گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و ششم
سوره قآف




قرآنبا همه عظمتش از کلمات سادهاي تشکیل شده است
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 قآ وَ الْقُرْآنِ الْمَجیدِ
ق ، سوگند به قرآن مجید .
است. یکی از تفسیرهاي « ق » برخورد میکنیم و آن حرف « حروف مقطعه » در اینجا بار دیگر در آغاز این سوره به بعضی از
تشکیل یافته و این « الفبا » با آنهمه عظمت از ماده سادهاي همچون حروف « قرآن » این است که « حروف مقطعه » قابل توجه
نشان میدهد که ابداعگر و نازل کننده قرآن مجید علم و قدرت بیپایان داشته که از چنین ابزار سادهاي چنان ترکیب عالی
آفریده است .
از جمله اموري که گواهی میدهد ، ذکر این حرف از حروف مقطعه براي بیان عظمت قرآن است ، اینکه بلافاصله بعد از آن
صفحه 63 از 77
سوگند
( جزء بیست و ششم ( 173
وَالْقُرْآنِ الْمَجیدِ ) . ) « قسم به قرآن مجید » : به قرآن مجید یاد کرده ، میفرماید
« مجید » به معنی شرافت گسترده است و از آنجا که قرآن ، عظمت و شرافتی بیپایان دارد ، کلمه « مجد » از ماده « مَجید » واژه
از هر نظر سزاوار آن است ، ظاهرش زیبا ، محتوایش عظیم ، دستوراتش عالی و برنامههایش آموزنده و حیاتبخش است
.
بهانه تراشی کفّار
2 بَلْ عَجِبُوا اَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجیبٌ
آنها تعجب کردند که پیامبري انذارگر از میان خودشان آمده و کافران گفتند : این چیز عجیبی است .
این ایرادي است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده و تکرار آن نشان میدهد که از ایرادهاي اصلی کفار بوده
که
174 ) سوره قآ )
همواره آن را تکرار میکردند .
ما هذا اِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ » : نهتنها پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله که به سایر پیامبران نیز همین ایراد را میگرفتند ، گاه میگفتند
« مِمّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمّا تَشْرَبُونَ: این انسانی همانند شماست ، از آنچه میخورید، میخورد وازآنچه مینوشید، مینوشد
33 / مؤمنون). )
7 / فرقان ) . ) ؟ « لَوْلا اُنْزِلَاِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذیرا : چرا فرشتهاي همراه او نازل نشده تا همراه او انذار کند » : و گاهمیافزودند
ولی همه اینها بهانههایی بود براي عدم تسلیم در برابر حق .
قرآن در آیات مورد بحث پاسخی از این ایراد نمیگوید ، چراکه بارها به آن پاسخ گفته است ، که اگر فرضا فرشتهاي میفرستادیم
آن را به صورت بشر قرار میدادیم ، یعنی رهبر و راهنماي انسان تنها میتواند انسان باشد ، تا از تمام دردها ، نیازها ، تمایلات ،
خواستهها و مسائل زندگی او باخبر باشد و از سوي دیگر بتواند در جنبههاي عملی الگویی براي آنها گردد و نگویند ، اگر او
هم از جنس ما بود ، هرگز پاك و پاکیزه نمیماند .
( جزء بیست و ششم ( 175
بازگشت به زندگی پس از مردن و خاك شدن
3 ءَاِذا مِتْنا وَ کُنّا تُرابا ذلِکَ رَجْعٌ بَعیدٌ
آیا هنگامی که ما مردیم و خاك شدیم ، دوباره به زندگی بازمیگردیم؟ این بازگشتی است بعید .
بعد از این ایراد به رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اینکه چگونه از جنس بشر است ، ایراد دیگري به محتواي دعوت او داشتند و
انگشت روي مسألهاي میگذارند که براي آنها از هر نظر عجیب و غریب بود . آنها بازگشت مجدد به زندگی را مسألهاي دور از
عقل میپنداشتند، بلکه گاه آنرامحال دانسته و ادعاي آن را دلیل بر جنون گویندهاش میگرفتند ، چنانکه در آیه 7 و 8 سبا
کافران گفتند : آیا مردي را به شما نشان دهیم که خبر میدهد هنگامی که کاملًا از هم متلاشی شدید، بار دیگر به » : میخوانیم
؟« خلقت تازهاي برمیگردید، آیا افترا بر خدابسته؟ یا جنون دارد
صفحه 64 از 77
لارْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفیظٌ 􀂒 4 قَدْ عَلِمْنا ماتَنْقُصُ ا
176 ) سوره قآ )
ولی مامیدانیمآنچه را زمین از بدن آنها میکاهد و نزد ما کتابی است که همه چیز در آن محفوظ است .
