تغنی به قرآن
اشاره
تغنی به قرآن: خواندن قرآن با صدای زیبا و آهنگین
تغنّی از ریشه «غ - ن - ی» به معنای خواندن با صدای کشیده[1]، زیبا، نازک[2] و آواز طربانگیز[3] و تغنی به قرآن تلاوت قرآن با صدای نیکو و مرجّع است.[4] برخی آن را به قرائت با صدای بلند و نیکو همراه با خشوع، رقّت و اندوه تعریف کردهاند.[5] این اصطلاح برگرفته از روایات[6] رسول خدا(صلی الله علیه وآله)است؛ از جمله روایت مشهور «لیس منّا من لم یتغنّ بالقرآن[7] = کسی که به قرآن تغنی نکند از ما نیست». در برخی نقلهای این روایت آمده است: «همانا قرآنْ حزین نازل شده است، پس هنگام خواندن آن گریه کنید؛ یا خود را به حالت گریان درآورید و به قرآن تغنّی کنید که هرکس به قرآن تغنّی نکند از ما نیست».[8]
علما از دیرباز در تفسیر این روایت و مراد از تغنّی در آن آرای مختلفی بیان کردهاند[9]: بسیاری تغنّی در روایت یاد شده را از ریشه «غِناء» و به معنای خواندن قرآن با صدای زیبا همراه الحان و انغام ولی سازگار با قداست قرآن تفسیر کردهاند.[10]
این نظر از ابن عباس، ابنمسعود و برخی دیگر از صحابه و تابعان گزارش شده است[11] و شافعی، ابوحنیفه، طبری، ابن العربی[12]، ابن ابی ملیکه، نووی[13]، ابنقدامه و جمع دیگری از عالمان اهل سنت آن را برگزیدهاند.[14]
همچنین گروهی از دانشمندان امامیه از جمله طبرسی[15] سبزواری[16]، آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی[17]، فاضل گروسی[18] فیض کاشانی[19]، نراقی[20]، ماجد بحرانی[21] و گروهی از معاصران[22] تغنی را به معنای یاد شده دانسته و با استناد به این روایت، تلاوت آهنگین قرآن را جایز دانسته و به استحباب آن فتوا دادهاند.[23]
ایشان افزون بر سیاق روایت، برخی روایات مشابه را مانند «ما أذن الله لشیء ما أذن لنبی حسن الصوت یتغنّی بالقرآن یجهر به[24]= خداوند به چیزی اذن نداده است؛ آن گونه که به صدای بلند پیامبر خوش صدایش که قرآن را با تغنی میخواند اذن داده است»، دلیل یا مؤیّد دیدگاه خود دانستهاند.[25] نیز موافقان این دیدگاه از شیعه[26] و سنی[27] به روایات دیگری استناد کردهاند که در 4 گروه به آن اشاره میشود:
الف. روایاتی تلاوت قرآن را با صدای نیکو ستایش و به آن سفارش میکنند[28]؛ برای نمونه رسولخدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: «لکلّ شیء حلیة وحلیة القرآن الصوت الحسن[29]= برای هر چیزی زیوری است و زیور قرآن صدای نیکوست»؛ یا فرمودند: «فانّ صوت الحسن یزید القرآن حسناً[30]= صدای نیکو بر زیبایی قرآن میافزاید». امام صادق(علیه السلام) نیز ترتیل در آیه شریفه«و رَتِّلِ
القُرءانَ تَرتیلا»(مزمّل/73، 4) را به تلاوت آرام و با صدای نیکو تفسیر کرده است: «هو أن تتمکث فیه و تحسن به صوتک».[31]ب. روایاتی به خواندن قرآن همراه ترجیع (گرداندن آواز در گلو) سفارش میکنند؛ مثلاً بنا به نقلی امام باقر(علیه السلام) فرمود: قرآن را با آواز بخوانید، زیرا خداوند دوست دارد که قرآن با صدای خوش و همراه آواز خوانده شود.[32]
ج. روایاتی به خواندن قرآن با لحن عربی سفارش میکنند؛ مثلاً رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «اقرؤا القرآن بألحان العرب وأصواتها[33] = قرآن را با آواز و نوای عربی بخوانید».
