش و در آیه بعد برخی مردان از جمله پسر برادر از این حکم استثنا شده اند: «لا جُناحَ عَلَیهِنَّ فی ءابائِهِنَّ ... و لا اَبناءِ اِخونِهِنَّ»(احزاب/33،55)؛ همچنین در آیه ای دیگر زنان مسلمان از آشکار ساختن زینت خود در برابر دیگران به جز شماری از مردان از جمله پسر برادر منع شده اند: «و قُل لِلمُؤمِنـتِ ... و لایُبدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعولَتِهِنَّ ... اَو بَنی اِخونِهِنَّ».(نور/24،31) از این آیات استفاده می شود که پسر برادر به عمّه* محرم بوده، نگاه کردن وی به عمه و زینت او بدون قصد لذت بردن اشکالی ندارد[3]؛ اما درباره مراد از زینت در این آیات اقوال متعددی میان فقیهان مطرح است تزیین)

2. حرمت ازدواج با عمّه:

2. حرمت ازدواج با عمّه:
«حُرِّمَت عَلَیکُم ... عَمّـتُکُم».(نساء/4،23) این حرمت به عمه بیواسطه منحصر نیست، بلکه افزون بر آن شامل، عمه با واسطه یعنی خواهر اجداد شخص نیز هست.[4] در تحقق محرمیت و حرمت ازدواج تفاوتی میان پسر برادر و عمه نَسَبی و رضاعی نیست.[5]

3. طعام خوردن از خانه عمو و عمه:

3. طعام خوردن از خانه عمو و عمه:
پسر برادر می تواند در غیبت عمو و عمه وارد خانه آنان شده، از خوردنیهای موجود در خانه آنان بخورد: «و لا عَلی اَنفُسِکُم اَن تَأکُلوا مِن ... بُیوتِ اَعمـمِکُم اَو بُیوتِ عَمّـتِکُم».(نور/24،61) برخی از فقیهان اهل سنت این کار را در صورتی مباح شمرده اند که صاحب خانه اجازه داده باشد؛ ولی برخی دیگر بر آن اند که جایز بودن این امر به سبب وجود رابطه خویشاوندی است و اجازه صاحب خانه لازم نیست.[6]شماری دیگر جواز این عمل را منوط به علم به رضایت صاحب خانه دانسته اند[7]؛ ولی فقهای امامیه گفته اند: این کار در صورتی جایز است که علم یا ظن قوی به رضایت نداشتن صاحب طعام در میان نباشد[8]، افزون بر این، به استناد روایات اهل بیت(علیهم السلام) این غذا خوردن باید به مقدار نیاز و به دور از اسراف باشد.[9]

4. ارث بردن پسر برادر:

4. ارث بردن پسر برادر:
پسر برادر از عمه ها و عموها و دیگر خویشاوندان ارث می برد. برخی از فقها[10] پسر برادر را از مصادیق «رجال» و «اَقْربون» در آیه 7 نساء/4 دانسته اند که در آن برای مردان سهمی از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقی می گذارند مقرر شده است: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الولِدانِ والاَقرَبونَ ... مِمّا قَلَّ مِنهُ اَو کَثُرَ نَصیبـًا مَفروضا»(نساء/4،7)؛ همچنین پسر برادر مصداق «اَرْحام» در آیات

75 انفال/8 و 6 احزاب/33 است که در آن برخی از خویشاوندان در ارث بردن مقدم بر برخی دیگر دانسته شده اند[11]: «و اولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی بِبَعض»(انفال/8،75) و نیز بر اساس آیات فوق، عمه و عمو نیز از پسر برادر ارث می برند.[12] البته ارث بردن پسر برادر از عمه و عمو و نیز ارث بردن آنان از وی تنها در صورتی است که وارث نزدیک تری نباشد.[13] این حکم به برادر و عمه و عموهای نَسَبی اختصاص دارد و پسر برادر و عمه و عموی رضاعی را شامل نمی شود، زیرا رضاع از نظر اسلام از اسباب ارث شمرده نشده است.[14]

پسر خواندگی

پسر خواندگی => فرزند خواندگی

پسر شوهر

احکام فقهی

1. حرمت تملک نامادری پس از مرگ پدر:

