گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هفتم
تجوید


اشاره

تجوید : فنّ و مهارت تلاوت فصیح قرآن کریم
تجوید، مصدر باب تفعیل و در لغت به معنای تحسین، زیبا انجام دادن کار و نیکو گفتن[1] و در اصطلاح عبارت است از تلفظ حروف (عربی) از جایگاه خود، به گونه‌ای که حق هر حرف از صفات آن و مستحق آن از (احکام) به خوبی اَدا و رعایت شود: «التَّجویدُ اِعْطاءُ الْحُرُوفِ حَقَّها مِنْ صِفَة لَها وَ مُسْتَحَقَّها».[2] حق حرف، کیفیتی است که قِوام حرف به آن است و آن عبارت از مخرج حرف و صفاتی است که در نهاد حرف وجود دارد. این صفات را نمی‌توان از حرف سلب کرد، زیرا وجود حرف و تمایز آن از سایر حروف و آواها بر رعایت صفات مذکور مبتنی است؛ مانند صفت جَهْر، شدّت و استعلاء. مستحق حرف به کیفیت صوتی و آوایی گفته می‌شود که در ترکیب حروف و پیوند آنها ایجاد می‌شود. احکام تجوید از قبیل ادغام، مدّ، اخفاء، اقلاب، صله و ... از مستحقات حروف‌است.[3]
ابو عمرو الدانی تجوید را چنین وصف می‌کند: تجوید یعنی رسیدن به نهایت اتقان و استواری و زیباسازی. تجوید قرآن، ادای حقوق حرف و حفظ ترتیب و مراتب هر یک و تلفظ روان و فصیح

حرف از مخرجش بدون افراط و تفریط است.[4] دیگری گفته است: تجوید مهارتی است که با تمرین فراوان، در قاری قرآن به صورت ملکه ایجاد می‌شود.[5] این هر سه تعریف تجوید را به عنوان یک مهارت و از مقوله فنّ معرفی می‌کنند. دانش تجوید از دانشهای قرآنی است که مخصوص قرائت قرآن بنا نهاده شده و درباره مجموعه قواعد و احکام تجوید و شناسایی و معرفی حق و مستحق حروف بحث می‌کند.
علم تجوید از دو منظر به آواهای عربی قرآنی می‌نگرد:
1. آواها و حروف به طور تنها و منفرد؛ در این حال از دو ویژگی حروف بحث می‌شود: یکی مطالعه جایگاه تلفظ حروف (مخرج حرف) و دیگری، مطالعه کیفیت صدای حروف (صفت حرف) که زیر مجموعه «حق حرف» هستند.
2. آواها و حروف در حال ترکیب؛ احکام تجوید ناظر به این حالت است (مستحق حرف).

هدف علم تجوید:

هدف علم تجوید:
هدف تجوید توانا ساختن قاری بر تلاوت زیبا و استوار و تلفظ فصیح حروف قرآن‌کریم و حفظ زبان از اشتباه در تلاوت است.[6] در حقیقت پاسداری از الفاظ قرآن‌کریم در بُعد صوتی آن از اهداف این علم است.

موضوع علم تجوید:

موضوع علم تجوید:
موضوع این علم حروف، آواها و کلمات قرآن به لحاظ آوایی و صوتی است؛ به عبارت دیگر موضوع تجوید، تولید آواها و واجهای عربی در تلاوت قرآن است.[7]

اهمیت علم تجوید:

اهمیت علم تجوید:
در اهمیت این علم همین بس که در تفسیر آیه «... و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلا»(مزمّل/73،4) از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) آورده‌اند که: «الترتیل تجوید الحروف و معرفة الوقوف» یا «حفظ الوقوف و بیان الحروف».[8]در این سخن دو محور اساسی برای ترتیل قرآن، ترسیم شده است: یکی تجوید حروف که ضامِن سلامت الفاظ قرآن است. دیگری شناخت وقفهای قرآن که ضامن سلامت معنای قرآن است. شناخت و رعایت وقوف قرآن، مبتنی بر معرفت عبارات و جمله‌هاست که در فهم صحیح کلام الهی اثر دارد.

حکم تجوید:

حکم تجوید:
قاریان تجوید را به علمی و عملی تقسیم و تجوید علمی به معنای فراگیری قواعد علم تجوید را واجب کفایی دانسته‌اند[9]؛ اما در تجوید عملی یعنی خواندن قرآن با مراعات قواعد تجوید اختلاف است؛ جمعی مراعات آن را در تلاوت* قرآن، واجب و تارک آن را گناهکار و مستحق عقوبت دانسته‌اند[10]