د. روایاتی که قرائت آهنگین و با صدای نیکوی قرآن را از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)[34] و اهل بیت(علیهم السلام)[35] نقل یا گوش دادن آن حضرت را به تلاوت آهنگین اصحابش گزارش میکنند.[36] (=> ترتیل و تلاوت)[37]
گروهی هم تغنّی به قرآن را به سبب شباهتش با کار فاسقان حرام و بدعت شمرده و جلوگیری از آن را از امور حسبیه و وظیفه حاکم اسلامی دانسته و گوش دادن به این گونه قرائت را نیز حرام شمردهاند[38]؛ ماوردی با استناد به روایتی از رسولخدا(صلی الله علیه وآله)رواج اینگونه تلاوت را از اشراط الساعه (نشانههای ظهور قیامت) و نشانه نزول بلا شمرده است[39] و ابن خلدون اصول صنعت موسیقی را اساساً از هر جهت جدای از قرآن دانسته، میگوید: قرآن جایگاه التذاذ با صوت نیکو نیست[40]، از این رو جمعی تغنی در روایت یاد شده را از ریشه «غنی» و به بینیازی جستن به قرآن تفسیر کردهاند.[41] و روایت «من قرأ القرآن فهو غنی لا فقر بعده»از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام صادق(علیه السلام)[42] و نیز روایاتی دیگر را[43] شاهد آن گرفتهاند[44]، هر چند در اینکه مراد از استغناء، بینیازی جستن از امور مادی و دنیوی[45]، علوم یا معارف بشر، احادیث و کتابها، علم به اخبار امتهای پیشین[46] یا هرچه
غیر قرآن باشد[47]، دیدگاههای مختلفی ارائه و در این باره به ادله و شواهد ذیل نیز استناد شده است:
الف. اصولاً تغنی در روایت یاد شده نمیتواند به معنای تلاوت آهنگین باشد، زیرا بسیار بعید است که پیامبر(صلی الله علیه وآله)کسانی را که قرآن را با ترجیع و صدای نیکو نخوانند از خود نداند، چون این گونه قرائت برای بسیاری شدنی نیست.[48]
ب. بر اساس روایات فراوان غنا مطلقاً (چه در کلام حق، چه در کلام باطل) حرام است. اگر غنا در کلام باطل عقاب الهی میآورد، عقوبت تغنّی به قرآن چند برابر است.[49]
ج. اخباری که تغنّی به قرآن را مذمت میکنند[50] و بر حرمت آن دلالت دارند؛ مانند خبری که از تلاوت قرآن با الحان فاسقان و ترجیع غنا نهی میکند. [51] این گروه معتقدند، مجرد ترجیع و تحسین و تحزین صوت، مستلزم غنا نیست، زیرا مقصود از ترجیع در روایات مورد اشاره چرخاندن صدا در گلوست که اگر به صورت لهوی نباشد، غنا نیست[52]؛ همچنین مطلق لحن اگر لهوی و مناسب با مجالس لهو نباشد غنا نیست[53] و اخباری که به خواندن قرآن با صدای نیکو و حزین سفارش میکنند نیز به غنا ربطی ندارند.[54]
گفتنی است موافقان تغنّی به قرآن تفسیر واژه تغنی به غنا را مناسبتر و به واقع نزدیکتر دانسته[55]، حتی گروهی تفسیر آن را به استغناء در زبان عرب غیررایج دانسته، معتقدند تغنی در زبان عربی به معنای غناء و صوت است و احدی آن را به استغنا معنی نکرده است.[56] شافعی معنای یاد شده را بعید شمرده است[57]؛ لیکن دادههای واژهشناسان این نظر را تأیید نمیکند[58] و در پاسخ نخستین دلیل مخالفان و ادعای عدم امکان التزام به معنای روایت، اگر تغنی به غنا تفسیر شود، گفتهاند: مقصود روایت این است که هرکس بر تلاوت آهنگین قرآن توانا باشد و به تصور جایز نبودنش، از آن پرهیز کند، از ما نیست»[59]