1. حرمت تملک نامادری پس از مرگ پدر:
در جاهلیت پس از مرگ شوهر، پسران و در صورت نداشتن پسر، دیگر خویشاوندان وی

پارچه ای بر روی همسر او افکنده، بدین ترتیب او را به ارث می بردند. سپس او را به ازدواج دیگری درآورده و مهر او را خود تملک می کردند[5] یا از ازدواج او جلوگیری می کردند تا مهر خود را به آنان ببخشد یا پس از مرگ او، مهر و دیگر اموال وی را تملک کنند.[6] قرآن این اعمال را حرام شمرد و مؤمنان را از آن بازداشت: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لا یَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثوا النِّساءَ کَرهـًا ولا تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبَعضِ ما ءاتَیتُموهُنَّ».(نساء/4،19) در شأن نزول این آیه گفته اند که پس از مرگ ابو قیس بن اسلت، پسرش نامادری خود را به ارث برد؛ ولی نه به وی نفقه می داد و نه او را رها می کرد تا به نزد اهلش بازگردد که آیه مذکور نازل شد و ارث بردن زنان از سوی فرزندان را مردود شمرد.[7] قید «کَرهاً»در آیه اشاره به واقعیت موجود در عصر جاهلیت است که زنان از این امر ناراضی بودند؛ نه اینکه این عمل تنها در صورت نارضایتی زنان حرام باشد.[8]

2. حرمت ازدواج با نامادری:

2. حرمت ازدواج با نامادری:
از دیگر رسوم دوران جاهلیت* ازدواج پسر با نامادری خود پس از مرگ پدر بود.[9] چنین ازدواجی «نکاح مَقْت» و فرزندان حاصل از آن «مقتی» نامیده می شدند.[10] قرآن این عمل را نیز حرام شمرد و مسلمانان را از آن بازداشت: «و لا تَنکِحوا ما نَکَحَ ءاباؤُکُم مِنَ النِّساءِ اِلاّ ما قَد سَلَفَ اِنَّهُ کانَ فـحِشَةً ومَقتـًا وساءَ سَبیلا».(نساء/4،22) در شأن نزول آیه فوق احادیث متعددی در مورد ازدواج پسران شوهر با نامادری خود نقل شده است.[11] مراد از جمله «اِلاّ ما قَد سَلَفَ»باطل نبودن ازدواجهای پیشین یا قبل از اسلام یا کیفر نداشتن آنهاست.[12] همسر پدر با وقوع عقد میان پدر و او بر فرزند حرام می شود، هرچند آمیزش انجام نگرفته باشد.[13] برخی فقیهان، به استناد عموم آیه و اینکه مراد از «نکاح» در آیه آمیزش یا مفهومی اعم از آن و عقد نکاح است زنا کردن را نیز موجب حرمت زن بر پسر مرد زانی دانسته اند[14]؛ اما برخی آن را موجب حرمت ندانسته و ازدواج پسر مرد زانی با چنین زنی را جایز شمرده اند[15]؛ همچنین به تصریح فقها حرمت همسر پدر، به پسر بیواسطه شوهر

اختصاص ندارد، بلکه شامل نوادگان ذکور شوهر نیز می شود، چنان که همسران اجداد پدری یا مادری شخص نیز بر پسرشوهر حرام اند[16]، زیرا واژه «آباء» در آیه شامل اجداد پدری یا مادری و نسلهای پیشین نیز می شود.[17]

3. محرمیت پسر شوهر با نامادری:

3. محرمیت پسر شوهر با نامادری:
در اسلام، بر زنان آشکار کردن زینت در برابر مردان حرام دانسته شده است؛ اما چند گروه، از جمله پسران شوهر محرم زن شمرده شده و از این حکم استثنا شده اند: «قُل لِلمُؤمِنـتِ... ولا یُبدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعولَتِهِنَّ ... اَو اَبناءِ بُعولَتِهِنَّ».(نور/24،31) از این آیه استفاده می شود که پسر شوهر می تواند به زینتهای همسر پدر که به نظر بیشتر مفسران و فقیهان مراد از آن مواضع زینت است نگاه کند.[18] این احکام به پسر شوهر اختصاص ندارد، بلکه فرزندان و نسلهای بعدی را نیز شامل می شود.[19] مستند این حکم کلمه «اَبناءِ بُعولَتِهِنَّ»است که شامل فرزندان ذکور باواسطه و بیواسطه و حتی نوادگان دختری نیز می شود.[20] درباره اینکه مراد از زینت در آیه مذکور چیست و محدوده جواز نظر چه مقدار است در میان فقهای شیعه و اهل سنت آرای گوناگونی مطرح است. تزیین)