و در این راستا به برخی آیات قرآن از جمله آیه شریفه «و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلا = و قرآن را شمرده و آرام (واضح و با درنگ) بخوان» (مزمّل/73، 4) و روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله):«اقرؤا القرآن بلحون العرب و أصواتها» و اجماع استناد کرده‌اند.[11] برخی دیگر معتقدند مراعات تجوید در مقدار لازم از تلاوت قرآن در فرایض واجب است؛ ولی در سایر موارد واجب نیست.[12]برخی دیگر بسیاری از قواعد تجوید را ساخته و پرداخته علمای تجوید دانسته، با اصرار بر آنها به شکل افراطی مخالفت کرده‌اند.[13] متأخران مراعات قواعد تجوید را در تلاوت قرآن در صورتی که ترک آن به تغییر در کلمه و فساد معنا بینجامد واجب دانسته‌اند؛ اما رعایت نکات تخصّصی تجوید و قواعدی مانند ادغام و اخفاء را که ترک آن سبب تغییر کلمه و فساد معنا نمی‌شود لازم ندانسته‌اند.[14] فقها رعایت مخارج حروف را در نمازهای فریضه، لازم می‌دانند[15]؛ لیکن رعایت نکات تخصصی تجوید و التزام به همه قواعد آن را واجب نمی‌دانند.[16] البته به لحاظ ارائه قرائتی فصیح، برای قاریان ماهر و کارآزموده لازم است تا با جزئیات تجوید به خوبی آشنا باشند.

کاربردهای واژه «تجوید»:

اشاره

کاربردهای واژه «تجوید»:
امروز واژه تجوید در مفاهیم گوناگونی به کار می‌رود. این کاربردها عبارت‌اند از:

1. تجوید نظری یا علم تجوید:

1. تجوید نظری یا علم تجوید:
در این کاربرد به نظریه‌پردازی درباره کیفیت حدوث حروف در حال انفراد و ترکیب می‌پردازند. علم تجوید، قواعد و ضوابطی است که عالمان دینی برای صحیح خواندن الفاظ قرآن‌کریم، استخراج کرده‌اند. مباحثی چون مخارج و صفات حروف، تفخیم و ترقیق، ادغام، مدّ و قصر و مانند آن در این علم مطرح می‌شوند.

2. فنّ تجوید یا تجوید عملی:

2. فنّ تجوید یا تجوید عملی:
فنّ تجوید، مهارت تلفظ واژگان قرآن بر اساس لهجه فصیح عربی است. این مهارت تنها از طریقِ استماع از استاد (شیخ‌قرائت یا مُقرِی) و ادای حروف و کلمات و عرضه آنها بر استاد حاصل می‌شود.[17] از قدیم مرسوم بوده که قاری قرآن همچون راوی حدیث، از شیخ خود «اجازه قرائت» بگیرد. در حال حاضر نیز در بلاد عربی مانند مصر، سودان و عربستان هنوز این رسم جاری است و قرائت قاریان بر اجازه شیوخ آنان مبتنی است.

3. قرائت به روش تحقیق:

3. قرائت به روش تحقیق:
در مصر امروزی، افزون بر آنکه قوانین حاکم بر قرائت فصیح، همان احکام تجوید است؛ لیکن «قرائت

مُجَوَّد یا تجوید القرآن» بیشتر به معنای سبک اجرایی و آهنگین قرآن به روش تحقیق به کار می‌رود. در حقیقت مصطلح رایج برای قرائت آهنگین که با تأنی و شمرده اجرا می‌شود همان «تجوید» یا «مُجَوَّد» است.[18] «تحقیق» نوعی از قرائت است که در آن الفاظ، شمرده و پی‌درپی و با رعایت همه قواعد تجوید ادا‌می‌شود.[19]
تفاوت میان کاربرد واژه «تجوید» در فن تجوید (کاربرد تخصصی) و کاربرد مصری معاصر این است که بر اساس نخستین کاربرد، عنایت، تنها نسبت به تلفظ صحیح و فصیح الفاظ وحی معطوف است؛ اما در کاربرد دوم، توجه به تلفظ صحیح و فصیح آمیخته با لحن و آهنگی زیباست.[20]

روش شفاهی آموزش تجوید:

روش شفاهی آموزش تجوید:
آموختن قرائت قرآن، به معنای یادگیری و تلاوت صحیح الفاظ و اصوات قرآن است. علم تجوید بر ادای فصیح این الفاظ مبتنی است. آموزش این موارد به طور شفاهی انجام می‌گیرد. فراگیر به تقلید و تمرین صداهایی می‌پردازد که به وسیله استاد (شیخ قرائت) تلفظ می‌شود. بسیاری از قواعد تجوید منحصر به قرائت قرآن است و در ساختار زبان ادبی و عامیانه عربی به کار گرفته نمی‌شود، از این رو نمی‌توان به نوشته‌هایی که به ذکر قواعد تجوید و وصف حروف می‌پردازند بسنده کرد. در حقیقت کتب تجوید، مکملی برای آموزش و انتقال شفاهی الفاظ قرآنی، در نظر گرفته می‌شوند تا آنچه را فراگیر قبلاً از استاد شنیده است، تشخیص داده، به یاد آورد؛ به عنوان مثال یکی از قواعد مهم تجوید که کاربرد فراوانی در تلاوت قرآن دارد، قاعده «اخفاء» است. قاعده اخفاء حاکم بر تلفظ هجای «ن» /n/قبل از 15 حرف و هجای «م» /m/قبل از هجای «ب» /b/است. این قاعده در منابع مکتوب تجوید به این اشکال تعریف شده است: «تلفظ حرف در حالتی بین اظهار و ادغام، بدون تشدید و همراه با غنّه»[21] یا «در حالتی میان اظهار کامل و ادغام‌کامل».[22]
برگشتراسر، اخفاء را نوعی ادغام ناقصِ عاری از تشدید می‌داند.[23] چنین تعاریفی، فراگیر را به تلفظ صدای مورد نظر سوق نمی‌دهد، بلکه صدایی را تعریف می‌کند که فراگیر شنیده و از راه تقلید فرا گرفته است. برخی نیز معتقدند که فراگیری قواعد تجوید و قرائت جز از دهان استاد و به صورت شفاهی حاصل نمی‌شوند.[24]