در پاسخ دلیل دوم آنان گفتهاند: اخبار تحسین صوت و تغنی به قرآن، ادله حرمت غنا به نحو
مطلق راتخصیص میزند.[60] بعضی مانند فیض کاشانی و آیةالله معرفت معتقدند: ظاهر روایات تحریم غنا نشان میدهد که حرمت آن به سبب ارتکاب محرماتی است که نوعاً در مجالس غنا وجود داشته و دارد، و گرنه غنا ذاتاً حرام نیست.[61]
در پاسخ دلیل سوم گفته شده است که مراد از روایات حرمت تغنی، تلاوت قرآن به شکل غنای لهوی است.[62] و روایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)که فرمود: قرآن را با الحان و اصوات عرب بخوانید و از الحان اهلفسق و گناه کبیره پرهیز کنید؛ بهزودی پس از من اقوامی میآیند که قرآن را با ترجیع غنا تلاوت میکنند[63]این معنا را تأیید میکند[64]، افزون بر این، روایت تغنی از طریق اهل سنت نقل شده است و افزون بر ضعف سند[65] برخی آن را بر تقیّه حمل کردهاند[66]؛ ولی وجود آرای مخالف در میان علمای اهلسنت که پیشتر به آن اشاره شد، این را بر نمیتابد.[67]
به هر روی، اخبار امامیه و اهل سنت همگی بر استحباب تلاوت قرآن با صدای زیبا دلالت دارند[68]؛ ولی باید در این جهت به گونهای افراط نشود که به حد الحان و غنا برسد.[69]
برخی تلاوت قرآن با الحان و نغمههای طبیعی را پسندیده و تلاوت آن را با الحان تصنّعی مکروه دانستهاند[70]، زیرا موسیقی طبیعی خاص قرآن اثرش از هر موسیقی دیگر در برانگیختن احساسات عمیق و متعالی انسان بیشتر است[71] و لهجه قرآن شیرین و شیواست و انسان را از درک آن مبهوت و زبان را از وصف آن ناتوان میسازد.[72] قاری قرآن اگر آن را نیک تلاوت کند، آن را آوایی هماهنگ و نغمهای فراگیر مییابد که تمام وجودش را فرا گرفته است[73] و قرائت قرآن با صدای زیبا و آهنگ دلنشین سبب میشود تا قرآن در اعماق جان آدمی نفوذ و انسان را از کلام الهی متأثر کند و در فضای ملکوتی آن به پرواز در آورد.[74] پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: قرآن را با الحان و آهنگهای دلنشین عرب بخوانید.[75]
استفاده از مقامات و نغمات در قرائت* قرآن اگر بیتکلف و متناسب با معانی آیات باشد، تأثیر آن را چند برابر میکند؛ ولی اگر در این جهت افراط شود بهگونهای که الفاظ و عبارات تغییر کنند، حرام و گناه کبیره شمرده میشود و قاری آن را فاسق و مدعی حلیت آن را کافر خواندهاند.[76] ابن قیّم، قرائت قرآن را بر اساس مقامات و الحان اگر طبیعی باشد و به تجوید و ترتیل آن خدشه نزند، سیره و روش سلف صالح دانسته و مراعات آن را مایه تأثیر تلاوت بر شنونده شمرده است؛ ولی به کارگیری مقامات ـ مجموع اصوات پی در پی یک دستگاه را با فواصل اصوات، مقام گویند. قاریان در قرائت قرآن از 8 مقام با عناوین ذیل استفاده میکنند: بیات، راست، سه گاه، حجاز، نهاوند، صبا، عجم و چهارگاه ـ[77] و الحان و نغمات را به صورت تکلفآمیز و بر حسب اصول علم موسیقی، بر خلاف سیره سلف صالح خوانده و پرهیز از آن را لازم دانسته است.[78]