پسر لقمان

پسر لقمان => لقمان

پشت

اشاره

پشت : بخش مخالف شکم و سینه بدن انسان و حیوان
پشت واژه ای فارسی به معنای بخشی از بدن انسان و حیوان است که در جهت مخالف شکم و سینه قرار دارد[1]؛ قسمت عقب بدن انسان از شانه تا انتهای کمر و ستون فقرات[2] و قسمت بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دم.[3] این واژه به معانی دیگر از جمله نسل انسان (صلب)، آن سوی شی یا شخص و قسمت بالا و بیرون هر چیز نیز آمده است.[4] معادل عربی آن واژه «ظَهْر» است.[5] «ظَهْر» در اصل به معنای آشکار بودن یا قوت داشتن است و به پشت انسان یا حیوان از آن جهت ظَهْر گفته شده که بر خلاف «بَطْن»، آشکار است یا در آن نیرویی نهفته است.[6]
این واژه در آیات متعددی به کار رفته که در پاره ای موارد مراد از آن پشت انسان و حیوان است؛ مانند آیه «واِذ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی ءادَمَ مِن ظُهورِهِم»(اعراف/7، 172 و نیز توبه/ 9، 35؛ انبیاء/21،39) و«و اَنعـمٌ حُرِّمَت ظُهورُها»(انعام /6، 138) در شماری از آیات نیز ظهر به معنای بالا یا روی چیزی به کار رفته است؛ مانند «ما تَرَکَ عَلی ظَهرِها مِن دابَّة»(فاطر/35، 45 و نیز شوری /42، 33) و گاه از این واژه وراء و پشت اشیا مراد است؛ مانند «تَأتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها».(بقره/ 2، 189) در آیاتی نیز ظهر کنایه از معانی دیگر به کار رفته؛ مانند «نَبَذَ وراءَ ظُهورِهِم»(بقره/2، 101 و نیز آل عمران/3، 187) که به معنای غفلت کردن و رویگردانی از چیزی آمده است[7]، افزون بر این، قرآن از پشت با واژه های دیگری نیز یاد کرده است؛ مانند «صلب» که معانی گوناگونی برای آن ذکر شده؛ مانند پشت[8]، پشت حیوان یا انسانی که ستون فقرات

دارد[9] و خود ستون فقرات[10] یا بخشی از آن[11] که در پشت جانوران قرار دارد. این واژه دو بار در قرآن به کار رفته است:«یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ والتَّرائِب».(طارق/86،7 و نیز نساء/4، 23) واژه دیگر «دُبُر» است که به معنای پشت[12]، مقابلِ جلو و دنباله هر چیزی آمده است.[13]این واژه و مشتقات آن بیش از 30 بار در قرآن آمده است که در برخی موارد، مراد از آن پشت انسان است؛ مانند «المَلَئِکَةُ یَضرِبونَ وُجوهَهُم واَدبـرَهُم»(انفال/8،50 و نیز محمّد/ 47، 27)، «یُوَلّوکم الاَدبـرَ».(آل عمران/3،111 و نیز انفال / 8، 15 ـ 16 و فتح/ 48، 22) آیه اخیر به معنای به کسی پشت کردن و کنایه از عقب نشینی و فرار کردن است.[14] در مجموع آیات یاد شده از برخی مباحث مربوط به پشت انسان و برخی حیوانات در دنیا و آخرت سخن به میان آمده است.