مباحث علم تجوید:

مباحث علم تجوید:
به طور کلی علم تجوید از دو جنبه حروف و الفاظ قرآنی را

مطالعه می‌کند: یکی مبحث مخارج حروف و صفات آن، دیگری مبحث قواعد و احکام تجوید.
در مطالعات مربوط به مخارج حروف، جایگاههای تولید آواهای عربی بررسی می‌شوند. گاهی در یک مخرج، تنها یک حرف تولید می‌شود؛ مانند «ض»، «ل»، «ن» و «ر» که هریک دارای مخرجی مستقل هستند.
گاهی نیز تعدادی از حروف دارای مخرجی مشترک هستند؛ مانند هر یک از این گروههای آوایی: «ء» و «هـ»، «ع» و «ح»، «غ» و «خ»، «ق» و «ک»، «ج» و «ش» و «ی»، «س» و «ص» و «ز»، «ط» و «ت» و «د»، «ظ» و «ث» و «ذ»، «ب» و «م» و «و».
عالمان تجوید برای آوای غُنّه (صدایی که از خیشوم و حفره‌های بینی خارج می‌شود) نیز، مخرج خیشوم (فضای خالی که از یک سو به حفره‌های بینی و از سوی دیگر به حلق پیوند دارد) را در نظر گرفته‌اند. «ن» و «م» دارای صفت غُنّه هستند. این سخن بدین معناست که میان مخرج حرف و مجرای عبور هوا و صدا در اندامهای گفتاری، تمایز وجود دارد. مخرج حرف جایگاهی است که در آن انسداد یا تنگی در اندامهای گفتاری پدید می‌آید؛ به عنوان مثال در تلفظ «ب» دو لب بر هم منطبق شده، انسداد و گرفتگی کامل در مخرج حرف ایجاد می‌شود و همزمان با جدا شدن لبها، صدای «ب» شنیده می‌شود؛ اما در تلفظ «م» افزون بر انسدادی که در ناحیه لبها پدید می‌آید، صدای میم به صورت غُنّه، از مجرای خیشوم خارج می‌شود، بنابراین در تلفظ «م» جایگاه تولید (مخرج) حرف، لبهاست؛ اما مجرای آوای غنّه میم، خیشوم است. صوت میم از نوع صوت اَنْفی یا خیشومی است. به آوایی که در آن جریان هوا فقط از مسیر خیشوم و بینی است، صوت «انفی»، «خیشومی» یا «غُنَّوی» می‌گویند. مکانیسم تولید صدای خیشومی آن است که نرمکام به سوی پایین می‌آید و راه عبور هوا را از مسیر خیشوم باز می‌کند.[25]
در تلفظ «م» هوا به وسیله لبها حبس می‌شود. در «ن» به وسیله سرزبان و قسمت مقابل آن از لثه بالا، حبس صورت‌می‌گیرد.
افزون بر ویژگی مذکور در «ن» و «م»، گاهی مسیر عبور هوا به طور همزمان از دهان و خیشوم باز می‌شود. در این حال پدیده «تأنیف» یا غنّه اضافه پدید می‌آید. این ویژگی در حالت اخفاء «ن» قبل از 15 حرف و در «م» قبل از «ب» (اخفای شفوی یا اخفای کبیر) به چشم می‌خورد؛ همچنین در ادغام «ن» و تنوین در دو حرف «ی» و «و» شنیده می‌شود؛ مانند ادغام ناقص در «مَن یَشفع» و «مِنْ وَلِیّ».
در منابع تجویدی مربوط به قرن دوم هجری تا عصر حاضر معمولاً هر یک از حروف عربی را نخست از لحاظ جایگاه تولید (مخرج) بررسی

