گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
ترازو


ترازو => کیل و وزن

تربیت

تربیت => تعلیم و تربیت

ترتیل

اشاره

ترتیل: تلاوت صحیح، شمرده و شیوای قرآن، نزول تدریجی و هماهنگ آن
ترتیل از ریشه «رـ ت ـ ل» به معنای منظم و مرتب بودن[1] است و به دندانهای سفید و مرتّبی که با فاصله کم و هماهنگ روییده شده باشد «ثَغْرٌ رَتِل» گویند[2] و به هر چیز نیکویی که با نظم و ترتیبی خاصّ چیده شده باشد «رَتِل» گویند.[3]
ترتیل در کلام، ترکیب نیکوی کلمات و چینش زیبای آن است[4] و ترتیل در گفتار آن است که سخن را روان و آراسته و بدون تکلّف و شتاب ادا کنند، به طوری که حروف و‌کلمات در آن واضح و آشکار گردد.[5] این تعبیر اصطلاحی قرآنی در آداب تلاوت قرآن‌است.
از این ماده 4 بار و در دو آیه از قرآن آمده است که دو بار به صورت فعلی و دو بار به صورت مصدری دیده می‌شود؛ در یک آیه فعل ماضی «رَتَّلَ» به ضمیر متکلم مع‌الغیر (نا ما) نسبت داده شده است که مفسران مراد از «نا» را خداوند و فرشتگان دانسته‌اند: «و رَتَّلنـهُ تَرتیلا»(فرقان/25،32) و در آیه دیگر فعل امر حاضر آمده که با توجه به سیاق آیات، خطاب آیه در وهله نخست به پیامبر است: «و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلا».(مزّمل/73،4)
بیشتر مفسران ترتیل در آیه نخست را به معنای نزول تدریجی و پی در پی قرآن می‌دانند که با وجود تدریجی بودن نزول آن، آیات و سوره‌هایش، هماهنگ و دارای یک هدف‌اند[6]؛ آن‌گاه این تناسب و هماهنگی میان آیه‌ها و سوره‌ها را به طوری که هیچ‌گونه تفاوت و ناهماهنگی در آن مشاهده نمی‌گردد، یکی از ادله اعجاز قرآن شمرده‌اند[7] که در آیه 82 نساء/4 به آن اشاره شده است: «اَفَلا یَتَدَبَّرونَ القُرءانَ و لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِاللّهِ لَوَجَدوا فیهِ اختِلـفـًا کَثیرا =آیا در قرآن نمی‌اندیشند؟ اگر از سوی غیر خدا بود قطعاً اختلاف فراوانی درآن می‌یافتند». (=> اعجاز عدم تناقض؛ نزول‌قرآن) البته برخی مفسران ترتیل در این آیه را به معنای فرمان به ترتیل در قرائت قرآن دانسته‌اند[8] و بعضی آن را به معنای تبیین و تفسیر می‌دانند.[9]
در آیه دوم خداوند به پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان

فرمان می‌دهد قرآن را با ترتیل بخوانند. گروهی آیه 106‌اسراء/17: «وقُرءانـًا فَرَقنـهُ لِتَقرَاَهُ عَلَی النّاسِ عَلی مُکث =و قرآن را جدا جدا (آیه آیه و سوره سوره) فرستادیم تا آن را بر مردم با درنگ بخوانی» را نیز به تلاوت با ترتیل تفسیر کرده‌اند.[10] مفسران ترتیل در آیه 4 مزّمل/73 را ـ که با نزول این آیه، از آداب تلاوت قرآن پذیرفته شد ـ چنین تفسیر کرده‌اند: قرائت شمرده همراه با آشکار کردن حروف و کلمات بدون زیاده‌روی[11] و اشباع حرکات[12]، تلاوت قرآن طبق نظم کلمات و چینش جملات و ترتیب آیات بدون پس و پیش[13]، هویدا و گشاده خواندن[14]، تأنی و مکث در قرائت و نهایت دقت در ادای حروف و حرکات و چینش نیکوی کلمات[15]، ادا کردن حروف و رعایت وقفها[16]، تلاوت با صدای نیکو و حزین[17] پیوسته و شمرده خواندن بدون شتاب[18] و کشش شبیه به غنا[19]؛ یعنی به گونه‌ای تلاوت شود که حروف آن پشت سر هم و جدای از هم به گوش شنونده برسند.[20]
بعضی در معنای ترتیل افزون بر توجّه به‌جنبه‌های ظاهری و الفاظ، تدبّر در محتوا و معانی آیات را نیز دخیل دانسته[21] و آن را به «آشکارا و شمرده خواندن همراه با تدبّر در معانی آیات» تفسیر کرده‌اند.[22] شاید فخر رازی با توجه به همین نکته می‌گوید: مقصود از ترتیل و قرائت «حضور قلب و کمال معرفت» است.[23] تأمل در روایات نیز این معنا را به خوبی تأیید‌می‌کند.
امیرمؤمنان(علیه السلام) ترتیل را شمرده خواندن قرآن و تدبّر در معانی آن[24] و در نقل دیگر به رعایت وقفها و آشکار کردن حروف[25] یا نیکو ادا کردن حروف و شناخت وقفها[26] تفسیر کرده‌اند. امام‌صادق(علیه السلام)فرمودند: قرآن با شتاب و سرعت خوانده نمی‌شود، بلکه با تأنی و آرامش قرائت می‌گردد و زمانی که به آیه‌ای رسیدی که در آن یادی از بهشت است، نزد آن تأمل کن و آن را از

خدا بخواه و هنگامی که به آیه‌ای رسیدی که در آن از آتش جهنم سخن رفته، نزد آن درنگ کن و از آن به خدا پناه ببر.[27] در روایت دیگری از آن حضرت گزارش شده که ترتیل آن است که هنگام خواندن آن درنگ کنی و صدایت را در آن نیکو‌سازی[28] قرائت قرآن با صدای نیکو جزو ترتیل در قرائت بوده و بسیار مورد توجه پیامبر(صلی الله علیه وآله)و امامان معصوم(علیهم السلام) بوده است. برخی آورده‌اند که صدای نیکو شعار پیامبران و امامان(علیهم السلام) و پیروان آنان است.[29]
برپایه برخی روایات، پیامبر‌اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) قرآن را با صدای بسیار زیبا تلاوت می‌کردند. براءبن عازب نقل می‌کند که قرائت سوره تین را در نماز عشا از رسول الله(صلی الله علیه وآله) شنیدم و نیکوتر و خوش صداتر از قرائت وی تاکنون از کسی نشنیده بودم.[30] نقل شده است که امام سجاد و امام‌باقر(علیهما السلام)خوش صداترین مردم در تلاوت قرآن بوده‌اند، به طوری که رهگذران و سقّاها می‌ایستادند تا قرائت ایشان را بشنوند و چه بسا از‌شنیدن صدای خوش آنان مدهوش می‌شدند[31]؛ همچنین امام کاظم(علیه السلام)دارای صدایی نیکو بوده‌اند.[32]
صدای نیکو آن است که دارای ترجیع و تحریر بوده، از آهنگ جذّاب و دلنشینی برخوردار باشد. البته نباید به گونه‌ای باشد که مناسب مجالس لهو و باطل باشد. امام‌باقر(علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند: در قرائت قرآن صدایت را ترجیع بده، زیرا خداوند صدای نیکویی را که در آن ترجیع باشد دوست می‌دارد.[33]
قرائت آهنگین قرآن از نظم آهنگ کلام خدا سرچشمه می‌گیرد و در هاله‌ای از حزن معنوی قرار دارد. از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)روایت شده که قرآن با حزن نازل شده و شما آن را با حزن بخوانید و هنگام قرائت آن بگریید و اگر نتوانید خود را به گریستن بزنید و در آن تغنّی کنید که هرکس در قرآن تغنّی نکند از ما نیست.[34]
دانشمندان علوم قرآن و مفسران در معنای «تغنّی» مطالب فراوانی آورده‌اند که با توجه به سیاق روایت که درباره صدای نیکو و حزین آمده بیشتر مفسران تغنّی به قرآن را به معنای «تحسین و تحزین صوت» در قرائت قرآن دانسته‌اند[35]؛ نیز از آن حضرت نقل شده که نیکوترین مردم در قرائت قرآن کسی است که آن