برگرفتن ذریّه آدم از پشت آنان:

برگرفتن ذریّه آدم از پشت آنان:
در آیه 172 اعراف/7 از پیمان گرفتن خداوند از فرزندان آدم بر ربوبیت خود یاد شده است: «و اِذ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّیَّتَهُم واَشهَدَهُم عَلی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی شَهِدنا».درباره چگونگی این اِشهاد و زمان آن برخی مفسران بر آن اند که خداوند در عالم ذَرّ همه فرزندان آدم را به صورت ذراتی کوچک از پشت آن حضرت بیرون آورد و از آنان بر ربوبیت خود و یکتاپرستی و دوری از شرک پیمان گرفت و آنان نیز بر این امور گواهی دادند.[15] نظر دیگر این است که خداوند روح فرزندان آدم را از پشت آن حضرت خارج و به آنها فهم و معرفت عطا کرد. سپس از آنان اقرار گرفت[16]؛ ولی به نظر برخی دیگر این پیمان در همین دنیا گرفته شده و در توضیح آن گفته اند: هنگامی که خداوند هر یک از فرزندان آدم را از پشت پدران به رحم مادران منتقل کرد و آنان را مرحله به مرحله به کمال رسانده، فهم و عقل عطا کرد و ادله خلقت و ربوبیت خود را به آنان نشان داد، با زبان تکوین از آنان شهادت گرفت و آنان نیز تکویناً به ربوبیت و توحید اقرار کردند.[17]

پشت منشأ تولید نسل:

پشت منشأ تولید نسل:
قرآن کریم آفرینش نسل انسان را از آبی جهنده دانسته

که از میان صلب (پشت) و ترائب (استخوانهای سینه) بیرون می آید: «فَلیَنظُرِ الاِنسـنُ مِمَّ خُلِق * خُلِقَ مِن ماء دافِق * یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ والتَّرائِب».(طارق/86،5 ـ 7) در آیه ای دیگر، فرزندان از صلب پدران به شمار رفته اند: «و حَلئِلُ اَبنائِکُمُ الَّذینَ مِن اَصلـبِکُم».(نساء/4،23) در آیه 19 محمّد/47 نیز از علم الهی به محل حرکت و فرجام انسان سخن به میان آمده است[18]:«واللّهُ یَعلَمُ مُتَقَلَّبَکُم و مَثوکُم».به نظر برخی مراد از محل حرکت: «مُتَقَلَّبَکُم»صلب و پشت مردان است[19]؛ همچنین صلب مردان مصداق یکی از مکانهای تاریک سه گانه در مراحل آفرینش انسان دانسته شده که قرآن در آیه 6 زمر/36 از آن یاد کرده است[20]: «یَخلُقُکُم ... خَلقـًا مِن بَعدِ خَلق فی ظُـلُمـت ثَلـث»،افزون بر این، در آیه 98 انعام/6 از خلقت انسانها از نفس واحد و نیز محل پایدار و ناپایدار آنان خبر داده است:«و هُوَ الَّذی اَنشَاَکُم مِن نَفس واحِدَة فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَعٌ».درباره مکان ناپایدار و موقتی (مُسْتَوْدَع) اقوال گوناگونی نقل شده است که طبق یک نظر مراد صلب مردان است.[21] درباره مراد از «صلب» و «ترائب» و اینکه چگونه صلب منشأ تولید نسل است اقوال متعددی مطرح شده است؛ برخی مراد از صلب را پشت مرد و مراد از ترائب را استخوانهای سینه زن دانسته اند.[22] شماری دیگر گفته اند که مراد پشت و استخوانهای سینه خود مرد است.[23] برخی دیگر مراد را صلب و ترائب هر دو دانسته و بر آن اند که منی از پشت و سینه هر دو خارج می شود.[24]برخی دیگر گفته اند که منی از همه اجزای بدن والدین خارج می شود و از این رو فرزندان به والدین خود شبیه هستند و از جمله حکمتهای غسل که در آن مؤمنان موظف به شستن همه اجزای بدن هستند نیز همین است.[25] در برخی احادیث منقول از اهل بیت(علیهم السلام) نیز به این مطلب اشاره شده است.[26] بر پایه این تفسیر، برخی گفته اند که صلب کنایه از قسمت عقب بدن انسان و ترائب کنایه از قسمت جلو آن است.[27] برخی نیز برآن اند که خاستگاه و جایگاه اصلی آب جهنده، پشت مرد است و از آنجا به دیگر اجزای بدن از