می‌کنند. سپس به مطالعه صفات و کیفیتهای آوایی آن می‌پردازند.
این شیوه به وسیله سیبویه رایج گردید. وی در بخش پایانی الکتاب خود که درباره ساختار و ادبیات زبان عربی نگاشته، فصلی را به مخارج و صفات حروف عربی اختصاص داده است. وی در این فصل، نخست به بیان جایگاههای تلفظ حروف و مخارج آنها می‌پردازد. او مخارج حروف را از درونی‌ترین مخرج در حلق تا برونی‌ترین مخرج با این ترتیب آورده است: ء، ا، هـ، ع، ح، غ، خ، ک، ق، ض، ج، ش، ل، ر، ن، ط، د، ت، ص، ز، س، ظ، ذ، ث، ف، ب، م، و.[26]سپس به ذکر صفات حروف می‌پردازد و به طور دقیق کیفیت آواهای عربی را بررسی و مقایسه می‌کند.
عالمان تجوید صفات حروف را در دو دسته متضاد (صفاتی که برای آنها ضدّی هست) و غیر متضاد (صفاتی که ضدّی ندارند) قرار داده‌اند. تابعان سیبویه صفات متضاد را در دو گروه 4 تایی جای داده‌اند که عبارت‌اند از:
1. صفت جَهْر (بلندی آوا و صوت قوی) در مقابل هَمْس (صدای خفیف). 2. شدّت (قوت آوا و سخت ادا شدن آن) در مقابل رَخْوت (به سهولت و سست ادا شدن آوا). 3. استعلاء (بالا آمدن زبان تا کام بالا) در مقابل استفال (پایین‌آمدن زبان تا کف دهان). 4. اِطباق (طبق شدن زبان و پوشاندن سقف دهان) در مقابل اِنفتاح (باز شدن و فاصله زبان از کام بالا). پس از آن دو صفت اِصمات (به سنگینی ادا کردن) و اِذلاق (به تیزی و تندی و سبکی ادا کردن) را نیز ابن جنّی بر آن افزوده و مجموع صفات متضاد به 10 صفت رسیده است.[27]
در میان حروف الفبای عربی، 10 حرفِ «ف ح ث هـ ش خ ص‌س ک ت» دارای صفت هَمْس (حروف مهموس) و بقیه حروف، «مجهور»اند. 8 حرفِ «أ ج‌د ق ط ب ک ت» دارای صفت «شدّت»، 5‌حرفِ «ع م ر ل ن» نیز حالتی «بین شدّت و رخوت» و بقیه صفت «رَخْوَت» دارند.
7 حرفِ «خ غ ق ص‌ض ط ظ» صفت «استعلا» دارند و بقیه دارای صفت «اِستفال» هستند. 4 حرفِ «ص ض ط ظ» صفت «اِطباق» و بقیه صفت «انفتاح» دارند. 6 حروفِ «ف ر م ن ل ب» صفت «اِذلاق» دارند و بقیه دارای صفت «اِصمات»اند.
صفات غیر متضاد عبارت است از: «قَلْقَلَه (جنبش حرف ساکن در مخرج آن)، صَفیر (صوتی که از درز شیار سر زبان و دندانهای ثنایا خارج می‌شود)، تَفَشّی (انتشار هوا روی سطح زبان به هنگام تلفظ حرف ش)، تَکریر (ارتعاش سر زبان در مخرج حرف راء)، غُنّه (آوایی که در خیشوم تولید می‌شود)، مَدّ (امتداد صوت در فضای جوف) و لین (به‌سهولت و نرمی ادا کردن حرف)، انحراف (میل و انحراف حرف از مخرجش به سوی مخرج

دیگر)، اِستطاله (امتداد صدای ض در مخرجش) و نَبرْ (قوت صدا در تلفظ همزه).
صفت «قَلْقَله» در 5 حرفِ «ق ط ب ج‌د» در حالت سکون پدید می‌آید. صفت «صفیر» نیز در سه حرفِ «س ص‌ز» و صفت «تَفَشّی» در «ش» وجود دارد. صفت «تکریر» مخصوص حرف «ر» و صفت «غُنّه» در «ن» و «م» است. صفت «مَدّولین» در حروفِ «ا و ی» و صفت «انحراف» در «ل» و «ر» وجود دارد و صفت «استطاله» از ویژگیهای «ض» و صفت «نبر» مخصوص «همزه» است.[28]
در برخی از منابع تجوید صفات دیگری نیز بر آن افزوده شده است.[29]
قبل از سیبویه، استاد وی خلیل بن احمد فراهیدی، دست به کار وصف آواهای عربی شده است. وی در توجیه اصوات عربی معتقد است که حروف عربی 29 حرف است و 25 حرف از آنها صحیح‌اند که جایگاه تلفظ و مخرج مشخصی دارند و 4 حرف دیگر یعنی «و، ی، الف، همزه» از حروف هوائیه‌اند.[30]ابن‌جنّی، در کتاب سرّ صناعة الاعراب، فصلی را با عنوان «ذوق اصوات الحروف» آورده که در آن به بحث درباره مخارج و صفات حروف عربی می‌پردازد. روش وی برای امتحان تلفظ حروف آن است که حرف را ساکن می‌کند و قبل از آن همزه مکسور می‌آورد؛ مانند: «اِبْ، اِفْ، اِجْ». نتیجه‌ای که از این آزمایش به دست می‌آید آن است که در تلفظ شماری از حروف، صدا قابلیت امتداد دارد؛ مانند اِصْ و اِشْ. سبب آن، ایجاد مجرای تنگ و عبور هوا از آن است که از آن به «حبس غیر تام و سایش» تعبیر می‌کنند؛ اما در تلفظ حروف مدّی (ا، و، ی) مانع و تنگی در مجرای حلق و دهان وجود ندارد.[31]
در مقابل، در تلفظ حروفِ دارای صفت شدّت، در مخرج حرف حالت گرفتگی کامل و انسداد رخ می‌دهد؛ مانند «اِقْ، اِدْ، اِجْ، اِبْ، اِطْ، اِکْ، اِتْ». ابن سینا تلفظ این حروف را با حبس تام توأم می‌داند.[32]
گفتنی است که قسمت عمده آثاری که درباره مخارج و صفات حروف نگاشته شده، شامل نظریه‌ها و مطالبی است که سیبویه در کتاب خویش آورده است؛ اما دانشمند ایرانی، ابن سینا، بر اثر آشنایی با علم طب و علم تشریح اعضا، روش نوینی را در تبیین جایگاههای تولید حروف و صفات آنها ارائه می‌کند. وی در کتاب مخارج الحروف یا اسباب حدوث الحروف فصلی را به تشریح اندامهای گفتار و آناتومی حنجره، حلق و دهان اختصاص داده‌است.
روش شیخ الرئیس بر این است که به حدوث