را با صدای حزین بخواند.[36]
تلاوت قرآن (از نظر اینکه حرکات و حروف و کلمات آن از جهت سرعت و اظهار، تشدید و تخفیف و مانند آن خوب ادا شوند و قواعد ضروری تجوید مراعات گردند) سه مرتبه دارد[37]: 1. «تحقیق» و آن عبارت است از قرائت قرآن با نهایت تأنّی و رعایت همه قواعد تجوید که به نوآموزان سفارش شده است.[38]
2. «تحدیر» به معنای درست خواندن قرآن با حداکثر سرعت و رعایت قواعد تجوید.[39] 3 «تدویر» که از جهت سرعت نه به کندی «تحقیق» است و نه به تندی «تحدیر».[40]
در این تقسیم بندی «ترتیل» مفهوم جامعی است که در همه مراتب سه گانه تلاوت وجود دارد، زیرا ترتیل معیار صحیح خواندن قرآن است[41]؛ ولی برخی با افزودن ترتیل به مراتب تلاوت، برای آن‌4‌مرتبه بیان کرده‌اند (تحقیق، ترتیل، تدویر، تحدیر)[42] و درباره تفاوت بین مراتب چهارگانه، نسبت بین «تحقیق» و «ترتیل» را برخی عموم و خصوص مطلق[43] و برخی دیگر مِنْ وَجْه[44] دانسته‌اند؛ ولی به نظر می‌رسد بین ترتیل و تدویر تفاوتی نباشد. حداکثر تفاوتی که برخی ذکر کرده‌اند اعتبار تدبّر در ترتیل و معتبر نبودن آن در «تدویر» است.[45] در این تقسیم‌بندی «تحدیر» نقطه مقابل «تحقیق» و «ترتیل» شناخته شده است.[46]
درباره حکم فقهی ترتیل غالباً به استحباب آن نظر داده‌اند.[47] حتی بعضی بر آن ادعای اجماع کرده‌اند[48]؛ ولی برخی با استناد به ظهور امر در آیه‌4‌مزّمل /73 به وجوب آن متمایل شده‌اند.[49]
مطلب دیگری که در این زمینه مطرح شده این است که آیا کم خواندن قرآن با ترتیل بهتر است یا زیاد خواندن آن با سرعت و تحدیر. بیشتر مفسران تلاوت اندک همراه با ترتیل و تدبر در آن را بر زیاد خواندن همراه با تندخوانی ترجیح داده‌اند[50] و در این باره به برخی روایات[51]،

سازگاری این‌گونه تلاوت با هدف تلاوت قرآن که فهمیدن و عمل کردن است[52] و نیز تناسب آن با احترام و بزرگداشت کلام الهی استناد جسته‌اند[53]؛ ولی برخی بیش‌خوانی را برتر و دارای ثواب بیشتری می‌دانند، چراکه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت شده که تلاوت هر حرف از قرآن 10 حسنه دارد یا یک حسنه که برابر با‌10‌حسنه است.[54] ابن قیّم با جمع بین این دو نظریه می‌گوید: ثواب تلاوت با تدبّر از نظر کیفیت و ارزش برتر است و پاداش کثرت قرائت از جهت کمیّت و شماره بیشتر است.[55]
از مهم‌ترین اهداف تلاوت قرآن تدبّر در معنای والای این کلام الهی است[56]، از این رو امیرمؤمنان(علیه السلام)می‌فرماید: در قرائتی که در آن تدبر نباشد هیچ خیری نیست[57] و ابن‌عباس می‌گوید: سوره بقره را با ترتیل و تدبّر بخوانم برای من بهتر است که همه قرآن را تندخوانی کنم.[58] تدبر زمانی امکان‌پذیر است که قاری، قرآن را با آرامش و شمرده بخواند تا بتواند به تأمل در حقایق و دقایق آیات آن بپردازد. تلاوت با ترتیل زمینه‌ای برای تدبّر و در نتیجه تأثیر آیات نورانی قرآن در جان انسان است.[59]
به نظر می‌رسد توصیه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) در پایان نبردن ختم قرآن در کمتر از سه یا‌7 روز در همین راستا باشد[60]، به هر حال با قرائت به روش ترتیل، آیات نورانی قرآن در ذهن خواننده و شنونده جایگزین می‌شود و زمینه برای تدبر و فهمیدن و عمل کردن به مضامین عالی آن[61] هموار می‌گردد، افزون بر این ترتیل در قرائت به تکریم و احترام قرآن نزدیک‌تر است.

ترجمه قرآن

اشاره

ترجمه قرآن : برگردان متن عربی قرآن به زبانی دیگر
ترجمه قرآن در طول تاریخ خود فراز و نشیبهای زیادی داشته است. این موضوع در دوره معاصر به مباحث علوم قرآنی وارد شده است؛ و پس از جدا شدن مباحث مربوط به تاریخ قرآن و شکل‌گیری این عنوان، موضوع ترجمه قرآن نیز جایگاه نسبتاً ثابتی را درتاریخ قرآن به خود اختصاص داده است.
ترجمه بین زبانی از گذشته‌های دور مورد توجه بوده است. «ترجمه قرآن» نیز از همان سده‌های نخست جای خود را در عرصه فعالیتهای قرآنی باز کرده است. مباحث نظری ترجمه قرآن در نیمه دوم قرن اخیر و به ویژه‌دهه اخیر، بسطی فراوان یافته و هم‌اکنون می‌رود تا رفته رفته در میان مطالعات میان رشته‌ای، چهره‌ای مستقل بیابد. به صورت گزیده به برخی از مسائل ترجمه خواهیم پرداخت.
لغت شناسان درباره ریشه لغوی «ترجمه» اختلاف‌نظر دارند؛ برخی آن‌را عربی وازماده «ر‌ـ‌ج‌ـ‌م» به معنای سخن گفتن از روی حدس و گمان[1] و «تَرْجم» دانسته‌اند.[2] برخی نیز آن را از «ترجُمان» معرّب «تَرْزبان» یا «ترزفان» فارسی دانسته‌اند.[3] گروه سومی آن را از رجم کلدانی به‌معنای «افکندن» می‌دانند.[4] گروه چهارمی نیز ریشه ترجمه و ترجمان و دیگر مشتقات آنها را از (Targum) (ترگوم) یا (Targumin)(ترگومین) آرامی معرفی کرده‌اند که در عربی رایج شده و صورتهایی از آن نیز از راه زبان فارسی پیش از اسلام یا زبان عربی، به زبان فارسی راه یافته‌است.[5]
واژه ترجمه در معانی گوناگونی متناسب با ریشه لغوی آن به کار رفته[6] و معنای متداول‌تر آن که در این مقاله مورد بحث است، برگرداندن گفتار یا نوشتار از زبانی به زبان دیگر است[7]؛ به عبارت دیگر ترجمه عبارت است از برگرداندن عناصر و ساختارهای متنی زبان مبدأ به معادل آنها در زبان مقصد (با توجه به عوامل و شرایط برون زبانی) به‌گونه‌ای که خواننده متن مقصد همان پیام و

اثری را دریابد که خواننده متن مبدأ در‌می‌یابد.[8]

اهمیت و ضرورت ترجمه قرآن:

اهمیت و ضرورت ترجمه قرآن:
از آنجا که اسلام، آیینی جهان‌شمول و قرآن نماینده و بسان قانون اساسی آن است، همگان باید از محتوای کتاب آسمانی اسلام آگاه گردند و ساده‌ترین راه دستیابی به چنین هدفی «ترجمه» دقیق آن است، بنابراین، اهمیت ترجمه قرآن برخاسته از اهمیت، موقعیت و ویژگیهای آیین اسلام است.
برخی برای تبیین اهمیت ترجمه قرآن به ادله‌ای از جمله برخی آیات که قرآن را کتاب هدایت و بیان برای همه انسانها می‌داند (ر. ک: آل عمران/3، 104، 138؛ سبأ/34، 28، انعام/6، 19) استناد جسته‌اند.[9]
برخی دیگر نیز به ادله‌ای مانند سیره عقلا و متفکران در ترجمه متون مورد نیاز، تکلیف ما لایطاق در فراگیری زبان عربی در صورت عدم ترجمه، دفاع از کیان اسلام در برابر ترجمه‌های نادرست و مغرضانه دشمنان و جاهلان[10] 117000 و جز اینها[11] تمسک کرده‌اند؛ ولی هیچ‌یک از موارد یاد شده نمی‌تواند اهمیت و ضرورت ترجمه را نتیجه دهد، زیرا با تفسیر نیز همه این موارد حاصل می‌شود، بنابراین، ابتدا باید به ادله مخالفان ترجمه پاسخ داد.