احتمالاً اختلاف یاد شده در جواز و عدم جواز تغنی به قرآن، لفظی و ناشی از تضییق و توسعه در مفهوم غناء[79] است، از این رو مخالفان تغنی، ترجیع و لحن در قرائت قرآن را اگر لهوی نباشد، غنا ندانسته. آن را جایز شمردهاند[80]؛ ولی سبزواری و جمعی دیگر به جواز آن معتقدند. او میگوید: در روایات به تحسین صوت و ترجیع و تحزین در قرآن توصیه شده است، در حالی که هیچ یک از اینها بیغنا امکان ندارد.[81] برخی از متخصصان هنر موسیقی نیز معتقدند موارد یاد شده در روایات بیتغنی شدنی نیست[82] و شیخ انصاری تصریح میکند بر فرض غنا این مورد را شامل شود، دلیل بر حرمت آن نیست[83]؛ همچنین کسانی که به جواز تغنی در تلاوت قرآن فتوا دادهاند بیشتر آن را به لهوی نبودن و مناسبت نداشتن با مجالس لهو و لعب و الحان فاسقان مشروط کردهاند.[84]
سید ماجد حسینی میگوید: بررسیهای تاریخی نشان میدهد شیوع استعمال غنا در آوازهای لهوی مناسب با مجالس لهو و لعب سبب شده است واژه غنا در این معنا حقیقت عرفی گردد و مراد از غنا در روایاتی که در مذمت و حرمت آن وارد شدهاند همین معنای عرفی است؛ اما مقصود از غنا در روایاتی که تغنی به قرآن را توصیه میکنند، معنای لغوی آن است.[85]
به هر روی، قرائت قرآن با الحان عربی، غیر از الحان اهل فسق و کبائر و غیر از ترجیع لهوی است و قاریان قرآن در کشورهای عربی، قرآن را با صدای زیبا و آهنگهای عربی میخوانند و سبک و شیوه آنان آهنگ فاسقان و ترجیع غنای لهوی نیست.[86]
احتمالات دیگر در تفسیر تغنی به قرآن:
احتمالات دیگر در تفسیر تغنی به قرآن:
افزون بر دو معنای یاد شده معانی دیگری برای تغنی در روایت یاد شده بیان شده است:
1. ابن انباری تغنی را به معنای لذت بردن دانسته است؛ یعنی هر کس از تلاوت قرآن لذت نبرد، آن چنانکه صاحبان لهو و لعب از غنا لذت میبرند، از ما نیست.[87] سید مرتضی این معنا را بعیدترین معانی این روایت دانسته است.[88]
2. ابن حبان بُستی و برخی دیگر تغنّی را به حزن و اندوه تفسیر کرده و میگویند: مقصود روایت این است هرکه با خواندن قرآن محزون نشود، از ما نیست.[89] احتمالا این دیدگاه متأثّر از روایاتی باشد که تلاوت حزین قرآن را توصیه کردهاند. قُطرب نیز ترتیل را در آیه «و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلا» به حزین خواندن قرآن تفسیر کرده است.[90]
3. برخی تغنی را به معنای بلند خواندن دانستهاند؛ یعنی هرکس قرآن را بلند نخواند، از ما نیست.[91]
4. سید مرتضی تغنّی را از ریشه غنی الرجل بالمکان یعنی اقامتش در آن مکان طولانی و ملازم با آن شد دانسته و در این خصوص به برخی اشعار عربی و آیات «کَاَن لَم تَغنَ بِالاَمس»(یونس/10،24) و «کَاَن لَم یَغنَوا فیهَا»(اعراف/7،92) استناد کرده است؛ یعنی هرکس بر قرآن اقامت نکند و ملازم با قرآن و احکام و معارف آن نگردد، از ما نیست.[92]
5. ابن اعرابی میگوید: عربها در بیشتر حالات زندگیشان با آواز رکبانی تغنی میکردند و پیامبر(صلی الله علیه وآله)دوست میداشتند مسلمانان به جای آواز رکبانی قرآن را زمزمه کنند، از اینرو فرمودند: هرکس قرائت قرآن با صدای خوش را جایگزین آواز رکبانی نکند و از آن لذت نبرد، از ما نیست.[93] چنانکه مشاهده میشود معانی یادشده تأویلاتیاند که بعضاً برخلاف ظاهر روایت و پذیرفتن آن مشکل است.