حرف به وسیله اندامهای گفتار می‌پردازد. پس از آن صفاتی را که در کیفیت استماع حروف اثر دارد بررسی می‌کند. نوآوری ابن سینا در این است که در انتهای کتاب خویش فصلی را به شبیه‌سازی صداها و حروف اختصاص داده است. در این فصل با استفاده از حرکات مصنوعی یا پدیده‌هایی که در طبیعت وجود دارند، صدای حروف را بازسازی و شبیه سازی می‌کند که مبتنی بر صفات حروف و ویژگیهای شنیداری‌است.[33]
مباحثی که در بخش احکام و قواعد علم تجوید بررسی می‌شوند عبارت‌اند از:
تفخیم و ترقیق راء و لام جلاله، ادغام مشتمل بر «ادغام تام و ناقص» و «ادغام مثلین، جنسین و قُربین»، احکام نون ساکن و تنوین (ادغام، اظهار، اخفاء، اقلاب)، احکام میم ساکن (ادغام، اظهار، اخفاء) مدّ (طبیعی، لازم، متصل، منفصل، صله، عارض)، احکام لام ساکن، احکامِ‌های کنایه، های سکت، احکام همزه (تحقیق همزه، تسهیل، ابدال، حذف)، اماله کبرا و صغرا (تقلیل، بینَ بینَ)، رَوْم، اِشمام و ... .
بسیاری از قواعد و احکام تجویدی در تمامی قرائات به طور یکسان اجرا می‌شوند و تنها بخشی از قواعد تجوید در پاره‌ای از روایات و طرق قرائی با یکدیگر تفاوت دارند؛ از باب نمونه در مبحث مَدّ چنین مطرح است که در روایت ورش مصری از نافع مدنی و در قرائت حمزه کوفی، مقدار مدّ مُتصِل و لازم، برابر طول و اشباع است؛ اما در قرائت عاصم و ابن کثیر و کسایی و دیگران، به توسط است. بر اساس مقیاسهای معاصر، طول به میزان 6 حرکت و توسط در حدود 4‌حرکت تخمین زده می‌شوند.[34] لام مفتوح نیز مشروط بر اینکه ماقبل آن، یکی از سه حرف «ص، ط، ظ» باشد، در روایت ورش، تغلیظ می‌شود؛ مانند «صلوة، طلاق، ظلَموا»[35]؛ اما در سایر قرائات این لام، ترقیق می‌شود. در قرائت حمزه کوفی و کسایی، الف آخر کلماتی مانند موسی، تزکّی و عیسی اماله تام می‌شوند[36]؛ اما در سایر قرائات به فتح (بدون اماله)اند. در روایت ورش و گاهی در قرائت ابو عمرو بصری اماله صغرا و تقلیل صورت می‌گیرد[37]، بنابراین بخشی از قواعد تجویدی هر یک از قرائات و روایات و احیاناً طرق قرائی، تحت تأثیر مستقیم اصول قرائی آنان است. اصول قرائی عبارت‌اند از ضوابط و قواعدی که در هر یک از قرائات به طور متناوب و مکرر اجرا می‌شوند؛ مانند قواعد مدّ، ادغام، همزه، اماله[38] و ... . این قواعد، وجه امتیاز هر قرائت محسوب می‌شوند؛ به عنوان نمونه، وجه امتیاز قرائت نافع به روایت ورش،

تغلیظ لام جلاله[39]، نقل حرکت[40]، تسهیل همزه[41] و ... است. برخی از این اصول قرائی با قواعد تجویدی منطبق‌اند؛ مانند مدّ و ادغام.[42]

پیشینه علم تجوید:

پیشینه علم تجوید:
علم تجوید از علوم اسلامی است که به تدریج از علم قرائات منشعب و در حدود قرن چهارم به صورت علمی مستقل مطرح شد. مشهور است که ابومزاحم موسی بن عبیداللّه بن یحیی خاقانی (م. 325.ق)، موضوعات علم تجوید را در قالب قصیده‌ای به نظم کشید که به «قصیده خاقانیه» معروف است.
به عقیده حاجی خلیفه این اثر منظوم، نخستین اثر مستقل در علم تجوید به شمار می‌آید.[43]
گفتنی است که قبل از خاقانی، بخشی از مباحث علم تجوید، شامل باب مخارج و صفات حروف را ادیب و دانشمند بزرگ شیعی، خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب «العین» مطرح کرده است. پس از وی، شاگرد او سیبویه (م. 177 یا 180‌ق.) همان مباحث را با اندکی شرح و توضیح در اثر مشهور خود الکتاب فراهم آورد.[44] ویژگی کتاب سیبویه آن است که افزون بر مباحث مخارج و صفات حروف، موضوعات دیگری را از علم تجوید، در ضمن مسائل علم صرف مطرح ساخته است؛ به عنوان نمونه، بحث ادغام، ازاین دسته است. گرچه سیبویه مبحث ادغام را از دیدگاه صرفی آن بررسی کرده است؛ اما می‌توان پاره‌ای از اقسام و مصادیق ادغام را که در علم تجوید و قرائات مطرح‌اند، در آن مشاهده کرد.
به طور کلی تا قرن چهارم هجری موضوعات علم تجوید به طور پراکنده، در کتب مربوط به علم قرائات مندرج بوده و معمولا احکام و قواعد تجویدی مطابق با اصول قرائی هر یک از قاریان مشهور، مورد بحث قرار می‌گرفته‌اند. نسبت علم قرائات و علم تجوید، عموم و خصوص است؛ معظم قواعد تجوید، زیر مجموعه اصول قرائی‌اند که در علم قرائات مطرح می‌شوند. از سوی دیگر، برخی از آثار و مباحث قرائی، مبیّن ضوابط و احکام تجویدی هستند. پاره‌ای دیگر نیز صرفاً به بیان فروع قرائی (فرش‌الحروف) پرداخته‌اند.
کهن‌ترین اثری که در علم قرائات می‌شناسیم، کتابی است با عنوان کتاب فی‌القرائه از یحیی بن یَعمُر (م. 90‌ق.). وی از قاریان معروف بصره و از شاگردان ابوالاسود دوئَلی است. یحیی بن یَعمر این کتاب را در واسط عراق نگاشته است.[45]
اثر دیگر، کتاب القرائه متعلق به زید بن علی است که در سال 122 به شهادت نایل آمده است. زید قرائت خاصی داشت که در عصر او به وسیله

عمربن موسی وجیهی تدوین شد.[46] ابوعمرو بن علاء (م. 154‌ق.) از قاریان هفت‌گانه نیز دارای اثری است به نام کتاب القرائات.[47]
از آثار دیگری که مربوط به اواخر قرن دوم است می‌توان به کتاب القرائه منسوب به حمزة بن حبیب (م. 156‌ق.) از قاریان هفت‌گانه معاصر امام‌صادق(علیه السلام)اشاره کرد. اثر دیگر مربوط به علی‌بن حمزه کسائی از قراء سبعه با عنوان القرائات‌است. [48]
در قرن سوم هجری نیز مسائل تجویدی آمیخته با علم قرائات در آثار نویسندگان این قرن به چشم می‌خورد. از شاخص‌ترین نویسندگان این دوره می‌توان ابوعبیده قاسم بن سـلاّم (م. 224‌ق.) را نام برد. از جمله آثار وی کتابهای المقصور والممدود و القرائات است. ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستانی بصری (م. 255‌ق.) از قاریان و ادیبان این دوره کتابهای القرائات و اختلاف المصاحف را نگاشت.[49]
در این عصر توجه نویسندگان و قرآن شناسان به مباحث مربوط به نقد و بررسی علل قرائات که حاوی حجم فراوانی از قواعد تجویدی مانند علل ادغام و مد و اماله بود معطوف شد. ادیب نامور، ابوالعباس محمد بن یزید بصری (مبرّد) (م. 286‌ق.) نیز کتابی با عنوان احتجاج القرائات به رشته تحریر درآورد. [50]
در اوائل قرن چهارم ابوبکر عبدالله بن سلیمان سجستانی (م. 316‌ق.) از قرآن شناسان این دوره دست به کار تألیف رسالة فی القرائات شد. ظاهراً در این عصر، علم تجوید به صورت مستقل، مورد مطالعه قرار گرفته تا جایی که خاقانی (م. 325‌ق.) این علم را به صورت منظوم سروده است. مهم‌ترین کتابی که در زمینه علم قرائات، در قرن چهارم تدوین شده، کتاب الحجة للقراء السبعة تألیف ابوعلی فارسی است. وی چنان تبحری در کار خویش داشته که پس از ورود به بحث از علل هریک از قرائات، از زوایای گوناگونی آن وجه قرائی را مطالعه و به تناسب، مباحث تجویدی، قرائی، ادبی، لغوی و ... را در گستره وسیعی مطرح می‌کرده است. معاصر با خاقانی، ابن مجاهد (م. 324‌ق.) دست به کار تألیف کتاب السبعة فی القراءات شد و بسیاری از احکام تجوید را در قالب اصول قرائی هریک از قاریان هفت‌گانه و راویان آنان گردآوری کرد. قواعدی مانند احکامِ های کنایه، احکام همزه مفرد، دو همزه یک کلمه، دو همزه در دو کلمه، احکام ادغام، اخفاء، مد و قصر، فتح و اماله. ابن جنّی (م. 392‌ق.) نیز در پایان قرن چهارم در آثاری چون سرّ صناعة الاعراب و المحتسب فی تبیین وجوه شواذ القراءات به بحث درباره