جمله بیضتین منتقل می شود.[28]
قرآن در ادامه آیات مذکور خداوند را قادر به باز گرداندن حیات دوباره به انسان، پس از مرگ دانسته است[29]:«اِنَّهُ عَلی رَجعِهِ لَقادِر»(طارق/86،8)؛ اما برخی گفته اند: مراد آیه این است که خداوند قادر است این آب جهنده را دوباره به صلب باز گرداند یا آن را محبوس کرده، مانع خروج آن شود یا آنکه خداوند می تواند انسان را به همان آب گندیده تبدیل کند.[30]

تشبیه پشت همسر به پشت محارم (ظِهار):

تشبیه پشت همسر به پشت محارم (ظِهار):
در عصر جاهلیت هر گاه مردی بر همسرش خشم می گرفت، پشت او را به مادر یا دیگر محارم خود تشبیه می کرد و مثلاً به او می گفت: «أنتِ علیَّ کظهر أمّی =تو نسبت به من همچون پشت مادرم هستی» و با این سخن، مباشرت با وی را بر خود حرام می کرد.[31] این کار در اصطلاح شرعی «ظِهار»* نامیده می شود که از «ظَهر» به معنای پشت گرفته شده است. این کار در دوران جاهلیت نوعی طلاق به شمار می رفت[32]؛ ولی اسلام آن را کاری ناپسند و مردود دانست: «ما جَعَلَ اللّهُ ... و ما جَعَلَ اَزوجَکُمُ الّــی تُظـهِرونَ مِنهُنَّ اُمَّهـتِکُم»(احزاب/33، 4 و نیز مجادله/58، 2) و برای مرتکبان آن احکامی خاص مقرر کرد.

پشت، محل تحمل عذاب الهی:

پشت، محل تحمل عذاب الهی:
پشت انسان از مواضعی است که پس از مرگ در معرض عذاب الهی قرار می گیرد و باید عذاب خداوند را تحمل کند. در آیه 50 انفال/ 8 از سرنوشت کافران هنگام مرگ یاد شده که فرشتگان الهی بر صورت و پشت آنان می زنند: «و لَو تَرَی اِذ یَتَوَفَّی الَّذینَ کَفَروا المَلَئِکَةُ یَضرِبونَ وُجوهَهُم و اَدبـرَهُم».در آیه بعد علت ضربه زدن بر پشت و صورت آنان، کارهای ناپسندشان شمرده شده است: «ذلِکَ بِما قَدَّمَت اَیدیکُم».(انفال/8،51) برخی شأن نزول این آیات را کافرانی دانسته اند که در جنگ بدر کشته شدند.[33] بنابر روایتی، شخصی از وجود آثار زخم بر پشت ابوجهل از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)پرسید. آن حضرت فرمود: این، آثار ضربه های فرشتگان است.[34] با این همه، مفسران بر آن اند که آیه عام است و شامل همه کافران می شود[35]، چنان که در آیه ای دیگر

همین مجازات درباره مرتدان ذکر شده است: «اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبـرِهِم... فَکَیفَ اِذا تَوَفَّتهُمُ المَلـئِکَةُ یَضرِبونَ وُجوهَهُم و اَدبـرَهُم».(محمّد/47،25 ـ 27) افزون بر زمان مرگ، در قیامت نیز خداوند اعضای بدن کافران و گناهکاران از جمله پشت آنان را در معرض آتش دوزخ قرار می دهد: «لَو یَعلَمُ الَّذینَ کَفَروا حینَ لایَکُفّونَ عَن وُجوهِهِمُ النّارَ ولا عَن ظُهورِهِم ولا هُم یُنصَرون».(انبیاء/21،39) در آیه ای دیگر از داغ نهادن بر پشت و نیز پیشانی و پهلوهای آنان که زکات نمی پردازند،[36] یاد شده است: «والَّذینَ یَکنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ولا یُنفِقونَها فی سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم * یَومَ یُحمی عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوی بِها جِباهُهُم وجُنوبُهُم وظُهورُهُم هـذا ما کَنَزتُم لاَِنفُسِکُم فَذوقوا ما کُنتُم تَکنِزون».(توبه/9،34 ـ 35) بنابر روایتی از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)، خداوند با همان درهم و دینار ذخیره شده بر پشت آنان داغ می گذارد.[37]در مورد حکمت داغ نهادن بر این مواضع خاص، برخی مفسران گفته اند: سبب این امر آن است که صاحبان ثروت در دنیا با پیشانی بر درهم و دینار سجده کرده، با پهلو به آن پناه می برند و با پشت بر آن اعتماد و تکیه می کنند.[38] برخی علت این امر را آن دانسته اند که پیشانی محل علامت گذاشتن و پهلو محل درد و پشت محل اجرای حدود الهی است.[39] عده ای نیز برآن اند که چون توانگران هنگام دیدن فقرا پیشانی درهم کشیده، پهلو تهی و به آنان پشت می کنند، خداوند بر این مواضع داغ می نهد.[40]برخی مفسران صورت را در دو آیه مذکور کنایه از قسمت جلو بدن و پشت را کنایه از عقب آن دانسته و گفته اند که در قیامت بر همه اعضای بدن کافران و گناهکاران داغ نهاده می شود.[41]