قرآنمجید دراینجا ازچندراه بهآنها پاسخ میگوید: نخست : به علم بیپایان خدا اشاره میکند ، اگر اشکال و ایراد شما بهخاطر
این است که استخوانهاي آدمی میپوسد و گوشت او خاك میشود و جزء زمین میگردد و ذراتی از آن نیز تبدیل به بخار و
گازهاي پراکنده در هوا میگردد ، چه کسی میتواند آنها را جمعآوري کند و اصلًا چه کسی از آنها باخبر
است ؟
پاسخش معلوم است : خداوندي که علم او به تمام اشیاء احاطه دارد ، تمام این ذرات را میشناسد و بههنگام لزوم همهرا جمعآوري
میکند، همانگونه که ذرات پراکنده آهن را در میان تلی از غبار با یک قطعه آهنربا میتوان جمعآوري کرد، جمعآوري ذرات
پراکنده هر انسان براي خدا از این هم آسانتر است .
و اگر ایراد آنها این است که حساب اعمال انسان را چه کسی براي
( جزء بیست و ششم ( 177
معاد و رستاخیز نگهمیدارد ، پاسخش این است که همه اینها در لوح محفوظ ثبت است و اصولاً چیزي در این عالم گم
نمیشود ، حتی اعمال شما باقی میماند ، هرچند تغییرشکلمیدهد .
استکه شرح آن ذیل « لوح محفوظ » به معنی کتابی است که حافظ اعمال تمام انسانها و غیر آناست و اشارهبه « کتاب حفیظ »
آیه 39 سوره رعد جلد دهم تفسیرنمونه صفحه 241 ذکر شده است .
5 بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ فَهُمْ فی اَمْرٍ مَریجٍ
آنها حق را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند، لذا پیوسته در کار پراکنده خود متحیرند .
است و لذا به زمینی که گیاهان مختلف و « مختلط و مشوش و مشتبه » بر وزن حرج ) به معنی امر ) « مرج » از ماده « مَریجٍ »
مرتع ) گفته میشود . ) « مَرْج » فراوان در آن روییده
در این آیه به پاسخ دیگري میپردازد که بیشتر جنبه روانی دارد ، یعنی آنها آگاهانه منکر حق شدهاند و گرنه گرد و غباري بر
چهره حق نیست و چنانکه در آیات بعد میآید ، آنها صحنه معاد را با چشم خود مکرر در این دنیا میبینند و جاي شک و
تردید ندارند .
178 ) سوره قآ )
چون آنها در مقام تکذیب برآمدهاند ، پیوسته ضد و نقیض میگویند ، در کار خود » : لذا در پایان آیه میافزاید
فَهُمْ فی اَمْرٍ مَریجٍ ) . ) « متحیرند و در امور مختلط گرفتارند
.« سخنان او" اساطیر الاولین "است » : گاه پیامبر صلیاللهعلیهوآله را مجنون میخوانند و گاه کاهن و گاه شاعر . گاه میگویند
میدانند و گاه مدعی میشوند ما هم « سحر » گاه نفوذ کلماتش را نوعی . « بشري به او تعلیم میدهد » : گاه میگویند
مثل آن میتوانیم بیاوریم
این پراکندهگوییها نشان میدهد که حق را دریافتهاند و به دنبال بهانهجوییهستند و لذا هرگز روي یکحرفنمیایستند .
لحظهاي به آسمان بنگرید
6 اَفَلَمْ یَنْظُرُوا اِلَیالسَّماءِ فَوْقَهُمْکَیْفَبَنَیْناهاوَ زَیَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ
صفحه 65 از 77
( جزء بیست و ششم ( 179
آیا آنها بهآسمانیکه بالاي سرشان است نگاه نکردند که چگونه ماآنرا بناکردهایم؟ و چگونه بهوسیله ستارگان زینتبخشیدهایم؟
و هیچشکاف و ناموزونیدرآن نیست.
منظور از نگاه کردن در اینجا نگاهی توأم با اندیشه و تفکر است که انسان را به قدرت عظیم خالق این آسمان پهناور و
شگفتیهایش آشنا سازد ، که هم عظمت خیرهکنندهاي دارد و هم زیباییهاي فراوان و هم استحکام و نظم و حساب .