نخستین ترجمه قرآن:

نخستین ترجمه قرآن:
ترجمه آیات و سور قرآن از همان صدر اسلام مورد توجه بوده است. شاید اولین مترجم قرآن جعفربن ابی‌طالب باشد که آیاتی از سوره «مریم» را به زبان حبشی ترجمه کرد.[12] سلمان فارسی نیز به گزارش برخی روایات سوره «حمد» را برای همزبانان خویش ترجمه کرده است.[13] برخی در این روایتها به ادله‌ای چون اختلاف در نقل، و ضعف سند تردید کرده‌اند.[14]

احکام فقهی ترجمه قرآن

1. جواز ترجمه:

1. جواز ترجمه:
دانشمندان شیعی از گذشته تاکنون، ترجمه قرآن‌کریم را به زبانهای دیگر از جمله‌فارسی، جایز و بعضاً لازم دانسته‌اند[15]؛ هرچند در چگونگی و شرایط ترجمه و مترجم گفتوگوهایی دیده می‌شود.[16] دانشمندان اهل سنت نیز اغلب جواز ترجمه‌قرآن را باور دارند[17] و به گفته برخی، زمزمه عدم جواز ترجمه

قرآن در سده‌های اخیر بروز و ظهور داشته است. علی شواخ ظهور این اندیشه را ترفندی سیاسی از سوی مبلغان مسیحی دانسته است که در دوره استیلای غربیها بر سرزمینهای اسلامی، برای جلوگیری از نشر اسلام در سرزمینهای غیر عرب ترویج کردند.[18]
از سوی دیگر برخی، ریشه‌های عدم جواز ترجمه قرآن را در منابع متقدم همچون الحیوان جاحظ (م 255‌ق.) ردیابی کرده‌اند که وی با برشمردن موانع فراوان، عملا ترجمه را دشوار، بلکه غیر ممکن دانسته است.[19]
به هر روی، برخی محققان اهل سنت بر عدم جواز ترجمه اصرار ورزیده، در این باره مقالات و کتابهایی نگاشته‌اند؛ از جمله شیخ احمد فهمی محمد در سروده‌ای به نام «آیة النظم، تدافع عن القرآن الکریم»، ادیب محمد هیهاوی در ترجمة القرآن الکریم غرض للسیاسة و فتنة فی الدین، محمد مصطفی الشاطر در القول السدید فی حکم ترجمة القرآن‌المجید، عبداللطیف السبکی در ریاض القرآن، محمد سلیمان در حدث الاحداث فی‌الاسلام، حسن الشربنلالی در النفخة القدسیه، محمد رشید رضا در تفسیر المنار و نیز در الوحی المحمدی، زرقانی در مناهل العرفان فی علوم القرآن، مناع‌خلیل القطان در مباحث فی علوم القرآن، محمد ابوزهره در المعجزة الکبری، الشاطبی در الموافقات، ابن قتیبه در المعارف و جز اینها.[20]
در برابر این گروه، گروهی دیگر از محققان در مقام پاسخگویی برآمده و ادله آنها را به بوته نقد آورده‌اند.
مهم‌ترین ادله مخالفان ترجمه قرآن را می‌توان در موارد زیر جست و جو کرد:
1. از آنجا که قرآن معجزه است و الفاظ اندک آن، معانی بسیاری را در خود جای داده، ترجمه آن ممکن نیست، بنابراین، ترجمه‌ها حاصل برداشتهای شخصی و سلیقه‌ای مترجم‌اند، از این‌رو اختلاف در ترجمه‌ها طبیعی است و همین امر موجب اختلاف در معارف، احکام و جز اینها می‌شود.[21]
2. قرآن مجموعه وسیعی از معارف را در خود جای داده که درک بخشی از آنها از راه درک الفاظ قرآن است و در ترجمه، چون رجوع به غیر الفاظ قرآن است، با ریزش بسیاری از معارف مواجه خواهیم شد و به دیگر سخن، ترجمه، قرآن را از جایگاه خود به شدت فرود آورده، مجال فهم وسیع و صحیح را از خواننده می‌گیرد.[22]

3. قرآن به زبان اصلی مشتمل بر جذبه‌های روحی و نظمآهنگی است که در روح و روان قاری نفوذ کرده، زمینه پذیرش را در او فراهم می‌آورد و ترجمه، خواننده را از این مواهب محروم می‌کند.[23]
4. قرآن به زبان عربی نازل شده و بر آن تأکید دارد (ر. ک: یوسف/12،2؛ شعراء/26، 195؛ زمر/39،28 و ...) و حفظ زبان قرآن مایه حفظ خود قرآن است و ترجمه، امکان تحریف معنوی قرآن را پدید می‌آورد.[24]
5. تأویل آیات متشابه و الفاظ مشترک برای مترجم ممکن نیست، در حالی که این امر برای مفسر متن قرآن امکان‌پذیر است.[25]
6. نیز ترجمه قرآن نمی‌تواند نشانه‌ای شایسته و باقی بر نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) باشد، زیرا ترجمه در حقیقت فهم مترجم از قرآن است نه خود قرآن[26]؛ همچنین ترویج ترجمه موجب فاصله گرفتن مسلمانان از زبان عربی می‌شود که شعار اسلام است.[27]
7. افزون بر اینها، ترجمه تحت اللفظی و حرف به حرف قرآن امکان‌پذیر نیست و ترجمه معنوی نیز خطابردار است.
موافقان ترجمه ادله مخالفان را به نقد کشیده، از جواز ترجمه دفاع کرده‌اند.[28] در بررسی اجمالی پاسخهای ارائه شده و جمع‌بندی آنها، چند نکته برجستگی بیشتری دارند که عبارت‌اند از:
1. اگرچه ترجمه با ریزش وسیع معنا همراه است؛ ولی در واقع راهی است برای رجوع ناآشنایان به زبان عربی به قرآن و بهره‌مندی از تعالیم و معارف آن، به علاوه اینکه ترجمه در کنار متن اصلی قرار می‌گیرد تا مراجعه کننده از متن اصلی نیز بهره‌مند شود.
2. بر ترجمه، هیچ‌یک از احکام و ویژگیهای قرآن مترتب نمی‌شود، زیرا ترجمه منعکس کننده فهم و برداشتهای مترجم از آن است؛ به دیگر سخن ترجمه، تفسیری بسیار مختصر از قرآن را به مراجعه کنندگان خویش ارائه می‌کند.
ترجمه قرآن برای بهره‌مندی ناآشنایان به زبان عربی از محتوای این کتاب است و نه برای خواندن در نماز تا مشمول احکام خاص آن شود، بنابراین باید این دو مسئله را از هم جدا دانست؛ همچنین بین امکان ترجمه کاملا برابر و جواز ترجمه نسبی و به قدر فهم و توان مترجم فرق است، چنان‌که رشیدرضا ـ که از مخالفان است ـ خود به این مطلب اذعان کرده‌است.[29]

2. حکم قرائت ترجمه در نماز:

2. حکم قرائت ترجمه در نماز:
فقهای امامیه در عدم جواز قرائت ترجمه در نماز اتفاق نظر دارند.[30] برخی راز این حکم را در اعجاز قرآن

جست و جو کرده‌اند؛[31] اغلب فقهای اهل سنت نیز با فقهای امامیه هم رأی‌اند، مگر ابوحنیفه و پیروان او که قرائت ترجمه را با فرض قدرت داشتن بر قرائت عربی جایز می‌شمارند.[32] البته برخی شاگردان و پیروان او جواز قرائت ترجمه را به فرض توانایی نداشتن بر قرائت عربی محدود کرده‌اند.[33] گفتنی است در برخی منابع ادعا[34] شده که ابوحنیفه از رأی خویش بازگشته و هیچ‌یک از شاگردانش از وی پیروی نکرده‌اند.[35]

3. جواز مس ترجمه قرآن:

3. جواز مس ترجمه قرآن:
لزوم طهارت برای تماس بدنی با الفاظ قرآن از احکام اختصاصی آن است و ترجمه قرآن مشمول این حکم نیست. البته حکم لفظ جلاله «الله» در همه زبانها یکسان است و مس آن به طهارت نیاز دارد.[36]

سبکهای ترجمه:

سبکهای ترجمه:
مراد از سبک (Style)ویژگیهایی در کلام است که آن را از دیگر سخنان متمایز می‌کند. سبک در ادبیات حیطه گسترده‌ای دارد که از جهات گوناگون به آن توجه می‌شود. سبک بر اساس عناصر هنری و غیر هنری بر چند اساس قسمت می‌شود: 1. گوینده و نویسنده؛ 2 زمان؛ 3 مکان جغرافیایی؛ 4 درونمایه؛ 5 مخاطبان؛ 6 هدف.[37]
سبک در نثر نیز بروز و ظهور و گونه‌های متعددی دارد که می‌توان به سبکهای مرسل ساده، مرسل عالی، فنی‌مرسل، فنی و جز اینها اشاره کرد.[38] مراد از سبک، در حوزه ترجمه، با سبک در ادبیات اندکی متفاوت است، زیرا در ترجمه، بسامد لازم (فراوانی نسبی کاربرد) در سبک ادبی لحاظ نمی‌شود[39]، در هر صورت، برای همه سبکهای شناخته شده نمی‌توان از ترجمه‌های قرآن مصادیقی یافت؛ ولی طبقه‌بندی آنها می‌تواند در شناخت بهتر، به ویژه ترجمه‌های برجای مانده از گذشته مؤثر باشد.[40] ترجمه‌های موجود را می‌توان از جهت مخاطب به عمومی و کودکانه و از جهت آفرینش متن به ساده و هنری (آهنگین) تقسیم کرد که البته هر یک از موارد یاد شده می‌تواند زبان و سبکهای گوناگونی را پذیرا باشد.
ترجمه‌های آهنگین نسبت به ترجمه‌های با نثر ساده بر اثر محدودیتهای آنها از اقبال و دقت کم‌تری برخوردارند؛ ولی با این حال، این نوع