استفاده از پشت حیوانات از نعمتهای الهی:

استفاده از پشت حیوانات از نعمتهای الهی:
خلقت چارپایان منافع فراوانی برای انسانها در پی دارد که از جمله این منافع سوار شدن انسان بر پشت آنها و حمل بار خود به وسیله آنهاست: «جَعَلَ لَکُمُ الاَنعـمَ لِتَرکَبوا مِنها... ولَکُم فیها مَنـفِعُ ولِتَبلُغوا عَلَیها حاجَةً فی صُدورِکُم وعَلَیها و عَلَی الفُلکِ تُحمَلون».(غافر/40،79 ـ 80 و نیز نحل/16،4،7 ـ 8؛ مؤمنون/ 23، 22؛ یس/36، 42؛ زخرف/ 43، 12) در برابر این نعمت، به انسانها توصیه شده که هنگام استقرار بر پشت حیوان و استفاده از آنها نعمتهای الهی را یاد و خداوند را تسبیح کنند: «لِتَستَووا عَلی ظُهورِهِ ثُمَّ تَذکُروا نِعمَةَ رَبِّکُم اِذا

استَوَیتُم عَلَیهِ وتَقولوا سُبحـنَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هـذا و ما کُنّا لَهُ مُقرِنین * واِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنقَلِبون».(زخرف/43،12 ـ 14) در احادیث نیز بر این امور تأکید شده است.[42] بنابر روایتی، هرگاه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)بر پشت حیوان قرار می گرفت، ذکر «الحمد لله علی کل حال»را بر زبان جاری می کرد. سپس آیه «سُبحـنَ الَّذی سَخَّرَ لَنا...»را تلاوت می فرمود و سه بار تکبیر و نیز جمله «لا اله الاّ اللّه»را تکرار می کرد.[43] البته تلاوت آیات و اذکار یاد شده اختصاصی به سوار شدن بر حیوانات ندارد و سوار شدن بر مرکبهای دیگر را نیز شامل می شود.[44] در آیه 146 انعام/ 6 از تحریم برخی چارپایان و نیز پیه گاو و گوسفند بر یهود سخن به میان آمده؛ ولی قسمتی ازپیه این دو حیوان از جمله پیه پشت آنها، استثنا شده و حلال به شمار رفته است: «و عَلَی الَّذینَ هادوا حَرَّمنا کُلَّ ذی ظُفُر ومِنَ البَقَرِ والغَنَمِ حَرَّمنا عَلَیهِم شُحومَهُما اِلاّ ما حَمَلَت ظُهورُهُما».برخی مراد از این پیه را دنبه گوسفندان دانسته اند.[45] عده ای نیز برآن اند که مراد از آن، پیه پشت و پهلوهای حیوان است.[46]نظر گروهی دیگر آن است که در پشت و دو پهلوی حیوان پیه وجود ندارد و مراد از این تعبیر در آیه گوشت سفید پشت و دو پهلوی حیوان است که به گوشت قرمز چسبیده است[47]؛ همچنین قرآن در آیه ای دیگر از تحریم پشت برخی حیوانات از سوی اعراب جاهلی خبر داده است که پس از تحریم، آن را به خداوند نسبت می دادند: «و قالوا هـذِهِ اَنعـمٌ ... حُرِّمَت ظُهورُها واَنعـمٌ لا یَذکُرونَ اسمَ اللّهِ عَلَیهَا افتِراءً عَلَیهِ سَیَجزیهِم بِما کانوا یَفتَرون».(انعام/6،138) حیوانات مورد اشاره عبارت اند از: «بحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام»[48] که قرآن در آیه ای دیگر تحریم خوردن این حیوانات و سوار شدن بر پشت آنها را از جانب خداوند مردود شمرده و چنین حکمی را افترا به خداوند دانسته است:
«ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة ولا سائِبَة ولا وصیلَة ولا حام و لـکِنَّ الَّذینَ کَفَروا یَفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکَذِبَ واَکثَرُهُم لایَعقِلون»(مائده/5،103) و کسانی را که این حیوانات و دیگر نعمتهای حلال دنیوی را بر خود حرام می کنند زیانکار و گمراه شمرده است: «قَد خَسِرَ الَّذینَ ... و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَی اللّهِ قَد ضَلّوا و ما کانوا مُهتَدین».(انعام/6،140) بحیره، حام، سائبه و وصیله)