جمله وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ ( هیچ شکافی در آن نیست ) یا به معنی عدم وجود نقص و عیب و ناموزونی است ، چنانکه بعضی از
مفسران گفتهاند و یا به معنی عدم وجود شکاف در خصوص آسمانی است که اطراف زمین را احاطه کرده و جو زمین نامیده
است ( 32 / انبیاء ) ، که راه را بر سنگهاي آسمانی که بهطور مداوم با سرعت « سقف محفوظی » میشود و به گفته قرآن
سرسامآوري به سوي زمین میآید ، میبندد و قبل از وصول به سطح زمین آنها را آتش میزند و خاکستر میکند و همچنین از
اشعههاي کیهانی زیانبخش ممانعت به عمل میآورد .
180 ) سوره قآ )
وگرنه آسمان به معنی محل ستارگان ، یک فضاي خالی است که این کرات در آن شناورند .
لارْضَ مَدَدْناها وَ اَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ اَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ 􀂒 7 وَا
و زمین را گسترش دادیم و در آن کوههاي عظیمی افکندیم و از هر نوع گیاه بهجتانگیز رویاندیم .
آري آفرینش زمین از یکسو ، گسترش آن ( بیرون آمدن از زیر آب ) از سوي دیگر ، پیدایش کوهها که ریشههاي آن بههم
پیوسته و همچون زرهی زمین را در برابر فشارهاي درونی و برونی و جزر و مدهاي حاصلاز جاذبه ماه و خورشید حفظ میکند
، از سوي سوم و پیدایش انواع گیاهان با آنهمه عجایب و زیباییها از سوي چهارم ، همگی دلیل برقدرت بیپایاناواست .
اشاره به مسأله زوجیت در عالم گیاهان است که در موقع نزول این آیات هرگز به عنوان یک اصل کلی « مِنْ کُلِّ زَوْجٍ » تعبیر به
کشف نشده بود و بعد از قرنها علم و دانش بشر پرده از روي آن برداشت و یا به معنی اصناف و انواع مختلف گیاهان است ،
چراکه تنوع در عالم گیاهان فوقالعاده زیاد و حیرتانگیز است .
( جزء بیست و ششم ( 181
8 تَبْصِرَةً وَ ذِکْري لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ
تا وسیله بینایی و بیداري براي هر بنده توبهکاري باشد .
آري کسی که قدرت بر آفرینش آسمانها با آنهمه عظمت و زیبایی و زمین با اینهمه نعمت و جمال و نظم و حساب دارد ،
چگونه نمیتواند مردگان را بار دیگر لباس حیات بپوشاند و قیامتیبرپاکند؟ آیا این قدرت عظیم خیره کننده دلیل روشنی بر
امکان معاد نیست ؟
9 وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکا فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصیدِ
و از آسمان آبی پربرکت فرستادیم و بهوسیله آن باغها و دانههایی را که درو میکنند، رویاندیم .
182 ) سوره قآ )
دانههاي قابل درو ) اشاره به حبوباتی همچون جو ، گندم و مانند ) « حَبَّ الْحَصید » در اینجا اشاره به باغهاي میوه است و « جَنّات »
آن است که مواد اصلی غذاي انسانها را تشکیل میدهد .
10 وَالنَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضیدٌ
و نخلهاي بلند قامت که میوههاي متراکم دارند .
صفحه 66 از 77
« نَضیدٌ » به ثمره درخت خرما در آغاز ظهورش گفته میشود و « طَلْعٌ » بهمعنی مرتفع و بلنداست و « باسقه » جمع « باسِقات »
بهمعنی متراکم است ، مخصوصا خوشه درخت خرما هنگامیکه در درون غلاف قرار دارد، کاملًا روي یکدیگر سوار و متراکماست
و زمانی که از غلاف بیرون میآید بسیار اعجابانگیز است .
نمونه معاد را هر روز در گوشه و کنار خود نظاره کنید
11 رِزْقا لِلْعِبادِ وَ اَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتا کَذلِکَ الْخُرُوجُ
همه اینها به منظور بخشیدن روزي به بندگان است و بهوسیله باران زمینمرده را زنده کردیم ، آري زنده شدن مردگان نیز
همینگونه است .
( جزء بیست و ششم ( 183
و به این ترتیب ضمن یادآوري نعمتهاي عظیمش به بندگان و تحریک حس شکرگزاري آنها در مسیر شناخت او ، به آنها
یادآور میشود که شما نمونه معاد را همه سال در برابر چشمان خود در همین جهانمیبینید، زمینهاي مرده و خشک و خالی از
هرگونه آثار زندگی ، بر اثر نزول قطرات باران به حرکت درمیآیند و غوغاي رستاخیز را سرمیدهند ، از هر گوشه ،
میگوید . « وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ » گیاهی میروید و
این جنبش عظیم و حرکت به سوي حیات و زندگی در عالم گیاهان بیانگر این واقعیت است که آفریدگار عالم
آن است . « امکان » چیزي اقوي دلیل بر « وقوع » میتواند موجودات مرده را بار دیگر حیات بخشد، چراکه
184 ) سوره قآ )
نوجوان عزیز مراقب حرف زدن خود باش
18 ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ
هیچسخنیراانسانتلفظنمیکندمگراینکه نزدآن فرشتهاي مراقب و آماده براي انجام مأموریت است .