ترجمه از گذشته‌های دور مورد توجه برخی ادیبان بوده است. تفسیر نسفی، اثر ابوحفص نجم‌الدین عمر نسفی (م 538‌ق.) شاید نخستین یا از اولین ترجمه‌های آوایی باشد. ترجمه آیات 27‌ـ‌30 سوره فجر چنین است: «ای جان آرامیده به ذکر مولا، و دل نهاده به وعده‌های ثواب عقبا * بازگرد به جزای پروردگار خویش ]خشنود [بدانچه یافتی از پروردگار خویش پسندیده کن ذکر پروردگار خویش * اندر آی در میان بندگان من * واندر آی در بهشت جاویدان من».[41]
ترجمه سوره مسد در آوای قرآن، اثر محمود صلواتی چنین است: «به‌نام خداوند بخشنده مهربان * بریده باد دستان ابولهب و نیست باد * دارایی و اندوخته‌اش سودی نداد * به زودی در شعله کشیده آتش وارد شود * و همسرش که بی‌امان هیزم کشد * بر گردنش از لیف ریسمانی فِتَد».
افزون بر ترجمه‌های یاد شده و برخی ترجمه‌های آوایی به زبانهای دیگر مانند ترجمه آوایی آربری[42] ترجمه‌های ناقص متعددی از گذشته در دسترس است؛ مانند «پلی میان شعر هجایی و عروض فارسی در قرون اول هجری» و «ترجمه آهنگین از دو جزء قرآن» و نیز ترجمه ذیل که در کنار گنبد امام رضا(علیه السلام)کشف شده و متعلق به اواخر قرن سوم هجری و از مترجمی ناشناس است: «اِلاَّ الَّذینَ صَبَروا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ اُولـئِکَ لَهُم مَغفِرَةٌ واَجرٌ کَبیر=آنان که در بلا صابران باشند و اندر کردار از صالحان باشند، آمرزیدگان مأجوران باشند».[43] (هود/11،11)
ترجمه‌های منظوم بخشهایی از قرآن یا ترجمه منظوم معارف قرآن بسیار است، و در آثار شعرای بنام فارسی چون حافظ، مولوی، سعدی و دیگران فراوان دیده می‌شود[44]؛ ولی ترجمه کامل و منظوم از قرآن بسیار محدود است؛ ترجمه و تفسیر منظوم قرآن اثر صفی علی‌شاه (م 1316‌ق.)، نخستین ترجمه تفسیری منظوم و کامل است. در دهه اخیر نیز شاعرانی به ترجمه منظوم قرآن روی آورده‌اند که امید مجد، محمد سائق، سید محمد علی محمدی، کرم خدا اهینیان، شهاب تشکری آرانی، عباس احمدی و سارا شمیزی از آن جمله‌اند.[45]
ترجمه‌های منظوم ناقص نیز بسیارند که برای مثال مثنوی یوسف و زلیخا منسوب به فردوسی و مثنوی یوسف و زلیخای جامی[46] و قلب قرآن با طبش منظوم از آنها هستند.
با توجه به ریزش معنا در ترجمه‌های آهنگین

مسجع و منظوم و نیز محدود شدن مخاطب آنها به قشری خاص، برخی کارشناسان، این‌گونه ترجمه‌ها را با روح ترجمه قرآن که انتقال دقیق پیام و عام بودن مخاطب از ارکان و اهداف اصلی و از معیارهای مهم مقبولیت آن است، مغایر می‌دانند. می‌توان افزود که قرآن، گونه‌های آهنگین زمان نزول را رها کرده و به سبکی نو و ابتکاری در آمده است و ترجمه‌های آهنگین به نوعی با این عملکرد همخوانی ندارند، بنابراین، ترجمه آهنگین (مسجع و منظوم) قرآن به سبب تقید به انتقال دقیق پیامهای متن مبدأ از سویی و درگیر بودن با تنگناهای زبانی خویش از سویی دیگر، عموماً در رسیدن به اهداف یک ترجمه موفق ناکام می‌مانند.[47]

انواع ترجمه قرآن:

اشاره

انواع ترجمه قرآن:
درباره روشها یا انواع ترجمه، نظریه‌های گوناگونی ارائه شده‌است. کهن‌ترین شیوه‌های ترجمه، لفظی و مفهومی بوده است. در روش لفظی که به «یوحنا بن بطریق» و «ابن ناعمه حمصی» نسبت داده شده و «لارسون» آن را براساس صورت یا قالب (form base)می‌نامد، «کلمه» واحد ترجمه است. در نقطه مقابل این شیوه، شیوه مفهومی قرار دارد که به «حنین بن اسحاق» و «جوهری» نسبت داده شده‌و لارسون آن را «ترجمه اصطلاحی» و براساس معنا (- basemeaning) می‌نامد. در این شیوه، واحد ترجمه «عبارت و جمله» است و بر برابری واژگانی اهتمام نمی‌شود.[48]
دانشمندان و قرآن‌پژوهان متأخر، با کمی توسعه، ترجمه را با توجه به قرآن به گونه‌های «تحت‌اللفظی»، «معنایی» و «آزاد» یا «تحت اللفظی»، «آزاد» و «تفسیری»[49] تقسیم کرده‌اند؛ ولی تعریفهایی هماهنگ ارائه نداده‌اند؛ برای مثال، ترجمه‌آزاد از دید یکی بر ترجمه «معنایی» یا «محتوا به محتوا» از دید دیگری تطبیق‌می‌کند.[50] برخی دیگر از کارشناسان با نگاهی دقیق‌تر، به مقوله ترجمه روی آورده، انواع و شیوه‌های متنوع‌تری را برشمرده‌اند؛ بی‌آزار شیرازی ترجمه‌های قرآن را به موارد‌ذیل تقسیم کرده‌است: 1 لغوی یا ترجمان القرآن؛ 2. تحت اللفظی؛ 3. حرفی و معنوی (ترجمه امین)؛ 4 ترجمه و حواشی؛ 5. ترجمه به شعر معنوی (منظوم)؛ 6. آوایی یا آهنگین؛ 7 تفسیری.[51] «پیتر‌نیومارک» برای ترجمه انواع ذیل را‌برشمرده‌است: 1 لفظ به لفظ wordfor word translation -)؛ 2 تحت‌اللفظی ( literal translation)؛ 3.وفادار یا‌امین ( faithful

translation)؛ 4 معنایی ( semantic translation)؛ 5 اقتباس ( Adep taticon)؛ 6.آزاد( translation free)؛ 7.اصطلاحی ( Idiomatic translarion)؛ 8.ارتباطی ( communicative translaTion).[52]
تقسیم‌بندیهای دیگری نیز هست که برای اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود[53]، بنابراین در یک جمع‌بندی کلی می‌توان برخی از ضعفهای تقسیم بندیهای مطرح شده را از قرار ذیل دانست:
1. کلی بودن برخی تقسیم بندیها؛ مانند ترجمه‌های لفظی و معنوی.
2. مسامحه در اطلاق لفظ ترجمه بر برخی از آنها؛ مانند اقتباس و ترجمه تفسیری به معنای تفسیرهای فارسی.
3. عدم تمایز روش و مصداق؛ مانند ترجمه آزاد و منظوم یا ادبی و منظوم و آوایی.
بر این اساس تقسیم‌بندی ذیل مناسب‌تر به نظر می‌رسد: 1. ترجمه لغوی یا لفظ به لفظ؛ 2. ترجمه تحت اللفظی؛ 3 ترجمه وفادار یا امین؛ 4. ترجمه‌های معنایی (محتوایی)؛ 5. ترجمه آزاد؛ 6. ترجمه تفسیری.[54]

1. ترجمه لغوی یا لفظ به لفظ:

1. ترجمه لغوی یا لفظ به لفظ:
از ترجمه لغوی دو نوع ترجمه اراده شده است:
الف. ترجمه واژه‌های دشوار قرآنی به زبان مقصد ؛ مانند کتابهای المستخلص یا جواهر القرآن، تألیف محمدبن محمدبن نصر بخارایی؛ تفسیر مفردات قرآن، تصحیح عزیز الله جوینی؛ لسان التنزیل، به اهتمام دکتر مهدی محقق؛ ترجمان القرآن، تألیف میر سید شریف جرجانی.[55]
ب. ترجمه پیوسته مفردات قرآن همگام با ساختار زبان مبدأ. هدف اصلی این نوع ترجمه انتقال معانی واژه‌های متن مبدأ به زبان مقصد است، البته در ساختارهایی مشابه ساختارهای زبان مبدأ[56]؛ به بیان دیگر، ساختار چنین ترجمه‌ای با ساختار نحوی زبان مقصد سازگار نبوده، با زبان معیار فاصله‌ای بسیار دارد؛ برای مثال: «و وهَبنا لَهُ اَهلَهُ و مِثلَهُم مَعَهُم رَحمَةً مِنّا و ذِکری لاِولِی الاَلبـب=و ببخشیدیم او را گروه او و ماننده ایشان، بخشایشی از ما و پندی خداوندان خردها را» (ترجمه تفسیر طبری) = دادیمش خاندانش را و مانند آنان را با آنان رحمتی از ما و یاد آوردنی برای دارندگان خردها».[57] (ص/38،43)
گفتنی است زبان معیار امری کاملا شناخته شده نیست و کارشناسان هیچ‌گاه نتوانسته‌اند بر تعریفی مشخص از آن همصدا شوند و شاید دلیل عمده آن تغییر و تحول دائمی و شناور بودن آن باشد، با این حال برخی کارشناسان ملاکهایی برای

تشخیص آن ارائه کرده‌اند که مهم‌ترین آنها بدین قرار است: خالی بودن متن از عناصر زبانی متروک و منسوخ یا مهجور، پرهیز از گرته‌برداری، پرهیز از به کارگیری عناصر و ساختارهای مخصوص شعر یا عناصر زبان صنفی، نزدیک بودن به زبان جاری و متداول و همراه بودن با آن، و جز اینها.

2. تحت‌اللفظی:

2. تحت‌اللفظی:
هدف مترجم در این نوع ترجمه، انتقال معانی الفاظ به زبان مقصد و انعکاس ساختارهای زبان مبدأ در ترجمه است. زبان این نوع ترجمه با زبان معیار فاصله بسیاری دارد؛ ولی بر خلاف ترجمه لفظ به لفظ که معمولا از انسجام تهی است، انسجام معنایی و الگوهای زبان مقصد، هر چند اندک و ضعیف، در آن دیده می‌شوند. این نوع ترجمه در معادل‌یابی اصطلاحات و کنایات و جز اینها که واحدهای زبانی بزرگ‌تر از واژه‌ها را اختیار می‌کنند، ناتوان است و واحدها، مانند ترجمه لفظ به لفظ، معمولا انفرادی ملاحظه می‌شوند.[58] ترجمه تحت‌اللفظی برای برخی مقاطع آموزشی مفید است؛ ولی ترجمه‌ای موفق و مقبول نیست؛ مثال: «یَخافونَ رَبَّهُم مِن فَوقِهِم =از پروردگارشان از بالاتر خویش می‌ترسند.. ». (نحل 16،50) در ترجمه این فقره از آیه، «می‌ترسند» از ابتدا به انتهای جمله رفته و «از» به ابتدا اضافه وتلاش شده به ساختارهای نحوی زبان مقصد نزدیک شود.[59]
گفتنی است که بسیاری از کارشناسان، نوع اخیر لفظ به لفظ و ترجمه تحت اللفظی را ذیل یک عنوان به بحث گذاشته‌اند.

3. وفادار / امین / معادل:

3. وفادار / امین / معادل:
هدف مترجم در این نوع ترجمه انتقال دقیق پیام و محتوای متن مبدأ همراه با حفظ ساختارهای ادبی (صرفی، نحوی، بلاغی و...) آن تا حد امکان، به زبان معیار مقصد است. انسجام در ترجمه بر اثر رعایت ساختارهای زبان معیار در حد بالایی است و نخستین گزینه در گزینش واحد ترجمه نیز همواره کوچک‌ترین (تکواژ) است و بسته به چارچوبهای ترجمه، واحدها از پایین به بالا حرکت می‌کنند (تکواژ، واژه، گروه، جمله واره، جمله و ...)[60]؛ مانند «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لِمَ تَقولونَ ما لاتَفعَلون =ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید».[61](صفّ/61،20)

4. معنایی / محتوایی:

4. معنایی / محتوایی:
در این نوع ترجمه، ضمن انتقال دقیق پیام و محتوای متن مبدأ به زبان مقصد، زبان معیار و ساختارها و الگوهای بیانی زبان مقصد بیش از ترجمه وفادار مورد توجه است. واحد ترجمه در این نوع ترجمه، معمولا جمله است و در صورت نیاز، به واحدهای کوچک‌تر رجوع می‌شود؛ برای مثال ترجمه معنایی

آیه یاد شده چنین است: «ای مؤمنان! چرا سخنی می‌گویید که انجام نمی‌دهید». البته این ترجمه به شرطی است که«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا»با «یـاَیُّهَا المؤمنون» اختلاف معنایی نداشته باشد.[62] در غیر این صورت، اگر رعایت ساختار زبان مبدأ از ریزش معنایی جلوگیری می‌کند، لازم است ساختار آن تا حد امکان رعایت شود. نکته دیگر در این ترجمه، تبدیل «چیزی» به «سخنی» است که در واقع مراد از «ما» در آیه است. گفتنی است بر اثر نزدیک بودن این دو نوع ترجمه (وفادار و معنایی) به هم، بسیاری از نویسندگان آن دو را با یک عنوان طرح کرده‌اند.[63] ترجمه‌های موجود نیز اغلب محوریت یک نوع ترجمه را رعایت نکرده و از هر دو نوع ترجمه، بلکه در برخی ترجمه‌ها، از انواع گوناگون ترجمه بهره گرفته‌اند، از این رو، توصیف ترجمه‌ای خاص به نوعی از انواع ترجمه، به معنای عاری بودن آن از انواع دیگر دشوار و در مواردی نادرست است.

5. آزاد:

5. آزاد:
درباره ترجمه آزاد اختلاف نظر بسیاری است.[64] به نظر می‌رسد هرگونه فراروی از ترجمه معنایی در دامنه ترجمه آزاد قرار گیرد. در این نوع ترجمه، ریزش معنایی بیشتری نسبت به انواع دیگر رخ می‌دهد، و نیز شیوایی و انطباق کامل آن بر زبان معیار از شاخصه‌های بارز آن است؛ به دیگر سخن، در ترجمه آزاد، مخاطب هیچ‌گاه بوی ترجمه را احساس نمی‌کند و دچار دل‌زدگی نمی‌شود. این نوع ترجمه برای نوجوانان و کودکان بهترین نوع ترجمه است، و چنانچه با متن مبدأ چندان فاصله نگیرد، برای عموم نیز ترجمه مطلوبی است. گفتنی است گاه ترجمه آزاد به اندازه‌ای از زبان مبدأ فاصله می‌گیرد که به مرز اقتباس وارد می‌شود. هدف اصلی ترجمه اقتباس، انتقال پیام کلی متن در قالبهای دیگر است. واحد ترجمه در ترجمه آزاد «جمله و بند»، و در اقتباس «بند و فراتر از آن» است.[65]

6. تفسیری:

6. تفسیری:
منظور از ترجمه تفسیری یکی از سه نوع ذیل است:
الف. شرح و بسط مطالب متن مبدأ به زبان مقصد. براساس این تعریف، تفسیر نمونه، منهج الصادقین مشمول آن هستند.[66]
ب. ارائه توضیحهای تفسیری در ضمن ترجمه به صورت مزجی یا پی‌نوشت. ترجمه الهی قمشه‌ای و مشکینی از این نوع‌اند.[67]
ج. دخالت برداشتهای تفسیری در ترجمه

بدون جداسازی آنها از اصل ترجمه؛ مانند ترجمه قرآن بر اساس المیزان. این نوع ترجمه را بر ترجمه معنایی یا برخی تعریفهای ترجمه آزاد می‌توان منطبق دانست.
گفتنی است قسیم قرار دادن ترجمه تفسیری به سبب شناخته شدن قالب خاصی برای این نوع ترجمه در بین دیگر انواع ترجمه است، و گرنه همه انواع ترجمه برپایه برداشتهای تفسیری نویسندگان آنها شکل می‌گیرد و به دیگر سخن، ترجمه تفسیری از نظر مفهومی با دیگر انواع ترجمه قابل جمع است و از نظر مصداقی از دیگر انواع ترجمه تفکیک می‌شود.[68]

اصول و مبانی ترجمه قرآن:

اصول و مبانی ترجمه قرآن:
مراد ما از «اصول» قواعد و قوانینی است که هر علم بر آنها استوار می‌شود؛ آن‌گونه که هیچ‌کس در موجودیت آنها اختلاف نکند. مقصود از «مبانی» نیز قواعد و پیش فرضهای پژوهنده‌ای است که در ابتدای کار بسان یک اصل خود را بدانها ملتزم می‌کند؛ خواه دیگران آن را بپذیرند و خواه نپذیرند.[69]
گفتنی است برخی بین اصول و مبانی تفاوتی قائل نشده هر دو را به یک معنا به کار برده‌اند و برخی تلاش کرده‌اند بین آن دو فرق گذارند، هرچند ابهامهایی در آن وجود دارد: مبانی ترجمه عبارت‌اند از زیرساختهای فقهی، کلامی، ادبی، قرائی، تفسیری، زبانشناختی، روش‌شناختی و واژه‌گزینی که به ترجمه جهت می‌دهند، و به عبارت دیگر، پیش فرضهایی‌اند که لازم است مترجم قرآن، قبل از ترجمه انتخاب کرده باشد، و مقصود از اصول، خطوط اصلی و جهت‌گیریهایی است که به ترجمه جهت می‌دهند. اصول را مترجم انتخاب می‌کند و با مبانی ترجمه پیوندی نزدیک دارند و گاهی تفکیک‌ناپذیراند.
اصول کلی ترجمه بین زبانی، عبارت‌اند از: 1 آشنایی با زبان مبدأ و فهم درست متن مبدأ؛ 2 آشنایی و تسلط کافی بر زبان مقصد؛ 3. امانتداری در ترجمه که از مؤلفه‌های ارزیابی و ارزش‌گذاری ترجمه است و تخصص مترجم و ویراستار و انتخاب نوع و شیوه صحیح ترجمه از جمله راهکارهای دستیابی به آن است، 4. آشنایی با زبانشناسی مقابله‌ای و دستاوردهای آن. 4 اصل یاد شده در همه ترجمه‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند؛ اما در خصوص متن مقدس قرآن، حساس و مهم‌ترند.

وظایف و تأثیر زبانشناسی مقابله‌ای(contrastive Linguistics) :

وظایف و تأثیر زبانشناسی مقابله‌ای(contrastive Linguistics) :
موضوع پژوهش در زبانشناسی مقابله‌ای، مقابله میان دو زبان، یا دو لهجه یا زبان و لهجه، یعنی دو سطح زبانی همزمان است.[70] وظایف و تأثیر زبانشناسی

مقابله‌ای را در حوزه ترجمه می‌توانیم در مراحل ذیل کالبدشکافی کنیم:
 الف. تشخیص نوع عناصر زبانی: در اولین گام، زبانشناس به بررسی توصیفی هریک از عناصر زبانی می‌پردازد و اعلام می‌کند که عنصر بررسی شده، صرفاً زبانی است یا تأثیر و دخالت معنایی دارد و با حذف آن ریزش معنایی رخ می‌دهد؛ برای نمونه، واو استینافی از عناصری است که برخی به زبانی بودنِ صرف آن رأی داده‌اند. بررسیهای انجام شده نیز آن را تأیید می‌کند و شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از مترجمان قرآن، آن را نادیده گرفته‌اند.[71]
 ب. برابریابی (آوایی، ساختاری و واژگانی): زبانشناس در این مرحله با عناصر گوناگونی روبه روست؛ از جمله:
یک. عناصر معناداری که نمی‌توان برای آنها برابر مناسبی یافت؛ مانند حروف خطاب، لام بُعد و های تنبیه ملحق به اسمهای اشاره؛ نظیر ذلک، تلک هذا، هؤلاء، فای جواب شرط و جز اینها.[72]
دو. عناصری که برابر ندارند؛ ولی باید مشابهی مناسب، به جای برابر آن معرفی شود؛ مانند مفعول مطلق که مترجمان امروزه معمولا نوع مناسبی از انواع قید را در برابر آن می‌نهند.[73]
افزون بر این، واژگان فراوانی نیز یافت می‌شوند که برابرهای دقیقی ندارند و باید برای ترجمه آنها از راهکارهای ویژه‌ای بهره برد. نمونه این واژه‌ها عبارت‌اند از رحیم و رحمن، احد و واحد، ثوب و لباس، خوف و خشیت، رأی، نظر و بصر، ریب و شک، صداق و مهر، صیام و صوم، غشاء و غطاء، انسان و بشر،[74] و بسیاری دیگر.

مبانی ترجمه قرآن:

اشاره

مبانی ترجمه قرآن:
برخی، مبانی را نیز در ذیل اصول به بحث گذاشته‌اند؛ ولی چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، می‌توان بین اصول و مبانی فرق گذاشت. نکته قابل توجه در تفاوت بین اصول و مبانی این است که هیچ‌گاه نمی‌توان مترجمی را بر اثر رعایت نکردن مبانی ترجمه که امکان اختلاف در آنها وجود دارد، نکوهش کرد؛ اما اگر مترجمی به اصلی توجه نداشت، سزاوار سرزنش است؛ برای مثال اصل رجوع مترجم به دستاوردهای تحقیقات کارشناسان و بهره‌مندی از آنها لازم و از اصول است؛ ولی گرایش به یکی از آرای موجود از مبانی او به شمار می‌رود و جایگاه هر‌یک کاملا روشن است.
از آنجا که ترجمه با دانشهای گوناگونی ارتباط دارد، تبیین دقیق همه مبانی کاری بسیار دشوار

است و مجالی گسترده می‌طلبد، از این رو، در این مقال تنها کلیات مسئله را طرح کرده، برای بهره‌مندی بیشتر، به برخی سرفصلها و مبانی مهم نیز اشاره می‌کنیم.
قابل ذکر است که مقصود از مبانی، امور مؤثر در فرایند ترجمه است، در نتیجه برخی مباحث مانند امکان، جواز و روشهای ترجمه از مبانی خارج‌اند، هرچند برخی آنها و مانند آنها را از مبانی برشمرده‌اند، زیرا دو مورد اول در فرایند ترجمه جایی ندارند و مورد سوم جزو اهداف به شمار می‌رود نه مبانی.

1. مبانی تفسیری مترجم:

1. مبانی تفسیری مترجم:
مقصود از مبانی تفسیری، اصول و قواعد تفسیری همچون زبان قرآن و دستاوردهای آن، ابزار فهم قرآن، قرائت برگزیده و بسیاری مسائل دیگر است که مترجم باید درباره آنها، موضعی مشخص داشته باشد[75]؛ برای نمونه، یکی از مبانی مفسر و مترجم استعمال یا عدم استعمال لفظ در بیش از یک معناست. این مبنا در آیات متعددی مجال طرح دارد؛ مانند «لایُضارَّ کاتِبٌ و لا شَهیدٌ»(بقره/2،282) که صیغه «لا یضار»مشترک بین معلوم و مجهول است، و بر اساس هریک از آنها معنا متفاوت می‌شود. اگر مترجم یکی از معانی را بر اساس قواعد تفسیر ترجیح ندهد، اگر مبنای او جواز استعمال لفظ در بیش از یک معنا باشد، لازم است به هر دو معنا اشاره کند. مبنای یاد شده در دامنه مباحث «زبان قرآن» جای می‌گیرد و صاحب‌نظران در اصول فقه و تفسیر به تفصیل درباره آن سخن گفته‌اند.[76]
این بحث اگر به گونه‌های مختلف ترکیب یک عبارت پیوند بخورد، اهمیت و گستردگی ویژه‌ای می‌یابد که پرداختن به آن به حوزه یاد شده مربوط است.
دستاورد مباحث زبان قرآن برای مترجم بسیار است که می‌تواند به نوعی خود را در ترجمه به نمایش بگذارد. اراده حقیقت یا معنای خاص برای کلمات و اصطلاحات ویژه قرآنی و میزان تأثیر گفته‌های لغویان، نیز شناسایی سبک قرآن به لحاظ گفتاری یا نوشتاری یا جز این دو بودن آن و توجه به پیامدهای آن و مباحث دیگر، امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته و از مباحث کارآمد حوزه زبان قرآن‌اند.

2. مبانی کلامی و فقهی در ترجمه:

2. مبانی کلامی و فقهی در ترجمه:
درباره وظیفه مترجم در تعامل با آیات متشابه قرآن‌کریم که با ابهامهایی همراه‌اند، بین کارشناسان اختلاف نظر دیده می‌شود؛ برخی بر انتقال معنای آیات متشابه به همان صورت به زبان مقصد اصرار دارند و در مقابل، برخی با توجه به اینکه ترجمه قرآن، قرآن نیست بلکه منعکس کننده برداشتها و تفسیرهای مترجم است و در آن ریزش معنا و قراین مورد استفاده در تفسیر، بسیار رخ می‌دهد،

به ابهام‌زدایی در ترجمه رأی داده‌اند.[77] برخی نیز راهی میانه رفته و بین انواع ابهامهای زبان مبدأ تفکیک قائل شده‌اند. این مطلب در خصوص مسائل اصلی اعتقادی، و نیز برخی مسائل فقهی که مذهب مترجم و خواننده اقتضای آن را دارد، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است؛ برای نمونه می‌توان به آیه «و عَصی ءادَمُ رَبَّهُ فَغَوی»(طه/20،121) در مسائل کلامی و آیه«.. فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَـاتوهُنَّ اُجورَهُنَّ فَریضَة»(نساء/4،24) در مسائل فقهی اشاره کرد.