حمل گناهان بر پشت:

حمل گناهان بر پشت:
در آیه 31 انعام/ 6 از به دوش کشیدن گناهان از سوی تکذیب کنندگان معاد در قیامت سخن به میان آمده است: «قَد خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبوا بِلِقاءِاللّهِ حَتّی اِذا جاءَتهُمُ السّاعَةُ و هُم یَحمِلونَ اَوزارَهُم عَلی ظُهورِهِم اَلا ساءَ ما یَزِرون».به نظر برخی گناهان[49] یا عذاب گناهان[50] در این آیه به منزله بار تلقی شده که بر پشت کافران در قیامت سنگینی می کند؛ اما عده ای آیه را اشاره به تجسم اعمال دانسته، می گویند: هنگام خروج مؤمن از قبر اعمال او با صورتی زیبا و بدنی خوشبو به استقبال وی آمده، خطاب به او می گوید: در دنیا من بر پشت تو قرار داشتم و امروز تو بر پشت من سوار شو و آیه «یَومَ نَحشُرُ المُتَّقینَ اِلَی الرَّحمـنِ وَفدا»(مریم/19،85) که از رفتن مؤمنان به سوی خدا با هیئت و مرکب حکایت می کند[51] به همین معنا اشاره دارد؛ اما اعمال کافر با صورتی قبیح و بدنی بدبو بر او مجسم شده، می گوید: در دنیا تو بر پشت من سوار بودی و امروز من بر پشت تو سوار می شوم و جمله «یَحمِلونَ اَوزارَهُم عَلی ظُهورِهِم»به وضعیت این افراد اشاره دارد.[52] در برخی روایات نیز آمده است که اعمال گناهکاران به صورت مردی سیاه چهره و زشت بر آنان ظاهر شده، به کسانی که مرتکب آن گناهان شده اند خطاب می کند که من در دنیا با لذتها و شهوتها تو را بر پشت خود سوار کردم و امروز تو باید مرا بر پشت خود سوار کنی.[53]
همچنین در آیات 2 ـ 3 انشراح/ 94 از برداشته شدن باری سنگین از پشت آن حضرت به وسیله خداوند یاد شده است: «و وضَعنا عَنکَ وِزرَک * اَلَّذی اَنقَضَ ظَهرَک».عده ای «وِزْر» در این آیه را به معنای گناه دانسته و گفته اند: خداوند گناهان پیامبر یا گناهان قبل از نبوت آن حضرت را که بر پشت پیامبر سنگینی می کرد برداشته است[54]؛ ولی با توجه به عصمت پیامبر(صلی الله علیه وآله)این نظریه پذیرفتنی نیست[55]، از این رو عده ای گفته اند: خداوند با دادن عصمت به پیامبر(صلی الله علیه وآله) زمینه گناه را از آن حضرت مرتفع ساخت.[56] برخی نیز مراد از آن را گناهان امت پیامبر دانسته اند.[57] در مقابل عده ای «وزر» را به معنای بار سنگین دانسته و در تفسیر آیه گفته اند: خداوند غمها و فشارهایی را که از ناحیه کافران بر پشت

آن حضرت سنگینی می کرد برداشته است.[58] برخی نیز مراد از آن را بار نبوت و رسالت شمرده اند که خداوند سنگینی آن را از پشت پیامبر برطرف و تحمل آن را آسان کرد.[59]