از ماده عِتاد به معنی ذخیره کردن است و سپس به معنی کسی است که مهیاي انجام « عَتید » و « مراقب » به معنی « رَقیب »
» میگویند و بهکسیکه چیزيرا ذخیره و نگهداري میکند نیز « فَرَسٌ عَتیدٌ » کار است ، لذا به اسبی که مهیاي دویدن است
گفته میشود ( از ماده" عِتاد "بر وزن جِهاد به معنی ذخیره کردن ) . « عَتید
از آنها یاد شده است ، « مُتَلَقِّیان » همان دو فرشتهاي هستند که در آیه قبل به عنوان « عتید » و « رقیب » غالب مفسران معتقدند که
است ، گرچه آیه مورد بحث صراحتی در این مطلب ندارد ، « عتید » و فرشته سمت چپ نامش « رقیب » فرشته سمت راست نامش
ولی با ملاحظه مجموع آیات چنین تفسیري بعید بهنظر نمیرسد .
( جزء بیست و ششم ( 185
19 وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحیدُ
و سرانجام سکرات مرگ به حق فرا میرسد ( و به انسان گفته میشود ) این همان چیزي است که از آن میگریختی .
در اصل به معنی مسدود کردن راه آب است و سِکْر به معنی محل مسدود آمده و از آنجا کهدر حال مستی گویی سدي « سَ کْر »
گفته شده است. « سُکْر » میان انسان و عقلش ایجاد میشود به آن
که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ ، بهصورت هیجان و انقلاب فوق العادهاي به « مستی » حالتی است شبیه به « سکره مرگ »
انسان دست میدهد و گاه بر عقل او چیره میگردد و او را در اضطراب و ناآرامی شدیدي فرو
صفحه 67 از 77
میبرد .
چگونه چنین نباشد ، در حالیکه مرگ یک مرحله انتقالی مهم است که باید انسان در آن لحظه تمام پیوندهاي خود را با جهانی
که سالیان دراز با آن خو گرفته بود ، قطع کند و در عالمی گام بگذارد که براي او کاملاً تازه و اسرارآمیز است ، به خصوص
اینکه در لحظه مرگ
186 ) سوره قآ )
انسان درك و دید تازهاي پیدا میکند ، بیثباتی این جهان را با چشم خود میبیند و حوادث بعد از مرگ را کم و بیش مشاهده
مست » میکند . اینجاست که وحشتی عظیم سرتاپاي او را فرا میگیرد و حالتی شبیه به مستی به او دست میدهد ولی
نیست . «
حتی انبیا و مردان خدا که در لحظه مرگ از آرامش کاملی برخوردارند از مشکلات و شدائد این لحظه انتقالی بینصیب نیستند ،
چنانکه در حالات پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده است که در لحظات آخر عمر مبارکش دست خود را در ظرف آبی میکرد و
(1). « اِنَّ لِلْمَوْتِ سَکَراتٌ : مرگ سکراتی دارد » : میگفت و میفرمود « لا اِلهَ اِلاَّ اللّه » به صورت میکشید و
به کسی که در حال سکرات مرگ است گفته میشود این همان چیزي است که ناخوش داشتی و » : سپس قرآن ادامه میدهد
ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحیدُ) . ) « از آن میگریختی
. جلد 9، صفحه 118 ،« روحالبیان »-1
( جزء بیست و ششم ( 187
به معنی عدول کردن از چیزي و فرارکردناز آناست . « حَیْد » از ماده « تَحید »
، « بقا » میدانند ، نه دریچهاي به عالم « فنا » آري مرگ واقعیتی است که غالب افراد از آن میگریزند ، به خاطر اینکه آن را
یابهخاطر علایق و پیوندهاي شدیدي که با دنیا و مواهب مادي دارند نمیتوانند از آن دل برکنند و یا بهخاطر تاریکی نامه
اعمالشان .
حقیقت مرگ
غالبا تصور میکنند ، مرگ یک امر عدمی و به معنی فنا است، ولی این برداشت هرگز با آنچه در قرآن مجید آمده و
دلایل عقلی به آن رهنمون میشود، موافق نیست .