فرآیند ترجمه قرآن:

اشاره

فرآیند ترجمه قرآن:
مراحل انتقال از زبان مبدأ به مقصد عبارت‌اند از:

1. تحلیل واژگانی زبان مبدأ:

1. تحلیل واژگانی زبان مبدأ:
بررسی ساختها و ریشه‌های واژگان زبان مبدأ از جهت لفظ و معنا اهمیتی کلیدی دارد و هرگونه ضعف و سستی در آن، تفسیر و ترجمه را به نقصان می‌کشاند.

2. تحلیل دستوری زبان مبدأ:

2. تحلیل دستوری زبان مبدأ:
تحلیل دستوری و ادبی شامل شناخت نوع جمله، ارکان و عناصر اصلی و فرعی، حروف، قیود، صفات، تکیه‌گاهها، آرایه‌های بلاغی و بدیعی و جز اینهاست.

3. برابریابی واژگانی، دستوری، و ایجاد تعادل:

3. برابریابی واژگانی، دستوری، و ایجاد تعادل:
این مرحله، از اصلی‌ترین و شاید دشوارترین مراحل ترجمه است. وظیفه مهم مترجم در این مرحله، برابریابی واژگانی و انتقال ساختارهای دستوری مبدأ به قالبهای مناسب زبان مقصد است. مقصود از ایجاد تعادل بهره‌گیری از قالبهایی است که در خواننده ترجمه، همان اثری را بر جای گذارد که متن اصلی بر جای می‌گذارد.[78]
البته ایجاد ترجمه‌ای معادل برای متن مقدس قرآن، با تأثیری برابر متن اصلی، به سبب اعجاز بیانی قرآن امکان‌پذیر نیست، افزون بر این، مؤلفه‌های دیگری غیر از «تأثیر» نیز وجود دارند که در نظر گرفتن آنها از سوی مترجم بر حسب نوع و شیوه ترجمه، در افزایش تأثیر ترجمه یا کاهش آن، دخالت دارند. حذف یا افزایش عناصر، تغییر در ساختارهای بیانی و مانند آنها در متن مقصد از این جمله‌اند.[79]
برخی از این تغییرها عبارت‌اند از: تغییر ساختارهای صرفی و نحوی، تغییر در ترتیب عناصر، تغییر در معنا که گاه با ریزش معنا همراه است، تغییر در واحدهای ترجمه مانند اصطلاحها، کنایه‌ها و مانند آن‌ها، تغییر در مثبت و منفی بودن عبارت، تغییر در جزء و کل، تغییر در علت و معلول، و جز اینها؛ برای نمونه «کِرام بَرَرَه=گرامیان نیکوکار» (به جای گرامیان نیکوکاران)

(عبس/80،16)؛ «لاََمَةٌ مُؤمِنَةٌ=کنیز مؤمن» (بقره/2،221) (در فارسی بین صفت و موصوف مطابقت وجود ندارد)؛ «اَو لـمَستُمُ النِّساءَ=یا با زنان نزدیکی کرده‌اید» (نساء/4،43) «لـمَستُمُ» در این آیه کنایه از آمیزش جنسی است که به گونه‌ای به ترجمه منتقل می‌شود[80]؛ «بَینَ یَدَیه= نزد او» (به جای بین دستانش)؛ «و‌ما‌اَدرکَ» = و چه می‌دانی»؟! (قدر/97،2) (به جای: و چه آگاه کرد تو را...).

4. یکسان سازی ترجمه:

اشاره

4. یکسان سازی ترجمه:
بخشی از یکسان سازی در طول ترجمه و بخشی در پایان آن صورت می‌پذیرد.[81] این مسئله در ترجمه قرآن اهمیت بیشتری دارد. برخی از ابعاد مختلف یکسان سازی عبارت‌اند از:

الف. یکسان سازی در آیات مشابه:

الف. یکسان سازی در آیات مشابه:
آیات بسیاری از قرآن به صورت کامل (بقره/2،134 و 141؛ الرحمن/55، 13 که در مجموع 31 بار تکرار شده است؛ و ...) یا بخشی از آنها (مانند «اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر» (بقره/2،20) و مشابه آن) تکرار شده که به عقیده برخی، مترجم بدون دلیل نباید در ترجمه، عبارتهای گوناگون به کار ببرد.[82] در عمل نیز شماری از ترجمه‌ها به این اصل توجه داشته‌اند؛ مانند ترجمه‌های گرمارودی و صفوی.

ب. یکسان سازی در عناصر و ساختارهای نحوی:

ب. یکسان سازی در عناصر و ساختارهای نحوی:
مترجم باید پیش از ورود به ترجمه، تصویر روشنی از ساختارهای معادل عناصر نحوی داشته باشد؛ برای مثال، موصول و صله آن را همه جا یکسان ترجمه کند؛ مانند «الذین ءامنوا» که ممکن است به «کسانی که ایمان آوردند» یا «مؤمنان» ترجمه شود. نیز عبارتهای «و هُوَ یُحاوِرُهُ»(کهف/18، 34) و «و‌هُوَ یَعِظُهُ»(لقمان/31، 13) ساختارهایی یکسان دارند و باید یکسان ترجمه شوند؛ نه به این صورت که در یکی گفته شود «و در حالی که با او سخن می‌گفتند» و در دیگری گفته شود «وعظ کنان».

ج. یکسان سازی در حذف و اضافه:

ج. یکسان سازی در حذف و اضافه:
برای مثال، کسی که واو استینافی را عنصری صرفاً زبانی می‌داند و به ترجمه آن اعتقاد ندارد، باید همه جا یکسان عمل کند. گفتنی است مترجم باید برای حذف و اضافه تعریفی مشخص داشته باشد تا گرفتار افراط و تفریط و ناهماهنگی فراوان نشود.

د. یکسان سازی در الگوهای بیانی:[83]

د. یکسان سازی در الگوهای بیانی:[83]
الگوهای بیانی نظیر «مااستفهامی + لنا یا لکم» باید در همه جا یکسان ترجمه شود؛ اما الگوی فوق در برخی ترجمه‌ها به شیوه‌های ذیل ترجمه شده است؛ ما را چه رسد ... / ما را چه می‌شود ... /

چرا نکنیم ... / سزاوار ما نیست و ... که شایسته نیست.

هـ. یکسان سازی در شیوه نگارش:

هـ. یکسان سازی در شیوه نگارش:
چندگانگی در نثر معمولا در کارهای گروهی رخ می‌دهد، هرچند برخی مترجمان نیز یکسان سازی در نثر را چندان مورد عنایت قرار نداده‌اند؛ برای مثال، در برخی عبارتها سره‌نویسی و در برخی عبارتها عربی‌زدگی به چشم می‌خورد.

5. شناخت و برابریابی سبکی (registet):

5. شناخت و برابریابی سبکی (registet):
مراد از «سبک» در حوزه ترجمه‌شناسی با «سبک» مطرح در مباحث ادبی اندکی متفاوت است.[84] برای تشخیص نوع سبک، راهکارها و معیارهایی وجود دارد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند‌از:
الف. ارزشیابی واژه‌ها و اصطلاحهای به کار رفته در متن از جهت علمی، عامیانه و جز اینها؛ و برابریابی مناسب؛ برای مثال، واژه‌های احتیاج و نیاز، یاری و کمک، پر و مالامال، قدم و گام، گذشته و پیشینه، می‌توانند برابرهایی برای واژه‌هایی ساده یا ادبی باشند که به تشخیص مترجم گزینش می‌شوند.
ب. کالبد شکافی دستوری برای آشکار کردن شیوه مؤلف در بیان و به کارگیری نوع ساختارها؛ برای مثال، دو ساختار «تو یاور منی» و «مرا یاورْ تویی» نماینده دو سبک ساده و ادبی است. عبارتهای ذیل نیز با تفاوتهایی در ساختار نماینده سبکهای گوناگون‌اند: «در‌این دنیا خانه‌ای ندارم»، «مرا در این دنیا خانه‌ای نیست»، «مرا در این دنیا کاشانه‌ای نیست»، «مرا در این گیتی کاشانه‌ای نیست»، «در این گیتی مرا کاشانه‌ای نیست»، «در این دنیا کاشانه‌ای نیست مرا» و جز اینها. در مثالهای یاد شده، تلفیق دو عنصر «واژه» و «ساختار» با ملاحظه «موضوع» و «مخاطب» سبکهای مورد نظر را ارائه کرده است.
ج. بررسی آهنگ و آرایه‌های بدیعی کلام. توجه به آهنگ و آرایه‌های بدیعی، سبک را به متن مبدأ نزدیک‌تر می‌کند. سبک قرآن منحصر به فرد و معجزه است، بنابراین برابریابی آن ممکن نیست؛ ولی می‌توان برخی عناصر و ساختارهای ادبی و بلاغی را به گونه‌ای در زبان مقصد بازسازی کرد. این برابریابی می‌تواند به حوزه واژگان، سازه‌های دستوری و برخی عناصر زبرزنجیری و آوایی راه یابد.