ویژگیهای صوتی و آوایی و قواعد تجویدی و قرائی سایر قرائات پرداخت.
قرن پنجم هجری شاهد ظهور قرآن شناسانی بزرگ بود که به خلق آثاری گرانبها پرداختند. ابومحمد مکی بن ابی طالب قیسی (م. 437‌ق.) به تدوین کتاب الکشف عن وجوه القرائات السبع و عللها و حججها می‌پردازد. در این کتاب بحثهایی گسترده و تخصصی در بیان علت وجوه قرائات و اصول قرائی و قواعد تجوید به چشم می‌خورد.
از دیگر ستارگان درخشان این قرن، ابوعمرو عثمان بن سعید دانی قرطبی (م. 444‌ق.) است.[51] آثار مهم وی در علم قرائت عبارت‌اند از: جامع‌البیان فی القراءات السبع، التهذیب لما تفرّد به کل واحد من القراء السبعه، التیسیر فی القراءات السبع، التحدید فی الاتقان و‌التجوید. وی در اثر اخیر به بررسی عمیق مبانی و مسائل علم تجوید پرداخته است. در پاره‌ای از موارد نیز وارد مباحث آسیب‌شناسی تجوید و تلاوت قرآن شده است.
مشهورترین کتاب ابوعمرو التیسیر فی القراءات السبع است. شهرت این اثر از این روست که محتوای آن به وسیله ابوالقاسم بن فیّره شاطبی (م. 590‌ق.) در اواخر قرن ششم به نظم کشیده شد و به قصیده «حِرزُالأمانی و وجهُ التَهانی» معروف شد. این قصیده به سبب منظوم بودن و سهولت حفظ به صورت متن درسی مدارس و مکتبهای قرائی آن زمان درآمد و تاکنون نیز به قوت خود باقی است. از قرن هفتم به بعد بیش از 30 شرح بر قصیده شاطبیه نگاشته شده است که مهم‌ترین آنها کتاب سراج القارئ المبتدئ و تذکار المقرئ المنتهی نگاشته ابوالقاسم علی القاصح العذری (م. 810‌ق.) است.
تا قرن نهم هجری آثار فراوانی در باب علم قرائات و تجوید پدید آمد؛ اما عمده‌ترین آثار مربوط به ابوالخیر شمس‌الدین محمد بن علی بن یوسف جَزَری دمشقی شیرازی شافعی (م. 833‌ق.) است. دو اثر مهم وی در علم قرائات و تجوید یکی التمهید فی علم التجوید و دیگری النشر فی القرائات العشر است. نخستین اثر را در ایام جوانی (17 سالگی) و اثر دوم را در سنین پختگی نوشته است. به همین سبب آرای وی در النشر با التمهید اندکی تفاوت دارد.[52]
اثر دیگر وی که به علم تجوید اختصاص دارد المنظومة الجزریة فی‌التجوید است که بر 107 بیت شعر مشتمل است. در این منظومه مبحث مخارج حروف با این بیت آغاز می‌شود:
مخارج الحروف سبعة عشر***علی الَّذی یَختاره من اخْتَبَر
سپس به ذکر صفات و سایر احکام و قواعد تجوید می‌پردازد.
در قرن نهم و دهم قرآن شناسانی مانند

جلال‌الدین سیوطی (م. 911‌ق.) پا به عرصه وجود نهاده‌اند. سیوطی در تألیف الاتقان فی علوم القرآن به برخی از مباحث علم تجوید و قرائات مانند اماله و فتح، ادغام، اظهار، اخفاء، اقلاب، مد و قصر، و تخفیف همزه پرداخته است.[53]
وی در کتاب البهجة المرضیه که شرح الفیه ابن مالک است مباحثی از علم تجوید و قرائات را در قالب مسائل صرف و نحو به تفصیل آورده است؛ مباحثی مانند ادغام، اماله، وقف و ابتدا.
در این قرن شیخ الاسلام، زکریا بن محمد الانصاری (م. 926‌ق.) کتاب الدقائق المحکمة فی شرح المقدمه را در شرح منظومه جزریه در علم تجوید می‌نگارد. شهاب الدین احمد بن محمد قسطلانی (م. 923‌ق.) نیز شرحی را بر منظومه جزریه نگاشته و آن را العقود السنیة فی شرح المقدمة الجزریه نامیده است.[54]
اثر دیگر وی لطائف الاشارات لفنون القراءات است. در این کتاب به مباحث جدی و تخصصی علم تجوید و قرائات می‌پردازد. گاهی نیز به آسیب‌شناسی تجوید عملی می‌پردازد.
در قرن یازدهم علی بن سلطان محمد القاری (م. 1014‌ق.) شرحی بر شاطبیه با عنوان الهیات السنیة العلیة علی ابیات الشاطبیه الرائیه نگاشت؛ همچنین شرح دیگری بر مقدمه جزریه درعلم تجوید نوشت و آن را المنح‌الفکریه نامید. سیف‌الدین بن عطاءالله وفایی فضالی (م. 1020‌ق.) نیز شرحی با عنوان الجواهر المضیئه بر مقدمه جزری نوشت.
در همین قرن، عماد الدین علی قاری استرآبادی نیز کتابی را با عنوان ارشاد الاذهان الی تجوید القرآن در علم تجوید می‌نگارد. وی کتاب تجوید دیگری با عنوان التحفة الشاهیه و به نام شاه طهماسب صفوی به رشته تحریر درآورده‌است.
در قرن دوازدهم نیز چند اثر گرانمایه در علم قرائات پدید آمده است؛ محمدبن عمر بن قاسم بن اسماعیل بمقری (م. 1110‌ق.) القواعد المقررة والفوائد المحرره را که درباره اصول و فروع قرائی هر یک از قاریان هفت‌گانه و راویان آنهاست تدوین کرد. آثار دیگر وی رسالة فی القراءات السبع و بُغیة الطالبین و رغبة الراغبین در قرائت است.[55]
اثر مشهور این قرن کتاب اتحاف فضلاء البشر فی القرائات الاربع عشر تألیف شهاب الدین احمد بن محمد البنّا الدمیاطی (م. 1117‌ق.) است. وی در این اثر، افزون بر بیان اصول قرائات ده‌گانه به شرح و بسط اصول قرائتهای چهارگانه شاذ نیز پرداخته و در ضمن آن بسیاری از موضوعات مشترک میان علم قرائات و تجوید را بیان کرده است.
در همین قرن عبدالغنی بن اسماعیل صالحی