ازنظر قرآن یکامر وجودي است، یک انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است و لذا در بسیاري از آیات قرآن از « مرگ »
شده که به معنی بازگرفتن و دریافت روح از تن به وسیله فرشتگان است . « تُوُفّی » تعبیر به « مرگ »
188 ) سوره قآ )
نیز اشاره به همین معنی است ، در ، « وَ جاءَتْ سَ کْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ : شدائد مرگ به حق به سراغ انسان میآید » تعبیر آیه فوق
2 / ملک ) . ) « اَلَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیوةَ » : بعضی از آیات مرگ را صریحا مخلوق خدا شمرده
در روایاتاسلامیتعبیراتمختلفیدربارهحقیقت مرگ آمده است.
مَا الْمَوْتُ : » : در حدیثی میخوانیم که از علی بن الحسین امام سجاد سؤال کردند
؟ « مرگ چیست
براي مؤمن مانند کندن لباس چرکین و پرحشرات است وگشودن غل و زنجیرهاي سنگین و تبدیل آن به » : در پاسخ فرمودند
صفحه 68 از 77
. « فاخرترین لباسها و خوشبوترین عطرها و راهوارترین مرکبها و مناسبترین منزلها است
و براي کافر مانند کندن لباسی است فاخر و انتقال از منزلهاي موردعلاقه و تبدیل آن به چركترین و خشنترین لباسها و »
( جزء بیست و ششم ( 189
. « وحشتناكترین منزلها و بزرگترین عذاب
هُوَ النَّوْمُ الَّذي یَأْتیکُمْ کُلَّ لَیْلَۀٍ اِلاّ اَنَّهُ طَویلٌ مُدَّتُهُ، لایَنْتَبِهُ مِنْهُ اِلاّ یَوْمَ الْقِیامَۀِ : مرگ » : از امام محمدبنعلی نیز همین سؤال شد فرمود
(1). « همانخوابیاست که هرشب بهسراغ شما میآید، جز اینکهمدتش طولانیاست و انسانازآن بیدارنمیشود تا روز قیامت
در مباحث مربوط به برزخ گفتهایم که حالت اشخاص در برزخ متفاوت است : بعضی گویی به خواب فرو میروند و بعضی (
همچون شهیدان راه خدا و مؤمنان قويالایمان ) غرق انواع نعمتها میشوند و جمعی از جباران و اشقیا غرق عذاب الهی .
امام حسین بن علی سید الشهداء نیز در کربلا و روز عاشورا و به هنگام شدت گرفتن جنگ تعبیر لطیفی در مورد حقیقت مرگ
شکیبایی کنید اي فرزندان مردان بزرگوار ، مرگ » : براي یارانش ارائه فرمود
. جلد 6 ، صفحه 155 ، « بحارالانوار » -1
190 ) سوره قآ )
تنها پلی است که شما را از ناراحتیها و رنجها به باغهاي وسیع بهشت و نعمتهاي جاودان منتقل میکند ، کدامیک از شما از
انتقال یافتن از زندان به قصر ناراحتید ؟ و اما نسبت به دشمنان شما همانند این است که شخصیرا ازقصري بهزندان و عذابمنتقل
کنند، پدرم از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل فرمود که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل آنها به باغهاي بهشت و
(1).« پل اینها به جهنم است
است « حق » مرگ
معرفی شده ، بلکه در آیاتمتعدد دیگر روي حقبودن مرگ تکیه « حق » به عنوان « سکرات موت » ، نه فقط در آیات مورد بحث
وَاعْبُدْرَبَّکَ حَتّی یَأْتِیَکَ الْیَقینُ: پروردگارترا عبادتکن تا یقین (مرگ) بهسراغ » : میخوانیم « حجر » شدهاست، در آیه 99 سوره
حَتّی » ( در سوره مدثرآیه 47 نیز تعبیري شبیه آن دیده میشود ) .« توآید
. صفحه 289 ، باب مَعْنَی الْمَوْتِ ، حدیث 3 ، « معانی الاخبار » -1
( جزء بیست و ششم ( 191
. « اَتینَاالْیَقینُ: تا آمد ما را یقین ، یعنی مرگ
اینها همه بهخاطر آن است که انسان هر چیز را انکار کند ، نمیتواند این واقعیت را منکر شود که سرانجام مرگ در خانه
همه ما را میکوبد و همه را با خود میبرد .
توجه به حقانیت مرگ هشداري است براي همه انسانها که بیشتر و بهتر بیندیشند و از راهی که در پیش دارند باخبر
شوند و خود را براي آن آماده سازند .پایان سوره قآ
192 ) سوره ذاریات )
سوره