6. رعایت فضای فکری و فرهنگی مخاطب:

اشاره

6. رعایت فضای فکری و فرهنگی مخاطب:
مترجم توانمند باید افزون بر مسائل و نکات طرح شده، به چند نکته مهم دیگر نیز توجه کند:

الف. تحول معنایی:

الف. تحول معنایی:
برخی واژه‌ها در گذر زمان معنایی خاص می‌یابند و معنای عام خود را از دست می‌دهند؛ مانند «شکنجه»، «بازنشسته» و «گروگان». مترجم باید در بهره‌گیری از این‌گونه واژه‌ها به این مسئله توجه کند و مثلا واژه‌های یاد

شده را برای «عذاب» (طه20/،71)، «القاعِدین» (نساء/4، 95)، و «رهان» (بقره/2،283) به کار نبرد.

ب. بازتاب فرهنگ ترجمه:

ب. بازتاب فرهنگ ترجمه:
ترجمه گاه بدون توجه به پیامدهای آن صورت می‌گیرد؛ برای مثال، ترجمه «ولیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ»(نور/24،31) به «روسریهایشان را بر گریبانهایشان افکنند» با توجه به اینکه «روسری» امروزه نام نوع خاصی از پوشش است، ترجمه به آن، ناخودآگاه پوشش کنونی را ترویج می‌کند، بنابراین بهتر است به «سرانداز» و مانند آن ترجمه شود.

ج. ادب ترجمه:

ج. ادب ترجمه:
در ترجمه باید به ادب و حساسیتهای جامعه توجه داشت؛ مثلا عبارت و «و‌کَواعِبَ اَترابـا»(نبأ/78،33) را نباید به «دخترانی نارپستان...» ترجمه کرد، بلکه به جای آن شایسته است از تعبیرهایی مانند «با سینه‌های برآمده» و «بسیار جوان» و مانند آنها استفاده کرد.

د. تحریک ساکن:

د. تحریک ساکن:
ترجمه نباید برای مخاطب شبهه و سؤال‌انگیز باشد. این مطلب در خصوص ترجمه‌هایی که مخاطبان آنها عموم مردم‌اند، ضروری‌تر است.

7. ارزیابی و کنترل نهایی:

7. ارزیابی و کنترل نهایی:
در این مرحله، وجود گروههایی که در ذیل بیان می‌شوند، ضروری به نظر می‌رسند، هرچند تقویت ارزیابان با افزودن بر تخصصهای آنان طبق پیشنهادهای ارائه شده از سوی کارشناسان،[85] می‌تواند به تقویت بیشتر ترجمه بینجامد.
الف. گروه تفسیری متشکل از یک یا چند مفسر یا آشنای با اصول، مبانی و فرایند تفسیر که ترجمه قرآن را بر‌اساس مبانی اتخاذ شده از سوی مترجم، بازنگری و ارزیابی کنند.
ب. گروهی متشکل از کارشناسان ادبیات (مبدأ و مقصد)، زبانشناس و ویراستار.
ج. گروهی منتخب از مخاطبان: این گروه، از افراد مختلف سطح مورد نظر ازمخاطبان مترجم تشکیل می‌یابند که با روش علمی برگزیده می‌شوند و ترجمه با توجه به دیدگاه آنان ارزیابی نهایی می‌شود.

ترجمه گروهی:

ترجمه گروهی:
یکی از روشهای ترجمه، ترجمه گروهی قرآن است. در این باره اختلاف‌نظر فراوانی وجود دارد؛ برخی ترجمه شایسته و پذیرفتنی را منحصر در ترجمه گروهی می‌دانند و در مقابل، برخی ترجمه قرآن را از آن روی که بعدی هنری دارد، تنها در توان یک قلم می‌بینند.[86]
از ترجمه گروهی برداشتهای مختلفی ارائه شده است:
1. ارزیابی گروهیِ ترجمه ارائه شده از سوی

یک فرد.[87] برخی از ترجمه‌های نسبتاً موفق حاصل چنین تعاملی میان گروهی با تخصصهای گوناگون و مترجم‌اند.[88]
2. تقسیم بخشهای گوناگون متن مبدأ بین مترجمان گوناگون و بازبینی گروهی ترجمه‌های ارائه‌شده از سوی آنها. این نوع ترجمه برای برگردان متن حساس و بسیار دقیق قرآن، نامناسب‌ترین شیوه به شمار می‌رود[89] و برخی نقدهای تند بر ترجمه گروهی[90] احتمالا نظر به چنین شیوه‌ای دارند.
3. نویسنده یک نفر اما ترجمه حاصل تبادل نظر گروهی باشد.[91] این نوع ترجمه گروهی نیز مخالفانی دارد[92] و طرفداران آن نیز کم نیستند.[93]
طرح جدی ضرورت ترجمه گروهی قرآن حاصل یکی دو دهه اخیر است. اولین ترجمه گروهی به زبان پارسی، ترجمه تفسیر طبری (352‌ق.) است.[94]
برای ترجمه گروهی تخصصهای فراوان و متنوعی از سوی کارشناسان لازم دانسته شده است. برخی برای آن‌11‌حوزه تخصصی برشمرده‌اند[95] و برخی لزوم استفاده از گروههای تخصصی مختلف را تا 22 گروه رسانده‌اند.[96] برخی نیز افزون بر برشمردن حوزه‌های تخصصی مورد لزوم به صورت جزئی شمار افراد هر گروه را نیز تعیین کرده‌اند.[97]

شرایط مترجم:

شرایط مترجم:
بررسی اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن، به خوبی شرایط و علوم مورد نیاز مترجم را بازگو می‌کند. مترجم پیش از ترجمه، باید مفسر باشد؛ یعنی از ملکه تفسیر برخوردار باشد و لازمه تحصیل این ملکه، کار مداوم در حوزه تفسیر است، زیرا تسلط بر زبان مبدأ در خصوص متن مقدس قرآن که فهم آن ابزار و راهکارهای ویژه‌ای می‌طلبد، با تسلط بر زبان عربی حاصل نمی‌شود. البته مترجم می‌تواند در این خصوص به مفسری توانمند اعتماد کند و حاصل تفسیر او را به کار بندد؛ ولی نمی‌تواند در ترجمه برخی آیات از یک مفسر و در ترجمه برخی دیگر از مفسری دیگر با مبانی متفاوت با مفسر اول پیروی کند.

دیگر نیازمندی مترجم، تسلط کافی بر زبان مقصد است.
مهم‌ترین علوم مورد نیاز مترجم نیز آشنایی با زبان مبدأ (عربی) و نیازمندیهای درک متن مبدأ (تفسیر و اصول و مبانی آن)، زبان مقصد (فارسی)، زبانشناسی مقابله‌ای بین زبان مبدأ و مقصد، آشنایی به مقدار لازم با علم کلام، فقه و فلسفه و جز اینهاست.
افزون بر موارد یاد شده، شرط اساسی دیگر که از سوی برخی مفسران و مترجمان بسیار مورد تأکید قرار گرفته، فراهم بودن زمینه‌های لازم ذهنی و روحی و طهارت باطنی و فضایل اخلاقی است. پیمودن موفقیت‌آمیز مسیر ترجمه قرآن و پیش از آن، تفسیر، جز با مدد پروردگار و عنایت ویژه او امکان‌پذیر نیست. آیاتی از قرآن‌کریم و برخی روایات بر این مسئله دلالت دارند؛ مانند «والَّذینَ جـهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا=آنان که در راه ما تلاش می‌کنند، راههایمان را بر آنان نشان می‌دهیم» (عنکبوت/29،69)؛ «و یَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهتَدَوا هُدًی =و خداوند بر هدایت آنان که هدایت پذیرند، می‌افزاید» (مریم/19،76)؛ «اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا=اگر تقوا پیشه کنید، خداوند معیار تشخیص حق و باطل را در اختیارتان می‌نهد» (انفال/8،29)؛ «لا یَمَسُّهُ اِلاَّالمُطَهَّرون =این کتاب را جز پاکان نمی‌توانند مس کنند» (بر اساس تفسیر باطنی آیه