حنفی نابْلُسی (م. 1143‌ق.) کتاب القول القاسم فی قرائة حفص عن عاصم را در اهمیت و مزیت قرائت حفص می‌نویسد. دو اثر مربوط به علم تجوید نیز از وی در این دوره مانده است: کفایة المستفید فی علم التجوید و الاقتصاد فی النطق بالضاد.[56]
گفتنی است که آثار پدید آمده پس از ابن‌الجزری تا قرن حاضر معمولا تحت تأثیر آرای‌وی شکل گرفته است. در مباحث تجویدی نیز معیار عمده برای مؤلفان، منظومه جزریّه بوده‌است.
اما در سه دهه گذشته تحولی در تدوین کتب تجوید و تعلیم آن صورت گرفته است؛ پیشرفت تکنولوژی و امکان دستیابی به تجهیزات تصویربرداری سبب شده تا حالتهای دهان و زبان و اندامهای گفتاری در هنگام تلفظ حروف به تصویر کشیده شود. در اطلس اصوات اللغة العربیه تصاویر حقیقی از اندامهای گفتاری انسان در حین تلفظ هر یک از حروف عربی به وسیله پرتونگاری، ارائه و نخستین بار در سال 1373 شمسی، این تصاویر به وسیله رایانه بازسازی شده است. در نرم‌افزار آموزش‌تجوید با استفاده از تکنیک پویانمایی (انیمیشین) محل دقیق و چگونگی تلفظ هریک از حروف و حالتهای زبان، دهان، دندانها و حلق و لبها، به صورت تصاویر متحرک نشان داده شده‌اند. بخشی از این تلاش به کمک دستاوردهای علم آواشناسی صورت گرفته‌اند.
علم آواشناسی در دو قرن اخیر به دنبال وصف چگونگی تولید آواهای زبان، به تحقیقات گسترده‌ای دست یازید. آواشناسان زبان عربی نیز به وصف دقیق کیفیت صوتی آواها و حروف زبان عربی پرداختند. استفاده از علم آناتومی (تشریح) اندامهای گفتاری کمک فراوانی به بررسی مکانیسم تلفظ حروف کرد و ماهیت تلفظ آواهایی را همچون همزه و هاء روشن کرد. عالمان تجوید مخرج این دو آوا را در انتهای حلق می‌دانستند. این در حالی است که مطالعات جدید آواشناسی نشان می‌دهد که آنها به طور مستقیم به وسیله تارهای صوتی در حنجره تولید می‌شوند.
علم آواشناسی (فونتیک) به مطالعه و وصف علمی آواهای زبان می‌پردازد.[57]
دانشهای تجوید و آواشناسی، هدف واحدی را پی می‌گیرند و آن وصف آواهایی است که در اندامهای گفتار انسان پدید می‌آیند. تفاوت این دو علم در حوزه مطالعاتی آنهاست؛ دانش تجوید، تنها به وصف آواهای زبان عربی می‌پردازد که در تلاوت قرآن به کار می‌روند؛ اما آواشناسی زبان عربی، به وصف آواهای عربی به طور مطلق می‌پردازد که شامل همه لهجه‌های فصیح و عامی عربی است.

در دنیای معاصر، قرآنی که در میان مسلمانان جهان تلاوت می‌شود مطابق با روایت حفص از عاصم کوفی است و قواعد تجویدی که در منابع این علم گردآوری شده بیشتر بر اساس همین روایت تنظیم شده است؛ مثلاً در بحث ادغام، موارد ادغام متجانسین و متقاربین و در بحث مدّ، مقدار و موارد مدود و اماله و غنّه در ادغام ناقص و اخفاء و ... مطابق با روایت حفص تدریس می‌شوند. این در حالی است که در برخی از کشورهای شمال آفریقا و غرب و مرکز آن، روایت ورش مصری رواج دارد و مصاحف را مطابق با آن روایت می‌نگارند و قرائت می‌کنند؛ مانند کشور الجزایر. در لیبی نیز قرائت رسمی بر اساس روایت قالون، راوی دیگر نافع مدنی است. قرآنهای لیبی با نام المصحف الجماهیری منتشر می‌شوند. در سودان نیز مصاحف به پیروی از روایت دُوری از ابوعمرو بصری نگاشته و چاپ و تلاوت می‌شوند